خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است
خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است

فصل پنجم / بخش سوم : صبر مقدس ( شورای سقیفه بنی ساعده و پی آمد های آن)

Related image


 بخش سوم : صبر مقدس ( شورای سقیفه بنی ساعده[1] و پی آمد های آن)


Related image


هنگامی که خبر رحلت پیامبر(ص)  در شهر مدینه پخش شد . به نقل همه تواریخ جناب عمر با شمشیر برهنه در کوی وبازار راه می رفت و مردم را تهدید می کرد و می گفت :

هیچ کس حق ندارد که بگوید پیامبر مرده است بلکه او هم همانند حضرت عیسی دوباره زنده شده وبه نزد خدا رفته و دوباره به زمین باز می گردد .

در صورتیکه در این هنگام علی علیه سلام و عباس عموی پیامبر(ص)  و دو فرزندش فضل و قثم و اسامه بن زید مشغول انجام غسل و کفن پیامبر(ص)  بودند .

او باخشونت تمام در بین شهر راه می رفت و مردم را با این سخن تهدید می کرد و می گفت :

 هرکس بگوید پیامبر خدا مرده است گردن و دست وپای او را خواهم برید .

و هرچه سایر اصحاب آیه 144 سوره مبارکه آل عمران  را که حاکی از مرگ رسول خدا همچون سایر پیامبران الهی ست برای او می خوا ندند عمر آرام نمی گرفت و همچنان با تکرار سخن خود , مردم را با شمشیر تهدید می کرد. [2]

به اصل ایه توجه کنید آیه 144  از سوره مبارکه آل عمران که می فرماید :

وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِکُمْ ۚ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا ۗ وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ [٣:١٤٤]

و محمد، جز فرستاده‌اى که پیش از او [هم‌] پیامبرانى [آمده و] گذشتند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود برمى‌گردید؟ و هر کس از عقیده خود بازگردد، هرگز هیچ زیانى به خدا نمى‌رساند، و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش مى‌دهد.

خلاصه ترجمه :

محمد (ص) فقط فرستاده خداست و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند . آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود شما به عقب (یعنی دوران جاهلیت) بازمی گردید و هرکس به عقب باز می گردد هرگز به خداوند ضرری نمی زند او (خداوند) بزودی شاکران (واستقامت کنندگان ) را پاداش خواهد داد.

اما عجیب اینجاست که روز بعد هنگامی که جناب ابوبکر به مدینه آمد و از رحلت رسول الله یقین یافت برای عمر همین آیه را خواند ، عمر آرام گرفت و از کرده خود پشیمان شد .

منزل جناب ابوبکر در یک میلی مدینه بود ویک روز بعد از رحلت رسول خدا (ص) به مدینه آمد.

ابن کثیر شافعی در کتاب البدایه و النهایه جلد 5 صفحه 244 می نویسد :

هنگامی که عمر بن خطاب رحلت پیامبر(ص) را انکار می کرد بعضی از صحابه من جمله ابن مکتوم (عمربن قیس) و ابن عباس آیه فوق را بر او می خواندند ولی عمر آرام نمی گرفت اما دیری نگذشت که با آمدن ابوبکر که آن وقت در منزلش واقع در منطقه (سنح ) یک میلی مدینه به سر می برد آرام گرفت .

ابوبکر هنگامی که به مدینه داخل شد ابتدا بر سر پیکر پاک پیامبر (ص) رفت و پس از حصول اطمینان از رحلت پیامبر (ص) فورا به نزد عمر آمد و همان آیات را که قبلا ابن عباس و سایرین بر وی خوانده بودند بر او خواند و ناگهان عمر آرام گرفت آنگاه ابوبکر مردم را از وفات پیامبر (ص) با خبر ساخت .

عمر بعدها گفت : به خدا قسم به محض اینکه شنیدم ابوبکر این آیه را می خواند زانوهایم سست شد به حدی که بزمین افتادم و توانائی برخواستن نداشتم و دانستم رسول خدا (ص) مرده است .

طبری در همان کتاب می نویسد : معلوم نیست چه رازی در خواندن این آیه توسط ابوبکر وجود داشته که در دیگران نبوده و چرا عمر با آمدن ابوبکر ناگهان آرام گرفت . شاید چنانچه ابن ابی الحدید معتزلی گفته است عمر با این اقدام می خواسته فرصتی جهت رسیدن ابوبکر به محل فراهم آورده باشد زیرا قبل از سخنرانی ابوبکر در مسجد ضمن عذر خواهی از اظهارات روز گذشته اش مبنی بر این که پیامبر (ص) نمرده است گفت : وقتی فهمیدم رسول خدا (ص) از دنیا رفته است ترسیدم که بر سر امامت فتنه ائی به پا شود و انصار و غیر انصار امامت را بدست بگیرند و یا از اسلام برگردند .

از خلال سخنان عمر چنین می توان نتیجه گرفت که عمر می خواست با بدست گرفتن اوضاع افکار عمومی را در آن زمان با انکار مرگ پیامبر (ص) اوضاع را آرام نگهداشته تا ضمن دفع الوقت اجازه ندهد گروهی به جانشینی او دست یابند وجناب ابوبکر زودتر خود را برساند و اوضاع را در دست بگیرد و کار شومی را که قبلا تدارک دیده بودند به انجام برساند .

- ادامه ماجرای رحلت پیامبر(ص)   

همانطورکه ذکر شد باقی مانده روز رحلت پیامبر(ص)   به عزاداری اهل بیت و تنی چند از بنی هاشم بر سر پیکر پاک رسول الله  به قرآن خواندن  و سوگواری گذشت ودرست در همین زمان بود که خبر رحلت پیامبر(ص)   در شهر دهان بدهان پخش میشد .

عمر هم که منتظر ورود ابوبکر بود تلاش می کرد تا با انکار رحلت پیامبر(ص)   اوضاع را تحت کنترل خود در آورد اما روز بعد که جناب ابوبکر آمد وجناب عمر آرام گرفت و اتفاق عجیبی رخ نمود که برای همیشه تاریخ اسلام را دگرگون کرد .

روز بعد علی علیه سلام بهمراهی ابن عباس و فرزندانش و تنی چند از بنی هاشم  مشغول تدارک مراسم غسل وکفن پیامبر (ص) بودند واین درحالی بود که بزرگان انصار ومهاجر (ابوبکر ابن ابی قحانه و عمربن خطاب و ابوعبیده جراح و سعد بن عباده و . . . . ) به اتفاق پیروانشان در سقیفه بنی ساعده تجمع کرده در مساله جانشینی پیامبر (ص) و رهبری امت اسلامی به مشورت و به عبارت صحیح تر به جدا ل و مشاجره پرداختند .[3]

بنوشته کتاب ارزشمند تحلیلی بر مواضع سیاسی علی بن ابی طالب (ع) صفحه 39 جناح های حاضر در سقیفه رامی توان به سه گروه تقسیم کرد .

1- جناح انصار  

2- جناح مهاجران 

3- جناح حامیان علی علیه سلام

 

1- جناح انصار در سقیفه

انصار به محض شنیدن خبر رحلت پیامبر (ص) به سوی سقیفه بنی ساعده شتافتند تا سعد بن عباده خزرجی رئیس قبیله خزرج را به جانشینی پیامبر(ص) منصوب سازند .[4] 

به محض اینکه خبر به جناح مهاجرین رسید آنان نیز خود را به این محل رسانیدند تا بلکه بتوانند موقیعت بهتر را برای خود فراهم کنند .      

دانشمند محترم آقای اصغر قائدان در کتاب تحقیقی خویش با ذکر دلائل و جزئیات مفصل علت حضور جناح انصار در سقیفه ، را این چنین بیان میکنند[5] :

الف - انصار  به علت مقام ارجمندی که در ازای حما یت از پیامبر (ص) و اسلام و همچنین توصیه های پیامبر (ص) در مورد خود  به دست آورد ند خود را از جناح رقیب یعنی مهاجران نسبت به جانشینی پیامبر (ص) مستحق تر می دانستند .

پیامبر (ص) در طول حیات سیاسی خود بارها مقام و ارزش ویژه انصار را گوشزد کرد و در جائی بصراحت فرمود : اگر موضوع هجرت من نبود من خودم یکی از انصار بودم .

اگر مردم به راهی روند و انصار راه دیگری را در پیش بگیرند من همان راه انصار را می روم .

آن حضرت بارها انصار را دعای خیر می فرمود :

خدایا انصار را وفرزندان انصار و فرزندان فرزندان انصار را رحمت کن .

پیامبر (ص) هنگام بیماری خود مهاجران را به رعایت حق انصار سفارش می کرد : که درحق نیکو کاران ایشان نیکوئی کنید واز بد کارانشان درگذرید وبه آنان می گفت همانگونه که انصار از من دفاع کردند از آنان  مرافبت و حمایت کنید

ب - عوامل دیگری از جمله ترس شدید از انتقام جوئی قریش به خاطر حمایت از پیامبر(ص)  درزمانی که قریش ایشان را از مکه بیرون کردند . [6]

ج - عدم تحمل سیادت دینی و سیاسی قریش نیز از انگیزه هائی بود که انصار را عجولانه به سقیفه بنی ساعده کشاند .

برای روشن شدن عوامل فوق پرداختن به سخنان بزرگان انصار در این انجمن خالی از فایده نیست . گفته های سعدبن عباده خزرجی در سقیفه  حاوی انگیزه برتری طلبی انصار بر قریش و تفکر استحقاق خلافت است او چنین گفت :

  ای انصار شما سخت ترین مبارز نسبت به دشمنان محمد (ص) بودید تا آنکه عرب تسلیم شد و با شمشیر های شما مطیع ومنقاد گشت .پیامبر(ص) مرد درحالی که از شما راضی بود.[7]

2- جناح مهاجران در سقیفه

با تاملی کوتاه در سخنان بزرگان مهاجران در سقیفه می توان به عواملی دست یافت که از سوی قریش بیانگر احیای مجدد ارزشهای جاهلی و معیار مذموم گذشته بود .

اولین سخنران از این گروه ابوبکر بن ابی قحانه بزرگ خاندان تیم بن مره [8] بود , سخنان و استدلال ابوبکر در مقابل انصار بر شرافتهای قبیله ائی نسبها و ارزشها قومی متکی بود .

با نگاهی به سخنان او درمی یابیم  که چگونه پس از رحلت پیامبر(ص) معیارهای جاهلی دوباره در حال شکل گیری بود : نگاهی کوتاه به سخنان ابوبکر و دلایل او برای برتری جستن به انصار نکات زیادی را مشخص می کند به این فضائلی که ابوبکر برای خود می شمارد توجه کنید .

1-   ما اولین مردم در اسلام هستیم

2- درمیان مسلمانان مسکن ما در مرکز است و نسب ما شریفترین است

3- ما رابطه خویشاوندی نزدیکتری با پیامبر(ص) داریم

4- مصاحبت با پیامبر(ص) در غار ثور هنگام هجرت به مدینه وامامت نماز هنگام بیماری ایشان وبه انصار می گوید : شما انصار برادران اسلامی ما و شریکان ما در دین هستید . شما به ما یاری دادید و ما را حفظ و نگهداری و حمایت کردید . خداوند بهترین پاداش را به شما عنایت فرماید . ازاین رو ما امرا هستیم و شما وزرا (انتم الوزرا و نحن الامرا)

اعراب هرگز خود را تسلیم قبیله ائی جز طایفه قریش نخواهند کرد . به یقین گروهی از میان شما خوب می دانند که پیامبر (ص) فرمود : رهبران از قریش هستند .(الائمه من القریش)

بنا بر این با برادران مهاجرتان در آنچه خداوند به آنها ارزانی داشته رقابت نکنید .[9]

اگر به سخنا ن ابو بکر خوب دقت شود غرور  قبیله ائی و امتیازات  طایفه ائی  که پیامبر(ص)  بشدت با آن مخالف بودند درزمانی که هنوز پیکر رسول الله روی زمین است وبخاک سپرده نشده است بچشم می آید .

ابوبکر اولین زمزمه ها را در احیای برتری های جاهلی سر می دهدوبرای آنکه مانع بخلافت

رسیدن سعد بن عباده خزرجی شود  سه دلیل عمده برای برتری خویش ذکر می کند که عبارتند از :

1- سبقت در اسلام آوردن ابوبکر نسبت به انصار .

2- هم قبیله بودن با رسول الله که هردو از قبیله قریش محسوب می شوند .

3- نزدیکی وخویشاوندی با رسول الله بدلیل ازدواج دخترش(عایشه) با پیامبر (ص) .

4- مصاحبت با پیامبر (ص) درغار ثور به مدت سه روز  هنگام هجرت به مدینه

5- امامت نماز مسجد هنگام بیماری پیامبر (ص)

اما ما از ابوبکر سئوال می کنیم  :

- آیا علی علیه سلام پیش از او و پیش از همه مردم اسلام نیآورد ؟

-آیا علاوه بر هم قبیله بودن علی(ع)  با رسول الله هر دو از یک طایفه یعنی بنی هاشم نبودند ؟

-آیا خویشاوندی ابوبکر به پیامبر(ص) بیشتر است یا علی علیه سلام که هم پسر عموی ایشان بودند و هم داماد ایشان بعلاوه عقد اخوت بین پیامبر (ص) وعلی (ع) وجود داشت؟

-آیا مصاحبت دائمی علی با پیامبر(ص)  که بصورت مرتب وهر روزه صورت می گرفت از مصاحبت کوتاه او بیشتر نبود ؟

-آیا علی(ع) جانشین رسول الله در مدینه بمدت سه ماه واندی نبود ؟

-آیا فرماندهی سپاه در همه جنگها با علی(ع) نبود ؟

-آیا علی(ع) بنمایندگی پیامبر برای قضاوت به یمن نرفت ؟

-آیا علی(ع) هزاران فضیلت و برتری دیگر نسبت به ابوبکر وکل مهاجر وانصار نداشت ؟

اما ابوبکر توانست با استفاده از همین چند امتیاز  بر انصار برتری پیدا کند و مردم را به بیعت با خود وادار کند که البته از حمایت های بی دریغ عمر و پیروان وی در این باره نباید غافل بود .

جناب آقای اصغر قائدان در اثر ارزشمند تحلیلی بر مواضع سیاسی علی بن ابی طالب در باره این چهار علت پیروزی ابوبکر می نویسد :

1- ابوبکر به گونه ائی دقیق  بر عواملی  دست گذاشت که همه حاکی از شرافتهای قومی و قبیله ائی بود و این اولین  عامل موفقیت مهاجران بر انصار بود زیرا آنان با تمسک بر این انگیزه ها انصار را در تنگنائی قرار دادند که به علت سلطه و ساختار سیاسی نظام قبیله ای و قومی خود به این ارزشها معتقد بودند .

2- دومین عامل در پیروزی ایشان بر انصار اختلاف و تفرقه در میان انصار بود : اوسیان (اهالی قبیله اوس ) نمی خواستند برتری و تسلط خزرجیان (اهالی قبیله خزرج ) را بپذیرند و حسادتها ی خویشاوندی نیز این تفرقه واختلاف را تشدید میکرد به طوری که بعضی از افراد اوس حتی در بیعت با ابوبکر سبقت جستند .

در این حال قریش (جناح مهاجرین) که از اختلاف بین اوس وخزرج مطلع بودند و کینه های دیرینه این دو قبیله را علیه یکدیگر می دانستند .به نحو مطلوبی این خصومتها و اختلاف را تشدید کرده از آن بهره جستند .

سخنان ابوبکر مبین  همین مدعاست او می گفت : اگر طایفه خزرج  می خواهد  این امر را بدست گیرد اوسیان دست کمی از آنان ندارند و اگر اوسیان می خواهند زمامدار بشوند خزرجیان دست کمی ازایشان ندارند به اضافه اینکه هر طایفه در طایفه دیگر کشته هائی دارد که فراموش نشده و مجروحینی که مداوا نیافته اند .[10]

ابوبکربا اطلاع از تضاد ورقابت  دیرینه بین قبیله اوس وخزرج  و بیشتر کردن این شکاف  شرایط را برای عدم توافق آنها درباره بقدرت رسیدن یکی از ازاین دوقبیله بخوبی فراهم کرد . او می خواست از این رهگذر شرایط را برای بقدرت رسیدن خویش فراهم کند .

3- سومین عاملی که در پیروزی مهاجران موثر بود شخصیت فردی ابوبکر و امتیازات وی در مقابل دیگران از جمله سعد بن عباده خزرجی وبشیربن سعد وسایر انصار بود .

سبقت در اسلام . مصاحبت با پیامبر (ص) در غار  وامامت نماز به هنگام بیماری پیامبر(ص) و امتیازات مهمتری که در گذشته همیشه عامل برتری محسوب می شد . یعنی کهولت (ریش سفیدی ) و نیز سخنان حساب شده او درسقیفه و بهره گیری کامل سیاسی از موقعیتها آرامش و خونسردی و طمانینه خاص وی را باید بر دیگر عوامل مذکور افزود که موجب شد دیگران در سقیفه به هیج وجه مطرح نشوند .

4- چهارمین عامل موثر در پیروزی ابوبکر را می توان عدم حضور علی بن ابی طالب (ع) و بنی هاشم در سقیفه دانست .

بنا به اعتراف شیعه وسنی علی (ع) از کلیه امتیازات چون خویشاوندی با پیامبر (ص) ، سبقت در اسلام ، فداکاری ، شجاعت و دلاوری ، عدالت ، نسب و نژاد وقبیله و قوم و . . . .  . بیشتر از همه برخوردار بود و بسیاری از حاضران در سقیفه نیز به این امتیازات معترف بودند که عبدالرحمن بن عوف از جمله آنان است . وی در سقیفه به حضور علی (ع) درمیان مهاجر درمقابل انصار مباهات می کرد .در این حال منذر بن ارقم در پاسخ وی ضمن تائید این مطلب فضایل علی (ع) را غیر قابل انکار دانسته بحث و مجادله را در مورد او بی مورد دانست.[11]

آقای اصغرقائدان در کتاب خود در همین صفحه می نویسد : بیشتر انصار و مهاجران در سقیفه می گفتند جز با علی بیعت نخواهند کرد. طبیعی بود اگر علی (ع) از حضور در سقیفه خوداری نمی ورزید به طور قطع با او بیعت می شد زیرا بسیاری فکر می کردند چون وی به سقیفه نیآمده پس رغبتی به خلافت ندارد .

5- پنجمین عامل در پیروزی ابوبکر و مهاجران را می توان نقش مستقیم و ویژه عمر بن خطاب دانست او فردی سختگیر و خشن بود سختگیری وی را نزدیکترین صحابه پیامبر (ص) هم اعتراف کرده اند .  وی به حدی در بقدرت رسانیدن ابوبکر فعال بود که در این راه نزدیک بود سعد بن عباده بیمار را در سقیفه به زیر دست وپا از بین ببرد ، خود او در سخنانش که به هنگام بیعت عمومی با ابوبکر در مسجد ایراد کرد اضهار داشت : هنگامی که دیدم نزاعها بلا می رود به ابوبکر گفتم دستت را دراز کن  او این کار را کرد و من برای انجام این کار روی  سعد بن عباده پریدم کسی گفت که او را کشته ایم گفتم خدا او را بکشد . ابن ابی الحدید می گوید اگر عمر و تلاشهای او نبود ابوبکر به خلافت نمی رسید .

فعالیت زیاد او در این راه باعث شد که علی (ع) در این باره به وی بگوید : تلاشهای تو بدان جهت است که فردا وارث خلافت شوی .

عمر بن خطاب چون دید در سقیفه جنجال به پا و آتش منازعات شعله ور شد برای اینکه زمام امور از دست او خارج نشود و خواسته او در بیعت با ابوبکر تحقق پذیرد پیشدستی کرده خود ماجرا را فیصله داد  دست در دستان ابوبکر گذاشته اورا به پذیرفتن بیعت وادار ساخت وی پس از انجام بیعت با ابوبکر در سقیفه می دوید و درمیان مردم صدا می زد که :

آگاه باشید مردم  با ابوبکر  بیعت کردند  و مردم را برای بیعت تشویق می کرد .بدین ترتیب بیعت با ابوبکر انجام  پذیرفت و جناح  مهاجران  پیروزمندانه  از انجمن سقیفه بنی ساعده خارج شد.[12]

البته گروهی از بزرگان  مهاجران و انصار و گروهی از بنی هاشم مانند علی (ع) ، ابن عباس ، سلمان ، ابوذر ، مقداد و یاسر و از جمله حضرت زهرا (ع) که تنها وارث حقیقی پیامبر (ص) بود از بیعت با ابوبکر خود داری کردند .

3- جناح حامیان علی(ع) در سقیفه

در این بخش بر آنیم تا از جناح حامیان علی (ع) در سقیفه وبه عبارتی از کسانی که در حمایت از علی(ع) و بنی هاشم در سقیفه سخنی گفته اند یادکنیم . همانگونه که قبلا گفتیم عدم حضور علی (ع) (که مشغول  عزاداری و غسل وکفن پیامبر بود) وبنی هاشم وشیعیان اونیز در سقیفه باعث شد تا جناح مهاجران موقعیت خویش را تحکیم کنند .

دراینجا  نکته ائی قابل ذکر است وآن اینکه کسانی که از سقیفه سخن گفته اند از نقش حامیان علی (ع) سخنی بمیان نیآورده اند ، یا بندرت اشاره ائی گذرا داشته اند و فقط یاد اور می شوند که علی (ع) وچند تن از یارانش به خاک سپاری پیامبر (ص) اشتغال داشته اند و یا اینکه عده ائی از حاضران در سقیفه گفته اند جز با علی (ع) بیعت نخواهند کرد .

با نگاهی به سخنان مطرح شده در سقیفه و اختلاف منابع به نظر می رسد کسانی که به احقاق حق علی (ع) پرداخته و وی را به خلافت پیامبر (ص) مستحق تر از سایرین تشخیص داده اند کم نبودند  سکوت منابع در این رابطه نمی تواند بی دلیل باشد و قطعا عوامل سیاسی اجتماعی زمان مورخ در تالیف وی بی تاثیر نبوده است .

شاید مهمترین مساله ائی که باعث شد تا در این انجمن از حق علی (ع) کمتر سخن گفته شود ، احیای مجدددارزشهای جاهلی ، تجدید خصومتها ، قدرت طلبی ها و هواهای نفسانی بسیاری از کسانی بود که در زمان حیات پیامبر (ص) نیز بعضا گوشه هائی از آن را به منصه ظهور رسانیده بودند ، وما تاکنون بذکر بسیار از این موارد پرداخته ائیم .

نهایتا ، دو جناح انصار ومهاجر در این انجمن ، بیشتر به رقابت های شخصی وگروهی پرداخته ، هر کدام طرفدار انتقال قدرت و سیادت جزیره عرب به جناح وقبیله خویش بودند وکمتر کسی با توجه به این عوامل ، اجازه می یافت ویا بخود اجازه می داد تا آنچه را پیامبر (ص) در غدیر خم فرموده بودند ، بخاطر آورد و یا مطرح سازد بعضی از افراد جناح قریش یا عدنانی ، با زیرکی خاصی ، علاوه بر آنچه قبلا گفتیم ، از مسئله غیبت و عدم حضور علی (ع) در سقیفه ، سئو استفاده کرده برای تضعیف موقعیت حامیان علی(ع) چنین القا می کردند ، شاید علی (ع) خواهان قدرت نباشد ، چرا که اگر بدنبال آن بود ، در این انجمن حضور می یافت .

بعنوان نمونه می توان به منذر بن ارقم اشاره کرد که وی در پاسخ به حمایت  عده ائی از علی (ع) ، ضمن تاکید بر شایستگی و استحقاق او می گفت ( .. اگر او خواهان قدرت باشد ) .

انصا رنیز که نسبت به خلافت علی (ع) بی تمایل نبودند به علت ارزش های قومی و قبیله ائی نتوانستند و یا نخواستند در ابتدا به دفاع از حق علی علیه سلام بپردازند . آنان تلاش خود را بیشتر برای بخلافت رسانیدن بزرگ خود سعد بن عباده بکار بردند ، لیکن زمانی که این امر محقق نشد وخلافت را از دست خود خارج دیده و در دامن قریش و مهاجران یافتند ، پشیمان شدند و علی(ع) را مطرح کردند . برای آنان این مطلب احتما لا مطلوب تر و عاقلانه تر بود که اگر قرار است خلافت از دست ایشان خارج شود وسیادت قریش را تحمل کنند ، بهتر است که به ولایت علی (ع) داماد پیامبر (ص) و حامی واقعی انصار تن در دهند ، وبه همین علت که نویسنده الاخبار الموفقیات گفته است : هنگامی امر بیعت بر ابوبکر استقرار یافت ، عده زیادی از انصار پشیمان شدند و جانشینی علی (ع) را مطرح ساختند و حتی همه انصار یا جمعی از آنان بانگ زدند که جز با علی (ع) بیعت نخواهند کرد .

ولی این پشیمانی سودی نداشت علاوه بر این مسئله جانشینی علی (ع) در اذهان مردم بقدر روشن وواضح بود که اصلا کسی گمان نمی کرده  که امر خلافت از علی (ع) خارج شود .

زبیر بن بکار می گوید : عموم مهاجران و عده ائی از انصار ، هیچ شک وتردیدی نداشتند که علی (ع)، پس از رسول خدا(ص) صاحب امر است .

سعد بن عباده خزرجی بزرگ طایفه خزرج پس از پشیمانی انصار ، گفت : پذیرفتن ولایت علی (ع) واجب بود . وقتی پسرش قیس بن سعد این سخن را شنید پدر را ملامت وسرزنش کرد وگفت : که (( تو این سخن را از رسول خدا (ص) در باره علی (ع)  شنیدی و خود بدنبال خلافت افتادی !)) سپس پدرش را تهدید کرد که هرگز با او صحبت نخواهد کرد .

تنها تلاش جدی از سوی پیروان علی (ع) همزمان با تشکیل انجمن سقیفه صورت پذیرفت ، از جانب عباس بن عبد المطلب عموی پیامبر (ص)-  بود . عباس در منزل رسولخدا (ص) ، به علی (ع) که سرگرم کفن ودفن پیامبر (ص) بود گفت : ((ای پسر برادر من ! بیا تا با تو بیعت کنم ، تا دونفر هم درباره خلافت تو مخالفت نورزند )) . علی (ع) از پذیرفتن پیشنهاد عباس ، به بهانه اشتغال به امر خاک سپاری پیامبر (ص) ، امتناع کرد .

عباس بعدها علی (ع) مورد سرزنش قرار می داد که چرا که زمانی خواستم که با تو بیعت کنم وابوسفیان نیز آماده بیعت بود و در نتیجه هیچکس را یارای مخالفت نبود تو گفتی اکنون بکار تجهیز پیامبر (ص) مشغول هستم ؟ . طبیعی بود که علی (ع) پیشنها د او را نپذیرد ، زیرا با پذیرفتن آن قطعا علی (ع) با همان اعتراضی روبرو می شد که بعدها بعلت عدم حضور بنی هاشم و یا اجتماع مسلمانان در انجمن سقیفه مطرح شد ، در این صورت این بیعت از نظر عرفی و قانونی صحیح نمی بود ، زیرا همانند بیعت انجمن سقیفه همه مسلمانان در آن حضور نداشنتد .

علت دیگر هم وجود داشت و آن اینکه علی (ع) بهیچ وجه گمان نمی کرد که کسی در صدد آن باشد تا حق مسلم اورا که از سوی پیامبر (ص) تاکید وسفارش شده بود تصاحب و وی را از آن محروم کند.

عدم اطلاع اطلاع کامل شیعیان و پیروان علی (ع) از تشکیل انجمن سقیفه را نیز باید بر دیگر عوامل مطروحه افزود ، که آنان زمانی از جریانات موجود ( سقیفه و بیعت با ابوبکر ) آگاه شدند که بیعت عمومی  در مسجد پیامبر (ص) انجام می شد .[13]

- علل و عواملی که موجب شکستن بیعت غدیر خم با پیامبر(ص) شد

شاید جستجو در عوامل شکستن بیعت غدیر خم از سوی امت نیاز به شناخت کامل مردم آن عصر و طرز تفکر آنها  دارد ،که متاسفانه بدلیل در دست نبودن منابع علمی مدون از آن مقطع تاریخی و گذشت زمان زیاد از آن هنگام ، هنوز  برای ما  میسر نیست .

اما با دقت در تحقیق تاریخی کتاب تحلیلی بر مواضع سیاسی علی بن ابی طالب که بحق با استفاده از منابع موجود می توان آن را یکی از بهترین آثار در این زمینه دانست چند سئوال اساسی مطرح خواهد شد که شاید پاسخ درست به همه آنها برای ما هرگز امکان پذیر نباشد ، از مهمترین این سئوالات می توان به این چند نکته اشاره کرد که :

1- مگر پیامبر (ص)  در غدیر خم پس از حجت الوداع دست علی(ع) را بالا نبرد و او را رسما به جانشینی خود انتخاب نکرده بودند و آنقدر در باره ایشان وفرزندان ایشان تاکید زیاد نکردند؟

2- مگر همه این حاضران در شورای سقیفه با علی (ع) در حضور پیامبر (ص) در غدیر بیعت نکردند بودند که تنها اورا جانشین پیامبر (ص) پس از ایشان بدانند ؟

3- مگر از زمان آن بیعت بیشتر از 80 روز نگذشته بود که بتوانیم بگوئیم این بیعت  در گذر زمان به فراموشی سپرده شده بود؟

البته ایشان در بخشی تحت عنوان علل وعوامل عدم انتخاب علی (ع) به جانشینی پیامبر(ص) چهار علت را که عبارتند از :

1- عدالت علی (ع)

2- حسادتها و رقابتهای قبیله ای و قومی

3- اعتبار سن و ریش سفیدی و ارزشهای جاهلی

4- حسادت نسبت به علی (ع) به علت احترام و اعتبار او نزد پیامبر(ص)

در عدم این انتخاب بعنوان دلائل اصلی ذکر می کنند که در جای خود کاملا صحیح و درست می باشند .

اما باتوجه به این موضوع که بیعت با علی(ع) در غدیر خم صورت پذیرفته بود و کار تعیین جانشین پیامبر(ص) توسط خود ایشان به سامان رسیده بود ، چرا  سعدبن عباده خزرجی از  انصار و بویژه جنابان ابوبکر وعمر از مهاجران  پس از رحلت پیامبر (ص) دوباره بفکر انتخاب  مجدد جانشین برای ایشان افتادند و چه چیز  به آنها در این باره امید می داد  و انگیزه ایشان بود  که ممکن است مقامی که قبلا توسط پیامبر(ص) به علی (ع) تفویض شده بود را بتوانند بدست بیاورند .

این به گمان من تنها یک پاسخ دارد وآن طرح ونقشه قبلی ابوبکر وعمر برای ممانعت از بقدرت رسیدن علی (ع) و اطلاع انصار از این نقشه و توطئه و پیش دستی کردن آنها در این باره با حضورشان در سقیفه بنی ساعده و پیشنهاد سعد بن عباده برای تصدی این مقام است .

و اما اینکه چرا بجای جمع شدن در مسجد به این محل شورا رفتند هم  بدین علت بود که نقشه ابوبکر و عمر درباره کار شکنی در کار خلافت علی(ع) آنقدر دقیق و پیش بینی شده نبود که قبلا محل این شورش را مشخص کرده باشند بلکه منتظر بروز فرصتی مناسب برای عملی کردن طرح خود بودند که پیش دستی انصار و اجتماع آنها در سقیفه بنی ساعده این فرصت مناسب را برای ابوبکر وعمر فراهم آورد وآنها باحضور در آن مجلس و بدست گرفتن جریان مباحثه کم کم نقشه خود را عملی ساختند .

 Related image

 

- دلیل پیش دستی انصار و اجتماع آنان در سقیفه بنی ساعده   

-  اما دلیل پیش دستی انصار برای معرفی سعد بن عباده بعنوان جایگزین مناسب برای جانشینی پیامبر (ص) تنها به یک دلیل صورت گرفت وآن ترس و وحشت از انتقام قریش ساکن در مکه از ایشان بخاطر حمایت های آنها از پیامبر(ص) بود ، خصوصا زمانی که ایشان از مکه رانده شده و انصار به ایشان پناه داده بودند و البته فراموش نکنیم که خون های زیاد ریخته شده از قریش ساکن در مکه اکثر بدست انصار بود و این انصار بودند که جمعیت اصلی سپاه پیامبر (ص) را در کلیه جنگ ها تشکیل می دادند و قریش بخوبی آگاه بود که اگر حمایت های بی دریغ انصار از پیامبر(ص) نبود ایشان بتنها ئی و با جمعیت کم مهاجر قادر به مقابله با آنها در جنگ های بدر و احد و سایر جنگ ها نبود .

 انصار که به موضوع توطئه جنابان ابوبکر وعمر و عثمان وابوعبیده جراح و تنی چند از  قریش مهاجر پی برده بودند  از این وحشت داشتند که قدرت با انتقال به ابوبکر دیگر به آنها منتقل نخواهد شد وقریش برای همیشه سیادت وآقائی عرب را در دست خود نگاه می دارد و پس از ابوبکر یقینا قدرت مجدد به قریش ساکن در مکه بازگردد (1) و ازاین رو فکر انتقام خونین قریش از  انصار و خونخواهی خون های ریخته شده در جریان جنگ های بدر و احد وسایر جنگ ها شکل واقعی بخود بگیرد  از این رو تلاش کردند تا با انتصاب سعد بن عباده به جانشینی پیامبر(ص) مانع از این اتفاق شوند که متاسفانه موفق هم نشدند و با انحراف خلافت از خاندان بنی هاشم پس از عمر به عثمان و بنی امیه یعنی معاویه ابن ابی سفیان و به بنی امیه رسید و اتفاق افتاد آنچه را که انصار از آن وحشت داشتند .

پس از قدرت گرفتن معاویه در زمان عمر وکامل شدن این مقام پس از مرگ عثمان ، یزد جانشین معاویه شد و با سپاه شام به مدینه حمله کرد و اکثر اعضای قبیله اوس وخزرج را که انصار نامیده می شدند بهلاکت رساند  .

وی در این حمله بیش از هفتصد نفر از صاحبه پیامبر(ص)  را که اکثرا از انصار بودند به خونخواهی جنگ های بدر و احدشهید کرده وبه زنان ودختران آنها تجاوز کرد وسه روز جان ومال وناموس مردم مدینه را بر سربازان خود حلال کرد ، او همچنین مسجد پیامبر(ص) و مقبره ایشان را طویله اسبان کرد .

این جنایت در کلیه کتب تاریخی ضبط وثبت است و نشان می دهد که ترس ووحشت انصار از بقدرت رسیدن قریش بیهوده نبوده است .

 

 - علت همراهی مردم با جریان سقیفه بنی ساعده

 البته در این که چرا مردم از این شورش جنابان ابوبکر و عمر و انصار تبعیت کردند سه دلیل عمده وجود دارد که هرسه به ساختار اجتماعی و طبقات تشکیل دهنده جامعه آن زمان بر می گردد .

 پس از رحلت پیامبر(ص) امت به سه دسته اصلی تقسیم می شدند .

1- گروه  بزرگان  و  سران  قبائل  مهاجر  و  انصار .

2- منافقان  و  اوباش  و  ارذل  موجود  در مدینه .

3- مردم عوام  عادی که اکثرا  بیسواد هم  بودند .

1-   در باره علل و انگیزه شرکت سران انصار و مهاجر در بخش قبل توضیح کافی دادیم و علت شرکت آنها در این شورش کاملا مادی و قومی وقبیله ائی بود که بنا به مصلحت خویش هرگروه جبهه ائی را تشکیل داده بودند .

2-   وضعیت منافقان که جمعیت آنها در مدینه قابل توجه بود در دعوای بر سر قدرت روشن ومشخص است  .آنها با علم به سیره پیامبر (ص) که هیچ جائی را برای رشد وترقی آنها در ساختار سیاسی فراهم نمی کرد با ولایت علی(ع) هم موافق نبودند ز یرا بخو بی آگاه بودند که علی (ع) هم همچون پیغمبر(ص) علاقه ائی به افراد چاپلوس و دورو ندارد و یقینا در ساختار قدرت آینده به آ نان نقشی واگذار نخواهد کرد . به همین دلیل در همان ابتدای کار ، خود را با سران انصار ومهاجر بر غصب ولایت از علی(ع) همراه ساختند و بسته به اینکه متعلق به کدام قوم ویا قبیله بودند در سمتی استقرار یافتند . یعنی منافقان مهاجر با مهاجرین همراه شدند و منافقان انصار با انصار هم صدا شدند و در یک هدف مشترک بودند و آن هدف نرسیدن علی (ع) به خلافت بود .

آنها یقین داشتند که اگر امیدی برای شرکت آنها در قدرت وجود داشته باشد این امکان در همراهی با علی(ع) نیست ، پس همه همت خود را برای رسیدن هرکسی غیر از علی(ع) به قدرت معطوف داشتند .

 

3- اما تکلیف عوام و مردم عادی که از قبل مشخص ومعلوم است آنها نه از نظر اجتماعی دارای امتیاز یا موقعیتی هستند و نه اطلاع کافی از اوضاع سیاسی و آینده نگری دارند . تنها انگیزه و علت همراهی آنها را با سران در بدست آوردن موقعیت بهتر معیشتی واقتصادی باید جستجو کرد ، هر  دو گروه مهاجر و انصار برای جلب نظر افراد طبقه پائین قبیله خود به آنها وعده میدادند که در صورت بقدرت رسیدن نماینده آنان ، وضع اقتصادی آنها بهتر از قبل خواهد شد  .

مردم با امید به تغییر ورهائی از وضع موجود که در آن زمان خاص بعلت بروز جنگهای پی در پی زیاد هم خوب نبود فکر می کردند با تغییر شرایط وضع زندگی آنها بهتر خواهد شد درصورتی که این تنها فریبی بود که سوی سران قبیله برای همراه کردن مردم با خود در این شورش عنوان شد اما بعلت جهل عمومی ، بخوبی کار گر افتاد و باعث شد تا آنها خیلی زود بیعت خود را با علی (ع) فراموش کنند و تن به خواستهای سران قوم خود دهند .

- البته نکته دیگری را که نباید از مد نظر دور داشت عدم درک تفاوتهای موجود بین خلافت علی (ع) وابوبکر از نظر مردم عوام بود . آنها گمان میکردند حتما کسی که پیامبر(ص) او را به امامت نماز جماعت در زمان بیماری خود می گمارد از شرایط لازم برای رهبری اجتماع  هم برخوردار است . ونمی توانستند تفاوت های زیاد بین نگرشهای علی(ع) درزمامداری با ابوبکر را  درست درک کنند و این تنها بدلیل ساده انگاری و بی اطلاعی آنها بود ، و از سویی دیگر مردم گمان می کردند که چون ابوبکر ریش سفید و رئیس قبیله خود است توانائی و لیاقت رهبری یک جامعه بزرگتر را که از چندین قبیله تشکیل شده بود را دارد .

اما قدرت درک تفاوت های بین علی (ع) که یک انسان کامل تمام عیار الهیست با ابوبکر را که یک بشر عادیست نداشتند .

در حقیقت شاید تواضع بیش از اندازه علی (ع) مانع شده بود تا مردم آن حضرت را آنطور که و باید وشاید بشناسند , (البته  عظمت و بزرگی علی (ع) هنوز پس از گذشت هزارو چهارصد سال  توسط مردم  این زمان هم بدرستی درک و شناخته نشده , چه رسد به آن عصر بربریت ) از این رو هرچند پیامبر (ص) در طول زندگی خویش تلاش کرد تا ابعاد بی نهایت شخصیت علی(ع) را به مردم  معرفی کند اما اغراض و حسادتهای برخی مانع از آن شد تا مردم به عمق وجود آن حضرت پی ببرند .

 در طول زمان حیات رسول الله حضرت علی(ع) خود را همیشه در تحت لوای ایشان قرار می داد و می فرمود من بنده ائی هستم از بندگان محمد(ص) . ایشان همیشه باتواضع موفقیت ها وفضائل خود را کوچک می شمرد و هرگز در جائی که پیامبر (ص) حضور داشت مردم را بسمت خود جلب نمی کرد ، بلکه همیشه تلاش می کرد تا نظر مردم را نسبت بخدا ورسولش جلب کند .  

 علی (ع) هیچگاه افراد را بدور خود جمع نمی کردند بلکه همیشه ملتزم رکاب پیامبر(ص) بودند وهمچون یک مرید صادق مشغول اجرای اوامر حضرت رسول (ص) بودند  , اما برخلاف حضرت علی (ع) ، سایرین هرکدام دسته وگروهی برای خود ترتیب داده بودند و همیشه درصدد جلب نظر مردم بسوی خویش بودند .

اصولا مردم در گروه های کوچک و بزرگ که بیشتر رنگ وبوی قومی قبیله ائی و بعضا حزبی داشت سازماندهی شده بودند و هرچه پیامبر(ص) تلاش کرد تا بر روی این ارزش ها خط بطلان کشد موفق نشد.                                                                                       

در بخش های بعد خواهیم دید که این جابجائی بظاهر ساده باعث بروز چه فجایعی شد.و از این رهگذر چه زندگی ها تباه وچه خونهای بی گناه که ریخته نشد .

وبدین ترتیب اتفاق افتاد آنچه نباید می افتاد و امت تنها یک روز بعد از رحلت پیامبر(ص) خویش باز عقبگرد کرده ، شروع به بازگشت به سنت ها وارزش های قومی وقبیله ائی نمودند .

 



[1] - سقیفه بنی ساعده محلی بود برای مشورت در امور مختلف قومی و قبیله ائی ومتعلق به طایفه ائی از انصار مدینه بهمین نام .

[2] - تحلیلی بر مواضع سیاسی علی ابن ابی طالب اصغر قائدان صفحه 36

[3] - تحلیلی بر مواضع سیاسی علی بن ابی طالب (ع) صفحه 37

[4] - سعد بن عباده خزرجی از طایفه بنی ساعده است . او از معدود کسانی بود که در جاهلیت نوشتن می دانست. سعدبن عباده رئیس قبیله خزرج بود و در پیمان عقبه به همراه 70 تن از اهالی مدینه اسلام آورد . او غیر از جنگ بدر در تمامی جنگها حضور داشت و در آخر بفرمان عمر در منطقه حوران شام به قتل رسید . جهت اطلاع بیشتر بنگرید به تاریخ اماکن سیاحتی وزیارتی سوریه چاپ سازمان حج 373 

[5] - تحلیلی بر مواضع سیاسی علی بن ابی طالب (ع) صفحه 40

[6] - این ترس از قریش کاملا هم بیجانبود زیرا زمانی که یزید بن معاویه با سربازان شام به مدینه تاخت هدف خود را نابودی انصار و بویژه قبیله اوس وخزرج قرار داده بود و حدود هفتصد تن از آنان راشهید کرد وبه زنان ودخترانشان تجاوز کرد درباره این حمله وحشیانه از یزد اشعاری هم بجا مانده است .

[7] - تحلیلی برمواضع سیاسی علی بن ابی طالب (ع) اصغر قائدان صفحه41                                                                                

[8] - خاندان تیم بن مره که ابوبکر رئیس آن طایفه بود طایفه ائی بسیار کوچک از قبیله قریش بود قبیله ائی که مهمترین وبزرگترین طایفه آن بنی هاشم خاندان رسول الله و بنی امیه خاندان ابوسفیان بودند .

[9] - تحلیلی بر مواضع سیاسی علی بن ابی طالب (ع) اصغر قائدان صفحه 44

[10] - تحلیلی بر مواضع سیاسی علی بن ابی طالب (ع) اصغر قائدان صفحه  45

[11] - تحلیلی بر مواضع سیاسی علی بن ابی طالب (ع) اصغر قائدان صفحه 40

[12] - همان منبع صفحه 46

[13] - تحلیلی بر مواضع سیاسی علی بن ابی طالب (ع) اصغر قائدان صفحه 48

نظرات 1 + ارسال نظر
جحج دوشنبه 5 دی 1401 ساعت 23:56

نتنت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد