بخش سوم : خیانت بنی نظیر
در تاریخ به جنگ هائی که خود حضرت رسول (ص) شخصا در آنها شرکت داشتند . غزوه می گویند . البته جنگهای بزرگ و مهمی که پیامبر(ص) رهبری کرده اند ، در هفت جنگ خلاصه می شود ، و در همگی آنها طرف متخاصم آغاز کننده نبرد بوده و این اتهام دروغین که اسلام دین جنگ و مخاصمه است ، کاملا واهی و بی پایه و اساس است.
با مطالعه درست تاریخ می توان فهمید که پیامبر اسلام(ص) رسول عشق و محبت اند و هیچگاه راضی به راه انداختن جنگ وخونریزی نبوده اند . و تنها برای دفاع از حریم دین و مسلمانان مجبور به جنگ می شدند .
این بار نیز دست خیانت از آستین یک قبیله یهودی بنام بنی نظیر در آمد . ماجرا از این قرار بود که پس از استقرار پیامبر(ص) در مدینه ، ایشان بخاطر حفظ امنیت مسلمانان ، با قبائل یهودی ساکن در مدینه ، یک پیمان صلح و دوستی و عدم تجاوز به یکدیگر امضا کردند .
این پیمان توسط دو قبیله بنام های بنی نظیر و بنی قریظه در خلال جنگ احد شکسته شد . بدین ترتیب که کفار برای تجهیز لشکر خود دست یاری به طرف این دو قبیله دراز کردند و آنها هم با ارسال پول و سلاح برای مشرکان مکه . پیمان صلح با پیامبر(ص) را نقض کردند .
زمانی که این خبر به گوش رسول الله(ص) رسید ، ابتدا به این مسئله توجهی نکردند تا اینکه قرار شد پیامبر(ص) برای حل مشکلی که بین یکی از مسلمانان و دو نفر یهودی از قبیله بنی نظیر بوجود آمده بود ، به این قبیله سفر کنند . اما از آن سو یهودیان قبیله بنی نظیر به تحریک مشرکان نقشه ترور پیامبر(ص) را طرح کردند .
این نقشه قرار بود هنگام بازگشت رسول الله(ص) از قبیله بنی نظیر اجرا شود و صحنه ترور بشکلی طراحی شده بود که ماجرا بصورت یک حادثه جلوه کند .
اما اصل نقشه بدین ترتیب بود که یکی از یهودیان سنگی بزرگ را از بالای بام یکی از منازل ، هنگام عبور پیامبر(ص) از آنجا ، بر سر ایشان بی افکند . [1]
اما به لطف الهی پیامبر(ص) قبل انجام این نقشه شوم از توطئه مطلع شدند و مسیر بازگشت خود را به ناگهان تغییر دادند و بدین ترتیب تررور ناکام ماند .
پیامبر(ص) پس از بازگشت به مدینه فرمان آماده باش سپاه را صادر کردند و دستور دادند تا لشکر به فرماندهی علی علیه سلام قبیله بنی نظیر را محاصره کنند .
سپاه اسلام به نزدیکی قبیله بنی نظیر رسید و پیامبر چادر خود را در بالای تپه ائی برپا کردند . اما ناگهان تیری به چادر اصابت کرد . بلافاصله به فرمان رسول الله اصحاب چادر را به پایین تپه انتقال دادند . در این هنگام اصحاب از پیامبر(ص) پرسیدند که پس علی کجاست ؟
ایشان فرمودند او را می بینم که مشغول انجام کاریست که به صلاح شماست . چند لحضه بعد علی علیه سلام بهمراه سر آن یهودی تیر انداز به خدمت پیامبر(ص) رسید و عرض کر ای رسول خدا این ملعون غرور نام داشت . پیامبر(ص) پرسید چگونه براو دست یافتی؟
علی (ع) عرض کرد او رادیدم که همراه 9 نفر دیگر در کمین ما بودند . چون نزدیک شدم با شمشیر برهنه بسوی من آمد و من با او درگیر شدم و او را همچنین که می بینید از پای در آوردم . اکنون تنی چند همراه من بفرستید تا باقی آنها را از پای در آوریم .
پیامبر 10 نفر را با علی هراه کردند . این گروه محجمان را تعقیب کرده همه را به هلاکت رسانیدند اما متاسفانه در این در گیری یکی از مسلمانان بنام کعب ابن اشرف به شهادت رسید . [2]
بدین ترتیب جنگ با قبیله بنی نظیر آغاز شد و و قبیله بنی نظیر به محاصره سپاه اسلام در آمد و با دلاوری بی نظیری که حضرت علی از خود نشان داد این قبیله تسلیم پیامبر(ص) و یارانش شدند ، اما جزئیات این جنگ بصورت ذیل انجام پذیرفت .
پس از این واقعه قبیله بنی نظیر به فرمان پیامبر محاصره شد و این کار 15 روز بطول انجامید . در طول این مدت سران قبیله بتدریج تسلیم پیامبر(ص) شدند و شرط ایشان را که عبارت بود از مهاجرت آنها بدون هیچ یک از دارائی های خودشان ، از این منطقه به شام را پذیرفتند . [3]
البته مسئله به همین سادگی هم نبود آنها مرتب از پس دیوارهای قلعه بطرف مسلمانان تیراندازی می کردند و چندین بار هم برای شکستن محاصره حمله آوردند اما با دلاوری سایر مسلمانان بخصوص حضرت علی علیه سلام هر بار ناکام ماندند . به همین مناسبت حسان بن ثابت شاعر مخصوص پیامبر(ص) برای دلاوریهای حضرت علی(ع) ، در این نبرد ، اشعار زیر را سرودند : [4]
لله ای کریهه ابلیتها ببنی نظیرو النفوس تطلع
اردی رئیسهم و آب بتسعه طورا نشلهم و طورا یدفع
ترجمه :
خدا گواه است که در جنگ با بنی نظیر با چه سختی ها مواجه شدی دلها نگران بود که رئیس خود کفار را بکشتی و با 9 نفر برگشتی گاهی با شمشیر آنها را می زدی گاهی دفع می کردی .
پس از شکست بنی نظیر ، قوم دیگر یهودی ساکن در همان منطقه بنام بنی قریظه بسیار خشمگین شدند ، ولی در ظاهر دست به انجام عملی نزدند ، اما پنهانی توطئه جنگ بزرگ دیگری ، را با همدستی مشرکان مکه ، که بعدها احزاب نام گرفت ، آغاز کردند .
این واقعه نیز در قرآن مجید آمده به آیه 12 تا 15 از سوره مبارکه الحشر توجه فرمائید:
لَئِنْ أُخْرِجُوا لَا یَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِن قُوتِلُوا لَا یَنصُرُونَهُمْ وَلَئِن نَّصَرُوهُمْ لَیُوَلُّنَّ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا یُنصَرُونَ [٥٩:١٢]
اگر [یهود] اخراج شوند، آنها با ایشان بیرون نخواهند رفت، و اگر با آنان جنگیده شود [منافقان،] آنها را یارى نخواهند کرد، و اگر یاریشان کنند حتماً [در جنگ] پشت خواهند کرد و [دیگر] یارى نیابند.
لَأَنتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِی صُدُورِهِم مِّنَ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا یَفْقَهُونَ [٥٩:١٣]
شما قطعاً در دلهاى آنان بیش از خدا مایه هراسید، چرا که آنان مردمانىاند که نمىفهمند.
لَا یُقَاتِلُونَکُمْ جَمِیعًا إِلَّا فِی قُرًى مُّحَصَّنَةٍ أَوْ مِن وَرَاءِ جُدُرٍ ۚ بَأْسُهُم بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ ۚ تَحْسَبُهُمْ جَمِیعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّىٰ ۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا یَعْقِلُونَ [٥٩:١٤]
[آنان، به صورت] دسته جمعى، جز در قریههایى که داراى استحکاماتند، یا از پشت دیوارها، با شما نخواهند جنگید. جنگشان میان خودشان سخت است. آنان را متحد مىپندارى و[لى] دلهایشان پراکنده است، زیرا آنان مردمانىاند که نمىاندیشند.
کَمَثَلِ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ قَرِیبًا ۖ ذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ [٥٩:١٥]
درست مانند همان کسانى که اخیرا [در واقعه بدر] سزاى کار [بد] خود را چشیدند؛ و آنان را عذاب دردناکى خواهد بود.
خلاصه ترجمه : ای مسلمانان ترس شما سخت در دل آنها جا گرفته برای آنکه آنها گروهی هستند که خوب و بد را از هم تمییز نمی دهند ، همه آنها جنگ نمی کنند با شما ، مگر وقتیکه حصار داشته باشند ، یا از پشت دیوار قلعه باشد زیرا ترس شما میان آنها خیلی شدید است . شما گمان می کنید جمع و متحدند در صورتیکه دلهایشان پراکنده است زیرا آنها حقیقت را نمی یابند و بی خرد هستند .
در اکثر موارد حوادث مهم تاریخ اسلام در قرآن منعکس شده و این کتاب آسمانی پیامبر(ص) و مسلمین را از حوادث آینده آگاه می ساخت و در سایرموارد این پیامبر(ص) بود که مسائل و مشکلات پیش روی مسلمانان را تدبیر می کرد . البته از تلاش ، صبر ، بردباری و شجاعت یاران پیامبر(ص) مخصوصا حضرت علی(ع) نباید بسادگی عبور کرد .
بنقل تمامی مورخان پس از یاری و امداد های غیبی خداوند سه عامل بسیار مهم و تعیین کننده در پیشبرد اسلام در شبه جزیره نقش اساسی داشت و این سه عامل عبارت بودند از :
1- خلق خوش پیامبر(ص) که در عین محبت صبور و بردبار بودند و هر گونه آزاری را با مهربانی پاسخ می دادند و باعث جذب افراد به دین اسلام می شدند .
2- ثروت قابل توجه حضرت خدیجه که موانع را از پیش روی پیامبر(ص)برمی داشت .
3- قدرت بازو وشمشیر بران حضرت علی(ع) که جان مهاجمان سرسخت را می گرفت و دشمنان کینه توز را هلاک می ساخت و اعتبار و قدرت برای اسلام به ارمغان می آورد.