وضعیت اقتصادی و اجتماعی عربستان پیش از ظهور پیامبر(ص)
- فهرست مطالب
- مقدمه
- مشهور ترین مناطق شبه جزیره و قبایل عرب ساکن در آن
- وضع اقتصادی مردم عربستان پیش از اسلام
- خصوصیات اخلاقی مردم عربستان پیش از اسلام
- جایگاه سرقت و غارت نزد مردم عربستان پیش از اسلام
- وضع شعر و شاعری در بین مردم عربستان پیش از اسلام
- ادیان رایج در میان مردم سرزمین عربستان پیش از اسلام
- منابع و ماخذ
- مقدمه
عربستان یا جزیره العرب، شبه جزیره ای است بزرگ، در جنوب غربی آسیا. شکل آن به تقریب چهار گوشه است و بیش از 3000000 کیلومتر مربع وسعت دارد، در حدود دو برابر مساحت ایران (6481000 کیلومترمربع ). این شبه جزیره، از شرق به خلیج فارس و دریای عمان محدود است، و از غرب به دریای سرخ (بحر احمر)، و از شمال به کشورهای عراق و فلسطین و اردن هاشمی، و از جنوب به دریای عمان.
کالاهای هندوستان و چین را، از راه عربستان، با کشتی به مصر و غرب می بردند. در اروپا قدیم، کالاهای هند (سنگهای قیمتی، انواع عطر، حیوانات کمیاب) را چون از راه عربستان می آوردند، از خود عربستان می دانستند. نواحی جنوبی عربستان نیز کالاهایی داشت، مانند صمغ های معطر، مرو کندر، در اروپا برای سوزاندن در معابد مصرف بسیار داشت.
در روز گار بعثت تنها یک ششم مردم عربستان شهر نشین بودند و دیگران چادر نشین و بیانگرد. کار گروهی از آنان کشتار بود و غارت وهمدمشان شترو شمشیر. یکی از شاعران جاهلیت می گوید: کار ما غارتگری است و هجوم به همسایه، وگاه اگر جز برادر خود کسی نیابیم او را غارت می کنیم.
اعراب بدوی، به استقلال فردی و خودسرانه زندگی کردن علاقة بسیار داشتند. از این رو زندگی پرمشقت بادیه را برهرچیز دیگرترجیح می دادند. شجاع و مهمان نواز بودند، اما بی پروا در غارت و چپاول. عده ای از اعراب شهر نشین، به بازرگانی سرگرم بودند و عده ای به پرورش احشام و کسب و درآمد صحرایی. اعراب بیابانگرد بیشتر به غارت و دزدی روزگار می گذرانیدند.
هرقبیله واحدی مستقل بود و قبیله های دیگر را بیگانه می شمرد. آدمکشی در میان آنان- چه شهر و چه بدوی- امری عادی و فراوان بود. وقتی شنفری (شاعری که به روزگار جاهلیت می زیست) مورد اهانت قرار گرفت، نودو نه را کشت. بسوس- از زنان دورة جاهلیت – ماده شتری داشت که نام آن را «سراب» گذاشته بود. روزی این ماده شتر به زمینهای کلیب رفت و تخم پرنده ای را که در آن زمین لانه کرده بود شکست. کلیب تیری به پستان ماده شتر بسوس زد. جساس، خواهر زادة بسوس، به دفاع برخاست و مرد را کشت. همین امر ساده باعث شد که میان دو قبیلة «بکر» و«تغلب» چهل سال آتش جنگ افروخته بماند.
دین این قبایل بت پرستی بود. بتنهایی به شکل انسان، حیوان و درخت (لات، عزی، هبل، بعل و...) می ساختند و می پرستیدند. گاه غاز چاه آب را نیز پرستش می کردند. نه فقط بی هیچ قید و شرطی، زنان بسیار می گرفتند، بلکه زنان در آنان به صورت کالا خرید وفروش می شد. دختر را ننگ می دانستند و زنده به گور می کردند.
شعر و شاعری در میان عرب رواج بسیار داشت، و شاعران بسیاری داشتند. لیکن شعرشان از مفاهیم با ارزش چندان برخوردار نبود مگر شمار اندکی از شاعران که دارای اندیشه و تفکر بلند بوند.
بخش عمده ای از اشعار عرب دربارة تهییج به جنگ بود یا افتخار به کشتارها و غارتها.
منابع درآمد و اقتصاد این قبایل – بجز درآمدهای صحرایی – روابط بازرگانی محدودی بود که با برخی از کشورهای همسایه داشتند، و گاه از طریق یمن با خاور دور.
در این میان خانة کعبه، مهمترین وسیلة امرار معاش گروهی از قبیلة قریش بود. این خانه مورد احترام همة قبایل بود، هم به علت سابقة آن و هم اینکه در آن 300 یا 360 بت جای داشت- هر بتی از آن قبیله ای و گروهی.
این بود خلاصه ای از وضع فرهنگ و اخلاق و اقتصاد و زندگی قومی که در زادگاه بعثت می زیستند.
-مشهور ترین مناطق شبه جزیره و قبایل عرب ساکن در آن
قبایل عرب بر اساس تبار و نژاد به دو گروه جنوبی یا یمنی (قحطانی) و شمالی (عدنانی) که خود قبایل و عشایر مختلفی داشتند و در مناطق تهامه، نجد، یمامه، حجاز، شام و عراق پراکنده بودند، تقسیم میشدند. بسیاری از قبایل جنوبی به مناطق شمالی نقل مکان کرده بودند و بیشتر اعراب ساکن مناطق شمالی صحرا نشین بودند و به طور عمده به شترپروری و شترداری اشتغال داشتند.
بطورکلی در هنگام ظهور اسلام در شبه جزیره عربستان اعراب سه دسته بودند:
1- تهامه،
(به عربی: تهامة) ناحیه ساحلی باریکی در بخش عربی دریای سرخ است. بخشی از این ناحیه در عربستان سعودی و بخش دیگری از آن در یمن است. در یک نگاه گسترده تر تهامه به خط ساحلی از خلیج عقبه تا باب المندب اشاره میکند.
در لغت نامه دهخدا از تهامه این گونه یاد شده است:
تهامه سرزمینی است هموار و ساحلی که از سمت شمال از شبه جزیره سینا تا نواحی یمن جنوبی امتداد دارد. شهرهای مکه، نجران، جدّه، صفا در این منطقه واقع است. به مکه معظمه به همین دلیل، تهامه نیز گفته میشود. در این سرزمین قبائلی نیز پیش از اسلام زندگی میکردند. درباره رسول خدا نیز در کنار اوصاف قریشی، ابطحی، مکی و مدنی، تهامی نیز ذکر شدهاست. کوهی نیز در این ناحیه وجود دارد که به کوه تهامه معروف است.
2- نجد
نَجد فلاتی است کوهستانی در کشور عربستان سعودی که ارتفاع آن بین ۷۵۰ تا ۱۵۰۰ متر میباشد، از شمال به عراق وکشور اردن، از جنوب به ربع الخالی، از مشرق به احساء و از مغرب به حجاز محدود است.
از این فلات چند وادی (درواه) عبور میکند که مهمترین آنها «وادی رمه» و «وادی بنی حنیفه» است، و در آن واحههایی وجود دارد که سکنه این فلات در کنار آن واحهها بسر میبرند. قبایل مهم ساکن نجد: عنیزه، و عِنِزَة، عتیبه، حرب، بنی مره، و مطیر است.
بریده، عنیزه، سدیر، الخرج، دمام و ریاض پایتخت عربستان سعودی مهمترین شهرهایی هستند که در فلات نجد قرار دارند.
3- یمامه (نام ناحیهای باستانی بودهاست )
خاستگاه مسیلمه پیامبر(مسیلمه کذاب ) همدوره با پیامبر(ص) یمامه بودهاست و نبرد یمامه از سری جنگهای رده که سردار اسلام خالد بن ولید پس از مرگ محمد در آن به جنگ با مسیلمه پرداخت در اینجا برپا گشتهبود. این نبرد به پیروزی مسلمانان انجامید.
ابوبکر در پی کشتهشدن تعدادی از قاریان قرآن در نبرد یمامه، زید بن ثابت را مأمور گردآوری قرآن کرد.
4- حجاز
واژه حجاز بمعنای «حائل و میانگیر» است و از این رو به آن این نام را دادهاند که به صورت رشتهکوه تپهمانندی میان دو سرزمین تهامه (غور) و نجد واقع شدهاست که اولی سرزمینی پست در امتداد کناره دریای سرخ و دومی سرزمینی بلند در داخله عربستان است.
سرزمین حجاز همانند دیگر مکانهای شبه جزیره عربستان بسیار خشک و کمآب است از این رو مناطق زیستپذیر دائمی در آن کم بودهاست. در هنگام ظهور اسلام فقط چند شهر مکه، مدینه، طائف و خیبر از مراکز آباد و مسکونی حجاز به شمار میآمد ولی اکنون حجاز بخش آباد و پرجمعیت کشور پادشاهی عربستان را تشکیل میدهد.
حجاز سرزمین بزرگی است که از سوی شمال به فلسطین و از سوی باختر به دریای سرخ و از جانب جنوب به منطقه عسیر در یمن و از سوی خاور به بیابانهای نجد و شمر و برالشام محدود میشود. بخشی از شمال سرزمین تهامه که جزئی از حجاز به شمار میآید بیابانی ریگزار با کوههایی سنگلاخی و خشک و بیگیاه است و از این رو بطلمیوس و دیگر جغرافیدانان یونان باستان این بخش را «آرابیا پتریا» یعنی عربستان سنگلاخ میخواندند.
کوههای تهامه حجاز از نیمه شمالی کوهستان سرات (سراة) تشکیل شده و بلندترین نقطهاش در مسافت دوازده ساعتی خاور مکه قرار گرفته که «جبل کرا» نام دارد و ارتفاع قله آن از سطح دریا به ۲۰۰۰ متر میرسد، و این کوه برخلاف دیگر قسمتهای کوهستان سرات سرسبز است.
در زمانهای قدیم بخش پرجمعیتتر حجاز بخش شمالی آن بود که زادبوم قوم ثمود بهشمار میآمد و در دیگر بخشهای حجاز نیز مردمان عمالقه و طسم و در جهت مکه قوم جرهم میزیستند.
5- شام
شام اصطلاحی تاریخی جغرافیایی است که به منطقه نسبتاً گستردهای از خاورمیانه اطلاق میشود که در جنوب رشتهکوههای توروس، شمال صحرای عرب، غرب میانرودان (بینالنهرین) و در جوار کرانهٔ شرقی دریای مدیترانه قرار دارد.
این منطقه دربرگیرنده سرزمینهایی است که کشورهای کنونی سوریه، اردن، لبنان، فلسطین و اسرائیل برآن بنا شده هستند. گاهی بخشهایی از غرب عراق را نیز جزو سرزمین شام به شمار میآورند.
شام خود بخشی از خاور نزدیک بهشمار میآید و اصطلاحی که در زبانهای اروپایی برای شام استفاده میشود Levant است که واژهای فرانسوی و به معنای طلوعکننده است. در زبانهای خاورمیانه برای اشاره به Levant عبارت شرق طالع نیز به کار رفته است.
از شهرهای مهم ناحیه شام میتوان به دمشق، انطاکیه و حلب اشاره کرد.
این سرزمین در زمان ابوبکر ضمیمه قلمرو اسلام گشت و بعد از خلفای راشدین، تا زمان عباسیان، موقعی که امویان حاکم بر بلاد اسلام بودند مرکز خلافت اسلامی در این خطه قرار داشت.
1- اعراب بائده : قدیمیترین قوم اعراب که پیش از همه در عربستان میزیستند، اما نسلشان منقرض شده بود.
2- اعراب نجد : این قوم در شرق شبه جزیره زندگی میکردند و نام عربستان را به نام جد خودشان، یعنی عربستان سعودی قرار دادند.
3- اعراب حجاز : اصیلترین قوم عرب بودند که در شمال و غرب شبه جزیره ساکن بودند و به دلیل وجود کعبه محترمترین قوم عرب به حساب میآمدند .
- وضع اقتصادی مردم سرزمین عربستان پیش از اسلام
مردم سرزمین عربستان ، پیش ار اسلام ، از چندین راه امرار معاش می کردند :
1- تجارت :
در سرزمین عربستان مردم مکه دو سفر تجاری داشتند . « تابستان » به طرف شام و « زمستان » به طرف یمن می رفتند ؛
که قرآن این کار تجارت را « ایلاف » می گوید :
لایلاف قریش () ایلفهم رحله الشتاء و الصیف .(سوره قریش )
« شتاء » یعنی زمستان و « صیف » یعنی تابستان که آنها زمستان ، به دلیل گرمتر بودن هوا ، به یمن می رفتند و تابستان ، به دلیل خنک تر بودن هوا ، به طرف شام می رفتند .
2- زراعت و دامداری :
مردم عربستان خیلی کم زراعت می کردند . اگر کسی گندم یا جو می کاشت ، چون رودخانه ای در آن سرزمین وجود نداشت ،فقط به این امید بود که باران ببارد . در مدینه و برخی شهرهای دیگر، چون چاه آب فراوان بود و از آب چاه استفاده می کردند ،نخل هم می کاشتند و نخلستان داشتند که باغداری هم جزء زراعت به حساب می آید .
یکی از مشاغل آنها ، دامداری بود و در عربی به چوپان "راعی" می گویند .
آنها چوپانی داشتند که گوسفندان و شترهایشان را برای تغذیه به صحرا ببرد . بخصوص برای گذراندن زندگی بیشتر شتر داشتند .
البته در مدینه گوسفند هم فراوان بود و در ایام حج واجب ، این گوسفندان را ازنقاط مختلف به مکه می آوردند و در روز عید قربان ، قربانی می کردند .
3- ربـا :
راه دیگر کسب درآمد آنها از راه « ربا » بود که قرآن نیز به این مسئله اشاره کرده است.
کلمه « ربا » از لحاظ لغت یعنی « زیادی » و « ربوه » در عربی یعنی « خاکی که زیاد بالا آمده و تپه شده است. »
خداوند در قرآن کریم در آیه 275 سوره بقره می فرماید که مردم می گفتند خرید و فروش نیز مانند رباست
ولی قرآن تصریح می کند که خداوند بیع و خرید و فروش را حلال کرده ولی ربا را حرام و در آیه 278 آنها را از گرفتن ربا منع کرده است .
« یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ذروا مابقی من الربا ان کنتم مومنین . » (سوره بقره )
«ای کسانی که ایمان آورده اید تقوای خدا را پیشه کنید و از انها پول زیادی بابت ربا نگیرید اگر مومن می باشید »
ربااینگونه بود که مثلا صد درهم به یکی قرض می دادند و می گفتند که ماه بعدباید صد و پنجاه درهم پس بدهی تا من پولم را دراختیار تو بگذارم !
خداوندمتعال این کار را حلال نمی داند ، مگر این که طرف مقابل برایش کاریانجام دهد یا معامله شود مانند مضاربه و یا به شکلی دیگر.اما اگر پول نقد را بدهی و چیزی اضافه تر بگیری ، این عیناً رباست.
یکی از بزرگترین رباخواران مکه ، عموی پیامبر (ص) ، « عباس » بود ولی خودش پس از هجرت به مدینه جزء طرفداران پیامبر (ص) شد اما پول های ربا طوری اثر کرد که نسل او ، حکومت بنی عباس را تشکیل داند و از دشمنان ائمه (ع) و از قاتلین ایشان گشتند .
تأثیر « ربا » به این صورت است که اگر در خود انسان هم اثر زیادی نگذارد ، حتما به این شکل در نسل او تأثیر سوء خواهد گذاشت .
4- به گناه واداشتن کنیزکان :
ازراههای دیگر کسب درآمد اعراب پیش از اسلام ، به گناه واداشتن کنیزکان بودکه در قرآن هم صراحتا خداوند متعال آنها را از این کار منع می کند :
« ... کنیزکان جوانتان را به فحشاء و عمل ناروا وادار نکنید . »
- خصوصیات اخلاقی مردم عربستان پیش از اسلام
1- تعصب قبیله ای
عربها نسبت به قبیله تعصب داشتند ؛ چه قبیله حق بگوید و چه حق نگوید ، چون اومتعلق به آن قبیله است باید همان طور که قبیله می گوید عمل کند !
ماننداینکه مثلا من که ایرانی هستم در آمریکا باشم و یک روز بین یک ایرانی بایک سیاه پوست دعوایی رخ دهد. و من چون ایرانی هستم ، شروع به طرفداری از فرد ایرانی کنم در صورتی که ممکن است آن فرد ایرانی اصلاً دین نداشته باشد ولی آن فرد سیاهپوست یک مسلمان باشد که این امر را اسلام نمی پذیرد. و یا ملاکهای دیگری مانند هم زبان یا هم نژادبودن و ... را ملاک قرار دهیم و به دین دار بودن یا نبودن فردتوجهی نداشته باشیم که اسلام چنین ملاکهایی را نمی پذیرد .
اما متاسفانه عرب به این مسئله مبتلا بوده و هنوز هم در برخی موارد گرفتار تعصب نژادی و قبیله ای هست .
مثال اول :
بعد از فتح مکه ، قریش سرکوب شد و دیگرقدرت مهمی به حساب نمی آمد . مردم پیش پیامبر (ص) می آمدند و اظهار اسلام می کردند.
سال نهم هجری را « سنه الوفود » می گفتند . « وفود » جمع « وفد » است ؛ « وفد » یعنی « یک هیئت سیاسی _ اجتماعی ، یک گروه ، آن سال را ، « سال وفود » می گفتند به این دلیل که دسته دسته قبایل پیش پیامبر (ص) می آمدند و چون رئیسشان اظهار اسلام می کرد آنها هم مسلمان می شدند .
به همین جهت قرآن می گوید:
« لا تقولوا امنا بل قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم »
« شما نگوئید ایمان آوردیم بلکه بگویید تسلیم شدیم ، هنوز ایمان در دل شما نرفته است »
زیرا هنوز ایمان در دل شما نرفته است ؛ شما تسلیم شده اید و اظهار اطاعت در مقابل پیامبر (ص) کردید .
مثال دوم :
یکیدیگر از مصیبت های پیامبر (ص) به دلیل وجود تعصب قبیله ای بین عرب ها این بود که در جنگ احد هزار نفر از مدینه خارج شدند و به دنبال پیامبر (ص)آمدند
ولی در بین راه ، 300 نفر از قبیله ای که دنباله روی « عبدالله اُبی » بودند ، برگشتند .
زمانی که عبدالله ابی خودش از جنگ کناره گیری کرد ، اعضای قبیله اش هم همرا ه او از جنگ کناره گیری کردند .
در صورتی که آن افراد فکر نمی کردند که پیامبر (ص) حق می گوید وعبدالله اُبی کار درستی نکرده ، ولی آنها می گفتند ما دنباله روی رئیس قبیله مان هستیم واو را تنها نمی گذاریم !!!
مثال سوم :
در جنگ صفین ، امیرالمومنین (ع) با « اشعث بن قیس » و طرفدارنش مواجه بود که وقتی اشعث بن قیس کنار می رفت چون رئیس قبیله بود ، یک سوم لشکر را هم با خودش می برد .
متاسفانه این مصیبت یکی از نظامهای اجتماعی عرب ها بوده است.
2- تفاؤل و تشاؤم :
یکی دیگر از چیزهایی که عرب ها به آن اعتقاد داشتند و هنوز هم گرفتار آن هستند « تفاؤل و تشاؤم » بود.
امروزه هم برخی از مردم عرب خیلی مقید به فال و فال بینی هستند و واقعاً گرفتارند . آن زمان هم همین طور بود.
مثلاًعربی در خانه را باز می کرد که بیرون بیاد ، ناگهان یک سگی از طرف راست می دوید و به سمت چپ می رفت. او با دیدن این صحنه می گفت :
که من امروز بدبخت شدم و تمام کارهایم خراب می شود.
یامثلاً می دید یک قمری یا کلاغی نشسته ، سپس سنگی به طرفش پرتاب می کرد ویا به اصطلاح عرب ها آن را زجر می کرد، اگر کلاغ به طرف راست می رفت ، می گفت: امروز کارهای ما درست می شود ولی اگر به طرف چپ می رفت می گفت: امروز همه چیز خراب شد .
قرآن در مورد اعتقاد عرب ها به تفاعل و تشاوم می گوید : « طائرُکُم فیهِ عَلی عُنقِکُم » (طائر = نامه اعمال)
یعنی نامه عمل شما و فال گرفتن های شما گردن خود شما است . یعنی به اعمال شمابستگی دارد. چرا دائماً به این طرف و آن طرف فال می زنید و بدبین هستید.
ــ در عربی ، « تفاؤل » یعنی « فال نیک زدن » و « تشاؤم » که همان معنی شوم یا شگوم در فارسی را دارد یعنی « فال بد زدن » .
البته در فارسی فال به هر دو معنا به کار می رود مثل فال نیک زدن و فال بد زدن .اما فال در عربی یعنی حدس نیک زدن و شوم یعنی حدس بد زدن.
ــ به « تشاؤم » ، « تطیر » هم گفته می شود .
قرآن می فرماید : « قوم ثمود به پیغمبرشان صالح گفتند « اطیرنا بک و بمن معک » ما به تو و کسانی که با تو هستند فال بد زدیم . »
قرآن می گوید : « طائرکم عند الله . » آن نامه اعمال شما و سرنوشت شما دست خداست چرا به پیغمبر فال بد می زنید ؟
و یا مثلاً در مورد پیغمبران دیگر هم می گوید : « انا تطیرنا بکم قالوا طائرکم معکم »
3- مَیسِر یا قماربازی :
از کارهای دیگر عرب ها میسر یا قماربازی بود . آنها برای اینکار 5-6 تا چوب را درست می کردند و روی یکی می نوشتند آری ، روی یکی می نوشتند نه ، روی دیگری بی تفاوت یا پوچ یا متمنع . بعد 100 شتر می آوردند و قرار می گذاشتند و این تیرها را می انداختند . به این تیرها « ازلام » می گویند . بعد از انداختن، این تیرها به نام هر کسی می افتاد این 100 شتر برای او بود.
ــ در جنگ بدر مردم مکه برای جنگ آمدند ولی ابولهب نیامد و بجای خودش کس دیگری را فرستاد. چون ابولهب با آن فرد بسیار قمار کرده بود و همیشه او را برده بود. در نهایت روی خودشان قرار گذاشتند . یعنی چیزی را که قرار بود ببرند خودشان بودند. ابولهب آن شخص را برد و به همین جهت برای جنگ بدر او را به جای خودش فرستاد. چون گفت من تو را برده ام و تو باید به جای من به جنگ بروی !
ــ گوشت حیواناتی را که از طریق قمار به دست می آوردند و می کشتند، در اسلام حرام است.
در اسلام قمار حرام است ولی قرعه کشی اشکالی ندارد .
مثلاً 3 نفر داوطلب برای افطاری دادن می شوند و بین خودشان قرعه کشی می کنند که این کار اشکالی ندارد.
یکی دیگر از مسائلی که عرب ها داشتند کهانت بود .
«کاهن » یعنی کسی که بعضی از پیشگویی ها را انجام می داد و خیلی از آنهاهم درست در می آمد ؛ چون این کاهن ها با جن ها ارتباط داشتند .
- جایگاه سرقت و غارت نزد مردم عربستان پیش از اسلام
اعتقاد عرب ها این بود که سرقت کار زشتی است . چون آن طرف مقابل شما خبر ندارد که شما می خواهید مالش را بردارید .
ولی ...غارت خوب است چون طرف مقابل می داند و خبر دارد و آگاهانه به او حمله می شود و چون غارت از موضع قدرت است و اظهار قدرت است، عرب غارت را می پسندید و لذا اسم افراد را هم بر این اساس می گذاشتند .
نام فردی « مغیر » است یعنی کسی که زیاد حمله و غارت می کند و همچنین به کسی که زیاد حمله وغارت می کرد ، لقب مغوار می دادند.
یکی از غارتگران دوران جاهلی، شخصی است به نام عروه بن الورد ( عروه یعنی دستگیره ). او به کاروانان حمله می کرد و اموال و مواد غذایی آنها را به سرقت می برد و بعد آنها را عادلانه بین دوستانش تقسیم می کرد و می خوردند ! به طوری که اسم او را « عروه الصعالیک » یعنی پایه و دستگیره دیگر دزدان گذاشه بودند .
او غارت را عیب نمی دانست و چنین تصور نمی کرد که این کاروانی که الان در حال رفتن است و به انان حمله شده ، می ترسند یا گرسنه می شوند، فقط بر این اعتقاد بود که غارت خوب است و این اموالی را که به غارت گرفته باید عادلانه بین دوستانش تقسیم کند.
عرب ها غارت های زیادی انجام می دادند و به قبایل مختلف حمله می کردند . این صعالیک (راهزنان) گروهی بودند که کار دائمی شان غارت اموال قبایل دیگر بود. بعدها در دوره اسلام و در دوره بنی امیه هم آنها باقی ماندند والان در مورد این افراد ، کتابی نوشته شده به نام « الصعالیک فی عصر بنی امیه » ( راهزنان در عصر بنی امیه ) .
- وضع شعر و شاعری مردم عربستان پیش از اسلام
پیش تر گفتیم که نظام اداره جامعه عربستان در زمان پیش از اسلام ، نظام قبیله ای بود ، پس رئیس قبیله همه چیز را تعیین می کرد.هر دستگاه حکومتی یک امکان تبلیغاتی هم می خواست. امروز امکان تبلیغاتی دستگاههای حکومتی رادیو، تلویزیون و روزنامه است.
در گذشته، در دوره جاهلیت و حتی پس از دوره جاهلیت و در طول تاریخ عرب ، دستگاه تبلیغاتی عرب ، شاعر آن قبیله بود .اگر در یک قبیله شاعری پیدا می شد یعنی مردم احساس می کردند این پسر بچه می تواند شعر بگوید، یک هفته جشن به پا میکردند، مهمانی ها می دادند، قبایل مختلف را دعوت می کردند و به همه اعلام می کردند که در میان قبیله ما شاعر پدیدار شد و شاعر را حمایتمی کردند و سن او برایشان مهم نبود و تنها به این دلیل که می تواند شعر بگوید ، او را مطرح می کردند تا در مقابل دیگران از قبیله دفاع کند.
دفاع او به این صورت بود که او شعر می سرود و شاعر قبیله دیگر هم شعر می سرود ، سپس هر دو در یک جا مثلاً در پیش یک پادشاهی مثل منظر آل نعمان می آمدند وشروع به خواندن شعرشان که در فضایل قبیله خود سروده بودند، می کردند. بعد پادشاه هر کدام را که می پسندید ، او پیروز می شد.
جایگاه شعر، جایگاه بسیار بالایی در میان عرب جاهلی بود و شاید این را خداوند زمینه و بستری ایجاد کرده بود که عرب ها از 150 تا 200 سال پیش از بعثت پیامبر (ص) شروع بر شعر سرودن بکنند. آنها شعرها را از لحاظ وزن و قافیه کاملاً درست می گفتند، ولی اگر به این شاعر عرب می گفتند یک کلمه از شعرت را بنویس، نمی توانست، اگر برای او می نوشتند و در مقابلش می گذاشتند، و می گفتند: بخوان، نمی توانست بخواند.
چون اصلاً قدرت خواندن و نوشتن نداشت و تمام به حافظه بود ، یعنی او تمام قصیده را از حفظ بود و به هیمن دلیل شعر و شاعری جایگاه بسیار مهمی را در جامعه عرب داشت و بسیاری از عرب ها قصاید فراوانی را حفظ بودند، دهها، صدها و شاید هزارها قصیده حفظ بودند که گاهی هر قصیده از 20 تا 500 بیت بود و چون مردم به این شکل با ادبیات آشنا بودند، زن و مرد و بچه عرب از بچگی اشعار بسیاری حفظ می کردند.
اگر شما در زندگی ائمه هم نگاه بکنید، امیرالمومنین (ع) اشعار بسیاری حفظ بودند. ایشان گاهی در نهج البلاغه هم در میان صحبتهایشان این اشعار را آورده اند . امام حسن (ع) و امام حسین (ع) هم اشعار بسیاری حفظ بودند و در جای مناسب بسیارزیبا از این شعرها استفاده می کردند
ــ اما سوال اینجاست که چرا خداوند می خواست این چنین فضای ادبی در جامعه عرب ایجاد شود و این امر باید زمینه ساز چه چیزی می شد ؟
این امر باید زمینه ساز نزول قرآن در جامعه آن زمان می شد تا خداوند نشان بدهد که قرآن ، نه نثر است و نه نظم .
نثر تعریف مخصوص خود را دارد و نظم هم تعریف دیگری ؛ ولی قرآن یک چیزی بین این هاست که نه این است و نه آن، بلکه یک چیزی بالاتراز این هاست و قرآن خاص خودش است. به همین دلیل بود که عرب ها وقتی می شنیدند، متحیر می ماندند که این چه سخنی است که این قدر اثر دارد و در دل انسان می نشیند.
این داستان را فراوان شنیده اید که یک شبی 3 نفر نیمه شب زمانی که پیامبر (ص) قرآن می خواندند ، پشت در خانه ایشان در مکه پنهان شدند و گوش می کردند تا هنگامی که آفتاب طلوع کرد. آنها از مخالفان پیامبر (ص) بودند . بعد از طلوع آفتاب، همدیگر را دیدند و یکدیگر را توبیخ کردند که تو چرا آمدی و گفتند دیگر نمی آییم .
دوباره شب هنگام، چون از آیات قرآن خوششان آمده بود ، بدون اینکه به همدیگر بگویند ، به کنار خانه پیامبر آمدند و تا صبح گوش دادند. صبح که همدیگر را دیدند، باز قسم خوردند که دیگر نیایند.
این طوری مردم تحت تاثیر آیات قرآن واقع می شدند. چون آنها آن شعرهای سخت و دشوار زمان جاهلی را که از کلمات بسیار سنگین و سختی تشکیل شده بودند و به گوش خوش نمی نشست ، شنیده بودند و حال کلمات قرآن را می شنیدند:
« اذا الشمش کورت و اذاالنجوم کدرت و اذا الجبال سیرت و اذا العثار عطلت »
این کلمات، کلمات ساده ای است ولی بار معنایی بسیار زیاد و دقیقی در آنها نهفته هست . به همین دلیل مردم نمی توانستند در برابر آن حرفی بزنند.
به همین علت پیش مرد شاعر یا ادیبشان، مغیره بن شعبه آمدند و گفتند که در مقابل این چه بگویم ؟ آیا بگوییم شعر است یا سحر یا کهانت ؟
قرآن می گوید:
« انه فکر و قدر ثم انه فکر و قدر فقتل کیف قدر »
« او فکر کرد و پیش خود حساب کرد، باز هم فکر کرد و پیش خود حساب کرد، مرگ بر او که چگونه حساب کرد. »
بالاخره به این نتیجه رسید که بگویید او جادوگر است ولی سحرش، سحری است که خیلی دقیق است .
این است که ایجاد شعر در سرزمین عربستان باعث ایجاد زمینه ای شد برای آنکه قرآن نازل شود و معجزه بزرگ پیامبر (ص) که معجزه قرآن و ادبیات است برای همیشه در طول تاریخ به وجود بیاید. لذا عرب هایی است که آن طور شعر حفظ می کردند، حالا طبیعی بود که این قرآن قشنگ و زیبا را که به راحتی به دل می نشیند، خیلی اسان و راحت به خاطر بسپارند.
بچه های کوچک ما معمولاًچیزهایی را که آهنگ دارد و راحت است سریع حفظ می کنند مثل اشعار بچه گانه، که البته این اصلاً قابل قیاس نیست ولی یک تقلیب به ذهن می کند. برای عرب ها هم تقریبا به این صورت بود که می گفتند این ( قرآن ) چقدر قشنگ است وبه دل می نشیند و به راختی آن را حفظ می کردند .
پیش تر گفتیم که اگر شاعری در میان عرب ها پیدا می شد، جشن می گرفتند. در آن زمان شاعری است به نام « اعشا » در میان عرب ها بود که دنیا را می گشت و ایران هم آمده بود. اعشا یک روز در سفرهایش وارد قبیله ای شد در ان زمان مردم قبیله هنگامی که فرد غریبه ای می آمد، هر کس می خواست او را به خانه خودش ببرد. در آن قبیله یک فرد چادرنشینی به نام « محلّب » بود که یکی از دخترانش اعشا را به خانه او آورد.
اعشا ، شب آنجا مهمان بود و صبح که با محلب درباره اوضاع و احوال صحبت می کردند ، محلب گفت یک مشکلی دارم . اعشا مشکلش را پرسید و او گفت من 9 دختر دارم که هیچ کس با این ها ازدواج نکرده است.
اعشا احساس وظیفه کرد و به یکی از بازارهای عرب رفت و قصیده ای را که در مدح محلب سروده بود، خواند که یک قسمت آن قصیده این بود که من شب را در جایی سپری کردم که دو چیز در کنار هم می خوابیدند، بخشش و محلب یعنی محلب عین جود و بخشش بود.
او یک قصیده را گفت و برای مردم خواند و 1 سال نگذشته بود که هر 9 دختر او به خانه بخت رفتند ؛ چون این قدر شعردر میان مردم اثر داشت.
اعشا از شعرایی است که در دوره جاهلیت زندگی می کرد و اسلام را هم دید .
اعشا در یک قصیده ای که در مدح پیامبر (ص) سروده بود، به مکه آمد. اشراف قریش اعشا را دیدند و از او پرسیدند: کجا می روی؟
اعشا گفت قصیده ای را برای محمد (ص) سروده ام و می خواهم برای او بخوانم.
اشراف قریش همه نگران شدند، چون می دانستند شعر در تبلیغ پیامبر (ص) خیلی اثر دارد. لذا جلو رفتند و او را گرفتند و گفتند: اگر می خواهی بروی، آیا می دانی که او برای مردم نماز گذاشته است؟
اعشا پرسید: نماز چیست؟
گفتند: عبادت در مقابل خدا.
اعشا گفت این که خوب است.
تا او راه افتاد که برود، دوباره مقابلش ایستادند و گفتند: آیا می دانی محمد گفت که مردم باید روزه بگیرند؟
ــ اعشا پرسید: روزه چیست؟
ــ گفتند اینکه مردم در سال باید 1 ماه چیزی نخورند.
ــ او گفت این که خوب است.
آنها یک سری تبلیغات علیه پیامبر (ص) کردند و بالاخره چون می دانستند اعشا اهل شراب و می است، به او گفتند که محمد شراب را حرام کرده است.
اعشا گفت این دیگر نمی شود، چون من چند خمره شراب در خانه دارم که باید آنها را بخورم و سال بعد می آیم.
البته گفته شده که 100 شتر هم تضمین کردند که اگر این شعر را نخواند به او می دهند و اعشا قبول کرد بعد از مکه بیرون آمد و از روی الاغی که سوار بود، به زمین خورد و ضربه مغزی خورد و مُرد و عاقبت بخیر نشد ولی شعرش در مدح پیامبر (ص) باقی ماند. به هر حال شاعر و شعر جایگاه خیلی مهمی داشت.
نکته دیگر اینکه عرب ها اعتقاد داشتند هر شاعری که شعر خوب می گوید ، یک « جنّی » دارد که او را یاری می کند.
به همین جهت در قرآن آمده که در مورد پیامبر (ص) گفته اند که این پیامبر، شاعر مجنون است. یعنی این پیامبر هم نهایت مقامی که دارد، یک شاعرهست که یک جن یاریش می کند. بعد هم وقتی از دنیا برود، آن جن هم می رود و دیگر کسی نیست که یاریش کند.
- ادیان رایج در میان مردم سرزمین عربستان پیش از ظهور اسلام
1- بت پرستی
عرب ها ، انواع و اقسام " بت " داشتند . حال سوال اینجاست که بت از چه زمانی و از کجا به سرزمین عربستان راه پیدا کرد؟
در آن زمان مردم عربستان در سال دو تجارت به سمت شام و یمن داشتند . در یکی از این سفرها به شام یکی از مردم عرب دید که در آنجا مردم مجسمه هایی را درست کرده اند وعبادت می کنند . او از آن نمونه مجسمه ها به سرزمین عربستان آورد و در میان مردم عربستان این کار را رایج کرد . آنها بت های مختلفی درست می کردند که نام تعدادی از آنها در قرآن آمده است ، مثل لات، عزی، منات . و " هبل " هم جزء بت هایی است که در مردم مکه به آن خیلی احترام می گذاشتند ولی نامش در قرآن نیامده است.
در سوره نوح نام 5 بت دیگر ذکر شده است : « ود »، « سواع »، « یغوث »، « یعوق » و « نسر » البته این ها قبلاً اسم شخصیت هایی بوده و بعد نام بت شده .(بر طبق قول محققین اساس بت پرستی پس از مرگ این بزرگان بوده که رواج یافته و به این دلیل بوده که چون مردم به این اشخاص علاقه زیادی داشتند و احترام فراوانی برای آنها قائل می شدند ، لذا پس از مرگشان مجسمه هایی از آنها درست کرده و در معابر نصب نمودند و بمرور به قداست این مجسمه ها اعتقاد پیدا کردند .)
(در مورد ریشه بت پرستی نظر دیگری هم وجود دارد که به زمان ویرانی کعبه بر اثر بلایای طبیعی باز می گردد بدین ترتیب که پس از این واقع مردم تکه سنگ هایی را که از کعبه جدا شده بود به جهت حفظ و تبرک به خانه های خود بردند و بمرور زمان توجه به سنگ و چوب و مقدس شمردن آنها در بین نسل های بعدی رایج شد .) .
البته این نوع دین داری را فقط در بین قشر ضعیف جامعه رواج داشت و بزرگان و حاکمان و سیاستمداران زیرک وحیله گر می فهمیدند که اینها دروغ است و فقط کسانی مانند ابوسفیان برای اداره امور و برای اینکه اموراتشان بگذرد به مردم می گفتند اینها را بپرستید که به نفع شماست . لذا این طور نبوده که تمام بزرگان و نام آوران آن زمان به این مسئله اعتقاد داشته باشند.
3- یهودیت و مسیحیت :
این دو دین به ندرت در میان مردم مکه وجود داشت و بیشتر در مدینه بود . به خصوص یهودیان در مدینه ساکن بودند .بنابر نشانه هایی که در تورات آمده بود که پیامبری خواهد آمد و سرزمینش را مشخص کرده بود ، اینها به مدینه آمده بودند و در جنوب مدینه مثل خیبر مستقر شده بودند . در شهر مدینه طایفه های بزرگ یهودی ای به نام های بنی قریضه ، بنی نظیر و ... ساکن بودند . در مکه یهودی خیلی کم بود و بیشتر مسیحیت به چشم می خورد و برخی مانند ورقه بن نوفل پسر عموی حضرت خدیجه (س) به این آیین بودند.
4- حنیفیه یا حنف :آیین دیگری هم به نام حنیفیه یا حنف وجود داشت که آیینی بود که از حضرت ابراهیم (ع) به جا مانده بود و پدران پیامبر (ص) به آن عمل می کردند .در میان مردم مکه بعضی از مردم به طور عادت به این آیین عمل می کردند ، ولی آنها که واقعاً اعتقاد به این آیین داشتند، اجداد پیامبر اکرم (ص) بودند.
ــ اینها ادیان رایج در میان مردم سرزمین عربستان بود . بین اکثریت مردم بت پرستی رواج داشت .
دو گروه یهودیت و مسیحیت در اقلیت بودند ولی در میان مردم عرب جایگاه مهمی داشتند ، چون می گفتند اینها اهل علم و آگاهی هستند .
