خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است
خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است

- سخن بزرگان در مدح و منقبت مقام علی (ع)

- سخن بزرگان در مدح و منقبت مقام علی (ع)

حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله طهارین در مدح و منقبت امیر المونین علی علیه سلام سخنان بسیار زیادی فرموده اند لیک دو سخن از ایشان که مشهور است برای اتمام حجت کافیست .

سخن نخست : مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ  ترجمه : هرکس من (پیامبر اسلام ) سرور و راهنمای او هستم پس علی سرور و راهنمای اوست. 

سخن دوم :  أنا مدینة العلم و علی بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب؛ من شهر دانش‌ام و علی دروازه آن است؛ هر کس دانش می‌جوید، باید از آن دروازه وارد شود.


  


- حضرت علی علیه سلام تنها شخص در عالم است که مسلمان و مسیحی و  یهودی و هندو در وصف قدرت و توانائی و فضائل بی شمار ایشان مدیح سرایی کرده و  سخن های نغز گفته اند و همگی  آنها ایشان را  ستوده اند .

اکنون برای حسن ختام این بخش ,  نمونه ائی از اشعار سروده شده در مدح حضرت علی علیه سلام را ذکر می کنیم تا ضمن شیرین شدن کام خوانندگان عزیز و گرامی  , بدینوسیله  عرض ارادتی  خدمت این یگانه راد مرد تاریخ  بشریت  کرده باشیم  .

-  اولین کسی که در مدح و منقبت ایشان اشعاری سرود 

اولین کسی که در مدح حضرت علی شعر گفت حسان بن ثابت شاعر مخصوص پیامبر(ص) است . او که محو عظمت شخصیت حضرت علی شده بود بارها بمناسبت های مختلف در جنگها برای ایشان اشعار زیبائی سرود .

ما در اینجا اشعاری را که در روز غدیر خم برای انتصاب حضرت علی به ولایت و جانشینی پیامبر (ص) سروده را می آوریم .

اصل این اشعار عربی ست و در کتاب الغدیر علامه امینی ترجمه محمد تقی واحدی جلد اول صفحه 34 موجود است اما ترجمه آنها چنین است .

ای امیر المومنان دل وجان من فدای تو باد

و دل وجان همه کسانی که تند یا کند در راه راست گام بر می دارند

آیا مدیحه من و دیگر دوستان بی مزد می ماند ؟!

هیچ مدیحهائی که برای خدا و در راه او باشد بی مزد نمی ماند

این توبودی که در حال رکوع انفاق کردی

جانها همه به فدای تو ای بهترین رکوع کننده و نماز گذار

انگشتری مبارکت را دادی ای سرور سروران

وای بهترین خریدار و ای بهترین فروشنده

پس خدا در شان تو بهترین ولایت( را) نازل فرمود

ولایتت را در محکمات آیات بیان فرمود

این اشعار در روز هجده ام  ذیحجه سال دهم هجرت  که از آن پس به  عید سعید غدیر خم مشهور گشت   سروده شد .

درطول  اعصار مختلف ,  شعرای زیادی دست به خلق آثاری جاویدان در مدح امیر المومنان زده اند که  آنجمله می توان به  نام بزرگانی همچون  :  سنائی غزنوی - فردوسی طوسی - مولوی - سعدی شیرازی و حافظ شیرازی  - شاه نعمت الله ولی - امیر خسرو دهلوی - عمان سامانی - ملک الشعرای بهار - اقبال لاهوری - اوحدی مراغه ائی - ایرج میرزا    - عبد القادر مشهور به بیدل - صائب تبریزی - - شمس الادبا- عرفی شیرازی – کسائی مروزی- فریدالدین عطار نیشابوری - ابولقاسم لاهوتی - محتشم کاشانی - مشفق کاشانی  - ناصر خسرو قبادیانی - نیما یوشیج  - وحشی بافقی - هاتف اصفهانی – میر داماد – حاج میرزا حسن  مشهور به صفی علیشاه – رهی معیری –بهجت تبریزی ملقب به  شهریار در شعر زیبای علی ای همای رحمت  - دکترجواد  نور بخش (نور علیشاه)- اشاره کرد , والبته  بسیاری دیگر از شعرای قدیم وجدید که ما مجال پرداختن به همه آنها را در این کتاب نداریم , اما به جهت آنکه هریک از این اسامی به افرادی عارف و عالم و دانا و شاعر اختصاص دارد و اشعار آنها در از سر شعور سروده شده است ,  لازم دانستم به جهت تبرک چند شعر از این شعرای نامی را بعنوان مشت نمونه خروار  تقدیم نمایم .

