خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است
خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است

فراز هایی از سخنان گهر بار پیامبر اکرم (ص ) و ائمه اطهار (ع ) بخش اول


سخن    پیامبر       اکرم   (ص )         و ائمه     اطهار (ع )      

سرور پیامبران مرسل و گرامی ترین اولینان و آخرینان ، که درود خدا بر او و دودمان گرامیش باد فرمودند: 

 هر گاه ، دل مؤمن ، از بیم خدا به لرزه در آید، گناهان از او فرو ریزد، چنان که برگ از درخت فرو ریزد . 

و نیز فرمودند :

بنده ، تا آنگاه که بلا را نعمت نشمرد، و آسایش را رنج خویش نداند، در شمار مؤمنان نیاید . چه سختی های دنیا، نعمت های آخرتند و آسودگی های دنیا، رنج آن . 

و نیز از اوست که : برترین درودها و کامل ترین سلام ها نثار او باد! - که : خدای تعالی فرمود :

چون بنده ای از بندگان خویش را به رنجی در بدن یا مال ، یا فرزند، دچار سازم ، و آن را به بردباری پذیرا شود، از آن ، شرم دارم که وی را میزان نهم و یا او را نامه عمل بگذارم . 

سخنان حضرت محمد مصطفی(ص)  در مدح و منقبت حضرت زهرا سلام الله علیها

بسم رب الزهرا سلام الله علیها

       فضایل و کمالات فاطمه زهرا سلام الله علیها

       دخترم فاطمه که سرور و سالار بانوان جهان است، از اولین و آخرین و پاره تن من است و نور دیده من است و میوه روح من است که درون من است و حوراء انسیه است. هر وقت در محراب خود برابر پروردگارش بایستد، نورش به فرشتگان آسمان بتابد؛ چنانچه نور اختران بر زمین بتابد

   و خدا به فرشتگانش فرماید:

 فرشتگانم! ببینید کنیزم فاطمه، بانوی کنیزانم را، برابرم ایستاده و دلش از ترس می لرزد و دل به عبادتم داده، گواه باشید که شیعیانش را از آتش امان دادم

 وهمچنین آن پیامبر رحمت فرمودند :

چون او را دیدم به یادم افتاد آنچه پس از من به وی می شود، گویا می بینم خواری به خانه اش راه یافته و حرمتش زیر پا رفته و حقش غصب شده و از ارثش محروم شده و پهلویش شکسته و جنین او سقط شده و فریاد می زند:

 یا محمداه! و جواب نشنود و استغاثه کند و کسی به دادش نرسد و همیشه پس از من غمدیده و گرفتار و گریان است.

یک بار یادآور شود که وحی از خانه اش بریده و بار دیگر یاد جدایی من کند و شب که آواز مرا نشنود، به هراس افتد، آوازی که من با تلاوت قرآن تهجد می کردم و خود را خوار بیند. پس از آن که در دوران پدر، عزیز بوده، در این جا خدای تعالی او را با فرشتگان مأنوس سازد و او را بدانچه به مریم بنت عمران گفتند: ندا دهند و گویند:

 ای فاطمه! خدایت گزید و پاک کرد و بر زنان جهانیان برگزید، ای فاطمه! قنوت کن بر پروردگارت و سجود و رکوع کن با راکعان. سپس بیماری او آغاز شود و خدا مریم بنت عمران را بفرستد او را پرستاری کند و در بیماری او انیس او باشد. این جا است که گوید:

 پروردگارا من از زندگی دلتنگ شدم و از اهل دنیا ملولم، مرا به پدرم رسان. خداوند او را به من رساند و اول کس از خاندانم باشد که به من رسد، محزون و گرفتار و شهید بر من وارد شود و من در این جا بگویم:

 خدایا! لعنت کن هر که به او ظلم کرده و کیفر ده هر که حقش را غصب کرده و خوار کن هر که خوارش کرده، و در دوزخ مخلد کن هر که به پهلویش زده تا سقط جنین کرده، و ملایکه آمین گویند.

* امالی شیخ صدوق، ص 113 و 114.

* نویسنده : عباس عزیزی



بسم الله الرحمن الرحیم

توقیع امام زمان (عج) پیرامون  غلوّ ، که در جواب نامه محمّد بن علی بن هلال کرخی مرقوم فرموده‌اند :

«ای محمّد بن علی! خداوند متعال بالاتر از آن است که به وصف درآورده اند .او منزّه است و حمد وثنا او راست. ما خاندان رسالت شریک در علم خداوند و قدرت او نیستیم، بلکه غیر از خدا هیچ کس از غیب آگاهی ندارد. چنان که خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «ای حبیبم! بگو کسانی که در آسمان‌‌ها و زمین هستند، غیب نمی‌دانند، و فقط خداوند به آن آگاه است.» نمل/65
و من و همه آباء و اجدادم از اولین -آدم و نوح، ابراهیم و موسی و دیگر انبیاء الهی- و از آخرین -محمد و علی و دیگر بزرگواران از ائمه معصومین، سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین- تا امروز که امامت به من رسیده است وتا انتهای عصر من، همگی بندگان خدای عزوجل هستیم.
خداوند عزوجل در قران فرموده است: «کسی که از ذکر و یاد من اعراض کند (روی برگرداند)، زندگی سخت و تنگی خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا محشور می‌کنیم. می‌گوید: پروردگارا،چرا نابینا محشورم کردی؟من که بینا بودم!
خداوند می‌فرماید: آن گونه که آیات ما برای تو آمد ! و تو آن‌ها را فراموش کردی،، امروز نیز تو فراموش خواهی شد..»طه /124-127
،
ای محمّد بن علی! نادانان شیعه و نابخردان آن‌ها موجب آزار و اذیت ما خاندان وحی را فراهم می‌کنند و افرادی که دینشان به اندازه یک بال پشه هم ارزش ندارد! باعث ناراحتی ما هستند..
،
پس من خداوند را که خدایی جز او نیست به شهادت می‌گیرم و البته او برای شهادت، کافی است و هم‌چنین حبیبش محمد (ص) و ملائکه و پیامبران او و نیز تو و هرکس را که از این نوشته من آگاهی پیدا کند ، گواه می‌گیرم ، که از افرادی که می‌گویند ما علم غیب داریم و یا در ملک و سلطنت خداوند بر جهان با او مشارکت میکنیم، و یا ما را در جایگاه ومحلّی، غیر از آن جایگاه و منصبی که خداوند برای ما قرار داده است (و به آن راضی است) و ما را برای آن خلق کرده است، قرار دهد بیزاری می جویم ،
و هم‌چنین بیزارم از کسانی که از آنچه برای تو بیان کردم (بندگی خداوند) و از آنچه در ابتدای نامه‌ام بدان اشاره کردم گامی فراتر بروند..

و من شما را گواه می‌گیرم که هر کس ما از او بیزار باشیم، خداوند و فرشتگان و پیامبران الهی و اولیاء خدا نیز از او بیزارند..

]ای محمّد بن علی!] این توقیع را به عنوان امانت به گردن تو و هرکه نامه من به گوش او برسد قرار دادم و مکلّف هستید که آن را کتمان نکنید و محتوای این فرمان را به همه‌ی دوستان و شیعیان من برسانید
تا شاید خداوند عزّوجلّ گذشته‌های آنان را جبران کند،و (به آن‌ها توفیق عنایت فرماید و در سایه‌ی بهره‌ برداری از کلمات من) آنان به دین حق برگردند و از اموری که نسبت به درستی وانتهای آن آگاهی ندارند، دوری کنند..

پس هرکس از شیعیان و دوستان ما از مضمون فرمان من در این توقیع آگاهی یافت و به آن‌چه در این فرمان به آن امر و نهی شده است عمل نکرد سزاوار لعنت خداوند و ملائکه و فرستادگان و اولیای او خواهد بود..»*
،،
اللهم صل على محمد وآل محمد وعجل فرجهم وألعن أعدائهم من الاولین والاخرین الى یوم الدین

*( طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۴۷۳، ط بیروت.)

 


نقل کرده اند که مردی به نزد امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع) آمد و گفت: یا امیر المومنین ! مرا از خُلق پیامبر اکرم حضرت مصطفی (ص) خبر ده، و جزئی از فضائل اخلاقی او را بیان کن سطری از صحیفه شمائل او را بر خوان.
امیر المومنین (ع) فرمود: تو نعمت های دنیا بر شمار تا من خُلق پیغمبر را به تو بگویم. آن مرد گفت: شمارش نعمت های دنیا را نتوان کرد، و پرورگار عالم در قرآن کریم می فرماید: « و اِن تَعُدََّ نِعمَهَ ا... لا تَحُصوها » اگر نعمتهای خدا را بشمارید نمی توانید.

حضرت امیر المومنین (ع) فرمود: خداوند سبحان تمام نعمتهای دنیا را قلیل می خواند « قُل متاعُ الدُّنیا قلیل » اما اخلاق پیغمبر را عظیم می خواند « وَاَنِکَ لعَلی خلُقٍ عَظیم » وقتی تو از وصف قلیل عاجزی، من عظیم را چگونه توصیف نمایم ...!؟

بدان که اخلاق تمام انبیاء به محمد (ص) تمام شد. و هر یک از انبیاء به خُلقی از اخلاق حمیده، آراسته بوده اند، 
وقتی نوبت دولت به حضرت محمد (ص) رسید، فرمود: بُعِثِتُ لِاتَمَّم مَکارِمَ الاخلاق..

(جوامع الحکایات-شیخ سدید الدین محمد عوفی (
-------------------------------------
صل الله علیک یا رسول الله


 شش سفارش از رسول خدا صل الله علیه و اله و سلم :

حضرت امیر المومنین (ع) می فرمایند:

مردی نزد رسول خدا صل الله علیه و اله و سلم آمد و گفت:

یا رسول الله مرا به عملی راهنمایی کنید، به عملی که به سبب آن:

1-   خدا مرا دوست بدارد.

2-    - مردم مرا دوست بدارند.

3-   -  دارائیم فراوان شود.

4-    - بدنم سالم بماند.

5-    - عمرم طولانی شود.

6-      خدا مرا با تو محشور کند.

رسول خدا صل الله علیه و اله و سلم فرمودند:

این 6 حاجت 6 خصلت می خواهد:

1-اگر می خواهی خدا تو را دوست بدارد از او بترس و از گناه پرهیز کن.

2- اگر می خواهی مردم تو را دوست دارند به آنها خوبی و نیکی کن و به آنچه در دست آنهاست طمع نکن و چشم نیانداز.

3- اگر می خواهی دارائیت فراوان شود زکوه بده.

4- اگر می خواهی بدنت سالم بماند فراوان صدقه بده.

5-و اگر می خواهی عمرت طولانی شود صله رحم کن دید و بازدید خویشان.

