خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است
خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است

سرنوشت انسان پس از مرگ و چیستی دوزخ و بهشت در بیان عطار نیشابوری و مهربابا

سرنوشت انسان پس از مرگ و چیستی دوزخ و بهشت در بیان عطار نیشابوری و مهربابا:

 برگرفته از صفحه فیس بوکی گنبد مینا

 Image result for ‫عطار‬‎

عطار نیشابوری در ابیات زیر از کتاب اسرارنامه، سه حالت را برای پس از مرگ در نظر میگیرد. حالت نخست سرنوشت کسانی است که در لحظه مرگ نفس خود را فنا در حق کرده اند و به پاکی مطلق رسیده اند و به قول شیخ فرید به پاک دینی رسیده اند:

بدان ای پاک دین، گر پاک آبی
که آن ساعت که زیر خاک آیی

این پاکان پس از مرگ و خروج از دنیای خاکی، دیگر هرگز روی دنیا را نخواهند دید و رفتنشان کاملا بی بازگشت است. عطار برای نشان دادن این ترک دنیای بی بازگشت از قید "هرگز" استفاده میکند و در بیت پس از آن "سه بار" فعل رفتن را به کار میبرد. جایگاه ایشان سرای نور محض است:

قدم بیرون نهی از کوی دنیا
نبینی نیز هرگز روی دنیا

چو رفتی، رفتی از دنیا و رفتی
دگر هرگز به دنیا در، نیفتی

به عقبی بارگاهی یابی از نور
بپوشی حله و در بر کشی حور

حالت دوم زمانی است که انسان پاک نیست و آلودگی به همراه خود دارد. این افراد برای زمان مشخصی در این آلودگی خود خواهند ماند که این همان دوزخ آنهاست. در واقع همین حواس ما (که منشعب از نفس و من ذهنی است) در ما ایجاد شرک میکند. (شرک چیزی نیست جز اینکه غیر از خدا وجود و اراده ای دیگر را در جهان موجود بدانیم و تا زمانی که چشم باطن باز نشده و عالم وحدت و یگانگی را نمیتوانیم ببینیم، من و ما وجود دارد و این شرک است. شرک برای مردم عادی و ظاهر شریعت وجود چند خداست و برای آنها که پا در طریقت و شناخت خود و حق گذاشته و به دنبال باطن شریعت هستند، وجودی غیر از حق در جهان قایل شدن است. چراکه هر چه در این جهان وجود دارد و دیده میشود همه اوست و این برای ما که اسیر من ذهنی هستیم قابل درک و دیدن نیست.) پس همین صفات و خوی ناپسند ماست که برای ما دوزخی به وجود می آورد. در واقع نفس انسان همان ابلیس و شیطان است که انسان را از وحدت و یگانگی جدا کرده و وجودی جدا از حق و دیگر موجودات و انسانها برای او ایجاد میکند:

وگر آلایشی داری ز کاری
در آلایش بمانی روزگاری

همه شرکت حواس تست در راه
همه ابلیس و همت دیو بدخواه

همه مرگ تو خوی ناخوش تست
همه خشمت بدوزخ آتش تست

سپس عطار تاکید میکند که پس از مرگ، آنها که به پاکی مطلق نرسیده اند، یکی از دو حالت زیر را تجربه می کنند:

اگر انسان آلوده هست، (پس از گذراندن طی مراحلی) پاک میشود و اگر پاک است، آسوده خواهد شد. در حالت اول انسان "در نهاد و خوی بد خود گرفتار میشود" (یعنی دوزخ یک حالت ذهنی است و این اعمال خود ماست که ما را در رنج گرفتار خود خواهد کرد):

هر آنگه کز جهان رفتی تو بیرون
نخواهد بود حالت، از دو، بیرون

اگر آلوده ای، پالوده گردی
وگر پالوده ای، آسوده گردی

چو تو آلوده باشی و گنه کار
کنندت در نهاد خود گرفتار

اگر انسان، پاک (پالوده) از دنیا برود (از بهشت و دوزخ گذر کرده و) به سوی درگاه حق تعالی میرود تا با او همنشین شود:

وگر پالوده دل باشی تو در راه
فشانان دست بخرامی بدرگاه

سپس عطار میگوید که بهشت و دوزخ و نشیب و فراز پس از مرگ همین حالا و همیشه همراه با تو است. اگر ما خود را درست بنگریم، خواهیم دانست که پس مرگ نیز چه جایگاهی خواهیم داشت:

