فصل سوم جنگهای مقدس
بخش اول : جنگ بدر
مهمترین اتفاق سال دوم هجرت , جنگ بدر است که در آن مسلمانا ن و کفار مشرک مکه روبروی هم ایستادند و یک جنگ تمام عیار را انجام دادند .
ماجرا از اینجا آغاز شد که کفار بصورت مداوم به گروه های کوچک مسلمانانی که برای تجارت و یا مهاجرت از مدینه خارج و یا به آن داخل می شدند ، حمله می کردند و آنها را به شهادت می رساندند . و مسلمانان از پیامبر(ص) فرمان جهاد ویا مقابله با آنان را در خواست میکردند ، اما رسول الله که چیزی جز وحی بر زبان مبارکشان جاری نمی شد ، به همین دلیل سکوت کرده بودند و میفرمودند : باید وحی بمن برسد و باید اجازه نبرد با کفار را خداوند صادر کنند .
آیات یکم تا چهارم از سوره مبارکه النجم در تائید این سخن می فرماید :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ [٥٣:١]
سوگند به ستاره گاهی که فرود آید
مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَىٰ [٥٣:٢]
نه گمراه شد یار شما و نه گم گشت
وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ [٥٣:٣]
و نه سخن گوید از روی هوس
إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَىٰ [٥٣:٤]
نیست آن جز سروشی که وحی شود
سخن او (پیامبر (ص)) هیچ چیز غیر از وحی خدا نیست .
این آرزو مدت زیادی طول نکشید و اولین آیات جهاد صادر نازل گردید .
آیات 13 و 14 از سوره مبارکه التوبه که میفرماید :
أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّکَثُوا أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ ۚ أَتَخْشَوْنَهُمْ ۚ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ [٩:١٣]
آیا- چرا- با گروهى کارزار نمىکنید که سوگند [و پیمان] خویش را بشکستند و آهنگ بیرونکردن پیامبر را نمودند، و آنها بودند که نخستین بار [دشمنى و پیکار با شما را] آغاز کردند؟ آیا از آنان مىترسید؟ و خدا سزاوارتر است که از او بترسید، اگر مؤمنید.
قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَیُخْزِهِمْ وَیَنصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَیَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِینَ [٩:١٤]
بکشیدشان عذابشان کند خدا به دست شما و خوارشان گرداند و یاریتان کند بر ایشان و شفا بخشد سینههای قومی مؤمنان را
شما ای اهل ایمان با آن کافران به قتال و کارزار برخیزید تا خدا آنان را به دست شما عذاب کند و خوار گرداند و شما را بر آنها منصور و غالب نماید و دل های اهل ایمان را به فتح و ظفر بر کافران شفا بخشد .
و بدین ترتیب مسلمانان مشغول تجهیز نیرو و سلاح شدند . و اولین شمشیر اسلام بنام نامی علی بن ابی طالب(ع) آماده شد که به آن شمشیر ذوالفقار می گفتند . ازاین پس مسلمانان در راه های منتهی به مدینه بصورت مسلح مشغول انجام مانورهای نظامی بودند و اولین برخورد میان گروه 300 نفری کفار مکه و جمع سی نفری از مسلمانان در کناره دریای احمرروی داد .
ماجرا از این قرار بود که هنگام گشت زنی گروه کوچک مسلمانان در کنار دریای احمر با سپاه سیصد نفری کفار به سرکردگی ابوجهل روبرو شدند . ابتدا هر دو گروه آماده نبرد شدند اما با وساطت محمدبن عمرو این کار بصورت مسالمت آمیز خاتمه پذیرفت .
این برخورد موجب شد تا ثروتمندان متکبر قریش برای امنیت کاروان های تجاری که از حوالی مدینه عبور می کنند چاره ای بید یشند . زیرا بخوبی از کینه مهاجرا ن رانده شده از مکه آگاه بودند و می دانستند بزودی این مسیر قدیمی و استراتژیک منتهی به شامات از سوی مسلمانان ستمدیده رانده شده تهدید خواهد شد .