ــ ممکن است این سوال پیش بیاید که آیا دین زرتشت هم در میان عرب ها وجود داشته یا خیر ؟
در میان عرب ها این دین نبوده ، فقط در مرزهای غربی ایران یعنی در جایی که عرب ها در عراق با ایرانی ها در ارتباط بودند ، تعداد کمی زرتشتی وجود داشت و بیشتر پیروان این آیین فقط در ایران بودند.
بهر تقدیر در چنین شرایطی پیامبر عظیم الشان اسلام قدم به عالم ملک گذارد .
- ولادت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در شهر مکه، واقع در منطقه حجاز، در شبه جزیره عربستان متولد شدند. زمان ولادت ایشان مقارن با دوران جاهلیت بود.
- دوران جاهلیت :
تقریباً از 200 سال قبل از بعثت، تا زمان بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را دوران جاهلی میگویند؛ و منظور از جاهلیت انجام هر عمل خلاف و نادرست است که از روی جهل باشد. عرب صحرانشین به صورت جدی پایبند به دین خاصی نبوده و ظاهربین و مادی بوده است. اعراب شهرنشین هم معمولاً بتپرست بوده و بتهایی از سنگ و چوب و خرما را میپرستیدند، که گاهی در هنگام فقر همین بتها را آرد کرده و میخوردند. رسم دخترکشی در میان آنها امری عادی بوده و جنگ و نزاع میان قبایل به صورت یک سنت معمول درآمده بود. اعتقاد به ارواح در میان آنها رواج داشته و توهم و خرافات در زندگی آنها تأثیر گذاشته بود. ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، بت پرستی را برانداخت و زندگی عرب را که یکسره غرور و تعصب بود، جاهلیت خواند و محکوم کرد. آزادیهای بیحد آنها را با گسترش اخلاق و عفت محدود کرد و از آنها که همیشه با هم نزاع میکردند، مردمی متحد پدید آورد.
- قبیله قریش و نیاکان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم):
قبیله قریش که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از میان آنها بپاخاست، یکی از بانفوذترین قبایل عرب بوده و بعد از اسلام نیز تا قرنها بر جهان اسلام حکومت کرده است. بیشتر شهرت قریش مربوط به "قصی بن کلاب" جد چهارم پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است. "عبدمناف" فرزند قصی، جد سوم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، از نجابت و خوشرفتاری خاصی با مردم برخوردار بود. "هاشم" جد دوم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز جزو چهرههای درخشان قریش بود، و فرزند او "عبدالمطلب"، جد اول پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از نامیترین و عاقلترین افراد عرب در زمان خود به شمار میرفت. او بود که چاه زمزم را که پر شده بود حفر کرد و وظیفه آب دادن به حاجیان و رسیدگی و پذیرایی از آنها به او رسید. نسل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت اسماعیل (علیه السلام) رسیده که همه آنها حنیف یعنی یکتاپرست بودهاند.
عبدالله، پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کوچکترین پسر عبدالمطلب، در میان قریش از لحاظ زیبایی و حجب و حیا مشهور بود. او با آمنه (سلام الله علیها) دختر وهب که به پاکی و عفت معروف بود ازدواج کرد. عبدالله برای تجارت به شام رفت و در راه بازگشت از شام بیمار شد و در مدینه بستری گردید. او در سن 25 سالگی در مدینه وفات یافت.
بدین ترتیب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز هفدهم ربیع الاول عام الفیل (مطابق سال 580 میلادی) در شهر مکه متولد گردید. عام الفیل، یعنی سالی که فردی به نام ابرهه به دستور پادشاه حبشه (نجاشی) با سپاه زیادی تصمیم به ویران کردن خانه خدا گرفت. ولی قبل از انجام این عمل دستهای از پرندگان که با منقار و پاهای خود، سنگهایی را حمل میکردند در بالای سر سپاه ظاهر شدند و این سنگها را روی سر سپاهیان ریختند که باعث از بین رفتن سپاه شد.
- اما به نقل اکثر تواریخ هنگام ولادت باشکوه پیامبر وقایع عجیبی روی داد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم .
1- تمام بتها به رو، بر زمین افتادند.
2- ایوان کسری در آن شب به لرزه درآمد و چهارده کنگره آن ریخت.
3- دریاچه ساوه که سالها آن را میپرستیدند خشک شد.
4- در بیابان سماوه که سالها کسی در آن آب ندیده بود، آب جاری شد.
5- آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود، خاموش شد.
6- تختهای پادشاهان جهان سرنگون شد.
7- در همان شب، نوری از سرزمین حجاز تابید و تا مشرق ادامه پیدا کرد و ...
آمنه (سلام الله علیها) در زمان بارداری میگفت که هرگز احساس نکرده که باردار شده و هیچگاه باری سنگین همچون زنان دیگر را در خود نیافته است. گفتهاند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در هنگام متولد شدن پاکیزه و تمیز بود و خون و چیزهای دیگر به همراه او از شکم مادر خارج نشد. همینطور میگویند زمانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) متولد شد سر به سوی آسمان بلند کرد و سپس برای خداوند تبارک و تعالی سجده نمود.
آمنه (سلام الله علیها) میگوید در هنگام ولادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، کسی به او گفته بود که او سرور آدمیان را به دنیا آورده است، پس او را "محمّد" بنامد. وقتی عبدالمطلب از این جریان اطلاع یافت، گوسفندی را کشت و گروهی از بزرگان قریش را دعوت کرد و در آن جشن نام پیامبر را محمد یعنی ستوده شده قرار داد.
- منابع و ماخذ
1- سایت گنجینه الهی www.ganjineh-elahi.com
2- کتابخانه طهور www.tahoorkotob.com
3- ویکی پدیا www.wikipedi.com
4- سایت رشد www.roshd.com
5- کتاب بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی - محمدرضا حکیمی