خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است
خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است

اهل بیت پیامبر مکرم اسلام صلوات الله علیه و آله از منظر محیی الدین ابن عربى

اهل بیت از منظر و دیدگاه محیی الدین ابن عربى


نویسنده محمد بدیعى‏

محیى‏الدین ابن عربى از اعاظم عرفا و شیخ اکبر اهل طریقت است. بعضى ابن عربى را بزرگترین اهل عرفان در مرتبه بعد از ائمه اطهار مى‏دانند. دراین مورد اگر اختلافى باشد در این‏که او، مؤسس عرفان نظرى و اولین کسى است که اصول و قواعد عرفانى را نظم و ترتیب داده و بر برخى از آنها استدلال کرده، اختلافى نیست. مقاله حاضر، بحثى درباره ارادت و میزان تبعیت ابن‏عربى از اهل بیت(ع)، بخصوص امیرالمؤمنین(ع) است و نتیجه‏اى که مى‏گیرد- چنانکه معقول نیز همین است- عشق سرشار ابن‏عربى به این بزرگواران و خوشه‏چینى او از خرمن فضل و کرامت ائمه هدى است.

ابن عربى در مبحث ولایت و همچنین در موارد دیگر، از حضرت امیرالمؤمنین و فرزندان بزرگوار آن حضرت، نام برده، و به تمجید نیز پرداخته است. جالب توجه است که ابن عربى آن تجلیل و تکریمى که از على علیه‏السلام کرده و آن عبارات باشکوهى که در مدح و ستایش آن امام همام آورده، درباره دیگران نکرده و نیاورده است و اصولاً آن حضرت را، از دیگر صحابه ممتاز مى‏داند. اکنون به‏نقل چند نمونه مى‏پردازیم: او پس از ذکر مطالبى، این‏گونه مى‏نویسد: «هذا على‏بن ابى‏طالب کرم‏الله وجهه- باب مدینة العلم النبوى و صاحب الاسرار امامها» این على‏بن ابیطالب کرم‏الله وجهه است، همان‏که دروازه شهر علم نبوى و صاحب اسرار و امام آن شهر است. ابن عربى سپس مى‏گوید: با سند صحیح روایت شده که «ضراربن ضمرة کندى» گفت: خدا را گواه مى‏گیرم که خودم دیدم آن حضرت را در نیمه‏هاى شب که ستارگان غروب کرده بودند، در یکى از نبردگاه‏ها به عبادت ایستاده و دست بر محاسن خود گرفته و مانند مارگزیده به خود مى‏پیچید و اندوهناک مى‏گریست. گویى اکنون مى‏شنوم که با تضرع با خدا، سخن مى‏گفت: سپس خطاب به دنیا مى‏فرمود: آیا به من تمایل نموده و به سوى من آمده‏اى؟! تو هرگز نمى‏توانى به من دسترسى پیدا کنى، برو دیگرى را بفریب، که من تو را سه طلاقه کرده‏ام. عمر تو کوتاه و ارزش تو اندک و خطرت بسیار است. آه از کمى توشه و دورى سفر آخرت و تنهایى در راه!». همچنین از «نوف بکالى» نقل شده، که گفت: على‏بن ابیطالب کرم‏الله وجهة را دیدم از خانه بیرون آمد و به ستارگان نگریست و خطاب به من فرمود: اى نوف خوابى یا بیدار؟ عرض کردم: بیدارم اى امیرالمؤمنین، فرمود: اى نوف خوشا به حال زاهدان که به دنیا تمایل نداشته و به آخرت گرایش دارند، آنان که زمین را فرش خود و خاک را بستر خود و آب را عطر خود و دعا و قرآن را لباس رو و زیرین خود برگزیده و چونان حضرت عیسى(ع) دنیا را ترک گفته‏اند.»(1) ابن عربى بعد از نقل روایاتى که حکایت از مقام والاى زهد و قدس و پارسایى آن حضرت مى‏کند و نیز پس از ذکر عباراتى از وى، که درجه بسیار شایسته عرفان و معنویت آن امام معصوم را مى‏رسانند، درباره حضرت ولایت مآبى، چنین داورى مى‏کند ومى‏نویسد: «و من مثل على و هذا مقامه و من یعادله و هذا کلامه(2)» و کیست مثل على در این مقام والا و کیست معادل او، که در مقام و کلام، با او برابرى کند؟


در «فتوحات مکیه»، در معرفت نخستین خلق روحانى اولین موجود، پس از این‏که به حقیقت محمدیه به نص صریح اشاره و در اثبات آن سخن مى‏گوید، حضرت او سید تمامى عوامل و نخستین نمودار و ظاهر در وجود از نور الهى بوده و عین عالم را از تجلى حق دانسته و پیامبر اکرم(ص) را عقل اول و اکمل مظاهر مى‏شناسد، آن‏گاه به علو قدر و منزلت و مرتبت على(ع) توجه داشته و در کمال تحقیق و انصاف سخن مى‏گوید، عبارت ابن‏عربى این است: «و أقرب‏الناس الیه (محمد صلى‏الله علیه و آله) على‏بن ابى‏طالب و اسرارالانبیاء اجمعین(3)»، لیکن همین عبارت در چاپ دیگر «فتوحات» به نحو کامل‏تر آمده و نوشته شده است: «اقرب الناس الیه على‏بن ابى‏طالب رضى‏الله عنه امام‏العالم و سرالانبیاء اجمعین»(4) یکى از محققان در ذیل کلام فوق مى‏نویسد: شیخ اکبر از این عبارت دو معناى مهم را افاده نموده است: یکى این‏که على(ع) بعد از پیغمبر ختمى، اشرف و افضل خلایق است، و دیگر آنکه على(ع) سر و باطن انبیاست و انبیا ظهور وجود او هستند و حقیقت کلیه ولایت او متجلى در مظاهر خلایق است و عوالم وجودى مسخر اراده حضرت ولایتمدار على(ع) (5). این احتمال، قوى مى‏نماید که مقصود وى از على(ع) حقیقت ولایت باشد نه شخص او، همان‏طور که منظورش از محمد(ص) حقیقت محمدى است که حقیقت نبوت و رسالت و ولایت است نه شخص او. بنابراین، لازم مى‏آید که شخص على(ع) اکمل مظاهر اولیا باشد، همانطور که شخص محمد(ص) کمال مظاهر انبیاء و رسل و اولیاست(6). ابن‏عربى در فص شیثى «فصوص الحکم»-ص‏64- مى‏نویسد: همانطور که پیغمبر(ص) فرموده است:«کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین»، یعنى که حقیقت او پیش از همه انبیاء بوده ولو این‏که به‏صورت بعد از جمیع آنها ظاهر شده و خاتم آنهاست، خاتم‏الاولیاء هم ولى بوده در حالى که هنوز آدم میان آب و گل بوده است، یعنى حقیقت خاتم الاولیا هم مقدم بر جمیع اولیاست. پیروان شیعى ابن عربى، خاتم الاولیاء را على (ع) دانسته و روایت: «کنت ولیا و آدم بین الماء والطین» را از وى نقل کرده و او را حقیقت ولایت مطلقه شناخته‏اند که با باطن نبوت مطلقه وحدت دا رد. (7)

ابن عربى در کتاب «الدرالمکنون و الجوهر المصون فى علم الحروف» درباره آگاهى حضرت على (ع) از علم جفر مى‏گوید: به جز على (ع) هیچکس از زمان حضرت آدم تا ظهور اسلام به این علم راه نیافته بود. وى سپس مطالبى ارزشمند در این باره نقل مى‏کند که به نقل از علامه حسن‏زاده آملى، آمده است.

محیى‏الدین همچنین درباره امام صادق (ع) مى‏گوید: امام صادق همان کسى است که در اعماق اندیشه‏هاى خود فرر رفت و درهاى شاهوار را از صدف اسرار به درآورد و رموزگره خورده علوم را گشود و گنجینه‏هاى طلسم‏شده را باز کرد. در ادامه این نقل، مطالب مهمى درباره مقام علمى و معنوى ائمه علیهم‏السلام آورده است.

برخى از علماى شیعه نیز ابن عربى را به این جهت نکوهش کردند که نسبت به شیعه عداوت شدیدى داشته و بیش از دیگر سنیان با شیعیان خصومت ورزیده است. آنها مى‏گویند او در کتب و رسایلش از هر کس، نام و خبرى آورده است جز اهل بیت عصمت و طهارت. ابن عربى در کتاب «شجرةالکون» مى‏گوید: اسلام برپنج اصل بنا شده است... اصل پنجم اهل بیت علیهم‏السلام است که پنج نفرند، محمد، على، فاطمه، حسن و حسین و ارکان دین برپاداشتن ارکان شریعت و محبت یاران و مودت نزدیکان پیامبر است... اهل بیت پیامبر پنج شخصیتند که خداوند ناپاکى را از آنان زدوده، مى‏فرماید: انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً»، «قال رسول‏الله (ص): انزلت هذه اغ‏آیة فینا اهل البیت انا و على و فاطمه و الحسن و الحسین» پیامبر فرمود: این آیه درباه اهل بیت نازل شده است، یعنى من و على و فاطمه و حسن و حسین. (8)


او در «فتوحات مکیه» و دیگر آثارش، در موارد متعدد از ائمه شیعه روایاتى نقل کرده است که براى نمونه موارد زیر نقل مى‏شود:

1 «- وکان على‏بن ابیطالب رضى‏الله عنه یقول: «ان‏الوحى قد انقطع بعد رسول‏الله صلى‏الله علیه و سلم و مابقى باید ینا الا ان یرزق‏الله عبداً فهماً فى هذا القرآن (9)». على ابیطالب رضى‏الله عنه مى‏فرمود: همانا پس از پیامبر خدا (ص) و حى منقطع شد و در دست ما چیزى نماند، مگر این که خداوند فهم این قرآن را به بنده‏اى روزى گرداند.

2 «- کان یقول فیه (فى علم الافراد) على‏بن ابیطالب رضى‏الله عنه حین یضرب بیده الى صدره و بتنهدان ههنا لعلوماً جمة لو وجدت لها حملة (10)». على ابن‏ابیطالب رضى‏الله عنه در خصوص همین - علم الاقراد- (11) مى‏فرمود: هنگامى که دستش را به سینه‏اش مى‏زده و آن را جلو مى‏آورده ، ه مانا در اینجا علوم کثیرى است، اگر براى آنها پذیرندگانى بیابم.

-3 « والى هذا العلم (علم الافراد) کان یشیر على‏بن الحسین‏بن على‏بن ابیطالب زین‏العابدین علیهم‏الصلاة و السلام بقوله:

 

·         یا رب جوهر علم لو ابوح بهولاستحل رجال مسلمون دمى

·         لقیل لى انت ممن یعبد الوثنایرون اقبح ما یأتونه حسنا» (12)

على‏بن الحسین بن‏ابیطالب زین‏العابدین علیهم‏الصلوة والسلام با این شعر: چه بسا جوهر علمى که اگر آن را آشکار بسازم مرا متهم مى‏دارند که از بت‏پرستانم و مردان مسلمانى، خونم را حلال مى‏شمارند و زشت‏ترین چیزى را که به جا مى‏آورند، نیکو مى‏پندارند.

به طورى که ملاحظه مى‏شود ابن عربى، على امام على (ع) را که براى آن پذیرندگانى نمى‏یابد تا آن را آشکار سازد و همینطور علم امام زین‏العابدین علیه‏السلام را که در صورت اظهار، موجب تکفیرش مى‏گردد از نوع علم‏الافراد مى‏شمارد که اختصاص به خود آن بزرگواران داشته و دیگران از آن بى‏نصیب بوده و شایستگى پذیرش آن را نیز نداشته‏اند.

انا روینا من حدیث جعفربن محمدالصادق عن ابیه محمدبن على عن ابیه على بن الحسین عن ابیه الحسین بن على عن ابیه على بن‏ابیطالب عن رسول‏الله صلى‏الله علیه و سلم انه قال مولى القوم منهم. (13) از حدیث جعفربن محمد صادق از پدرش محمدبن على، ازپدرش على بن الحسین، ازپدرش حسین بن على، از پدرش على بن ابیطالب، از رسول‏الله(ص) روایت شده‏است که فرمود:خادم قوم از خود قوم است.

- 5 «روینا عن على بن ابیطالب رضى‏الله عنه انه قال وصانى رسول‏الله صلى‏الله علیه و سلم فقال یا على اوصیتک بوصیه فاحفظها فانک لاتزال بخیر ما حفظت وصیتى یاعلى: ان‏للمؤمن ثلاث علامات. الصلوة والصیام و الزکوة... از على بن ابى‏طالب رضى‏الله عنه روایت شده که گفته است: پیامبر خدا(ص) مرا وصیت کرد و فرمود: اى على، ترا وصیت مى‏کنم آن را نگهدار تا وقتى که وصیت مرا نگه مى‏دارى از خیر و نیکى برخوردارى، براى مؤمن سه علامت است: نماز، روزه، زکات و...

6 «- قال على‏ابن ابیطالب علیه‏السلام سئل رسول‏الله(ص) عن اشراط الساعة، فقال اذا رأیت الناس قد ضیعواالحق و اماتواالصلوة و اکثرواالقذف و استحلوا الکذب و اخدواالرشوة وشیدوا البنیان واعظموا ارباب الاموال....ء فعندها قیام الساعه‏

(15) على‏بن ابیطالب(ع) فرمود: از رسول خدا(ص) از علامات قیامت پرسیده شد، پاسخ داد:«هنگامى که دیدى که مردم حق را ضایع مى‏نمایند، نماز را مى‏میرانند، قذف (نسبت زنا به زن محصنه دادن) را فزون مى‏سازند، دروغ را روا مى‏دارند، رشوه مى‏گیرند، بنا را استوار مى‏کنند، دولتمندان را بزرگ مى‏شمارند... در آن وقت قیامت برپا خواهدشد.

- من کلام على‏ابن ابیطالب رضى‏الله عنه قال یوما لابنه الحسن رضى‏الله عنه یا بنى ابذل لصدقک کل الموده و لاتطمئن الیه کل الطمأنینه و اعطه کل المواساه ولاتفش له کل الاسرار».(16) از سخن على ابن ابیطالب رضى‏الله عنه که روزى به پسرش حسن رضى‏الله عنه فرمود: اى پسر من، همه محبتت را به دوست ارزانى دار، ولى به طور کامل به وى مطمئن مباش، واز هرگونه کمک ویاریت وى را برخوردار ساز، اما همه اسرارت را پیش وى فاش مگردان.

- وقد نقل عن الامام المحق السابق جعفر محمد الصادق علیه‏السلام انه قال لقد تجلى‏الله لعباده فى کلامه ولکن لاتبصرون.(17) از امام به حق ناطق حضرت جعفربن محمد صادق(ع) نقل شده‏است که فرمود: خداوند در کلام خود (قرآن) براى بندگانش تجلى کرده‏است، لیکن شما نمى‏بینید.

- و روى عنه علیه‏السلام انه خرمغشیاً علیه و هو فى الصلاة فسئل عن ذلک فقال ما ذلت اردد الایه حتى سمعتها من المتکلم بها»(18) از امام صادق(ع) روایت شده است که آن حضرت در هنگام نماز مدهوش شد، از ایشان سؤال شد که سبب مدهوشى چه بود؟ فرمود: چندین بار آیه را تکرار کردم تا اینکه از متکلم شنیدم.

10 «- عن جعفربن محمد بن على بن‏الحسین عن ابیه عن جابر بن عبدالله قال: ان رسول الله صلى‏الله علیه و سلم مکث تسع سنین لمن یحج ثم اذن فى‏الناس فى العاشرة...»(19) جعفربن محمد على بن الحسین از پدرش از جابر بن عبدالله نقل کرده‏است که رسول خدا (ص) نه سال حج بجا نیاورد، سپس درسال دهم به مردم اعلام کرد که مى‏خواهد حج به جا آورد...

11«- قال على بن ابى‏طالب رضى‏الله عنه هذاالباب ما هو الافهم یوتیه الله من شاء من عباده فى هذاالقرآن»(20) على بن ابیطالب رضى‏الله عنه فرمود: منشأ آن (غیب‏گویى‏هاى من) فهم از قرآن است که خداوند به عده‏اى از بندگانش عنایت مى‏کند.

- 12«این عالم الرسوم من قول على بن ابیطالب رضى‏الله عنه حین اخبر عن نفسه انه لو تکلم فى الفاتحه من القرآن لجمال منها سبعین وقراً هل هذا الا من الفهم الذى اعطاه‏الله فى‏القرآن»(21) چه کسى مى‏تواند از علومى که على بن ابیطالب رضى‏الله عنه بیان فرموده، آگاه باشد، آن جا که از خود خبر داده و مى‏گوید که اگر درباره سوره حمد سخن بگوید، هفتاد بارشتر مطلب خواهدگفت؟! آیا این جز شمه‏اى از فهم قرآن است که خداوند به او اعطا کرده‏است.

-13 «قال على بن ابى‏طالب رضى‏الله عنه: قال رسول‏الله صلى‏الله علیه و سلم: ان فى القیامه لخمسین موقفا کل موقف الف سنة، فاول موقف اذا خرج الناس من قبورهم...»(22) حدیث طولانى است على‏بن‏ابیطالب رضى‏الله عنه به نقل از رسول‏الله(ص) فرمودند:

در روز قیامت پنجاه ایستگاه وجود دارد که توقف در هر کدام هزار سال به طول مى‏انجامد و اولین ایستگاه وقتى است که مردم از قبرها بیرون مى‏آیند

-14 ان جعفر بن محمد قال له: اذا اجاءک ما تحب فاکثر من الحمدالله و اذا جاءک ما تکره فاکثر من لاحول و لاقوه الا بالله و اذا استبطات الرزق فاکثر من الاستغفار»(23) جعفر بن محمد گفت: زمانى که چیز پسندیده و محبوبى به تو رسید الحمدلله زیاد بگو، و زمانى که چیز ناپسند و مکروهى به تو رسید زیاد بگو لاحول و لاقوه الا بالله، و زمانى که دیدى روزى تو دیر مى‏رسد، زیاد استغفار بر زبان جارى کن.

15-«عن على بن ابى‏طالب قال: قال رسول الله صلى الله علیه و سلم: من ملک زاداً و راحلة تبلغه الى بیت الله ثم لم یحج فلا علیه ان یموت یهودیاً او نصرانیاً.»(24) على بن ابیطالب به نقل از رسول خدا(ص) فرمود: هر کس توشه و شتر قدس سره‏وسیله سفر[ داشته باشد، که او را به خانه خدا برساند و حج به جا نیاورد، مى‏خواهد یهودى بمیرد یا نصرانى.

16-«قال على رضى الله عنه: لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً» (25) على رضى الله عنه فرمود: اگر پرده کنار رود، به یقین من، افزوده نمى‏گردد.

17-«آخى رسول الله صلى الله علیه و سلم بین اصحابه بدارالخیزران و اخذ بید على و قال: «هذا اخى»(26) رسول خدا(ص) در دارالخیزران بین اصحاب خود، عقد برادرى خواند و خود، دست على را گرفت و فرمود: این بردار من است.

18-«قوله صلى الله علیه و سلم:«اقضاکم على...»(27) پیامبر اکرم(ص) فرمود: على، آگاه‏ترین شما به قضاوت است.

19-«»لافتى الا على لانه الوصى و الولى(28) جوانمردى مانند على وجود ندارد، زیرا او جانشین من و ولى و سرپرست شماست.

ابن‏عربى، علاوه بر این که در آثارش به نقل روایات از ائمه شیعه اهتمام ورزیده، در مواردى هم به ولایتشان اعتراف کرده و برایشان مقامى برابر با مقام انبیاء قایل شده است، چنانکه در باب دویست و هفتادم کتاب «فتوحات مکیه» آنجا که در خصوص معرفت منزل قطب و امامین از مناجات محمدیه سخن گفته، آورده است: «اعلم ایدک الله بروح منه ان ممن تحقق بهذا المنزل من الانبیاء صلوات الله علیهم اربعة: محمد و ابراهیم و اسمعیل و اسحق علیهم السلام و من الوالیاء اثنان و هما الحسن و الحسین سبطا رسول الله صلى الله علیه و سلم.» بدان- خداوند یارى دهاد- از کسانى که در این منزل متحقق شده‏اند، از انبیاء چهار کس اند: محمد، ابراهیم، اسماعیل و اسحاق علیهم السلام و از اولیا، دو کسند: حسن و حسین فرزندان رسول الله(ص)(29) و نیز در فراز دیگر در دفاع از محبت رسول خدا(ص) نسبت به امام حسن و امام حسین علیهم السلام مى‏نویسد: روز جمعه‏اى، پیامبر(ص) مشغول ایراد خطبه بود که دید حسن و حسین به سوى او مى‏آیند، پیراهن به پایشان گیر کرد و به زمین افتادند، رسول خدا نتوانست خود را نگه دارد، لذا از منبر به زیر آمد و دست آن دو را گرفت و با خود، بالاى منبر برد و خطبه را ادامه داد. آیا این براى پیامبر، نقص محسوب مى‏شود؟ خیر، بلکه به خدا سوگند، این از کمال معرفت وى ناشى مى‏گردد، زیرا او خود مى‏داند که با چه دیدى و به چه کسى نظر کرده است، دیدى که کورباطنان از دیدن آن عاجزند، لذا، آنها در مثل این موارد مى‏گویند: چرا او به سبب توجه به خدا، از توجه به این امور خوددارى نکرد، و این در حاکى است که به خدا سوگند، آن حضرت در آن هنگام، جز به خدا توجه نکرد.(30)


باز در همان کتاب از جمله علماى این امت- امت اسلام- که از صحابه بوده‏اند و احوال رسول الله(ص) و اسرار علومش را براى این امت حفظ کرده‏اند، على(ع)، سلمان فارسى و ابن عباس را شمرده است و از خلفاى دیگر، نام نبرده است.(31)

باز در شأن نزول آیات:«و یوفون بالنذر و یخافون یوماً کان شره مستطیراً و یطعمون الطعام على حبه مسکینا و یتیماً و اسیراً»(32) ماجراى بیمار شدن امام حسن و امام حسین(ع) و نذر کردن سه روز روزه حضرت على و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین(ع) و فضه را و نیز جریان تهیه جو براى پختن نان را، با تمام جزییات آن در دو صفحه نقل کرده و سپس مى‏نویسد: روز چهارم روزه نبودند، که نذرشان پایان یافته بود. على، حسن و حسین علیهم‏السلام به پیش پیامبر(ص) رفتند و آن کودکان، از شدت گرسنگى چون جوجکان به خود مى‏لرزیدند، پیامبر از این حالت نگران شد و فرمود به سوى فاطمه برویم و چون به پیش فاطمه رسیدند، او را در محراب عبادت یافتند، درحالى که از شدت گرسنگى شکمش به پشتش چسبیده و چشمانش فرو رفته بود، پیامبر که فاطمه را به این حالت دید، فرمود: «واغوثاه» درحال، جبرئیل امین نازل شد و عرض کرد یا محمد بگیر، گواراى اهل بیتت باد، پیامبر فرمود اى جبرییل چه بگیرم؟ جبرییل این آیت بخواند که: «یطعمون الطعام على حبه مسکیناً و یتیماً و اسیراً» تا «وکان سعیکم مشکوراً».(33)

چنانکه ملاحظه شد، ابن‏عربى این واقعه را که ازمقام تقوا و طهارت و قدس و معنویت و نهایت محبت و انسان‏دوستى و احسان و ایثار آن بزرگواران حکایت مى‏نماید با اهمیت و دقت نقل کرد و به این وسیله، مقام شامخ ایمان و احسان آنان را ستود و در ضمن، محبت و ارادت خود را نیز نسبت به ایشان آشکار ساخت. محیى‏الدین مى‏نویسد: حضرت حق به رسول خدا(ص) دستور داده است که پاداش رسالتش را از امت خود بگیرد، به این معنا که نزدیکان او را دوست بدارند. از این‏رو فرمود: «قل لاأسئلکم علیه اجراً الا المودة فى القربى» یعنى در برابر تبلیغ آنچه براى شما آورده‏ ام، مزدى از شما نمى‏ خواهم، جز این که نزدیکانم را دوست بدارید.

بنابراین، بر امت است که پاداش تبلیغ او را که خداوند بر آنان واجب کرده است، ادا کنند. یعنى، نزدیکان و اهل بیت او را دوست بدارند، و این مسأله را با تعبیر «مودت» که به معناى ثبوت محبت و دوستى است، بیان داشت.

ابن‏عربى مى‏نویسد: هیچکس، جز خدا نمى‏داند که اهل مودت و دوستان و نزدیکان رسول خدا(ص) از چه پاداشى بهره‏مند هستند. (34) بالاتر از اینها، او محبت اهل بیت را برابر با محبت پیامبر(ص) دانسته و تصریح کرده است که دشمنى و خیانت به ایشان، در واقع دشمنى و خیانت به آن حضرت است، چنانکه در «فتوحات مکیه» نوشته است: «کسانى که اهل بیت رسول‏الله(ص) را دشمن مى‏دارند و به آنان خیانت مى‏ورزند، همانا با خود رسول‏الله دشمنى کرده و به وى خیانت ورزیده‏اند. فرض است همانطور که رسول‏الله را دوست داریم، اهل بیتش را نیز دوست بداریم و از عداوت و کراهت نسبت به ایشان، احتراز و اجتناب کنیم».بعد مى‏افزاید: «شخص ثقه‏اى در مکه به من گفت: من از اعمال شرفا (سادات از نسل حضرت فاطمه) در مکه ناراحت بودم و کراهت داشتم. شبى، فاطمه(س) دختر رسول‏الله(ص) را در خواب دیدم که از من اعراض مى‏کند و روى برمى‏گرداند؛ من بر وى سلام کردم و از جهت اغراضش جویا شدم، پاسخ داد تو از شرفا بدگویى مى‏کنى، گفتم اى بانوى من، آیا کارهایشان را درباره مردمان نمى‏بینى؟ فرمود، آیا ایشان فرزندان من نیستند؟ پس من از کار خود توبه کردم و آن حضرت به من اقبال فرمود و من از خواب بیدار شدم». ابن‏عربى پس از نقل این واقعه ابیات زیرا را انشاد مى‏کند:

 

·         فلا تعدل باهل البیت خلقاًفبغضهم من الانسان خسر

·         فاهل البیت هم اهل السیادةحقیقى و حبهم عبادة (35)

ترجمه: در سیادت و بزرگى، احدى را با اهل بیت برابر مدان، پس تنها اهل البیت شایسته سیادت و بزرگى هستند. دشمنى با ایشان، زیان و خسارت حقیقى و دوستیشان، عبادت است. و در همان جا تصریح مى‏کند که: «فاجعل بالک و اعرف اهل البیت فمن خان اهل البیت فقدخان رسول‏الله صلى الله علیه و سلم

ترجمه: تمام قرار بده همت خود براى شناخت اهل بیت، پس کسى که خیانت کند به اهل بیت، خیانت کرده است به رسول خدا(ص).


گفتنى است که ابن‏عربى باز در «فتوحات مکیه» احادیثى نقل کرده و عباراتى آورده، که دلالت بر حسن عقیدت و محبت و ارادتش به آن بزرگواران دارد. از جمله نوشته است: «وقد ورد فى الخبر: عن النبى صلى‏الله علیه و سلم ان الجنة اشتاقت الى على و عمار و سلمان و بلال» یعنى: بهشت، مشتاق و علاقه‏مند است به على و عمار و سلمان و بلال. (36) باز این حدیث را از پیامبر(ص) نقل کرده که فرمود: «فاطمة بضعة منى یسؤنى ما یسوءها و یسرنى ما یسرها و انه لیس لى تحریم ما احل الله و لاتحلیل ما حرم‏الله» یعنى، فاطمه پاره تن من است، آنچه او را ناراحت کند مرا ناراحت مى‏کند و آنچه او را مسرور کند، مرا مسرور کرده است. (37) بالاخره تصریح کرده است که: فاطمه (س) گرامى‏ترین مردم، نزد پیامبر است. (38)



پس ملاحظه شد که او از احادیث ائمه امامیه در کتاب‏هایش آورده و به ذکر فضایل و مناقبشان پرداخته و از آن بزرگواران به بزرگى و پاکى و پارسایى نام برده و هرگز با آنان خصومت و دشمنى نورزیده و حتى دشمنى با آنان را زیان‏آور و دوستیشان را عبادت دانسته است. منتها او در ظاهر، شیعه نبوده است تا فقط از ائمه شیعه روایت نقل کند، و تنها به ذکر فضایل و مناقب آن بزرگواران بپردازد و منحصراً نسبت به ایشان، اظهار محبت و مودت نماید. لذا از روى تقیه، از دیگران نیز احادیثى نقل کرده و براى آنها هم فضایل و مناقبى قایل شده است.

استاد سید جلال‏الدین آشتیانى مى‏نویسد: رساله‏اى در ولایت از شیخ اکبر ابن عربى به نام «الوعاء المختوم على السر المکتوم» که از بهترین آثار عرفانى در تمام دوران عرفان است و مؤلف عظیم آن را در شئون ختم ولایت مطلقه محمد به مهدى موعود علیه السلام و نحوه ظهور آن حضرت تألیف کرده است. (39)

علامه حسن زاده آملى، پس از ذکر تشرف محیى‏ الدین به حضرت بقیة الله مهدى موعود (عج) به نقل از «فتوحات مکیه» مى‏گوید: و به همین منوال و مضمون در چند جاى دیگر فتوحات مکیه مطالبى دارد و رساله «شق الحبیب» را بخصوص درباره حضرت مهدى علیه السلام نوشته است.(40) نگارش کتاب «شق الحبیب»، رمزگونه است به طورى که در آغاز آن آمده است: این رساله ازعلومى است که جز بر صاحبان آن علم، واجب است پوشیده بماند و آن از علومى است که على بن ابیطالب رضى الله عنه با دست خود به سینه خود زد و گفت در این سینه دانش‏هاى زیادى است، اگر حاملانى براى آنها مى‏یافتم». (41)

مى‏گوید: خواستم آنچه را که گاهى آشکار مى‏کنم و گاهى پنهان در این کتاب قرار دهم که مرتبه نخست آن، این است که این نسخه انسانیت مقام انبیاست و مرتبت دوم آن، مقام امام مهدى منسوب به دختر نبى است. (42)

در پایان مى‏گوید: ما در این کتاب، به طور ضمنى به مطالبى اشاره کرده‏ایم. و آنچه گفتیم پرده از روى آنچه نگفتیم برمى‏دارد. (43)

ابن عربى، حضرت مهدى موعد (عج) را خاتم اولیا مى‏داند. چنانکه در «فتوحات مکیه» در باب معرفت وزراى مهدى در آخرالزمان مى‏نویسد:«خداوند را خلیفه‏اى است موجود، که ظاهر مى‏گردد و ظهورش، در زمانى اتفاق مى‏افتد که دنیا پر از جور و ستم باشد و او، دنیا را پر از عدل و قسط مى‏فرماید و اگر از عمر دنیا نماند مگر یک روز، خداوند آن را طولانى مى‏گرداند تا آن خلیفه، ولایت کند. او از عترت رسول الله (ص) و جدش حسین بن على ابن ابیطالب است». سپس مى‏گوید: مهدى (عج) حکم نمى‏کند مگر به آنچه را که فرشته از نزد خدا در قلب او القا مى‏کند، فرشته‏اى که خداوند بر او گمارده است تا او را یارى کند. و این همان شرع واقعى محمدى است، به گونه‏اى که اگر حضرت محمد (ص) زنده بود، درباره آن مساله درست به همان گونه که امام مهدى (عج) حکم مى‏کند، حکم مى‏کرد. بنابراین، خداوند مهدى (عج) را آگاه مى‏کند که شریعت محمدى چنین است. و با وجودى نصوصى که خداوند به او عنایت کرده، قیاس بر او حرام است. و به همین دلیل، رسول خدا (ص) در توصیف مهدى (عج) فرمود: «یقفو اثرى لایخطى‏ء...» از من پیروى مى‏نماید و خطا نمى‏کند. پیامبر (ص) با این کلام به ما فهماند که از او ، باید پیروى کرد، زیرا او تابع رسول خداست و نیز به ما فهماند که مهدى (عج) معصوم است، چرا که معناى معصوم در حکم، چیزى جز عدم خطا و اشتباه نیست»(44)

او به دنبال عبارات مزبور در یک فصل، مطالب بسیارى درباره وقایع ظهور آن حضرت آورده و پس از ذکر شمایل و فضایل مهدى و وصف اعوان و انصار و شرح شروع و پایان کار آن حضرت، مى‏سراید:

 

·         «الا ان ختم الاولیاء شهیدهوالسید المهدى من آل احمدهو الشمس یجلو کل غم و ظلمة

·         و عین امام العالمین فقیدهو الصارم الهندى حین یبیدهوالوابل الوسمى حین یجود»(45)

ابن‏عربى در کتاب «عنقاء مغرب فى ختم الاولیاء و شمس المغرب» در توصیف خصایص و شروط و کمالات خاتم‏الولایة، به نقل امتیازاتى مى‏پردازد، که آنها را جز در شخص قائم آل محمد(ص) و امام دوازدهم شیعیان نمى‏توان یافت و در آخر همان کتاب، به تعیین صریح خاتم‏الاولیا پرداخته و گوید: «فان الامام المهدى المنسوب الى بیت النبى». (46)

مرحوم حکیم آقا محمدرضا قمشه‏اى در رساله خویش در ذیل فص شیثى(ص‏8)، براى اثبات این‏که ابن‏عربى، حضرت مهدى را به عیسى برترى داده، چنین استدلال مى‏کند که: او، مهدى(عج) را امام العالمین خواند و العالمین، جمع محلى به الف و لام است، لذا افاده عموم مى‏کند و عیسى و روح و نیز از عالمین است و اگر العالمین به کسر لام خوانده شود، باز عیسى و روح داخل خواهند بود، خلاصه به هر دو قرائت و به هر دو معنى، این بیت نص است بر امامت مهدى بر عیسى و روح.

شایسته ذکر است، ابن عربى پس از ایراد ابیات فوق و بحث و تحقیق در این مقام، میان ختم ولایت محمدیه و مهدى موعود(ع) فرق مى‏گذارد و مى‏نویسد: «و امام ختم الولایة المحمدیة فهو أعلم الخلق بالله لایکون فى زمانه و لا بعد زمانه اعلم بالله و بمواقع الحکم منه فهو و القرآن اخوان کما ان المهدى و السیف اخوان». (47)

او، خصوص مهدى موعود(ع) از نسل على(ع) و در پاسخ به سؤال سیزدهم از پرسش‏هاى محمدبن‏على ترمذى مقام ختم ولایت محمد را، از آن مردى از عرب مى‏داند که اکرم این قوم است، چنانکه در باب هفتاد و سوم «فتوحات مکیه» مى‏نگارد: «و اما ختم ولایت محمدى، آن براى مردى از عرب است که به لحاظ اصل و نسب و به‏دست گرفتن این ولایت اکرم این قوم است و امروز در زمان ما موجود است، در سال پانصدونودوپنج وى را شناختم و نشانه (خاتم ولایت مطلقه)اش را که حق از دیدگان بندگانش پنهان نموده، در شهر فاس مشاهده کردم... و چنانکه خداوند نبوت تشریعى را به محمد(ص) ختم کرده، ولایت مطلقه محمدى را به مهدى(عج) ختم نموده است» (48)

ابن‏عربى در باب سیصد و شصت‏وششم «فتوحات مکیه» (49) بحث مبسوطى درباره امام مهدى(عج) دارد، که بر وفق باور شیعه امامیه و حاکى از عقیده استوار وى به مقام بسیار والا و معنوى آن امام همام است. مثلاً او را معصوم و علمش را، از طریق تنزیل الهى مى‏داند و تأکید مى‏کند با این‏که، او علم به قیاس دارد، ولى هرگز بدان حکم نمى‏کند، بلکه تنها به چیزى حکم مى‏کند که فرشته از سوى خداوند به وى القا کرده است و آن شرع حقیقى محمدى است، که اگر آن حضرت زنده مى‏بود، جز آن حکم نمى‏فرمود.


1- رساله روح‏القدس، ص 128.

2- همان، ص 39.

3- فتوحات مکیه، ج 1، باب 6، چاپ بیروت.

4- همان، ج 1، ص 154، چاپ بیروت، ص 1293 نقل از هدایةالامم، ص 24 مقدمه و نیز همان، ص 131 چاپ بولاق قاهره، نقل از جلوه‏هاى ولایت در آثار امام خمینى، ص 73.

5- جلوه‏هاى ولایت در آثار امام خمینى، ص 73.

6- محیى‏الدین ابن عربى.

7- ر.ک. به جامع‏الاسرار، ص 201، نقل از محیى‏الدین ابن عربى.

8- شجرةالکون، شیخ‏اکبر محیى‏الدین ابن عربى، ترجمه دکتر گل‏بابا سعیدى، ص 149- 151.

9- فتوحات مکیه، ج 1، ص 284.

10- همان، ج 1، ص 303 و شق‏الجیب، ص 65 و رساله روح‏القدس، ص 38.

11- مقصود از علم‏الافراد، علمى است که اختصاص به افراد دارد و دیگران از آن بى‏بهره‏اند و چه بسا که استعداد دریافت و پذیرش آن را نیز ندارند و چنان که دیدیم امام على(ع) اشخاص مستعد و شایسته‏اى نیافت تا آن را آشکار سازد.

12- فتوحات مکیه، ج 1، ص 303.

13- همان، ج 1، ص 297. و ر.ک: هزار و یک نکته، نکته 631.

روایت طولانى است که به علت عدم گنجایش این کتاب نقل نشد.

14- فتوحات مکیه، ج 8، ص 326-321.

15- محاظرةالابرار و مسامرة الاخیار، ج 2، ص 6.

16- فتوحات مکیه، ج 8، ص 378.

17- تفسیر شیخ اکبر محیى‏الدین ابن عربى، مقدمه، ص 3، تجلیات الهیه، ص 416.

18-همان، مقدمه، ص 3، تجلیات الهیه، ص 416.

19- فتوحات مکیه، ج 2، ص 453.

20- همان، ج 1، ص 423.

21- همان، ج 1، ص 423.

22- همان، ج 1، ص 467.

23- محاضرات، ج 2، ص 280 نقل از روح مجرد، ص 458.

24- همان، ج 2، ص 522.

25- فتوحات مکیه، ج 5، ص 194 و 331.

26- همان، ج 5، ص 195.

27- همان، ج 6، ص 202 و 247.

28- همان، ج 8، ص 107.

29- همان، ج 4، ص 300.

30- همان، ج 2، ص 531.

31- همان، ج 1، ص 151.

32- سورةالدهر، (76)، آیات 7، 8.

33- محاضرةالابرار و مسامرةالاخیار، ج 1، صص 150- 153.

34- همان، ج 5، ص 250 و 249.

35- فتوحات مکیه، ج 4، ص 139.

36- همان، ج 1، ص 478 و ر.ک: ج 3، 546.

37- همان، ج 3، ص 599 و ج 6، ص 384.

38- همان، ج 2، ص 610.

39- تفسیر فاتحةالکتاب، مقدمه، ص‏

40- هزار و یک کلمه، ج 1، ص 88.

41- حجاب هستى (چهار رساله)، محیى‏الدین ابن عربى، شق الحبیب، ص 127.

42- همان، ص 161.

43- همان، ص 171 و 170.

44- فتوحات مکیه، ج 6، ص 62.

45- همان، ج 6، باب 366، ص 51، 52.

46- هدایةالامم، ص 25 مقدمه.

47- فتوحات مکیه، ج 6، ص 54.

48- همان، ج 2، ص 75 و نیز ر. ک: محیى‏الدین ابن عربى، 473 و 472 و هدایةالامم، ص 24 مقدمه.

49- همان، ج 6، ص 66-50.

 

برخی از فضائل بی بدیل حضرت علی علیه سلام


 - حضرت علی علیه سلام را بهتر بشناسیم

علی سلام الله علیه و آله ,  این یگانه  اعصار و قرون ,  امیر المومنین , جانشین پیامبر اعظم (ص) , همسر بانوی اول خلقت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیه , پدر امامان معصوم و ............. و درحقیقت  افتخار نوع بشریت که هر انسانی به بواسطه همنوع بودن با ایشان ,  می تواند  به کل عالم هستی  , اعم از انس و جن و فرشته  ها و حتی ملائکه مقرب الهی  هم  فخر بفروشد کیست ؟

شخصیتی که  مصداق خلیفه خدا بر روی زمین است  و دلیلی محکم  برای علت  فرمان خالق بی همتا  جهت سجده ملائکه به  حضرت آدم علیه سلام  .

علی علیه سلام در کسب فضائل بی همتا و غیر قابل تکرار است  , ایشان   همه ارزش های انسانی را در خود یکجا جمع آوری کرده  , بصورتی که هیچ کس  از ابتدای خلقت تا انتهای آن  امکان ,  همراهی  و یا حتی نزدیک شدن به  ایشان را در این فضائل ندارد .

علی علیه سلام در حقیقت در بیشتر فضائل خویش یا اولین نفر است . مانند اسلام آوردن و یا تنها ترین است , مانند ولادت در کعبه و هیچ فضیلتی در جهان بشریت نیست که علی(ع) یا همه آن را از آن خویش کرده و یا در آن سهم عظیمی دارد .

به همین دلیل در اینجا ما بصورت فهرست گوشه ائی از فضائل بی انتهای حضرت علی علیه سلام را که یا در آنها یگانه است یا اولین نفر , برای آگاهی بیشتر  دوستان و علاقه مندان به شناخت هرچه بهتر این مرد الهی شرح می دهیم .

1-  حضرت علی علیه سلام  تنها کسی ست که به نقل همه مورخین اعم از  شیعه و سنی   در خانه کعبه متولد شده است   .

2-  حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که در ذل توجه علمی و الهی پیامبر(ص) بزرگوار اسلام  قرار داشت و تحت تربیت مستقیم و بلا واسطه ایشان  رشد یافته است , از بدو ولادت تا بیست و چند سالگی (چه سعادتی از این برتر اول معلم بشریت معلم خصوصی ایشان بوده)

3-  حضرت  علی علیه سلام  اولین شخصی ست که  در 10 سالگی اسلام آورد و هرگز در زندگی خود بت نپرستید ومشرک نبود .

4-  حضرت علی علیه سلام اولین شخصی ست که بهمراه پیامبر(ص)  نماز گذارد در حالی که همه مردم مشرک بودند  و بت می پرستیدند.

5-  حضرت علی علیه سلام اولین شخصی بود برای نماز پیامبر(ص) اذان گفت بدین ترتیب ایشان اولین موذن   و اولین  مکبر   جهان اسلام است .

6-  حضرت علی علیه سلام اولین  شخصیتی ست که  موفق به شنیدن تلاوت اولین آیات قرآن را از زبان مبارک پیامبر(ص)  در غار حرا شد و اولین قاری قرآن است .

7-  حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که جان خود را برای نجات پیامبر (ص) فداکرد و هنگام هجرت رسول الله  به مدینه , در بستر  ایشان خوابید .

8- حضرت علی علیه سلام  تنها کسی ست که درباره این مجاهدت او آیه قرآنی نازل شد. 

وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ [٢:٢٠٧]

و از مردم کسی است که جانش را برای خشنودی خدا می فروشد [مانند امیرالمؤمنین (علیه السلام)] و خدا به بندگان مهربان است. 


9- حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که وصی و نماینده رسول خدا در ادای امانت وقروض ایشان بود هنگام هجرت به مدینه .

10- حضرت علی علیه سلام اولین کاتب قرآن است .

11- حضرت علی علیه سلام تنها کسی بود که هنگام بستن عقد اخوت بین مسلمین با پیامبر(ص) برادرشد و تا آخر عمر برادر دینی رسول الله بود .

12- حضرت علی علیه سلام اولین کسی که در اسلام برایش سلاح ساخته شد و اولین    شمشیر برای ایشان آماده شد ونامش ذولفقار بود .

13- حضرت علی علیه سلام اولین کسی است که در راه خدا جهاد کرد و به جنگ رفت و اولین  ضربه شمشیر را بر پیکره کفر فرود آورد .          

14- علی علیه سلام اول کسی ست که در راه خدا خون کفار را بزمین ریخت ودر اولین نبرد اسلام (جنگ بدر) بیش از 20 تن از دشمنان دین خدا  را بخاک هلاکت انداخت .         

15- علی علیه سلام تنها کسی ست که به شرافت همسری فاطمه زهرا سلام الله علیه , آن اسوه دیانت و سرور بانوان جهان نائل شد .

16- علی علیه سلام تنها شخصی ست که در جشن ازدواج او خود پیامبر(ص) از حاضرین   پذیرائی کرد و با دست خویش برا ی مهمانان غذا کشیدو این افتخار بزرگیست .

17- علی علیه سلام تنها کسی ست که فرمان ازدواج او از طرف خداوند بتوسط حضرت  جبرئیل صادر شد .

18- حضرت علی علیه سلام تنها شخصی ست که پیامبر(ص)  صبح روز بعد از ازدواجش برای او و فاطمه شیر آورد و به آنها خورانید و این لطف بزرگی ست که نصیب ایشان شده .     

19- حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که در جنگ احد زمانی که همه مسلمانان ازجنگ فرار کردند جان خویش را سپر کرد و پیامبر(ص) را از محاصره دشمن و شهادت حتمی نجات داد .     

20- حضرت علی علیه سلام تنها کسی بود که در جنگ خندق در مقابل دعوت پیامبر(ص) به مقابله با عمر بن عبدود به میدان جنگ شتافت و اورا به هلاکت رساند .

21-  حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که در هنگام نبرد با عمر بن عبدود خشم خودرا در نبرد دخالت نداد و در نهایت اخلاص اورا برای رضای خدا هلاک کرد .

22- حضرت علی علیه سلام تنها کسی کسیست که بفرموده پیامبر(ص) ارزش یک ضربت شمشیر او در روز جنگ خندق از عبادت جن و انس تا قیامت برتر و  بیشتر است .


در جنگ خندق پس از اینکه حضرت علی علیه السلام عازم نبرد با عمرو بن عبدود، قهرمان نامی عرب، شد، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « برز الایمانُ کلّه الیَ الشرک کُلّه» (تمام ایمان در برابر تمام شرک قرار گرفت) و آن‌گاه که حضرت علی علیه السلام با ضربه خود، عمرو را به زمین انداخت، پیامبر خدا فرمود:« ضربه علی در خندق، برتر از تمام اعمال امت من تا روز قیامت است.» سپس گرد و خاک از صورت و چشمان علی علیه السلام پاک کرد و فرمود:« اگر کار امروز تو با اعمال تمام افراد امت محمد سنجیده شود، عمل تو برتری دارد، چون با کشته شدن عمرو، ذلت و خواری در خانه تمام مشرکان نفوذ کرد و عزت و سربلندی در خانه تمام مسلمانان جای گرفت.»

روایت «ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین» در منابع متعدد اهل‌سنت وارد شده است که در ادامه برخی از آنها ذکر می‌شود.


جناب مولانا جلاالدین در مثنوی شریف خویش این اتفاق را به شعر آورده :


مولوی

مثنوی معنوی

دفتر اول

بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست

از علی آموز اخلاص عمل

شیر حق را دان مطهر از دغل

..................*****....................

ای علی که جمله عقل و دیده‌ای

شمه‌ای واگو از آنچ دیده‌ای

تیغ حلمت جان ما را چاک کرد

آب علمت خاک ما را پاک کرد

بازگو دانم که این اسرار هوست

زانک بی شمشیر کشتن کار اوست

صانع بی آلت و بی جارحه

واهب این هدیه‌های رابحه

صد هزاران می چشاند هوش را

که خبر نبود دو چشم و گوش را

باز گو ای باز عرش خوش‌شکار

تا چه دیدی این زمان از کردگار

چشم تو ادراک غیب آموخته

چشمهای حاضران بر دوخته

آن یکی ماهی همی‌بیند عیان

وان یکی تاریک می‌بیند جهان

وان یکی سه ماه می‌بیند بهم

این سه کس بنشسته یک موضع نعم

چشم هر سه باز و گوش هر سه تیز

در تو آویزان و از من در گریز

سحر عین است این عجب لطف خفیست

بر تو نقش گرگ و بر من یوسفیست

عالم ار هجده هزارست و فزون

هر نظر را نیست این هجده زبون

راز بگشا ای علی مرتضی

ای پس سؤ القضا حسن القضا

یا تو واگو آنچ عقلت یافتست

یا بگویم آنچ برمن تافتست

از تو بر من تافت چون داری نهان

می‌فشانی نور چون مه بی زبان

لیک اگر در گفت آید قرص ماه

شب روان را زودتر آرد به راه

از غلط ایمن شوند و از ذهول

بانگ مه غالب شود بر بانگ غول

ماه بی گفتن چو باشد رهنما

چون بگوید شد ضیا اندر ضیا

چون تو بابی آن مدینهٔ علم را

چون شعاعی آفتاب حلم را

باز باش ای باب بر جویای باب

تا رسد از تو قشور اندر لباب

باز باش ای باب رحمت تا ابد

بارگاه ما له کفوا احد



23- حضرت علی تنها کسی ست که جز در یک جنگ (که آنجا بدستور پیامبر (ص) جانشین حضرت رسول در مدینه بود و در جنگ حضور نداشت) در همه جنگهای پیامبر(ص) حاضر بوده و همیشه هم پرچم دار و هم فرمانده سپاه اسلام بود و در همه جنگها هم دلیل پیروزی مسلمانان میشد  .

24- حضرت علی علیه سلام در هیچ جنگ و هیچ ماموریتی که پیامبر (ص) به او واگذار می نمود شکست نخورد و ناکام باز نگشت , الا اینکه همیشه با پیروزی بازمیگشت  و رسول خدا را خشنود می نمود .

25- حضرت علی علیه سلام اول و تنها شخصی ست که درباره پیروزهای او در جنگها شعرا شعر سرودند و قصیده سرایان قصیده گفتند .

26- حضرت علی علیه سلام اولین حافظ قرآن و اولین قاری قرآن و اول شخصی ست که کل قرآن  کریم را بین دوجلد جمع آوری کرد  .

27- علی علیه سلام تنها کسی است که در قرآن از ایشان بعنوان نفس پیامبر(ص)  یاد شده و در زمان مباهله همراه پیامبر(ص) بودند و هیچ یک از اصحاب آنجا حاضرنبود .


فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ [٣:٦١]

پس هر که با تو درباره او [عیسی] پس از آنکه بر تو [به واسطه وحی، نسبت به احوال وی] علم و آگاهی آمد، می ادله و ستیز کند، بگو: بیایید ما پسرانمان را و شما پسرانتان را، و ما زنانمان را و شما زنانتان را، و ما نفوسمان را و شما نفوستان را دعوت کنیم؛ سپس یکدیگر را نفرین نماییم، پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم 


28- حضرت علی علیه سلام تنها کسی است که کل افطار خود و خانواده اش راسه شب پیاپی به فقیر و اسیر و یتیم بخشید و خود و خانواده اش با آب خالی افطار کردند  و آیاتی در باره این عمل ایشان بر پیامیر صلوات الله علیه و آله و اصحابه در آن شب نازل گشت .


29- حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که درباره عمل بخشش افطارایشان سوره مبارکه هل اتی نازل شد و خداوند در قرآن این عمل اورا در سوره هل اتی  یا انسان ستود .

سوره: هل اتی ... انسان

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ 


إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِیرًا [٧٦:٤]
ما برای کافران زنجیرها و بندها و آتش فروزان آماده کرده ایم.
﴿٤﴾

إِنَّ الْأَبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِن کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا [٧٦:٥]
همانا نیکان همواره از جامی می نوشند که نوشیدنی اش آمیخته به کافور [آن ماده سرد، سپید و معطر] است.
﴿٥﴾

عَیْنًا یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیرًا [٧٦:٦]
آن جام از چشمه ای است که همواره بندگان خدا از آن می نوشند و آن را به دلخواهشان هرگونه که بخواهند جاری می نمایند.
﴿٦﴾

یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا [٧٦:٧]
[همانان که] همواره نذرشان را وفا می کنند، و از روزی که آسیب و گزندش گسترده است، می ترسند،
﴿٧﴾

وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا [٧٦:٨]
و غذا را در عین دوست داشتنش، به مسکین و یتیم و اسیر انفاق می کنند.
﴿٨﴾

إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا [٧٦:٩]
[و می گویند:] ما شما را فقط برای خشنودی خدا اطعام می کنیم و انتظار هیچ پاداش و سپاسی را از شما نداریم.
﴿٩﴾

إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا [٧٦:١٠]
ما از پروردگارمان در روزی که روز عبوس و بسیار هولناکی است می ترسیم.
﴿١٠﴾

فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَٰلِکَ الْیَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا [٧٦:١١]
پس خدا نگه دار آنان از آسیب و گزند آن روز است و شادابی و شادمانی به آنان عطا می کند.
﴿١١﴾

وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِیرًا [٧٦:١٢]
و آنان را برای اینکه [در برابر تکالیف دینی و حوادث روزگار] شکیبایی ورزیدند، بهشتی [عنبرسرشت] و لباسی ابریشمین پاداش می دهد.
﴿١٢﴾

مُّتَّکِئِینَ فِیهَا عَلَى الْأَرَائِکِ ۖ لَا یَرَوْنَ فِیهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِیرًا [٧٦:١٣]
در آنجا بر تخت ها تکیه می زنند، در حالی که آفتابی [که از گرمایش ناراحت شوند] و سرمایی [که از سختی اش به زحمت افتند] نمی بینند،
﴿١٣﴾

وَدَانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِیلًا [٧٦:١٤]
و سایه های درختان به آنان نزدیک و میوه هایش به آسانی در دسترس است،
﴿١٤﴾

وَیُطَافُ عَلَیْهِم بِآنِیَةٍ مِّن فِضَّةٍ وَأَکْوَابٍ کَانَتْ قَوَارِیرَا [٧٦:١٥]
و ظرف هایی از نقره فام، و قدح هایی بلورین [که پر از غذا و نوشیدنی است] پیرامون آنان می گردانند؛
﴿١٥﴾

قَوَارِیرَ مِن فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِیرًا [٧٦:١٦]
جام هایی از نقره که آنها را به اندازه مناسب اندازه گیری کرده اند،
﴿١٦﴾

وَیُسْقَوْنَ فِیهَا کَأْسًا کَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِیلًا [٧٦:١٧]
و در آنجا جامی که نوشیدنی اش آمیخته به زنجبیل است، به آنان می نوشانند،
﴿١٧﴾

عَیْنًا فِیهَا تُسَمَّىٰ سَلْسَبِیلًا [٧٦:١٨]
از چشمه ای در آنجا که « سلسبیل » نامیده شود،
﴿١٨﴾

۞ وَیَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَّنثُورًا [٧٦:١٩]
و پیرامونشان نوجوانانی جاودانی [برای پذیرایی از آنان] می گردند، که چون آنان را ببینی پنداری مرواریدی پراکنده اند،
﴿١٩﴾

وَإِذَا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیمًا وَمُلْکًا کَبِیرًا [٧٦:٢٠]
و چون آنجا را ببینی، نعمتی فراوان و کشوری بزرگ بینی،
﴿٢٠﴾

عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ ۖ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا [٧٦:٢١]
بر اندامشان جامه هایی از حریر نازک و سبز رنگ و دیبای ستبر است و با دستبندهایی از نقره آراسته شده اند، و پروردگارشان باده طهور به آنان می نوشاند.
﴿٢١﴾

إِنَّ هَٰذَا کَانَ لَکُمْ جَزَاءً وَکَانَ سَعْیُکُم مَّشْکُورًا [٧٦:٢٢]
[به آنان گوید:] یقیناً این [نعمت ها] پاداش شماست و تلاشتان مقبول افتاده است؛ 

جناب صفی علیشاه در دیوان اشعار خود این عمل حضرت علی علیه سلام  را در این ابیات زیبا آورده .

گه سه نان داد و خویش حامد خویش                           زان  کنایت  بهفده  آیت   شد 

گاه    اندر    نماز   خاتم     داد                                                ختم بر دست  او  مروت  شد 



30- حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که بدستور پیامبر(ص)  از جمع اصحاب اجازه یافت که از خانه اش دری به مسجد پیامبر(ص) باز شود و اجازه خوابیدن وخوردن در مسجد را داشت .

31- حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که بحکم آیه نجوا با پیامبر صلوات الله علیه و آله و اصحابه نجوا کرد و صدقه داد و هیچ کس به این حکم قرآن عمل نکرده جز علی علیه سلام .


یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَةً ۚ ذَٰلِکَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَأَطْهَرُ ۚ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ [٥٨:١٢]

ای مؤمنان! زمانی که می خواهید با پیامبر گفتگوی محرمانه کنید، پیش از گفتگوی محرمانه خود صدقه دهید، این برای شما بهتر و پاکیزه تر است، و اگر چیزی برای صدقه نیافتید [اجازه دارید محرمانه گفتگو کنید] زیرا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. 

این حکم تنها یکروز برقرار بود و علی علیه سلام تنها شخص عمل کننده به این حکم بود که درهمی را به ده دینار تبدیل کرد و ده بار صدقه داد و در جمع از پیامبر صلوات الله علیه و اله و اصحابه سوالاتی را بصورت نجوا (درگوشی ) پرسید و روز بعد این حکم توسط آیه بعد همین سوره  منسوخ شد .


أَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَاتٍ ۚ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ [٥٨:١٣]

آیا ترسیدید از اینکه پیش از گفتگوی محرمانه خود صدقاتی بپردازید؟ پس چون نپرداختید و خدا هم توبه شما را پذیرفت، پس نماز را برپا دارید و زکات بدهید و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید، و خدا به اعمالی که انجام می دهید، آگاه است. 


32- حضرت علی علیه سلام اول کسی بود که به بام کعبه رفت و بدستور پیامبر(ص) اذان گفت در روز فتح مکه .

33- حضرت علی علیه سلام تنها کسی بود که بدستور پیامبر(ص) بت های داخل خانه کعبه را شکست و آنها را از کعبه بیرون ریخت .

34- حضرت علی علیه سلام تهنا کسی بود که برای نابود کردن بت های درون کعبه بر روی دوش پیامبر(ص) رفت و بتهائی را که در بلندی نصب شده بودند پائین آورد .

35- حضرت علی علیه سلام تنها کسی بود که در جریان جنگ تبوک سه ماه تمام در مدینه جانشین پیامبر(ص) بود و بجای ایشان حکومت کرد و بین امت داوری کرد و پیامبر(ص) همه آنها را تائید فرمود .

36- حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که در نماز خود و در حالت رکوع انگشتری به فقیر بخشید ودر باره این عمل وی آیه قرآن نازل شد .


إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ [٥:٥٥]

سرپرست و دوست شما فقط خدا و رسول اوست و مؤمنانی [مانند علی بن ابی طالب اند] که همواره نماز را برپا می دارند و در حالی که در رکوعند [به تهیدستان] زکات می دهند. 

37- حضرت علی علیه سلام تنها کسی بود که در جریان جنگ خیبر درب بسیار بزرگ قلعه خیبر را که دها مرد آنرا بازو بسته می کردند از جا کند و باعث پیروزی مسلمانان شد

38- حضرت علی علیه سلام تنها کسی بود که در جریان حمله قوم هوازن پس از آنکه ابوبکر وعمر نتوانستند به پیروزی برسند ، صبحدم بر آنها تاخت و بر آنها پیروز شد و سوره مبارکه و العادیات در باره شجاعت و درایت حضرت علی  واین جنگ نازل شد .

 سوره: عادیات

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
وَالْعَادِیَاتِ ضَبْحًا [١٠٠:١]
سوگند به اسبان دونده ای که همهمه کنان [به سوی جنگ] می تازند
﴿١﴾

فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا [١٠٠:٢]
و سوگند به اسبانی که با کوبیدن سمشان از سنگ ها جرقه می جهانند
﴿٢﴾

فَالْمُغِیرَاتِ صُبْحًا [١٠٠:٣]
و سوگند به سوارانی که هنگام صبح غافل گیرانه به دشمن هجوم می برند
﴿٣﴾

فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعًا [١٠٠:٤]
و به وسیله آن هجوم، گرد و غبار فراوانی بر انگیزند
﴿٤﴾

فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا [١٠٠:٥]
و ناگاه در آن وقت در میان گروهی دشمن در آیند؛
﴿٥﴾

39- حضرت علی علیه سلام تنها کسیست که امور مربوط به کفن ودفن پیامبر(ص) را انجام داد و هنگامی که رسول الله(ص) از دنیا رفت سرش بر سینه علی بود  و علی همه امور مربوط به ایشان را انجام داد درحالی که همزمان در شورا ثقیفه بر سر جانشینی رسول الله بین مهاجر وانصار درگیری و بحث در جریان بود.

40- حضرت علی علیه سلام تنهاکسی بود که از سوی رسول الله برای قضا وت به یمن رفت و حضرت رسول(ص)  تمام قضاوت های ایشان را تائید کردند .

41- حضرت علی علیه سلام تنها کسی بود که رسول الله درباره ایشان فرمود من شهر علمم و علی دروازه این شهر است وهرکس که می خواهد از علم من بهرمند شود باید از علی بیاموزد.

42- حضرت علی علیه سلام تنها کسی بود که حضرت فاطمه علیه سلام را بوسیله وصیت ایشان غسل داد و دفن نمود وتنها کسی بود که از محل دفن ایشان آگاهی داشت .

43- حضرت علی علیه سلام اول کسی بود که پس از رحلت رسول الله عبا بر دوش نیافکند و از منزل خارج نشد تا قرآن را در بین دوجلد بر اساس نزول آن همراه تفسیر وشرح هر آیه و شان نزول آیات جمع آوری کرد .

44- حضرت علی علیه سلام تنها کسی بود که در حضور پیامبر(ص) و به توصیه ایشان خطبه های مفصل الهی ایراد کرد که هریک در نوع خود بی نظیر است .

45- حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که در حضور پیامبر(ص) و بدون آمادگی قبلی خطبه های باکلمات بدون نقطه و بدون الف ایراد کر که در نوع خود یک معجزه ادبی محسوب می شود .

برای خواندن متن و ترجمه این دو خطبه معجزه وار در همین وبلاگ جستجو کنید.

46- حضرت علی علیه سلام تنها کسیست که هم برای نزول قرآن وهم   بخاطر تنزیل آن با کفار و منافقین از یک سو  و قاسطین و ناکثین و مارقین از سوی دیگر نبرد کرد .

47- علی علیه سلام تنها کسیست که از او دعاها و احادیث پرمغزی مانند دعای شریف کمیل  و خطبه های بی نظیری چون خطبه البیان و نهج البلاغه بجا ماننده.

48- حضرت علی علیه سلام تنها حاکم جهان بشریت است که به فقیرانه ترین وجه ممکن زندگی کردند بحدی که کفشهای کهنه خود را بسیار وصله می زد تا در بیت المال صرفه جوئی کرده باشد .

49- حضرت علی علیه سلام تنها حاکم اسلامی بود که خود در پیشاپیش لشکر شمشیر میزد و به نبرد می پرداخت و در همه میدان های جنگ حاضر بودند .

50- حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که جمع اضدادند ایشان شجاعت , بلاغت و سخنوری , سخاوت , زهد ودین داری , درایت ,  قضاوت وعبادت , ولایت , سیاست و جوانمردی را در در خویش  جمع  آورده بودند و نهایت هر یک را به بشریت ارائه نمودند , هیچ کس تاکنون به این درجه نرسیده و هرگز نخواهد رسید .

51- حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که در هنگام امامت نماز صبح  در محراب مسجد کوفه با  ضربت شمشیر بسرش بشهادت رسید و این افتخار نصیب هیچ کس دیگری نگردیده و نخواهد شد , چنانچه شاعر فرمود : به کعبه ولادت // به مسجد شهادت // به کس این سعادت میسر نگردد .

52- حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که غذای خود را به قاتلش بخشید و فرمود اگر زنده بمانم اورا خواهم بخشیدو اگر از دنیا رفتم تنها به او یک ضربت بزنید زیرا او به من یک ضربت زده  .

53- حضرت علی علیه سلام تنها حاکم اسلامی بلکه جهانی است که شبانه  بصورت ناشناس بدست خویش برای مستمندان و فقیران طعام و آذوقه به دوش می کشید و شبانه بین آنان تقسیم میکرد  .

54-حضرت علی علیه سلام تنها حکم اسلامی بود که صبحگاه به مسجد می رفت وابتدا اذان می گفت وسپس بعنوان امام جماعت نماز می خواند واین کار را در طول پنج سال حکومت خویش انجام داد .

55- حضرت علی علیه سلام تنها حاکم اسلامی بود که در مقابل تقاضای برادرش که  سهم بیشتری  نسبت به سایرین از بیت المال می خواست و از قضا هم عیالوار و هم بشدت فقیر  و هم نابینا بود , آهن گداخته در دستانش گذاشت و او را به گرمای آتش دوزخ اندرز داد و هیچ سهم اضافه ائی به او نداد .

56- حضرت علی علیه سلام تنها حاکم اسلامی است که زمانی دخترش زیوری را از بیت المال امانت گرفته بود تا یک روز بصورت امانت در نزدش باشد , اورا تادیب کرد و زیور را به بیت المال بازگرداند .

57- حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که  از افتخار پدری  نوه های پیامبر(ص) برخوردار گشت .

58- حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که هم خودش امام است و هم دو فرزند پسرش امام هستند و این بفرمان حضرت حق و به وسیله پیامبر(ص) در روز عید غدیر خم عنوان گردید .

59- حضرت علی تنها کسی ست که در تمام مدت عمر پیامبر(ص) قبل و بعد از نبوت ملازم و همدم ایشان در سفر و غیر ه بود و هر روز جلسات خصوصی با پیامبر(ص) داشتند که کسی از محتوای این جلسات خبر ندارد و هیچکس تا بدین حد به پیامبر(ص) نزدیک نبود و این نزدیکی تا بدانجا رسید که پیامبر (ص) فرمود : من شهر علمم و علی دروازه آن .

60- حضرت علی علیه سلام  اولین و تنها کسی ست که قرآن مجید بصورت کامل بر اساس ترتیب نزول در بین دو جلد  جمع آوری کرده  و آن را با شرح وقایع و شان نزول هر آیه , بصورت کامل  تفسیر کرد .

61- حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که پیامبر(ص) در باره او فرمود تو نسبت به من به منزله هارون هستی نسبت به موسی با این تفاوت که بعد از من پیامبری نیست .

62- حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که پیامبر(ص) در باره او فرمود هرکس از دنیا برود علی را می بیند .

63- حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که هرگاه پیامبر(ص) او را بکاری فرامی خواند هرگز عذر نمی آورد و از زیر بار شانه خالی نمی کرد و هیچگاه برخلاف میل پیامبر(ص) کاری نکرد .

64-حضرت علی علیه سلام تنها کسی است که به امت خود گفت بپرسید از من از هرآنچه می خواهید بخدا من به کوچه های آسمان از کوچه های زمین دانا ترم .

65- حضرت علی علیه سلام تنها حاکم اسلامی بود که از حقوق مسلم خویش محروم شد  اما بخاطر وصیت پیامبر(ص) و جلوگیری از تفرقه مسلمانان سکوت کرد تا حدی که  ریسمان بگردن اورا وادار به بیعت با ابوبکرکردند و  او بخاطر حفظ وحدت بین مسلمانان و بقای دین چیزی نگفت وشخص یهودی ناظر این صحنه گفت اگر من نشنیده وندیده بودم شجاعت های پسر ابوطالب علی مرتضی را چنین صحنه ائی را باور نمی کردم ودر همان لحظه بدست علی ایمان آورد ومسلمان شد .

66- حضرت علی علیه سلام تنها حاکم اسلامی ست که بیش از خراج مکه ومدینه نخلستان وچاه آب و قنات ایجاد و آباد کرد و همه را وقف فقرا نمود .

67- حضرت علی علیه سلام تنها کسی است که فرمود قسم یاد میکنم که اگر کوهای دنیا را از طلا کنند و بین آنها جواهر بریزند و بمن بدهند که یک پوست جو از دهن مورچه ائی بظلم بگیرم چنین نخواهم کرد .

68- حضرت علی علیه سلام تنها کسی بود که روزی در جنگ دشمنی که با وی نبرد میکرد از او شمشیرش را خواست وعلی بدون درنگ شمشیر خود را به او بخشید .

69- حضرت علی علی سلام تنها کسی است که دوست ودشمن همه به فضائل و خوبی های او شهادت دادند و هیچ کس نتوانست بدی از او را بیابد و بگوید چون هیچ گژی  و کاستی در وجود او نبود .

70- حضرت علی علیه سلام تنها کسی بود که بالاتر از حضرت سلیمان با حیوانات بزبان خودشان سخن می گفت وبا آب و خاک هم نطق می نمودند .

71- حضرت علی علیه سلام تنها کسی بود که باشکم خالی روزه می گرفت و با همان وضع شبانه روزی هزار رکعت نماز می گذارد .

72- حضرت علی علیه سلام تنها حاکم اسلامی بود که هنگام نیاز دوپیراهن یکی به سه ودیگری به چهار درهم می خرید و آن پیراهن بهتر را به غلامش می بخشید و آن دیگری را خود می پوشید و همیشه یک لباس داشت .

73- حضرت علی علیه سلام تنها حاکم اسلامی بلکه جهانی بود که هرگز یک شکم سیر نان خالی جو هم نخورد چه رسد به انواع غذاهای رنگانگ . خوارک علی تنها نان جو بود بهمراه مقدار سرکه  یا شیر و یا نمک و هرگز دو خورشت باهم نخورد و همیشه نیمه گرسنه بود.

74- حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که در هزارو چهارصد سال پیش که هنوز علم تشریح بوجود نیامده بود فرمود انسان بوسیله استخوانهای خورد بهم پیوسته میشود و به وسیله پیه (چربی) چشم می بیند . چنانکه امروز علم از آن پرده برداشته است .

75- حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که در روز جنگ احد وبرای دفاع از پیامبر(ص) بیش از 90 زخم برداشت اما بخاطر چابکی او هیچک از این زخمها عمیق نبود

76- حضرت علی علیه سلام اولین کسی ست که بهمراه پیامبر(ص) و حضرت خدیجه در کنار کعبه نماز جماعت برپا کرد در زمانی که هیچ کس نماز نمی خواند  .

77- حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که از اولین آیات وحی در کنار غار حرا  تا آخرین آنها در  غدیر خم کنار پیامبر حضور داشت و تفسیر این آیات را از زبان پیامبر(ص) شنید و بخاطر سپرد .

78- حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که پشت تمام پهلوانان عرب را بخاک افکند و همه را هلاک ساخت و هیچ هماوردی نداشت او اول پهلوان عالم است .

79-حضرت علی علیه سلام تنها کسی ست که شعرای عرب و عجم در وصف او بیشترین اشعار را سروده اند و هیچ شاعر بلند آوازه ائی نیست الا اینکه شعری در وصف فضائل علی سروده باشد .

80-حضرت علی علیه سلام بعد از پیامبر(ص) اولین نفری هستند که به همه کتب آسمانی اشراف کامل داشت و با هر یک از پیروان این کتب آسمانی با استناد به مطالب کتابشان احتجاج می فرمود و پاسخ آنها را با استفاده از کتاب مورد اعتقادشان می داد . بطور نمونه مسیحیان را با استفاده از انجیل به دین اسلام دعوت می کرد و یهود را با  بهره جستن از تورات مجاب می نمودند .

 

- روز شمار حوادث زندگانی آسمانی حضرت علی (ع)

- تقویم مقدس , روز شمار زندگانی آسمانی حضرت علی (ع)

1- تولد حضرت علی(ع) در خانه خدا(کعبه) ، در سیزده رجب سال سی‏ام عام‏الفیل.

2- درخواست حضرت محمد(ص) از عمویش، ابوطالب برای بردن فرزند کوچکش، علی(ع) به خانه خویش، و تلاش آن حضرت و همسرش خدیجه کبری برای تربیت و پرورش الهی حضرت علی(ع) .

3- همراهی حضرت علی(ع) با پیامبر(ص) در غار حرا, و حضور ایشان هنگام نزول اولین آیات وحی .

4- گرویدن همزمان خدیجه کبری(س) و حضرت علی(ع) به اسلام و پیامبر اکرم(ص) ، در نخستین روزهای بعثت.

5- اقتدای خدیجه کبری(س) و حضرت علی(ع) به نماز پیامبر اسلام(ص) در مسجد الحرام.

6- محاصره خاندان عبدالمطلب در شعب ابی‏طالب ، به مدت سه سال، به جرم پشتیبانی از حضرت محمد(ص) .

7- رحلت حضرت خدیجه کبرا در جریان محاصره اقتصادی شعب ابی طالب . و اندوه شدید حضرت رسول (ص)  .

8- درگذشت ابوطالب، پدر حضرت علی(ع) در مکه معظمه، پس از رهایی از محاصره در شعب ابی‏طالب، و اندوه پیامبر(ص) در وفات او.

9- خوابیدن علی(ع) در بستر پیامبر اسلام(ص) ، در لیلة المبیت.

10- دیدار علی(ع) با پیامبراکرم(ص) در غار ثور(پنهان‏گاه پیامبر(ص) در شب هجرت).

11- دستور پیامبر(ص) به علی(ع) در بازگرداندن امانت‏های مردم که نزد پیامبر(ص) بود، ادای دیون آن حضرت و آوردن خاندان پیامبر(ص) از مکه به مدینه(در ایّام هجرت).

12- ایجاد پیمان برادری بین هر دو نفر از مسلمانان در سال اول هجری و عقد اخوت میان پیامبر اسلام(ص) و علی(ع) در مدینه.

13- ازدواج علی(ع) با فاطمه زهرا(س) ، دختر رسول خدا(ص) ، در سال دوم هجری در مدینه.

14- وقوع جنگ بدر میان مسلمانان و کفار ومشرکین قریش، در سال دوم هجری و رشادت‏های علی(ع) و حمزه سیدالشهداء در این نبرد.

15- فداکاری‏های علی(ع) در جنگ احد و محافظت از پیامبر اکرم(ص) در صحنه‏های خطیر این جنگ در شوال سال سوم هجری.

16-وفات فاطمه بنت اسد، مادر علی(ع) در مدینه، در سال چهارم هجری.

17- وقوع جنگ بنی مصطلق میان مسلمانان و مشرکان طایفه بنی مصطلق و دلاوری‏های علی(ع) برای پیروزی پیامبر(ص) در این نبرد، در شعبان سال پنجم هجری.

18- محاصره مدینه توسط مشرکان قریش و طایفه‏های هم پیمان آنها و وقوع جنگ خندق(احزاب) ، درشوال سال پنجم هجری .

19- کشته شدن عمرو بن عبدود به دست علی(ع) در این نبرد، و اعلان  حدیث برتری ضربه ای که علی(ع) به عمر زد نسبت به عبادت جن وانس تا قیامت  ، توسط پیامبر(ص) .

20- وقوع جنگ‏خیبر میان مسلمانان و یهودیان، در سال هفتم هجری، و کشته شدن مرحب و برادرش حارث و تعدادی از دلاوران یهود به دست علی(ع) و کندن درِ دژ قموص(از دژهای هفت‏گانه خیبر) توسط حضرت علی(ع) که باعث پیروزی مسلمانان در این جنگ شد .

21- مأموریت علی(ع) از سوی پیامبر اکرم(ص) برای نبرد با مشرکان وادیِ‏یابس، در سال هشتم هجری، و پیروزی تحسین برانگیز حضرت علی(ع) در این نبرد(جنگ ذات السَلاسل).

22- اعطای پرچم اسلام به علی(ع) توسط پیامبر اکرم(ص) ، در هنگام فتح مکه، در سال هشتم هجری، و همراهی علی(ع) با پیامبر اکرم(ص) در فرو ریختن بت‏ها و مجسمه‏ها از دیوار کعبه.

23- وقوع جنگ میان مسلمانان و دو قبیله هوازن و ثقیف در وادیِ حنین، پس از فتح مکه، در سال هشتم هجری، و رشادت‏های علی(ع) در این نبرد و کشته شدن چهل نفر از قهرمانان مشرک به دست آن حضرت.

24- وقوع جنگ تبوک میان مسلمانان و وابستگان حکومت روم، در سال نهم هجری، و باقی ماندن علی(ع) به دستور پیامبر اکرم(ص) در مدینه، در غیاب رسول خدا(ص) بعنوان جانشین پیامبر(ص).

23. نازل شدن سوره مبارکه برائت، در سال نهم هجری، و مأموریت علی(ع) از سوی پیامبر اکرم(ص) برای ابلاغ این سوره مبارکه به مردم مکه.

25- همراهیِ حضرت علی(ع) ، فاطمه زهرا(س) ، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) با پیامبر اکرم(ص) ، در جریان مباهله نصارای نجران، در سال دهم هجری.

26- اعزام حضرت علی(ع) به یمن از سوی پیامبر اکرم(ص) جهت حکومت و قضاوت بین مردم یمن , در سال دهم هجری.

27- مسافرت پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت ایشان  بهمراه سایر مسلمانان به مکه معظمه، برای انجام فریضه حج، در سال دهم هجری(معروف به حجّة الوداع) ، و پیوستن علی(ع) به آنان پس از مراجعت از یمن.

28- انتصاب علی(ع) به ولایت و خلافت مسلمین به فرمان خداوند طبق ((آیه بلغ ما انزل ایک من ربک . . . . )) به دست پیامبر(ص) در مکانی به نام «غدیرخم»، میان مکه و مدینه، در بازگشت از سفر حجّةالوداع، در سال دهم هجری.

29- رحلت جانگداز پیامبر خدا(ص) ، در 28 صفر سال یازدهم هجری، و تغسیل، تکفین و تدفین بدن مطهر آن حضرت توسط حضرت علی(ع) و طایفه بنی‏هاشم، در مدینه طیّبه.

30. نادیده گرفتن حق امام علی(ع) از سوی مهاجران و انصار و تشکیل شورای سقیفه بنی ساعده برای انتخاب خلیفه بعد از پیامبر(ص) .

31 تحمیل ابوبکر به شورای سقیفه به اصرار عمر و گزینش  ابوبکر بعنوان خلیفه مسلمین ، بجای حضرت علی(ع) .

32- امتناع امام علی(ع) ، فاطمه زهرا(س) ، بنی هاشم و گروهی از صحابه سرشناس پیامبر اکرم(ص) با خلافت ابی بکر و اجتماع اعتراض‏آمیز آنان در خانه فاطمه(س).

33. هجوم مأموران خلیفه به دستور عمربن‏خطاب به خانه فاطمه(س) و سوزاندن درِ خانه و دستگیرنمودن علی(ع) و سایر معترضان و بردن آنان به مسجد برای بیعت اجباری با ابوبکر.

34- مصدوم و مجروح شدن فاطمه زهرا(س) ، همسر امام علی(ع) ، در هجوم مأموران ابوبک و عمر به خانه حضرت فاطمه (س) وحضرت علی (ع).

35- گرفتن باغ فدک از فاطمه زهرا(س) و علی(ع) توسط زمامداران وقت و عدم اعتنا به اعتراض فاطمه زهرا(س).

36- اندوه شدید علی(ع) در وفات مظلومانه فاطمه زهرا(س) که پس از تحمل 45 روز بیماری ممتد ایشان بوقوع پیوست .

36- تلاش علی(ع) در جمع‏آوریِ قرآن و تنظیم و تفسیر آن، در ایّام خانه‏نشینی آن حضرت.

37- انتخاب عمر  توسط ابوبکر ،بجانشینی خود و زیر پا گذاشتن حق علی(ع) برای بار دوم توسط عمر و ابوبکر .

38. یاری رسانی امام علی(ع) به خلفای وقت، در حل معضلات اجتماعی و مسائل شرعی.

39- حضور علی(ع) در شورای شش نفره‏ای که عمر بن خطاب برای تعیین خلیفه پس از خود برگزید.

40- محرومیت علی(ع) برای بار سوم از رسیدن به خلافت اسلامی و واگذاریِ آن به عثمان بن عفان توسط اعضای شورای شش نفره منتخب عمر بن خطاب.

41- اعتراض برخی از صحابه و مسلمانان شهرها به رفتارهای ناروای عمّال عثمان بن عفان و پشتیبانی حضرت علی(ع) از خواسته‏های به حق آنان.

42- تحریک مردم از سوی عایشه، طلحه و زبیر مبنی بر عزل عثمان بن عفان از خلافت و کشتن وی و مخالفت علی (ع) با این امر .

43- اعتراض گروهی مسلمانان علیه عثمان و محاصره کردن خانه او با بستن آب ،در سال 35 هجری.

44- میانجیگری علی(ع) بین عثمان و مخالفان وی ، و توصیه آنها به صبر و بردباری و حل مشکل از طریق گفتگو  و رساندن آب و غذا به عثمان در جریان محاصره خانه عثمان .

45- انتخاب علی(ع) به‏خلافت اسلامی با اصرار صحابه پیامبر(ص) و مسلمانان انقلابی، در تاریخ جمعه 25 ذی حجّه سال‏35هجری، پس از کشته شدن عثمان‏بن عفان.

46. عزل حاکمان نالایق ولایات و جایگزینی حاکمان جدید توسط امام علی(ع).

47. درخواست واگذاریِ حکومت عراق و یمن از امام علی(ع) توسط طلحة بن عبیداللّه و زبیر بن عوام و امتناع آن حضرت از انتصاب آن دو به حکومت.

48. تمرّد معاویةبن ابی سفیان از فرمان امام علی(ع) و باقی ماندن او بر حکومت شام.

49. ناخشنودی عایشه،(همسر پیامبر اکرم(ص)) ، از انتخاب امام علی(ع) به خلافت اسلامی.

50-. عدم تحمل برخی شخصیت‏های مقیم مدینه از اعلام سیاست حکومتیِ امام علی(ع) در اجرای عدالت اجتماعی.

51- خروج  طلحة بن عبیداللّه و زبیر بن عوام از مدینه و رفتن به مکه و تحریک مردم به شورش علیه علی(ع) با همدستی عایشه و چند تن از والیان عثمان و شکستن بیعت خود با علی(ع) و تجمع فتنه‏انگیز آنان در مکه.

52- اعلان جنگ علیه امام علی(ع) توسط عایشه، طلحه، زبیر و برخی از سرشناسان حجاز، و حرکت آنان از مکه به سوی بصره.

53- اشغال بصره و عزل و شکنجه عثمان بن حنیف، عامل امام علی(ع) در این شهر، توسط سپاهیان عایشه(اصحاب جمل).

54- پشتیبانی پنهانی ابو موسی اشعری(فرماندار کوفه) از اصحاب جمل، و مخالفت با امام علی(ع) در اعزام نیروی جنگی برای دفع آشوب اصحاب جمل.

55- اعلام بسیج عمومی برای پشتیبانی از خلافت اسلامی و دفع آشوب‏های اصحاب جمل و خونخواهان عثمان، توسط امام علی(ع).

56- اعزام سپاهیان و هواداران امام علی(ع) از شهرهای مختلف اسلامی به حوالی بصره، برای مبارزه با اصحاب جمل.

57- فراخوانی زبیر به امر امام علی(ع) و یادآوری سفارش‏های پیامبر(ص) به او، پیش از شعله‏ور شدن آتش جنگ جمل.

58- تأثر شدید زبیر از یادآوریِ خاطره‏ها و سفارش‏های پیامبر(ص) به او درباره علی(ع) ، و پشیمانی او از راه‏اندازی جنگ جمل، و کناره‏گیری از سپاهیان.

59- کشته شدن زبیر در خارج از معرکه جنگ، به دست عمر بن جرموز، و تأثّر امام علی(ع) از مرگ ذلّت ‏بار وی.

60- نامه‏ها و خطبه‏های مکرر امام علی(ع) به منظور ایجاد صلح و آرامش بین دو سپاه، و تلاش آن حضرت برای از بین بردن عصبیت‏های جاهلی و قومی، و عدم وقوع جنگ و خونریزی.

61- پاسخ منفی به امام علی(ع) و اصرار بر خونخواهیِ عثمان و اعلام جنگ تمام عیار توسط اصحاب جمل علیه سپاهیان امام علی(ع).

62- وقوع نبرد خونین جمل در بصره، در تاریخ جمادی الثانی سال 36 هجری، و پیروزی سپاهیان امام علی(ع) در این نبرد با دلاوری‏های آن حضرت و امام حسن، امام حسین، محمد حنفیه، مالک اشتر، عمار یاسر و حدود 20 هزار مرد جنگی.

63- بخشودگی و آزادسازیِ اسیران اصحاب جمل پس از جنگ، و بازگرداندن عایشه به مدینه به فرمان امام علی(ع).

64- انتقال مقر خلافت اسلامی از سوی امام علی(ع) به کوفه، در سال 36 هجری، پس از پایان جنگ جمل.

65- پیوستن برخی از اسیران آزاد شده اصحاب جمل و خونخواهان عثمان به معاویة بن ابی سفیان در شام.

66- تبادل نامه‏ها و پیام‏ها میان امام علی(ع) و معاویة بن ابی سفیان درباره خونخواهی از قاتلان عثمان، حکومت شام، شکاف در امّت اسلامی و غیره.

67- نبرد مالک اشتر نخعی(عامل امام علی(ع) در نصیبین) با ضحاک بن قیس و عبدالرحمن بن خالد، فرماندهان سپاه معاویه و آزاد سازی حرّان، رقّه و جزیره به دست مالک اشتر.

68- اعلان جنگ معاویه(فرماندار شام) علیه امیرالمؤمنین علی(ع) و اعزام نیروهای جنگی از شام به عراق، در سال 36 هجری، پس از خاتمه جنگ جمل.

69- خروج امام علی(ع) از کوفه، برای مبارزه با سپاهیان معاویه، در شوال سال 36 هجری.

70- تصرف نهر فرات به دست سپاهیان معاویه در صفین، پیش از ورود سپاهیان امام علی(ع).

71- نبرد مالک اشتر نخعی، فرمانده سپاه امام علی(ع) ، با سپاهیان معاویه برای بازپس‏گیریِ نهر فرات و پیروزی او در این جنگ.

72-آغاز نبرد صفین میان سپاهیان امام علی(ع) و سپاهیان معاویه، از ذی حجّه سال     36 هجری تا صفر سال 38 هجری، به مدت یک سال و چند ماه.

73- شهادت عمار بن یاسر، اویس قرنی و چند تن از صحابه معروف پیامبر(ص) در نبرد صفین، به دست سپاهیان معاویه.

74- تهاجم عمومیِ سپاهیان امام علی(ع) به سپاهیان معاویه، در یکی از شب‏ها(معروف به لیلة الهریر) و تلفات سنگین شامیان در این نبرد شبانه.

75- نیرنگ معاویه در لحظات حساس جنگ صفین به پیشنهاد عمرو بن عاص در بالا بردن قرآن بر سر نیزه‏ها توسط پانصد نفر از سپاهیان شام، و درخواست پایان جنگ و دعوت سپاهیان عراق به حکمیت قرآن.

76- فریب خوردن برخی از سرداران سپاه کوفه(مانند اشعث بن قیس و خالد بن معمر) در برابر دسیسه‏های عمرو بن عاص، و ایجاد اختلاف در میان سپاهیان امام علی(ع) برای خاتمه جنگ.

77- فرمان مالک اشتر به سپاهیان خویش برای استمرار جنگ و نابودیِ سپاهیان شام و اعتنا نکردن به نیرنگ‏های عمرو بن عاص.

78- تجمع اعتراض‏آمیز فریب خوردگان نیرنگ‏های عمرو بن عاص، در سراپرده امام علی(ع) ، و اصرار و فشار بر آن حضرت برای بازگشت مالک اشتر و اعلام پایان جنگ بین دو سپاه.

79- اعلام آتش‏بس میان سپاهیان امام علی(ع) و سپاهیان معاویه، و تعیین ابوموسی اشعری و عمرو بن عاص از سوی دو سپاه برای حَکَمیت، در صفر سال 38 هجری.

80- حماقت ابو موسی اشعری در برابر نیرنگ‏های عمرو بن عاص، در مذاکرات دو جانبه، در دومة الجندل(یکی از شهرهای آباد آن زمان عراق).

81- اعلام نتیجه مذاکرات دو جانبه حَکَمین، و فریب خوردن ابو موسی اشعری از عمرو بن عاص و خیانت به امیرالمؤمنین علی(ع).

82- پناهنده شدن ابو موسی اشعری به مکه به دلیل خیانتش به امیر المؤمنین علی(ع) در جریان حکمیت.

83-دپایان نبرد صفین، در شعبان سال 38 هجری، با کشته شدن 45 هزار(و به روایتی نود هزار) نفر از سپاهیان معاویه و 25 هزار نفر از سپاهیان امام علی(ع).

84- اعتراض گروهی از لشکریان امام علی(ع) به جریان حکمیت، و امتناع آنان از ورود به کوفه.

85- تجمع دوازده هزار نفر از معترضان(که بعدها به خوارج شهرت پیدا کردند) در حرورا(دهکده‏ای در دو میلی کوفه) و نخیله(پادگان نظامیِ کوفه) ، و نسبت شرک دادن به ساحت مقدس امام علی(ع) و پیروان او.

86- عدم سختگیریِ امام علی(ع) نسبت به گفتارها و رفتارهای اعتراض‏آمیز خوارج در کوفه.

87- تلاش‏های امام علی(ع) در ارسال پیام و سفیر نزد خوارج، برای هدایت و     روشنگریِ آنان.

87- راه زنی و کشتار زنان و مردان بیگناه و بی دفاع توسط خوارج .

88- برانگیخته شدن خشم حضرت علی(ع) نسبت به عملکرد خوارج و تصمیم نهائی برای متنبه ساختن آنها .

  89- مناظره حضوری امام علی(ع) با سران و فریب خوردگان خوارج، برای هدایت آنان.

90- ایجاد فتنه و فساد و کشتار مؤمنان، توسط خوارج، در عراق.

91- آغاز نبرد میان سپاهیان وفادار به امام علی(ع) و خوارج نهروان، در صفر سال 39  (و به گفته برخی از مورخان در سال 38) هجری و پیروزیِ بزرگ امام علی(ع) در این نبرد.

92- کشته شدن ده نفر از یاران امام علی(ع) و زنده ماندن نه نفر از خوارج در نبرد نهروان.

 93- سوء استفاده معاویه از اختلاف میان پیروان علی(ع) و از جنگ نهروان، برای ایجاد ناامنی، کشتار و یغماگری در شهرهای اسلامیِ تحت حکومت امام علی(ع).

94- اعزام ضحاک بن قیس توسط معاویه، به سرزمین عراق برای کشتار و ایجاد وحشت در میان مردم.

95- اعزام بُسر بن ارطاة از سوی معاویه به سرزمین حجاز و یمن، برای ایجاد ناامنی، وحشت، و کشتار بی‏رحمانه حدود سی هزار نفر از مسلمانان بی‏گناه، و تأثّر شدید امام علی(ع) و اعزام دو هزار سپاهی به فرماندهی جاریة بن قدامه، برای مقابله با خونریزان شامی.

96-اعزام سفیان بن عوف، از سوی معاویه به شهرهای هیت، انبار و مدائن، برای قتل و غارت و ایجاد ناامنی در میان مردم، و اظهار نگرانیِ امام علی(ع) از سستی و بی‏تحرکی لشکریان خویش.

97- ایجاد اغتشاش و عصیانگری در میان برخی از قبایل مصر، و سختی کار بر محمد بن ابی بکر، عامل امام علی(ع).

98- اعزام مالک اشتر نخعی از سوی امام علی(ع) به مصر، برای فرو نشاندن اغتشاشات داخلی و تهاجمات خارجیِ معاویه و لشکریان شامی.

99- شهادت مالک اشتر در قلزم، پیش از رسیدن به سرزمین مصر، به دست عمر عاص و عوامل معاویه، در سال 38 هجری.

100- یورش سپاهیان معاویه به فرماندهیِ عمرو بن عاص به مصر و نبرد شدید میان آنان و هواداران امام علی(ع) به فرماندهیِ محمد بن ابی بکر، و کشته شدن محمد  بن ابی بکر بصورت بسیار فجیعی در این نبرد و استیلای شامیان بر مصر.

101- خطبه‏های آتشین امام علی(ع) برای تحریک کوفیان جهت مقابله با دسیسه‏ها و فتنه‏های شامیان.

102-نا مید شدن حضرت علی(ع) از سستی و بی همیتی مردم کوفه در مقابل شرارت ها و غارت سرزمین های مجاور کوفه ، مدینه و مکه توسط سپاهیان معاویه .

 103- اعلام بسیج عمومی توسط امام علی(ع) و تجمع حدود چهل هزار نفر در پادگان کوفه، برای اعزام به جبهه‏های جنگ علیه شامیان.

104- تجمع برخی از بازمانگان خوارج در مکه و پیمان سه تن از آنان(به نام‏های عبدالرحمن بن ملجم مرادی، برک بن عبدالله تمیمی و عمرو بن بکر تمیمی) برای ترور امام علی(ع) ، معاویه و عمرو بن عاص.

105- پیش‏گویی امام علی(ع) از مرگ زودهنگام خویش، در ماه رمضان سال 40 هجری.

106- زخمی شدن امام علی(ع) در محراب مسجد کوفه، در نوزدهم رمضان سال 40 هجری، با ضربه شمشیر زهرآلودی که عبدالرحمن بن ملجم مرادی بر فرق آن حضرت فرود آورد.

107- آوردن شیر توسط کودکان ییتیم بدر خانه علی جهت مداوا .

108- بی‏نتیجه بودن تلاش‏های پزشکان برای معالجه زخم سر امام علی(ع) و شهادت آن حضرت، در شب 21 رمضان سال 40 هجری(در سن 63 سالگی).

109- به خاک سپردن شبانه بدن مطهر امام علی(ع) در نیزارهای بیرون شهر کوفه(که هم اکنون معروف به نجف اشرف است) توسط فرزندان و خواص آن حضرت، و پنهان نگه داشتن مرقد آن حضرت از سایران.

110- انتخاب امام حسن مجتبی(ع) ، فرزند امام علی(ع) به خلافت اسلامی و بیعت مردم کوفه با ایشان، در رمضان سال 40 هجری [1]

             

 

 

 

 

 



[1] - منبع سایت اینترنتی      http://www.goonagoon.org 

 

- تمجید مقدس (احادیثی از زبان رسول الله(ص) در باره علی (ع) )


- تمجید مقدس (احادیثی از زبان رسول الله(ص) در باره مقام و شان و منزلت علی (ع) )

حضرت رسول اکرم و پیامبر اعظم , محمد مصطفی  صلوات الله علیه و آله وسلم مربی و استاد علی مرتضی (ع) بهترین شخص جهت  معرفی و شناساندن شخصیت الهی و بی همتای امیر المومنین علی علیه سلام است . 

از این رو 40 حدیث از مجموع احادیث ایشان را که در باره مقام و منزلت علی ابن ابی طالب علیه سلام نقل شده را جهت تبرک و استفاده عموم و کسب رضایت حضرت رب العالمین منتشر می نمایم. تا یار کرا خواهد و میلش به که باشد .

*************************************


1-حدیث استماع : حضرت رسول فرمود : خداوند عالم برای برادرم علی فضائلی عنایت فرمود و اختصاص داده که جز او کسی نمی تواند بشمرد . کسی که یکی از فضائل او را از روی عقیدت یاد کند و بگوید خداوند گناهان گذشته و آینده او را می بخشد هر چند با گناه جن و انس در عرصه قیامت بیاید و هر کس یک فضیلت او را بنویسد و حفظ کند و بگوید و در ورقی باقی گذارد فرشتگان برای او طلب آمرزش میکنند و هرکس یک فضیلت از او بشنود و بگوش هوش بسپارد ، خداوند گناهان او را بیامرزد و هرکس کتابی را مطالعه کند که فضایل علی در آن نوشته شده گناهانش محو گردد . (ابو نعیم اصفهانی و علامه حللی )

2- حدیث آل : علی (ع) آل محمد(ص) است و اولاد او نسل محمد(ص) است . (تاریخ الخلفا سیوطی جلد اول صفحه 64 و دارالمنشور صفحه 39 )

3- حدیث ابتلا : همانا خداوند در حدیث قدسی می فرماید در علم ازلی ما چنین گذشته است که علی را خود بیآزمایم و خلق را به علی بیآزمائیم و امتحان نمائیم ((پس علی مبتلی به خلایق است در حب و بغض او )) (در کتاب حلیه اولیا )

4-حدیث اجتماع : پیغمبر خدا (ص)  فرمود :اگر همه مردم بر دوستی علی متفق می شدند آتش جهنم خلق نمی شد . (فردوسی دیلمی از ابن عباس )

5-حدیث الحق یا احق : پیغمبر خدا (ص) در حق علی فرمود : خدایا حق را با او ملازم گردان و به علی فرمود حق با تست و علی با حق است و حق با علی و این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا آنکه کنار حوض کوثر بر من وارد گردند . (جمع بین کتب صححاح)

6- حدیث دیگر در باره حق خلافت علی : پیغمبر خدا (ص) فرمود : یا علی هیچکس از تو سزاوارتر به مقام خلافت من نیست . (کشف التفاسیر- حافظ ابومحمد ثعلبی متوفی 217)

7- حدیث احصاء : پیغمبر خدا (ص) فرمود : خداوند متعال برای برادرم علی آنقدر فضیلت قرار داده که جز خدا کسی نمیتواند آنها را احصاء وشماره کند . (فضایل احمد حنبل و حافظ ابو عمرو فزاری متوفی 206 )

8- حدیث کل شی احصیناه فی امام مبین : از پیامبر در تفسیر این آیه پرسیدند امام مبین تورات است ، فرمودند نه ، گفتند انجیل است ، فرمودند نه ، گفتند قرآن است فرمودند نه ، آنگاه علی (ع) رسید در این لحضه پیامبر(ص) فرمودند اینست امام مبین و امام بحق و ناطق که خداوند علوم اولین و آخرین را در او جمع و احصاء فرموده است .(پیامی بزرگ از بزرگ پیامبران صفحه 171)

9- حدیث استوی : پیامبر اکرم (ص) فرمود :اسلام به نیروی شمشیر علی از خصومت کفار و مشرکین پیراسته شد .(ابو نعیم اصفهانی در کتاب حلیه الاولیا متوفی 430)

10- حدیث اطلاع : پیامبر اکرم (ص) خطاب به دخترش فاطمه زهرا میفرماید : خدای متعال به اهل زمین به علم کامل نظر فرمود و مرا به رسالت انتخاب کرد ، پس از آن باز به علم کامل به اهل زمین نگریست و شوهر تورا برگزید و بمن وحی فرستاد که او را با تو تزویج کنم و او را وصی خود گردانم .(حافظ خطیب بغدادی متوفی 463)



11- حدیث افضل الناس : پیامبر(ص) فرمود : ضربتی که علی در جنگ خندق بر عمروبن عبدود زد ثوابش از عمل امت من افزونتر است و در احادیث دیگر فرمود : علی افضل اوصیا و افضل انصار و مهاجرین است و افضل خلق خداوند است . (ابن مغازی شافعی متوفی 483)

12-حدیث انتجاء : پیامبر (ص) در باره علی (ع) فرمود: من علی را برنگزیدم و بزرگ نگردانیدم بلکه خداوند او را برگزید و اختیار نمود و بزرگ گردانید .(مسند احمد حنبل و صحیح ترمذی)

13- حدیث اهلی : پیامبر(ص) در ذیل خبر مباهله سر بلند کرد و فرمودند : پروردگارا علی و فاطمه و حسنین اهل بیت من هستند . (سعدبن وقاص در مسند ترمذی متوفی 279)

14- حدیث باب علم : پیامبر بارها و بارها فرمود : من شهر علمم و علی دروازه این شهر .( جامعه صغیر سیوطی 911)

15- حدیث بشری : پیامبر(ص) فرمود : یا علی تو وصی و جانشین و وزیر و وارث و پدر فرزندان من هستی . (ابو نعیم اصفهانی حلیته الاولیا )

16- حدیث ائمه : پیامبر(ص) فرمودند :  پیشوایان پس از من دوازده نفر هستند ، که اول آنها توئی یاعلی و آخرشان قائم مهدی است که خداوند مشارق و مغارب را بدست او میگشاید .(احمد حنبل در مسند صفحه 281 چاپ 1211 از براءبن عازب[1] چنین روایت نموده است .

براءبن عازب میگوید در سفر حج با رسول خدا بودیم که در غدیر خم فرود آمدیم و اعلام نماز جماعت دادند و برای رسول خدا زیر دو درخت را جاروب نمودند نماز ظهر را بگذارد و دست علی را گرفته بود و فرمود آیا نمی دانید که من به مومنین از خودشان اولی به تصرفم ؟ گفتند چرا . پس دست علی را بگرفت و فرمود هرکس من مولای او هستم علی مولای اوست ، پروردگارا هر کس علی را دوست دارد او را دوست بدار و هر که او را دشمن دارد او را دشمن بدار و پس از آن عمر علی را استقبال نمود و گفت ای پسر ابیطالب گوارا باد تورا این مقام که هر صبح و شام مولای هر مومن و مومنه ای تا آخر حدیث . (همه صححاح سته این حدیث را نقل نموده اند .)

17- حدیث امان : پیغمبر(ص) فرمود:  اهل بیت من امان ساکنین زمین هستند . (این حدیث به 5 طریق از عامه و 4 طریق از خاصه نقل شده است .)

18- حدیث تمسک : پیغمبر(ص) فرمود: هرکس بخواهد براه نجات باشد و از فتنه ها و حوادث مصون بماند باید پس از من دست توسل و تمسک بدامان ولایت علی بزند ، راه علی راه نجات است . (احمد حنبل درمسند)

19-حدیث ثقلین : پیغمبر اکرم(ص) فرمود : در میان شما دو چیز را وامیگذارم که اگر به دامن آندو چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد آنها قرآن و اهل بیت من هستند .(صحیح ترمذی)

20- حدیث حروف مقطع قرآن : از عجائب قرآن کریم این است که اگر حروف مقطع نورانی قرآن را در کنار هم بگذاریم و حروف مشابه را یکی بگیریم این جمله بدست می آید : (علی صراط حق نمسکه) یا (صراط علی حق نمسکه) ترجمه : طریق علی حق است و ما از راه حق پیروی خواهیم کرد .(از عامه 39 حدیث و از خاصه 82 حدیث وارد شده است .)



21- حدیث حب : پیغمبر اکرم (ص) فرمود :  دوستی علی حسنه است جبرئیل برمن نازل شد و گفت یا محمد خدایت امر فرموده که علی بن ابیطالب را دوست بداری کسی که علی را دوست بدارد مرا دوست داشت ، دوستی علی حسنه و ثواب و نیکوئی است که هیچ گناهی به آن زیان نمیرساند .(کفایه الخصام صفحه 396)

22-حدیث خیر : پیامبر اکرم (ص) در باره حضرت علی (ع) فرمودند : علی بهترین بشر است ، هر که منکر شود کافر است ، علی بهترین نیکوکاران است ، علی بهترین این امت است ، علی بهترین کسی است که جانشین من می باشد ، علی بهترین اهل بیت من است ، علی بهترین خلایق است ، علی بهترین امت است که پس از تو برای فرمانروائی آفریده ام .(جابر و حذیفه و خطیب خوارزمی )

23- حدیث ذکر :  ثعلبی از جابر جعفی در ذیل آیه (فاسئلوااهل الذکر) و منادی در حرف ذال نقل میکند که که پیغمبر فرمود مراد از آیه اهل ذکر علی است و یاد علی عبادت است و خود او فرمود نحن اهل الذکر .

24- حدیث سد باب : پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود : تمام در های مسجد پیغمبر را که به خانه سایر اصحاب باز می شد ببندند بجز خانه خودشان وخانه علی علیه سلام و فاطمه زهرا و علت این کار این است که آنها همیشه طاهراند و در حدیث دیگر فرمود یا علی حلال نیست هیچکس غیر از من و تو مجاور مسجد باشیم . (خصایص نسائی صفحه 17)

25- حدیث سما و سنام : پیامبر(ص) فرمود : مثل من و اهل بیت من مانند نمازهای پنجگانه است، من مانند نماز صبح و علی مانند نماز ظهر و فاطمه چون نماز وسطی و حسن و حسین چون نماز مغرب و عشاء هستند .

ابوهریره گفت از پیغمبر(ص) شنیدم که در آسمان 4صد هزار و در آسمان پنجم سیدهزار و در اسمان هفتم فرشتگان بیش از قبیله ربیعه و مضر هستند دیدم همه بر علی امیرالمومنین و دوستان او صلوات میفرستند و استغفار برای شیعیان او میکنند .(ابوهریره در کتاب شرف النبی)

26- حدیث شجره : پیغمبر فرمود : من و علی از یک درختیم و سایر مردم از درختان دیگر .

27- پیامبر اکرم (ص) به ام سلمه فرمود : ای ام سلمه این سخن را بشنو و گواهی ده  همین علی است که امیر مومنان و بزرگ مسلمانان و صندوق علم من و دریست که از آن در باید بشهر علم و دین وارد شد و او برادر من و در دین و یگانه دوست من در دنیا و آخرت است و با من در بلند ترین مقام بهشت خواهد بود . (شرح ابن ابی الحدید معتزلی)

28- حدیث صراط : پیامبر اکرم (ص) فرمود : علی صراط محمد و آل محمد است ، و در حدیث انس روایت شده که فرمود : چون قیامت برپا شود و پل صراط را روی آتش جهنم بکشند که هیچ کس به بهشت نمی تواند برود مگر از روی این پل و از روی آن نمی گذرد کسی مگر نامه ولایت و دوستی علی در دست داشته باشد .

و در روایت دیگر است جواز من علی بن ابیطالب ، جواز عبور از پل باید مسجل به موهر و مهر علی باشد .

29- پیامبر اکرم (ص) فرمود : یا علی خوشا بر حال آنکه تو را دوست بدارد و اطاعت کند و وای بر حال کسی که تو را انکار کند و کینه تو را در دل بگیرد .(از عامه به 5 طریق و از خاصه به 11 طریق این حدیث آمده است .)

30- حدیث عروه : پیامبر اکرم (ص) فرمودند : پس از من فتنه پدید می آید که محیط افکار را تیره و تاریک میگرداند کسی در آن میان نجات می یابد که به زنجیر محکمی دست یابد . اصحاب گفتند یا رسول الله آن زنجیر و حلقه محکم کیست ؟ پیامبر(ص) فرمود : ولایت و دوستی علی است که بزرگ جانشینان من است .(منظور از جانشینان ائمه معصوم علیه سلام اند )



31- حدیث عدن : پیامبر اکرم(ص) فرمودند : خداوند چون بهشت عدن را آفرید ، فرمود خود را زینت ده و بهشت عدن خود را بیآراست و چهره خود را پیراست . پس خطاب شد بعزت و جلال خودم سوگند که تورا جز برای مومنین نیآفریدم ، آنگاه پیغمبر(ص) رو به علی کرده فرمود : یا علی تو بزرگ مومنان هستی و مومنان شیعیان تو هستند و اضافه فرمود : بحق کسی که مرا برسالت فرستاده بهشت عدن را جز برای تو و شیعیانت نیآفریده است .

32- حدیث علمته تعلیم و تعلم : پیغمبرخدا (ص) فرمود : هیچ علمی از وحی نیآموختم مگر آنکه آن علم را به علی آموختم و من شهر علمم و علی درب مدینه علم است . (ابن مغازی متوفی 483)

33- پیامبر اکرم(ص) فرمود : سر لوحه مومن دوستی و ولایت علی بن ابی طالب است .

34- حدیث غیاض : پیامبراکرم(ص) فرمود:  یا اباالحسن اگر دریا جوهر شود و درختان علم قلم گردند و همه جن و انس نویسنده و محاسب شوند ، فضائل و مناقب تو را نتوانند بشمارند .

35- در شواهد التنزیل و ثعلبی در تفسیر آیه (قل لا اسئلکم علیه اجرا الاالموده فی القربی) و احمد حنبل در مسند خود مینویسد : دوستی علی و فاطمه و فرزندان آنهاست . بخاری در صحیح خود می نویسد قربی آل محمد هستند .

36- حدیث لوا : پیامبر اکرم (ص) فرمودند : روز قیامت علی پرچم دار شفاعت من است  و بدست او کلید گنجهای رحمت پروردگار است .

37- حدیث لا حساب : پیامبر اکرم فرمودند : روز قیامت هفتاد هزار سلسله از امت من بدون حساب وارد بهشت میشوند .

آنگاه التفات به علی نموده فرمودند : یا علی آنها شیعیان و دوستان تو هستند و تو پیشواو رهبر آنها هستی .

38- پیامبر اکرم(ص) فرمود : من از خدا خواستم این راه صراط المستقیم برای علی و مخصوص او باشد . خداوند هم را مستقیم را مخصوص علی فرمود .

39- حدیث مع الحق : پیامبراکرم(ص) فرمودند: همیشه حق با علی است و علی برحق است و هرکجا حق است علی است و هرجا علی ست حق آنجا دور می زند . حق از علی جدا نیست و علی از حق جدا نمی شود تا سر حوض کوثر بر من وارد شود . (جمع بین صححاح)

40- حدیث مواسات : احمد حنبل در مسند خود می نویسد: در جنگ احد همه فرار کردند عثمان گریخت و خود را به مدینه رسانید و ابوبکر و عمر از جبهه جنگ گریختند و تنها علی بود که از پیامبر(ص) محافظت می کرد و جبرئیل نازل شد و فرمود این است معنی مواسات .

 

و در انتها زیارت آنجناب


زیارتنامه امیرالمومنین علی علیه سلام

السَّلاَمُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِیَّةِ وَ الدَّوْحَةِ الْهَاشِمِیَّةِ الْمُضِیئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ الْمُونِقَةِ (الْمُونِعَةِ) بِالْإِمَامَةِ وَ عَلَى ضَجِیعَیْکَ آدَمَ وَ نُوحٍ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ‏ السَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ‏ السَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ الْمُحْدِقِینَ بِکَ وَ الْحَافِّینَ بِقَبْرِکَ‏

یَا مَوْلاَیَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ هَذَا یَوْمُ الْأَحَدِ وَ هُوَ یَوْمُکَ وَ بِاسْمِکَ وَ أَنَا ضَیْفُکَ فِیهِ وَ جَارُکَ‏ فَأَضِفْنِی یَا مَوْلاَیَ وَ أَجِرْنِی فَإِنَّکَ کَرِیمٌ تُحِبُّ الضِّیَافَةَ وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجَارَةِ فَافْعَلْ مَا رَغِبْتُ إِلَیْکَ فِیهِ وَ رَجَوْتُهُ مِنْکَ بِمَنْزِلَتِکَ وَ آلِ بَیْتِکَ عِنْدَ اللَّهِ وَ مَنْزِلَتِهِ عِنْدَکُمْ‏ وَ بِحَقِّ ابْنِ عَمِّکَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَیْهِمْ (عَلَیْکُمْ) أَجْمَعِینَ‏

سلام بر شجره طیبه نبوت پیغمبر و بر کهن درخت آل هاشم باد که درختى است نورانى و ثمر دهنده به نبوت که با (گل و ریاحین) امامت آراسته است و سلام بر دو هم جوار تو آدم و نوح علیهما السلام سلام بر تو و بر اهل بیت پاک و منزه تو باد سلام بر تو و بر فرشتگان اطراف تو و اطراف قبر مطهر تو باد

اى مولاى من اى امیر اهل ایمان این روز یکشنبه متعلق به شما و به نام شماست و من در این روز مهمان شما هستم و در جوار شما مرا به مهمانى بپذیر اى مولاى من و مرا پناه ده که تو بسیار بزرگوار و کریم و مهمان نوازى و از جانب خدا مأمور پناه دادن خلقى پس چیزى را که من به رغبت و شوق به درگاه تو آمده ‏ام و از تو امید آن دارم ادا فرما به حق منزلت تو و اهل بیت تو نزد خدا و منزلت خدا نزد شما و به حق ابن عم تو رسول خدا که درود و تحیت خدا بر او و بر آل او تماما باد.




[1] - براءبن عازب از اصحاب پیغمبر(ص) است که در 14 غزوه در حضور پیامبر(ص) جنگید و در سال 24 ری بدست او فتح شد و در جنگهای جمل و صفین هم در رکاب امیر المومنین علی (ع) بود و در زمان مصعب درکوفه وفات یافت .

- سخن بزرگان در مدح و منقبت مقام علی (ع)

- سخن بزرگان در مدح و منقبت مقام علی (ع)

حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله طهارین در مدح و منقبت امیر المونین علی علیه سلام سخنان بسیار زیادی فرموده اند لیک دو سخن از ایشان که مشهور است برای اتمام حجت کافیست .

سخن نخست : مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ  ترجمه : هرکس من (پیامبر اسلام ) سرور و راهنمای او هستم پس علی سرور و راهنمای اوست. 

سخن دوم :  أنا مدینة العلم و علی بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب؛ من شهر دانش‌ام و علی دروازه آن است؛ هر کس دانش می‌جوید، باید از آن دروازه وارد شود.


  


- حضرت علی علیه سلام تنها شخص در عالم است که مسلمان و مسیحی و  یهودی و هندو در وصف قدرت و توانائی و فضائل بی شمار ایشان مدیح سرایی کرده و  سخن های نغز گفته اند و همگی  آنها ایشان را  ستوده اند .

اکنون برای حسن ختام این بخش ,  نمونه ائی از اشعار سروده شده در مدح حضرت علی علیه سلام را ذکر می کنیم تا ضمن شیرین شدن کام خوانندگان عزیز و گرامی  , بدینوسیله  عرض ارادتی  خدمت این یگانه راد مرد تاریخ  بشریت  کرده باشیم  .

-  اولین کسی که در مدح و منقبت ایشان اشعاری سرود 

اولین کسی که در مدح حضرت علی شعر گفت حسان بن ثابت شاعر مخصوص پیامبر(ص) است . او که محو عظمت شخصیت حضرت علی شده بود بارها بمناسبت های مختلف در جنگها برای ایشان اشعار زیبائی سرود .

ما در اینجا اشعاری را که در روز غدیر خم برای انتصاب حضرت علی به ولایت و جانشینی پیامبر (ص) سروده را می آوریم .

اصل این اشعار عربی ست و در کتاب الغدیر علامه امینی ترجمه محمد تقی واحدی جلد اول صفحه 34 موجود است اما ترجمه آنها چنین است .

ای امیر المومنان دل وجان من فدای تو باد

و دل وجان همه کسانی که تند یا کند در راه راست گام بر می دارند

آیا مدیحه من و دیگر دوستان بی مزد می ماند ؟!

هیچ مدیحهائی که برای خدا و در راه او باشد بی مزد نمی ماند

این توبودی که در حال رکوع انفاق کردی

جانها همه به فدای تو ای بهترین رکوع کننده و نماز گذار

انگشتری مبارکت را دادی ای سرور سروران

وای بهترین خریدار و ای بهترین فروشنده

پس خدا در شان تو بهترین ولایت( را) نازل فرمود

ولایتت را در محکمات آیات بیان فرمود

این اشعار در روز هجده ام  ذیحجه سال دهم هجرت  که از آن پس به  عید سعید غدیر خم مشهور گشت   سروده شد .

درطول  اعصار مختلف ,  شعرای زیادی دست به خلق آثاری جاویدان در مدح امیر المومنان زده اند که  آنجمله می توان به  نام بزرگانی همچون  :  سنائی غزنوی - فردوسی طوسی - مولوی - سعدی شیرازی و حافظ شیرازی  - شاه نعمت الله ولی - امیر خسرو دهلوی - عمان سامانی - ملک الشعرای بهار - اقبال لاهوری - اوحدی مراغه ائی - ایرج میرزا    - عبد القادر مشهور به بیدل - صائب تبریزی - - شمس الادبا- عرفی شیرازی – کسائی مروزی- فریدالدین عطار نیشابوری - ابولقاسم لاهوتی - محتشم کاشانی - مشفق کاشانی  - ناصر خسرو قبادیانی - نیما یوشیج  - وحشی بافقی - هاتف اصفهانی – میر داماد – حاج میرزا حسن  مشهور به صفی علیشاه – رهی معیری –بهجت تبریزی ملقب به  شهریار در شعر زیبای علی ای همای رحمت  - دکترجواد  نور بخش (نور علیشاه)- اشاره کرد , والبته  بسیاری دیگر از شعرای قدیم وجدید که ما مجال پرداختن به همه آنها را در این کتاب نداریم , اما به جهت آنکه هریک از این اسامی به افرادی عارف و عالم و دانا و شاعر اختصاص دارد و اشعار آنها در از سر شعور سروده شده است ,  لازم دانستم به جهت تبرک چند شعر از این شعرای نامی را بعنوان مشت نمونه خروار  تقدیم نمایم .

 

 -  حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی :

فردوسی طوسی در شاهنامه می فرماید :

خردمند گیتی چو دریا  نهاد     

    برانگیخته موج از و تند با

چوهفتاد کشتی در او ساخته        

      همه  باد  بانها   برافراخته

میانه یکی خوب کشتی عروس    

   پیمبر بدو  اندرون  با  علی

همه اهل بیت نبی ووصی         

        اگر خلد[1] خواهی بدیگر سرای[2]

به نزد نبی ووصی گیر جای        

     گرت زین بد آید کناه من است[3]

نباشد جز از بی پدر دشمنش       

        که یزدان  به آتش بسوزد تنش

هر آنکس که در دلش بغض علی  

    از او خوارتر در جهان  زار کیست

همچنین فردوسی طوسی علیه الرحمه در هجو نامه ائی که برای سلطان محمود غزنوی ساخته در آن به ابیات دیگری در مدح حضرت علی برمی خوریم :

مرا غمزه کردند کان پر سخن     

               به  مهر  نبی و  علی شد کهن

منم بنده ی اهل بیت نبی            

                 ستاینده  خاک   پای  وصی

من از مهر این هردوشه نگذرم       

             اگر  تیغ  شه    بگزرد  بر  سرم

مرا سهم دادی که در پای پیل     

             تنت را  بسایم  چو دریای  نیل

نترسم که دارم زروشن دلی     

                 به دل مهر جان  نبی و علی

بر این زادم هم براین بگذرم     

            یقین دان که خاک پی حیدرم

-  کسایی مروزی :

مدحـــــت کــــن و بستـای کسی را که پیمبـــــر       

         بستــــود و ثنا کـــرد و بدو داد همه کار 

آن کیست بدین حال وکه بوده است و که باشد

          جز شیــــر خداونــــد جهــــان حیدر کرار 

این دیـــــن هـــدی را بــــه مٍثل دایــــره‏ای دان 

        پیغمبــــر مــــا مرکـــز و حیــدر خط پرگار 

علـــــم همــــه عالـــم بـــه علــــی داد پیمبــــــر

        چــــون ابــــر بهاری که دهد سیل به گلزار

-   حکیم سنایی غزنوی :

در   احد[4]  میر حیدر   کرار 

          یافت زخمی قوی در آن پیکار 

ماند   پیکان   تیر در پایش 

           اقتضا  کرد  آن   زمان  رایش 

که برون آرد از قدم پیکان 

          که همان بود مر ورا  درمان 

زود مرد جرایحی چو بدید 

             گفت  باید  به تیغ  باز  برید 

تا که پیکان مگر پدید آید            

             بسته  زخم  را  کلید  آید      

هیچ طاقت نداشت با دم گاز 

           گفت  بگذار تا  به  وقت  نماز 

چون شد اندر نماز حجَامش 

           ببرید آن  لطیف اندامش 

جمله پیکان ازو برون آورد 

          و او شده بی‏خبر زناله و درد 

چون برون آمد از نماز علی 

          آن مر او را خدای خوانده ولی 

گفت کمتر شد آن الم چون است

      وزچه جای نماز پر خون است ؟ 

گفت با او جمال عصر حسین 

   آن بر اولاد   مصطفی  شده   زین 

گفت چون در نماز رفتی تو 

             بر    ایزد   فراز  رفتی   تو 

کرد پیکان برون ز تو حجَام[5] 

          باز  ناداده  از  نماز سلام 

گفت حیدر به خالق الاکبر  

    که مرا زین الم نبود خبر ...

 - حافظ شیرازی علیه الرحمه لسان الغیب :

ایدل غلام شاه جهان باش و شاه باش   

      پیوسته در حمایت و لطف الله باش

از خارجی هزار به یک جو نمی خرند    

   گوکوه تا به کوه منافق  سپاه  باش

چون احمدم شفیع بود روز رستخیز     

    گو این تن بلاکش من پر گناه باش

امروز زنده ائم  به  ولای تو  یا  علی    

     فردا بروح  پاک  امامان  گواه باش

آنرا که دوستی علی نیست کافر است   

     گو  زاهد زمانه و گو شیخ راه باش

مرد خداشناس که تقوا  طلب  کند    

   خواهی سفیدجامه وخواهی سیاه باش

قبر امام هشتم و سلطان دین رضا     

    از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش

دست نمیرسد چو بچینی گلی زباغ       

     باری  به  پای گلبن  ایشان  گیاه  باش

حافظ طریق بندگی شاه پیشه کن    

     وآنگاه در طریق چو مردان راه  باش

 

- عطار  نیشابور :

منطق‌الطیر

درتعصب گوید / حکایت گفتن مرتضی اسرار خویش را با چاه و پر خون شدن چاه

مصطفا جایی فرود آمد به راه

گفت آب آرند لشگر را ز چاه

رفت مردی بازآمد پر شتاب

گفت پر خونست چاه و نیست آب

گفت پنداری ز درد کار خویش

مرتضی در چاه گفت اسرار خویش

چاه چون بشنید آن تابش نبود

لاجرم چون تو شدی آبش نبود

آنک در جانش چنین شوری بود

در دلش کی کینهٔ موری بود

در تعصب می‌زند جان تو جوش

مرتضا را جان چنین نبود خموش

مرتضا را می‌مکن بر خود قیاس

زانک در حق غرق بود آن حق‌شناس

هم چنان مستغرق کار است او

وز خیالات تو بی‌زارست او

گر چو تو پر کینه بودی مرتضی

جنگ جستی پیش خیل مصطفی

او ز تو مردانه‌تر آمد بسی

پس چرا جنگی نکرد او باکسی

گر به ناحق بود صدیق ای عجب

او چو بر حق بود حق کردی طلب

پیش حیدر خیل‌ام المؤمنین

چون نه بر منوال دین جستند کین

لاجرم چون دید چندان جنگ و شور

دفع کرد آن قوم را حیدر به زور

وانک با دختر تواند جنگ کرد

داند او سوی پدر آهنگ کرد

ای پسر تو بی‌نشانی از علی

عین و یا و لام دانی از علی

تو ز عشق جان خویشی بی‌قرار

واو نشسته تا کند صد جان نثار

از صحابه گر شدی کشته کسی

حیدر کرار غم خوردی بسی

تا چرا من هم نگشتم کشته نیز

خوار شد بر چشم من جان عزیز

خواجه گفتی چه فتادست ای علی

آن تو یخنی نهادست ای علی

 

 - مولانا جلال الدین محمد رومی بلخی :

تا صورت پیوند جهان بود علی بود         

     تا نقش زمین بود وزمان بود علی بود

آن قلعه گشای که در قلعه  خیبر                 

  بر کند و بیک حمله و بگشود علی بود

آن گرد سرافراز که اندر ره اسلام              

     تا  کا ر  نشد  راست نیاسود  علی بود

آن شیر دلاور که برای طمع نفس                  

    بر خوان  جهان  پنجه  نیآلود  علی بود

این  کفر نباشد سخن کفر نه اینست           

    تا  هست  علی  باشد  تا  بود  علی بود

شاهی که ولی بود وصی بود علی بود          

      سلطان سخا  و  رم و  جود علی بود

هم آدم و هم شیث و هم ادریس و هم الیاس  

      هم صالح پیغمبر و  داوود  علی بود

هم موسی وهم عیسی و هم خضر و هم ایوب 

    هم یوسف و هم یونس وهم هودعلی بود

مسجود ملائک که شد آدم زعلی بود        

   آدم  چو  یکی  قبله  و  مسجود   علی بود

آن عارف سجاد که خاک درش از قدر     

     بر کنگره   عرش      بیفزود  علی  بود

هم  اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن       

   هم عابد و هم  معبد و معبود علی بود

آن لحمک لحمی [6]بشنو تا که بدانی        

    آن  یار که  او  نفس نبی  بود  علی بود

موسی و عصا و ید بیضاء و نبوت           

     در  مصر  بفرعون  که بنمود  علی بود

چندانکه در آفاق نظر کردم و دیدم    

    از روی یقین در همه موجود علی بود

خاتم که در انگشت سلیمان نبی بود           

       آن  نور خدائی که بر او بود علی بود

آن شاه سرافراز که اندر شب معراج      

     با   احمد   مختار  یکی  بود  علی بود

آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن    

    کردش صفت عصمت و بستود علی بود

مثنوی دیگری از مولانا جلال الدین محمد رومی بلخی :

ای علی که جمله عقل و دیده‌ای

         شمه‌ای واگو از آنچ دیده‌ای

تیغ حلمت جان ما را چاک کرد

     آب علمت خاک ما را پاک کرد

بازگو دانم که این اسرار هوست

    زانک بی شمشیر کشتن کار اوست

صانع بی آلت و بی جارحه 

        واهب این هدیه‌های رابحه

صد هزاران می چشاند هوش را 

       که خبر نبود دو چشم و گوش را

باز گو ای باز عرش خوش‌شکار  

       تا چه دیدی این زمان از کردگار

چشم تو ادراک غیب آموخته 

        چشمهای حاضران بر دوخته

آن یکی ماهی همی‌بیند عیان

      وان یکی تاریک می‌بیند جهان

وان یکی سه ماه می‌بیند بهم

      این سه کس بنشسته یک موضع نعم

چشم هر سه باز و گوش هر سه تیز

       در تو آویزان و از من در گریز

سحر عین است این عجب لطف خفیست

   بر تو نقش گرگ و بر من یوسفیست

عالم ار هجده هزارست و فزون  

    هر نظر را نیست این هجده زبون

راز بگشا ای علی مرتضی 

     ای پس سؤ القضا حسن القضا

یا تو واگو آنچ عقلت یافتست

   یا بگویم آنچ برمن تافتست

از تو بر من تافت چون داری نهان 

    می‌فشانی نور چون مه بی زبان

لیک اگر در گفت آید قرص ماه 

    شب روان را زودتر آرد به راه

از غلط ایمن شوند و از ذهول   

      بانگ مه غالب شود بر بانگ غول

ماه بی گفتن چو باشد رهنما   

    چون بگوید شد ضیا اندر ضیا

چون تو بابی آن مدینه  علم را 

  چون  شعاعی آفتاب   حلم  را

باز باش ای باب بر جویای باب  

      تا رسد از تو قشور اندر لباب

باز باش ای باب رحمت تا ا بد  

         با ر گا ه   ما   له  کفو     ا احد

 -  شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی   :

کس را چه زور وزهره که وصف علی کند 

         جبار در مناقب او  گفته  هل  اتی

زور آزمائی قلعه خیبر که بند او    

        در یکدیگر شکست به بازوی لافتی

 مردی که در مصاف زره پیش بسته بود[7]   

          تا  پیش دشمنان  ندهد  پشت بر غزا

شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود   

       جانبخش در نماز و جهانسوز در دعا

دیباچه مروت و سلطان معرفت  

     لشکر کش  فتوت   و   سردار   اتقیا

فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست 

   مائیم و دست و دامن معصوم مرتضی

 -    محمد حسین بهجت تبریزی  شهریار  :

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را 

     که به ما سوا فکندی همه سایه هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین  

      به علی شناختم من بخدا قسم خدا را

به  خدا که در  دو  عالم  اثر از فنا نماند    

   چو علی گرفته باشد سرچشمه بقا را

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ  

      بشرار قهر سورد همه جان ما سوا را

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن     

   که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

بجز از علی که گوید به پسر که قتل من     

   چو اسیر تست امروز به اسیر کن مدارا

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجاعب    

  که علم کند به عالم  شهدای  کربلا  را

چوبدوست عهد بندد زمیان پاکبازان   

   چوعلی که می تواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت 

        متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را

به دو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت

       که زکوی او غباری به من آر توتیا را

به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت     

   چه پیام ها که دادم همه سوز دل صبا را

چو توئی قضای گردان به دعای مستمندان

   که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی   

    به   پیام   آشنائی   بنوازد   آشنا   را

زنوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب     

غم دل بدوست گفتن چه خوشست شهریارا

 -   مثنوی دیگری از  محمد حسین بهجت تبریزی  شهریار  :

 علی آن شیر خدا

علی آن شیر خدا شاه عرب / الفتی داشت با این دل شب
شب ز اسرار علی، آگاه است / دل شب محرم سرّ الله است
شب علی دید به نزدیکی دید / گر چه او نیز به تاریکی دید
شاه را دید به نوشینی خواب / روی بر سینه دیوار خراب
قلعه‌بانی که به قصر افلاک / سر دهد ناله زندانی خاک
اشکباری که چو شمع بیزار / می‌فشاند زر و می‌گرید زار
دردمندی که چو لب بگشاید / در و دیوار به زنهار آید
کلماتش چو در آویزه گوش / مسجد کوفه هنوزش مدهوش
فجر تا سینه آفاق شکافت / چشم بیدار علی خفته نیافت
روزه‌داری که به مُهر اسحار / بشکند نان جوین افطار
ناشناسی که به تاریکی شب / می‌برد نان یتیمان عرب
تا نشد پردگی آن سرّ جلی / نشد افشا که علی بود علی
شاهبازی که به بال پر راز / می‌کند در ابدیت پرواز
شهسواری که به برق شمشیر / در دل شب بشکافد دل شیر
عشقبازی که هم آغوش خطر / خفت در خوابگه پیغمبر
آن دم صبح قیامت تأثیر / حلقه در شد از او دامنگیر
دست در دامن مولا زد در / که علی بگذرد از ما مگذر
شال می‌بست و ندایی مبهم / که کمربند شهادت را محکم
پیشوایی که ز شوق دیدار / می‌کند قاتل خود را بیدار
ماه محراب عبودیت حق / سر به محراب عبادت منشق
می‌زند پس‌، لب او کاسه شیر / می‌کند چشم اشارت به اسیر
چه اسیری که همان قاتل اوست / تو خدایی مگر ای دشمن دوست
در جهان این همه شر و همه شر / ها علی بشر کیف بشر
کفن از گریه غسال خجل / پیرهن از رخ وصال خجل

 

اشعار سروده شده  در مدح و منقبت حضرت علی (ع)  ,  از شعرای پارسی گوی   بقدر زیاد است که از حد تصور خارج است .

از این میان  دانشمند محترم جناب آقای رضای معصومی بخش مهمی  از این اشعار رادر کتابی تحت عنوان (در خلوت علی) جمع آوری کرده است .

 کار ایشان ستودنی ست وما علاقه مندان را به این اثر ارزشمند که انتشارات حافظ نوین آن را به چاپ رسانده  ارجاع می دهیم .

- سخنان تنی چند از بزرگان در مدح امیر المومنین علی علیه سلام

در اینجا برای حسن ختام به نقل برخی از سخنان دانشمندان  اسلامی وپیرو سایر ادیان  الهی در مدح ومنقبت  حضرت علی علیه سلام می پردازیم و متاسف می شویم که آیا ما هم به اندازه این اشخاص عظمت وبزرگی شخصیت والای علی(ع) را در حد خود شناخته ائیم یا خیر ؟

1- امام شافعی پیشوای اهل سنت و جماعت در فظیلت علی علیه سلام می گوید : اگر علی علیه سلام خود را آنطور که بود نشان می داد مردم جهان همه در برابرش سر سجده بزمین می گذاشتند .

2- حسن بن هائی شاعر پر آوازه عرب در دربار هارون الرشید که جز به بهای سیم وزر سخنی نمی گفت در پاسخ این سئوال که چرا در مدح علی علیه سلام شعری نگفته ائی ؟

گفت ستایش علی (ع) لهیب قلب را فرو می نشاند . درباره این مرد بزرگ چه بگویم که مردم خردمند را ابتدا به حیرت و سپس به عبادت خود واداشت .

3- ابن ابی الحدید معتزلی می گوید : داوری و حکمیت علی (ع) هنوز هم زبانزد همه اهل عدل و انصاف در سر تا سر جهان است  .

4- ابوالعلا معری فیلسوف و شاعر نامدار و نابینای  جهان عرب که عده ائی او را متهم به کفر و الحاد می کنند می گوید : در روزگار دوشفق و دو فجر بر خون دو شهید علی و فرزندش حسین علیه سلام دو شاهد خونینند .

5- گابریل دانگیری دانشمند و نویسنده مسیحی در کتاب مشهور خود بنام شهسوار اسلام می نویسد : علی علیه سلام خطیبی زبر دست و نویسنده ائی توانا و قاضی علیقدر است که در صف موسسین مکتب ها مقام اول را دارد . مکتبی که او تاسیس کرده از جهت صراحت و روشنی و استحکام و منطق و همچنین به جهت تمایل روشن آن به ترقی و تجدد امتیاز دارد . علی علیه سلام بلند همتی و نجابت و راستی را از حد  گذرانده است . فصاحت و بلاغت علی (ع) به پایه ائی است که گوئی سخن را مانند جواهر تراش می دهد .

 

6- توماس کار لایل مسیحی می گوید : ما نمی توانیم از ستایش و مدح علی (ع) خودداری کنیم زیرا جوانی بود شریف القدر و بزرگ منش . سرچشمه رحمت و احساس و مظهر بزرگی و دلاوری با شجاعنی بی مانند . او با مهربانی و لطف و رافت آمیخته بود و عدل و داد تنها شعار اخلاقی این قهرمان مذهبی بشمار می رفت بهترین شاهد این مدعا عبارتی است که پیشش از شهادت خود با فرزندانش  در باب قصاص قاتلش فرمود: من اگر زنده ماندم عفو یا قصاص ضارب با خود من است  و اگر من زنده نماندم و در گذشتم این کار با شماست اگر خواستید او را قصاص کنید و فقط یک ضربت به او بزنید زیرا او یک ضربه به من زده است . و بهیچ وجه او را مثله (قطعه قطعه) نکنید و اگر از او درگذرید و خطای او را ببخشید به پرهیز کاری و جوانمردی نزدیکتر خواهد بود .

7- بولس سلامه دانشمند مسیحی می گوید : من یک مسیحی هستم ولی دیده ائی باز دارم و تنگ نظر نیستم من درباره شخصیتی بزرگ صحبت می کنم که مسیحیان جهان در اجتماعات خود از او سخن می گویند و از تعلیمات او سرمشق می گیرند و دین داریش را پیروی می کنند .

از آنجائیکه در آئینه تاریخ مردم پاک ونفس کش به خوبی نمایان هستند می توان گفت علی (ع) بزرگتر از همه آنهاست او مرتفع تر از مدار ستارگان است و این از خصائص نور است که پاک و منزه باقی می ماند و گرد وغباری نمی تواند آنرا لکه دار و یا کدر نماید . علی(ع) ای استاد ادب و سخن شیوه گفتار تو مانند اقیانوسی ست که در عرصه  پهناور آن دوجهان بهم می پیوندد .

8- ایلیا پاولیچ پطرشفسکی استاد تاریخ و اسلام شناس در دانشگاه لنینگراد روسیه چنین بیان می کند : علی (ع) پرورده محمد و عمیقا به وی و امر اسلام وفادار بود . . . . . . . علی (ع) تا سرحد شور و عشق پایبند دین اسلام بود . . . . . .او صادق راستگو و درست کردار بود در امور اخلاقی بسیار خرده گیر بود و از نام جوئی و مال پرستی به دور و بی شک هم مردی سلحشور و هم شاعر و هم تمام صفات لازمه اولیاء خدا در وجودش جمع بود .

9-جبران خلیل جبران

که از علمای بزرگ مسیحیت، مرد هنر و صاحب ذوق بدیعی است لب به ستایش علی گشوده و چنین می گوید: به عقیده من علی بن ابیطالب ( پس از پیامبر) نخستین مرد از قوم عرب است که وجودش، همه فضائل کامل بودن را در قوم خویش دمید و آهنگ آن را به گوش مردمی رسانید که پیش از آن مانند آن را نشنیده بودند و در بین تاریکی های جاهلیت از روش روشن او متحیر ماندند؛ پس کسی که طریق علی را پسندید به فطرت سلیم بازگشت و آن که از باب خصومت وارد شد جاهیلت را ترجیح داد.

جبران معتقد بود که: دو طایفه شیفته روش علی بودند یکی خردمندان پاکدل و دیگری نیکو سرشتان با ذوق، علی بن ابیطالب شهید عظمت خویش گشت او از دنیا رفت در حالی که نماز بر زبانش جاری و دلش از شوق خدا لبریز بود. مردم عرب، حقیقت مقام او را درک نکردند تا گروهی از مردم کشور همسایه آنها( ایران) برخاسته، این گوهر گرانبها را از سنگ تشخیص داده و او را شناختند.
جبران اضافه می کند که: علی (ع) مانند پیغمبران درگذشت، مقام و شأن او در بصیرت و بینایی چون پیغمبران، مختص شهر، بلد، قوم، زمان و مکان نبوده و شخصیتی بین المللی داشت.

جبران همیشه نام علی (ع) را در مجالس خاص و عام به زبان می آورد، تعظیم می کرد و می گفت علی از جهان رفت درحالی که هنوز رسالتش را به کمال، تبلیغ نکرده بود.

10- کارلایل

فیلسوف انگلیسی، هر گاه به نام علی (ع) می رسید بزرگی علی چنان او را به وجد می آورد و نیروی عظمت آن حضرت چنان تحریکش می کرد که از بحث علمی بیرون می شد و بی اختیار شروع به مدیحه سرایی او می کرد، او درباره علی چنین می گوید: ما نمی توانیم علی را دوست نداشته باشیم و به وی عشق نورزیم زیرا هر چه خوبی هست که ما آن را دوست داریم همه در علی جمع است. او جوانمرد شریف و بزرگواری بود که دلش سرشار از مهر و عطوفت و دلیری بود، از بشر شجاع تر، اما شجاعتش آمیخته با مهر و عطوفت و لطف و احسان بود.پیش از رحلت خود درباره قاتلش از او نظر خواستند، فرمود: اگر زنده ماندم خود می دانم چه کنم و اگر درگذشتم اختیار با شماست، اگر می خواهید او را قصاص کنید یک ضربت بیشتر به او نزنید و اگر عفو کنید به تقوا نزدیک تر است.

11- مادام دیالافوا

در مقام تعریف حضرت علی (ع) چنین می نویسد: احترام علی (ع) در نزد شیعه به منتها درجه است و حقاً هم باید این طور باشد زیرا این مرد بزرگ علاوه بر جنگ ها و فداکاری هایی که برای پیشرفت اسلام کرد، در دانش، فضائل ، عدالت و صفات نیک بی نظیر بود و نسلی پاک و مقدس نیزاز خود باقی گذارد. فرزندانش نیز از او پیروی کردند و برای پیشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند. علی(ع) کسی است که در قضاوت به منتها درجه عدالت رفتار می کرد و در اجرای قوانین الهی اصرار و پافشاری داشت. علی کسی است که اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود، او کسی است که تهدید و نویدش قطعی بود.

12- شبلی شمیل

دانشمندی است که در سال 1335 هجری درگذشت، وی شاگرد برجسته مکتب داروین بود و نخستین کسی است که نظریه" قوه" را در شرق منتشر کرد سپس برخلاف مکتب استاد خود که فردی الهی بود، به انکار مقدسات و جهان ماوراء طبیعت برخاست وتا لحظه مرگ از مکتب مادیگری پیروی نمود.وی با اصراری که در انکار توحید داشت، در برابر شخصیت علی ( ع) سرتعظیم فرود آورده و در مورد او چنین می گوید: امام و پیشوای انسان ها علی بن ابیطالب بزرگ بزرگان و یگانه نسخه ای است که با اصل خود «پیامبر( ص)» مطابق است هرگز اهل شرق و غرب، سخنرانی نظیر او در گذشته و حال ندیده است.

13- میخائیل نعیمه

که از دانشمندان مسیحی است در مقدمه ای که بر کتاب " صوت العدالة الانسانیة" نوشته درباره حضرت علی (ع) چنین می گوید: پهلوانی امام( ع) تنها در میدان جنگ نبود بلکه او در روشن بینی، پاکدلی، بلاغت، سحر بیان، اخلاق فاضله، شور ایمان، بلندی همت، یاری ستمدیدگان و ناامیدان، متابعت حق و راستی و بالجمله در همه صفات پهلوان بود. اگر چه مدت زیادی از حضور او گذشته، اما هر گاه بخواهیم بنیاد زندگی نیکو و سعادتمندی را بگذاریم باید به روش او رجوع کرده و دستور و نقشه را از او بگیریم.

 14- بارون کاردایفو

بارون کاردایفو دانشمند فرانسوی می نویسد: علی مولود حوادث نبود، بلکه حوادث را او به وجود آورده بود، اعمال او مخلوق فکر وعاطفه و مخیله خود اوست، پهلوانی بود که درعین دلیری ، دلسوز و رقیق القلب، و شهسواری بود که در هنگام رزم آرایی، زاهد از دنیا گذشته بود. به مال و منصب دنیا اعتنایی نداشت و در حقیقت ، جان خود را فدا نمود. روحی بسیار عمیق داشت که ریشه آن ناپیدا بود و در هر جا خوف الهی آن را فرا گرفته بود

15- جرجی زیدان  

جرجی زیدان دانشمند مسیحی می گوید: علی علیه السلام همچون آفتاب نیمروز می درخشد.

از دیگر اشخاصی که در باره شخصیت ممتاز حضرت علی علیه سلام سخنی گفته اند می توان به این افراد اشاره کرد :

- - و اشنگتن ارونیک امریکائی – شیخ محمد عبده مفتی اعظم مصر – دکتر طاها حسین – شیخ ابوعلی سینا -کارو شاعر مسیحی  - و بسیار ی دیگر از بزرگان علم وادب و تاریخ که همگی علی علیه سلام را در حد اعلا ستوده اند و به شناخت خویش از ایشان   افتخار و مباهات می کنند و سخنان بسیار زیبائی در مدح امیر مومنان گفته اند که در این مختصر ذکر همه آنها امکانپذیر نمی باشد . 

 


[1] - خلد = بهشت

[2] - دیگرسرای = جهان آخرت

[3] - اگر از این اعتقاد به علی زیان ببینی این به گردن من و گناه من است  

[4] - منظور جنگ احد است دومین جنگ که پیامبر (ص) هم در آن بشدت زخمی شدند

[5] -  پزشک جراح

[6] - لحم = گوشت من و علی یکسیت                      

[7] - زره حضرت علی پشت نداشت

واقعه و خطبه شریف غدیر خم

 واقعه غدیر خم یا  انتصاب مقدس


 - واقعه غدیر خم یا  انتصاب مقدس

کاروان آخرین حج پیامبر(ص) موسوم به حج الوداع ,  پس از پایان مراسم حج از مکه خارج شد . جمعیت عظیمی که مورخین تعداد آنها را تا یکصدو بیست هزار تن هم ضبط کرده اند همراه پیامبر(ص)  به محل جدائی کاروانها از یکدیگر رسیدند , محلی بنام غدیر خم .

در این نقطه که غدیر خم نامیده می شد کاروانهای مناطق مختلف عربستان از یکدیگر جداشده و هریک بسمت سرزمین خویش ادامه راه می دادند , در همین اثنا فرشته وحی بروجود مقدس پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) نازل شد , اصحاب دیدند که چهره مبارک رسول الله (ص) تغییر کرد و این آیه از دهان مبارک شان خارج شد . آیه 67 از سوره مبارکه الماعده :

۞ یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ ۖ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ [٥:٦٧]

اى پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنى پیامش را نرسانده‌اى. و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‌دارد. آرى، خدا گروه کافران را هدایت نمى‌کند.

 خلاصه ترجمه :

ای رسول ما  , آنچه که از طرف پروردگارت برتو نازل شده است را کاملا به اطلاع مردم برسان و اگر اینکار را   انجام ندهی ,  رسالت  خود و خداوند را انجام نداده ائی , ! و البته  خداوند تورا از خطرات احتمالی مردم  حفظ می کند    و خداوند جمعیت کافران لجوج را هدایت نمی کند .



با شنیدن این آیه همه اصحاب به دور پیامبر(ص) حلقه زدند و از ایشان اصل خبر را جویا شدند که این کدام خبر است که تاکنون بر ما ابلاغ نکرده ائید و از صدمه چه کسانی بیم دارید , که خداوند به ابلاغ آن مجددا دستور داده و چه کس یا کسانی مانع ابلاغ این پیام هستند ,  که پروردگار دانا و توانا شما را از آزار آنان حفظ خواهد کرد , ای رسول خدا  این گروه چه کسانی هستند .

در این همین زمان  پیامبراکرم (ص) که  امین وحی هستند ,  دستور فرمود تا به کاروانهای مختلف که در صدد جدائی از قافله اصلی بودند فرمان توقف و بازگشت بدهند و همه در محل غدیر خم مجتمع شوند و همچنین فرمان دادند تا از جهاز شتران منبری برای ایشان برپاکنند .

اصحاب بلافاصله در صدد اجرای فرامین رسول الله (ص) بر آمده , حرکت کردند  و دستور توقف همه کاروانها و اجتماع آنها را در همین محل غدیر خم به اطلاع همه رساندند .

اما این آیه حاوی چه پیامی از سوی پرودرگار عالمیان است که عدم ابلاغ آن کل رسالت 23 ساله پیامبر (ص) را تحت شعاع خود قرار خواهد داد .؟ 

 

-  توقف کاروانیان و اعلام پیام مهم خداوند

اکنون می خواهیم بدانیم این چه خبریست که قبلا به رسول الله ابلاغ شده وایشان از اعلام آن خودداری کرده اند واین امر مهم را به بعد موکول کرده اند و اینک خداوند باری تعالی به ایشان دستور می دهد تا هرچه زودتر آن را به جمعیت عظیم مسلمین ابلاغ کنند و در صورتی که این کار را انجام ندهند کل رسالت 23 ساله ایشان با آن همه رنج و سختی باطل خواهد شد و ناقص خواهد ماند .

با توجه به اینکه آیات قرآن کلام عمیق و نافذ ,  قادر متعال و هستی بخش جهانیان است ,  پس هر واژه و هر کلمه آن سرشار از مفاهیم و آموزه های ارزشمند است و اکنون با بررسی عمیق این آیه البته در حد دانش اندک خود  به  برخی از این نکات مهم اشاره خواهیم کرد  , در حقیقت متن  تشریحی آیه چنین است :

-  بند اول  :  (ای رسول ما آنچه ار طرف پروردگارت برتو نازل شده است ) در اینجا متوجه می شویم که این خبر قبلا به رسول الله در طول سفر حج ابلاغ شده , زیرا فعل جمله به زمان گذشته اشاره دارد .  ]أُنزِلَ إِلَیْکَ  )  نازل شده [

 

 - بند دوم  : ودر ادامه می فرماید :  ( کاملا به مردم برسان ) یعنی این خبر را بصورت خلاصه ابلاغ نکن بلکه خبر را باتمامی جزئیات آن برای مسلمین قرائت کن .

 

- بند سوم : ودر ادامه می فرماید : ( اگر اینکار را نکنی رسالت خداوند را انجام نداده ائی ) بسیار بسیار جای تعجب است که پیامبر(ص)  در طول 23 ساله خویش ، هزاران خبر مهم و عادی را از قبیل سوره مبارکه توحید . آیات فرائض دینی مانند نماز وروزه و خمس و زکات و حج و جهاد را به مردم ابلاغ کرده که هریک به نوبه خویش از اهمیت زیادی برخوردار است و در ابلاغ هیچ یک از آنها پروردگار چنین شرطی را جهت ابلاغ قائل نشده اند ، در صورتیکه عدم ابلاغ هریک از این ها یا سایر احکام مانند محرمات مستقیما به شریعت اسلام بستگی دارد و حذف هر کدام از آنها به دین مردم صدمات زیادی وارد می کرده لیکن اهمیت این خبر بحدیست که کل رسالت پیامبر(ص)  را ممکن است به مخاطره اندازد و کل زحمات بیست و سه ساله ایشان را بر باددهد . پس این خبر باید از ارزش زیادی برخوردار باشد اهمیتی که از همه آیات قرآن بیشتر است چرا که برابر کل رسالت پیامبر(ص)  قلمداد شده است .

 

- بند چهارم  :  در ادامه می فرماید : (خداوند تورا از خطرات احتمالی مردم نگاه می دارد و خداوند جمعیت کافران جمعیت لجوج را هدایت نمی کند ) .

دراینجا نکته مهم دیگری از معنای آیه آشکار می شود و آن نکته این است که خبر مذکور ممکن است جان پیامبر(ص)  را بخطر اندازد و این خطر بحدی جدیست (و از جانب مردم است ) (   وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ   ) است نه کافران و نه مشرکان ونه پیروان مذاهب دیگر) که خداوند می فرماید: ( من تورا از این خطر کفار یا مشرکین حفظ خواهم کرد) و در انتهای آیه می فرماید : (خداوند جمعیت کافران لجوج را هدایت نمی کند) در اینجا نکته مهم دیگری آشکار می شود و آن مخالفت کافران لجوج  یا برخی از مردم که در کسوت مسلمانان همراه پیامبر (ص) هستند با متن این خبر است  , و همین گروهند که با اعلام آشکار و عمومی این خبر مخالفت خواهند کرد و ممکن است جان عزیز پیامبر(ص) را به مخاطره اندازند و در مخالفت با این خبر کار را به جنگ بکشانند .

 

پس در حقیقت این پیام و محتوای آن  بقدری از اهمیت برخوردار است که ...... :

1- در آخرین روزهای حیات رسول الله (ص) ابلاغ شده است

2- در جریان یک همایش عمومی حجاج که از بیت الله الحرام باز می گشتند نازل شده.

 3-خبر بحدی اهمیت دارد که پیامبر به کل کاروان ها فرمان توقف و بازگشت
می دهند.

 4-  این خبر قبلا به پیامبر(ص) وحی شده لیکن آن جناب بنابر مصلحت ومخالفت
عده ائی ، ابلاغ آن را به تاخیر انداخته اند .

5- این خبر با کل رسالت پیامبر رابطه مستقیم دارد و در صورت عدم ابلاغ آن کل رسالت پیامبر(ص) به مخاطره خواهد افتاد .

 لازم بذکر است هیچ آیه ایی از آیات قرآن مجید در طول 23  سال نزول  وحی (اتصال آسمان بزمین از طریق وحی حضرت رب العالمین )  بر پیامبر مکرم اسلام (ص)  به اینصورت اعلام نگردیده است .

اکنون می خواهیم تا با مقایسه و طبقه بندی آیات  قرآنی با یکدیگر , اندکی از مفهوم  این مهم خبر آگاهی یا بیم .

- طبقه بندی آیات قرآن مجید  

در حقیقت دانشمندان علوم قرآنی ,کل آیات قرآن مجید را  به 4 بخش و یا گروه اصلی تقسیم می کنند .

این چهار گروه عبارتند از :

1- آیات مربوط به اخبار و تاریخ سایر انیباء علیه سلام  از حضرت  آدم تا جناب عیسی مسیح علیه سلام و اقوام آنها مانند قوم نوح و قوم ثمودو قوم عاد و قوم بنی اسرائیل و اهل کتاب و مسیحیان.

2- آیات مربوط به اخبار جهان غیب  و پس از مرگ وکیفیت آنها ، از آلام دوزخ و برزخ گرفته تا نعمات بی نظیر بهشت ، جنت و فردوس .

3- آیات مربوط به بحث های علمی و حکمی ,  مانند فرمان تفکر در آیات و نشانه های خلقت و خالق بی همتای دانا و آثار وجودی آنها .

4- آیات و اخبار مربوط به احکام دین و شریعت حقه اسلام ، مانند فرمان پروردگار به پرهیز از انجام محرمات و انجام واجبات مانند احکام دینی و فقهی ، اعم از : نماز وروزه وخمس و زکات وجهاد و سایر واجبات ومستحبات و منکرات ومنع بت پرستی وشرک وآثار آن .

حال از شما خواننده عزیز می پرسیم کدام یک از این آیات می تواند محتوای خبر مذکور باشد که عدم ابلاغ آن توسط پیامبر ممکن است نتایج ذیل را به همراه داشته باشد :

1- اولا در صورت عدم ابلاغ آن کل رسالت پیامبر(ص) ممکن است نابود شود .

 

2- دوما لازم است در حضور همه ابلاغ شود در صورتی که هیچ یک از آیات قرآن مجید بدین صورت ابلاغ نشده و به مرور زمان  مردم از آن باخبر شده اند .    

 

3- سوما در صورت ابلاغ آن ممکن است عده ای به مخالفت آن برخیزند آن هم زمانی که سیطره اسلام در سراسر عربستان گسترده شده است ، و هیچ کس را یارای مخالفت با فرامین رسول الله نیست .

 

4- چهارم در صورت ابلاغ آن ممکن است جان پیامبر(ص)  در معرض خطر قرار بگیرد .

 

مثلا اگر فرمان الهی مربوط به انجام حج باشد که قبلا در طول مراسم گفته وبه آنها عمل شد , و اگر نهی از خوردن ربا باشد و احکام مربوط به شریعت و واجبات ومستحبات ,  باز دلیلی برای مخالفت برای آن متصور نیست . ویا چرا باید پیامبر(ص) خبری را که مثلا مربوط به احوال امم گذشته باشد را از روی مصلحت به تاخیر اندازد و یا مخالفت  عده ائی را برانگیزد ؟

در حقیقت این خبر باتوجه به زمان آن که در اواخر عمر شریف پیامبر (ص) به ایشان ابلاغ می شود نمی تواند یک خبر عادی باشد و شواهد وقرائن به ما نشان می دهد این خبر باید بسیار خبر مهم و تاثیر گذاری باشد .

با توجه به جمعیت عظیم حجاج که غرق در روحانیت و معنویت بودند چرا که از حج همراه پیامبر(ص)  بازمی گشتند و بکلی پاک ومنزه از هرگونه شرک وخود پرستی بودند .

 با توجه به مرورآیات قرآن مجید دریافتیم که هیچ خبری با این کیفیت در طول 23 سال نازل نشده است .

 پیامی که قبلا بر پیامبر(ص)  نازل شده و ایشان  بنا به مصلحت ,  ابلاغ آن  را  به تاخیر انداخته اند ,  اما فرمان الهی  اینبار با چنان تاکیدی رسیده که دیگر درنگ در ابلاغ آن جایز نیست .



- معنای  شان نزول در آیات قرآن چیست ؟

در حقیقت بسیاری از آیات قرآن مجید دارای شان نزولی هستند . یعنی بنا به موقعیت مکانی و یا زمانی ، و اعمالی که از طرف  شخص پیامبر(ص)  و یا اصحاب صورت می پذیرفته  و یا سئوالی در بین امت مطرح بوده , خداوند بزرگ به منظور پاسخ گویی و یا روشن ساختن آن ابهام , آیاتی در آن موضوع نازل می فرموده اند   .

اینک جهت آشکار شدن بهتربه  نمونه هایی چند از همین موضوع اشاره می کنیم .

1- آیات سوره مبارکه هل اتی در باره فداکاری حضرت علی(ع) و همسر و فرزندانش ، هنگام بخشیدن افطار خویش به فقیر و اسیر و یتیم نازل شد .

2- آیات مربوط به آغاز جهاد در جنگ بدر و یا بیان مسائل و مشکلات سایر جنگها مانند ,  احد ، حنین ، خیبر ، صلح حدیبیه و یا فتح مکه , که  بنوبه خود و در جای خود به هریک از آنها پرداختیم .

3- آیه درباره حضرت علی(ع) هنگام بخشیدن انگشتر خویش به سائل در حال رکوع و صدها آیه دیگر که همگی شان نزول داشته اند .قبلا ذکر شد .

4- آیات احکام الزام  دادن صدقه برای صحبت های خصوصی با پیامبر (ص) در جمع , و منسوخ کردن آن حکم در پایان همان روز .

5- آیات سوره توبه , یا برائت از مشرکین مکه و یا آیات مباهله با مسیحیان نجران و دها مورد دیگر  که قبلا به برخی از آنها اشاره کردیم .

 پس اکنون  ما از شما خوانندگان عزیز سئوال می کنیم که شان نزول و علت وحی این آیه  بخصوص در قرآن چیست ؟

فراموش نکنیم که قرآنی که امروز در دست ماست بر اساس ترتیب  نزول مرتب نشده است و تنها بر اساس طول سوره ها یعنی از  بزرگترین سوره مبارکه به کوچکترین سوره مبارکه مرتب شده است و ممکن است گاهی دو سوره و یا دو آیه پشت سر هم نازل شده باشند اما در قرآن فعلی پشت سرهم قرار نگرفته باشند و این اتفاق بسیار زیاد روی داده است و هیچ کس نمی توتند ادعا کند که این ترتیب آیات صددرصد مطابق نزول آنها بوده است . ! ! !

بنا براین نتیجه می گیریم ممکن است آیات آیه 67 از سوره مبارکه الماعده :

۞ یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ ۖ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ [٥:٦٧]

اى پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنى پیامش را نرسانده‌اى. و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‌دارد. آرى، خدا گروه کافران را هدایت نمى‌کند.

 

و آیه سوره مبارکه الماعده آیه 3

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِکُمْ فِسْقٌ ۗ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ [٥:٣]

بر شما حرام شده است: مردار، و خون، و گوشت خوک، و آنچه به نام غیر خدا کشته شده باشد، و [حیوان حلال گوشت‌] خفه شده، و به چوب مرده، و از بلندى افتاده، و به ضرب شاخ مرده، و آنچه درنده از آن خورده باشد -مگر آنچه را [که زنده دریافته و خود] سر ببرید- و [همچنین‌] آنچه براى بتان سربریده شده، و [نیز] قسمت کردن شما [چیزى را] به وسیله تیرهاى قرعه؛ این [کارها همه‌] نافرمانىِ [خدا]ست. امروز کسانى که کافر شده‌اند، از [کارشکنى در] دین شما نومید گردیده‌اند. پس، از ایشان مترسید و از من بترسید. امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‌] آیینى برگزیدم. و هر کس دچار گرسنگى شود، بى‌آنکه به گناه متمایل باشد [اگر از آنچه منع شده است بخورد]، بى تردید، خدا آمرزنده مهربان است.

 

الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا 

امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‌] آیینى برگزیدم.


 

بترتیب و بدون فاصله نازل شده باشند و در حقیقت آیه 3 از سوره مبارکه الماعده پس از ابلاغ پیام آیه 67 از سوره مبارکه الماعده  توسط پیامبر(ص) نازل شده باشد که بی دلیل هم نیست چرا که این قرآن فعلی حدود پانزده سال بعد از رحلت حضرت رسول(ص) از بین عموم مسلمین جمع آوری و تدوین شده است ، و فراموش نکنیم که  آیات قرآن همه بصورت پراکنده بر روی پوست و یا خشت ثبت می شده و هر شخصی بخشی از آن را در اختیار داشته است و این کار جمع آوری و فهرست بندی در زمان عثمان بن عفان خلیفه سوم صورت پذیرفت  , حدود پانزده سال پس از رحلت پیامبراکرم  (ص) و 38 سال از نزول اولین آیات در مکه و غار حرا .

 

اکنون باز گردیم به ادامه ماجرا:

 پس از فرمان پیامبر(ص) کاروان ها همه در محلی بنام غدیر خم گرد هم آمدند و با اشتیاق و تعجب از این فرمان منتظر شنیدن این پیام الهی از دهان مبارک رسول الله (ص) شدند

بدین ترتیب پیامبر(ص) زمانی که همه حجاج در گرمای سوزان نزدیک ظهر عربستان , اطراف ایشان جمع شدند به بالای منبری که از جهاز شتران آماده شده بود رفته و با تمام قدرت این پیام بسیار مهم الهی را چنین ابلاغ کردند .[1]

 

-  خطبه پیامبر اعظم (ص)  در پایان سفر حج الوداع  در محل غدیر خم

 و اثبات حقانیت رسول الله در ابلاغ کامل رسالتش بر خلق



 

بسم الله الرحمن الرحیم

- بند اول بیان حمد وسپاس باری تعالی

حمدو سپاس بی حد پروردگاریرا که در وحدانیت برتر از همه و در تفرد ویکتائی نزدیکتر از همه در سلطنت با عظمت تر و دراحاطه بهمه موجودات عالم دانا تر و تواناتر است .

- او در اداره امور اجتماع بشر از همه قادر تر و در آفرینش خلایق مقتدر تر است .

- اوست که به بزرگی بوده و خواهد بود . ازلی و ابدیست . بزرگیست که زوال ندارد و ستوده ایست که محال ندارد  .

- او آفریننده  آسمانهائی است بلند وفرزانده ، او مدبری است گرداننده چرخ کارخانه وجود ، و منزه و مبری از هر اندیشه و تصور و خیال .

- او  گستراننده اجرام آسمان وزمین وفراخ کننده میدان جولان سیارات عالمین .

- او  آفریننده و حرکت دهندهی آسمان ها و زمین و فرشتگان و روح القدس است .

منزه ومقدس است آن پروردگاریکه ملائکه و کروبیان ملاء اعلی و روح القدس بفرمان او سیر وسلوک مینماید .

- اوخالقی است که افاضه فیوضاتش رشته ناگسستنی حیات موجودات است و چرخ برکاتش غیر ایستادنی است.

- اوست که از هرکس به انسان نزدیکتراست وهیچ کس بدیده سر اورا ندیده وهیچ خردمند انکار او نکرده  .

- او همه موجودات را می بیند و هیچ چشم سری او را نمی بیند مگر بدیده عقل وخرد .

- او بخشنده بردبار است وبا گذشت است او مدیر کل زندگی هربشر وهر موجود و جنبنده ایست که باران رحمتش همه جا رسیده وخوان نعمتش همه جا گسترده است .

- اوست که مارا بوقوف بر اسرار آفرینش منت نهاد ورازآفرینش را به تربیت شدگان مکتب خود آموخت .

- هیچ چیزی براو پنهان نیست وبر تمام ذرات عالم وجود و کون احاطه علمی وتسلط ونفوذ واراده دارد وبا احسان وسنت نعمت لباس هستی برهمه موجودات پوشانده است .

- او پروردگار یست که عدل ودادش در تمام موجودات وشئون حیاتی موجود است وحکومت دارد و چون جز او منتقی درعالم نیست به انتقام متمردین سرکش شتاب نمی فرماید .

- او ست به عجله مبادرت به پاداش وکیفر نمی کند وبرای مستحقین ولغزندگان عاصی بزودی عذاب نمی فرستد . شاید به باب انابه وتوبه توجه کنند .

- محققا او ابزارهای درونی واسرار اندرونی وپنهانی های نهفته وآشکار واقف وعالم است وهیچ اندیشه وعلمی از احاطه علمی او پوشیده و پنهان نیست, هیچ خفا ونهفته بر او مشتبه نمی گردد ، هر چیز در پیشگاه او آشکار ومعلوم است , هر لطیفه و اندیشه ونیات جزئی ما در پیشگاه احاطه علمی او مرعی وآشکار است و در هر حال و هر زمان و هرمکان احاطه و قهر و غلبه دارد .

- او با توانائی مطلق برهمه چیز غالب و برهر چیز قادر است . هیچ چیزی مانندش نیست . به هیچ چیز شبیه و نظیر و مثل و مانند نیست .

- او خالق وموجد ومربی هر چیز بوده آنوقتی که چیزی در لباس هستی نبوده است .  

- او واجب الوجودیست قائم به ذات پایدار و پاینده و ابدی به عدل و داد جز او خدائی نیست او غالب وحکیم است وعزیز اجل واکرم از همه است .

- اوست لطیف تر از آنکه به چشم سر دیده شود ولی نیرومنتر است که همه چیز رامی بیند و ادراکات او را درک می کند .

- او آگاه وخبیر و واقف برهر ظاهر و باطن است . هیچ زبانی اورا بدیدن وصف نکرده وهیچ ادراکی به معاینه او در نیآمده . هیچکس هویت او را نشناخته و به اسرار آفرینش او از پنهان وآشکار راه نیافته مگر به آنچه خودش مخلوق خود را بحس وادراک راهنمائی فرموده است.

- او آفریننده دانای یکتای بیهمتاست که پرتو نور افاضات او سرتاسر هستی لباس وجود پوشانده واداره امور موجود را بدون معاونت وکمک ومشاوره ومشیر ومشاور وشریک ومعین بدست قدرت وتوانائی خود ادامه حیات تکاملی بخشیده وموجودات وموالید وعناصر ملک وملکوت را در نشئه عالم وجود بتصویر اراده نقش صورت بخشیده ودرآفرینش تکلف وتزلزلی در استقلال اراده او را ندارد .

شهادت میدهم  که او یگانه افریننده است که قدوسیت وتنزه او تمام نشئه وعالم ملک وملکوت را پرکرده وخلائی در عالم وجود موجود نیست .

- او پروردگاریست که نور افاضه وجودش ابدیت وازلیت را پوشانده وکران تا کران هستی پرتو افاضات واشراقات انوار حمایتش مشعشع گشته است .

- اومربی وفرمانروائی است که نفوذ وکلمه واراده اش در تمام شراشر وجود حکمفرماست وبدون مشاور ومشیر ومشاور وبدون شریک ومعاون مقدرات وسرنوشت ومسیر عوالم وجود را بدست قدرت کامله خود بنحو احسن اداره و بنظام احسن حکومت می فرماید در تدبیرش و تصویر وتصور و ابداع وایجاد ومثال ومثل ونمونه وطرح وپیش بینی لزومی ندارد .

- او هرچه را آفریده با اراده خلق وامر آفریده وبدون طرح ونقشه وکمک ومعونت خلق فرموده بدون تجمل وتکلف و حیله وتصور قبلی آفریده است .

- او ابدا وانشاء نموده همه موجودات را و به او ظهور بروز یافتند .  

- او امر فرموده همه لباس هستی پوشیدند پس او خدای یگانه ایست که جز او خالق وآفریننده مدبر وپرورنده ای وجود ندارد .

- اوست که قدرت صنعتش بسیار قویم وحکیم ونیروی آفرینشش در نهایت اتفاق وتحکیم است .

- او فرمانفرمائی ایست که جور و ستم در منطقه هستیش راه ندارد وبزرگواریست که همه امور عالم از خیر وعدل ونیکوئی وغیره بسوی او بازگشت میکند و بفرمان و تدبیرش تجسم می یابد .

شهادت میدهم که هر موجودی در پیشگاهش خاضه وفروتن است وهرهستی در لباس امکان در آستانش خاشع ومتواضع است . هرچیزی دربرابر هیبت وعظمت او حقیر وناچیز است اوست که هرچه اراده میکند وهرچه کرد مطاع ومتبع وپسندیده است .

- او آفریننده ایست که مالک همه املاکو وصاحب همه افلاک و گرداننده همه سیارات واجرام سماویست . او تسخیر کننده آفتاب وماه است .

- اوست که اجرام سماوی ومنظومه های شمسی بفرمان او در حرکت ودورانند وهریک در مجرای حرکت شوقی خود برای مدتی میگردند .

- اوست که شب رابروز می پوشاند وچهره روشن خورشید را بگردش ناپدید مینماید وشب را بروز روشن میسازد وسیمای تاریک شب را بزمان محو می نماید .

- اوست که چرخ آفرینش شب وروز را متعاقب هم عجولانه وشتابان وبی درنگ در پی هم در آورده وبحرکت انداخته است .

- او قهاریست که هر زور آزمای سرکش وطاغی وعاصی را از پای در می آورد وهرشیطان متمرد و سرپیچ از فرمان را از درگاه خود میراند وهلاک میسازد . واز نعمت وجود واحسان محروم میگرداند .

- او خالق وفرمانروای کل عالم است که ضد وشبیه ندارد و نظیر وعدیل ندارد یگانه ایست که مستغنی وبی نیاز است وصمدیست که نزاده ونزائیده ومثل وهمتائی ندارد .

- او معبود یگانه ومحمود فرزانه ایست که  افاضه اش پرورش دهنده موجودات است ، ومربی کائنات آنچه اراده کند بیافریند وآنچه تدبیر نماید امضاء کند ، بر لوح قضاوقدر ثبت گردد ، وآنچه حکم نماید اجرا فرماید . وآنچه اجرا کند میداند وآمار واحصائیه آفرینش خود را دارد وآنی از آن غفلت نفرماید وشماره می نماید .

- اوست که می میراند وزنده میگرداند حیات می بخشد تهی دست میسازد و فقیر مینماید و بی نیاز وغنی میگرداند .

- اوست که میخنداند ومیگریاند ، و نزدیک میسازد ودور مینماید .

- اوست که باز میدارد ومنع میسازد وعطا می کند ومی بخشد میدهد و میگیرد می ستاند و می افزاید ملک هستی بدست اوست حمد وستایش و درود و تحیت برازنده و مخصوص اوست .

- اوست که بر هر چیزی قادر است وبر هرکاری تواناست واز هر مسئولیت مبراست وبر هرچه میکند مصلحت وحکمتی هویداست .

- او پروردگاریست که شب را بروز در می آورد ، و روز را بشب میپوشاند . جز او خدای غالب و قاهر وآمرزنده بخشنده ائی نیست .

- اوست اجابت کننده هر دعا وبخشنده هر عطا .

- اوست که احصاء نفوس مخلوق بقدرت اوست ، وپرورش دهنده جن وانس و هر موجود پنهان وآشکار یا فراری ومانوس(همه) بدست اوست . در کارش دشواری نیست ودر فریاد رسیدنش ضجرت ودلتنگی نیست .

- او پناه بیچارگان است وامید امید واران است .

- اونگهدارنده مخلوق از حوادث غیر مترقبه وتوفیق دهنده اصفیا برای قرب حق از سوانح     غیره منتظره است .

- او آفریننده ایست که اصرار والتماس خواهندگان اورا ملول نمیسازد و ناله و نوای محتاجین او را دلتنگ نمی نماید .

- او حافظ صلحا ونیکو کاران و تربیت شدگان مکتب ربوبی است .

- او توفیق دهنده سالکان راه الفت ورستگاران قرب حق است .

- او دوستدار عالمیان است .

- او صانعی است که مصنوع خود را بعلاقه دوست دارد و خود استحقاق تمحید وسپاس وشکر دارد استحقاق شکر وسپاس او بر همه افزون است زیرا نعمت او بی پایان است .

- او مستحق شکر ودر خور حمد است . باید در رفاه وسختی و در شدت وتنگی در گسترش و فراخی اورا شکر وسپاس نمود .

- سپاس و ستایش او را که امان و ایمنی داد ما را به فرشتگانش و به کتب و رسل و فرستادگان به ملائکه و امناه وحی او کتب منزله و قوانین آسمانی او به پیغمبران مرسل و فرستادگان مکرم او .

- امر او را می شنوم و فرمان او را اطاعت میکنم و بعمل مبادرت مینمایم  به آنچه رضای اوست ، و تسلیم حکم و قضای او هستم .

- من از روی رغبت فرمان او را اطاعت میکنم و از خوف و ترس عقوبت او پرهیز مینمایم .

- او پروردگاریست که ایمن نتوان ماند از منکرش و بیمناک باید بود از عقابش من اقرار و اعتراف مینمایم به بندگی او و افتخارمیکنم به عبودیت او ، من گواهی میدهم بخلاقیت و ربوبیتش و ادا مینمایم آنچه را بمن وحی فرموده, می ترسم اگر خودداری نمایم از ابلاغ آنچه بمن وحی شده به بلائی مبتلا شوم  که احدی نتواند از من دفع و دفاع نماید .

هیچ قدرتی هر قدر با عظمت باشد نمی تواند به بلائی که خدا به بنده خود برساند دفع کند هر چند تدبیر او بزرگ باشد .

خدائی که جز او خدائی نیست چونکه بمن اعلام فرموده که همانا من اگر تبلیغ ننمائیم آنچه را که بمن فرستاده پس تبلیغ رسالتش نکرده ام پس بتحقیق ضامن شد برای من خدای تبارک وتعالی حفظ ونگاهداری را واوست خدای کفایت کننده وکریم  پس وحی فرمود بمن 

- بند دوم بیان فرمان خداوند پس از حمد باری تعالی



بسم الله الرحمن الرحیم

بنام خداوند بخشنده مهربان

پیامبر این آیه را اینچنین تلاوت فرمودند :

یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فی علی وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس

-ترجمه آیه : ای پیغمبر برسان آنچه را که فرستاده شده بسوی تو از پروردگار تو در باره علی واگر نکنی پس تبلیغ نکرده رسالتش را وخدای نگاه میدارد ترا از شر مردم .

 

ای گروه مردمان  کوتاهی نکردم در رساندن آنچه فرستاده آنرا بمن ومن بیان کننده ام  برای شما سبب این آیه را .

 همانا جبرئیل علیه السلام فرود آمد نزد من در بارهای سه گانه  و امر مینمود بمن از طرف حضرت سلام ، پروردگار من و اوست سلام ، که قیام نمایم در این سرزمین پس اعلام کنم بهر سفید وسیاهی که علی پسر ابی طالب برادر من و وصی من و جانشین من و امام بعد از من است .

و آنکه مقام او از من مقام هارون از موسی است ، مگر آنکه نیست پیغمبری پس از من ، و اوست ولی شما بعد از خدا و پیغمبر او و بتحقیق که نازل فرمودی خدای تبارک و تعالی بر من بدین مطلب آیه ای از کتاب خود را :

إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ [٥:٥٥]

ترجمه : ولىّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آورده‌اند: همان کسانى که نماز برپا مى‌دارند و در حال رکوع زکات مى‌دهند.

منحصرا ولی شما خدا ورسول او هستند و آنانکه ایمان آورده اند آنهائیکه اقامه نماز مینمایند و میدهند زکات را وحال آنکه در رکواند وعلی پسر ابی طالب اقامه نماز کرد و داد زکات را در حال رکوع . علی قصد دارد خدای عزوجل را در هر حال و درخواست نمودم از جبرئیل علیه سلام که از خداوند برای من استعفا نماید از تبلیغ آن بشما ای مردم بجهت علم من به کمی پرهیزکاران و فراوانی منافقان و فساد انگیزی گنه کاران و مکر های استهزا کنندگان به اسلام آنانکه وصف فرموده آنها را خدا در کتابش به اینکه آنان میگویند بزبانهایشان آنچه را نیست در دلهایشان وگمان میکنند اورا آسان درحالی که بسیار بزرگ است در نزد خدا نفاق ، و بسیاری اذیت آنها مرا نه یک مرتبه تا اینکه بمن گوش دادند وگمان کردند من چنین هستم (آنها پیغمبر را آنقدر رنج دادند و میگفتند او گوشی شده یعنی بحرف هرکس گوش میدهد و هر سخن را باور می کند . ای حبیب ما بگو حرف شنیدن خیر وخوب است, او بخدا ایمان دارد و به مومنین اعتماد و اطمینان می نماید .)

سوره 9 آیه 61 که می فرماید:

وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ ۚ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَّکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ ۚ وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ [٩:٦١]

و از ایشان کسانى هستند که پیامبر را آزار مى‌دهند و مى‌گویند: «او زودباور است.» بگو: «گوش خوبى براى شماست، به خدا ایمان دارد و [سخن‌] مؤمنان را باور مى‌کند، و براى کسانى از شما که ایمان آورده‌اند رحمتى است.» و کسانى که پیامبر خدا را آزار مى‌رسانند، عذابى پر درد [در پیش‌] خواهند داشت.

 


 (اگر شما هم حرف شنو باشید خدا ومومنین را تصدیق می کند و آنانکه پیغمبر را اذیت و آزار میرسانند عذاب درد ناکی برای خود تهیه می نمایند .)

ای مردم مبادا شما از آنان باشید که فرمان پیغمبر را ناشنیده انگارید و تمرد کنید و بعذاب گرفتار شوید.

ای مردم آنان گمان کرده اند من از کثرت دوستی و ملازمت با علی و اقبال او با من ، چنین دستور می دهم . تا آنکه حضرت جبرئیل این حقیقت را در آیه کریمه فوق وحی فرمود و آنان را به من معرفی کرد اگر بخواهم نام آنها را میتوان بیان کنم آنها از جهت سیاهی درون خود بامن بدبین هستند ولی من با آنها اکرام و احسان فراوان کرده ام .

من میتوانم آنها را بدست و انگشتان نشان دهم واشاره کنم ولی بخدا سوگند از آنها برای خاطر هدایت قوم گذشتم اما آنها از من راضی نیستند و نمیخواهند من آیه عظیم را ابلغ کنم ( و آنگاه آیه را تلاوت فرمود .)

یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فی علی و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس

ای حبیب من ابلاغ کن آنچه در باره علی بتو از جانب پروردگارت نازل شده که اگر ابلاغ نکنی هیچ یک از وظایف رسالت را ابلاغ نکرده ائی خداوند است که تو را از شرور ناس مصون می دارد .

ای مردم ای معاشر الناس بدانید محققا خداوند متعال برای راهنمائی شما زعیم وولی نصب فرموده ، پیشوائی ارجمند مقرر داشت که اطاعتش برهمه واجب است وپیروی او بر همه مهاجر وانصار و تابعین به نیکوئی فریضه(واجب) است  (و اطاعت از او ) بر بدوی وبیابانی وشهری ومدنی برحاضر وغایب بر عجمی و عربی بر آزاد و بنده بر صغیر وکبیر سفید وسیاه و هرموحد وخداپرست اطاعت فرمان او (علی(ع)) واجب است .

حکم او برای همه جایز وامر او برای همه نافذ است . مرحوم است کسی که پیروی اوکند و رستگار است کسی که دنبال او برود .

خداوند کسانی را که اطاعت او میکنند و فرمان بردار او هستند می آمرزد .

ای مردم گمراه نشوید و از او دوری نکنید از ولایت و دوستی او استنکاف مکنید .

تنها اوست که شما را هدایت میکند و بحق رهبری مینماید واز باطل دور میسازد .

ای مردم کناره گیری از علی(ع) محرومیت از نعمت های الهی است . تمرد وعصیان وطغیان درباره علی(ع)  موجب عذاب دنیا وآخرت است راه رستگاری و فوز وخلاصی راهی است که علی(ع)  رهبر آنست وراهی که علی(ع)  پیشوای آن نیست راه خطا ولغزش و پوزش وعذاب الیم است .

معاشر الناس این آخرین مقام ومنزل تجمع من با شما میباشد و دیگر من باشماها در دنیا مقام ومحل جمع نخواهیم بود تا روز قیامت بنا براین گوش هوش فرادارید وسخن مرا بشنوید واطاعت کنید و فرمانبردار باشید که این فرمان خدای عزوجل میباشد .

ای مردم خالق شما مربی شما است او اولی بتصرف وصاحب اختیار و دوست ومعبود شما می باشد او را بشناسید وامر او را اطاعت کنید .

ای مردم پس از پروردگار رسول و فرستاده و پیامبر او من محمد(ص) هستم که دوست شما وصاحب اختیار شما واولی بتصرف در نفوس شما هستم واکنون در حال خطاب و قیام بفرمان حق با شما سخن میگویم و امر او را بشما ابلاغ مینمایم .

ای مردم پس از من علی(ع)  ولی شما امام شما . اولی به تصرف در جان ومال و نفوس شما و صاحب اختیار شما می باشد . او بامر خدا راهنما و رهبری خلق منصوب شده است . اطاعت او پیوسته با اطاعت پیغمبر خدا و متصل به اطاعت خداوند است .

ای مردم پس از علی(ع)  ذریه واولادش که که نژاد و اخلاف و ذراری(ذریه ) من هستند از نسل او می باشند و تا روز قیامت حجت خدا بر خلق در روی زمین هستند تا آنروزیکه خدا ورسولش را ملاقات میکنند . علی(ع)  و اولاد منصوص ومنصوب او حجت خدا بر خلق می باشند .

ای مردم حلالی نیست جز آنچه خدا حلال کرده است و حرامی نیست غیر از آنچه خداوند حرام فرموده است و حلال و حرامی که در دیوان محاسباتش مورد قبول میباشد بمن وحی فرمود و من به شما معرفی نمودم من آنچه را که از علم ودانش آسمانی و وحی ومنطق جبرئیل روح القدس بمن آموخته شد از حرام وحلال همه را به علی(ع)  آموختم هیچ علمی نیست که من دانسته باشم و علی(ع)   آنرا نداند. او امام مبین و وارث علم خاتم النبین است .

معاشر الناس هیچ علمی و هیچ دانشی نیست که خدایم به من نیآموخته باشد و هیچ علمی نیست که من به علی(ع)   نیآموخته باشم .

پروردگار عالم کلیه امور حیات عالم و آدم را بمن آموخت و برایم احصاء و شماره فرمود و تمام آن علوم را من برای علی(ع)   شماره واحصاء نموده به او آموختم .

او پیشوای پرهیزکاران است و مخزن علم الهی است هیچ دانشی نیست که علی نداند و من به علی تعلیم نکرده باشم .او پیشوای بزرگوار آشکار خلق است .

معاشر الناس مبادا از طرف او دور وگمراه شوید . مبادا از او دوری کنید و فرار نمائید .   مبادا  از دوستی وملازمت او دوری کنید .! و استنکاف نورزید از ولایت او که اوست آنکه راهنما بسوی حق است . او عمل میکند بر طبق حق و مضمحل می کند باطل را و نهی میکند از آن و تاثیری ندارد در راه خدا برایش ملامت ، ملامت کننده و اوست اول کسی که ایمان آورده بخدا ورسولش و آن کسی ست که فدای رسول کرده جان خود را و علیست(ع)   که بود با رسول خدا و حال اینکه احدی عبادت خدا نمی کرد و بارسولش از مردان غیر از او جماعات مردم . برتری و فضیلت دهید اورا پس بتحقیق فضیلت داده او را خدا بر همه کس و او امام و منصوب از جانب خداوند است اورا استقبال کنید که برگزیده خدا برهبری خلق است .

معاشر الناس علی پیشوای آسمانی است و مقرب درگاه خداوندیست . توبه هیچکس قبول نمی شود مگر به ولایت علی(ع)   هیچ منکر علی(ع) ، و منکر ولایت ودوستی علی(ع) ،  توبه اش پذیرفته نیست .

ای مردم هر که با امر خدا درباره علی مخالفت کند خداوند اورا وعده عذاب منکری داده است . هرکس به مخالفت علی برخیزد و علی را امام برحق و منصوب از جانب خدا نشناسد عذاب دردناک الهی اورا در میان میگیرد . عذابی بی پایان و عذاب دردناک ابدی تا آخر روزگار .

ای مردم بترسید از مخالفت با علی(ع)   از آتشی که در مخالفت با علی(ع)   شما را در میان میگیرد. بترسید از آتشی که کرانه آن مردم و سنگهاهستند و برای منکرین علی(ع) ،آماده شده است .

ای مردم سوگند بخدای یگانه که بوجود علی(ع)   اولین وآخرین انبیاء و رسل و حجتهای خدا در خلق در آسمانها وزمین همه بشارت دادند و تبریک گفتند که علی وصی من است و هر کس شک کند کافر است .(فراموش نکنیم این رسول خداست که همه کلامش وحی است و برای تاکید در باره آن سوگندهای مکرر یاد می کند و این از اهمیت بسیار زیاد موضوع حکایت میکند .)

ای مردم عظمت مقام علی را از این بشارت های آسمانی در تمام دوران خلاقیت عالم و عمر طولانی بشر در زمین و آسمان بشناسید و در پیشگاه ولایت او خاضع و خاشع باشند .

ای مردم اگر کسی درباره علی و انتصاب آسمانی او شک کند کافر است و بکفر جاهلیت خواهد مرد و هرکس شک کند در گفتار من در موضوع نصب علی(ع)   بامر خدا در خلافت ، محققا شک در همه گفتار من کرده  و شک کننده در گفتار من که بشهادت قرآن وحی منزل است و ماوایش در آتش جهنم است .

معاشر الناس پروردگار عالم این فضیلت را که علی(ع) را جانشین و مجری احکام دین ووصی وخلیفه من قرار داده بمن احسان و منت نهاد ، و این موهبتی است آسمانی که بمن عطای  بلا عوض  فرموده است.

نیست خدای معبودغیر از او سپاس وستایش بی حد و حصر بر اوباد ابدالابدین و دهر الداهرین .

معاشر الناس شما هم برتری دهید علی(ع) را بر همه که او پس از من افضل و برتر از همه مردم است او از هر مرد وزنی ارجمندتر و باارزشتر است .

ای مردم خداوند روزی خلایق را بسبب ما فرستاده است و باقی ماند بما آفرینش .

دور است از رحمت , دور است از رحمت , مورد خشم و غضب و قهر خدااست هرکس رد کند گفتار من و این گفتار را و موافقت ننمودن آن را .

آگاه باشید که جبرئیل خبر داد بمن از خدایتعالی با این خبر و جبر ئیل می گوید از خدا که هر که عداوت بورزد با علی(ع) و ولایت او را نداشته باشد پس براوباد لعنت و خشم من .

پس ببیند هرکسی چه پیش می فرستد (از اعمال خیر وشر) برای فردای قیامت و بپرهیزید از خدا که با او مخالفت ورزید پس بترسید از لغزشی که پس از ثبات و استقامت رخ دهد . مبادا پس از قبول و تثبیت دین و عقیده لغزش کنید و تحت تاثیر وسواس شیطانی قرار گیرید . بدانید که خدای تعالی به آنچه می کنید  و نیت دارید خبیر و آگاه است .

معاشر الناس علی جنب الله است که در قرآن در آیه 56 از سوره مبارکه الزمر فرموده :

أَن تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَا عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللَّهِ وَإِن کُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِینَ [٣٩:٥٦]

تا آنکه [مبادا] کسى بگوید: «دریغا بر آنچه در حضور خدا کوتاهى ورزیدم؛ بى‌تردید من از ریشخندکنندگان بودم.»


ترجمه : آنگاه هر نفسی بخود آید و فریاد واحسرتا برآرد وگوید ای وای برمن که جانب امر خدا را فرو گذاردم و در حق خود ظلم و تفریط کردم و وعده های خد را مسخره و استهزا نمودم .

جنب به معنی فرمان و طرفدار حق است مبادا از جنب الله دوری کنید .

معاشر الناس در فهم معانی قرآن تدبر و تفکر و اندیشه  کنید و آیات و کلمات قرآن را بفهمید به محکمات آن توجه داشته باشید و پیرو متشابهات نشوید زیررا علم متشابهات نزد راسخون است که آن ائمه معصومین هستند.

ای مردم بخدا قسم هرگز محکم و متشابه قرآن را برای شما کسی جز من و علی شرح و تفسیر نخواهد کرد( آنگاه دست علی را گرفت و بلند کرد و تاکید فرمود :)

ای مردم سوگند بخدای یگانه جز این جوانی که بازویش را گرفته ام و دستش را بلند نموده ام و به شما معرفی میکنم کسی قرآن را نمیتواند به شما تعلیم بدهد .

ای مردم توجه کنید و ببینید این کسی که من بازویش را گرفته ام بشما معرفی میکنم  علی ابن ابیطالب است . پس هر کس را من مولا و دوست وصاحب اختیار او هستم این علی(ع) مولا و صاحب اختیار ودوست اوست. (ان کنت مولاة فهذا علی مولا و هو علی بن ابیطالب اخی و وصیی .)

ای مردم این علی بن ابیطالب است که برادر من و وصی من و ولی نعمت الهی بسوی شماست به موالات او بگرائید که خدایش معرفی نموده .

بدوستی او چنگ بزنید که فرستاده آسمانی است به محبت او متوسل شوید که خدا بمن در باره او امر کرده و بشما ابلاغ ولایت او را می نمایم .

معاشر الناس بدانید که علی و پاکان اولاد او از دخترم زهرا ثقل اصغر و مرکز حیات معنوی شما هستند و قرآن ثقل اکبر است . وهر یک از این دو مخبر و خبر گزار مصاحبین خود و موافقین خود برای خدای خود هستند که هرگز از هم جدا نمیشوند تا سرحوض کوثر بر من وارد گردند . این دو ثقل امانت وودیعت خدا در میان خلق است آنها فرمانروای معنوی خلایق در زمین هستند آنها ملجا و ماوای و  پناهگاه مردم میباشند .

آنگاه پیامبر(ص) سربلند کرد و عرض کرد : پروردگارا تو شاهد باش که من فرمان تو را رساندم و امر رسالت را ادا کردم و بمردم تبلیغ نمودم .

ای مردم شما هم شاهد باشید که این وحی منزل را در این سرزمین با حضور این جمع در حالیکه همه از خانه خدا برگشته اید و دارای وفا وصفای باطنی هستید بشما ابلاغ نمودم و رساندم .

آگاه باشید و گواهی دهید که مفصل توضیح دادم و بحد اشباح تصریح و تشریح نمودم وبه همه مردم شنواندم

ای مردم خدا امر فرمود و من امر اورا ابلاغ کردم وبازهم تاکید میکنم که امیر المومنین غیر از علی(ع) برادرم نیست و این منصب برای احدی پس از من جایز نیست غیر از علی(ع) که امیر المومنین است .

(آنگاه پیامبر(ص) دست برد و بازوی علی(ع) را که در پله پائین تر از منبر غدیر خم بود گرفت و بلند نمود بحدی علیرا بلند نمود که پاهای علی(ع) محاذی زانوی پیغمبر گردید ) و آنگاه فرمود :

معاشر الناس این است آن علی(ع) که گفتم . این است آن علی بن ابیطالب برادر و وصی من و ظرف علم ومخزن دانش من و جانشین من ، بر امت من و مفسر کتاب خدا عزووجل پس از من اینست آنکه شما را دعوت بقرآن میکند و ترجمان عملی قرآن است و عمل میکند به آنچه پسندیده قرآن است و عامل به اعمالی است که مورد رضای پروردگار است .

او مبارز ومدافع از حق است و محارب مبارز با بدخواهان و دشمنان دین است اوست که مردم را بدوستی خدا امر میکند و از معصیت خدا نهی مینماید . او خلیفه رسول خدا و امیر المومنین است اوراهنما و هادی ورهبر خلایق است او کشنده ناکثین (یا عهد شکنان) و قاسطین (یا ستمگران )و مارقین (یا بیداد گران) است .

ای مردم من بشما به صراحت میگویم این فرمان خداست . این صدای من نیست این ندای پیغمبر خداوند است این وحی الهی است سخن آسمانی است که به امر خدا بشما میرسانم و خدایم مرا فرموده بگویم و میگویم و خدا و شما را شاهد این ابلاغ میگیرم . مبادا سهل انگاری کنید و تخطی نمائید و انحراف یابید و شک وتردید در این سخن آسمانی و ندای وحی الهی پیدا کنید که ارکان حیات و معنویت و دیانت شما متزلزل میگردد .

آنگاه پیغمبر(ص) خدا سر بلند نمود عرض کرد :

 بار پروردگارا دوست بدار هرکه را علی را دوست بدارد و دشمن بدار هرکه علی را دشمن دارد .

بار الها محروم ساز منکرین علی(ع) را از رحمت خود و خشم گیر بر آنها و غضب فرما بر کسانی که انکار حق او نمایند . بار الها عذاب کن کسانی که منکر این ابلاغ شوند .

پروردگارا تو این فرمان را برمن نازل فرمودی و تاکید فرمودی که امامت مختص علی(ع)  است .

پیشوائی پس از من با ولی تو علی(ع)  میباشد .

 تو در قرانت فرمودی و برای من بیان کردی و تصریح و تاکید فرمودی که من او را منصوب نمائیم تا دین تو برای بندگانت کامل گردد .(اشاره به آیه الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا )

تو بدین امر تمام فرموده و تکمیل کردی نعمت و احسان خودت را بر خلایق بوجود علی(ع) و از کمال دین راضی شدی و اسلام را دین کامل و مکمل بر حق برهبری علی قرار دادی  .

 

 

بار الها تو خودت در قرآن فرمودی :

وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ [٣:٨٥]

و هر که جز اسلام، دینى [دیگر] جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود، و وى در آخرت از زیانکاران است.

 

ترجمه : هرکس غیر از دین اسلام (که با آخرین درجه تکامل عقلانی بشر همدوش است) دین دیگری برگزیند در آخرت خسران و زیان می بیند .

پروردگارا من ترا گواه میگیرم که این فرمان موکد و مکرر تورا بمردم در بهترین موقع که همه جمع بودند ابلاغ کردم و تاکید نمودم که حاضرین به غائبین برسانند .

وآنگاه روی به مردم کرده فرمودند :

معاشر الناس پروردگار جل و علا دین شما را بولایت علی تکمیل فرمود و به رهبری او تتمیم کرد وهرکس به امامت او و برهبری ذریه و اولاد او که قائم مقام او در تبلیغ دین هستند و همه آنها از صلب من و ذریه من تا روز قیامت خواهند بود . پیروی و تبعیت و اقتدا نکند زیان و خسران نموده است .

ای مردم مبادا در این سخن آسمانی سهل انگاری می کنید و مجادله و اهانت ورزید که معذب شوید ( بعذاب الهی دچار شوید )

ای مردم هرکه پیروی علی(ع) و اولاد او را نکند آنروزی که بر خدا عزوجل وارد خواهد شد می بیند که تمام اعمالش پایمال هوی وهوس او شده و از بین رفته است و در عذاب جاودانی منزل وماوا میگیرد و این عذاب درد ناک الهی برای او تخفیفی نخواهد داشت این چنین اشخاص روز قیامت مورد نظر مهر و محبت قرار نخواهد گرفت . روز حساب کسانی مورد تفقد قرار می گیرد که علی(ع)  را دوست بدارند .

معاشر الناس این علی بن ابیطالب است یاری کنید اورا برای خاطر من وحقی که خدا برای او معین کزده به پاس من ادا کنید ومنصبی که خدا به اوداده به احترام فرمان خدا پیروی نمائید . این علی(ع)  از شما بهتر یاری میکند و از شما بهتر ادا حق مینماید و ازشما بمن نزدیکتر است . او نزد من در پیشگاه خداوند از شما عزیز تر است من از او راضی هستم .!

هیچ آیه که بشارت رضایت باشد نازل نشد مگر آنکه علی(ع)  سر حلقه آن طایفه بود .

هیچ خطابی خداوند در باره مومنین نفرموده مگر آنکه علی(ع)  در سر حلقه و آغاز و امیر المومنین معرفی شد .

هیچ آیه و مدحی در قرآن نازل نشد مگر درباره علی(ع)  و شیعیان اوست .

ای مردم ، در سوره مبارکه هل اتی خداوند گواهی به بهشت داده و نام انسان کامل را برد و آنرا در شان علی(ع)  نازل فرموده نه در غیر علی(ع)  .

ای مردم خداوند در سوره مبارکه هل اتی غیر از علی(ع)  را مدح نکرده او ناصر دین خدا و حامی کتاب خداوند است .

ای مردم هر کجا خطاب به مومنین شده علی(ع)  را امیر المومنین قرار داده و هرکجا خطاب به کافرین شده دشمنان علی(ع)  را قرار داده .

 زیرا علی با حق و حق با علی دور میزند .( این حدیثی مشهور است که از رسول خدا نقل شده و می فرمایند : علی همواره همراه حق است و حق همواره همراه علی )

ای مردم علی(ع)  کسی است با علم پیغمبر(ص) از جانب پیغمبر(ص) جدال با بداندیشان مینماید . او پرهیز کار است او پاکیزه است او هادیست او مهدیست او کامل است .

ای مردم پیغمبر خدا گرامی ترین پیغمبرانست و بهترین رسولانست و وصی او هم برای شما بهترین وصی و کاملترین وجامعترین و فاضلترین اوصیاء و انبیاء عظام است .

ای مردم علی بهترین وصی و فرزندان منصوص ومنصوب او هم بهترین اوصیاء من هستند .

معاشر الناس بدانید که شیطان بوسوسه آدم را از بهشت به حسد بیرون کرد مبادا شما به علی(ع)  و اینهمه فضایل که در حق او گفتم حسد ببرید ،که اعمالتان باطل شود اینهمه فضیلت را خدا به علی (ع) داده که پس از من هادی شما باشد مبادا قدمهای شما در این راه بلغزد و ازمقام انسانیت نزول و تنزل کنید .

ای مردم آدم علیه السلام بسبب یک خطای کوچک و لغزنده هبوط به زمین نمود و از مقام قدس جنت عدن اخراج شد در حالیکه او برگزیده خدای عزوجل بود . اما شما با وسواس شیطان و نفس اماره بالسوء در باره علی(ع)  چه خواهید نمود . او آدم صفی اله بود و شما شما هستید یعنی اسیرنفس وتمایلات (هستید ) و شیطان از دشمنان آشکار است .

ای مردم میدانید در چه شرایطی شما از وسواس شیطان و کید و دشمنی او در امان خواهید بود آنوقتی که با علی بغض نورزید (ودشمنی ) و کینه توزی نکنید .

ای مردم بدانید با علی(ع) دشمنی نمیکند مگر شقی و بدبخت و دوستی نمی ورزد مگر تقی (اهل تقوا) و خوشبخت وایمان باو نمی آورد مگر مخلص و مومن خالص بکوشید تا لباس دوستی او را بپوشید .

ای مردم بخدا سوگند سوره مبارکه والعصر درباره علی(ع)  نازل شده . آنگاه این سوره مبارکه را تلاوت فرمود:



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

وَالْعَصْرِ [١٠٣:١]

سوگند به عصر [غلبه حق بر باطل‌]،

 

إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ [١٠٣:٢]

که واقعاً انسان دستخوش زیان است؛

 

إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ [١٠٣:٣]

مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کرده‌اند.

خلاصه ترجمه :

سوگند به عصر که انسان در زیان وخسران است  مگر کسانیکه ایمان آورده و عمل صالح نموده باشند و وصیت به حق داشته باشند و وصیت به صبر .

فرمود رستگار کسی است که ایمان را با عمل صالح بروح ولایت علی(ع)  آمیخته و آموخته باشد و اعمالش بطریقه آموزش علی(ع)  باشد آنچنان تجلی دهد که علی(ع)  آموخته است زیرا آنکه ایمان آورد و عمل صالح نموده ووصیت بحق وتقوی وصبر وشکیبائی نموده علی(ع)  بود .

معاشر الناس من خدا را شاهد گرفتم که به شما این حقایق را آموختم و تبلیغ نمودم وبرمن جز ابلاغ امر رسالت وظیفه نیست و اکنون این تبلیغ آشکار من است .

معاشر الناس از خدا بترسید و بحق و بمقدار شایسته پرهیز کار باشید تا نمیرید مگر بحال مسلمان واقعی .

معاشر الناس بخدا و رسول او بگروید وبنور او که قرآن است و بسبب او نازل شده تمسک جوئید قبل از آنکه اعمال شما ناچیز گردد وروی شما بحسرت و بعقب بر گردانده شود و دیگر نتوانید عقیده و ایمان صحیح و عمل شایسته بیآورید .

معاشر الناس نور مطلق از خداوند عزوجل میباشد وقرآن بنام نور نامیده شده و از جانب پروردگار جل شانه برمن نازل شده و در باره علی(ع)  تاکید شده است . اوتنها کسی است که شان نزول قرآن است و ترجمان عملی قرآن است و قرآن در شان او نازل شده است .

وپس از علی نسل او تا برسد بقائم مهدی که حجت خدا بر خلق در روی زمین خواهد بود و او آن منتقمی است که حق خدا را پایدار کند  وحقوق از دست رفته ما را برگرداند .

معاشر الناس خداوند ما را حجت برخلق جهت مقصرین ومعاندین ومخالفین وخائنین و آثمین و ظالمین از جمع عالمین قرار داده است .

معاشر الناس توجه کنید من شما را آگاه وبیمناک مینمایم که من رسول خدا بر همه شما هستم و پیش از من هم رسولانی آمدند . آیا اگر من مردم ویا کشته شدم باز انقلاب روحی پیدا میکنید و بازگشت به اصل نیاکان کافر و ملحد ومشرک خود میکنید . همینقدر بدانید هرکس منقلب شود و به عقب برگردد و در گفتار حق شک وتردید کند بخدا ضرر نمی رساند بلکه خود محروم و بدبخت میگردد و بزودی خداوند پاداش سپاسگزاران را میدهد و بمقام لایق خودشان میرساند .

ای مردم آگاه باشید علی(ع) پس ازمن موصوف بصبر و شکر است و پس از فرزندان من از صلب او شاکر و صبور و سپاسگزار هستند .

معاشر الناس برخدا منت مگذارید که مسلمان شده ائید و به پیغمبر خدا اسلام آورده ائید زیرا خدا بر شما منت نهاد و احسان فرمود که شما را به پیغمبری بزرگوار دعوت کرده است و به رهبر با شخصیتی مانند علی(ع)  هدایت فرموده است . اگر شما بخواهید بر خدا به اسلام آوردن خودتان منت نهید بر شما سخط و غضب می فرماید و بعذاب دردناک دنیا و آخرت مبتلا میسازد .

ای مردم بدانید که خداوند در کمینگاه شما خلایق است و تمام اعمال و گفتار و کردار و نیات شما را می داند و در صحیفه روزگار ثبت میفرماید تا قیامت بشما برگرداند و آنجا خواهید دید چه کرده ائید.

اگر میخواهید آنجا کردار شما بصورت مطلوبی برای شما مجسم شود اطاعت کنید و دوستدار خاندان پیغمبر خدا باشید .

معاشر الناس پس از من پیشوایانی خواهند آمد که شما را دعوت بباطل و به آتش می نمایند و از حق منحرف می سازند  . بدانید که در روز قیامت آنها یار یاوری نخواهند داشت و یاری نمی شوند .

معاشر الناس خدای بزرگ ومن که رسول او هستم از آن نوع پیشوان باطل و رهبران فاسد و نا بحق بیزارم . من شما را به حق دعوت کردم و برای تعلیمات عالیه آسمانی علی(ع)  را به امر حق برهبری پس از خودم معرفی میکنم .

معاشر الناس بدانید رهبران درغگو و پیروان دروغ ساز ویاران دروغ پرداز دسته ائی که خط سیر مستقیم مستقیم مردم را منحرف میسازند در درکات پست جهنم خواهند بود و در آتش سوزان جاودانی خواهند سوخت و آن بد جائی است آن جای ( محل خلود) متکبران و مغروران و بی خردان اصحاب صحیفه است .

ای مردم باید هریک از شما در صحایف اعمال آن پیشوایان نابحق دقت وتوجه کند که چگونه راه فساد (را) رفته و میروند و مردم نابخرد را با خود در راه باطل میبرند .

معاشر الناس من امامت و زعامت و خلافت و وصایت آسمانی را به امانت بدست شما می سپارم . این ودیعت الهی است که بدست شما میدهم و خداوند این امانت را در ذریه و اعقاب صلبی من از علی(ع)  قرار داده تا روز قیامت ومن بشما آنچه در این باره باید ابلاغ کنم و امر شده بود تبلیغ نمودم و آن حجتی است بر هر حاضر و غائب و هرکه سخن مرا بشنود باید بیکدیگر برسانند .

ای مردم اطاعت کنید امر خدا و رسول را درباره وصی و جانشین و خلیفه و امام و رهبر و مفسر و معلم و آموزگار پس از من که او تنها علی بن ابی طالب است او حجت خدا بر خلق است او و فرزندان او میتواند شماها را از حضیض ذلت و زبونی جهالت به اوج عزت و رفعت انسانیت برسانند.

ای مردم بدانید که هرکس از حجت خدا روی بگرداند بسخترین مصائب دنیا و آخرت روبرو میشود . ای مردم یک دری از رحمت و نعمت و علم و فضیلت وسعادت و کمال  بسوی شما باز شده و آن درب حجت (خداست) است مبادا بدست خود آن در را ببندید و به شقاوت و بلیت مبتلا شوید .

معاشر الناس ای جماعت مسلمانان من با صدای بلند به همه شما می گویم هریک نفر که حاضر است وشاهد این مجلس با عظمت است و هرکه غائب است هر که از مادر متولد شده یا هنوز متولد نشده هر که این سخن مرا مستقیم یا بواسطه شما ها می شنود یا از سر انگشت شما در روی صفحات میخواند باید حتما حاضرین به غایبین  برسانند و پدر ها به فرزندها بیاموزند که تا روز قیامت امام و خلیفه خدا پس از من بر شما علی بن ابی طالب است .

ای گروه مسلمانان بزودی این امامت و امانت بصورت مملکت و پادشاهی غصب میگردد شما شاهد باشید من لعنت میفرستم بر غاصبین و بر غصب کننده و غصب برندگان (این امانت الهی ) و من دیده بان شما و مراقب شما هستم  که با این امانت چه میکنید . بدانید که بزودی بر هر یک از غاصبان و متمردین و غاصبین ومنکرین ومشرکین زبانه های آتش بی دودی فرستاده میشود و نخست دود سوزانی آنها را فرامیگیرد که یکدیگر را نمی بینند و پس از آن میسوزاند .

خداوند برای شما از جن و انس رقیب و عتیدی مقرر فرموده که بکار شما رسیدگی می نمایند .

معاشر الناس محققا پروردگار عالم جل شانه شما را دردنیا بحال خود وانگذاشته که هرچه بخواهید بکنید و بهر راهی که دل (شما) متمایل است بروید . این آزادی عمل محدود شما برای آنست که طیب از خبیث تمیز داده شود شما را از علم غیب اطلاعی نداده اند و از پشت پرده واقف نساخته اند فقط راه چاره را بشما نموده اند که مراقب حال خود باشید تا بکمال مطلوب خود برسید .

معاشر الناس خداوند هیچ شهر و قریه را به مردم آباد و عمران نفرموده مگر آنکه اهالی آنجا را بجرم تکذیب حق هلاک فرمود و همچنین هلاک میفرماید اهالی قریه هائی را که انکار حق مینماید و تمرد از فرمان حق میکنند آنها ستمکارانی هستند که در قرآن فرموده است جای ستمکاران آتش جهنم است .

معاشر الناس این علی(ع)  پیشوای شماست و امام و ولی و اولی به تصرف در نفوس شما میباشد او از مواعید الهی در میان شماست خداوند از آغاز آفرینش و عده فرموده بود که او را بوصایت و خلافت من و رهبری شما بوجود آورد ومقرر فرماید این آن وعده الهی است که وفا بوعده خود فرموده است. 

معاالناس بدانید خداوند بمن امر فرموده و نهی فرموده امرش درباره نصب علی(ع)  و معروف است نهیش درباره احتراز از منکرات . من هم علی(ع)  را نصب کردم و بشما ابلاغ نمودم و به علی امر کردم و نهی کردم از آنچه خداوند بزبان وحی و منطق قرآن امر و نهی فرموده است . پس بدانید که امر و نهی علی(ع)  امر و نهی من است و امر و نهی من امر ونهی قرآن و پروردگار جل و علا میباشد بشنوید امر او را تا در سلامت و ایمن باشید اطاعت کنید امر او را تا در هدایت و رستگاری به کمال مطلوب خود برسید .

از نهی او (علی ) احتراز کنید و نهی کنید نفس اماره را تا رشد عقلی پیدا کنید و بمراد و مقصود و بسعادت برسید .

ای مردم علی شما را از راه های متفرقه  نمیبرد و گمراه نمیسازد او راه مستقیم میرود ومن صراط مستقیم الهی در میان خلایق هستم . من شما را به پیروی خدا امر میکنم و علی نیز پس از من شما را بخدا وحق و حقیقت رهبری میکند و پس از او فرزندان من از صلب او پیشوایان و امامان و هادیان و رهبران خلایق در اعصار مختلف هستند که همه آنها با یک هدف در یک راه مستقیم همواره روشن و کوتاه برستگاری و فوزه و فلاح و عدالت و دادگستری خلایق را راهنمائی مینماید .



آنگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم سوره مبارکه حمد را تلاوت فرمود :

 

سوره: فاتحه

۞ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ [١:١]

به نام خداوند رحمتگر مهربان

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ [١:٢]

ستایش خدایى را که پروردگار جهانیان،

الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ [١:٣]

رحمتگر مهربان،

مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ [١:٤]

[و] خداوند روز جزاست.

إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ [١:٥]

[بار الها] تنها تو را مى‌پرستیم، و تنها از تو یارى مى‌جوییم.

اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ [١:٦]

ما را به راه راست هدایت فرما،

صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ [١:٧]

راه آنان که گرامى‌شان داشته‌اى، نه [راه‌] مغضوبان، و نه [راه‌] گمراهان.

خلاصه ترجمه :

سپاس و ستایش و حمد مخصوص پروردگار عالمیان است . خداوندی که هم بخشنده نعمات بیشمار است هم مهربان بحال بندگان در هنگام حساب . اوست پادشاه حقیقی و مالک روز جزا . خدایا تورا ستایش می کنیم و برای اینکار از تویاری میجوئیم . بارالها مارا به راه راست هدایت فرما . راه آنها که نعمت خودت را برای ایشان تمام کردی (مانند علما صلحا وشهدا) نه آنها ئیکه به بر آنها غضب فرمودی (مانند یهود) و نه گمراهان (مانند مسیحیان که با تثلیث مشرک شدند) .

ای مردم بدانید این سوره مبارکه حمد درباره من وعلی و عترت من نازل شده و شامل حال همه ایشان است و به علی که سرحلقه ائمه است اختصاص یافته زیرا آنها اولیاء خدا هستند که خوف و حزنی در آنها راه ندارد .

ای مرم همه بدانید و آگاه باشید که حزب خدا خاندان عترت و طهارت است که همیشه غالب و پیروز هستند .

ای مردم همه بدانید که دشمنان خدا همه اهل شقاق ونفاق و حزب شیطان و پیرو سرکشان و برادران شیاطین خود هستند که در خباثت و بدطینتی و زشت گوئی و رفتار ناپسند بعضی از آنان بر بعض دیگر وحی و الهام میرسانند و گفتار نا هنجار آنها از روی غرور و جهالت و تعصب است .

ای مردم اولیا خدا پرورش یافتگان مکتب ربوبی و همه گرویدگان بتوحید و یکتا پرستی هستند و خداوند جل و شانه در قرآن آنها را چنین تعریف فرموده است . آیه 22 از سوره مبارکه المجادله می فرماید:

ای حبیب ما نمی یابی قومی را که بخدا و قیامت ایمان داشته باشند مگر آنکه آنها دوستی مینمایند با کسانیکه با خدا و رسول دوست باشند و دشمنی مینماید با کسانیکه با خدا و رسول دشمن باشند اگرچه پدرشان باشد این طایفه مومنین با هرکس مخالف با خدا ورسول باشد مخالفت میورزند اگر چه از قبیله و عشیره وبرادران و اقربای خودشان باشند اینها هستند که خداوند در دلهای آنها محبت خوددجا داده و به نیروهای غیر مرئی آنها را یاری میکند خدا از آنها راضی و آنها از خدا راضی میباشند این حزب الله هستند که فائق و رستگارند .

ای مردم مسلمان بکوشید و در دفتر حزب خدا نام نویسی کنید و ملازم حزب خدا باشید تا رستگار گردید .

ای مردم اولیا خدا کسانی هستند که پروردگار جل وشانه در قرآن آنها را چنین وصف فرموده است آنانکه ایمان آورده اند و ایمانشان را بلوث ستم و ظلم الوده نساخته اند آنان ایمن از عذاب پروردگار هستند آنها هدایت یافتگان مکتب ربوبی هستند .

ای مردم آگاه باشید که اولیا خدا کسانی هستند که داخل بهشت میشوند و در امن و امان حق می باشند آنها فرشتگان را ملاقات مینمایند . در حالیکه همه ملائکه به آنها سلام میکنند و میگویند شما پاک نهاد و پاک سرشت هستید وارد بهشت شوید که در آنجا جاودان خواهید بود .

ای مردم اولیا خدا هستند که خداوند عالم عز وجل درباره آنها در قرآن کریم فرموده است اولیا بدون حساب وارد بهشت میشوند .



ای مردم بدانید که دشمنان اولیا و ائمه دین کسانی هستند که آنها را به آتش دوزخ میکشند. .دشمنان خدا و رسول و عترت آنان هستند که غرش جهنم را با لهیب آتش آنکه در فوران است می شنوند و می بینند و هر دسته که داخل جهنم میشوند دسته دیگر را لعنت مینمایند و دشنام میدهند .

بدانید که دشمنان خدا و دشمنان رسول خدا دشمنان علی مرتضی(ع)  و عترت اطهار کسانی هستند که خداوند تبارک و تعالی در باره آنها فرموده است چون کفار و منکرین و دشمنان اهل بیت را بجهنم میریزند . فرشتگان غضب که سرایدار دوزخ هستند از آنها میپرسند مگر برای شما رهبر و راهنما نبود که شما را از این روز بر حذر دارد .

آیا برای شما بشیر و نذیر و پیغمبر و ولی ووصی نیامد که شما را از خطر آتش جهنم مطلع سازد آیاشما دنیا را دنیای خود کار و بی صاحب میدانستید و خلقت خود را عبث و بیهوده که به این مسکن و ماوی رسیدید .

ای مردم دشمنان خدا چون به جهنم افکنده شوند مسئولین جهنم از آنان میپرسند آیا در دنیا کسی شما را از بهشت و جهنم و کار خوب و بد آگاه نساختند . پاسداران دوزخ به مهمانان تازه وارد میگویند مگر برای شما پیغمبری نیامد و کتابهای آسمانی نخواندند و آیات پروردگار را بشما نشان ندادند تا عبرت گیرند و از آتش جهنم فرار کنید . تازه واردین میگویند آری آمدند اما گوش ما بگفتار آنها بدهکار نبود ما به لبخند آنها را مسخره میکردیم و اکنون مستحق این عذاب شده ایم .

ای مردم بدانید که اولیا خدا کسانی هستند که دلشان پر از ترس و فروتنی و خضوع و خشوع و امید نسبت به پروردگار است این بیم و ترس این امید و رجاء این ایمان به غیب سبب مغفرت و آمرزش و پاداش بزرگ آنان میگردد .

معاشر الناس آیا میدانید خیلی فرق است ما بین بهشت و جهنم دشمن ما کسی است خدا او را مذمت کرده ولعنت فرموده و به آتش جهنم وعده داده است . دوست ما کسی است که خدا او را دوست داشته و مدح فرموده وبدرجات عالیه بهشت وعده فرموده است .

معاشر الناس بدانید که من منذر و بیمناک کننده شما هستم از این بهشت و جهنم و علی(ع)  هادی و راهنمای شما است به بهشت  و جهنم تا کدام را شما انتخاب کنید .

معاشر الناس بدانید که من پیغمبر و فرستاده خدایم و علی وصی و خلیفه و جانشین من است من خاتم انبیاء( الهی)  و علی(ع)  خاتم اوصیا (الهی) است . وبدانید که خاتم ائمه هم از ما وعترت ما خواهد بود . او قائم مهدیست  صلوات الله علیه که بر کلیه ادیان و ملل و نحل غالب و پیروز میگردد. او منتقم حقیقی آسمانی از رستکاران زمین است او فاتح و قاهر و غالب بر همه قلعه های محکم دنیاست و او منهدم ومتلاشی کننده همه استحکامات غیر قانونی و غیر شرعی است . هر قدرمجهز و مسلح بسلاح جدید عصر خود باشند بدست او مضمحل و متلاشی میگردند .

 ای مردم بدانید قائم منتقم ما که خواهد  آمد کشنده هر قبیله مشرک و منافق است .

ای مردم بدانید مهدی قائم ما خونخواه اولیا خدای عز وجل میباشد که خون آنها را بناحق ریخته اند .

ای مردم بدانید مهدی قائم ما ناصر و یاور دین خدی عز وجل است او کشتیبان دریای عمیق و مواج زندگی متلاطم خلایق است .

اوست که کشتی وجود را را ازمیان امواج متلاطم و طوفانهای مهلک بساحل نجات و سعادت میرساند .

ای مردم مهدی ما همه را بنام و نشانی و اسم و مسمی میشناسد و فضل و برتری هر کس را میداند و هر نابخرد جاهل را بجهلش می شناسد .

ای مردم او انتخاب شده خداوند است و برگزیده پروردگار است او وارث علوم اولین وآخرین است .

او محیط بزمان و مکان و دانش است او مخبر پروردگار از آسمانها و افلاک و عناصر است . او بیدار کننده و هشیار سازنده خلایق به ایمان و عقیده پسندیده است .او رشید وسدید هادی ومهدی مهتدیست.

ای مردم بدانید که بقائم آل محمد امور اداره کشور هستی تفویض شده است او یک شخصیتی است آسمانی که از اولین و آخرین بوجود او بشارت داده و گذشته گان انبیاء و اولیاء او را معرفی نموده اند.

او حجت باقی خالق بر خلق است و پس از او حجتی نیست حقی در عالم نیست مگر بوجود او علم و احاطه او ای مردم همانطور که خداوند متعال جل شانه پیغمبران را برگزید و تربیت فرمود و برای هدایت خلایق فرستاد .(و خداوند) مهدی امت و قائم منتقم را هم از نسل علی(ع)  و دودمان من برگزید و تربیت فرمود و علم و قدرت خود را برای هدایت خلق به او اعطا فرموده تا بشر را بیدار نماید .

ای مردم بدانید هیچکس بر قائم ما غالب نخواهد شد و هیچکس بر مهدی ما نصرت نمی یابد و پیروز نمی گردد . او ولی خدا در زمین است وجود او حکم خدا در خلق است او امین اسرار آفرینش است او بهرچه پنهان وآشکار است واقف است .

معاشر الناس هشیار باشید آنچه لازم بود به شما گفتم و آنچه باید به شما فهماندم و پس از من آنچه لازم باشد . علی(ع)  به شما می گوید و می آموزد و می فهماند . آیا فهمیدید ؟

این است علی خوب او را بشناسید .

ای مردم پس از آنکه تمام شد خطبه من شما را به همدستی خود بر بیعت با علی(ع)  دعوت میکنم با او عهد و میثاق به بندید میثاق وفاداری و عهد خالص قلبی و با او مصافحه و مواثقه نمائید و اقرار و اعتراف بولایت او کنید .

ای مردم خداوند از من میثاق گرفته که شما را بمیثاق علی(ع)  دعوت کنم . من با خدا بیعت نموده ام و علی(ع)  با من بیعت کرده . من از شما بیعت و عهد و میثاق میگیرم بدوستی و بیعت و عهد ومیثاق او هرکس بیعت و میثاق مرا درباره علی(ع)  بشکند بعهد شکنی در دیوان محاسبات الهی شناخته میشود و بخود ستم کرده است .

معاشر الناس ای گروه مختلف مردم مسلمان جهان بدانید که حج و صفا و مروه و عمره از شعائر الهی است و این تعظیم شعائر با ولایت علی(ع)  و خاندانش مقبول است . هرکسی نیکی کند و خوبی نماید آن عمل برایش باقی میماند .

ای مردم هرکه حج و عمره خانه خدا بجای آورد تعظیم شعار دین کرده است .

معاشر الناس  بخانه خدا بشتابید و حج کعبه نمائید هیچ خاندانی وارد مکه نمیشود مگر آنکه به لطف و احسان میزبان مستغنی برگردد .ای مردم تخلف از فرمان و دعوت خدا میکند اگر از خانه خدا روبرگردانید فقیر میشوید .

معاشر الناس هیچ بنده مومنی نیست که در موقف حج بایستد مگر آنکه خداوند گناهان گذشته او را تا آن ساعت بیامرزد و چون حجش تمام شود عملش تمام شده و بی  گناه است

معاشر الناس حجیان و طواف کنندگان کعبه مهمانان خدا و مورد لطف خاص پروردگارند هرچه آنهادر راه خدا انفاق و خرج کنند بشرط آنکه مال خالص خود باشد در پیشگاه خداوند ذخیره است و پروردگار عمل هیچ نیکو کاری را ضایع نمی گذارد .

معاشر الناس حج خانه خدا را برای کمال دین خود بگذارید و در راه خدا  انفاق کنید و از این مشاهد و مناظر و مرائی حقه برنگردید مگر باتوبه و اطمینان برریشه کن نمودن گناهان . ای مردم موقع برگشتن از حج تصمیم قاطع بگیرید که دیگر مرتکب گناه نشوید .

معاشر الناس نماز را بپای دارید و زکات مال وجان خود را بدهید که نردبان ارتقا و کمال عقلانی است واین ضامن مصونیت و تزئید مال و اموال و حفظ جان ونفوس است .

ای مردم خانه خدا وسیله تکامل و مکتب تربیتی نفوس زکیه است بشتابید و دریابید و هشیار باشید کجا میروید و به مهمانی چه کسی میروید که میزبان شما بی نهایت کریم و بزرگوار و آمرزنده وباگذشت است .

معاشر الناس در اقامه نماز و ادا زکات آنچنانکه خدای عزوجل امر فرموده قیام کنید .

اگر زمانی طول کشید و وقت نماز ازدست رفته و کوتاهی کرده ائید یا فراموش نموده اید حکم آنرا از علی(ع)  پس از من بپرسید که او ولی خدا درمیان شما و مبین و مفسر احکام و معلم و آموزگار قرآن است برای شما.

او کسی است که خدایش برای مشکلات علمی و معنوی شما نصب فرموده و پس از من او تمام احکام شرع رامی آموزد و مشکلات شما را حل می نماید .

خداوند اورا پس ازمن برای شما آفرید و تربیت فرمود و نصب کرد تا از آنچه شما نمیدانید یا (هنگامی که ) برای شما مشکلی رخ میدهد و (یا)هرچه از او بپرسید بشما می گوید و بیان کند و شرح دهد و تفسیر و تاویل نماید .

ای مردم حلال و حرام خدا بیش از آن است که همه را شماره نمایم و معرفی کنم و لذا امر میکنم شما را بحلال و نهی میکنم از حرام و به امر الهی نصب میکنم علی(ع)  را که پس از من آنچه را (که) از حلال و حرام ( است ) برای شما پیش می اید ازاو بپرسید .

ای مردم من مامورم برای آنکه بهتر حلال و حرام الهی را بشما برسانم بیعت بگیرم بنام علی(ع)  پس از خود تا از او هرچه بخواهید بپرسید که او میتواند بشما بیآموزد و آنچه بگوید حق است .

ای مردم آنچه من از جانب خدا آوردم و در قرآن مجید است و نتوانستم همه آنها را به شما بفهمانم علی را بشما معرفی میکنم که پس از من او امیر المومنین است . (او) از جانب خدای عزوجل معلم و مفسر قرآن و مبین و شارح احکام شریعت است و ائمه پس از او هم از نسل من وعلی هستند که آنها هم شمارا بتمام احکام شریعت مطلع و واقف خواهند نمود .

ای مردم قائم مهدی از ائمه و عترت من میباشد و آنها تا روز قیامت حجت خدا بر خلق هستند که بحق حکومت وقضاوت مینمایند .

معاشر الناس -  من بهر حلال شما را دلالت و هدایت نمودم و از حرامی شما را نهی کردم و بازداشتم من حلال و حرام خدا را بهمان وحی منزل بشما ابلاغ کردم و هیچ تصرف و دخالتی در فرمان حق ننمودم و تبدیل و تغیر ندادم من امانت خدا را بدست شما سپردم .

ای مردم بیادداشته باشید این امانت خدا را حفظ کنید آنرا بیکدیگر سفارش و توصیه کنید دست بدست بدون دخالت و تغییر و تبدیل بهم بسپارند و بازهم تکرار میکنم بازهم سفارش میکنم باز هم تاکید مینمایم ای مردم نماز را برپا دارید و زکات مال و جان خود بدهید و به معروف ونیکی عمل کنید وبه یکدیگر امر کنید و از زشتی و قبیح شرعی احتراز نمایند و دیگران را برحذر سازید تا مترقی ترین ملت دنیا باشید .

ای مردم سرحلقه امر به معروف گرویدن بدین خدا و قبول کردن سخنان پیغمبر و عمل نمودن به آن است . ای مردم دین یعنی امر به معروف و نهی از منکر و نیکی کردن است که خودتان عمل کنید و بیکدیگر سخنان مرا با سفارشات موکد من تبلیغ نمائید و توصیه کنید این امانت را دست بدست برسانید .

ای مردم مسلمان ای گروه حضار این  مجلس بر شما واجب است حاضرین که سخن مرا می شنوند به غائبین که اینجا نیستند و نمی شوند برسانید بر شما فریضه است که حاضرین به غائبین امر کنید به تاکید پیغمبر خدا و نهی کنید به نهی رسول خدا و بترسانید آنانرا از مخالفت با امر و نهی خدا . ای مردم امر من امر خدا ونهی خداوند است که به امانت به شما سپردم شما هم موظفید این امر و نهی را به امانت نسل به نسل تا روز قیامت بیکدیگر بسپارید و سفارش در عمل و تودیع آن بنمائید تا مصداق حقیقی ( کنتم خیر امت) قرار گیرید این امتیازیست که خداوند بشما ملت اسلام داده است .

ای مردم این حقیقت را ادراک کنید که امر به معروف م نهی از منکر همدوش با امام معصوم است یعنی آنان در هر عصر شما را به معروف و منکر عملا راهنمائی مینماید زیرا دنیا خالی از حجت نیست و حجت خدا شما را امر به معروف و نهی از منکر مینماید و آن حجت ها از عترت من هستند بشنوید و عمل کنید تا رستگار گردید .

معاشر الناس قرآن بشما امامان و حجت های خدا را معرفی میفرماید که ائمه پس از من علی و اولاد او هستند و من نیز بیان قرآن را برای شما توضیح دادم وتشریح نمودم و ابلاغ کردم که ائمه جانشین پس از من علی و اولاد او هستند منصوص ومنصوب او خواهند بود .

ای مردم قرآن در این آیه کریمه که میفرماید :( کلمه باقیه فی عقبه ) سوره مبارکه 43 ایه 28

وَجَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ [٤٣:٢٨]

و او آن را در پى خود سخنى جاویدان کرد، باشد که آنان [به توحید] بازگردند.

 

مراد از کلمه عقبه مراد از کلمه باقی علی(ع)  و اعقاب او هستند . من بصراحت بشما میگویم تفسیر کلمه وجود علی(ع)  و اعقاب او ائمه پس از او هستند من بشما میرسانم که( لن تضلو امان تمسکتم بهما) هرگز گمراه نمیشوید اگر بدامن آنها چنگ بزنید و بولایت آنها متمسک شوید معاشر الناس پرهیزکار شوید و از خدا بترسید و از ساعت قیامت و دیوان محاسبات الهی و بازپرسی از اعمال دنیای خود بیمناک باشید که خدای عز و جل در قرآن میفرماید:

 

۞ یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ ۚ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ [٢٢:١]

اى مردم، از پروردگار خود پروا کنید، چرا که زلزله رستاخیز امرى هولناک است.

جنبش و جهش قیامت یک هول و هراس بسیار لرزاننده با ابهت و عظیم است .

ای مردم مرگ و حساب و میزان وبازپرسی از حساب خود را در نظر بگیرید که در پیشگاه پروردگار متعال چگونه حاضر خواهید شد .

ای مردم پاداش و کیفر وثواب وعقاب را در نظر داشته باشید و بدانید هرکس نیکی کند پاداش میگیرد و هرکه بدی کند کیفر می بسند و برای بد کاران در بهشت جائی نیست .

معاشر الناس ای گروه مسلمانان حضار محترم جمعیت شما بیش از آن است که بتوانید یک یک با من مصاحفه کنید و تجدید عهد نمائید برای حل این مشکل و تجدید عهد و میثاق  بولایت علی خدای عزوجل بمن امر کرده که به شما بگویم بدل ها و زبانها اقرار و اعتراف بخلافت علی کنید و امر امامت و وصایت اورا و اولاد پس از او را که ائمه وحجت های خدا بر خلق میباشند و از نسل من ونژاد او هستند آنچنانکه به شما آموختم بشناسید و بدل اذعان و اعتراف نمائید و بدانید که ذریه من از صلب علی میباشند بنابر این همه شماها از صمیم قلب و اعماق دل بگوئید :

( انا سامعون مطیعون منقادون راضون ) بگوئید پروردگارا ما سخنان پیغمبر تو را شنیدیم و اطاعت میکنیم و راضی و خشنود هستیم و فرمانبردار و مسرور میباشیم به آنچه فرمودی در باره ولایت و خلافت علی(ع)  و ائمه او از صلب او و بزبان و دل و دست و جان اعترف و اقرار مینمائیم و بر این عقیده که از جانب خدای تو و خدای همه ماها ابلاغ فرمودی زنده و جاودان هستیم و بر این عقیده خواهیم  مرد و بدین عقیده مبعوث و محشور میشویم و هیچ تغییر و تبدیل و شک و تردید در این عقیده نداریم .

 ما عهد و میثاق خود را که بسبب تو درباره علی بستیم هرگز نمی شکنیم ما اطاعت میکنیم فرمان خدارا واز جان می پذیریم حکم پیغمبر را و به دل می سپاریم ولایت علی را و او را امیر المومنین می شناسیم و فرزندان و ذریه او را ائمه و حجت های خدا برخلق میدانیم و فرزندان علی(ع)  حسن وحسین (ع) که تو ای رسول گرامی بما معرفی فرمودی به مقام امامت خوب می شناسیم و میزان علاقه تو را به آن درک نموده ائیم و میدانیم که آن دوبزرگوار جوانان بهشت هستند و امامان پس از علی(ع) میباشند و تو پدر بزرگ آنها هستی .

پروردگارا از آنچه پیغمبر در باره علی(ع)  و اولادش فرموده شک و تردید بدل راه نمیدهیم و از عهد و میثاق خود درباره ولایت علی(ع)  برنمیگردیم و پیمان خود را باتو درباره او نمی شکنیم ما خدا و رسول را اطاعت میکنیم که علی(ع)  امیر المومنین است و فرزندان او آنچنانکه فرمودی از ذریه تو از صلب او هستند . امام حسن (ع) و امام حسین (ع) آن بزرگوارانی هستند که تو جاه و مقام و منزلت آنها را برای ما وصف فرمودی که چه درجه و مقامی درپیشگاه خدای عزوجل دارند .

آنگاه پیغمبر(ص) فرمود : سپاس خدای را که به شما ابلاغ نمودم که حسن (ع) و حسین (ع) هردو بزرگواران جوانان بهشت و امامان و پیشوایان خلق پس از پدرشان میباشند و من وعلی(ع)  پدر آنها هستیم .

ای مردم باز هم بگوئید اقرار کنید اعتراف نمائید که اذعان و اعتراف میکنم به آنچه بما فرمودی همه با صدای بلند هم آهنگ گفتند : ای رسول خدا ما شنیدیم و اطاعت میکنیم خدا ورسول را در این امر عظیم و اینکه تو رسول خدا و خلیفه و جانشین تو و حسن (ع) و حسین(ع)  پس از پدرشان امامان و رهبران خلق هستند وپس از آنها ائمه و امامانی که تو نام آنها را بردی همه حجت های خدا بر خلق هستند و بدین فرمان برای خلافت امیر المومنین و اولاد معصومین او عهد و میثاق بستیم .

ای پیغمبر گرامی ما شنیدیدم آنچه فرمودی و بدل و جان و قلب و اعضا اقرار و اذعان و اعتراف مینمائیم به آنچه بما وعده فرمودی و بما تعلیم کردی و به ما معرفی نمودی همه را از جان و دل شنیدیم و عقیده مندیم واز دل بیرون نخواهیم کرد .

پروردگارا ما از دل وجان و زبان واعضاء حتی الورید و الشریان اقرار و اعتراف بخلافت و ولایت علی(ع)  مینمائیم .

ما با هرکس بتوانیم دست و عهد و پیمان و فاداری میدهیم ودست یکدیگر رابا محبت سرشار می فشاریم با یک دل ویک زبان اقرار می کنیم که علی بن ابی طالب بفرمان خدا و رسول خلیفه وجانشین و امام و رهبر ما میباشد .

ما این عقیده و ایمان را به هیچ چیز تغییر و تبدیل نمیدهیم و از آن هرگز سرپیچی نمیکنیم .

ما خدایرا شاهد بر این حقیقت و عقیده خود گرفتیم و خدای متعال بهترین شاهد کافی و باقی است و توبر ما گواه وشاهدی و فرشتگان و مومنین همه شاهد اقرار و اعتراف ما هستند و هرکه ظاهر و آشکار یا پنهان ناپیدا ست هرکه حاضر و شنوا و هرکه غائب و ناهویداست و همه لشکرهای بی شمار و نیروهای نامرئی الهی و مخلوق و بندگان او و همه موجودات گواه ایمان و عقیده ما هستند در حالیکه گواهی شهادت حضرت حق جل اعلا خود کافی است و بزرگتر از هر گواهی است .

معاشر الناس آنچه در دل گوئید خدا میداند و آنچه اندیشه نمائید خدا آگاه است پروردگار همه اصوات والحان ونیت های قلبی و اندیشه و افکار و رازهای سر و علن را می شنود و میداند. هرکس بدین آموزش عالی آسمانی هدایت یافت رستگار است و هرکس تردید وشک نمود و گمراه ماند گمراه وشقی است .

ای مردم هرکه بیعت کند باخدای جل و اعلا بیعت کرده است دست خدا بالاترین دست هاست هرکه با هرمومنی به ولایت علی(ع)  دست دهد با علی دست داده و هرکه با علی دست بیعت دهد با من دست داده و هرکه با من دست دهد با خدا دست داده و بیعت نموده و دست خدا بالاترین دستهاست .

ای مردم خوشحال باشید که دست بدست خدا میدهد و با او عهد ومیثاق می بندد .

ای مردم شاد باشید که علی را برهبری انتخاب نموده ائید و با او پیمان بستید .

معاشر الناس  از خدا بترسید پرهیزکار باشید و با علی(ع)  بیعت کنید که او بفرمان خدا امیر المومنین است وحسن وحسین(ع)  و ائمه(ع)  پس از او باقیه الهی در روی زمین هستند .

ای مردم خداوند هلاک میکند کسی که دراین موضوع حیله و غدر و مکر بکار برد و رحمت می فرماید کسی که وفادار بعهد و میثاق علی باشد .

ای مردم بدانید هرکه عهد علی را بشکند عهد نفس خود را شکسته وبخود ستم جبران ناپذیر نموده است.

معاشر الناس بگوئید آنچه را که برای شما گفتم بزبان آرید وبدل اقرار کنید و تسلیم ولایت علی(ع)  شوید . او سرور مومنان است و پیشوای پرهیز کاران وراهنمای سعادتمندان است .

ای مردم آنچنان که قرآن بشما آموخته بگوئید شنیدیم و اطاعت میکنیم وآمرزش تورا می خواهیم پروردگارادبازگشت همه بسوی تو می باشد تو از دلهای همه آگاهی .

ای مردم بگوئید سپاس خدایرا که مارا بدوستی علی(ع)  هدایت فرمود و اگر خداوند بولایت علی(ع)  و دوستی خاندانش ما را هدایت نمیفرمود در گمراهی بسر میبردیم و چه کسی می توانست مارا هدایت کند .

ای مردم بگوئید درود و ستایش خدایرا که ما را از متمسکین بولایت علی قرار داده .

الحمد و لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع)


ای مردم فضایل علی بن ابیطالب(ع)  در پیشگاه حق جل و علا بسیار است و در قرآن مکارم اخلاق اورا که بیان فرموده بی شمار است .

ای مردم نمیتوان همه فضائل علی(ع)  را شماره کرد و در یک مجلس گفت به او ایمان آورید وقرآن بخوانید تا دریابید .

ای مردم علی(ع)  بالاتر از آنست که بتوان مکارم اخلاق اورا در یک مقام گفت . پس هرکه سخن مرا درباره فضائل علی شنید و هرمقدار دریافت و اوراشناخت تصدیق نماید و بیکدیگر برساند .

معاشر الناس بدانید هرکس که خدا ورسول و علی(ع) و ائمه پس از او را که معرفی مینماید بشناسد و اطاعت کند و بیاد آنها باشد محققا رستگار است و بفوز و فلاح و موفقیت و سعادت میرسد .

معاشر الناس هرکس بدوستی علی(ع)  سبقت گیرد و زودتر مبادرت  به مبایعت علی(ع)  کند و بهتر و خالص تر ولایت او را در دل جای دهد تسلیم امر او گردد آن فائز و رستگار وجاودان در بهشت است .

معاشر الناس بگوئید بزبان و بدل اقرا کنید و بعمل اذعان و اعتراف نمائید تا خدای بزرگ از شما راضی شود . اگر امر خدا را بشنوید و اطاعت کنید وبزبان و دل اقرار نمائید خدایرا از خود راضی نموده ائید و خدا از شما راضی میگردد .

اما اگر شما کافر شوید و ولایت علی(ع)  را انکار  کنید و با تمام مردم زمین درکفر و شرک و انکار دوستی علی همدست شوید ذره ائی ضرر وزیان بخدا و رسول وعلی(ع)  نمیرسانید بلکه خودتان از فیوضات اشراقات انوار و افاضات الهیه که سبب علی(ع)  باید بر شما بتابد محروم شده ائید .

پروردگارا بیامرز مومن و مومنه ای که سخن می شنود و می پذیرند وهلاک فرما کافر و مشرک ومنافق که می شنود و سرپیچی میکنند .

درود وستایش بی حد و حصر بر پروردگار عالمیان وسپاس و حمد کامل بر خدای خالق و آفریننده دو جهان باد .

 - مراسم بیعت مسلمانان با جانشین برحق رسوالله امیرالمومنین علی ولی الله(ع)

در اینجا سخن پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم  پایان یافت و ناگهان صدای لبیک مردم بند شد همه فریاد کشیدند بلی شنیدیم و اطاعت کردیم امر خدا و فرمان پیغمبر(ص) را درباره جانشینش علی(ع) بدل وجان گرفته پسندیدیم وبزبان اقرار و اعتراف میکنیم وبدل پیمان می بندیم و بدست عهد وفاداری میدهیم .

در این لحضه جمعیت آرام یکباره تکان خورد همه بطرف پیغمبر خدا (ص) و علی مرتضی

علیه سلام هجوم آوردند . دسته ائی با پیغمبر خدا(ص) مصاحفه کردند و ترحیب و تبریک گفتند و جمعی علی مرتضی صلوات الله  علیه را در بر گرفتند و با او مصاحفه نمودند و دست بیعت و عهد میثاق دادند و تبریک و تهنیت گفتند و همه با هم می گفتند:

سمعنا و اطعنا امرالله و امر رسوله بقلوبنا و والسنتنا و ایدینا علی علی صلوات الله علیه

صدای همهمه آن جماعت بعبارت الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیر المومنین در فضای کوه های جحفه طنین انداز گردید .[1]

کتاب ارزشمند پیامی بزرگ از بزرگ پیامبر ان می نویسد :

اولین کسی که با پیغمبر مصاحفه کرد اولی وبعد دومی و بترتیب سومی وچهارمی و پنجمی بودند (عمر و بعد ابوبکر و عثمان وشاید طلحه وزبیر) بودند.

سپس مهاجر و انصار و باقی مردم تا آنجا که وقت میشد و اوضاع و احوال اجازه می داد مردم با پیغمبر و علی مرتضی(ع)  مصاحفه نمودند وتبریک وتهنیت گفتند تا وقت نماز مغرب و عشا رسید و پیغمبر(ص) نماز را جمع فرمود وملاک جمع نماز امامیه شد .[2]

در اینجا تنها سخنی که می توان گفت درباره اصالت این خطبه بزرگ و ارزشمند است که طولانی ترین حدیث رسول الله(ص) در طول زندگانی ایشان بوده است و علامه امینی عالم جلیل القدر در 28 جلد کتاب الغدیر اسناد بسیار معتبر این حدیث را ارائه کرده اند و علاقه مندان می توانند به این 28 جلد کتاب مراجعه کنند تا به صحت و سقم این خطبه ارزشمن پی ببرند . و ما برای نمونه به چند منبع مهم از این منابع در صفحه 75 همین بخش تحت عنوان راویان خطبه غدیر خم نقل کرده ائیم که توجه خوانندگان محترم را به این منابع جلب می کنم . و تاسف می خورم برای آنهائیکه این حدیث شریف را دروغ پنداشته اند .

این کتاب همچنین می نویسد: برای بیعت زنان طشتی هائی پر ازآب کرده امیر المومنین علی علیه سلام دست خود را درمیان طشت گذاشت و همه بانوان اسلام هم دست در این آب گذاشته و تبرک جستند و بیعت کردند وعهد ومیثاق بستند .

همچنین در ادامه می نویسد : از امام جعفر صادق علیه سلام روایت شده که چون خطبه پیغمبر خدا (ص) تمام شد و از منبر فرود آمد درمیان جمعی که مقابل منبر ایستاده بودند مردی نیکو منظر و معطر و نورانی دیده شد که بوی خوشی از او استشمام میشد میگفت بخدا قسم هرگز مجلس با اهمیتی مانند امروز ندیدم . امروز پیغمبر خدا (ص) اینقدر سفارش و توصیه برای پسر عمش نمود و این قدر محکم عقد بیعت برای او گرفت آنقدر رسول خدا متکی به امر الهی بود ودرباره علی(ع) توصیه وتاکید فرمود که هیچکس درباره آن شک و انکار نمیکند مگر کافر بخدای عظیم و رسول کریم باشد . وای برکسی که عقد اورا بگشاید وبیعت اورا بشکند . رسول خدا آنچه موجب تحکیم مبانی دوستی علی و هدایت خلق میشد بیان فرمود .

عمر به او نگاهی کرد و سخنش را گوش داد و بحال تعجب گفت یا رسول الله این مرد با هیبت کیست که من سخن اورا نشنیده بودم .

پیغمبر (ص) فرمود چه گفت و عمر آنچه را شنیده بود برای پیغمبر بیان کرد . آنگاه رسول خدا فرمود آیا دانستی او کیست ؟

عمر گفت نشناختم پیغمبر خدا (ص) فرمود این جبرئیل روح الامین حامل  وحی است که بصورت مردی جذاب و معطر تجلی کرده است .

سپس فرمود ای عمر برحذر باش که تو عقد بیعت او را بشکنی بخدا سوگند اگر چنین کنی خدا ورسول و فرشتگان و مومنین از تو بیزاری می جویند .[3]

عمر هنگام بیعت با علی علیه سلام بنگارش امام محمد غزالی در کتاب سر العالمین  به علی علیه سلام امیر المومنین گفت : ( به به ای ابوالحسن چه خوشوقتم که صبح می کنم و تو مولای من و مولای هر مومن و مومنه هستی) و این مقام رضا و تسلیم عمر را در ولایت و دوستی و تحکیم مبانی عقیده او را نشان میدهد . اما پس از مدت کوتاهی هوای نفس بر او غالب شد و حب جاه ومقام وریاست و پیمانهای سیاسی و اهتزاز پرچمهای فرمانروائی و ازدحام قشون و اسب سواران و فتح شهرها و کشور گشائی وامر و نهی بر زیردستان او را دگرگون ساخت و شکست آن پیمانی که بست و خرید دنیا را ببهای گزاف و بد معامله ایی بود که او نمود .

در ادامه کتاب می نویسد : از آیات نازله پس از خطبه غدیر خم این آیات سوره مبارکه معارج است که حافظ ابو عبیده هراتی متوفی بسال 223 در مکه از تفسیر غریب القرآن چنین نقل کرده است .

چون پیغمبر اکرم (ص) به غدیر خم رسید وآن خطبه را مفصل انشاد وایراد فرمود جابربن نصربن حارث بن کلده عبدری آمد نزد پیغمبر و گفت یا محمد بما امر کردی بگوئیم لااله الاالله گفتیم ، گفتی شهادت برسالت تو بدهیم دادیم ، گفتی حج خانه خدا کنید کردیم ، اکنون پسر عمت رابر ما مولا و امیر میگردانی آیا این کار را از پیش خودت کردی یا از جانب خدا؟

پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود بحق خدائی که غیر از او خدائی نیست این امر پروردگار است و او بمن امر و تاکید فرمود که ابلاغ کنم و من هم ابلاغ نمودم .

آن مرد شقی سربلند کرد وگفت :

الهم ان کان ما یقول محمد حقا فمطر علینا حجار من السما اوئتنا بعذاب الیم .

ترجمه : خداوندا اگر آنچه محمد میگوید حق است برمن سنگی از آسمان بفرست یا عذاب دردناکی که مرا هلاک کند , هنوز سخنش تمام نشده بود که سنگی از آسمان برسراو فرود آمد وبیدرنگ هلاک شد.

(در این لحظه) پیغمبر اکرم (ص) از جبرئیل پرسید برادر جبرئیل مگر خدا وند در قرآن بمن نفرمود:

 (وماکان الله معذبهم و انت فیهم)  ترجمه : توتودر میان مردم هستی آنها را عذاب نمیکنم

جبرئیل علیه سلام گفت آن و عده بحق وبجاست ولی این مرد به نفس خودش تقاضای عذاب کرد و این آیات  ابتدائی از سوره مبارکه المعارج  را آورد : ( سئل سائل بعذاب واقع ) [4]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ [٧٠:١]

پرسنده‌اى از عذاب واقع‌شونده‌اى پرسید،

 

در این هنگام آیه شریفه الیوم اکملت لکم دینکم بر وجود نازنین پیامبر(ص) نازل شد این آیه در سوره مبارکه الماعده آیه 3 قرار دارد و البته طبق توضیحاتی که قبلا درباره تکمیل دین توسط برگزیده شدن یک هادی پس از پیامبر(ص) مربوط به همین روز می باشد و همانطور که می دانید قرآنی که  امروز در دست ماست بنابر ترتیب نزول آیات تنظیم نشده است از این رو زمان نزول این آیه ذکر نشده است اما بنظر اکثر مفسرین قرآن کریم ، این آیه در پایان واقعه غدیر خم نازل گردید ه است اکنون به اصل آیه ومعنای آن توجه فرمائید:

سوره الماعده آیه 3 

الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا 

 الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا

ترجمه : امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را بعنوان آیین (جاودان)شما پذیرفتم .

اکنون با کنار هم قرار دادن اجزای این پازل معما حل شده و مفهوم دقیق و شان نزول این آیات بخوبی روشن می شود و وای بر کسی که با این همه ادله روشن عقلی و نقلی و این خطبه عظیم که دارای معانی بلند و عرفانی است و بیان آن از عهده همه جز رسول الله خارج است ، باز هم شک کند و عقیده بیش از یکصد میلیون شیعه 12 امامی در جهان را که بر همین اساس استوار است و شهادت امامان بعد از حضرت علی (ع) مانند امام حسن مجتبی (ع) نوه اول رسول الله و امام حسین (ع) و نه نفر از فرزندان امام حسین (ع) که همگی از نسل رسول الله اند و توسط پیامبر(ص) و امام قبل از خود یک به یک معرفی شده اند را هیچ بداند ، و آنرا باور نکند سخنی نداریم و می گوئیم آخرت خود را به باد داده اند و اعمال مذهبی خود را بدون اعتقاد قلبی به ولایت علی(ع) و اولاد او را باطل کرده اند و اگر هنوز هم قانع نشده اند به تحقیق و مطالعه بیشتر در این باره بپردازند و به باقی مطالب این کتاب توجه کنند شاید به لطف خدا خورشید حقیقت در قلب آنها طلوع کند ، و به حقانیت علی (ع) پی ببرند .

در اینجا به معرفی بخشی از راویان خطبه غدیر خم می پردازیم و خواننندگان محترم را به جستجو در ین منابع تشویق می کنیم تا با چشمان خود به این حقیقت پی ببرند .

- راویان خطبه غدیر خم در تاریخ اسلام

از جمله مهمترین اشخاصی که این خطبه شریف را از پیامبر(ص) بطور مستقیم روایت کرده اند می توان از حضرت فاطمه زهرا علیه سلام دختر گرامی پیامبر(ص) و خود شخص علی بن ابی طالب علیه سلام و اولاد گرامیش امام حسن علیه سلام  و امام حسین علیه سلام و حضرت زینب کبرا علیه سلام نام برد که این بزرگان هرگز حاضر به سخن غیر حق نمی شوند و مقام ارجمند آنها در درگاه الهی آنچنان بالاست که هیچ کس را یارای رسیدن به این درجه و مقام شامخ وارجمند نیست .

همچنین نه تن از اولاد امام حسین (ع) که همان امامان معصوم هستند و همگی این خطبه را به نقل از پدران خود نقل کرده اند این افراد عبارتند از :

1- علی بن حسین مشهور به  حضرت زین العابدین علیه سلام مدفون در قبرستان بقیع

2- محمدبن علی امام باقر علیه سلام  مدفون در قبرستان بقیع که شاگردان بسیار داشتند.

3- جعفر بن محمد مشهور به امام جعفرصادق علیه سلام مدفون در قبرستان بقیع ، که بیش از چهار هزار شاگرد داشتند .

4- موسی بن جعفر مشهور به امام موسی کاظم علیه سلام  مدفون در کاظمین عراق .

5- علی بن موسی مشهور به امام رضا علیه سلام  مدفون به ارض توس مشهد مقدس ایران .

6- محمدبن علی مشهور به اما م جواد علیه سلام مدفون به کاظمین عراق .

7- علی بن محمد مشهور به امام هادی علیه سلام مدفون به سامرا عراق .

8- حسن بن علی مشهور به امام حسن عسکری علیه سلام مدفون به سامرا عراق .

9- محمد بن حسن مشهور به اباصالح المهدی علیه سلام ، امام زمان علیه سلام حی و زنده.

همه این امامان معصوم در عصر و زمان خود هدایت گر مردم عصر خویش بوده اند ، و مشمول این خطبه شریف هستند . با دقت در زندگی هریک از این بزرگواران متوجه می شویم که همه این بزرگان توسط حاکمان عصر خویش به شهادت رسیده اند و تنها امام زمان است که به خواست خداوند تبارک و تعالی زندگانی طولانی پیدا کرده اند و هم اکنون مسئول رسیدگی به امور مسلمانان جهان هستند و هر یک را به نام می شناسند و از وضع او آگاهی کامل دارند . همگی  این امامان معصوم گواه بر این خطبه شریف اند .

درباره این موضوع که راویان دیگر این خطبه شریف و با عظمت در تاریخ چه کسانی بوده اند ، باید از تحققات بی نظیر عالم جلیل القدر جناب آیت الله علامه امینی متشکر وقدر شناس باشیم . ایشان در کتابی بسیار مفصل بنام الغدیر در 28 یا 30 جلد (بسته بنوع چاپ آن) تمام راویان این خطبه معظم را از صدر اسلام تا عصر حاضر جمع آوری نموده اند که تعدا د آنها از هزاران نفر بسیار بیشتر است و قصد ما در این مختصر آوردن همه این اسناد نیست چرا که قبلا توسط این عالم جلیل القدر این کار مقدس را بنحو احسن انجام پذیرفته و با دقت فراوان جمع آوری شده است و ما علاقه مندان و جویندگانی را که میل به تحقیقات بیشتر دارند به این اثر جاودان ارجاع می دهیم .

 اما برای تبرک در اینجا قسمتی از نتیجه تحقیقات ارزشمند جناب آقای حسین عمادزاده را درباره راویان حدیث غدیر خم از کتاب پیام بزرگ از بزرگ پیامبران نقل می کنیم و بقول شاعر  در خانه اگر کس هست یک حرف بس است .

از مهمترین اشخاصی که این خطبه را در آثار خود آورده اند می توان به :

1- ابو جعفر محمدبن جریر خالد طبری متولد 224 ومتوفی 310 هجری قمری در کتابی بنام ولایت نوشته و بیش از هفتادو چند طریق از طرق مختلف روایت نموده است .

2- ناصر سجستانی در کتاب الدرایه با 120 طریق این حدیث را روایت کرده است .

3- ابن ابی الحدید معتزلی در تفسیر نهج البلاغه خود .

4- امام محمد غزالی اهل سنت در کتاب سرالعالمین میی فرماید : پس از بیان خطبه غدیر خم توسط پیامبر(ص)، ایشان فرمودند: هرکه را مولای او هستم علی مولای اوست و عمر بن الخطااب گفت به به ابولحسن چه خوش وقتم که صبح می کنم و تو  مولای من ومولای هر مومن ومومنه هستی .        

5- به نقل تهذیب النبوت صفحه 337 جلد 7 ابوبکر محمدبن عمر وبن محمد بن سالم تمیمی بغدادی متوفی 355 که او به 125 طریق نقل نموده است .

6- ابو طالب عبد الله ابن احمد بن زید انباری متوفی 356  به طرق حدیث الغدیر بنقل نجاشی صفحه 161 

7- ابوطالب احمد بن محمد بن محمد رزاری متوفی 368  .

8- ابوالفضل بن محمد بن عبدالله بن مطلب شیبانی متوفی 372 بنقل نجاشی صفحه 282 .

9- حافظ علی بن عمر الدار بغدادی متوفی 385 بنقل گنجی شافعی در کفایه صفحه 15 .

10- کتاب عقبات الانوار میرحامد حسین لکهنوی هندیست متوفی 1306 در 12 جلد .

11- احمد حنبل عالم اهل سنت و جماعت به چهل طریق این حدیث را روایت کرده است .

12- ابو العباس احمد بن محمد سعید همدانی  معروف به حافظ بن عقده متوفی 333 در کتابی بنام کتاب الولایه فی طرق الحدیث الغدیر نوشته که به 105 طریق این حدیث را نقل نموده است .

درهمین کتاب آمده است : کسانی که این حدیث را نقل نموده اند بیشمارند نمیتوان اسامی همه را نقل کرد ولی نگارنده برای آنکه مفتاح کار آیندگان و نسل جوان باشد 110 سلسله روایت آنرا نقل میکنیم : (وما بدلیل جلوگیری از اطاله کلام از این 110 مورد تنها به ذکر پنجاه مورد اکتفا می کنیم .)

1- ابوبکر بن ابی قحانه  (خلیفه اول بعد از پیغمبر (ص))متوفی سال 13 بنقل ابوبکر جعابی در نخب .

2- عمر بن خطاب (خلیفه دوم بعد از پیغمبر(ص)) مقتول بسال 23 بنقل ابن مغازی در کتاب مناقب و بنقل محب الدین . طبری در  کتاب ریاض المنظر صفحه 161 جلد 2  .

3- عثمان بن عفان (خلیفه سوم بعد از پیغمبر (ص)) مقتول بسال35 بنقل حافظ ابن عقده در کتاب روات الحدیث  .

4- حسان بن ثابت شاعر شهیر اهل بیت و پیغمبر (ص) در نظم و  نثر این حدیث را روایت کرده است  .

5- عبدالله بن عباس (عموی پیغمبر (ص)متوفی 68)  بنقل حافظ لسائی در کتاب خصایص صفحه  7  .

6- اسامه بن زید بن حارثه کلبی (فرمانده سپاه ) متوفی سال 54 بنقل نخب المناقب  .

7- ام سلمه طاهره (همسر پیغمبر(ص)) بنقل ابن عقده از عمر وبن سعید درینا بیع الموده صفحه 7 .

8- ابورافع قطبی غلام رسول الله(ص) در حدیث ولایت بنقل کتاب خوارزمی الغدیر صفحه 16 جلد 1 .

9-ابو الهثیم بن نبهان مقتول در جنگ صفین سال 37 بنقل ابن عقده در کتاب مقتل خوارزمی صفحه 67 .

10- ابو هریره دوسی متوفی 57 59 بنقل کتاب تاریخ بغدادی صفحه 290 جلد 8 .

11- ابولیلی انصاری مقتول در جنگ صفین سال 37 بنقل کتاب مناقب خوارزمی صفحه35  .

12- ابی بن کعب انصاری خزرجی رئیس قرءا متوفی سال 30-32 بنقل نخب المناقب .

13- اسعد بن زراره انصاری بنقل ابن عقده در اسنی المطالب .

14- اسماء بنت عمیس خشعمیه بنقل ابن عقده در کتاب ولایت .

15- ابو زینب بن عوف انصاری بنقل کتاب اسد الغابه صفحه 307 جلد  3  .

16- ام هانی دختر ابطالب بنقل ینابع الموده قندوزی صفحه  40  .

17- ابوحمزه انس بن مالک انصاری خزرجی خادم پیغمبر(ص) متوفی سال 93 بنقل خطیب بغدادی صفحه477 جلد  7  .

18- براه بن عازب انصاری اویسی مقیم کوفه متوفی 72 بنقل کتاب مسند احمد صفحه 281 جلد 4

19- یزیدبن خصیب ابوسهل اسلمی متوفی 63 بنقل کتاب مستدرک حاکم صفحه 110 جلد 4

20- ابو سعید ثابت بن ودیعه انصاری خزرجی مدنی بنقل ابن عقده در اسد الغابه صفحه 307 جلد 3

21- جابربن سمره بن جناده مقیم کوفه متوفی 74 بنقل ابن عقده در کنز المعال صفحه 398 جلد3

22- جابربن عبداالله انصاری متوفی در مدینه درسال 78 در 94 سالگی بنقل الاستیعاب ابن عبدالبر صفحه 473 جلد 2

23- جبله عمر و انصاری بنقل ابن عقده در حدیث ولایت

24- جبیربن مطعم بن عبدی قرشی نوفلی متوفی سال 59 بنقل قاضی بهلول بحجت صفحه 68

25- جریربن عبدالله بن جابر بجلی متوفی سال 54 بنقل مجمح الزواید حافظ هشیمی صفحه 106 جلد 9

26- ابوذر جندب بن جناده غفاری متوفی 31 در حدیث ولایت بنقل فراید السمطین و سنی المطالب

27- ابوجنیده جندع بن عمر وبن مازن انصاری بنقل اسد الغابه صفحه 308 جلد 1

28- حبه بن جوین ابو قدامه عربی بجلی متوفی سال 79 بنقل ابن عقده در اسد الغابه صفحه 367 جلد 1

29- حبشی بن جناده سلولی مقیم کوفه مقتول یوم المنا شده بنقل اصبغ بن نباته در اسد الغابه صفحه 307 جلد 3

30- حبیب بن بدیل بن ورقاء خزاعی بنقل ابن عقده در الاصابه صفجه 304 جلد 1

31- خذیقه بن آسید ابو سریحه غفاری که از اصحاب شجره است متوفی سال 42 بنقل ینابیع الوره صفحه38

32- خدیفه بن یمان یمانی متوفی بسال 36 بنقل کتاب ابن عقده دراسنی المطالب و ابن حجر در تقریب صفحه 82

33- زبیربن عوامقرشی مقتول 36 بروایت ابن عقده بنقل حافظ مغازلی در رواه الغدیر

34- امام حسن مجتبی سبط اکبر بنقل ابن عقده وجعابی در نخب و خوارزمی و غیره

35- امام حسین سید الشهدا سلام الله علیه بنقل ابن عقده وده ها کتاب دیگر مانند حلیه الاولیا ابونعیم صفحه 64 جلد9

36- ابوایوب خالدبن زید انصاری مقتول در جنگ روم سال 52 بنقل محب الدین طبری درریاض النظر صفحه169جلد2

37- ابوسلیمان خالد بن و لید بن مغیره مخزومی متوفی سال 22 بنقل جعابی در نحب

38- خزیمه بن ثابت انصاری ذوالشهادتین مقتول در صفین سال 37 بنقل ابن عقده در اسد الغابه صفحه 307 جلد 3

39- ابو شریح خویلد بن عمر و  خزاعی مقیم مدینه متوفی 68 شاهد یوم المنا شده در حدیث غدیر

40- رفاغهبن عبد منذرانصاری بنقل ابن عقده و مناقب جعبابی و کتاب الغدیر منصور رازی

41- زبیربن عوام قرشی مقتول 36 بروایت ابن عقده بنقل حافظ مغازلی در رواه الغدیر .

42- زیدبن ارقم انصاری خزرجی متوفی سال 68 بنقل مسند احمد حنبل صفحه 368 جلد 4 .

43- زیدبن یزیدبن شراحیل انصاری شاهد یوم المنا شده بنقل ابن عقده در اسد الغابه صفحه 233 جلد2.

44- ابواسحق سعد بن ابی وقاص متوفی سال 58  بنقل حافظ نسائی در خصایص صفحه 3

45- سهل بن حنیف انصاری اوسی متوفی سال 38 بنقل ابن عقده در اسد الغابه صفحه 307 جلد 3

46- ابو العباس سهل بن سعد انصاری خزرجی ساعدی متوفی سال 91 بنقل ینابع الموده صفحه   38

47- طلحه بن عبدالله تمیمی مقتول روز جنگ جمل سال 36  (63 ساله) بنقل مروج الذهب مسعودی صفحه 11 جلد2 .

48- عامر بن عمیر النمیری بروایت ابن عقده در الاصابه ابن حجر صفحه 255  جلد  3  .

49- عامر بن لیلی بن حمزه بروایت ابن عقده در اسد الغابه صفحه 92 جلد 3  .

50- ابوالطفیل عامر بن واثله بعثی متوفی سال 110  بنقل امام احمد حنبلی در مسند  صفحه 118  جلد1.

- سیری در خطبه غدیر خم

اکنون که پس از هزارو چهارصد سال واندی از ورای تاریخ به این خطبه عظیم شان نظری می افکنیم ملاحظه می کنیم که پیامبر (ص) چقدر درباره دوستی علی و محبت و ولایت وی به امت سفارش کرد و چگونه مردم را به قبول ولایت وی ترغیب نموده است .

پیامبر در فرازی از خطبه به امت فرمود علی(ع) و اولاد علی(ع) راهنمایان دین پس از من برای شما هستند . اکنون از شما خواننده عزیز سئوال می کنم .

 پیامبری که سخن وی چیزی جز وحی خدا نیست چگونه می تواند این سخنان عظیم را در مدح علی(ع) از جانب خود بگوید ؟

 آیا این نبود جز آنکه این عین وحی خدا درباره علی(ع) بود و پیامبر(ص) بخاطر تعلل در انتقال این وحی از سوی خداوند تهدید به ابطال رسالتش شد و پیامبر (ص) .

چگونه پیامبر (ص) می تواند زحمات 23 ساله خود را بر باد دهد از هممین رو ایشان در نهایت صداقت و دلسوزی نسبت به امت پیام وحی خویش را رساند و علی(ع) را به جانشینی خود منصوب کرد .

بی شک اصرار و التزام پیامبر(ص) در معرفی هر چه مفصل تر مقام ولایت علی بن ابی طالب ، انسان را به فکر فرو می برد ، که راستی مقام علی (ع) چه مقامی بلند و جایگاه وی چه جایگاه ارجمندیست ، و اگر بفرموده قرآن سخن پیامبر(ص) هیچ چیز جز وحی خدا نیست انسان به مظلومیت علی(ع) پی می برد که علی(ع) با این مقام بزرگ همیشه چون آفتابی در سایه پیغمبر(ص) پنهان بود و هرگز باوجود رسول الله از خود سخنی نگفت و در هنگام نبود پیامبر(ص) هم تا زمانی که مردم بسراغ او آمدند ، صادقانه و بی توقع در خدمت اسلام بود و زندگی خود را وقف خدمت به مردم کرد .

آری این پیام آنقدر روشن و واضحه است که هیچ سخن اضافه ائی نیاز ندارد از همین رو ما به شما خواننده عزیز پیشنهاد می کنیم بار دیگر این خطبه را بخوانید و مفهوم اصلی پیام آن بدقت توجه کنید و آنگاه قضاوت نمائید که آیا آیه یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فی علی و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس

ای حبیب من ابلغ کن آنچه در باره علی بتو از جانب پروردگارت نازل شده که اگر ابلاغ نکنی هیچ یک از وظایف رسالت را ابلاغ نکرده ائی خداوند است که تو را از شرور ناس مصون می دارد .

درباره حرام بودن گوشت خوک و یا مردار است و یا مربوط به سرگذشت اقوام پیشین باشد . آیا این خبر که در صورت عدم ابلاغ آن کل رسالت پیامبر(ص) از بین می رود مربوط به احکام شرعی ست که بارها توسط خود پیغمبر(ص) و در آیات مختلف قبلا ابلاغ شده اند یا این آیه مربوط به امری بسیار مهم تر و والاتر است که ارزش آن برابر کل رسالت پیامبر(ص) است پیامی که می تواند خلق را از گمراهی پس از رحلت رسول نجات دهد و امت را از تفرقه باز می دارد .

بهرحال این آیه در قرآن وجود دارد و نمی توان منکر آن شد و نمی توان آن را ندیده گرفت و یا حذف کرد و تنها تفسیری که در تفاسیر قرآن برای این آیه وجود دارد همین واقعه غدیر خم و اعلام جانشینی حضرت علی علیه سلام پس از پیامبر (ص) است .

به علاوه آیه دیگر الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا

ترجمه : امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را بعنوان آیین (جاودان)شما پذیرفتم .

 باز هم خبر از چه نعمتی می دهد و چه چیز کامل شده . آیا دین بزرگ اسلام با بیان حرام بودن گوشت خوک ومردار تکمیل شده و و این امر در روز بخصوصی انجام شده که مضمون این آیه ارتباط آن را توضیح می دهد .

آیا این تکمیل شدن با اعلام یک خبر عادی ست یا یک خبر مهم مانند معرفی نمودن جانشین رسول الله . جانشینی که دشمنان زیادی دارد و بسیاری از قبائل و طوایف عرب و یهود کینه وی را بدل دارند و منتظر بروز فرصتی مناسب اند تا انتقام خود را از ایشان بگیرند . و این خبر مانع بزرگی بر سر راه آنان است .

علی علیه سلام در طول زندگی خود چنان شیفته و دلباخته رسول الله بود که هیچ نظیری برای آن نمی توان یافت . علی علیه سلام مجسمه عدالت و تقوا بود و فرصت طلبانی که قصد داشتند تا پس از رحلت رسول الله با استفاده از این جایگاه به جمع آوری ثروت و مال اندوزی بپردازند و این امر با وجود علی(ع) در راس کار بهیچ وجه امکان پذیرنبود زیرا علی علیه سلام هرگز حاضر به فدا کردن قوانین الهی برای خوش آمد عده ائی نبوده ونیست از همین رو بلافاصله پس از اعلام این خبر این دنیا پرستان که در قالب دین بدنبال دنیا بودند امیدشان ناامید شد و با هم تصمیم گرفتند تا بهر طریقی که شده اجازه ندهند این واقعه اتفاق بی افتد و علی(ع) بتواند در مقام رسول الله عدالت واقعی را در بین امت برقرار سازد .

و همانطور که در فصول بعدی این مختصر خواهید دید آنان موفق شدند و خلافت و کرسی جانشینی رسول الله را ار محل اصلی آن خارج کردند و متاسفانه علی (ع) آن دانای والا و آن مرد الهی را برای مدت بیست و چند سال خانه نشین کردند وامت را از فیض وجود این امانت الهی محروم ساختند و فتنه های زیادی بوجود آوردند .

بهر تقدیر این دو آیه بعلاوه آیه مربوط به بخشیدن انگشتر علی علیه سلام در حالت رکوع نماز  خویش و خطبه شریف غدیر خم همگی بیانگر این حقیقت اند که خداوند و رسولش در معرفی جانشین بعد از پیامبر (ص) کوتاهی نورزیده اند بلکه این امت بود که با قصور خود باعث بروز تفرقه و اختلاف و جنگ های خونین در بین مسلمانان گردید و در آینده بطور مفصل به این موضوع خواهیم پرداخت .

و اما درباره بشارت حضور و ظهور حضرت مهدی (ع) که امروزه ما در زمان غیبت کبراء ایشان بسر می بریم از دیگر بخش های مهم خطبه رسول الله است .

پیامبر (ص) در هزارو چهارصد سال پیش خبر از تولد نوزادی داد که جهان را از عدل و داد پر خواهد نمود و ما امروز از فراز این تاریخ طولانی به حقیقت این پیش گوئی پی میبریم و مبینیم که جهان چگونه از ظلم و جور و فساد پر شده در زمانی که هرساله در کشور های غربی شاهد رژه دست جمعی هم جنس بازان هستیم که به این امر شنیع افتخار می کنند و با صدای بلند فریاد زشتی و گناه بر می دارند و با رقص و آواز در خیابان ها حرکت می کنند و دیگران را برای پیوستن به خود تشویق می کنند .

البته همانطور که خوانند گان آگاه و مطلع می دانند خبر ظهور این منجی توسط همه ادیان الهی داده شده اما هیچ کدام به روشنی اسلام این منجی را معرفی نکرده اند .

آیا امروز که پیروان حقیقی امام عصر حضرت مهدی علیه سلام عجل الله  فرجه وشریف با شوق انتظار ظهور آن یگانه منجی بشریت را می کشند در گمراهی هستند ؟

یا آن کسانی که چشم خود را بروی حقایق تاریخ بسته اند و از فرط افراط در خرافه پرستی به نوع اظهار محبت که امری پسندیده و خدائی است عنوان شرک وبت پرستی می دهند و در این افراط کار را بجائی رسانده اند که دست به کشتار مردم بی دفاع وبی گناهی می زندد که با اعتقاد قلبی راسخ به علی (ع) واولاد مطهر او چشم انتظار ظهور آخرین منجی الهی بسر می برند و هر روز برای ظهورش دعا می خوانند.

 

متاسفانه فرقه منحط وهابیت که  فرزندان شومی مانند القاعده و طالبان و اینک داعش  را در بطن خود پرورش داده اند با عقاید گمراه کننده بازیچه دست دشمنان اسلام شده اند و باعث نابودی اسلام به دست خودشان گردیده اند .

 -  تحلیلی بر آیات نازل شده در باره ولایت علی علیه سلام

اکنون می توانیم معنای درست آیات دیگری را که در باره تکمیل نعمت که منظور همان دین است از طرف پروردگار مهربان در قرآن مجید آمده بهتر درک کنیم.

خداوند کریم ومدبر و دانا در کتاب وحی خود  قرآن در سوره مبارکه بقره آیات 150 الی 151 به پیامبر و مسلمین می فرماید .

وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۚ وَحَیْثُ مَا کُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِی وَلِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ [٢:١٥٠]

و از هر کجا بیرون آمدى، [به هنگام نماز] روى خود را به سمت مسجدالحرام بگردان؛ و هر کجا بودید رویهاى خود را به سوى آن بگردانید، تا براى مردم -غیر از ستمگرانشان- بر شما حجتى نباشد. پس، از آنان نترسید، و از من بترسید، تا نعمت خود را بر شما کامل گردانم، و باشد که هدایت شوید.

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِّنکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ [٢:١٥١]

همان طور که در میان شما، فرستاده‌اى از خودتان روانه کردیم، [که‌] آیات ما را بر شما مى‌خواند، و شما را پاک مى‌گرداند، و به شما کتاب و حکمت مى‌آموزد، و آنچه را نمى‌دانستید به شما یاد مى‌دهد.

خلاصه ترجمه :

ای رسول از هرکجا وبه هر دیار بیرون شدی روی بجانب کعبه کن و شما مسلمین هم به هر کجا که بودید روی بدان جانب (کعبه) کنید تا مردم به حجت و مجادله برشما زبان نگشایند جز گروه ستمکاران که از جدل و گفتگوی آنان هم اصلا نیندیشید و از نافرمانی من بترسید و به فرمان من باشید تا نعمت و رحمتم را برای شما به حد کمال رسانم و باشد که به طریق ثواب راه یابید . چنانکه رسول گرامی خود را فرستادیم که آیات ما را برای شما تلاوت کند و نفوس شما را از پلیدی و آلودگی جهل و شرک پاک ومنزه گردان وبه شما تعلیم شریعت و حکمت دهد و از او بیآموزید هرچه را که نمی دانید .

چقدر این آیات روشن و واضح مقصود پروردگار عزیز را در منصوب کردن علی (ع) بیان می کند همانطور که ملاحظه کردید خداوند در این آیه تغییر قبله که از مهم ترین آیات قرآن محسوب می شود و از محکمات است وعده تغییر قبله را با وعده تغییر رسول ونماینده خویش بیان می فرماید و به مردم وعده می دهد تا شخصی را همانند  رسول برای آنها منصوب کند تا به مردم حکمت و شریعت و هر آنچه که نمی دانند تعلیم دهد تا از این طریق از دیو جهل ونادانی رهائی یابند .

چه کسی می تواند منظور دیگری از این آیه برداشت کند آیا این دلیل روشنی بر اعلام ولایت حضرت علی علیه سلام پس از رسول الله نیست ؟

آیات فوق بخوبی و روشنی تمام مشخص می کند که خداوند مسلمانان را به تکمیل نعمت که قبلا توسط آیات قرآن مشخص شد که همان دین است و هدایت به طریق ثواب است را توسط شخص دیگری که همانند رسول الله است رابشارت داده و اورا آگاه به شریعت وعالم به حکمت معرفی می کند و همچنین مسلمانان را امر به آموختن نادانسته ها از او می نماید .

برای درک بهتر این دوآیه ما بر روی هر کلمه آن که گوینده ائی بسیار ارجمند آنرا نازل فرموده تدبر بیشتری بکار می بریم شاید به لطف حضرت حق به راه ثواب دست یابیم .

در این آیه بسیار مهم اول مورد خطاب حضرت رسول اکرم (ص) است و سپس مخاطب آن عموم مسلمین می گردند .

اول آیه موضوع با تغییر قبله مسلمین از مسجد الاقصی به کعبه آغاز می گردد و در ادامه مبحث وعده تکمیل نعمت که همان دین اسلام است و راه یافتن بطریق ثواب وشباهت این مسئله با ارسال رسول اکرم ادامه می یابد به اصل آیه توجه فرمائید :

ای رسول از هرجا و به هر دیار بیرون شدی روی به جانب  کعبه کن وشما مسلمین هم هرکجا بودید روی بدان جانب کنید تا مردم حجت و مجادله برشما زبان نگشایند جزگروه ستمکار که از جدل و گفتگوی آنان هم اصلا نیندیشید واز نافرمانی من بترسید وبه فرمان من باشید تا نعمت ورحمتم را برای شما به حد کمال برسانم وباشد که به طریق ثواب راه یابید .چنانکه رسول گرامی خود را فرستادیم که آیات ما را برای شما تلاوت کند و نفوس شما را از پلیدی و آلودگی جهل و شرک پاک ومنزه گرداند و به شما تعلیم شریعت و حکمت دهد واز او بیآموزید هرچه را نمی دانید.

در اینجا بشارت حضرت حق در مورد تکمیل نعمت به فرستادن رسول گرامی اسلام تشبیه شده .!

اما باید دید حقیقتا تکمیل نعمت و نعمت وقعی چیست ؟

اگر درقرآن آیه قبل و بعد آیه الیوم اکملت و لکم دینکم ملا حضه نمائید مسائلی مربوط به حرام بودن خوردن گوشت مردار و خوک است آیا تکمیل دین مربوط به بیان این احکام است ؟

آیا حقیقتی والاتر منظورنظر پروردگار بوده است و یا خیر،! نعمت در این آیه همین نعمات فانی دنیاست که حیوانات هم با انسان در آن شریک هستند مانند خوردن و خوابیدن وشهوت رانی ؟

جهت درک بهتر موضوع باید باز هم به قرآن مجید مراجعه کنیم و از آیات روح بخش این کتاب آسمانی مدد بگیریم .

خداوند رحمن ورحیم در سوره مبارکه مبارکه القصص ایه 17 می فرماید :

قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیرًا لِّلْمُجْرِمِینَ [٢٨:١٧]

[موسى‌] گفت: «پروردگارا به پاس نعمتى که بر من ارزانى داشتى هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود.»

 

ترجمه : موسی باز گفت ای خدا به شکرانه نعمت که مرا عطا کردی منهم از بدکاران هرگز یاوری نخواهم کرد

منظور از نعمت نعمت نبوت و هدایت حضرت موسی به حقیقت و دین است .

و یا قرآن مجید در سوره مبارکه النمل آیه 19 می فرماید :

فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ [٢٧:١٩]

[سلیمان‌] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت: «پروردگارا، در دلم افکن تا نعمتى را که به من و پدر و مادرم ارزانى داشته‌اى سپاس بگزارم، و به کار شایسته‌اى که آن را مى‌پسندى بپردازم، و مرا به رحمت خویش در میان بندگان شایسته‌ات داخل کن.»

 

ترجمه : سلیمان از گفتار مور بخندید و گفت پروردگارا مرا توفیق شکر نعمت خود که به من و پدرانم عطا فرمودی عنایت فرما ومرا به عمل صالح خالصی که تو پسندی موفق بدار و مرا به لطف ورحمت در صف بندگان خاص و شایسته ات داخل گردان .

در اینجاهم منظور از نعمت دین وهدایت است .

ویا همچنین در آیه 20 از سوره مبارکه الماعده می فرماید :

وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنبِیَاءَ وَجَعَلَکُم مُّلُوکًا وَآتَاکُم مَّا لَمْ یُؤْتِ أَحَدًا مِّنَ الْعَالَمِینَ [٥:٢٠]

و [یاد کن‌] زمانى را که موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من، نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آنگاه که در میان شما پیامبرانى قرار داد، و شما را پادشاهانى ساخت، و آنچه را که به هیچ کس از جهانیان نداده بود، به شما داد.»

 

ترجمه : یادکن آن هنگامی که موسی به قوم خود گفت ای قوم نعمت خدا را به خاطر آرید آنگاه که در میان شما پیغمبران فرستاد و شما را پادشاهی داد و به شما آنچه که به هیچ یک از اهل عالم نداد عطاکرد

در اینجا هم ارسال انبیا در میان قوم بنی اسرائیل نعمت یاد شده است و همچنین در آیات 211 از سوره مبارکه بقره و آیه 7 از  سوره مبارکه الماعده 83  النحل 12 القلم 18 التکاثر وآیه 6 از سوره مبارکه یوسف این مسئله نعمت با دین برابر آمده است .

پس نعمت بزرگ اسلام دین اسلام است که بخواست خداوند و توسط حضرت رسول به مسلمانان عنایت شده و در آیات 150 و 151 از سوره مبارکه بقره وعده تکمیل آن توسط شخص یا اشخاص دیگری که هنوز مشخص و معلوم نیست به مسلمانان بشارت داده میشود.

با درک این مهم که حضرت رسول آخرین فرستاده خداوند است پس یقین حاصل می شود که شخص منظور این آیه پیغمبر دیگری نمی تواند باشد زیرا پس از پیامبر اسلام (ص) پیامبر دیگری مبعوث نخواهد شده وایشان خاتم الانبیا هستند پس این شخص باید جانشین و وصی و وارث حقیقی نبی مکرم اسلام خواهد بود که باید توسط خداوند معرفی شود و وظیفه هدایت قوم را پس از نبی مکرم اسلام عهده دار گردد .

اما مگر پیامبر(ص) خلق را هدایت نکرد و 23 سال تلاش ومجاهدت دراین راه دشوار کافی نبوده که خداوند وعده تکمیل دین با انتصاب شخص دیگری را می دهد .

چرا توسط خود رسول اکرم (ص) این کار صورت نگرفته است ؟

برای درک بهتر این نکته باز هم از قرآن مدد می گیریم .

خداوند منان در آیه 7 از سوره مبارکه الرعد قرآن مجید میفرماید :

وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّن رَّبِّهِ ۗ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ ۖ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ [١٣:٧]

و آنان که کافر شده‌اند مى‌گویند: «چرا نشانه‌اى آشکار از طرف پروردگارش بر او نازل نشده است؟» [اى پیامبر،] تو فقط هشداردهنده‌اى، و براى هر قومى رهبرى است.

ترجمه: و باز به طعنه می گویند که چرا خداوند بر او آیت و معجزه ائی نفرستاد .(ای رسول ما) تنها وظیفه تو اندرز و ترسانیدن است و هر قومی ررا از طرف خداوند راهنمایست .

این آیه وظیفه رسول گرامی اسلام را اندز دادن و ترسانیدن مردم از نتایج کردار های زشت و یا ثواب اعمال پسندیده است . و راهنمائی به عهده شخص دیگری واگذار شده است .

همچنین خداوند دانا وحکیم در آیه 91 الی 93 از سوره مبارکه النمل می فرماید :

إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَٰذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَهَا وَلَهُ کُلُّ شَیْءٍ ۖ وَأُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ [٢٧:٩١]

من مأمورم که تنها پروردگار این شهر را که آن را مقدس شمرده و هر چیزى از آنِ اوست پرستش کنم، و مأمورم که از مسلمانان باشم،

وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ ۖ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنذِرِینَ [٢٧:٩٢]

و اینکه قرآن را بخوانم. پس هر که راه یابد تنها به سود خود راه یافته است؛ و هر که گمراه شود بگو: «من فقط از هشداردهندگانم.»

وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا ۚ وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ [٢٧:٩٣]

و بگو: «ستایش از آنِ خداست. به زودى آیاتش را به شما نشان خواهد داد و آن را خواهید شناخت.» و پروردگار تو از آنچه مى‌کنید غافل نیست.

 

ترجمه : بگو من مامورم پروردگار این شهر مقدس (مکه) را عبادت کنم . همان کسی که این شهر را حرمت بخشیده در حالی که همه چیز از آن اوست و من مامورم که از مسلمین باشم و اینکه قرآن را تلاوت کنم هرکس هدایت شود بسود خود هدایت شده و هرکس گمراه گردد بگو من فقط از انذار کنندگانم . بگو حمد و ستایش مخصوص ذات خداست بزودی آیاتش را بشما نشان می دهد تا آن را بشناسید و پروردگار تو از آنچه انجام می دهید غافل نیست .

 

و یا در آیه 49  از سوره مبارکه الحج می فرماید :

قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَکُمْ نَذِیرٌ مُّبِینٌ [٢٢:٤٩]

بگو: «اى مردم، من براى شما فقط هشداردهنده‌اى آشکارم.»

 

ترجمه : ای رسول ما بگو که ای مردم من برای شما رسول ترساننده و مشفقی بیش نیستم

یا در ایه 21 از سوره مبارکه الغاشیه می فرماید :

فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ [٨٨:٢١]

پس تذکر ده که تو تنها تذکردهنده‌اى.

لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ [٨٨:٢٢]

بر آنان تسلّطى ندارى،

ترجمه : ای رسول تو خلق را متذکر ساز که وظیفه تو غیر از این نیست .

 

 

ویا در آیه 12 از سوره مبارکه الیل که می فرماید :

إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ [٩٢:١٢]

همانا هدایت بر ماست.

 

و البته برماست که خلق را هدایت کنیم .

از این آیات نتیجه می گیریم که وظیفه نبی و رسول ابلاغ پیام الهی ست و کار هدایت بر عهده خداوند است که البته حضرت حق این وظیفه خطیر و مهم را به توسط پیشوایان دین و امامان معصوم علیه سلام انجام می دهند و این امر در گذشته هم سابقه داشته چه در قوم بنی اسرائیل و چه در مسحیت که دوازده نفر از حواریون حضرت مسیح این وظیفه را بعهده داشتند و هم آنان بودند که انجیل را جمع آوری نمودند و چنانچه در آیه 23 و 24 از سوره مبارکه السجده می فرماید :

وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ فَلَا تَکُن فِی مِرْیَةٍ مِّن لِّقَائِهِ ۖ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ [٣٢:٢٣]

و به راستى [ما] به موسى کتاب دادیم. پس در لقاى او [با خدا]تردید مکن، و آن [کتاب‌] را براى فرزندان اسرائیل [مایه‌] هدایت قرار دادیم.

 

وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا ۖ وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ [٣٢:٢٤]

و چون شکیبایى کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخى از آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت مى‌کردند.

 

ترجمه : و برخی از آن بنی اسرائیل را امام و پیشوایانی که خلق را به امر ما هدایت کنند قرار دادیم برای آنکه در راه حق صبر کردند و در آیات ما مقام یقین یافتند و البته خدای تو بروز قیامت در آنچه این مردم اختلاف کردند حکم خواهد کرد .

پس در اینجا نتیجه می گیریم که امر هدایت توسط پروردگار عالم و بواسطه امامان و پیشوایان صورت می پذیرد که صد البته باید توسط خداوند مشخص و سپس توسط پیامبر معرفی و منصوب شوند . چرا که تنها خداوند است که صلاحیت تشخیص جانشین رسول(ص) خویش را دارد و هم اوست که از باطن افراد وتوانائی های آنها اطلاع دارد و هیچ شخص یا گروهی حق دخالت در تعیین جانشین پیامبر(ص) را ندارد .

اما شیاطین توسط کافران و منافقان دورو ، به جهت محو آثار هدایت  انسانها بعد از پیامبر(ص) و کشاندن جماعت مسلمین به دوزخ تلاش بسیار زیادی انجام دادندو با فریب انسانهای ساده لوح در جانشینی انبیاء علیه سلام دخالت کرده و در طول تاریخ نبوت بسیار شده که امثال سامری گوساله پرست را جانشین حضرت موسی (ع)کرده اند و امت را از خدا پرستی به گوساله پرستی سوق داده اند .

در همین باره خداوند حکیم در آیه 213 از سوره مبارکه بقره می فرمایند :

 

کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ ۚ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ ۖ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ ۗ وَاللَّهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ [٢:٢١٣]

مردم، امتى یگانه بودند؛ پس خداوند پیامبران را نویدآور و بیم‌دهنده برانگیخت، و با آنان، کتاب [خود] را بحق فرو فرستاد، تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى کند. و جز کسانى که [کتاب‌] به آنان داده شد -پس از آنکه دلایل روشن براى آنان آمد- به خاطر ستم [و حسدى‌] که میانشان بود، [هیچ کس‌] در آن اختلاف نکرد. پس خداوند آنان را که ایمان آورده بودند، به توفیق خویش، به حقیقت آنچه که در آن اختلاف داشتند، هدایت کرد. و خدا هر که را بخواهد به راه راست هدایت مى‌کند.



- سنت الهی درانتخاب انبیاء اعظام  وانتصاب اولیاء کرام  

سنت الهی از زمان حضرت آدم در انتخاب انبیاء به منظور رساندن پیغام هدایت ازحضرت احدیت ، به ابناء  بشر بریک روش و اسلوب بو ده  است .

بدین تر تیب که با  گسترش تمدن های بشری و ایجاد شهر های جدید در مناطق مختلف زمین در صورت نرسیدن پیغام هدایت از سایر آقوام و ملل  به آنها , خداوند از بین همان امت بهترین وشایسته ترین شخص که دراکثر قریب به اتفاق موارد ,  از خاندان وخانوادههای مشهور  رجال و شخصیت های معروف  آن شهر بوده برای امر خطیر رسانیدن پیغام وحی و هدایت الهی امت به راه راست و یکتا پرستی انتخاب و به پیامبری بر می گزیده است  .

و جهت تداوم تعلیمات آن نبی مکرم قبل از شهادت یا وفات خود  بنا به وحی آسمانی و انتصاب حضرت رحمانی ، نبی دیگری و  یا در گاهی اوقات ولی(وصی)  معظمی بجای ایشان منصوب میگردیدند تا که راه هدایت همچنان باز و دعوت کننده ای دیگر با پیغام لطف ازلی و الهی  , بر سر آن راه چراغ هدایت را همچنان فروزان نگاه داشته ,  امت را به سوی  خداوند یکتا دعوت کرده وسیله سعادت  ایشان را فراهم آورد .

و به نص صریح قرآن هیچ امتی در طول زمان خلقت آدم تا به روز موعود نیست که رسولی و یا ولی از جانب حضرت دوست به دعوت وهدایت بسوی ایشان نیامده است .

پس چنین میتوان نتیجه گرفت که هیچ عصری از اعصار و هیچ امتی از جمیع امم نبوده که برای هدایت ایشان از طرف حضرت حق پیامبر یا نبی یا ولی  فرستاده نشده باشد .

آیه شریفه 12 از سوره مبارکه الیل میفرماید : 

إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ [٩٢:١٢]

همانا هدایت بر ماست.

  خلاصه ترجمه : والبته برماست که خلق را هدایت کنیم .

و همچنین در آیه 7 از سوره مبارکه مبارکه رعد میفرماید :

وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّن رَّبِّهِ ۗ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ ۖ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ [١٣:٧]

و آنان که کافر شده‌اند مى‌گویند: «چرا نشانه‌اى آشکار از طرف پروردگارش بر او نازل نشده است؟» [اى پیامبر،] تو فقط هشداردهنده‌اى، و براى هر قومى رهبرى است.

و باز به طعنه مگویند که چرا خدابر او آیت و معجزائی نفرستاد تنها وظیفه تو

اندرز وترسانیدن است و هر قومی را از طرف خدا راهنمائیست.

پس این سنت الهی طبق آیات فوق در همه امم و اعصار ثابت بوده ولطف عام حضرت حق جل جلاله فراگیر وبی استثناءست مخصوصا آیه شریف 7 سوره مبارکه رعد که التزام هدایت همه اقوام را به خداوند  نسبت میدهد و البته که این امر بی هیچ شک و تردید در اعصار و امم گذشته صورت پذیرفته ودر امت های حال در جریان و آینده نیز به تقدیر خداوند متعال در جریان است .

پس میتوان چنین نتیجه گرفت که :

1- اولا همه اقوام و ملل  در طول اعصار و قرون مختلف  از نعمت بی بدیل هدایت توسط انبیاء یا اولیاء برخوردار باشند و هیچ مکان و قومی در طول تاریخ بشریت از این نعمت الهی بی بهره نباشند , از این رو همواره  راهنما یانی  توسط خداوند در میان آنان برانگیخته شده  تا به هدایت آنها بپردازد و مصداق آن در این آیات  شریفه  ذیل بروشنی بیان گردیده است , به آیات دقت کنید  :

1- آیات 130 و 131 از سوره مبارکه الانعام :

یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِی وَیُنذِرُونَکُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَٰذَا ۚ قَالُوا شَهِدْنَا عَلَىٰ أَنفُسِنَا ۖ وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَشَهِدُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کَانُوا کَافِرِینَ [٦:١٣٠]

اى گروه جن و انس، آیا از میان شما فرستادگانى براى شما نیامدند که آیات مرا بر شما بخوانند و از دیدار این روزتان به شما هشدار دهند؟ گفتند: «ما به زیان خود گواهى دهیم.» [که آرى، آمدند] و زندگى دنیا فریبشان داد، و بر ضد خود گواهى دادند که آنان کافر بوده‌اند.

ذَٰلِکَ أَن لَّمْ یَکُن رَّبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ [٦:١٣١]

این [اتمام حجت (ارسال رسل)‌] بدان سبب است که پروردگار تو هیچ گاه شهرها را به ستم نابوده نکرده، در حالى که مردم آن غافل باشند.

 

 این فرستادن رسل برای این است که خدا اهل دیاری را تا اتمام حجت نکرده آنها غافل و جاهل باشند به ستم هلاک نگرداند .

2- آیه 71 سوره مبارکه الزمر :

وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ زُمَرًا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِ رَبِّکُمْ وَیُنذِرُونَکُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَٰذَا ۚ قَالُوا بَلَىٰ وَلَٰکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْکَافِرِینَ [٣٩:٧١]

و کسانى که کافر شده‌اند، گروه گروه به سوى جهنّم رانده شوند، تا چون بدان رسند، درهاى آن [به رویشان‌] گشوده گردد و نگهبانانش به آنان گویند: «مگر فرستادگانى از خودتان بر شما نیامدند که آیات پروردگارتان را بر شما بخوانند و به دیدار چنین روزى شما را هشدار دهند؟» گویند: «چرا»، ولى فرمان عذاب بر کافران واجب آمد.

خلاصه ترجمه :

 وآن روز آنان که بخدا کافر شدند فوج فوج بداخل دوزخ رانند وچون آنجا رسنددرهای جهنم برویشان بگشایند و خازنان دوزخ به آنها گویند مگر پیغمبران خدا برای هدایت شما نیامده و آیات الهی را برایتان تلاوت نکرده اند و شما را از ملاقات این روز سخت نترسانیده اند. جواب دهند : بلی ولیکن افسوس که ما به کفر و عصیان خود را مستحق عذاب حرمان کردیم وعده عذاب برای کافران محقق و حتمی گردید.

 

3- و همچنین آیه 59 سوره مبارکه القصص  :

وَمَا کَانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَىٰ حَتَّىٰ یَبْعَثَ فِی أُمِّهَا رَسُولًا یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا ۚ وَمَا کُنَّا مُهْلِکِی الْقُرَىٰ إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ [٢٨:٥٩]

و پروردگار تو [هرگز] ویرانگر شهرها نبوده است تا [پیشتر] در مرکز آنها پیامبرى برانگیزد که آیات ما را بر ایشان بخواند، و ما شهرها را -تا مردمشان ستمگر نباشند- ویران‌کننده نبوده‌ایم.

 

و بسیاری آیات دیگری که بجهت خلا صه بودن متن  از ذکر همه آنها خودداری گردیده است .

2- ثانیا این انتخاب توسط خداوند صورت میگرفته و اوست که میداند چه راهنمائی برای چه امتی مناسب بوده .

مصداق این سخن نیز آیات ذیل میباشند :

آیه 124 از سوره مبارکه البقره میفرماید :

۞ وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی ۖ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ [٢:١٢٤]

و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود، و وى آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: «من تو را پیشواى مردم قرار دادم.» [ابراهیم‌] پرسید: «از دودمانم [چطور]؟» فرمود: «پیمان من به بیدادگران نمى‌رسد.»


 

 خلاصه ترجمه : بیاد آر هنگامی که خداوند ابراهیم را به اموری چند امتحان فرمود و او همه را بجای آورد سپس خداوند بدو فرمود من تو را به پیشوای خلق برمی گزینم .ابراهیم عرض کرد آیا این پیشوای را به فرزندان من نیز عطا فرما ئی ؟ فرمود آری اگر صالح و شایسته آن باشند که عهد من هرگز به مردم  ستمکار نخواهد رسید.

اولین پیامبر الهی  در مسیر هدایت حضرت آدم علیه سلام است که پس از هبوط به زمین و قبول توبه ایشان ازطرف پروردگار  به  مقام نبوت برگذیده شد.

پس از پایان عمر حضرت آدم  به دستور پروردگار فرزند ایشان  جناب شیث علیه سلام به مقام نبوت رسیدو پرچم هدایت بدست ایشان سپرده شد. و این مقام بترتیب از پیامبری به پیامبری  دیگر رسید تا آخرین رسول حضرت خاتم الانبیا و با توجه به آیه شزیف 7 سوره مبارکه مبارکه رعد میفرماید :

و باز به طعنه مگویند که چرا خدابر او آیت و معجزائی نفرستاد تنها وظیفه تو

اندرز وترسانیدن است و هر قومی را از طرف خدا راهنمائیست

هیچ زمانی یا امتی در طول تاریخ بشریت نبوده الا این که از طرف حضرت حق راهنما یی برای هدایت انسان وجود داشته است

ایه 71 سوره مبارکه الزمر که قبلا ذکر شد :  وآن روز آنان که بخدا کافر شدند فوج فوج بداخل دوزخ رانند وچون آنجا رسنددرهای جهنم برویشان بگشایند و خازنان دوزخ به آنها گویند مگر پیغمبران خدا برای هدایت شما نیامده و آیات الهی را برایتان تلاوت نکرده اند و شما را از ملاقات این روز سخت نترسانیده اند. جواب دهند : بلی ولیکن افسوس که ما به کفر و عصیان خود را مستحق عذاب حرمان کردیم وعده عذاب برای کافران محقق و حتمی گردید.

از اسامی کامل سلسله انبیا علیه سلام در طول تاریخ   اطلاعات دقیق و کاملی موجود نیست الا  پیامبرانی که در کتب آسمانی , خصوصا قرآن کریم  نام آنان برده شده  است .

   قرآن کریم در همین باره در  آیه 78 سوره مبارکه غافر که میفرماید :

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِکَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَیْکَ وَمِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ ۗ وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَن یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِکَ الْمُبْطِلُونَ [٤٠:٧٨]

و مسلّماً پیش از تو فرستادگانى را روانه کردیم. برخى از آنان را [ماجرایشان را] بر تو حکایت کرده‌ایم و برخى از ایشان را بر تو حکایت نکرده‌ایم، و هیچ فرستاده‌اى را نرسد که بى‌اجازه خدا نشانه‌اى بیاورد. پس چون فرمان خدا برسد به حق داورى مى‌شود، و آنجاست که باطل‌کاران زیان مى‌کنند.

 

خلاصه ترجمه : وما رسولان بسیاری پیش از تو فرستادیم که احوال بعضی را بر تو حکایت کردیم و برخی را نکردیم  وهیچ رسولی جز به امر خدا نشاید که معجزه و آیتی برای امت بیاورد و چون فرمان خدا در رسد آن روزبر همه به حق حکم کنند و کافران مبطل زیان کار شوند.

همچنین در آیه 163 سوره مبارکه النسا که میفرماید :

۞ إِنَّا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ کَمَا أَوْحَیْنَا إِلَىٰ نُوحٍ وَالنَّبِیِّینَ مِن بَعْدِهِ ۚ وَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِیسَىٰ وَأَیُّوبَ وَیُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَیْمَانَ ۚ وَآتَیْنَا دَاوُودَ زَبُورًا [٤:١٦٣]

ما همچنانکه به نوح و پیامبران بعد از او، وحى کردیم، به تو [نیز] وحى کردیم؛ و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسى و ایوب و یونس و هارون و سلیمان [نیز] وحى نمودیم، و به داوود زبور بخشیدیم.

 

خلاصه ترجمه : ما به تووحی کردیم چنان که به نوح و پیغمبران بعد از او نیز وحی کردیم به ابراهیم و اسحق و یقوب  و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان و به داود زبور را عطا کردیم .

 

وَرُسُلًا قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَیْکَ مِن قَبْلُ وَرُسُلًا لَّمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ ۚ وَکَلَّمَ اللَّهُ مُوسَىٰ تَکْلِیمًا [٤:١٦٤]

و پیامبرانى [را فرستادیم‌] که در حقیقت [ماجراى‌] آنان را قبلاً بر تو حکایت نمودیم؛ و پیامبرانى [را نیز برانگیخته‌ایم‌] که [سرگذشت‌] ایشان را بر تو بازگو نکرده‌ایم. و خدا با موسى آشکارا سخن گفت.

 

رُّسُلًا مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ ۚ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا [٤:١٦٥]

پیامبرانى که بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‌] پیامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حکیم است.

 

-  نکاتی  ظریف و دقیق در انتخاب رسل از سوی خداوند

  نکته ظریف و دقیق در بر گزیدن و  ارسال رسولان  از طرف پروردگار متعال .

1-  نکته اول  امتداد نبوت در خاندان  انبیا ء علیه سلام میباشد   که  دارای اصلاب پاک وارحام مطهره  میباشند و این سنت الهی بوده.

آیه 33 سوره مبارکه آل عمران :

به حقیقت خدا برگزید آدم و نوح وآل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان .

۞ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ [٣:٣٣]

به یقین، خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است.

 

آیه  26 سوره مبارکه الحدید :

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِیمَ وَجَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْکِتَابَ ۖ فَمِنْهُم مُّهْتَدٍ ۖ وَکَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ [٥٧:٢٦]

و در حقیقت، نوح و ابراهیم را فرستادیم و در میان فرزندان آن دو، نبوت و کتاب را قرار دادیم: از آنها [برخى‌] راه‌یاب [شد]ند، و[لى‌] بسیارى از آنان بدکار بودند.

خلاصه ترجمه :

والبته ما نوح و ابراهیم را فرستادیم و در فرزندانشان تبوت و کتاب آسمانی قراردادیم .

با توجه به آیات فوق خداوند امر هدایت بشر را در خاندان برگزیده ایی از پدر به فرزند ویا برادر به برادر منتقل می نموده است  .

آیه 84 سوره مبارکه الانعام :

وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ ۚ کُلًّا هَدَیْنَا ۚ وَنُوحًا هَدَیْنَا مِن قَبْلُ ۖ وَمِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَىٰ وَهَارُونَ ۚ وَکَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ [٦:٨٤]

و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم، و همه را به راه راست درآوردیم، و نوح را از پیش راه نمودیم، و از نسل او داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون را [هدایت کردیم‌] و این گونه، نیکوکاران را پاداش مى‌دهیم.

 

خلاصه ترجمه : و ما به ابراهیم اسحق و یقوب را عطا کردیم و همه را براه راست  هدایت کردیم و نوح را نیز پیش از ابراهیم و فرزندانش داود و سلیمان را ایوب و یوسف و موسی و هارون را هدایت نمودیم و همچنین نیکو کاران را پاداش نیک خواهیم داد.

و بدین ترتیب خداوند می فرماید که کار هدایت تنها توسط شایستگان از همین خاندان ها باید صورت پذیرد ,  خاندان هایی که خداوند آنان را بر سایر جهانین بدلیل حکت بالغه خویش برتری داده است  , نه هر خاندانی  , به ادامه همین آیات توجه فرمایید :

آیات 85 تا  90  سوره  مبارکه انعام :

وَزَکَرِیَّا وَیَحْیَىٰ وَعِیسَىٰ وَإِلْیَاسَ ۖ کُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِینَ [٦:٨٥]

و زکریّا و یحیى و عیسى و الیاس را که همه از شایستگان بودند،

 

وَإِسْمَاعِیلَ وَالْیَسَعَ وَیُونُسَ وَلُوطًا ۚ وَکُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِینَ [٦:٨٦]

و اسماعیل و یسع و یونس و لوط، که جملگى را بر جهانیان برترى دادیم.

 

وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ ۖ وَاجْتَبَیْنَاهُمْ وَهَدَیْنَاهُمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ [٦:٨٧]

و از پدران و فرزندان و برادرانشان برخى را [بر جهانیان برترى دادیم‌]، و آنان را برگزیدیم و به راه راست راهنمایى کردیم.

 

ذَٰلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۚ وَلَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ [٦:٨٨]

این، هدایت خداست که هر کس از بندگانش را بخواهد بدان هدایت مى‌کند. و اگر آنان شرک ورزیده بودند، قطعاً آن چه انجام مى‌دادند از دستشان مى‌رفت.

 

أُولَٰئِکَ الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ ۚ فَإِن یَکْفُرْ بِهَا هَٰؤُلَاءِ فَقَدْ وَکَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّیْسُوا بِهَا بِکَافِرِینَ [٦:٨٩]

آنان کسانى بودند که کتاب و داورى و نبوت بدیشان دادیم؛ و اگر اینان [=مشرکان‌] بدان کفر ورزند، بى‌گمان، گروهى [دیگر] را بر آن گماریم که بدان کافر نباشند.

أُولَٰئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ ۖ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ ۗ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا ۖ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرَىٰ لِلْعَالَمِینَ [٦:٩٠]

اینان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده است، پس به هدایت آنان اقتدا کن. بگو: «من، از شما هیچ مزدى بر این [رسالت‌] نمى‌طلبم. این [قرآن‌] جز تذکرى براى جهانیان نیست.»

 

2-  نکته بسار مهم  دیگر در اتنخاب انبیاء علیه سلام   ,  نحوه تعیین جانشین برای هر یک از آنها بوده است که مستقیما  توسط  وحی مستقیم خداوند صورت می گرفته است .

و  نه  انتخاب با سلیقه و یا نظر خود آن  پیامبر  و یا نبی علیه سلام

و نه  انتخاب جانشین  توسط شورا ی بزرگان و اصحاب

و نه  انتخاب از طریق عموم مردم   .

 

بدین ترتیب انبیا ء و جانشینانان  آنها  تنها و تنها از طرف خداوند بصورت وحی منصوب و تعیین میگردیده اند نه توسط آن امت و یا به وسیله شوراء ریش سفیدان و یا هر روش دیگر .

در اثبات این سخن بار دیگر به قرآن مراجعه می کنبم آیه 124 از سوره مبارکه البقره میفرماید :

۞ وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی ۖ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ [٢:١٢٤]

و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود، و وى آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: «من تو را پیشواى مردم قرار دادم.» [ابراهیم‌] پرسید: «از دودمانم [چطور]؟» فرمود: «پیمان من به بیدادگران نمى‌رسد.»

 

در اینجا حضرت ابراهیم علیه سلام خواستار انتقال نبوت به فرزندان و دودمان خویش می شود که بلافاصله خداوند می فرماید ( اگر از شایستگان باشند  , چرا که عهد خدا به ظالمان هرگز نخواهد رسید) و این شایستگی تنها توسط خود خداوند مشخص خواهد شد , آن هم پس از آزمایشات الهی . 

 

- دو نمونه بارز از سنت انتخاب  الهی 

الف -  بعنوان نمونه حضرت سلیمان کوچکترین فرزند حضرت داود  (ع) بوده است که توسط وحی خداوند از بین سایر پسران  آن حضرت به جانشینی منصوب گردیده .

 

ب  - حضرت اسحق (ع) فرزند دوم و کوچکتر حضرت ابراهیم (ع) بوده , اما ایشان بجای حضرت اسماعیل (ع)  که فرزند ارشد بوده , از طرف خداوند  به جانشینی حضرت ابراهیم (ع) و سرپرستی قوم منصوب گردیده است  .

 

-  معرفی جانشین مهمترین وظیفه هر پیامبر

بدون شک  مهمترین کار هر نبی در زمان نبوت  معرفی جانشین خود بعد از مرگ بوده تا امت وی پس از رحلت نبی دچار تفرقه و گمراهی نگردیده وزحمات نبی که برای هدایت امت صورت گرفته از بین نرفته  و پرچم هدایت آن امت بر زمین نماند  .

پس تعیین وصی و جانشین بحکم عقل نیز از ضروری ترین وظایف یک پیغمبر بوده است واز مهمترین دلایل آن

1-  پیروان آن نبی یا پیغمبر بدون سرپرست و هادی  نماند .

 

2- دین جدید توسط منافقان و جاهلان  امت  دچار تحریف  نگردد .

 

3- هدایت و راهنمایی امت  دچار وقفه  نگردد و کشتی نجات بدون ناخدا نماند.

 

4- دستاورد های آن نبی یا پیامبر که بزحمت بدست آمده حفظ و توسعه داده شوند

 

والبته دلایل بسیار دیگر که بر اهل فن آشکار و هویداست که در غیر اینصورت امت  در حل مشکلات وسوالات جدید با بحران روبرو شده و مردمی  که با جهاد وکوشش فراوان بدین دعوت و هدایت  شده  اند دچار سر در گمی و گمراهی نگردند و ثمره تلاش و مجاهدت های آن نبی بعد ازرحلت  از بین نرود.

نمونه بارز این مسئله  قوم بنی اسرائیل اند که پس از جدایی 40 روزه حضرت موسی (ع) به گوساله پرستی روی آورده  وبه  آیین حضرت موسی کافر شدندو دچار عذاب الهی گردیدند , تازه این در زمانی بود که حضرت موسی (ع) برادرش هارون را به امر پروردگار بجای خود منصوب کرده بود با این حال امت وی فریب سامری را خورده  و از خدا پرستی به گوساله پرستی روی آوردند و تمام معجزات و الطاف خداوند را در باره خودشان از یاد برده به  فراموشی سپردند .

و یا پیروان حضرت مسیح علیه السلام که پس از عروج آن حضرت به آسمان دچار تفرقه وگمراهی گردیدند , برخی نسبت الهیت به ایشان داده برخی قائل به قتل ایشان شدند و امروزه  چهار انجیل بجای یک انجیل در بین امت آن حضرت وجود دارد و مسیحیان به هفتاد دو فرقه مختلف تقسیم گردیدند که از آن جمله میتوان به  گروه های بزرگ فرقه کاتولیک: پروتستان و ارتدکس وبسیاری از گروه های کوچک اشاره کرد.

درصورتی که اگر پیام حضرت مسیح (ع) یکی بود و اگر  به امر خداوند جایگزینی برای خویش معرفی می نمودند شاید امت پس از او دچار اینهمه اختلاف و پراکندگی نمی شدند .

پس چنین میتوان نتیجه گرفت که ادیان در طول قرون واعصار مختلف بدلیل عمل نکردن به دستورات وصی وجانشین انتخاب شده توسط خداوند  دچار تحریف و تخریب  شده اند و آنقدر پیرایه های مختلف به آن دین بسته میشد و در مواقعی نیز  کتاب آسمانی دچار تحریف میگردید که بازشناسی آن ممکن ومیسر  نبود و بتدریج خرافات جای تعالیم الهی را می گرفت  , ( مانند بلای که بر سر تورات و سپس اناجیل چهارگانه آمد ), از اینرو پروردگار رسول دیگری را به پیامبری مبعوث می کرده و چراغ هدایت را مجدد  فروزان نگاه میداشت  تا نسلهای بعدی از نعمت هدایت ورستگار بی نصیب نمانند.

3- نکته مهم دیگر در رابطه ارسال رسول و تعیین جانشین برای هر پیغمبر نزدیکی و قرابت بین رسول و جانشن او بوده است .

ودلایل بسیاری میتوان برای آن یافت که ما در اینجا  به چند علت آن اشاره می کنیم.

حضرت موسی (ع) در همان زمانی که از طرف پروردگار برگزیده می شود از خداوند می خواهد که برادرش هارون را نیز در این ماموریت با  او همراه  سازد واین مسئله  چند دلیل دارد:

1- ابتدا این نکته که شاهدی که مورد وثوق و اعتماد اوست   به نبوت او گواهی دهد .

2- برادر خود را در سعادت نبوت شریک گرداند , واز مواهب الهی آن بر خوردار شود.

3- سوم اینکه بتواند در مواقع لزوم هارون را که مورد اعتماد او بوده جانشین خود کند تا از دستاوردها یش  درنبود او محافظت کند.

در تایید این مسئله به قران مراجعه میکنیم آنجا که میفرماید :

آیه 30 الی 31 سوره مبارکه طه که میفرماید:

وَاجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی [٢٠:٢٩]

و براى من دستیارى از کسانم قرار ده،

هَارُونَ أَخِی [٢٠:٣٠]

هارون برادرم را،

اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی [٢٠:٣١]

پشتم را به او استوار کن،

وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی [٢٠:٣٢]

و او را شریک کارم گردان،

خلاصه ترجمه :

موسی به خدا عرضه داشت پروردگارا از اهل بیتم من یکی را وزیر ومعاون من فرما برادرم هارون را وزیر من گردان و به او پشت من محکم کن و او را در رسالت با من شریک ساز تا دائم به ستایش و سپاس تو پردازیم و تو را بسیار یاد کنیم که همانا توئی بصیر ومهربان به احوال ما .

ایه 35 از سوره مبارکه الفرقان میفرماید:

وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِیرًا [٢٥:٣٥]

و به یقین [ما] به موسى کتاب [آسمانى‌] عطا کردیم، و برادرش هارون را همراه او دستیار[ش‌] گردانیدیم.

خلاصه ترجمه :

و هماناما به موسی کتاب تورات را عطا کردیم و برادرش هارون را وزیر او قرار دادیم .

و همچنین درایه53 سوره مبارکه مریم میفرماید:

وَوَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِیًّا [١٩:٥٣]

و به رحمت خویش برادرش هارون پیامبر را به او بخشیدیم.

خلاصه ترجمه :

و از لطف و مرحمتی که داشتیم برادرش هارون را نیز مقام نبوت عطا کردیم .

و یا در باره حضرت اسماعیل فرزند ابراهیم پیامبر (ع) شیخ الانبیاء در همان آیه54 سوره مبارکه مریم میفرماید:

وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ ۚ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیًّا [١٩:٥٤]

و در این کتاب از اسماعیل یاد کن، زیرا که او درست‌وعده و فرستاده‌اى پیامبر بود.

 

و در همه موارد انتخاب انبیا ء علیه سلام و اولیای محترم و گرام از خاانواده های  بزرگ و برگزیده الهی  بوده اند ,  که همگی  از اصلاب شامخه و ارحام مطهره قدم به سرای هستی نهاده اند  و بارها و بارها امتحانات دشوار الهی را با موفقیت و سلامت از سر گذرانده اند وصد البته  جانشینان آنها هم از همان نسل و دودمان انتخاب و انتصاب گردیده اند .

مثلا هنگامی که حضرت عیسی (ع)  طبق پیشگویی حضرت موسی و تورات ,  بعنوان نجات دهنده قوم بنی اسرائیل ظهورکرد از دامان پاک مریم مقدس  که دختر عمران نبی بود , بوجود آمد.

اما متاسفانه ,  عالم نما های قوم بنی اسرائیل ازاولین تکذیب کنندگان حضرت مریم (ع) و فرزند پاکش عیسی مسیح (ع) بودند  و از  همان ابتداء آن  بظاهر عالمان دین یهود  انواع تهمت های ناروا را به آن بانوی مقدس وارد آورده , در آزار واذیت حضرت مریم علیه سلام  و فرزندش پاکش حضرت عیسا مسیح سلام الله علیه  از هیچ کوششی دریغ نورزیدند .

 در حقیقت با اندک تامل میتوان فهمید که انبیاء  علیه سلام و اوصیا مکرم ایشان همه از  سلسله ها ی پاک و مطهر بوده داند و همه آنها از طرف پروردگار عالمیان برگزیده شدند .

و آنچنان که قبلا در آیات گذشت قرآن کریم به این  امر الهی گواهی می دهد .

در آیه 84 سوره مبارکه الانعام میفرماید :

وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ ۚ کُلًّا هَدَیْنَا ۚ وَنُوحًا هَدَیْنَا مِن قَبْلُ ۖ وَمِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَىٰ وَهَارُونَ ۚ وَکَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ [٦:٨٤]

و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم، و همه را به راه راست درآوردیم، و نوح را از پیش راه نمودیم، و از نسل او داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون را [هدایت کردیم‌] و این گونه، نیکوکاران را پاداش مى‌دهیم.

خلاصه ترجمه :

و ما به ابراهیم اسحق و یعقوب را عطا کریم و همه را براه راست بداشتیم و نوح را نیز پیش  ازابراهیم و فرزندانش داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را هدایت نمودیم وهمچنین نیکو کاران را پاداش نیک خواهیم داد.

ویا حضرت زکریا با دعا درخواست فرزندی نمود تا وارث او باشد خداوند جناب یحیی (ع) را به او بخشید.

آیه 7 سوره مبارکه مریم میفرماید:

یَا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ یَحْیَىٰ لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِیًّا [١٩:٧]

اى زکریا، ما تو را به پسرى -که نامش یحیى است- مژده مى‌دهیم، که قبلاً همنامى براى او قرار نداده‌ایم.

خلاصه ترجمه :

ما گفتیم ای ذکریا همانا تو را به فرزندی که نامش یحیا است و پیش از این همنام و همانندش درتقوا نیافریدیم بشارت میدهیم .

مسئله مهم دیگری که در رابطه با برگزیدن انبیا و تعیین جانشینان آنها مطرح میباشد . لیاقت و استحقاق وصی هر پیامبر نسبت به مسائل ذیل است :

1- آگاهی کامل  از  مفاهیم و تعالیم دین جدید و عمل کردن به آن تعالیم در تمام جنبه های زندگی شخصی و اجتمایی .

2-  خویشاوندی خونی  با پیامبر(ص) برگزیده شده و برخورداری  از تبار پاک ومطهرو مشهور

3- دارا بودن توانایی های منحصر بفرد جسمی و روحی  در ارتباط با رهبری امت بعد از رحلت آن پیامبر .

4- دارابودن صفات برجسته همچون شجاعت , مدیریت , صداقت , امانت و قدرت مقابله با حوادث مختلف .

5- واز همه مهم تر داشتن زهد و تقوا و اعتقاد کامل به آن دین  و تلاش در جهت حفظ و گسترش  آیین جدید  و مبارزه بامخالفان  تا پای جان .

وتشخیص این قابلیت ها در وصی تنها از عهده پروردگار بر خواهد آمد نه مردم . ازاین رو ست که در طول تاریخ انبیا و جانشینان آنها  هیچگاه انتخاب وصی و جانشین پیامبران بهعده خود پیامبران نیز گذاشته نشده بوده چه رسد به مردم . !

و نمونه های این مطلب در سیره زندگی انبیا الهی کاملا مشهود است .

حتی در مواردی که انبیا این مقام را برای خویشاوندان خود از درگاه حضرت حق بدعا خواسته بودند محقق نشده یا اگر هم این دعا برآورده شده از طرف پروردگار منوط به دارا بودن صفات مذکور بوده است  بعنوان نمونه می توان به آیات ذیل استناد نمود:

آیه 124 از سوره مبارکه لبقره میفرماید :

بیاد آر هنگامی که خداوند ابراهیم را به اموری چند امتحان فرمود و او همه را بجای آوردخداوند بدو گفت من تو را به پیشوای خلق برمی گزینم .

ابراهیم عرض کرد این پیشوای را به فرزندان من نیز عطا فرما ئی ؟ فرمود آری اگر صالح وشایسته آن باشند که عهد من هرگز به مردم  ستمکار نخواهد رسید.

این نکته که نسب پیامبر اسلام (ص) به حضرت اسماعیل و سپس به حضرت ابراهیم علیه سلام می رسد هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد و اجداد پیامبر نیز همگی از بزرگان و کلید داران خانه خدا در مکه بوده اندو این شغل نیز نسل به نسل از حضرت ابراهیم و اسماعیل به ایشان رسیده است .

حضرت علی هم که از پدری پارسا و مادری  مومن متولد شد از همان  نسل مطهر پیامبر(ص) است و همه صفات نیک لازمه را در خود دارا بوده است .


[1] - توجه : ترجمه این خطبه پیامبر(ص) عینا از کتاب ارزشمند پیام بزرگ از بزرگ پیامبران جمع آوری و  نگارش جناب آقای حسین عمادزاده نقل می گردد 


[1] - پیام بزرگ از بزرگ پیامبران نگارش حسین عمادزاده صفحه 54 تا 135

[2] - بر طبق سنت رسول الله و اهل بیت پیامبر مکرم اسلام (ص) نماز ها را می توان بصورت جمع یا تفکیک خواند مثلا نماز ظهر وعصر را می توان باهم جمع نمود یا به تفکیک خواند و یا نماز مغرب وعشاء را می توان جمع و جداگانه خواند و این روش هیچ منافاتی با سنت پیامبر (ص) ندارد لذا خود پیامبر(ص) هم بارها وبارها نمازهای ظهر وعصر ومغرب وعشاء را بصورت جمع می خواندن و این در کتب اهل سنت در بابی به همین عنوان (جمع بین الصلوتین) موجود است و مضاعف براینکه پیامبر در سفر و درحین باران بازهم نماز ها را جمع می خواندند و ائمه معصومین هم بر همین شیوه عمل می کردند 

در اینجا برای نمونه چند روایت از روایات زیاد در این باب را از اصحاب بزرگ رسول ا . . . نقل می کنیم .

اول در کتاب صحیح مسلم که از علمای بزرگ اهل سنت هستند می نویسد مسلم بن حجاج از عبدا . .  بن عباس صحابی بزرگ پیامبر (ص) نقل می کند که :صلی رسول ا . . . (ص) الظهر و العصر جمعاً والمغرب والعشاء جمعا فی غیر خوف ولا سفر .

ترجمه : رسول ا . . . صلوات ا . . .علیه وآله نماز ظهر وعصر ومغرب وعشاء را بدون آنکه از چیزی بترسد و یا در سفر باشد به صورت جمع و یک جا بجا آوردند .

همین حدیث را  امام احمد حنبل  در صفحه 221 جزء اول مسند نقل نموده است بعلاوه حدیث دیگری که عبد ا . . بن عباس گفت :  صلی رسول ا . . . فی المدینه مقیما غیر مسافر سبعا و ثمانیاً .

ترجمه: رسول خدا (ص) در مدینه در حال اقامت نه مسافرت هفت رکعت نماز مغرب وعشاء و هشت رکعت نماز ظهر وعصر را  با هم و یک جا انجام دادند .

[3] - پیام بزرگ از بزرگ پیامبران نگارش حسین عمادزاده همان صفحه

[4] - سی نفرازمفسرین شان نزول این آیات ابتدائی سوره المعارج را به شرح بالا نقل نموده اند وشصت نفر دربیان حدیث غدیر خم نوشته اند 110 نفر از صحابه 353 نفر از علماء بزرگ فریقین و 26 نفر از کسانی در این موضوع شاهد بوده و کتاب نوشته اند (از متاب امیرالمومنین صفحه 119 جلد اول )


ترجیع بند بسیار زیبا با مفاهیم بلند عرفانی از عارف شهیر حاج میرزا حسن اصفهانی ملقب صفی علیشاه

ترجیع بند بسیار زیبا  با مفاهیم بلند عرفانی از عارف شهیر حاج میرزا حسن اصفهانی ملقب صفی علیشاه



تمثال عارف شهیر حاج میرزا حسن اصفهانی ملقب صفی علیشاه

  




مسمط
مخمّسی از دیوان اشعار عارف ربّانی ، حضرت صفی الحق صفی علیشاه اصفهانی روحی فداه :

بســــــم الله الـرّحـمـن الـرّحـیـــــم

خــواهـم ای دل مـحـو دیــدارت کـنـم
والِــه ی آن مــاه رخــســــارت کــنــم

 

جــلــوه گــــاه روی دلـــدارت کــنــم
بـسـتـه ی آن زلـف طَـرّارت کـنـــم
 *1

در بـــلای عـشــق دلـــدارت کـنـــم

تـا شـوی آواره از شـهــــر و دیــــار
بُگســــلی زنجیــــرعـقـل و اخـتـیــــار
     

 

تـــا شـوی بیـگانه از خـویش و تـبـــار 
سـر بـه صحــرا پـس نَـهی دیــوانـه وار

پـــای بـنــــد طُـــرّه ی یــارت کـنـــم

دوش کـز مـن گـشـت خـالی جـای من
شُــد
   زِ  بَــعــــدِ لای  مـن ،  اِلّای  مـن

 

آمـــد آن یـکـتـــــا بُـت رعـنـــای مـن
گـفـت کِـی در عـاشـقـی رســوای مـن

خـواهــم از هستی سـبکبــارت کـنــم

گـر تـو خـواهی کـز طـریـقـت دم زنـی
نـی کـه عـالــم
 از طـمـع  بــر هـم زنـی

 

پــای بــایــــد بــر ســرِ عــالـــم زنـی
چــون دم از آمــال دنـیــا کم زنــی
 *2

مـورد الــطـاف بـسـیــــارت کـنـــم

سـاعـتـی در خـود نِـگـــر تـــا کـیستـی
درجـهــان بـهــر چـه عـمــری زیـستـی

 

از کـجـــایی وز چـه جـــایـی چـیستـی
جـمــع هـسـتـی را بـــزن
 بـــر نـیستــی

از حـســابت تــا خـبـردارت کنــــم

هـیـچ بــودی در ازل ای بـی شـهــود
پـس جـمــادت سـاخـتــم اوّل زِ جــود

 

خـواسـتـم تــا هـیـچ را بـخـشـم وجــود
گر شـوی خودبیـن ، هَـمـانَـستی که بود

بـر خــودیّ خــود گرفتــارت کنــم

از جـمــادی بُـــردمت پــس در نـبــات
خُـرّمت کـــــردم زِ بــــــاد الـتـفــــات

 

ونـدر آنـجـــا دادمـت رزق و حـیـــات
چـون زِ خـارسـتـــان تـن یـابـی نجــات

بــــاز راجـع سـوی گُـلـــزارت کـنـــم

در نـبــاتی چـون رسیــدی بــر کـمــال
پـس تـو بــا آن نـفــس داری اتّـصـــال

 

دادمت نـفـس بَـهـیـمـی در مـثــــال *3
گــر نـمــایی دعـوی عـقـل و کـمــــال

خـیــره خـیــره نـفـس غَـدّارت کـنـم *4

خـواستم در خویـش چـون فـانـی تـو را
یــــاد دادم
 مـعــرفـت  دانـی  تـــــو را

 

بــردمـیــــدم روح انـســـانی تــو را
کـــردم آن تکلـیـف جـبــــرانی تــو را

تـا چـو خـود در فـعـل ، مخـتــارت کنم

بــاز خـواهــم در بـه در گــــردانـمت
مطلـق
 از  جـنــس بـشــــر گــردانـمت

 

از حـقیـقـت بـاخـبــــر گــــردانـمت
ثــــابت
 از  دور  دگــــر  گـــردانـمت

پـس درآن ، چـون نـقـطـه سیّــارت کنم

از دَمَم لاشَیء بودی، شَیء شدی
واقـف
 از  مـوت  ارادی  کــی شـــدی

 

مرده بودی یـافتی دَم ، حَیّ شـدی
چـون زهـستِ خود به کلـی طیّ شــدی

از بـقـــای جـــان ، خـبـــردارت کـنــم

گـــر تـو خـواهـی بـر امـــان الله رسـی
بــاش مـفـلـس ، در مـقـــام بـی کـسـی

 

آن امــــان مـن بــود ، در مفـلــسـی
گــرچـه زَرّی ، بـــاز جـــو تـبـع مـسـی

تـا به جـانـهــا ، کـیمیــاکارت کـنم *5

زانـکه کـردی یک نفس یـــادم یـقـیـن
من
 خـــط  آزادیـت  دادم  یـقــیـــــن

 

بـاب معنـی بــر تـو بگـشـــادم یـقـیـــن
گــر به عُجب افـتـی کـه آزادم یـقـیــن

بـی گمـــان بـر خـود ، گـرفتــارت کنم

چـون که دادم از صراطـت ، آگـهــی
تـا کـه شــد راهت به مقصــد ، منتـهـی

 

خـود نـمـودم در سلـوکت ، همــرَهـی
گـــر تـو پنــداری کـه خـود مـردِ رَهـی

در چَـهِ غفلت ، نگـونـســــارت کـنـــم

چـون ز مـن خـواهـی دَمِ عشق ای پسر
پـس چـو شـاهـانت نـهَـم افـسـر بـه سـر

 

بِـدهَمَـت دَم ، تـا شــوی آدم سِـیَـــــر
وَر شـوی مغـرور ، بــاز از یک نـظـر

افـســرت را گـیــرم ، افـســارت کـنــم

می تَـنـی تــا کِـی هَمی بــر دور خَــود
یـا نــدانـی اینـکه قــَرنـی بـی رَشَــد
 *7

 

هـمچــو کــرم پیـله ، دایــم ای وَلَـد *6
در رَهِ دیـن ، اَر دَوی  بــاری  بـه  جَـــدّ

مـن بـه یک دم ، گـاو عـصّــارت کـنـم

من تـو را خـواهـم ز قیــد تـن بــری
پـس کـنـم تـا ایـن ســرت را آن سـری

 

تـو نــداری جـز ســـرِ تــن پـــروری
ســازمـت
 هردَم  به دردی بـسـتـــــری

جـبـریــــانـه ، مُحـتضَــروارت کنـــم *8

تـا شـوی تسلیـــم تـو ، در امـر پـیــــر
گـــردی
 از مـوت ارادی نـاگـــزیـــــر

 

همچـو صیـــد مـرده در چـنـگال شیـــر
گَـه بـه بـالایت بـــرَم ، گـاهی بـه زیـــر

گــاه بـی نـان ،گــاه بیـمـــارت کـنــم

تـا بـوَد خــام ایـن وجــود سـرکِـشَــت
خـوش بسـوزم این دِمــاغ نـاخوشت
 *9

 

بـاز بِـکـشَـــم ، زآتـش انــــدر آتـشـت
پـخـتـه بـیــــرون آرم از غَـلّ وغَـشَــت

زان مِـی مـسـتــــانـه هـشـیــــارت کـنـم

گــاه بــر دار فـنـــــــا ، آویـــزمـت
گَـه بـه ســر ، خاکِ مذلّـت ریـــزمـت

 

گَـه بـه خـاک وگَـه بـه خـون آمیزمت
گــاه درغـربــــال مِحنت بـیـــزَمَت
 *10

تـا زعـمـــر خـویـش بـیـــزارت کـنــم

تـا نـفَـس داری ، رســانم ای عجـب
هــر زمــــان
 انـدازمت در تـاب و تـب

 

هـر نـفـس صــد بـار ، جـانت را به لب
فـــارغـت یک دم نـســـــازم
 از تـعَـب

تــا ز خــواب مـرگ بـیــــدارت کـنــم

بـر تـنـت تـا هست از هستـی رَمـَق
هرچـه بـگشـــایی تـو زیـن دفـتــر ورق

 

گـیـــرم و ســـازم به هیچت مستـحق
من به هم بـــرپیچمـش بــاز از نَسَـق*11

تـا بـه خـود پیچــان چـو طومــارت کنم

گــر حدیث از روح گویی گـر ز تـن
تـــا
 نبـینی  هیـچ دیـگر  ما و مـن

 

جز من و ما نیست هیچت در سخن
سازمت گنگ و کر و کور از مِحَن
 *12

در تـکـلّــم نـقــش دیــوارت کـنــــم

آفـتـــاب ای مـه ، نَـهَـــم پـــالان تــو
جانِ تـو بـسته است چـون بـر نان تو

 

بــرزنـم برهـم ، ســــر و سـامان تــو
نـانْت گـیـــرم ، تــا بـــرآیـد جــان تــو

مـسـتـحـق  لَـحـــم  مُــــردارت کـنـــم

تـا نگــردانی ز مـن رو ســـوی خـلــق
بد کنـم بد ، بـا تـو خُـلق و خـوی خلـق

 

بــازگـــردانـم ز ســویت روی خـلــق
نـادِمَت ســازم ز گـفت و گـوی خـلــق

نـاامـیـــد از یـار و اَغـیـــــارت کـنـــم

گــر هـــزارت ســـر بـوَد در تـن ، هلا
مانَدَت چون زان همـه یک ســر به جــا

 

کـوبم آن یکجــا به سنـگ ابـتـلاء *13
همچــو منصــور آن ســرت را زیــر پـا

آرَم و تــن بـــر ســــرِ دارت کـنــــم

تــا زنم آتـش تـو را بـر جـسـم و جــان
ســازمت جـاری أنـــاالحـق بــر زبــــان

 

ســــوزم از نـــارِ جَــلالَت خـانـمـــان
سـنگ بـاران بـر ســـرِ دار آن زمان

همچــو آن حـلّاج اَســــرارت کـنــــم

گـــر به راه عـشـــق پــا اَفـشـــرده ای
ســر همـانجــــا نِه کـه بـاده خـورده ای

 

ور به ســـرّ صـوفـیــــان پــی بـــرده ای
آن چنــان یعنـــی که از خـود مـرده ای

تـا بـه هـر دل ، زنــده ســـردارت کـنـم

گـــر کـنــی از بـهــــر دنـیــا طاعتــی
زانـکه تـو مـرزوق بعــد از قسمتـی
 *14

 

خــود نمــانـد بـر تـو ، غیـر از زحمتــی
ور ز طاعـتـهـــــا ، مـریـــــد جـنّـتــــی

ســــرنـگون بـر عکـس در نـارت کـنــم

در تـذکّـــر ، خـواهـی ار اشـــراق مـن
خــارجــی از زمـــره ی عـشّـــــاق مـن

 

عاشـق نـوری تو ، نــی مشتــاق من
در حقیـقـت گــــر شــــوی اوراق مـن

مـصــدر انــوار و اطـوارت کـنـــم *15

گـه حدیث از شـرّ کنـی گاهی ز خـیـر
گاه دل بــر ذکــر بـنــدی گـه به سیـــر

 

گـه سخـن از کعبـه گـویــی گه ز دِیــر
گـــر نـپــردازی ز مـن یکـدم به غـیـــر

واحــد انـــدر مـلک قـهّــــارت کـنــم

گـه بـه تـن گـاهی بـه جــان داری نـظـر
چـون بِـرَهمَن بـر بُـتـــان داری نظر
 *16

 

گـه به چـشـم شــاهـــدان داری نـظــر
تـا بــــر ایـن و تـا بـــرآن داری نـظــــر

در نظـــرهـا جملگی خــوارت کـنــــم

گـاه بـر گل ، گـه بـه نـرگـس عـاشقـی
بــر دِرَم گـــاهی چـو مفـلـس عـاشـقـی

 

گه به قاقُـم گه به اطلس عاشقی *17- 18
فــــارغ از مـن تـا بـه هــرکس عـاشقـی

سُخـــره ی هر شهـــر و بازارت کنم *19

گه به کسب و جـــاه و مـالستَت هـوس
گـه بـــر امـکــان و محـــالستَت هـوس

 

گـه بـه عـمـــر بـی زوالستَت هـــوس
هــردمی بـــر یک خـیـــالستَت هــوس

زان بـه فـکـــر هیچ غمخـــوارت کـنــم

آخــر از خـود یک قــدم بـرتـــر گـذار
کـام دنـیــــا را بـه گـاو و خـــر گـــذار

 

این خیــالات هَبــاء ، از سـرگــذار *20
یک نـمــاز از شوق چون جعفــر گـذار

تـا بـه خـلـــد عـشـق طـیـــّارت کـنـــم

کـاهلـی تـا کـی ، دمی در کــار شـــو
خـوابْ مـرگـستَت ، هـلا بـیـــدار شـــو

 

وقت مستی نیست ، هیـن هُشـیار شــو
کـــاروان رفـتنــــد دست و بــــار شــو

تــا به همـراهـــان خـود یــارت کـنـــم

بـار کـش زیـن منـــزل ای جـــان پــدر
مـانـی ار تـنـهــــا ، شـود خـونت هــدر

 

کاین بیـابـان جمله خوف است و خطــر
دست غم زیـن بعـــد خواهی زد به ســر

کـار من ایـن بـود کَـاخـبــــارت کـنــم

گوش دل دار ای جوان بـر پنــد پیــر
کــرده کی کس را زیان ، پیوند پیـــر

 

شــو درایـن بحـــر بلا ، هم بـنــد پیـــر
گـر شوی از جــان ، تو حاجتمنــد پیــر

بی نـیـــاز از خـلـق ، یکبــــارت کـنــم

جـان بـابـا ، از حـوادث وز خـطـــــر
هیـن مـرو از کشتـی عَـونــم بـه در
 *21

 

جــز بـه سـوی مـن تـورا نـبـود مـفــــرّ
تـا چـو ابــراهیــم و یـونـس ای پـســــر

آب و آتـش را نـگهــــدارت کـنـــم

بــا وجــودِ آن کـه در جـــرم و گـنـاه
گـــر بـه کــوی رحـتــــم آری پـنــــاه

 

عمـــر خود در کـار خود کـردی تبـــاه
سـازمـت
 خـوش  مـورد  عفـــو  الـه

پـس بـه جــــرم خلق ، غفّــــارت کـنــم

گــرچه در بــــزمِ حضوری ای فقیــــر
گــرچه غـــرق بحـر نوری ای فقیــــر

 

گـــرچه مـرآت ظهـوری ای فقیــر *22
بـــاز از مـن دان کـه دوری ای فقـیــــر

ور نـه دور از فیـضِ دیـــدارت کـنــــم

قصـه کـوتـه ، بنــده شـو در کــوی مـن
زنـده گــردی چـون مسیـح از بـوی من

 

تــا بـه دل بـیـنـی چـو موسـی روی مـن
عـاشقـــانـه چـون کـنـی رو ســوی مـن

در مـقـــام قُـــرب احـضـــارت کـنـــم

دم غنیمت دان که عـالم یک دم است
دم ز من جُو کآدم احیاء زین دم است

 

آن کـه با دم همـدم است او آدم است
فیــض ایـن دم ، عالم اندر عالم است

دم بـه دم ، دم تـا بـه دم ، یـارت کـنـــم

صـاحب دم انـــدریـن دوران ، مـنــــم
باب علــم و نقطه ی عـرفان ، مـنــم

 

بلکـه در هــر دور ، شـــاه جان منـم
آنچـه کانـــدر وَهم نـایــــد ، آن منـــم

من به معنی ، بحـــر زَخّــارت کـنـم *23

گــرچه از معنـی و صـورت بِـالوُصــول
لیـک بـر ارشـــاد خـلـق ، انــدر نــزول

 

مـطـلـقــم در نـــــزد اربـاب عـقـــول
هـرزمــان ذاتم کـنـــد صورت قـبـول

تـا بـه صورت ، معـنـی آثـارت کـنـــم

انـبـیـــــاء را در نـبـــوّت رهـبـــــرم
مـصـطـفـی را
 ابــن عــمّ  و یــاورم

 

اولـیــــاء را در ولایـت ســــرورم
حـیــــدرم من حـیــدرم من حـیـدرم

نک خبـــر از ســرّ کــرّارت کـنـم *24

جلـوه گـر هـر عصـر در یک کسـوتم
هـیــــــن علـیّ رحـمتِ ذوالـقُــــدرتـم

 

ایـن زمـــان انـــدر لبــــاس رحمتـــم
گـــر شــوی از جـــان گـــدای همّتــم

ای صفــی ، من نـورالأنـــوارت کـنـــم

در خـصـــالـم ، رحـمهً لـلـعــالمـیــن
در جـلالـــم ، پــادشــــــاه یـوم دیـــن

 

در جـمــــالم ، راحـمِ رحــم آفـــریـن
درگــه
 ایــّاکَ  نَـعــبُـــــدْ  نَـستـعـیــن

بـیـن مــرا ، کــز شرک بیـــزارت کـنـم

مـن صــــراط مستقیمَستَـــم ، هِــله
یک نگاهـم بِـه تـورا ، از صـد چله

 

هـرچـه جـــز مـن ، راههـای بـاطـلـه
دل بـه من در إهــدنـــــا کـن یکــــدله

تــــا بـه راه راست پــــادارت کـنـــــم

تـا نـه بـیـــرونـت بـــرَد دیــوِ رجـیــم
زن بـه نام من ، همی بی ترس و بیـم

 

ای بــــرادر زیـن صـــراط مـسـتـقـیـــم
دم ز بـســـم الله الـرّحــمـن الـرّحـیـــــم

تـا کـه حفــظ از شــرّ اشـــرارت کـنــم

مـن طلـســمِ غـیـب و کـنــــزِ لاسـتَـــم
یـعـنـــی از
 إلّا  و  لا  ،  بـــالاســتَـــم

 

چـون بـه کـنـــــزِ لا رسـی إلّاسـتَــــم
نقطـه ام بـــا را ، بـه بــا
 گـویـاستَـم

بـیــن یکـی تـا واقـف از کـارت کـنـــم

مـظهــــر کلّ عـجـــایـب کیـست ، مـن
صاحبِ عـون نوائب کیـست ، من
 *25

 

مـظهــر ســـرّ غـرایـب کیـست ، مـن
در حـقیـقت ذات واجـب کیـست ، مـن

کــژ مَـغِــــژ ، تـا راست رفتـــارت کـنـم

گـر ز ســـرّ خـود زنــم دم ، انــدکـی
اینـقدر دان ، گـر تـو صاحب مدرکی

 

خـاطـــرِ لـغـــزنــده افـتـــد ، در شـکی
نیـست پـیــدا از هـــزاران ، جـز یـکی

گـر کنـی شک ، بـنــدِ پنــدارت کـنـم

شب گذشت ای بـلبــل آشفــته حـــال
بــاش حیـــران یک زمانـم بـر جمال

 

روی گل بیـن ، درگــذر از قیـل و قــال
شـو چـو طـوطـی در پـسِ آیـیـــنـه لال

تـا بـه مدح خـود ، شکـــرخوارت کنـم

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

1 * طَرّار : تردست ، عیار ، کیسه بر . طِرار : جمع طُرّه ، جبهه ، ناصیه ، دسته موی تابیده در کنار پیشانی . این عبارت در بیت با صنعت ایهام به کار رفته است .

2 * آمال : امیدها ، آرزوها ، جمع اَمل .

3 * بهیمی : منسوب به بهیمه ، حیوانی . بهیمه : حیوان چهارپا از قبیل گاو و گوسفند و اسب و شتر و گوسفند .

4 * غَدّار : بسیار غدرکننده ، بی وفا ، خائن ، حیله گر ، فریبکار . صیغه مبالغه در زبان عربی .

5 * کیمیا : اختلاط و امتزاج . در اصطلاح قدما ماده ای که به وسیله آن بتوان مس را تبدیل به زر کرد .

6 * وَلَد : فرزند . جمع آن اولاد است .

7 * رَشَد : به راه راست رفتن ، هدایت شدن ، از گمراهی درآمدن و نیز به معنی پایداری و ایستادگی در راه راست .

8 * محتضَر : بیماری که در حال جان کندن است ، کسی که دم مرگ است . اسم مفعول از مصدر احتضار در زبان عربی .

9 * دِماغ : مغز سر . جمع آن ادمغه . در فارسی به معنی بینی هم می گویند . دماغ سوختن : کنایه است از محنت بسیار کشیدن .

10 * بیزیدن : بیختن . غربال کردن ، سرند کردن ، الک کردن . چیزی خشک و خرد را از الک و غربال و موبیز رد کردن و تکان دادن که نرمه آن بیرون بیاید و نخاله اش بریزد .

11 * نَسَق : نظم و ترتیب ، هرچیزی که دارای نظم و ترتیب و بر نظام خاص باشد و نیز به معنی به رشته کشیدن مروارید و مرتب کردن آن .

12 *  مِحَن : جمع محنت . بلا ،آفت ، بلیه ، آزار ، اندوه ، آزمایش ، متضاد منحت .

13 * ابتلاء : در بلا افکندن ، دچار کردن ، آزمایش و امتحان و گرفتاری و رنج و سختی . مصدر باب افتعال در عربی .

14 * مرزوق : روزی داده شده ، بهره مند ، خوشبخت ، کسی که به او رزق و روزی داده شده . اسم مفعول از مصدر ارتزاق در زبان عربی .

15 * اطوار : جمع طور . انواع و اصناف ، حالتها و کیفیتها ، حالات و هیأتها . و نیز به معنی به یک بار ، قال اللّه تعالی «خلقکم اطواراً»

16 * برهمن : در سانسکریت به معنی مطلق پیشوایان روحانی ، یکی از سه طبقه مردم در آیین برهمایی . بت پرست و زناربند ، و حکما و دانشمندان و پیر و مرشد بت پرستان و هندوان و آتش پرستان . و اصیل و نجیب هنود را نیز برهمن گویند . و بعضی گفته اند چون نام حضرت زردشت براهام بوده و بیاس حکیم از هندوستان به امتحان وی به ایران آمده و بعد از ملاقات و مقالات سرسپرده ی کیش و آیین او گردیده به هندوستان بازگشت ، طریقت او را به هندیان بیاموخت ، آن طایفه را برهمن لقب شد و براهمة به قانون عرب جمع آن گشت . براهمه طبقه اعلی درآیین هندو و در نظام طبقاتی هند می باشند و وظیفه اصلی برهمن مطالعه و تعلیم وداها و اجرای مراسم دینی است . برهمن حق پرداختن به کارهایی که هدف آنها به دست آوردن مال است ندارد ، و مالک چیزی نتواند بود . زندگی برهمن به چهار مرحله تقسیم می شود و در مرحله چهارم به طور کلی از این دنیا و علایق آن منقطع می شود و همّ خود را وقف کارهای نیک و تفکر در امور الهی می کند .

17 * قاقُم : حیوان کوچکی است از موش بزرگتر شبیه سنجاب و سمور که جانوران دیگر را شکار میکند . پوستش نرم و سفید و دمش کوتاه و سر دم آن سیاه است که گرانبهاتر از پوست سنجاب بوده واو را برای پوستش شکار می کنند .

18 * اطلس : نوعی پارچه ی ابریشمی پرزدار ، جامه ی ابریشمی .

19 * سُخره : ذلیل و مقهور و زیردست ،کسی که مردم او را ریشخند کنند ، آنکه به کار بی مزد گمارده شود .

20 * هَباء : گرد و غبار که از روزن در آفتاب پدید آید ، خاک نرم که از زمین بلند شود و در هوا پراکنده گردد . و نیز مردم کم خرد را گویند . جمع آن اهباء .

21 * عَون : مساعدت ، یاری ، مددکار ، پشتیبان . جمع آن اعوان .

22 *  مرآت : نمودن ، نمایش دادن ، آیینه .

23 * زَخّار : در عربی به معنای بسیار پُر و لبریز ، پرآب و مواج ، صیغه مبالغه است . و در فارسی به معنای نعره زننده و شور و بانگ کننده ، چراکه لفظ «زخ» در فارسی به معنی شور و بانگ آمده و دراین صورت «زخار» کلمه ای است مرکب از لفظ «زخ» و کلمه «'ار» .

24 * کَرّار : بازگرداننده ، بسیار حمله کننده یا سخت حمله کننده در جنگ .

25 * نوائب : حوادث ، پیش آمدها . جمع نائبه .

 



ترجیع بند زیبای دیگری از حضرت شیخ


چونکه در جوش بحر وحدت شد

 

ظاهر از بحر موج کثرت شد

کنزمخفی که غیب مطلق بود

 

اشکار از حجاب غیبت شد

تانماند به خانه غیر از خود

 

عین اشیا زفرط غیرت شد

گاه گردید دل گهی دلدار

گاه آیینه دار طلعت شد

 

گاه بنمود روی و از معنی

هر دمی صد هزار صورت شد

 

گاه بگشود روی و از محفل

در سرا پرده هویت شد

 

گاه شمشیر در معارک زد

گاه آماده شهادت شد

 

گاه در خوابگاه احمد خفت

گاه بر مسند امامت شد

 

گاه ترویج شرع احمد کرد

رهنما گاه در طریقت شد

 

مالحقیقه که از زبان کمیل

گفت خود عین آن حقیقت شد

 

خلق را گه بخویش شورانید

 

وانگه اندر سرای عزلت شد

گه بمنر دم از سلونی زد

گاه لب بست خود بحیرت شد

 

گاه در طور لن ترانی گفت

یعنی اندر حجاب عزت شد

 

در جهان بی حجاب و پرده گهی

جلوه گر در هزار صورت شد

 

 

گاه بنمود رخ بموسی و گه

 

بریهودان رهین خدمت شد

 

گه سه نان داد خویش حامد خویش

 

زآن کنایت بهفده آیت شد

گاه  ا ندر نماز خاتم داد

ختم بر دست او مروت شد

 

جود ذاتی او ز سر قدم

بر حدوث دو کون علت شد

 

جلوه گر وحدتش در این کثرت

بهر اظهار جود و قدرت شد

 

وه  چه قدرت که چار عنصر جمع

از دم او بیک طبیعت شد

 

وه چه قدرت کش از دو حرف جهان

وندران هرچه هست خلقت شد

 

دوش کاندر حضور پیر مغان

در خرابات عشق صحبت شد

 

این سخن بود گوهری و برون

از دهان علی رحمت شد

 

 

که حقیقت به ملک هستی شاه

 

 

نیست غیر از علی  ولی  الله

 

مصطفی شاه ملک امکانی

 

اولین موج بحر یزدانی

در شب قرب واجب از دامان

 

چون بر افشاند گرد امکانی

سم رخشش حجاب نه گردون

 

کرد منشق ز گرم جولانی

این عجب بین که آنشب اشیاء را

داد جسمش عروج روحانی

 

هست یعنی حقیقت هر شیی  

ظل آن جسم پاک نورانی

 

تا به قوسین قاب پیغمبر

گشت خارج بجسم ربانی

 

سر حد کمان شنو کاینک

مر تورا گویم ار سخن دانی

 

تا بواجب چو دوره پرگار  

کن تصور تو دور امکانی

 

جامع دوره را نبوت دان  

بر نبوت دو وجه ارزانی

 

وجه ادنی ظهور اوست بر او

در رسالت بنص قرآنی

 

وجه اعلی بطون اوست که هست

 

آنولایت بصدق عرفانی

 برای خواندن ادامه شعر به دیوان ایشان مراجعه کنید

صلوات بر چهارده معصوم از جناب خواجه نصیر طوسی

صلوات چهارده معصوم جناب  خواجه نصیر طوسی

 


بسم الله الرحمن الرحیم


حضرت رسول اکرم (ص)

أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم ، وَ زِد وَ بارِک ، عَلی النبی الامی العربی الهاشمی القرشی المکی المدنی ،  الابطحی التهامی ، و السید البهی ، السراج المضیئی ، الکوکب الدری ، صاحب الوقار و السکینة ، المدفون بالمدینة ، العبد المؤید ، والرسول المسدّد ، المصطفی الامجد ، المحمود الاحمد ، حبیب اله العالمین و سید المرسلین وخاتم النبیین وشفیع المذنبین ، و رحمة للعالمین أبی القاسم محمد صلی الله علیه وآله

حضرت امیر المونین علی (ع)

أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم، وَ زِد وَ بارِک، عَلی السّیّد المطهّر و الامام المظفّر و الشجاع الغضنفّر ، ابی شُبیر و شَبر ، قاسِم طوبی وسَقَر ، الانزع البطین ،  الاشجع المتین ،  الاشرف المکین ، العالِم المبین ، النّاصر المعین ، ولّی الدین ،  الوالی الولّی ، السّید الرّضی ، الامام الوصی ، الحاکم ِبالنّصّ الجلی ، المُخلِص الصّفی ، المدفون بالغَری ،  لیث بنی غالب ، مَظهر العجائب ، و مُظهر الغرائب ، و مُفرّق الکتائب ، و الشِّهاب الناقب ، والهِزیَر السّالب ، و نقطة دائرة المطالب ، اسدالله الغالب ، غالب کلّ غالب ، و مطلوب کلّ طالب ، صاحب المفاخر و المناقب ، امام المشارق والمغارب ، مولانا و مولی الکونین ،  الامام أبی الحَسَنَین ، امیر المؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله و سلامه علیه

حضرت فاطمه زهرا (س)

أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم، وَ زِد وَ بارِک ، عَلی السّیدة الجلیلة الجمیلة ، المعصومة المظلومة ، الکریمة النبیلة ، المکروبة العلیلة ،  ذات الاحزان الطّویلة فی المدّة القلیلة ، الرضیة الحلیمة ، العفیفة السلیمة ، المجهولة قدراً و المخفیة قبراً ، المدفونة سرّاً و المغصوبة جهراً ،  سیدة النساء ، الانسیّة الحوراء ، امّ الائمة النّقباء النّجباء ، بنتِ خیر الأنبیاء ، الطاهرة المطهرة ، البتول العَذراء ، فاطمةَ التقیة النقیة الزّهراء ،  علیها السلام

حضرت امام حسن مجتبی (ع)

اللّهم صلّ و سلّم و زد وبارک علی السید المجتبی و الامام المرتجی ، سبط المصطفی و ابنِ المرتضی ، علم الهدی ، العالم الرّفیع ، ذی الحسب المنیع و الفضل الجمیع و الشرف الرفیع ،  الشّفیع ابن الشّفیع ، المقتول بالسّم النّقیع ، المدفون بأرض البقیع ، العالم بالفرائض و السّنن ، صاحب الجود والمنن ، کاشف الضّر و البلوی و المحن ما ظهر منها و ما بطن  ، الّذی عجز عن عدِّ مدائحه لسانُ اللُّسَن ، الامام بالحقّ المؤتمن ، أبی محمد الحسن صلوات الله وسلامه علیه

حضرت امام حسین (ع)

أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم وَ زِد وَ بارِک عَلی السّید الزّاهد ، الامام العابد ،  الراکع الساجد ، ولی المَلَک الماجد ، و قتیل الکافر الجاحد ، زین المنابر و المساجد ، صاحب المحنة و الکرب و البلاء ، المدفون بارض کربلاء ، سبط رسول الثَّقَلین ، نور العینَین ، مولانا و مولی الکونین ، الامام بالحقّ أبی عبدالله الحسین صلوات الله وسلامه علیه

حضرت امام زین العابدین (ع)

أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم وَ زِد وَ بارِک عَلی أبی الائمة ، و سراج الاُمة ، و کاشف الغُمّة ، و محیی السّنّة ، و سنّی الهمّة ، و رفیعِ الرّتبة ، وأنیس الکربة ، و صاحب النّدبة ، المدفون بأرض طیبة ، المبرّء من کلّ شین ، و افضل المجاهدین ، و اکمل الشاکرین و الحامدین ، شمس نهار المستغفرین ، و قمر لیلة المتهجدین ، الامام بالحقّ زین العابدین ، أبی محمد ، علیّ بن الحسین صلوات الله علیهما

حضرت امام محمد باقر (ع)

أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم وَ  زِد وَ بارِک عَلی قمر الأقمار ،  و نور الانوار ، و قائد الأخیار ، و سیّد الابرار ، و الطّهر الطّاهر ، والبدر الباهر  ، و النّجم الزّاهر ، و البحر الزّاخر ، و الدّر الفاخر ، الملقب بالباقر ،  السّیّد الوجیه ، الامام النبیه ،  المدفون عند جده و أبیه ، الحِبر الملی عند العدوّ والولیّ ، الامام بالحقّ الازلی ، أبی جعفر محمّد بن علی علیهما السّلام

حضرت امام جعفر صادق (ع)

أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم وَ زِد وَ بارِک علی السید الصّادق الصّدیق ، العالِم الوثیق ، الحلیم الشّفیق ، الهادی الی الطّریق ، الساقی شیعته من الرّحیق ، و مُبّلغ اعدائه الی الحریق ،  صاحب الشّرف الرّفیع ، و الحسب المنیع ، و الفضل الجمیع ، الشفیع بن الشفیع ، المدفون  بالبقیع ، المهّذّب المؤیّد ، الامام الممجّد ، أبی عبدالله ، جعفر بن محمد صلوات الله وسلامه علیه

حضرت امام موسی کاظم (ع)

أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم وَ زِد وَ بارِک علی السّیّد الکریم ، و الامام الحلیم ، و سَمّی الکلیم ، الصّابر الکظیم ، قائد الجیش ، المدفون بمقابر قریش ، صاحب الشّرف الأنور ، و المجد الأزهر ، و الجبین الازهر ،  الامام بالحقّ ، ابی ابراهیم ، موسی بن جعفر صلوات الله و سلامه علیه

حضرت امام رضا (ع) 
أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم وَ زِد وَ بارِک علی السّیّد المعصوم ، و الامام المظلوم ،  و الشّهید المسموم ، و الغریب المغموم ، و القتیل المحروم ، عالم علم المکتوم ، بدر النّجوم ، شمس الشّموس ، و انیس النّفوس ، المدفون بأرض طوس ، الرّضی المرتضی ، المرتجی المجتبی ، الامام بالحّق ،  أبی الحسن ، علیّ بن موسی الرّضا صلوات الله و سلامه علیه

حضرت امام جواد تقی (ع)

أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم وَ زِد وَ بارِک علی السّیّد العادل ، العالم العامل ، الکامل الفاضل ، الباذل  الاجود الجواد ، العارف باسرار المبدأ والمعاد ،  و لکلّ قوم هاد ، مناصِ المحبینَ یوم یُناد المُناد ، المذکور فی الهدایة و الارشاد ، المدفون بارض بغداد ، السّیّد العربّی و الامام الاحمدیّ و النّور المحّمدیّ ، الملّقب بالتّقیّ ، الامام بالحق ، أبی جعفر محمّد بن علی علیه السلام

حضرت امام علی نقی (ع) و حضرت امام حسن عسکری (ع)

أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم وَ زِد وَ بارِک علی الامامیَن الهُمامَین ، السَیَّدین السَّنَدین ، االفاضلیَن الکاملَین ،  الباذلَین العادلَین ، العالِمَین العاملَین ، الاورَعَین الأطهَرَین ، النّورَین النیرَین ، الشمسَین القمرَین ، الکوکَبَین الاسعدَین ، وارثَیِ المشعَرَین ، اهلَیِ الحرمَین ، کهّفیِ التُّقی ، غوثَیِ الوری ، بدرَیِ الدّجی ، طَودَیِ النُّهی ، عَلَمَیِ الهُدی ، المدفونَین بسُرّ من رای ، کا شِفَیِ البلوی و المحن ، صاحِبَیِ الجود والمنن ، الامامَین بالحّق ، أبی الحسن ، علی بن محمّد التقی ، و أبی محمّد الحسن ، صلوات الله و سلامه علیهما

حضرت امام عصر ابا صالح المهدی (ع) 

 أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم  وَ زِد وَ بارِک عَلی صاحبِ الدَّعوَةِ النَّبویَّة ، وَ الصَّولَةِ الحَیدریَّة ، و العِصمَةِ الفاطِمیَّة ، و الحِلمِ الحَسَنِیَّة ، و الشَّجاعَةِ الحُسَینِیَّة ، و العِبادَةِ السَّجّادِیَّة ، و المآثِرِ الباقِریَّة ، و الاثار الجَعفَرِیَّة ، و العُلومِ الکاظِمیَّة ، و الحُجَجِ الرَّضَوِیَّة ، و الجُودِ التَّقَوِیَّة ، و النَّقاوَةِ النَقَوِیَّة ، و الهَیبَةِ العَسکَریَّة ، و الغَیبَةِ الإلهیَّة ، القائمِ بِالحَقِّ ، و الدّاعی إلی الصِّدقِ المُطلَقِ ، کَلمةِ الله ، و أمانِ الله ، و حُجّةِ الله ، الغالِبِ لِأمرِ اللهِ  ، و الذّابِّ عن حَرَمِ الله ، إمام السّرِّ والعَلَنِ  ، دافعِ الکَربِ والمِحَن ، صاحبِ الجُودِ و المِنَن ، الإمامِ بِالحَقِّ ، أبی القاسِم ، محمّدِ بن الحَسن ، صاحبِ العَصرِ والزَّمان ، و خَلیفةِ الرَّحمن ، و امام ِ الإنسِ و الجانّ ، صَلَوات اللهِ و سلَامُهُ عَلیه

صلواتی بر چهارده معصوم از جناب شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی

صلوات  بر چهارده معصوم صلوات الله علیه اجمعین ,و ترجمه آنها

 از زبان مبارک  جناب شیخ اکبر محیی المله و الدین و الحق ابن عربی


 



سندی محکم بر شیع دوازده امامی بودن ایشان 


بسم الله الرّحمن الرّحیم


صلوات بر حضرت رسول اکرم (ص)


صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ و جَمیعِ خَلقِه مِنْ أرضِهِ و سَمائِهِ علی سیِّدِنا و نبیِّنا أصْلِ الوُجُودِ و عینِ الشّاهِدِ وَ المَشْهود، أوَّلِ الأوائلِ و أدَلِّ الدّلائل و مَبْدءِ الأنوارِ الأزَلیِّ و مُنتَهَی العُروج الکَمالی ، غایة الغایات ، المتعین بالنِّشآت ، أبِ الأکوان بفاعِلیّة و أمِّ الإمکان بقابلیّة ، المثل الأعلی الإلهی، هَیُولی العَوالِمِ الغَیْرِ المُتَناهِی ، روحُِ الأرواح و نور الأشْباحِ ، فالق إصباحِ الغَیب، دافِع ظُلْمة الرَّیْبِ ، مُحتَدِ التِّسعة و التِّسعین ، رحمةً للعالمین ، سَیِّدِنا فی الوُجود، صاحبِ لواء الحَمدِ و المَقامِ المَحمُودِ ، المُبَرقَعِ بالِعماء ، حبیبِ الله ، محمَّدٍ المصطفی ، صَلَّی اللهُ علَیه وسلّم.

ترجمه :



«درود و تحیّات بى شائبه حضرت خداوند و فرشتگان او و حمل حمل‏ کنندگان عرش او و جمیع عالم آفرینش علوى و سفلى، بر سیّد و آقاى ما و پیغمبر ما باد؛ که اوست اصل حقیقت هستى و عین هر شاهد و نفْس هر مشهود؛ اوّل اوائل موجودات است، و استوارترین دلیل از دلائل بر هستى ذات، مبدأ انوار مجرّده ازلیّه است، و منتهاى سیر در معارج کمالیّه؛ پس او مبدأ المبادى و غایة الغایات است که در هر نشائه ای از نشآت، متعیّن به تعیّن خاصّى است؛ به جهت واجدیّت جنبه فاعلى، پدر معنوى همه موجودات است؛ و به جهت واجدیّت قابلیّت فیض که جنبه قابلى و نفسى است، مادر معنوى عالم امکان است؛ پس در فاعلیّت مَثَل اعلاى الهى است، و در مرتبه قابلیّت هیولاى عوالم نامتناهى؛ روح ارواح است، و نور اجساد و اشباح ظلمانى؛ شکافنده چراغ غیب است، و زداینده ظلمت شکّ و ریب؛ اصل و بنیاد اسامى نود و نه گانه خداست، و رحمت‏ رحمانیّت حضرت حقّ بر تمام عالمیان؛ سیّد و آقاى ما در حقیقت عالم هستى، صاحب لواء حمد است و دارنده مقام محمود، مستور و پوشیده است به حجاب عِماء؛ حبیب خدا مُحَمّد مُصطفى که درود و صلوات غیر متناهیه بر او (و آل او) باد».

 

صلوات بر حضرت امیر المونین علی (ع)

و علىّ‏ سرّ الاسرار و مشرق الانوار المهندس فى الغیوب اللّاهوتیّة السّیّاح فى الفیافى الجبروتیّة المصوّر للهیولى الملکوتیّة الوالى للولایة النّاسوتیّة انموذج الواقع و شخص الاطلاق المنطبع فى مرایا الانفس و الآفاق سرّ الانبیاء و المرسلین سید الاوصیاء و الصدّیقین صورة الامانة الالهیّة مادّة العلوم الغیر المتناهیة الظاهر بالبرهان الباطن بالقدر و الشّأن بسملة کتاب الموجود فاتحة مصحف الوجود حقیقة النقطة البائیّة «المتحقّق» بالمراتب الانسانیّة حیدر آجام الابداع الکرّار فى معارک الاختراع السرّ الجلىّ و النّجم الثّاقب علىّ بن ابى طالب «علیه الصّلاة والسّلام‏
(صلوات و درود خداوند) بر آن حقیقت ولایت باد که سرّ اسرار عالم خلقت است و مشرق طلوع انوار (احدیت)؛ خود در غیوب عوالم لاهوت مهندسى خبیر است و در صحارى فضائى جبروت سیاح بصیر؛ والى ولایت ناسوت است؛ و مصور هیولاى ملکوت، شخص مجسم عالم کلّى است مختصر نمونه بیان، واقع شعاع منعکس در مرایاى انفس و آفاق است (و ولایت ساریه در تمامى ظواهر و اعماق) سرّ جمیع انبیاء و مرسلین، و سید اوصیاء صدیقین، صورت امانت الهیه و ماده علوم غیر متناهیه، هویت آن حقیقت در نظرها هویدا و آشکار است و ادراک جلالت او بر عقول بشریه پوشیده و مستور، بسمله کتاب موجود است و آغاز مصحف وجود. خود حقیقت [نقطه‏] بائیه است که تحقق مراتب موجودات بدو است و متحقق با مراتب انسانیت او است؛ شیر نیستان ابداع صاحب حملات مکرره در معارک، اختراع سرّ آشکار الهى و نجم اللّه الثاقب [ستاره شکافنده الهى‏] علىّ بن ابى طالب علیه الصلاة و السّلام.‏


صلوات برحضرت زهرای اطهر علیه سلام

و على‏ الجوهرة القدسیّة فى‏ تعیّن الانسیّة صورة النّفس الکلیّة جواد العالم العقلیّة بضعة الحقیقة النّبویّة مطلع الانوار العلویّة عین عیون الاسرار الفاطمیّة النّاجیة المنجیة لمحبّیها عن النار ثمرة شجرة الیقین سیّدة نساء العالمین المعروفة بالقدر المجهولة بالقبر قرّة عین الرّسول الزّهراء البتول علیها الصّلاة و السّلام‏.

ترجمه
و نیز درود خداوند بر آن جوهر قدسی باد که با تجرد قدسیه در هیئت انسانی عالم بشریت را زینت داده، آن حقیقت طاهره خود صورت نفس کلى و جواد عالم عقلى است که در صورت بشری، پاره تن حقیقت احمدى و مشرق انوار علوم علوى و سرچشمه اسرار مکنونه فاطمى و آزادکننده دوستاران خویش از آتش جهنم است. آن جوهره قدسیه میوه درخت یقین، سرور زنان عالمین که قدر مراتب فضائلش معروف و قبرش مجهول؛ نور دیده حضرت رسول بنام نامى و لقب گرامى زهراء بتول علیها الصلاة و السلام است.

 

صلوات برامام حسن مجتبی علیه سلام 

و على الثّانى من شروط لا إله الّا اللّه ریحانة محمّد رسول اللّه رابع الخمسة العبائیّة عارف الاسرار العمائیّة موضع سرّ الرّسول حاوى کلّیات الاصول حافظ الدّین و عیبة العلم‏ و معدن الفضائل و باب السّلم و کهف‏ المعارف و عین الشّهود روح المراتب و قلب الوجود فهرس العلوم اللّدنّى لؤلؤ صدف انت منّى، النّور اللّامع من شجرة الایمن جامع الکمالین ابى محمّد الحسن علیه «الصّلاة و السّلام‏»

ترجمه :

و نیز درود خداوند بر کسی که دومین شرط (اعتقاد بر ولایت) از شرایط قبول کلمه توحید، روح و ریحان حضرت رسول، چهارم شخص اصحاب عبا است و داننده اسرار عماء خود گنجینه و محل اسرار رسول است و داراى کلیات اصول.  نگهدار دین است و ظرف علم و دانش معدن فضائل و باب سلم، کهف معارف و علوم و عین شهود و نفس معلوم، روح مراتب موجود، قلب عوالم وجود، فهرست مجسم علوم لدنى، مروارید صدف انت منى نور، درخشنده شجره وادى ایمن جامع کمالات صورى و معنوى ابو محمد الحسن علیه الصلاة و السلام

 

صلوات برحضرت امام حسین (ع)

و عَلی المُتَوَحِّدِ بِالهِمَّة العُلیا ، المُتَوَسِّدِ بِالشُّهُودِ و الرِّضا ، مَرکَزِ عالَمِ الوُجودِ ، سِرُّ الواجِدِ و المَوجودِ ، شَخصِ العرفانِ ، عَینِ العیانِ ، نور الله و سِرِّه الأتَمِّ ، المُتَحقِّق بالکَمالِ الأعظَمِ ، نُقطَةِ دائرةِ الأزلِ و الأبَدِ ، المُتَشَخِّصِ بألِفِ الأحَدِ ، فاتِحة کِتابِ الشهادة ، والی وِلایة السِیادة ، الاحدیة الجَمع الوُجودی ، الحَقیقِة الکُلیَّة الشُّهُودی ، کَهفِ الإمامةِ ، صاحِبِ العَلامةِ ، کَفیلِ الدّینِ ، الوارِثِ لِخُصُوصیّاتِ سَیِّدِ المُرسَلینَ ، الخارجِ عَن مُحیطِ الأیْنِ و الوُجُودِ ، إنسانِ العَینِ ، ُلغَزِ الإنشاء ، مَضْمونِ الإبداعِ ، مُذَوِّقِ الأذواقِ و مُشَوِّقِ الأشْواقِ ، مَطلَبِ المُحبّین و مَقصَدِ العُشّاق ، المُقدَّسِ عَن کُلِّ الشَّین ، أبی عبدالله الحسین صلواتُ الله و سلامُهُ علیه. 

 


صلوات برحضرت امام زین العابدین (ع)

و عَلی آدمِ أهْلِ البَیتِ ، المُنَزّهِ عن کَیْت و ما کَیت ، روحِ جَسَد الإمامةِ ، شَمسِ الشّهامة ، مَضمونِ کِتابِ الإبداعِ ، حَلٍّ تَعْمیَة الإختِراعِ ، سِرِّ اللهِ فی الوُجودِ ، إنسانِ عَیْنِ الشُّهودِ ، خازِنِ کُنُوزِ الغَیبِ ، مَطلَعِ نورِ الإیمانِ ، کاشِفِ مستورِ العِرفانِ ، الحُجَّةِ القاطِعَة ، و الدُّرَّةِ اللّامِعَة ، ثَمَرةِ شَجَرةِ طوبی القُدسیّة ، أزل الغَیبِ و أبدِ الشّهادةِ ، السِّر الکُّلِّ فی سِرِّ العبادة ، وتَدِ الأوتادِ و زَیْنِ العبادِ ، إمام العالمین و مَجمعِ البَحرَین ،زَیْن العابدینَ علیِّ بن الحسین علیهِ السلام.




صلوات برحضرت امام محمد باقر (ع)

و علی باقرِ العلومِ ، شخصِ العِلمِ و المعلومِ ، ناطقةِ الوجودِ ، ضرغامِ آجامِ المعارِفِ ، المُنکشِفِ لِکُلِّ کاشفِ ، الحیاةِ السّاریَةِ فی المجارِی ، النُّورِ المُنبَسِطِ علی الدُّراری ، حافظِ معارجِ الیقینِ ، وارثِ علومِ المُرسَلینِ ، حقیقةِ الحقائقِ الظُّهوریَّةِ ، دَقیقةِ الدّقائق النُّوریَّةِ ، الفُلکِ الجاریَّة فی اللُّجَجِ الغامرَةِ ، المُحیطِ عِلمُهُ بِالزُّبُرِ الغابِرَةِ ، النَّباء العَظیمِ و الصِّراطِ المُستَقیمِ ، المُستَنَدِ لِکُلِّ وَلیٍّ ، مُحَمَّد بنِ عَلیٍّ علیه السلام.


صلوات برحضرت امام جعفر صادق (ع)

و علی اُستادِ العالَمِ و سَنَدِ الوجودِ ، مُرتَقی المَعارِجِ و مُنتَهَی الصُّعُودِ ، البَحرِ المَوّاجِ الأزَلی ، و السِّراجِ الوَهّاجِ الأبَدی ، ناقِدِ خَزائِنِ المعارفِ و العلومِ ، مَحتدِ العقولِ و نهایة الفُهُومِ ، عالِمِ الأسماء ، دلیلِ طُرُق السَّماءِ ، الکَونِ الجامِعِ الحقیقی ، و العُروةِ الوُثقی الوَثیقی ، بَرزَخِ البرازخ و جامِعِ الأضداد ، نورِ اللهِ بِالهِدایة و الإرشاد ،المُستَمِعِ القرآنِ مِن قائِلِهِ ، الکاشِفِ لأسرارِهِ و مَسائِلِهِ ، مَطلَع شَمسِ الأبَدِ ، جَعفر بن محمَّد ، علیه صلوات الله المَلِکِ الأحَد.

 

صلوات برحضرت امام موسی کاظم (ع)

و علی شَجَرَةِ الطُّورِ ، و الکتابِ المَسطُورِ ، و البَیتِ المَعمورِ ، و السِّرِ المَستورِ ، و آیةِ النُّور ، کَلیم أیمَنِ الإمامة ، مَنشأِ الشَّرَفِ و الکَرامةِ ، نُور مِصباحِ الأرواح ، جَلاء زُجاجةِ الأشباحِ ، ماء التَّخمیرِ الأربعینَ ، غایةِ مِعراجِ الیَقین ، إکسیرِ فِلِزّاتِ العُرفاء ، مِعیارِ نُقُودِ الأصفِیاءِ ، مَرکَز الأئمَّة العَلَویَّة ، مَحوَرِ الفَلَکِ المُصطَفَویّة ، الآمِرِ للصُّوَرِ و الأشکال بِقَبول الإصطِبارِ و الإنتِقال ، النُّور الأنور،موسَی بن جعفرٍ ، علیه صلوات الله العَلیِّ الأکبر.



صلوات برحضرت امام رضا (ع)

و عَلَی سِرِّ الإلهی و الرّائی لِلحقائق کَما هی ، النُّورِ اللّاهُوتی ، و الإنسانِ الجَبَروتی ،و الأصلِ المَلَکوتی ، و العالِمِ النّاسوتی ، مِصداقِ العِلمِ المُطلَقِ ، و الشّاهدِ الغَیبی المَحَقَّق ، روحِ الأرواح ، حیوة الأشباحِ ، هِندِسَةِالمَوجودِ ، التّیّارِ فی نَشأت الوُجودِ ، کَهفِ النُّفوسِ القُدسیّةِ ، غَوثِ الأقطاب الإنسیَّةِ ، الحُجَّةِ القاطِعَة الرَّبانیَّة ، مُحَقِّقِ الحَقائِقِ الإمکانِیَّة ، أزَلِ الأبَدیّاتِ و أبَدِ الأزَلیّاتِ ، الکَنزِ الغَیبی و الکتابِ اللّارَیبی ، قُرآنِ المُجمَلاتِ الأحَدیّةِ ،فُرقانِ المفصَّلاتِ الواحدیّةِ ، أمِّ الوَری ،بدرِ الدُّجی ، علیِّ بن موسَی الرِّضا ، علیه و علی آبائهِ الصَّلواةُ و السَّلام.



صلوات برحضرت امام جواد تقی (ع)

و عَلی بابِ اللهِ المَفتوحِ و کتابِهِ المَشروحِ ، ماهیَّةِ الماهِیّاتِ ،مُطلَقِ المُقَیَّداتِ ، سِرِّ السِّریّات المَوجودِ فی ظِلِّ اللهِ المَمدود ،المُنطَبِعِ فی مِرآتِ العِرفانِ ، المُنقَطِعِ مِن نَیلِهِ حَبلِ الوُجدانِ ، غَوّاصِ بَحرِ القِدَم ، مَهبِط الفَضلِ و الکَرَمِ ، حامِلِ سِرِّ الرَّسولِ ، مُهَندِس الأرواحِ و العُقولِ ، أدیبِ مَعلَمَةِ الأسماء و الشُّئون ، قَهرَمانِ الکافِ و النّونِ ، غایةِ الظُهورِ و الإیجاد ، مُحَمَّدِ بنِ علیٍّ الجواد ، علیهِ الصَّلوةُ و السَّلام.



صلوات برحضرت امام علی نقی (ع)

و علی الدّاعی إلی الحَقِّ ،أمینِ الله علی الخَلق ، لِسانِ الصِّدق ، بابِ السِّلمِ ، أصلِ المعارفِ و عَینِ مَنبَتِ العِلمِ ، مُنجی أربابِ المُعاداتِ ، مُنقِذِ أصحابِ الضَّلالاتِ و البِدَعاتِ ، عَینِ الإبداعِ ، اُنموذَجِ أصلِ الإختِراع ، مُهجَةِ الکَونَینِ و مَحجَةِ الثِّقلَین ، مِفتاحِ خزائِنِ الوُجوب ، حافِظِ مَکامِنِ الغُیوبِ ، طَیّارِ جَوِّ الأزَل و الأبَد ، علیِّ بن محمَّدٍ، صلوات الله علیه.



صلوات برحضرت امام حسن عسکری (ع)

و علی البَحرِ الزّاخِرِ، زَینِ المَفاخِرِ، الشّاهِدِ لأربابِ الشُّهودِ ، الحُجَّةِ علی ذَوی الجُحُودِ ، مُعَرِّفِ حُدُودِ حقائِقِ الرَّبانیَّةِ ، مُنَوِّعِ أجناسِ العالَمِ السُّبحانیّة ، عَنقاء قاف القِدَم ، العالی عَن مَرقاة الهِمَمِ ، وِعاءِ الأمانةِ ،مُحیط الإمامةِ ، مَطلَع الأنوارِ المُصطَفَوی ، الحَسَن بن علیِّ العَسکری ، علیه صلوات الله المَلِکِ الأکبر.



صلوات برحضرت امام عصر ابا صالح المهدی (ع)

و عَلَی سِرِ الأسرارِ العَلیَّة و خَفیَّ الأرواحِ القُدسِیَّةِ ، مِعراجِ العُقُولِ ، مَوصِلِ الأصولِ ، قُطبِ رِحَی الوُجودِ ، مَرکَزِ دایِرَةِ الشُّهودِ ، کَمالِ النَّشأةِ و مَنشَأِ الکَمالِ ، جَمالِ الجَمیع و مَجمَع الجَمال، الوُجودِ المَعلومِ و العِلمِ الوجودِ، المائِلِ نَحوَهُ الثّابِتِ فی الوُلُودِ ، المُحاذی لِلمرآتِ المُصطَفَویّةِ ، المُتَحَقِّقِ بِالأسرارِ المُرتَضَویّةِ ، المُتَرَشِّحِ بالأنوارِ الإلهیّةِ ، المُربّی بالأستارِ الرُّبوبیَّةِ ، فَیّاضِ الحَقائِقِ بِوُجُودِه ِ، قَسّامِ الدّقایقِ بِشُهودِهِ ، الإسمِ الأعظَم الإلهی ، الحاوی للنَّشآتِ الغَیرِ المُتناهی ، غَوّاص الیَمِّ الرَّحمانیَّةِ ، مُسلِکِ الآلاءِ الرَّحیمیَّةِ ، طُورِ تَجلّی اللّاهوتیَّةِ ، نارِ شَجَرَةِ النّاسوتیَّةِ ، نامُوسِ اللهِ الأکبَرِ، غایةِ البَشَرِ، أبی الوَقتِ ، مَولَی الزَّمانِ ،الّذی هُوَ لِلحَقِّ أمانٌ ، ناظِمِ مَناظِمِ السِّرِ و العَلَنِ ، أبی القاسِمِ مُحَمَّدِ بن الحَسَن ، علیه الصَّلوة و السّلام.

 

 

خاتمه صلوات بر چهارده معصوم علیه سلام

اللهم إنّی اُشهِدُکَ أنَّ هؤُلاءِ أهلَ بیتِ الرِّسالةِ ، و مُختَلفِ المَلائِکَةِ و مَهبِطَ الوَحیِ و خُزّانَ العِلمِ و مُنتَهَی الحِکمَةِ و مَعادِنَ الرَّحمَةِ و اُصولَ الکَرَمِ و قادَةَ الاُمَمِ و عَناصِرَ الأبرارِ و دَعائِمَ الأخیارِ و أبوابَ الإیمانِ و أصفیاءَالرَّحمن، و سُلالةَ خِیَرَةِ النَّبیّینَ و خُلاصَةَ عِترَةَ صِفوَةِ المُرسَلینَ ، صلوات اللهِ و سلامُهُ علیه و علیهم أجمعین.

جناب محی الدین عربی قدس سره


مخمّسی بسیار زیبا از دیوان اشعار عارف ربّانی ، حضرت صفی الحق صفی علیشاه اصفهانی :



تصویر عارف ربّانی ، حضرت صفی الحق صفی علیشاه اصفهانی روحی فداه :


مخمّسی از دیوان اشعار عارف ربّانی ، حضرت صفی الحق صفی علیشاه اصفهانی روحی فداه :

بســــــم الله الـرّحـمـن الـرّحـیـــــم

خــواهـم ای دل مـحـو دیــدارت کـنـم
والِــه ی آن مــاه رخــســــارت کــنــم

 

جــلــوه گــــاه روی دلـــدارت کــنــم
بـسـتـه ی آن زلـف طَـرّارت کـنـــم
 *1

در بـــلای عـشــق دلـــدارت کـنـــم

تـا شـوی آواره از شـهــــر و دیــــار
بُگســــلی زنجیــــرعـقـل و اخـتـیــــار
     

 

تـــا شـوی بیـگانه از خـویش و تـبـــار 
سـر بـه صحــرا پـس نَـهی دیــوانـه وار

پـــای بـنــــد طُـــرّه ی یــارت کـنـــم

دوش کـز مـن گـشـت خـالی جـای من
شُــد
   زِ  بَــعــــدِ لای  مـن ،  اِلّای  مـن

 

آمـــد آن یـکـتـــــا بُـت رعـنـــای مـن
گـفـت کِـی در عـاشـقـی رســوای مـن

خـواهــم از هستی سـبکبــارت کـنــم

گـر تـو خـواهی کـز طـریـقـت دم زنـی
نـی کـه عـالــم
 از طـمـع  بــر هـم زنـی

 

پــای بــایــــد بــر ســرِ عــالـــم زنـی
چــون دم از آمــال دنـیــا کم زنــی
 *2

مـورد الــطـاف بـسـیــــارت کـنـــم

سـاعـتـی در خـود نِـگـــر تـــا کـیستـی
درجـهــان بـهــر چـه عـمــری زیـستـی

 

از کـجـــایی وز چـه جـــایـی چـیستـی
جـمــع هـسـتـی را بـــزن
 بـــر نـیستــی

از حـســابت تــا خـبـردارت کنــــم

هـیـچ بــودی در ازل ای بـی شـهــود
پـس جـمــادت سـاخـتــم اوّل زِ جــود

 

خـواسـتـم تــا هـیـچ را بـخـشـم وجــود
گر شـوی خودبیـن ، هَـمـانَـستی که بود

بـر خــودیّ خــود گرفتــارت کنــم

از جـمــادی بُـــردمت پــس در نـبــات
خُـرّمت کـــــردم زِ بــــــاد الـتـفــــات

 

ونـدر آنـجـــا دادمـت رزق و حـیـــات
چـون زِ خـارسـتـــان تـن یـابـی نجــات

بــــاز راجـع سـوی گُـلـــزارت کـنـــم

در نـبــاتی چـون رسیــدی بــر کـمــال
پـس تـو بــا آن نـفــس داری اتّـصـــال

 

دادمت نـفـس بَـهـیـمـی در مـثــــال *3
گــر نـمــایی دعـوی عـقـل و کـمــــال

خـیــره خـیــره نـفـس غَـدّارت کـنـم *4

خـواستم در خویـش چـون فـانـی تـو را
یــــاد دادم
 مـعــرفـت  دانـی  تـــــو را

 

بــردمـیــــدم روح انـســـانی تــو را
کـــردم آن تکلـیـف جـبــــرانی تــو را

تـا چـو خـود در فـعـل ، مخـتــارت کنم

بــاز خـواهــم در بـه در گــــردانـمت
مطلـق
 از  جـنــس بـشــــر گــردانـمت

 

از حـقیـقـت بـاخـبــــر گــــردانـمت
ثــــابت
 از  دور  دگــــر  گـــردانـمت

پـس درآن ، چـون نـقـطـه سیّــارت کنم

از دَمَم لاشَیء بودی، شَیء شدی
واقـف
 از  مـوت  ارادی  کــی شـــدی

 

مرده بودی یـافتی دَم ، حَیّ شـدی
چـون زهـستِ خود به کلـی طیّ شــدی

از بـقـــای جـــان ، خـبـــردارت کـنــم

گـــر تـو خـواهـی بـر امـــان الله رسـی
بــاش مـفـلـس ، در مـقـــام بـی کـسـی

 

آن امــــان مـن بــود ، در مفـلــسـی
گــرچـه زَرّی ، بـــاز جـــو تـبـع مـسـی

تـا به جـانـهــا ، کـیمیــاکارت کـنم *5

زانـکه کـردی یک نفس یـــادم یـقـیـن
من
 خـــط  آزادیـت  دادم  یـقــیـــــن

 

بـاب معنـی بــر تـو بگـشـــادم یـقـیـــن
گــر به عُجب افـتـی کـه آزادم یـقـیــن

بـی گمـــان بـر خـود ، گـرفتــارت کنم

چـون که دادم از صراطـت ، آگـهــی
تـا کـه شــد راهت به مقصــد ، منتـهـی

 

خـود نـمـودم در سلـوکت ، همــرَهـی
گـــر تـو پنــداری کـه خـود مـردِ رَهـی

در چَـهِ غفلت ، نگـونـســــارت کـنـــم

چـون ز مـن خـواهـی دَمِ عشق ای پسر
پـس چـو شـاهـانت نـهَـم افـسـر بـه سـر

 

بِـدهَمَـت دَم ، تـا شــوی آدم سِـیَـــــر
وَر شـوی مغـرور ، بــاز از یک نـظـر

افـســرت را گـیــرم ، افـســارت کـنــم

می تَـنـی تــا کِـی هَمی بــر دور خَــود
یـا نــدانـی اینـکه قــَرنـی بـی رَشَــد
 *7

 

هـمچــو کــرم پیـله ، دایــم ای وَلَـد *6
در رَهِ دیـن ، اَر دَوی  بــاری  بـه  جَـــدّ

مـن بـه یک دم ، گـاو عـصّــارت کـنـم

من تـو را خـواهـم ز قیــد تـن بــری
پـس کـنـم تـا ایـن ســرت را آن سـری

 

تـو نــداری جـز ســـرِ تــن پـــروری
ســازمـت
 هردَم  به دردی بـسـتـــــری

جـبـریــــانـه ، مُحـتضَــروارت کنـــم *8

تـا شـوی تسلیـــم تـو ، در امـر پـیــــر
گـــردی
 از مـوت ارادی نـاگـــزیـــــر

 

همچـو صیـــد مـرده در چـنـگال شیـــر
گَـه بـه بـالایت بـــرَم ، گـاهی بـه زیـــر

گــاه بـی نـان ،گــاه بیـمـــارت کـنــم

تـا بـوَد خــام ایـن وجــود سـرکِـشَــت
خـوش بسـوزم این دِمــاغ نـاخوشت
 *9

 

بـاز بِـکـشَـــم ، زآتـش انــــدر آتـشـت
پـخـتـه بـیــــرون آرم از غَـلّ وغَـشَــت

زان مِـی مـسـتــــانـه هـشـیــــارت کـنـم

گــاه بــر دار فـنـــــــا ، آویـــزمـت
گَـه بـه ســر ، خاکِ مذلّـت ریـــزمـت

 

گَـه بـه خـاک وگَـه بـه خـون آمیزمت
گــاه درغـربــــال مِحنت بـیـــزَمَت
 *10

تـا زعـمـــر خـویـش بـیـــزارت کـنــم

تـا نـفَـس داری ، رســانم ای عجـب
هــر زمــــان
 انـدازمت در تـاب و تـب

 

هـر نـفـس صــد بـار ، جـانت را به لب
فـــارغـت یک دم نـســـــازم
 از تـعَـب

تــا ز خــواب مـرگ بـیــــدارت کـنــم

بـر تـنـت تـا هست از هستـی رَمـَق
هرچـه بـگشـــایی تـو زیـن دفـتــر ورق

 

گـیـــرم و ســـازم به هیچت مستـحق
من به هم بـــرپیچمـش بــاز از نَسَـق*11

تـا بـه خـود پیچــان چـو طومــارت کنم

گــر حدیث از روح گویی گـر ز تـن
تـــا
 نبـینی  هیـچ دیـگر  ما و مـن

 

جز من و ما نیست هیچت در سخن
سازمت گنگ و کر و کور از مِحَن
 *12

در تـکـلّــم نـقــش دیــوارت کـنــــم

آفـتـــاب ای مـه ، نَـهَـــم پـــالان تــو
جانِ تـو بـسته است چـون بـر نان تو

 

بــرزنـم برهـم ، ســــر و سـامان تــو
نـانْت گـیـــرم ، تــا بـــرآیـد جــان تــو

مـسـتـحـق  لَـحـــم  مُــــردارت کـنـــم

تـا نگــردانی ز مـن رو ســـوی خـلــق
بد کنـم بد ، بـا تـو خُـلق و خـوی خلـق

 

بــازگـــردانـم ز ســویت روی خـلــق
نـادِمَت ســازم ز گـفت و گـوی خـلــق

نـاامـیـــد از یـار و اَغـیـــــارت کـنـــم

گــر هـــزارت ســـر بـوَد در تـن ، هلا
مانَدَت چون زان همـه یک ســر به جــا

 

کـوبم آن یکجــا به سنـگ ابـتـلاء *13
همچــو منصــور آن ســرت را زیــر پـا

آرَم و تــن بـــر ســــرِ دارت کـنــــم

تــا زنم آتـش تـو را بـر جـسـم و جــان
ســازمت جـاری أنـــاالحـق بــر زبــــان

 

ســــوزم از نـــارِ جَــلالَت خـانـمـــان
سـنگ بـاران بـر ســـرِ دار آن زمان

همچــو آن حـلّاج اَســــرارت کـنــــم

گـــر به راه عـشـــق پــا اَفـشـــرده ای
ســر همـانجــــا نِه کـه بـاده خـورده ای

 

ور به ســـرّ صـوفـیــــان پــی بـــرده ای
آن چنــان یعنـــی که از خـود مـرده ای

تـا بـه هـر دل ، زنــده ســـردارت کـنـم

گـــر کـنــی از بـهــــر دنـیــا طاعتــی
زانـکه تـو مـرزوق بعــد از قسمتـی
 *14

 

خــود نمــانـد بـر تـو ، غیـر از زحمتــی
ور ز طاعـتـهـــــا ، مـریـــــد جـنّـتــــی

ســــرنـگون بـر عکـس در نـارت کـنــم

در تـذکّـــر ، خـواهـی ار اشـــراق مـن
خــارجــی از زمـــره ی عـشّـــــاق مـن

 

عاشـق نـوری تو ، نــی مشتــاق من
در حقیـقـت گــــر شــــوی اوراق مـن

مـصــدر انــوار و اطـوارت کـنـــم *15

گـه حدیث از شـرّ کنـی گاهی ز خـیـر
گاه دل بــر ذکــر بـنــدی گـه به سیـــر

 

گـه سخـن از کعبـه گـویــی گه ز دِیــر
گـــر نـپــردازی ز مـن یکـدم به غـیـــر

واحــد انـــدر مـلک قـهّــــارت کـنــم

گـه بـه تـن گـاهی بـه جــان داری نـظـر
چـون بِـرَهمَن بـر بُـتـــان داری نظر
 *16

 

گـه به چـشـم شــاهـــدان داری نـظــر
تـا بــــر ایـن و تـا بـــرآن داری نـظــــر

در نظـــرهـا جملگی خــوارت کـنــــم

گـاه بـر گل ، گـه بـه نـرگـس عـاشقـی
بــر دِرَم گـــاهی چـو مفـلـس عـاشـقـی

 

گه به قاقُـم گه به اطلس عاشقی *17- 18
فــــارغ از مـن تـا بـه هــرکس عـاشقـی

سُخـــره ی هر شهـــر و بازارت کنم *19

گه به کسب و جـــاه و مـالستَت هـوس
گـه بـــر امـکــان و محـــالستَت هـوس

 

گـه بـه عـمـــر بـی زوالستَت هـــوس
هــردمی بـــر یک خـیـــالستَت هــوس

زان بـه فـکـــر هیچ غمخـــوارت کـنــم

آخــر از خـود یک قــدم بـرتـــر گـذار
کـام دنـیــــا را بـه گـاو و خـــر گـــذار

 

این خیــالات هَبــاء ، از سـرگــذار *20
یک نـمــاز از شوق چون جعفــر گـذار

تـا بـه خـلـــد عـشـق طـیـــّارت کـنـــم

کـاهلـی تـا کـی ، دمی در کــار شـــو
خـوابْ مـرگـستَت ، هـلا بـیـــدار شـــو

 

وقت مستی نیست ، هیـن هُشـیار شــو
کـــاروان رفـتنــــد دست و بــــار شــو

تــا به همـراهـــان خـود یــارت کـنـــم

بـار کـش زیـن منـــزل ای جـــان پــدر
مـانـی ار تـنـهــــا ، شـود خـونت هــدر

 

کاین بیـابـان جمله خوف است و خطــر
دست غم زیـن بعـــد خواهی زد به ســر

کـار من ایـن بـود کَـاخـبــــارت کـنــم

گوش دل دار ای جوان بـر پنــد پیــر
کــرده کی کس را زیان ، پیوند پیـــر

 

شــو درایـن بحـــر بلا ، هم بـنــد پیـــر
گـر شوی از جــان ، تو حاجتمنــد پیــر

بی نـیـــاز از خـلـق ، یکبــــارت کـنــم

جـان بـابـا ، از حـوادث وز خـطـــــر
هیـن مـرو از کشتـی عَـونــم بـه در
 *21

 

جــز بـه سـوی مـن تـورا نـبـود مـفــــرّ
تـا چـو ابــراهیــم و یـونـس ای پـســــر

آب و آتـش را نـگهــــدارت کـنـــم

بــا وجــودِ آن کـه در جـــرم و گـنـاه
گـــر بـه کــوی رحـتــــم آری پـنــــاه

 

عمـــر خود در کـار خود کـردی تبـــاه
سـازمـت
 خـوش  مـورد  عفـــو  الـه

پـس بـه جــــرم خلق ، غفّــــارت کـنــم

گــرچه در بــــزمِ حضوری ای فقیــــر
گــرچه غـــرق بحـر نوری ای فقیــــر

 

گـــرچه مـرآت ظهـوری ای فقیــر *22
بـــاز از مـن دان کـه دوری ای فقـیــــر

ور نـه دور از فیـضِ دیـــدارت کـنــــم

قصـه کـوتـه ، بنــده شـو در کــوی مـن
زنـده گــردی چـون مسیـح از بـوی من

 

تــا بـه دل بـیـنـی چـو موسـی روی مـن
عـاشقـــانـه چـون کـنـی رو ســوی مـن

در مـقـــام قُـــرب احـضـــارت کـنـــم

دم غنیمت دان که عـالم یک دم است
دم ز من جُو کآدم احیاء زین دم است

 

آن کـه با دم همـدم است او آدم است
فیــض ایـن دم ، عالم اندر عالم است

دم بـه دم ، دم تـا بـه دم ، یـارت کـنـــم

صـاحب دم انـــدریـن دوران ، مـنــــم
باب علــم و نقطه ی عـرفان ، مـنــم

 

بلکـه در هــر دور ، شـــاه جان منـم
آنچـه کانـــدر وَهم نـایــــد ، آن منـــم

من به معنی ، بحـــر زَخّــارت کـنـم *23

گــرچه از معنـی و صـورت بِـالوُصــول
لیـک بـر ارشـــاد خـلـق ، انــدر نــزول

 

مـطـلـقــم در نـــــزد اربـاب عـقـــول
هـرزمــان ذاتم کـنـــد صورت قـبـول

تـا بـه صورت ، معـنـی آثـارت کـنـــم

انـبـیـــــاء را در نـبـــوّت رهـبـــــرم
مـصـطـفـی را
 ابــن عــمّ  و یــاورم

 

اولـیــــاء را در ولایـت ســــرورم
حـیــــدرم من حـیــدرم من حـیـدرم

نک خبـــر از ســرّ کــرّارت کـنـم *24

جلـوه گـر هـر عصـر در یک کسـوتم
هـیــــــن علـیّ رحـمتِ ذوالـقُــــدرتـم

 

ایـن زمـــان انـــدر لبــــاس رحمتـــم
گـــر شــوی از جـــان گـــدای همّتــم

ای صفــی ، من نـورالأنـــوارت کـنـــم

در خـصـــالـم ، رحـمهً لـلـعــالمـیــن
در جـلالـــم ، پــادشــــــاه یـوم دیـــن

 

در جـمــــالم ، راحـمِ رحــم آفـــریـن
درگــه
 ایــّاکَ  نَـعــبُـــــدْ  نَـستـعـیــن

بـیـن مــرا ، کــز شرک بیـــزارت کـنـم

مـن صــــراط مستقیمَستَـــم ، هِــله
یک نگاهـم بِـه تـورا ، از صـد چله

 

هـرچـه جـــز مـن ، راههـای بـاطـلـه
دل بـه من در إهــدنـــــا کـن یکــــدله

تــــا بـه راه راست پــــادارت کـنـــــم

تـا نـه بـیـــرونـت بـــرَد دیــوِ رجـیــم
زن بـه نام من ، همی بی ترس و بیـم

 

ای بــــرادر زیـن صـــراط مـسـتـقـیـــم
دم ز بـســـم الله الـرّحــمـن الـرّحـیـــــم

تـا کـه حفــظ از شــرّ اشـــرارت کـنــم

مـن طلـســمِ غـیـب و کـنــــزِ لاسـتَـــم
یـعـنـــی از
 إلّا  و  لا  ،  بـــالاســتَـــم

 

چـون بـه کـنـــــزِ لا رسـی إلّاسـتَــــم
نقطـه ام بـــا را ، بـه بــا
 گـویـاستَـم

بـیــن یکـی تـا واقـف از کـارت کـنـــم

مـظهــــر کلّ عـجـــایـب کیـست ، مـن
صاحبِ عـون نوائب کیـست ، من
 *25

 

مـظهــر ســـرّ غـرایـب کیـست ، مـن
در حـقیـقت ذات واجـب کیـست ، مـن

کــژ مَـغِــــژ ، تـا راست رفتـــارت کـنـم

گـر ز ســـرّ خـود زنــم دم ، انــدکـی
اینـقدر دان ، گـر تـو صاحب مدرکی

 

خـاطـــرِ لـغـــزنــده افـتـــد ، در شـکی
نیـست پـیــدا از هـــزاران ، جـز یـکی

گـر کنـی شک ، بـنــدِ پنــدارت کـنـم

شب گذشت ای بـلبــل آشفــته حـــال
بــاش حیـــران یک زمانـم بـر جمال

 

روی گل بیـن ، درگــذر از قیـل و قــال
شـو چـو طـوطـی در پـسِ آیـیـــنـه لال

تـا بـه مدح خـود ، شکـــرخوارت کنـم

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

1 * طَرّار : تردست ، عیار ، کیسه بر . طِرار : جمع طُرّه ، جبهه ، ناصیه ، دسته موی تابیده در کنار پیشانی . این عبارت در بیت با صنعت ایهام به کار رفته است .

2 * آمال : امیدها ، آرزوها ، جمع اَمل .

3 * بهیمی : منسوب به بهیمه ، حیوانی . بهیمه : حیوان چهارپا از قبیل گاو و گوسفند و اسب و شتر و گوسفند .

4 * غَدّار : بسیار غدرکننده ، بی وفا ، خائن ، حیله گر ، فریبکار . صیغه مبالغه در زبان عربی .

5 * کیمیا : اختلاط و امتزاج . در اصطلاح قدما ماده ای که به وسیله آن بتوان مس را تبدیل به زر کرد .

6 * وَلَد : فرزند . جمع آن اولاد است .

7 * رَشَد : به راه راست رفتن ، هدایت شدن ، از گمراهی درآمدن و نیز به معنی پایداری و ایستادگی در راه راست .

8 * محتضَر : بیماری که در حال جان کندن است ، کسی که دم مرگ است . اسم مفعول از مصدر احتضار در زبان عربی .

9 * دِماغ : مغز سر . جمع آن ادمغه . در فارسی به معنی بینی هم می گویند . دماغ سوختن : کنایه است از محنت بسیار کشیدن .

10 * بیزیدن : بیختن . غربال کردن ، سرند کردن ، الک کردن . چیزی خشک و خرد را از الک و غربال و موبیز رد کردن و تکان دادن که نرمه آن بیرون بیاید و نخاله اش بریزد .

11 * نَسَق : نظم و ترتیب ، هرچیزی که دارای نظم و ترتیب و بر نظام خاص باشد و نیز به معنی به رشته کشیدن مروارید و مرتب کردن آن .

12 *  مِحَن : جمع محنت . بلا ،آفت ، بلیه ، آزار ، اندوه ، آزمایش ، متضاد منحت .

13 * ابتلاء : در بلا افکندن ، دچار کردن ، آزمایش و امتحان و گرفتاری و رنج و سختی . مصدر باب افتعال در عربی .

14 * مرزوق : روزی داده شده ، بهره مند ، خوشبخت ، کسی که به او رزق و روزی داده شده . اسم مفعول از مصدر ارتزاق در زبان عربی .

15 * اطوار : جمع طور . انواع و اصناف ، حالتها و کیفیتها ، حالات و هیأتها . و نیز به معنی به یک بار ، قال اللّه تعالی «خلقکم اطواراً»

16 * برهمن : در سانسکریت به معنی مطلق پیشوایان روحانی ، یکی از سه طبقه مردم در آیین برهمایی . بت پرست و زناربند ، و حکما و دانشمندان و پیر و مرشد بت پرستان و هندوان و آتش پرستان . و اصیل و نجیب هنود را نیز برهمن گویند . و بعضی گفته اند چون نام حضرت زردشت براهام بوده و بیاس حکیم از هندوستان به امتحان وی به ایران آمده و بعد از ملاقات و مقالات سرسپرده ی کیش و آیین او گردیده به هندوستان بازگشت ، طریقت او را به هندیان بیاموخت ، آن طایفه را برهمن لقب شد و براهمة به قانون عرب جمع آن گشت . براهمه طبقه اعلی درآیین هندو و در نظام طبقاتی هند می باشند و وظیفه اصلی برهمن مطالعه و تعلیم وداها و اجرای مراسم دینی است . برهمن حق پرداختن به کارهایی که هدف آنها به دست آوردن مال است ندارد ، و مالک چیزی نتواند بود . زندگی برهمن به چهار مرحله تقسیم می شود و در مرحله چهارم به طور کلی از این دنیا و علایق آن منقطع می شود و همّ خود را وقف کارهای نیک و تفکر در امور الهی می کند .

17 * قاقُم : حیوان کوچکی است از موش بزرگتر شبیه سنجاب و سمور که جانوران دیگر را شکار میکند . پوستش نرم و سفید و دمش کوتاه و سر دم آن سیاه است که گرانبهاتر از پوست سنجاب بوده واو را برای پوستش شکار می کنند .

18 * اطلس : نوعی پارچه ی ابریشمی پرزدار ، جامه ی ابریشمی .

19 * سُخره : ذلیل و مقهور و زیردست ،کسی که مردم او را ریشخند کنند ، آنکه به کار بی مزد گمارده شود .

20 * هَباء : گرد و غبار که از روزن در آفتاب پدید آید ، خاک نرم که از زمین بلند شود و در هوا پراکنده گردد . و نیز مردم کم خرد را گویند . جمع آن اهباء .

21 * عَون : مساعدت ، یاری ، مددکار ، پشتیبان . جمع آن اعوان .

22 *  مرآت : نمودن ، نمایش دادن ، آیینه .

23 * زَخّار : در عربی به معنای بسیار پُر و لبریز ، پرآب و مواج ، صیغه مبالغه است . و در فارسی به معنای نعره زننده و شور و بانگ کننده ، چراکه لفظ «زخ» در فارسی به معنی شور و بانگ آمده و دراین صورت «زخار» کلمه ای است مرکب از لفظ «زخ» و کلمه «'ار» .

24 * کَرّار : بازگرداننده ، بسیار حمله کننده یا سخت حمله کننده در جنگ .

25 * نوائب : حوادث ، پیش آمدها . جمع نائبه .

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 


اشعار زیبای میرزا حبیب خراسانی، عالم شاعر شیعی در قرن سیزدهم در مدح امیر مومنان علی (ع)

 


شعر زیر، بخشهایی از ترکیب‌بندی در مدح آن عزیز و اشاره به عید غدیر است که میرزا حبیب خراسانی، عالم شاعر شیعی در قرن سیزدهم هجری، آن را سروده است.

 ای گل‌رخ دل‌فریب خودکام          وی دلبر دل‌کش دل‌آرام 
شد وقت که باز دور ایام              گامی بزند موافق کام 
برخیز تو نیز آسمان وار                یک‌روز به‌کام ما بزن گام 
بستان و بده بگو سرودی              برخیز و برو بیا بزن جام 
چون خرمن گل به عشوه بنشین      چون سرو روان به جلوه بخرام 
 از شام به‌ عیش کوش تا صبح        وز صبح به طیش باش تا شام 
امروز بگو مگر چه روز است            تا گویمت این سخن به اکرام
موجود شد از برای امروز               آغاز وجود تا به انجام 
امروز ز روی نص قرآن                  بگرفت کمال، دین اسلام 
امروز به امر حضرت حق                شد نعمت حق به خلق اتمام 
امروز وجود پرده برداشت             رخساره‌ی خویش جلوه‌گر داشت 


وقت است که باز جام گیریم              

از لعل لب تو کام گیریم

آهوی رمیده‌ی دو چشمت            رام ار نشود به دام گیریم 
یک بوسه حلال‌وار از آن لب           گر می‌ندهی حرام گیریم 
چشم تو به عشوه خون ما ریخت       از لعل تو انتقام گیریم 
از گیسوی تو کمند سازیم              از ابروی تو حسام گیریم 
از صف‌زده خیل مژگانت                فوجی سپه نظام گیریم 
یک رویه بدین سلاح و لشکر           ملک دو جهان به کام گیریم 
امروز که عیش قدسیان است         ما نیز قدح مدام گیریم 
خورشید می و هلال ساغر               از دست مه تمام گیریم 
یک ره به حرم یکی به دیر است        ما زین دو بگو کدام گیریم؟ 
زهاد قدح ز حور و غلمان                ما از کف تو غلام گیریم 
دستار دهیم رهن و جامی              از باده‌کشان به وام گیریم 

هم باده علی‌الرئوس نوشیم           هم بوسه علی‌الدوام گیریم 

جبریل صفت بیا در این بزم            ساغر بدهیم و جام گیریم 
این نغمه به روز و شب سراییم         وین زمزمه صبح و شام گیریم 
از خلق جهان علی غرض بود             او جوهر و ماسوی عرض بود 

بودند علی و ذات احمد 
یک نور به بارگاه سرمد 

چون عهد وجود گشت معهود           چون مهد شهود شد ممهّد 
آیینه شکافت از تجلی                   یک جلوه بتافت در دو مشهد 
یک شمع فروخت در دو روزن          یک روح شد از دو تن مجسّد 
عین هم و غیر هم چه حرفی            کش خوانی مدغم مشدّد 
این نکته نه من ز خود سرایم           کش خوانده خدای نفس احمد 
ای کآینه‌ای تحیر افزا                     وی آینه‌ی جمال سرمد 
اسلام به نام توست برپا                 ایمان به حسام تو مشیّد 
ای وصف رخ تو بی‌تناهی                 وی مدح لبت فزون‌تر از حد 
تا روز ازل اگر به تکرار                   تضعیف کنم حروف ابجد 
از مدح تو یک ز صد نگویم              کاوصاف تو را نمی‌توان عد 
هرگز نکند خدا قبولش                 آن‌را که تو از نظر کنی رد 
مهر تو اگر نبود در خلد                  هرگز نشدی کسی مخلّد 
قهر تو اگر نبود در نار                    هرگز نشدی کسی موبد 

زاهد همه ساله مست نامت 
عارف همه روزه مست جامت

ای اسم تو اصل هر مسمّا              وی جسم تو جان جمله اشیا 
وصف تو فزون ز حد امکان             مدح تو برون ز حد احصا 
در مدح تو سوره‌ای‌ست یاسین       در وصف تو آیتی‌ست طاها 
مداح نبی، مدیح قرآن                 گوینده جناب حق‌تعالی 
گیتی همه قالب و تواش روح         عالم همه صورت و تو معنی 
در کاخ دویی تو بودی اول             این است بیان نقطه‌ی با 
از خصم تو گفت حق به‌ قرآن         چندین به کنایه لات و عزّی 
یک جلوه ز چهره‌ی تو تابید             در بزم‌گه دنی تدلّی 
آن‌خال نهفته زیر گیسو               چون ماه گرفته لیل یلدا 
از مهر رخش گرفت پرتو               وز عکس لبش فزود لالا 
تابید به ممکنات نورش               گردید عیان ذوات اشیا 
از نقطه‌ حروف یافت ترکیب          وز حرف خطوط شد هویدا 
زین نقطه که بود قطب ایجاد         هرچ از کم و بیش گشت پیدا

زین بیش سخن نمی‌توان گفت       این است کمال عقل دانا 
زین تعمیه عقل حیرت افزود         تا لعل تو حل کند معمّا 
چون پای خرد به گل فرو رفت        وز سر بگذشت آب دریا 
این سرّ نهان نگفته خوش‌تر          وین راز درون نگفته اولی 
جبریل بریخت پر در این کوی         گنجشک کجا و صید عنقا 
جایی که بسوخت بال جبریل           ما را دل و جان بسوزد آنجا 


آنجا که عقاب پر بریزد 
از پشه‌ی لاغری چه خیزد؟ 

روی تو که قبله‌ی صلوة است        مجموعه‌ی عالم صفات است 
عنوان تجلی ظهور است               دیوان کمال حسن ذات است 
افزون ز مدارج عقول است          بیرون ز جهات ممکنات است 
سردفتر مصحف وجود است        سرلوح کتاب کائنات است 

جز مدح تو هرکه هرچه گوید      دانسته یقین که ترّهات است 
ابروی تو قبله‌ی نماز است           گیسوی تو عروه‌ی نجات است 
لعل لب تو که خود معماست         حلّال جمیع مشکلات است 
زلف کج تو که خود پریشان          بی‌شائبه جامع‌الشتات است 
بر لعل لبت مگر خط سبز             خضر از پی چشمه‌ی حیات است 
عهدی ز الست با تو بستیم          آن عهد همیشه باثبات است 
نوشد ز لب تو کوثر آن‌کس          کز خط تو در کفش برات است 
از چشمه‌ی قند می‌خورد آب         آن ‌سبزه که نام او نبات است 
وصف رخ تو نگفته خوش‌تر           این راز نهان نهفته خوش‌تر 

آیینه‌ی کبریا علی بود 
مرآت خدانما علی بود 

پیری که به ‌بر نمود تشریف           از خلقت «هل‌اتی» علی بود 
شاهی که به سر نهاد دیهیم          از افسر «إنّما» علی بود 
هر نامه که شد فرود از حق          در مدحت مرتضی علی بود 
هر جلوه که کرد چهره‌ی دوست     بر خاطر اولیا علی بود 
هر نامه که از خدای، جبریل         آورد به مصطفی علی بود 
یک حرف بس‌ست اگر کسی هست   در خانه که حرف با علی بود 
آن نقطه‌ی «با» که پیش یکتا            پشتش به دعا دوتا علی بود 
با ختم رسل عیان و پنهان            با سایر انبیا علی بود 
بر موضع خاتم نبوت                  آن کس که نهاد پا علی بود 
کام همه را روا علی بود               درد همه را دوا علی بود 
... بر دوش نبی که برتر از عرش    آن کس که نمود جا علی بود 
آن کش به احد نمود احمد           از «ناد علی» ندا، علی بود 
شایسته‌ی «هل اتی» علی بود         زیبنده‌ی «لافتی» علی بود 
آن شه که قبول خواهد از لطف       فرمود مدیح ما علی بود 
آن پرده فکن که پرده برداشت      از «لوکشف الغطا» علی بود 


بی‌پرده بگو علی خدا نیست 
لیکن ز خدای هم جدا نیست

 

 ------------شعری دیگر از   ایشان --------

ای گلرخ دلفریب خود کام

وی دلبر دلکش دل آرام

شد وقت که باز دور ایام

گامی بزند موافق کام

بر خیز تو نیز آسمان وار

یک روز به کام ما بزن گام

بستان و بده بگو سرودی

برخیز و برو بیا بزن جام

چون خرمن گل به عشوه بنشین

چون سرو روان به جلوه بخرام

از شام به عیش کوش تا صبح

وز صبح به طیش باش تا شام

امروز بگو مگر چه روز است

تا گویمت این سخن به اکرام

موجود شد از برای امروز

آغاز وجود تا به انجام

امروز ز روی نصّ قرآن

بگرفت کمال، دین اسلام

امروز به امر حضرت حق

شد نعمت حق به خلق اتمام

[378]

 ------------شعری دیگر از   ایشان --------

امروز وجود پرده برداشت

رخساره خویش جلوهگر داشت

امروز که روز دار و گیر است

می ده که پیاله دلپذیر است

چون جام دهی به ما جوانان

اوّل به فلک بده که پیر است

از جام و سبو گذشت کارم

وقت خم و نوبت غدیر است

برد از نگهی دل همه خلق

آهوی تو سخت شیر گیر است

در عشوه آن دو آهوی چشم

گر شیر فلک بُوَد، اسیر است

در چنبر آن دو هندوی زلف

خورشید سپهر دستگیر است

می نوش که چرخ پیر امروز

از ساغر خور پیاله گیر است

امروز به امر حضرت حق

بر خلق جهان، علی امیر است

امروز به خلق گردد اظهار

آن سرّ نهان که در ضمیر است

آن پادشه ممالک جود

در ملک وجود بر سریر است

چندان که به مدح او سرودیم

یک نکته زصد نگفته بودیم

در دیده ز باده خواب داری

بر چهره ز طرّه تاب داری

چون زلف پریش خویش بر خویش

پیچیده و اضطراب داری

در سر هوس قتال داری

در کف قدح شراب داری

با غم زدگان جدال داری

با دل شدگان عتاب داری

از عیش مگر نخفتهای دوش

کامروز به دیده خواب داری

دوشینه چه خوردهای که امروز

چشمان خوش خراب داری

حرفی ز لبت سؤال کردم

از چشم دو صد جواب داری

بر نقطه خال از خط زلف

صد دائره مُشک ناب داری

چرخیکه گهی شب و گهی روز

گه ماه و گه آفتاب داری

از زلف پریش و خطّ مشکین

صد دفتر و صد کتاب داری

ای ترک ختا مگر تو امروز

آهنگ ره صواب داری

یک بوسه ز وام ما ادا کن

اکنون که سر ثواب داری

تا کی ندهی زکاة این حُسن

کافزون ز حد نصاب داری

[379]


 ------------شعری دیگر از   ایشان --------

مرغ دل ما نمود بسمل

گویا هوس کباب داری

امروز پیاله بی حساب آر

اندیشه گر از حساب داری

عالم همه هر چه بود و هستند

امروز به یک پیاله مستند

وقت است که باز جام گیریم

از لعل لب تو کام گیریم

آهوی رمیده دو چشمت

رام ار نشود، به دام گیریم

یک بوسه حلالوار از آن لب

گر می ندهی، حرام گیریم

چشم تو به عشوه خون ما ریخت

از لعل تو انتقام گیریم

از گیسوی تو کمند سازیم

از ابروی تو حسام گیریم

از صف زده خیل مژهگانت

فوجی سپه نظام گیریم

یک رویه بدین سلیح و لشگر

ملک دو جهان به کام گیریم

امروز که عیش قدسیان است

ما نیز قدح مدام گیریم

خورشید می و هلال ساغر

از دست مه تمام گیریم

یک ره به حرم یکی به دیر است

ما زین دو بگو کدام گیریم

زهّاد قدح ز حور و غلمان

ما از کف تو غلام گیریم

دستار کنیم رهن و جامی

از باده کشان به وام گیریم

هم باده علی الرؤوس نوشیم

هم بوسه علی الدوام گیریم

جبریل صفت بیا در این بزم

ساغر بدهیم و جام گیریم

این نغمه به روز و شب سرائیم

وین زمزمه صبح و شام گیریم:

از خلق جهان، علی غرض بود

او جوهر و ماسوا عرض بود

بودند علی و ذات احمد

یک نور به بارگاه سرمد

چون عهد وجود گشت معهود

چون مهد شهود شد ممهّد

آیینه شکافت از تجلّی

یک جلوه بتافت در دو مشهد

یک شمع فروخت در دو روزن

یک روح شد از دو تن مجسّد

[380]


 ------------شعری دیگر از   ایشان --------

عین هم و غیر هم چه حرفی

کش خوانی مدغم و مشدّد

این نکته نه من ز خود سرایم

کش خوانده خدای، نفس احمد

ای آینه تحیر افزا

وی آینه جمال سرمد

اسلام به نام توست بر پا

ایمان به حسام تو مشید

ای وصف رخ تو بی تناهی

وی مدح لبت فزونتر از حد

تا روز ازل اگر به تکرار

تضعیف کنم حروف ابجد

از مدح تو یک ز صد نگویم

کاوصاف تو را نمی توان عد

هرگز نکند خدا قبولش

آن را که تو از نظر کنی رد

مهر تو اگر نبود در خلد

هرگز نشدی کسی مخلّد

قهر تو اگر نبود در نار

هرگز نشدی کسی مؤبّد

زاهد همه ساله مست نامت

عارف همه روزه مست جامت

ای اسم تو اصل هر مسما

وی جسم تو جان جمله اشیا

وصف تو فزون ز حدّ امکان

مدح تو برون ز حدّ احصا

در مدح تو سورهایست یاسین

در وصف تو آیتی ست طاها

مدّاح نبی، مدیح قرآن

گوینده جناب حق تعالی

گیتی همه قالب و تواش روح

عالم همه صورت و تو معنا

از خصم تو گفت حق به قرآن

چندین به کنایه لات و عزّا

یک جلوه ز چهره تو تابید

در بزمگه دَنی تَدَلّی

آن خال نهفته زیر گیسو

چون ماه گرفته لیل یلدا

از مهر رخش گرفت پرتو

وز عکس لبش فزود لالا

تابید به ممکنات نورش

گردید عیان ذوات اشیا

از نقطه حروف یافت ترکیب

وز حرف خطوط شد هویدا

زین نقطه که بود قطب ایجاد

هرچ از کم و بیش گشت پیدا

زین بیش سخن نمی توان گفت

این است کمال عقل دانا

[381]

 ------------شعری دیگر از   ایشان --------

زین تعمیه عقل حیرت افزود

تا لعل تو حل کند معمّا

چون پای خرد به گل فرو رفت

وز سر بگذشت آب دریا

این سرّ نهان نگفته خوشتر

وین راز درون نگفته اولی

جبریل بریخت پر در این کوی

گنجشک کجا و صید عنقا

جایی که بسوخت بال جبریل

ما را دل و جان بسوزد آنجا

آنجا که عقاب پر بریزد

از پشّه لاغری چه خیزد

آن پرده که پردهدار حق بود

بیرون ز جهات ما خَلَق بود

آن نکته که در کتاب ایجاد

دیباچه صفحه و ورق بود

در مکتب عشق و درس توحید

اطفال وجود را سبق بود

آن شاهد لاله رخ که در بزم

بر چهرهاش از حیا عرق بود

آن چهره که در حجاب گیسو

پوشیده چو نور در عَشَق بود

آن شمع که در زجاجه نور

پیدا چو صباح در شفق بود

امروز فکند زلف و گیسو

از چهره مَهوشش به یک سو

ای آینه جمال توحید

ای آینه کمال تمجید

هم فاتحه صحیفه جود

هم خاتمه کتاب تأیید

وصف تو برون ز عدّ و تعداد

مدح تو فزون زِ حدّ و تحدید

در وصف رخت ندیده گوید

هر کس سخنی به حدس و تقلید

در وصف تو آیتی ست اخلاص

در مدح تو سورهایست تحمید

ای نقطه زیر بای بسمل

اُنموزج داستان تجرید

کردی چو سفر ز کوی اطلاق

زیکشور قید و ملک تقیید

از نقطه خال دال زلفت

چون قافیه باز ذال گردید

گفتی چو به لب رسید جانت

خواهی رخ دلفریب من دید

صد بار به لب رسید جانم

در حسرت این خیال و اُمّید

[382]

شد معرفت تو اصل توحید

دیباچه فصل و وصل توحید

حبیب خراسانی

دیوان میرزا حبیب خراسانی/ 224

 

علم بهتر است یا ثروت ؟ از زبان مقدس مولای متقیان امیر مومنان علی ابن ابی طالب سلام الله علیه و الا آله

 

 علم بهتر است یا ثروت؟

جمعیت زیادی دور حضرت حضرت علی (ع) حلقه زده بودند. مرد وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:
-
یا علی ! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟


- حضرت علی (ع) در پاسخ گفت:  علم بهتر است ؛  زیرا علم میراث انبیا ست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شدا د.


 مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌ طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید : یا اباالحسن ! سؤالی دارم، می ‌توانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد فرمود : بپرس ! مرد که آخر: جمعیت ایستاده بود پرسید: -علم بهتر است یا ثروت؟


 - حضرت علی (ع) فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.


نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست.- در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد، -و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار! 


هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید:-یا علی ! علم بهتر است یا ثروت؟


-حضرت‌ حضرت علی (ع) در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌ شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود .


نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد.


-حضرت‌ حضرت علی (ع) در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار وثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.


-با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه‌کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتراست یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخرجمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد: -یا علی ! علم بهتر است یا ثروت؟


امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد.


مرد ساکت شد. همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به ‌ حضرت علی (ع) و گاهی به تازه‌واردها  دوخته می‌شد. در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت ‌حضرت علی (ع) وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید:


-یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت ؟


-امام دستش را به علامت سکوت بالا برد و فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.مرد آرام از جا برخاست و کنار دوستانش نشست؛ 


آن‌گاه آهسته رو به دوستانش کرد و گفت: بیهوده نبود که پیامبر فرمود: من شهر علم هستم و حضرت علی (ع) هم درِوازه آن! هرچه از او بپرسیم، جوابی در آستین دارد، بهتر است تا بیش ازاین مضحکة مردم نشده‌ایم، به دیگران بگوییم، نیایند! مردی که کنار دستش نشسته بود، گفت: از کجا معلوم! شاید این چندتای باقیمانده را نتواند پاسخ دهد، آن‌وقت در میان مردم رسوا می‌شود و ما به مقصود خود می‌رسیم! مردی که آن طرف‌تر نشسته بود، گفت:


 اگرپاسخ دهد چه؟ حتماً آن‌وقت این ما هستیم که رسوای مردم شده‌ایم! مرد با همان آرامش قلبی گفت: دوستان چه شده است، به این زودی جا زدید! مگر قرارمان یادتان رفته؟ ما باید خلاف گفته‌های پیامبر را به مردم ثابت کنیم.-در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید ،  -که امام در پاسخش فرمود :


علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.


سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت. همه ازپاسخ‌‌های امام شگفت‌زده شده بودند که- نهمین نفر وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:  یا علی ! علم بهتر است یا ثروت؟


 امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود : علم بهتر است ؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.


نگاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد ,  او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌ رو چشم دوخت.  مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید: -یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟


 نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای حضرت علی (ع) مردم به خود آمدند: علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند.


فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. سؤال کنندگان، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای امام را شنیدند که می‌گفت:


اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم.

 قال رسول الله : انا مدینه العلم و علی بابها   :  


"من شهر دانش و آگاهی هستم و حضرت علی (ع) دروازه ورود به آن شهر"پیامبر اسلام (ص)



 

1- علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیا ست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شدا د.

 

2- علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.


3- علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار .

 

4- علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌ شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود .

 

5- علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار وثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.

 

6- علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد.

 

7- علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.

 

8- علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.

 

9- علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.

 

10- علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و تواضع‌اند.


  

اینها باقی فرمایشات امام علی علیه سلام است که در سایر مواقع در باره علم فرموده اند



11- علم بهتر است : زیرا مال به چنگ مومن و کافر می آید ولی دانش نصیب مومن می گردد .

 

12- علم بهتر است : زیرا همه مردم در کار دین خود به عالم نیاز دارند ولی به صاحب مال نیازی ندارند .

 

13- علم بهتر است : زیرا دانش در گذشتن از پل صراط آدمی را نیرو می بخشد ولی مال مانع عبور اوست .



 

قال رسول الله : انا مدینه العلم و علی بابها  ( من شهر علمم و علی دروازه آن .

مولوی

مثنوی معنوی

دفتر اول

بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست

از علی آموز اخلاص عمل

شیر حق را دان مطهر از دغل

..................*****....................

ای علی که جمله عقل و دیده‌ای

شمه‌ای واگو از آنچ دیده‌ای

تیغ حلمت جان ما را چاک کرد

آب علمت خاک ما را پاک کرد

بازگو دانم که این اسرار هوست

زانک بی شمشیر کشتن کار اوست

صانع بی آلت و بی جارحه

واهب این هدیه‌های رابحه

صد هزاران می چشاند هوش را

که خبر نبود دو چشم و گوش را

باز گو ای باز عرش خوش‌شکار

تا چه دیدی این زمان از کردگار

چشم تو ادراک غیب آموخته

چشمهای حاضران بر دوخته

آن یکی ماهی همی‌بیند عیان

وان یکی تاریک می‌بیند جهان

وان یکی سه ماه می‌بیند بهم

این سه کس بنشسته یک موضع نعم

چشم هر سه باز و گوش هر سه تیز

در تو آویزان و از من در گریز

سحر عین است این عجب لطف خفیست

بر تو نقش گرگ و بر من یوسفیست

عالم ار هجده هزارست و فزون

هر نظر را نیست این هجده زبون

راز بگشا ای علی مرتضی

ای پس سؤ القضا حسن القضا

یا تو واگو آنچ عقلت یافتست

یا بگویم آنچ برمن تافتست

از تو بر من تافت چون داری نهان

می‌فشانی نور چون مه بی زبان

لیک اگر در گفت آید قرص ماه

شب روان را زودتر آرد به راه

از غلط ایمن شوند و از ذهول

بانگ مه غالب شود بر بانگ غول

ماه بی گفتن چو باشد رهنما

چون بگوید شد ضیا اندر ضیا

چون تو بابی آن مدینهٔ علم را

چون شعاعی آفتاب حلم را

باز باش ای باب بر جویای باب

تا رسد از تو قشور اندر لباب

باز باش ای باب رحمت تا ابد

بارگاه ما له کفوا احد

 

یاعلی مددی

فصل اول ولادت مقدس / بخش اول : تولد در مکان مقدس

فصل اول ولادت مقدس


بخش اول : تولد در مکان مقدس

روز دهم از ماه رجب سال سی ام عام الفیل در شهر مکه آغاز واقعه است ، ماجرای  که تاریخ بشریت را دگرگون ساخت ، و سرآغاز تولد فردیست که  زندگی او بیشتر شبیه افسانه و رویا ست ، و حضور او در جهان باعث افتخار بشریت و آدمیت است .

او چنان شرافتی به مقام انسان بخشید ،که تا آن زمان سابقه نداشت ، اعمال حیرت انگیزو شجاعتهای بی نظیرش باعث شد تا فرشتگان آسمانی علت فرمان خداوند به سجده  مقام آدم و آدمیت را بشناسند و به این سجود مباهات کنند.

در آن دوران ، عربستان در شرک و بت پرستی غرق بود , کعبه تنها یادگار حضرت ابراهیم و اسماعیل به محل نگهداری و نصب بت های سنگی و چوبی بدل شده بود.

هر قبیله ای برای خود بتی مخصوص داشت که آنرا می پرستید ، برخی از آنها کنار کعبه نصب شده بودند , وبرخی در داخل کعبه , اما هنوز خود کعبه دارای قداستی بی بدیل بود , البته بسیار کم رنگ تر ازگذشته پرشکوه حضرت ابراهیم و اسماعیل علیه سلام .

اما اکنون مردم خدای کعبه را که الله نامیده می شد  در میان انبوهی از دست ساخته های خودشان قرار داده بودند ، و قداستی برتر از سایر بت ها برایش قائل نبودند ! این یعنی شرک محض ، ولی در این میان عده بسیار اندکی هنوز به آئین پاک اجدادشان ابراهیم و اسماعیل (ع)  ایمان داشتند و تنها خدای کعبه را (که الله نامیده می شد) میپرستیدند اما به دلیل جهل اکثریت، ایمانشان را از عموم مردم پنهان می داشتند اما از اسامی که برای فرزندانشان با پسوند الله می نهادند می شد این امر را دریافت . مانند عبدالله پدر پیامبراسلام(ص).

 دراین گروه طایفه بنی هاشم از قبیله قریش ، مشهورترین خانواده یکتا پرست بودند و منصب کلیدداری کعبه که مقام معتبری بشمار می رفت به این خاندان و بزرگشان جناب عبد المطلب  جد بزرگ پیامبر اعظم (ص) تعلق داشت و به همین دلیل ما به نام عبدالله در بین فرزندان این خانواده که قبل از اسلام بدنیا آمده اند برخورد  میکنیم .روزی (روز دهم از ماه رجب سال سی ام عام الفیل ) جناب عباس بن عبدالمطلب و یزیدبن قضیب و گروهی از بنی هاشم بنا به عادت معمول خود در کنار کعبه نشسته بودند ومشغول صحبت کردن بودند که ناگاه چهره بانوی متین و با وقار ، از دور هویدا شد . او کسی نبود جز حضرت فاطمه بنت اسد همسر گرامی ابوطالب عموی پیامبر (ص) بزرگ اسلام و کلیددار خانه کعبه ،  که آهسته و آرام بسوی دیوار کعبه می رفت ودرد جانکهی از سیمایش آشکار بود .

ایشان بنزدیکی حجر اسماعیل رسید و در آنجا سر به آسمان بلند کرد و فرمود :

{پروردگارا من بتو و و بر هر پیامبر (ص) و رسولی که فرستاده ای ایمان آورده ام و بهر کتابی که نازل فرمودی تصدیق نموده ام وبه گفته های جدم ابراهیم که این بنا را بالا برده اقرار می کنم واز تو مسئلت دارم بحق این فرزندی که در وجود من است وبا من سخن میگوید و سخن گفتن اودرتنهائی بامن به یقین از آیات جلال و عظمت توست . خدایا این وضع حمل را بر من آسان گردان. }

همه ناظرین که بنا به نقل اکثر تواریخ تعداد آنها به بیش از چهارصد نفر می رسید شهادت داده اند که دراین هنگام بناگاه صدای شکافتن دیوار را شنیدیم و متوجه شدیم دیوار ازهم باز شد و بانو بی اختیار پا به درون کعبه گذاردند و باز باهمان صدا دیوار به هم آمد و بسته شد .

هیچ کس باور نمیکرد که چنین اتفاقی روی داده و همه متعجب و بهت زده تنها ناظر ماجرا بودند .

پس از چند لحظه حاضرین به خود آمده وبه طرف  دیوار کعبه رفتند ابتدا مشغول باز کردن درب کعبه شدند ، اما در قفل بود ، پس قرار شد جناب ابوطالب کلیددار کعبه را باخبر کنند ، و چند لحظه بعد جناب ابوطالب نگران ودوان دوان از راه رسید و بلافاصله مشول باز کردن قفل شد اما هرچه سعی کرد کمتر نتیجه گرفت و متوجه شد این ماجرا از اسرار الهی ست و چاره ائ جز صبرکردن نیست .

مورخین نقل می کنند که ماجرا سه روز بطول انجامید ودر طول این سه روز جریان رفتن حضرت فاطمه بنت اسد بدرون کعبه در هر کوچه و بازار طنین انداز شد ، ازین رو مردم زیادی به دور خانه کعبه ، جمع شده بودند و هرکس برای انجام کاری خارج میشد جای خود را به دیگری می سپارد . و پس از مدتی که دوباره بازمی گشت جای خود را باز پس میگرفت تا از دنبال کردن ماجرا عقب نماند .

بلاخره درروز سوم که مصادف با سیزدهم رجب سال سی ام عام الفیل ( سال ولادت پیامبر اکرم (ص)) دیوار کعبه از همان نقطه ای که قبلا بسته شده بود بازشد و حضرت فاطمه بنت اسد درحالی که نوزادی در آغوش گرفته بود ،  از کعبه ، خانه خدا خارج شد و در حالی که لبخند میزد رو به جمع حاضران نموده فرمود :

{ ای بینندگان  پروردگار من مرا بسبب این فرزند برگزید و برهمه جهانیان برتری داد و هنگام بیرون آمدن هاتفی به من ندا داد که نام او را علی بگذار.}

جناب ابو طالب که پیشایش همه منتظر خروج او از کعبه بود به استقبالش آمد و فرزند را از او گرفت و به خاطر سالم بودن همسر و فرزندش سر به آسمان بلند کرد و خدای تعالی را بسیار سپاس گفت ، و این شعر را سرود :

یارب یا ذالغس الدجی             والقمر المبتلج المضی

بین لنا من حکمک المقضی     ماذاتری فی اسم ذالصبی؟

ترجمه :

ای خدائیکه شب تاریک و روز روشن و ماه پرتوافکن را آفریدی بما الهام کن نام این مولود را چه بگذاریم.؟

ناگاه از آسمان لوحی سبز و بسیار زیبا در برابر دیدگان جناب ابو طالب فرو آمد و که روی آن با خطی خوش نوشته شده بود :

خصصتما بالولدالزکی       والطاهر المطهر المرضی

فاسمه من شامخ العلی      علی اشتق  من   العلی

 ترجمه :

خصوصیت این مولو پاکیزگی اوست و او طاهر است و مطهر و اسم شامخ او علیست وعلی  ازعلی علا اشتقاق یافته است .

وبه این ترتیب قهرمان روایت ما علی بن ابی طالب علیه السلام ، متولد شد و قدم به درون جهان فانی نهاد او حرکت خود را از کعبه آغاز کرد ، حرکتی که به شهادت در محراب مسجد ختم شد ، و ما قصد داریم حوادث و رویداد های مهم مابین این دو گام بلند را در حد توانایی اندک خویش بررسی و موشکافی کنیم ، تا ببینیم این ابر مرد چگونه زیست و چه چیزی به دنیا آموختو چه میراثی از خود بیادگار گذاشت .

این واقعه مهم را تمام کتب تاریخی مربوط به صدر اسلام  روایت کرده اند و مستندترین مدرک شکافیست که برروی دیوار کعبه موجود است و با نقره پوشیده شده است وحجاج هنگام طواف آن را یارت کرده و به آن مولد علی میگویند اما ما به جهت رعایت قانون مستند بودن همه مطالب این کتاب ، به بخشی از مهمترین این منابع اشاره میکنیم.[1] -[2]- [3]-[4] -[5] -[6] -[7] -[8]-[9]-[10]-[11]

  

 ماجرای ولادت حضرت مسیح علیه سلام و مقایسه آن با ولادت حضرت علی(ع):

 

آیات 22 الی 26 از سوره مریم مربوط به همین ماجراست  اما تفاوت این دو بانو بسیار است وبا اینکه حضرت مسیح پیامبر (ص) الولعزم است لهذا  خداوندبه مادرش دستور می هد که از مسجد خارج شده و اورا در بیرون از مسجد بیت المقدس بدنیا آورد ، در صورتی که حضرت فاطمه بنت اسد هنگام وضع حمل از طرف خداوند به درون کعبه دعوت میشود ، و نوزاد خود را در آنجا بدنیا میآورد و این چیزی نیست جز افضل بودن بانو فاطمه بنت اسد و مولود گرامیش حضرت علی ابن ابی طالب و این ماجرا باعث فخر هر مسلمان است و البته این معجزه سرآغاز معجزات دیگریست که بعدها بدست علی بن ابی طالب علیه سلام ، اتفاق افتاده است.

* اولین فضیلتی که باید در صدر طومار فضائل علی علیه سلام درج شود شرافت  ولادت در کعبه مقدس , خانه خدا و سجده گاه همه مسلمین جهان است که برای هیچ کس در طول تاریخ بشریت روی نداده و علی در این فضیلت یک و تنهاست *

-تصویر برخی از منابع اهل سنت در اینباره :

 


Related image


____________________________________

هنگامی که پیغمبر آینده اسلام به سن سی سالگی رسید، حادثه‏ای بس بزرگ در شهرمکه روی داد که از هرجهت‏بی‏نظیر بود، و بیش از هر کس به خاندان آن حضرت مربوط می‏شد. این حادثه بزرگ ولادت علی (علیه السلام) در خانه کعبه بود که گدشته از عموم دانشمندان شیعه، جمعی از علمای منصف عامه نیز آن را اعتراف دارند

[1] - علامه ابو عبدالله محمدبن یوسف الکنجی شافعی متوفی 658 در کتاب کفایة الطالب ص 261

[2] - علامه میرزا محمد علی اردوباردی متولد 1312 ه (از علمای بزرگ معاصر درنجف اشرف) کتاب «امیرالمؤمنین و الکعبه‏» در اثبات ولادت حضرت امیر در بیت الحرام را تالیف نموده که در نوع خود کتابی ابتکاری است و تا آنجا که می‏گوید: «جز او کرم الله وجهه کسی در خانه خدا متولد نشده و چقدر مناسب است که امام ائمه در محلی که قبله مسلمین است متولد گردد. سب الذریعه الی تصانیف الشیعه ج 2 ص 352

[3] - علامه امینی به تفصیل پیرامون ولادت علی (علیه السلام) درکعبه بحث نموده و ازجمله از دانشمند عالیقدر عامه حاکم نیشابوری در کتاب «مستدرک ص ماجرا را 483 نقل می کند: صحیحین‏» ج 3

[4] - حلبی در کتاب سیره  جلد اول صفحه 165 علامه شبلنجی ص 76  -- نقیب حلب در کتاب غایة الاختصار فی اخبار النبویات العویه المحفوظ الغبار ص  97  --   کمال الدین محمدبن طلحته  الشافی در ص 11  کتاب مطالب السئول فی مناقب آل رسول

[5] - شهاب الدین سید محمود الوسی صاحب تفسیر کبیر در کتاب شرح قصیده عینیة عبدالباقی افندی عمری ص 15 در ذیل این بیت قصیده او در مدح مولای متقیان: انت العلی الذی فوق العلی رفعا ببطن مکة عندالبیت اذ وضعامی‏نویسد: «اینکه امیر کرم الله وجهه در خانه خدا متولد شده، در دنیا امری مشهور، و در کتب فرقین سنی و شیعه ذکر شده است.

[6] -(وقد تواتر الاخبار ان فاطمة بنت اسد ولدت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب کرم الله وجهه فی جوف الکعبه)

[7] - امینی علامه کتاب مشهور (الغدیر ج 6 ص 22

[8] - کفایة الخصام ص 41

[9] - سعودی در مروج الذهب ص 76

[10] - ابن صباغ ملکی در فصول المهمه ص 14

حان من یضع الاشیاء فی مواضعها و هو احکم الحاکمین

[11] - این نقطه تا این اواخر در دیوار کعبه مشخص بود. بیشتر زائران شیعه هنگام طواف خانه کعبه چون به آن نقطه می‏رسند که هنوز هم علامتی دارد آن را می‏بوسند 

فصل هفتم / - بخش دهم تمجید مقدس (40 حدیث از زبان رسول الله(ص) در باره علی (ع) )

- بخش دهم  تمجید مقدس (احادیثی از زبان رسول الله(ص) در باره علی (ع) )

حضرت رسول اکرم و پیامبر اعظم , محمد مصطفی مربی و استاد علی مرتضی (ع) بهترین شخص جهت  معرفی و شناساندن شخصیت الهی و بی همتای امیر المومنین علی علیه سلام است .

بدین منظور در این آخرین بخش از کتاب خورشید ولایت ترجمه چهل حدیث از فرمایشات گهربار رسول الله  را که در باره عظمت و شان و مقام مولای متقیان و امیر مومنان , علی بن ابی طالب علیه سلام افاذه فرموده اند را  بعنوان  اختتامیه ایی متبرک در انتهای کتاب ذکر کرده , از درگاه خالق منان علو درجات را برای اولیا دین ومعرفت و رحمت خاص را جهت مومنین و هدایت و رستگاری را برای همه ابناء بشر مسئلت می نمایم و امیدوارم که این مختصر تلاش را که به منظور ایجاد وحدت هرچه بیشتر و بهتر بین همه برادران دینی مسلمان از هر سنخ و صنف و گروه و دسته پیرامون شخصیت شخیص امیر مومنان علی ابن ابی طالب علیه سلام صورت گرفته است  را  از این فقیر به فضل خویش  پذیرفته و لطف خویش قبول فرمایند و نام این حقیرفقیر سرا پا تقصیر را در زمره علاقه مندان  صادق و پیروان عاشق و یاران صمیمی  و بسیاربسیار  نزدیک آن جناب  ضبط و ثبت بفرمایند .

انشاالله تعالی

و من الله توفیق

به اتمام رسید این تلاش

با هرچه بود از کژی وکاست

تو به مرحمت بکن قبولش راست

 در تاریخ 22/09/1395 هجری شمسی

مصادف با 12 ربیع الاول سال 1438 هجری قمری

که مصادف شدبا ولادت رسول الله(ص) به روایت اهل تسنن و

درود و سلام و ثناازآستان احدیت برپیامبراعظم(ص) وآل کساو اولاد طاهرینشان بعددی که حد و نهایت آنرا کسی جز خدا به شمار نتواند آورد چرا که آنها چراغ هدایت اند و کشتی نجات .

 **********************************************

1-حدیث استماع : حضرت رسول فرمود : خداوند عالم برای برادرم علی فضائلی عنایت فرمود و اختصاص داده که جز او کسی نمی تواند بشمرد . کسی که یکی از فضائل او را از روی عقیدت یاد کند و بگوید خداوند گناهان گذشته و آینده او را می بخشد هر چند با گناه جن و انس در عرصه قیامت بیاید و هر کس یک فضیلت او را بنویسد و حفظ کند و بگوید و در ورقی باقی گذارد فرشتگان برای او طلب آمرزش میکنند و هرکس یک فضیلت از او بشنود و بگوش هوش بسپارد ، خداوند گناهان او را بیامرزد و هرکس کتابی را مطالعه کند که فضایل علی در آن نوشته شده گناهانش محو گردد . (ابو نعیم اصفهانی و علامه حللی )

2- حدیث آل : علی (ع) آل محمد(ص) است و اولاد او نسل محمد(ص) است . (تاریخ الخلفا سیوطی جلد اول صفحه 64 و دارالمنشور صفحه 39 )

3- حدیث ابتلا : همانا خداوند در حدیث قدسی می فرماید در علم ازلی ما چنین گذشته است که علی را خود بیآزمایم و خلق را به علی بیآزمائیم و امتحان نمائیم ((پس علی مبتلی به خلایق است در حب و بغض او )) (در کتاب حلیه اولیا )

4-حدیث اجتماع : پیغمبر خدا (ص)  فرمود :اگر همه مردم بر دوستی علی متفق می شدند آتش جهنم خلق نمی شد . (فردوسی دیلمی از ابن عباس )

5-حدیث الحق یا احق : پیغمبر خدا (ص) در حق علی فرمود : خدایا حق را با او ملازم گردان و به علی فرمود حق با تست و علی با حق است و حق با علی و این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا آنکه کنار حوض کوثر بر من وارد گردند . (جمع بین کتب صححاح)

6- حدیث دیگر در باره حق خلافت علی : پیغمبر خدا (ص) فرمود : یا علی هیچکس از تو سزاوارتر به مقام خلافت من نیست . (کشف التفاسیر- حافظ ابومحمد ثعلبی متوفی 217)

7- حدیث احصاء : پیغمبر خدا (ص) فرمود : خداوند متعال برای برادرم علی آنقدر فضیلت قرار داده که جز خدا کسی نمیتواند آنها را احصاء وشماره کند . (فضایل احمد حنبل و حافظ ابو عمرو فزاری متوفی 206 )

8- حدیث کل شی احصیناه فی امام مبین : از پیامبر در تفسیر این آیه پرسیدند امام مبین تورات است ، فرمودند نه ، گفتند انجیل است ، فرمودند نه ، گفتند قرآن است فرمودند نه ، آنگاه علی (ع) رسید در این لحضه پیامبر(ص) فرمودند اینست امام مبین و امام بحق و ناطق که خداوند علوم اولین و آخرین را در او جمع و احصاء فرموده است .(پیامی بزرگ از بزرگ پیامبران صفحه 171)

9- حدیث استوی : پیامبر اکرم (ص) فرمود :اسلام به نیروی شمشیر علی از خصومت کفار و مشرکین پیراسته شد .(ابو نعیم اصفهانی در کتاب حلیه الاولیا متوفی 430)

10- حدیث اطلاع : پیامبر اکرم (ص) خطاب به دخترش فاطمه زهرا میفرماید : خدای متعال به اهل زمین به علم کامل نظر فرمود و مرا به رسالت انتخاب کرد ، پس از آن باز به علم کامل به اهل زمین نگریست و شوهر تورا برگزید و بمن وحی فرستاد که او را با تو تزویج کنم و او را وصی خود گردانم .(حافظ خطیب بغدادی متوفی 463)

11- حدیث افضل الناس : پیامبر(ص) فرمود : ضربتی که علی در جنگ خندق بر عمروبن عبدود زد ثوابش از عمل امت من افزونتر است و در احادیث دیگر فرمود : علی افضل اوصیا و افضل انصار و مهاجرین است و افضل خلق خداوند است . (ابن مغازی شافعی متوفی 483)

12-حدیث انتجاء : پیامبر (ص) در باره علی (ع) فرمود: من علی را برنگزیدم و بزرگ نگردانیدم بلکه خداوند او را برگزید و اختیار نمود و بزرگ گردانید .(مسند احمد حنبل و صحیح ترمذی)

13- حدیث اهلی : پیامبر(ص) در ذیل خبر مباهله سر بلند کرد و فرمودند : پروردگارا علی و فاطمه و حسنین اهل بیت من هستند . (سعدبن وقاص در مسند ترمذی متوفی 279)

14- حدیث باب علم : پیامبر بارها و بارها فرمود : من شهر علمم و علی دروازه این شهر .( جامعه صغیر سیوطی 911)

15- حدیث بشری : پیامبر(ص) فرمود : یا علی تو وصی و جانشین و وزیر و وارث و پدر فرزندان من هستی . (ابو نعیم اصفهانی حلیته الاولیا )

16- حدیث ائمه : پیامبر(ص) فرمودند :  پیشوایان پس از من دوازده نفر هستند ، که اول آنها توئی یاعلی و آخرشان قائم مهدی است که خداوند مشارق و مغارب را بدست او میگشاید .(احمد حنبل در مسند صفحه 281 چاپ 1211 از براءبن عازب[1] چنین روایت نموده است .

براءبن عازب میگوید در سفر حج با رسول خدا بودیم که در غدیر خم فرود آمدیم و اعلام نماز جماعت دادند و برای رسول خدا زیر دو درخت را جاروب نمودند نماز ظهر را بگذارد و دست علی را گرفته بود و فرمود آیا نمی دانید که من به مومنین از خودشان اولی به تصرفم ؟ گفتند چرا . پس دست علی را بگرفت و فرمود هرکس من مولای او هستم علی مولای اوست ، پروردگارا هر کس علی را دوست دارد او را دوست بدار و هر که او را دشمن دارد او را دشمن بدار و پس از آن عمر علی را استقبال نمود و گفت ای پسر ابیطالب گوارا باد تورا این مقام که هر صبح و شام مولای هر مومن و مومنه ای تا آخر حدیث . (همه صححاح سته این حدیث را نقل نموده اند .)

17- حدیث امان : پیغمبر(ص) فرمود:  اهل بیت من امان ساکنین زمین هستند . (این حدیث به 5 طریق از عامه و 4 طریق از خاصه نقل شده است .)

18- حدیث تمسک : پیغمبر(ص) فرمود: هرکس بخواهد براه نجات باشد و از فتنه ها و حوادث مصون بماند باید پس از من دست توسل و تمسک بدامان ولایت علی بزند ، راه علی راه نجات است . (احمد حنبل درمسند)

19-حدیث ثقلین : پیغمبر اکرم(ص) فرمود : در میان شما دو چیز را وامیگذارم که اگر به دامن آندو چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد آنها قرآن و اهل بیت من هستند .(صحیح ترمذی)

20- حدیث حروف مقطع قرآن : از عجائب قرآن کریم این است که اگر حروف مقطع نورانی قرآن را در کنار هم بگذاریم و حروف مشابه را یکی بگیریم این جمله بدست می آید : (علی صراط حق نمسکه) یا (صراط علی حق نمسکه) ترجمه : طریق علی حق است و ما از راه حق پیروی خواهیم کرد .(از عامه 39 حدیث و از خاصه 82 حدیث وارد شده است .)

21- حدیث حب : پیغمبر اکرم (ص) فرمود :  دوستی علی حسنه است جبرئیل برمن نازل شد و گفت یا محمد خدایت امر فرموده که علی بن ابیطالب را دوست بداری کسی که علی را دوست بدارد مرا دوست داشت ، دوستی علی حسنه و ثواب و نیکوئی است که هیچ گناهی به آن زیان نمیرساند .(کفایه الخصام صفحه 396)

22-حدیث خیر : پیامبر اکرم (ص) در باره حضرت علی (ع) فرمودند : علی بهترین بشر است ، هر که منکر شود کافر است ، علی بهترین نیکوکاران است ، علی بهترین این امت است ، علی بهترین کسی است که جانشین من می باشد ، علی بهترین اهل بیت من است ، علی بهترین خلایق است ، علی بهترین امت است که پس از تو برای فرمانروائی آفریده ام .(جابر و حذیفه و خطیب خوارزمی )

23- حدیث ذکر :  ثعلبی از جابر جعفی در ذیل آیه (فاسئلوااهل الذکر) و منادی در حرف ذال نقل میکند که که پیغمبر فرمود مراد از آیه اهل ذکر علی است و یاد علی عبادت است و خود او فرمود نحن اهل الذکر .

24- حدیث سد باب : پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود : تمام در های مسجد پیغمبر را که به خانه سایر اصحاب باز می شد ببندند بجز خانه خودشان وخانه علی علیه سلام و فاطمه زهرا و علت این کار این است که آنها همیشه طاهراند و در حدیث دیگر فرمود یا علی حلال نیست هیچکس غیر از من و تو مجاور مسجد باشیم . (خصایص نسائی صفحه 17)

25- حدیث سما و سنام : پیامبر(ص) فرمود : مثل من و اهل بیت من مانند نمازهای پنجگانه است، من مانند نماز صبح و علی مانند نماز ظهر و فاطمه چون نماز وسطی و حسن و حسین چون نماز مغرب و عشاء هستند .

ابوهریره گفت از پیغمبر(ص) شنیدم که در آسمان 4صد هزار و در آسمان پنجم سیدهزار و در اسمان هفتم فرشتگان بیش از قبیله ربیعه و مضر هستند دیدم همه بر علی امیرالمومنین و دوستان او صلوات میفرستند و استغفار برای شیعیان او میکنند .(ابوهریره در کتاب شرف النبی)

26- حدیث شجره : پیغمبر فرمود : من و علی از یک درختیم و سایر مردم از درختان دیگر .

27- پیامبر اکرم (ص) به ام سلمه فرمود : ای ام سلمه این سخن را بشنو و گواهی ده  همین علی است که امیر مومنان و بزرگ مسلمانان و صندوق علم من و دریست که از آن در باید بشهر علم و دین وارد شد و او برادر من و در دین و یگانه دوست من در دنیا و آخرت است و با من در بلند ترین مقام بهشت خواهد بود . (شرح ابن ابی الحدید معتزلی)

28- حدیث صراط : پیامبر اکرم (ص) فرمود : علی صراط محمد و آل محمد است ، و در حدیث انس روایت شده که فرمود : چون قیامت برپا شود و پل صراط را روی آتش جهنم بکشند که هیچ کس به بهشت نمی تواند برود مگر از روی این پل و از روی آن نمی گذرد کسی مگر نامه ولایت و دوستی علی در دست داشته باشد .

و در روایت دیگر است جواز من علی بن ابیطالب ، جواز عبور از پل باید مسجل به موهر و مهر علی باشد .

29- پیامبر اکرم (ص) فرمود : یا علی خوشا بر حال آنکه تو را دوست بدارد و اطاعت کند و وای بر حال کسی که تو را انکار کند و کینه تو را در دل بگیرد .(از عامه به 5 طریق و از خاصه به 11 طریق این حدیث آمده است .)

30- حدیث عروه : پیامبر اکرم (ص) فرمودند : پس از من فتنه پدید می آید که محیط افکار را تیره و تاریک میگرداند کسی در آن میان نجات می یابد که به زنجیر محکمی دست یابد . اصحاب گفتند یا رسول الله آن زنجیر و حلقه محکم کیست ؟ پیامبر(ص) فرمود : ولایت و دوستی علی است که بزرگ جانشینان من است .(منظور از جانشینان ائمه معصوم علیه سلام اند )

31- حدیث عدن : پیامبر اکرم(ص) فرمودند : خداوند چون بهشت عدن را آفرید ، فرمود خود را زینت ده و بهشت عدن خود را بیآراست و چهره خود را پیراست . پس خطاب شد بعزت و جلال خودم سوگند که تورا جز برای مومنین نیآفریدم ، آنگاه پیغمبر(ص) رو به علی کرده فرمود : یا علی تو بزرگ مومنان هستی و مومنان شیعیان تو هستند و اضافه فرمود : بحق کسی که مرا برسالت فرستاده بهشت عدن را جز برای تو و شیعیانت نیآفریده است .

32- حدیث علمته تعلیم و تعلم : پیغمبرخدا (ص) فرمود : هیچ علمی از وحی نیآموختم مگر آنکه آن علم را به علی آموختم و من شهر علمم و علی درب مدینه علم است . (ابن مغازی متوفی 483)

33- پیامبر اکرم(ص) فرمود : سر لوحه مومن دوستی و ولایت علی بن ابی طالب است .

34- حدیث غیاض : پیامبراکرم(ص) فرمود:  یا اباالحسن اگر دریا جوهر شود و درختان علم قلم گردند و همه جن و انس نویسنده و محاسب شوند ، فضائل و مناقب تو را نتوانند بشمارند .

35- در شواهد التنزیل و ثعلبی در تفسیر آیه (قل لا اسئلکم علیه اجرا الاالموده فی القربی) و احمد حنبل در مسند خود مینویسد : دوستی علی و فاطمه و فرزندان آنهاست . بخاری در صحیح خود می نویسد قربی آل محمد هستند .

36- حدیث لوا : پیامبر اکرم (ص) فرمودند : روز قیامت علی پرچم دار شفاعت من است  و بدست او کلید گنجهای رحمت پروردگار است .

37- حدیث لا حساب : پیامبر اکرم فرمودند : روز قیامت هفتاد هزار سلسله از امت من بدون حساب وارد بهشت میشوند .

آنگاه التفات به علی نموده فرمودند : یا علی آنها شیعیان و دوستان تو هستند و تو پیشواو رهبر آنها هستی .

38- پیامبر اکرم(ص) فرمود : من از خدا خواستم این راه صراط المستقیم برای علی و مخصوص او باشد . خداوند هم را مستقیم را مخصوص علی فرمود .

39- حدیث مع الحق : پیامبراکرم(ص) فرمودند: همیشه حق با علی است و علی برحق است و هرکجا حق است علی است و هرجا علی ست حق آنجا دور می زند . حق از علی جدا نیست و علی از حق جدا نمی شود تا سر حوض کوثر بر من وارد شود . (جمع بین صححاح)

40- حدیث مواسات : احمد حنبل در مسند خود می نویسد: در جنگ احد همه فرار کردند عثمان گریخت و خود را به مدینه رسانید و ابوبکر و عمر از جبهه جنگ گریختند و تنها علی بود که از پیامبر(ص) محافظت می کرد و جبرئیل نازل شد و فرمود این است معنی مواسات .

 

 

-  برخی ازمنابع و ماخذ کتاب

برخی ازمنابع و ماخذ استفاده شده در کتاب به ترتیب حروف الفبا

1- ....آنگاه هدایت شدم ، تالیف دکتر محمد تیجانی تونسی ، ترجمه سید محمد جواد مهری ، ناشر بنیاد معارف اسلامی چاپ سی و هشتم  1386 .

2- اسرار آل محمد ، ترجمه کتاب سلیم بن قیس متوفی 76 هجری قمری ، ترجمه اسماعیل انصاری ، ناشر انتشارات علامه قم  چاپ دوم  1413  هجری قمری .

3- امالى طوسى ، شیخ طوسى متوفاى 460، چاپ قم ، مکتبه المفید: ص ‍ 384.

4- انوار الیقین فى امامه امیرالمؤ منین علیه السلام ، حسین بن بدرالدین حسنى یمنى متوفاى 670 ، 6-  الإمامة و السیاسة، ابن قتیبه دینورى، ج 1،  جواب على الى معاویه، (انتشارات شریف رضى، قم 1388 هـ ق).

5- الاحتجاج ، ابومنصور احمد طبرسى متوفاى 548 چاپ قم ،: جلد 1.

6- الغارات ، تالیف ابو اسحاق ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال معروف به هلال ثقفی ، ترجمه عبد المحمد آیتی ناشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چاپ اول 1371

7- پیام بزرگ از بزرگ پیامبران تلیف و ترجمه حسین عمادزاده  چاپ 1350  تهران             

8-  تاریخ الخلفاء، جلال الدین سیوطى، تحقیق محمدمحى الدین عبدالحمید، ص 163، فصل فى خلافة عثمان.

9- تذکرةالحفاظ ، ذهبی ، جلد1 ، ناشر: داراحیاءالتراث العربی، بیروت، لبنان

10-  تاریخ طبری یا تاریخ الرسل یا الملوک (224 310)  ترجمه ابولقاسم پاینده انتشارات اساطیر چاپ تهران.

11- تحلیلی بر مواضع سیاسی علی بن ابی طالب (ع) ، تالیف اصغر قائدان ، ناشر انتشارات امیر کبیر ، چاپ سوم 1378

12- در خلوت علی زیباترین سروده های پارسی در مقام علی (ع) انتشارات حافظ نوین چاپ سوم 1376

13- در مکتب فاطمه سلام الله علیه ، تالیف دکتر علی قائمی ناشر انتشارات امیری چاپ اول 1371

14- دلائل الامه ، ابوجعفر محمد بن جریر طبرى امامى از علماى قرن پنجم ، چاپ قم ، موسسه بعثت ، 1413:

15- کشف الغمه فى معرفه الائمه علیه السلام ، ابوالحسن على بن عیسى اربلى متوفاى 693، چاپ بیروت ، دار الکتاب الاسلامى ، جلد 2.

16- کنزالعمال، متقی هندی، جلد10 ، ناشر: موسسةالرسالة، بیروت، لبنان

17- شرح نهج البلاغه ، ابن میثم بحرانى متوفاى 679، چاپ بیروت ، 1401، دار العالم الاسلامى : جلد5  

18- شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، عزالدین ابوحامد عبد الحمید بن هبه الله بن محمد المدائنی المعتزلی (586 655) تحقیق ابوالفظل ابراهیم ، قاهره داراحیاء الکتب العربیه 1378 و قم منشورات مکتبه آیه الله نجفی 1404 .        

19- الشافى فى الامامه سید مرتضى علیم الهدى متوفاى 436، چاپ تهران ، موسسه الصادق ، 1410: جلد 4.

20- علی بزرگمرد جاودانه تاریخ تالیف بدر تقی زاده انصاری ناشر انتشارات کوثر چاپ اول 1376

21- فان فلوتن ، تاریخ شیعه و علل سقوط بنی امیه ، ترجمه مرتضی هاشمی حائری .

22-  فروغ ولایت، جعفر سبحانى، ص 446 (انتشارات صحیفه، چاپ اول، اسفند 1368). 

23- قضاوتهای حضرت امیر المومنین(ع) تالیف شیخ ذبیح الله محلاتی چاپ چهارم کتابخانه ارشاد .

24- شرح الاخبار فى فضائل الائمه الاطهار علیه السلام ، قاضى نعمان مغربى متوفاى 363، چاپ قم ، جامعه مدرسین : جلد 3.

25- الدر النظیم فى مناقب الائمه اللهامیم ، جمال الدین یوسف بن حاتم شمامى از علماى قرن هفتم ، چاپ قم ، جامعه مدرسین 1420:.

26-  الفتوح ، ابن اعثم کوفی ، خواجه احمد بن محمد (314 هجری ) هند ، حیدر آباد دکن ، دایره المعارف العثمانیه الطبع الاولی 1388  هجری .

27-الطرائف ، سید رضى الدین على بن طاووس متوفاى 664، چاپ قم ، 1400:.

28- الکتاب المبین ، محمد بن عبدالنبى نیشابورى متوفاى 1232، نسخه خطى کتابخانه آیه الله مرعشى قم ، شماره 1875،.خطى کتابخانه مرکز الابحاث العقائده فم :.

29- منال الطالب فى شرح طوال الغرائب ، مبارک بن محمد بن اثیر متوفاى 606، چاپ مکه ، جامعه ام القرى ، 1399،.

30- شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحدید المتوفى 656، چاپ مصر، دار احیاء الکتب العربیه ، ج 16

31- التذکره الحمدونیه ، ابن حمدون محمد بن حسن متوفاى 562، چاپ بیروت ، دار صار، 1996، جلد31-6

32- بلاغات النساء ابن طیفور احمد بن ابى طاهر متوفاى 280، چاپ قم ، انتشارات بصیرتى:.

33- الفاضل فى صفه الادب الکامل ، ابوالطیب محمد بن احمد وشاء متوفاى 325، چاپ بیروت ، 1411، دار الغرب العربى .

34 مجموعه زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام ، حسین عماد زاده ،چاپ انتشارات نشر طلوع چاپ هفتم

35- معانى الاخبار، شیخ صدوق متوفاى 381، چاپ قم ، مکتبه الداورى : ج 2 ص 295 - 296، جلد 1. 

36- ناسخ التواریخ تالیف میرزا محمد تقی سپهر انتشارات کتابچی چاپ چهارم 1379

37- نثر الدار، ابوسعد منصور آبى متوفاى 421، چاپ مصر، الهیئه المصریه العامه الکتاب : جلد 4.

38- نهج البلاغه جمع آوری تالیف سید رضی ترجمه علی شیروانی ناشر موسسه انتشارات دار العلم 1386چاپ ششم تهران .

39-  نهج الحق و کشف الصدق، علامه حلى، ص 312 (انتشارات دارالهجرة، قم، 1407 هـق)، ذیل نماذج اخرى من نسب معاویه و انسابه و هم الشجرة الملعونه.

40- قرآن کریم ،ترجمه ناصر مکارم شیرازی ، چاپ انتشارات آستان قدس رضوی خط محمد حسین یزدی چاپ هشتم .

منابع اینترنتی استفاده شده در کتاب عبا رتند از سایت های

http://www.tebyan-zn.ir 

http://www.ahlolbait.ir

http://www.najmolhda.ir

http://www.behar.ir

http://www.payambarazam.ir

http://www.123mis.blogsky.com

http://www.hawzah.net

http//:www.emamali.net 

http//:www.valiasr-aj.ir

http://www.goonagoon.org

 



[1] - براءبن عازب از اصحاب پیغمبر(ص) است که در 14 غزوه در حضور پیامبر(ص) جنگید و در سال 24 ری بدست او فتح شد و در جنگهای جمل و صفین هم در رکاب امیر المومنین علی (ع) بود و در زمان مصعب درکوفه وفات یافت .