این پیش بینی در اندک زمانی به حقیقت پیوست و کاروان تجاری مکه به قافله سالاری ابوسفیان مورد تهدید مسلمانان واقع شد .
خبر حرکت کاروان به مسلمانان رسید ولی قبل از انجام هر کاری ابوسفیان از ماجرا آگاه شده به مکه پیغام فرستاده از آنها درخواست کمک نمود . مشرکان قریش هم که این را فرصت مناسبی برای یکسره کردن کار مسلمانان می دانستند با صدور پیک به قبائل اطراف مکه سپاهی به استعداد هزار مرد جنگی فراهم آوردند .
مردان سپاه همگی مسلح
بودند و اکثرا سواره ، برای خوراک آنها روزی ده شتر ذبح
می شد . ابوسفیان همزمان مسیر کاروان را
تغییر داد و از کرانه دریا خارج شد و بدین ترتیب کاروان او از دسترسی سپاهیان
اسلام خارج شد .
وقتی خبر گریختن کاروان تجاری در میان مسلمانان انتشار یافت ، گروهی که چشم طمع به کالاهای کاروان بازرگانی دوخته بودند ، از این پیش آمد بسیار ناراحت شدند .
خداونداین ماجرا را در قرآن آیه 7 از سوره مبارکه الانفال ذکر کرده است . دقت کنید .
ترجمه سوره مبارکه الا نفال آیه 7 که می فرماید :
وَإِذْ یَعِدُکُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَیْنِ أَنَّهَا لَکُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذَاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ وَیُرِیدُ اللَّهُ أَن یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ وَیَقْطَعَ دَابِرَ الْکَافِرِینَ [٨:٧]
و [یاد کنید] آنگاه که خدا یکى از آن دو گروه- کاروان بازرگانى و سپاه کافران- را به شما وعده مىداد که از آن شما خواهد بود، و شما دوست مى داشتید که گروه بىخار و بىسلاح- کاروان بازرگانى- شما را باشد و حال آنکه خدا مىخواست که حق را با سخنان خود- نهادها و سنتهایى که براى یارى کردن پیامبران و پیروان حق قرار داده- استوار و پایدار کند و بنیاد کافران را براندازد.
به یاد آرید موقعی را که خداوند یکی از دو طا یفه را به شما نوید داد و شما خواهان گروهی بی عظمت ( منظور کاروان تجاری ابوسفیان است ) بودید . خداوند می خواهد حق را روی زمین پایدار نگاه دارد و ریشه کافران را قطع کند .
و بالاخره سپاه مشرکان نصیب مسلمانان شد . سپاه اسلام در منطقه ذفران به فرماندهی پیامبر (ص) متشکل از 313 نفر شامل ، 82 نفر از مهاجران ، 170 نفر از قبیله خزرج ، و 61 نفر از اوسیان که دارای 70 شتر و 3 اسب بودند . اما اکثر مسلمانان سلاح و ساز و برگ جنگی نداشتند و بسیاریشان تنها به چوب مجهز بودند . اما لشکر کفار متشکل از هزار مرد جنگی بود، که همه آنها مسلح و مجهز به ساز و برگ جنگی بودند . دو سپاه در روز هفده ام ماه رمضان از سال دوم هجرت در منطقه موسوم به چاه های بدر در مقابل هم صف آرائی کردند . [1] هنگامی که چشم مبارک پیامبر(ص) به قریش افتاد رو به آسمان کرد و فرمود :
خدایا قریش با کبر و عجب به جنگ تو و تکذیب رسول تو برخواسته اند . پروردگارا کمکی را که به من وعده فرموده ائی محقق فرما و آنان را از امروز هلاک ساز .
