بنام آنکه جان را فکرت آموخت
طهارت در اسلام و قرآن
مقدمه :
بهترین دلیلی که باعث ترغیب مومنین به شناخت کامل طهارت می گردد همین آیه از قرآن در سوره واقعه است که صراحتا تنها شرط مس قرآن را و یا در حقیقت فهم قرآن را طهارت می داند .
تفسیر آیه لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ
که جز، پاکان دست بر آن نزنند
ترجمه فولادوند
که جز پاکشدگان بر آن دست نزنند،
ترجمه مجتبوی
که جز پاکشدگان و پاکیزگان به آن دست نمىرسانند،
ترجمه مشکینی
که آن (لوح نوشته) را لمس نکند جز فرشتگان پاکیزه شده (از کدورت تجسم و معاصى)، و خطوط این قرآن را لمس نکند جز پاکان از حدث، و معارف آن را نداند جز پاکیزگان از رذایل اخلاقى، و حقایق عرفانى آن را درک ننماید جز پاکان از تعلّق دل به غیر معبود
ترجمه بهرام پور
که جز پاکان بر آن دست نیازند
مراتب طهارت از نظر علامه حسن حسن زاده آملی
((در
مراتب طهارت گوییم که طهارت ارواح و قلوب موجب مزید رزق معنوى و قبول عطایاى الهیه
على ما ینبغى است و یرزقه من حیث لا یحتسب . و طهارت صورت - به حکم تبعیت عالم صور
مر ارواح را در وجود و احکام - مستلزم مزید رزق حسى است . لذا هم طهارت ظاهره باید
و هم طهارت باطنه .
اما طهارت
ظاهره :
طهارت
بدن از ادناس و قاذورات ، و طهارت حواس از اطلاق و رها کردن آنها در ادراکاتى که
نیاز بدانها نیست .
طهارت اعضاء از اطلاق و رها کردن آنها در تصرفات خارج از دائره اعتدال که به حسب
شرع و عقل معلوم است . و به خصوص لسان را دو طهارت است یکى صمت از ما لا یعنى ، و
دیگر مراعات عدل در آنچه که از آن تعبیر مى کند نه به نقص بیان درباره آن جائز
باشد، و نه وصفش بدانچه که موصوف بدان نیست .
طهارت ظاهره در مراتب قواى عملیه نفس مرتبه تجلیه است که نفس قوى و اعضاى بدن را
به مراقبت کامله در انقیاد و اطاعت احکام شرع و نوامیس الهیه وارد نموده که اطاعت
اوامر، و اجتناب از منهیات شرعیه را به نحو اکمل نماید تا پاکى صورى و طهارت
ظاهریه در بدن نمایان شود و در نفس هم رفته رفته خوى انقیاد و ملکه تسلیم براى
اراده حق متحقق گردد و براى حصول این مرتبه علم فقه بر طبق طریقه جعفریه کافى و به
نحو اکمل عهده دار این امر است . فقه مقدمه تهذیب اخلاق و اخلاق مقدمه توحید است .
اما طهارت
باطنه :
طهارت خیال خیال از اعتقادات فاسد و از تخیلات ردى ، و از جولانش در میدان آمال و امانى . و طهارت ذهن از افکار ردى و از استحضارات غیر واقع غیر مفید.
و طهارت عقل از تقیید به نتائج افکار در آنچه که اختصاص به معرفت حق سبحانه و معرفت غرائب علوم و اسرارى که مصاحب فیض منبسط او بر ممکنات است .
و طهارت قلب از تقلبى که تابع تشعب است و تشعب نیز بسبب تعللاتى است که موجب تشتت عزم و اراده مى گردد. و قلب را هم واحد باید.
امیر
(علیه السلام ) فرمود: قلوب العباد الطاهرة مواضع نظر الله سبحانه فمن طهر قلبه
نظر الله الیه . و فى الکافى (ص 13 ج 2 معرب ) باسناده عن سفیان بن عینیة قال :
ساءلته - یعنى ابا عبدالله (علیه السلام ) عن قول الله عزوجل الا من اءتى الله
بقلب سلیم ؟ قال : القلب السلیم الذى یلقى ربه و لیس فیه احد سواه .
و طهارت نفس از اغراضش بلکه از عین خودش که خمیره آمال و امانى و کثرت تشوقات است
.
و طهارت روح از حظوظ شریفه اى که مر جواز حق تعالى است چون معرفتش و قرب و مشاهدتش
و دیگر انواع نعیم روحانى و بقول شیخ در نمط تاسع اشارات در مقامات العارفین : من
آثر العرفان للعرفان فقد قال بالثانى و به این نظر علم حجاب باشد و این وجه دیگر
است در معنى العلم حجاب الله الاکبر، آرى .
سپس طهارت حقیقت انسان و نیز طهارت سر او و طهارت خاصه انسان که اعلى المراتب طهارات است را مطرح فرمود. غرض آن است فرقان را مس ظاهرى با انواع گوناگون آن نیاز است ولى براى مس قرآن که همان مقام جمعى احدى حقایق فرقانیه است ، انواع طهارت باطن لازم است که تا با آن حقایق اتحاد وجودى برقرار شود.
منبع: رساله وحدت از دیدگاه عارف و حکیم
بحث اصلی :
طهارت
پس از اصلاح نیت ، نوبت به طهارت می رسد .
چگونه مسح کنى اسرار هستی
که از پا تا سرت آلوده هستى
طهارت بایدت در مس فرقان
چه پندارى تو اندر مس قرآن
در این مبحث، به بیان چهار موضوع اساسی خواهیم پرداخت: نخست تعریف طهارت به عنوان یک ادب باطنی، و دوم انواع طهارت، و لزوم مس در قرآن، سوم تفاوت بین طهارت ظاهری و طهارت باطنی و اهمیت آنها در مسیر کمالی انسان، و چهارم یکسانی در امر طهارت.
تعریف طهارت
طهارت به معنی پاک شدن، پاکی و پاکیزگی است و کسانی که خود را از هر گونه نجاسات و آلودگی بزدایند طهور نامیده شده و به فرد پاکیزه طهیر میگویند. طهور در لغت عرب صیغه مبالغه طاهر است؛ طاهر، پاک است و طهور، پاک پاککننده. با این مثال فرق بین طاهر و طهور را بهتر متوجه خواهیم شد. آب مضاف در اصل نجس نبوده و پاک است که طاهر میباشد امّا مسلماً طهور نیست میتوان آن را استفاده کرد ولی پاک کننده نخواهد بود. در مقابل آب مطلق، علاوه بر آنکه طاهر است طهور هم میباشد. هم پاک است و هم پاک کننده. با بیان این مثال باید دانست که طهارت باید هم طاهر باشد و هم طهور تا مورد قبول حضرت رحمان قرار گیرد و انسان را پرورش دهد. و این چنین است که انسان نور شهود پیدا میکند.
انواع طهارت
همانطور که قرآن را مراتب است. طهارت نیز خود شامل مراتبی میباشد طهارت بر دو گونه است: طهارت ظاهری و طهارت باطنی. باید دانست که برای رسیدن به حقایق راهگشا و اسرار و معارف قرآنی هم طهارت ظاهری لازم است و هم طهارت باطنی. اگر میگوییم که طهارت ظاهری و باطنی هر دو برای رسیدن به حقایق قرآن لازم است به خاطر آن است که هر انسانی آنگاه که خود را به طهارت ظاهری آراسته گرداند رفته رفته خوی پاکی و صداقت و تسلیم اوامر خداوند رحمان در ظاهر او نمایان شده و وجودش به اعمال باطنی و اسرار سر به مهر هستی میل و رغبت پیدا میکند.
گذری بر طهارت ظاهری
طهارت ظاهری شامل پاک بودن بدن، لباس و مکان میباشد. این نوع از طهارت ظاهری همان مس میباشد که به وسیله اعمالی چون وضو، غسل و تیمم انجام میگیرد.
در همین طهارت ظاهری است که خداوند میفرماید: «لا یمسه الا المطهرون» مراد طهارت دست است چرا که انسان بر روی کلمات و حروف قرآن دست کشیده و نیاز به پاکی آن عضو دارد و اگر قرار باشد که قرآن با بدن او تماس پیدا کند احتیاج به طهارت دیگر اعضا نیز دارد علاوه بر آنکه بدن باید از نجاسات پاک باشد باید برای تماس با آن اعمال و احکام مربوط به آن را (وضو، غسل، تیمم) انجام دهد. و اما مس چیست؟
مس را همانند طهارت داراى مراتب است که در مرتبه ظاهرى قرآن به صورت مس کردن ظاهرى و بسودن و لمس کردن و کشیدن اعضاى بدن به خطوط قرآن است، منتهى چون نوعاً مس نمودن با دست انجام مىگردد، مس به کشیدن دست منصرف مىگردد و گرنه در مس کلمات قرآن طهارت همه اعضاى بدن نیاز است.
در مس ظاهرى چیزى بر دست افزوده نمىشود جز تأثیر تکوینى که احیاناً بر آن مترتب است. ولى در مس عقلانى گوهر ذاتى شخص قرآن مىگردد که درجات قرآنى معارج انسانى مىشود.
بنابراین باید در مس ظاهرى قرآن، عضو بدن شما مثل دست، هم نجس نباشد و هم طاهر باشد که معنى کلمه اوّل طهارت است، و هم باید وضو یا غسل یا تیمم على فرض جواز از این دو داشته باشى که معنى طهارت دوم است یا بالعکس. و بر فرض اینکه وضو گرفته باشى و دست ملوث به لوث خون شود، اگر چه وضو باطل نشده است و طهارت دارد ولى چون به خون آلوده است باز نمىتواند قرآن را مس نماید و عکس آن هم چنین است.
رسول گرامی اسلام(ص) یکی از پاکان است که در مرحلة تنزل، ظرف وجود قرآن است، و در مقام مکنون نیز او را ملاقات کرده است و به باطن آن راه یافته است،(1) پس ظاهر متکی به باطن میباشد،(2) و ظاهر راهی است برای رسیدن به باطن، لذا ظاهر در طول باطن است نه در عرض آن، برای وصال به هر دو، طهارت لازم است منتهی برای ظاهر، طهارت ظاهری، برای رسیدن به باطن، طهارت قلبی و باطنی.
بباید جملگى از مغز تا پوست
طهارت یابى از هر چه جز از دوست
قلب انسان مخزن اسرار و خانهاى است که سزاوار است پر از مهر و محبت و اخلاص و معرفت و نور و روحانیت و جذبه و حقیقت باشد، یعنى اگر آلوده به کدورت و ظلمت خویهاى زشت نبوده و غرق توجه به زندگى دنیوى و شهوات نفسانى نباشد، نورانیت و لطافت و طهارت و روحانیت ذاتى او جلوه کرده، و از دریچههاى قواى ظاهرى و از اعضاء و جوارح، صفاء و نور و پاکى و حقیقت تراوش و ظهور پیدا مىکند.
پس لازم است که نهایت مراقبت و مواظبت را درباره حواس و دریچههاى ظاهرى قلب رعایت کرده، و نگذاریم از راه چشم و یا گوش و یا زبان و یا دست و یا پاى و یا خیال، صفا و طهارت و نورانیت دل مبدل به ظلمت و محجوبیت و کدورت گردد.(3)
لذا طهارت در همه امور لازم و ضروری است و باید که ظاهر و باطن خویش را به این عمل ترغیب نماییم.
طهارت باطنی
در وقت تطهیر اعضا، از کثافات ظاهرى، نباید غافل از کثافتهاى باطنى بود چنان که کثافات ظاهرى را از براى نظر خلایق پاکیزه مىکنى، باطنى را نیز از براى نظر الهى پاکیزهدار که او اهمّ است.(4)
البته باید گفت در شرط طهارت برای حضور در بحر بیکران قرآن، لزوم طهارت باطنی واجبتر است زیرا پاک بودن قلب و طهارت نفس منشأ طهارت افکار و اعمال است، و به طورى که گفته شد تطهیر و اصلاح نیت و عمل بدون پاکى و سالم بودن قلب امکان پذیر نیست. و اشخاصى که هنگام عبادت قصد تطهیر ظاهر را کرده، و از تطهیر باطن غفلت و مسامحه مىکنند، سخت در اشتباه و گمراهى هستند.
قدم نخست در طهارت باطنی
اگر براى شخص، طهارت با مراتب آن حاصل نشود و تمثل و شهودى براى او رخ دهد چه بسا به تکبر و خودبینى کشیده شود. این گونه افراد هم سبب گمراهی و شقاوت خود را مهیا ساختهاند و هم دیگران را، و با اندکی تحصیل، شاید کمالاتی هم به دست آورده و قدرت زبانشان افزایش یافته ولی حقیقت این علم و آگاهی در قلب آنها جاى واقعى خویش را نیافته است و لذا به تکبر و نخوت دچار میگردند.
طهارت، بیحضور قلب و نیتی صادقانه، به تکبر و نخوت سقوط مینماید و از عرش کبریایی حضرت رحمان ما را نصیب و بهرهای نخواهد بود.
فرق لمّه رحمان و شیطان
نباشد بى طهارت کار آسان
و اگر طهارت حاصل نشود فرق بین واردات شیطانى و واردات رحمانى بسیار مشکل است. پس قدم اوّل آن است که به خود متوجه شده و خود را دیده و به نواقص و عیوب و صفات نفسانى خود علم پیدا کرده، و خود را به اندازه نورانیت قلب بشناسیم.
سالها دل طلب جام جم از ما مىکرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا مىکرد
گوهرى کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا مىکرد
و تنها راه، برای روشنایی قلب و باز شدن چشم باطنی، غبارروبی خانه دل از رذایل پلید نفسانی و متصل گشتن به خصایص روحانی است.
مساوی نبودن در امر طهارت
هیچ یک از انسانها در امر طهارت مانند هم نیستند و هر کسى به قدر طهارت و نزاهت نفس و به قدر ریاضات و مجاهدات با نفس، به مرتبهاى از مرتبههاى تقوى مىرسد.
خداوند در قرآن فرموده که: «صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقى بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ.»(5) مانند آبى است که در نهرى روان باشد و این سه مرتبه از تقوى، مانند درختانى است که بر لب آن جدول، مغروس باشند، چنان که هر کدام از این درختان به قدر کثافت و لطافت و موافقت جوهر ذاتى و طعم جبلّى، آب از آن جدول مىکشند و مىمکند و خلایق از هر کدام از این درختان به اختلاف، منتفع مىشوند.»(6)
منابع :
1. نمل/ 6.
2. تفسیر موضوعی قرآن، پیشین، ج1، ص14.
3. مصباح الشریعة، ترجمه مصطفوى، ص142.
4. مصباح الشریعة، ترجمه عبد الرزاق گیلانى، ص92؛ شرح: ص88.
5. رعد/4.
6. مصباح الشریعة، ترجمه عبد الرزاق گیلانى، ص501؛ شرح: ص500.
7. سر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفین، مقدمه،
8. در محضر قرآن (نگرشی به آداب باطنی قرآن کریم قسمت دوم( معصومه نور الهدی قمری)