فراز عیش و شیب و جاه با تو است
بهشت و دوزخت همراه با تو است

همی تا تو چگونه رفت خواهی
درین ره بر چه پهلو خفت خواهی

اگر قبل از مرگ در پرده باشیم و حجاب جسم هنوز بر روی ما باشد و چشم باطن ما باز نشده باشد، پس از مرگ نیز در پرده خواهیم بود. هیچ انسان روشن شده ای، پس از مرگ جزو نادانان قرار نخواهد گرفت و هیچ انسان نادان و کناسی به عنوان یک فقیه و دانا نخواهد مرد:

اگر در پرده ای، در پرده باشی
در آن چیزی که در وی مرده باشی

نمیرد هیچ بینا دل، سفیهی
نخیزد هیچ کناسی، فقیهی

در ابیات بالا عطار تاکیدش بر این است که این دوزخ و بهشت همواره و حتی در این دنیا هم همراه با ماست و این میزان رهایی از آلودگی هایمان است که جایگاه پس از مرگ ما را تعیین میکند. برای روشن شدن این مطلب گفتاری از مهربان شهریار ایرانی (مهربابا) را می آورم که این مطلب را بیشتر باز میکند:

درونی بودنِ زندگی پس از مرگ:

پس از مرگ دیگر آگاهی از دنیای خاکی وجود ندارد زیرا چنین آگاهی به گونه ای مستقیم به حسهای بدن جسمانی وابسته است. ولی هرچند آگاهی از جهان مادی از دست رفته است اثرها و نقوش تجربه های دنیای خاکی در بدن ذهنی نگهداری شده و از راه عالم نیمه لطیف به بیان و نموداری خود ادامه میدهند. در فاصله ی میان مرگ و جسم پذیری پس از آن، آگاهی روح به سوی این سانسکاراها (اثرها و نقوش تجربه های دنیای خاکی) تابیده شده و باعث دوباره زنده شدنِ تجربه های وابسته به آنها میشود. فرد معمولی از این محیط و فضای لطیف آگاه نیست. او به طور کامل در ذهنیات درونی فرو رفته و به زندگی از راه سانسکاراهای دوباره جان یافته جذب و کشیده میشود.

بهشت و دوزخ حالتهای ذهن هستند:

در زندگی پس از مرگ درد و لذت شدیدتر از دوران زندگی جسمانی حس و تجربه میشوند. این حالتهای درونی از رنج و شادی شدید را دوزخ و بهشت میخوانند. دوزخ و بهشت حالتهای ذهنی هستند و نباید به آنها به سان مکان هایی نگاه کرد هرچند آنها از دیدگاه درونی برای روح انفرادی با اهمیت هستند، اما هر دو وهم و گمانی در میان وهم و گمان بزرگترِ دنیای پدیده ها می باشند.

پس از رها نمودن جسم، خواسته ها و تجربه ها شدت می یابند:

در حالت دوزخی و نیز در حالت بهشتی، خواسته ها بسیار شدیدتر میشوند زیرا دیگر به آشکار نمودن خود به وسیله ی رسانه های جسمی نیاز ندارند. تجربه های مربوط به کامیابی یا ناکامی این خواسته ها نیز سخت شدت می یابند. در دوران زندگی جسمانی، خواسته ها و نیز لذت و رنجی که به همراه می آورند به وسیله ی رسانه ی بدن جسمانی تجربه میشوند. البته به راستی روح، همزمان بدنهای لطیف و ذهنی خود را به کار میبرد ولی در دوران زندگی خاکی همه ی آگاهی روح متوجه بدن جسمانی و تنیده بر آنست. از اینرو فرآیندهای آگاهی در دنیای ماده باید از میان رسانه ی بدن عبور کند، امری که از شدت و نیروی آن میکاهد، درست به همان سان که نور هنگامی که از یک شیشه ی ستبر عبور کند کمسوتر میشود. در جسم از شدت و نیروی خواسته ها و تجربه ها کاسته میشود ولی هنگامی که جسم رها گردد شدت آنها به گونه ای فراخور فزونی می یابد.

ارضای خواسته ها از راه فکر:

ارضای خواسته ها در حالت بهشتی مانند دنیای خاکی نیست زیرا دیگر نیازی نیست که چیز دلخواه را دارا باشد. ارضای خواسته تنها از راه فکر کردن به چیز دلخواه صورت میگیرد. برای نمونه، اگر شخصی آرزو کند که یک موسیقی دلنواز بشنود او لذت شنیدن آن را تنها با فکر کردن به آن تجربه میکند. در حالت بهشتی، موسیقیِ دلنواز خیالی جایگزین صدای برآمده از لرزش تار در دنیای خاکی میشود. لذتی که در پندار و خیال از موسیقی دلنواز می برد از لذتی که در دنیای خاکی از شنیدن آن حس میکرد بسیار بیشتر است. در حالت بهشتی هیچ مانعی میان خواسته ها و برآورده شدن آن ها وجود ندارد و لذت برآورده شدن آنها از راه فکر یا احساس همیشه در دسترس است.