غرور وتکبر قریش چندان زیاد بود که در آغاز جنگ با سه تن از طایفه بنی امیه به نامهای : ولید ، عتبه پدر هند ، ولید و شبیه به میدان نبرد آمده و هماورد طلبیدند . در این لحظه سه تن از جوانان شجاع سپاه اسلام ، به نامهای عوف ، معوذ و عبدالله رواحه با کسب اجازه پیامبر(ص) راهی صحنه پیکار شدند .
قریشان با مشاهده آنها گفتند ما با شما بیل بدست ها کاری نداریم بروید بگوئید هماوردان ما بیایند . پیامب(ص)ر با مشاهده این صحنه به حضرت علی(ع) و جناب حمزه و عبیده فرمودند شما راهی میدان نبرد شوید .
بدین ترتیب سه دلاور اسلام وارد صحنه کارزار شدند ، و ابتدا خود را معرفی کردند و جناب حمزه فرمودند : آیا ما در شان شما هستیم ؟ سپس نبرد آغاز شد و در کوتاه زمانی ابتدا حضرت علی با شمشیر معروف خود ذولفقار ، ولید ، دائی معاویه بن ابی سفیان را نقش زمین کرد و به هلاکت رساند ، و بلافاصله جناب حمزه هم عبته را هلاک کرد ، و عبید هم با آنکه زخمی شده بود شبیه را به هلاکت رساند و بدین ترتیب دو سپاه به هم یورش بردند و جنگ بسیار سختی در گرفت . مشرکان ابتدا به پیروزی خود امیدوار بوند ، اما پس از گذشت زمانی کوتاه لشکر کوچک مسلمانان با شجاعتی که از خود نشان داد سپاه کفر را به عقب رانده و آنها را مجبور به فرار کردند .
در این جنگ که به جنگ بدر مشهور شد 14 نفر از یاران پیامبر (ص) به فیض شهادت نائل آمدند و از سپاه بت پرست مکه ، 70 نفر هلاک و 70 تن نیز به اسارت لشکر اسلام در آمدند . و باقی بت پرستان از میدان جنگ بسوی مکه گریختند .
بنقل همه مورخان تاریخ اسلام ، 30 نفر از هفتاد کشته فقط بدست علی علیه سلام هلاک شدند و به دوزخ واصل شدند ، که نام آور ترین آنها عبارتند از :
1- حنظله پسر ابو سفیان ( برادر معاویه )
2- ولید بن عقبه برادر هند همسر ابوسفیان ( دائی معاویه )
3- عقبة بن ابی محیط پدر هند همسر ابوسفیان و (برادر مادری عثمان )
4- عاص بن سعید بن عاص بن امیه
5- مسعود بن امیة
6- عمیر بن عثمان (عموی طلحه)
7- عثمان برادر (طلحه)
8- مالک (برادر دیگر طلحه )
9- نضربن حارث بن عبدالدار [2]
اسامی این فهرست به نشان می دهد که کینه های بنی امیه نسبت به شخص علی بن ابی طالب بی دلیل نیست زیرا بیشتر کشته شدگان سببی و نسبی با بنی امیه نسبت داشته اند . علاوه بر این ، دشمنی طلحه هم که بعدها خود نمائی کرد بخاطر کینه کشته شدن دو تن از برا دران و عمویش به دست علی علیه سلام بوده است .
علائم این دشمنی بزودی آشکار شد . در جنگ احد هند همسر ابوسفیان به انتقام کشته شدن پدر و برادرش برده حبشی را برای به قتل رساندیکی از سه نفر پیامبر(ص)، علی(ع) و جناب حمزه استخدام کرد و پاداش آن را آزادیش قرار داد و ابن برده موفق شد که از این طریق جناب حمزه عموی شجاع پیامبر(ص) را بشهادت برساند . وهند همسر ابوسفیان با بی شرمی تمام پس از پایان نبرد برسر پیکر پاک آن مرد بزرگوار حاضر شد و جگر مبارکش را بدندان کشید و خورد و بخاطر این عمل شنیع به هند جگر خوار مشهور گشت .
