اسماء الهی
حضرت شیخ اکبر محیی الدین بن عربی میفرمایند:
اعلم ان الذی یعتمد علیه اهل الله تعالی فی اسمائه سبحانه هی ما تسمی به نفسه فی کتبه او علی السنة رسله. و اما اذا اخذناها من الاشتقاق او علی جهة المدح فانها لا تحصی کثرة ...
و کل اسم الهی یحصل لنا من طریق الکشف او لمن حصل فلا نورده فی کتاب و ان کانوا ندعو به فی نفوسنا لما یودی الیه ذلک من الفساد فی المدعین الذین یفترون علی الله الکذب و فی زماننا مهنم کثیر.
بدانکه اهل الله بر آن دسته از اسماء اللهی اعتماد مینمایند که خداوند در کتابش خودش را به آن نامها نامیده و یا رسولان خدا به آن نام او را خواندهاند.
اما نامهایی که از اسمی که (در قرآن ذکر شده) مشتق نماییم و یا نامی که دلالت بر مدحی مینماید (مورد اعتماد اهل الله نیست) و به شماره در نمیآید به دلیل کثرت.
و هر اسم الهی که از طریق کشف برایمان حاصل گردید و یا از کسی که آن اسم برای او حاصل شده شنیدیم، آن اسم را در نوشتاری نمیآوریم، اگر چه که در نفس خویش خدا را با آن نام میخوانیم. چرا که ذکر در نوشته باعث فساد میگردد و (باب بر) مدعیان دروغی که بر خدا افتراء میزنند (باز میشود) و در این زمان از این افراد زیاد هستند.
فتوحات مکیه باب 177
سرانجام همه به رحمت الهی است
حضرت شیخ اکبر محیی الدین بن عربی میفرمایند:
ان
مآل عباد الله الی الرحمة و ان سکنوا النار فلهم فیها رحمة لا یعلمها غیرهم.
سرانجام
بندگان به رحمت الهی است اگر چه که در آتش ساکن شوند. برای آنها در آتش رحمتی است
که کسی غیر از خود آنها نمیداند.
فتوحات مکیه، باب 154
اصل کلی و راه گشا برای سالکان الی الله
حضرت شیخ اکبر محیی الدین بن عربی در کتاب شریف فتوحات میفرمایند:
ما لنا طریق الی الله الا علی الوجه المشروع
هیچ راهی برای ما به سوی خدا وجود ندارد مگر اینکه باید مشروع باشد و راه غیر مشروع ما را به سوی خدا نمیبرد.
این فرمایش اصل کلی و راه گشا برای سالکان الی الله در مسیر سلوک است.
فتوحات مکیه باب 106
حجاب اعظم
حضرت شیخ اکبر سیدی محیی الدین بن عربی در رسالهی التراجم میفرمایند:
الحجب المانعه من ادراک الحق عظیمه و اعظمها العلم ... فلا تغتر بالعلم، العلم یطرد الجهل لا یجلب السعاده ... اَ تعرف لما هو العلم اعظم حجاب؟ لانه یطلب یری المعلوم علی حد علمه ...
حجابهایی که مانع از ادراک حق میگردند عظیماند و عظیم ترین آنها علم است ... پس به علم خویش مغرور مشو، علم فقط جهل را دور مینماید نه اینکه جلب سعادت نماید ... آیا میدانی چرا علم بزرگترین حجابهاست؟ به دلیل اینکه عالم طلب رویت علم را بر اندازه معلوم خویش دارد ...
تذکر حضرت شیخ اکبر
جناب حضرت شیخ اکبر در کتاب تجلیات میفرمایند: حبیبی تترک الانس بربک لمنیه نفسک. ما هذا منک بجمیل. لا یغرنک ایمانک و لا اسلامک و لا توحیدک این ثمرته ان خرج روحک عن بدنک فی حال امانیک و انت لا تشعر ما یکون حالک و انت لا تری بعد الموت الا الذی مت علیه و لم یکن عندک سوی الامانی. فاین التوحید و این الایمان خسرت وقتک.
دوست من انس به پروردگارت را بخاطر آرزوی نفس خویش رها کردهای. این کار از تو زیبا و پسندیده نیست. ایمان و اسلام و توحیدت تو را نفریبد و مغرور نسازد. ثمرهی اینها چیست اگر روحت از بدنت خارج گردد در حالی که در آرزوهایت هستی و تو بعد از مرگ نمیبینی مگر آنچه را که بر آن حال از دنیا رفتهای (و چون در حال آرزوها از دنیا رفتهای) پیش تو بغیر از آرزوهایت چیز دیگری نیست. پس توحید و ایمانت کجاست؟ وقتت را از دست دادی (و سرمایه ات بر باد رفت)
پرسش و پاسخ از حضرت شیخ 1 (عدم منافات صبر با شکایت)
سوال: آیا شکوه کردن در هنگام بلا با صابر بودن منافات دارد؟
جواب: شکوه به خدا منافات ندارد اما شکوه به غیر خدا با صابر بودن منافات دارد.
حضرت شیخ میفرمایند:
قال العبد الصالح: «مسنی الضر و انت ارحم الراحمین» فرفع الشکوی الیه لا الی غیره فأثنی الله بأنه وجده صابرا «نعم العبد إنه أواب» مع هذه الشکوی. فدل أن الصابر یشکو الی الله لا الی غیره. بل یجب علیه ذلک لما فی الصبر إن لم یشک إلی الله من مقاومة القهر الإلهی و هو سوء أدب مع الله.
آن عبد صالح (حضرت ایوب) گفت: «و ایوب را [یاد کن] هنگامى که پروردگارش را ندا داد که به من آسیب رسیده است و تویى مهربانترین مهربانان» او شکوه خود را به سوی خدا برده نه به سوی غیر خدا پس خدا او را ثنا نمود (و درباره ی او گفت) که او را از صابران یافتیم «ما او را شکیبا یافتیم چه نیکو بندهاى به راستى او توبه کار بود» این آیات دلالت دارند بر اینکه صابر شکوه الی الله دارد نه الی غیر الله.
سپس حضرت شیخ به نکته ی بسیار مهمی اشاره میفرمایند که:
شکوه الی الله نه تنها منافات با صابر بودن ندارد) بلکه واجب است چرا که صبر بدون شکوه به خدا مقاومت در برابر قهر الهی و سوء ادب در ارتباط با خداوند است.
منبع: فتوحات مکیه باب 178. ج 3 از دورههای 8 جلدی ص 623
توضیح:
آیه اولی که سیدی محیی الدین ذکر فرمودند آیه 83 سوره انبیاء است و آیه بعدی آیهی 44 سوره ی ص که به طور کامل در ادامه ذکر شدهاند:
سورهی انبیاء
وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ ﴿۸۳﴾ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَکَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَیْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَذِکْرَى لِلْعَابِدِینَ﴿۸۴﴾ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِدْرِیسَ وَذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصَّابِرِینَ ﴿۸۵﴾
سورهی ص
وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ﴿۴۱﴾
وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿۴۴﴾
سیدی محیی الدین بن عربی در رساله ی شریفه ی وصایا میفرمایند:
وصیة: علیک بإداء الأوجب من حق الله و هو أن لا تشرک بالله شییا من الشرک الخفی الذی هو الإعتماد علی الأسباب الموضوعة و الرکون إلیها بالقلب و الطمأنینة بها و هی رکون القلب إلیها و عندها.
فإن ذلک من أعظم رزء دینی فی المؤمن و هو قوله تعالی من باب الإشارة : «و ما یؤمن أکثرهم إلا و هم مشرکون» یعنی _ و الله أعلم به _ هذا الشرک الخفی الذی یکون معه الإیمان بوجود الله.
بر تو باد به إدای واجب ترین و مهم ترین حقی که خدا بر تو دارد که عبارت است از اینکه به خدا شرک خفی نورزی. شرک خفی اعتماد نمودن و آرامش و سکون قلب بر اسبابی است که برای رسیدن به هر کاری قرار داده شده است. معنی آرامش قلب این است که فقط قلب به آنها آرام و مایل و اعتماد دارد و در زمان فراهم بودن اسباب آرامش دارد.
شرک خفی از بزرگترین مصیبتها و نقصهای در دین مؤمن است. خداوند در آیه ی (106 سوره یوسف) به شرک خفی اشاره دارد آنجا که میفرماید «اکثر مردم به خدا ایمان نمی آورند مگر اینکه در همان حالت ایمان نیز مشرک هستند» منظور _ والله اعلم _ شرک خفی است که همراه ایمان به وجود خدا میباشد.
وصایا ص 35.
جناب محیی
الدین بن عربی در رسالهی شریفهی وصایا مطلب بسیار بلندی را ذکر
میفرمایند که به دلیل طولانی نشدن از آوردن متن عربی اجتناب میشود.
ایشان
میفرمایند: در روایت صحیحی از پیامبر چنین آمده است که ایشان فرمودند:
«آیا میدانید حق خداوند بر بندگانش چیست؟ حق خدا بر بندگان این است که او را
عبادت کنند و چیزی را با او شریک نکنند»
پیامبر
فرمود: «چیزی را» چیز نکره است و شامل شرک خفی و جلی میشود.
سپس
فرمود: «آیا میدانید حق بندگان بر خدا زمانی که شرک نورزیدند چیست؟ اینکه آنها را
عذاب نفرماید»
ذهنت
را بسوی این قسمت از فرمایش پیامبر که فرمود آنها را عذاب نکند ببر.
زمانی که بندگان شرک نورزند فکر آنها به چیزی غیر از خدا تعلق نمیگیرد چرا که اگر
شرک نورزند (چه شرک خفی و چه جلی) توجهی به غیر از خدا
ندارند (اما) اگر شرک بورزند چه شرکی که آنها را از مسلمانی خارج میسازد (شرک جلی) و
چه شرک خفی که عبارت بود از توجه و اعتماد به اسباب عادی و متعارف انجام
امور، خداوند آنها را بوسیلهی اعتمادشان بر اسباب عذاب مینماید.(به این شکل که)
در حالت وجود آن اسباب ترس از کم شدن و از بین رفتن آنها دارند و در حالت نبود
اسباب هم به دلیل نداشتن آن اسباب در عذابند.
پس
در هر حالی چه در حال وجود اسباب و چه در حالت نبود اسباب در عذاب و سختیاند.
اما
کسی که چیزی را با خدا شریک نکند (و شرک خفی که عبارت بود از اعتماد
نکردن بر اسباب عادی فراهم شدن کارها نورزد و اعتماد بر خدا داشته باشد) در راحتی
است و وجود و نبود اسباب برای او تفاوتی ندارد (چرا که) چنین شخصی بر کسی اعتماد
نموده که خداوند است و او میتواند کارها را از جایی که گمان ندارند محقق
سازد همانطور که در آیهی 2 و 3 سورهی طلاق فرمود:
«وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا
وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ» یعنی:
«و هر کس خدا ترس و پرهیزکار شود خدا راه بیرون شدن را بر او میگشاید و از جایی
که گمان نَبَرد به او روزی عطا کند»
وصایا ص 36
حضرت شیخ اکبر محیی الدین بن عربی در رسالهی شریفهی وصایا در توضیح آیه مبارکهی «وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ» : «و هر کس خدا ترس و پرهیزکار شود خدا راه بیرون شدن را بر او میگشاید و از جایی که گمان نَبَرد به او روزی عطا کند» میفرمایند: از علامات تحقق به تقوی و متقی شدن این است که روزی فرد متقی و با تقوا از جایی که گمان آن را ندارد میرسد و اگر روزی از جایی که گمان آن را دارد رسید پس تقوا در او محقق نگشته و اعتماد بر خداوند ننموده است .
همانا برخی از وجوه تقوا به این معنی است که انسان خدا را مانند سپری قرار دهد برای اینکه نگذارد اسباب در قلب او تأثیر گذاشته و مانع از اعتماد او بر اسباب شود. انسان به حال خود داناتر است و او از درون خود مییابد که به چه کسی اطمینان دارد و تکیه نموده است و نفسش با چه چیزی سکون و آرامش و قرار مییابد.
(بعد از شنیدن این سخن) نگو که خداوند ما را به سعی در را تأمین کسانی که نانخور ما هستند امر نموده و نفقه و خرج آنها را بر ما واجب کرده است، پس باید جدیت و تلاش در راه به دست آوردن اسبابی که معمولا از راه آنها و به سبب آنها خداوند به ما روزی میدهد نماییم.
این سخن آنچه که ما گفتیم را نقض نمینماید چرا که ما فقط تو را از اعتماد قلبت بر اسباب و آرامش در زمان فراهم بودن آنها نهی نمودیم و ما به تو نگفتیم که بر اسباب عمل نکن.
سپس میفرمایند : بعد از نوشتن این وجه برای تقوا خوابیدم و سپس به نفسم رجوع نمودم دیدم که دو بیت شعر را میسرایم که قبلا آن را نمیشناختم :
لا تعتمد إلا علی الله
فکل أمر بید الله
و هذه الاسباب حُجّابه
فلا تکن إلا مع الله
اعتماد مکن مگر بر خداوند
همهی امور به دست خداست
این اسباب حجاب خداوند هستند (و باعث میشوند که انسان محجوب خدا را در پشت امور مشاهده ننماید)
پس فقط با خدا باش (و دل به او ده)
در ادامه میفرمایند: به درون خویش نظر نما، اگر میبینی قلبت با آن اسباب کارها آرامش و سکون مییابد پس ایمان خود را متهم نما و بدان که تو آن مردی (که ایمان آورده و شرک نورزیده) نیستی.
اما اگر میبینی که قلبت با خدا آرام است و حالت وجود اسباب و حالت نبود آنها برایت یکسان میباشد پس بدان تو آن مردی هستی که ایمان آوردی و هیچ چیزی را با او شریک نگرداندی (و موحد حقیقی) هستی و تو جزء افراد قلیلی هستی و مانند تو کم هستند.
پس اگر خداوند به تو از راهی که گمانش را نداری روزی داد این بشارتی از جانب خدا میباشد که تو از متقین هستی.
وصایا ص 37
حضرت شیخ اکبر محیی الدین بن عربی بعد از ذکر نکاتی عرشی در توضیح آیه مبارکهی «وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ» مطلب بسیار دقیقی را در انتها ذکر میفرمایند: از اسرار این آیه این است که خداوند اگر چه که به تو از سبب عادی که در خزائن تو و در زیر حکم و تصرف توست به تو روزی دهد و تو متقی باشی به این معنی که خدا را بعنوان سپری گرفته باشی (که قبلا بیان شد) در این صورت خداوند نگه دارنده و تو مرزوق از جایی که گمان آن را نداری میباشی چرا که در گمان تو نیست که خداوند به تو روزی میدهد و گمان داری از چیزهایی که در دست خودت هست روزی میخوری پس از جایی که گمان آن را نداری روزی داده میشوی اگر چه که از آنچه که در دستت است میخوری (چون خدا روزی تو را میدهد و تو گمان داری که از اسباب عادی روزی میخوری(
این معنی و نکته، دقیق است آن را بدان که این معنی را جز اهل مراقبه الهیه و افرادی که مراقبت از بطون و قلوب خود میکنند التفات ندارند.
وصایا ص 37