بخش پنجم : غزوه بنی قریظه بنی المطلق یا مریسیع و دومه الجندل
قبائل یهودی که در جنگ خندق شرکت داشتند از آن پس مزاحمت های زیادی برای مسلمین فراهم می کردند ، به همین دلیل پیامبر(ص) بلافاصله پس از پایان یافتن جنگ خندق فرمان محاصره و اخراج این قبائل را صادر کردند .
بدین ترتیب سپاه اسلام به فرماندهی حضرت علی (ع) در اطراف قبیله بنی قریظه چادر زدند . سپس حضرت علی(ع) به همراه سی نفر از مسلمین به نزدیکی دیوارهای قلعه رسیدند . یهودیان با مشاهده حضرت علی(ع) گفتند :این همان قاتل عمربن عبدود است و شروع به دشنام دادن نمودند .
حضرت علی(ع) پرچم اسلام را در کنار دیوار قلعه نصب کرده و 25 روز آنها را محاصره نمودند . پس از پایان 25 روز رئیس قبیله بیرون آمده و امان خواست و تسلیم شد بدین ترتیب او با ارائه اسلحه خود تسلیم شد این محاصره با مهاجرت بعضی و اسلام آوردن برخی بپایان رسید و غنائم زیادی نصیب مسلمین شد .
قبیله دیگر که بنی المصطلق نامیده می شد مهیای جنگ شده بودند که خبر به پیامبر (ص) رسید . رسول الله (ص) شخصی بنام "بریده بن حصیب اسلمی" را برای تحقیق به این منطقه فرستاد و او با مهارت کامل ماموریت خود را انجام داد و اخبار دقیقی از توان نظامی و وضعیت آنها به اطلاع پیامبر(ص) رسانید و رسول الله (ص) با اطمینان یافتن از قصد آنها به جنگ . سپاه اسلام را به فرماندهی حضرت علی(ع) به جنگ با این قبیله فرستادند .
در این جنگ نیز عده ائی از یهود کشته شده و باقی به اسارت سپاه اسلام در آمدند . همچنین غنائم زیادی نصیب مسلمین شد .
در همین سال پنجم هجری جنگ دیگری بنام دومه الجندل روی داد . این منطقه بین حجاز و شام قرار داشت و حاکم آنجا شخصی بنام کیدبن عبدالملک نصرانی بود که تحت حمایت و اطاعت قیصر روم بسر می برد .
او با جمع آوری لشکر قصد هجوم به مدینه را داشت که در بین راه پیامبر(ص) از این موضوع مطلع شد و با هزارنفر از مسلمین روی بجانب آنها کرد و در مسیر راه ، غنائم زیادی بدست مسلمین افتاد ، دشمن پس از اطلاع یافتن درباره حرکت سپاه اسلام فرار را برقرار ترجیح داد .
مسلمین هم سه روز در آنجا اقامت کردند اما خبری از دشمن نشد و لشکر به مدینه بازگشت .
سال پنجم هجری یکی از مهم ترین سالهای تاریخ اسلام از لحاظ مبارزه و جنگ با دشمنان اسلام بود , در این سال کل قبائل اطراف مدینه چه یهودی و چه عرب از جنگ با مسلمین ناامید شده عده ائی اسلام آورده وعده ائی مهاجرت کرده و عده ائی هم بر دین خود باقی می ماندند و برای حفظ امنیت خود مجبور به پرداخت جزیه (مالیات اسلامی ) به مسلمانان بودند .
البته لازم به ذکر است هریک از این قبائل که دین اسلام را می پذیرفت . جان ومالش محترم بوده از جمله مسلمین بحساب می آمدند . از همین رو تعداد مسلمانان در همین سال بشکل چشم گیری افزایش یافت و از گذر جزیه های دریافتی . قدرت مالی و نظامی مسلمانان رو به فزونی نهاد .
از جمله حوادث مهم دیگر سال پنجم هجری تاسیس مسجد ضراره و فتنه بر پا شده توسط منافقین مدینه بر اثر خرابی آن بود .
درباره منافقین ساکن در مدینه . لازم است بدانیم که این افراد در ظاهر برای برخورداری از غنائم جنگی اسلام آورده بودند و جزء مسلمانان محسوب می شدند . اما در باطن به کفر و شرک پایبند بودند ولی این امر را پنهان می داشتند و از این نقاب برای ایجاد فتنه و انجام توطئه در بین مسلمین سود می جستند , و بارها چه در طول جنگها و چه در زمان های دیگر مشغول دلسرد کردن مسلمانان بودند .
در قرآن آیات زیادی درباره این گروه بظاهر مسلمان وجوددارد . و بارها آنان ا از نفاق و دوروئی منع کرده اما این قوم در طول تاریخ اسلام همیشه وجود داشته اند و ضربات زیادی به اسلام و پیامبر (ص) وارد ساختند که از کل حملات مستقیم مشرکان مکه ضرر و زیان بیشتری در بر داشت .
آنها علاوه بر جاسوسی برای مشرکان مکه و ایجاد یاس و ناامیدی بین مسلمین, توطئه های بسیار خطرناکی را در سر می پروراندند . سرکرده این گروه "عبدالله بن ابی سلول" نام داشت و قرار بود قبل از هجرت پیامبر(ص) حاکم مدینه شود ( حتی تاجی برای او فراهم شده بود )و بین دو قبیله اوس خزرج حکمیت کند اما با آمدن پیامبر(ص) نقشهای او نقش برآب شد و به همین دلیل کینه زیادی از پیامبر(ص) را در دل گرفت .
او با همکاری گروه کوچکی مسجد دیگری در نزدیک مسجد پیامبر بنا کرد و قصد داشت با تجمع در این مسجد بین مسلمین نفاق و دو دستگی ایجاد کند . اما با هوشیاری پیامبر(ص) و بدستور ایشان این مسجد خراب گردیده واین توطئه منافقان مدینه در نطفه خفه شد .