Image result for ‫عطار‬‎

بهشت در روی زمین:

حتی در فضای زندگی خاکی و دنیوی هم کسانی این توانایی را در خود پرورش میدهند که بدون صاحب چیزی شدن از آن لذت ببرند. برای نمونه بتهوون به طور کامل کَر بود ولی تنها با به کارگیری نیروی گمان می توانست از آهنگهایی که خود میساخت بسیار لذت ببرد. به بیانی میتوان گفت که او در حالت و جایگاه بهشتی بوده است. به همین سان کسی که با عشق به محبوب می اندیشد و مراقبه میکند تنها با اندیشه ی محبوب و بدون نیاز به حضور جسمانی او شاد و زنده میشود. لذت بردن از این نوع کامیابی های فکری و تخیلی در حالت بهشتیِ پس از مرگ بی اندازه زیادتر است. زیرا آگاهی از بیرونی ترین پوسته و پوششِ بدن جسمانی رها شده است.

سوق به زندگی دوزخی با خواسته های زمخت تر:

برخی از خواسته ها، پیوندی مستقیم با تصاحب و جذب کردن چیزهای جسمی و خاکی از راه بدن جسمانی را دارند. خواسته های زمخت تری چون شهوت، پرخوری و ولع برای نوشیدن شراب از این گونه اند. این خواسته ها به ویژه خاکیند زیرا دارای جنبه ی چسبیدن به چیزی خاکی یا جسمی هستند. در این خواسته ها نه تنها از تماس با آن چیز احساس ها فزونی می یابند بلکه آن احساس هایی برتر و سنگین ترند که شامل جوابگویی خودِ بدن و جسم میباشند. این خواسته های زمخت تر به حالت دوزخ می انجامند.

برآورده نشدن خواسته های زمخت تر به دلیل عدم دستیابی به چیزهای خاکی:

تقریباً همه ی اهمیت تجربه هایی که از برآورده شدن یا ناکامی خواسته های زمخت تر به وجود می آیند از خودِ حسهای بدنی شکل گرفته اند. از اینرو آ نها به ندرت میتوانند آن کامیابی کامل را فراهم آورند که خواسته های لطیف تر تنها با تکیه بر نیروی فکر و تخیل به وجود می آورند. ویژگی خواسته های زمخت تر در آنست که بر تصاحب و جذب چیز دلخواه پافشاری میکنند. هر تصور و خیال درباره ی آن چیز، تنها نیاز آنها به دستیابی به آن را شدیدتر میکند. از آنجا که در دنیای لطیف، جسم خاکیِ دلخواهِ خواسته هایِ زمخت تر در دسترس نیست این خواسته ها تجربه ای جز درد و رنج شدیدِ برآمده از عدم کامیابی را به وجود نمی آورند.

رنج های دوزخ و لذتهای بهشت:

به همان سان که در این دنیا خواسته های زمخت تر به افزون شدن رنجها و کاهش لذتها می انجامد، در زندگی پس از مرگ هم بیدار شدن دوباره ی تجربه های وابسته به خواسته های زمخت تر به فزونی و تسلط درد و رنج بر لذت انجامیده و حالت دوزخ را به وجود می آورد. زنده شدنِ دوباره ی تجربه های وابسته به خواسته های لطیف تر به همین شیوه به فزونی و تسلط لذت بر درد و رنج انجامیده و حالت بهشت را می آفریند.

زنده شدنِ نقوش کِشته ها:

خواست ههای حسیِ زمخت تر مانند شهوت و فرآورده های آنها مانند خشم و نفرت، به زندگی گمراه و رنج آورِ حاکم در دوزخ می انجامد. خواسته های لطیف تری مانند داشتن آرمانها، علاقه به دانش و زیبائی ها، آرزوی نیک کردن برای همسایگان و دیگران، همراه با فرآورده های عاطفی آنها مانند عشق فردی و احساس همنوعی و همراهی کردن با همگان به زندگی نورانی و لذتهای رایج در بهشت می انجامد. این حالتها برای بیشتر مردم شامل دوباره زیستنِ تجربه های دنیای خاکی به وسیله ی زنده شدن نقوش به جای مانده از آنهاست. طول زمانی، نهاد و سرشت این حالت ها بستگی به طول زمانی و سرشت تجربه هایی دارد که فرد در جسم خاکی تجربه نموده است.

پایان دوزخ و بهشت:

درست به همان سان که در پایان یک صفحه ی گرامافون، با رسیدنِ سوزن به پایان شیارهای صفحه، آهنگ پایان یافته و صفحه به کناری گذاشته میشود حالت های دوزخ و بهشت نیز با گذر آگاهی از اثرها و شیارهای به جای مانده از زندگی های گذشته به پایان میرسند. به همان سان که صفحه ی گرامافون درست همان آهنگی را پخش میکند که روی آن ضبط شده است، چگونگی و کیفیت تجربه های شدت یافته ای که روح پس از مرگ می گذراند تنها به نوع زندگی فرد در این دنیا و در جسم خاکی بستگی دارد. از این دیدگاه حالت های بهشت و دوزخ سایه های زندگی جسمانی هر فرد در روی زمین می باشند.

بررسی دوباره ی تجرب ههای زمینی:

اگر دوزخ و بهشت تنها زندگی گذشته را دوباره در ذهن زنده مینمودند آ نها نقش و هدف ویژه و مفیدی در زندگی روح منفرد به انجام نمی رساندند و به مفهومی تنها آنچه در گذشته روی داده بود تکرار میشد. در این حالت های پس از مرگ، آگاهی در موقعیتی قرار دارد که اثرهای دوباره جان یافته ی زمینی را در آسایش و به گونه ای کارا بررسی نماید.

تشابه سینما:

در زندگی پس از مرگ حالتی آسوده و فارغ از نیاز به واکنش، جایگزین نیاز به پاسخگویی شتاب زده و پرجنجال موقعیت های دگرگون شونده ی زندگیِ زمینی میگردد. همه ی تجربه ی زندگی زمینی، به گونه ای بسیار روشن تر از آنچه حافظه در زندگی جسمانی میتوانست به یادش بیاورد، برای بازنگری در دسترس اوست. همه ی تصویرهای زندگی زمینی بر لوح و فیلم سینمای ذهن ضبط گشته و اکنون زمان آن فرا رسیده که با بکارگیریِ فیلم زندگی زمینی، که به گونه ای روشن و گویا روی پرده ی آگاهی درونی جریان دارد، اصل آن زندگی را بازنگری و بررسی نماید.

جذب تجربه های دنیای خاکی:

بدین سان حالت های بهشت و دوزخ در فرآیند جذب کردن تجربه ی به دست آمده در جسم خاکی، نقشی کلیدی دارند تا روح منفرد بتواند با بهره مندی از تجربه های جذب شده، بدن آینده ی خود را پذیرا شود. آموزش هایی که روح از راه این انبارگردانی ذهنی و بازنگری می آموزد به وسیله ی نیروی رنج یا شادی که در این حالت چندین برابر بیشتر شده بر روی بدن ذهنی نقش بسته و تأیید می شوند. این آموزش ها توشه و اجزای ساختار نهادیِ ضمیر آگاه و کوشا برای جسم پذیری آینده می شوند بی نیاز از اینکه جزییات یکایک رویدادهای زندگی پیشین دوباره زنده گشته و جان بگیرند. حقیقت هایی که ذهن در زندگی پس از مرگ جذب و درک میکند در جسم پذیری آینده بخشی از خردی میگردد که فرد با آن زاده میشود. رشد و توسعه ی درک مستقیم و بی واسطه همانا فهم و درک فشرده و یک پارچه ای میباشد که از لایه های بیشمار تجربه های گوناگون زندگی های پیشین گذر کرده و تقطیر شده است.

نقش و کمک بهشت و دوزخ در فراهم آوردن خرد مستقیم و بی واسطه:

روح های گوناگون با سرمایه و درجاتی ناهمسان از توانایی درک مستقیم و بی واسطه، سفرهای تجربی و ماجراهای زندگی های زمینی خود را آغاز میکنند. شاید به نظر بیاید که این درک بی واسطه، برآمده از تجربه های گذشته بوده که بر توان و ابزار روان افزود شده است درحالی که به راستی، بیشتر شکوفا شدنِ چیزی است که در روح منفرد نهفته و پوشیده بوده است. از این دیدگاه ژرفتر، تجربه های زندگی زمینی و نیز فرآیند بازنگری فکری و جمع بندی آن ها در زندگی پس از مرگ جسمانی، تنها ابزاری هستند که به گون های تدریجی خردِ ذاتی و بی واسطه ای را که از آغاز آفرینش در ژرفنای روح نهفته بوده به سطح ضمیر آگاه بیاورند. حالتهای بهشت و دوزخ در زندگی پس از مرگ، همانند زندگی زمینی و تجربه هایش، بخشهایی جدا نشدنی و رویدادهایی در سفر روح منفرد هستند تا در پایان به سرچشمه ی همه چیزها برسد.

برگرفته از صفحه فیس بوکی گنبد مینا

Top of Form

برگرفته از گنبد مینا

 

Image result for ‫عطار‬‎

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد