بخش دوم : سفر مقدس (پایان رسالت آغاز ولایت)
- آخرین حج پیامبر (حجه الوداع)
سال دهم هجرت آغاز شده بود ، سالی که فروغ جاویدان اسلام ، سراسر عربستان را در نوردیده و شعاع آن در حال گسترش به خارج از مرزهای شبه جزیره عربستان بود.
پیامبر مکرم اسلام (ص) با تلاش بی وقفه بیست و سه ساله خویش آخرین شریعت حقه توحیدی را ایجاد کرده بودند . اما این نهال نورس احتیاج به مراقبت و آبیاری داشت و آگر از آن نگهداری مناسبی صورت نمی گرفت آفات بیشماری آن را در بدو رشد می خشکانید و یا حتی از ریشه بیرون می آورد .
پیامبر(ص) در دل ، دو نگرانی و دغدغه بزرگ داشت .
- اول حفاظت از دین نوپای اسلام در مقابل حوادث و مشکلات آینده و تشریح بیشتر مفاهیم قرآن و گسترش آن در بین جهان خارج از شبه جزیره .
- دوم حراست و پاسداری از ایمان امت تازه مسلمان در مقابل هجوم افکار وعقاید مختلف سایر فرق و مذاهب و جلوگیری از بازگشت مردم به دوران جاهلیت پس از رحلت خودشان و این دو فکر مدام پیامبر(ص) را بخود مشغول می داشت.
این موضوع خصوصا از زمان نزول سوره مبارکه نصر که خداوند به توسط آن ، خبر نزدیک بودن رحلت پیامبر(ص) را به ایشان داده بود , بیش از پیش ذهن پیامبر را درگیر کرده بود .
و تنها راه حل این دو مسئله مهم ، سپردن سکان این کشتی نوظهور بدست یک ناخدای توانمند بود که بتواند ضمن حفظ آئین جدید یکتا پرستی ، امت مسلمان را نیز به سمت سعادت دنیوی وآخروی هدایت کند وآنان را از گرداب های هلاک شرک و جاهلیت برهاند ، و البته این امر باید توسط خداوند انجام می پذیرفت ، چرا که تنها حضرت حق از توانائی های بندگانش مطلع بود و می دانست چه کسی دارای توانائی های لازم برای تصاحب ، این مقام است , مضاعف بر این پیامبر بجز وحی سخن و رای دیگری از خویش نداشت .
سال دهم هجری نقطه عطف بزرگی در تاریخ اسلام است . در ماه ذیقعده همین سال پیامبربزرگ اسلام(ص) فرمان تدارک بزرگترین مراسم حج ، تا آن زمان را صادر فرمودند .
این خبر بسرعت در سراسر عربستان پیچید ، و مردم دسته دسته ، وگروه گروه ، بسمت مدینه حرکت داد .
کاروان عظیمی مرکب از یکصد هزار نفر زائر تشکیل شد . این اولین وآخرین سفر حج رسمی و تمام عیار در صدر اسلام بود . تمام اصحاب وبزرگان وحتی بانوان به همراه این قافله عازم مکه شدند .
حضرت علی بن ابی طالب که در یمن حضور داشت با سفارش پیامبر (ص) به این قافله عظیم پیوستند .
و بدین ترتیب سفر آغاز شد .
- آخرین سفر تاریخی پیامبر (ص)
کاروان بدستور پیامبر(ص) در مسجد شجره ، یکی از راه های ورود به مکه توقف فرمودند ، و احرام بستند . کاروانیا ن به تقلید از رسول الله (ص) لباس احرام پوشیدند جماعتی یکصد هزار نفری ، همه سفید پوش به رنگ پاکی ، رنگ خدائی و رنگ بندگی .
همه خوشحال وشاد بودند . پیامبر (ص) برای همیشه آئین صحیح حج را به مردم تعلیم دادند و روش درست یک زائر خانه خدا بودن را پایه گذاری نمودند .
قافله حج ، با شکوه و عظمت وارد مکه شد . مردم مکه تا آن زمان چنین جمعیت عظیمی را بصورت یکرنگ و سپید پوش ، بخود ندیده بودند . آنان شگفت زده محو تماشای لشکر عظیم حجاج اسلام به رهبری پیامبر بودند . اولین حجاج واقعی به بیت الله الحرام وارد شدند و مراسم دیدنی و معنوی حج آغاز شد . مراسمی که از آن سال به بعد ادامه یافت و تا کنون نیز ادامه دارد .
رسول خدا(ص) در جلوی صف به همراه علی و فاطمه(ع) وحسنین(ع) حرکت می کردند. ایشان بکنار سنگ حجرالاسود رسیدند وبا دستان خود آن را لمس کردند ومسح نمودند وبوسیدند واین سنتی شد که تا به امروز پابرجاست .[1]
سپس هفت بار گرد خانه کعبه دوست طواف کردند و پس از دور هفتم پشت مقام ابراهیم علیه سلام به نماز ایستادند آن جمعیت عظیم هم به تبعیت از رسول الله این اعمال را انجام دادند .
بعد از نماز رسول الله (ص) به سعی بین صفا ومروه مشغول گردیدند ودر پایان روبه جمعیت زائران فرمودن کسانی که باخود قربانی نیاورده اند از احرام خارج شوند ، و پس از تقصیر(گرفتن قسمتی از مو وناخن) تمام محرمات بر آنان حلال است اما من وافرادی که قربانی همراه دارند باید همچنان در حال احرام باقی بمانند تا قربانی ایشان به قربانگاه برسد .
در روز هشتم پیامبر عازم عرفات شدند .عظیم ترین نماز جماعت تا آن تاریخ به زعامت وجود مقدس رسوا الله محمد مصطفی (ص) در عرفات برگذار شد . شوق عبادت خدابه امامت پیامبر(ص) در دل و جان مسلمانان پیچیده بود و عطر بندگی معبود لایزال در صحرای عرفات موج می زد ، و صحرا بوی عشق به خالق می داد .
دیگر از شرک وبت پرستی خبری نبود مردم عربستان بجای سجده بر خدایان سنگی چوبی به معبود یکتا سجده می بردند ، وبانگ رسای الله اکبر در فضا طنین انداز شده بود.
- مهمترین فرمایشات پیامبر (ص) در مراسم حج
در پایان نماز پیامبر(ص) بر روی شتر خویش نشسته وروبه جماعت نمازگذار چنین فرمودند :
ای مردم سخنان مرا بشنوید شاید پس از این شمارا دراین نقطه ملاقات نکنم ! ای مردم خونها واموال ونوامیس شما بریکدیگر ، تاروزی که خدا را ملاقات نمائید ، مانند این روز و این ماه محترم و هر نوع تجاوز گری به آنها حرام است .پیامبر(ص) به (ربیعه بن امیه ) فرمود از آنان بپرس و بگو این چه ماهیست ؟
همگی یکصدا گفتند: ماه حرام است وجنگ وخونریزی در این ماه ممنوع می باشد
پیامبر (ص) مجدد به (ربیعه) فرمود:
به آنان بگو خداوند خونها ومال های شمارا بریکدیگر تاروزی که رخت ازاین جهان بربندید مانند این ماه حرام کرده است .
و مجدد فرمود: از آنان بپرس این چه سرزمینی ست ؟
همگی عرض کردند: سرزمین محترم وخون ریزی وتجاوز در آن شدیدا ممنوع است .
سپس فرمود : به آنان بگو که خون ومال شما بسان این سرزمین محترم است و هرنوع تجاوز به آنها ممنوع می باشد .
پیامبر(ص) در ادامه فرمود: از مردم بپرس امروز چه روزیست ؟
عرض کردند : روز حج اکبر
پیامبر(ص) فرمود: به ایشان ابلاغ کن خون ومال شما بسان امروز محترم می باشد .
در ادامه پیامبر(ص) فرمودند : هان ای مردم بدانید وآگاه باشید خونهائی که در دوران جاهلیت ریخته شده همگی باید به دست فراموشی سپرده شود وقابل تعقیب نیست حتی خون ابن ربیعه (یکی از نزدیکان پیامبر(ص) ) نیز باید فراموش شود .
شما بزودی به سوی خدا بازمی گردید ودر آن جهان اعمال نیک وبد شما رسیدگی می شود . من بشما ابلاغ می کنم هرکس امانتی نزد او باشد باید آن را به صاحبش بازگرداند . هان ای مردم بدانید ! ربا در آئین اسلام شدیدا حرام است کسانی که سرمایه های خودشان را در راه اخذ ربا به کار انداخته اند فقط می توانند سرمایه های خودرا باز ستانند نه ستم کننده ونه ستم بکشند و ربحی که عباس قبل از اسلام از بدهکاران خود می خواست اکنون ساقط است و حق مطالبه ندارد .
ای مردم شیطان از اینکه در سرزمین شما مورد پرستش قرار گیرد نومید گشته ولی اگر در امور کوچک از او پیروی کنید از شما راضی و خرسند می گردد .
از پیروی شیطان بپرهیزید . تغییر و تبدیل در ماه های حرام ناشی از افراط در کفر است و افراد کافری که به ماه های حرام آشنائی ندارند بر اثر این تبدیل گمراه می شوند واین تغییر باعث می شود که ماه حرام یکسال ماه حلال گردد و سال دیگر ماه حرام شود . آنان بدانند که با این عمل حرام خدا را حلال وحلال خدا را حرام کرده اند و می کنند .
باید ترتیب ماههای حلال وحرام در سال بسان روزی باشد که خداوند در آن روز آسمان وزمین وماه خورشید را آفرید . شماره ماه های نزد خداوند دوازده عدد است که چهار ماه از آن دوازده ماه را ماه حرام قرارداده است .
این چهار ماه عبارتند از ذیقعده . ذیحجه و محرم که هرسه پشت سر هم قرار دارند و ماه رجب . هان ای مردم زنان شما بر شما حق دارند . شما نیز به گردن آنان حق دارید حق شما این است که بدون رضایت شما کسی را به خانه نپذیرند و مرتکب خلافی نشوند . در غیر اینصورت خدا به شما اذن داده که بستر آنها را ترک کنید و آنان را تادیب نمائید و اگر به راه حق بازگشتند سایه لطف و محبت خود را بر بستر آنها بیفکنید و وسایل زندگی آنها را به طور مرفه فراهم سازید .
من در این سرزمین به شما سفارش می کنم که به زنان نیکی کنید زیرا آنان امانتهای الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی برشما حلال شده اند .
هان ای مردم در سخنان من دقت کنید و بیندیشید من در میان شما دو چیز گرانبها به یادگار می گذارم که اگر به آنها چنگ بزنید گمراه نمی شوید .
انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهل بیتی ان تمسکتم بهما فقد نجوتم لن تضلو بعدها ابدا .(1)
1- یکی کتاب خدا 2- ودیگری اهل بیت من و عترت من این دو همیشه همراه هم بوده و هرگز ازهم جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر برمن وارد شوند . [2]
هان ای مردم ! سخنان مرا بشنوید و در باره آنها فکر کنید هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و همه مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیزی از اموال مسلمانان برای مسلمانی دیگر حلال نیست مگر اینکه آن را به طیب خاطر به دست آورده باشد .هان ای مردن ! حاضران به غایبان برسانند بعد از من پیامبری نیست و پس از شما مسلمانان امتی نیست .
هان ای ! مردم بدانید من امروز اعلام می کنم که کلیه مراسم و عقاید دوران جاهلی را زیر پای خود نهاده بطلان آن را به اطلاع شما می رسانم .
در این هنگام پیامبر سخنان خود را قطع کرد و در حالی که با انگشت سبابه به آسمان اشاره می کرد فرمود:
بارالها پیامهای تورا رسانیدم . سپس پیامبر با گفتند سه بار( الهم اشهد ) گفتار خویش را به پایان رسانید .
در اینجا برای تبرک و درک بهتر سخنان آسمانی رسول عشق ومحبت به عمق این جملات نگاه کوتاهی بیندازیم تا شاید بهره ائی از این خطبه باشکوه نصیب خود نمائیم .
پیامبر اعظم (ص) در صحرای پاک عرفات که به معنای شناخت است و پس از ادای فریضه واجب اقدام به ایراد این خطبه نمودند و در ابتدای کلام تاکید بسیار زیادی بر حرمت داشتن خون مال و ناموس مسلمانان بر سایر برادران و خواهران دینی داشتند . و در صورت رعایت این مهم از سوی سایر مسلمین هرگز هیچ جنگ و نزاع داخلی در کشور نو پای اسلامی بوقوع نمی پیوست و همین نکته موجبات فراهم آمدن محیطی امن و آرام می شد که اولین شرط لازم برای توسعه و پیشرفت مادی و معنوی هر کشور و هر امتی است. پیامبر بزرگ اسلام(ص) مخاطبی عامی و اکثر جاهل پیش رو داشت و تنها چند سال از دوران جاهلیت عرب سپری شده بود .
ایامی که سراسر نکبت و جنگ و خونریزی ما بین قبائل مختلف عرب ورسوم زشت جاهلی را در خود داشت . سنتهای زنده بگور کردن فرزند دختر . بت پرستی ، شرک و عقاید پوچ برتری طلبی ، نسبت های قومی و قبیله ائی و نژادی و هزاران رسم شوم دیگر.
در این ایام خورشید درخشان اسلام در آسمان عقاید تیره عربستان طلوع کرد و تاریکی جهل این سرزمین را روشن کرده بود . اما ابرهای تیره عقده ها و تعصب های بی معنی جاهلی همچنان آسمان صاف را تهدید می کرد . پیامبر (ص) با آگاهی از این موضوع ضمن ابطال تمام این رسوم . هر نوع خونخواهی که مربوط به پیش از اسلام بود را با این خطبه منسوخ کرد .
این مسئله بخصوص درباره کشته های جنگ های بدر تا حنین صادق بود زیرا کینه زشت عداوت با علی بن ابی طالب در قلوب بنی امیه و برخی از قبائل یهود مانند آتش زیر خاکستر منتظر بروز فرصت مناسب بود تا دوباره شعله ور شود . اما پیامبر (ص) با درایت خویش فرمان فراموشی عمومی را صادر فرمود تا بدینوسیله این کینه ها بدست فراموشی سپرده شود ، و این مهم را از خویش آغاز کرد . ایشان قاتل جناب حمزه عموی خویش را که یک غلام سیاه حبشی بود را بخشید و سایر خونهائی را که از قبیله بنی هاشم ریخته شده بود مانند جناب جعفر طیار و سایرین را بخشید و فراموش کرد .و همچنانکه گذشت در جریان فتح مکه ابوسفیان و سایر بزرگان مکه را عفو فرمود و همه را در پناه خویش در آورد و آزاد فرمودند .
