خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است
خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است

- فصل سوم / بخش دوازدهم : جنگ تبوک

بخش دوازدهم : جنگ تبوک

سال نهم هجری در بردارنده سه واقعه مهم تاریخیست که بررسی آنها جو حاکم بر آن دوران را بخوبی آشکار می کند .

مهمترین این وقایع عبارتند از :

1- جنگ تبوک  .

2-ناکام ماندن توطئه قتل پیامبر خدا (ص) توسط منافقین  . 

3- اعلام سوره مبارکه برائت از مشرکین در مکه توسط علی (ع).

 

با گسترش اخبار پیروزی پیامبر(ص)  در سراسر عربستان . قبائل مرزنشین غربی و شمالی که اکثراً مسیحی بودند و تحت الحمایه دولت روم ،  تلاش کردند تا با حمایت این دولت  مقتدر کار را بر مسلمانان سخت بگیرند از همین رو بطرف این  دولت دست یاری دراز کرده و از آنها تقاضای کمک نمودند . دولت روم هم با یک سپاه مجهز و بسیار انبوه در منطقه شام آرایش نظامی دیده ، و آماده حرکت به داخل عربستان شد . تعداد افراد این سپاه را تا چهل هزار نفر برآورد کرده اند .

پس از وصول خبر این اتحاد بین قبائل مسیحی و دولت روم پیامبر(ص) افرادی را برای جمع آوری سرباز و تجهیزات به سراسر عربستان گسیل داشتند . متمولین با پرداخت زکات هزینه جنگ را پرداخت کرده و سایرین بعنوان سرباز روانه میدان جنگ شدند . بزرگترین لشکری که تا آن زمان فراهم شد بود سپاهی که بالغ بر سی هزار مرد جنگی که ده هزار اسب همراه آنها بود .[1]

محل این جنگ در نزدیکی شام سوریه امروزی قرار ذاشت و تبوک نامیده می شد .

سپاهیان در هوای گرم تابستان عربستان که دمای هوا تا پنجاه درجه سانتیگراد می رسد مجبور بودند سه ماه تمام تا محل تبوک پیاده روی راه را طی کنند از همین رو این سپاه را سپاه عسرت نیز نامیده اند و این بدلیل مشکلات و سختی هائی بود که در مسیر نصیب مسلمانان شد .

این اولین جنگ مسلمانان با سپاه خارجی محسوب می شود و خروج طولانی مدت پیامبر(ص) از مدینه فرصت خوبی را برای منافقان اوس و خزرج فراهم می آورد تا با تبلیغات سؤ خود زمینه شورش جمعی را در مدینه و سایر بلاد اسلامی فراهم کنند . از همین رو برای اولین بار پیامبر(ص)  مجبور به تعیین جانشین برای خویش شدند و بدلیل اهمیت و قدرت دشمن ممکن بود که پیامبر(ص)  در این سفر با توجه به سن زیاد حدود 62 سال طاقت نیاورده ، وفات یابند . لذا تعیین جایگزین مناسبی که بتواند برای همیشه در پایتخت کشور اسلامی مدینه حکومت را حفظ کند ضروری بود.

رسول خدا هم بدون لحظه ائی تردید علی بن ابی طالب را به جانشینی خویش در مدینه  منصوب کردند و این در زمانی بود که آن حضرت تنها سی و اندی سال سن داشتند و برای رهبری جامعه اسلامی از نظر قوانین جاهلی بسیار جوان می نمودند . در عقاید جاهلی تنها ریش سفیدان حق بزرگی بر قبیله یا طایفه را داشتند اگر چه نادان و بی لیاقت باشند اما پیامبر(ص) علی بن ابی طالب را علی رغم همه این باورها در غیبت طولانی مدت خود در مدینه به جانشینی مقام حکومت اسلامی برگذیدند ، و در جمع حاضران فرمودند: یا علی تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی هستی تنها با  این تفاوت که بعد از من پیامبر جدیدی ظهور نخواهد کرد .[2]

این حدیث شریف را تمامی راویان حدیث از پیامبر(ص) نقل کرده اند و در بخش احادیث علاوه بر ذکر کامل آن منابع روایت این حدیث را ذکر خواهیم کرد .

دراین جنگ که آخرین جنگ پیامبر(ص)  محسوب می شود تمامی بزرگان اصحاب بجز حضرت علی(ع) حضور داشتند و رسول الله تمامی وظایف خود را به ایشان محول نمودند تا در غیاب ایشان آنها را  انجام دهند و در حقیقت اختیارات ایشان هیچ تفاوتی با اختیارات  حضرت رسول نداشت .

شاید عنوان شود که حضرت رسول در سایر جنگها هم در غیاب خود کسی را بجای خود منصوب می کردند و این فظیلتی نیست در صورتی که در جنگهای قبلی که اکثرا در حوالی مدینه بود و خود رسول الله در عربستان و در نزدیکی مدینه حضور داشتند بعلاوه هیچ کس بطور کامل همه وظایف حکومتی را انجام نمی دادند و تنها وظیفه برگذاری نماز جماعت  را بعهده داشته اند . نه قضاوت وداوری بین مردم را و نه امور دیگر، و سایر امور را خود رسول الله پس از بازگشت از جنگ ، شخصا انجام می دادند . اما علی علیه سلام با تمام اختیارات رسول الله در مدینه برای مدت طولانی جانشین پیامبر(ص) بودند و این با موارد دیگر بسیار متفاوت است .

و از همه مهمتر از زمان فتح مکه مدینه از اهمیت زیادی برخوردار شده بود و بعنوان پایتخت کشو اسلامی عربستان مطرح می گردید و حکومت در آن اهمیت پیدا می کرد ضمناً پیامبر(ص) در جنگ های بدر احد و خندق وخیبر  اصلاً از مدینه برای مدت طولانی دور نشده بودند و تنها هنگام فتح مکه که همه در رکاب پیامبر بودند از مدینه برای مدت طولانی تری نسبت به قبل دور شدند ولی اینبار سه ویژگی منحصر بفرد دارد اول اینکه در این زمان مدینه رسما پایتخت کشور اسلامی بود و دوماً پیامبر (ص) نه تنها از مدینه بلکه از شبه جزیره عربستان خارج شده بودند و به منطقه شام همین سوریه امروزی سفرمی کردند و این برای مدت نامعلومی بود که حتی امکان بازگشت آن هم نمی رفت و سوم اینکه پیامبر(ص) در حضور جمع طبق حدیث شریف فوق حضرت علی با هارون برادر حضرت موسی مقایسه کردند و جناب هارون وزیر و جانشین  حضرت موسی بودند همه این عوامل مشخص می کند که این جانشینی در مقطع کنونی با  همه موارد فرق می کرده است و درحقیت این  جانشینی بیشتر شبیه انتقال قدرت است تا امانت داری .

 اکنون به ادامه حوادث جنگ تبوک می پردازیم تنها جنگی که بدون حضور علی بن ابی طالب انجام شد . البته به لطف خدا در این جنگ درگیری عمده ائی روی نداد و قبائل مسیحی نشین با مشاهده انبوه سپاهیان اسلام ناچار تسلیم شدند و قرارداد صلح با پیامبر(ص) امضا کردند . برطبق این توافق  قرار شد که آنها بردین خود مسیحیت باقی بمانند و پیامبر(ص) هم در مقابل ، از آنها جزیه (مالیات اسلامی ) سالانه دریافت کند .

مهمترین این قبائل عبارتند از : ایله ، اذرع ، جربا و دمة الجندل که بجز قبیله آخر همگی بدست نماینده خود عروة بن زید پیمان بستند و هرسال سیصد دینار به مسلمین می پرداختند .             

سپاهیان روم با مشاهده این جریان از جنگ منصرف شدند و به مملکت خویش باز گشتند و بدین ترتیب پرونده جنگ تبوک هم بسته شد . 

