- بخش دوم خواستگاری مقدس
پس از فرو نشستن هیاهوی جنگ بدر ثروتمندان و رجال مهم مدینه برای تقرب جستن به رسول الله , به فکر خواستگاری از حضرت فاطمه زهرا افتادند .
ابتدا جناب ابوبکر در این راه قدم پیش گذاشت . اما پیامبر(ص) فرمودند همسر فاطمه را خداوند تعیین خواهند کرد ، و من در انتظار آن هستم .
نفر دوم جناب عثمان بود که در این راه پاپیش گذاشت و از پیامبر(ص) حضرت زهرا را خواستگار کرد اما او همان جوابی را شنید که حضرت رسول به جناب ابوبکر دادند و انتظار هم چنان ادامه داشت .
در کتاب اعلام الوری می نویسد :
پس از خواستگاری شیخین (ابوبکر و عثمان ) برخی از صحابه از حضرت علی(ع) سئوال کردند چرا زهرا را خطبه نمی کنی ؟ ( یعنی خواستگاری )
حضرت علی جواب داد چیزی از مال دنیا ندارم . پاسخ شنید که پیامبر(ص) از تو چیزی نمی خواهد.
پس از این ماجرا روزی حضرت علی با خود اندیشید و هیچ مانعی جز نداری و تنگدستی پیش روی ایشان نبود . چرا که او در طول زندگی بیست و دوساله خود از مال دنیا جز دو پیراهن , یکی برای کار و دیگری جهت نماز , یک شمشیر , یک زره که از غنائم جنگ بدر بود . یک شتر سواری , یک مشک آب کل دارائی علی بود.
او چنان غرق در خدمت به اسلام و پیامبر بود که فرصتی برای جمع آوری درهم و دینار ومال و دارائی دنیوی نداشت . او اگر سکه ای هم بدست می آورد آن را در راه خدا صدقه می داد .
کل دارائی علی علیه سلام درحقیقت ابتدائی ترین دارائی یک رزمنده پاک باخته بود , او هیچ مالی جهت خریدن جهاز عروس ، پرداخت هزینه جشن عروسی و خرید یا کرایه منزل مستقل نداشت .
اما خواست خداوند چنین بود که این وصلت فرخنده انجام پذیرد . بالاخره حضرت علی علیه سلام چونان همیشه با توکل بر خداوند قدم پیش نهاد و روزی به منزل حضرت رسول رفت ،اما از فرط حیا و شرم نتوانستند سخنی بگویند و منظور خود را بعرض رسول الله برسانند و بدون هیچ صحبتی به منزل بازگشتند .
با ر دوم هم به همین صورت باز به خدمت پیامبر(ص) رسیدند اما حیا و شرم مانع شد تا سخنی بگوید و عرق بر چهره نشسته ، بدون سخنی باز گشتند .
اما بار سوم علی(ع) به در خانه ام سلمه رفت و دق الباب کرد ، ام سلمه در را گشود و پیامبر(ص) از داخل خانه فرمود : ای علی جان داخل شو که خدا ورسولش ترا دوست دارند و تو نیز آنها را .
علی با شرم وحیا کنار پیامبر(ص) نشست وسر به زیر افکند ، پیامبر(ص) پس از لحضه ای مکث فرمودند :
ای علی گویا برای امر مهمی نزد من آمده ائی .
علی پاسخ داد : بلی یا رسوالله .
پیامبر فرمودند : بگو علی .
اما علی همچنان ساکت ماند و چیزی نگفت .
در این لحضه پیامبر با لبخندی فرمود : شاید آمده ای فاطمه را خطبه کنی ؟ (خواستگاری)
علی با صدائی لرزان فرمود آری . و نفس راحتی کشید .
در این وقت حضرت جبرئیل امین بر پیامبر وارد شد و فرمود : یا محمد حق سبحانه و تعالی مرا امر کرده است که ازشما بخواهم تا فاطمه را به حباله و نکاح علی مرتضی در آوری .
رسول خدا به فا طمه سلام الله علیه فرمود :
فقال نبی صلوات الله علیه لفاطمه : ان علی بن ابی طالب ممن عرفت قرابته و فضله فی الاسلام وانی سئالت ربی ان یزوجک خیر خلقه و احبهم الی الله و قد ذکر من امرک شیأ مما ترین فسکثت .فقال رسوالله صلوات الله علیه یوم القیا مه هو خارج من عندالله کبر سکوتها اقررها .
ترجمه : پیامبر صلوات الله علیه به دخترش فاطمه سلام الله علیه فرمود :
علی را خوب می شناسی نزدیکترین اشخاص بمن می باشد . در اسلام سابقه فضیلت و خدمت دارد. از خداوند مسئلت کردم که برای تو بهترین همسر را که مورد عنایت خداوند باشد را انتخاب فرمایند و مرا امر به تزویج شما به ا و کنم پاسی نگذشت که حضرت جبرئیل علیه سلام مرا خبر داد که تو ماموری فاطمه را بعلی تزویج کنی اکنون تو چه نظری داری ؟
فاطمه ساکت ماند . و پیامبر(ص) این سکوت اورا دلیل رضایت دانستند .
خوارزمی در مناقب مینویسد که یک روز پیامبر(ص) در خانه ام سلمه نشسته بود که فرشته وحی و مقرب خدا حضرت جبرئیل نازل گشت و گفت یا رسول الله خداوند مرا بسوی تو فرستاده که ابلاغ کنم ، که تزویج فرمائی نور را به نور پیامبر(ص) فرمود که را به که ؟
حضرت جبرئیل فرمود : دخترت فاطمه را به علی(ع) مرتضی عقد کن .
در مناقب می نویسد این واقعه در زمانی رخ داد که علی(ع) به منزل پیامبر(ص) به خواستگاری فاطمه رفته بود .
پس از خواستگاری حضرت علی و نزول فرشته وحی و ابلاغ فرمان خداوند در باره ازدواج علی علیه سلام با حضرت زهرا علیه سلام پیامبر(ص) فرمود ند : یا ابا الحسن شادباش ترا بشارت می دهم که پروردگار من در آسمانها عقد فاطمه را در سلک ازدواج تو کشید .
این واقع در اکثر تواریخ به همین مضومن و با اندک تفاوتی ذکر گردیده ، که ما در اینجا یکی از آنها را نقل می کنیم .
دیلمی مورخ مشهور در کتاب کشف الغمه از انس ابن مالک یک از اصحاب رسول خدا نقل می کند که من در حضور رسول خدا بودم و آثار نزول وحی در جبین ایشان ظاهر گشت و پس از لحضاتی فرمود ای انس میدانی که جبرئیل بمن چه پیغام آورد ؟
عرض کردم : خیر یا رسول الله .
فرمود پیغام آورد که :ان الله یأ مرک ان تزویج فاطمه من علی .
ترجمه : یعنی پروردگار امر کرده به من تا فاطمه را به عقد علی در آورم .
سپس پیامبر فرمود : سران مهاجر و انصار را بگوی تا در مسجد حاضر شوند .
من رفته و همه را باخبر ساختم . چون مجلس آراسته شد پیامبر علی(ع) را خواست و فرمود علی جان ! پروردگارم مرا امر کرده که فاطمه را به همسری تو عقد ببندم ، به مهریه چهارصد مثقال نقره . آیا راضی هستی ؟
علی عرض کرد : یا رسول الله راضی هستم .
در این حال همه حاضران مبارک باد گفتند . آنگاه پیامبر برخواسته به منبر رفتند و خطبه زیر را انشاد فرمودند : [1]
الحمدلله المحمود بنعمته المبعود بقدته المطاع لسلطانه المرهوب من عذابه المرغوب الیه فیما و. .
|
به منظور قرائت متن کامل خطبه می توانید به منابع ذیل مراجعه نمائید .
1-کشف الغمه صفحه 135 لغایت 145
2-بهارالا نوار جلد 10 صفحه 27 لغایت 41
سپس پیامبر در همان مجلس فرمودند : ای مردم بدانید که من هم مانند شما هستم همسر می گزینم و دختر شوهر می دهم و تزویج می کنم . اما فاطمه دختری بود که خداوند اورا در آسمان کابین بسته .
سپس رو به علی(ع) کرده فرمودند : ای علی برخیز و فاطمه را بهر خویش خطبه کن .
و علی علیه سلام برخاست و خطبه ذیل راایراد فرمود در حضور پیامبر(ص) و همه اصحاب .
متن خطبه حضرت علی هنگام تزویج حضرت فاطمه سلام الله علیه :
الحمد لله شکرالا نعمه و النعمه وایادیه ولااله الا الله شهاده تبلغه وتریضه وصلی الله علی محمد و صلوة نزلفه ونخطبه و النکاح مما امر الله عزوجل به و رضیه و مجلسنا هذا مما قضاه الله و اذن فیه وقد زوجنی رسوالله انبته فاطمة و جعل صداقها درعی هذا و قد رضیت بذلک فا سئلو او شهدوا .
ترجمه : سپاس خدایرا و شکر نعمت های او را پروردگاری نیست جز او( الله) شهادت می دهم بروحدانیت او شهادتی رساء و رضایت آمیز , درود و تحیت خدا بر روان پاک محمد درودی دامنه دار و باقی نکاح سنتی است که پروردگار امر بدان کرده و این مجلس برای آن تاسیس و برپا شده تا اجرای امر الهی گردد , خدا بر پیامبرش اجازه داده که تزویج فرموده دخترش فاطمه سلام الله علیه را و قرار داده صداق او را این زره آهنین مرا که بدان رضا در دادم شما ای مردمان حاضر بشوید و از پیامبر خدا بپرسید و شهادت دهید و گواه باشید که فاطمه بزو جیت من در آمد .
همه از پیامبر(ص) پرسیدند چنین است . فرمود جر این نیست که علی بگفت . آنگاه صدای ( بارک لها و علیها و شملها ) از طرف رسول خدا و مدعوین جشن عقد بلند شد.[2]
احمد حنبل در کتاب مشهور (مسند )خود خطبه رسول خدا را چنین ضبط کرده است .
در کتاب مسند متن کامل درج شده که با متن قبلی اختلافات بسیار جزئی وجود دارد . ولی اصل خطبه همان است .
در این زمان پیامبر صلوات الله علیه حضرت علی علیه سلام را طلبید و فرمود : علی جان آیا مالی در دست داری ؟
علی علیه سلام فرمود : خیر یا رسول الله.
پیامبر فرمود : آن زرهی که در جنگ بدر به تو دادم کجاست ؟
حضرت علی علیه سلام فرمود : درخانه .
پیامبر(ص) فرمود برو و آنرا بیاور و سپس سلمان را مامور فروش زره و تهیه جهیزه نمودند وبدین ترتیب مقدمات زندگی مشترک حضرت علی علیه سلام و حضرت فاطمه سلام الله علیه انجام شد . در فصل بعدی جزئیات این جشن مقدس و حوادث روی داده در جریان آنرا شرح خواهیم داد .