اما متاسفانه این چنین نشد و همانگونه که در صفحات آتی خواهید دید سران و بزرگان قبائل هنوز بر شرک و کفر خویش اصرار داشتند و باعث بروز جنگ های خونینی در صدر اسلام شدند . و اولین شمشیر را بروی چهره درخشان و تابناک حضرت علی (ع)کشیدند و همسر او دخت نبی اکرم فاطمه زهرا (ع) را چند روز پس از رحلت رسول الله چنان آزار دادند که اولین نفری بودند که پس از رحلت رسول اکرم(ص) از این جهان خاکی رخت بربستند و به جوار رحمت الهی کوچ کردند و در کنار پدر بزرگوار خودشان به آرامش ابدی رسیدند .
در دومین فراز از خطبه پیامبر اسلام(ص) به حرمت داشتن ماه های حرام اشاره کردند و اینکه در این ماه ها نبایدهیچ جنگ وخونریزی صورت بگیرد و رعایت این امر مهم بدین سبب بود تا مسلمانان بتوانند در این ایام به عبادت بیشتری و بهتری بپردازند . مانند گذاردن حج و انجام سفرهای زیارتی و تجاری که همگی در جهت پیشرفت و آسایش عموم است . و همچنین تبدیل نکردن ماه های سال به یکدیگر که در حقیقت اولین گام مهم در راه تقویم و گاه شماری جدی در هزارو چهارصد سال پیش است . این مهم علاوه بر حفظ تاریخ دقیق ایام حج وسایر عبادات مانند روزه ماه رمضان به توسعه و پیشرفت تمدن اسلام کمک شایانی می کرد .
اما متاسفانه این سران فاسد با سئو استفاده از جهل تازه مسلمانان خونین ترین جنگ تاریخ اسلام را در یکی از همین ماهای حرام ماه محرم انجام دادند و فرزند رسول خدا حسین بن علی را در صحرای کربلا با لبان تشنه و به طرز فجیعی سربریدند و هفتاد تن از اصحابش را شهید کردند و ناموس این خاندان مقدس را با پای برهنه در بیابان های سوزان دوانیدند و به اسارت بردند .!
آری این امت چه خوب آخرین فرموده های پیامبر(ص) خویش راگوش داده و عمل کردند ! زشتی این عمل چنان است که هنوز هم پس از گذشت هزارواندی سال مردم دوستدار پیامبر(ص) و خاندان ایشان ده روز ابتدائی ماه محرم هر سال را به عزاداری برای این فرزند برومند دختر رسول خدا فاطمه زهرا (ع)که همیشه در آغوش پیامبر (ص) بسر می برد وبشدت مورد علاقه وتوجه پیامبر (ص) بودند ، می پردازند .
- گفتار و کردار پیامبر(ص) در باره ارزشمندی بانوان :
و آخرین فراز این خطبه بلند مرتبه رسول عشق و محبت به بخش مهم اجتماع انسانی ، بانوان اختصاص دارد و این از اهمیت جایگاه زن در اسلام حکایت می کند . ایشان درباره خانمها می فرمایند :
آنان امانتهای الهی دربین شما هستند با آنان به مهر و محبت رفتار کنید و مقام و جایگاه آنها را پاس دارید و تا حد توان وسایل رفاه وآسایش آنان را فراهم کنید خواه همسر شما باشد خواه دختر ، خواهر و یا مادر شما باشند .
البته هر انسانی باید از مادری زاده شود و در دستان پرمهر او پرورش یابد و ازسینه عشق او شیره محبت بنوشد و با صدای دلنشین اوبه خواب رود و سپس در طول مدت زندگی گاهی از دلسوزی و مراقبت های بی نظیر و حمایت های مادرانه او بهرمند شود . ویا در مقطعی دیگر از توجهات و پرستاری خواهرانه زن بهره مند می شود ویا سر در آغوش پرمهر همسری زن می نهد و از همراهی و هم نفسی او بهرمند می شود . و یا از شیرینی و محبت های دلسوزانه دخترش در مقطعی دیگر بهرمند شود . بهرحال هیچ مردی نیست که از وجود زن این موهبت الهی در مقاطع مختلف سنی بهرمند نشده باشد و شرط برخورداری از هر موهبتی شکر وسپاس گذاری از این مهبت الهی ست و شرط جوانمردی پاسداشت محبت های بی همتای زن در زندگی شخصی و اجتماعی است .
آری زنان حقیقتا امانت های الهی در دستان مردان اند و باید همانگونه که شان یک امانت الهیست با آنان رفتار شود . در حقیقت اگر مهر ومحبت بانوان را از جهان جداکنیم چیزی جز دنیای خشن وبی روح مردانه که سراسر آن جنگ وخونریزیست باقی نمی ماند . همه پیشرفت های اقتصادی و اجتماعی مرهون نیاز های زنان است و زنان در حقیقت موتور فعال پیشرفت و توسعه هر اجتماعی است و اگر کمی به اطراف خود دقت کنیم تمامی مظاهر تکنولوژی در خدمت زنان است وآنان اند که با تشویق های خود مردان را به تلاش و کار سازنده بیشتر ترغیب می کنند .
مهمترین بانوانی که همراه و هم عصر رسول اکرم بودند اول حضرت خدیجه که همه محبت ودارائی خود را به پای رسول الله نثار کرد و دختری باوقار و شایسته برای ایشان به دنیا آورد و دوم همین بانو یعنی فاطمه زهرا سلام الله علیه بود که در تمامی لحظات دشوار زندگی پرفراز ونشیب پیامبر (ص) همراه ویاور پدر و بشدت مورد علاقه رسول اکرم (ص) بود .
شان این بانو آنقدر بالاست که رسول الله بارها وبارها در حضور دیگران دست ایشان را می بوسید و همیشه از ایشان به احترام وبزرگی یاد می فرمودند و در مواقع مختلف یادور میشدند که آزار این بانوی گرانقدر برابر آزار رسول الله و آزار رسول الله دشمنی با خداوند است .
و پیامبر(ص) در حدیثی مشهور فرمود فاطمه از من است و فاطمه پاره تن من است و هرکس اورا آزار دهد گویا مرا آزار داده و هرکه اورا محبت نماید مرا محبت نموده .
اما برخی از اصحاب پس از رحلت رسول اکرم (ص) آنقدر اورا آزار داده و بشدت مورد حمله قراردادند تا ایشان تنها 70 روز پس از فراق پدر براثر همین آزارها مجروح شده و بسرای باقی شتافتند .
آیا قران در باره نیکی به خویشاوندان ما را سفارش نکرده؟
بلی قرآن مجید در آیه 90 از سوره مبارکه النحل می فرماید :
۞ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَىٰ وَیَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ وَالْبَغْیِ ۚ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ [١٦:٩٠]
در حقیقت، خدا به دادگرى و نیکوکارى و بخشش به خویشاوندان فرمان مىدهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز مىدارد. به شما اندرز مىدهد، باشد که پند گیرید.
خلاصه ترجمه : همانا خداوند خلق را فرمان به عدل و احسان میدهد و به بذل و عطا به خویشاوندان امر میکند و از افعال زشت ومنکر و ظلم نهی می کند وشما از روی مهربانی پند می دهد باشد که موعظه خدا را بپذیرید .
چه رسد به خویشاوندان شخص پیامبر(ص) که در این رابطه خداوند به خود حضرت رسول در اینباره فرمان می دهد که نسبت به خویشاوندان خود محبت ونیکی نما به آیه 26 سوره مبارکه الاسرا توجه فرمائید .
سوره الاسرا ایه 26 می فرماید :
وَآتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا [١٧:٢٦]
]ای پیامبر [و حق خویشاوند را به او بده و مستمند و در راهمانده را [دستگیرى کن] و ولخرجى و اسراف مکن.
خلاصه ترجمه : ای رسول حقوق خویشاوندان وارحام خودت را اداکن و نیز فقیران وراهگذارن بیچاره را به حق خودشان برسان و هرگز اسراف روامدار .
در صفحات آینده جزئیات این موضوع را بررسی خواهیم کرد و اکنون از مدعیان پیروی از سنت پیامبر(ص) و اداره کنندگان حرمین شریف مکه و مدینه می پرسیم :
- اگر شما واقعا پیروسنت پیامبر(ص) هستید چرا به فرموده قرآن به اهل بیت پیامبر(ص) ارج نمی نهید ؟
- آیا طبق فرموده قرآن این احترام محبت را نسبت به خاندان پیامبر(ص) انجام داده ایم و یا می دهیم ؟
- آیا با زوار پیامبر(ص) و اهل بیت ایشان رفتار مناسبی دارید یا از ساده ترین حق هر زائر که زیارت قبور ائمه بقیع می باشد هم جلوگیری می نمائید ؟
و البته دها سئوال بی جواب دیگر که اینجا مجال پرسیدن آنها نیست .
- وظیفه ما بعنوان امت رسول الله نسبت به خاندان ایشان چیست ؟
چرا که قرآن بصراحت فرموده اجر و مزد رسالت نیکی واحترام به خانواده و اهل بیت پیامبر(ص) است به آیه 23 از سوره مبارکه الشوری توجه فرمائید .
ذَٰلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ [٤٢:٢٣]
این همان [پاداشى] است که خدا بندگان خود را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند [بدان] مژده داده است. بگو: «به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نیستم، مگر دوستى در باره خویشاوندان.» و هر کس نیکى به جاى آورد [و طاعتى اندوزد]، براى او در ثواب آن خواهیم افزود. قطعاً خدا آمرزنده و قدرشناس است.
خلاصه ترجمه :
این بهشت ابد همان است که خداوند به بندگانی که ایمان آورده ونیکو کار شدند بشارت آن را داده است . ای رسول ما به امت بگو من از شما اجر رسالت جز این نخواهم که مودت ومحبت مرا در حق خویشاوندان من منظور دارید (و دوستدار آل محمد(ص) باشید) که این اجر هم به نفع امت وبرای هدایت یافتن آنهاست و هرکه کار نیکو انجام دهد ما بر نیکوئیش بیفزائیم که خدا بسیار آمرزنده و پذیرنده شکر بندگان است .
آیا از این همه روشنتر می توان گفت که اهل بیت پیامبر(ص) هدایت گرند بسوی صراط مستقیم و نیکوئی به آنها اجر ومزد رسالت پیامبر(ص) است . ! ! !
در حدیث قبل هم دیدیم که پیامبر(ص) فرمود من بین شما دو چیز گرانبها به یادگار می گذارم یکی قرآن و دیگری اهل بیت من و عترت من اند و بی شک تنها دختر زنده پیامبر(ص) ، حضرت فاطمه زهرا (س) و همسر ایشان ،و پسر عموی پیامبر (ص) ، حضرت علی و فرزندانش جزو این اهل بیت محسوب می شوند . و شعیان که امروز دوستدار و پیرو این اهل بیت اند بیشتر به سنت پیامبر(ص) پای بندند .و از سرچشمه زلال معرفت اهل بیت سیراب شده و می شوند .
اما یکی از فرازهای سخنان پیامبر (ص) در صحرای عرفات سفارش امت به قرآن و یادگارهای ایشان است که هردو آنها باهم اند و هرگز ازهم جدا نخواهند شد . پس یقینا اهل بیت با قرآن است و هدایتگر بسوی رستگاری ونجات زیرا هر جا اهل بیت باشد قرآن نیز همانجاست پس شیعیان علی علیه سلام که در طول تاریخ ثلاله پیامبر (ص) را الگو و مقتدای خود دانسته اند و از امامی به امامی دیگر رجوع کرده اند در مسیر صراط المستقیم گام برداشته اند و اینان بحق پیرو سنت رسول الله اند و هم اینان هستند که با بهره گیری تعلیم اهل بیت پیامبر(ص) از دوزخ نجات یافته گانند .
- تفاوت بین همسران پیامبر(ص) و اهل بیت ایشان در قرآن
در اینجا باید یادآور شویم که منظور از اهلبیت ، اولاد
انسان و اولاد این فرزند اند و هم چنین و نزدیکان
این اولاد ، اهم از همسر و فرزندان که همگی اعضای یک خانواده محسوب
می شوند ، بشمار می آیند و لازم بذکر است که در همه جای قرآن از همسران
پیامبر(ص) بعنوان (یا نساء النبی) یاد شده است ، و اهل بیت پیامبر(ص) به تنها
خانواده ایشان که ذکر شد اطلاق می گردد .
و همسران پیامبر(ص) بعلت تعدد زوجات جزو اهل بیت بشمار نمی آیند.
در این رابطه عالم مشهور قاضی بهلول بهجت افندی (عالم اهل سنت ) در کتاب تشریح و محاکمه در تاریخ آل محمد صفحه 33 روایت می کند :
( ابن حبان) از اصحاب نزدیک پیامبر(ص) می فرماید: من و (مسرف) نزد ( ارقم )رفته و از او درباره این آیه23 از سوره مبارکه الشوری و مفهوم اهل بیت یا ذی القربی سئوال کرده و گفتیم آیا عترت (یعنی همسران پیامبر (ص)) داخل این جمع ذی القربی یا اهل بیت قرار دارند یا خیر ؟
به مفهوم ساده تر از او پرسیدیم که آیا همسران پیامبر(ص) هم مشمول اهل بیت ایشان هستند یا خیر ؟
او گفت : (یعنی زیدبن ارقم) خیر! همسران در اهل بیت داخل نمی شوند , زیرا شخصی همسر خود را طلاق می دهد و او ازخانواده مرد خارج شده به خانواده پدرش داخل می شود .
در اینجا به مفهوم اهل بیت از زبان قرآن اشاره ائی میکنیم . در یکی از آیاتی که کلمه اهل بیت آورده شده سوره مبارکه هود آیه 81 است که در آنجا خداوند به حضرت لوط می فرماید :
قَالُوا یَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَن یَصِلُوا إِلَیْکَ ۖ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّیْلِ وَلَا یَلْتَفِتْ مِنکُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَکَ ۖ إِنَّهُ مُصِیبُهَا مَا أَصَابَهُمْ ۚ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ ۚ أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ [١١:٨١]
گفتند: «اى لوط، ما فرستادگان پروردگار توییم. آنان هرگز به تو دست نخواهند یافت. پس، پاسى از شب گذشته خانوادهات را حرکت ده -و هیچ کس از شما نباید واپس بنگرد- مگر زنت، که آنچه به ایشان رسد به او [نیز] خواهد رسید. بىگمان، وعدهگاه آنان صبح است. مگر صبح نزدیک نیست؟»
خلاصه ترجمه : ای لوط تو با اهل بیت خودت شبانه ازاین دیار بیرون شو و از اهل بیت خود هیچ کس جز آن زن کافرت که اوهم با قوم باید هلاک شود یکی را وامگذار که وعده عذاب صبحگاه است و تاصبح وقت بسیار نیست .
لازم بذکر است که حضرت لوط سه دختر داشت و در این آیه منظور ازاهلبیت همان سه دختراند واگر آنها ازدواج کرده بودند و فرزند هم داشتند باز همه جزو اهلبیت محسوب می شوند .
پس نتیجه می گیریم که منظور قرآن از اهل بیت فرزند رسول و همسر و فرزندان ایشان است و در قرآن مجید از همسران پیامبر (ص) بعنوان (یا نساء النبی) یاد شده است .
لطفا به برخی از این آیات که همسران پیامبر (ص) در قرآن مورد خطاب قرار گرفته اند توجه فرمائید :
-اول آیه 30 از سوره مبارکه احزاب :
یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ ۚ وَکَانَ ذَٰلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرًا [٣٣:٣٠]
اى همسران پیامبر، هر کس از شما مبادرت به کار زشتِ آشکارى کند، عذابش دو چندان خواهد بود؛ و این بر خدا همواره آسان است.
-دوم آیه 32 از همان سوره احزاب که می فرماید :
یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ ۚ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا [٣٣:٣٢]
اى همسران پیامبر، شما مانند هیچ یک از زنان [دیگر] نیستید، اگر سر پروا دارید پس به ناز سخن مگویید تا آنکه در دلش بیمارى است طمع ورزد؛ و گفتارى شایسته گویید.
- سوم آیه 59 از سوره همان سوره احزاب که می فرماید :
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ۚ ذَٰلِکَ أَدْنَىٰ أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ ۗ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا [٣٣:٥٩]
اى پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: «پوششهاى خود را بر خود فروتر گیرند. این براى آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیکتر است، و خدا آمرزنده مهربان است.
- چهارم آیه 1 از سوره طلاق که می فرماید :
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ۚ ذَٰلِکَ أَدْنَىٰ أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ ۗ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا [٣٣:٥٩]
اى پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: «پوششهاى خود را بر خود فروتر گیرند. این براى آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیکتر است، و خدا آمرزنده مهربان است.
-آیا پیامبر جانشینی دارد , قرآن در این باره چه می گوید؟
در اینجا قبل از ادامه ماجرای آخرین حج پیامبر(ص) لازم می دانم با مراجعه به آیات روشن گر قرآن مجید ،که بفرموده خودش تبیان کل شئی است . (روشن کننده هرچیزی) روشن کنیم که آیا تا این زمان که پیامبر(ص) به آخرین سفرحج خود پرداخته آیاتی در باره تعیین جانشین برای پیامبر(ص) نازل شده یا خیر؟ وبه این سئوالات اساسی پاسخ دهیم. که عبارتند از :
1- آیا خداوند بخشنده مهربان این امت تازه مسلمان را بحال خود رها خواهد کرد ، و در صورت فوت رسول الله کار هدایت امت نیمه کاره رها خواهد شد ؟
2- آیا امت تازه مسلمان به رهبری قدرتمند مانند رسول الله نیاز ندارد که به سئوالات دینی و فقهی مردم پاسخ گوید و آنها را در ادامه کار پیامبر(ص) صراط مستقیم هدایت کند و قرآن را که تازه تکمیل شده برای آنها تفسیر کند ؟
3- آیا این دین جدید که
برای هدایت کل بشریت آمده با رحلت رسول الله پایان
می پذیرد ، و هیچ کسی نیست تا به شبهات مطرح شده توسط مکاتب دیگردر هر عصر پاسخ
دهد ؟
یا برعکس رهبران جدیدی توسط خداوند معرفی می شوند تا کار هدایت را تا آخر جهان وبرای همه انسانها ادامه دهند ؟
4- آیا این رهبر یا رهبران باید توسط خود مردم انتخاب شود ؟ و اصولا انتخاب جانشین یک پیامبر در طول تاریخ توسط انسانها انجام پذیرفته ؟ ، یا خداوند برای هر نبی وصی قرار داده تا کار آن پیامبر توسط وی تکمیل گردد ؟
5- آیا مردم پیامبر(ص) را انتخاب کردند یا خداوند این انتخاب را انجام داد ؟
6- آیا رسول الله(ص) که در فرازی از خطبه خویش قرآن و اهل بیت خویش را هدایتگر و رهنمای امت پس از رحلت خویش معرفی کرد ، به ادامه راه هدایت توسط این اهل بیت اشاره نکرده است ؟
7- آیا همه مفاهیم قرآن برای عموم قابل درک است و هیچ تفسیری نمی خواهد ؟
8- آیا وظیفه پاسخ گوئی به شبهات در آینده به عهده مردم اکثرا بیسواد و جاهل است ؟
9- آیا همین امتی که تا چند سال پیش مشرک و بت پرست بودند و هیچ اطلاعی از دین و دیانت نداشتند . قادراند تا تشخیص دهند چه کسی مناسب برای ادامه راه نبوت و رسالت و هدایت امت پس از رسول الله(ص) است ؟
و صد البته همه انبیاء علیه سلام قبل از رحلت خود برای خویش جانشینی معین میفرمودند تا کار هدایت بر زمین نماند و امت تازه متدین شده گرفتار گمراهی نگردند و یا عده ایی به طمع پیشوایی و سروری و یا حسادت خود را به عنوان رهبر جدید معرفی نکرده و باعث گمراهی مردم نگردند .
قرآن مجید در همین باره گمراه شدن امت ها پس از رحلت پیامبرانشان بیان بسیار روشنی دارند , ماجرای ارسال انبیاء علیه سلام و انحراف امت ها پس از رحلت پیامبرانشان را در آیه 213 از سوره مبارکه بقره به روشنی بیان گردیده است .
آیه 213 از سوره مبارکه بقره در همین باره می فرماید :
کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ ۚ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ ۖ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ ۗ وَاللَّهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ [٢:٢١٣]
مردم، امتى یگانه بودند؛ پس خداوند پیامبران را نویدآور و بیمدهنده برانگیخت، و با آنان، کتاب [خود] را بحق فرو فرستاد، تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى کند. و جز کسانى که [کتاب] به آنان داده شد -پس از آنکه دلایل روشن براى آنان آمد- به خاطر ستم [و حسدى] که میانشان بود، [هیچ کس] در آن اختلاف نکرد. پس خداوند آنان را که ایمان آورده بودند، به توفیق خویش، به حقیقت آنچه که در آن اختلاف داشتند، هدایت کرد. و خدا هر که را بخواهد به راه راست هدایت مىکند.
اما حضرت رب العالمین جهت تثبیت دین جدید و تنزیل قرآن مجید و هدایت جدید پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) برنامه ایی مشخص و معین داشته و هرگز پرچم هدایت پس از رسول الله زبه زمین نخواهد افتاد بلکه بدست توانای ولی خود آنرا برافراشته نگاه خواهد داشت .
آنچنانکه در سوره مبارکه الرعد آیه 7 می فرمائید :
وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّن رَّبِّهِ ۗ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ ۖ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ [١٣:٧]
و آنان که کافر شدهاند مىگویند: «چرا نشانهاى آشکار از طرف پروردگارش بر او نازل نشده است؟» [اى پیامبر،] تو فقط هشداردهندهاى، و براى هر قومى رهبرى است.
و باز به طعنه می گویند که چرا خداوند بر او آیت و معجزه ائی نفرستاد . تنها وظیفه تو اندرز و ترسانیدن است و هر قومی را از طرف خداوند راهنمائیست .
آری رب العالمین برای امت اسلام هم پس از رسول الله , راهنما و هدایتگر عظیم در نظر گرفته است .
این راهنما کیست که در این آیه آمده ؟
آیا خداوندشخص دیگری را می تواند به این کار مهم برانگیزد وکار هدایت امت را پس از رسول به او واگذار کند؟
البته که چنین است ] همیشه دو دست علم و قدرت خداوند گشوده است و او بر هرکار تواناست .
چنانچه در آیه 2 از سوره مبارکه الحدید می فرمایند :
لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ یُحْیِی وَیُمِیتُ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ [٥٧:٢]
فرمانروایى آسمانها و زمین از آنِ اوست: زنده مىکند و مىمیراند، و او بر هر چیزى تواناست.
ویا چنانچه در آیه 52 از سوره مبارکه الشوری می فرماید :
وَکَذَٰلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا ۚ مَا کُنتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ وَلَٰکِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِی بِهِ مَن نَّشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا ۚ وَإِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ [٤٢:٥٢]
وهمین گونه، روحى از امر خودمان به سوى تو وحى کردیم. تو نمىدانستى کتاب چیست و نه ایمان [کدام است؟] ولى آن را نورى گردانیدیم که هر که از بندگان خود را بخواهیم به وسیله آن راه مىنماییم، و به راستى که تو به خوبى به راه راست هدایت مىکنى.
خلاصه ترجمه :
وهمین گونه که ما روح (وفرشته بزرگ) خود را بفرمان خویش برای وحی به تو فرستادیم واز آن پیش که وحی به تو برسد نه دانستی کتاب خدا چیست و نه فهم کردی که راه ایمان وشرع کدام است ولیکن ما آن کتاب و شرع را نور (وحی و معرفت) گردانیدیم که هرکس از بندگان خودرا بخواهیم به آن نور (منظور نور نبوت )هدا یت میکنیم و اینک تو (که به نور وحی ما هدایت یافتی) خلق را هدایت خواهی کرد به راه راست .
والبته همچنان که ذکر شد خداوند هرکس را بخواهد بر این امر مهم مامور و مسئول میگرداند .
اما معرفی این شخص چگونه خواهد بود ؟
آیا مردم خودشان باید اورا شناسایی کرده و منسوب کنند ؟
یا این امر که مهمترین وظیفه هر پیامبر است باید توسط پیامبر باید صورت پذیرد ؟
والبته این شخص را هم مطابق نص صریح آیه 52 از سوره مبارکه الشوری ، خداوند باید معرفی کند .
اما این شخص کیست که خداوند در این آیه فرموده ، اوراهم می تواند با نور وحی برای هدایت مردم برانگیزاند .؟
- دلیل این هدایت جدید چیست ؟
- آیا متن قرآن به تنهایی برای هدایت امت کافی نیست ؟
خیر زیرا خداوند در چندین جای قرآن می فرماید ما این مردم را که اکنون ظاهر مومن و باطن منافق دارند را بدون آزمایش رها نخواهیم کرد بلکه باید همه مومنان بار دیگر آزمایش شوند تا مومن از منافق مشخص گردد .
به آیه 179 از سوره مبارکه آل عمران توجه فرمائید:
مَّا کَانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَىٰ مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ حَتَّىٰ یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ ۗ وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِن رُّسُلِهِ مَن یَشَاءُ ۖ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۚ وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ [٣:١٧٩]
خدا بر آن نیست که مؤمنان را به این [حالى] که شما بر آن هستید، واگذارد، تا آنکه پلید را از پاک جدا کند. و خدا بر آن نیست که شما را از غیب آگاه گرداند، ولى خدا از میان فرستادگانش هر که را بخواهد برمىگزیند. پس، به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید؛ و اگر بگروید و پرهیزگارى کنید، براى شما پاداشى بزرگ خواهد بود.
خلاصه ترجمه : خداوند هرگز مومنان راوانگذارد بدین حال کنونی (که مومن ومنافق به یکدیگر متشابهند ) تا آن که به آزمایش بدسرشت را از پاک گوهر جدا نکند وخدا همه شما را از سر غیب آگاه نسازدولیکن برای این مقام از رسولان خود هرکه را مشیت او تعلق گرفت برگزیند پس شما به خدا ورسولانش بگروید که هرگاه ایمان آرید و پرهیز کار شوید شمارا اجر عظیم خواهد بود.
در این آیه خداوند بوضوح می فرماید برای آزمایش بندگان صالح از ناصالح می تواند فرد دیگری برانگیزد که البته او پیامبر نخواهد بود و دین جدیدی نخواهد آورد بلکه برهمین دین است و تنها برای آزمایش مردم منصوب می شود و درحقیقت ولی و جانشین رسول الله (ص) است به آیه دیگری در این باره توجه فرمائید :
سوره التوبه آیه 16 می فرماید :
أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَکُوا وَلَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنکُمْ وَلَمْ یَتَّخِذُوا مِن دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً ۚ وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ [٩:١٦]
آیا پنداشتهاید که به خود واگذار مىشوید، و خداوند کسانى را که از میان شما جهاد کرده و غیر از خدا و فرستاده او و مؤمنان، محرم اسرارى نگرفتهاند، معلوم نمىدارد؟ و خدا به آنچه انجام مىدهید آگاه است.
خلاصه ترجمه :
چنین مپندارید که خدا شما را بدون آزمایش بحال خود رها میکند در صورتی که هنوز خدا در مقام اطاعت ومجاهده معلوم نگرانیده که از شما چه کس به حقیقت مومن است که بخدا و رسول ومومنانرا هرگز دوست خویش وهمراز خود نخواهد گزید وخداوند از همه کردار شما آگاهست .
اکنون میدانیم که خداوند قرار است کسی را برای تکمیل هدایت امت و آزمایش مومنان منصوب گرداند حال باید با کنکاش در آیات روشنگر قرآن به تبیین این مطلب بپردازیم
اما اینک مهمترین مسئله تعیین رسمی یک جانشین برای رسول الله بود . جانشینی که بتواند امت تازه مسلمان را در پیچ خم حوادث آینده هدایت کند .
شخصی که از شجاعت و بصیرت کافی برخوردار بوده , عدالت پیشه و با تقوا باشد و قادر به هدایت امت و جامعه تازه تشکیل شده مسلمانان را داشته باشد .
شخصی که بتواند قرآن را بدرستی تفسیر کند و مفهیم عمیق آنرا برای امت تازه مسلمان و اکثرا امی ، بیسواد و بی اطلاع تشریح کند . ناسخ و منسوخ آنرا ازهم جدا کند و محکم متشابه را از هم تمییز دهد .
شخصی که احکام فقهی را بصورت جزء به جزء از کلیات قرآن جدا کرده و برای امت تبیین کند ، و به مسلمانان آموزش دهد .
در باره تبیین احکام قرآن مجید مطالب یا به اصطلاح اهل تحقیق تنزیل آن مطالب زیادی وجود دارد که باید توسط علمان دین برای عوام مردم تشریح گردد .
مثلا در یک نمونه قرآن مجید درباره جزای سارق فرموده است که باید دست او قطع شود اما ازکجا مشخص نیست آیا باید از کتف قطع شود یا از آرنج یا از مچ یا تنها انگشتان .
در باره احکام ارث یا بسیاری دیگر از مسائلی که امروزه در کتب فقهی توضیح المسائل فقها مندرج است و یک عالم باید سالها درس بخواند تا بتواند به درجه اجتهاد برسد و احکام جدیدی برای مسائل جدید را از متن قرآن و روایات استخراج کرده و به مردم آموزش دهد .
ولی باید بتواند امت تازه مسلمان را به اسرار و علوم ومعارف حقیقی دین آشنا کند و آنرا در جامعه ترویج دهد او باید بتواند پاسخ گوی شبهات دینی علملای ادیان دیگر باشد و بتواند با بحث منطقی و علمی آنها را مجاب و قانع نماید .
اگر در هزارو چهارصد سال پیش قرآن و امت بدون سرپرست و وصی ، بحال خود رها می شد ، به سرنوشت ادیان پیش از خود دچار می شد ، و بسرعت انواع تحریف و کج فهمی بدرون آن راه می یافت . قرآنی که هنوز در بین مردم بصورت بخش بخش برروی تکه های پوست و استخوان حیوانات و الواح گلی ، متفرق بود و هیچ کس یک نسخه واحد و کامل آنرا در دست نداشت .
علاوه بر این مسائل ، شخصی باید جانشین رسول الله شود که از سیاست و اداره جامع و کشور را براساس قوانین دین جدید آگاهی کامل داشته باشد . و بتواند عدالت را بین مردم گسترش دهد و فقر را که بزرگترین دشمن دین و ایمان مردم است مهار کند و در صورت امکان آنرا برای همیشه از بین ببرد .
شخصی باید به مقام رهبری سیاسی و دینی جامعه برسد که توانائی و شجاعت مقابله با دشمنان داخلی و خارجی را داشته باشد . در جنگ و اداره آن دانا باشد و جان ومال مسلمین را بهدر ندهد و خونی بیهوده نریزد .
شخصی باید به این مقام الهی برسد که از هر لحاظ الگو باشد و مردم بتوانند در همه امور خود به او اقتدا کنند .او باید عالم . زاهد . فقیه . شجاع . حکیم . مدیر . مدبر . دانا . آینده نگر . مومن متعهد . متخصص . مخلص .امانت دار . باوقار . هوشیار و از همه مهمتر آگاه نسبت به حقایق دین باشد .
اگر کسی با این اوصاف مخالف باشد و دارابودن همه آنها را برای جایگزین رسول الله ضروری نداند . پس رسول الله را بدرستی نشناخته است زیرا پیامبر عظیم الشان اسلام که خاتم همه پیامبران و اشرف کل مخلوقات عالم اند ، بحدی در صفات عالیه و کملات معنوی در درجه بالائی قرار دارند ، که پروردگار عالم در قرآن مجید بارها و بارها ایشان را تمجید و تقدیس نموده و لزومی ندارد که این آیات را یاد آور شویم .
اکنون باید دید که آیا اصولا این جانشین باید توسط امت انتخاب شود یا توسط خداوند ؟
اما خداوند ، دینی را که با این همه رنج و مرارت و خون شهیدان فراوان بدست آمده بود بدون سرپرست و ولی ، در بین مردم اکثرا جاهل عربستان رها نکرد .
- سیره انبیاء پیشین در انتخاب جانشین چگونه بوده
در سیره انبیاه پیشین همیشه این خداوند بوده که پیامبران و جانشینان آنها را انتخاب کرده . نه امت و دلیل آن واضح است .! چرا که تشخیص این صفات برای امت میسر نیست چه بسا کسی بتوان با ریا خود را متصف با این صفات نشان دهد .
- مثلا در مورد حضرت آدم فرزندان ایشان بسیار بودند ، اما بدستور خداوند تنها حضرت شیث لیاقت و توانائی جانشینی حضرت آدم را داشتند .
- یا برای حضرت یقوب از بین دوازده پسرش تنها کوچکترین آنها حضرت یوسف بود که با تائیدات حضرت حق به این مقام رسید .
- یا برای حضرت داود که از بین پسرانش تنها حضرت سلیمان توانائی قضاوت و داوری در بین مردم را در اختیار داشت و به این مقام رسید .
- و در مورد حضرت موسی (ع)، جناب هارون برادر ایشان به مقام جانشینی رسید .
اما مسئله دومی که مطرح است تشکیک در تفکیک رهبری دینی و رهبری سیاسی در زمان هر پیامبر است . در اینجا ما با یادآوری سیره انبیاء پیشین به خلاف این مطلب خواهیم رسید . یعنی هر پیامبر هم رهبر دینی و هم رهبر سیاسی جامعه خود محسوب می شده است .
برای نمونه حضرت داود هم خلیفه خداوند در بین امت خویش بودند هم حاکم جامعه و به همین ترتیب فرزند ایشان حضرت سلیمان که علاوه بر پادشاهی انسانها بر دیوان و حیوانات هم سلطه و برتری داشتند . ایشان بعدها با استفاده از قدرت سیاسی ، سرزمین صبا را نیز تحت تسلط خویش درآوردند .
ویا حضرت موسی که بزرگ قوم بنی اسرائیل بودند و پس از خویش جناب هارون و بعد از هارون حضرت یوشع نبی را به جانشینی خود برگذیدند که هردو هم رهبر دینی و هم رهبر سیاسی قوم یهود محسوب می شدند .
پیامبر اسلام هم بمنظور هدایت بهتر جامعه مسلمانان اقدام به تاسیس حکومت کردند و در عین حال رهبری دینی امت را بر عهده داشتند .
پس ملاحضه می کنیم که اکثر انبیاء هم رهبری دینی و هم رهبری سیاسی را عهده دار بودند . حال باید ببینیم هدایت و رهبری جامعه در اسلام که آخرین وکامل ترین ادیان است و برای هدایت کل بشریت نازل شده با رحلت پیامبر (ص) پایان می یابد یا خیر ؟
- تشریح نعمت در قرآن مجید
اکنون به آیات قرآن باز می گردیم تا ببینیم که این نعمت هدایت چیست ودر قرآن به چه نامی یاد شده است و خداوند برای تکمیل این نعمت هدایت واسلام پس از رسول الله (ص) آیا شخص دیگری را تعیین کرده یا خیر؟
اصولا هدایت ودین بزرگترین نعمات خداوند است که هم سعادت دنیا وهم سعادت آخرت را برای مردم به ارمغان می آورد ودر قرآن هم از دین بعنوان نعمت بزرگ یاد شده به آیات ذیل توجه فرمائید :
سوره المائده آیه 20 در باره مفهوم نعمت می فرماید :
وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنبِیَاءَ وَجَعَلَکُم مُّلُوکًا وَآتَاکُم مَّا لَمْ یُؤْتِ أَحَدًا مِّنَ الْعَالَمِینَ [٥:٢٠]
و [یاد کن] زمانى را که موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من، نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آنگاه که در میان شما پیامبرانى قرار داد، و شما را پادشاهانى ساخت، و آنچه را که به هیچ کس از جهانیان نداده بود، به شما داد.»
خلاصه ترجمه : یادکن آن هنگامی را که موسی به قوم خود گفت :ای قوم نعمت خدا را به خاطر ارید آنگاه که در میان شما پیغمبران فرستاد وشمارا پادشاهی داد وبه شما آن چه را که به هیچ یک از عالم نداد عطاکرد .
پس بعثت رسول اکرم که بزگترین پیامبران است یک نعمت بسیار بزرگ است و در جائی که هدف این دین هدایت همه انسانهاست پس نیاز به رهبرانی جهانی دارد به آیه دیگر از قرآن توجه فرمائید :
سوره القصص آیه 17 می فرماید :
قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیرًا لِّلْمُجْرِمِینَ [٢٨:١٧]
[موسى] گفت: «پروردگارا به پاس نعمتى که بر من ارزانى داشتى هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود.»
خلاصه ترجمه : موسی باز گفت ای خداوند به شکرانه این نعمت که مرا عطا کردی منهم از بدکاران هرگز یاوری نخواهم کرد .
ویا در جائی که خداوند بار دیگر از نعمت هدایت سخن می گوید و از ناسپاسان نسبت به این نعمت بازخواست می کند . آیه 211 از سوره مبارکه البقره است که می فرماید :
سَلْ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَمْ آتَیْنَاهُم مِّنْ آیَةٍ بَیِّنَةٍ ۗ وَمَن یُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ [٢:٢١١]
از فرزندان اسرائیل بپرس: چه بسیار نشانههاى روشنى به آنان دادیم و هر کس نعمت خدا را -پس از آنکه براى او آمد- [به کفران] بدل کند، خدا سختکیفر است.
خلاصه ترجمه : ای پیغمبر از بنی اسرائیل سئوال کن که ما چقدر آیات وادله روشن برآنها آوردیم هرکس پس از آن که نعمت هدایتی که خداوند به اوداده آنرا به کفر مبدل کند (بداند که ) عقاب خداوند بسیار سخت است .
اما آیه ائی در قرآن مجید وجود دارد که صریحا اشاره به هدایت امت به رهبری جدید پس از رسول الله (ص) دارد ، و وعده می کند که همچنان که قبله شما را به جهت حفظ و تداوم هدایت تغییر می دهد ، رهبر دیگری را برای هدایت بیشتر امت منصوب می نماید این آیه هنگام تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه نازل شده واین تغییر قبله را مشابه تغییر رهبر می داند .
آیه 150 و151 از سوره مبارکه البقره چنین می فرماید :
وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۚ وَحَیْثُ مَا کُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِی وَلِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ [٢:١٥٠]
و از هر کجا بیرون آمدى، [به هنگام نماز] روى خود را به سمت مسجدالحرام بگردان؛ و هر کجا بودید رویهاى خود را به سوى آن بگردانید، تا براى مردم -غیر از ستمگرانشان- بر شما حجتى نباشد. پس، از آنان نترسید، و از من بترسید، تا نعمت خود را بر شما کامل گردانم، و باشد که هدایت شوید.
کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِّنکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ [٢:١٥١]
همان طور که در میان شما، فرستادهاى از خودتان روانه کردیم، [که] آیات ما را بر شما مىخواند، و شما را پاک مىگرداند، و به شما کتاب و حکمت مىآموزد، و آنچه را نمىدانستید به شما یاد مىدهد.
خلاصه ترجمه : ای رسول از هرجا وبه هر دیار بیرون شدی روی به جانب کعبه کن وشما مسلمین هم به هرکجا که بودید روی بدان جانب کنید تا مردم به حجت ومجادله برشما زبان نگشاید جزگروه ستمکار که از جدل وگفتگوی آنان هم اصلا نیند یشید و از نافرمانی من بترسید تا نعمت و رحمتم را برای شما بحد کمال برسانم وباشد که به طریق حق وثواب راه یابید چنان که رسول گرامی خود را فرستادیم که آیات مارا برای شما تلاوت کند و نفوس شما را از پلیدی وآلودگی وجهل وشرک پاک ومنزه گرداند وبه شما تعلیم شزیعت وحکمت دهد و از اوبیاموزید هرچه را نمی دانید .
این آیه بقدری واضحه از رهبر دیگری که مانند رسول الله که می تواند حکمت وشریعت را به امت بیآموزد سخن می گوید که جای هیچ شک وتردیدی باقی نمی گذارد .
در بخش دوم آیه می خوانیم که خداوند مهربان می فرماید می خواهد نعمت دین را تکمیل کند و این تکمیل بوسیله انتصاب شخصی خواهد بود که می تواند همچون رسول اکرم به مردم شریعت وحکمت بیاموزد و آنچه را که امت نمی داند از او سئوال کند .
[1] - در همین رابطه بخاری عالم بزرگ اهل سنت در کتاب صحیح خود می نویسد : مردی از عبدا . . . عمر درباره استلام (لمس کردن) حجر الاسود سئوال کرد و او در پاسخ گفت ( رایت رسول ا . . .(ص) یستلمه ویقبله) ترجمه : او گفت پیامبر خدا(ص) را مشاهده کردم که حجر الاسود را استلام می نمود (لمس می کردند) و می بوسیدند
[2] - توجه داشته باشید که مقام اهل بیت پیامبر(ص) هم شان وهم طراز قرآن بیان شده است ، واین دو در کنار یکدیگر قرار گرفته اند . یعنی همانگونه که قران هدایت گر است . اهل بیت پیامبر هم هدایت گرند و اگر به هردوی آنها دست زنید و از هردو آنها پیروی کنید هرگز گمراه نخواهید شد و این دو همیشه با هم اند وازهم جدا نخواهند شد تا درحوض کوثر بر پیامبر وارد شوند یعنی اهل بیت پیامبر در حقیقت حافظ قرآن وتعالیم آن هستند و اهل بیت پیامبر هرگز از قرآن جدا نمی شوند . پس پیروی از اهل بیت پیامبر پیروی از قرآن نیز هست . اکنون به ذکر برخی از منابع این حدیث شریف که همه از برادران اهل سنت می پردازیم .(بقیه در صفحه بعد)
1- صحیح مسلم جلد 2 ص 362
2- سنن ابی داوود جلد1 ص 427
3- سنن ترمذی جلد 5 ص 328
4- مسند احمد حنبل جلد 3 ص 14 و 17 و 26 و جلد 5 ص 182 و 189 و 190
5- تاریخ خطیب بغدادی جلد 8 ص 443