 

 -  حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی :

فردوسی طوسی در شاهنامه می فرماید :

خردمند گیتی چو دریا  نهاد     

    برانگیخته موج از و تند با

چوهفتاد کشتی در او ساخته        

      همه  باد  بانها   برافراخته

میانه یکی خوب کشتی عروس    

   پیمبر بدو  اندرون  با  علی

همه اهل بیت نبی ووصی         

        اگر خلد[1] خواهی بدیگر سرای[2]

به نزد نبی ووصی گیر جای        

     گرت زین بد آید کناه من است[3]

نباشد جز از بی پدر دشمنش       

        که یزدان  به آتش بسوزد تنش

هر آنکس که در دلش بغض علی  

    از او خوارتر در جهان  زار کیست

همچنین فردوسی طوسی علیه الرحمه در هجو نامه ائی که برای سلطان محمود غزنوی ساخته در آن به ابیات دیگری در مدح حضرت علی برمی خوریم :

مرا غمزه کردند کان پر سخن     

               به  مهر  نبی و  علی شد کهن

منم بنده ی اهل بیت نبی            

                 ستاینده  خاک   پای  وصی

من از مهر این هردوشه نگذرم       

             اگر  تیغ  شه    بگزرد  بر  سرم

مرا سهم دادی که در پای پیل     

             تنت را  بسایم  چو دریای  نیل

نترسم که دارم زروشن دلی     

                 به دل مهر جان  نبی و علی

بر این زادم هم براین بگذرم     

            یقین دان که خاک پی حیدرم

-  کسایی مروزی :

مدحـــــت کــــن و بستـای کسی را که پیمبـــــر       

         بستــــود و ثنا کـــرد و بدو داد همه کار 

آن کیست بدین حال وکه بوده است و که باشد

          جز شیــــر خداونــــد جهــــان حیدر کرار 

این دیـــــن هـــدی را بــــه مٍثل دایــــره‏ای دان 

        پیغمبــــر مــــا مرکـــز و حیــدر خط پرگار 

علـــــم همــــه عالـــم بـــه علــــی داد پیمبــــــر

        چــــون ابــــر بهاری که دهد سیل به گلزار

-   حکیم سنایی غزنوی :

در   احد[4]  میر حیدر   کرار 

          یافت زخمی قوی در آن پیکار 

ماند   پیکان   تیر در پایش 

           اقتضا  کرد  آن   زمان  رایش 

که برون آرد از قدم پیکان 

          که همان بود مر ورا  درمان 

زود مرد جرایحی چو بدید 

             گفت  باید  به تیغ  باز  برید 

تا که پیکان مگر پدید آید            

             بسته  زخم  را  کلید  آید      

هیچ طاقت نداشت با دم گاز 

           گفت  بگذار تا  به  وقت  نماز 

چون شد اندر نماز حجَامش 

           ببرید آن  لطیف اندامش 

جمله پیکان ازو برون آورد 

          و او شده بی‏خبر زناله و درد 

چون برون آمد از نماز علی 

          آن مر او را خدای خوانده ولی 

گفت کمتر شد آن الم چون است

      وزچه جای نماز پر خون است ؟ 

گفت با او جمال عصر حسین 

   آن بر اولاد   مصطفی  شده   زین 

گفت چون در نماز رفتی تو 

             بر    ایزد   فراز  رفتی   تو 

کرد پیکان برون ز تو حجَام[5] 

          باز  ناداده  از  نماز سلام 

گفت حیدر به خالق الاکبر  

    که مرا زین الم نبود خبر ...