6- و اگر می خواهی خدا تو را با من محشور کند سجده را برای خدا طولانی کن.


مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسید و از آرزوی مرگ کردن پرسید



مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسید و عرض کرد آیا به من اجازه میدهید که آرزوی مرگ بکنم؟

حضرت فرمود: مرگ چیزی است که چاره ای از آن نیست و مسافرتی است طولانی که سزاوار است برای کسی که بخواهد به این سفر برود ده هدیه با خود ببرد. (ایا هدایا را اماده کردی)

 پرسید آن هدایا کدامند؟

رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

۱- هدیه عزرائیل 
۲- هدیه قبر
۳- هدیه نکیر و منکر 
۴- هدیه میزان
۵- هدیه پل صراط
۶- هدیه مالک (خزانه دار جهنم)۷- هدیه رضوان (خزانه دار بهشت)۸- هدیه پیامبر
۹- هدیه جبرئیل
۱۰- و هدیه خداوند متعال


اما هدیه عزائیل چهار چیزاست :۱. رضایت حق داران.۲. قضای نمازها.۳. اشتیاق به خداوند.۴.آرزوی مرگ.

اما هدیه قبر چهار چیزاست :۱. ترک سخن چینی۲. استبراء۳. تلاوت قرآن۴. نماز شب.

اما هدیه نکیر و منکر چهار چیزاست :۱. راستگویی.۲. ترک غیبت.۳. حق گویی۴. تواضع در برابر همه


اما هدیه میزان چهار چیزاست :۱. فرو خوردن خشم۲. تقوای راستین۳. رفتن به سوی جماعت.۴. دعوت به سوی آمرزش الهی


اما هدیه صراط چهار چیزاست :۱. اخلاص عمل.۲. زیاد به یاد خدا بودن۳. خوش اخلاقی.۴. تحمل کردن آزار دیگران


اما هدیه مالک(خزانه دار جهنم) چهار چیزاست :۱. گریه از ترس خداوند.۲. صدقه مخفی.۳.ترک گناهان۴.خوش رفتاری با پدر و مادر


اما هدیه رضوان(خزانه دار بهشت) چهار چیزاست :۱. صبر در ناملایمات.۲. شکر بر نعمت.۳انفاق مال در راه اطاعت خداوند.۴.رعایت امانت در مال وقفی


اما هدیه رسول اکرم(ص) چهار چیزاست :۱. دوست داشتن او۲. پیروی از سنت او.۳. دوست داشتن اهل بیت او.۴. زبان را از بدی ها حفظ کردن


اما هدیه جبرئیل چهار چیزاست :
  
۱. کم حرف زدن
2.   
 کم خوردن.
  3.   
کم خوابیدن
4.   
 مداومت بر حمد

اما هدیه خداوند متعال چهار چیزاست :۱. امر به نیکی.۲. نهی از بدی.۳. نصیحت و خیر خواهی برای مردم.۴. و مهربانی کردن با همه


 

سخنان     امیرالؤ منین     علی    (ع )


 پس در نیکی ها سبقت بگیرید ..

درآویختگان به درخت طوبی! و درآویختگان به درخت زقوم !

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در روز اوّل شعبانى گذشت به جماعتى که در مسجدى نشسته بودند و در امر قَدَرْ و امثال آن!گفتگو مى کردند و صداهاى ایشان بلند شده بود و سخت شده بود لجاجت و جدال ایشان..

فرمودند:
اى گروه تازه کارها ! امروز غُرّه شعبان کریم است نامیده است او را پروردگار ما شعبان ،به جهت انشعاب یافتن و پراکنده شدن خیرات در آن
به تحقیق که باز کرده پروردگار شما در او درهاى حسنات خود را و جلوه داده به شما قصرها و خیرات او را به قیمت ارزانى و کارهاى آسانى !پس بخرید آن را
و ابلیس لعین شُعَبهاى شرور و بلاهاى خود را برایتان جلوه داده و شما پیوسته در گمراهى و طغیان مى کوشید و متَمَّسِک مى شوید به شعبهاى ابلیس ، و رُو مى گردانید از شعبهاى خیرات که باز شده براى شما درهاى او ..
چون روز اول شعبان مىشود ابلیس لشکر خود را در اطراف زمین و آفاق آن پراکنده میکند و به ایشان میگویدکه در کشیدن بعضى از بندگان خدا به سوى خود در این روز سعى کنید !

و به درستى که خداى عزوجل ملائکه را در اطراف زمین و آفاق پراکنده مىکند و به ایشان مىفرماید براستى بندگان مرا نگاه داریدو ارشاد کنید ایشان را ،پس همه ایشان به شما نیک بخت مىشوند مگر آنکه امتناع و سرکشى کند ، پس به درستى او که از حد گذشته ! در حزب ابلیس و جنود او میگردد..
به درستى که خداوند عزوجل چون روز اول ماه شعبان میشود امر مىکند به درهاى بهشت ،پس باز مىشود و امر میکند درخت طوبى را ، پس نزدیک مىکند شاخه هاى خود را بر این دنیا ،آنگاه ندا مىکند منادى پروردگار عزوجل : اى بندگان خدا ! این شاخه هاى درخت طوبى است ! پس در آویزید به او که بلند کند شما را بسوى بهشت ! و این شاخه هاى درخت زقوم است ، پس بترسید از او که شما را بسوى دوزخ نبرَد!

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود قسم به آنکه مرا به راستى به رسالت مبعوث نموده که هر که درى از خیر و نیکى را در این روز فرا گیرد پس به تحقیق که در آویخته به شاخه اى از شاخه هاى درخت طوبى ،پس او کشاننده است او را بسوى بهشت و هر که فرا گیرد درى از شر را در امروز پس به تحقیق که در آویخته به شاخه اى از شاخه هاى درخت زقوم پس آن کشاننده است او را بسوى آتش ..

نماز ،روزه ، اصلاح امور خویشاوندان ، کفالت کند یتیمى را ،پرداخت قرض کهنه ، تخفیف به بدهکار ،نیکى کند به پدر و مادر، عیادت کند مریضى ، سفیهى را از ضربه زدن به آبرو و عرض مؤمنى بازدارد،و کسىکه قرآن یا بخشى از آن را بخواند، یاد آرد خداى را ووو..بعد گناهانی که باعث آویختن به زقوم میشوند برشمردند
آنگاه رسول خدا صلى الله علیه و آله نظر خود را به جانب آسمان انداخت اندکى و مىخندید و مسرور بود آنگاه نظر مبارک را به زیر انداخت بسوى زمین پس پیشانى مبارک را درهم کشید و روى مبارکش ترش شد !
آنگاه رو کرد به اصحاب خود و فرمود قسم به آنکه محمد را براستى به پیغمبرى فرستاده که دیدم به تحقیق درخت طوبى را که بلند مىشد و بلند مىکرد آنان که به او درآویخته بودند بسوى بهشت و دیدم بعضى از ایشان را که به یک شاخه از آن درآویخته بودند و بعضى درآویخته بودند به دو شاخه از آن یا به چند شاخه بر حسب فراگرفتن ایشان مر طاعت را و به درستى که هر آینه مىبینم زید بن حارثه را که درآویخته به بیشتر شاخه هاى از آن پس آن شاخه ها بلند مىکند او را به اعلى علیین بهشت پس از این جهت خندیدم و خوشحال شدم
پس نگاه کردم بسوى زمین پس قسم به آنکه مرا براستى به پیغمبرى فرستاده که دیدم درخت زقوم را که پایین مىرفت شاخه هاى او و پایین مىبرد درآویختگان به او را بسوى دوزخ و دیدم پاره اى از ایشان را درآویخته به شاخه اى و دیدم پارهاى از ایشان که درآویخته به دو شاخه یا به چند شاخه بر حسب فراگرفتن او مر قبایح را و به درستى که هر آینه مىبینم بعضى از منافقین را که درآویخته به بیشتر شاخهاى او ! و آنها فرو مى برند او را به اَسفَلِ دَرَکات او ،پس از این جهت روى خود را تُرش کردم و پیشانى را درهم کشیدم...

برگرفته از کتاب کلمه طیّبه-ثقة الاسلام نورى

فاستبقوا الخیرات، إلى الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم فیه تختلفون- المائدة آیه : 48 

و اگر خدا مىخواست شما را یک امّت قرار میداد، ولى [خواست] تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید.

پس در کارهاى نیک بر یکدیگر سبقت گیرید.. 

بازگشت جمیع شما به سوى خداست ، آن گاه در باره آنچه در آن اختلاف میکردید آگاهتان خواهد کرد...

واَلحُمُدُ لِلّهِ رَبَّ العالَمینَ ،

وَ صَلَّی اللهُ عَلی سَیَّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ


بسم الله الرحمن الرحیم

(در عالم‌ ولایت‌ تعدّد نیست‌.(

همه ما محمد هستیم...

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند

به تحقیق که ما یکی هستیم؛ اول ما محمد؛ آخر ما محمد؛ وسط ما محمد، بلکه کل ما محمد صلی الله علیه و آله هستیم

و بین ما هیچ جدایی نیندازید..

«کلنّا واحد؛ اولنا محمد؛ آخرنا محمد؛ اوسطنا محمد و کلنا محمد؛ فلا تفرقوا بیننا»
-
بحارالانوار-علامه مجلسی

(کلهم نور واحد..(

امام صادق(علیه السلام) فرمودند:

«علمنا واحد، فضلنا واحد و نحن شیء واحد؛

 علم و تمام فضایل ما یکی است و ما "یک حقیقت واحد" هستیم..».(بحار)

زید شَحَّام از امام صادق(ع) پرسید که امام حسن(ع) افضل است یا امام حسین(ع) ؟

ایشان فرمودند: «إِنَّ فَضْلَ أَوَّلِنَا یَلْحَقُ فَضْلَ آخِرِنَا وَ فَضْلَ آخِرِنَا یَلْحَقُ فَضْلَ أَوَّلِنَا فَکُلٌّ لَهُ فَضْلٌ ...فضل اولین ما به فضل آخرىن ما ملحق می‌شود و فضل آخرین ما به فضل اولین ما برمی‌گردد و برای همه آنها فضلی است ...خَلْقُنَا وَاحِدٌ وَ عِلْمُنَا وَاحِدٌ وَ فَضْلُنَا وَاحِدٌ وَ کُلُّنَا وَاحِدٌ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ...خلقت، علم و فضل ما یکی هست و همه ما نزد خداوند یکی هستیم... 

پس زید گفت مرا از تعداد خود خبر دهید ، فقال : أخبرنی بعدَّتکم؟
امام فرمودند:: نحن إثنا عشر ، هکذا حولَ عرش ربنا عزّ وجلّ فی مبتدأ خلقنا أوَّلنا محمد، وأوسطنا محمد، وآخرنا محمد))

ما 12 نفر این چنین از اول خلقتمان حول عرش پروردگار بودیم.. اولین ما محمد، وسط ما محمد و آخرین ما محمد است..

«بِنا عُبِدَالله.و بنا عُرِفَ الله .و بِنا وُحِدَ الله تبارک و تعالی **

به ما خدا بندگی شود . و به ما خدا شناخته می شود. و به ما توحید خداوند متعال تحقق می‌یابد..

و صلی الله علی سیدنا محمد و اله الطاهرین

*(بحار الأنوار ج 25 ص 363)**(اصول کافی)

در عالم‌ ولایت‌ تعدّد نیست‌. تمیز و افتراق‌ راه‌ ندارد. تعیّن‌ و تقیّد معنی‌ ندارد. در آنجا ولایت‌ فقط‌ و فقط‌ اختصاص‌ به‌ ذات‌ خدا دارد.

هُنَالِکَ الْوَلَیَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ.

در اینصورت‌ وجود رسول‌ أکرم‌ و أئمّۀ طاهرین‌ که‌ مبدأ اثرند، نه‌ با جهات‌ تعیّن‌ و افتراق‌ و حدود ماهیّتی‌ و هویّتی‌ آنهاست‌، بلکه‌ بواسطۀ اصل‌ تحقّق‌ معنی‌ " عبودیّت‌ و فناء " است‌ که‌ از آن‌ به‌ "ولایت‌" تعبیر میگردد. و عبارت‌ ذیقیمت‌:« أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ، وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ، وَ ءَاخِرُنَا مُحَمَّدٌ، وَ کُلُّنَا مُحَمَّدٌ » اشاره‌ بدین‌ مقام‌ است‌.. و در آنجا هر کس‌ به‌ مقام‌ فنای‌ مطلق‌ برسد و در حرم‌ خدا فانی‌ گردد و وجود مستعار و إنّیّت‌ مجازی‌ و عاریتی‌ او مضمحل‌ گردد، طبعاً و قهراً دارای‌ این‌ ولایت‌ است‌ و اختصاصی‌ به‌ ائمّه‌ ندارد..

در هر زمان‌ و هر مکان‌ افرادی‌ میتوانند خود را بدین‌ مقام‌ برسانند. منتهی‌ اوّلاً باید بواسطۀ متابعت‌ و پیروی‌ از امام‌ معصوم‌ باشد و إلاّ نخواهند رسید،، و ثانیاً عنوان‌ إمامت‌ و پیشوائی‌ برای‌ این‌ ذوات‌ معصومین‌ سلام‌ الله‌ علیهم‌ تا أبد باقی‌ است‌.. زیرا آنان‌ را خداوند پیشوا و رهبر نموده‌ و لوای‌ ارشاد را با مجاهدات‌ عالیه‌ (اختیاراً نه‌ جبراً) بدیشان‌ سپرده‌ است‌.. و این‌ معنی‌ منافات‌ ندارد با آنکه‌ کسی‌ دیگر بتواند به‌ مقام‌ معرفت‌ خدا برسد، و معنی‌ مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ دربارۀ وی‌ تحقّق‌ پذیرد؛ و در حرم‌ خدا با فنا و اضمحلال‌ خویشتن‌ وارد شود. در آنصورت‌ آنجا دیگر نه‌ او هست‌ و نه‌ غیر او..

در حرم‌ ذات‌ رُبوبیّ نه‌ عنوان‌ محمّد است‌ و نه‌ علیّ، و نه‌ سائر إمامان‌، و نه‌ ولیّ دیگری‌ مانند سلمان‌ که‌ دارای‌ أعلی‌ درجۀ از عرفان‌ بوده‌ است.‌. آنجا حقیقت‌ " ولایت‌ واحده‌" است‌، بدون‌ عناوین‌ خاصّه‌ و شکلهای‌ متعیّنه‌؛ و نام‌ محمّد و علیّ و حسن‌ و حسین‌ تا حضرت‌ قائم‌ و أسماء ممیّزۀ ایشان‌ مادون‌ آن‌ مقام‌ است‌. در آنجا ولایت‌ است‌ و بس‌.. و حقیقت‌ و کُنه‌ ولایت‌ دارای‌ معنی‌ واحد بالصِّرافه‌ می‌باشد.

فافْهَمْ یا حبیبی‌ فإنَّهُ دقیقٌ !*

--------------------------
روح مجرد ، یادنامه و بیانات عارف فانی سید هاشم حداد به قلم علامه سید محمد حسین طهرانی(ره)



سخنان     امیرالؤ منین     علی    (ع )



از کتاب (اعلام الدین ) - تاءلیف محمد الحسن بن ابی الحسن الدیلمی -: مقداد بن سریح البرهانی از پدرش روایت کرده است که گفت : در روز جنگ جمل عربی نزد امیرالؤ منین (ع ) به پرسش برخاست که : یا امیر المؤمنین ! می فرمایی : خدا یکی ست ؟

 و مردم به او پرخاش کردند . و گفتند . ای اعرابی ! مگر دل مشغولی امیرالمؤمنین را در این جنگ نمی بینی ؟

 و امام فرمود : رهایش کنید! زیرا ، آن چه این اعرابی می خواهد، همانست که ما از این مردم می خواهیم . آنگاه ادامه دادند  : ای فلان ! این که کسی بگوید خدا یکی ست ، چهار گونه است . که دو گونه آن مجاز نیست و دو گونه دیگر، بر خدا ثابت است .

 اما، آن دو گونه که در مورد خدا نباید به کار برد، یکی آنست که گویند : (خدا یکی ست ) و معنای عددی (یکی ) را اراده کنند . و این ، از آن رو جایز نیست ، که آن چه دومی ندارد، در باب اعداد، وارد نمی شود . ندیده ای که آن که گوید خدا سومین سه است ، کفر است ؟ و نیز اگر گوینده ای گوید : (او، یکی ست ) و (نوع جنس ) را اراده کند، نیز نارواست . زیرا، پروردگار فراتر از تشبیه است .

اما، آن دو گونه که برای خدا ثابت اند . چنانست که گویند: (خدا یکی ست ) و منظور (یگانه ) باشد . یعنی : نظیری ندارد . همچنین چون گویند: (او یکی ست ) و منظور، آن باشد که در معنی ، یگانه است . یعنی : در وجود و عقل و گمان نمی گنجد . 

نوف بکایی گفت : شبی ، امیرالمؤمنین علی (ع ) را دیدم که از بستر خویش برخاسته ، به ستارگان می نگرد . و گفت : ای نوف ! در خوابی ؟ یا بیدار؟ گفتم : ای امیرمؤمنان ! بیدارم . گفت : ای نوف ! خوش به حال پرهیزگاران در دنیا! و دوستداران آخرت . آنان که زمین را فرش و خاک آن را بستر و آبش را بوی خوش و قرآن را شعار و دعا را دثار خویش ساختند . سپس ، همچون مسیح (ع ) دنیا رابه قرض الحسنه دادند . 

ای نوف ! داوود نبی ، شبی در همین ساعت برخاست و گفت : این ، هنگامی ست که چون بنده ای خدا را بخواند، به استجابت پیوندد . مگر این که ماءمور باج و تعقیب و شحنه باشد . یا به لهو و لعب مشغول باشد . 

از پی ردّ و قبول عامه خود را خر مکن
زان که کار عامه نبوَد جز خری یا خرخری !

گاو را دارند باور در خدایی عامیان !

نوح را باور ندارند از پی پیغمبری !! *

شنیدن یک حرف از زبان ملت و یا عمل کردن یک ملت به کاری دلیل بر درست بودن آن کار نیست و ودر راه حق نباید ترسی به دل راه داد ولو در جامعه تنها بمانی.

مولا علی (ع) میفرمایند:
«
لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقله اهله»
ای مردم در طریق هدایت از کمی نفرات وحشت نکنید

زیرا مردم گرد سفره اى اجتماع کرده اند که سیرى آن کوتاه و گرسنگى آن بس طولانى است.

اى مردم! رضایت و نارضایتى (نسبت به عملى از اعمال) موجب وحدت مردم (در کیفر و پاداش) مى شود (مگر نمى دانید) ناقه ثمود را تنها یک نفر پى کرد; امّا کیفر و عذاب الهى آن، همه قوم ثمود را فرا گرفت،، زیرا همگى به عمل آن یک نفر راضى بودند.. خداوند سبحان مى فرماید: «(فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِینَ); آن قوم ناقه را پى کردند و سرانجام (هنگام نزول بلاى فراگیر) پشیمان شدند و طولى نکشید سرزمین آنان همچون آهن گداخته اى که در زمین نرمى فرو رود با صداى وحشتناکى فرو رفت..

 

 


 عاشقان

عاشقان هرچه بخواهید، بخواهید ، خجالت نکشید..
یار ما بنده نواز است ...

،،
بارالها! از من جز آنچه که سزاوار ملامت است بر نیاید و از تو جز آنچه سزاوار کرمت است بر نتابد..

إلَهِی کُلَّمَا أَخْرَسَنِی لُؤْمِی أَنْطَقَنِی کَرَمُکَ..

الهی چون فرومایگی ام لالم کند ، کرَم تو مرا به سخن آرد ..
،،
مولای من

أَنْتَ الَّذِی مَنَنْتَ،....تو آن خداییکه منّت نهادی
أَنْتَ الَّذِی أَنْعَمْتَ،أَنْتَ الَّذِی أَحْسَنْتَ ..نعمت دادی و احسان کردی
أَنْتَ الَّذِی أَجْمَلْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَفْضَلْتَ..جمال نمودی وبرتری دادی
أَنْتَ الَّذِی أَکْمَلْتَ، أَنْتَ الَّذِی رَزَقْتَ، أَنْتَ الَّذِی وَفَّقْتَ...کامل ساختی و روزی رساندی و توفیق عطا کردی

....
أنا الذی أخطأت ، أنا الذی أغفلت ،، أنا الذی..

ویلاه لو علمت الأرض بذنوبی لساخت بی وابتلعتنی ، ویلاه لو علمت الجبال بذنوبی لهدّتنی ، ویلاه لو علمت البحار لأغرقتنی ، الویل لی إن کان عقابی مذخوراً لآخرتی .

منم آن که خطا کردم و نادانی نمودم و غافل شدم و اشتباه کردم. منم آن که سهو کردم و راه خلاف پیمودم و پیمان شکستم..
من آنم که تو امر کردی و من عصیان. تو نهی کردی و من پرهیز نکردم...
وای بر من اگر ..
،
انا الذی اقررت .. منم که اقرار دارم ..
عصیتک یا مولای ..نافرمانیت کردم ای مولای من ..
انی کنت من المستغفرین .. از آمرزش جویانم ..
الهی انا فقیر ..از نیازمندانم...
انی کنت من الراجین .. از امیدوارانم ...
،
خدایا، چگونه نومید گردم و حال آن که تو امید و تکیه گاه منی ..
،
دارم گنهان ز قطره باران بیش

وز شرم گنه فکنده ام سر در پیش

این مژده شنیدم که منال ای درویش

تو در خور خودکنی و ما در خور خویش ...

_________________________
(
فرازهایی ازدعای عرفه سید الشهداء حضرت ابا عبداللّه‏ الحسین صلوات الله و سلامه علیه ..)

Image result for ‫ذکر قدسی‬‎

بسم الله الشافی

 

سرمنشاء بیشتر بیماریهای جسمی امراض روحیست اما انسان چون از روح خود غافل است علت اصلی بیماری خود را درک نمی کند و به جای درمان ریشه ای فقط در صدد تسکین موقتی امراض جسمی خود برمی آید و لذا هم در دنیا رنج میکشد و هم از کمالات و لذات حقیقی محروم میگردد...

 

در بسیاری ازاحادیث مستقیما به این رابطه اشاره شده به عنوان مثال امیرالمومنین علی علیه السلام فرموده اند :

الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلاَمَةِ الاْجْسَادِ(حکمت 225 )

از غفلت حسودان نسبت به سلامتى تن خویش در شگفتم !

(امروزه اثرات حسد، غضب و .. برقلب و عروق ،سیستم عصبی ودیگر بخشها و امراض جسمی که در پی داردبرکسی پوشیده نیست )

 

ایشان برای درمان بیماری روح وجسم میفرمایند:

 

✅ تقوا و پرهیزگاری، داروى بیماریهاى قلوب، بینائى دلها، شفاى آلام جسمانى، صلاح و مرهم فساد سینه ها، پاکیزه کننده آلودگى نفس و روح و جلاى نابینائى چشمهاست..

 

فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِکُمْ وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِکُمْ وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِکُمْ وَ صَلَاحُ فَسَادِ صُدُورِکُمْ وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِکُمْ وَ جِلَاءُ [غِشَاءِ] عَشَا أَبْصَارِکُم .خطبه 198

 

✅ یعنی پرهیزگاری و تقوا نه تنها مرهم دردهای روحی بلکه دواء دردهای جسمی نیز می باشد.

که تقوا به زبان ساده چیزی نیست جز رعایت اوامر و نواهی و دستورالعملهای تضمینی و همه جانبه ،که خالق هستی بخش برای تعالی و سعادت دنیوی و اخروی انسان به واسطه اولیاء و رسولان ارائه کرده است وبرای همه شئون زندگی و حتی خوراک و پوشاک و زندگی اجتماعی سالم او برنامه دارد ..

جای تاسف دارد که شخصی بهانه جویی کند و چون هنوز علت برخی از دستورات طبیب را نمیداند واز دانش کافی بی بهره است از نسخه شفا بخش طبیب سرباز زند ! و به علت این جهالت هم خودرا به هلاکت رساند و هم باعث سرایت بیماری به دیگران و جامعه شود..

اى مردم! آن کس که راه واضح و آشکار را بپوید به آب مى رسد; امّا کسى که مخالفت کند در بیابان سرگردان خواهد شد (و تشنه کام جان مى دهد(. * *


1.پیامبر اکرم ص می فرمایند :بیش ترین چیزى که امت من به سبب آن وارد بهشت مى شوند ، تقوا و حُسن خلق است ..
--------------------
امیرالمومنین علی (ع(:
2.
گشاده رویی سرآغاز نیکى است.( اَلبِشرُ أَوَّلُ البِرِّ)
3.
کینه را از بین مى برد.
4.
خوىِ آزاده است.
5.
نشانگر بزرگوارى و کرامت نفس توست.
6.
زینت بردبارى است
7.
با گشاده رویى و خوشرویى، بخشش ارزش پیدا مى کند.
8.
سر لوحه نامه عمل انسانِ با ایمان ، حسن خلق او است

امام صادق (ع(:
9.
بهشتیها چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده.
10.
هر کس یکى از این کارها را به درگاه خدا ببرد، خداوند بهشت را براى او واجب مىگرداند: انفاق در تنگدستى، گشاده رویى با همگان و رفتار منصفانه.
هر که به چهره برادر خود لبخند زند ، آن لبخند براى او حسنه اى باشد .
11.
فضل ابن ابی قره گوید: حضرت صادق (ع) فرمود: هیچ مومنی نیست جز اینکه در او دعابه است. من عرض کردم دعابه چیست؟ فرمودند: مزاح

12.حضرت امام باقر فرمود: خداوند عزوجل آنکس را که میان جمعی مزاح و خشمزگی کند دوستش دارد در صورتی که دشنام نباشد .

والبته شمشیر دو لب : به قول غربی ها : be carefull»

13. پیامبر اعظم ص فرمودند: خنده دو قسم است: خنده ای که خدا آن را دوست دارد و خنده ای که خدا آن را دشمن دارد . اما خنده ای که خدا آن را دوست دارد : لبخندی است که مرد در اثر شوق دیدار به روی برادرش می زند و اما خنده ای که خدای تعالی آن را دشمن دارد : این که مرد برای خندیدن یا خنداندن دیگران سخن ناروا و باطلی بگوید که به سبب آن هفتاد پاییز در جهنم سرنگون است..
رسول خدا صلى الله علیه و آله هرگاه لب به سخن میگشود ، با لبخند همراه بود .

14.امام صادق (ع) : خنده مومن تبسم است . خنده بسیار دل را بمیراند ،، قهقهه زدن ، کار شیطان است ..

امام باقر علیه السلام : هرگاه قهقهه زدى ، در پى آن بگو : خدایا! بر من خشم مگیر ..

اون لبخندی که برای رضای خدا میزنی،
لبخند خداست به بنده اش
و اون لبخندی هم که پشتش خدا باشه،
تمام مشکلاتو حل میکنه...
_________________
1.3.11.12.14.
الکافی
2.4.5.7.
غررالحکم
6.8.
بحارالأنوار
9.
مجموعه ورام
10.13.
نهج الفصاحه


سخنان امیرالمؤمنین (ع ): سه کار، از همه سخت تر است : در همه حال به یاد خدا بودن برادران را به اموال خویش یاری دادن داد مردم را از خویش دادن . 

از دیوان منسوب به امیر المومنین (ع ):

شیرینی دنیا، زهرآگین است . هان ، شیرینی زهر آگین مخور! خواه در گشایش باش ! و خواه در سختی ، زمانه از این هر دو گروه می برد . هر کاری چون به کمال رسد، زوال آن آغاز شود . در انتظار زوال باش ! آنگاه ، که گفتند: کامل شد . 

امام محمد باقر (ع ) پدران خویش از امیرالمومنین  علی (ع) روایت کرد که :

در برابر عذاب خدا، دو گونه پناه وجود دارد . یکی از آن دو، از میان رفته است و آن دیگری را پناه گیرید . اما آن امان که از میان رفت ، رسول خداست و آن که باقی ست ، آمرزش خواهی ست . خداوند بزرگ فرمود: (وما کان الله لیعذبهم و انت فیهم و ما کان معذبهم و هم یستغفرون ) و جامع نهج البلاغه گفته است : این ، از خوبی های استخراج و ظرافت های استنباط است . 

از دیوان منسوب به امیرالمونین آمده است که :(ع)

داروی تو، در وجود توست و نمی دانی ، و درد تو نیز از تست و آن را نمی شناسی . خویش را جرمی کوچک می شماری ، اما جهانی بزرگ در تو پیچیده است . تو آن کتاب مبینی هستی که حرف های آن ، پنهانی ها را آشکار می کند . 

 

نیز از امام علی (ع ):

نفس ، به از دست دادن دنیا می گرید . و می داند که سلامتی ، در ترک دنیاست . انسان ، پس از مرگ خانه ای ندارد که در آن ساکن شود . جز خانه ای که پیش از مرگ ساخته است .  



*)از وصایای حضرت امام صادق علیه السلام به عبدالله بن جندب(

یا ابْنَ جُنْدَبِ؛ یَهْلِکُ الْمُتَّکِلُ عَلی عَمَلِهِ، وَ لا یَنْجُوا الْمُجْتَرِیُ عَلی الذُّنُوبِ الْواثِقِ بِرَحْمَةِ اللهِ، قُلْتُ: فَمَنْ یَنْجُوا؟ قال: الّذینَ هُمْ بَیْنَ الرَجٰاءِ وَ الْخَوْفِ، کَاَنّّهُ قُلُوبُهُمْ فِی مِخْلَبِ طائِرِ شَوْقاً اِلی الثَّوابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعَذابِ.  )تحف العقول )

همواره میانه رو باش..

« ای پسر جندب؛ هر کس بر عملش تکیه کند، هلاک شود،،
و هر کس به امید رحمت خدا به گناه کردن جرأت پیدا کند نجات نمی یابد،،
گفتم: پس چه کسی اهل نجات است؟ !
فرمود: آنان که میان بیم و امیدند ، آنگونه که گویی قلبشان بر اثر شوق به ثواب و ترس از عذاب در چنگال پرنده ای (شکاری) باشد...»*

غافل مشو که مرکب مردان مرد را،
در سنگلاخ بادیه ، پی ها بریده اند..

نومید هم مباش ، که رندان جرعه نوش،،


ناگه به یک خروش به منزل رسیده اند...


در تفسیر این حدیث نبوی که فرمودند :   ، که ان اکَثر الجَنة البــُـــله.


شمس الدین محمد تبریزی

هر چند نفس تآویل کـُـند ، تو خویش را ابله ساز ، که ان اکَثر الجَنة البــُـــله.
شمس الدین محمد تبریزی 
ص 145
......
ابله از زبان شمس و مولانا :
 
ابله در کلام شمس و سپس مولانا عاشق و شیدای عشق الهی است که عقل حسابگر را قربانی عشق حق میکند .و البته در تعابیر مولانا همین ابله به انسان کامل که جامع جمیع حقایق است و مقصود اصلی و نهایی تکوین عالم است ،تعبیر شده است .
خویش ابله کن تبع می‌رو سپس
رستگی زین ابلهی یابی و بس
اکثر اهل الجنه البله ای پسر
بهر این گفتست سلطان البشر
زیرکی چون کبر و باد انگیز تست
ابلهی شو تا بماند دل درست
ابلهی نه کو به مسخرگی دوتوست
ابلهی کو واله و حیران هوست
ابلهان‌اند آن زنان دست بر
از کف ابله وز رخ یوسف نذر
عقل را قربان کن اندر عشق دوست
عقلها باری از آن سویست کوست
دفتر چهارم .
...
بیشتر اصحاب جنت ابلهـــند 
تا ز شّر فیلسوفی می رهند 
ای بسا علم و ذکاوت و فطن 
گشته رهرو را چو غول و راهزن 
دفتر ششم مثنوی 


حضرت امام موسی کاظم علیه السلام فرمود:

ای هشام! اگر در دست تو دانه گردویی است ولی همه مردم آن را جواهر پنداشته اند ! این پندار، تو را سود نبخشد چون، می دانی که آنچه در دست تو است گردوئی بیش نیست...

همچنین اگر درمیان مشت تو، جواهری باشد، لکن مردم آن را گردو قلمداد کرده اند ! در این صورت نیز این پندار، زیانی به تو نمی رساند، چون تو میدانی که آن گوهر است..

یا هشام لو کان فی یَدَکَ جوزة وَ قال الناس لؤلؤة ما کان ینفعک و انت تعلم انها جوزة ولو کان فی یدک لؤلؤة و قال الناس انهاجوزة ما ضرک و انت تعلم انها لؤلؤء.

اى هشام! از معاشرت و الفت با مردم بپرهیز مگر آن که در میانشان خردورزى درستکار بیابى،، پس با او الفت گیر و از دیگران همچون گریز از درندگان شکارى بگریز! و خردورز را سزاست که چون عملى را انجام دهد از خدا حیا کند،، و آن هنگام که فقط به او نعمتى دهند دیگرى را در کارش [استفاده از نعمت‏] شرکت دهد
و چون دو کار بر تو پیش آمد که نمی ‏دانى کدام بهتر و درست‏تر است. نگاه کن که کدامین از آن دو به هواى نفست نزدیک‏تر است .. پس با آن مخالفت ورز؛ زیرا به راستى بسیار از درستی ‏ها در مخالفت‏ جویى با هواى نفست است ..
و بپرهیز از اینکه حکمت را به دست آورى و به دست نادانان سپارى..

هشام گفت: به امام کاظم علیه السّلام عرض کردم: اگر مرد جویاى آن را بیابم ولى درک او، ظرفیت نگهدارى آموخته‏ هایم را نداشته باشد [چه کنم‏]؟ 
امام علیه السّلام فرمود: در اندرزگویى به او نرمى و مهربانى نما و اگر [در اندرز آموزى‏] دلتنگ شد، خویشتن را در اندرزگویى به او به سختى بسیار نینداز و از علم ناپذیرى خودخواهان برحذر باش ،، چرا که علم خوار می ‏شود که بر ناهوشیاران عرضه شود..

عرض کردم: پس اگر کسى را نیافتم که توان فهم سؤال از آن را داشته باشد [چه کنم‏]؟ 
امام علیه السّلام فرمود: نادانى در باره سؤال را غنیمت شمار! تا از بلاى سخن [در یاد دادن علم‏] و بزرگ بلاى ناپذیرفتن در امان باشى و بدان که خداوند فروتنان را به اندازه فروتنى ایشان، بر فراز نمی ‏دارد بلکه به اندازه بزرگى و فرازمندى خویش بر فراز دارد ..و هراسناکان را به اندازه هراس ایشان آسوده ندارد بلکه به اندازه کرم و بخشش خویش آنان را آسودگى دهد ..و اندوهناکان را به اندازه اندوه ایشان فرج حاصل نکند بلکه به اندازه مهر و رحمتش بدهد.. پس چه می ‏پندارى در باره مهربان بخشایشگرى که به آنان که دوستانش را آزار می ‏رساند مهر ورزد ! تا چه برسد به کسى که به خاطر خدا [از دیگران‏] آزار می ‏بیند..؟ 
و چه می ‏پندارى در باره توبه پذیر بخشایشگرى که دشمن خویش را می ‏بخشد! تا چه برسد به آن کس که خرسندى خدا را می ‏جوید و به خاطر او دشمنى مردم را برمی ‏گزیند..

اى هشام! از بزرگى کردن بر دوستان من و تکبرورزى به دانش خویش بپرهیز که خداوند تو را سخت دشمن دارد و پس از دشمنى خداوند از دنیا و آخرت خویش سودى نبرى: و در دنیا همانند کسى باش که در خانه ‏اى سکنى گزیده که براى او نیست و فقط در انتظار کوچ کردن است...

اى هشام! به راستى همه مردم ستارگان را می بینند ولى جز آن کس که راهها و منزلگاههاى ستارگان را می داند به آنها رهنمون نمی شود و همین طور شما حکمت را می خوانید ولى جز آن کس که به آن "عمل" می کند کسى به آن رهنمون نمی شود....

امام کاظم علیه السلام براى هشام بن حکم حدود هفتاد لشگر از عقل و جهل بیان مى دارد که در بعضى کتاب ها بیش از هفتاد هم نقل شده .. 
قال الکاظم علیه السلام لهشام :.. یا هشام اعرف العقل وجنده والجهل وجنده تکن من المهتدین 


اى هشام ! خرد و لشگرش را بشناس و نادانى و لشگرش را بشناس تا از ره یافته ها باشى ...

___________
(
برگرفته از سفارشات نورانی امام موسی کاظم علیه السّلام به هشام بن حکم از شاگردان ممتاز مکتب اهل بیت(ع) که در پرتو انوار تابناک امام صادق و امام موسی کاظم علیهما السلام ازدانشمندان برجسته روزگار شد.)
*
تحف العقول-ترجمه حسن زاده، صفحه 699

25 رجب سالروز شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی کاظم «علیه السلام» را محضر بقیه الله الا عظم ارواحنا فداه و شیعیان و محبان آن امام همام تسلیت عرض می نماییم .

السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ الْعِلْمِ الْیَقِینِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّهِ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا إِمَامَ الْهُدَى
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ https://static.xx.fbcdn.net/images/emoji.php/v9/f6c/1/16/2764.png

 





بسم الله

حضرت امیر بعد از توصیه به فرزند خود امام حسن علیهما السلام به بی‌اعتنایی نسبت به حرف ناروای مردم، و بیان خصوصیاتی از آنها که مشابه زمان ماست ! می‌فرماید:

تو چه توقعی از این مردم داری؟! مردم این‌گونه‌اند که اگر تو انسان عالمی باشی، به تو حسد می‌برند و برای این‌که تو را از چشم دیگران بیاندازند، درصدد عیب‌جویی و خرده‌گیری از تو برمی‌آیند؛

و اگر مطلبی را ندانی تو را راهنمایی و ارشاد نکنند..
اگر به دنبال دقایق و ظرایف علمی باشی، طعنه می‌زنند که آدم بیکاری است که در پی چنین مسایلی می رود و خود را به مشقت می اندازد !
و اگر طلب علم را رها کنی،‌ تو را کودن و کم‌استعداد می‌خوانند !
اگر نسبت به انجام عبادات اهتمام داشته باشی، می‌گویند: این، آدمِ ظاهرساز و ریاکاری است!

اگر لازم باشد سکوت پیشه کنی، می‌گویند: لال است ! و اگر صحبت کنی، می‌گویند: چه قدر پرحرف است!

اگر پول خرج کنی و انفاق کنی می‌گویند: آدم ولخرج واسرافکاری است !
و اگر اقتصاد داشته باشی، تو را بخیل می‌نامند!
اگر به آنچه دارند نیاز پیدا کنی و از آنها درخواست کمک کنی، رابطه‌شان را با تو قطع و شروع به مذمت و سرزنش تو می نمایند
و اگر نسبت به آنها بی‌اعتنا باشی، حتی ممکن است تو را کافر و خارج از دین معرفی کنند! پس می‌فرمایند: مردم این‌چنین‌اند و این است صفت مردم زمانت..
،،

 اعرف الحق تعرف أهله..

حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی ..

،،
وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَن فِی الأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللّهِ إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ»(انعام /۱۱۶)

و اگر از بیشتر کسانى که در [این سر]زمین مى‏ باشند پیروى کنى تو را از راه خدا گمراه مى کنند ، آنان جز از #ظن و گمان [خود] پیروى نمى کنند
و جز به حدس و تخمین نمى ‏پردازند ..

فَلِذَلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ..
بنابراین به دعوت پرداز و همان گونه که مامورى ایستادگى واستقامت کن ،، و هوسهاى آنان را پیروى مکن ..

لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ لَا حُجَّةَ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ(شوری/15)
( بگو)اعمال ما از آن ما و اعمال شما از آن شماست ،، میان ما و شما وخصومتى نیست‏ خدا میان ما را جمع مى ‏کند و فرجام به سوى اوست..
______________________________________
«
فَمَا طِلَابُکَ لِقَوْمٍ ، إِنْ‏ کُنْتَ‏ عَالِماً عَابُوکَ‏ وَ إِنْ کُنْتَ جَاهِلًا لَمْ یُرْشِدُوکَ وَ إِنْ طَلَبْتَ الْعِلْمَ قَالُوا مُتَکَلِّفٌ مُتَعَمِّقٌ وَ إِنْ تَرَکْتَ طَلَبَ الْعِلْمِ قَالُوا عَاجِزٌ غَبِیٌ‏ وَ إِنْ تَحَقَّقْتَ لِعِبَادَةِ رَبِّکَ قَالُوا مُتَصَنِّعٌ مُرَاءٍ وَ إِنْ لَزِمْتَ الصَّمْتَ قَالُوا أَلْکَنُ- وَ إِنْ نَطَقْتَ قَالُوا مِهْذَارٌ وَ إِنْ أَنْفَقْتَ قَالُوا مُسْرِفٌ وَ إِنِ اقْتَصَدْتَ قَالُوا بَخِیلٌ وَ إِنِ احْتَجْتَ إِلَى مَا فِی أَیْدِیهِمْ صَارَمُوکَ وَ ذَمُّوکَ وَ إِنْ لَمْ تَعْتَدَّ بِهِمْ کَفَّرُوکَ فَهَذِهِ صِفَةُ أَهْلِ زَمَانِک‏»بحارالانوار، ج 74، ص 234.

امام حسین علیه السلام فرمودند:

«لا یَکْمُلُ الْعَقْلُ إِلا بِاتّبَاعِ الْحَقّ».

 عقل ، جز با " تبعیت و پیروى از حق ، کامل نمی‏شود  ...»
(أعلام الدین، ص۲۹۸ )
،
معلمان توحید حق تعالی و اهل سرّ خدا چه کسانی هستند؟

از امام حسین (ع) پرسیده شد: «قبل از این‏که خداوند عزّوجل آدم (ع) را خلق کند، شما چه چیزى بودید؟
فرمود: ما اشباحی از نور بودیم   که بر گرد عرش خدای رحمن می چرخیدیم ، و به ملائکه درس تسبیح و توحید و ستایش خدا را می آموختیم ....».

«اَىّ شَىْ‏ءٍ کُنْتُمْ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللّهُ عَزّوَجَلّ آدَمَ (ع)؟ قَالَ کُنّا اَشْبَاحَ نُورٍ نَدُورُ حَوْلَ عَرْشِ الرّحْمنِ ، فَنُعَلّمُ لِلْمَلاَئِکَةِ التّسْبِیحَ وَ التّهْلِیلَ وَ التّحْمِیدَ».
(بحار الانوار، ج ۵۷ ص ۳۱۱ ح۱)
،،
و فرمودند:
 «ما (اهل بیت) کسانى هستیم که علم کتاب، و بیان آنچه در آن است ،، نزد ماست،، 
و آنچه در نزد ماست ، نزد هیچ‏یک از آفریدگان خدا نیست ،، زیرا ماییم محرم راز واهل سرّ خدا»...

«نَحْنُ الّذِینَ عِنْدَنَا عِلْمُ الْکِتَابِ وَ بَیَانُ مَا فِیهِ وَ لَیْسَ عِنْدَ اَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ مَا عِنْدَنَا لاَِنّا اَهْلُ سِرّ اللّهِ».
(بحار الانوار، ج ۴۴ ص ۱۸۴ ح۱۱)

مام صادق علیه السلام فرمودند: صدقه دادن در شب جمعه و روز آن و نیز «صلوات» (درود فرستادن بر محمد صلی الله علیه و آله و آل او) در شب جمعه و روز آن، برابر هزار حسنه است و هزار سیئه به وسیله آن نابود می‌شود و هزار درجه بر مقام آدمی افزوده می‌شود
جمال الاسبوع،
وسائل الشیعه،  

- سخن بزرگان در مدح و منقبت مقام علی (ع)

- سخن بزرگان در مدح و منقبت مقام علی (ع)

حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله طهارین در مدح و منقبت امیر المونین علی علیه سلام سخنان بسیار زیادی فرموده اند لیک دو سخن از ایشان که مشهور است برای اتمام حجت کافیست .

سخن نخست : مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ  ترجمه : هرکس من (پیامبر اسلام ) سرور و راهنمای او هستم پس علی سرور و راهنمای اوست. 

سخن دوم :  أنا مدینة العلم و علی بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب؛ من شهر دانش‌ام و علی دروازه آن است؛ هر کس دانش می‌جوید، باید از آن دروازه وارد شود.


  


- حضرت علی علیه سلام تنها شخص در عالم است که مسلمان و مسیحی و  یهودی و هندو در وصف قدرت و توانائی و فضائل بی شمار ایشان مدیح سرایی کرده و  سخن های نغز گفته اند و همگی  آنها ایشان را  ستوده اند .

اکنون برای حسن ختام این بخش ,  نمونه ائی از اشعار سروده شده در مدح حضرت علی علیه سلام را ذکر می کنیم تا ضمن شیرین شدن کام خوانندگان عزیز و گرامی  , بدینوسیله  عرض ارادتی  خدمت این یگانه راد مرد تاریخ  بشریت  کرده باشیم  .

-  اولین کسی که در مدح و منقبت ایشان اشعاری سرود 

اولین کسی که در مدح حضرت علی شعر گفت حسان بن ثابت شاعر مخصوص پیامبر(ص) است . او که محو عظمت شخصیت حضرت علی شده بود بارها بمناسبت های مختلف در جنگها برای ایشان اشعار زیبائی سرود .

ما در اینجا اشعاری را که در روز غدیر خم برای انتصاب حضرت علی به ولایت و جانشینی پیامبر (ص) سروده را می آوریم .

اصل این اشعار عربی ست و در کتاب الغدیر علامه امینی ترجمه محمد تقی واحدی جلد اول صفحه 34 موجود است اما ترجمه آنها چنین است .

ای امیر المومنان دل وجان من فدای تو باد

و دل وجان همه کسانی که تند یا کند در راه راست گام بر می دارند

آیا مدیحه من و دیگر دوستان بی مزد می ماند ؟!

هیچ مدیحهائی که برای خدا و در راه او باشد بی مزد نمی ماند

این توبودی که در حال رکوع انفاق کردی

جانها همه به فدای تو ای بهترین رکوع کننده و نماز گذار

انگشتری مبارکت را دادی ای سرور سروران

وای بهترین خریدار و ای بهترین فروشنده

پس خدا در شان تو بهترین ولایت( را) نازل فرمود

ولایتت را در محکمات آیات بیان فرمود

این اشعار در روز هجده ام  ذیحجه سال دهم هجرت  که از آن پس به  عید سعید غدیر خم مشهور گشت   سروده شد .

درطول  اعصار مختلف ,  شعرای زیادی دست به خلق آثاری جاویدان در مدح امیر المومنان زده اند که  آنجمله می توان به  نام بزرگانی همچون  :  سنائی غزنوی - فردوسی طوسی - مولوی - سعدی شیرازی و حافظ شیرازی  - شاه نعمت الله ولی - امیر خسرو دهلوی - عمان سامانی - ملک الشعرای بهار - اقبال لاهوری - اوحدی مراغه ائی - ایرج میرزا    - عبد القادر مشهور به بیدل - صائب تبریزی - - شمس الادبا- عرفی شیرازی – کسائی مروزی- فریدالدین عطار نیشابوری - ابولقاسم لاهوتی - محتشم کاشانی - مشفق کاشانی  - ناصر خسرو قبادیانی - نیما یوشیج  - وحشی بافقی - هاتف اصفهانی – میر داماد – حاج میرزا حسن  مشهور به صفی علیشاه – رهی معیری –بهجت تبریزی ملقب به  شهریار در شعر زیبای علی ای همای رحمت  - دکترجواد  نور بخش (نور علیشاه)- اشاره کرد , والبته  بسیاری دیگر از شعرای قدیم وجدید که ما مجال پرداختن به همه آنها را در این کتاب نداریم , اما به جهت آنکه هریک از این اسامی به افرادی عارف و عالم و دانا و شاعر اختصاص دارد و اشعار آنها در از سر شعور سروده شده است ,  لازم دانستم به جهت تبرک چند شعر از این شعرای نامی را بعنوان مشت نمونه خروار  تقدیم نمایم .

 

 -  حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی :

فردوسی طوسی در شاهنامه می فرماید :

خردمند گیتی چو دریا  نهاد     

    برانگیخته موج از و تند با

چوهفتاد کشتی در او ساخته        

      همه  باد  بانها   برافراخته

میانه یکی خوب کشتی عروس    

   پیمبر بدو  اندرون  با  علی

همه اهل بیت نبی ووصی         

        اگر خلد[1] خواهی بدیگر سرای[2]

به نزد نبی ووصی گیر جای        

     گرت زین بد آید کناه من است[3]

نباشد جز از بی پدر دشمنش       

        که یزدان  به آتش بسوزد تنش

هر آنکس که در دلش بغض علی  

    از او خوارتر در جهان  زار کیست

همچنین فردوسی طوسی علیه الرحمه در هجو نامه ائی که برای سلطان محمود غزنوی ساخته در آن به ابیات دیگری در مدح حضرت علی برمی خوریم :

مرا غمزه کردند کان پر سخن     

               به  مهر  نبی و  علی شد کهن

منم بنده ی اهل بیت نبی            

                 ستاینده  خاک   پای  وصی

من از مهر این هردوشه نگذرم       

             اگر  تیغ  شه    بگزرد  بر  سرم

مرا سهم دادی که در پای پیل     

             تنت را  بسایم  چو دریای  نیل

نترسم که دارم زروشن دلی     

                 به دل مهر جان  نبی و علی

بر این زادم هم براین بگذرم     

            یقین دان که خاک پی حیدرم

-  کسایی مروزی :

مدحـــــت کــــن و بستـای کسی را که پیمبـــــر       

         بستــــود و ثنا کـــرد و بدو داد همه کار 

آن کیست بدین حال وکه بوده است و که باشد

          جز شیــــر خداونــــد جهــــان حیدر کرار 

این دیـــــن هـــدی را بــــه مٍثل دایــــره‏ای دان 

        پیغمبــــر مــــا مرکـــز و حیــدر خط پرگار 

علـــــم همــــه عالـــم بـــه علــــی داد پیمبــــــر

        چــــون ابــــر بهاری که دهد سیل به گلزار

-   حکیم سنایی غزنوی :

در   احد[4]  میر حیدر   کرار 

          یافت زخمی قوی در آن پیکار 

ماند   پیکان   تیر در پایش 

           اقتضا  کرد  آن   زمان  رایش 

که برون آرد از قدم پیکان 

          که همان بود مر ورا  درمان 

زود مرد جرایحی چو بدید 

             گفت  باید  به تیغ  باز  برید 

تا که پیکان مگر پدید آید            

             بسته  زخم  را  کلید  آید      

هیچ طاقت نداشت با دم گاز 

           گفت  بگذار تا  به  وقت  نماز 

چون شد اندر نماز حجَامش 

           ببرید آن  لطیف اندامش 

جمله پیکان ازو برون آورد 

          و او شده بی‏خبر زناله و درد 

چون برون آمد از نماز علی 

          آن مر او را خدای خوانده ولی 

گفت کمتر شد آن الم چون است

      وزچه جای نماز پر خون است ؟ 

گفت با او جمال عصر حسین 

   آن بر اولاد   مصطفی  شده   زین 

گفت چون در نماز رفتی تو 

             بر    ایزد   فراز  رفتی   تو 

کرد پیکان برون ز تو حجَام[5] 

          باز  ناداده  از  نماز سلام 

گفت حیدر به خالق الاکبر  

    که مرا زین الم نبود خبر ...

 - حافظ شیرازی علیه الرحمه لسان الغیب :

ایدل غلام شاه جهان باش و شاه باش   

      پیوسته در حمایت و لطف الله باش

از خارجی هزار به یک جو نمی خرند    

   گوکوه تا به کوه منافق  سپاه  باش

چون احمدم شفیع بود روز رستخیز     

    گو این تن بلاکش من پر گناه باش

امروز زنده ائم  به  ولای تو  یا  علی    

     فردا بروح  پاک  امامان  گواه باش

آنرا که دوستی علی نیست کافر است   

     گو  زاهد زمانه و گو شیخ راه باش

مرد خداشناس که تقوا  طلب  کند    

   خواهی سفیدجامه وخواهی سیاه باش

قبر امام هشتم و سلطان دین رضا     

    از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش

دست نمیرسد چو بچینی گلی زباغ       

     باری  به  پای گلبن  ایشان  گیاه  باش

حافظ طریق بندگی شاه پیشه کن    

     وآنگاه در طریق چو مردان راه  باش

 

- عطار  نیشابور :

منطق‌الطیر

درتعصب گوید / حکایت گفتن مرتضی اسرار خویش را با چاه و پر خون شدن چاه

مصطفا جایی فرود آمد به راه

گفت آب آرند لشگر را ز چاه

رفت مردی بازآمد پر شتاب

گفت پر خونست چاه و نیست آب

گفت پنداری ز درد کار خویش

مرتضی در چاه گفت اسرار خویش

چاه چون بشنید آن تابش نبود

لاجرم چون تو شدی آبش نبود

آنک در جانش چنین شوری بود

در دلش کی کینهٔ موری بود

در تعصب می‌زند جان تو جوش

مرتضا را جان چنین نبود خموش

مرتضا را می‌مکن بر خود قیاس

زانک در حق غرق بود آن حق‌شناس

هم چنان مستغرق کار است او

وز خیالات تو بی‌زارست او

گر چو تو پر کینه بودی مرتضی

جنگ جستی پیش خیل مصطفی

او ز تو مردانه‌تر آمد بسی

پس چرا جنگی نکرد او باکسی

گر به ناحق بود صدیق ای عجب

او چو بر حق بود حق کردی طلب

پیش حیدر خیل‌ام المؤمنین

چون نه بر منوال دین جستند کین

لاجرم چون دید چندان جنگ و شور

دفع کرد آن قوم را حیدر به زور

وانک با دختر تواند جنگ کرد

داند او سوی پدر آهنگ کرد

ای پسر تو بی‌نشانی از علی

عین و یا و لام دانی از علی

تو ز عشق جان خویشی بی‌قرار

واو نشسته تا کند صد جان نثار

از صحابه گر شدی کشته کسی

حیدر کرار غم خوردی بسی

تا چرا من هم نگشتم کشته نیز

خوار شد بر چشم من جان عزیز

خواجه گفتی چه فتادست ای علی

آن تو یخنی نهادست ای علی

 

 - مولانا جلال الدین محمد رومی بلخی :

تا صورت پیوند جهان بود علی بود         

     تا نقش زمین بود وزمان بود علی بود

آن قلعه گشای که در قلعه  خیبر                 

  بر کند و بیک حمله و بگشود علی بود

آن گرد سرافراز که اندر ره اسلام              

     تا  کا ر  نشد  راست نیاسود  علی بود

آن شیر دلاور که برای طمع نفس                  

    بر خوان  جهان  پنجه  نیآلود  علی بود

این  کفر نباشد سخن کفر نه اینست           

    تا  هست  علی  باشد  تا  بود  علی بود

شاهی که ولی بود وصی بود علی بود          

      سلطان سخا  و  رم و  جود علی بود

هم آدم و هم شیث و هم ادریس و هم الیاس  

      هم صالح پیغمبر و  داوود  علی بود

هم موسی وهم عیسی و هم خضر و هم ایوب 

    هم یوسف و هم یونس وهم هودعلی بود

مسجود ملائک که شد آدم زعلی بود        

   آدم  چو  یکی  قبله  و  مسجود   علی بود

آن عارف سجاد که خاک درش از قدر     

     بر کنگره   عرش      بیفزود  علی  بود

هم  اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن       

   هم عابد و هم  معبد و معبود علی بود

آن لحمک لحمی [6]بشنو تا که بدانی        

    آن  یار که  او  نفس نبی  بود  علی بود

موسی و عصا و ید بیضاء و نبوت           

     در  مصر  بفرعون  که بنمود  علی بود

چندانکه در آفاق نظر کردم و دیدم    

    از روی یقین در همه موجود علی بود

خاتم که در انگشت سلیمان نبی بود           

       آن  نور خدائی که بر او بود علی بود

آن شاه سرافراز که اندر شب معراج      

     با   احمد   مختار  یکی  بود  علی بود

آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن    

    کردش صفت عصمت و بستود علی بود

مثنوی دیگری از مولانا جلال الدین محمد رومی بلخی :

ای علی که جمله عقل و دیده‌ای

         شمه‌ای واگو از آنچ دیده‌ای

تیغ حلمت جان ما را چاک کرد

     آب علمت خاک ما را پاک کرد

بازگو دانم که این اسرار هوست

    زانک بی شمشیر کشتن کار اوست

صانع بی آلت و بی جارحه 

        واهب این هدیه‌های رابحه

صد هزاران می چشاند هوش را 

       که خبر نبود دو چشم و گوش را

باز گو ای باز عرش خوش‌شکار  

       تا چه دیدی این زمان از کردگار

چشم تو ادراک غیب آموخته 

        چشمهای حاضران بر دوخته

آن یکی ماهی همی‌بیند عیان

      وان یکی تاریک می‌بیند جهان

وان یکی سه ماه می‌بیند بهم

      این سه کس بنشسته یک موضع نعم

چشم هر سه باز و گوش هر سه تیز

       در تو آویزان و از من در گریز

سحر عین است این عجب لطف خفیست

   بر تو نقش گرگ و بر من یوسفیست

عالم ار هجده هزارست و فزون  

    هر نظر را نیست این هجده زبون

راز بگشا ای علی مرتضی 

     ای پس سؤ القضا حسن القضا

یا تو واگو آنچ عقلت یافتست

   یا بگویم آنچ برمن تافتست

از تو بر من تافت چون داری نهان 

    می‌فشانی نور چون مه بی زبان

لیک اگر در گفت آید قرص ماه 

    شب روان را زودتر آرد به راه

از غلط ایمن شوند و از ذهول   

      بانگ مه غالب شود بر بانگ غول

ماه بی گفتن چو باشد رهنما   

    چون بگوید شد ضیا اندر ضیا

چون تو بابی آن مدینه  علم را 

  چون  شعاعی آفتاب   حلم  را

باز باش ای باب بر جویای باب  

      تا رسد از تو قشور اندر لباب

باز باش ای باب رحمت تا ا بد  

         با ر گا ه   ما   له  کفو     ا احد

 -  شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی   :

کس را چه زور وزهره که وصف علی کند 

         جبار در مناقب او  گفته  هل  اتی

زور آزمائی قلعه خیبر که بند او    

        در یکدیگر شکست به بازوی لافتی

 مردی که در مصاف زره پیش بسته بود[7]   

          تا  پیش دشمنان  ندهد  پشت بر غزا

شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود   

       جانبخش در نماز و جهانسوز در دعا

دیباچه مروت و سلطان معرفت  

     لشکر کش  فتوت   و   سردار   اتقیا

فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست 

   مائیم و دست و دامن معصوم مرتضی

 -    محمد حسین بهجت تبریزی  شهریار  :

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را 

     که به ما سوا فکندی همه سایه هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین  

      به علی شناختم من بخدا قسم خدا را

به  خدا که در  دو  عالم  اثر از فنا نماند    

   چو علی گرفته باشد سرچشمه بقا را

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ  

      بشرار قهر سورد همه جان ما سوا را

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن     

   که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

بجز از علی که گوید به پسر که قتل من     

   چو اسیر تست امروز به اسیر کن مدارا

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجاعب    

  که علم کند به عالم  شهدای  کربلا  را

چوبدوست عهد بندد زمیان پاکبازان   

   چوعلی که می تواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت 

        متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را

به دو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت

       که زکوی او غباری به من آر توتیا را

به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت     

   چه پیام ها که دادم همه سوز دل صبا را

چو توئی قضای گردان به دعای مستمندان

   که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی   

    به   پیام   آشنائی   بنوازد   آشنا   را

زنوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب     

غم دل بدوست گفتن چه خوشست شهریارا

 -   مثنوی دیگری از  محمد حسین بهجت تبریزی  شهریار  :

 علی آن شیر خدا

علی آن شیر خدا شاه عرب / الفتی داشت با این دل شب
شب ز اسرار علی، آگاه است / دل شب محرم سرّ الله است
شب علی دید به نزدیکی دید / گر چه او نیز به تاریکی دید
شاه را دید به نوشینی خواب / روی بر سینه دیوار خراب
قلعه‌بانی که به قصر افلاک / سر دهد ناله زندانی خاک
اشکباری که چو شمع بیزار / می‌فشاند زر و می‌گرید زار
دردمندی که چو لب بگشاید / در و دیوار به زنهار آید
کلماتش چو در آویزه گوش / مسجد کوفه هنوزش مدهوش
فجر تا سینه آفاق شکافت / چشم بیدار علی خفته نیافت
روزه‌داری که به مُهر اسحار / بشکند نان جوین افطار
ناشناسی که به تاریکی شب / می‌برد نان یتیمان عرب
تا نشد پردگی آن سرّ جلی / نشد افشا که علی بود علی
شاهبازی که به بال پر راز / می‌کند در ابدیت پرواز
شهسواری که به برق شمشیر / در دل شب بشکافد دل شیر
عشقبازی که هم آغوش خطر / خفت در خوابگه پیغمبر
آن دم صبح قیامت تأثیر / حلقه در شد از او دامنگیر
دست در دامن مولا زد در / که علی بگذرد از ما مگذر
شال می‌بست و ندایی مبهم / که کمربند شهادت را محکم
پیشوایی که ز شوق دیدار / می‌کند قاتل خود را بیدار
ماه محراب عبودیت حق / سر به محراب عبادت منشق
می‌زند پس‌، لب او کاسه شیر / می‌کند چشم اشارت به اسیر
چه اسیری که همان قاتل اوست / تو خدایی مگر ای دشمن دوست
در جهان این همه شر و همه شر / ها علی بشر کیف بشر
کفن از گریه غسال خجل / پیرهن از رخ وصال خجل

 

اشعار سروده شده  در مدح و منقبت حضرت علی (ع)  ,  از شعرای پارسی گوی   بقدر زیاد است که از حد تصور خارج است .

از این میان  دانشمند محترم جناب آقای رضای معصومی بخش مهمی  از این اشعار رادر کتابی تحت عنوان (در خلوت علی) جمع آوری کرده است .

 کار ایشان ستودنی ست وما علاقه مندان را به این اثر ارزشمند که انتشارات حافظ نوین آن را به چاپ رسانده  ارجاع می دهیم .

- سخنان تنی چند از بزرگان در مدح امیر المومنین علی علیه سلام

در اینجا برای حسن ختام به نقل برخی از سخنان دانشمندان  اسلامی وپیرو سایر ادیان  الهی در مدح ومنقبت  حضرت علی علیه سلام می پردازیم و متاسف می شویم که آیا ما هم به اندازه این اشخاص عظمت وبزرگی شخصیت والای علی(ع) را در حد خود شناخته ائیم یا خیر ؟

1- امام شافعی پیشوای اهل سنت و جماعت در فظیلت علی علیه سلام می گوید : اگر علی علیه سلام خود را آنطور که بود نشان می داد مردم جهان همه در برابرش سر سجده بزمین می گذاشتند .

2- حسن بن هائی شاعر پر آوازه عرب در دربار هارون الرشید که جز به بهای سیم وزر سخنی نمی گفت در پاسخ این سئوال که چرا در مدح علی علیه سلام شعری نگفته ائی ؟

گفت ستایش علی (ع) لهیب قلب را فرو می نشاند . درباره این مرد بزرگ چه بگویم که مردم خردمند را ابتدا به حیرت و سپس به عبادت خود واداشت .

3- ابن ابی الحدید معتزلی می گوید : داوری و حکمیت علی (ع) هنوز هم زبانزد همه اهل عدل و انصاف در سر تا سر جهان است  .

4- ابوالعلا معری فیلسوف و شاعر نامدار و نابینای  جهان عرب که عده ائی او را متهم به کفر و الحاد می کنند می گوید : در روزگار دوشفق و دو فجر بر خون دو شهید علی و فرزندش حسین علیه سلام دو شاهد خونینند .

5- گابریل دانگیری دانشمند و نویسنده مسیحی در کتاب مشهور خود بنام شهسوار اسلام می نویسد : علی علیه سلام خطیبی زبر دست و نویسنده ائی توانا و قاضی علیقدر است که در صف موسسین مکتب ها مقام اول را دارد . مکتبی که او تاسیس کرده از جهت صراحت و روشنی و استحکام و منطق و همچنین به جهت تمایل روشن آن به ترقی و تجدد امتیاز دارد . علی علیه سلام بلند همتی و نجابت و راستی را از حد  گذرانده است . فصاحت و بلاغت علی (ع) به پایه ائی است که گوئی سخن را مانند جواهر تراش می دهد .

 

6- توماس کار لایل مسیحی می گوید : ما نمی توانیم از ستایش و مدح علی (ع) خودداری کنیم زیرا جوانی بود شریف القدر و بزرگ منش . سرچشمه رحمت و احساس و مظهر بزرگی و دلاوری با شجاعنی بی مانند . او با مهربانی و لطف و رافت آمیخته بود و عدل و داد تنها شعار اخلاقی این قهرمان مذهبی بشمار می رفت بهترین شاهد این مدعا عبارتی است که پیشش از شهادت خود با فرزندانش  در باب قصاص قاتلش فرمود: من اگر زنده ماندم عفو یا قصاص ضارب با خود من است  و اگر من زنده نماندم و در گذشتم این کار با شماست اگر خواستید او را قصاص کنید و فقط یک ضربت به او بزنید زیرا او یک ضربه به من زده است . و بهیچ وجه او را مثله (قطعه قطعه) نکنید و اگر از او درگذرید و خطای او را ببخشید به پرهیز کاری و جوانمردی نزدیکتر خواهد بود .

7- بولس سلامه دانشمند مسیحی می گوید : من یک مسیحی هستم ولی دیده ائی باز دارم و تنگ نظر نیستم من درباره شخصیتی بزرگ صحبت می کنم که مسیحیان جهان در اجتماعات خود از او سخن می گویند و از تعلیمات او سرمشق می گیرند و دین داریش را پیروی می کنند .

از آنجائیکه در آئینه تاریخ مردم پاک ونفس کش به خوبی نمایان هستند می توان گفت علی (ع) بزرگتر از همه آنهاست او مرتفع تر از مدار ستارگان است و این از خصائص نور است که پاک و منزه باقی می ماند و گرد وغباری نمی تواند آنرا لکه دار و یا کدر نماید . علی(ع) ای استاد ادب و سخن شیوه گفتار تو مانند اقیانوسی ست که در عرصه  پهناور آن دوجهان بهم می پیوندد .

8- ایلیا پاولیچ پطرشفسکی استاد تاریخ و اسلام شناس در دانشگاه لنینگراد روسیه چنین بیان می کند : علی (ع) پرورده محمد و عمیقا به وی و امر اسلام وفادار بود . . . . . . . علی (ع) تا سرحد شور و عشق پایبند دین اسلام بود . . . . . .او صادق راستگو و درست کردار بود در امور اخلاقی بسیار خرده گیر بود و از نام جوئی و مال پرستی به دور و بی شک هم مردی سلحشور و هم شاعر و هم تمام صفات لازمه اولیاء خدا در وجودش جمع بود .

9-جبران خلیل جبران

که از علمای بزرگ مسیحیت، مرد هنر و صاحب ذوق بدیعی است لب به ستایش علی گشوده و چنین می گوید: به عقیده من علی بن ابیطالب ( پس از پیامبر) نخستین مرد از قوم عرب است که وجودش، همه فضائل کامل بودن را در قوم خویش دمید و آهنگ آن را به گوش مردمی رسانید که پیش از آن مانند آن را نشنیده بودند و در بین تاریکی های جاهلیت از روش روشن او متحیر ماندند؛ پس کسی که طریق علی را پسندید به فطرت سلیم بازگشت و آن که از باب خصومت وارد شد جاهیلت را ترجیح داد.

جبران معتقد بود که: دو طایفه شیفته روش علی بودند یکی خردمندان پاکدل و دیگری نیکو سرشتان با ذوق، علی بن ابیطالب شهید عظمت خویش گشت او از دنیا رفت در حالی که نماز بر زبانش جاری و دلش از شوق خدا لبریز بود. مردم عرب، حقیقت مقام او را درک نکردند تا گروهی از مردم کشور همسایه آنها( ایران) برخاسته، این گوهر گرانبها را از سنگ تشخیص داده و او را شناختند.
جبران اضافه می کند که: علی (ع) مانند پیغمبران درگذشت، مقام و شأن او در بصیرت و بینایی چون پیغمبران، مختص شهر، بلد، قوم، زمان و مکان نبوده و شخصیتی بین المللی داشت.

جبران همیشه نام علی (ع) را در مجالس خاص و عام به زبان می آورد، تعظیم می کرد و می گفت علی از جهان رفت درحالی که هنوز رسالتش را به کمال، تبلیغ نکرده بود.

10- کارلایل

فیلسوف انگلیسی، هر گاه به نام علی (ع) می رسید بزرگی علی چنان او را به وجد می آورد و نیروی عظمت آن حضرت چنان تحریکش می کرد که از بحث علمی بیرون می شد و بی اختیار شروع به مدیحه سرایی او می کرد، او درباره علی چنین می گوید: ما نمی توانیم علی را دوست نداشته باشیم و به وی عشق نورزیم زیرا هر چه خوبی هست که ما آن را دوست داریم همه در علی جمع است. او جوانمرد شریف و بزرگواری بود که دلش سرشار از مهر و عطوفت و دلیری بود، از بشر شجاع تر، اما شجاعتش آمیخته با مهر و عطوفت و لطف و احسان بود.پیش از رحلت خود درباره قاتلش از او نظر خواستند، فرمود: اگر زنده ماندم خود می دانم چه کنم و اگر درگذشتم اختیار با شماست، اگر می خواهید او را قصاص کنید یک ضربت بیشتر به او نزنید و اگر عفو کنید به تقوا نزدیک تر است.

11- مادام دیالافوا

در مقام تعریف حضرت علی (ع) چنین می نویسد: احترام علی (ع) در نزد شیعه به منتها درجه است و حقاً هم باید این طور باشد زیرا این مرد بزرگ علاوه بر جنگ ها و فداکاری هایی که برای پیشرفت اسلام کرد، در دانش، فضائل ، عدالت و صفات نیک بی نظیر بود و نسلی پاک و مقدس نیزاز خود باقی گذارد. فرزندانش نیز از او پیروی کردند و برای پیشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند. علی(ع) کسی است که در قضاوت به منتها درجه عدالت رفتار می کرد و در اجرای قوانین الهی اصرار و پافشاری داشت. علی کسی است که اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود، او کسی است که تهدید و نویدش قطعی بود.

12- شبلی شمیل

دانشمندی است که در سال 1335 هجری درگذشت، وی شاگرد برجسته مکتب داروین بود و نخستین کسی است که نظریه" قوه" را در شرق منتشر کرد سپس برخلاف مکتب استاد خود که فردی الهی بود، به انکار مقدسات و جهان ماوراء طبیعت برخاست وتا لحظه مرگ از مکتب مادیگری پیروی نمود.وی با اصراری که در انکار توحید داشت، در برابر شخصیت علی ( ع) سرتعظیم فرود آورده و در مورد او چنین می گوید: امام و پیشوای انسان ها علی بن ابیطالب بزرگ بزرگان و یگانه نسخه ای است که با اصل خود «پیامبر( ص)» مطابق است هرگز اهل شرق و غرب، سخنرانی نظیر او در گذشته و حال ندیده است.

13- میخائیل نعیمه

که از دانشمندان مسیحی است در مقدمه ای که بر کتاب " صوت العدالة الانسانیة" نوشته درباره حضرت علی (ع) چنین می گوید: پهلوانی امام( ع) تنها در میدان جنگ نبود بلکه او در روشن بینی، پاکدلی، بلاغت، سحر بیان، اخلاق فاضله، شور ایمان، بلندی همت، یاری ستمدیدگان و ناامیدان، متابعت حق و راستی و بالجمله در همه صفات پهلوان بود. اگر چه مدت زیادی از حضور او گذشته، اما هر گاه بخواهیم بنیاد زندگی نیکو و سعادتمندی را بگذاریم باید به روش او رجوع کرده و دستور و نقشه را از او بگیریم.

 14- بارون کاردایفو

بارون کاردایفو دانشمند فرانسوی می نویسد: علی مولود حوادث نبود، بلکه حوادث را او به وجود آورده بود، اعمال او مخلوق فکر وعاطفه و مخیله خود اوست، پهلوانی بود که درعین دلیری ، دلسوز و رقیق القلب، و شهسواری بود که در هنگام رزم آرایی، زاهد از دنیا گذشته بود. به مال و منصب دنیا اعتنایی نداشت و در حقیقت ، جان خود را فدا نمود. روحی بسیار عمیق داشت که ریشه آن ناپیدا بود و در هر جا خوف الهی آن را فرا گرفته بود

15- جرجی زیدان  

جرجی زیدان دانشمند مسیحی می گوید: علی علیه السلام همچون آفتاب نیمروز می درخشد.

از دیگر اشخاصی که در باره شخصیت ممتاز حضرت علی علیه سلام سخنی گفته اند می توان به این افراد اشاره کرد :

- - و اشنگتن ارونیک امریکائی – شیخ محمد عبده مفتی اعظم مصر – دکتر طاها حسین – شیخ ابوعلی سینا -کارو شاعر مسیحی  - و بسیار ی دیگر از بزرگان علم وادب و تاریخ که همگی علی علیه سلام را در حد اعلا ستوده اند و به شناخت خویش از ایشان   افتخار و مباهات می کنند و سخنان بسیار زیبائی در مدح امیر مومنان گفته اند که در این مختصر ذکر همه آنها امکانپذیر نمی باشد . 

 


[1] - خلد = بهشت

[2] - دیگرسرای = جهان آخرت

[3] - اگر از این اعتقاد به علی زیان ببینی این به گردن من و گناه من است  

[4] - منظور جنگ احد است دومین جنگ که پیامبر (ص) هم در آن بشدت زخمی شدند

[5] -  پزشک جراح

[6] - لحم = گوشت من و علی یکسیت                      

[7] - زره حضرت علی پشت نداشت