در جریان بازگشت سپاه به مدینه  , منافقان کور دل که از اینهمه قدرت و شوکت پیامبر(ص)  بخشم آمده بودند تصمیم گرفتند تا هنگام بازگشت پیامبر(ص) را به با رم دادن شترشان به قتل برسانند . این افراد بظاهر اسلام آورده بودند ، اما هیچ اعتقادی به اسلام و پیامبر (ص) نداشتند . آنها آگاه بودند که در مسیر بازگشت گردنه ائی بسیار باریک وجود دارد که به دره عمیقی منتهی می شود. بهمین نیت قصد داشتند شب هنگام و زمان عبور پیامبر(ص)  از این گردنه باریک جلو رفته و شتر مخصوص ایشان را رم  بدهند تا پیامبر(ص) از روی شتر به دره واژگون شوند . اما مانند سایر توطئه ها خداوند متعال اینبار هم توسط حضرت جبرئیل رسول الله را از این توطئه با خبر ساختند . ایشان هم با اطلاع از واقعه هنگام عبور از گردنه دستور دادند تا سپاه از مسیر دیگری حرکت کند و کوه را دور بزنند و از وسط دشت عبور کنند وخودشان در حالی که "حذیفه" شتر حضرت را راه می برد به گردنه نزدیک شدند در این هنگام عمار یاسر مهار شتر رادردست داشت و داشت به آرامی از گردنه بالامی رفت 12 نفر سواره که بیشترشان از قریش بودند با صورت های بسته از پشت سر نزدیک می شدند و هوا مهتابی بود و صدای نجوای آنها شنیده می شد در این لحضه پیامبر(ص)  عصبانی شده و بر سر آنان فریاد کشیدند و همین عمل باعث شد تا منافقان وحشت کرده و از محل فرار کنند آنان متوجه شدند که پیامبر(ص) به قصدشان پی برده اند . نهیب پیامبر(ص)  همچون رعد غریدو فتنه این خائنان نابود کرد .

حذیفه می گوید: من آنها را از روی نشانه های شترانشان شناختم و به پیامبر گفتم آیا اجازه می دهید تا اسامی آنها را برای شما بازگو کنم تا آنان را به سزای اعمالشان برسانید ؟

پیامبر(ص)  با لحن مهربانانه ائی فرمودند: از افشای نام آنها خودداری کن شاید راه توبه را پیش گیرند و اصلاح شوند . و افزودند اگر من آنها را مجازات کنم بیگانگان می گویند محمد (ص) پس از آنکه به اوج  قدرت رسید شمشیر بر گردن یاران خود نهاد . [3]

و اما سومین واقع سال نهم از هجرت قرائت سوره مبارکه برائت از مشرکین توسط علی بن ابی طالب در مکه و برای کفار و بزرگان این شهر است که هنوز اسلام نیاورده بودند .اما پیامبر(ص) آنها را آزاد کردند و فرمودند بروید که شما از این پس آزاد شدگانید . بد نیست بدانید در این گروه بعلاوه ابوسفیان فرزندش معاویه نیز قرار داشت .

ماجرا از این قرار است که حضرت جبرئیل امین بر پیامبر (ص) نازل شدند و آیات یکم تا سیزدهم سوره مبارکه برائت بر پیامبر(ص) وحی کرد و از ایشان خواسته شد تا برای اتمام حجت با کفار و ابطال رسوم جاهلی خصوصا در هنگام ادای فریضه حج این سوره مبارکه به کافران ابلاغ شود . رسوم ادای فریضه حج در عهد جاهلیت اشکالات زیادی داشت از جمله اینکه در میان مردم رسم بود که هرکس با اگر با لباس خود طواف انجام دهد دیگر نباید آن لباس را بپوشد بلکه باید این لباس صدقه داده شود، از اینرو همه مردم قبل از طواف یک لباس دیگر برای انجام طواف کرایه می کردند و در پایان آن لباس را پس می دادند .

بطور نمونه در همین ایام زنی به جهت طواف به مکه آمد . او بسیار فقیر بود و تنها یک لباس داشت و دیناری هم جهت کرایه لباس در اختیار نداشت ازهمین رو بجهت حفظ همین لباس هنگام طواف کاملاً عریان شد و مشغول طواف گردید . او بادستی جلو و با دستی پشت خود را پوشانده بود و با سرعت طواف میکرد حاضرین با چشم های حریص و متعجب بدن اورا نگاه می کردند و زن بیچاره به آنها ناسزا می گفت . بهر زحمتی بود طواف را به پایان برد و زن لباس خود را پوشید و رو به حاضران کرده گفت هرچه از بدن من دیدید حرام تان باد و در جواب خواستگاری عده ائی دیگر گفت من شوهر دارم.

این خبر به گوش پیامبر(ص) رسید و ایشان بشدت اندوهگین شدند اما این رسم جاهلی طواف و حج بود . اما خداوند توسط حضرت جبرئیل به رسول الله اداب جدید حج و آیات اول تا سیزدهم سوره مبارکه برائت یا همان توبه وحی کردند و ایشان فرمان یافتند تا این آیات در روز حج اکبر (تمتع) برای کفار و مشرکین خوانده شود .

ابتدا پیامبر (ص)  جناب ابوبکر را طلبید و او را مامور ابلاغ آیات به مشرکان و کفار  مکه نموده و او را عازم مکه شد هنوز ساعتی از این جریان نگذشته بود که حضرت جبرئیل علیه سلام مجددا بر پیامبر(ص)  نازل شد و از طرف رب جلیل خبر آورد که این آیات را باید یا خودت برای کفار  مکه قرائت کنی یا کسی که از اهل بیت شما باشد . پیامبر(ص) هم بلافاصله دستور بازگرداندن جناب ابوبکر و مامور ساختن علی(ع) را برای انجام این کار مهم صادر کردند. به همین دلیل حضرت علی(ع) را بحضور طلبیدند و ایشان را مامور انجام این کار کردند .

 علی (ع) بلافصله حرکت کردند و خود را در بین راه به جناب ابوبکر رسانید و فرمان پیامبر(ص) را به او ابلاغ کرده آیات را از او پس گرفته و خود به مکه رهسپار شدند .

این خبر را در 23 حدیث از علمای اهل سنت  از جمله احمد حنبل در مسند خود این حدیث مهم را روایت کرده است و در همه کتب مهم آمده است .  همچنین 16 نفر از علمای شیعه  هم این حدیث را روایت و نقل کرده اند[4]

1- در اینجا برخی از منابع این حدیث را برای خوانندگان محترم نقل می کنیم .

1- زندگانی چهارده معصوم جلد اول صفحه 178

2- علی بزرگمرد جاودانه تاریخ صفحه 116

3- سیره حلبیه جلد 2 صفحه 387

4- بحار الانوار جلد 6 صفحه 855

5- کتاب خاتم النبیین صفحه 28

6- تاریخ النبی احمد صفحه 289

7-کتاب کفایة الخصامه در صفحات 566 و562

8- کتاب تاریخ النبی جلد دوم صفحه 293

و بسیار دیگر از کتب معتبر اهل سنت و شیعه  این حدیث نقل شده  در اینجا لازم است مجددا توضیح داده شود که این امر به فرموده حضرت حق صورت پذیرفته و علی(ع) هم از طریق پدر بزرگ با رسول الله  نسبت خونی دارد و پسر عموی ایشان است هم خون این مرد بزرگ در رگ فرزندان رسول الله حسن وحسین جاریست و ایشان هم از لحاظ تقوا و نزدیکترین شخص به رسول الله است .

در اینجا این آیات شریف را با هم مرور می کنیم :

سوره التوبه (یا برائت ) آیات اول تا چهاردهم می فرماید :

سوره مبارکه : توبه

۞ بَرَاءَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ [٩:١]

[این آیات‌] اعلام بیزارى [و عدم تعهّد] است از طرف خدا و پیامبرش نسبت به آن مشرکانى که با ایشان پیمان بسته‌اید.

فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ ۙ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِی الْکَافِرِینَ [٩:٢]

پس [اى مشرکان،] چهار ماه [دیگر با امنیّت کامل‌] در زمین بگردید و بدانید که شما نمى‌توانید خدا را به ستوه آورید، و این خداست که رسواکننده کافران است.

وَأَذَانٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ ۙ وَرَسُولُهُ ۚ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ ۖ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ ۗ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ [٩:٣]

و [این آیات‌] اعلامى است از جانب خدا و پیامبرش به مردم در روز حجّ اکبر که خدا و پیامبرش در برابر مشرکان تعهّدى ندارند [با این حال‌] اگر [از کفر] توبه کنید آن براى شما بهتر است، و اگر روى بگردانید پس بدانید که شما خدا را درمانده نخواهید کرد؛ و کسانى را که کفر ورزیدند از عذابى دردناک خبر ده.