آثار کینه توزی های بنی امیه در جنگ های جمل صفین نهروان و عاشورا بخوبی مشهود است و در تمام مدت زندگی پربرکت علی علیه سلام بنی امیه نقش مخرب و تاثیر گذاری داشته است . اوج این کینه توزی در سال 60 هجری و جنگ مشهور کربلا است که بدست یزید بن معاویه پلید صورت گرفت و این صفاک خون آشام توانست با بیرحمی تمام حسین بن علی فرزند کوچکتر علی بن ابی طالب و فاطمه دختر پیامبر اسلام(ص)را بهمراه 72 تن از فرزندان آل رسو الله و شعیان آن خاندان مطهر را به فجیع ترین وضع به شهادت برساند . و با این عمل ننگین برای ابد تاریخ بشریت را سیاه کرد .
تنها دو سال بعد از واقعه عاشورا در سال 62 هجری ، یزد بن معاویه شخصی را بنام مسلم بن عقبه را بهمراه پنج هزار تن از سفاک ترین سربازان شام برای به خاک و خون کشیدن مردم مسلمان مدینه النبی راهی آن دیار کرد . وی جان و مال و ناموس مردم مدینه را به مدت سه روز برای سربازان خود مباح کرد . در طول این سه روز ، هزاران نفر از مردم شهر رسول الله که در میان آنها هفتصد نفر از مهاجران وانصار حضور داشتند به خاک و خون کشیده شدند و بدستور مسلم به قتل رسیدند .! وی همچنین مسجد مدینه را طویله اسبان کرد ! و حرم شریف پیامبر خدا (ص) را مباح گذاشت و چنان به ناموس مردم تجاوز شد که دوشیزگان بسیاری 9 ماه بعد فرزند بدنیا آوردند و معلوم نبود که پدر آنها کیست . ! ! !
شرح این جنایت بی نظیر را مسلم برای یزید نوشت و یزید از فرط خوشحالی این ابیات را سرود (ای کاش نیاکان من در بدر بی تابی خزرجیان (منظور انصار قبیله خزرج اند ) را از ضربه نیزه ها می دیدند هنگامی که در قبا ( منظور مسجد قبا در مدینه ) ضربه ها بر پهلوی آنان می خورد و کشتار در قبیله عبدالا شهل (یکی از قبایل مسلمان مدینه ) ادامه داشت .دستور یزیدبن معاویه در قتل عام مردم مدینه در تاریخ اسلام به نام واقعه (حره) شهرت دارد.[3]
آقای عبد الفتاح عبدالمقصود در صفحه 117 جلد اول کتاب الامام علی بن ابیطالب می نویسد :
کارزار بدر سراسر پیروزی مسلمانان و آئین خدا بود ، علی علیه سلام پرچم آنرا برافراشت و پیشوایان کفر را از دم شمشیر گذراند و آنانی را که شمشیرها و سرنیزه های مسلمانان جان بدر بردند سرافکنده و زبون ساخت خداوند بدین طریق پیغمبرش را ثابت قدم داشت وکارش را پیش برد و دعوتش را برتری بخشید .
در اینجا طبق معمول سه فضیلت دیگر از طومار فضائل علی علیه سلام را ذکر می کنیم :
*یازدهمین فضیلتی که باید در طومار فضائل علی علیه سلام درج شود شرافت سبقت در جهاد با کفار بر همه مجاهدان راه حق است و علی اول مجاهد فی سبیل الله در تاریخ اسلام است *
* دوازدهمین فضیلت طومار فضائل علی علیه سلام قتال در راه خداست و علی اول کسی ست که در جهاد با کفار و مشرکان , اولین ضربه شمشیر را زد.*
* سیزدهمین فضیلت طومار فضائل علی علیه سلام قتال در راه خداست و علی اول کسی ست که در جهاد با کفار و مشرکان , اولین دشمن خدا را هلاک کرد.