نان پاره ز من بستان جان پاره نخواهد شد،،
آواره عشق ما آواره نخواهد شد..
آن را که منم خرقه ، عریان نشود هرگز،،
وان را که منم چاره ، بیچاره نخواهد شد..
آن را که منم منصب ،معزول کجا گردد ؟!
آن خاره که شد گوهر، او خاره نخواهد شد..
آن قبله مشتاقان ، ویران نشود هرگز،،
وان مصحف خاموشان ،سی پاره نخواهد شد..
از اشک شود ساقی ، این دیده من لیکن،،
بی نرگس مخمورش ،خماره نخواهد شد..
بیمار شود عاشق ، اما بنمی میرد ،،
ماه ار چه که لاغر شد، استاره نخواهد شد..
خاموش کن و چندین ،غمخواره مشو آخر،،
آن نفس که شد عاشق ، اماره نخواهد شد...
___________
(دیوان شمس)