 - حافظ شیرازی علیه الرحمه لسان الغیب :

ایدل غلام شاه جهان باش و شاه باش   

      پیوسته در حمایت و لطف الله باش

از خارجی هزار به یک جو نمی خرند    

   گوکوه تا به کوه منافق  سپاه  باش

چون احمدم شفیع بود روز رستخیز     

    گو این تن بلاکش من پر گناه باش

امروز زنده ائم  به  ولای تو  یا  علی    

     فردا بروح  پاک  امامان  گواه باش

آنرا که دوستی علی نیست کافر است   

     گو  زاهد زمانه و گو شیخ راه باش

مرد خداشناس که تقوا  طلب  کند    

   خواهی سفیدجامه وخواهی سیاه باش

قبر امام هشتم و سلطان دین رضا     

    از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش

دست نمیرسد چو بچینی گلی زباغ       

     باری  به  پای گلبن  ایشان  گیاه  باش

حافظ طریق بندگی شاه پیشه کن    

     وآنگاه در طریق چو مردان راه  باش

 

- عطار  نیشابور :

منطق‌الطیر

درتعصب گوید / حکایت گفتن مرتضی اسرار خویش را با چاه و پر خون شدن چاه

مصطفا جایی فرود آمد به راه

گفت آب آرند لشگر را ز چاه

رفت مردی بازآمد پر شتاب

گفت پر خونست چاه و نیست آب

گفت پنداری ز درد کار خویش

مرتضی در چاه گفت اسرار خویش

چاه چون بشنید آن تابش نبود

لاجرم چون تو شدی آبش نبود

آنک در جانش چنین شوری بود

در دلش کی کینهٔ موری بود

در تعصب می‌زند جان تو جوش

مرتضا را جان چنین نبود خموش

مرتضا را می‌مکن بر خود قیاس

زانک در حق غرق بود آن حق‌شناس

هم چنان مستغرق کار است او

وز خیالات تو بی‌زارست او

گر چو تو پر کینه بودی مرتضی

جنگ جستی پیش خیل مصطفی

او ز تو مردانه‌تر آمد بسی

پس چرا جنگی نکرد او باکسی

گر به ناحق بود صدیق ای عجب

او چو بر حق بود حق کردی طلب

پیش حیدر خیل‌ام المؤمنین

چون نه بر منوال دین جستند کین

لاجرم چون دید چندان جنگ و شور

دفع کرد آن قوم را حیدر به زور

وانک با دختر تواند جنگ کرد

داند او سوی پدر آهنگ کرد

ای پسر تو بی‌نشانی از علی

عین و یا و لام دانی از علی

تو ز عشق جان خویشی بی‌قرار

واو نشسته تا کند صد جان نثار

از صحابه گر شدی کشته کسی

حیدر کرار غم خوردی بسی

تا چرا من هم نگشتم کشته نیز

خوار شد بر چشم من جان عزیز

خواجه گفتی چه فتادست ای علی

آن تو یخنی نهادست ای علی

 

 - مولانا جلال الدین محمد رومی بلخی :

تا صورت پیوند جهان بود علی بود         

     تا نقش زمین بود وزمان بود علی بود

آن قلعه گشای که در قلعه  خیبر                 

  بر کند و بیک حمله و بگشود علی بود

آن گرد سرافراز که اندر ره اسلام              

     تا  کا ر  نشد  راست نیاسود  علی بود

آن شیر دلاور که برای طمع نفس                  

    بر خوان  جهان  پنجه  نیآلود  علی بود

این  کفر نباشد سخن کفر نه اینست           

    تا  هست  علی  باشد  تا  بود  علی بود

شاهی که ولی بود وصی بود علی بود          

      سلطان سخا  و  رم و  جود علی بود

هم آدم و هم شیث و هم ادریس و هم الیاس  

      هم صالح پیغمبر و  داوود  علی بود

هم موسی وهم عیسی و هم خضر و هم ایوب 

    هم یوسف و هم یونس وهم هودعلی بود

مسجود ملائک که شد آدم زعلی بود        

   آدم  چو  یکی  قبله  و  مسجود   علی بود

آن عارف سجاد که خاک درش از قدر     

     بر کنگره   عرش      بیفزود  علی  بود

هم  اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن       

   هم عابد و هم  معبد و معبود علی بود

آن لحمک لحمی [6]بشنو تا که بدانی        

    آن  یار که  او  نفس نبی  بود  علی بود

موسی و عصا و ید بیضاء و نبوت           

     در  مصر  بفرعون  که بنمود  علی بود

چندانکه در آفاق نظر کردم و دیدم    

    از روی یقین در همه موجود علی بود

خاتم که در انگشت سلیمان نبی بود           

       آن  نور خدائی که بر او بود علی بود

آن شاه سرافراز که اندر شب معراج      

     با   احمد   مختار  یکی  بود  علی بود

آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن    

    کردش صفت عصمت و بستود علی بود

مثنوی دیگری از مولانا جلال الدین محمد رومی بلخی :

ای علی که جمله عقل و دیده‌ای

         شمه‌ای واگو از آنچ دیده‌ای

تیغ حلمت جان ما را چاک کرد

     آب علمت خاک ما را پاک کرد

بازگو دانم که این اسرار هوست

    زانک بی شمشیر کشتن کار اوست

صانع بی آلت و بی جارحه 

        واهب این هدیه‌های رابحه

صد هزاران می چشاند هوش را 

       که خبر نبود دو چشم و گوش را

باز گو ای باز عرش خوش‌شکار  

       تا چه دیدی این زمان از کردگار

چشم تو ادراک غیب آموخته 

        چشمهای حاضران بر دوخته

آن یکی ماهی همی‌بیند عیان

      وان یکی تاریک می‌بیند جهان

وان یکی سه ماه می‌بیند بهم

      این سه کس بنشسته یک موضع نعم

چشم هر سه باز و گوش هر سه تیز

       در تو آویزان و از من در گریز

سحر عین است این عجب لطف خفیست

   بر تو نقش گرگ و بر من یوسفیست

عالم ار هجده هزارست و فزون  

    هر نظر را نیست این هجده زبون

راز بگشا ای علی مرتضی 

     ای پس سؤ القضا حسن القضا

یا تو واگو آنچ عقلت یافتست

   یا بگویم آنچ برمن تافتست

از تو بر من تافت چون داری نهان 

    می‌فشانی نور چون مه بی زبان

لیک اگر در گفت آید قرص ماه 

    شب روان را زودتر آرد به راه

از غلط ایمن شوند و از ذهول   

      بانگ مه غالب شود بر بانگ غول

ماه بی گفتن چو باشد رهنما   

    چون بگوید شد ضیا اندر ضیا

چون تو بابی آن مدینه  علم را 

  چون  شعاعی آفتاب   حلم  را

باز باش ای باب بر جویای باب  

      تا رسد از تو قشور اندر لباب

باز باش ای باب رحمت تا ا بد  

         با ر گا ه   ما   له  کفو     ا احد

 -  شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی   :

کس را چه زور وزهره که وصف علی کند 

         جبار در مناقب او  گفته  هل  اتی

زور آزمائی قلعه خیبر که بند او    

        در یکدیگر شکست به بازوی لافتی

 مردی که در مصاف زره پیش بسته بود[7]   

          تا  پیش دشمنان  ندهد  پشت بر غزا

شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود   

       جانبخش در نماز و جهانسوز در دعا

دیباچه مروت و سلطان معرفت  

     لشکر کش  فتوت   و   سردار   اتقیا

فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست 

   مائیم و دست و دامن معصوم مرتضی

 -    محمد حسین بهجت تبریزی  شهریار  :

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را 

     که به ما سوا فکندی همه سایه هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین  

      به علی شناختم من بخدا قسم خدا را

به  خدا که در  دو  عالم  اثر از فنا نماند    

   چو علی گرفته باشد سرچشمه بقا را

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ  

      بشرار قهر سورد همه جان ما سوا را

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن     

   که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

بجز از علی که گوید به پسر که قتل من     

   چو اسیر تست امروز به اسیر کن مدارا

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجاعب    

  که علم کند به عالم  شهدای  کربلا  را

چوبدوست عهد بندد زمیان پاکبازان   

   چوعلی که می تواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت 

        متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را

به دو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت

       که زکوی او غباری به من آر توتیا را

به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت     

   چه پیام ها که دادم همه سوز دل صبا را

چو توئی قضای گردان به دعای مستمندان

   که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی   

    به   پیام   آشنائی   بنوازد   آشنا   را

زنوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب     

غم دل بدوست گفتن چه خوشست شهریارا

 -   مثنوی دیگری از  محمد حسین بهجت تبریزی  شهریار  :

 علی آن شیر خدا

علی آن شیر خدا شاه عرب / الفتی داشت با این دل شب
شب ز اسرار علی، آگاه است / دل شب محرم سرّ الله است
شب علی دید به نزدیکی دید / گر چه او نیز به تاریکی دید
شاه را دید به نوشینی خواب / روی بر سینه دیوار خراب
قلعه‌بانی که به قصر افلاک / سر دهد ناله زندانی خاک
اشکباری که چو شمع بیزار / می‌فشاند زر و می‌گرید زار
دردمندی که چو لب بگشاید / در و دیوار به زنهار آید
کلماتش چو در آویزه گوش / مسجد کوفه هنوزش مدهوش
فجر تا سینه آفاق شکافت / چشم بیدار علی خفته نیافت
روزه‌داری که به مُهر اسحار / بشکند نان جوین افطار
ناشناسی که به تاریکی شب / می‌برد نان یتیمان عرب
تا نشد پردگی آن سرّ جلی / نشد افشا که علی بود علی
شاهبازی که به بال پر راز / می‌کند در ابدیت پرواز
شهسواری که به برق شمشیر / در دل شب بشکافد دل شیر
عشقبازی که هم آغوش خطر / خفت در خوابگه پیغمبر
آن دم صبح قیامت تأثیر / حلقه در شد از او دامنگیر
دست در دامن مولا زد در / که علی بگذرد از ما مگذر
شال می‌بست و ندایی مبهم / که کمربند شهادت را محکم
پیشوایی که ز شوق دیدار / می‌کند قاتل خود را بیدار
ماه محراب عبودیت حق / سر به محراب عبادت منشق
می‌زند پس‌، لب او کاسه شیر / می‌کند چشم اشارت به اسیر
چه اسیری که همان قاتل اوست / تو خدایی مگر ای دشمن دوست
در جهان این همه شر و همه شر / ها علی بشر کیف بشر
کفن از گریه غسال خجل / پیرهن از رخ وصال خجل

 

اشعار سروده شده  در مدح و منقبت حضرت علی (ع)  ,  از شعرای پارسی گوی   بقدر زیاد است که از حد تصور خارج است .

از این میان  دانشمند محترم جناب آقای رضای معصومی بخش مهمی  از این اشعار رادر کتابی تحت عنوان (در خلوت علی) جمع آوری کرده است .

 کار ایشان ستودنی ست وما علاقه مندان را به این اثر ارزشمند که انتشارات حافظ نوین آن را به چاپ رسانده  ارجاع می دهیم .

- سخنان تنی چند از بزرگان در مدح امیر المومنین علی علیه سلام

در اینجا برای حسن ختام به نقل برخی از سخنان دانشمندان  اسلامی وپیرو سایر ادیان  الهی در مدح ومنقبت  حضرت علی علیه سلام می پردازیم و متاسف می شویم که آیا ما هم به اندازه این اشخاص عظمت وبزرگی شخصیت والای علی(ع) را در حد خود شناخته ائیم یا خیر ؟

1- امام شافعی پیشوای اهل سنت و جماعت در فظیلت علی علیه سلام می گوید : اگر علی علیه سلام خود را آنطور که بود نشان می داد مردم جهان همه در برابرش سر سجده بزمین می گذاشتند .

2- حسن بن هائی شاعر پر آوازه عرب در دربار هارون الرشید که جز به بهای سیم وزر سخنی نمی گفت در پاسخ این سئوال که چرا در مدح علی علیه سلام شعری نگفته ائی ؟

گفت ستایش علی (ع) لهیب قلب را فرو می نشاند . درباره این مرد بزرگ چه بگویم که مردم خردمند را ابتدا به حیرت و سپس به عبادت خود واداشت .

3- ابن ابی الحدید معتزلی می گوید : داوری و حکمیت علی (ع) هنوز هم زبانزد همه اهل عدل و انصاف در سر تا سر جهان است  .

4- ابوالعلا معری فیلسوف و شاعر نامدار و نابینای  جهان عرب که عده ائی او را متهم به کفر و الحاد می کنند می گوید : در روزگار دوشفق و دو فجر بر خون دو شهید علی و فرزندش حسین علیه سلام دو شاهد خونینند .

5- گابریل دانگیری دانشمند و نویسنده مسیحی در کتاب مشهور خود بنام شهسوار اسلام می نویسد : علی علیه سلام خطیبی زبر دست و نویسنده ائی توانا و قاضی علیقدر است که در صف موسسین مکتب ها مقام اول را دارد . مکتبی که او تاسیس کرده از جهت صراحت و روشنی و استحکام و منطق و همچنین به جهت تمایل روشن آن به ترقی و تجدد امتیاز دارد . علی علیه سلام بلند همتی و نجابت و راستی را از حد  گذرانده است . فصاحت و بلاغت علی (ع) به پایه ائی است که گوئی سخن را مانند جواهر تراش می دهد .

 

6- توماس کار لایل مسیحی می گوید : ما نمی توانیم از ستایش و مدح علی (ع) خودداری کنیم زیرا جوانی بود شریف القدر و بزرگ منش . سرچشمه رحمت و احساس و مظهر بزرگی و دلاوری با شجاعنی بی مانند . او با مهربانی و لطف و رافت آمیخته بود و عدل و داد تنها شعار اخلاقی این قهرمان مذهبی بشمار می رفت بهترین شاهد این مدعا عبارتی است که پیشش از شهادت خود با فرزندانش  در باب قصاص قاتلش فرمود: من اگر زنده ماندم عفو یا قصاص ضارب با خود من است  و اگر من زنده نماندم و در گذشتم این کار با شماست اگر خواستید او را قصاص کنید و فقط یک ضربت به او بزنید زیرا او یک ضربه به من زده است . و بهیچ وجه او را مثله (قطعه قطعه) نکنید و اگر از او درگذرید و خطای او را ببخشید به پرهیز کاری و جوانمردی نزدیکتر خواهد بود .

7- بولس سلامه دانشمند مسیحی می گوید : من یک مسیحی هستم ولی دیده ائی باز دارم و تنگ نظر نیستم من درباره شخصیتی بزرگ صحبت می کنم که مسیحیان جهان در اجتماعات خود از او سخن می گویند و از تعلیمات او سرمشق می گیرند و دین داریش را پیروی می کنند .

از آنجائیکه در آئینه تاریخ مردم پاک ونفس کش به خوبی نمایان هستند می توان گفت علی (ع) بزرگتر از همه آنهاست او مرتفع تر از مدار ستارگان است و این از خصائص نور است که پاک و منزه باقی می ماند و گرد وغباری نمی تواند آنرا لکه دار و یا کدر نماید . علی(ع) ای استاد ادب و سخن شیوه گفتار تو مانند اقیانوسی ست که در عرصه  پهناور آن دوجهان بهم می پیوندد .

8- ایلیا پاولیچ پطرشفسکی استاد تاریخ و اسلام شناس در دانشگاه لنینگراد روسیه چنین بیان می کند : علی (ع) پرورده محمد و عمیقا به وی و امر اسلام وفادار بود . . . . . . . علی (ع) تا سرحد شور و عشق پایبند دین اسلام بود . . . . . .او صادق راستگو و درست کردار بود در امور اخلاقی بسیار خرده گیر بود و از نام جوئی و مال پرستی به دور و بی شک هم مردی سلحشور و هم شاعر و هم تمام صفات لازمه اولیاء خدا در وجودش جمع بود .

9-جبران خلیل جبران

که از علمای بزرگ مسیحیت، مرد هنر و صاحب ذوق بدیعی است لب به ستایش علی گشوده و چنین می گوید: به عقیده من علی بن ابیطالب ( پس از پیامبر) نخستین مرد از قوم عرب است که وجودش، همه فضائل کامل بودن را در قوم خویش دمید و آهنگ آن را به گوش مردمی رسانید که پیش از آن مانند آن را نشنیده بودند و در بین تاریکی های جاهلیت از روش روشن او متحیر ماندند؛ پس کسی که طریق علی را پسندید به فطرت سلیم بازگشت و آن که از باب خصومت وارد شد جاهیلت را ترجیح داد.

جبران معتقد بود که: دو طایفه شیفته روش علی بودند یکی خردمندان پاکدل و دیگری نیکو سرشتان با ذوق، علی بن ابیطالب شهید عظمت خویش گشت او از دنیا رفت در حالی که نماز بر زبانش جاری و دلش از شوق خدا لبریز بود. مردم عرب، حقیقت مقام او را درک نکردند تا گروهی از مردم کشور همسایه آنها( ایران) برخاسته، این گوهر گرانبها را از سنگ تشخیص داده و او را شناختند.
جبران اضافه می کند که: علی (ع) مانند پیغمبران درگذشت، مقام و شأن او در بصیرت و بینایی چون پیغمبران، مختص شهر، بلد، قوم، زمان و مکان نبوده و شخصیتی بین المللی داشت.

جبران همیشه نام علی (ع) را در مجالس خاص و عام به زبان می آورد، تعظیم می کرد و می گفت علی از جهان رفت درحالی که هنوز رسالتش را به کمال، تبلیغ نکرده بود.

10- کارلایل

فیلسوف انگلیسی، هر گاه به نام علی (ع) می رسید بزرگی علی چنان او را به وجد می آورد و نیروی عظمت آن حضرت چنان تحریکش می کرد که از بحث علمی بیرون می شد و بی اختیار شروع به مدیحه سرایی او می کرد، او درباره علی چنین می گوید: ما نمی توانیم علی را دوست نداشته باشیم و به وی عشق نورزیم زیرا هر چه خوبی هست که ما آن را دوست داریم همه در علی جمع است. او جوانمرد شریف و بزرگواری بود که دلش سرشار از مهر و عطوفت و دلیری بود، از بشر شجاع تر، اما شجاعتش آمیخته با مهر و عطوفت و لطف و احسان بود.پیش از رحلت خود درباره قاتلش از او نظر خواستند، فرمود: اگر زنده ماندم خود می دانم چه کنم و اگر درگذشتم اختیار با شماست، اگر می خواهید او را قصاص کنید یک ضربت بیشتر به او نزنید و اگر عفو کنید به تقوا نزدیک تر است.

11- مادام دیالافوا

در مقام تعریف حضرت علی (ع) چنین می نویسد: احترام علی (ع) در نزد شیعه به منتها درجه است و حقاً هم باید این طور باشد زیرا این مرد بزرگ علاوه بر جنگ ها و فداکاری هایی که برای پیشرفت اسلام کرد، در دانش، فضائل ، عدالت و صفات نیک بی نظیر بود و نسلی پاک و مقدس نیزاز خود باقی گذارد. فرزندانش نیز از او پیروی کردند و برای پیشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند. علی(ع) کسی است که در قضاوت به منتها درجه عدالت رفتار می کرد و در اجرای قوانین الهی اصرار و پافشاری داشت. علی کسی است که اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود، او کسی است که تهدید و نویدش قطعی بود.

12- شبلی شمیل

دانشمندی است که در سال 1335 هجری درگذشت، وی شاگرد برجسته مکتب داروین بود و نخستین کسی است که نظریه" قوه" را در شرق منتشر کرد سپس برخلاف مکتب استاد خود که فردی الهی بود، به انکار مقدسات و جهان ماوراء طبیعت برخاست وتا لحظه مرگ از مکتب مادیگری پیروی نمود.وی با اصراری که در انکار توحید داشت، در برابر شخصیت علی ( ع) سرتعظیم فرود آورده و در مورد او چنین می گوید: امام و پیشوای انسان ها علی بن ابیطالب بزرگ بزرگان و یگانه نسخه ای است که با اصل خود «پیامبر( ص)» مطابق است هرگز اهل شرق و غرب، سخنرانی نظیر او در گذشته و حال ندیده است.

13- میخائیل نعیمه

که از دانشمندان مسیحی است در مقدمه ای که بر کتاب " صوت العدالة الانسانیة" نوشته درباره حضرت علی (ع) چنین می گوید: پهلوانی امام( ع) تنها در میدان جنگ نبود بلکه او در روشن بینی، پاکدلی، بلاغت، سحر بیان، اخلاق فاضله، شور ایمان، بلندی همت، یاری ستمدیدگان و ناامیدان، متابعت حق و راستی و بالجمله در همه صفات پهلوان بود. اگر چه مدت زیادی از حضور او گذشته، اما هر گاه بخواهیم بنیاد زندگی نیکو و سعادتمندی را بگذاریم باید به روش او رجوع کرده و دستور و نقشه را از او بگیریم.

 14- بارون کاردایفو

بارون کاردایفو دانشمند فرانسوی می نویسد: علی مولود حوادث نبود، بلکه حوادث را او به وجود آورده بود، اعمال او مخلوق فکر وعاطفه و مخیله خود اوست، پهلوانی بود که درعین دلیری ، دلسوز و رقیق القلب، و شهسواری بود که در هنگام رزم آرایی، زاهد از دنیا گذشته بود. به مال و منصب دنیا اعتنایی نداشت و در حقیقت ، جان خود را فدا نمود. روحی بسیار عمیق داشت که ریشه آن ناپیدا بود و در هر جا خوف الهی آن را فرا گرفته بود

15- جرجی زیدان  

جرجی زیدان دانشمند مسیحی می گوید: علی علیه السلام همچون آفتاب نیمروز می درخشد.

از دیگر اشخاصی که در باره شخصیت ممتاز حضرت علی علیه سلام سخنی گفته اند می توان به این افراد اشاره کرد :

- - و اشنگتن ارونیک امریکائی – شیخ محمد عبده مفتی اعظم مصر – دکتر طاها حسین – شیخ ابوعلی سینا -کارو شاعر مسیحی  - و بسیار ی دیگر از بزرگان علم وادب و تاریخ که همگی علی علیه سلام را در حد اعلا ستوده اند و به شناخت خویش از ایشان   افتخار و مباهات می کنند و سخنان بسیار زیبائی در مدح امیر مومنان گفته اند که در این مختصر ذکر همه آنها امکانپذیر نمی باشد . 

 


[1] - خلد = بهشت

[2] - دیگرسرای = جهان آخرت

[3] - اگر از این اعتقاد به علی زیان ببینی این به گردن من و گناه من است  

[4] - منظور جنگ احد است دومین جنگ که پیامبر (ص) هم در آن بشدت زخمی شدند

[5] -  پزشک جراح

[6] - لحم = گوشت من و علی یکسیت                      

[7] - زره حضرت علی پشت نداشت