إِلَّا الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئًا وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَىٰ مُدَّتِهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ [٩:٤]

مگر آن مشرکانى که با آنان پیمان بسته‌اید، و چیزى از [تعهّدات خود نسبت به‌] شما فروگذار نکرده، و کسى را بر ضدّ شما پشتیبانى ننموده‌اند. پس پیمان اینان را تا [پایان‌] مدّتشان تمام کنید، چرا که خدا پرهیزگاران را دوست دارد.

فَإِذَا انسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ ۚ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ [٩:٥]

پس چون ماه‌هاى حرام سپرى شد، مشرکان را هر کجا یافتید بکُشید و آنان را دستگیر کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهى به کمین آنان بنشینید؛ پس اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند، راه برایشان گشاده گردانید، زیرا خدا آمرزنده مهربان است.

وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّىٰ یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا یَعْلَمُونَ [٩:٦]

و اگر یکى از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود؛ سپس او را به مکان امنش برسان، چرا که آنان قومى نادانند.

کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ اللَّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۖ فَمَا اسْتَقَامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ [٩:٧]

چگونه مشرکان را نزد خدا و نزد فرستاده او عهدى تواند بود؟ مگر با کسانى که کنار مسجد الحرام پیمان بسته‌اید. پس تا با شما [بر سر عهد] پایدارند، با آنان پایدار باشید، زیرا خدا پرهیزگاران را دوست مى‌دارد.

کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لَا یَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً ۚ یُرْضُونَکُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَىٰ قُلُوبُهُمْ وَأَکْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ [٩:٨]

چگونه [براى آنان عهدى است‌] با اینکه اگر بر شما دست یابند، در باره شما نه خویشاوندى را مراعات مى‌کنند و نه تعهّدى را، شما را با زبانشان راضى مى‌کنند و حال آنکه دلهایشان امتناع مى‌ورزد و بیشترشان منحرفند.

اشْتَرَوْا بِآیَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَصَدُّوا عَن سَبِیلِهِ ۚ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ [٩:٩]

آیات خدا را به بهاى ناچیزى فروختند و [مردم را] از راه او باز داشتند، به راستى آنان چه بد اعمالى انجام مى‌دادند.

لَا یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً ۚ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ [٩:١٠]

در باره هیچ مؤمنى مراعات خویشاوندى و پیمانى را نمى‌کنند، و ایشان همان تجاوزکارانند.

فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ ۗ وَنُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ [٩:١١]

پس اگر توبه کنند و نماز برپا دارند و زکات دهند، در این صورت برادران دینى شما مى‌باشند، و ما آیات [خود] را براى گروهى که مى‌دانند به تفصیل بیان مى‌کنیم.

وَإِن نَّکَثُوا أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ ۙ إِنَّهُمْ لَا أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ [٩:١٢]

و اگر سوگندهاى خود را پس از پیمان خویش شکستند و شما را در دینتان طعن زدند، پس با پیشوایانِ کفر بجنگید، چرا که آنان را هیچ پیمانى نیست، باشد که [از پیمان‌شکنى‌] باز ایستند.

أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّکَثُوا أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ ۚ أَتَخْشَوْنَهُمْ ۚ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ [٩:١٣]

چرا با گروهى که سوگندهاى خود را شکستند و بر آن شدند که فرستاده [خدا] را بیرون کنند، و آنان بودند که نخستین‌بار [جنگ را] با شما آغاز کردند، نمى‌جنگید؟ آیا از آنان مى‌ترسید؟ با اینکه اگر مؤمنید خدا سزاوارتر است که از او بترسید.

قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَیُخْزِهِمْ وَیَنصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَیَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِینَ [٩:١٤]

با آنان بجنگید؛ خدا آنان را به دست شما عذاب و رسوایشان مى‌کند و شما را بر ایشان پیروزى مى‌بخشد و دلهاى گروه مؤمنان را خنک مى‌گرداند.

وَیُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ ۗ وَیَتُوبُ اللَّهُ عَلَىٰ مَن یَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ [٩:١٥]

و خشمِ دلهایشان را بِبَرد، و خدا توبه هر که را بخواهد مى‌پذیرد، و خدا داناى حکیم است.

 

خلاصه ترجمه :

ترجمه آیات : (این اعلام بیزاری ) از سوی خدا و پیامبر او به کسانی از مشرکان است که با آنها عهد بسته اید .(1) با این حال چهار ماه (مهلت دارید که آزادانه )در زمین سیر کنید (وهرجا می خواهید بروید و بیندیشید)و بدانید شما نمی توانید خدا را ناتوان سازید(و از قدرت او فرار کنیدو بدانید) خداوند خوار کننده کافران است . (2) و این اعلامی است از ناحیه خدا و پیامبرش به (عموم مردم )در روز حج اکبر (روز عید  قربان)که خدا وند و پیامبرش از مشرکان بیزارند با این حال اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر سرپیچی نمائید بدانید شما نمی توانید خدا را ناتوان سازید(و از قلمرو قدرتش خارج شوید .) و کافران را به مجازات دردناک بشارت ده .! (3) مگر کسانی از مشرکان که با آنها عهد بسته ائید و چیزی ازآن را در حق شما فروگذار نکرده اند و احدی را بر ضد شما تقویت ننمودند . پیمان آنها را تا پایان مدتشان محترم بشمرید زیرا خدا پرهیزکاران را دوست دارد .(4) (امّا)  ماههای حرام پایان گرفت مشرکان را هرجا یافتید به قتل برسانید و آنها را اسیر سازید محاصره کنید و در هر کمینگاه بر سر راه آنها بنشینید . هرگاه توبه کنند و نماز را به پا دارند و زکات را بپردازند آنها را رها سازید زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است . (5) و اگر یکی از مشرکان از تو پناهندگی بخواهد به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (ودر آن بیندیشد) سپس او را به محل امنش برسان چرا که آنها گروهی نا آگاهند .(6) چگونه برای مشرکان پیمانی نزد خدا و رسول او خواهد بود (درحالی آنها همواره آماده شکستن پیمانشان هستند؟!) مگر کسانی که نزد مسجد الحرام با آنان پیمان بستید (وپیمان خودرا محترم شمرند) تا زمانی که در برابر شما وفادار باشند شما نیز وفاداری کنید که خداوند پرهیزکاران را دوست دارد . (7) چگونه (پیمان مشرکان ارزش دارد) در حالی که اگر برشما غالب شوند نه ملاحظه خویشاوندی با شما را می کنند و نه پیمان را ؟! شمارا بازبان خود خشنود می کنند ولی دل ها یشان ابا دارد و بیشتر آنها فرمانبردار نیستند . (8) آنها آیات خدا را به بهای اندک فروختند و (مردم را ) از راه او بازداشتند آنها اعمال بدی انجام می دهند . ! (9) (نه تنها درباره شما ) در باره هیچ فرد باایمانی رعایت خویشاوندی و پیمان را نمی کنند و آنها همه تجاوز کارانند . (10)  (ولی ) اگر توبه کنند و نماز را بپادارند و زکات رابپردازند برادر دینی شما هستند و ما آیات خود را برای گروهی که می دانند (ومی اندیشند شرح می دهیم  . (11) و اگر پیمانهای خود را پس از عهد خویش بشکنند و آئین شما را مورد طعن قرار دهند با پیشوایان کفر پیکار کنید چرا که آنها پیمانی ندارند شاید (با شدت عمل )دست بردارند . (12) آیا با گروهی که پیمانهای خود را شکستند و تصمیم به اخراج پیامبر گرفتند پیکار نمی کنید ؟! در حالی که آنها نخستین بار (پیکار با شما را) آغاز کردند آیا از آنها می ترسید ؟! با اینکه خداوند سزاوار تر است که از او بترسید اگر مومن هستید (13)

 

* بیست و سومین   فضیلت طومار فضائل علی علیه سلام قرائت سوره مبارکه برائت است در مکه که بفرمان خداوند صورت گرفت و این فضیلت برای علی(ع) واقعه شد که ایشان این ایات را برای مشرکین مکه بخوانند .*

 

 

 



[1] - فروغ ابدیت جعفر سبحانی صفحات 286 و  287  و ارشاد شیخ مفید صفحه 69 وسایر منابع قبلی

[2] - تاریخ طبری جلد 2 صفحه 831

[3] - (  این مطلب را استاد جعفر سبحانی به نقل از منابع مغازی و اقدسی سیره حلبی جلد اول و بحار الانوار جلد دوم صفحه 404 نقل کرده است )

[4] - علی بزرگمرد جاودانه تاریخ صفحه 115

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد