خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است
خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است

آیات قرآن کریم و احادیثی از ائمه اطهار علیه سلام درباره اجباری نبودن دین گذشت و بخشش و مدارا با خلق


https://s9.picofile.com/file/8302182826/%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%AC%D9%84_%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84%D9%87.jpg

آیات قرآن کریم در باره اجباری نبودن دین و گذشت و بخشش


 لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ ۖ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ۚ  ﴿البقرة: ٢٥٦﴾

در دین، هیچ اکراه و اجباری نیست [کسی حق ندارد کسی را از روی اجبار وادار به پذیرفتن دین کند، بلکه هر کسی باید آزادانه با به کارگیری عقل و با تکیه بر مطالعه و تحقیق، دین را بپذیرد].

******************

أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿البقرة: ٤٤﴾
آیا مردم را به نیکی فرمان می دهید و خود را [در ارتباط با نیکی] فراموش می کنید؟ در حالی که کتاب می خوانید. آیا [به وضع زیان بار و خطرناک خود] نمی اندیشید؟
******************
 یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ ﴿الصف: ٢﴾   
ای مؤمنان! چرا چیزی را می گویید که خود عمل نمی کنید؟
******************

کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ ﴿الصف: ٣﴾   
نزد خدا به شدت موجب خشم است که چیزی را بگویید که خود عمل نمی کنید.
******************
وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَن فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا ۚ أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّىٰ یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ ﴿یونس: ٩٩﴾
اگر پروردگارت می خواست یقیناً همه کسانی که روی زمین اند [اجباراً] ایمان می آوردند؛ [ای پیامبر! در حالی که خدا از بندگانش ایمان اجباری نخواسته] پس آیا تو مردم را وادار می کنی تا به اجبار مؤمن شوند؟!
******************
وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ اللَّهُ حَفِیظٌ عَلَیْهِمْ وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِوَکِیلٍ ﴿الشورى: ٦﴾
و کسانی که غیر خدا را سرپرستان و یاران خود گرفته اند، خدا نگهبان و مراقب بر [اعمال و گفتار] آنان است و تو کارساز و وکیل بر آنان نیستی.

******************

ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَصِفُونَ ﴿المؤمنون: ٩٦﴾

بدی را با بهترین شیوه دفع کن؛ ما به آنچه که [مشرکان به ناحق ما را به آن] وصف می کنند، داناتریم.

******************

وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ ﴿فصلت: ٣٤﴾
نیکی و بدی یکسان نیست. [بدی را] با بهترین شیوه دفع کن؛ [با این برخورد متین و نیک] ناگاه کسی که میان تو و او دشمنی است [چنان شود] که گویی دوستی نزدیک و صمیمی است.
******************

فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ﴿المائدة: ١٣﴾ 

پس، از آنان درگذر و چشم پوشى کن که خدا نیکوکاران را دوست مى‌دارد.

******************

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ ﴿الحجر: ٨٥﴾

آسمانها و زمین و آنچه را که میان آنهاست جز به حق نیافریده‌ایم. و بى‌تردید قیامت فرا مى‌رسد. پس گذشت کن، گذشتى نیکو.

******************

وَالَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا ﴿الفرقان: ٧٢﴾ 

و کسانى‌اند که گواهى دروغ نمى‌دهند؛ و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مى‌گذرند.

******************


فَإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلَاغُ الْمُبِینُ ﴿النحل: ٨٢﴾

پس اگر رویگردان شوند، بر تو فقط ابلاغ آشکار است.
******************

قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِوَکِیلٍ ﴿یونس: ١٠٨﴾

بگو: «اى مردم، حق از جانب پروردگارتان براى شما آمده است. پس هر که هدایت یابد به سود خویش هدایت مى‌یابد، و هر که گمراه گردد به زیان خود گمراه مى‌شود، و من بر شما نگهبان نیستم.»

******************

وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلَاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ ﴿الرعد: ٤٠﴾

و اگر پاره‌اى از آنچه را که به آنان وعده مى‌دهیم به تو بنمایانیم، یا تو را بمیرانیم، جز این نیست که بر تو رساندن [پیام‌] است و بر ما حساب [آنان‌].


https://s8.picofile.com/file/8271601318/%D8%A2%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%A7%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87.jpg


 رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

إِنَّ الانبیاءَ إِنَّما فَضَّلَهُمُ اللّه  عَلى خَلقِهِ بِشِدَّةِ مُداراتِهِم لأَعداءِ دینِ اللّه  و َحُسنِ تَقیَّتِهِم لأَجلِ إِخوانِهِم فِى اللّه ؛
خداوند از این رو پیامبران را بر دیگر مردمان برترى داد که با دشمنان دین خدا بسیار با مدارا رفتار مى کردند و براى حفظ برادران همکیش خود نیکو تقیه مى کردند…..بحارالأنوار(ط-بیروت) ج۷۲، ص۴۰۱، ح۴۲

 

__________________________



امام على علیه السلام :

لَیسَ الحَکیمُ مَن لَم یُدارِ مَن لا یَجِدُ بُدّا مِن مُداراتِهِ؛
حکیم نیست آن کس که مدارا نکند با کسى که چاره اى جز مدارا کردن با او نیست….تحف العقول ص۲۱۸ – بحارالأنوار(ط-بیروت) ج۷۵، ص۵۷، ح۱۲۱

 

__________________________


امام حسین علیه السلام :


مَن أَحجَمَ عَنِ الرَّاىِ وَعَیِیَت بِهِ الحِیَلُ کانَ الرِّفقَ مِفتاحُهُ؛
هر کس فکرش به جایى نرسد و راه تدبیر بر او بسته شود، کلیدش مداراست.
اعلام الدین فی صفات المومنین ص۲۹۸ – بحارالأنوار(ط-بیروت) ج۷۵، ص۱۲۸، ح۱۱

 

__________________________
امام صادق علیه السلام :
فى قَولِهِ تَعالى (وَقولوا لِلنَّاسِ حُسنا) ـ : أى لِلنّاسِ کُلِّهِم مُؤمِنِهِم وَ مُخالِفِهِم ، أَمَّا المُؤمِنونَ فَیَبسُطُ لَهُم وَجهَهُ ، وَ أَمَّا المُخالِفونَ فَیُکَلِّمُهُم بِالمُداراةِ لاِجتِذابِهِم إِلَى الایمانِ ، فَإِنَّهُ بِأَیسَرَ مِن ذلِکَ یَکُفُّ شُرورَهُم عَن نَفسِهِ ، و عَن إخوانِهِ المُؤمِنینَ؛

درباره آیه (و با مردم سخن نیکو گویید) فرمود: مقصود همه مردمان اعم از مؤمن و کافر است. اما با مؤمنان باید گشاده رو بود و اما با کافران باید به نرمى و مدارا سخن گفت، تا به سوى ایمان کشیده شوند و کمترین ثمرش این است که خود و برادران مؤمنش را از گزند آنان مصون مى دارد.
    
مرآه العقول ج۹ ، ص۵ – بحارالأنوار(ط-بیروت) ج۷۲، ص۴۰۱، ح۴۲
{
شبیه این حدیث در مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل ج ۱۲، ص ۲۶۱، ح۱۴۰۶۱}

 

__________________________
امام على علیه السلام :
دَارِ النَّاسَ تَأْمَنْ غَوَائِلَهُمْ وَ تَسْلَمْ مِنْ مَکَایِدِهِم‏

با مردم مدارا کن، تا از گزندهایشان در امان باشى و از نیرنگهایشان سالم بمانى.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص۴۴۵ ، ح۱۰۱۷۹

 

__________________________

رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
اِنَّ فِى الرِّفقِ الزّیادَةَ وَ البَرَکَةَ وَ مَن یُحرَمِ الرِّفقُ یُحرَمِ الخَیرَ؛

در مدارا، فزونى و برکت است، و هر کس از مدارا محروم باشد، از خیر، محروم شده است.
کافى(ط-الاسلامیه) ج ۲، ص ۱۱۹، ح ۷

 

__________________________
 
رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
لا یَأمُرُ بِالمَعروفِ و َلا یَنهى عَنِ المُنکَرِ إلاّ مَن کانَ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ : رَفیقٌ بِما یَأمُرُ بِهِ رَفیقٌ فیما یَنهى عَنهُ ، عَدلٌ فیما یَأمُرُ بِهِ عَدلٌ فیما یَنهى عَنهُ، عالِمٌ بِما یَأمُرُ بِهِ عالِمٌ بِما یَنهى عَنهُ؛

امر به معروف و نهى از منکر نکند مگر کسى که سه خصلت در او باشد: در امر و نهى خود مدارا کند، در امر و نهى خود میانه روى نماید و به آنچه امر و نهى مى کند، دانا باشد…..نوادر (راوندی) ص۲۱ – بحارالأنوار(ط-بیروت)ج۹۷، ص۸۷، ح۶۴

 

__________________________
پیامبر صلى ‏الله‏ علیه‏ و ‏آله :
رَاْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الاْیمانِ بِاللّه‏ِ مُداراةُ النّاسِ فى غَیْرِ تَرْکِ حَقٍّ؛

کمال عقل پس از ایمان به خدا، مدارا کردن با مردم است به شرط آن که حق، ترک نشود….تحف العقول ص ۴۲

 

__________________________
 
امام على علیه ‏السلام :
عَلَیکَ بِمُداراةِ النّاسِ وَ اِکْرامِ الْعُلَماءِ وَ الصَّفْحِ عَنْ زَلاّتِ الاِخْوانِ فَقَدْ اَدَّبَکَ سَیِّدُ الاَوَّلینَ وَ الآْخِرینَ بِقَولِهِ صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله : اُعْفُ عَمَّنْ ظَـلَمَکَ وَ صِلْ مَنْ قَطَعَکَ وَ اَعْطِ مَنْ حَرَمَکَ ؛

تو را سفارش مى‏ کنم به مداراى با مردم و احترام به علما و گذشت از لغزش برادران (دینى)؛ چرا که سرور اولین و آخرین، تو را چنین ادب آموخته و فرموده است : «گذشت کن از کسى که به تو ظلم کرده ، رابطه برقرار کن با کسى که با تو قطع رابطه کرده و عطا کن به کسى که از تو دریغ نموده است».
بحار الانوار(ط-بیروت) ج۷۵ ، ص۷۱ ، ح۳۴

 

__________________________
امام صادق علیه‏ السلام :
کَمالُ الاَدَبِ وَ الْمُروءَةِ سَبْعُ خِصالٍ : اَلْعَقلُ وَ الْحِلْمُ ، وَالصَّبْرُ ، وَالرِّفْقُ ، وَالصَّمْتُ ، وَحُسْنُ الْخُلْقِ وَ الْمُداراةُ؛

کمال ادب و مروت در هفت چیز است: عقل، بردبارى، صبر، ملایمت، سکوت، خوش‏اخلاقى و مدارا…..معدن الجواهر و ریاضة الخواطر ص۵۹

 

__________________________
پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله :
اِنّا اُمِرْنا مَعاشِرَ الاَنْبیاءِ بِمُداراةِ النّاسِ، کَما اُمِرْنا بِاِقامَةِ الفَرائِضِ؛

 
ما پیامبران، همان‏گونه که به برپا داشتن واجبات مأمور شده ‏ایم، به مدارا کردن با مردم نیز مأمور شده ایم.
امالى (طوسى) ص ۵۲۱ ، ح۱۱۵۰

 

__________________________
پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله :
مَنْ حُرِمَ الرِّفْقَ فَقَدْ حُرِمَ الْخَیْرَ کُلَّهُ؛

هر کس از مدارا بى ‏بهره باشد، از همه خوبى‏ها بى ‏بهره مانده است.
تحف العقول ص۴۹ – نهج الفصاحه ص۷۷۵ ، ح ۳۰۵۷

 

__________________________
 
امام باقر علیه السلام :
لَو یَعلَمُ السّائِلُ ما فی المَسألَةِ ما سالَ أحَدٌ أحَداً وَ لَو یَعلَمُ المَسئولُ ما فی المَنع ما مَنَعَ أحَدٌا أحَداً؛

اگر سائل می دانست که در درخواست چه چیزی نهفته است هرگز کسی از دیگری چیزی درخواست نمی کرد و اگر کسی که از او چیزی درخواست شده می دانست که در ناامید کردن چه چیزی نهفته است هرگز کسی دیگری را ناامید برنمی گرداند.
تحف العقول ص۳۰۰ – بحار الانوار(ط-بیروت) ج۷۵، ص۱۸۰

 

__________________________
امام محمد باقر علیه السلام:
 
اِنَّ لِکُلِّ شَیءٍ قُفلاً وَ قُفلُ الایمانِ الرِّفقُ؛

هر چیزی قفلی دارد و قفل ایمان مدارا کردن و نرمی است.
کافی (ط-الاسلامیه) ج۲ ، ص۱۱۸ ، ح۱

 

__________________________
 
امام صادق علیه السلام:
إنَ اللهَ رَفیقٌ یُحِبُّ الرّفقَ و یُعینُ عَلَیهِ؛

با خداوند اهل مدارا است و مدارا را دوست دارد و (آدمی را) بر مدارا یاری می کند.
وسایل الشیعه ج۱۵ ، ص۲۷۱ ، ح۲۰۴۸۹

 

__________________________
 
امام سجاد علیه السلام:
کَفّ الْأذى مِن کَمالِ الْعَقلِ و فِیهِ راحَةٌ لِلبَدَنِ عاجِلاً و آجِلاً؛

خوددارى از آزار دیگران، نشانه کمال خرد و مایه آسایش دو گیتى است
تحف العقول ص ۲۸۳

 

__________________________
امام حسین علیه السلام:
إنَّ حَوائِجَ الناسِ إلَیکم مِن نِعَمِ اللهِ عَلَیکم فَلا تَمَلّوا النِّعَمَ

نیاز مردم به شما از نعمتهای خدا بر شما است. از این نعمت ها خسته و بیزار نباشید.
 
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص۸۱ ، ح۶ – بحارالانوار(ط-بیروت) ج۷۱ ، ص۳۱۸ ، ح ۸۰

__________________________

رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
أَمَرَنى رَبّى بِمُداراةِ النّاسِ کَما أَمَرَنى بِأَداءِ الفَرائِضِ؛

پروردگارم، همان گونه که مرا به انجام واجبات فرمان داده، به مدارا کردن با مردم نیز فرمان داده است…..کافى(ط-الاسلامیه) ج۲، ص۱۱۷، ح۴

 

__________________________

رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
أَعقَلُ النّاسِ أَشَدُّهُم مُداراةً لِلنّاسِ؛

عاقل ترین مردم کسى است که بیشتر با مردم مدارا کند…..من لایحضره الفقیه ج۴، ص۳۹۵، ح۵۸۴۰

__________________________
 
رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
 
مَن أُعطِىَ حَظَّهُ مِنَ الرِّفقٍ فَقَد أُعطِىَ حَظَّهُ مِن خَیرِ الدُّنیا و َالآخِرَةِ؛

هر کس را که بهره اى از مدارا داده اند، بدون شک بهره اش را از خیر دنیا و آخرت داده اند….
نهج الفصاحه ص۷۳۸ ،  ح۲۸۳۸

 

__________________________
رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
ما کانَ الرِّفقُ فى شَىءٍ إِلاّ زانَهُ؛

مدارا با چیزى همراه نشد مگر آن که آن را زینت بخشید…..تحف العقول ص ۴۷

 

__________________________
رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
إنَّ اللّه  یُحِبُّ الرِّفقَ وَ یُعینُ عَلَیهِ؛

خداوند مدارا را دوست دارد و انسان را بر انجام آن یارى مى کند….. کافى(ط-الاسلامیه) ج۲، ص۱۲۰، ح۱۲

 

  

فراز هایی از سخنان گهر بار پیامبر اکرم (ص) ومعصومین علیه سلام بخش سوم



هو العلیم

 

 جاهل میگوید "من" "میدانم "،، دیگری میگوید "من" بعضی چیزها را میدانم و بعضی را نمیدانم ، او هم هنوز  جاهل است !

 اما  عارف و  عاقل آن است که می گوید "هیچ" نمیدانم ..

 تنها اوست که میداند.. 

 

لذا چون به جهلش #اعتراف میکند، میبینیم که #باب_العلم خداوندی ، مولای عارفان میشود..

امیر مومنان علی علیه السلام در اعتراف و #اقرار به #جهل در برابر پروردگارعالم در دعای خود عرض میکند..

 

أنا الجاهِلُ ،،

عَصَیتُکَ بجَهْلی ، و ارْتَکَبتُ الذُّنوبَ بجَهْلی ،،

و ألْهَتْنی الدُّنیا بجَهْلی، و سَهَوْتُ عن ذِکرِکَ بجَهْلی ، و رَکَنْتُ (إلى) الدُّنیا بجَهْلی ..

 الهی

من نادانم ،، 

به سبب نادانیم، تو را نافرمانى کردم و به سبب نادانیم، مرتکب گناهان شدم،،

و به سبب نادانیم، دنیا مرا به خود مشغول داشت ،،

و به سبب نادانیم، از یاد تو غافل گشتم و به سبب نادانیم، به دنیا میل کردم...

 

( غرر الحکم : ۲۴۹ )

 

اما جاهل حقیقی کسی است که

فرمود :

الجاهِلُ لا یَعْرِفُ تَقْصیرَهُ و لا یَقبلُ مِن النَّصیحِ لَهُ .

نادان ، به تقصیر (عیب ) خود آگاه نیست ! و نصیحت خیر خواهِ خود را [ هم ] نمى پذیرد...

 

(غرر الحکم: ۱۸۰۹ )

 

 با #نماد ها و #نشانه ها عاقل و جاهل شناخته میشوند نه با اتهام زنی و #تهمت و افترا بستن به دیگران و بدون هیچ دلیلی..

 

چند #نشانه دیگر جاهل و عاقل 

 

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود :

أعقَلُ النّاسِ مُحسنٌ خائفٌ ، و أجهَلُهُم مُسیءٌ آمِنٌ .

( عوالی اللآلی )

 خردمندترین مردم، نیکوکارِ وترسان از خدا است  

و نادانترین آن ها، بد کارِ آسوده خاطر ..

 

امام على علیه السلام :

أجْهلُ النّاسِ المُغَترُّ بقَولِ مادِحٍ مُتَملِّقٍ، یُحسِّنُ لَهُ القَبیحَ و یُبغِّضُ إلَیهِ النَّصیحَ .

(غرر الحکم )

 نادانترینِ مردم کسى است که فریفته سخنان ستاینده چاپلوسى شود ، که زشت را در نظر او زیبا جلوه مى دهد، و خیر خواه را دشمن او معرفى مى کند...

 

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

أنْ یَظلِمَ مَن خالَطَهُ ،و یَتَعدّى على منَ هُو دُونَهُ ،

و یَتطاوَلَ على مَن هُو فَوقَهُ ، کلامُهُ بغَیرِ تَدَبُّرٍ-( تحف العقول : ۲۹ )

 خصوصیت نادان این است که درباره هر کس که با او رفت و آمد مى کند ستم روا دارد، به فرو دستش دراز دستى کند، 

بر بالا دستش گردن فرازى نماید،  

و ناسنجیده و بدون تدبر زبان به گفتار گشاید... 

 

 امام صادق علیه السلام :

مِن أخلاقِ الجاهِلِ الإجابَةُ قَبلَ أنْ یَسمَعَ ، و المُعارَضَةُ قَبلَ أنْ یَفْهَمَ ، و الحُکْمُ بما لا یَعْلَمُ - ( أعلام الدین )

  یکى از خویهاى نادان این است که قبل از شنیدن [ مطلب ] پاسخ مى دهد  

و پیش از آن که [ مقصود گوینده را ] بفهمد به مخالفت بر مى خیزد و ندانسته حکم مى کند.. 

 

امام کاظم علیه السلام :

تَعَجُّبُ الجاهِلِ مِن العاقِلِ أکْثَرُ مِن تَعَجُّبِ العاقِلِ مِن الجاهِلِ .-( بحار الأنوار)

 شگفتىِ نادان از خردمند، بیشتر از شگفتىِ خردمند از نادان است 

 

امام على علیه السلام :

لا تُعادوا ما تَجهَلونَ ؛ فإنَّ أکثرَ العِلمِ فیما لا تَعْرِفونَ .( غرر الحکم )

  با آنچه نمى دانید دشمنى نکنید؛،

زیرا بیشتر دانش در چیزهایى است که شما نمى دانید....

،،،

فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضى‌ إِلَیْکَ وَحْیُهُ

وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً

 

پس برتر و بلند مرتبه است خدا [یِ یگانه] که فرمانروای هستی و حقّ محض است،،

و تو (اى رسول! بر خواندن قرآن بر ایشان) پیش از آنکه وحى آن بر تو رسد، شتاب مکن،،

و بگو: پروردگارا! دانش مرا بیفزای.


اعوذبالله من نفسی و من الشیطان الرجیم

از حضرت امام علی النقی (ع) روایت شده:
بعد از قضیه طوفان روزی شیطان به نزد حضرت نوح (ع) آمد و عرض کرد تو را بر من منت بزرگ است و من قصد دارم آن خدمتی که به من نموده ای را تلافی کنم !
حضرت نوح متاثر شد و پرسیدند من به تو چه خدمتی نموده ام ؟!
عرض کرد من در صدد اغوا و گمراهی مردم بودم تا اینکه آنها را در مرام کفر نگاه دارم تا مرگ گریبان آنها را بگیرد ،، و آنها را با خود وارد جهنم سازم ، ولی می ترسیدم چنانچه ثبات قدم در هدایت مردم داشته باشید آخرالامر بعضی از آنها به تو ایمان آورند و اهل بهشت شوند، ولی در اثر نفرینی که نمودی و از خداوند طوفان طلبیدی خدا طوفان فرستاد تا اینکه تمام مردم را در حال کفر فرا گرفت و آنها را هلاک نمود و وارد جهنم گردیدند.. من فعلا از اغوای آنها راحت گشتم تا اینکه کی دو مرتبه مردمی در عالم پیدا شوند تا خواسته باشم آنها را اغوی نمایم و در عوض این خدمت قصد دارم تو را مطالب نافعه و نصایح شافیه بنمایم !
حضرت نوح متاثر شد و فرمود مرا به نصایح تو ملعون احتیاجی نیست
از طرف حضرت حقتعالی خطاب شد ای نوح (شیطان بر مومنان راستین تسلطی ندارد) به نصائح او گوش ده !
حضرت فرمود بگو چه میخواهی بگویی . شیطان گفت چند صفت در خود راه مده که موجب هلاکت تو میگردد :

   " #تکبر " زیرا تکبر مرا از آن مقام ارجمندیکه داشتم به خاک مذلت افکند و مطرود حق و مستحق لعن او گردانید و اگر من از امر خدا بر سجده وتکریم حضرت آدم تکبر نورزیده بودم و خود را بزرگتر از آن نمی دانستم به این روز ذلت نمی افتادم..

  "#حرص " زیرا حضرت آدم را خداوند تمام نعمتهای بهشتی را در تحت اختیار او قرار داد و فقط به او فرمود از شجره گندم مخور ولکن حرص او را وادار نمود تا اینکه از آن درخت خورد و به او رسید آنچه رسید..

  " #حسد " زیرا حسد وادار نمود قابیل را بر آنکه برادر خود هابیل را بکشد و خود را در اثر این عمل مستحق تابوت جهنم گردانید..

و ای نوح در سه موضع هم به یاد من باش زیرا من در این مواضع نزدیک ترین حالاتم به اولاد آدم و #تسلط م بر آنها از تمام حالات بهتر میباشد !!

1 -در حال #غضب زیرا من دوست دارم اولاد آدم غضب نماید و من در حال غضب آنها را به هر امر فجیعی که وسوسه نمایم امتثال خواهند کرد ..

2 - در موقعیکه خواسته باشی در ما بین مردم #حَکَمی و مصدقی کنی و حکمی را بیان نمایی، زیرا ممکن است یکطرف تصدیق و حکم اولاد تو باشد و طرف دیگر شخص اجنبی و در این صورت هم حکم به حق کردن بسیار مشکل میباشد و من به هر وسیله باشد اولاد آدم را اغوی میکنم و نمی گذارم به حق تصدیق و حکم کند ..

3-  در حالیکه #خلوت_با_نامحرم داشته باشی زیرا خلوت با آنها موجب تسلط من است بر اولاد آدم ،، و کم کسی خلوت با اجنبیه میکند که من او را اغوی نکنم و نفریبم ..
__________
به نقل از کتاب نورالمبین فی قصص الانبیاء و المرسلین

 

آیا مراقب نسبتهایی که به دیگران میدهیم هستیم 

از پیامبراکرم (ص) نقل است که فرمود : غیبت آن است که یادکنی برادر خودرا به چیزی که اورا " ناخوش" آید..
شخصی عرض کرد اگر آن صفت دراوباشد چه؟
فرمود : اگر باشد غیبت است وگرنه تهمت (بهتان) است

امام جعفر صادق (علیه السلام )فرمودند:
  اگر کسى سخنى را بر ضد ومنى نقل کند و قصدش از آن ، زشت کردن چهره او و از بین بردن وجهه اجتماعى اش باشد و بخواهد او را از چشم مردم بیندازد ! خداوند او را از #ولایت خود خارج مى کند ،، و تحت سرپرستى شیطان قرار مى دهد؛ ولى شیطان هم او را نمى پذیرد
من روى على مۆمن روایة یرید بها شینه و هدم مروءته لیسقط من اعین الناس اخرجه الله من ولایته الى ولایة الشیطان ،فلا یقبله الشیطان (الکافی ج2 ص 358)

 وآن کسی که به برادر دینی خودش تهمت بزند، دیگر #حرمتی بین آن دو باقی نمی‌‌ماند..»
«
مَنِ اتَّهَمَ أَخَاهُ فِی دِینِهِ فَلَا حُرْمَةَ بَیْنَهُمَا؛ (کافی، ج 7، ص 19)
حضرت اباعبدالله الحسین(ع) همو که جان و آبرو و خانواده خویش را برای حفظ اسلام و جامعه اسلامی فدا کرد در حدیثی، آبروی مؤمن را یکی از حریمهای پنجگانه الهی توصیف کرده و می فرماید:" لِلهِ عَزَّ و جَلَّ فی بِلَادِهِ خَمسٌ حُرَم ؛ حُرمَةٌ رَسولِ اللهِ و حُرمَةُ آلِ الرَّسولِ و حُرمَةُ کِتابِ اللهِ عَزَّ و جَلَّ و حُرمَةُ کَعبَةِ اللهِ و حُرمَةُ المُؤمِنِ "
مملکت خدای عز و جل را پنج حریم است : حرمت پیامبر (ص) و حرمت آل پیامبر و حرمت کتاب خدای عز و جل و حرمت کعبه الهی و حرمت مؤمن

تهمت بدترین نوع دروغ است، زیرا اگر ثابت بشود حرفی که زده راست بوده باز هم غیبت به حساب می‌آید..
حضرت موسی بن عمران می‌‌فرماید: «شیطان به صورت انسان آمد و گفت: موسی! من اگر بخواهم جامعه‌‌ای را ناامن کنم، در آن جامعه تهمت را زیاد می‌‌کنم و برای اینکه بخواهم تهمت را در جامعه زیاد کنم، بستر غبیت را فراهم می‌‌کنم...‼

 


بعضى از خاندان پیامبر (ص) از آن حضرت سؤال کردند که آیا در روز قیامت انسان به یاد دوست صمیمیش میافتد؟
در جواب فرمودند:
سه موقف است که هیچکس در آنها به یاد هیچکس نمى افتد:
اول پاى میزان سنجش اعمال است تا ببیند آیا میزانش سنگین است یا سبک ؟
سپس بر صراط است تا ببیند آیا از آن مى گذرد یا نه ؟
و سپس به هنگامى است که نامه هاى اعمال را به دست انسانها مى دهند تا ببینند آن را به دست راستش مى دهند یا دست چپ ؟
این سه موقف است که در آنها کسى به فکر کسى نیست ،
نه دوست صمیمى ، نه یار مهربان ، نه افراد نزدیک ، نه دوستان مخلص ، نه فرزندان ، و نه پدر و مادر، و این همان است که خداوند متعال مى فرماید:در آن روز هر کدام از آنها وضعى دارد که او را کاملا به خود مشغول میسازد» (لکل امرئ منهم یومئذ شأن یغنیه ...سوره عبس آیه 37).

منبع :«نورالثقلین» جلد 5 صفحه 49.

شیخ عارف عطارنیشابوری که رحمت خداوند بر او باد، بدین فرموده ی خداوند استشهاد کرده است که «لکل امرء یومئذ شأن یغنیه »:
کشتئی آورد در دریا شکست
تخته ای زآن جمله بر بالا نشست
گربه و موشی چو برآن تخته ماند
کارشان با یکدگر ناپخته ماند
نه ز گربه موش را روی گریز
نه به موش آن گربه را چنگال تیز
هردوشان از هول دریای عجب
در تحیر بازمانده خشک لب
در قیامت نیز این غوغا بود
یعنی آن جا نه تو و نه ما بود...

بسم الله الرحمن الرحیم

بعضی (جاهلان منافق و افراد سست ایمان) هستند که دائم نبی خدا را می‌آزارند و می‌گویند: او شخص ساده و زودباوری است !

وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ ۚ

«أُذُنٌ»به معنی گوش و معمولا مراد شخصی است که هر چیزی را باور کند ! خوش‌باور و دهن‌بین است..

چون رسول اکرم (ص) کمال مهر و رحمت الهی و ستار العیوب بود، بسیاری از خطاها و عذر دروغ مردم را نادیده میگرفت و از آنها میپذیرفت ، و در واقع به رویشان نمی آورد ..تا جاییکه آنها گمان کرده بودند او انسان دهن بینی است که هر چه بگویند وتظاهر کنند او باور میکند!
لذا بعضی سخن چینان ، سخنان حضرت را میشنیدند و نزد منافقان برده و پشت سر او را تمسخر میکردند .. اما جلوی ایشان به گونه ای دیگر رفتار میکردند..در برابر آینه تمام نمای حق ، حماقت خود را به نمایش گذاشته بودند ، یا به عبارتی جلوی قاضی معلق بازی میکردند..
وغافل از اینکه علم ظاهر و باطن عالَم نزد ایشان است ..
،،
در روایات به این صورت آمده که جبرئیل ع نازل شد و پیغمبر (ص) را از حال یکی از آنان آگاه فرمود و پیغمبر (ص) او را احضار فرمود و ما وقع را براى او بیان کردند، اما او منکر شد و قسم یاد کرد که این کار را نکرده است ، پس آنحضرت فرمود: از تو قبول کردم ! برخیز و برو ..
او رفت نزد رفقایش و گفت محمّد «أُذُنٌ» و زود باور است ! خدا باو خبر داد که من نمّامى کردم و اخبار او را بشما میرسانم ، قبول کرد ، من هم گفتم نکردم باز قبول کرد ..
،،
جاهلان ستاریت و رحمت واسعه او را درک نمیکردند و این را به خیال خود زرنگی گذاشته و حمل بر دهن بینی میکردند تا اینکه این آیه نازل شد :

قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ ۚ
وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ
و اینکه به آنها بفهماند این زودباوری با زود باوری وخوش خیالی آنها از زمین تا آسمان تفاوت دارد ..و قلب و آینه زلال او با ساده لوحی که آنها فرض کرده اند یکی نیست..
او علی رغم آگاهی از نفاق باطنی ، قسم و عذر ظاهری آنها را میپذیرد ، به این معنی که چنان خوش قلب است که حتی ایمان ظاهرى و زبانی شما را هم تصدیق میکند! و این به نفع شماست ، اگر بفهمید ...
،،
أُذُنُ در « أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ » به معنای مثبت گوش دهنده آمده 


در ذکر حضرت سیدالشهدا حسین بن علی صلوات الله علیه و اله

سلام بر آن که در راه تو خون جگرها خورد و خون جگرش را بذل کرد تا بندگانت را از نادانی و سردرگمی و گمراهی رهایی بخشد..

حضرت سیدالشهدا علیه السلام در 8 ذی حجه سال 61 قمری پیش از ترک اعمال حج و حرکت به سمت کوفه سخنانی بیان کردند و دلایل و اهداف حرکتشان را برای مردم تبیین کردند و دعوت به یاری نمودند. در میان سخنان ایشان امده است:

... من کان باذلا فینا مهجته، فلیرحل معنا!

ترجمه اجمالی :  هرکس حاضر است در راه ما خون دل بخورد،، با ما همراه شود.. !

مُهْجَة در لغت عربی معنی لطیفی می دهد: خون دل؛ خون جگر ،، و بذل مهجه یعنی خون دل خوردن، یعنی خار در چشم و استخوان در گلو بودن و یعنی ...

امام شرط همراهی را آمادگی برای جان فدا کردن و یا خون دادن (باذلا نفسه و دمه) تعیین نکرده‌اند، بل آنکه مشاهده ظلم و سیاهی و ضلالت کاسه صبرش را لبریز کرده است و برای هدایت بشریت غصه‌دار است در دل این کاروان جا دارد..
به شرط آن‌که این خون دل خوردن منفعلانه نباشد؛ که در اوج تلاش و پویایی رو به جلو حرکت نماید..

در #زیارت_اربعین از قول امام صادق علیه السلام در توصیف ابا عبدالله آمده است:

... بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة!

سیدالشهدا در راه تو خون جگرها خورد و خون دلش را بذل کرد تا بندگانت ( نه فقط شیعیان و یا مسلمانان ، بلکه تمام انسانها!) را از نادانی و سردرگمی و گمراهی رهایی بخشد..
،،
السَّلامُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ
سلام بر ولىّ خدا و حبیبش،
سلام بر دوست خدا و نجیبش،
سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده اش،
سلام بر حسین مظلوم شهید،
سلام بر آن دچار گرفتاری ها و کشته اشک ها،،
خدایا من گواهى میدهم که حسین ولىّ تو و فرزند ولىّ تو، و فرزند برگزیده توست ، حسینى که به کرامتت رسیده، او را به شهادت گرامى داشتى، و به خوشبختى اختصاصش دادى، و به پاکى ولادت برگزیدى، و او را آقایى از آقایان، و پیشروى از پیشرویان، و مدافعى از مدافعان حق قرار دادى، و میراث هاى پیامبران را به او عطا فرمودى،
و او را از میان جانشینان حجّت بر بندگانت قرار دادى،، و در دعوتش جای عذرى باقى نگذاشت،، و از خیرخواهى دریغ نورزید،، و جانش را در راه تو بذل کرد، تا بندگانت را از جهالت و سرگردانى گمراهى برهاند،،
درحالی که بر علیه او به کمک هم برخاستند،، کسانیکه دنیا مغرورشان کرد، و بهره واقعى خود را به فرومایه تر و پست تر چیز فروختند،،
و و آخرتشان را به کمترین بها به گردونه فروش گذاشتند،،
تکبّر کردند و خود را در دامن هواى نفس انداختند،،
و تو را و پیامبرت را به خشم آوردند،
(وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ)
و اطاعت کردند از میان بندگانت، اهل شکاف افکنى و نفاق و بارکشان گناهان سنگین، و سزواران آتش را ،،
فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِراً مُحْتَسِباً
پس با آنان در راه تو صابرانه و به حساب تو جهاد کرد، تا در طاعت تو خونش ریخته شد و حریمش مباح گشت،،
خدایا آنان را لعنت کن لعنتى سنگین، و عذابشان کن عذابى دردناک..

گواهى میدهم که خدا وفاکننده است آنچه را به تو وعده داده،، و نابودکننده کسانى را که از یاریات دریغ ورزیدند ،، و عذاب کننده کسانى را که تو را کشتند،،

خداى من تو را شاهد میگیرم که من دوستم با آنان که او را دوست دارند،، و دشمن با آنان که با او دشمنند،،
پدر و مادرم فدایت اى فرزند رسول خدا،،
پس با شمایم نه با دشمنانتان،
درودهاى خدا بر شما و بر ارواح و پیکرهایتان، و بر حاضر و غایبتان، و بر ظاهر و باطنتان، آمین اى پروردگار جهانیان

 

ماجرای امان نامه در کربلا نشان داد ابوالفضائل علیه سلام و #سلطان_وفا و دوستی هم که باشی ، همیشه شیاطین و دشمنانی وسوسه گر تا آخرین لحظه ، برای سست کردن و بازداشتن تو از دین خالص و یاری حق ، تمام تلاش خود را خواهند کرد...

پیشنهاد امنیتی #کاذب و دروغین ! آنهم برای کسی که در #حرم_امن_الهیست و ذوب در عشق و ولایت او !
زهی خیال باطل..
وَإِنْ یُرِیدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللَّهُ ..﴿۶۲
و اگر بخواهند تو را بفریبند [یارى] خدا براى تو بس است..
،،
«
شمر ملعون به سمت لشکرگاه امام رفت و صدا زد: خواهرزادگان من کجایند؟!
عبد الله و عثمان و جعفر، (فرزندان امام علی علیه‏ السلام که مادرشان ام‏ البنین علیها‏السلام بود) کجایند؟ آنان ساکت ماندند..

امام فرمود: هر چند فاسق است، جوابش دهید ! آنان از دایی‌های شمایند.. صدا زدند چه می‌گویی و چه کار داری؟
فقال: یا بنی أختی أنتم آمنون ، فلا تقتلوا أنفسکم مع أخیکم الحسین و الزموا طاعه أمیر المؤمنین ! یزید بن معاویه،
گفت: خواهرزادگان من! شما در امانید ! خود را با برادرتان حسین به کشتن ندهید. از امیرالمومنین ! یزید بن معاویه اطاعت کنید..

فناداه العبّاس بن علیّ: تبّت یداک یا شمر، لعنک الله و لعن ما جئت به من أمانک هذا، یا عدوّ الله أتأمرنا أن نترک أخانا الحسین ابن فاطمه و ندخل فی طاعه اللّعناء و أولاد اللعّناء،

عباس بن علی (ع) فریاد زد: دستت بریده باد شمر!
لعنت خدا بر تو و بر چنین امان نامه‌ای که آورده‌ای.. ای دشمن خدا ! می‌گویی برادرمان حسین پسرفاطمه را رها کنیم و در اطاعت ملعونان و ملعون‌ زادگان درآییم

فرجع شمر إلی عسکره مغیظا
پس شمر خشمگین و با غیظ به لشکرگاه خود بازگشت..»*
،،

 آرى هر که به #پیمان خود #وفا کند و #پرهیزگارى نماید ، بى‏ تردید خداوند پرهیزگاران را #دوست دارد.
بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ ﴿آل عمران/۷۶

،،
السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ سَلَّمَ
السَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ
_
*
مقتل الخوارزمی ۱: ۲۴۶، الفتوح لابن اعثم ۵: ۱۰۳، تاریخ الطبری ۳: ۳۱۵، الارشاد: ۲۳۰ مع اختلاف و اختصار، موسوعه کلمات الامام الحسین (ع): ۳۸۹٫


در ذکرتکبر ..
شبی که پیغمبر صلى الله علیه و آله به معراج رفت و همه جا را دید.
صبح آن شب ، شیطان خدمت آن سرور مشرف شد و عرض کرد: یا رسول الله ! شب گذشته که به معراج تشریف بردید، در آسمان چهارم طرف چپ ((بیت المعمور)) منبرى بود، شکسته و سوخته و به رو افتاده آیا شناختى آن منبر را و متوجه شدید که از کیست ؟
آن حضرت فرمودند: آن منبر از کیست ؟
شیطان عرض کرد: آن منبر از من است و صاحب آن بودم !
بالاى آن مى نشستم و ملائکه پاى منبر من حاضر مى شدند، از براى آنها راه بندگى حضرت منان را مى گفتم . ملائکه از عبادت و بندگى من تعجب مى کردند! هر وقت که تسبیح از دستم مى افتاد، چندین هزار ملک بر مى خاستند، تسبیح را مى بوسیدند و به دست من مى دادند. اعتقاد من این بود که خداوند از من بهتر چیزى را خلق نفرموده ؛ ولى یک بار دیدم امر به عکس شد و رانده درگاه او شدم و الان کسى از من بدتر و ملعون تر در درگاه احدیت نیست ..
اى محمد ! مبادا مغرور شوى و تکبر نمایى ، چون هیچ کس از کارهاى الهى آگاه نیست ..

و نیز در ملاقات خود با حضرت یحیى عرض کرد: من جزو ملائکه بودم و چهار هزار سال سرم را از یک سجده بر نداشتم ؛ ولى عاقبتم این شد که از صفوف ملائکه بیرون شدم و مطرود و مردود و ملعون درگاه حق تعالى گردیدم ..
__________________________________________
برگرفته از خزینة الجواهر فی زینة المنابرمرحوم نهاوندى



(امام حسن عسکری علیه السلام(

عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست !
بلکه عبادت ، بسیار " تفکر کردن" " در #امر خداوند " است ..

امر خدا چیست؟!
 وما أمِروا إلا لیعبدوا اللّه ، مُخلِصین له الدین حُنَفاءَ...
در صورتی که ( در کتب آسمانی ) #امر نشده بودند مگر که اللَّه تعالی را به عنوان یگانه معبود خالصانه بپرستند ،، و چیزی را شریک او نسازند..
)
سوره مبارکه بینة /5(
،،
وَلَا یَأْمُرَکُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِکَةَ وَالنَّبِیِّینَ أَرْبَابًا أَیَأْمُرُکُمْ بِالْکُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ﴿آل عمران/۸۰
و [نیز] شما را امر نخواهد کرد که فرشتگان و پیامبران را به خدایى بگیرید ! آیا پس از آنکه سر به فرمان [ خدا] نهاده‏ ومسلمان شده اید [باز] شما را به کفر امر میکند؟! ..
،
إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ سَمِیعًا بَصِیرًا ﴿نساء/58
امر خدا به شماست که امانات را به صاحبان آنها رد کنید ،، (و خیانت ! در #امانت نکنید..(،،
و چون میان مردم داورى مى ‏کنید به #عدالت داورى کنید،،
در حقیقت نیکو چیزى است که خدا شما را به آن پند مى‏ دهد ، خدا شنواى بیناست ..
،
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ..(نساء/59(
اى کسانى که ایمان آورده‏ اید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را ...
و...
،،
إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ #یَتَفَکَّرُونَ ...
__________________________________________________
امام حسن عسکری علیه السلام:
لَیسَتِ العِبادَةُ کَثرَةَ الصیّامِ وَ الصَّلوةِ وَ انَّما العِبادَةُ کَثرَةُ التَّفَکُّر " فی أمر اللهِ" ؛
-
تحف العقول ص 488 و ص 442Top of Form

Bottom of Form

 

سخنان زیبای امام رضا"ع"
-1
از نشانه‌هاى‌ دین‌ فهمى‌ ، حلم‌ و علم‌ است‌ ، و خاموشى‌ درى‌ از درهاى‌ حکمت‌است‌ . خاموشى‌ و سکوت‌ ، دوستى‌ آور و راهنماى‌ هر کار خیرى‌ است‌
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 469)
-2 
زمانى‌ بر مردم‌ خواهد آمد که‌ در آن‌ عافیت‌ ده‌ جزء است‌ ، که‌ نه‌ جزء آن‌ درکناره‌گیرى‌ از مردم‌ ، و یک‌ جزء آن‌ در خاموشى‌ است‌
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 470)
3-از امام‌ رضا ( ع‌ ) از حقیقت‌ توکل‌ سؤال‌ شد . فرمود : این‌ که‌ جز خدا ازکسى‌ نترسى‌
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 469)
-4 
به‌ راستى‌ که‌ بدترین‌ مردم‌ کسى‌ است‌ که‌ یارى‌اش‌ را ( از مردم‌ ) باز دارد وتنها بخورد و زیر دستش‌ را ازار دهد..(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 472)
-5 
بخیل‌ را آسایشى‌ نیست‌ ، و حسود را خوشى‌ و لذتى‌ نیست‌ ، و زمامدار را وفایى‌ نیست‌ ، و دروغگو را مروت‌ و مردانگى‌ نیست‌
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 473)
-6
به‌ خداوند خوشبین‌ باش‌ ، زیرا هرکه‌ به‌ خدا خوشبین‌ باشد ، خدا با گمان‌خوش‌ او همراه‌ است‌ ، و هرکه‌ به‌ رزق‌ و روزى‌ اندک‌ خشنود باشد ، خداوند به‌ کردار اندک‌ او خشنود باشد ، و هرکه‌ به‌ اندک‌ از روزى‌ حلال‌ خشنود باشد ، بارش‌ سبک‌ و خانواده‌اش‌ در نعمت‌ باشد و خداوند او را به‌ درد دنیا و دوایش‌ بینا سازد و او را از دنیا به‌ سلامت‌ به‌ دار السلام‌ بهشت‌ رساند



ترکیب بند زیبای «باز این چه شورش است » چگونه سروده شد!؟
__________________
نقل است چون پسر محتشم کاشانی در گذشت مرثیه ای در باره اوگفت،شبی حضرت اسدالله الغالب علی علیه السلام را درخواب دیدفرمود:
ای محتشم برای فرزند خود مرثیه وشعر سرودی ولی چرابرای
قرة العین و نور چشمانم حسین مرثیه نگفتی ؟
صبح که بیدار شددر اندیشه این خواب بود که شبی دیگرباز امیرالمومنین علیه السلام را در خواب دیدکه فرمود:
برای فرزندم حسین مرثیه ای بگو!
عرض کرد فدایت شوم ،چه بگویم ؟فرمودند بگو:
))
باز این چه شورش است که در خلق عالم است ((
بیدار شد مصرع دیگر در خاطرش بود همان ساعت به یمن توجه
شاه اولیاء و از برکت عنایات آن حضرت به سرودن بقیه اشعار ادامه داد تا به این مصرع رسید:
))
هست از ملال گر چه بری ذات ذوالجلال ((

مصرع دیگر به خاطر او نمی رسید ودر ذهن نمی امد،چند روزی بر
این منوال گذشت شبی حضرت قائم علیه السلام را در خواب دید که فرمودند:
بگو:
((او در دل است وهیچ دلی نیست بی ملال ...((
--------------
هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال
او در دلست و هیچ دلی نیست بی ملال

محتشم کاشانی هم‌دوره با پادشاهی شاه طهماسب صفوی در میان شاعران و مرثیه‌سرایان خاندان عصمت،از نام‌آورترین شاعر عاشورایی به شمار می‌رود، به گونه‌ای‌که محرّم با نام محتشم درهم آمیخته است و کتیبه‌های منقش به ترکیب‌بند معروف این شاعر بلند آوازه زینت‌بخش محافل و مجالس سوگواری بوده و به هر مکانی حال و هوای عاشورایی می‌بخشد.
-----------
امام صادق(ع) فرمودند:
«
هیچ کس درباره ما خاندان، شعری نمی‌گوید مگر اینکه (قبل از آن) به سبب روح القدس، تأیید می‌گردد».
مَا قَالَ فِینَا قَائِلٌ بَیْتَ شِعْرٍ حَتَّی یُؤَیَّدَ بِرُوحِ الْقُدُس
وسائل الشیعه، ج14، ص597/ 2

متن کامل شعر محتشم کاشانی

محتشم کاشانی
 

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو

کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب

کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند

گویا عزای اشرف اولاد آدم است

خورشید آسمان و زمین نور مشرقین

پروردهٔ کنار رسول خدا حسین

کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا

در خاک و خون طپیده میدان کربلا

گر چشم روزگار بر او زار می‌گریست

خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا

نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک

زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا

از آب هم مضایقه کردند کوفیان

خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید

خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا

زان تشنگان هنوز به عیوق می‌رسد

فریاد العطش ز بیابان کربلا

آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم

کردند رو به خیمهٔ سلطان کربلا

آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد

کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد

کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی

وین خرگه بلند ستون بی‌ستون شدی

کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه

سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی

کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت

یک شعلهٔ برق خرمن گردون دون شدی

کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان

سیماب‌وار گوی زمین بی‌سکون شدی

کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک

جان جهانیان همه از تن برون شدی

کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست

عالم تمام غرقه دریای خون شدی

گر انتقام آن نفتادی بروز حشر

با این عمل معاملهٔ دهر چون شدی

آل نبی چو دست تظلم برآورند

ارکان عرش را به تلاطم درآورند

برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند

اول صلا به سلسلهٔ انبیا زدند

نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید

زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند

آن در که جبرئیل امین بود خادمش

اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند

پس آتشی ز اخگر الماس ریزه‌ها

افروختند و در حسن مجتبی زدند

وانگه سرادقی که ملک محرمش نبود

کندند از مدینه و در کربلا زدند

وز تیشهٔ ستیزه در آن دشت کوفیان

بس نخلها ز گلشن آل عبا زدند

پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید

بر حلق تشنهٔ خلف مرتضی زدند

اهل حرم دریده گریبان گشوده مو

فریاد بر در حرم کبریا زدند

روح‌الامین نهاده به زانو سر حجاب

تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب

چون خون ز حلق تشنهٔ او بر زمین رسید

جوش از زمین بذروه عرش برین رسید

نزدیک شد که خانهٔ ایمان شود خراب

از بس شکستها که به ارکان دین رسید

نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند

طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید

باد آن غبار چون به مزار نبی رساند

گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید

یکباره جامه در خم گردون به نیل زد

چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید

پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش

از انبیا به حضرت روح‌الامین رسید

کرد این خیال وهم غلط کار، کان غبار

تا دامن جلال جهان آفرین رسید

هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال

او در دلست و هیچ دلی نیست بی‌ملال

ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند

یک باره بر جریدهٔ رحمت قلم زنند

ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر

دارند شرم کز گنه خلق دم زنند

دست عتاب حق به در آید ز آستین

چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند

آه از دمی که با کفن خونچکان ز خاک

آل علی چو شعلهٔ آتش علم زنند

فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت

گلگون کفن به عرصهٔ محشر قدم زنند

جمعی که زد بهم صفشان شور کربلا

در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند

از صاحب حرم چه توقع کنند باز

آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند

پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل

شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل

روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار

خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار

موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه

ابری به بارش آمد و بگریست زار زار

گفتی تمام زلزله شد خاک مطمئن

گفتی فتاد از حرکت چرخ بی‌قرار

عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر

افتاد در گمان که قیامت شد آشکار

آن خیمه‌ای که گیسوی حورش طناب بود

شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار

جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل

گشتند بی‌عماری و محمل شتر سوار

با آن که سر زد آن عمل از امت نبی

روح‌الامین ز روح نبی گشت شرمسار

وانگه ز کوفه خیل الم رو به شام کرد

نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد

بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد

شور و نشور و واهمه را در گمان فتاد

هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند

هم گریه بر ملایک هفت آسمان فتاد

هرجا که بود آهوئی از دشت پا کشید

هرجا که بود طایری از آشیان فتاد

شد وحشتی که شور قیامت ز یاد رفت

چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد

هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد

بر زخمهای کاری تیغ و سنان فتاد

ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان

بر پیکر شریف امام زمان فتاد

بی‌اختیار نعرهٔ هذا حسین او

سر زد چنانکه آتش از او در جهان فتاد

پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول

رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول

این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست

وین صید دست و پا زده در خون حسین توست

این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی

دود از زمین رسانده به گردون حسین توست

این ماهی فتاده به دریای خون که هست

زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست

این غرقه محیط شهادت که روی دشت

از موج خون او شده گلگون حسین توست

این خشک لب فتاده دور از لب فرات

کز خون او زمین شده جیحون حسین توست

این شاه کم سپاه که با خیل اشگ و آه

خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست

این قالب طپان که چنین مانده بر زمین

شاه شهید ناشده مدفون حسین توست

چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد

وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد

کای مونس شکسته دلان حال ما ببین

ما را غریب و بی‌کس و بی‌آشنا ببین

اولاد خویش را که شفیعان محشرند

در ورطهٔ عقوبت اهل جفا ببین

در خلد بر حجاب دو کون آستین فشان

واندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین

نی نی ورا چو ابر خروشان به کربلا

طغیان سیل فتنه و موج بلا ببین

تنهای کشتگان همه در خاک و خون نگر

سرهای سروران همه بر نیزه‌ها ببین

آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام

یک نیزه‌اش ز دوش مخالف جدا ببین

آن تن که بود پرورشش در کنار تو

غلطان به خاک معرکهٔ کربلا ببین

یا بضعةالرسول ز ابن زیاد داد

کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد

خاموش محتشم که دل سنگ آب شد

بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد

خاموش محتشم که از این حرف سوزناک

مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد

خاموش محتشم که از این شعر خونچکان

در دیده اشگ مستمعان خون ناب شد

خاموش محتشم که از این نظم گریه‌خیز

روی زمین به اشگ جگرگون کباب شد

خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست

دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد

خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب

از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد

خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین

جبریل را ز روی پیمبر حجاب شد

تا چرخ سفله بود خطائی چنین نکرد

بر هیچ آفریده جفائی چنین نکرد

ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده‌ای

وز کین چها درین ستم آباد کرده‌ای

بر طعنت این بس است که با عترت رسول

بیداد کرده خصم و تو امداد کرده‌ای

ای زادهٔ زیاد نکرده‌ست هیچ گه

نمرود این عمل که تو شداد کرده‌ای

کام یزید داده‌ای از کشتن حسین

بنگر که را به قتل که دلشاد کرده‌ای

بهر خسی که بار درخت شقاوتست

در باغ دین چه با گل و شمشاد کرده‌ای

با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو

با مصطفی و حیدر و اولاد کرده‌ای

حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن

آزرده‌اش به خنجر بیداد کرده‌ای

ترسم تو را دمی که به محشر برآورند

از آتش تو دود به محشر درآورند



یا نُورَ الْمُسْتَوْحِشینَ فی الظُّلَمِ

 روایت است که موسی (ع) زمانی که با خدای تعالی تکلم کرد، تا مدت ها سخن هر کس که می شنید، مدهوش همی افتاد !
 و این نیست مگر آن که عشق باعث آید که سخن معشوق بس خوش آیند بود و خوش آیندی سخن غیر او را از دل عاشق بیرون کند ...

(کشکول شیخ بهایی(ره))
==========
اُنس به خداوند با "وحشت" از غیر او، به معنای "نامانوس شدن"(با هرآنچه غیر خدایی است) ملازمه دارد و نیز هر چه که مانع از  خلوت_دل شود،، بر دل سخت سنگینی کند..
امام حسن عسکری علیه السلام می‌فرمایند:
«
من انس بالله ، استوحش من الناس ! و علامه الانس بالله الوحشه من الناس» ؛

  کسی که با خداوند مانوس است از مردم در وحشت است،
و علامت  اُنس به خدا وحشت از مردم است ...
_____________________________
("عدّة الداعی ونجاح الساعی" احمد بن فهد الحلی)


امیرالمومنین علی (علیه السلام می فرمایند :


هرگاه کسی را بیش از قدر و منزلتش بالا بردی، منتظر باش که به همان اندازه تو را پایین آورد !

بسم الله النور

صلوات و درود خدا بر امیر المومنین علی علیه سلام که فرمود:

 و(بدانید) عزم راسخ (وهمت عالی براى رسیدن به اهداف بزرگ) با سورچرانی و سفره هاى رنگین جمع نمیشود ،،

چه بسیار تصمیم‌های محکم روز را ، که خوابِ شبانه ! ، منقضی و باطل میکند،،

و چه بسیار تاریکی‌ها، که یاد همّت‌های بلند را از خاطر محو کرده است...

 خداوند از شما اداى #شکر (نعمات) خویش را مى خواهد ، و امر( و سلطنت خویش) را براى (بهترین) شما باقی نهاده ، و در این سراى آزمایش و آمادگى، در زمانى #محدود به شما #مهلت داده ،، تا در این کارزار و مسابقه ، #گوی_سبقت از یکدیگر بربایید ،،

 حال که چنین است کمرها را محکم ببندید ، و دامنها را به کمر زنید ...

و فرمودند:

 آنچه را که برای تو نافع نیست ، رها کن ،، و به آن مهمی که نجات بخش توست مشغول شو و همت گمار ...

دَع ما لا یَعنِیکَ، وَ اشتَغِل بِمُهِمِّکَ الَّذی یُنجِیکَ

(امیرمومنان علی (علیه السلام)


وَ اللَّهُ مُسْتَأْدِیکُمْ شُکْرَهُ وَ مُوَرِّثُکُمْ أَمْرَهُ، وَ مُمْهِلُکُمْ فِی مِضْمَار مَحْدُود، لِتَتَنَازَعُوا سَبَقَهُ، فَشُدُّوا عُقَدَ الْمَآزِرِ، وَ اطْوُوا فُضُولَ الْخَوَاصِرِ،

وَ لاَ تَجْتَمِعُ عَزِیمَةٌ وَ وَلِیمَةٌ. مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْیَوْمِ، وَ أَمْحَى الظُّلَمَ لِتَذَاکِیرِ الْهِمَمِ!

(نهج البلاغه خطبه 241- * تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 477)

امام صادق (علیه السلام) فرمودند :
أَرْبَعَةُ یَذْهَبْنَ ضَیَاعاً :
مَوَدَّةٌ تَمْنَحُهَا مَنْ لاَ وَفَاءَ لَهُ ،،
وَ مَعْرُوفٌ عِنْدَ مَنْ لاَ یَشْکُرُ لَهُ ،،
وَ عِلْمٌ عِنْدَ مَنْ لاَ اِسْتِمَاعَ لَهُ،،
وَ سِرٌّ تُودِعُهُ عِنْدَ مَنْ لاَ حَصَانَةَ لَهُ...

چهار چیز بیهوده از دست می‌رود:
  مودت و بذل محبت به بی‌وفا،،
  نیکی به شخص ناسپاس،،
  تعلیم به کسی که گوش شنوا ندارد،،
 و سپردن راز به کسی که رازنگهدار نیست.

)الخصال، ج 2، ص 264(



مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج ۱۵، ص ۲۶۰
عنوان باب : الجزء الخامس عشر > تتمة کتاب النکاح > أَبْوَابُ اَلنَّفَقَاتِ > 16 - بَابُ اِسْتِحْبَابِ اَلْجُودِ وَ اَلسَّخَاءِ
معصوم : پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

 اَلْقُطْبُ اَلرَّاوَنْدِیُّ فِی  لُبِّ اَللُّبَابِ :  وَ سُئِلَ  رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَنِ اَلْقَلْبِ اَلسَّلِیمِ فَقَالَ هَذَا قَلْبُ مَنْ لاَ یَدْخُلُ  اَلْجَنَّةَ بِکَثْرَةِ اَلصَّلاَةِ وَ اَلصِّیَامِ وَ لَکِنْ یَدْخُلُهَا بِرَحْمَةِ اَللَّهِ وَ سَلاَمَةِ اَلصَّدْرِ وَ سَخَاوَةِ اَلنَّفْسِ وَ اَلشَّفَقَةِ عَلَى  اَلْمُسْلِمِینَ  .

‍ پیامبر اسلام(ص)
 
 از رسول خدا(ص) در باره "قلب سلیم" سؤال شد، ایشان فرمودند: آن قلب کسی است که به خاطر کثرت نماز و روزه اش به بهشت نمی رود بلکه به خاطر رحمت الهی، سینه ی پاک، شخصیت سخاوتمند و خیرخواهی اش برای مسلمین به بهشت داخل می شود.


https://s22.picofile.com/file/8447655000/15666_hou1547.jpg


شاه مردان مولانا امیرالمؤمنین علی علیه السلام:

اَلدُّنْیَا خُلِقَتْ لِغَیْرِهَا وَ لَمْ تُخْلَقْ لِنَفْسِهَا

دنیا براى رسیدن به آخرت آفریده شد، نه براى رسیدن به خود

نهج البلاغه

حکمت۴۶۳

 

رسول اکرم صلى الله علیه و آله : هر که تجارت می کند باید از پنج چیز دوری گزیند و گرنه اصلا خرید و فروش نکند: ربا، قسم خوردن، کتمان عیب، تعریف از کالایی که می فروشد و بدگویی از کالایی که می خرد

مَن باعَ وَ اشتَرَی فَلیَحفَظ خَمسَ خِصال وَ إلّا فَلا یَشتَرینَّ وَ لَا یَبیعَنَّ: ألرِّبا وَ الحَلفَ وَ کِتمانَ العَیبِ وَ الحَمدَ إذا باع وَ الذَّمَّ إذا اشتَرَی.

من لا یحضره الفقیه  ج 3 ، ص 194 ، ح 3727

 https://s22.picofile.com/file/8447655018/185421135_parsnaz_com.jpg

امام صادق علیه السلام: شش (صفت) در مؤمن نیست: سخت گیرى، بى خیرى، حسادت، لجاجت، دروغگویى و تجاوز.

سِتَّةٌ لاتَکونُ فِى المُؤمِنِ: اَلعُسرُ وَ النَّکَهُ وَ الحَسَدُ و َاللَّجاجَةُ وَ الکَذِبُ وَ البَغىُ؛

(تحف العقول، ص377)

https://s23.picofile.com/file/8447654968/2_1_300x295.jpg

امام باقر علیه السلام: مَثَلِ حریص به دنیا، مثل کرم ابریشم است که هر چه بیشتر دور خود ببافد خارج شدن از پیله بر او سخت تر مى شود تا آن که از غصه مى میرد.

مَثَلُ الحَریصِ عَلَى الدُّنیا مِثلُ دودَةِ القَزِّ: کُلَّمَا ازدادَت مِنَ القَزِّ عَلى نَفسِها لَفّا کانَ أَبعَدَ لَها مِنَ الخُروجِ، حَتّى تَموتَ غَمّا؛

(نهج البلاغه، خطبه 192)

https://s23.picofile.com/file/8447654984/55.jpg

امام هادى علیه السلام:  به راستى که حرام، افزایش نمى  یابد و اگر افزایش یابد، برکتى ندارد و اگر انفاق شود، پاداشى ندارد و اگر بماند، توشه  اى به سوى آتش خواهد بود.

اِنَّ الحَرامَ لا یَنمى وَ اِن نَمى لا یُبارَکُ لَهُ فیهِ وَ ما اَنفَقَهُ لَم یُؤجَر عَلَیهِ وَ ما خَلَّـفَهُ کانَ زادَهُ اِلَى النّارِ؛

کافى(ط-الاسلامیه) ج 5، ص 125، ح 7

 https://s22.picofile.com/file/8447655050/fateme.jpg

پیامبر اکرم صلى الله  علیه  و  آله : آیا شما را از کم شباهت ترینتان به خودم آگاه نسازم؟ عرض کردند: چرا، اى رسول خدا! فرمودند: زشتگوىِ بى آبروىِ بى شرم، بخیل، متکبر، کینه توز، حسود، سنگدل، کسى که هیچ امیدى به خیرش و امانى از شرش نیست.

اَلا اُخْبِرُکُمْ بِاَبْعَدِکُمْ مِنّى شَبَها؟ قَالُوا: بَلى یا رَسولَ اللّه ِ. قالَ: اَلْفاحِشُ الْمُتَفَحِّشُ الْبَذى ءُ، اَلْبَخِیلُ، اَلْمُخْتَالُ، اَلْحَقودُ، اَلْحَسُودُ، اَلْقاسِى الْقَلْبِ، اَلْبَعِیدُ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ یُرْجى، غَیْرُ المَاْمونِ مِنْ کُلِّ شَرٍّ یُتَّقى؛

الکافى(ط-الاسلامیه)، ج 2، ص 291

https://s7.picofile.com/file/8377391592/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%A7%D9%82%D8%B11.jpg

امیر المومنین علیه السلام : هدایای  کارگزاران (و کارمندان) غلول است(غَلُول در لغت به معنی خیانت است.)

هدایا العمّال غلول

لسان العرب ج۱۱، ص۴۹۹

https://s6.picofile.com/file/8378208134/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_1.jpg


امام صادق علیه السلام : تقواى الهى پیشه کنید و امانت را به کسى که شما را امین دانسته است، باز گردانید، زیرا حتّى اگر قاتل امیرالمؤمنین علیه السلام امانتى را به من بسپرد هر آینه آن را به او بر مى گردانم.

اِتَّقُوا اللّه ، وَعَلَیکُم بِأَداءِ المانَةِ إِلى مَنِ ائتَمَنَکُم فَلَو أَنَّ قاتِلَ أَمیرِالمُؤمِنینَ علیه السلام ائتَمَنَنى عَلى أَمانَةٍ لأَدَّیتُها إِلَیهِ؛

امالى صدوق، ص318

https://s6.picofile.com/file/8382921268/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB_%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86_%D9%88_%D8%A2%D8%B3%D9%85%D8%A7%D9%86.jpg

رسول اکرم صلى الله علیه و آله : هر کس در معاشرت با مردم به آنان ظلم نکند، دروغ نگوید، خلف وعده ننماید، جوانمردیش کامل، عدالتش آشکار، برادرى با او واجب و غیبتش حرام است.

مَن عامَلَ النّاسَ فَلَم یَظلِمهُم و َحَدَّثَهُم فَلَم یَکذِبهُم وَ وَعَدَهُم فَلَم یَخلفهُم فَهُوَ مِمَّن کَمُلَت مُرُوَّتُهُ و َظَهَرَت عَدالَتُهُ و َوَجَبَت اُخُوَّتُهُ وَ حَرُمَت غیبَتُهُ؛

عیون اخبار الرضا ج2 ، ص30 - نهج الفصاحه ص725 ، ح2762

 https://s7.picofile.com/file/8378208192/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB_%D9%85%D9%88%D9%84%D8%A7_4.jpg

رسول اکرم صلى الله علیه و آله : یا على: به خانواده خود خدمت نمى کند مگر صدّیق یا شهید یا مردى که خداوند خیر دنیا و آخرت را براى او مى خواهد.

یا على: لا یَخدِمُ العِیالَ إلاّ صِدّیقٌ أَو شَهیدٌ أَو رَجُلٌ یُریدُ اللّه  بِهِ خَیرَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ؛

جامع الاخبار(شعیری) ص103

 https://s6.picofile.com/file/8378208284/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB_%D9%85%D9%88%D9%84%D8%A7_%D8%B9%D9%84%DB%8C_3.jpg

پیامبر صلى الله علیه و آله: سه چیز است که در هر کس باشد منافق است اگر چه روزه دارد و نماز بخواند و حج و عمره کند و بگوید من مسلمانم، کسى که هنگام سخن گفتن دروغ بگوید و وقتى که وعده دهد تخلف نماید و چون امانت بگیرد، خیانت نماید.

ثَلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ فَهُوَ مُنافِقٌ وَ اِن صامَ وَ صَلّى وَحَجَّ وَاعتَمَرَ وَقالَ «اِنّى مُسلِمٌ» مَن اِذا حَدَّثَ کَذِبَ وَ اِذا وَعَدَ اَخلَفَ وَ اِذَا ائتُمِنَ خانَ؛

(نهج الفصاحه، ح 1280)

https://s7.picofile.com/file/8378208400/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB_%D9%86%D8%A8%D9%88%DB%8C.jpg

پیامبر صلى  الله  علیه  و  آله : پروردگارم هفت چیز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشکار، گذشت از کسى که به من ظلم نموده، بخشش به کسى که مرا محروم کرده، رابطه با کسى که با من قطع رابطه کرده، و سکوتم همراه با تفکّر و نگاهم براى عبرت باشد.

 اَوصانى رَبّى بِسَبعٍ: اَوصانى بِالاِخلاصِ فِى السِّرِّ وَ العَلانیَةِ وَ اَن اَعفُوَ عَمَّن ظَلَمَنى و اُعطىَ مَن حَرَمَنى و اَصِلَ مَن قَطَعَنى و اَن یَکونَ صَمتى فِکرا وَ نَظَرى عِبَرا؛

کنزالفوائد ج2 ، ص11

https://s6.picofile.com/file/8378208334/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB_%D9%86%D8%A8%D9%88%DB%8C_1.jpg

امام صادق علیه السلام: هر گاه گناهان بنده ای زیاد شود و عملی که آن گناهان را بپوشاند، نداشته باشد، خداوند او را به غم و اندوه مبتلا کند، تا کفاره گناهانش شود.

إنَّ العَبدَ إذا کَثُرَت ذُنُوبُهُ وَ لَم یَکُن عِندَهُ مِنَ العَمَلِ مَا یُکَفِّرُهَا ابتَلَاهُ بِالحُزنِ لِیُکَفِّرُهَا.

اصول کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص 444 ، باب تعجیل عقوبه الذنب، حدیث 2

 https://s7.picofile.com/file/8378208350/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB_%D9%86%D8%A8%D9%88%DB%8C_2.jpg

امام على علیه  السلام : در وصف پرهیزگاران، مى فرماید: اگر از کسى دورى مى کند، به خاطر دنیاگریزى و پاکدامنى است و اگر به کسى نزدیک مى شود، از سر خوشخویى و مهربانى است، نه دورى کردنش از روى تکبر و نخوت است و نه نزدیک شدنش از روى مکر و فریب.

فى صِفَةِ المُتَّقینَ ـ : بُعدُهُ عَمَّن تَباعَدَعَنهُ زُهدٌ وَنَزاهَةٌ وَدُنُوُّهُ مِمَّن دَنا مِنهُ لینٌ وَرَحمَةٌ لَیسَ تَباعُدُهُ بِکِبرٍ وَعَظَمَةٍ وَلا دُنُوُّهُ بِمَکرٍ وَخَدیعَةٍ؛

نهج البلاغه، خطبه 193

https://s6.picofile.com/file/8378208392/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB_%D9%86%D8%A8%D9%88%DB%8C_3.jpg

پیامبر صلی الله علیه و آله : عدالت نیکو است اما از دولتمردان نیکوتر، سخاوت نیکو است اما از ثروتمندان نیکوتر؛ تقوا نیکو است اما از علما نیکوتر؛ صبر نیکو است اما از فقرا نیکوتر، توبه نیکو است اما از جوانان نیکوتر و حیا نیکو است اما از زنان نیکوتر.

 اَلْعَدْلُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الاُْمَراءِ اَحْسَنُ، وَ السَّخاءُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الاَْغْنیاءِ اَحْسَنُ، اَلْوَرَعُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الْعُلَماءِ اَحْسَنُ، اَلصَّبْرُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الْفُقَراءِ اَحْسَنُ، اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الشَّبابِ اَحْسَنُ، اَلْحَیاءُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ؛

نهج الفصاحه، ح 2006


اخلاص کمیاب ترین گوهر هستی

بسم الله الرحمن الرحیم


فقط براى خدا

نویسنده : على محمدى تودشکى

کمیاب‌ترین گوهرها «اخلاص‌» در عمل است .

اخلاص، فقط برای خدای تعالی، نشانه های اخلاص، اخلاص عارفان

 یعنى کارى را فقط براى خدا خالص ساختن و چیزى را شریک او نساختن. بسیارى اوقات رعایت مصالح شخصى یا جلب منافع یا جلب توجه دیگران یا انگیزه‌هاى دنیایى خط دهنده اعمال ماست. اگر بتوانیم نیت خود را خالص کنیم، رستگاریم و همین عمل براى ما مى‌ماند. على علیه السلام فرموده است: «اخلص لله عملک و علمک و بغضک و اخذک و ترکک و کلامک و صمتک» عمل و علم و دشمنى و گرفتن و نگرفتن و سخن و سکوت خویش را تنها «براى خدا» خالص گردان. در عبادت و نماز، باید قصد قربت کرد. حتى اگر گوشه‌ اى از آن براى غیر خدا باشد عمل باطل است و نزد خداوند، نامقبول. حتى اگر نماز را براى خدا بخوانیم ولى انتخاب مکان و زمان و نحوه خواندن و ... براى غیر خدا باشد، باطل است. در عبادت خدا نباید دیگرى را شریک ساخت. قرآن مى‌فرماید:

«ولا یشرک بعباده ربه احدا»

احدى را شریک عبادت خدا قرار ندهید.

حتى اگر رزمنده‌اى در جبهه، براى غنایم، یا خودنمایى و اظهار شهامت و ... بجنگد، ارزش ندارد. ورود شرک و ریا به عمل انسان، طبق حدیث، از حرکت مورچه در شبى تاریک، روى سنگ سیاه و سفت، بى‌نمودتر و مخفى‌تر است... !

به فرموده امام على علیه السلام: «الاخلاص اعلى الایمان» اخلاص، بلندترین قله ایمان است. عمل بدون اخلاص، آفت‌خیز است و نابود شدنی. نیت استوار و خالص، باعث مى‌شود انسان هرگز سست و خسته نشود و به عجز و به بن‌بست نرسد.

راه رسیدن به اخلاص

آن که جنس خود را ارزان مى‌فروشد؛ یا به ارزش آن ناآگاه است، یا مشترى را نمى‌شناسد، یا نرخ و قیمت را نمى داند. قرآن براى آنکه ما کالاى وجود، دل و جان و عمل و عبادت خود را ارزان نفروشیم، در هر سه زمینه ما را راهنمایى مى‌کند:

انسان را جانشین خدا در زمین و امانتدار الهى و اشرف مخلوقات مى‌شمارد.

و هم بدى‌ها را مى‌پوشاند و رسوا نمى‌کند. قیمت انسان را هم، بهشت مى‌داند و لذت‌هاى ابدى و همجوارى اولیاى خدا.

بیراهه رفتن و دل به غیر خدا سپردن را زیان مى‌شمارد و مى‌گوید: اگر خود را به کمتر از بهشت بفروشی، ضرر کرده‌ای!

آن که به این نکات توجه کند، دیگر عبادتش براى جلب توجه مردم نیست.

خداوند، «ولى نعمت» ماست. یاد کردن از نعمت‌هاى پروردگار، خلوص مى‌آورد.

امام سجاد علیه السلام در دعاى «ابوحمره ثمالی» به خداوند چنین مى‌گوید:

خدایا! من کوچک بودم، بزرگم کردی. ذلیل بودم. عزتم بخشیدی. جاهل بودم، عالمم ساختی.

گرسنه بودم، سیرم کردی. برهنه بودم، لباسم پوشاندی. گمراه بودم، هدایتم کردی.

فقیر بودم. بى‌نیازم نمودی. مریض بودم، شفایم بخشیدی. گنهکار بودم، خطایم را پوشاندى ...

راه دیگر اخلاص‌یابی، توجه به کوچکى و بى‌ارزشى و گذرا بودن دنیا و جلوه‌هاى مادى آن است. طبق آیات قرآن، دنیا سرمایه‌اى اندک است، غنچه‌اى است ناشکفته، کالایى است غرورآفرین و غفلت‌آور. دل را باید خانه عشق به بزرگترین محبوب و با ارزش‌ترین هستى ساخت. آنان که براى غیر خدا کار مى‌کنند، در فرداى قیامت، خواهند دید که از آنها کارى ساخته نیست.


چرا براى «الله» کار نکنیم، که هم مهربان و بنده‌نواز است، هم دادگر و رئوف است، و هم نیکى‌ها از یادش نمى‌رود و هه به کسى ستم نمى‌کند.

مشت ریاکار روزى باز مى‌شود، البته نزد خداوند از اول باز است. ترس از رسوایى ریاکاری، عامل دیگرى در جهت کسب اخلاص است.

آن که چهل روز، براى خدا خالص شود، فارغ التحصیل مکتب خودسازى است. چنانکه پیامبر فرموده است:

«من الخص لله اربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمه من قلبه على لسانه» آن که چهل روز، خالصانه عمل کند، چشمه‌هاى حکمت از قلبش بر زبانش جارى مى‌شود. اخلاص، ثمره یقین است. اگر کسى ایمانى از روى یقین به خدا و قیامت و بهشت و جهنم و حساب و کتاب داشته باشد، جز براى رضاى حق تعالى عبادت و عمر نمى‌کند.

 

نشانه‌هاى اخلاص

از کجا مى‌توان فهمید که عبادت‌مان خالصانه است؟ نشانه‌هاى اخلاص چند چیز است:

1-    عدم توقع از دیگران

اگر کار براى خداست، انسان مخلص، چشمداشت تشکر و قدردانى از غیر خدا ندارد. اگر قدرنشناسى و ناسپاسى هم دید، باز در عمل خویش ثابت قدم و استوار است. این نشانه آن است که براى خدا کار مى‌کند. سوره «هل اتی» در شان حضرت على و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهم السلام نازل شد، که سه روز روزه نذرى گرفته بودند، و در هر سه روز، افطار خود را به مسکین و یتیم و اسیر دادند و با آب، افطار کردند. سخن این خانواده با اخلاص، چنین بود: «انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا» ما شما را به خاطر خدا طعام دادیم، و از شما پاداش و تشکرى نمى‌خواهیم.

گاه کسى بدون چشمداشت مالی، خدمتى انجام مى‌دهد ولى در باطن با اخلاص سازگار نیست. اگر کسى از این نارحت شود که ذکر خیرى از دیگران به میان مى‌آید و از او نه، در واقع در اخلاص نیت او خلل وارد مى‌شود.

2- توجه به تکلیف، نه عنوان

مخلصان، بنده تکلیف‌اند، نه اسیر عنوان!

چه بسا کارهاى لازم که بر زمین مانده، و کسى سراغش نمى‌رود، تنها به این جهت که عنوان مهم و معتبرى همراه ندارد.

اخلاص را از آنجا مى‌توان شناخت که انسان تکلیفش را- هر چه باشد- انجام دهد و کارهاى بزرگ و کوچک، با عنوان و بى‌عنوان، داراى نمود و آواره یا گمنام و ناشناخته، برایش یکسان باشد. اگر جز این باشد، رگه‌هایى از ناخالصى در نیتش وجود دارد.

3- پشیمان نشدن

انسان مخلص، از کار نیکى که کرده، پشیمان نمى‌شود. چون نزد خدا پاداشش محفوظ است و به وظیفه هم هر چه بوده عمل کرده است. پس پشیمانى چرا؟

اگر به قصد قربت، به دیدار کسى یا به مجلس ختم رفتید، اما آنان متوجه حضور شما نشدند و تشکر نکردند، پشیمانى ندارد. اگر در این شرایط از رفتن پشیمان شدید، پاى اخلاصتان مى‌لنگد.

4- عدم تاثیر استقبال یا بى‌اعتنایى

این هم نشان دیگرى از اخلاص است. این نباشد که چون کارتان مورد ستایش و استقبال قرار مى‌گیرد، تشویق به انجام آن شوید، و این نباشد که چون کارتان با بى‌اعتنایى و بى‌مهرى مردم روبرو شود سست شوید. اگر کار براى خداست نباید تشویق و استقبال یا بى‌اعتنایى و عدم قبول مردم در انسان مخلص موثر واقع شود. اگر کار براى خداست نباید تشویق و استقبال یا بى‌اعتنایى و عدم قبول مردم در انسان مخلص موثر واقع شود.

امیر‌المومنین (ع) در این زمینه، ضابطه و ملاک جالبى به دست ما داده است. مى‌فرماید:

«للمرائى ثلاث علامات: یکسل اذا کان وحده ینشط اذا کان فى الناس و یزید فى العمل اذا کان اثنى و ینقض اذا ذم»

ریاکار، سه علامت دارد: اول آنکه وقتى تنهاست، با کسالت و بى‌حالى عمل مى‌کند. دوم آنکه در حضور مردم، نشاط مى‌ورزد. سوم آنکه اگر تعریفش کنند، مى‌افزاید و اگر ملامتش کنند، مى‌کاهد.

5- یکانگى ظاهر و باطن

از نشانه‌هاى دیگر خلوص، همگونى ظاهر و باطن است. عملش در ظاهر با نیتش در باطن یکسان باشد. گندم‌نماى جو فروش نباشد، و همان باشد که نشان مى‌دهد، «بود» و «نبود»ش یکى باشد. على علیه السلام فرموده است: «من لم یختلف سره و علانیته و فعله و مقالته، فقد ادى الامانه و اخلص العباده.» کسى که ظاهر و باطنش و نهان و آشکارش و رفتار و گفتارش با هم اختلاف نداشته باشد، او امانت الهى را ادا کرده و عبادت و بندگى را خالص ساخته است. نشانه‌هاى دیگرى هم براى اخلاص وجود دارد که به همین قدر، بسنده مى‌شود.

آن که اخلاص دارد، نورانیتى در دل، توفیقى در عمل، پاداشى در دنیا و آخرت، عاقبت ‌بخیرى و خوش نامی، محبوبیت و نام نیک خواهد داشت. این وعده الهى است که پاداش نیکوکاران خالص و بندگان مخلص ضایع نمى‌شود.


چیستی اخلاص

تعریف اخلاص

ضد ریا، اخلاص است و آن عبارت است از خالص ساختن قصد از غیر خدا و پرداختن نیت از ما سوی الله و هر عبادتی که قصد در آن به این حد نباشد، از اخلاص عاری است. پس کسی که طاعت می کند اگر به قصد ریا، یعنی وا نمودن به مردم و حصول قدر و منزلت در نزد ایشان باشد، آن «مرایی» مطلق است و اگر به قصد تقرب باشد، و لیکن با آن غرض دنیوی دیگری غیر از ریا نیز به آن ضمیمه باشد، مثل این که در روزه نیز قصد پرهیز بکند؛ یا در آزاد کردن بنده ای که خریدار نداشته باشد، قصد فرار از خراجات یا خلاصی از شرارت و بدخلقی او را نیز بکند یا در حج، نیت خلاصی از بعضی گرفتاری های وطن یا شر دشمنان کند، یا در تحصیل علم، قصد عزت و برتری نماید یا در وضو و غسل، نیت خنک شدن یا پاکیزگی کند یا در تصدق به سائل، نیت خلاصی از «ابرام» (1) او کند و نحو این ها. اگر چه در این وقت، آن شخص مرایی نباشد و لیکن عمل او از اخلاص خارج است.

پس اخلاص آن است که عمل او از جمیع این شوائب و اغراض خالی باشد و از جهت محض تقرب به خدا بوده باشد.

بدان که اخلاص، مقامی است رفیع از مقامات مقربین و منزلی است منیع از منازله راه دین. بلکه کبریت احمر و اکسیر اعظم است. هر که توفیق وصول به آن را یافت به مرتبه عظمی فایز گردید و هر که مؤید بر تحصیل آن گردید، به موهبت کبری رسید. چگونه چنین نباشد و حال آن که، سبب تکلیف بنی نوع انسان است.

چنان که حق سبحان و تعالی می فرماید: «و مآامروا إلا لیعبدوا الله مخلصین له الدین» یعنی «بندگان، مأمور به اوامر الهیه نگردیدند، مگر به آن جهت که عبادت کنند خدای را در حالتی که خالص کننده باشند، از برای او دین را».

و لقای پروردگار که غایت مقصود و منتهای مطلوب است، به آن بسته است. همچنان که می فرماید: «فمن کان یرجوا لقاء فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعباده ربه أحدا» یعنی «هر که آرزوی ملاقات پروردگار خود را داشته باشد پس باید عمل صالح به جا آورد و در عبادت پروردگار خود، احدی را شریک نسازد».  

و در بعضی از اخبار قدسیه وارد شده است که «اخلاص، سری است از اسرار من، به ودیعت می گذارم آن را در دل هر یک از بندگان خود که آن را دوست داشته باشم (5)».  

تقوی بیزاری ستدن است، و آن اخلاص است، یعنی بیزاری ستاند از خویشتن و آن چه دارد و هر چند تبرا درست تر، اخلاص درست تر. از بهر آن که اخلاص از خلوص است؛ هر که پاک تر او خالص تر.

اخلاص آن است که دیدار خویش را از فعل برداری یعنی چون فعلی کنی نبینی و نگویی که من چه کرده ام و از این فعل طاعت را می خواهد. از بهر آن که فعل صفت فاعل است. هر که فعل ببیند، چون فعل خویش دید، خویشتن دید؛ و خویشتن بین خدابین نباشد.

روایت کردند که حواریان عیسی را پرسیدند که: «اخلاص چیست؟» گفت: «آن که کاری کنی و دوست نداری که تو را بدان بستایند مردمان. دیگر آن که دلت پاک باشد از بد خواستن همه مسلمانان.» چنان که خدای عزوجل فرمود: «إنما المؤمنون إخوه؛ مؤمنان برادران یکدیگرند».

ماهیت اخلاص

اخلاص، خالص گردانیدن عمل از همه شائبه هاست، چه کم و چه زیاد، به طوری که قصد تقرب در آن خالص شود و انگیزه ای برای عمل جز آن وجود نداشته باشد و این امر تنها در مورد کسی قابل تصور است که دوستدار خدا و شیدای او بوده و تمام اندیشه اش در امور آخرت مستغرق باشد. به طوری که در دل او جایی برای دوستی دنیا باقی نمانده باشد؛ چنین کسی حتی خوردن و آشامیدن را نیز دوست نمی دارد، بلکه رغبت او به آن ها، مانند رغبت او به قضای حاجت است. چه آن ضرورتی جبلی (10) است. او اطعام را به سبب آن که اطعام است دوست نمی دارد، بلکه از آن جهت که برای عبادت خدا به او نیرو می دهد از آن استفاده و آرزو می کند که کاش شر گرسنگی از او کفایت می شد، تا نیازی به خوردن نداشته باشد. لذا در دل او لذتی نسبت به آن چه بر مقدار ضروری است باقی نمی ماند، و تنها مقدار ضروری مطلوب اوست؛ چه آن ضروری دین اوست و وی جز در فکر دین خود نیست. این شخص اگر بخورد یا بیاشامد یا قضای حاجت کند، در همه حرکات و سکنات خود عملش خالص و نیتش درست است؛ اگر او مثلا بخوابد که آسایش یابد تا بر عبادت توانایی پیدا کند خوابش عبادت و در این حال دارای مرتبه مخلصان است. اما کسی که چنین نیست، باب اخلاص در عمل بر روی او مسدود است. به استثنای افراد کم و نادری. چنان که اگر کسی محبت خداوند و دوستی آخرت بر او غلبه یافته باشد، حرکت معتباد او صفات فکر و اندیشه اش را کسب می کند و اخلاص می شود.

همچنین کسی که محبت دنیا و برتری جویی و ریاست طلبی بر او چیره شده و به طور خلاصه محبت غیر خدا بر او استیلا یافته است، همه حرکات معمولی او این صفات را به خود می گیرد و عبادات او اعم از روزه و نماز و غیر آن ها جز به ندرت، از این آفات مصون نمی ماند. (11(

انسان با لذت های نفسانی گره خورده و در شهوت های خود فرو رفته و کم است که فعلی از افعال و عبادتی از عبادات او خالی از این قبیل لذت ها و اغراض زودگذر دنیوی باشد؛ از این رو گفته اند: کسی که در دوران عمر خویش یک گام از روی اخلاص برای رضای خدا بردارد، رستگار شده است. و این به سبب ارزشمندی و کمیابی اخلاص و دشواری پاکیزه کردن دل از این شائبه ها و اغراض آن است که انگیزه آن تنها طلب تقرب به خدا و اگر همچنین لذت های نفسانی به تنهایی انگیزه عمل باشند، روشن است که کار دارنده آن چقدر دشوار خواهد بود. (12(

فرق صدق با اخلاص

چون نیت را ازین آمیغ (13) مجرد کند، این را اخلاص خوانند، و این بنده را مخلص خوانند.

و شاید نیز که این بنده در یک عمل و دو عمل و ده عمل نیت را مجرد کند از آمیغ و خالص کند از بهر رضای مولا، و این بنده را مخلص خوانند به نسبت این اخلاص درین اعمال. اما صدیق نخوانند؛ چه هنوز عملی باشد که بکند، در نیت آن عمل نوع آمیغی باشد.

اما حال بنده چون به آن مقام برسد که اصلا حرکتی و سکونی در وجود نیاید که هر آینه آن حرکت و سکون خالص بود از آمیغ و مطلوب از همه اعمال هیچ چیز دیگر نبود مگر رضای مولا تعالی، اکنون این بنده را صدیق خوانند و این حالت اندرون وی را صدق خوانند. و کمال اخلاص این است. نیت را کمال، اخلاص است و اخلاص را کمال، صدق است. (14(

ب) فضیلت اخلاص در قرآن و حدیث

خداوند متعال در فضیلت اخلاص فرموده است: «و ما امروا الا لیعبدو الله مخلصین له الدین» (15) و نیز «ألا لله الدین الخالص» (16) و نیز «الا الذین تابوا و أصلحوا و اعتصموا بالله و أخلصوا دینهم لله»؛ (17) و نیز «فمن کان یرجو لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعباده ربه أحدا». (18(

این آیه درباره کسی نازل شده که برای خدا کار می کند و دوست می دارد که او را بر آن بستایند. (19(

«بگوی یا محمد! به درستی و راستی که من محمدم، فرموده شده ام که پرستم خداوند را، پرستیدن خالص از شوایب». (20(

«به درستی و راستی که فرستادیم به تو این قرآن را به درستی و راستی. پس پرست خداوندی را که سزای پرستش است، پرستیدنی که پاک بود از شوایب». (21(

«ما فرموده نشده ایم مگر به آن که بندگی کنیم و پرستیم خداوند را سزای پرستش را. و در بندگی او مخلصان باشیم، چنان که در آن پرستش شائبه ای راه نیابد(22)». (23(

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: «سه چیز است که دل مرد مسلمان خیانت نمی کند: [...] اخلاص عمل برای خداوند متعال (24)» و «مصعب بن سعد» از پدرش نقل می کند که گفته است: «پدرم گمان کرد که او را نسبت به کسانی که اصحاب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که از او پست ترند فضیلتی است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: همانا خداوند این امت را به سبب دعا و اخلاص و نماز ضعیفانشان نصرت داده است». (25(

از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که: «خداوند فرموده است: اخلاص سری از اسرار من است آن را در دل بنده ای که او را دوست می دارد به ودیعه می گذارم.» (26) چه پیامبر صلی الله علیه و آله به «معاذ بن جبل» فرمود: «عمل را خالص کن، اندک آن تو را بس است» (27) و نیز فرموده است: «هیچ بنده ای نیست که عمل خود را چهل روز برای خدا خالص گرداند، مگر آن که چشمه ای حکمت از دلش بر زبانش ظاهر می شود». (28(

و نیز [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله] فرموده است: «نخستین افرادی که در روز قیامت از آن ها پرسش می شود، سه کس اند: مردی است که خداوند به او دانشی عطا کرده است، به وی می فرماید: در آن چه دانستی چه کردی؟ می گوید: پروردگارا! در ساعات شبانه روز به آن قیام کردم، خداوند می فرماید: دروغ گفتی و فرشتگان هم می گویند: دروغ گفتی، بلکه خواستی بگویند فلانی عالم است. آگاه باش که آن را گفته اند. دیگر مردی است که خداوند مالی به او داده است، حق تعالی به او می گوید: من به تو نعمت دادم تو چه کردی؟ می گوید: پروردگارا! من در ساعات شب و روز صدقه دادم، خداوند می فرماید: دروغ گفتی، و فرشتگان هم می گویند: دروغ گفتی و خواستی گفته شود: فلانی جواد و بخشنده است. آگاه باش که آن را گفته اند. دیگر مردی است که در راه خدا کشته شده خداوند به او می گوید: چه کرده ای؟ می گوید: به جهاد امر کردی و من در راه تو پیکار کردم تا کشته شوم، خداوند می فرماید: دروغ گفتی، و فرشتگان نیز می گویند: دروغ گفتی بلکه خواستی بگویند، فلانی شجاع است، آگاه باش که آن را گفته اند. (29(

 امام صادق علیه السلام] فرمود: «باقی ماندن بر عمل تا خالص شوی، سخت از عمل است و عمل خالص آن است که نخواهی جز خدا کسی تو را بستاید». (30(

و فرمود: «خوشا به حال کسی که خالص گرداند عبادت و دعا را از برای خدا و دل او مشغول نگردد به آن چه چشم او می بیند و یاد خدا را فراموش نکند به واسطه آن چه گوش های او می شوند و دل او محزون نگردد به سبب آن چه خدا به دیگری عطا فرموده». (31(

و از حضرت امام محمد باقر علیه السلام مروی است که: «هیچ بنده ای خالص نگردانید ایمان خود را از برای خدا چهل روز، مگر این که خدا زهد در دنیا را به او کرامت فرمود و او را بینا گردانید به دردهای دنیا و دوای آن ها و حکمت آن را در دل او ثابت گردانید و زبان او را به آن گویا ساخت». (32(

و از حضرت صادق علیه السلام مروی است که: «اخلاص، جمع می سازد همه اعمال فاضله را و آن معنی است که کلید آن قبول و سجل (33) آن، رضاست. پس هر که خدا عمل او را قبول می کند خدا از او راضی است و او از جمله مخلصان است، اگر چه عمل او اندک باشد و کسی که خدا قبول نمی کند عمل او را، مخلص نیست، اگر چه عمل او بسیار باشد.

بعد از آن، می فرماید: و ادنی (34) مرتبه اخلاص، آن است که بنده آن چه قدر طاقت اوست به جا آورد. و در نزد خدا قدری و مرتبه ای از برای عمل خود قرار ندهد که به واسطه آن مکافات و مزدی از خدا طلبد، زیرا او می داند که: اگر خدا حق بندگی را از او مطالبه نماید، از ادای آن عاجز است. و پست ترین مقام بنده مخلص در دنیا آن است که جمیع گناهان سالم ماند و در آخرت، آن است که از آتش خلاص شود و به بهشت فایز گردد». (35(

یکی از عرفا می فرمودند که چهل صباح بیدار داشتن به غایت نیک است و لیکن شرط اخلاص لله نگاه داشتن، به غایت دشوار است. و لیکن هر صاحب دولتی را که اتباع (36) روش خوابگان ما کند... هر آینه ازین سعادت که اخلاص است بی نصیب نخواهد بودند؛ زیرا که اخلاص به شناختن خواطر تعلق دارد. پس این شناخت خواطر به علم بازگشت و علم نگاه داشت و علم دفع خاطر شیطانی و نفسانی درین روش و متابعت آن برگزیدگان حاصل می شود. (37(

ج) پله های اخلاص و نحوه ی پیمودن آن

درجات و مراتب اخلاص

اخلاص، پالودن عمل از هر شایبه ای همچون ریا و عجب و مانند آن است. و برای آن سه درجه است:

درجه نخست آن که سالک، دیدن عمل را از عمل بیرون کند. اعمال نیک و حسنات خود را هیچ انگارد و آن را موهبت الهی بداند و از درخواست پاداش و عوض بر عمل خود رها شود، و از رضا و خشنودی نسبت به عمل خود پایین آید.

درجه دوم آن که سالک از عمل خود خجل و شرم سار باشد همراه با بذل تمام سعی و تلاش در انجام نیکی ها و اجتناب از بدی ها.

درجه سوم آن است که عمل خود را، با خلاصی از عمل، خالص و پالوده گردانی و عمل را رها کنی. (38(

ابوالقاسم حکیم را پرسیدند از اخلاص کار. گفت: «این بر سه مرتبه است: یکی مرتبه عام است و یکی مرتبه خاص و یکی مرتبه خاص الخاص است. اما مرتبه عام آن است که از کار منفعت دنیایی نجوید، و مرتبه خاص آن است که ثنای خلق نجوید و مرتبه خاص الخاص آن است که ثواب بهشت نجوید». (39(

بالاترین مراتب اخلاص آن است که در عمل، قصد عوضی اصلا نداشته باشد، نه در دنیا و نه در آخرت. و صاحب آن، همیشه چشم از اجر در دو عالم پوشیده، و نظر او به محض رضای حق - سبحانه و تعالی - مقصور است و به جز او مقصودی و مطلوبی ندارد. و این مرتبه، اخلاص صدیقین است و نمی رسند به آن مگر کسانی که «مستغرق» لجه (40) بحر عظمت الهی گشته، واله و حیران محبت او باشند. و ایشان را التفاتی نه به دنیا و نه به آخرت باشد.

گدای کوی تو از هشت خلد مستغنی ست        اسیر قید تو از هر دو عالم آزادست

و رسیدن به این مرتبه میسر نیست، مگر این که از همه خواهش های نفسانی دست برداری و پشت پا بر هوا و هوس زنی و دل خود را مشغول فکر و صفات و افعال پروردگار خودنمایی و وقت خود را به مناجات او صرف کنی، تا انوار جلال و عظمت او بر ساحت دل تو پرتو افکند و محبت و انس با او در دل تو جای گیرد.

پست ترین مرتبه اخلاص که آن را اخلاص اضافی نامند، آن است که در عمل خود قصد وصول به ثواب، و خلاصی از عقاب داشته باشد و بسا طاعت و عبادت که آدمی در ادای آن ها خود را به تعب می افکند و آن را خالص از برای خدا می پندارد و حال آن که در آن خطا کرده و به آفت آن هم برنخورده .

 

همچنان که از شخصی حکایت می کنند که گفت: «سی سال نماز خود را که در مسجد در صف اول خوانده بودم قضا کردم، به جهت این که یک روز به جهت عذری به مسجد دیر آمدم و در صف اول جا نبود، در صف دوم ایستادم در نفس خود خجالتی یافتم از این که مردم مرا در صف دوم ملاحظه می کردند. دانستم که در این سی سال، دیدن مردم مرا در صف اول، باعث اطمینان خاطر من بود. و من به آن شاد بودم و به آن آگاه نبوده ام .

و اگر پرده از روی کار برافتد و به دقایق امور هر کس رسیده شود، چه بسیار کم عملی بماند که از همه آفات سالم باشد. و چون روز قیامت شود، و دیده ها بینا گردد، اگر مردم اعمال حسنه خود را خواهند دید، که همه آن ها به جز از سیئه و معصیت نیست. (41(

نحوه ی کسب اخلاص

داروی اخلاص شکستن لذت های نفس و بریدن طمع از دنیا و تجرد برای آخرت است؛ به طوری که این امور بر دل غلبه یابد و تنها در همین موقع است که اخلاص میسر می شود. چه بسیار است اعمالی که انسان در تحقق آن ها رنج می برد و گمان می کند آن ها را خالصانه برای خداوند انجام می دهد، در حالی که در آن ها فریب خورده است، زیرا جهات آفات آن اعمال را نمی داند.

این نکته ای دقیق و دشوار است و کم است اعمالی که از امثال این آفات مصون بماند و نیز اندکند کسانی که بدین نکات توجه کنند. بی تردید آن هایی که از این مسایل غافلند، در روز بازپسین همه حسنات خود را سیئات خواهند دید، و در قول حق تعالی همین ها مرادند که فرموده است: «و بدا لهم من الله ما لم یکونوا یحتسبون» (42) و نیز «و بدا لهم سیئات ما عملوا»؛(43) و نیز «قل هل ننبئکم بالاخسرین أعمالا الذین ضل سعیهم فی الحیاه الدنیا و هم یحسبون أنهم یحسنون صنعا». (44(

عالمان بیشتر از همه مردم به بطور شدید در معرض این فتنه اند، چه انگیزه اکثر آن ها بر نشر دانش لذت استیلا و خوشحالی به داشتن مرید و شادمانی از حمد و ستایش مردم است. شیطان نیز این مقاصد را بر آن ها مشتبه می کند و می گوید: مقصود شما از انتشار دین خدا و دفاع از آیین پیامبر اوست.

می بینی واعظ از این که مردم را نصیحت و برای حکام موعظه می کند، بر خدا منت می گذارد و از این که گفتار او مقبول مردم قرار می گیرد و به او رو می آورند، خوشحالی می کند و مدعی می شود که شادی او به سبب توفیقی است که در نصرت دین یافته است. و اگر یکی از همکارانش که وعظش از او نیکوتر باشد پیدا شود و مردم از وی بر می گردند و به او رو آورند غمگین می شود، در حالی که اگر انگیزه او دین باشد، باید خدا را شکر کند که این مهم را از عهده او برداشته و به عهده دیگری گذاشته است؛ با این حال شیطان او را رها نمی کند و به او می گوید: اندوه تو برای قطع ثواب است نه از جهت آن که مردم از تو روی گردانیده اند، چه اگر از گفتارت پند گرفته اند، تو به ثواب رسیده ای و اندوه تو بر فوت ثواب نیز پسندیده است.

اما این بیچاره نمی داند که اگر حق را فرمانبردار باشد و کار را بر برتر از خود واگذارد، ثواب او در آخرت بیشتر از آن است که در آن کار یگانه و منفرد باشد. برخی از عالمان فریب شیطان را می خورند و وانمود می کنند که اگر کسی پیدا شود که در این کار سزاوارتر باشد، شاد می شوند و او را برای خود ترجیح خواهند داد، لیکن خبر دادن از نفس، پیش از تجربه و آزمایش صرف نادانی و غرور است. چه نفس در دادن این گونه وعده ها پیش از رسیدن موعد بسیار فرمان پذیر است؛ سپس هنگامی که موعد فرا می رسد، حالت او دگرگون می شود و به وعده وفا نمی کنند. به این نکته کسی واقف است که حیله های شیطان و مکرهای نفس را شناخته و مدتی طولانی را در آزمایش نفس گذرانده باشد.

از این رو شناخت حقیقت اخلاص و عمل به آن دریای ژرفی است که همه مردم جز قلیلی نادر و یگانه در آن غرق می شوند؛ و آن ها همان کسانی هستند که خداوند آنان را مستثنا کرده و فرموده است: «الا عبادک منهم المخلصین» (45) بنابراین بنده باید این امور را دقیقا ملاحظه و مراقبت کند و گر نه نادانسته به پیروان شیطان می پیوندد. (46)



 

د) وجوه و جلوه های اخلاص

صدق ایمان به خدا

حقیقت ایمان به جز به حق ناخواستناست چنان که گفت: «و اعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئا» هر که دعوی کن که مرا صدق ایمان است دعوی کرد که مرا غیر حق به کار نیست. و دلیل درستی دعویش آن باشد که اگر چیزی غیر حق بیابد، بر نگردد و اگر برگردد، در دعوی کذاب است و با مخلوقان دروغ گفتن بی شرمی باشد، با حق تعالی چگنه باشد؟! و کمال بی شرمی باشد دعوی کردن که: مرا تو می بایی، (47) و آن گاه به چیزی غیر از او بازگشتن. (48(

هر که از غیر خدا بترسید و یا به غیر خدا امید داشت، اگر چه او را در اصل تصدیق شرک نیست، در خوف و رجا شرکت است و سایر صفت هم بر این معنی است. و هر که خویشتن را به طاعت موصول (49) داند یا به معصیت مفصول، (50) وصل و فصل از غیر حق دیدن شرک است.

اگر کسی این همه علایق ساقط کند، باز وجود خود را سبب قطع علایق بیند هم شرک است. و اگر بیان این کنم دراز گردد. (51(

اخلاص تقوا پیشگان

متقیان سه قومند: خرد و میانه و بزرگ.

کمینه (52) آن است که توحید خود را به شرک نیالاید، و اخلاص خود را به نفاق نیالاید و تعبد خود را به بدعت ها نیالاید.

متقی میانین آن است که خدمت خود را به ریا نیالاید و حال خود به تصنع (53) نیالاید و قوت (54) خود به شبهت نیالاید.

متقی مهین (55) آن است که نعمت به شکایت بنیالاید، و جرم خود به حجت بنیاراید و از دیدن منت بنیاساید. (56(

نشانه های اخلاص

«ابویعقوب موسی» (57) گوید: «هر گاه که اندر اخلاص خویش اخلاص بیند، آن اخلاص را به اخلاص دیگر حاجت آید».

«ابو بکر دقاق» گوید: «نقصان مخلص اندر اخلاص، دیدن اخلاص بود. چون خدای عزوجل خواهد که او مخلص بود، رؤیت وی از اخلاص وی بیفکند تا مخلص بود نه مخلص». (58(

«ذوالنون مصری» گوید: «سه چیزست علامت اخلاص: یکی آن که مدح و ذم عام نزدیک او یکی باشد و دوم آن رؤیت اعمال فراموش کند، سوم آن که در آخرت هیچ نبیند عمل را عمل خویش». (59(


نشانه شخص مخلص

نشانه مخلص علاقه به خلوت برای مناجات با خداست و کم توجهی به اقبال خلق و پرستش پیوسته خدا و گریز از این که مردم بدانند که معامله او با خدا چه سان است. (60(

اگر تره فروشی گوید: من سلطانم؛ دروغ می گوید، اگر چه این لفظ چون سلطان گوید راست بود. و چون تو «لا اله الا الله» می گویی، در حق تو دروغ است اگر چه در حق موقنان راست است. تو می گویی که من جز یک خدای نمی دانم و نمی بینم و نمی پرستم. آن گاه به دست سلطان و وزیر نفع و ضر دانی، و عطا و منع شناسی، این دروغ بود. تا تو خود را پرستی، «لا اله الا الله» نیست. «اتخذ الهه هواه». پس بنده نیستی، دعوی بندگی چرا کنی؟ (61(



حکایت: عابدی روزگاری دراز خدا را عبادت می کرد. گروهی نزد او آمدند و گفتند: «در این جا دسته ای هستند که از عبادت خدا روی گردانده و درختی را عبادت می کنند». عابد به خشم آمد و تبرش را بر دوش نهاد و عزم کرد درخت را قطع کند. در این حال شیطان به صورت پیرمردی به دیدار او آمد و گفت: «خدا تو را رحمت کند قصد کجا داری؟» پاسخ داد: «می خواهم این درخت را ببرم» گفت: «تو را با آن چه کار؟ عبادت و اشتغال به اصلاح نفس خویش را رها کرده ا ی و خود را برای دیگری آماده ساخته ای؟» پاسخ داد: «این جزئی از عبادت من است.» شیطان گفت: «من نمی گذارم تو آن را ببری.» عابد با وی به نبرد پرداخت و شیطان را گرفت و به بر زمین زد و بر روی سینه اش نشست. شیطان درمانده شد و به او گفت: «آیا به چیزی میل داری که میان من و تو فصله دهد و برای تو بهتر و سودمندتر باشد؟» عابد گفت: «آن چیست؟» پاسخ داد: «مرا رها کن تا به تو بگویم». او را رها کرد. شیطان به او گفت: «تو مردی بینوایی و چیزی نداری و سر بار مردم هستی و از دسترنج آن ها اعاشه (62) می کنی، شاید دوست می داری به برادرانت احسان و با همسایگانت مواسات کنی وسیر باشی و از مردم بی نیاز شوی ؟ از این کار بازگرد من تعهد می کنم هر شب دو دینار در بالای سرت بگذارم که چون بامداد شود، آن ها را برداری و به مصرف خود و عایله ات برسانی و به برادرانت صدقه دهی. این کار برای خودت و مسلمان از بریدن آن درخت سودمندتر است، چه در صورت قطع درخت دیگری در جای آن غرس می کنند، و این عمل تو زیانی به آن ها نمی رساند و برای برادران مؤمنت نیز سودی ندارد.» عابد در آن چه وی گفت به تفکر پرداخت و سپس گفت: «پیرمرد راست می گوید، چه من پیامبر نیستم تا بریدن این درخت را بر من واجب باشد. خدا به من امر نکرده که آن را قطع کنم تا در صورت خودداری گنه کار باشم، و آن چه او گفت سودش بیشتر است» لذا با او پیمان بست که به وعده اش وفا کند و شیطان نیز سوگند یاد کرد.

عابد به عبادتگاه خود بازگشت و خوابید. چون بامداد شد دو دینار بر بالای سر خود دید، آن ها را برداشت. روز دیگر نیز به همین گونه بود و در بامداد روز سوم و روزهای پس از آن چیزی بر بالای سر خود نیافت از این رو خشمگین شد و تبر بر دوش نهاد و روانه شد. شیطان به صورت همان پیرمرد او را دیدار کرد و به او گفت: «به کجا می روی؟» پاسخ داد: «می روم که درخت را قطع کنم.» به او گفت: «به خدا سوگند دروغ می گویی و تو به این کار قادر نیستی و به آن راهی نداری.» عابد مانند بار اول دست دراز کرد تا او را بگیرد، شیطان به او گفت: «هیهات!» سپس او را گرفت و بر زمین زد و او مانند گنجشکی در زیر پاهای او بود پس از آن بر روی سینه اش نشست و گفت: «از این کار دست باز دار، و گر نه تو را می کشم» عابد نگاهی به او کرد و دانست که توان مقابله با او را ندارد، به وی گفت: «ای فلان! بر من چیره شدی، دست از من بدار و به من بگو چگونه نخست بر تو غلبه یافتم و اکنون تو بر من غالب شده ای؟» پاسخ داد: «تو در بار نخست برای خدا خشمگین شدی و نیت تو ثواب آخرت بود، از این رو خداوند مرا مسخر تو گردانید، لکن در این بار برای نفس خود و دنیا خشمناک شدی لذا تو را به زمین زدم.» این داستان تأییدی است بر قول حق تعالی که «الا عبادک منهم المخلصین»، (63) زیرا بنده جز به اخلاص از شیطان رهایی نمی یابد.

از این رو «معروف کرخی» (64) خودش را می زد و می گفت: «ای نفس! اخلاص داشته باش تا خلاصی یابی». (65(


اخلاص عارفان

اخلاص، ویژه کردن است و آن سه قسم است: اخلاص شهادت و آن در اسلام است، و اخلاص خدمت و آن در ایمان است، و اخلاص معرفت و آن در حقیقت است.

اخلاص شهادت را سه گواه است: گوشیدن (66) امر وی، و آزرم (67) از نهی وی، و آرامیدن به رضای وی.

اخلاص خدمت را سه گواه است: نادیدن خلق و پرستیدن حق، و رعایت سنت در کار حق، و یافتن حلاوت بر خدمت حق.

اخلاص معرفت را سه گواه است: بیمی از گناه بازدارنده، و امیدی بر طاعت دارنده و مهری حکم را گزارنده. (68(

یکی از بزرگان می فرمودند که: خداوند تعالی فرموده است که: «من جاء بالحسنه فله عشر أمثالها» (69). پس مر وی را (70) ثواب بود. اگر چنین بود به آوردن هر عملی در دنیا، مر وی را در قیامت ده ثواب بودی، اما این امر دشوار است؛ زیرا که هر حسنه را که در دنیا آورده است به قیامت با خود می باید بردن ، و از شوائب ریا و عجب و آفات می باید نگاه داشتن، تا یکی را ده ثواب باشد. پس باید که در کل احوال درآوردن اوامر اخلاص را رعایت کند و اخلاص را از اهم مهمات است درین راه. و علم که اشرف صفات بشر است، نور او موقوف به عمل است. و سرور عمل باز بسته به اخلاص است. و اخلاص نیز مهمل و موقوف می بود تا بر صبر تمام شود. پس درین اخلاص کوشیدن از فرایض است. (71(

«معروف کرخی» (72) خویشتن را به تازیانه زدی، و گفتی: «یا نفس اخلصی تخلصی» «اخلاص کن، تا خلاص یابی.» گفته اند: علم تخم است، و عمل زرع است، و آب آن اخلاص. کار اخلاص دارد، و رستگاری در اخلاص است، و سعادت ابد در اخلاص است، اما اخلاص خود عزیز است. نه هر جایی فرود آید، نه به هر کسی روی نماید. (73(

[سهل بن عبدالله] گفت: اهل «لا اله الا الله» بسیار است و مخلصان از ایشان، اندکی اند. (74(

سهل بن عبدالله را پرسیدند که: «بر نفس مردم چه سخت تر؟» گفت: «اخلاص. زیرا که نفس را اندرو نصیب نباشد». (75(

مترس از گناهی که از بیم او گریان باشی و مناز به طاعتی که به دیدن آن از خدای، از شمار بی نیازان باشد. هر دلی که او را زندگی باشد، او از کار ظاهر ننازد. گوز (76) بی مغز گوز نماید، ولکن آتش را شاید. کار بی اخلاص باطن هیچ اصلی ندارد. (77(

یک مخلص آلوده گناه، بهتر از هزار عابد که آلوده عجب و ریا باشد. کیمیای اخلاص به چنگ آر هرگز کیسه تهی نگذار و مرد را در زندان افلاس باز ندارد. چون قاضی را معلوم شد که مرد هیچ چیز ندارد و معترف باشد، در زندان افلاس باز ندارد. خود را از پنداشت و عجب و تکبر پاک دار؛ گناه خود آب رحمت و کرم او بشوید.

اما تا تو می گویی که جامه سپید است و پاک است، قصار (78) به در سرای تو نیاید که جامه بیرون کن؛ اما تو در خود نگر و به در سرای قصار شو، و شوخ (79) جامه خود ببین و بر قصار جهد کن که: این جامه سخت شوخگین است. به شوخ جامه معترف باش تا جامه پاک سفید شود. (80(

یکی از بزرگان می فرمودند که: «اگر چهل صباح زنده دارد، به آن نیت که او را در علم و حکمت پیدا شود، آن عمل خالص نباشد و مقصود بر نیاید از برای آن که اخلاص لله، شرط است و شرط مقصود نیست؛ لاجرم مقصود محصل نشود. سپس اخلاص امری نیک (81) صعب است که رسول صلی الله علیه و آله فرموده اند: «کل دنیا تاریک است، مگر آن که در وی روشنایی علم است و علم بر فرزندان آدم حجت است، مگر آن علم که بر وی عمل کرده نشود، و همه عمل ها غباری است پراکنده، مگر آن عملی که در وی اخلاص بود، و آن عمل که به اخلاص موقوف است تا بر چه تمام شود، بر همان اخلاص آن عمل به آخر می رسد یا خود شایبه ای در آن عمل راه می یابد؛ زیرا که دزدان که راهزنان اند شیطان و نفس است تا دایم در کمینگاه مکر منتظر می بوند مر رونده راه را... پس با چنین دشمنان عمل به اخلاص آوردن، دشوار باشد. (82(



از «جنید» پرسیده شد: «اخلاص چیست؟» گفت: «ترک خودبینی و خود را در انجام کارها ندیدن.»

 ابن عطا گفت: «چه چیزی است که آدمی را از آفات خلاص کند.» «حارث محاسبی» گفت: اخلاص خروج مردمانی از معامله [با] خداست و خود تو اولین مردمانی. (83(

«ابو یعقوب موسی» گفت: «اخلاص آن است که چنان رفتار کنی که فرشته هم آن را نداند تا بتواند برایت بنویسد و نه دشمن آن را تباه کند و نه نفست از آن به شگفت درآید». (84(

«فضیل» گوید: «دست بازداشتن عملی برای مردمان ریا بود و کار کردن برای مردمان شرک و اخلاص آن بود که تو را خدای عزوجل ازین هر دو، عافیت دهد». (85(

روش اخلاص در اعمال همچون روش رنگ است در گوهر، چنان که گوهر بی کسوت رنگ، سنگی باشد بی قیمت، عمل بی اخلاص جان کندنی است بی صواب. (86(

اخلاص آن بود که طاعت از بهر خدای کند [چنان که] هیچ چیز دیگر باز آن آمیخته نباشد و بدان طاعت تقرب خواهد به خدای عزوجل و با کسی دون خدای عزوجل تصنعی نجوید و چشم ندارد از خلایق و جاهی امید ندارد.

از استاد «ابوعلی» شنیدم که گفت: «اخلاص خویشتن را نگاه داشتن است از دیدار خلقان و صدق، پرهیز کردن است از مطالعت نفس و مخلص را ریا نبود و صادق را اعجاب نبود». (87(

«ابوعثمان» (88) گوید: «اخلاص، نسیان رؤیت خلق بود و به دوام نظر به خالص». (89(

حکایت: وقتی در بازار نخاسان (90) آتش گرفته بود و دکان ها می سوخت و هر آن کس که در دکان ها بودند می سوختند و دو غلام قیمتی نیکوی رومی در دکانی بودند و آتش ایشان را در گرفته بود و می سوختند، و نخاس از دور فریاد می کرد و می گفت: هر که این غلامان را بیرون آورد، هزار دینار مغربی بدو دهم. همه خلق گرد آمدند و نظاره می کردند و هیچ کس فراز نمی توانست رفت. «ابوالحسن نوری» در آن ساعت از جایی برسید، با خویشتن اندیشید که دو کودک را از آتش بیرون آرم که بی گناهند و در میان آتش در مانده اند. من جان خود فدا کنم و پای در آتش نهاد و دست هر دو غلام بگرفت و از آتش بیرون آورد و یک تار موی از اندام ایشان نسوخت.

چون خلق ایشان را بدیدند، شادی کردند و خداوند غلامان بیامد و در پای وی افتاد و در پیش وی روی در خاک مالید. خواجه ابوالحسن نوری گفت: «شکر خدای تعالی کن که من این که کردم از برای خدای تعالی کردم نه از برای تو، و مرا بر تو اندر این کار هیچ منتی نیست.» گفت: «باش، تا آن چه پذیرفته ام تو را دهم.» گفت: «ای خواجه! برو که من آن چه یافته ام از آن است که دوستی زر از دل خود نهاده ام. اگر زر را در دل من قدری بودی، در آتش چنان سوختمی که دیگران سوختند. برو که ما دنیا و دینار به دار آخرت بدل کردیم. این بگفت و روی بگردانید و برفت». (91(

بر مرید واجب است که بداند که هیچ مقام و حال و عبادات او صحیح نباشد الا که اخلاص به آن قرین گردد و اخلاص، تصفیه عمل است از رؤیت خلق. (92(

«ابوالقاسم حکیم سمرقندی» (93) گوید: «هر که به راستی مشغول است، اگر به فضایل نرسد، معذور است. همت خاص پاک کاری است و همت عام بسیار کاری است و برخورداری مر پاکی راست نه مر بسیاری را و بزرگ تر اخلاص آن است که به کار مولا عزوجل از خلق ثنا نخواهی». (94(

«یعقوب مکفوف» گفته است: «مخلص کسی است که حسنات خود را پنهان بدارد، همان گونه که سیئات خود را پوشیده می دارد». (95(

اخلاص در عمل

اخلاص در عمل آن است که دارنده اش پاداشی در دو جهان برای آن عمل نخواهد. این سخن اشاره است به آن که لذت های نفس هم در حال و هم در آینده آفت است و آن که برای تنعم نفس به لذت های بهشت خدا را عبادت می کند، بیمار است. چه حق آن است که برای عمل جز رضای خداوند خواسته نشود و این اشاره به اخلاص صدیقان و مطلق اخلاص است. اما کسی که به امید بهشت و یا از بیم آتش عمل می کند، او نسبت به لذت های عاجل مخلص است، چه وی در طلب لذت فرج و شکم است و آن چه مطلوب به حق ارباب قلوب می باشد وجه کریم خداوند متعال است. (96(

اخلاص عام، ترک شرک است؛ که چون توحید آرد با خدا غیر خدا را یاری کند، اخلاص نیست. باز چون از شرک تبرا کردند و به یگانگی او مقرر آمدند توحید به اخلاص گشت. باز از این جا بگذرد و اخلاص آرد به صفات او؛ به آن که هیچ چیز را شبیه و مثل او نگوید نه به ذات و نه به صفات و فعل. تا همچنان که در اعتقادات مخلص باشد، در اعتقاد صفات نیز مخلص باشد. چون اعتقاد بر این وصف خالص آمد، او مؤمنی باشد مخلص.

باز از این برتر اخلاص هست و آن آن است که هر عملی که بیارد، در آن عمل ریای خلق و عجب نفس نیارد تا عمل او خالص گردد از معانی مفسده.

باز از این برتر اخلاص هست، و آن آن است که از آن عمل که بیارد، مراد او رضای حق باشد نه طمع ثواب، تا اگر او را در هر دو کون (97) هیچ مکافات نباشد، چون رضای حق یافته باشد بسنده کند.

باز از این برتر اخلاص هست و آن آن است که هر چه کند کرده خویش نبیند، از بهر آن که چنان که او حق نیست فعل او هم حق نیست. چون ببیند که من چه کرده ام و چیزی که می بیند غیر حق بود، اخلاص نیست. (98(


هـ) اخلاص در نیت

تعریف نیت

نیت، کششی و میلی باشد که در دل پدیدار آید، که آن مرد را فراکار دارد... چون دانستی که معنی نیت باعث (99) است بر عمل، بدان که کس بود که باعث وی بر طاعت، بیم دوزخ است و کس بود که باعث وی، نعمت بهشت بود.

هر که کاری برای بهشت کند، بنده شکم و فرج است و خود را می کشد، تا جایی افتد که شکم و فرج را سیر کند. و آن که بیم دوزخ کند، چون بنده بد است که جز از بیم خواجه، کاری نکند. و این هر دو را با خدای تعالی بس کاری نیست، بلکه بنده پسندیده آن بود که آن چه کند برای خدای تعالی بکند، نه به امید بهشت یا بیم دوزخ. (100(

«غزالی (101)» می گوید: نیت، تابع نظر است و هر گاه نظر تغییر کند نیت نیز تغییر می یابد. از این رو بزرگان روا نمی دانستند که عملی بدون نیت انجام دهند، چه نیت روح عمل است و عمل بدون نیت درست ریا و تکلف می باشد و سبب دوری از حق تعالی است نه قرب. و نیز می دانستند که نیت آن نیست که گوینده به زبان بگوید: نیت کردم، بلکه عبارت از برانگیخته شدن دل است و به منزله یکی از نفحات رحمانی است که در بعضی اوقات حاصل می شود و در اوقات دیگر غیر ممکن است. آری کسی که امر دین بر دلش غلبه دارد، احضار نیت جهت امور خیر در بیشتر حالات برایش میسر می شود زیرا دل او کم و بیش به اصل نیکی گرایش دارد و در نتیجه غالبا برای اجرای موارد آن برانگیخته می شود، زیرا کسی که به دنیا مایل و محبت آن بر دلش چیره شده است، این امر برایش میسر نخواهد بود. بلکه ادای واجبات نیز جز با کوشش بسیار برایش ممکن نخواهد شد و نهایت توفیق او این است که دوزخ را یاد کند و خود را از عذاب آن بترساند. و نعمت های بهشت را به یاد او آورد. و نفس خود را برای رسیدن به آن ها ترغیب کند. (102(

بدان ای رونده راه خداوند عزوجل که اصل اخلاص، نیت است و حقیقت نیت، ارادت کار است از بهر رضای مولا عزوجل، بعد از آن اخلاص است و حقیقت اخلاص، دور کردن آمیغ (103) است از نیت و بعد از اخلاص صدق است. (104(

روایت کردند که رابعه گفت که: «من شرم دارم از خدای عز و جل که او را پرستم به امید بهشت، آن که چون مزدوری باشم که اگر سیم دهند، کار کند و اگر ندهند کار نکند. و شرم دارم که او را پرستم از بیم دوزخ، آن وقت چون بنده ای باشم که از خواجه ترسد کار کند و اگر نترسد کار نکند. و لکن او را پرستم زیرا که دوستش دارم». (105(

اهمیت اخلاص در نیت

ما را به عبادت نتوان یافت، یک ذره حرمت و نیاز که گهنکاری از سر سوز جرم و تشویر (106) خویش به درگاه ما آرد، بر ما عزیزتر از همه عبادت های با تکبر و پنداشت که کرده اند و خواهند کرد؛ معصیت مخلص بهتر از عبادت مرایی؛ (107) زیرا که از عبادت مرایی بوی نفاق آید، و از معصیت مخلص بوی توبه و غفران آید، و از کاری که بوی غفران آید، نه چندان باشد که بوی نفاق آید. (108(

کردار بی نیت عبادت نبود و نیت بی کردار عبادت بود؛ بلکه معنی آن است که طاعت وی به تن است و به دل، و این دو جزء است؛ از این هر دو، آن یکی که به دل است بهتر و سبب این آن است که مقصود از عمل تن آن است تا صفت دل بگردد و مقصود از نیت و عمل دل آن نیست تا صفت تن بگردد.

مردمان چنان پندارند که نیت برای عمل می باید و حقیقت آن است که عمل برای نیت می باید، که مقصود همه گردش دل است. که مسافر بدان جهان دل است و سعادت و شقاوت وی راست. و تن اگر چه در میان خواهد بود، و لیکن تبع است. همچون اشتر، اگر چه حج بی وی نیست ولیکن حاجی نه شتر است. و گردش دل خود یک چیز بیش نیست، آن که از دنیا روی به آخرت آورد، بلکه از دنیا و آخرت روی به خدای تعالی آورد. (109(

نیت همه عبادات و خواست خیر آن است که روی به دنیا ندارد و به آخرت دارد، و عمل بدان نیت آن خواست را ثابت و مؤکد بکند. (110(

شک نیست که اگر کسی زنی یاود (111) بر جامه خواب و با وی صحبت کند، بر گمان آن که زنی بیگانه است، بزهکار شود، اگر چه آن زن حلال وی باشد. بلکه اگر کسی بی طهارت نماز کند، وی را ثواب بود، چون پندارد که طهارت دارد... اما آن که قصد معصیتی کند و آن گاه نکند از بیم خدای تعالی وی را حسنه بنویسند. (112(

ظرائف شناخت نیت

بدان که چون نیت بشناختی که باعث بر عمل وی است و متقاضی وی است، آن متقاضی اگر یکی بود، آن را اخلاص گویند و چون متقاضی دو باشد آمیخته باشد و خالص نبود.

آمیخته چنان بود مثلا که روزه دار از بهر خدای تعالی ولیکن پرهیز از خوردن نیز مقصود بود برای تندرستی، یا کم مئونتی (113) مقصود بود نیز... خالص آن بود که در وی نفس را هیچ نصیب نبود، بلکه برای خدای تعالی بود و بس... تا آدمی از صفات بشریت خلاص نیابد این سخت دشوار بود و از این گفته اند که هیچ چیز صعب تر و دشوارتر از اخلاص نیست. (114)


 

جایگاه صدق نیت

بدان، اگر چه اعمال به اقسام بسیاری منقسم می شود مانند کردار، گفتار، حرکت، سکون، جلب نفع، دفع ضرر، فکر، ذکر و جز این ها که بی شمار و بی پایان اند، لیکن کلا به سه قسم منقسم می شوند:گناهان، طاعات، مباحات.

قسم اول که گناهان است، موضوعات آن ها با نیت تغییر نمی کند، و نباید نادان ها از اطلاق قول پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که فرموده است: «عمل به نیت وابسته است» گمان کنند که گناه با نیت به طاعت مبدل می شود. مانند کسی که از شخصی برای به دست آوردن دل شخص دیگر غیبت کند، یا از مال دیگری مستمندی را اطعام کند، یا با مال حرام مدرسه یا رباطی بسازد، و در این امور قصدش اعمال خیر باشد... .

قسم دوم طاعات است و آن ها در اصل صحت و مضاعف شدن فضیلت به نیت بستگی دارند، اما اصل صحت این است که نیت انسان در طاعت انجام دادن آن برای خدا باشد نه برای غیر او. چه اگر قصد ریا داشته باشد، طاعتش معصیت خواهد شد.

مضاعف شدن فضیلت بستگی به کثرت نیات خیر دارد چه می توان در یک طاعت خیرات بسیاری را نیت کرد تا به هر نیتی ثوابی عاید او شود. زیرا هر کدام از آن ها حسنه ای است و هر حسنه ای ده برابر مثل آن ثواب دارد، چنان که در خبر آمده است. فی المثل نشستن در مسجد طاعت است و در آن می توان مطالب بسیاری را در نیت گرفت تا از فضایل اعمال پرهیزگاران به شمار آید و به وسیله آن به درجات مؤمنان برسد... .

قسم سوم مباحات است. و هیچ چیزی از مباحات نیست جز این که می توان آن را با یک نیت یا چند نیت به جا آورد و آن را به یکی از پسندیده ترین مستحبات مبدل کرده به وسیله ی آن به درجات عالی دست یافت. پس چه قدر بزرگ است زیان کسی که از این مطلب غافل باشد و بر اثر سهو و غفلت مانند ستوران رها شده با این اعمال برخورد کند. بنده نباید هیچ چیزی از خطورات و لحظات را حقیر بشمارد... .

یکی از پیشینیان گفته است: من دوست دارم در هر چیزی نیت کنم حتی در خوردن، آشامیدن، خوابیدن و قضای حاجتم و در همه اینها می تواند رضای خدا را نیت کند. زیرا هر چه مایه بقای بدن و فراغت دل از مشکلات تن شود به منزله یاوری برای دین است. آن که قصدش از خوردن کسب نیرو برای عبادت و نیت او از مباشرت حفظ دین و خوشحالی همسر و تحصیل فرزندی است که خدا را عبادت کند و با این عمل امت محمد صلی الله علیه و آله را زیاد گرداند، او با این خوردن و نکاح خود خدا را فرمانبرداری کرده است. غالب ترین لذت های نفس خوردن و مباشرت است و کسی که اندیشه آخرت بر دل او غلبه دارد نیت خیر در آن ها برای او ممتنع نیست. (115(

بنابراین قول پیامبر خدا صلی الله علیه و اله فرموده است: «اعمال وابسته به نیت است». از سه قسم اعمالی که ذکر شده تنها به طاعت مباحات اختصاص دارد و شامل معاصی نمی شود؛ زیرا طاعت با نیت طاعت و با دگرگونی آن مبدل به معصیت می شود، و مباح با نیت طاعت و یا معصیت می شود، لیکن معصیت هرگز با نیت تبدیل به طاعت نخواهد شد. آری نیت در آن مدخلیت دارد به طوری که هر گاه مقاصد پلیدی بر آن اضافه شود گناه بزرگ و وزر و وبال آن چند برابر می شود. (116(


برتری نیت بر عمل

خداوند متعال فرموده است: «و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغداه و العشی یریدون وجهه»، (117) مراد از اراده در این آیه نیت است پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: «بنده اعمال نیکی به جا می آورد و فرشتگان آن ها را در صحیفه های مهر شده بالا می برند و به پیشگاه خداوند تقدیم می کنند.» خداوند می فرماید: «این صحیفه را دور بیندازید، چه او در این اعمال رضای مرا نخواسته است». سپس فرشتگان را ندا می کند که برای او چنین و چنان بنویسید، می گویند: «پروردگارا! او چیزی از این کارها را نکرده است.» خداوند می فرماید: «نیت آن را داشته است». (118(

نیز پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: «مردم چهار گونه اند: مردی است که خداوند به او دانش و مالی داده و او به علم خود در مالش تصرف می کند. کس دیگری می گوید، اگر خداوند نظیر آن چه را به او داده به من دهد، همان گونه خواهم کرد که او می کند. این دو کس در اجر با یکدیگر برابرند؛ و مردی است که خداوند به او مالی داده، لیکن دانشی به او عطا نکرده و او در مالش از روی نادانی کار می کند. کسی می گوید: اگر خداوند، مانند آن چه را به او داده به من بدهد، مانند او عمل خواهم کرد. این دو کس در گناه با هم برابرند».

هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله برای غزوه تبوک بیرون آمد فرمود: «در مدینه گروه هایی هستند که ما هیچ وادی را نمی سپردیم (119) و هیچ سرزمینی را که کافران را به خشم آورد طی نمی کنیم و هیچ وجهی را به انفاق نمی رسانیم و هیچ گرسنگی به ما نمی رسد جز این که آن ها با ما در آن ها شریکند؛ در حالی که آنان در مدینه می باشند.» عرض کردند: «ای پیامبر خدا! این امر چگونه ممکن است و حال آن که آن ها با ما نیستند» فرمود: «عذرشان آن ها را بازداشته است و به سبب حسن نیت خود با ما شریکند». (120(

در خبر آمده است: مردی در راه خدا کشته شد، او را «قتیل الحمار» خواندند (121) زیرا با مردی جنگید که می خواست لباس و الاغ او را به غارت برد و چون در این راه کشته شد قتل او را به نیتش نسب دادند و مردی برای آن که زنی را به همسری خود در آورد مهاجرت کرد، او را «مهاجر قیس» نامیدند. (122(

ابی گفته است: از مردی کمک خواستم تا همراه من بجنگد، گفت: «نمی توانم مگر آن که برایم اجرتی قرار دهی»، اجرتی برایش قرار دادم، سپس این جریان را به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کردم و فرمود: «از دنیا و آخرتش بهره ای نیست، جز آن چه برایش قرار دادی». (123)

در حدیث آمده است: «کسی که زنی را طبق مهریه ای به همسری خود آورده، چنان چه قصد ادای مهریه اش را نداشته باشد، زناکار است. همچنین کسی که وامی بگیرد و قصد پرداخت آن را نداشته باشد دزد است». (124(

و نیز پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: (کسی که برای خدا خود را خوش بو کند روز قیامت در حالی وارد می شود که خوشبوتر از مشک است و آن که برای غیر خدا بوی خوش به کار برد روز قیامت در حالی وارد خواهد شد که بویش از مردار گندیده تر است). (125(

از امام صادق علیه السلام روایت شده که: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: «نیت مؤمن بهتر از عمل وی، و نیت کافر بدتر از عمل اوست و هر عمل کننده ای بر حسب نیتش عمل می کند». (126(

و نیز از آن حضرت روایت کرده که فرموده است: «بنده مؤمن فقیر می گوید: پروردگارا! مرا روزی ده تا فلان کار نیک و عمل خیر را انجام دهم. هر گاه خداوند این تقاضای او را از روی صدق نیت بداند نظیر اجری را که در صورت عمل جهت او می نوشت برایش می نویسد، چه خداوند بسیار بخشنده و بزرگوار است». (127(

و نیز فرموده است: «دوزخیان بدین سبب در آتش مخلد شدند که نیت در این بود که اگر جاویدان در دنیا بمانند خدا را تا ابد معصیت کنند، و بهشتیان بدان جهت در بهشت مخلد شدند که در دنیا نیت آن ها این بود که اگر در آن باقی بمانند، تا ابد خداوند را فرمانبردار باشند.» پس این ها و آن ها بر حسب نیات خود مخلد شدند. سپس قول خداوند را تلاوت فرمود: «قل کل یعمل علی شاکلته» (128)، فرمود: یعنی: «علی نیته (بر حسب نیتش)». (129)


 

لزوم اصلاح نیت

«ابوسلیمان» (130) گفته است: «خوشا به حال کسی که یک گام درست بردارد و بدان جز رضای خدا نخواهد.» یکی از اولیاء به برادرش نوشت: «نیت خود را در اعمالت خالص گردان تا اندکی از عمل، تو را کافی باشد». (131(

بدان که اهل بصیرت را مکشوف شده است که خلق همه هلاک شده اند الا عابدان. و عابدان همه هلاک شده اند الا عاملان و عاملان هلاک شده اند الا مخلصان و مخلصان بر خطر عظیم اند. پس بی اخلاص، همه رنج ها ضایع است و اخلاص و صدق جز در نیت نباشد. (132(

«ابوایوب سختیانی» گفته است: «خالص گردانیدن نیت ها را از همه عمل ها بر عاملان سخت تر است». (133(

بدان انسان نادان چون سفارش ما را درباره نیکو کردن نیت و زاید به کار بردن آن می شنود، و به قول پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: «اعمال به نیت وابسته اند» توجه می کند، به هنگام درس گفتن یا تجارت کردن یا خوردن، در دل خود می گوید: برای خداوند درس می گویم، تجارت می کنم، می خورم و گمان می کنم که همین نیت است. لیکن هیهات! این حدیث نفس، یا حدیث زبانی و یا تفکر و انتقال او از خاطره ای دیگر است و نیت از همه این ها به دور است. چه نیت برانگیخته شدن نفس و توجه و میل آن به سوی چیز است که بر او روشن شده است هدف او در حال و آینده در آن تأمین می شود و اگر میل وجود نداشته باشد به صرف اراده، اختراع و اکتساب صورت نمی گیرد، بلکه همان گونه است که انسان که شکمش سیر است می گوید: نیت کردم که اشتها و میل به طعام داشته باشم. یا انسان مجرد بگوید: نیت کردم به فلانی عاشق و او را دوست داشته باشم و به دل او را بزرگ بشمارم این ها محال است. چه در رو آوردن دل به سوی چیزی و ایجاد تمایل و توجه بدان هیچ راهی جز تحصیل اسباب آن وجود ندارد. و به این امر گاهی قدرت دارد و زمانی فاقد قدرت است..

غزالی می گوید: «اگر از پیشینیان درخواست می کردند که کار نیکی انجام دهند می گفتند: اگر خداوند نیت آن را روزی ما گرداند، آن را انجام می دهیم. یکی از آنان گفته است: من یک ماه است نیت عیادت مردی را می طلبم هنوز برایم حاصل نشده است».

«عیسی بن کثیر» گفته است: «با میمون بن مهران می رفتم چون به خانه اش رسید بازگشتم، پسرش به او گفت: آیا شام را بر او عرضه نمی داری؟ پاسخ داد: از نیتم نیست».

برقی به سند خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: «یکی از دوستانش بر آن حضرت وارد شد و سلام کرد و نشست. هنگامی امام علیه السلام از آن جا بازگشت آن مرد نیز به همراه او باز گردید. و چون آن حضرت به در خانه خود رسید، وارد منزل شد و آن مرد را ترک فرمود: پسرش اسماعیل به پدرش عرض کرد: ای پدر! چرا به او پیشنهاد نکردی که وارد شود، فرمود: در خور من نبود که او را وارد (خانه) کنم. عرض کرد: او وارد نمی شد، فرمود: ای فرزند من! خوش ندارم خداوند مرا تعارف کننده بنویسد». (134(


پی نوشت ها:

1- ابرام: پافشاری.2- معراج السعاده، ص 610.5- محجه البیضاء، ج 8، ص 125.6- معراج السعاده، ص 613.7- شرح التعریف، ج 3، ص 1279.8- همان، ص 1285.9- گزیده در اخلاق و تصوف، ص 164.10- جبلی: طبیعی، ذاتی.11- همان، صص 160 و 161.12- همان، ص 160.

13- آمیغ: آمیزش، خلط، امتزاج.14- مرتع الصالحین، ص 93.

19- راه روشن، ج 8، ص 154.23- مقاصد السالکین، ص 380.

24- سنن ترمذی، ج 10، از حدیث عبدالله بن مسعود، خصال صدوق، باب سوم از امام صادق علیه السلام.

25- سنن نسایی، ج 6، ص 48، کتاب جهاد باب: الاستصار بالضعیف.

26- عراقی گفته است: ما آن را در بخشی از مسلسلات قزوینی روایت کرده ایم.

27- الاخلاص ابن ابی الدنیا المستدرک حاکم با عبارت نیت خود را خالص کن به سند صحیح از حدیث معاذ الجامع الصغیر.

28- الحلیه ابونعیم؛ کافی کلینی نظیر آن را از امام باقر علیه السلام روایت کرده است، ج 2، ص 16.

29- راه روشن، ج 8، صص 155 و 156.30- راه روشن، ج8، ص 158 به نقل از کافی، ج 2، ص 6.

31- کافی، ج 2، ص 16، ح 3.32- همان، ح 6.33- در اینجا به معنی امضا است.

34- ادنی: پایین ترین مرتبه.35- معراج السعاده، ص 614.36- اتباع: پیروی کردن.37- مقاصد السالکین، صص 380 و 381.38- شرح منازل السائرین، صص 89 و 90.

39- گزیده در اخلاق و تصوف، ص 165.40- لجه: عمیق ترین جای دریا.41- معراج السعاده، ص 610.

46- راه روشن، ج 8، صص 161 و 162.47- می بایی: شایسته هستی.48- شرح التعریف، ج 3، صص 1058 و 1059.49- موصول: پیوند داده شده.

50- مفصول: جدا شده.51- همان.52- کمینه: کمترین.53- تصنع: ظاهر سازی.54- قوت: غذا، خوراک.55- مهین: بزرگ تر.56- صد میدان، ص 44.

57- ابویعقوب موسی: از دوستان جنید و صوفی هم عصر او.58- ترجمه رساله قشیریه، ص 324.59- ترجمه رساله قشیریه، ص 324.60- اللمع، ص 257.

61- نامه های عین القضات همدانی، ج 1، ص 234.62- اعاشه: گذران زندگی..

64- معروف کرخی: از بزرگان متصوفه در قرن دوم هجری.65- راه روشن، ج 8، صص 156 و 157.66- گوشیدن: مواظبت کردن.67- آزرم: شرم.68- صد میدان، ص 52.

70- مروی را: برای او.71- مقاصد السالکین، صص 382 و 383.72- معروف کرخی: از بزرگان متصوفه که در قرن دوم هجری می زیست.73- کشف الاسرار، ج 2، ص 723.74- ترجمه رساله قشیریه، ص 326.75- همان، ص 325.76- گوز: جوز، گردو.77- روضه المؤمنین، ص 90.78- قصار: رختشو.79- شوخ: چرک.80- روضه المؤمنین، ص 93.81- نیک: خیلی، زیاد.82- مقاصد السالکین، ص 382.83- اللمع، ص 256.84- همان، ص 257.85- ترجمه رساله قشیریه، ص 325.86- کشف الاسرار، ج 2، ص 723.87- ترجمه رساله قشیریه، ص 323.88- ابوعثمان: ابوعثمان هجویری، از بزرگان و عرفای قرن پنجم که اهل غزنین خراسان بود.89- همان، ص 325.90- نخاس: برده فروش.

91- پند پیران، ص 91.92- اوراد الاحباب، ص 101. ابوالمفاخر یحیی باخزری عارف قرن ششم و هفتم.

93- ابوالقاسم حکیم سمرقندی: از عرفا و حکمای قرن سوم هجری، همچون لقمان هیچ کتابی از او به یادگار نمانده اما ذکر او در اکثر کثب عرفانی یافت می شود.

94- مرتع الصالحین، ص 94.95- راه روشن، ج 8، ص 157.

96- راه روشن، ج8، صص 162 و 163.98- شرح التعریف، ج 3، صص 1283 و 1284.

99- باعث: در این جا یعنی مسبب.100- کیمیای سعادت، ج 2، ص 468.

101- ابوحامد محمد غزالی: از عرفا و فلاسفه و متکلمین قرن پنجم و ششم هجری.102- راه روشن، ج8، صص 151 و 152.103- آمیغ: آلودگی، آمیختگی.

104- مرتع الصالحین، ص 92.105- گزیده در اخلاق و تصوف، ص 22.

106- تشویر: نگرانی، اضطراب با شرمساری.108- انس التائبین، ص 89.109- کیمیای سعادت، ج 2، ص 457.110- همان، ص 458.111- یاود: یابد.112- همان، ص 461.113- مئونت: هزینه.114- کیمیای سعادت، ج 2، ص 472.115- راه روشن، ج 8، صص 141-148.116- همان، صص 143 و 144.

117- سوره انعام، آیه 52: آن ها را که صبح و شام خدا را می خوانند و رضای او را می خواهند از خود دور مکن.

118- عراقی گفته است: دار قطنی با سند حسن آن را از حدیث انس نقل کرده است.

119- نمی سپریم: طی نمی کنیم.120- صحیح بخاری، ج 4، ص 31 به طور مختصر.121- سنن ابواسحاق فراوی به طور مرسل، المغنی.122- طبرانی با سند حسن، المغنی.

123- راه روشن، ج8، صص 128-130.124- مسند احمد، ج 4، ص 332، از حدیث صهیب بن سنان.125- راه روشن، ج 8، صص 128-131.126- همان مأخذ، ج 2، ص 84.127- همان مأخذ، ج 2، ص 85.128- سوره اسراء، آیه 84: بگو هر کس طبق خلق و خوی خود عمل می کند.129- راه روشن، ج8، صص 131 و 132.130- ابوسلیمان، ملقب به دارائی از مشایخ صوفیه که در قرن دوم و سوم در شام می زیست.131- راه روشن، ج 8، ص 158.132- کیمیای سعادت، ج 2، ص 456.133- راه روشن، ج 8، ص 157.134- راه روشن، ج8،صص 149-151.



 

 مقاله کوتاه دیگری درباره اخلاص

تعریف اخلاص

بدان که نیت که باعث انجام عمل است اگر یکی بود آن را اخلاص گویند، و چون دو باشد آمیخته باشد و خالص نبود. و آمیخته چنان بود مثلاً که روزه دارد از بهر خدای - تعالی - و لیکن پرهیز از خوردن نیز مقصود بود برای تندرستی، یا کم خرج کردن مقصود بود نیز... . خالص آن بود که در آن نفس را هیچ نصیب نبود، بلکه برای خدای - تعالی - بود و بس .. . تا آدمی از صفات بشریت خلاص نیابد این خلوص نیت سخت دشوار بود. و از این روست که گفته اند: که هیچ چیز سخت تر و دشوارتر ازاخلاص نیست. (1(

روایت روایت کردند که یکی از حواریان عیسی را پرسیدند که اخلاص چیست؟ گفت: آن که کاری کنی و دوست نداری که تو را بدان بستایند مردمان. دیگر آن که دلت پاک باشد از بدخواستن برای هیچ یک از مسلمانان، چنان که خدای - عزّ و جلّ - فرمود: «انما المؤمنون اخوه؛ مؤمنان برادران یک دیگرند».(2(

اهمیت اخلاص

جمله نغز یک مخلص آلوده گناه، بهتر از هزار عابد آلوده خودپسندی و ریا.(3(

توصیه هر چه کسی دهی، آن را رنگی یا بویی یا طعمی باید. کارهایی را که برای خداوند کنی نیز رنگ اخلاص باید تا از تو قبول کند، و با اخلاص قدر باید. اگر این

نباشد عبادت همه عابدان - که رنگ اخلاص و بوی حرمت ندارد- بیاوری، همه باد است. اگر یک کار برای خشنودی خدای بکنی، کار دنیا و آخرت تو بسامان آید. کاری بزرگ است بی نیاز را خشنود کردن، و کاری آسان است نیازمند را خشنود کردن، و آن کار بزرگ، به رنگ اخلاص آسان گردد، نه هر چند بیشتر کنی بهتر باشد، هر چه به اخلاص تر کنی بهتر باشد اگر خداوند را خواهید، او را باشید، تا او شما را باشد.(4(

اقسام اخلاص

نکته: اخلاص، کار برای خدا کردن است و آن سه قسم است: اخلاص شهادت و آن در اسلام است، و اخلاص خدمت و آن در ایمان است، واخلاص معرف و آن درحقیقت است.

اخلاص شهادت را سه گواه است: کوشیدن بر امر وی، و شرم داشتن از نهی وی، و آرام گرفتن به رضای وی.

اخلاص خدمت را سه گواه است: نادیدن خلق در پرستیدن حق، رعایت سنت در کار حق، و یافت حلاوت در خدمت حق.

اخلاص معرفت را سه گواه است: بیمی که از گناه بازدارد، امیدی که به طاعت وادارد و مِهری که حکم او را بر تو گوارا کند. (5(

راه خالص ساختن عبادت

توصیه و حدیث: سبب اخلاص در طاعات و عبادات همانا توفیق الهی است. اصل چنین اخلاصی در آن است که انسان عمر خود را به اندازه یک روز بداند. رسول اکرم (ص) فرمود:«دنیا ساعتی است، پس آن را در طاعت خدا بدار».(6(

طاعت بدون اخلاص

نکته :هر نعمتی که در او شکر نیست نقصان دو جهانی است و هر شدّت و دشواری که در او صبر نیست هلاکت و زیان جاودانی است و هر طاعتی که در او علم و اخلاص نیست ضایع کردن زندگانی است .(7(

خلوص عمل نه بسیاری آن

توصیه: ابوالقاسم حکیم سمرقندی گوید: هر که به نیکوکاری مشغول است اگر به فضایل نرسد، عذرش پذیرفته است. همّت خاصان ،نیکوکاری است و همّت عوام، بسیار کاری است و برخورداری نیکی را است نه مر بسیار را ...و بزرگ تر اخلاص آن است که به کار خداوند- عز و جلّ- از خلق ستایش خود را نخواهی (8(

صدق در دعوی بندگی

تمثیل: اگر تره فروشی گوید: من سلطانم، دروغ می گوید؛ اگر چه این لفظ چون سطان گوید راست بود. و چون تو «لا اله الا الله »می گویی، در حق تو دروغ است اگر چه در حقّ اهل یقین راست است. تو می گویی که من جز یک خدای نمی دانم و نمی بینیم و نمی پرستم، آنگه نفع و زیان به دست سلطان دانی، و عطا ومنع از او می شناسی، این دروغ بود. تا تو خود را پرستی، «لا اله الا الله » نیست. بنده نیستی، ادعای بندگی چرا کنی!(9)



خلوص نیت

حدیث: امام صادق علیه السلام فرمود:«هر کس که صاحب نیت صادق باشد، دارای قلبی سلیم است؛ زیرا سلامت قلب از وسوسه های نامطلوب ،تنها با خالص کردن نیت برای خدا در همه کارها حاصل می شود.» خداوند تعالی در توصیف روز قیامت می فرماید: «روزی که هیچ سودی ندهند مال و فرزندان، مگر کسی را که خدا به او قلب سلیم داده است.»(10)

رسول اکر (ص) فرمود:« نیت مؤمن بهتر از عمل اوست. و همچنین فرمود: «همانا همه اعمال بستگی به نیات دارد و برای هر کس آنچه نیت کرده است، خواهد بود».(11)

پی نوشت ها :

1ـ همان، صص472و4732ـ گزیده در اخلاق و تصوف،ص1643ـ روضةالمذنبین، ص934ـ اُنس التائبین، صص54و55

5ـ صد میدان، ص316ـ چراغ راه دینداری (بازنوسی مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة)، ص347ـ مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری، ج1، ص141.ـ این برگ های پیر( مرتع الصالحین)، ص949ـ نامه های عین القضّات همدانی، ج1، صص234و23510ـ شعراء:88 و89

11ـ چراغ راه دینداری (بازنویسی مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة)، ص37 منبع:گنجینه ش 81

منبع :   سایت  (راسخون)    http://www.rasekhoon.net


 

- برخی از امتیازات و ویِژی های خاص حضرت محمد رسول الله صلوات الله علیه و آله وسلم


        

بی‌شک تأسی به سیره و سنت آن حضرت براساس آیه کریمه «و لکم فی رسول‌الله اسوه حسنه» و از جمله آنچه در این مطلب به آن اشاره شده، راهگشای مشکلات و مسائل مبتلا به جامعه مسلمانان خواهد بود.


حضرت محمد (ص)، پیامبر اسلام و آخرین و برترین فرستاده الهی و پنجمین پیامبر اولوالعزم است. وی در جزیره العرب مبعوث شد؛ ولی دینی جهانی را ارائه نموده که همه انسان ها و همه زمان ها را مورد خطاب قرار داده است و قرآن، معجزه جاویدان وی، در تمام اعصار روشنگری می نماید.
ویژگی ها و امتیازهای برجسته و منحصر به فرد پیامبر اکرم (ص)، در طول تاریخ اسلام در موارد بسیاری برشمرده شده است. ائمه طاهرین (ع) در طول تاریخ شیعه از آن حضرت به بزرگی و نیکی یاد کرده اند و در کلام خویش وی را با صفات و فضایلش ستوده اند. امام زمان (عج) نیز در دوران غیبت صغری، از طریق نامه ها و توقیعاتی که به وسیله نمایندگان چهارگانه خویش به مردم می رسانید و همچنین در زیارات و دعاهایی که از ناحیه حضرتش وارد شده است، به ویژگی ها، صفات و امتیازهای پیامبر (ص) اشاره نموده است. در این نوشتار سعی بر آن است صفات و ویژگی های برجسته حضرت ختمی مرتبت (ص) از نگاه امام زمان (عج) بررسی گردد.
صفاتی چون بهترین خلق خدا، برگزیده حق، سید انبیاء، پیامبر جهانی و خاتم پیامبران، مقام عصمت و شفاعت و …



- برخی از امتیازات  و ویِژی های حضرت محمد مصطفی رسول  الله صلوات الله علیه و آله وسلم


بهترین خلق خدا

پیامبر اکرم (ص)، گل سرسبد آفرینش، بهترین خلق خدا و دلیل و مراد خداوند از آفرینش هستی است که مرتبه وجودی وی، از همه مخلوقات بالاتر و محیط بر آن هاست. بنا بر روایات اهل بیت (ع)، در سیر نزولی خلقت، اولین موجودی که خلق شد، نور وجود پیامبر (ص) بود که خداوند در وصف او فرمود: «لولاک لما خلقت الافلاک» (مجلسى، محمدباقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، ج. ۱۶، ص. ۴۰۶)
در دعای فرج و گشایش مخصوص انبیاء از زبان امام زمان (عج) و در دعای افتتاح، که از دعاهای آن حضرت در شب های ماه مبارک رمضان می باشد و همچنین در ذکر قنوتی که از وی منقول است، پیامبر (ص) با عنوان «خیرتک من خلقک» یاد شده است.
«الهی و اسالک بالاسم الذی دعاک به عبدک و نبیک و صفیک و خیرتک من خلقک…» «الهی و درخواست می کنم با نامی که بنده و نبی و برگزیده و بهترین خلقت… که با آن تو را خواند…» (دعای فرج و گشایش مخصوص انبیاء از زبان امام زمان (عج)) (اکبرنژاد، محمدتقی، خدمت، عادل، مجموعه کامل نامه ها و فرمایشات امام زمان (عج) در عصر غیبت، ص. ۲۱۴)
«وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ» «بهترین خلقت» (دعای افتتاح) (همان، ص. ۳۳۲)
«اسألک أن تصلی علی محمد و آل محمد خیرتک من خلقک» «بر محمد و آل او درود فرست؛ آنان که بهترین خلق تو هستند.» (قنوت امام زمان (عج)) (همان، ص. ۲۸۷)

برگزیده حق

محمد (ص) برگزیده خداست که صاحب الزمان (عج) با صفات «مصطفی» و «منتجب»، در صلوات مخصوصه ای که از امام زمان (عج) صادر شده و به صلوات ضرابی معروف است و همچنین زیارت قبور ائمه در ماه رجب به این فضیلتِ آن حضرت اشاره نموده است.
«الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ» «برگزیده حق در روز عهد الهى» (صلوات ضرابی) ((همان، ص. ۲۷۷-۲۷۸) «فیض کاشانی معتقد است که حضرت محمد (ص) نخستین کسی است که در عالم ذر و گرفتن عهد و میثاق، لبیک گفته است و در اسلام بر همه خلایق مقدم است.» (فیض کاشانی، محمدحسن، تفسیر صافی، ج. ۲، ص. ۶۵۴؛ به نقل از: شکر، عبدالعلی، تلاشان، فرج، امتیازها و ویژگی های قرآنی پیامبر اسلام (ص)، ص. ۱۴) بنابراین اولین کسی که در روز الست ایمان آورد، پیامبر گرامی اسلام بود که برگزیده حق است.
« الْمُصْطَفَى فِی الظِّلاَلِ» « اختیار شده حق در سایه عنایت» (صلوات ضرابی) (اکبرنژاد، محمدتقی، خدمت، عادل، مجموعه کامل نامه ها و فرمایشات امام زمان (عج) در عصر غیبت، ص. ۲۷۷-۲۷۸)
«و صلی الله علی محمد المنتجب» «صلوات خدا بر محمد برگزیده» (زیارت قبور ائمه در ماه رجب) (همان، ص. ۳۲۷)

سید انبیاء

پیامبران الهی، هم مرتبه نیستند و مقام و منزلت واحد ندارند. چنانکه در قرآن و روایات نیز به این امر تأکید شده است. «نبی از نظر مصداق (نه از نظر مفهوم) اعم از رسول است؛ یعنی همه پیامبران، دارای مقام نبوت بوده اند، ولی مقام رسالت، اختصاص به گروهی از ایشان داشته است.» (مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ص. ۲۳۸)
رسول اکرم (ص)، بر تمام پیامبران الهی، برتری دارد. چنانکه امام زمان (عج)، در زیارت ناحیه مقدسه، وی را با عنوان «سرور پیامبران برگزیده» خطاب می کند. «سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ الْمُصْطَفَیْن» (زیارت ناحیه مقدسه) که همچنین به اولوالعزم بودن آن حضرت نیز دلالت دارد و همچنین در همین زیارت می فرماید: «إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ النَّبِیُّ الَّذِی نَطَقَتِ الْحِکْمَهُ بِفَضْلِهِ» «به راستی شهادت می‌دهم که اوست پیامبری که حکمت به فضیلت و برتری او سخن راند.» (زیارت ناحیه مقدسه) حکمت به معنای به حقّ رسیدن با علم و عقل است. علامه طباطبایی حکمت را معرفتى می داند که براى اعتقاد و عمل آدمى مفید باشد. بیشتر مفسران هم حکمت را نوعی دانش توصیف می کنند که جنبه عملی داشته باشد. حال جمله «نطقت الحکمه بفضله» دارای نوعی آرایه ادبی تشخیص است که حکمت به انسانی تشبیه شده که می تواند حرف بزند. انسانی که خود نماد عقل عملی است و بر فضل و برتری پیامبر اکرم (ص) شهادت می دهد.

بشارت انبیاء پیشین

مطابق سنت اسلامی، همه پیامبران همچون حلقه های زنجیر به هم متصل اند و هر پیامبری مصدق پیامبران پیش از خود و مبشر پیامبر یا پیامبران پس از خود است. از آنجا که شریعت اسلام در آخرین حلقه کمال، نمایانگر عهد نهایی خداوند با بشر است، این عهد و پیمان، همراه با ویژگی های پیامبر خاتم (ص) و امت جهانی اسلام، به همه پیامبران و امت های گذشته ابلاغ شده است. آموزه های قرآنی به صراحت بیان می کند که اهل کتاب پیش از اسلام، چشم انتظار ظهور پیامبری بزرگ در جزیره العرب بودند. افزون بر بشارت حضرت عیسی (ع)، پیامبران عهد عتیق نیز در کتاب هایشان، به ویژه در همان کتبی که به پیشگویی معروفند، مانند کتاب اشعیای نبی، به ظهور حضرت محمد (ص) بشارت داده اند. (ر.ک. شاکر، محمدکاظم، بشارت های عهدین در مورد پیامبر اکرم (ص)، ص. ۳) یکی از خصوصیاتی که اکثر مفسران آن را تنها مختص پیامبر اکرم (ص) می دانند، مکتوب بودن نام ایشان در عهدین می باشد. صفت ها، علامت ها، نشانه ها و دلایل نبوت و حقانیت پیامبر (ص) با تعبیرهای مختلف در کتاب های آسمانی پیشین (تورات و انجیل) وجود دارد، چنان که انسان را به حقانیت ایشان مطمئن می سازد.» (شکر، عبدالعلی، تلاشان، فرج، امتیازها و ویژگی های قرآنی پیامبر اسلام (ص)، ص. ۱۲) چنانکه در آیه ۱۴۶ سوره بقره آمده است که عالمان اهل کتاب، پیامبر اسلام (ص) را به خوبی فرزندان خود می شناختند.
امام زمان (عج) در زیارت ناحیه مقدسه به این امتیاز پیامبر (ص) اشاره نموده است:
«وَ بَشَّرَتِ الْأَنْبِیَاءُ بِهِ وَ دَعَتْ إِلَی الْإِقْرَارِ بِمَا جَاءَ بِهِ وَ حَثَّتْ عَلَی تَصْدِیقِهِ بِقَوْلِهِ تَعَالَی‏ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ» «و تمامی پیامبران (گذشته) بشارتِ (آمدنِ) او را دادند، و (مردم را) به گرویدن به دین او دعوت نمودند، و بر تصدیق او برانگیختند، چنآن‌چه خودت در قرآن میفرمائی: «او پیامبری است که نام وی را در تورات و انجیل خودشان نگاشته می‌یابند، او آن ها را به نیکوئی امر می‌کند و از زشتی نهی می‌فرماید، نعمت‌های پاک و طیب را برایشان حلال و خبائث و پلیدی‌ها را بر آن‌ها حرام و ممنوع می‌گرداند و سنگینی و مشقت هایی که در ادیان سابق چون زنجیر برگردن آن ها بود همه را برمی دارد.» (زیارت ناحیه مقدسه)
«وَ بَشَّرَتِ الْأَنْبِیَاءُ بِهِ» «در قنوت نماز بعد از زیارت ناحیه مقدسه»

پیامبر جهانی و خاتم النبیین

یکی دیگر از فضایل پیامبر اکرم (ص) و مزایای وی بر سایر انبیاء، خاتمیت او است که از اوصافی است که فقط به آن حضرت اختصاص دارد. برخی از علمای اسلامی، پیامبر خاتم (ص) را چنین تعریف کرده اند: «الخاتم من ختم المراتب باسرها» یعنی پیامبری که جمیع مراتب را طی کرده است. در این تعریف خاتمیت پیامبر اسلام (ص)، نه تنها به دلیل این است که آخرین پیامبر است؛ بلکه به این مفهوم است که آنچه بشر باید از طریق وحی دریابد، دریافته و تمام مراحل به پایان رسیده است. (ر. ک. مطهری، مرتضی، خاتمیت، ص. ۷۰-۷۱) «خاتم» مهری است که در پایان نوشته ها قرار می گیرد. به عقیده مرحوم طبرسی، «خاتم النبیین» یعنی اینکه رسول اکرم (ص) آخرین پیام آور است و دفتر رسالت با آمدن او مهر خورده است و پایان یافته است. از این رو، دین و دفتر آن حضرت تا روز قیامت راه و رسم بشریت بوده است و این ویژگی و فضیلت بزرگ در میان همه پیامبران تنها از آن او است. (ر.ک. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج. ۱، ص. ۵۱۲) دلایل کلامی خاتمیت را می توان کمال دین، مصونیت قرآن از تحریف، کمال و بلوغ مخاطبان و اصل امامت برشمرد. (ر. ک. قدردان قراملکی، محمدحسن، آیین خاتم، ص. ۴۲۸-۴۴۲)
رسالت پیامبر (ص)، عمومی و قرآن او ابدی و جهانی است و محدود به عصر و مکان خاصی نمی باشد. آیات ۲۸ سوره سبأ و ۱۹ سوره انعام و ۴۰ سوره احزاب به رسالت جهانی قرآن و پیامبر اسلام (ص) و خاتمیت آن حضرت اشاره دارد.
در ضمنِ توقیعات و زیارات وارده از ناحیه مقدس صاحب الزمان (عج)، به این دو ویژگی والای پیامبر (ص) اشاره شده است.
«أَلسَّلامُ عَلَی ابْنِ خاتَمِ الاْ نْبِیآءِ» «سلام بر فرزند خاتم پیامبران» (زیارت ناحیه مقدسه)
«بِمحمد خاتَمِ النَّبِیّینَ» «به (حقِ) محمد، آخرین پیامبران» (زیارت ناحیه مقدسه)
«رَسُولِک َ إِلَی الْعالَمینَ أَجْمَعینَ» «فرستاده تو به سوی تمامِ جهان ها» (زیارت ناحیه مقدسه)
«فَصَلِّ عَلَی محمد رَسُولِکَ إِلَی الثَّقَلَیْنِ» «پس درود فرست بر محمد فرستاده‌ات به سوی جن و انس» (زیارت ناحیه مقدسه)

رحمت و نعمتی برای جهانیان

پذیرش اصل هدفداریِ خلقت، لازمه توحید است و هدف از خلقت انسان، رسیدن به کمال اوست؛ که در این راه نه تنها راه و روش رسیدن به کمال برای انسان مهم است، بلکه تشخیص مسئله کمال نهایی، نیز امری است بس ضروری؛ که این امر بر خلاف سایر موجودات، برای انسان به سادگی قابل تشخیص نیست. (ر. ک. نصری، عبدالله، مبانی رسالت انبیاء در قرآن، چاپ اول، تهران: سروش، ۱۳۷۶، ص. ۱۰-۲۰). خداوند از روی لطف و مهربانی، برای نشان دادن راه رشد و کمال به انسان ها، پیامبران را فرستاد که همه آن ها رحمت خداوند برای امت و قوم خویش بوده اند؛ ولی پیامبر اکرم (ص) رحمتی است که خداوند به بشریت ارزانی داشته است. علامه طباطبایی در مورد این که چگونه پیامبر (ص) رحمت برای همه اهل دنیا است، می فرماید: «جهتش این است که دینی آورده که در اخذ به آن، سعادت اهل دنیا در دنیا و آخرتشان تأمین است. آری آن جناب رحمت برای اهل دنیاست؛ از جهت آثار حسنه ای که از قیام او به دعوت حقه اش در جوامع بشری به راه افتاد که اگر وضع زندگی بشر آن روز با با قبل از بعثت پیامبر (ص) بررسی شود و یا وضعی که پس از قیام او پدید آمد مقایسه شود، کاملاً روشن می گردد.» (محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج. ۱۳، ص. ۶۱۴۳) پیامبر اکرم (ص) برای همه مردم، اعم از مومن و کافر رحمت است. زیرا آیین او موجب نجات همگان است و اگر گروهی از آن استفاده کردند و گروهی سرباز زدند، مربوط به خودشان است و تأثیری در عمومی بودن رحمت نمی گذارد؛ علاوه بر این «عالمین» مفهوم وسیعی دارد به گونه ای که تمام انسان ها را در تمام اعصار و قرون شامل می شود. (ر. ک. ابراهیمی، حسین، پژوهش و تحقیقی نو در سیره نبی اعظم (ص)، ص. ۹۷) بنابراین پیامبر اسلام (ص) که دین و آیین او آخرین حکومت جهانی را تشکیل خواهد داد، مصداقی از لطف و رحمت خداوند است برای همه جهانیان.
در نامه امام زمان (عج) به احمد بن اسحاق قمی در توضیح و تبیین مقام ائمه و تکذیب عمویش جعفر، چنین آمده است: «در نهایت نیز محمد (ص) را برای مورد رحمت قرار دادن عالمیان برانگیخت. نعمتش را با بعثت او تمام کرد و نبوتش را با او خاتمه داد و او را به سوی تمامی انسان ها فرستاد. راستی او را آن طور که باید ثابت می کرد، ثابت کرد و نشانه هایش را آنگونه که باید نشان می داد، نشان داد. بعد از انجام رسالت وفات نمود در حالی که ستوده و سعادتمند بود.» (اکبرنژاد، محمدتقی، خدمت، عادل، مجموعه کامل نامه ها و فرمایشات امام زمان (عج) در عصر غیبت، ص. ۶۳)

کامل کننده دین

در واقعه غدیر خم، آیه اکمال نازل گردید که «الْیوْمَ اکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُم، وَ اتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی، وَ رَضیتُ لَکُمُ الاسْلامَ دِینا» (آیه ۳ سوره مائده) و خداوند متعال با برگزیدن حضرت علی (ع) به عنوان ولی و امام امت اسلام، دین و نعمت را بر مردم کامل گردانید.
پیامبر اکرم (ص) با ابلاغ پیام الهی، در مقام کامل کننده دین است که در نامه امام زمان (عج) به احمد بن اسحاق قمی در توضیح و تبیین مقام ائمه و تکذیب عمویش جعفر، چنین آمده است مورد اشاره قرار گرفته است:
«راستی او را آن طور که باید ثابت می کرد، ثابت کرد و نشانه هایش را آنگونه که باید نشان می داد، نشان داد. بعد از انجام رسالت وفات نمود در حالی که ستوده و سعادتمند بود. بعد از خودش امر خلافت را به برادر و پسرعمویش و وصیش و وارثش علی بن ابی طالب (ع) واگذار کرد. بعد از او نیز به فرزندانش، یکی بعد از دیگری منتقل ساخت و دینش را با وجود آن ها نگه داشت و هدایتش را با آن ها به اتمام رساند.» (اکبرنژاد، محمدتقی، خدمت، عادل، مجموعه کامل نامه ها و فرمایشات امام زمان (عج) در عصر غیبت، ص. ۶۳)

تنها حبیب الهی

در کتاب علل الشرایع از شیخ صدوق، در شرح اولین نماز پیامبر اکرم (ص) در معراج و در پایان نماز چنین آمده است: «سپس حق تعالى فرمود: یا محمّد رو به قبله نما و به طرف قبله سلام بده؛ پس حضرت به طرف قبله به پروردگار تبارک و تعالى سلام داد و گفت: السّلام‏ علیک‏، جبّار جلّ جلاله در جواب فرمود: و علیک السلام یا محمّد، بنعمتى قوّیتک على طاعتى و بعصمتى ایّاک اتّخذتک نبیّا و حبیبا» (ابن بابویه، محمد بن على، علل الشرائع، ج. ۲، ص. ۹۷) یعنی که من با نعمتم تو را بر انجام طاعتم توانا ساختم و با عصمتی که نصیب تو کردم، تو را به عنوان پیامبر(ص) و محبوب خودم برگزیدم.
حضرت محمد (ص)، تنها دوست و حبیب خداست. (لا حبیب الا هو و اهله) و این صفت (حبیب الله) تنها به آن حضرت و از جانب خداوند متعال داده شده است.
«أُشْهِدُکَ یَا مَوْلایَ أَنِّی أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ لا حَبِیبَ إِلا هُوَ وَ أَهْلُهُ» «اى مولایم، گواهى می دهم که معبودى‏ جز خدا نیست، یگانه است و شریکى ندارد و محمد بنده و فرستاده اوست، محبوبى جز او و اهل بیتش نیست.»‏ (زیارت آل یاسین) (اکبرنژاد، محمدتقی، خدمت، عادل، مجموعه کامل نامه ها و فرمایشات امام زمان (عج) در عصر غیبت، ص. ۲۴۴)
«أَلسَّلامُ عَلی محمد حَبیبِ اللهِ وَ صِفْوَتِهِ» «سلام بر محمد، محبوب خدا و یار مخلص او» (زیارت ناحیه مقدسه)

عصمت پیامبر (ص) و اهل بیت (ع)

در اصطلاح دینی مسلمانان، عصمت به مصونیت خاصی اطلاق می شود و آن، مصونیت پیامبران و امامان در مقابل گناه و یا خطاست که این مقام معنوی و روحی، جزو ضروری ترین شروط نبوت و امامت است. (ر. ک. یوسفیان، حسن، شریفی، احمدحسین، پژوهشی در عصمت معصومان (ع)، ص. ۲۳)
قرآن کریم در آیاتی به این اصل مهم اشاره نموده است. علاوه بر آیاتی که به طور عام بر عصمت انبیاء دلالت دارد، آیاتی به صورت خاص بر عصمت پیامبر اکرم (ص) دلالت دارد. مانند آیه تطهیر، آیه ۳۲ سوره آل عمران که اطاعت از رسول را در کنار اطاعت از خدا یاد می کند و آیات متعدد دیگر که به تفصیل در کتب و مقالات به آن پرداخته شده است. علاوه بر این برخی از آیات قرآن بر عصمت امامان (ع) دلالت دارند؛ مانند آیه ۵۹ سوره نساء (آیه اولوالامر)، آیه تطهیر و …
در زیارت ناحیه مقدسه به عصمت پیامبر (ص) و اهل بیت مطهرش اشاره شده است.
«أَللّهُمَّ إِنّی اُقْسِمُ عَلَیْک َ بِنَبِیِّک َ الْمَعْصُوم» «بارخدایا! تورا سوگند میدهم به حقّ پیامبرِ معصومت» (زیارت ناحیه مقدسه)
«أَلسَّلامُ عَلی مَنْ ذُرِّیَّتُهُ الاْزْکِیآءُ» «سلام بر آن کسی که خاندانش پاک و مطهرند» (زیارت ناحیه مقدسه)
«به برکت برگزیدگان خوبت، ائمه خوبان و نورهای درخشان، محمد و خاندان پاکش که برگزیدگان و امامان و پاکان و نجیبان هستند.» (دعای فرج و گشایش مخصوص انبیاء از زبان امام زمان عج) (اکبرنژاد، محمدتقی، خدمت، عادل، مجموعه کامل نامه ها و فرمایشات امام زمان (عج) در عصر غیبت، ص. ۲۰۷)
«ستایش خدا راست و درود و سلام بر سرورمان محمد و خاندان پاکش» (توقیع چهارم به شیخ مفید) (همان، ص. ۱۴۵)

مقام شفاعت

شفاعت، از معارف مسلم قرآنی است و در اصل آن اختلاف نیست. عالمان اسلامی اتفاق نظر دارند که یکی از شفعاء روز قیامت به دلیل آیه ۵ سوره ضحی (ولسوف یعطیک ربک فترضی)، پیامبر (ص) است و آنچه به وی داده خواهد شد، حق شفاعتی است که آن حضرت را راضی خواهد نمود. همچنین به دلیل آیه شریفه ۷۹ سوره اسراء (عسی أن یبعثک ربک مقاما محمودا) که به اتفاق مفسرین (به استناد تفسیر مجمع البیان) منظور از «مقام محمود» مقام شفاعت است. (ر. ک. طبرسی، فضل بن بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج. ۶، ص. ۶۷۱)
در صلوات ضرابی، به این امر اشاره شده است:
«الْمُؤَمَّلِ لِلنَّجَاهِ الْمُرْتَجَى لِلشَّفَاعَهِ الْمُفَوَّضِ إِلَیْهِ دِینُ اللَّهِ‏» «قبله امان خلق براى نجات در عذاب و محل امیدوارى براى شفاعت آنکه دین خدا به او تفویض شده است (و بواسطه او تبلیغ شده است)» (صلوات ضرابی) (اکبرنژاد، محمدتقی، خدمت، عادل، مجموعه کامل نامه ها و فرمایشات امام زمان (عج) در عصر غیبت، ص. ۲۷۷-۲۷۸)

حجت خداوند

در آیه ۱۶۵ سوره نساء (رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ، وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا)، فلسفه بعثت انبیاء، اتمام حجت خدا بر مردم و بستن راه استدلال و بهانه جویی بر آن ها عنوان شده است.
عقل حجت باطنی است و پیامبر، حجت ظاهری است و پیامبران از دانستنی های غیبی و ملکوتی و اخروی که دست عقل از آن کوتاه است، خبر می دهند. (ر. ک. قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج. ۲، ص. ۴۴۲)
«حُجَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ‏» «حجت خدا بر تمام خلق عالم» (صلوات ضرابی) (اکبرنژاد، محمدتقی، خدمت، عادل، مجموعه کامل نامه ها و فرمایشات امام زمان (عج) در عصر غیبت، ص. ۲۷۷-۲۷۸)

عبد مطلق

یکی از ویژگی هایی که فقط به پیامبر اکرم (ص) اختصاص دارد، «عبد مطلق» است. قرآن در مورد سایر انبیاء، وقتی تعبیر «عبد» به کار می برد، همراه با ذکر نام آن ها می باشد. «وذکر عبادنا ابراهیم و اسحق و یعقوب» (آیه ۴۵ سوره ص) ولی هر جا که واژه «عبد» بر پیامبر اکرم (ص) اطلاق می شود، بدون ذکر نام حضرت آمده است و در ضمن «عبدنا» به کار نمی رود که ناظر بر کثرت باشد و بر بیش از یک فرد، دلالت کند؛ بلکه می فرماید «عبده» که ناظر به مقام وحدت است و تنها بر رسول اکرم (ص) صدق می کند؛ «عبده» از «عبدالله» نیز بالاتر است؛ زیرا پیامبر (ص) «عبد» است و پروردگار مدبر و مربیِ شخص وی است و مقامی برتر از مربوبیت پیامبر (ص) نیست. در صفت «عبده» آن حضرت منتسب به عالی ترین اسم از اسمای حسنی خداوند است؛ یعنی «هو» که همان هویت مطلق است. چون کامل ترین عبودیت از آنِ پیامبر (ص) است، جامع ترین کلمه به او اشاره دارد و هویت مطلق (هو)، مبدأ ارسال آن حضرت می باشد. این عبودیت، حاکی از هویت مطلقه است؛ بنابراین صفت «عبده» که حالی از هویت مطلقه است، از عبدالله که ناظر بر مقام الوهیت می باشد، بالاتر است. (ر. ک. شکر، عبدالعالی، تلاشان، فرج، امتیازها و ویژگی های قرآنی پیامبر اسلام (ص)، ص. ۱۸)
«اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَأَمِینِکَ وَصَفِیِّکَ وَحَبِیبِکَ وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ» «خدایا، درود فرست بر محمّد بنده و فرستاده‌ات و امین و یار صمیمی و محبوب و برگزیده‌ات» (دعای افتتاح) (اکبرنژاد، محمدتقی، خدمت، عادل، مجموعه کامل نامه ها و فرمایشات امام زمان (عج) در عصر غیبت، ص. ۳۳۲)
¬¬«الهی و اسالک بالاسم الذی دعاک به عبدک و نبیک و صفیک و خیرتک من خلقک و امینک علی وحیک و بعیثک الی بریتک و رسولک الی خلقک محمد خاصتک و خالصتک صالی الله علی و آله فستجبت دعاءه …»
«الهی و درخواست می کنم با نامی که بنده و نبی و برگزیده و بهترین خلقت و امین بر وحی و رسالت بندگانت، محمد که خاص به تو و خالص برای توست، با آن تو را خواند…» (دعای فرج و گشایش مخصوص انبیاء از زبان امام زمان عج (همان، ص ۲۱۴)

اختصاص صلوات بر پیامبر (ص)

صلوات بر پیامبر اکرم (ص)، اطاعت امر خداوند متعال، بنا برنص صریح قرآن کریم است؛ چنان که در آیه ۵۶ سوره مبارکه احزاب، مومنان را به صلوات فرستادن بر پیامبر (ص) فراخوانده است. «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبِی یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً». صلوات، دارای اهمیت فراوان و فواید دنیوی و اخروی بسیار است. در احادیث متعددی، صلوات به عنوان یکی از شروط استجابت دعا ذکر شده است. در موارد متعددی در توقیعات و زیارات وارده از ناحیه مقدس حضرت حجت (عج) حضرت در حین دعاهایش یا قبل از آن بر حضرت محمد (ص) و خاندان پاکش درود فرستاده و صلوات را ذکر کرده است.
«أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد وَاقْبَلْ تَوْبَتی» (زیارت ناحیه مقدسه)
«أَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّدالاَخْیارِ، فی اناءِ اللَّیْلِ وَ أَطْرافِ النَّهارِ» (زیارت ناحیه مقدسه)
«أن یصلی علی محمد و آل محمد» (دعای فرج و گشایش مخصوص انبیاء از زبان امام زمان عج) (اکبرنژاد، محمدتقی، خدمت، عادل، مجموعه کامل نامه ها و فرمایشات امام زمان (عج) در عصر غیبت، ص. ۲۰۳)
«به برکت برگزیدگان خوبت، ائمه خوبان و نورهای درخشان، محمد و خاندان پاکش که برگزیدگان و امامان و پاکان و نجیبان هستند، که درود و سلامت بر همه آن ها باد.» (دعای فرج و گشایش مخصوص انبیاء از زبان امام زمان عج) (همان، ص. ۲۰۷)
«اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُک اَنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ نَبِی رَحْمَتِک وَ کلِمَهِ نوُرِک» «خدایا، با پافشاری درخواست می کنم که بر محمد پیامبر رحمت و مجموعه نورت درود فرست.» (دعای بعد از زیارت آل یاسین) (همان، ص. ۲۴۷)
«اسألک أن تصلی علی محمد و آل محمد…» «بر محمد و آل او درود فرست؛ آنان که بهترین خلق تو هستند. بنابراین بهترین صلوات هایت را برایشان فرست.» (همان، ص. ۲۸۷)
«ستایش خدا راست و درود و سلام بر سرورمان محمد و خاندان پاکش» (توقیع چهارم به شیخ مفید) (همان، ص. ۱۴۵)
«ان تصلی علی محمد نبی رحمتک و کلمه نورک و والد هداه رحمتک» «بر محمد پیامبر رحمت و وجود نورانی و پدر هادیان رحمتت درود فرست.» (دعای بعد از زیارت ال یاسین) (همان، ص. ۲۵۵)
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و اجعلنی بهم فائزا عندک فی الدنیا و الاخره و من المقربین» «خدا بر محمد و خاندانش درود و سلام فرست و مرا در دنیا و آخرت به برکت آن ها از نجات یافتگان و مقربان قرار بده.» (همان. ص. ۲۶۶)
«صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ» «خدایا درود فرست بر محمد (ص) سید رسولان» «صلوات ضرابی» (همان، ص. ۲۷۷-۲۷۸)
«صل علی محمد خاتم النبیین و علی اهل بیته الطاهرین الاخیار» «بر محمد که خاتم پیامبران است و خاندانش درود فرست.» (دعای امام زمان در ایام ماه رجب) (همان، ص. ۳۲۵)
«و صلی الله علی محمد المنتجب» «صلوات خدا بر محمد برگزیده» (زیارت قبور ائمه در ماه رجب) (همان، ص. ۳۲۷)
«اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَأَمِینِکَ وَصَفِیِّکَ وَحَبِیبِکَ وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ» «خدایا، درود فرست بر محمّد بنده و فرستاده‌ات و امین و یار صمیمی و محبوب و برگزیده‌ات» (بعدی که علمت بدان احاطه دارد  ای مهربان ترین مهربانان)(دعای افتتاح) (همان، ص. ۳۳۲)


پیامبر اعظم حضرت محمد مصطفی (ع) ، اقیانوس بی‌کران فضایل اخلاقی و مطالعه زندگینامه رسول خدا نشان می‌دهد که رفتارش پر از زیبایی‌هاست.

پیامبری که رحمة للعالمین است و برای تکمیل مکارم اخلاق نازل شده است. نگاه کردن آن حضرت حکایت از عدالت درونی او دارد، رفتار کریمانه‌اش گویای بزرگی روح، و خشم و خشنودی اش تنها به خاطر رضایت پروردگارش بود. در مجلس دارای ادب، سکوتش دارای حکمت و حیای آن حضرت قابل تو صیف نیست، زهد پیامبر با احدی قابل مقایسه نیست، فقیر و غنی در منظر آن حضرت هیچ تفاوتی با هم ندارند جز به تقوای الهی، همیشه حق بر زبانش جاری، لبخند بر لب، و متواضع‌ترین مردم بود، آن قدر مهربان و نازک دل بود که همه مردم مشتاق زیارت آن حضرت بودند.
در امانت داری سرآمد همه بود و در راستگویی از دوران جوانی لقب امین به او داده بودند، در زیبایی سیرت و صورت همتایی نداشت، به پیمانش وفادار بود و عفت کلام آن حضرت سر مشق همه نیکان بود. خوبی‌ها و فضایل و زیبایی‌های آن حضرت آن قدر فراوانند که برشمردن تمام ویژگی های اخلاقی پیامبر کاری بس دشوار است و ذکر همه آنها در این مختصر نمی گنجد.
 

خصوصیات رفتاری پیامبر اکرم (ص) که یکصد نمود آن در این متن ذکر شده ، بازگوکننده بخشی از سلوک فردی و اجتماعی و سبک زندگی آن حضرت است.


۱۰۰ خصلت از خصوصیات رفتاری پیامبر (ص)


بی‌شک تأسی به سیره و سنت آن حضرت بر اساس آیه کریمه «و لکم فی رسول‌الله اسوه حسنه» و از جمله آنچه در این مطلب به آن اشاره شده است، راهگشای مشکلات و مسائل مبتلا به جامعه مسلمانان خواهد بود.
 
۱-هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می‌رفت
 
۲-در راه رفتن قدم‌ها را بر زمین نمی‌کشید.
 
۳-نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.
 
۴-هرکه را می‌دید مبادرت به سلام می‌کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.
 
۵-وقتی با کسی دست می‌داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی‌کشید.
 
۶-با مردم چنان معاشرت می‌کرد که هرکس گمان می‌کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.
 
۷-هرگاه به کسی می‌نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی‌کرد.
 
۸-هرگز به روی مردم چشم نمی‌دوخت و خیره نگاه نمی‌کرد.
 
۹-چون اشاره می‌کرد با دست اشاره می‌کرد نه با چشم و ابرو.
 
۱۰-سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی‌شد لب به سخن نمی‌گشود.
 
۱۱-هرگاه با کسی، هم صحبت می‌شد به سخنان او خوب گوش فرا می‌داد.
 
۱۲-چون با کسی سخن می‌گفت کاملا برمی گشت و رو به او می‌نشست.
 
۱۳-با هرکه می‌نشست تا او اراده برخاستن نمی‌کرد آن حضرت برنمی خاست.
 
۱۴-در مجلسی نمی‌نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا.
 
۱۵-هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می‌نشست نه در صدر آن.
 
۱۶-در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی‌داد و از آن نهی می‌کرد.
 
۱۷-هرگز در حضور مردم تکیه نمی‌زد.
 
۱۸-اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.
 
۱۹-اگر در محضر او چیزی رخ می‌داد که ناپسند وی بود نادیده می‌گرفت.
 
۲۰-اگر از کسی خطایی صادر می‌گشت آن را نقل نمی‌کرد.
 
۲۱-کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی‌کرد.
 
۲۲-هرگز با کسی جدل و منازعه نمی‌کرد.
 
۲۳-هرگز سخن کسی را قطع نمی‌کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید.
 
۲۴-پاسخ به سوالی را چند مرتبه تکرار می‌کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.
 
۲۵-چون سخن ناصواب از کسی می‌شنید. نمی‌فرمودـ «چرا فلانی چنین گفت» بلکه می‌فرمود «بعضی مردم را چه می‌شود که چنین می‌گویند؟»
 
۲۶-با فقرا زیاد نشست و برخاست می‌کرد و با آنان هم غذا می‌شد.
 
۲۷-دعوت بندگان و غلامان را می‌پذیرفت.
 
۲۸-هدیه را قبول می‌کرد اگرچه به اندازه یک جرعه شیر بود.
 
۲۹-بیش از همه صله رحم به جا می‌آورد.
 
۳۰-به خویشاوندان خود احسان می‌کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد.
 
۳۱-کار نیک را تحسین و تشویق می‌فرمود و کار بد را تقبیح می‌نمود و از آن نهی می‌کرد.
 
۳۲-آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می‌فرمود و مکرر می‌گفت هرآنچه حاضران از من می‌شنوند به غایبان برسانند.
 
۳۳-هرکه عذر می‌آورد عذر او را قبول می‌کرد.
 
۳۴-هرگز کسی را حقیر نمی‌شمرد.
 
۳۵-هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب‌های بد نخواند.
 
۳۶-هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد.
 
۳۷-هرگز عیب مردم را جستجو نمی‌کرد.
 
۳۸-از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی‌گرفت و با همه خوشخو بود.
 
۳۹-هرگز مذمت مردم را نمی‌کرد و بسیار مدح آنان نمی‌گفت.
 
۴۰-بر جسارت دیگران صبر می‌فرمود و بدی را به نیکی جزا می‌داد.
 
۴۱-از بیماران عیادت می‌کرد اگرچه دور افتاده‌ترین نقطه مدینه بود.
 
۴۲-سراغ اصحاب خود را می‌گرفت و همواره جویای حال آنان می‌شد.
 
۴۳-اصحاب را به بهترین نام هایشان صدا می‌زد.
 
۴۴-با اصحابش در کار‌ها بسیار مشورت می‌کرد و بر آن تاکید می‌فرمود.
 
۴۵-در جمع یارانش دایره وار می‌نشست و اگر غریبه‌ای بر آنان وارد می‌شد نمی‌توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است.
 
۴۶-میان یارانش انس و الفت برقرار می‌کرد.
 
۴۷-وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود.
 
۴۸-هرگاه چیزی به فقیر می‌بخشید به دست خودش می‌داد و به کسی حواله نمی‌کرد.
 
۴۹-اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می‌آمد نمازش را کوتاه می‌کرد.
 
۵۰-اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می‌کرد نمازش را کوتاه می‌کرد.
 
 

۵۱-عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می‌رسید.
 
۵۲-احدی از محضر او نا امید نبود و می‌فرمود «برسانید به من حاجت کسی را که نمی‌تواند حاجتش را به من برساند.»
 
۵۳-هرگاه کسی از او حاجتی می‌خواست اگر مقدور بود روا می‌فرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده‌ای نیکو او را راضی می‌کرد.
 
۵۴-هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصیت باشد.
 
۵۵-پیران را بسیار اکرام می‌کرد و با کودکان بسیار مهربان بود.
 
۵۶-غریبان را خیلی مراعات می‌کرد.
 
۵۷-با نیکی به شروران، دل آنان را به دست می‌آورد و مجذوب خود می‌کرد.
 
۵۸-همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت.
 
۵۹-چون شاد می‌شد چشم‌ها را بر هم می‌گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی‌کرد.
 
۶۰-اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمی‌شد.
 
۶۱-مزاح می‌کرد، اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمی‌زد.
 
۶۲-نام بد را تغییر می‌داد و به جای آن نام نیک می‌گذاشت.
 
۶۳-بردباری اش همواره بر خشم او سبقت می‌گرفت.
 
۶۴-از برای فوت دنیا ناراحت نمی‌شد و یا به خشم نمی‌آمد.
 
۶۵-از برای خدا آنچنان به خشم می‌آمد که دیگر کسی او را نمی‌شناخت
 
۶۶-هرگز برای خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حریم حق شکسته شود.
 
۶۷-هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود.
 
۶۸-در حال خشنودی و نا خشنودی جز یاد حق بر زبان نداشت.
 
۶۹-هرگز درهم و دیناری نزد خود پس انداز نکرد.
 
۷۰-در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت.
 
۷۱-روی خاک می‌نشست و روی خاک غذا می‌خورد.
 
۷۲- روی زمین می‌خوابید.
 
۷۳-کفش و لباس را خودش وصله می‌کرد.
 
۷۴-با دست خودش شیر می‌دوشید و پای شتر ش را خودش می‌بست.
 
۷۵-هر مرکبی برایش مهیا بود سوار می‌شد و برایش فرقی نمی‌کرد.
 
۷۶-هرجا می‌رفت عبایی که داشت به عنوان زیر انداز خود استفاده می‌کرد.
 
۷۷-اکثر جامه‌های آن حضرت سفید بود.
 
۷۸-چون جامه نو می‌پوشید جامه قبلی خود را به فقیری می‌بخشید.
 
۷۹-جامه فاخری که داشت مخصوص روز جمعه بود.
 
۸۰-در هنگام کفش و لباس پوشیدن همیشه از سمت راست آغاز می‌کرد.
 
۸۱-ژولیده مو بودن را کراهت می‌دانست.
 
۸۲-همیشه خوشبو بود و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود.
 
۸۳-همیشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک می‌زد.
 
۸۴-نور چشم او در نماز بود و آسایش و آرامش خود را در نماز می‌یافت.
 
۸۵-ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه می‌داشت.
 
۸۶-هرگز نعمتی را مذمت نکرد.
 
۸۷-اندک نعمت خداوند را بزرگ می‌شمرد.
 
۸۸-هرگز از غذایی تعریف نکرد یا از غذایی بد نگفت.
 
۸۹-موقع غذا هرچه حاضر می‌کردند میل می‌فرمود.
 
۹۰-در سر سفره از جلوی خود غذا تناول می‌فرمود.
 
۹۱-بر سر غذا از همه زودتر حاضر می‌شد و از همه دیرتر دست می‌کشید.
 
۹۲-تا گرسنه نمی‌شد غذا میل نمی‌کرد و قبل از سیر شدن منصرف می‌شد.
 
۹۳-معده اش هیچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد.
 
۹۴-در غذا هرگز آروغ نزد.
 
۹۵-تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمی‌خورد.
 
۹۶-بعد از غذا دست‌ها را می‌شست و روی خود می‌کشید.
 
۹۷-وقت آشامیدن سه جرعه آب می‌نوشید؛ اول آن‌ها بسم الله و آخر آن‌ها الحمدلله.
 
۹۸-از دوشیزگان پرده نشین با حیاتر بود.
 
۹۹-چون می‌خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه می‌خواست.
 
۱۰۰-اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسیم می‌کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت می‌کرد.
 https://s8.picofile.com/file/8313026268/%D8%B5%D9%84%D9%88%D8%A7%D8%AA_%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7.jpg
 
منابع: کتاب «منتهی الآمال» محدث قمی و کتاب «مکارم الاخلاق» طبرسی
 


همسران پیامبر [صلّی‌ اللّٰه‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم]

به نام خدا
سلام ...
1-  پیامبر تا ٢٥ سالگی مجرد است و به گواهی تمام اسناد و متون تاریخی در کلّ این ٢٥ سال دوران نوجوانی و جوانی، در نهایت پاکدامنی و قداست زندگی می‌کند. گویی در این دوران ایشان رهبانیّت اختیار کرده است.

2- پیامبر در ٢٥ سالگی با «خدیجه» ازدواج می‌کند و تا وفات وی، ٢٥ سال بعد، تنها همسر پیامبر، خدیجه است. اینک پیامبر ٥٠ ساله می‌باشد.

3-  پیامبر تا ٣ سال در سوگ حضرت خدیجه است و همسری اختیار نمی‌کند، اینک پیامبر ٥٣ ساله‌ است.

4- پیامبر در ٥٣ سالگی با«سوده‌ بنت‌ زمعةبن‌قیس» که ٥٠ ساله، شوی‌مرده و بدون‌ سرپرست‌ است، ازدواج می‌کند و تا ٣ سال تنها همسر پیامبر *سوده* می‌باشد.

5-  اینک رسول‌خدا ٥٦ ساله‌ است. وی فقط هفت‌ سال دیگر در این دنیای خاکی خواهد بود.

6-  پیامبر در هفت‌ سال آخر حیات خود ١١ همسر دیگر برمی‌گزیند که تعدادی از آنان به دلیل کهولتِ سن، زودتر از ایشان فوت می‌کنند.

7-  تمامی پرسشهایی که در مورد همسران پیامبر مطرح است در مورد همین هفت‌ سال آخر زندگی پیامبر است.*


 *چند نکته در مورد این هفت‌سال:*


 یکم:* این هفت‌ سال از پر مشغله‌ترین دوران حیات پیامبر است. مشکلات داخلی مدینه، مانند اختلاف‌های اوس و خزرج، مهاجر و انصار، یهودیان داخل مدینه با مسلمین از یک طرف، و تربیت مردم تازه مسلمان این شهر، یکی از صدها مشکلات پیامبر در این هفت‌ سال است. در شرایطی که مدینه هر لحظه در معرض هجوم قبایل اطراف است، لاجرم پیامبر و یارانش مدام در حال آماده‌ باش جنگی‌اند.

 دوم:* در این هفت‌ سال قوای جسمانی‌ پیامبر در اثر پیری و بیماری، که آخرالامر او را از پای در می‌آورد، روز به روز در حال تحلیل رفتن است.

 سوم:* تعدادی از این زنان، شوی‌مرده و یا بی‌سرپرست هستند، که از مکّه یا شهرهای دیگر به مدینه پناهنده، و یا فرستاده شده‌اند. لذا در مدینه از حمایت اقوام خود نیز بی‌بهره‌اند.

سوده بنت‌زمعه، زینب بنت‌خزیمه، ‌اُم‌ّسلمه، ماریه قبطیّه اینچنین‌اند.

 چهارم:* مابقی این زنان، دختران سران‌‌ قبایل ذی‌نفوذی بودند که پیامبر با‌ این‌ ازدواج‌ها، هوشمندانه روابط خصمانۀ آن‌ها را تلطیف نمود و با کمترین خونریزی، صلح و سازش را با آنان برقرار نمود.
 *عایشه و حفصه* ، دختران دو تن از با نفوذترین مهاجران از مکّه یعنی ابوبکر و عمر بودند.
 *رمله* ، دختر بزرگترین دشمن پیامبر یعنی ابوسفیان بود.

 *زینب* بنت‌ جحش، از بنی‌مخزوم یکی از پرنفوذترین طوایف قریش بود.
 *ریحانه و صفیه* ، دختران سران دو قبیلۀ یهودی بودند.
 *جویریه* ، دختر یکی از سران قبیله خزاعه بود که بعد از آن وصلت، خزاعه یکی‌از متحدین استراتژیک مسلمانان شدند.
 
پنجم:* در این هفت‌سال که پیامبر حکومت شهر مدینه را دارد و سال به سال از لحاظ سیاسی قوی‌تر می‌شود، بزرگان انصار(ساکنان‌اصلی مدینه) حاضر بودند که جوان‌ترین و زیباترین دختران‌ خود را به رسم خود به‌ عقد پیامبر درآورند.
ولی در میان این ١١ همسر، هیچ زن انصاری دیده نمی‌شود، چرا که در مورد زنان انصار هیچیک از دو دلیل اجتماعی و سیاسی پیش گفته وجود ندارد.


بنابراین ازدواج‌های ١١ گانۀ پیامبر در این‌ مدّت، نه‌ تنها رنگی از لذّت‌جویی‌ ندارد، بلکه ایثاری شگرف از این روح متعالی‌ است که‌ حتی از خصوصی‌ترین و شخصی‌ترین امور زندگی خود، یعنی زناشویی، در خدمت اهداف انسانی و الهی خود می‌گذرد.*


https://s8.picofile.com/file/8302183450/%D8%A2%DB%8C%D9%87_%D8%B5%D9%84%D9%88%D8%A7%D8%AA.jpg



 از عارفی پرسیدند:


چرا اینقدر ذکر "صلوات" در منابع دینی ما تاکید شده؟! و برای آمرزش گناهان ، وسعت روزی ، صحت و سلامتی ، گشایش در کارها و... صلوات تجویز کرده اند؟!
سر و راز این ذکر چیست؟؟؟!

فرمود:
اگر به قرآن نگاه کنید،
فقط و فقط یکجا در قرآن هست
که خداوند انسان رو هم شأن و هم درجه ی خودش می کند .

یعنی از انسان می خواهد که بیاید کنار او و با هم در یک کاری مشارکت کنندو آن این آیه ست:

"انّ الله و ملائکته یصلّون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلّوا علیه و سلموا تسلیما"
خدا و ملائکه اش دارند برای پیامبر صلوات میفرستند شما هم بیایید و همراهی کنید...
علت عظمت و بزرگی ذکر صلوات این است که انسان را تا کنار خدا بالا می برد.


https://s8.picofile.com/file/8313026268/%D8%B5%D9%84%D9%88%D8%A7%D8%AA_%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7.jpg

زیارت و مدح حضرت فاطمه زهرا ، ام ابیها (س)



فضیلت و برکات زیارت حضرت فاطمه(س)


در روز 3 جمادی الثانی وفات حضرت فاطمه(س) به روایتی واقع شده است. در روز شهادت بانوی دو عالم، مسلمانان علاوه بر عزاداری، زیارت نامه حضرت فاطمه(س) را از کتاب مفاتیح الجنان قرائت می کنند.

زیارتنامه حضرت فاطمه

البته خواندن زیارت نامه ایشان که متن و ترجمه ی آن را در این بخش از دین و مذهب نمناک برایتان آورده ایم در کنار قبر ایشان در مدینه، موجب آرامش و ثواب بیشتری می شود.

در تعیین جای قبر حضرت فاطمه(س) اختلاف نظر وجود دارد. طایفه ای گفته اند:در روضه که بین قبر و منبر است مدفون می باشد و بعضی گفته اند:در خانه خویش مدفون است و گروه سوم گفته اند:قبر مطهّرش در بقیع است و آنچه را اصحاب ما بیشتر اعتقاد بر آن دارند، این است که آن مظلومه نزد روضه زیارت شود و کسی که آن معظّمه را در این سه موضع زیارت کند، افضل است.



برابری زیارت حضرت فاطمه(س) با زیارت پیامبر(ص)

پیامبر اکرم(ص) فرمود:

به راستی خداوند گروهی از ملائکه را حافظ او قرار داده است که از سمت راست، چپ، پشت سر، و پیش رو حفظش می کنند و آنان با او هستند در حیاتش و با قبرش و بعد از وفاتش و صلوات زیاد بر او، شوهر و پسرانش می فرستدند.

«فَمَنْ زَارَنِی بَعْدَ وَفَاتِی فَکَأَنَّمَا زَارَ فَاطِمَةَ وَ مَنْ زَارَ فَاطِمَةَ فَکَأَنَّمَا زَارَنِی وَ مَنْ زَارَ عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ فَکَأَنَّمَا زَارَ فَاطِمَةَ وَ مَنْ زَارَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ فَکَأَنَّمَا زَارَ عَلِیاً وَ مَنْ زَارَ ذُرِّیتَهُمَا فَکَأَنَّمَا زَارَهُمَا؛ (بحارالانوار، ج100، ص122، ح28؛ مستدرک الوسائل، چ اوّل، ج10، ص182، ح4)

پس کسی که مرا بعد از وفاتم زیارت کند، گویا فاطمه را زیارت نموده، و کسی که فاطمه را زیارت کند، گویا مرا زیارت کرده، و کسی که علی علیه السلام را زیارت کند، گویا فاطمه سلام الله علیها را زیارت نموده و کسی که حسن و حسین علیهماالسلام را زیارت کند، گویا علی علیه السلام را زیارت نموده و کسی که فرزندان آن دو را زیارت کند، گویا آن دو را زیارت نموده است.»

ورود به بهشت

یزید بن عبد الملک از پدرش و از جدّش نقل کرده است که:بر فاطمه سلام الله علیها وارد شدم، پس او ابتدا بر من سلام کرد، و فرمود حالت چگونه است؟ عرض کردم:به دنبال خیر و برکت هستم.

آن گاه حضرت فاطمه (س) فرمود:

«أَخْبَرَنِی أَبِی وَ هُوَ ذَا هُوَ أَنَّهُ مَنْ سَلَّمَ عَلَیهِ وَ عَلَی ثَلَاثَةَ أَیامٍ أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ قُلْتُ لَهَا فِی حَیاتِهِ وَ حَیاتِکِ قَالَتْ نَعَمْ وَ بَعْدَ مَوْتِنَا؛ ( تهذیب الاحکام، ج6، ص9، ح11؛ وسائل الشیعه، ج14، ص367)

پدرم خبر داد، در حالی که زنده بود، هر کسی سه روز بر او و بر من سلام کند، خدا بهشت را بر او واجب می کند. عرض کردم:در حیات او و شما؟ فرمود:بلی، و بعد از مرگمان.»

نجات از سختی های قیامت

امام باقر(ع) از پیامبر اکرم(ص)نقل نموده است که فرمود:

«مَنْ زَارَنِی أَوْ زَارَ أَحَداً مِنْ ذُرِّیتِی زُرْتُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ فَأَنْقَذْتُهُ مِنْ أَهْوَالِهَا؛ (وسائل الشیعه، ج14، ص331؛ بحارالانوار، ج100، ص123)

کسی که مرا و یا یکی از فرزندانم را زیارت کند، روز قیامت او را زیارت می کنم و از سختی های قیامت نجاتش می دهم.»

بخشش گناهان

حضرت فاطمه(س) به نقل از پدر بزرگوار خود فرمود:

یا فَاطِمَةُ مَنْ صَلَّی عَلَیکِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بِی حَیثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ؛ (بحارالانوار، ج100، ص194، ح10؛ مستدرک الوسائل،ج10، ص211)

ای فاطمه! کسی که بر تو درود بفرستد، خداوند او را می بخشد، و به من، در هر جای بهشت که باشم، ملحق می کند.

امام صادق(ع) از پدران خود نقل نموده است:

مَنْ زَارَ قَبْرَ الطَّاهِرَةِ فَاطِمَةَ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیکِ ... ثُمَّ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ؛ (بحار الانوار، ج100، ص199، ح19؛ مستدرک الوسائل،ج10، ص210)

کسی که قبر [آن] پاکیزه [یعنی] فاطمه را زیارت کند، پس بگوید:سلام بر تو ای فاطمه!... سپس طلب استغفار کند، خداوند او را می بخشد و داخل بهشت می کند.

  

متن زیارتنامه حضرت فاطمه(س) با ترجمه

چون برای زیارت آن ممتحنه، در این مواضع ایستادی بگو:

بسم الله الرحمن الرحیم

یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَةً

ای آنکه خدایی که تو را خلق کرد پیش از خلقت بیازمود و در آن آزمایش بر هر گونه بلا و مصیبت تو را شکیبا و بردبار گردانید

وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَی (أَتَانَا) بِهِ وَصِیُّهُ‏

و ما چنین پنداریم که دوستان شما هستیم و مقام بزرگی شما را تصدیق می ‏کنیم و بر هر دستور و تعلیمات الهی که پدر شما و وصیتش که درود حق بر او و آلش باد برای ما آورد صبور و مطیع خواهیم بود

فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَیَتِکِ‏

پس ما درخواست می ‏کنیم هرگاه که مصدق و مؤمن به شما هستیم که ما را بواسطه این تصدیق به رسول و وصیش خدا به شما ملحق فرماید تا به ما مژده رسد که بواسطه دوستی شما ما را از گناهان پاک سازد

و مستحب است نیز آنکه بگوید

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللَّهِ‏

سلام بر تو ای دختر رسول خدا سلام بر تو ای دختر پیغمبر خدا

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَلِیلِ اللَّهِ‏

سلام بر تو ای دختر حبیب خدا سلام بر تو ای دختر دوست خاص خدا

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِینِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اللَّهِ‏

سلام بر تو ای دختر بنده خالص خدا سلام بر تو ای دختر امین خدا سلام بر تو ای دختر بهترین خلق خدا

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ‏

سلام بر تو ای دختر بهترین پیغمبران و رسولان و فرشتگان خدا

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّةِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ‏

سلام بر تو ای دختر بهترین خلق سلام بر تو ای سیده زنان عالم از اولین و آخرین

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَةَ وَلِیِّ اللَّهِ وَ خَیْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ‏

سلام بر تو ای زوجه ولی خدا (امیر المؤمنین) و بهترین تمام خلق بعد از رسول خدا

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ

سلام بر تو ای مادر حسن و حسین دو سید جوانان اهل بهشت

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ

سلام بر تو ای صدیقه طاهره که به راه دین شهید گردیدی سلام بر تو ای آنکه خدا از تو خوشنود و تو از خدا خوشنودی

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّکِیَّةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّةُ

سلام بر تو ای صاحب فضیلت‏ و پاکیزه صفات سلام بر تو ای انسیه حوراء

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِیمَةُ

سلام بر تو ای ذات متقی پاک گوهر سلام بر تو ای آنکه به الهام خدا دانا بودی

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ

سلام بر تو ای مظلوم (و دارای عصمت) که حق تو را غصب کردند سلام بر تو ای ستم کشیده و مقهور دشمنان دین

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکِ وَ عَلَی رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ‏

سلام بر تو ای فاطمه دختر رسول خدا و رحمت و برکات حق بر تو باد درود خدا بر تو و بر جسم و جان تو باد

أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکِ وَ أَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

گواهی می ‏دهم که چون تو از جهان رفتی با مقام یقین و دلیل روشن از جانب پروردگار بودی و هر که تو را مسرور و شاد ساخته رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد را شاد ساخته

وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

و هر که در حق تو جفا و ظلم کرد به رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد ظلم و جفا کرده

وَ مَنْ آذَاکِ فَقَدْ آذَی رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

و هر که تو را آزرده کرد رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد را آزرده است

وَ مَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

و هر که به تو پیوست به رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد پیوسته

وَ مَنْ قَطَعَکِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

و هر که از تو بریده از رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد بریده است

لِأَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ کَمَا قَالَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

زیرا تو پاره تن پیغمبر و روح مقدس آن بزرگواری

أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلاَئِکَتَهُ أَنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَی مَنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ‏

خدا را گواه می‏ گیرم و رسول او و فرشتگان را که من از آنکس راضیم که شما از او راضی هستید و خشمگینم از هر که شما از او خشمگین هستید

مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْتِ مُعَادٍ لِمَنْ عَادَیْتِ‏

بیزارم از آنکه شما از او بیزارید دوستم با آنکه شما با او دوستید و دشمنم با هر که شما با او دشمنید

مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ وَ کَفَی بِاللَّهِ شَهِیداً وَ حَسِیباً وَ جَازِیاً وَ مُثِیباً

ناراضیم از هر که شما از او ناراضی هستید و محبوب من است هر که محبوب شماست و بر صدق گواهی من خدا کافی است که گواه و محاسب و جزا دهنده و ثواب بخشنده است.

پس صلوات می ‏فرستی بر حضرت رسول و ائمه أطهار علیهم السلام مؤلف گوید که ما در روز سوم جمادی الثانی زیارتی دیگر برای حضرت فاطمه صلوات الله علیها نقل کردیم.



ای  شکوهت    فرا تر    از     با و ر  

   حضرت  زهرا (س)

 

ای شکوهت فراتر از باور 

ای مقام ات فرا تر از ادراک 
وصف تو درک لیله القدر است 
فهم ما از تبار «ما ادراک» 
** 
کوثری،‌‌ بی کرانه دریایی 
ما و ظرف حقیر این کلمات 
باید از تو نوشت با آیات 
باید از تو سرود با صلوات 
** 
آیه در آیه وصف تو جار یست 
فتلقّی، مباهله، کوثر 
در دل انما یرید الله 
در «فصل لربک وانحر» 
** 
از بهشت آمدی به هیئت نور 
عطر سیبت وزید در هستی 
تو گلِ ... نه، تو نوبهارِ... نه 
تو بهشت دل پدر هستی 
** 
پدر و مادرم فدای شما 
مادری کرده ای برای پدر 
چشم بد دور، چشم شیطان کور 
دست تو بود و بوسه های پدر 
** 
از بهشت آمدی و روشن شد 
سرنوشت دل علی با تو 
بی تو کم بود در تمام جهان 
نیمه ی دیگرش ولی با تو... 
** 
وصف ذات تو و صفات علی 
وصف آیینه است و آیینه 
غربت و خنده ی تو و دل او 
قصه ی گرد و دست و آیینه 
** 
خانه می شد بهشتی از احساس 
با گل افشانیِ بهاریِ تو 
عاطفه با تمام دل می زد 
بوسه بر دست خانه داری تو 
** 
خانه از زرق و برق خالی بود 
از صفا عاشقی محبت پر 
داشتی ای کلید دار بهشت 
پینه بر دست، وصله بر چادر 
** 
از بهشت آمدی و آوردی 
یازده سوره ی بهشتی را 
مصحفِ سر نوشت خود دیدیم 
سوره هایی که می نوشتی را 
** 
نسل تو نوحِ با شکوهِ نجات 
نسل تو خضرِ آسمانیِ راه 
جلوه ای از دم تو را دیدیم 
در مسیحی به نام روح الله 
** 

روز مادر شده دلم با شوق 
پر زده در هوای تو مادر 
منم و وسعت بهشت خدا 
منم و خاک پای تو مادر 
** 
آرزو دارم این که بنشینم 
لحظه ای در جوار تو اما... 
آرزو دارم این که بگذارم 
شاخه گل بر مزار تو اما... 
** 
آه در حسرت زیارت تو 
دل ما آشنای دلتنگی است 
حرم دختر کریمه ی تو 
شاهد لحظه های دلتنگی است 
 ** 
روز مادر شده به محضر تو 
آمدم پا به پای این کلمات 
هدیه ی من برای تو اشک است 
هدیه ی من برای تو صلوات
شعر از سید محمدجواد شرافت

 

یکى از عبادت‎هاى دینى درود و صلوات فرستادن بر حضرت ختمى مرتبت و اهل بیت معصوم آن حضرت است. این عبادت ریشه قرآنى دارد و خداوند متعال در قرآن به آن دستور داده است. «ان الله و ملائکته یصلون على النبى یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما.» (۱)

در روایتى از پیامبر(صلى الله علیه و آله) آمده است که درود فرستادن بر حضرت فاطمه زهرا (ع) آثار معنوى بالایى دارد و در قیامت ‏شایستگى الحاق به پیامبر اکرم(ص) را براى انسان فراهم مى‏ کند. پیامبر اکرم (ص) فرمود:

 

«یا فاطمه من صلى علیک غفر الله له، و الحقه بى حیث کنت من الجنه؛ اى فاطمه! هر کس بر تو صلوات بفرستد خداوند او را مى ‏آمرزد و در هر جاى بهشت که باشم وى را به من ملحق سازد.»

کیفیت صلوات بر حضرت زهرا (س) چنین است:
« اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَه وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ » (۲)


  
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) فرمودند:
یَا فَاطِمَةُ ، مَنْ صَلَّى عَلَیْکِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بِی حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ
اى فاطمه! هر کس بر تو صلوات بفرستد خداوند او را می‌‏آمرزد و در هر جاى بهشت که باشم؛ وى را به من ملحق سازد.
 (بحارالانوار ج ۴۳ص۵۵)

صلوات خاصه فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَةِ فَاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ حَبِیبَةِ حَبِیبِکَ وَ نَبِیِّکَ‏

پروردگارا درود فرست بر صدیقه فاطمه داراى نفس زکیه مورد علاقه و محبت و دوستى حبیب تو و پیغمبر اکرم توست

وَ أُمِّ أَحِبَّائِکَ وَ أَصْفِیَائِکَ الَّتِی انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ‏

و مادر دوستان خاص توو امامان برگزیده و او منتخب توست که وى را برگزیدى و فضیلت دادى و برترى بر تمام زنان عالم دادى

اللَّهُمَّ کُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَ کُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلاَدِهَا

پروردگارا تو از ظلم و بیدادى که امت جاهل در حق او کردند و اهانت نمودند دادخواهى کن و از آن مردم بى‏ رحم که خون پاک فرزندانش را بخاک ریختند خون خواهى کن و انتقام بکش

اللَّهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ حَلِیلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ وَ الْکَرِیمَةَ عِنْدَ الْمَلَإِ الْأَعْلَى‏

پروردگارا چنانکه آن حضرت را مادر ائمه هدى و همسر على مرتضى صاحب لواء و بیرق فتح و شفاعت آنکه در ملأ اعلى گرامى است

فَصَلِّ عَلَیْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا صَلاَةً تُکْرِمُ بِهَا وَجْهَ مُحَمَّدٍ (أَبِیهَا) صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

پس تو اى خدا درود فرست بر آن حضرت و بر مادرش درودى که وجه پدر بزرگوارش حضرت محمد صلى الله علیه و آله را به آن درود اکرام مى ‏کنى

وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْیُنَ ذُرِّیَّتِهَا وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّی فِی هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَ السَّلاَمِ‏

و چشم ذریه او را روشن مى ‏گردانى و از من هم اى خدا در این ساعت بهترین سلام و تحیت را به آن بزرگواران برسان.


بیانات رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم در تمجید عقل و صفات 10 گانه مسلمان کامل از امام رضا علیه سلام


بیانات رسول اکرم صلی الله علیه و اله وسلم در تمجید عقل و عاقل

رسول اکرم صلی الله علیه و اله فرمودند:

خداوند چیزى بهتر از عقل را دربندگان تقسیم نکرده است،

پس خوابیدن عاقل از شب زنده داری جاهل بهتر است و در جاماندن عاقل از بالارفتن جاهل بهتر است..

و خدا ، نبی و رسولی را جز براى تکمیل عقل مبعوث نسازد و عقل او افضل از عقول تمام امتش باشد.. و آنچه در ضمیر خود دارد، از اجتهاد جمیع مجتهدین بالاتر است ..

و تا بنده‏ اى (حقیقت) واجبات را بعقل خود درنیابد (مانند آن است که )آنها را انجام نداده است (وبهره چندانی نبرده) ..

وهمه عابدان در فضیلت عبادتشان بپاى عاقل نرسند. عقلا همان أولو الألباب یا صاحبان خردند که در باره ایشان فرموده: تنها ایشانند که متذکر میشوند..(و خدا را به حقیقت یاد میکنند).وَمَا یَذَّکَّرُ إِلا أُولُو الأَلْبَابِ.. سورة البقرة آیة 269 »-الکافی -کتاب العقل والجهل

مولانا جلال الدین در تشریح این حدیث گرانبهای پیامبر (ص) میفرماید:

بس نکو گفت آن رسول خوش‌جواز

ذره‌ای عقلت به از صوم و نماز

زانک عقلت "جوهرست" این دو عرَض

این دو در "تکمیل" آن شد مفترض..

تا جلا باشد مر آن آیینه را

که صفا آید ز طاعت سینه را..

لیک گر آیینه از بُن فاسدست،

صیقل ،او را  دیر باز آرد به دست..

وان گزین آیینه که خوش مغرس است

اندکی صیقل گری آن را بس است...

 

(مغرس :جاى نهال کاشتن)

 در احادیث داریم که درجات و مقامات بندگان هم به میزان عقولشان است..

این تفاوت عقلها را نیک دان

در مراتب از زمین تا آسمان..

هست عقلی هم‌چو قرص آفتاب

هست عقلی کمتر از زهره و شهاب

هست عقلی چون چراغی سرخوشی

هست عقلی چون ستارهٔ آتشی

زانک ابر از پیش آن چون وا جهد

نور یزدان‌بین خردها بر دهد

عقل جزوی عقل را بدنام کرد..

کام دنیا مرد را بی‌کام کرد...

(مثنوی معنوی)

مولوی میگوید این عقل جزوی است که عقل را بدنام کرده و گرنه عقل ، جوهر وحقیقت همه عبادات ، آینه صافیِ سیمای جان و بسیار سنگین بهاست ...

مطلب همان است که مولای عارفان امیرمونان علیه السلام فرمود: خدا با چیزى بهتر از عقل پرستش نشود..

ما عُبِدَ اللّه ُ بِشَىْ ءٍ اَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ...

بِنا عُبِدَالله..

 به ما خدا بندگی شود ...

(اصول کافی)


امام رضا علیه السلام فرمودند: عقل هیچ مسلمانی کامل نمی شود مگر در او ده خصلت باشد :

۱- امید به خیر و نیکى از او وجود داشته باشد ..

۲- مردم از شر او در امان باشند..

۳- کار خوب کم دیگران را زیاد می شمارد..

۴- کار خوب زیاد خود را کم می شمارد..

۵- از تقاضا و درخواست نیازمندان خسته نمی شود..

۶- در طول زندگى از طلب علم ملول نمی‌گردد..

۷- فقر در راه خدا برایش از توانگری بهتر است..

۸- نزد او خوارى در راه حقّ از عزت در راه دشمن خدا نزد او محبوبتر است..

۹- گمنامى برایش لذت بخش‏تر از شهرت است ..

 

سپس فرمود: آیا می دانید که دهمى چیست ؟

حضار پرسیدند : دهمى چیست؟آن حضرت فرمود:

۱۰- دهمى این است که با هر کس برخورد کرد بگوید او بهتر از من و پرهیزکارتر از من است زیرا مردم دو نوعند، یک دسته واقعا بهتر و پرهیزکارتر از او هستند و یک دسته بدتر و پست‏تر..وقتى شخصى را دید که از او بدتر و پست‏تر است بگوید شاید خوبى او در باطن است و پنهان بودن خوبیش به نفع اوست و خوبى من آشکار است که شاید این به ضرر من است..

اما وقتى کسى را دید که از او بهتر و پرهیزگارتر است در مقابلش تواضع می نماید تا به او برسد ..

اگر چنین کند مجد و بزرگواریش بالا گیرد و خیرش پاک و دلپسند، و نامش نیکو شود، و برتر از اهل زمان خویش می گردد..

 

متن روایت :

قال الرضا علیه السلام : لَا یَتِمُّ عَقْلُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ حَتَّى تَکُونَ فِیهِ عَشْرُ خِصَالٍ-

الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ- یَسْتَکْثِرُ قَلِیلَ الْخَیْرِ مِنْ غَیْرِهِ- وَ یَسْتَقِلُّ کَثِیرَ الْخَیْرِ مِنْ نَفْسِهِ- لَا یَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوَائِجِ إِلَیْهِ- وَ لَا یَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ- الْفَقْرُ فِی اللَّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْغِنَى- وَ الذُّلُّ فِی اللَّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْعِزِّ فِی عَدُوِّهِ- وَ الْخُمُولُ أَشْهَى إِلَیْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ-ثُمَّ قَالَ ع الْعَاشِرَةُ وَ مَا الْعَاشِرَةُ- قِیلَ لَهُ مَا هِیَ قَالَ ع لَا یَرَى أَحَداً إِلَّا قَالَ- هُوَ خَیْرٌ مِنِّی وَ أَتْقَى- إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ رَجُلٌ خَیْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى- وَ رَجُلٌ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى- فَإِذَا لَقِیَ الَّذِی شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى- قَالَ لَعَلَّ خَیْرَ هَذَا بَاطِنٌ وَ هُوَ خَیْرٌ لَهُ- وَ خَیْرِی ظَاهِرٌ وَ هُوَ شَرٌّ لِی- وَ إِذَا رَأَى الَّذِی هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى- تَوَاضَعَ لَهُ لِیَلْحَقَ بِهِ- فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ فَقَدْ عَلَا مَجْدُهُ- وَ طَابَ خَیْرُهُ وَ حَسُنَ ذِکْرُهُ وَ سَادَ أَهْلَ زَمَانِه.

(تحف العقول ؛ النص ؛ ص443- ابن شعبه حرانى، حسن بن على)




 

اهل بیت پیامبر مکرم اسلام صلوات الله علیه و آله از منظر محیی الدین ابن عربى

اهل بیت از منظر و دیدگاه محیی الدین ابن عربى


نویسنده محمد بدیعى‏

محیى‏الدین ابن عربى از اعاظم عرفا و شیخ اکبر اهل طریقت است. بعضى ابن عربى را بزرگترین اهل عرفان در مرتبه بعد از ائمه اطهار مى‏دانند. دراین مورد اگر اختلافى باشد در این‏که او، مؤسس عرفان نظرى و اولین کسى است که اصول و قواعد عرفانى را نظم و ترتیب داده و بر برخى از آنها استدلال کرده، اختلافى نیست. مقاله حاضر، بحثى درباره ارادت و میزان تبعیت ابن‏عربى از اهل بیت(ع)، بخصوص امیرالمؤمنین(ع) است و نتیجه‏اى که مى‏گیرد- چنانکه معقول نیز همین است- عشق سرشار ابن‏عربى به این بزرگواران و خوشه‏چینى او از خرمن فضل و کرامت ائمه هدى است.

ابن عربى در مبحث ولایت و همچنین در موارد دیگر، از حضرت امیرالمؤمنین و فرزندان بزرگوار آن حضرت، نام برده، و به تمجید نیز پرداخته است. جالب توجه است که ابن عربى آن تجلیل و تکریمى که از على علیه‏السلام کرده و آن عبارات باشکوهى که در مدح و ستایش آن امام همام آورده، درباره دیگران نکرده و نیاورده است و اصولاً آن حضرت را، از دیگر صحابه ممتاز مى‏داند. اکنون به‏نقل چند نمونه مى‏پردازیم: او پس از ذکر مطالبى، این‏گونه مى‏نویسد: «هذا على‏بن ابى‏طالب کرم‏الله وجهه- باب مدینة العلم النبوى و صاحب الاسرار امامها» این على‏بن ابیطالب کرم‏الله وجهه است، همان‏که دروازه شهر علم نبوى و صاحب اسرار و امام آن شهر است. ابن عربى سپس مى‏گوید: با سند صحیح روایت شده که «ضراربن ضمرة کندى» گفت: خدا را گواه مى‏گیرم که خودم دیدم آن حضرت را در نیمه‏هاى شب که ستارگان غروب کرده بودند، در یکى از نبردگاه‏ها به عبادت ایستاده و دست بر محاسن خود گرفته و مانند مارگزیده به خود مى‏پیچید و اندوهناک مى‏گریست. گویى اکنون مى‏شنوم که با تضرع با خدا، سخن مى‏گفت: سپس خطاب به دنیا مى‏فرمود: آیا به من تمایل نموده و به سوى من آمده‏اى؟! تو هرگز نمى‏توانى به من دسترسى پیدا کنى، برو دیگرى را بفریب، که من تو را سه طلاقه کرده‏ام. عمر تو کوتاه و ارزش تو اندک و خطرت بسیار است. آه از کمى توشه و دورى سفر آخرت و تنهایى در راه!». همچنین از «نوف بکالى» نقل شده، که گفت: على‏بن ابیطالب کرم‏الله وجهة را دیدم از خانه بیرون آمد و به ستارگان نگریست و خطاب به من فرمود: اى نوف خوابى یا بیدار؟ عرض کردم: بیدارم اى امیرالمؤمنین، فرمود: اى نوف خوشا به حال زاهدان که به دنیا تمایل نداشته و به آخرت گرایش دارند، آنان که زمین را فرش خود و خاک را بستر خود و آب را عطر خود و دعا و قرآن را لباس رو و زیرین خود برگزیده و چونان حضرت عیسى(ع) دنیا را ترک گفته‏اند.»(1) ابن عربى بعد از نقل روایاتى که حکایت از مقام والاى زهد و قدس و پارسایى آن حضرت مى‏کند و نیز پس از ذکر عباراتى از وى، که درجه بسیار شایسته عرفان و معنویت آن امام معصوم را مى‏رسانند، درباره حضرت ولایت مآبى، چنین داورى مى‏کند ومى‏نویسد: «و من مثل على و هذا مقامه و من یعادله و هذا کلامه(2)» و کیست مثل على در این مقام والا و کیست معادل او، که در مقام و کلام، با او برابرى کند؟


در «فتوحات مکیه»، در معرفت نخستین خلق روحانى اولین موجود، پس از این‏که به حقیقت محمدیه به نص صریح اشاره و در اثبات آن سخن مى‏گوید، حضرت او سید تمامى عوامل و نخستین نمودار و ظاهر در وجود از نور الهى بوده و عین عالم را از تجلى حق دانسته و پیامبر اکرم(ص) را عقل اول و اکمل مظاهر مى‏شناسد، آن‏گاه به علو قدر و منزلت و مرتبت على(ع) توجه داشته و در کمال تحقیق و انصاف سخن مى‏گوید، عبارت ابن‏عربى این است: «و أقرب‏الناس الیه (محمد صلى‏الله علیه و آله) على‏بن ابى‏طالب و اسرارالانبیاء اجمعین(3)»، لیکن همین عبارت در چاپ دیگر «فتوحات» به نحو کامل‏تر آمده و نوشته شده است: «اقرب الناس الیه على‏بن ابى‏طالب رضى‏الله عنه امام‏العالم و سرالانبیاء اجمعین»(4) یکى از محققان در ذیل کلام فوق مى‏نویسد: شیخ اکبر از این عبارت دو معناى مهم را افاده نموده است: یکى این‏که على(ع) بعد از پیغمبر ختمى، اشرف و افضل خلایق است، و دیگر آنکه على(ع) سر و باطن انبیاست و انبیا ظهور وجود او هستند و حقیقت کلیه ولایت او متجلى در مظاهر خلایق است و عوالم وجودى مسخر اراده حضرت ولایتمدار على(ع) (5). این احتمال، قوى مى‏نماید که مقصود وى از على(ع) حقیقت ولایت باشد نه شخص او، همان‏طور که منظورش از محمد(ص) حقیقت محمدى است که حقیقت نبوت و رسالت و ولایت است نه شخص او. بنابراین، لازم مى‏آید که شخص على(ع) اکمل مظاهر اولیا باشد، همانطور که شخص محمد(ص) کمال مظاهر انبیاء و رسل و اولیاست(6). ابن‏عربى در فص شیثى «فصوص الحکم»-ص‏64- مى‏نویسد: همانطور که پیغمبر(ص) فرموده است:«کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین»، یعنى که حقیقت او پیش از همه انبیاء بوده ولو این‏که به‏صورت بعد از جمیع آنها ظاهر شده و خاتم آنهاست، خاتم‏الاولیاء هم ولى بوده در حالى که هنوز آدم میان آب و گل بوده است، یعنى حقیقت خاتم الاولیا هم مقدم بر جمیع اولیاست. پیروان شیعى ابن عربى، خاتم الاولیاء را على (ع) دانسته و روایت: «کنت ولیا و آدم بین الماء والطین» را از وى نقل کرده و او را حقیقت ولایت مطلقه شناخته‏اند که با باطن نبوت مطلقه وحدت دا رد. (7)

ابن عربى در کتاب «الدرالمکنون و الجوهر المصون فى علم الحروف» درباره آگاهى حضرت على (ع) از علم جفر مى‏گوید: به جز على (ع) هیچکس از زمان حضرت آدم تا ظهور اسلام به این علم راه نیافته بود. وى سپس مطالبى ارزشمند در این باره نقل مى‏کند که به نقل از علامه حسن‏زاده آملى، آمده است.

محیى‏الدین همچنین درباره امام صادق (ع) مى‏گوید: امام صادق همان کسى است که در اعماق اندیشه‏هاى خود فرر رفت و درهاى شاهوار را از صدف اسرار به درآورد و رموزگره خورده علوم را گشود و گنجینه‏هاى طلسم‏شده را باز کرد. در ادامه این نقل، مطالب مهمى درباره مقام علمى و معنوى ائمه علیهم‏السلام آورده است.

برخى از علماى شیعه نیز ابن عربى را به این جهت نکوهش کردند که نسبت به شیعه عداوت شدیدى داشته و بیش از دیگر سنیان با شیعیان خصومت ورزیده است. آنها مى‏گویند او در کتب و رسایلش از هر کس، نام و خبرى آورده است جز اهل بیت عصمت و طهارت. ابن عربى در کتاب «شجرةالکون» مى‏گوید: اسلام برپنج اصل بنا شده است... اصل پنجم اهل بیت علیهم‏السلام است که پنج نفرند، محمد، على، فاطمه، حسن و حسین و ارکان دین برپاداشتن ارکان شریعت و محبت یاران و مودت نزدیکان پیامبر است... اهل بیت پیامبر پنج شخصیتند که خداوند ناپاکى را از آنان زدوده، مى‏فرماید: انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً»، «قال رسول‏الله (ص): انزلت هذه اغ‏آیة فینا اهل البیت انا و على و فاطمه و الحسن و الحسین» پیامبر فرمود: این آیه درباه اهل بیت نازل شده است، یعنى من و على و فاطمه و حسن و حسین. (8)


او در «فتوحات مکیه» و دیگر آثارش، در موارد متعدد از ائمه شیعه روایاتى نقل کرده است که براى نمونه موارد زیر نقل مى‏شود:

1 «- وکان على‏بن ابیطالب رضى‏الله عنه یقول: «ان‏الوحى قد انقطع بعد رسول‏الله صلى‏الله علیه و سلم و مابقى باید ینا الا ان یرزق‏الله عبداً فهماً فى هذا القرآن (9)». على ابیطالب رضى‏الله عنه مى‏فرمود: همانا پس از پیامبر خدا (ص) و حى منقطع شد و در دست ما چیزى نماند، مگر این که خداوند فهم این قرآن را به بنده‏اى روزى گرداند.

2 «- کان یقول فیه (فى علم الافراد) على‏بن ابیطالب رضى‏الله عنه حین یضرب بیده الى صدره و بتنهدان ههنا لعلوماً جمة لو وجدت لها حملة (10)». على ابن‏ابیطالب رضى‏الله عنه در خصوص همین - علم الاقراد- (11) مى‏فرمود: هنگامى که دستش را به سینه‏اش مى‏زده و آن را جلو مى‏آورده ، ه مانا در اینجا علوم کثیرى است، اگر براى آنها پذیرندگانى بیابم.

-3 « والى هذا العلم (علم الافراد) کان یشیر على‏بن الحسین‏بن على‏بن ابیطالب زین‏العابدین علیهم‏الصلاة و السلام بقوله:

 

·         یا رب جوهر علم لو ابوح بهولاستحل رجال مسلمون دمى

·         لقیل لى انت ممن یعبد الوثنایرون اقبح ما یأتونه حسنا» (12)

على‏بن الحسین بن‏ابیطالب زین‏العابدین علیهم‏الصلوة والسلام با این شعر: چه بسا جوهر علمى که اگر آن را آشکار بسازم مرا متهم مى‏دارند که از بت‏پرستانم و مردان مسلمانى، خونم را حلال مى‏شمارند و زشت‏ترین چیزى را که به جا مى‏آورند، نیکو مى‏پندارند.

به طورى که ملاحظه مى‏شود ابن عربى، على امام على (ع) را که براى آن پذیرندگانى نمى‏یابد تا آن را آشکار سازد و همینطور علم امام زین‏العابدین علیه‏السلام را که در صورت اظهار، موجب تکفیرش مى‏گردد از نوع علم‏الافراد مى‏شمارد که اختصاص به خود آن بزرگواران داشته و دیگران از آن بى‏نصیب بوده و شایستگى پذیرش آن را نیز نداشته‏اند.

انا روینا من حدیث جعفربن محمدالصادق عن ابیه محمدبن على عن ابیه على بن الحسین عن ابیه الحسین بن على عن ابیه على بن‏ابیطالب عن رسول‏الله صلى‏الله علیه و سلم انه قال مولى القوم منهم. (13) از حدیث جعفربن محمد صادق از پدرش محمدبن على، ازپدرش على بن الحسین، ازپدرش حسین بن على، از پدرش على بن ابیطالب، از رسول‏الله(ص) روایت شده‏است که فرمود:خادم قوم از خود قوم است.

- 5 «روینا عن على بن ابیطالب رضى‏الله عنه انه قال وصانى رسول‏الله صلى‏الله علیه و سلم فقال یا على اوصیتک بوصیه فاحفظها فانک لاتزال بخیر ما حفظت وصیتى یاعلى: ان‏للمؤمن ثلاث علامات. الصلوة والصیام و الزکوة... از على بن ابى‏طالب رضى‏الله عنه روایت شده که گفته است: پیامبر خدا(ص) مرا وصیت کرد و فرمود: اى على، ترا وصیت مى‏کنم آن را نگهدار تا وقتى که وصیت مرا نگه مى‏دارى از خیر و نیکى برخوردارى، براى مؤمن سه علامت است: نماز، روزه، زکات و...

6 «- قال على‏ابن ابیطالب علیه‏السلام سئل رسول‏الله(ص) عن اشراط الساعة، فقال اذا رأیت الناس قد ضیعواالحق و اماتواالصلوة و اکثرواالقذف و استحلوا الکذب و اخدواالرشوة وشیدوا البنیان واعظموا ارباب الاموال....ء فعندها قیام الساعه‏

(15) على‏بن ابیطالب(ع) فرمود: از رسول خدا(ص) از علامات قیامت پرسیده شد، پاسخ داد:«هنگامى که دیدى که مردم حق را ضایع مى‏نمایند، نماز را مى‏میرانند، قذف (نسبت زنا به زن محصنه دادن) را فزون مى‏سازند، دروغ را روا مى‏دارند، رشوه مى‏گیرند، بنا را استوار مى‏کنند، دولتمندان را بزرگ مى‏شمارند... در آن وقت قیامت برپا خواهدشد.

- من کلام على‏ابن ابیطالب رضى‏الله عنه قال یوما لابنه الحسن رضى‏الله عنه یا بنى ابذل لصدقک کل الموده و لاتطمئن الیه کل الطمأنینه و اعطه کل المواساه ولاتفش له کل الاسرار».(16) از سخن على ابن ابیطالب رضى‏الله عنه که روزى به پسرش حسن رضى‏الله عنه فرمود: اى پسر من، همه محبتت را به دوست ارزانى دار، ولى به طور کامل به وى مطمئن مباش، واز هرگونه کمک ویاریت وى را برخوردار ساز، اما همه اسرارت را پیش وى فاش مگردان.

- وقد نقل عن الامام المحق السابق جعفر محمد الصادق علیه‏السلام انه قال لقد تجلى‏الله لعباده فى کلامه ولکن لاتبصرون.(17) از امام به حق ناطق حضرت جعفربن محمد صادق(ع) نقل شده‏است که فرمود: خداوند در کلام خود (قرآن) براى بندگانش تجلى کرده‏است، لیکن شما نمى‏بینید.

- و روى عنه علیه‏السلام انه خرمغشیاً علیه و هو فى الصلاة فسئل عن ذلک فقال ما ذلت اردد الایه حتى سمعتها من المتکلم بها»(18) از امام صادق(ع) روایت شده است که آن حضرت در هنگام نماز مدهوش شد، از ایشان سؤال شد که سبب مدهوشى چه بود؟ فرمود: چندین بار آیه را تکرار کردم تا اینکه از متکلم شنیدم.

10 «- عن جعفربن محمد بن على بن‏الحسین عن ابیه عن جابر بن عبدالله قال: ان رسول الله صلى‏الله علیه و سلم مکث تسع سنین لمن یحج ثم اذن فى‏الناس فى العاشرة...»(19) جعفربن محمد على بن الحسین از پدرش از جابر بن عبدالله نقل کرده‏است که رسول خدا (ص) نه سال حج بجا نیاورد، سپس درسال دهم به مردم اعلام کرد که مى‏خواهد حج به جا آورد...

11«- قال على بن ابى‏طالب رضى‏الله عنه هذاالباب ما هو الافهم یوتیه الله من شاء من عباده فى هذاالقرآن»(20) على بن ابیطالب رضى‏الله عنه فرمود: منشأ آن (غیب‏گویى‏هاى من) فهم از قرآن است که خداوند به عده‏اى از بندگانش عنایت مى‏کند.

- 12«این عالم الرسوم من قول على بن ابیطالب رضى‏الله عنه حین اخبر عن نفسه انه لو تکلم فى الفاتحه من القرآن لجمال منها سبعین وقراً هل هذا الا من الفهم الذى اعطاه‏الله فى‏القرآن»(21) چه کسى مى‏تواند از علومى که على بن ابیطالب رضى‏الله عنه بیان فرموده، آگاه باشد، آن جا که از خود خبر داده و مى‏گوید که اگر درباره سوره حمد سخن بگوید، هفتاد بارشتر مطلب خواهدگفت؟! آیا این جز شمه‏اى از فهم قرآن است که خداوند به او اعطا کرده‏است.

-13 «قال على بن ابى‏طالب رضى‏الله عنه: قال رسول‏الله صلى‏الله علیه و سلم: ان فى القیامه لخمسین موقفا کل موقف الف سنة، فاول موقف اذا خرج الناس من قبورهم...»(22) حدیث طولانى است على‏بن‏ابیطالب رضى‏الله عنه به نقل از رسول‏الله(ص) فرمودند:

در روز قیامت پنجاه ایستگاه وجود دارد که توقف در هر کدام هزار سال به طول مى‏انجامد و اولین ایستگاه وقتى است که مردم از قبرها بیرون مى‏آیند

-14 ان جعفر بن محمد قال له: اذا اجاءک ما تحب فاکثر من الحمدالله و اذا جاءک ما تکره فاکثر من لاحول و لاقوه الا بالله و اذا استبطات الرزق فاکثر من الاستغفار»(23) جعفر بن محمد گفت: زمانى که چیز پسندیده و محبوبى به تو رسید الحمدلله زیاد بگو، و زمانى که چیز ناپسند و مکروهى به تو رسید زیاد بگو لاحول و لاقوه الا بالله، و زمانى که دیدى روزى تو دیر مى‏رسد، زیاد استغفار بر زبان جارى کن.

15-«عن على بن ابى‏طالب قال: قال رسول الله صلى الله علیه و سلم: من ملک زاداً و راحلة تبلغه الى بیت الله ثم لم یحج فلا علیه ان یموت یهودیاً او نصرانیاً.»(24) على بن ابیطالب به نقل از رسول خدا(ص) فرمود: هر کس توشه و شتر قدس سره‏وسیله سفر[ داشته باشد، که او را به خانه خدا برساند و حج به جا نیاورد، مى‏خواهد یهودى بمیرد یا نصرانى.

16-«قال على رضى الله عنه: لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً» (25) على رضى الله عنه فرمود: اگر پرده کنار رود، به یقین من، افزوده نمى‏گردد.

17-«آخى رسول الله صلى الله علیه و سلم بین اصحابه بدارالخیزران و اخذ بید على و قال: «هذا اخى»(26) رسول خدا(ص) در دارالخیزران بین اصحاب خود، عقد برادرى خواند و خود، دست على را گرفت و فرمود: این بردار من است.

18-«قوله صلى الله علیه و سلم:«اقضاکم على...»(27) پیامبر اکرم(ص) فرمود: على، آگاه‏ترین شما به قضاوت است.

19-«»لافتى الا على لانه الوصى و الولى(28) جوانمردى مانند على وجود ندارد، زیرا او جانشین من و ولى و سرپرست شماست.

ابن‏عربى، علاوه بر این که در آثارش به نقل روایات از ائمه شیعه اهتمام ورزیده، در مواردى هم به ولایتشان اعتراف کرده و برایشان مقامى برابر با مقام انبیاء قایل شده است، چنانکه در باب دویست و هفتادم کتاب «فتوحات مکیه» آنجا که در خصوص معرفت منزل قطب و امامین از مناجات محمدیه سخن گفته، آورده است: «اعلم ایدک الله بروح منه ان ممن تحقق بهذا المنزل من الانبیاء صلوات الله علیهم اربعة: محمد و ابراهیم و اسمعیل و اسحق علیهم السلام و من الوالیاء اثنان و هما الحسن و الحسین سبطا رسول الله صلى الله علیه و سلم.» بدان- خداوند یارى دهاد- از کسانى که در این منزل متحقق شده‏اند، از انبیاء چهار کس اند: محمد، ابراهیم، اسماعیل و اسحاق علیهم السلام و از اولیا، دو کسند: حسن و حسین فرزندان رسول الله(ص)(29) و نیز در فراز دیگر در دفاع از محبت رسول خدا(ص) نسبت به امام حسن و امام حسین علیهم السلام مى‏نویسد: روز جمعه‏اى، پیامبر(ص) مشغول ایراد خطبه بود که دید حسن و حسین به سوى او مى‏آیند، پیراهن به پایشان گیر کرد و به زمین افتادند، رسول خدا نتوانست خود را نگه دارد، لذا از منبر به زیر آمد و دست آن دو را گرفت و با خود، بالاى منبر برد و خطبه را ادامه داد. آیا این براى پیامبر، نقص محسوب مى‏شود؟ خیر، بلکه به خدا سوگند، این از کمال معرفت وى ناشى مى‏گردد، زیرا او خود مى‏داند که با چه دیدى و به چه کسى نظر کرده است، دیدى که کورباطنان از دیدن آن عاجزند، لذا، آنها در مثل این موارد مى‏گویند: چرا او به سبب توجه به خدا، از توجه به این امور خوددارى نکرد، و این در حاکى است که به خدا سوگند، آن حضرت در آن هنگام، جز به خدا توجه نکرد.(30)


باز در همان کتاب از جمله علماى این امت- امت اسلام- که از صحابه بوده‏اند و احوال رسول الله(ص) و اسرار علومش را براى این امت حفظ کرده‏اند، على(ع)، سلمان فارسى و ابن عباس را شمرده است و از خلفاى دیگر، نام نبرده است.(31)

باز در شأن نزول آیات:«و یوفون بالنذر و یخافون یوماً کان شره مستطیراً و یطعمون الطعام على حبه مسکینا و یتیماً و اسیراً»(32) ماجراى بیمار شدن امام حسن و امام حسین(ع) و نذر کردن سه روز روزه حضرت على و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین(ع) و فضه را و نیز جریان تهیه جو براى پختن نان را، با تمام جزییات آن در دو صفحه نقل کرده و سپس مى‏نویسد: روز چهارم روزه نبودند، که نذرشان پایان یافته بود. على، حسن و حسین علیهم‏السلام به پیش پیامبر(ص) رفتند و آن کودکان، از شدت گرسنگى چون جوجکان به خود مى‏لرزیدند، پیامبر از این حالت نگران شد و فرمود به سوى فاطمه برویم و چون به پیش فاطمه رسیدند، او را در محراب عبادت یافتند، درحالى که از شدت گرسنگى شکمش به پشتش چسبیده و چشمانش فرو رفته بود، پیامبر که فاطمه را به این حالت دید، فرمود: «واغوثاه» درحال، جبرئیل امین نازل شد و عرض کرد یا محمد بگیر، گواراى اهل بیتت باد، پیامبر فرمود اى جبرییل چه بگیرم؟ جبرییل این آیت بخواند که: «یطعمون الطعام على حبه مسکیناً و یتیماً و اسیراً» تا «وکان سعیکم مشکوراً».(33)

چنانکه ملاحظه شد، ابن‏عربى این واقعه را که ازمقام تقوا و طهارت و قدس و معنویت و نهایت محبت و انسان‏دوستى و احسان و ایثار آن بزرگواران حکایت مى‏نماید با اهمیت و دقت نقل کرد و به این وسیله، مقام شامخ ایمان و احسان آنان را ستود و در ضمن، محبت و ارادت خود را نیز نسبت به ایشان آشکار ساخت. محیى‏الدین مى‏نویسد: حضرت حق به رسول خدا(ص) دستور داده است که پاداش رسالتش را از امت خود بگیرد، به این معنا که نزدیکان او را دوست بدارند. از این‏رو فرمود: «قل لاأسئلکم علیه اجراً الا المودة فى القربى» یعنى در برابر تبلیغ آنچه براى شما آورده‏ ام، مزدى از شما نمى‏ خواهم، جز این که نزدیکانم را دوست بدارید.

بنابراین، بر امت است که پاداش تبلیغ او را که خداوند بر آنان واجب کرده است، ادا کنند. یعنى، نزدیکان و اهل بیت او را دوست بدارند، و این مسأله را با تعبیر «مودت» که به معناى ثبوت محبت و دوستى است، بیان داشت.

ابن‏عربى مى‏نویسد: هیچکس، جز خدا نمى‏داند که اهل مودت و دوستان و نزدیکان رسول خدا(ص) از چه پاداشى بهره‏مند هستند. (34) بالاتر از اینها، او محبت اهل بیت را برابر با محبت پیامبر(ص) دانسته و تصریح کرده است که دشمنى و خیانت به ایشان، در واقع دشمنى و خیانت به آن حضرت است، چنانکه در «فتوحات مکیه» نوشته است: «کسانى که اهل بیت رسول‏الله(ص) را دشمن مى‏دارند و به آنان خیانت مى‏ورزند، همانا با خود رسول‏الله دشمنى کرده و به وى خیانت ورزیده‏اند. فرض است همانطور که رسول‏الله را دوست داریم، اهل بیتش را نیز دوست بداریم و از عداوت و کراهت نسبت به ایشان، احتراز و اجتناب کنیم».بعد مى‏افزاید: «شخص ثقه‏اى در مکه به من گفت: من از اعمال شرفا (سادات از نسل حضرت فاطمه) در مکه ناراحت بودم و کراهت داشتم. شبى، فاطمه(س) دختر رسول‏الله(ص) را در خواب دیدم که از من اعراض مى‏کند و روى برمى‏گرداند؛ من بر وى سلام کردم و از جهت اغراضش جویا شدم، پاسخ داد تو از شرفا بدگویى مى‏کنى، گفتم اى بانوى من، آیا کارهایشان را درباره مردمان نمى‏بینى؟ فرمود، آیا ایشان فرزندان من نیستند؟ پس من از کار خود توبه کردم و آن حضرت به من اقبال فرمود و من از خواب بیدار شدم». ابن‏عربى پس از نقل این واقعه ابیات زیرا را انشاد مى‏کند:

 

·         فلا تعدل باهل البیت خلقاًفبغضهم من الانسان خسر

·         فاهل البیت هم اهل السیادةحقیقى و حبهم عبادة (35)

ترجمه: در سیادت و بزرگى، احدى را با اهل بیت برابر مدان، پس تنها اهل البیت شایسته سیادت و بزرگى هستند. دشمنى با ایشان، زیان و خسارت حقیقى و دوستیشان، عبادت است. و در همان جا تصریح مى‏کند که: «فاجعل بالک و اعرف اهل البیت فمن خان اهل البیت فقدخان رسول‏الله صلى الله علیه و سلم

ترجمه: تمام قرار بده همت خود براى شناخت اهل بیت، پس کسى که خیانت کند به اهل بیت، خیانت کرده است به رسول خدا(ص).


گفتنى است که ابن‏عربى باز در «فتوحات مکیه» احادیثى نقل کرده و عباراتى آورده، که دلالت بر حسن عقیدت و محبت و ارادتش به آن بزرگواران دارد. از جمله نوشته است: «وقد ورد فى الخبر: عن النبى صلى‏الله علیه و سلم ان الجنة اشتاقت الى على و عمار و سلمان و بلال» یعنى: بهشت، مشتاق و علاقه‏مند است به على و عمار و سلمان و بلال. (36) باز این حدیث را از پیامبر(ص) نقل کرده که فرمود: «فاطمة بضعة منى یسؤنى ما یسوءها و یسرنى ما یسرها و انه لیس لى تحریم ما احل الله و لاتحلیل ما حرم‏الله» یعنى، فاطمه پاره تن من است، آنچه او را ناراحت کند مرا ناراحت مى‏کند و آنچه او را مسرور کند، مرا مسرور کرده است. (37) بالاخره تصریح کرده است که: فاطمه (س) گرامى‏ترین مردم، نزد پیامبر است. (38)



پس ملاحظه شد که او از احادیث ائمه امامیه در کتاب‏هایش آورده و به ذکر فضایل و مناقبشان پرداخته و از آن بزرگواران به بزرگى و پاکى و پارسایى نام برده و هرگز با آنان خصومت و دشمنى نورزیده و حتى دشمنى با آنان را زیان‏آور و دوستیشان را عبادت دانسته است. منتها او در ظاهر، شیعه نبوده است تا فقط از ائمه شیعه روایت نقل کند، و تنها به ذکر فضایل و مناقب آن بزرگواران بپردازد و منحصراً نسبت به ایشان، اظهار محبت و مودت نماید. لذا از روى تقیه، از دیگران نیز احادیثى نقل کرده و براى آنها هم فضایل و مناقبى قایل شده است.

استاد سید جلال‏الدین آشتیانى مى‏نویسد: رساله‏اى در ولایت از شیخ اکبر ابن عربى به نام «الوعاء المختوم على السر المکتوم» که از بهترین آثار عرفانى در تمام دوران عرفان است و مؤلف عظیم آن را در شئون ختم ولایت مطلقه محمد به مهدى موعود علیه السلام و نحوه ظهور آن حضرت تألیف کرده است. (39)

علامه حسن زاده آملى، پس از ذکر تشرف محیى‏ الدین به حضرت بقیة الله مهدى موعود (عج) به نقل از «فتوحات مکیه» مى‏گوید: و به همین منوال و مضمون در چند جاى دیگر فتوحات مکیه مطالبى دارد و رساله «شق الحبیب» را بخصوص درباره حضرت مهدى علیه السلام نوشته است.(40) نگارش کتاب «شق الحبیب»، رمزگونه است به طورى که در آغاز آن آمده است: این رساله ازعلومى است که جز بر صاحبان آن علم، واجب است پوشیده بماند و آن از علومى است که على بن ابیطالب رضى الله عنه با دست خود به سینه خود زد و گفت در این سینه دانش‏هاى زیادى است، اگر حاملانى براى آنها مى‏یافتم». (41)

مى‏گوید: خواستم آنچه را که گاهى آشکار مى‏کنم و گاهى پنهان در این کتاب قرار دهم که مرتبه نخست آن، این است که این نسخه انسانیت مقام انبیاست و مرتبت دوم آن، مقام امام مهدى منسوب به دختر نبى است. (42)

در پایان مى‏گوید: ما در این کتاب، به طور ضمنى به مطالبى اشاره کرده‏ایم. و آنچه گفتیم پرده از روى آنچه نگفتیم برمى‏دارد. (43)

ابن عربى، حضرت مهدى موعد (عج) را خاتم اولیا مى‏داند. چنانکه در «فتوحات مکیه» در باب معرفت وزراى مهدى در آخرالزمان مى‏نویسد:«خداوند را خلیفه‏اى است موجود، که ظاهر مى‏گردد و ظهورش، در زمانى اتفاق مى‏افتد که دنیا پر از جور و ستم باشد و او، دنیا را پر از عدل و قسط مى‏فرماید و اگر از عمر دنیا نماند مگر یک روز، خداوند آن را طولانى مى‏گرداند تا آن خلیفه، ولایت کند. او از عترت رسول الله (ص) و جدش حسین بن على ابن ابیطالب است». سپس مى‏گوید: مهدى (عج) حکم نمى‏کند مگر به آنچه را که فرشته از نزد خدا در قلب او القا مى‏کند، فرشته‏اى که خداوند بر او گمارده است تا او را یارى کند. و این همان شرع واقعى محمدى است، به گونه‏اى که اگر حضرت محمد (ص) زنده بود، درباره آن مساله درست به همان گونه که امام مهدى (عج) حکم مى‏کند، حکم مى‏کرد. بنابراین، خداوند مهدى (عج) را آگاه مى‏کند که شریعت محمدى چنین است. و با وجودى نصوصى که خداوند به او عنایت کرده، قیاس بر او حرام است. و به همین دلیل، رسول خدا (ص) در توصیف مهدى (عج) فرمود: «یقفو اثرى لایخطى‏ء...» از من پیروى مى‏نماید و خطا نمى‏کند. پیامبر (ص) با این کلام به ما فهماند که از او ، باید پیروى کرد، زیرا او تابع رسول خداست و نیز به ما فهماند که مهدى (عج) معصوم است، چرا که معناى معصوم در حکم، چیزى جز عدم خطا و اشتباه نیست»(44)

او به دنبال عبارات مزبور در یک فصل، مطالب بسیارى درباره وقایع ظهور آن حضرت آورده و پس از ذکر شمایل و فضایل مهدى و وصف اعوان و انصار و شرح شروع و پایان کار آن حضرت، مى‏سراید:

 

·         «الا ان ختم الاولیاء شهیدهوالسید المهدى من آل احمدهو الشمس یجلو کل غم و ظلمة

·         و عین امام العالمین فقیدهو الصارم الهندى حین یبیدهوالوابل الوسمى حین یجود»(45)

ابن‏عربى در کتاب «عنقاء مغرب فى ختم الاولیاء و شمس المغرب» در توصیف خصایص و شروط و کمالات خاتم‏الولایة، به نقل امتیازاتى مى‏پردازد، که آنها را جز در شخص قائم آل محمد(ص) و امام دوازدهم شیعیان نمى‏توان یافت و در آخر همان کتاب، به تعیین صریح خاتم‏الاولیا پرداخته و گوید: «فان الامام المهدى المنسوب الى بیت النبى». (46)

مرحوم حکیم آقا محمدرضا قمشه‏اى در رساله خویش در ذیل فص شیثى(ص‏8)، براى اثبات این‏که ابن‏عربى، حضرت مهدى را به عیسى برترى داده، چنین استدلال مى‏کند که: او، مهدى(عج) را امام العالمین خواند و العالمین، جمع محلى به الف و لام است، لذا افاده عموم مى‏کند و عیسى و روح و نیز از عالمین است و اگر العالمین به کسر لام خوانده شود، باز عیسى و روح داخل خواهند بود، خلاصه به هر دو قرائت و به هر دو معنى، این بیت نص است بر امامت مهدى بر عیسى و روح.

شایسته ذکر است، ابن عربى پس از ایراد ابیات فوق و بحث و تحقیق در این مقام، میان ختم ولایت محمدیه و مهدى موعود(ع) فرق مى‏گذارد و مى‏نویسد: «و امام ختم الولایة المحمدیة فهو أعلم الخلق بالله لایکون فى زمانه و لا بعد زمانه اعلم بالله و بمواقع الحکم منه فهو و القرآن اخوان کما ان المهدى و السیف اخوان». (47)

او، خصوص مهدى موعود(ع) از نسل على(ع) و در پاسخ به سؤال سیزدهم از پرسش‏هاى محمدبن‏على ترمذى مقام ختم ولایت محمد را، از آن مردى از عرب مى‏داند که اکرم این قوم است، چنانکه در باب هفتاد و سوم «فتوحات مکیه» مى‏نگارد: «و اما ختم ولایت محمدى، آن براى مردى از عرب است که به لحاظ اصل و نسب و به‏دست گرفتن این ولایت اکرم این قوم است و امروز در زمان ما موجود است، در سال پانصدونودوپنج وى را شناختم و نشانه (خاتم ولایت مطلقه)اش را که حق از دیدگان بندگانش پنهان نموده، در شهر فاس مشاهده کردم... و چنانکه خداوند نبوت تشریعى را به محمد(ص) ختم کرده، ولایت مطلقه محمدى را به مهدى(عج) ختم نموده است» (48)

ابن‏عربى در باب سیصد و شصت‏وششم «فتوحات مکیه» (49) بحث مبسوطى درباره امام مهدى(عج) دارد، که بر وفق باور شیعه امامیه و حاکى از عقیده استوار وى به مقام بسیار والا و معنوى آن امام همام است. مثلاً او را معصوم و علمش را، از طریق تنزیل الهى مى‏داند و تأکید مى‏کند با این‏که، او علم به قیاس دارد، ولى هرگز بدان حکم نمى‏کند، بلکه تنها به چیزى حکم مى‏کند که فرشته از سوى خداوند به وى القا کرده است و آن شرع حقیقى محمدى است، که اگر آن حضرت زنده مى‏بود، جز آن حکم نمى‏فرمود.


1- رساله روح‏القدس، ص 128.

2- همان، ص 39.

3- فتوحات مکیه، ج 1، باب 6، چاپ بیروت.

4- همان، ج 1، ص 154، چاپ بیروت، ص 1293 نقل از هدایةالامم، ص 24 مقدمه و نیز همان، ص 131 چاپ بولاق قاهره، نقل از جلوه‏هاى ولایت در آثار امام خمینى، ص 73.

5- جلوه‏هاى ولایت در آثار امام خمینى، ص 73.

6- محیى‏الدین ابن عربى.

7- ر.ک. به جامع‏الاسرار، ص 201، نقل از محیى‏الدین ابن عربى.

8- شجرةالکون، شیخ‏اکبر محیى‏الدین ابن عربى، ترجمه دکتر گل‏بابا سعیدى، ص 149- 151.

9- فتوحات مکیه، ج 1، ص 284.

10- همان، ج 1، ص 303 و شق‏الجیب، ص 65 و رساله روح‏القدس، ص 38.

11- مقصود از علم‏الافراد، علمى است که اختصاص به افراد دارد و دیگران از آن بى‏بهره‏اند و چه بسا که استعداد دریافت و پذیرش آن را نیز ندارند و چنان که دیدیم امام على(ع) اشخاص مستعد و شایسته‏اى نیافت تا آن را آشکار سازد.

12- فتوحات مکیه، ج 1، ص 303.

13- همان، ج 1، ص 297. و ر.ک: هزار و یک نکته، نکته 631.

روایت طولانى است که به علت عدم گنجایش این کتاب نقل نشد.

14- فتوحات مکیه، ج 8، ص 326-321.

15- محاظرةالابرار و مسامرة الاخیار، ج 2، ص 6.

16- فتوحات مکیه، ج 8، ص 378.

17- تفسیر شیخ اکبر محیى‏الدین ابن عربى، مقدمه، ص 3، تجلیات الهیه، ص 416.

18-همان، مقدمه، ص 3، تجلیات الهیه، ص 416.

19- فتوحات مکیه، ج 2، ص 453.

20- همان، ج 1، ص 423.

21- همان، ج 1، ص 423.

22- همان، ج 1، ص 467.

23- محاضرات، ج 2، ص 280 نقل از روح مجرد، ص 458.

24- همان، ج 2، ص 522.

25- فتوحات مکیه، ج 5، ص 194 و 331.

26- همان، ج 5، ص 195.

27- همان، ج 6، ص 202 و 247.

28- همان، ج 8، ص 107.

29- همان، ج 4، ص 300.

30- همان، ج 2، ص 531.

31- همان، ج 1، ص 151.

32- سورةالدهر، (76)، آیات 7، 8.

33- محاضرةالابرار و مسامرةالاخیار، ج 1، صص 150- 153.

34- همان، ج 5، ص 250 و 249.

35- فتوحات مکیه، ج 4، ص 139.

36- همان، ج 1، ص 478 و ر.ک: ج 3، 546.

37- همان، ج 3، ص 599 و ج 6، ص 384.

38- همان، ج 2، ص 610.

39- تفسیر فاتحةالکتاب، مقدمه، ص‏

40- هزار و یک کلمه، ج 1، ص 88.

41- حجاب هستى (چهار رساله)، محیى‏الدین ابن عربى، شق الحبیب، ص 127.

42- همان، ص 161.

43- همان، ص 171 و 170.

44- فتوحات مکیه، ج 6، ص 62.

45- همان، ج 6، باب 366، ص 51، 52.

46- هدایةالامم، ص 25 مقدمه.

47- فتوحات مکیه، ج 6، ص 54.

48- همان، ج 2، ص 75 و نیز ر. ک: محیى‏الدین ابن عربى، 473 و 472 و هدایةالامم، ص 24 مقدمه.

49- همان، ج 6، ص 66-50.

 

مراحل و انواع مرگ از منظر اسلامی

مراحل و انواع مرگ از منظر اسلامی

 

مرگ چیست ؟

مرگ پایان زندگی است ؛ اَلْمَوْت ُ غایَتُه ُ دنیا با مرگ پایان می پذیرد؛بِالموت ِ تَخْتِم ُ الدُّنیا.این تعریف در عین سادگی، واقعی ترین تعریف مرگ است. به هر سان زندگی دنیوی با مرگ به پایان می رسد. مرگ بر همه مسئولیت ها، تلاش ها، آرزوها و هدف های دنیوی انسان خط پایان می کشد.


مرگ از دیدگاه اسلام

از دیدگاه اندیشه اسلامی مرگ تنها گذرگاه جهان غیب است. پیامبر گرامی اسلام (ص)، زندگی دنیا را خواب و مرگ را بیداری نامیده است. یعنی مرگ دریچه ‏ای است برای خروج از عالم خیال و ورود به جهان حقیقت و واقعیّت.


مفهوم مرگ

مرگ در مفهوم قرآنی به معنای انتقال از مقامی به مقام دیگر است. این بدان معناست که انسان با مرگ خویش چیزی را از دست نمی دهد و یا اگر چیزی را از دست بدهد نسبت به آن چه به دست می آورد چیز باارزشی را از دست نداده است. به تعبیری می توان مرگ را همانند دگردیسی که در پروانه رخ می دهد همانند کرد. کرمی بر شاخه ای و سپس در پیله و در نهایت پروانه ای می شود که پر پرواز دارد در حالی که پیش از این نه تنها از زیبایی پروانه برخوردار نبود بلکه حتی نمی توانسته پرواز داشته باشد.

مرگ یک رخداد طبیعی در زندگی انسان است و از جهاتی قابل بحث و تقسیم است که ما با توجه به آیات وارد در این باره، اقسامی از آن را متذکر می‏شویم:

 

https://s8.picofile.com/file/8301292634/%D9%86%DB%8C%DA%A9%DB%8C_%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D8%B1.jpg

 

بخش اول انواع مرگ ها در قرآن

الف: مرگهای دشوار و آسان انتقال از یک زندگی به زندگی دیگر به طور طبیعی بدون مشکلات نخواهد بود و این نه تنها لحظه مرگ و انتقال از سرای دنیا به سرای آخرت است که همراه با سختی و دشواری انجام می‏گیرد، بلکه نوزادی هم که دوران کوتاه زندگی در رحم را، پشت سر می‏گذارد، و می‏خواهد گام به زندگی جدید نهد، دشواریهایی را احساس می‏کند.بدین خاطر در روایتی از امام رضا (ع) سه مرحله به عنوان وحشتناکترین مراحل زندگی انسان معرفی شده است.

1ـ مرحله تولد.

2ـ مرحله مرگ.

3ـ مرحله برانگیخته شدن.

آنگاه فرمودند خداوند یحیی (ع) را در این مراحل خوف آور، در پناه امنیت و آرامش خود قرار داده است، چنانکه می‏فرماید: «و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا» (مریم آیه 15)  .

اگر چه مرگ از این نظر بدون دشواری و سختی نخواهد بود، ولی از نظر عوارض و دشواریهای غیر طبیعی به دو نوع تقسیم می‏شود.

1ـ مرگ دشوار که غالبا مربوط به ظالمان و گناهکاران است.

قرآن در این باره می‏فرماید: «و جاءت سکرة الموت بالحق، ذلک ما کنت منه تحید» . (ق/19( .

آمد سختیهای مرگ (که تقدیر به) حق است، (به او گفته می‏شود) این همان چیزی است که از آن گریزان بودی.

و در آیه دیگر می‏فرماید: «فکیف اذا توفتهم الملائکة یضربون وجوههم و ادبارهم» (محمد/27) چگونه است آنگاه که فرشتگان جانشان را می‏گیرند در حالی که به صورت و پشت آنان (تازیانه) می‏زنند. (2)

2ـ مرگ آسان که غالبا از آن صالحان می‏باشد.

قرآن در این باره می‏فرماید: «الذین تتوفاهم الملائکة طیبین یقولون سلام علیکم» (نحل آیه 32(

پرهیزکاران کسانی‏اند که فرشتگان جان آنان را در حالی که پاک و پاکیزه‏اند می‏گیرند و به آنان می‏گویند درود بر شما باد.

و در آیه دیگر می‏فرماید: «یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة» (فجر/28(

ای انسان صاحب نفس مطمئن، برگرد به سوی پروردگارت، در حالی که خشنود به پاداش، و برگزیده در نزد خدا می‏باشی. عین همین تقسیم، در احادیث اسلامی نیز وارد شده است که نمونه‏هائی از آن را یادآور می‏شویم :

انواع مرگ از دیدگاه اسلامی

1ـ امام مجتبی (ع) مرگ مؤمن را چنین توصیف می‏کند: «مرگ بزرگترین مژده و نویدی است که بر مؤمن وارد می‏شود، زیرا از یک خانه پر مشقت به نعمتهای جاودان منتقل می‏شود. (3)

2ـ امام سجاد می‏فرماید: «مرگ برای مؤمن بسان کندن لباس و باز کردن زنجیر از پا است و مانند پوشیدن فاخرترین لباسها و خوشبوترین آنها است، مرگ برای مؤمن هموارترین مرکب و مأنوس‏ترین خانه ‏ها است» . (4)

3ـ امام صادق (ع) می‏فرماید: «مرگ برای مؤمن بسان بوئیدن بوی خوش است که به خاطر خوشی آن، به خواب سبک می‏رود و همه دردها، از او رخت بر می‏بندد» . (5)

درباره مرگهای دشوار روایاتی را یادآور می‏شویم:

4ـ امام مجتبی (ع) در این باره می‏فرماید: «مرگ برای کافران بزرگترین هلاکت است زیرا از بهشت خود (دنیا) به دوزخ و آتش همیشگی وارد می‏شوند» . (6)

5ـ امام سجاد (ع) مرگ کافر را چنین توصیف کرده‏اند: «مرگ برای کافران بسان تعویض لباسهای قیمتی و پوشیدن کثیف‏ترین و خشن‏ترین لباسها است و یا انتقال از خانه‏ های مأنوس و سکنی گزیدن در وحشت آورترین منازل و در کنار بزرگترین عذابها می‏باشد» . (7)

الف: مرگ تن و مرگ قلب غالبا مرگ را به جسم و تن نسبت می‏دهند، آنگاه که رابطه روح از آن گسسته شود.ولی از نظر قرآن، آن انسانی که از نظر تفکر و تعقل، در درجه بسیار پائین باشد، مرده زنده نما است، از این جهت خدا گروه معاند را مردگانی می‏داند که نمی‏شنوند و نه درک می‏کنند چنانکه می‏فرماید:

«انک لا تسمع الموتی و لا تسمع الصم الدعاء اذا ولوا مدبرین» (نمل/80) .

تو ای پیامبر، مردگان و کران را نمی‏توانی بشنوانی، آنگاه که بر تو پشت کنند (و از پذیرش حق سرباز زنند(

در این آیه مشرکان لجوج مردگانی تلقی شده‏اند که گویا نیمی‏فهمند، کرانی معرفی شده‏اند که گویا نمی‏شنوند. (8)

و باز می‏فرماید: «ا و من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها...» (انعام/122(

آیا آن کس که مرده (دل) بود و او را زنده کردیم و برای او نوری را آفریدیم که در پرتو آن با بینائی در میان مردم راه می‏رود، بسان کسی است که در تاریکی‏ها فرو رفته و از آن بیرون نمی‏آید! !

از نظر علی (ع) گروه تنبل و بی‏عار که از جهاد سرباز می‏زنند و ذلت و تسلط دشمن را به خاطر زندگی چند روزه دنیا، پذیرا می‏گردند، مردگانند، در حالی که گروه مجاهد که برای حفظ آرمانهای الهی شربت شهادت می‏نوشند، زندگانند.چنانکه می‏فرماید: «فالموت فی حیاتکم مقهورین و الحیات فی موتکم قاهرین» . (9)

و نیز کسانی که نهی از منکر را به کلی ترک نموده، نه از طریق زبان و نه از طریق قلب و نه با اعمال قدرت، با منکران مبارزه نمی‏کنند از نظر علی (ع) مردگان زنده‏نما می‏باشند .چنانکه می‏فرماید: «و منهم تارک لانکار المنکر بلسانه و قلبه و یده فذلک میت الاحیاء» . (10)

و در وصف زاهدان و پارسایان می‏فرماید: «دلبستگان به دنیا مرگ اجساد خود را بزرگ می‏شمارند در حالی که پارسایان مرگ دلهای این گروه را بزرگتر می‏دانند» . (11)

ب ـ موت فرد و اجتماع دانشمندان برای حیات اجتماعی، همچون فرد، اوج و حضیض، و صعود و نزول معتقدند، و به عبارت دیگر: جامعه مانند فرد است و یک فرد تا به سن کمال نرسد، حال پویائی و تهاجم دارد و پس از مدتی که به اوج رشد و قدرت رسید، وقفه‏ای در پیشروی او نمایان می‏گردد، آنگاه ضعف و سستی بر اعصاب و قوای او حکومت کرده و در این سن و سال به جای مهاجم، و مدافع است تا آنچه را که دارد، از دست ندهد و سرانجام محکوم به مرگ می‏شود.

جامعه نیز بسان فرد، مدتی حالت تهاجمی دارد، و پس از مدتی حالت تدافعی به خود می‏گیرد، و سرانجام منقرض می‏گردد.و تاریخ جوامع بر اساس مراحل: تکوین، تهاجم، تدافع و انقراض شکل می‏گیرد و در هر دوره‏ای نوعی فرهنگ و تمدن، بر جامعه حکومت می‏کند و بالاخره رشد می‏کند و سرانجام پس از رشد، دوران فترت، و سپس مرگ فرهنگ حاکم بر جامعه فرا می‏رسد، و فرهنگی نو تکون می‏یابد.

قرآن به حیات و مرگ جامعه در آیه یاد شده در زیر اشاره می‏کند:

«و لکل امة اجل فاذا جاء أجلهم لا یستأخرون ساعة و لا یستقدمون» (اعراف/4ـ 3) .

برای عمر هر امتی پایانی است.هرگاه پایان عمرشان برسد لحظه‏ای نه تأخیر می‏کنند و نه زودتر فانی می‏شوند. (12)

مسلما درخشندگی و افول تمدن‏ها از سنت‏های قطعی خدا است که بر اقوام و ملل جهان حاکم بوده و خواهد بود ولی هرگز معنی سنت الهی این نیست که جامعه بدون هیچ عاملی از درون پوسیده و فرو ریزد، بلکه برای پیری و فرتوتی جامعه ‏ها عللی است که یکی را از نظر قرآن یاد آور می‏شویم:

ستم: عامل مرگ جامعه‏ها ظلم و تعدی در میان ملل از نقطه کوچکی شروع می‏شود و به مرور زمان به پایه‏ای می‏رسد که انفجار به دنبال می‏آورد و بسان دیگ بخار که بر اثر فشار درونی و بسته شدن دریچه‏های اطمینان با یک انفجار آنی ساختمانی را فرو می‏ریزد، ظلم و بیدادگری نیز مایه ویرانی جامعه می‏گردد.

قرآن به این حقیقت در آیه‏ای به گونه‏ای اشاره می‏فرماید: «و ما کان ربک لیهلک القری بظلم و اهلها مصلحون» (هود/117) هرگز پروردگار تو ظالمانه ملتی را نابود نمی‏کند، آنگاه که آنان در راه اصلاح و پاکی گام بر دارند.

و در آیه دیگر می‏فرماید:  «و اذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها، ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرناها تدمیرا و کم اهلکنا من القرون من بعد نوح و کفی بربک بذنوب عباده خبیرا بصیرا» (اسرا/16ـ 17( .

آنگاه که بخواهیم اهل آبادی را نابود کنیم به متنعمان آنان فرمان (اطاعت) می‏دهیم، پس آنان از اطاعت خدا بیرون می‏آیند و سزاوار عذاب می‏گردند در این موقع آن آبادی را ویران می‏کنیم چقدر جمعیتهائی را پس از نوح نابود ساختیم و کافی است که خدا از گناه بندگان خود آگاه است.

در این آیات، عامل مرگ و فناء جامعه‏ ها، آن هم بر اثر قهر الهی، مسأله گناه و نافرمانی (که جمله‏ های: «ففسقوا فیها» ، و «بذنوب عباده» از آن حاکی است) قلمداد گردیده است.البته قسمتی از گناهان یک نوع رابطه مادی با فرو ریختن نظام جامعه دارد مثلا گسترش ظلم موج تنفر را نسبت به هیئت حاکمه ایجاد میکند و تخم عداوت را در جامعه می‏پاشد، و قتل و کشتار را به دنبال آورده، و تمدن را از بین می‏برد.

ولی تأثیر قسمتی دیگر از گناهان در فرو ریختن جامعه، برای ما روشن نیست و شاید رابطه مادی دارد که ما از آن آگاه نیستیم، یا در سایه یک رابطه غیبی، مشمول قهر و عذاب الهی می‏شوند البته بحث در این مورد گسترده‏تر از آن است که در این مناسبت بیان گردد.

ج ـ مرگ‏های افتخار آمیز در میان مرگها، مرگهای افتخار آمیزی داریم که به حق باید انسان به آن افتخار کند، و آن مرگ در راه خدا، و در طریق اقامه قسط و عدل، و یا در طریق فراگیری علم و دانش، و سرانجام کسب معارف الهی می‏باشد.به این نوع از مرگ در آیات یاد شده در زیر تصریح شده است:

«و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لا تشعرون» (بقره/154) . کسانی را که در راه خدا کشته می‏شوند مرده نخوانید آنان زندگانند ولی شماها درک نمی‏کنید. (13)

نه تنها مرگ این گروه، مرگ افتخار آمیز است بلکه، گروهی که در راه تحصیل آئین حق و کسب معارف الهی، خانه و دیار خود را ترک کنند و در نیمه راه مرگ آنان را فرا گیرد، مرگ افتخار آمیزی دارند که در دیگر مرگ‏ها نیست چنانکه می‏فرماید:  «و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله» . (نساء/100)

آنان که از خانه خود به عنوان هجرت به سوی خدا و رسول او بیرون آیند آنگاه مرگ آنها را درک کند، اجر آنان با خدا است. (14)

 

https://s9.picofile.com/file/8302496092/%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D9%85%D8%B1%DA%AF.jpg

بخش دوم مراحل مرگ

خداوند برخی از سنت‌های لایتغیر و لایتحول دارد که همواره ثابت هستند. این سنت‌ها را که هرگز تحت هیچ شرایطی تغییر و تحویلی در آن ایجاد نمیشود، «نوامیس کونیه» می‌خوانند. یکی از این سنت‌های الهی مرگ انسان است که در قرآن داریم:«فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا». (فاطر/ آیه ۴۳(

متاسفانه همچنان بشر از صحبت کردن در مورد مرگ می‌ترسد و فکر می‌کند اگر از آن صحبت نکند، مرگ فرا نمی‌رسد و یا دیرتر فرا می‌رسد. در حالی که پیامبر (ص) توصیه فرمودند که مرگ را زیاد یاد کنید، «اکثروا من ذکر هادم اللذات».

انتخاب نوع مرگ در اختیار ما است

در روزهای آغازین نهضت و شروع بعثت پس از بیان حقیقت توحید و یگانگی پروردگار عالم، بیشترین موضوعی که به آن پرداخته‌اند، موضوع مرگ‌ و معاد بوده است و قسم یاد کرده‌اند که «والذى نفسى بیده إنکم لتموتن کما تنامون ولتبعثن کما تستیقظون»، خواهید مُرد، همانطور که به خواب می‌روید و برانگیخته خواهید شد، همانطور که بیدار می‌شوید. پس اگر از مرگ ‌صحبت نکنیم، دلیل بر این نیست که مرگ سراغ ما نخواهد آمد.

 مرگ ما روزی فرا می‌رسد‌ اما در اینکه کجا و چه زمان خواهد آمد کسی اطلاعی ندارد و انتخاب نوع مرگ در اختیار ما است، «اما علی طاعه الله و اما علی معصیه الله»، این به دست ماست که مرگ‌مان در طاعت خدا باشد و یا در معصیت خدا و نیز پیامبر اعظم (ص) فرمودند: «مَن عاش على شیء مات علیه».

 مرگ بر خلاف تصور بسیاری از افراد دارای مراحلی است و طبق ادله‌ قرآنی و تدبر در آیات، مرگ ۶ مرحله دارد. اولین مرحله از این مراحل شش گانه «یوم الموت» است، آن روزی که اجل انسان فرا می‌رسد و عمر او پایان یافته و خداوند به فرشتگان در آسمان دستور می‌دهد که برای قبض روح او به زمین بروند تا روح او را آماده دیدار پروردگار خویش سازند.

تغییراتی که انسان قبل از مرگ در خود حس می کند

کسی از یوم الموت اطلاع ندارد و حتی در زمان فرا رسیدن آن روز هم انسان متوجه فرا رسیدن مرگ خویش نمی‌شود. البته برخی تغییراتی را در جسم خود حس می‌کنند. به طور مثال انسان مؤمن انشراح صدر پیدا می‌کند و خوشحالی زاید الوصفی در او اتفاق می‌افتد، و برعکس انسان بدکار ضیق صدر پیدا کرده و در ناحیه سینه و قلب خود فشار زیادی را حس می‌کند. در این مرحله شیاطین و اجنه نزول فرشتگان را می‌بینند، اما انسان از دیدن آنها عاجز است. این مرحله در قرآن اینچنین آمده است: «وَاتَّقُوا یَوْمًا تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَى اللَّهِ ۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ کُلُّ نَفْسٍ مَّا کَسَبَتْ». (بقره/ ۲۸۱)

مرحله دوم مرگ، اخذ روح به شکل تدریجی است.

 این مرحله از کف پا شروع می‌شود، مرحله‌ نزع روح تا از ساق‌ها و زانوها و پاها بالا رفته، از شکم و ناف و سینه بالاتر رفته و در جایی که «تراقی» نام دارد، بالا خواهد رفت. در اینجا انسان احساس خستگی شدید می‌کند و سرگیجه دارد. به نوعی احساس می‌کند فشارش افتاده و توان ایستادن ندارد. قوای جسمی او تحلیل می‌رود و همچنان خبر ندارد که روح او در حال خارج شدن است، تا اینکه مرحله سوم فرا می‌رسد.

مرحله سوم زمانی که انسان رفتن از دنیا را باور ندارد/ دست و پا زدن هنگام مرگ

مرحله سوم مرگ انسان‌ها «تراقی» نامیده می‌شود. در قرآن نیز به آن اشاره شده است: «کَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِیَ (۲۶) وَقِیلَ مَنْ رَاقٍ (۲۷) وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ (۲۸) وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ». (قیامه/ ۲۹) تراقی به دو استخوان زیر گلو که به سمت کتف‌ها کشیده است، گفته می‌شود. در این زمان می‌گوید «وَقِیلَ مَنْ رَاقٍ» چه کسی قرار است روح او را حمل کند و بالا بیاورد. یا به عبارتی چه کسی می‌خواهد روح مرا بستاند؟ آیا ملائکه الرحمه یا ملائکه العذاب.

در این لحظه اطرافیان می‌گویند با اورژانس تماس بگیرید، دکتر را خبر کنید و یا برایش قرآن بخوانید. البته خود شخص هنوز امیدوار است که به زندگی برگردد، چرا که باور ندارد روح او در حال خارج شدن است. «وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ»،‌ هنوز یقین ندارد. دست و پا میزند که بماند، اما خداوند می‌فرماید: «وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ»، تمام شد! روح از ساق‌ها بالا رفته و دیگه توان حرکت دادن پای خود را هم ندارد. روح خارج شده و به تراقی رسیده است، «کَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِیَ». (قیامه/ ۲۶(

مرحله چهارم مشاهده حضور ملائک برای اولین بار/ چرا فرد هنگام مرگ به یک جا خیره می‌شود؟

مرحله چهارم مرحله «الحلقوم »نام دارد. این مرحله از مراحل پایانی مرگ بوده و مرحله بسیار سختی است. علت آن هم این است که برای انسان پرده‌ها و حجاب‌ها کنار زده می‌شود و با چشم‌ خود حضور ملائکه را مشاهده می‌کند.

 مرحله دیدن آخرت در اینجا آغاز می‌شود؛ «فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ». (ق/ ۲۲) لذا مرحله الحلقوم نامگذاری شده است، چراکه فرمودند: «فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتْ الْحُلْقُوم * وَأَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ * وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَلَکِنْ لَا تُبْصِرُونَ» (واقعه/ ۸۳ تا ۸۵)‌ به اطرافیان او خطاب می‌شود شما در جایی هستید و او در جایی دیگر. شما چیزی می‌بینید و او چیز دیگری را مشاهده می‌کند. او رحمت الهی را می‌بیند و یا خدایی نکرده در حال دیدن قهر و عذاب الهی است. لذا می‌بینید که شخص به یک جای خاص و نقطه‌ خاص خیره می‌شود ..

مرحله پنجم لحظه‌ای که تمام اعمال مجسم می شود

در این مرحله فرد ملائکه را می‌بیند و تمام اعمال عمر خود را جلوی چشماش حاضر می‌یابد، «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ» (واقعه/ ۸۵( از مراحل بسیار سخت در جان دادن است. چرا که وعده‌های الهی را حق می‌یابد و خدا را با تمام وجود  درک می‌کند. در این مرحله است که «فقنه الممات» رخ می‌دهد. فتنه‌ای که در آن شیطان وارد می‌شود و ایجاد شک می‌کند و نسبت به خدا و پیامبر و دین و قرآن و .. متزلزل می‌سازد، به طوری که با تمام وجود تلاش می‌کند او را کافر از دنیا خارج کند.

در اینجا شیطان یقین دارد که لحظات آخر این انسان است و ملک الموت را در حال نزدیک شدن به او می‌بیند. بنابراین آخرین تلاش‌های خود را می‌کند که ضربه‌ نهایی را قوی‌تر از همیشه  وارد کند. به همین سبب گفته‌اند تا زنده‌اید از فتنه الممات به خدا پناه ببرید، «وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ * وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ». (مؤمنون/ ۹۷ و ۹۸). اگر برای اسلام‌ زندگی کرده و بر محبت خدا و پیامبر و اهل بیت (ع) استوار باشید باشید، پس بر همان نیز از دنیا خارج خواهید شد.

فریب شیطان در آخرین لحظات حیات انسان/ وقتی شیطان میخواهد مؤمن از اعتقاداتش دست بکشد

وسوسه شیطان تا آخرین لحظه حیات بشر ادامه دارد. وقتی زمان نهایی مرگ ‌رسید، شیطان به انسان در حال مرگ یکی از بستگان او را که قبلا مرده است، نشان می‌دهد در حالی که او با صدای بلند فریاد می‌زند که من قبل تو مُردم و اسلام حق نیست، پیامبر (ص) حق نیست). با این روش سعی دارد که انسان از اعتقادات خود دست کشیده و کفر بگوید. به این لحظه در قرآن هم  اشاره شده است که می‌فرماید: «کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِّنکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ». (حشر/ ۱۶(، اینجاست که مرحله پنجم مرگ از راه می‌رسد.

در مرحله پنجم، انسان نتیجه اعمال خود را مشاهده می‌کند و از سرنوشتش مطلع می‌شود.در این مرحله عزرائیل (ع) وارد می‌شود و انسان کاملا می‌فهمد که از اهل رحمت است یا اهل عذاب. در روایتی از پیامبر (ص) داریم که گروهی از فرشتگان دوزخ، در حالی که کفنی از آتش را مهیا کرده‌اند، به شکل دردناکی روح او را خارج می‌سازند، «‌نزع الروح بغلظه». درباره سختی این مرحله در قرآن داریم: «فَکَیْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلَائِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ». (محمد/ ۲۷) در حالی که ملائکه محکم به صورت و پشت آنها ضربه می‌زنند و آنها را می‌میرانند.

مرحله ششم تلاش انسان برای بازگشت به دنیا/ وقتی خدا خلف وعده او را یادآور می‌شود

بعد از این مرحله نوبت به مرحله پایانی و ششم می رسد که در آن ملک الموت وارد شده و روح کاملا مهیا است و تا بالاترین جای ممکن رسیده است و از تراقی هم گذشته و در دهان و بینی انسان قرار گرفته است و آماده خروج و تحویل به عزرائیل (ع) است. در اینجا اگر شخص، انسان بدی باشد، خطاب به او می‌گوید: «یا ایتها اللروح الخبیثه اخرجی الی نار و نیران و رب منتقم غضبان»، در اینجا چهره باطنی انسان سیاه می‌شود و فریاد می‌زند: «رَبِّ ارْجِعُونِ» (مؤمنون/ ۹۹) خدایا من را به دنیا بازگردان. «لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ» (مؤمنون/١٠٠) برای اینکه اعمال شایسته و نیک انجام دهم. ولی با صدای حضرت حق مواجه می‌شود که به او خطاب می‌کند: «کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا ۖ وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَىٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ»(مؤمنون/ ١٠٠)، نه هرگز!  تو بارها و بارها وعده کردی و قول دادی و پیمان شکستی و دیگر برنخواهی گشت.

در اینجا می‌فرماید:  "وَجَاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ». (ق/١٩) «سَکْرَةُ الْمَوْتِ» یعنی همه چی قفل شد همه اعضا و جوارح بدن بسته شده و هیچ حرکتی وجود ندارد. «ذَلِکَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِید» این همان لحظه ای است که کل عمر از آن فرار می کردی. «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ» (جمعه/ ٨(، از امام صادق (ع) پرسیدند که ما چرا از مرگ می‌ترسیم. ایشان پاسخ دادند :لانکم عمرتم الدنیا و خربتم الآخرة، چون شما دنیا را آباد کردید و آخرت را ویران ساختید

شهادتین قبل از مرگ که بهتر است در وصیت نامه نوشته شود


پس از اقرار به یگانگی خداوند و اعتقاد به ارسال 124 هزار پیغمبر علیهم السلام که 313 نفر آنها مرسل و پنج نفر ایشان اولوالعزم هستند و اقرار به خاتم‌النبین و المرسلین بودن وجود مقدس پیغمبر اسلام (ص) که بعد از آن حضرت پیغمبری نخواهد آمد و اقرار به کتب آسمانی خاصه قرآن مجید که از دستبرد و تحریف مصون و محفوظ مانده و اقرار به امامت دوازده امام (ع) که اول ایشان حضرت علی بن‌ابی طالب (ع) و آ‌خر ایشان حضرت مهدی صاحب العصر و الزمان (عج) که زنده و غایب هستند و انشاءالله به امر الهی ظهور خواهند فرمود.


 در کمال صحت بدن ودرستی عقل شهادت میدهم که :


1- سئوال در قبر حق است .

2- روز قیامت حق است .

3- حساب نامه عمل بندگان حق است .

4- پل صراط  حق است .

5- سنجش میزان اعمال پس از مرگ حق است .

6- بهشت حق است .

7- جهنم حق است .


خداوند بزرگ  وتوانا از سرلطف و احسان همه مارا به فضل بی انتهایش ببخشاید و بیامرزد و از عذاب نگاه داشته به سرای امن و راحت در جوار انبیا و اولیا و معصومین علیه سلام  وارد ساخته  و قرین  ایشان گرداند . آمین یا رب العالمین


 https://s9.picofile.com/file/8302496500/%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF_%D8%B8%D8%A7%D9%84%D9%85_%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA.jpg


چهل حدیث درباره مرگ


) «پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:

القبرُ أَوّلُ مَنزلٍ مِن مَنازلِ الآخرةِ.

قبر آدمی اولین منزل از منازل آخرتی او است. (شهاب‌الاخبار، ص ٧٩)

 

٢) «مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام»:

عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِیَ الْمَوْتَ وَ هُوَ یَرَی مَن یَموتَ!

در شگفتم از کسی که مرگ را فراموش می‌کند در حالی که دارد مردگان را می‌بیند! (نهج‌البلاغه، کلمة ١٢١)

 

٣) «مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام»:

نِسیانُ المَوتِ صُداءُ القُلوب.

از یاد بردن مرگ، در اثر زنگار گرفتن دلها است (گناهان زیاد، مرگ را از یاد انسان می‌برد) (مواعظ‌ عدیه، ص ٢٤)

 

٤) «امام جعفرصادق(علیه‌السلام)»:

اَکثِرِالزّادَ فَإنَّ السَّفَر بَعیدٌ!

همراه خود توشه و ساز و برگ را زیاد بردار که سفر، طولانی و دور و دراز است! (بحار، ج ١٣، ص ٤٣٢)

 

 

٥) «امام جعفرصادق(علیه‌السلام)»:

إِنْ کَانَ الْمَوْتُ حَقّاً فَالْفَرَحُ لِمَاذا؟!

اگر مردن حق است پس این همه طَرَب و مستی چرا؟! (بحار، ج ٧٣، ص ١٥٧)

 

٦) «مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام»:

اُذکُروا إِنْقطاعَ اللّذّاتِ وَ بقاءَ التَّبِعات!

آن ساعتی که دیگر خوشی‌ها برای همیشه پایان می‌یابد و تنها تبعات و اثرات شوم گناهان بر جای می‌ماند! همواره به یاد داشته باشید (هیچ وقت مرگ را فراموش نکنید). (نهج‌البلاغه، کلمة ٤٢٥)

 

٧) «پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:

مَن تَرقَّبَ المَوتَ تَرَکَ اللّذّات.

کسی که همواره به یاد مرگ باشد از هوی و هوس‌ها چشم‌پوشی می‌کند. (شهاب‌الاخبار، ص ١٤٦)

 

٨) «امام موسی بن‌جعفر(علیه‌السلام)»:

لَو رَأیتَ مَسیرَالأجَلِ لَأَلهاکَ عَنِ الأَمل.

تو اگر مسیر مرگ خود را می‌دیدی مسلماً از هر چه آرزو داشتی چشم‌پوشی می‌کردی. (تحف‌العقول، ص ٤٢١)

 

٩) امام حسن مجتبی(ع):

إِسْتَعِدَّ لِسَفَرِکَ وَ حَصِّلْ زادَکَ قَبْلَ حُلُول أَجَلِکَ.

برای سفرت، خود را آماده کن و توشة راهت را پیش از فرا رسیدن ساعت مرگ خود فراهم نما. (منتهی‌الآمال، «علمیة اسلامیه»، ج ١، ص ٢٣٣)

١٠) «امام محمدباقر(علیه‌السلام)»:

لَن یَنجُوَ عَنِ المَوتِ غَنِیٌّ بِمالِهِ وَ لا فَقیرٌ لِاِقلالِه.

نه آدم ثروتمند می‌تواند با مال خود از مرگ رهائی یابد و نه فقیر تنگدست به خاطر بی‌نوایی‌اش راه نجاتی از آن خواهد داشت. (مواعظ صدوق، ص ١٠٣)

 

١١) امام هادی(ع):

اُذکُر مَصرَعَکَ بَینَ یَدَیْ اَهلِکَ وَ لاطَبیبَ یَمنَعُکَ ولاحَبیبَ یَنفَعُکَ!

به یاد ساعت جان دادن خود در میان خانواده‌ات باش که نه از طبیب دیگر کاری ساخته است و نه دوست و آشنائی است که به داد تو برسد! (بحار، ج ٧٨، ص ٣٧٠)

 

١٢) «مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام»:

وَاللهُ اِنَّهُ لَیَمنَعُنی مِنَ اللَعِبِ ذِکرُالمَوتِ.

به خدا سوگند یاد و خاطرة مرگ است که مرا از سرگرمی‌ها و بازی‌های دنیا باز می‌دارد. (نهج‌البلاغه، خطبة ٨٣)

 

١٣) «امام محمدباقر(علیه‌السلام)»:

اَکثِر ذِکْرَ المَوتِ فَإِنَّهُ لَم یُکثرْ انسانٌ ذِکرَ المَوتِ اِلاّ زَهِدَ فی‌الدّنیا.

زیاد به یاد مردن باش، کسی که زیاد به یاد مردن باشد مسلّماً از دنیا قطع علاقه خواهد کرد. (بحار، ج ٧٣، ص ٦٤)

 

١٤) «امام جعفرصادق(علیه‌السلام)»:

اِنَّ بَینَ الدّنیا وَ الآخرةِ الْفَ عَقَبَةٍ أَهوَنُها وَ أیسَرُها اَلموتُ!

میان دنیا و آخرت هزار گردنه است که کوچک‌ترین و آسان‌ترین آن‌ها مرگ است! (من لایحضر، ج ١، ص ١٣٤)

 

١٥) «مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام»:

النَّاسُ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا!

مردم در خوابند، ‌همین که مُردند بیدار می‌شوند! (لئالی‌الاخبار، ج ٤، ص ٢٥٤)

 

١٦ـ «امام رضا(علیه‌السلام)»:

مَن ذَکَر المَوتَ وَ لَم یَسْتَعِدَّ لَهُ فَقَدِ استَهْزَأَ بِنَفسِه!

کسی که از مردن یاد می‌کند ولی خود را برای آن آماده نمی‌کند در حقیقت خود را مسخره کرده است! (مواعظ عددیه، ص ٢٠٠)

 

١٧ـ «مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام»:

اِنَّ لمَرْءَ إِذا هَلَکَ قالَ النّاسُ ماتَرَکَ؟ وَ قالَتِ المَلائِکَةُ ما قدَّم؟

زمانی‌که انسانی می‌میرد مردم می‌گویند برای بعد از خود چه گذاشت؟ و ملائکه می‌گویند برای پیش از خود چه فرستاد؟ (نهج‌البلاغه، خطبة ٩٤)

 

١٨ـ «پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:

أقَلَّ الذُّنوبَ یَهِنْ عَلیکَ المَوْتُ.

کمتر گناه کن تا مردن بر تو آسان گردد. (شهاب‌الاخبار، ص ٣٠٩)

 

١٩ـ «مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام»:

اِنَّ لِلّهِ مَلَکاً یُنادی کُلَّ یَومٍ: لِدوا لِلموَتِ وَاجْمَعوا لِلفَناءِ وَ ابْنُوا لِلخرابِ!

خداوند فرشته‌ای دارد که هر روز ندا می‌کند: برای مردن، بچه بزایید و برای فنا شدن، مال جمع کنید و برای ویرانی، عمارت بسازید! (در دنیا هیچ کس و هیچ چیز باقی نمی‌ماند.) (نهج‌البلاغه، کلمة ١٢٧)

 

٢٠ـ «مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام»:

لِکُلِّ دارٍ بابٌ وَ بابُ الآخرةِ اَلمَوتُ.

هر خانه و سرائی درِ ورودی دارد، درِ ورودی آخرت، مرگ است. (شرح ابن ابی‌الحدید، ج ٢٠، ص ٣٤٥)

 

٢١ـ «امام محمدباقر(علیه‌السلام)»:

اَینَ الّذینَ کانوا أطولَ أعماراً مِنکُم وَ أَبْعَدَ آمالاً؟!

کجایند آن کسانی که عمرشان از شما بیشتر بود و آرزوهای دور و درازتری از شما داشتند؟! (تحف‌العقول، ص ٣٠٩)

 

٢٢ـ «مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام»:

عَجِبتُ لِمَن یَری اَنَّه یَنْقُصُ کُلَّ یومِ فی ‌نَفسِه وَ عُمرِهِ وَ هُوَ لایَتأَهَّبُ لِلموَتِ!

تعجب می‌کنم از کسی که کمبود و نقصان را هر روز در جان و عمر خود دارد می‌بیند ولی خود را برای مردن آماده نمی‌کند! (نهج‌البلاغه، کلمة ٤٥)

 

٢٣ـ «امام جعفرصادق(علیه‌السلام)»:

اَلمَوتُ لِلمؤمِنِ کَأَطیَبِ ریحٍ یَشُمُّهُ فَیتَنَفَّسُ لِطیبه فَیَقَعُ التَّعَبُ وَ الأَلَمُ کُلُّهُ عَنهُ.

مرگ برای مؤمن همانند خوشبوترین رایحه‌ای است که به مشمام او می‌رسد. بوی عطرآگین آن را استشمام می‌کند و (برای همیشه) از هر گونه درد و محنت آسوده می‌گردد. (المحجَّة‌البَیضاء، ج ٨، ص ٢٥٦)

٢٤ـ «امام جعفرصادق(علیه‌السلام)»:

یَعیشُ الناسُ بِاِحسانِهِم اَکْثَرَ مِمّا یَعیشونَ بِأعمالِهم وَ یموتونَ بِذُنوبِهم اَکثَرَ مِمّا یَموتونَ بِآجالِهِم.

مردم با احسان و نیکوکاریشان بیش از عمر طبیعی خود زندگی می‌کنند و (نیز) با معصیت و گناهانشان بیش از کسانی که با مرگ طبیعی خود می‌میرند از دنیا خواهند رفت. (بحار، ج ٥، ص ١٤٠)

 

٢٥ـ «امام زین‌العابدین(علیه‌السلام)»:

اَلموَتُ لِلمؤمِنِ کنَزْعِ ثیابٍ وَ سِخَةٍ وَ فکِّ قُیودٍ و اَغلالٍ ثقیلةٍ وَ الاِستبدال بِأَفخَرِالثّیابِ وَ أَطیَبِها رَوائح.

مرگ برای مؤمن همانند بیرون آوردن لباس چرکین از تن و باز کردن غُل و زنجیرهای سنگین است و به جای آن فاخرترین لباس‌ها را با خوشبوترین رایحه‌ها بر تن کرده است. (المحجَّةالبیضاء، ج ٨، ص ٢٥٥)

 

٢٦ـ «پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:

شَیئانِ یَکرهُهُما اِبنُ آدَم: یَکَرَهُ المَوتَ وَ المَوتُ راحةٌ لِلمؤُمِنِ مِنَ الفِتنةِ وَ یَکَرَهُ قِلّةَ المالِ وَ قِلَّةُ المالِ اَقلُّ لِلحساب.

دو چیز است که آدمیزاد از آن متأثر و ناخوشایند است:‌ یکی مرگ، در حالی که مرگ برای مؤمن راحتی از بلاها و گرفتاری‌ها است و دیگر کمی مال و نقدینه، در حالی که مال کمتر، حسابش کمتر است. (بحار، ج ٧٢، ص ٣٩)

 

٢٧ـ «امام محمدباقر(علیه‌السلام)»:

اَلمَوتُ هُوَ الَّذی یأتیکُم کُلَّ لَیلَةٍ اِلاّ اَنَّه طَویلٌ مُدَّتُهُ لایُنتَبَهُ مِنهُ اِلاّ یَومَ القیامة.

مرگ همان (خواب) است که هر شب به سراغ شما می‌آید الّا آن که زمانش طولانی و بیداری آن در روز قیامت خواهد بود. (معانی‌الاخبار، ج ٢، ص ١٩٦)

 

٢٨ـ «مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام»:

اِنَّ الَقَبر یُنادی کُلَّ یومٍ: اَنابَیْتُ الغُربَةِ اَنَابَیْتُ التُّرابِ، اَنَابَیْتُ الوَحشَةِ اَنَابَیْتُ الدُّودِ والهوامِّ!

قبر آدمی هر روز ندا می‌کند: منَم خانة غربت، منَم خانة تُربت، منَم خانة وحشت، منَم خانة کِرم و مور! (بحار، ج ٧٧، ص ٣٨٨)

 

٢٩ـ «امام زین‌العابدین(علیه‌السلام)»:

إنَّ القَبْرَ رَوضَةٌ مِن ریاضِ الجَنَّةِ اَوحُفْرَةٌ مِن حُفَرِ النیّران.

قبر آدمی یا بوستانی از بوستان‌های بهشت است و یا گودالی از گودال‌های جهنم. (بحار قدیم ج ٣، ص ١٥١ ـ کتاب «الحدیث»، ج ٣، ص ١٢٤)

 

٣٠ـ «امام جعفرصادق(علیه‌السلام)»:

اُذکُر تَقطُّعَ اَوصالِکَ فی‌قَبرِکَ وَ رُجوعَ أحبّائِک عَنکَ اِذا دَفَنوکَ فی حُفِرَتِکَ... فَاِنَّ ذلِکَ یُسلّی عَنْکَ ما أَنتَ فیه.

به یاد آن ساعتی باش که بندبند تو در قبر از هم جدا می‌شوند و دوستانت بعد از به خاک سپردن از سر خاکت برمی‌گردند. این تذکر، تو را از هم و غم روزگارت تسلّی می‌دهد. (المحجّة‌البیضاء، ج ٨، ص ٢٤١)

 

٣١ـ «پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:

لایَتَمنّی أحَدُکُمُ المَوتَ لِضُرٍّ نَزَلَ بِه.

هیچ یک از شما نباید به خاطر درد و محنت‌هایی که به او می‌رسد تمنّای مرگ کند. (شهاب‌الاخبار، ص ٣٥١)

 

٣٢ـ «امام موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام)»:

إنَّ المَوتَ هُوالمِصفاةُ یُصَفِّی المُؤمنینَ مِن ذُنوبِهم فَیکونُ آخِرَ اَلَمٍ یُصیبُهُم وَ کفّارةُ آخِرِ وِزرٍ عَلَیهم.

مرگ عبارت از پالایشگاهی است که مؤمنان را از گناهان پاک و تصفیه می‌کند و این آخرین دردی است که آن‌ها احساس خواهند کرد و کفّارة آخرین خطا و گناهانشان خواهد بود. (المحجّة‌البیضاء، ج ٨، ص ٢٥٦)

 

٣٣ـ «امام محمدباقر(علیه‌السلام)»:

اذا بَلَغَ الرّجُلُ اَربَعینَ ناداهُ مُنادٍ مِن السَّماءِ: دَنا الرَّحیلُ فَاَعِدَّ لَهُ زاداً.

انسان ‌که به ‌چهل سالگی رسید مُنادی از آسمان او را ندا می‌کند: دیگر وقت رحلت کوچ کردن نزدیک شده، ساز و برگی برایش آماده کن. (احقاق‌الحق، ج ١٢، ص ١٨٨)

 

٣٤ـ «امام جعفرصادق(علیه‌السلام)»:

إنَّ المَیِّتَ لَیَفرَحُ بِالتّرَحُّمِ عَلَیهِ وَ اِلاستِغفارِ لَهُ کَما یَفرَحُ الحَیُّ بِهَدِتَّةٍ تُهدی اِلیه.

شخص مرده از ترحم و طلب مغفرت برای او خوشحال و مسرور می‌شود همان گونه که یک آدم زنده از دریافت یک هدیه شاد و خوشحال می‌گردد. (وسائل، ج ٢، ص ٦٥٥)

 

٣٥ـ «پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:

مُعترکُ المَنایا مابینَ السِّتِّینَ الی السَّبعین.

بیشترین مرگ و میرها، بین شصت تا هفتاد سالگی است. (شهاب‌الاخبار، ص ٨٢)

 

٣٦ـ «امام جعفرصادق(علیه‌السلام)»:

مَن کان کَفَنُهُ مَعَهُ فی بَیتِهِ لَم یُکتَبْ مِنَ الغافِلین و کانَ مأجوراً کُلّما نَظَر اِلَیه.

کسی که کفنش در منزل به همراه خود دارد نام او در زمرة «غافلان» نوشته نمی‌شود و هر بار که به آن نظر می‌کند برایش اجر و حسنه ثبت می‌گردد. (المحجّة‌البیضاء، ج ٨، ص ٢٤٢)

 

٣٧ـ «امام محمدباقر(علیه‌السلام)»:

إنَّ المُؤمِنَ یَبْتَلی بِکُلِّ بَلِیَّةٍ وَ یَموتُ بِکُلّ میتَةٍ اِلاّ اَنَّهُ لایَقتُلُ نَفسَه.

مؤمن به هر بلائی گرفتار می‌شود و به هر نوع مرگ و میری از دنیا می‌رود اما (هیچ وقت) دست به انتخار و خودکشی نمی‌زند. (فروع کافی، ج ٣، ص ١١٢)

 

٣٨ـ «امام محمدباقر(علیه‌السلام)»:

لَقِّنوا مَوتاکُم عِندَ المَوتِ شَهادَةَ أن لاالهَ الاّ اللهُ وَ الِولایَة.

مردگان خود را در وقت احتضار، شهادت «لااله الا الله» و «ولایت اهل‌بیت» علیهم‌‌السلام را به آن‌ها تلقین کنید. (وسائل، ج ٢، ص ٦٦٥)

 

٣٩ـ «مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام»:

زوروا مَوتاکُم فَاِنَّهم یَفرَحونَ بِزیارَتِکم.

مردگان (اهل قبور) خود را زیارت کنید، آن‌ها با دیدار شما خوشحال می‌شوند. (خصال، ج ٢، ص ١٥٩)

 

 

٤٠ـ «مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام»:

یا ابنَ آدم! کُنْ وَصِیَّ نَفسِک وَ اعمَلْ فی مالِکَ ماتُؤثِرُ أَن یُعمَل فیهِ مِن بَعدِک.

ای آدمیزاد! تو خود وَصیّ خود باش و هرچه دوست داری که بعد از خودت در مال تو عمل کنند خودت امروز بدان عمل نما. (نهج‌البلاغه، کلمة ٢٤٦)


منابع :

1- قرآن کریم ترجمه مهدی الهی قمشه ایی

2- احادبث معصومین علیه سلام ازکتاب های اصول و فروع کافی

3- مجله ایرانی اخلاق و تاریخ پزشکی

اطلاعات شماره:  شهریور 1395 , دوره  9 , شماره  3 ; از صفحه 1 تا صفحه 22 .

https://www.sid.ir/fa/journal/JournalList.aspx?ID=3167 

4- سایت صراط عشقhttp://serateshgh.com/

5- مرجع مقلات فارسی https://magirans.com/

 6- دفتر نشر معارف اسلامی مسجد هدایت  https://hedayatgar.ir/fa/news/52/


 

شرح حدیث قدسی عشق


حدیث قدسی

من طلبنی وجدنی            

هرکس طلب کند مرا می یابد

ومن وجدنی عرفنی       

وهرکس یافت مرا می شناسد مرا

ومن عرفنی احبنی

وهرکس مرا یافت  مرا   دوست می دارد مرا

ومن احبنی عشقنی

وهرکس دوست داشت مرا عاشقم می شود

ومن عشقنی عشقَته

وهر کس عاشقم شود من نیز عاشق او می شوم

ومن عشقته قتلته

وهرکس عاشق او شوم او را می کشم

ومن قتلته فلعه دیه

وهرکس که اورا کشتم دیه او برمن واجب است

ومن فعله دیه انا دیه

وهر کس که دیه اوبرمن واجب شود خودم دیه او هستم


شرح حدیث :

ﺁﯾﺎ ﺣﺪﯾﺚ ‏« ﻣﻦ ﻋﺸﻘﻨﯽ ﻋﺸﻘﺘﻪ ﻭ ﻣﻦ ﻋﺸﻘﺘﻪ ﻗﺘﻠﺘﻪ ... ‏» ﺻﺤﯿﺢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻮﺩ؟ !

ﭘﺮﺳﺶ

ﺁﯾﺎ ﺣﺪﯾﺚ ‏« ﻣﻦ ﻋﺸﻘﻨﯽ ﻋﺸﻘﺘﻪ ﻭ ﻣﻦ ﻋﺸﻘﺘﻪ ﻗﺘﻠﺘﻪ ... ‏» ﺻﺤﯿﺢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻮﺩ؟ ! ﭼﺮﺍ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻣﻦ ﺑﻬﺎﯼ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ؟

ﭘﺎﺳﺦ ﺍﺟﻤﺎﻟﯽ

ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﺮﺳﻮﻡ ﺭﻭﺍﯾﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺮﺳﻞ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺳﻨﺪ ﺩﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ ﻭ ﺗﻔﺴﯿﺮﯼ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺑﻪ ﻫﺮﺣﺎﻝ ﻣﺤﺘﻮﺍﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﻋﺒﺎﺭﺍﺗﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﺁﻣﻮﺯﻩﻫﺎﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﯾﺎﻓﺖ ﮐﻪ ﺗﻮﺿﯿﺤﺎﺗﺶ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺗﻔﺼﯿﻠﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ .

ﭘﺎﺳﺦ ﺗﻔﺼﯿﻠﯽ

ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺣﺪﯾﺜﯽ ﻣﺮﺳﻮﻡ ﺷﯿﻌﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﺧﯽ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ [1] ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺘﻮﻥ ﺍﺳﻼﻣﯽ [2] ﺑﺪﻭﻥ ﺳﻨﺪ ‏( ﻣﺮﺳﻞ ‏) ﺑﺎ ﻋﺒﺎﺭﺍﺕ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺣﺪﯾﺚ ﻗﺪﺳﯽ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ؛ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﺒﺎﺭﺍﺕ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ : ‏

 ﻣَﻦ ﻃَﻠَﺒَﻨﯽ ﻭَﺟَﺪَﻧﯽ، ﻭ ﻣَﻦ ﻭَﺟَﺪﻧﯽ ﻋَﺮَﻓَﻨﯽ، ﻭ ﻣَﻦ ﻋَﺮَﻓَﻨﯽ ﺍﺣَﺒّﻨﯽ ﻭ ﻣَﻦ ﺍﺣَﺒّﻨﯽ ﻋَﺸَﻘَﻨﯽ، ﻭ ﻣَﻦ ﻋَﺸَﻘَﻨﯽ ﻋَﺸَﻘْﺘُﻪُ، ﻭ ﻣَﻦ ﻋَﺸَﻘْﺘُﻪُ ﻗَﺘَﻠْﺘُﻪُ، ﻭ ﻣﻦ ﻗَﺘَﻠْﺘُﻪُ ﻓَﻌَﻠَﯽ ﺩِﯾﺘُﻪُ، ﻭ ﻣَﻦ ﻋﻠﯽ ﺩﯾﺘُﻪ ﻓﺎﻧﺎ ﺩِﯾﺘُﻪ ‏»؛

  ﺁﻥﮐﺲ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﻃﻠﺐ ﮐﻨﺪ، ﻣﺮﺍ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ ﻭ ﺁﻥﮐﺲ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﯾﺎﻓﺖ، ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺷﻨﺎﺳﺪ ﻭ ﺁﻥﮐﺲ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺷﻨﺎﺧﺖ، ﻣﺮﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺁﻥﮐﺲ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ، ﺑﻪ ﻣﻦ ﻋﺸﻖ ﻣﯽﻭﺭﺯﺩ ﻭ ﺁﻥﮐﺲ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻋﺸﻖ ﻭﺭﺯﯾﺪ، ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻋﺸﻖ ﻣﯽﻭﺭﺯﻡ ﻭ ﺁﻥﮐﺲ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻋﺸﻖ ﻭﺭﺯﯾﺪﻡ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽﮐﺸﻢ ﻭ ﺁﻥﮐﺲ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﮑﺸﻢ، ﺧﻮﻥﺑﻬﺎﯼ ﺍﻭ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻥﮐﺲ ﮐﻪ ﺧﻮﻥﺑﻬﺎﯾﺶ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻭﺍﺟﺐ ﺷﺪ، ﭘﺲ ﺧﻮﺩ ﻣﻦ ﺧﻮﻥﺑﻬﺎﯼ ﺍﻭ ﻣﯽﺑﺎﺷﻢ .

ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﯾﺖ، ﻧﮑﺎﺗﯽ ﺭﺍ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﮐﺮﺩ .

.1 ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺮﺳﻞ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺳﻨﺪ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﻣﺤﺘﻮﺍﯼ ﺁﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﺮﺳﻞﺑﻮﺩﻥ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺑﺪﺍﻥ ﺍﺳﺘﻨﺎﺩ ﮐﺮﺩ .

.2 ﺑﺮﺧﯽ ﺍﯾﻦ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﺭﺍ ﻣﻄﺮﺡ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ؛ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ‏« ﻋﺸﻖ‏» ، ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻥ ﻟﻔﻆ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺣﻤﻞ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻋﺎﺷﻖ ﺩﺍﻧﺴﺖ . ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﺍﺳﺘﺎ، ﺍﺑﻦ ﻋﺮﺑﯽ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﺯﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﻓﺘﻮﺣﺎﺕ ﺧﻮﺩ، ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ ﺗﻔﺼﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺍﻟﻔﺎﻅ ‏«  ﺣُﺐّ‏» ، ‏« ﻭﺩ ‏» ﻭ ‏« ﻋﺸﻖ ‏» ﺍﺭﺍﺋﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻭﻝ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﯾﮋﮔﯽﻫﺎﯼ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ، ﺍﻣﺎ ‏« ﻋﺸﻖ ‏» ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﺻﺎﻑ ﺧﺪﺍ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺪ :

ﺍﻟﻒ . ‏« ﺣُﺐّ ‏» : ﺧﻠﻮﺹ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺻﻔﺎﯼ ﺁﻥ ﺍﺯ ﮐﺪﻭﺭﺍﺕ ﻭ ﺗﯿﺮﮔﯽﻫﺎﯼ ﻋﻮﺍﺭﺽ ﺍﺳﺖ . ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ، ﻣﺤﺐ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺎﻡ ﻭ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﻏﺮﺽ ﻭ ﺍﺭﺍﺩﻩﺍﯼ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺧﻮﺩ ﻧﯿﺴﺖ . [4]

ﺏ . ‏« ﻭُﺩّ ‏» : ﺁﻥ ﺍﺳﻤﯽ ﺍﻟﻬﯽ ﺍﺳﺖ : ‏« ﻭ ﻫﻮ ﺍﻟﻮﺩﻭﺩ ‏» [5] ﻭ ‏« ﻭُﺩّ ‏» ﺍﺯ ﺻﻔﺎﺕ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺛﺎﺑﺖ ﺩﺭ ﺍﻭﺳﺖ، ﻭ ﺑﺪﯾﻦ ﺳﺒﺐ ‏« ﻭُﺩّ ‏» ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﺛﺒﻮﺗﺶ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ، ‏« ﻭﺩﻭﺩ‏» ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؛ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺳﺨﻦ، ‏« ﻭﺩﻭﺩ ‏» ﺍﺯ ﺻﻔﺎﺕ ﺛﺒﻮﺗﯿﻪ ﺣﻖ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ . [6]

ﺝ . ‏« ﻋﺸﻖ ‏» : ﺁﻥ ﺍﻓﺮﺍﻁ ﺩﺭ ﻣﺤﺒّﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻌﺒﯿﺮ ﺑﻪ ﺷﺪّﺕ ﺣُﺐ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ : ‏«ﻭَ ﺍﻟَّﺬِﯾﻦَ ﺁﻣَﻨُﻮﺍ ﺍَﺷَﺪُّ ﺣُﺒًّﺎ ﻟﻠﻪِ‏» [7] ﻭ ‏« ﻗَﺪْ ﺷَﻐَﻔَﻬﺎ ﺣُﺒًّﺎ ‏»؛ [8] ﯾﻌﻨﯽ، ﺣﺐ ﺍﻭ ﺑﻪ ﯾﻮﺳﻒ ﺑﺮ ﻗﻠﺒﺶ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﻐﺎﻑ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺁﻥ ﭘﻮﺳﺘﻪ ﻧﺎﺯﮐﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﻠﺐ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ ﻭ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﺤﯿﻂ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻇﺮﻓﺶ ﻣﯽﮔﺮﺩﺩ، ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﺒﺮ – ﺑﻪ ﺷﺪّﺕ ﺣﺐ ﺗﻮﺻﯿﻒ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺟﺰ ﺁﻥﮐﻪ ﺑﺮ ﺣﻖ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﻧﺎﻡ ﻋﺸﻖ ﺍﻃﻼﻕ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ، ﻭ ﻋﺎﺷﻖ ﻭ ﻋﺸﻖ، ﺩﺭ ﻫﻢ ﭘﯿﭽﯿﺪﻥ ﺣﺐ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﻣُﺤﺐ، ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺟﺰﺍﯾﺶ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻣﯽﮐﻨﺪ . [9]

ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ، ﻋﻠّﺖ ﺍﯾﻦﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﻣﺘّﺼﻒ ﻧﻔﺮﻣﻮﺩﻩ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﻨﺎﻣﯿﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﺫﺍﺕ ﻣﻘﺪّﺱ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﯼ ﺻﺤﯿﺢ ﻧﯿﺴﺖ؛ ﺯﯾﺮﺍ ﻋﺸﻖ ﺣﺎﻟﺘﻰ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﻋﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﭘﯿﭽﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﯽﺧﻮﺩ ﻣﯽﮐﻨﺪ، ﻭ ﺷﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺣﺪﯾﺖ ﻣﻘﺪّﺱ ﻭ ﻣﻨﺰّﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﻯ ﺩﺭ ﺍﻭ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﭼﻪ ﺭﺳﺪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺑﭙﯿﭽﺪ؛ ﺍﺯ ﺍﯾﻦﺭﻭ ﻧﺴﺒﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺳﺖ .

ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﻬﺖ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ ﻗﺪﯾﻤﯽﺗﺮ؛ ﻋﺒﺎﺭﺍﺕ ﻧﺎﻇﺮ ﺑﻪ ‏« ﻋﺸﻖ ‏» ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ . [10]

.3 ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ؛ ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚ، ﺍﺟﻤﺎﻻً ﺍﺯ ﺟﻬﺖ ﻣﺤﺘﻮﺍﯾﯽ ﻗﺎﺑﻞ ﭘﺬﯾﺮﺵ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪﻥ ﻣﺤﺘﻮﺍﯼ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﺒﯽ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ :

* ﻋﺸﻖ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ، ﺍﺯ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻋﻤﺪﻩ ﻭ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﺑﯿﻨﺶ ﻭ ﺳﻠﻮﮎ ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺣﯿﺎ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻭ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺁﻥ، ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻭ ﻣﯿﺎﻥﺑُﺮﺗﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﮑﺎﻣﻞ ﻣﻌﻨﻮﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺍﺗﺐ ﮐﻤﺎﻝ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ .

* ﺍﯾﻦﮐﻪ ﻣﻌﺸﻮﻕ‏( ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ‏) ﻋﺎﺷﻘﻰ ﮐﻨﺪ؛ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻰ ﻋﺎﺭﻓﺎﻧﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﯾﺎﺕ :

[11] ‏«ﻗُﻞْ ﺍِﻥْ ﮐُﻨْﺘُﻢْ ﺗُﺤِﺒُّﻮﻥَ ﺍﻟﻠﻪَ ﻓَﺎﺗَّﺒِﻌُﻮﻧِﯽ ﯾُﺤْﺒِﺒْﮑُﻢُ ﺍﻟﻠﻪُ ﻭَ ﯾَﻐْﻔِﺮْ ﻟَﮑُﻢْ ﺫُﻧُﻮﺑَﮑُﻢْ ‏» [12] ﻭ ‏«ﻓَﺴَﻮْﻑَ ﯾَﺎْﺗِﯽ ﺍﻟﻠﻪُ ﺑِﻘَﻮْﻡٍ ﯾُﺤِﺒُّﻬُﻢْ ﻭَ ﯾُﺤِﺒُّﻮﻧَﻪُ ‏» .

[13] ﺯﯾﺮﺍ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ، ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺭﺟﺎﺕ ﺑﺎﻻﺗﺮﯼ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭﻧﺪ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺷﺪ .

* ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺍﺯ ﺩﯾﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚ؛ ﻗﺘﻞ ﻧﻔﺲ ﺳﺮﮐﺶ ﺁﺩﻣﯽ‏(ﻧﻔﺲ ﺍﻣﺎﺭﻩ ‏) ﻭ ﺩﯾﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﺘﻦ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺳﺘﯿﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ‏(ﻧﻔﺲ ﻣﻄﻤﺌﻨﻪ ‏) ﺍﺳﺖ . ﮐﺎﻓﻰ ﺍﺳﺖ ﺁﺩﻣﯽ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻣﻄﻠﻮﺏ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ

ﮐﻨﺪ، ﻗﻄﻌﺎً ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ . ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﯿﺰﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺧﺪﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺻﺎﺣﺐ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﯽﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﻓﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺣﻖ ﻣﯽﺷﻮﺩ . [14] ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﻗﺎﻋﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﻔﺲ ﻧﺎﻃﻘﻪ، ﺣﻘﺎﯾﻖ ﻗﺪﺳﻰ ﺭﺍ ﻣﻄﻠﻮﺏ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ، ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﻭﺳﻌﺘﻰ ﮐﻪ ﻧﻔﺲ ﺩﺍﺭﺩ، ﺁﻥ ﺣﻘﺎﯾﻖ ﺭﺍ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ ﻭ ﻧﻪﺗﻨﻬﺎ ﺣﻘﺎﯾﻖ ﺭﺍ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ ﻭ ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﻗﺪﺳﻰ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﺎﺳﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﭼﻮﻥ ﺑﺎ ﻋﺎﻟﯽﺗﺮﯾﻦ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺭﻭﺑﻪﺭﻭ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻋﻼﻗﻤﻨﺪ ﻣﯽﺷﻮﺩ؛ ﺯﯾﺮﺍ ﺍﯾﻦﻃﻮﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺣﻘﺎﯾﻖ ﻗﺪﺳﻰ ﻣﺜﻞ ﺷﻨﺎﺧﺖﻫﺎﻯ ﺣﺼﻮﻟﻰ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﺍﻧﻮﺍﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﮕﯿﺮﺩ، ﻭﻗﺘﻰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﺣﻘﺎﯾﻖ ﻗﺪﺳﻰ ﭼﺸﯿﺪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﻝ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽﺑﻨﺪﺩ ﻭ ﻋﺎﺷﻖ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻮﺩﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﺗﻤﺎﻣﺎً ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻧﻈﺮ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﯽﺳﻮﺯﺍﻧﺪ . ﺍﯾﻦﮐﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ‏« ﻗَﺘَﻠْﺘُﻪُ ‏»؛ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺎ ﮐﺸﺘﻦ ﻧﻔﺲ ﺍﻣﺎﺭﻩ؛ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻼﺹ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺩِ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﻖ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻣﯽﮐﻨﺪ . ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺳﺎﻟﮏِ ﻃﺎﻟﺐ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﻰ ﻣﯽﺭﺳﺎﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﻈﺮ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺩﯾﺖ ﻭ ﻣﻨﯿﺖ ﺍﻭ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﻣﻌﻨﺎﻯ ‏«ﺍﻧﺎ ﺩﯾﺘﻪ‏» ؛ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍ

ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺍﻭ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﺪ . * ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ؛ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺍﺯ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻭ ﺣﺐ ﺍﻟﻬﯽ ﺑﺮﺳﺪ؛ ﻃﺒﻖ ﻇﺎﻫﺮ ﺣﺪﯾﺚ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪﮔﻮﻧﻪﺍﯼ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺟﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻓﺪﺍ

ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﺛﺎﺭﺍﻟﻠﻬﯽ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺧﻮﻧﺨﻮﺍﻫﺶ ﺷﻮﺩ .

* ﻓﺮﺍﺯﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﺁﻣﻮﺯﻩﻫﺎﯼ ﺩﯾﻨﯽ ﻣﻨﻄﺒﻖ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻓﺮﺍﺯ ‏« ﻣﻦ ﻭﺟﺪﻧﯽ ﻋﺮﻓﻨﯽ‏» ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺗﻌﺒﯿﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺯ ﺁﯾﻪ ﻗﺮﺁﻧﯽ ‏«ﻭَ ﺍﻟَّﺬﯾﻦَ ﺟﺎﻫَﺪُﻭﺍ ﻓﯿﻨﺎ ﻟَﻨَﻬْﺪِﯾَﻨَّﻬُﻢْ ﺳُﺒُﻠَﻨﺎ ‏» [15] ﺑﺎﺷﺪ .

منابع :

[1] . ﺭ .ﮎ : ﺳﻤﻌﺎﻧﻰ‏( ﻡ 534 ﻕ ‏) ، ﺍﺣﻤﺪ، ﺭﻭﺡ ﺍﻻﺭﻭﺍﺡ ﻓﻰ ﺷﺮﺡ ﺍﺳﻤﺎﺀ ﺍﻟﻤﻠﮏ ﺍﻟﻔﺘﺎﺡ، ﺹ 701، ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﻋﻠﻤﻰ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﻰ، ﭼﺎﭖ ﺩﻭﻡ، 1384 ﺵ؛

ﺑﻘﻠﻰ ﺷﯿﺮﺍﺯﻯ‏( ﻡ 606 ﻕ ‏) ، ﺭﻭﺯﺑﻬﺎﻥ، ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺍﻟﺨﻮﺍﻃﺮ ‏(ﺍﻟﻔﻮﺍﺋﺪ ﺍﻟﺤﺴﺎﻥ ﻋﻠﻰ ﺍﻻﻋﻼﻡ ﺑﺎﺷﺎﺭﺍﺕ ﺍﻫﻞ ﺍﻻﻟﻬﺎﻡ ‏)، ﺹ 370، ﻗﺎﻫﺮﻩ، ﺩﺍﺭﺍﻵﻓﺎﻕ ﺍﻟﻌﺮﺑﯿﻪ، ﭼﺎﭖ ﺍﻭﻝ، 1428ﻕ؛ ﻗﯿﺼﺮﻯ ‏(ﻡ 751 ﻕ ‏)، ﺩﺍﻭﺩ، ﺷﺮﺡ ﻓﺼﻮﺹ ﺍﻟﺤﮑﻢ، ﺹ 522، ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﺷﺮﮐﺖ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭﺍﺕ ﻋﻠﻤﻰ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﻰ، ﭼﺎﭖ ﺍﻭﻝ، 1375ﺵ . [2] . ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﺘﻮﺡ ﺭﺍﺯﻯ ‏( ﻗﺮﻥ ﺷﺸﻢ ‏) ، ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﻰ، ﺭﻭﺽ ﺍﻟﺠﻨﺎﻥ ﻭ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﺠﻨﺎﻥ ﻓﻰ ﺗﻔﺴﯿﺮﺍﻟﻘﺮﺁﻥ، ﺝ 10 ، ﺹ 47 – 48، ﻣﺸﻬﺪ، ﺑﻨﯿﺎﺩ ﭘﮋﻭﻫﺸﻬﺎﻯ ﺍﺳﻼﻣﻰ ﺁﺳﺘﺎﻥ ﻗﺪﺱ ﺭﺿﻮﻯ، 1408 .

[3] . ﻓﯿﺾ ﮐﺎﺷﺎﻧﻰ، ﻣﻼ ﻣﺤﺴﻦ، ﺍﻟﺤﻘﺎﺋﻖ ﻓﻰ ﻣﺤﺎﺳﻦ ﺍﻻﺧﻼﻕ، ﻣﺤﻘﻖ : ﻋﻘﯿﻠﻰ، ﻣﺤﺴﻦ، ﺹ 366، ﻗﻢ، ﺩﺍﺭ ﺍﻟﮑﺘﺎﺏ ﺍﻻﺳﻼﻣﻰ، ﭼﺎﭖ ﺩﻭﻡ، 1423 .

[4] . ﺍﺑﻦ ﻋﺮﺑﯽ، ﻣﺤﯿﻰ ﺍﻟﺪﯾﻦ، ﺍﻟﻔﺘﻮﺣﺎﺕ ﺍﻟﻤﮑّﯿﻪ، ﺝ 2 ، ﺹ 323، ﺑﯿﺮﻭﺕ، ﺩﺍﺭ ﺍﻟﺼﺎﺩﺭ، ﭼﺎﭖ ﺍﻭﻝ، ﺑﯽﺗﺎ .

[5] . ‏« ﻭَ ﻫُﻮَ ﺍﻟْﻐَﻔُﻮﺭُ ﺍﻟْﻮَﺩُﻭﺩ ‏»؛ ﺑﺮﻭﺝ، .14

[6] . ﺍﻟﻔﺘﻮﺣﺎﺕ ﺍﻟﻤﮑّﯿﻪ، ﺝ 2، ﺹ .323

[7] . ‏« ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺧﺪﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ‏»؛ ﺑﻘﺮﻩ، .165

[8] . ‏« ﺣُﺐ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻏﺎﻟﺐ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ‏» ؛ ﯾﻮﺳﻒ، .30

[9] . ﺍﻟﻔﺘﻮﺣﺎﺕ ﺍﻟﻤﮑّﯿﻪ، ﺝ 2، ﺹ .323

[10] . ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﻣﺘﻦ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﺑﻬﺎﻥ ﺑﻘﻠﻰ ﺷﯿﺮﺍﺯﻯ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ : ‏« ﻣﻦ ﻋﺮﻓﻨﯽ ﻃﻠﺒﻨﯽ ﻭ ﻣﻦ ﻃﻠﺒﻨﯽ ﻭﺟﺪﻧﯽ ﻭ ﻣﻦ ﻭﺟﺪﻧﯽ ﺍﺣﺒﻨﯽ ﻭ ﻣﻦ ﺍﺣﺒﻨﯽ ﻗﺘﻠﺘﻪ ﻭ ﻣﻦ ﻗﺘﻠﺘﻪ ﮐﺎﻧﺖ ﻋﻠﯽ ﺩﯾﺘﻪ ﻭ ﻣﻦ ﮐﺎﻧﺖ ﻋﻠﯽ ﺩﯾﺘﻪ ﻓﺎﻧﺎ ﺩﯾﺘﻪ‏»؛ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺍﻟﺨﻮﺍﻃﺮ ‏(ﺍﻟﻔﻮﺍﺋﺪ ﺍﻟﺤﺴﺎﻥ ﻋﻠﻰ ﺍﻻﻋﻼﻡ ﺑﺎﺷﺎﺭﺍﺕ ﺍﻫﻞ ﺍﻻﻟﻬﺎﻡ ‏) ، ﺹ .370

[11] . ﮐﺮﻣﺎﻧﻰ، ﺍﻭﺣﺪ ﺍﻟﺪﯾﻦ، ﺩﯾﻮﺍﻥ ﺭﺑﺎﻋﯿﺎﺕ ﺍﻭﺣﺪ ﺍﻟﺪﯾﻦ ﮐﺮﻣﺎﻧﻰ، ﺹ 372 ، ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﺳﺮﻭﺵ، ﭼﺎﭖ ﺍﻭﻝ، 1366ﺵ .

[12] . ‏« ﺑﮕﻮ : ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽﺩﺍﺭﯾﺪ، ﺍﺯ ﻣﻦ ﭘﯿﺮﻭﻯ ﮐﻨﯿﺪ ! ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ‏[ﻧﯿﺰ ‏] ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﺩ؛ ﻭ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺒﺨﺸﺪ؛ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ ‏»؛ ﺁﻝ ﻋﻤﺮﺍﻥ، . 31

[13] . ‏« ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﻯ ﮔﺮﻭﻫﻰ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﯿﺰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ‏»؛ ﻣﺎﺋﺪﻩ، .54

[14] . ﺭ .ﮎ : ﺁﻣﻠﻰ، ﺳﯿﺪ ﺣﯿﺪﺭ، ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺍﻟﻤﺤﯿﻂ ﺍﻻﻋﻈﻢ، ﺝ 2، ﺹ 429 ، ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﭼﺎﭖ ﻭﺍﻧﺘﺸﺎﺭﺍﺕ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﺍﺭﺷﺎﺩ ﺍﺳﻼﻣﻰ، ﭼﺎﭖ ﺳﻮﻡ، 1422 .

[15] . ﻋﻨﮑﺒﻮﺕ، .69

- تمجید مقدس (احادیثی از زبان رسول الله(ص) در باره علی (ع) )


- تمجید مقدس (احادیثی از زبان رسول الله(ص) در باره مقام و شان و منزلت علی (ع) )

حضرت رسول اکرم و پیامبر اعظم , محمد مصطفی  صلوات الله علیه و آله وسلم مربی و استاد علی مرتضی (ع) بهترین شخص جهت  معرفی و شناساندن شخصیت الهی و بی همتای امیر المومنین علی علیه سلام است . 

از این رو 40 حدیث از مجموع احادیث ایشان را که در باره مقام و منزلت علی ابن ابی طالب علیه سلام نقل شده را جهت تبرک و استفاده عموم و کسب رضایت حضرت رب العالمین منتشر می نمایم. تا یار کرا خواهد و میلش به که باشد .

*************************************


1-حدیث استماع : حضرت رسول فرمود : خداوند عالم برای برادرم علی فضائلی عنایت فرمود و اختصاص داده که جز او کسی نمی تواند بشمرد . کسی که یکی از فضائل او را از روی عقیدت یاد کند و بگوید خداوند گناهان گذشته و آینده او را می بخشد هر چند با گناه جن و انس در عرصه قیامت بیاید و هر کس یک فضیلت او را بنویسد و حفظ کند و بگوید و در ورقی باقی گذارد فرشتگان برای او طلب آمرزش میکنند و هرکس یک فضیلت از او بشنود و بگوش هوش بسپارد ، خداوند گناهان او را بیامرزد و هرکس کتابی را مطالعه کند که فضایل علی در آن نوشته شده گناهانش محو گردد . (ابو نعیم اصفهانی و علامه حللی )

2- حدیث آل : علی (ع) آل محمد(ص) است و اولاد او نسل محمد(ص) است . (تاریخ الخلفا سیوطی جلد اول صفحه 64 و دارالمنشور صفحه 39 )

3- حدیث ابتلا : همانا خداوند در حدیث قدسی می فرماید در علم ازلی ما چنین گذشته است که علی را خود بیآزمایم و خلق را به علی بیآزمائیم و امتحان نمائیم ((پس علی مبتلی به خلایق است در حب و بغض او )) (در کتاب حلیه اولیا )

4-حدیث اجتماع : پیغمبر خدا (ص)  فرمود :اگر همه مردم بر دوستی علی متفق می شدند آتش جهنم خلق نمی شد . (فردوسی دیلمی از ابن عباس )

5-حدیث الحق یا احق : پیغمبر خدا (ص) در حق علی فرمود : خدایا حق را با او ملازم گردان و به علی فرمود حق با تست و علی با حق است و حق با علی و این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا آنکه کنار حوض کوثر بر من وارد گردند . (جمع بین کتب صححاح)

6- حدیث دیگر در باره حق خلافت علی : پیغمبر خدا (ص) فرمود : یا علی هیچکس از تو سزاوارتر به مقام خلافت من نیست . (کشف التفاسیر- حافظ ابومحمد ثعلبی متوفی 217)

7- حدیث احصاء : پیغمبر خدا (ص) فرمود : خداوند متعال برای برادرم علی آنقدر فضیلت قرار داده که جز خدا کسی نمیتواند آنها را احصاء وشماره کند . (فضایل احمد حنبل و حافظ ابو عمرو فزاری متوفی 206 )

8- حدیث کل شی احصیناه فی امام مبین : از پیامبر در تفسیر این آیه پرسیدند امام مبین تورات است ، فرمودند نه ، گفتند انجیل است ، فرمودند نه ، گفتند قرآن است فرمودند نه ، آنگاه علی (ع) رسید در این لحضه پیامبر(ص) فرمودند اینست امام مبین و امام بحق و ناطق که خداوند علوم اولین و آخرین را در او جمع و احصاء فرموده است .(پیامی بزرگ از بزرگ پیامبران صفحه 171)

9- حدیث استوی : پیامبر اکرم (ص) فرمود :اسلام به نیروی شمشیر علی از خصومت کفار و مشرکین پیراسته شد .(ابو نعیم اصفهانی در کتاب حلیه الاولیا متوفی 430)

10- حدیث اطلاع : پیامبر اکرم (ص) خطاب به دخترش فاطمه زهرا میفرماید : خدای متعال به اهل زمین به علم کامل نظر فرمود و مرا به رسالت انتخاب کرد ، پس از آن باز به علم کامل به اهل زمین نگریست و شوهر تورا برگزید و بمن وحی فرستاد که او را با تو تزویج کنم و او را وصی خود گردانم .(حافظ خطیب بغدادی متوفی 463)



11- حدیث افضل الناس : پیامبر(ص) فرمود : ضربتی که علی در جنگ خندق بر عمروبن عبدود زد ثوابش از عمل امت من افزونتر است و در احادیث دیگر فرمود : علی افضل اوصیا و افضل انصار و مهاجرین است و افضل خلق خداوند است . (ابن مغازی شافعی متوفی 483)

12-حدیث انتجاء : پیامبر (ص) در باره علی (ع) فرمود: من علی را برنگزیدم و بزرگ نگردانیدم بلکه خداوند او را برگزید و اختیار نمود و بزرگ گردانید .(مسند احمد حنبل و صحیح ترمذی)

13- حدیث اهلی : پیامبر(ص) در ذیل خبر مباهله سر بلند کرد و فرمودند : پروردگارا علی و فاطمه و حسنین اهل بیت من هستند . (سعدبن وقاص در مسند ترمذی متوفی 279)

14- حدیث باب علم : پیامبر بارها و بارها فرمود : من شهر علمم و علی دروازه این شهر .( جامعه صغیر سیوطی 911)

15- حدیث بشری : پیامبر(ص) فرمود : یا علی تو وصی و جانشین و وزیر و وارث و پدر فرزندان من هستی . (ابو نعیم اصفهانی حلیته الاولیا )

16- حدیث ائمه : پیامبر(ص) فرمودند :  پیشوایان پس از من دوازده نفر هستند ، که اول آنها توئی یاعلی و آخرشان قائم مهدی است که خداوند مشارق و مغارب را بدست او میگشاید .(احمد حنبل در مسند صفحه 281 چاپ 1211 از براءبن عازب[1] چنین روایت نموده است .

براءبن عازب میگوید در سفر حج با رسول خدا بودیم که در غدیر خم فرود آمدیم و اعلام نماز جماعت دادند و برای رسول خدا زیر دو درخت را جاروب نمودند نماز ظهر را بگذارد و دست علی را گرفته بود و فرمود آیا نمی دانید که من به مومنین از خودشان اولی به تصرفم ؟ گفتند چرا . پس دست علی را بگرفت و فرمود هرکس من مولای او هستم علی مولای اوست ، پروردگارا هر کس علی را دوست دارد او را دوست بدار و هر که او را دشمن دارد او را دشمن بدار و پس از آن عمر علی را استقبال نمود و گفت ای پسر ابیطالب گوارا باد تورا این مقام که هر صبح و شام مولای هر مومن و مومنه ای تا آخر حدیث . (همه صححاح سته این حدیث را نقل نموده اند .)

17- حدیث امان : پیغمبر(ص) فرمود:  اهل بیت من امان ساکنین زمین هستند . (این حدیث به 5 طریق از عامه و 4 طریق از خاصه نقل شده است .)

18- حدیث تمسک : پیغمبر(ص) فرمود: هرکس بخواهد براه نجات باشد و از فتنه ها و حوادث مصون بماند باید پس از من دست توسل و تمسک بدامان ولایت علی بزند ، راه علی راه نجات است . (احمد حنبل درمسند)

19-حدیث ثقلین : پیغمبر اکرم(ص) فرمود : در میان شما دو چیز را وامیگذارم که اگر به دامن آندو چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد آنها قرآن و اهل بیت من هستند .(صحیح ترمذی)

20- حدیث حروف مقطع قرآن : از عجائب قرآن کریم این است که اگر حروف مقطع نورانی قرآن را در کنار هم بگذاریم و حروف مشابه را یکی بگیریم این جمله بدست می آید : (علی صراط حق نمسکه) یا (صراط علی حق نمسکه) ترجمه : طریق علی حق است و ما از راه حق پیروی خواهیم کرد .(از عامه 39 حدیث و از خاصه 82 حدیث وارد شده است .)



21- حدیث حب : پیغمبر اکرم (ص) فرمود :  دوستی علی حسنه است جبرئیل برمن نازل شد و گفت یا محمد خدایت امر فرموده که علی بن ابیطالب را دوست بداری کسی که علی را دوست بدارد مرا دوست داشت ، دوستی علی حسنه و ثواب و نیکوئی است که هیچ گناهی به آن زیان نمیرساند .(کفایه الخصام صفحه 396)

22-حدیث خیر : پیامبر اکرم (ص) در باره حضرت علی (ع) فرمودند : علی بهترین بشر است ، هر که منکر شود کافر است ، علی بهترین نیکوکاران است ، علی بهترین این امت است ، علی بهترین کسی است که جانشین من می باشد ، علی بهترین اهل بیت من است ، علی بهترین خلایق است ، علی بهترین امت است که پس از تو برای فرمانروائی آفریده ام .(جابر و حذیفه و خطیب خوارزمی )

23- حدیث ذکر :  ثعلبی از جابر جعفی در ذیل آیه (فاسئلوااهل الذکر) و منادی در حرف ذال نقل میکند که که پیغمبر فرمود مراد از آیه اهل ذکر علی است و یاد علی عبادت است و خود او فرمود نحن اهل الذکر .

24- حدیث سد باب : پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود : تمام در های مسجد پیغمبر را که به خانه سایر اصحاب باز می شد ببندند بجز خانه خودشان وخانه علی علیه سلام و فاطمه زهرا و علت این کار این است که آنها همیشه طاهراند و در حدیث دیگر فرمود یا علی حلال نیست هیچکس غیر از من و تو مجاور مسجد باشیم . (خصایص نسائی صفحه 17)

25- حدیث سما و سنام : پیامبر(ص) فرمود : مثل من و اهل بیت من مانند نمازهای پنجگانه است، من مانند نماز صبح و علی مانند نماز ظهر و فاطمه چون نماز وسطی و حسن و حسین چون نماز مغرب و عشاء هستند .

ابوهریره گفت از پیغمبر(ص) شنیدم که در آسمان 4صد هزار و در آسمان پنجم سیدهزار و در اسمان هفتم فرشتگان بیش از قبیله ربیعه و مضر هستند دیدم همه بر علی امیرالمومنین و دوستان او صلوات میفرستند و استغفار برای شیعیان او میکنند .(ابوهریره در کتاب شرف النبی)

26- حدیث شجره : پیغمبر فرمود : من و علی از یک درختیم و سایر مردم از درختان دیگر .

27- پیامبر اکرم (ص) به ام سلمه فرمود : ای ام سلمه این سخن را بشنو و گواهی ده  همین علی است که امیر مومنان و بزرگ مسلمانان و صندوق علم من و دریست که از آن در باید بشهر علم و دین وارد شد و او برادر من و در دین و یگانه دوست من در دنیا و آخرت است و با من در بلند ترین مقام بهشت خواهد بود . (شرح ابن ابی الحدید معتزلی)

28- حدیث صراط : پیامبر اکرم (ص) فرمود : علی صراط محمد و آل محمد است ، و در حدیث انس روایت شده که فرمود : چون قیامت برپا شود و پل صراط را روی آتش جهنم بکشند که هیچ کس به بهشت نمی تواند برود مگر از روی این پل و از روی آن نمی گذرد کسی مگر نامه ولایت و دوستی علی در دست داشته باشد .

و در روایت دیگر است جواز من علی بن ابیطالب ، جواز عبور از پل باید مسجل به موهر و مهر علی باشد .

29- پیامبر اکرم (ص) فرمود : یا علی خوشا بر حال آنکه تو را دوست بدارد و اطاعت کند و وای بر حال کسی که تو را انکار کند و کینه تو را در دل بگیرد .(از عامه به 5 طریق و از خاصه به 11 طریق این حدیث آمده است .)

30- حدیث عروه : پیامبر اکرم (ص) فرمودند : پس از من فتنه پدید می آید که محیط افکار را تیره و تاریک میگرداند کسی در آن میان نجات می یابد که به زنجیر محکمی دست یابد . اصحاب گفتند یا رسول الله آن زنجیر و حلقه محکم کیست ؟ پیامبر(ص) فرمود : ولایت و دوستی علی است که بزرگ جانشینان من است .(منظور از جانشینان ائمه معصوم علیه سلام اند )



31- حدیث عدن : پیامبر اکرم(ص) فرمودند : خداوند چون بهشت عدن را آفرید ، فرمود خود را زینت ده و بهشت عدن خود را بیآراست و چهره خود را پیراست . پس خطاب شد بعزت و جلال خودم سوگند که تورا جز برای مومنین نیآفریدم ، آنگاه پیغمبر(ص) رو به علی کرده فرمود : یا علی تو بزرگ مومنان هستی و مومنان شیعیان تو هستند و اضافه فرمود : بحق کسی که مرا برسالت فرستاده بهشت عدن را جز برای تو و شیعیانت نیآفریده است .

32- حدیث علمته تعلیم و تعلم : پیغمبرخدا (ص) فرمود : هیچ علمی از وحی نیآموختم مگر آنکه آن علم را به علی آموختم و من شهر علمم و علی درب مدینه علم است . (ابن مغازی متوفی 483)

33- پیامبر اکرم(ص) فرمود : سر لوحه مومن دوستی و ولایت علی بن ابی طالب است .

34- حدیث غیاض : پیامبراکرم(ص) فرمود:  یا اباالحسن اگر دریا جوهر شود و درختان علم قلم گردند و همه جن و انس نویسنده و محاسب شوند ، فضائل و مناقب تو را نتوانند بشمارند .

35- در شواهد التنزیل و ثعلبی در تفسیر آیه (قل لا اسئلکم علیه اجرا الاالموده فی القربی) و احمد حنبل در مسند خود مینویسد : دوستی علی و فاطمه و فرزندان آنهاست . بخاری در صحیح خود می نویسد قربی آل محمد هستند .

36- حدیث لوا : پیامبر اکرم (ص) فرمودند : روز قیامت علی پرچم دار شفاعت من است  و بدست او کلید گنجهای رحمت پروردگار است .

37- حدیث لا حساب : پیامبر اکرم فرمودند : روز قیامت هفتاد هزار سلسله از امت من بدون حساب وارد بهشت میشوند .

آنگاه التفات به علی نموده فرمودند : یا علی آنها شیعیان و دوستان تو هستند و تو پیشواو رهبر آنها هستی .

38- پیامبر اکرم(ص) فرمود : من از خدا خواستم این راه صراط المستقیم برای علی و مخصوص او باشد . خداوند هم را مستقیم را مخصوص علی فرمود .

39- حدیث مع الحق : پیامبراکرم(ص) فرمودند: همیشه حق با علی است و علی برحق است و هرکجا حق است علی است و هرجا علی ست حق آنجا دور می زند . حق از علی جدا نیست و علی از حق جدا نمی شود تا سر حوض کوثر بر من وارد شود . (جمع بین صححاح)

40- حدیث مواسات : احمد حنبل در مسند خود می نویسد: در جنگ احد همه فرار کردند عثمان گریخت و خود را به مدینه رسانید و ابوبکر و عمر از جبهه جنگ گریختند و تنها علی بود که از پیامبر(ص) محافظت می کرد و جبرئیل نازل شد و فرمود این است معنی مواسات .

 

و در انتها زیارت آنجناب


زیارتنامه امیرالمومنین علی علیه سلام

السَّلاَمُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِیَّةِ وَ الدَّوْحَةِ الْهَاشِمِیَّةِ الْمُضِیئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ الْمُونِقَةِ (الْمُونِعَةِ) بِالْإِمَامَةِ وَ عَلَى ضَجِیعَیْکَ آدَمَ وَ نُوحٍ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ‏ السَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ‏ السَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ الْمُحْدِقِینَ بِکَ وَ الْحَافِّینَ بِقَبْرِکَ‏

یَا مَوْلاَیَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ هَذَا یَوْمُ الْأَحَدِ وَ هُوَ یَوْمُکَ وَ بِاسْمِکَ وَ أَنَا ضَیْفُکَ فِیهِ وَ جَارُکَ‏ فَأَضِفْنِی یَا مَوْلاَیَ وَ أَجِرْنِی فَإِنَّکَ کَرِیمٌ تُحِبُّ الضِّیَافَةَ وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجَارَةِ فَافْعَلْ مَا رَغِبْتُ إِلَیْکَ فِیهِ وَ رَجَوْتُهُ مِنْکَ بِمَنْزِلَتِکَ وَ آلِ بَیْتِکَ عِنْدَ اللَّهِ وَ مَنْزِلَتِهِ عِنْدَکُمْ‏ وَ بِحَقِّ ابْنِ عَمِّکَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَیْهِمْ (عَلَیْکُمْ) أَجْمَعِینَ‏

سلام بر شجره طیبه نبوت پیغمبر و بر کهن درخت آل هاشم باد که درختى است نورانى و ثمر دهنده به نبوت که با (گل و ریاحین) امامت آراسته است و سلام بر دو هم جوار تو آدم و نوح علیهما السلام سلام بر تو و بر اهل بیت پاک و منزه تو باد سلام بر تو و بر فرشتگان اطراف تو و اطراف قبر مطهر تو باد

اى مولاى من اى امیر اهل ایمان این روز یکشنبه متعلق به شما و به نام شماست و من در این روز مهمان شما هستم و در جوار شما مرا به مهمانى بپذیر اى مولاى من و مرا پناه ده که تو بسیار بزرگوار و کریم و مهمان نوازى و از جانب خدا مأمور پناه دادن خلقى پس چیزى را که من به رغبت و شوق به درگاه تو آمده ‏ام و از تو امید آن دارم ادا فرما به حق منزلت تو و اهل بیت تو نزد خدا و منزلت خدا نزد شما و به حق ابن عم تو رسول خدا که درود و تحیت خدا بر او و بر آل او تماما باد.




[1] - براءبن عازب از اصحاب پیغمبر(ص) است که در 14 غزوه در حضور پیامبر(ص) جنگید و در سال 24 ری بدست او فتح شد و در جنگهای جمل و صفین هم در رکاب امیر المومنین علی (ع) بود و در زمان مصعب درکوفه وفات یافت .

برای خدا نامهایی است نیکو خدا را به این نامها بخوانید.

https://s8.picofile.com/file/8302182684/%D8%A8%D8%B3%D9%85_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%B7%D9%84%D8%A7%DB%8C%DB%8C.jpg

وَ للهِ الاَسمَاءُالحُسنی فَادعُوهُ بِهَا.


https://s8.picofile.com/file/8302182692/%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87.jpg


خداوند در قرآن کریم می فرماید: وَ للهِ الاَسمَاءُالحُسنی فَادعُوهُ بِهَا.

  ترجمه : برای خدا نامهایی است نیکو خدا را به این نامها بخوانید.

  و همچنین می فرماید: اَللهُ لاَالهَ الا هُوَ لَه الاَسمَاءُالحُسنی

  ترجمه: جز خدای یکتا که همه اسماء و صفات نیکو، مخصوص اوست خدایی نیست.

  رسول خدا(ص) می فرمایند: للهِ تَبَارَکَ وَ تَعالی تِسعَةٌ وَ تِسعینَ إِسماً مَن دَعا اللهُ بِهَا أستَجابَ لَهُ و مَن أَحصاها دَخَلَ الجَنَّةَ

  ترجمه: برای خداوند- که نامش مبارک و بلند مرتبه باد- نود و نه اسم است که هر کس خدا را بدانها بخواند دعایش مستجاب می شود و هر کس آنها را یاد کند به بهشت خواهد رفت.

  شیخ صدوق می فرمایند: معنی « أَحصاها» احاطه است به همه اسماء و به همه معانی، یعنی اگر کسی این اسماء را بشناسد و بفهمد و درک کند و به آنها معتقد باشد و ایمان به معانی آنها داشته باشد داخل بهشت می شود

  و حضرت رضا(ع) می فرمایند: که خدای را نود و نه اسم است که هر کس به آن دعا کند اجابت شود و هر که آنها را احصاء کند به بهشت خواهد رفت

  هر چند همه اسماء، نور واحدند اما احصای این نود و نه اسم سبب خیر و برکت هر دو جهان است.

  بنا بر احادیث اهل بیت (ع) اسماءالحسنی ( نامهای نیکوی خداوند، حقیقت وجودی) محمد(ص) و آل محمد(ص) می باشند چنانچه رسول خدا (ص) و امیرالمومنین علی (ع) مکرر فرموده اند:    « وَ أنَا أسماءُ الله الحُسنی»

  ترجمه : ما نامهای نکوی الهی هستیم

https://s8.picofile.com/file/8346356968/%D8%B5%D9%84%D9%88%D8%A7%D8%AA_%D9%86%DB%8C%DA%A9%D9%88.jpg


  و نیز فرموده اند: « نَحنُ کَلِمَةُ الله(- نَحنُ ذِکرُاللهِ»

  ترجمه: ما کلمه ( اراده فعّاله) خداییم- ما ذکر خداییم.

  و نیز امام صادق(ع) می فرمایند: « فی قََولِ اللهِ عَزََ وَ جَلَّ : وَللهِ الأسماءُ الحُسنی فَادعُوهُ بِها قالَ: نَحنُ وَاللهِ الأسماءُ الحُسنی الَّتی لا یَقبَلُ اللهُ مِنَ العِبادِ عَمَلاً الاّ بِمَعرفَتِنا.»،

  ترجمه: در تشریح معنی این گفته خدا در قرآن که فرموده است: برای خدا نامهایی نیکو است پس خدای را بدانها بخوانید؛ امام صادق(ع) فرموده اند: بخدا ما هستیم نامهای نیک او که از بندگان هیچ عملی پذیرفته نمی شود جز به شناخت ما.

  امام صادق(ع) و امام باقر(ع) می فرمایند: مظهر نود و نه اسم خدا، ما هستیم.

  یکی از عباداتی که خداوند متعال ما را به آن امر کرده، ذکر است چنانچه در قرآن مجید در موارد بسیاری به ذکر و یاد خدا تاکید شده است و نیز می فرمایند:« وَ اذکُرُا اللهَ کَثیراً لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ»

  ترجمه: خدا را بسیار یاد کنید، باشد که رستگار شوید.

  امام صادق(ع) می فرمایند: شیعیان ما کسانی هستند که هرگاه تنها باشند بسیار یاد خدا کنند و همچنین در قرآن می فرمایند: فَاذکُرُونی أذکُرکُم.

  ترجمه: پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم.



Related image


  اسماءالحسنی الهی، اسبابی هستند برای اجابت حاجات و خواسته ها که مهمترین آنها شناخت و تقرب نسبت به خدای تعالی است و این امر میسر نمی شود الا به واسطه قرب و شناخت واسطه های بین ذات مطلق و جهان خلقت یعنی محمد و آل محمد(ص) که نمایندگان تام الاختیار وصاحبان ولایت کلیه الهیه و مظاهر تامه صفات او می باشند.

1- اسم مبارک« الله»

https://s9.picofile.com/file/8302182600/%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D9%86%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C.jpg


اسم مبارک« الله» چهار حرفست و اگر کسی بر آن واقف شود به حقیقت، همه اشیاء را می شناسد؛چرا که آنها از او و با او و به سوی او و صادر شده از او می باشند،

  پس هر گاه « همزه» را انداختی باقی می ماند«لله» که اشاره است به « ولله کل شیء» یعنی همه چیز از اوست

  و اگر«لام» را انداختی و الف را گذاردی «اله» می شود که اشاره دارد به « وَ هُوَ الهُ کُلَّ شَیءٍ» هر چیزی به او موجود است.

  اگر«لام» و «الف» را انداختی « له» می شود، « وَ لَهُ کُلَّ شَی ءٍ» بازگشت هر چیزی به سوی اوست،

  اگر « لام» از کلمه « له» انداخته شود، «هُ» باقی ماند

  و « هو» لفظی است که دلالت دارد بر سرچشمه عزّت حضرت احدیت و لفظ «هو» مرکب است از دو حرف « هاء» و « واو». لفظ « هاء» اصل است نسبت به « واو»، »، چون « واو» از اشباع ضمه « هاء» پیدا شد، پس در واقع « هو» یک حرف است و دلالت دارد بر وحدت حضرت احدیت.

  « الله»، اسم ذات خداوند و شامل جمیع صفات کمال و جمال و جلال اوست.

https://s8.picofile.com/file/8305441642/%D8%A8%D8%B3%D9%85_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C.jpg


  خواص اسم اعظم خدا در سه اسم گذاشته شده که آن « بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الَّرحیم» می باشد و خاصیت اسم اعظم، در ولایت امیرالمومنین(ع) است.

  « الله» اسم جامع و بزرگ و با عظمت حضرت واجب الوجود، جلّ و علا می باشد.

  اسم اعظم، در اسمی است که اول آن « الله» و آخر آن « هو» می باشد.

  امیرالمومنین(ع) در تفسیر کلمه « الله» می فرمایند: «اللهُ اسمٌ مِن اَعظَمِ اسماءِ الله عَزَّ وَ جَلَّ لایَنبَغی یُسَمّی بِهِ غَیرُهُ»

  ترجمه: « الله» اسم اعظم الهی است که شایسته نیست احدی خود را به این نام بخواند.

  خواص اسم مبارک« الله»  :

  ۱- ۱۰۰ مرتبه در هر روز موثر است در رفع تمام مشکلات زندگی.

  ۲- ۱۰۰۱مرتبه در یک مجلس موثر است در رفع مشکلات و خطرات بزرگ زندگی.

  ۳- ۶۶ مرتبه، هر روز بعد از نماز صبح جهت حل مشکلات. در مداومت بر این تعداد تاکید شده است.

  ۴- شود) جهت شفای مریض، ۱۰۰ آیه از قرآن خوانده ( بسم الله الرحمن الرحیم یک آیه محسوب می

  سپس ۷ مرتبه « یا الله» گفته شود. حضرت امیرالمومنین(ع) می فرمایند اگر این دستور را به سنگ بخوانند سنگ باز می شود.

  مریضی که تمام اطباء او را جواب کرده اند شفا می گیرد؛ حتی اجل حتمی چند روزی عقب می افتد.

  رسول اکرم(ص) فرموده اند: کُلُّ امٍر ذی بالٍ لَم یُبدَأ فیهِ بِبِسمِ الله فَهُوَ أبتَرُ.

  ترجمه: هر کاری که بنام خداوند شروع نشود ناقص و بی نتیجه خواهد ماند.

  بدین جهت فرموده اند هر کاری که بنام خداوند شروع شود ناقص و بی نتیجه خواهد ماند.

  بدین جهت فرموده اند هر کاری را با نام خدا شروع کنید. نقل شده از بعض اهل باطن که هر کس روزی ۱۰۰ مرتبه بگوید:« هُوَ اللهُ الذَّی لاالهَ الاّ هُوَ» خدا او را از اهل یقین گرداند و به مقام اهل تحقیق و درجات ارباب توحیدش رساند.


Image result for ‫اسماء الله الحسنى فارسی‬‎

2- اسم مبارک الرَّحمن ( بخشنده)

  الرَّحمنُ مَعناهُ الواسِعُ الرَّحمَةِ عَلی عِبَادِهِ

  ذات مقدسی که صاحب رحمت فراگیر است بر بندگانش از مؤمن و کافر و روزی دهنده ایشان است؛ بلکه رحمت واسعه او همه موجودات را فرا گرفته

  رحمان و رحیم هر یک صفت مشبهه برگرفته از رَحم هستند مانند علیم از عِلم الآ این که دامنه معنا در رحمان بیشتر است.

  معنای رحمان، بخشش عام خداوند است، اما لفظش از اسماء خاصه حق است.

  یعنی هیچ موجودی جز خدا به این لفظ نامیده نمی شود مگر به اضافه عبد«الرحمن»

  رحمان، اسم حق تعالی به اعتبار جمعیت اسمائی که مبدأ انبعاث وجود بر حقایق جمیع مراتب امکانیه است و رحیم اسم خاص است از جهت فیضان کمالات معنوی بر اهل ایمان و  فقط حقیقت محمدیه(ع) به اعتبار نبوت، مظهر« رحمن» است و به اعتبار ولایت کلیه، مظهر اسم « رحیم» و به اعتبار وحدت و جامعیت مقام ولایت و نبوت مظهر کامل اسم اعظم. در انبیا، حقیقت خاتمیه و در اولیاء حقیقت ولویّه حضرت علی مرتضی و ائمه بعد از او(ع) مظهر تامه این نام هستند.

  خواص اسم مبارک « الرحمن»

  نقل شده،هر کس اسم « الرحمن» و « الرحیم» را بعد از هر نمازی 298 بخواند همه مردم او را دوست می دارند و از اهل تحقیق(یعنی: کسانی که در ایمان به باور حقیقی و اعتقاد واقعی دست یافته اند) گردد.

  در خواص الاسماء و مفاتیح النّجاة مذکور است: اگر کسی بعد از هر نمازی 100 مرتبه اسم « الرحمن» را بخواند در همه حال، مورد لطف و عنایت خداوند قرار می گیرد.


3- اسم مبارک الرَّحیم ( مهربان)

  الرّحیم مَعناهُ اَنَّهُ رَحیمٌ بِالمُؤمنینَ

  و همچنان که در کتاب شریف بحارالانوار است ذات مقدسی که رحمت او مختص به مؤمنان است، در عاقبت امرشان.

  و کافران را از این رحمت، نصیبی نیست. لَقَولِهِ تَعالی وَ کانَ بِالمُومِنینَ رَحیماً(10) و به این اسم غیر خدا نیز نامیده می شود لیکن معنی آن خاص است چنانچه اشاره شد.

  خواص اسم مبارک الرَّحیم ( مهربان)  

  برای برآمدن تمام حوائج دنیا و آخرت مداومت بر این اسم نافعست و هر کس این اسم را ورد خود قرار دهد سؤال نمی نماید از خداوند چیزی را مگر آن که به او عطا می فرماید و اگرکسی در مهمی فرو مانده باشد چون بر این اسم مداومت نماید گشایش در کارش پیدا شود. عدد کبیر اسم « الرحیم» 258 مرتبه می باشد.

Image result for ‫اسما الله الحسنی ایران‬‎


4- اسم مبارک ربّ ( مربی – خالق)

  الحَمدُ للهِ رَبَّ العالَمینَ

  ترجمه: ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است.

  رب به معنی خالق مطلق یعنی خداست. پدر و استاد و غیره تربیت کننده هستند و تربیت آنان باید زیر نظر یک مربی بزرگ که مربی او هم خداست قرار داشته باشد.

  خداوند متعال در قرآن مجید می فرماید: هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الأُمییّنَ رَسُولاً مِنهُم یَتلُوا عَلَیهِم آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَةَ وَ ان کانُوا مِن قَبلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ

 ترجمه: اوست خدایی که میان اعراب بی سواد، پیامبری بزرگوار از همان مردم برانگیخت تا بر آنان آیات وحی خدا را تلاوت کند و آنها را پاک سازد و شریعت و احکام کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این همه در ورطه جهالت و گمراهی بودند.

  مربی از طرف خداوند، پیغمبر(ص) قرار داده شده و تربیت بعضی، تحت تربیت این مربی قرار دارد. اگر مظهریت برای ربوبیت قائل شویم(یعنی اگر برای مقام ربوبیت خداوند، معتقد به وجود مظاهری در این عالم باشیم ...)

  محمد(ص) و آل محمد(ص) واجد این مقام می باشند که در این صورت تمام ممکنات باید زیر نظر ایشان تربیت شوند.

  خواص: اسم مبارک ربّ ( مربی – خالق)

  هنگام گرفتاری با توجه قلبی به ربوبیت باری تعالی با یک نفس اسم « یا رب» خوانده شود. ( به هر تعداد که ممکن است.

5- اسم مبارک مالک ( دارا)

  مالِکِ یَومِ الدّینِ ترجمه: پادشاه روز جزاست

  مالک به دو معنی آمده یکی پادشاه و صاحب اختیار؛ و دیگری مالک وَ هُوَ مالِکُ المُلکِ وَ المَلَکوتِ

  ترجمه: یعنی ذات مقدسی که حقیقتاً مالک تمامی عوالم موجوات است و مالکیتهای دیگران بر آفریده های او موقتی، مجازی و عاریتی است.

  خواص:

  فرموده اند جهت توانگری و دوام ملک و بزرگی و تسلط و خَدَم و حَشَم(خدمتگزاران و قراولان و پیشروان، کنایه از بزرگی و قدرتمندی.) و مالک شدن املاک و غیره مداومت نماید بر اسم « یا مالک» واگر کسی روز جمعه پیش از طلوع آفتاب 1000 مرتبه این اسم را بخواند تمام حوائج دنیا و آخرت او برآورده شود.

  عدد کبیر این اسم 90 می باشد.

6- اسم مبارک احد ( یگانه- بی همتا)

  قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ بگو، او خدای یکتاست

  احد مربوط به ذات باری تعالی است که نفی جزئیت می کند از ذات

  خواص:

  1- برای راسخ و ثابت ماندن ایمان و اعتقادات صحیح در تمام مراتب زندگی در هر روز 13 مرتبه ذکر « یا احد» خوانده شود با توجه به حقیقت احدیت ذات باریتعالی.

  2- جهت مغلوب نشدن در تمام مراتب و مراحل زندگی در یک مجلس، 1001 مرتبه « یا احد» خوانده شود.

  3-برای کسب نورانیت از غذا، قبل از خوردن آن گفته شود:

  لا الهَ الاّ اللهُ احَداً صَمَداً لاحَولَ و لاقُوَّةَ الاّ بِاللهِ

  4- برای رفع ترس از عذاب قبر و آخرت و ناراحتی های دنیوی، به شرط تعمد بر انجام ندادن اعمالی که عقوبت بدنبال دارد، شب، هنگام خواب به پهلوی راست خوابیده، گونه راست را روی کف دست راست گذاشته و 101 مرتبه بگوید:

  لا الهَ الاّ اللهُ احَداً صَمَداً لاحَولَ و لاقُوَّةَ الاّ بِاللهِ

 Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎

7- اسم مبارک صمد( بی نیاز)

  اللهُ الصَّمَدُ

  ترجمه: خدا بی نیاز و همه به او نیازمندیم.

  ین اسم، فقط یک بار در قرآن آمده و تعلق آن منحصر به ذات اقدس الهی است. امام باقر(ع) فرموده اند: صمد، بزرگی است که بالاتر از وی، امر و نهی کننده ای نباشد

  خواص:

  1- جهت رفع هر گرفتاری در هر روز 124 مرتبه ذکر « یا صمد» خوانده شود.

  2- برای بستن دهان دشمن ذکر « الصمد» خوانده شود.( تعداد مشخصی ندارد)

Related image


8- اسم مبارک محیط( در بر گیرنده)

  واللهُ مُحیطٌ بِالکافِرینَ

  ترجمه : و خدا بر کافران احاطه دارد

  محیط به کسی اطلاق می شود که بر تمام ممکنات( یعنی موجودات) احاطه دارد.

  خواص:

  1- هنگام طلب علم، برای توانایی فوق العاده پیدا کردن در یادگیری و حفظ دانش( علمی که ممنوعیت شرعی نداشته باشد) در هر روز 67 مرتبه ذکر « یا محیط» خوانده شود

Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎


8- اسم مبارک ولی ( صاحب اختیار- یار- دوست- سرپرست)

  اللهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا

  خدا یار اهل ایمان است

  ولایت، به معنی دوستی و محبت می باشد. خدا نسبت به اهل ایمان محبت دارد( محبت تشریعی)(یعنی محبتی که جلوه آن در راهنمایی ایشان توسط خداوند به واسطه دین الهی بروز می یابد.) و نیز به معنی یار می باشد، خدا یاری کننده اهل ایمان ( اهل بیت ع) است.

 

 ولایت به معنی حکومت است و خداوند متعال بر تمام موجودات حکومت می کند لذا حکومت و ولایت مطلقه از آن خداست و مظهر ولایت، محمد(ص) و آل محمد(ص) و جانشینان بر حق آنان می باشند.

  خواص:

  1- برای جا گرفتن محبت خود و زیاد شدن آن در دل دیگری، مانند حضرت ولی عصر(عج)، در هر روز 46 مرتبه ذکر « یا ولی » خوانده شود.

  2- برای مصون ماندن خانه در مقابل سیل، زلزله، دزد و بلایای دیگر اسم « یا ولی» را روی سطح داخلی ظرفی نوشته بعد داخل آن آب ریخته و در پای ارکان خانه بریزند

Related image


9- اسم مبارک حی( همیشه زنده)

 

 اللهُ لا الهَ الاّ هُوَ الحَیَّ القَیُّومُ

  ترجمه : به حقیقت، خداوند یکتاست که جز او خدایی نیست و زنده و پاینده است

  حیات خداوند، ذاتی است. او زنده ای است ازلی و ابدی(همیشه بوده و همواره خواهد بود.) و حیات موجودات زنده نیز قائم به اوست.

  خواص:

  1- برای شفای مریض 19 مرتبه « حیّ» کنار او خوانده شده و به او دمیده شود.

  2- برای جلوگیری از مرگ فجاة ( مرگ ناگهانی) بعد از هر نماز واجب 18 مرتبه در سجده گفته شود «یا حیّ».

  3- در گفتن ذکر « الحیّ» به تعداد 18 مرتبه بعد از نمازهای واجب تاکید شده است.

  4- برای جلوگیری از مرگ سکته 18 مرتبه ذکر « یا حیّ» و یا « الحیّ» خوانده شود.

  5- برای شفای بیماری که دیگر امیدی به شفای او به وسیله اطبا نیست، 1001 مرتبه ذکر « یا حیّ» کنار ظرف آب با قصد شفای بیمار گفته شود؛ سپس از آن آب به پیشانی و گونه های مریض مالیده و کمی هم به او بنوشانند.

  6- جهت رفع اندوه دل در یک مجلس 1001 مرتبه « یا حیّ» خوانده شود.

  7- برای طولانی شدن عمر اسم « حیّ» روی نگین انگشتری حک شود و همراه داشته باشد.

https://s27.picofile.com/file/8458067926/c5c3a02d49de958a759a20219931df06_allah_menu_2314347911.jpg


10- اسم مبارک قیّوم ( همیشگی و پاینده)

  اللهُ لا الهَ الاّ هُوَ الحَیُّ القَیُِومُ

  ترجمه: الله، خدای یکتایی است که جز او خدایی نیست و او زنده و پاینده است(25).

  قیوم به وجودی اطلاق می شود که قائم به ذات است. تمام موجودات حتی وجود مقدس حضرت مهدی(عج) قائم به غیر هستند ، اما ذات حضرت احدیت قائم به ذات است و قیومیت، منحصر به ذات اقدس احدیت می باشد.

  خواص:

  1- برای رفع مشکلی که از هیچ طریق حل نشده 156 مرتبه ذکر « یا قیوم» خوانده شود.

  2- برای رفع موانع دنیوی و اخروی 1001 مرتبه گفته شود: « یا حَیُّ یا قَیُّومُ یا لا اله الاّ اللهُ مُحمَّد رَسُولَ اللهِ عَلِیُّ وَلِیُّ اللهِ

  3- برای جلوگیری از مشکلات، بر گفتن ذکر یا حَیُّ یا قَیّومُ به تعداد 19 مرتبه بعد از نمازهای واجب تاکید شده است.

Related image

 

11- اسم مبارک علیّ( بلند مرتبه)

  ... وَ هُوَ العَلی العظیم

  ترجمه: و او توانا و بالا و برتر و با عظمت است.

 

 علی به کسی اطلاق می شود که از نظر مرتبه و مقام از همه بالا و برتر است و در این مرتبه قاهر و محیط بر تمام ممکنات است.

  خواص:

  1- برای ادای دین و قرض و جلوگیری از فقر 110 مرتبه « یا علیّ » خوانده شود.

  2- برای رفع بیماری وسواس، دست را روی سینه کشیده و بگوید: « بَسمِ اللهِ وَ بِاللهِ محمّد رَسُولُ اللهِ لاحَولَ وَ لاقُوَّةَ الاّ بِاللهِ العَلِیِّ العَظیمَ امحِ عنِّی ما أجِدُ ( این عمل را 3 بار تکرار نماید.)

  3- برای غنی شدن از نظر مادی برای همیشه اسم « علی » روی نگین انگشتری حک شود و همراه داشته باشد.

12- اسم مبارک عظیم ( بسیار بزرگ)

  وَ هُوَ العَلِیُّ العَظیمُ

  ترجمه : و اوست خدای بلند مرتبه با عظمت و بزرگ.

  منظور از « عظیم» در معنی بزرگ، بزرگی نسب نیست، بلکه منظور، غیرقابل وصول و درک بودن است.

  خواص:

  1- برای نجات فوری از قرض سنگین 1002 مرتبه خوانده شود: سُبحانَ اللهِ وَ بِحَمدِه ِ سُبحانَ الله العَظیمُ

  2- برای وسعت رزق و روزی، 100 مرتبه گفته شود: سُبحانَ اللهِ وَ بِحَمدِهِ سُبحانَ اللهِ العَظیمُ

13- اسم مبارک حلیم( همیشه بردبار)

  وَ اللهُ غَفُورٌ حَلیمٌ (و خدا، آمرزنده و بردبار است.

  خداوند، حلیم است. یعنی در مجازات تبهکاران تعجیل( شتاب) روا نمی دارد و در مقابل جهالت بندگان، بسیار صبور است.

  خواص:

  برای پیدا کردن آرامش، بردباری و صبر در مقابل مشکلات، افراد و غیره در هر روز 88 مرتبه ذکر« یا حلیم» خوانده شود.


Image result for ‫اسماء الله الحسنى فارسی‬‎

14- اسم مبارک خبیر( همیشه آگاه)

  وَ اللهُ بِما تَعمَلُونَ خَبیرٌ (همانا خدا بدانچه می کند داناست.

  خبیر به عالمی اطلاق می شود که به باطن همه اشیاء علم دارد و واقف به کلیه امور مخلوقات است.

  خواص:

  1- جهت راه یافتن به امری پنهانی هر روز 100 مرتبه ذکر « یا خبیر» گفته شود.

  2- برای پی بردن به یک امر نهان- حتی امور برزخی و اطلاع پیدا کردن از حضرت مهدی( عج) – 812 مرتبه ذکر« یا خبیر» خوانده شود

15- اسم مبارک علیم( همیشه دانا)

  « أنَّ اللهَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلیمٌ (هر آینه خداوند به هر چیز، داناست.

  علم حضرت احدیت اضافه بر ذات او نیست بلکه عین ذات اوست، لذا خداوند، اموری را که مخلوقات، توان درک آنها را ندارند درک می کند و چیزی از او پنهان نبوده و نیست و هیچ مانعی او را از فهم و ادراک مطالب عاجز نمی گرداند ولی برای مخلوق چنین ناتوانی و عجزی وجود دارد.

  خواص:

  1- برای برخوردار شدن از علم اشراقی( علمی که اکتسابی نیست)(4) در هر روز 150 مرتبه « یا علیم» خوانده شود. بهترین وقت برای گفتن این ذکر، هنگام سحر می باشد و حداقل تعداد این ذکر 10 مرتبه در روز است.

  العِلمُ نُورٌ یَقذِفُهُ اللهُ فی قَلبِ مَن یَشاءُ. ( دانش حقیقی، نوری است که خداوند پرتو آن را در دل هر کس که بخواهد می افکند. )

https://s26.picofile.com/file/8458067650/%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7_%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%B3%D9%86%DB%8C.jpg

16- اسم مبارک حکیم( راست گفتار و درست کردار)

  انَّکَ انتَ العَلیمُ الحَکیمُ ( (خداوندا!) همانا تو دانا و حکیمی.

  حکیم به ذاتی اطلاق می شود که قول و فعلش از سر حکمت و راستی است؛ ظاهر و باطن اشیاء را می داند و بر اساس حکمت و مصلحت عمل می کند.

  خواص:

  1- برای باز شدن دریچه ای از حکمت به عالم قلب و دل، بعد از نیمه شب 87 مرتبه ذکر« یا حکیم» گفته شود.

  2- برای پیدا کردن گمشده یا معلوم شدن مجهولی بر ذکر « یا حکیم» در طی شبانه روز مداومت شود.

Related image


17- اسم مبارک بصیر( ینای همیشگی)

  انَّ اللهَ بِما تَعمَلُونَ بَصیرٌ (همانا خداوند به آنچه انجام می دهید، بیناست.)

  خداوند متعال بصیر به ذات است و برای دیدن، نیازی به آلت بینایی( چشم) ندارد و به همه امور چه پنهان، چه آشکار بیناست.(چرا که اگر ذات اقدس اله، العیاذ بالله، برای دیدن به آلتی مانند چشم نیازمند باشد، آنگاه محتاج به غیر خود است و هر چیز که محتاج به غیر خود است، ناقص است و خداوند از هر نقصی مبراست.)

  خواص:

  1- برای راه یابی به امور پنهان و بصیرت پیدا کردن در هر روز 101 مرتبه « یا بصیر» خوانده شود.

  2- برای این که بهتر و سریعتر به نتیجه بالا برسند، 10 جمعه متوالی، بعد از نافله صبح تا قبل از ظهر، 302 مرتبه ذکر « یا بصیر» خوانده شود.

18- اسم مبارک سمیع( همیشه و بسیار شنونده)

  وَاللهُ سَمیعٌ عَلیمٌ (و خدا به اقوال و احوال همه شنوا و داناست.

 

 اِنَّکَ انتَ السَّمیعُ العَلیمُ ( ( خداوندا) همانا تو شنونده دانا هستی.

  انسان در شنیدن، علاوه بر نیروی شنوایی به آلت شنوایی(گوش) هم نیاز دارد ولی خداوند متعال، سمیع به ذات است، یعنی بدون نیاز به آلت شنوایی تمامی گفت و شنودها، سر و نجوا(گفتگوی پنهان و در گوشی .) ، جَهر(صدای بلند.) و اِخفا (صدای آهسته.) و نُطقها و سکوتها را بی هیچ واسطه ای می شنود و همه برای او یکی است.

  خواص:

  برای استجابت دعا قبل از اذان صبح یا بعد از نماز نافله صبح ( بعد از اذان) 180 مرتبه ذکر« یا سمیع» خوانده شود.

  تعداد کبیر این ذکر 180 و تعداد وسیط آن 18 و تعداد صغیر آن 9 می باشد.

Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎


19- اسم مبارک حمید( ستوده و پسندیده )

  انَّ اللهَ غَنیٌّ حَمیدٌ (همانا خداوند از خلق بی نیاز و به ذات خود ستوده است.

  حمید، اوست که استحقاق حمد و ستایش دارد و در حال شدت و رخاء (آسانی و راحتی) مورد ستایش قرار می گیرد. اوست که ابتدا خلقت نموده و اوست حکیمی که در افعال او غلط و خطا وجود ندارد.

  خواص:

  1- برای متخلق شدن (یعنی مجهز شدن به اخلاق و صفات.) به اخلاق خدایی و رفع صفت لغوگویی و فحاشی در هر روز 62 مرتبه ذکر « یا حمید» خوانده شود.

  2- برای رفع صفت لغوگویی و فحاشی شخصی که به راحتی قابل اصلاح نیست، اسم « یا حمید» و یا «الحمید» داخل ظرفی نوشته شود، سپس درون آن آب ریخته تا نوشته ها شسته شوند و بعد به شخص مورد نظر داده شود که بنوشد.

  3- برای رسیدن به منظور بالا( مورد 2) کنار غذایی که شخص قصد خوردن آن را دارد 62 مرتبه ذکر« یا حمید» خوانده شود

 Related image

20- اسم مبارک غنی( همیشه بی نیاز)

  اِنَّ اللهَ غَنیٌّ حَمیدٌ، (همانا خداوند، بی نیاز ستوده است.)

  خداوند متعال، غنی مطلق است،(یعنی هرگز، در هیچ جا و از هیچ بابتی، به هیچ چیز و هیچ کس و .... محتاج نیست.) طبق فرمایش قرآن کریم، تمام ممکنات در قبال او فقیر هستند: یا ایُّها النّاسُ انتُمُ الفُقَراءُ الَی اللهِ وَ اللهُ هُوَ الغَنِیُّ الحَمیدُ (ای مردم! شما همگی به درگاه خداوند متعال نیازمند و محتاجید و تنها خداست که از هر چیز بی نیاز و غنی بالذّات و ستوده است.

  خواص:

  1- برای جلوگیری از فقر و بهبودی وضعیت مالی در هر روز 100 مرتبه ذکر« یا غنی» خوانده شود.

  2- برای رفع شدید و ضیق معیشت و همچنین غنای معنوی 10 جمعه متوالی هر بار 1060 مرتبه ذکر « یا غنی» گفته شود.

  3- برای نجات پیدا کردن از فقر و زیاد شدن روزی در هر روز 110 مرتبه این دعا خوانده شود: اللّهُمَّ اغننِی بِحَلالِکَ عَن حَرامِکَ وَ بِفَضلِکَ عَمَّن سِواکَ،(20) این دعا را حضرت رضا(ع) در عالم خواب به مرحوم ملا زین العابدین گلپایگانی، استاد میرزای شیرازی، سفارش فرمودند

 Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎

21- اسم مبارک واسع( گشایشگر و بی نیاز)

  واللهُ واسِعٌ عَلیمٌ،(خدا به حقیقت، توانگر و داناست.)

  واسع، آن غنی مطلق است که فقر را برطرف می کند و تمام حاجات را برآورده می کند و به رزق، وسعت می بخشد.

  خواص:

  1- برای وسعت رزق در هر روز 137 مرتبه ذکر« یا واسع» خوانده شود.

  2- برای وسعت پیدا کردن علم در هر روز 137 مرتبه ذکر« یا واسع» خوانده شود.

  3- برای رفع خوف و ترس دل در هر روز 137 مرتبه ذکر« یا واسع» خوانده شود.

انَّ اللهَ بِالنّاسِ لَرَئوفٌ رَحیمٌ (همانا خداوند بر مردم، رئوف و مهربان است.)

  خداوند صاحب رأفت و مهربانی توأم با نوازش است و او رحمان است و رحیم؛ و رئوف، به معنی رحمان است و مراد از رأفت و رحمت واسعه خداوند، محمد و آل محمد(ع) هستند و اگرچه همه اهل بیت، مظهریت نام خدا را دارند، در میان این دودمان پاک، رأفت صفت زبانزد حضرت علی بن موسی الرضا(ع) می باشد.

  خواص:

  1- برای کشیدن دل شخصی( اشخاصی) به سوی خود و مهربان کردن او در هر روز 10 مرتبه ذکر« یا رؤوف» خوانده شود.

  2- اگر کسی به شما ظلمی کرده و می خواهید نسبت به شما مهربان و از ستم خود نادم( پشیمان) شود و حتی عذرخواهی کند، در روز جمعه، بعد از نماز صبح 200 مرتبه ذکر« یا رؤوف» بگویید.

22- اسم مبارک بَدیع

 بَدیعُ الَّسمواتِ وَالأَرضِ (هم او آفریننده آسمانها و زمین است.)

  خداوند مبدع است؛ یعنی ابداع کننده خلق از عدم به وجود. هیچ مخلوق یا ممکنی در هیچ مقامی مبدع نیست جز خداوند متعال، حتی 14 معصوم.

  خواص:

  برای راه یافتن به علوم غریبه، روز شنبه که متعلق به این امر است، به نیت این عمل، غسل انجام داده و دو رکعت نماز، مثل نماز صبح خوانده و سپس هفتاد هزار مرتبه بدون توقف و حرف زدن در بین ذکر گفتن، ذکر« یا بدیع » بگوید؛ سپس به تعداد 700 عدد حرف « ز» را روی کاغذ سفیدی نوشته و هنگام غروب آفتاب کاغذ را در قبرستان زیر خاک مدفون سازد و در حین مدفون کردن کاغذ، 70 مرتبه بگوید: یا مُبدِعُ یا عَلاّمُ. توجه شود که هنگام دفن کاغذ، کسی نباید عامل را ببیند. در موقع گرفتن ذکر« یا بدیع»، اگر در حالات عامل، تغییری غیر عادی پیش آید، نباید بترسد. زنان، بدون اذن شوهران خود، اجازه این کار را ندارند و توفیق نمی یابند(« علوم غریبه» یا علوم« فاطمی»، دانشهایی نهانی است که به واسطه آنها می توان در قوای طبیعی و نیز در عالم ملکوت رسوخ کرد و بر برخی حقایق آگاهی یافت و به بعض امور ناشدنی دست یازید.).

23- اسم مبارک قابض( گیرنده و گردآورنده)

  وَاللهُ یَقبِضُ وَ یَبسُطُ (و خدا در فرو می گیرد و برمی گشاید.)

  معنی دیگر قابض، مالک است. یعنی همه ممکنات در ملکیت خداوند می باشند. از ذکرهای دائمی حضرت عزرائیل(ع)، « یا قابض» می باشد.

  خواص:

  برای گرفتن حق از غاصب حق، 903 مرتبه ذکر « یا قابض» خوانده شود.

باسط ( گشاینده، دهنده)

  وَاللهُ یَقبِضُ وَ یَبسُطُ (و خدا در فرو می گیرد و برمی گشاید. )

  باسط، منعمی (نعمت دهنده.) است مفضل(برتر و بالاتر از سایرین .). خداوند متعال، دست دهنده دارد. منعم حقیقی، اوست و تمامی نعمات در ید او و مخلوق اوست. مظهر اسم« باسط» خداوند در این زمان، وجود مقدس حضرت مهدی(عج) است و وسیله ایصال(رسیدن نعمات از حضرت احدی به مخلوقات.) کل نعمات، ایشان می باشند. « یا باسط»، از ذکرهای دائم حضرت میکائیل(ع) است.

  خواص:

  1- جهت جلوگیری از فقر، بخل، مرض و برای غنی شدن از نظر مادی در هر روز بین الطلوعین( بعد از طلوع فجر تا قبل از طلوع آفتاب) 10 مرتبه « یا باسط» خوانده شود.

24- اسم مبارک قریب( نزدیک)

  وَ اذا سَأَلَکَ عِبادی عَنّی فَإنّی قَریبٌ

  ( ( ای رسول!) هرگاه بندگان من از دوری و نزدیکی من از تو بپرسند، من به آنها نزدیکم. )

  حق تعالی، به واسطه علمش بر همه موجودات و مخلوقات، حتی از خودشان به آنها نزدیکتر است و هیچ پرده ای در برابر قرب او قرار ندارد؛ اما این حجابهای نورانی و ظلمانی ماست که سبب می شود از نور الهی کمتر بهره مند شویم وگرنه خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است.

  خواص:

  جهت رفع تمام دشواریها در هر روز 312 مرتبه « یا قریب» ( و یا حداقل 30 مرتبه) خوانده شود.


Related image

25- اسم مبارک قدیر( بسیار و همیشه توانا)

  إنَّ اللهَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ (همانا خداوند بر همه چیز قادر است.)

  القَدیرُ فَعیلُ وَ الفَعیلُ أبلَغُ مِنَ الفاعِلِ، قدیر بر وزن فعیل است و فعیل در توان، قدرتمندتر و رساتر از فاعل است. قدیر، ذات مقدسی است که بر هر امری که مشیّت و اراده او بدان تعلق گیرد توانا است و در ایجاد هیچ ممکنی عاجز نیست و بیرون رفتن از تصرف او محال است. وجوب ذاتی او از همه جهات و حیثیات و حقیقت او، صرف همه کمالات است و هیچ یک از کمالات او محدود نیست بلکه نامتناهی می باشد.

  اقرار به این مطلب، امری است فطری همچنان که اقرار به اصل وجود صانع عالم از فطریات کافه مصنوعات(همه مخلوقات.) است و همه اشیا از ذَوی العقول(موجودات فاقد قدرت اندیشه) و علویات (موجودات عوالم بالا و روحانی، مانند ملائک.) ، سفلیات(موجودات عوالم پایین مانند سنگ و گیاه و حیوان.) و مجردات(موجوداتی که از مکان و محدودیتهای مادی، فارغند) و مادیات، به آن معترفند. همچنین همه آنها به اقتضای فطرت اصلیه ذاتیه خود اقرار دارند که تنها خدا، قادر متعال است.

  خواص:

  هر کس اسم « القدیر» را در وقت وضو بسیار بگوید بر دشمن غالب شود و به جهت قوت قلب و تسلط بر امور و اندازه قرار دادن هر چیزی این ذکر، مجربست. برای این قسم، تعداد ذکر نشده است و باید بر آن مداومت نمود.

 Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎

26- اسم مبارک تواب( بسیار رجوع کننده- توبه پذیر)

  إنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحیمُ (همانا او توبه پذیر و مهربان است.)

  یکی از وسایلی که به وسیله آن می توان پس از ارتکاب معصیت و غفلت دوباره به پیشگاه خداوندی تقرب پیدا کرد توبه است. خداوند مهربان، بلافاصله بعد از ندامت و عزم بنده بر ترک معاصی، پذیرای توبه عبد می شود. مرحله نخست توبه، ندامت است و هم در این مرحله است که بخشش و غفران و محبت خداوند، شامل حال بنده می شود. چنانچه قرآن کریم نیز می فرماید:

 

 إنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوّابینَ و یُحِبُّ المُتَطَهَّرینَ (همانا خدا آنان را که پیوسته به درگاهش توبه و انابه (زاری و شیون از بابت پشیمانی از ارتکاب معاصی) کنند و نیز پاکیزگان که از هر آلایش دورند را دوست می دارد.)

  امام باقر(ع) نیز در توصیف وسایل قرب به خدا و پذیرش توبه می فرمایند: رشته اتصال بین رضوان خدا و مخلوقات، ما هستیم.

  خواص:

  به جهت نجات از وسوسه های شیطانی و ترس از جن هر روز بعد از نماز صبح 30 مرتبه ذکر « التواب» خوانده شود و در هنگام گرفتاری شدید به وسوسه، به تعداد کبیر این اسم که 409 مرتبه می باشد ذکر گفته شود



27- اسم مبارک إله ( معبود)

  إلهاً واحِداً وَ نَحنُ لَهُ مُسلِمُونَ

  ( خداوند یکتا، همان) معبود یگانه است و ما مطیع فرمان اوییم.(

  اله تمام اشیاء خداست؛ یعنی موجودیت تمام اشیاء به وجود مطلق او وابسته است. ( به شرح « الله» مراجعه شود.)


Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎


28- اسم مبارک واحد( یکتا و یگانه)

  إلهاً واحِداً وَ نَحنُ لَهُ مُسلِمُونَ

  ( خداوند یکتا، همان) معبود یگانه است و ما مطیع فرمان اوییم.

  فاعل بافعل، ذات حضرت احدیت است و بس؛ یعنی در ذات و صفات یگانه است. اگر بخواهیم خداوند متعال را به « یا واحد» بخوانیم هیچ توجه به اعداد نیست.

  خواص:

  1- برای متوجه کردن دلها به سوی خود در هر روز 10 مرتبه ذکر« یا واحد» خوانده شود.

29- اسم مبارک غفور( غافر) ( همیشه آمرزنده و پوشاننده)

  إنَّ اللهَ غَفورٌ رَحیمٌ - همانا خدا آمرزنده و مهربان است.

  غفور به کسی اطلاق می شود که بسیار رحیم است و گنهکاری را که به او رجوع کرده مورد بخشش و مغفرت قرار می دهد.

  خواص:

  1- اگر کسی معصیتی کرده اما پشیمان است و نمی خواهد در دنیا، برزخ و آخرت رسوا شود( حتی در مقابل فرشتگان) ظهر روز جمعه، 1286 مرتبه ذکر« الغفور» را بخواند.

  2-به جهت رفع وسواس شیطانی حتی در عبادات، هر روز بعد از نماز صبح 100 مرتبه ذکر« الغفور» خوانده شود.


Related image


30- اسم مبارک وهاب( بسیار بخشنده)

  إنَّکَ أنتَ الوَهّابُ - ( بار خدایا!) همانا که تو بسیار بخشنده ای.

  خداوند متعال معطی بلاعوض(یعنی در ازای چیزی که می بخشد، توقع بازگشتی ندارد)است و در مورد خواسته ها هیچ محدودیتی برای درخواست کننده از او وجود ندارد.

  بخشش خداوند دو نوع است:

  1-بخشش عام: در دعای ماه رجب می خوانیم:

  یا مَن أرجُوهُ لِکُلِّ خَیر وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِندَ کُلِّ شَرٍّ یا مَن یُعطِی الکَثیرَ بِالقَلیلِ یا مَن یُعطی مَن سَأَلَهُ یا مَن یُعطی مَن لَّم یَسأَلهُ وَ مَن لَم یَعرِفهُ تَحَنُّناً مِنهُ وَ رَحمَةً ...

  2-بخشش خاص: که صفت « وهابیت» خداوند متعال، مربوط به بخشش های خاص اوست.

  خواص:

  1- به جهت استفاده از بخششهای مادی خدا و غنای مادی، در ثلث آخر هر شب، در سجده 14 مرتبه ذکر« یا وهاب» خوانده شود.

  2- برای برخوردار شدن از بخششهای خاص خدا و ریشه کن شدن کلی فقر در هر شبانه روز، 100 مرتبه ذکر« یا وهاب» خوانده شود.

  3- برای برخوردار شدن از عطایا و عنایات خاصه خداوند در هر زمان که حال خوشی پیدا شود خدا را این گونه خطاب نماید:   یا واهِبَ العَطایا أعطِنی

Related image


31- اسم مبارک سمیع الدعا: مجیب الدعا ( شنونده و اجابت کننده دعا)

  إنَّکَ سَمیعُ الدُّعاء - ( خداوندا!) همانا تو شنونده و پاسخ دهنده دعا هستی.

  خواص:

  1- مداومت بر این اسم شریف،موجب استجابت دعاست.

  2- نوشتن این اسم بر ظرف چینی با مشک و زعفران و شستن آن با روغن گل و چکانیدن آن در گوش کر موجب شفاست.

  عدد کبیر اسم « سمیع الدعاء»، 180، وسطش 18 و صغیرش 9 است. در روز، حداقل 9 مرتبه این اسم خوانده شود.

32- اسم مبارک قائم( ایستاده)

  ... وَ أولوالعِلمِ قائماً بِالقِسطِ - و صاحبان علم برپادارندگان عدل و دادند.

  خواص:

  1- هر که چهل روز مواظبت نماید به عدد کبیر اسم « القائم» ( 151 مرتبه) بعد از نماز صبح برای او قدرت عالی در زبون ساختن نفس سرکش پدید آید و رازهایی مخفی در این اسم وجود دارد.

  2- به جهت طولانی شدن عمر تا ظهور حضرت مهدی( عج) در هر شبانه روز 151 مرتبه ذکر « یا قائم» خوانده شود

33- اسم مبارک شهید( گواه و کسی که چیزی بر او پنهان نباشد)

  وَاللهُ شَهیدٌ عَلی ما تَعمَلُونَ - و خداوند گواه حاضر است بر آنچه که می کنید.

  شهید بر وجودی اطلاق می شود که هیچ غیبی برای او وجود ندارد و بر همه اسرار واقف است و در همه جا حاضر و ناظر می باشد.

  خواص:

  1- برای آگاه شدن از امور پنهانیدر هر شبانه روز 70 مرتبه ( یا بیشتر) ذکر « یا شهید» خوانده شود.

  2- برای پیدا شدن گمشده، بر روی چهار گوشه کاغذ سفید، اسم « یا شهید» و در وسط آن، اسم گمشده را بنویسد؛ سپس در هفت روز متوالی، در هر روز 7 مرتبه گفته شود « یا شَهیدُ ألحِق» و در این هفت روز، کاغذ همراه شخص باشد

Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎


34- اسم مبارک الرقیب ( حافظ و دیدبان قوم)

  إنَّ اللهَ کانَ عَلَیکُم رَقیباً – به درستی که خدا بر شما نگهبان باشد.

  « الرقیب» به معنی صاحب اختیار هم آمده است، « الرقیب» ذات مقدسی است که نگاهدارنده و مراقب و ناظر مخلوقات است در جمیع احوال، چیزی از حالات ایشان بر او مخفی و پوشیده نیست و اختیار همه با اوست.

  خواص:

  1- به جهت رفع مرضی که طولانی شده در دهانه کوزه یا پارچ، چند مرتبه اسم« یا رقیب» نوشته شده و درون آن آب ریخته و سپس مقداری از آن آب را به مریض بنوشانند.

  2- مداومت بر اسم « یا رقیب» غفلت را از دل بیرون می کند.

  3- خواندن اسم « یا رقیب» به تعداد 7 مرتبه برای دفع دشمن قوی مجربست.

  4- مداومت بر این اسم برای حفظ مال و عیال از جمیع بلایا نافع است. عدد کبیر « یا رقیب»، 312 مرتبه و عدد وسط آن 33 مرتبه می باشد.



35- اسم مبارک حسیب( شمارنده – محاسب)

  کَفی بِاللهِ حَسیباً - خدا برای محاسبه خلق کافی است.

  خداوند، تمام افعال ما را از نیک و بد بَر می شمارد و به آنچه در نهان و آشکارا انجام می شود عالم است، لذا در حدیث آمده است:

  حاسِبوا أنفُسَکُم قَبلَ أن تُحاسِبوا.

  ترجمه: به حساب خود رسید قبل از این که به حساب شما برسند.

  خواص:

 

 1- جهت نظم پیدا کردن در کارها روزی 80 مرتبه ذکر« یا حسیب» گفته شود.

  2- جهت دفع شر دشمنی که شرش غیر مستقیم می رسد، مداومت بر این ذکر نافع است.



36- اسم مبارک العَفُوّ ( محو کننده گناهان- بسیار بخشنده)

  إنَّ اللهَ کانَ عَفُوّاً غَفُوراً(16)- همانا خداوند آمرزنده و بخشنده است.

  العَفُوُّ مُشتَقٌ مِنَ العَفو عَلی وَزنِ فَعولِ وَ العَفُوُ المَحوُ

  « عفو» در لغت به معنی پاک نمودن و محو کردن است. « العفو» ذات مقدسی است که با نهایت کمال و قدرت و عظمت و جلالت خویش در صدد انتقام بر نمی آید و محو کننده گناهان مهلکه ( میراننده دل و جان ) است و به اندک بهانه ای از آنها می گذرد و بنده، هر اندازه گناه کرده باشد چون به در خانه او رود عفو می گردد:

  مـا مـحـو تـجـلـی الـهـــیـم

  آسوده ز حُبّ مال و جاهیم  // عریان ز لباس خود پرستی // وارسته ز جُبّه(ردایی که بر دوش افکنند.)و کلاهیم // هـمواره بـه مسنـد قـنـاعـت در کشـور فـقـر پـادشـاهیم  // داریم  امـید عفـو، هـر چـنـدمستـغـرق لـُجـّه(دریای عمیق.)گـنـاهـیـم

  خواص:

  1-به جهت محو و بخشوده شدن گناهان و کسب نورانیت در طی شبانه روز بر اسم « العفو» مداومت شود.

  2- جهت رفع وسواس در عبادات و نجاسات، این ذکر زیاد خوانده شود.

  3- مداومت بر اسم شریف« العفو» جهت آمرزش گناهان و توفیق یافتن به توبه، نافع است.

  4- در مفاتیح النجاة نقل کرده اند که هر کس این ذکر را بسیار بخواند وسواس از او زایل شود.


Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎

37- اسم مبارک الوکیل( کفیل، قائم به حفظ حقوق)

  وَ کَفی بِاللهِ وَکیلاً - و خداوند برای نگهبانی و کفالت عالم، کافی است.

  خداوند متعال بهترین کفیل و وکیل است و تمام انسانها باید به او اعتماد کنند. او ایشان را کفایت می کند همچنان که در قرآن مجید می فرماید: حَسبَُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیلُ

  و یا: وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُهُ

  خواص:

  1- به جهت مصونیت در هنگام شنا در دریا( به شرط رعایت اصول عقلانی یعنی آشنایی با شنا یا طوفانی نبودن دریا)، 66 مرتبه ذکر « الوکیل» خوانده شود.

  2- برای مصون ماندن خانه و اثاثیه و اتومبیل از خطرات و آفات و آتش سوزی، 66 مرتبه ذکر « الوکیل» خوانده شود.

  3- به جهت رفع شرّ دشمن، 66 مرتبه ذکر « الوکیل» خوانده شود.

Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎

38- اسم مبارک مُقیت( حافظ، نگهبان)

  وَ کانَ اللهُ عَلی کُلِّ شَیءٍ مُقیتاً - و خداوند بر همه نیک و بد اعمال خلق مراقب است.

  المُقیتُ مَعناهُ الحافِظُ الرَّقیب وَ یُقالُ بَل هُوَ القَدیرُ- « مقیت»، به معنی نگهبان و محافظ دائمی است و به معنای توانمند نیز آمده است.

  در کتاب بحارالانوار به معانی متعدد زیر نیز آمده است: حافظ، نگهبان و صاحب قدرت و سیطره کامل بر ممکنات و آفریننده رزقها و طعامها و رساننده آنها به جمیع اعضای بدنها.

  خواص:

  1- به جهت شفا پیدا کردن مریضی که مأیوس از زندگی است اسم « المقیت» را به تعدادی که جا بشود در ظرفی نوشته، روی آن آب ریخته و به مریض بنوشانند.

  2- به جهت وسعت رزق در شبانه روز 55 مرتبه ذکر « المقیت» خوانده شود( مداومت بر این اسم مبارک برای توسعه رزق لازم است.)

  3- برای برآمدن حوائج و مقاصد، نوشتن این اسم بر کوزه پرآب و نوشیدن از آن مجرب است.

Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎


39- اسم مبارک محیی( زنده کننده) / ممیت( میراننده)

  لا الهَ الاّ هُوَ یُحیی وَ یُمیتُ - هیچ خدایی جز او نیست که او زنده می کند و او می میراند.

 

 « محیی»، خداست. وجود دلالت بر هستی دارد و ضد وجود، نیستی و عدم است. تمام موجودات و مخلوقات مسبوق به عدم هستند.(یعنی زمانی بوده که آنها وجود نداشته اند و بعداً به اراده الهی به وجود آمدند.) خداوند متعال، حیات و ممات را از سر حکمت و برای آزمودن جوهر حقیقی ما خلق کرده است: الَّذی خَلَقَ المَوتَ وَ الحَیوةَ لِیَبلُوَکُم أَیُّکُم أحسَنُ عَمَلاً - اوست خدایی که مرگ و زندگانی را آفرید تا ( جوهره) شما را به نیک و بد عملتان بیازماید.(

  او برای موجودات حیات را قرار داده و جز وجه او، هر موجودی که حیات دارد ممات هم دارد: کُلُّ مَن عَلَیها فانٍ وَ یَبقی وَجهُ رَبِّکَ ذُوالجَلالِ وَالاکرام

  خواص محیی:

  هر کسی مدت یک اربعین ( 40 روز ) بر اسم « یا محیی» مداومت کند و هر روز به تعداد 1740 مرتبه آن را بگوید، عالِم گردد؛ به نوعی کهدر فهم و ادراک و حافظه خود متحیر گردد و چیزی برای وی مجهول نماند و در هر موقعی بخواهد هر مساله و هر مشکلی که لاینحل باشد، با خواندن این اسم باذن الله معلوم کند.

  خواص ممیت:

  هر گاه نفس اماره بر شخصی غالب گردد و او بخواهد نفس را تحت سیطره خویش در آورد، در موقع خواب، دست بر سینه خود نهد و 100 مرتبه بگوید« یا ممیت» و آنقدر تکرار کند تا بخوابد، خدا او را بر نفسش مسلط فرماید. اگر در آخر ماه به نیت قلع و قمع هر جباری، 1001 مرتبه بخواند، آن ستمگر هلاک شود. ختم این اسم برای دفع خصم به مدت چهل روز، هر روز 1470 مرتبه مجرب است.

Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎


40- اسم مبارک نعم المولی و نعم النصیر( چه خوب سرپرست و یاوری)

  وَ ان تَوَلَّوا فَاعلَمُوا أنَّ اللهَ مَولیکُم نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیرُ

  ترجمه: و اگر آن کافران به دین خدا پشت کرده اند، شما مومنان غم مخورید و بدانید که خدا سرپرست شماست؛ چه خوب سرپرستی! و چه خوب یاوری!

  خواص:

  1-جهت رفع حاجات هر روز 350 مرتبه ذکر« نعم المولی و نعم النصیر» خوانده شود.

  2- به جهت دفع خصم و غالب شدن به دشمن، هنگام بروز خطر از جانب آن بر خواندن این اسم به تعداد 350 مرتبه در هر روز مداومت شود و برای گرفتن نتیجه سریعتر، روز جمعه بعد از طلوع آفتاب خدا را به این اسم بخوانید. ( به همین تعداد)

Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎

41- اسم مبارک قوی ( توانا – قدرتمند)

  إنَّ اللهَ قَوِّیٌ شَدیدُ العِقابِ - همانا خدا توانا و سخت کیفر است.

  قدرت و قوت را غالباً توانایی معنا می کنند. خداوند متعال، قوی است و قدرت او عین ذات اوست نه اضافه بر ذات؛ یعنی خداوند، قادر به ذات است نه قادر به قدرت؛ چون قدرت خدا ذاتی است نمی توان گفت که خدا هست ولی قدرت ندارد، لذا در دعای عدیله این گونه می خوانیم: کانَ قَویّاً قَبلَ وُجودِ القُدرَةِ وَ القُوَّةِ

  ترجمه: قوی بود خداوند قبل از آن که قدرت را خلق کند.

  خدا، خالق قدرت و توانبخش موجودات و قوی مطلق است و تمام ممکنات واجد صفت ضعفند(30) « لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الاّ بِاللهِ».

  خواص:

  برای سرنگون کردن دشمن، مقداری آرد را خمیر کرده و تعداد 1000 گلوله به اندازه فندق از آن تهیه کنند. در حین ساخت گلوله ها به هر گلوله یک مرتبه ذکر « القوی» بخوانند و تدریجاً آنها را به یک یا چند پرنده حلال گوشت در یک یا چند روز بدهند تا آن را بخورند.

https://s27.picofile.com/file/8458067692/th_1168846822.jpg

42- اسم مبارک حفیظ ( همیشه نگهبان)

  إنَّ رَبّی عَلی کُلِّ شَیءٍ حَفیظٌ )همانا پروردگار من بر هر چیز نگهبان است.

  اسم مبارک « الحفیظ» به معنی حافظ بلکه مبالغه آن اشاره به حفظ تامه و کامل الهی- جل شأنه- می باشد.

  حفیظ، یعنی آن که خداوند تا زمانی که بقای هر یک از موجودات را مصلحت بداند حافظ و نگاهدارنده آن از تلف شدن و فساد است و این حفاظت، دائمی و مداوم است و محدود به مقطع خلق مخلوق نیست، زیرا محدثات (یعنی چیزهایی که اصالتاً نبوده اند و به اراده و مشیت الهی از عدم و نیستی به وجود آمده اند.)همچنان که در حدوث(موجود شدن.) خود به علت محدثه(علت محدثه، یعنی دلیلی که خلق و به وجود آمدن یک مخلوق زاییده آنست) نیازمندند، به همان گونه در بقای خویش نیز به علت مبقیه (علت مبقیه، یعنی دلیل تداوم هستی یک مخلوق.)نیازمندند و حفیظ بر تمام ممکنات احاطه و عنایت کامله دارد.

  خواص:

  1- جهت نجات از شر شیطان و وساوس اجنه، بر خواندن اسم « الحفیظ» مداومت نمایند که مجربست.

  2- جهت نجات از زندگی نکبت بار، نوشتن اسم « الحفیظ» و بستن آن به بازو موثر است.

  3- مداومت بر خواندن اسم« الحفیظ» در جایی که مار و عقرب زیاد است مفید می باشد.

  4- برای جلوگیری از سقط شدن بچه در دوران حاملگی و یا مردن آن بعد از تولد، اسم « الحفیظ» روی نقره کنده شود و همراه مادرة( قبل از فارغ شدن) و یا همراه بچه بعد از تولد قرار داده شود.

  5- مداومت بر این اسم برای کسی که از مواضع خطر بیمناک است، نافع و سریع الجابت می باشد و ذاکر این اسم، پیوسته از غرق و سوختن و سایر مهلکات و موذیات زمینی و دریایی- بإذن الله- محفوظ است.

  6- هر کس این اسم را بعد از نماز( صبح، ظهر یا عصر) روز جمعه 998 مرتبه با خط باریک و ریز روی کاغذ بنویسد و بر بازو بندد، از وساوس شیطان و خوف سلطان و بیم مار و عقرب و خیالات فاسده در امان حضرت سبحان خواهد بود.

Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎


43- اسم مبارک المجیب ( اجابت کننده)

  إنَّ رَبّی قَریبٌ مُجیبٌ همانا خدا به همه نزدیک است و دعای خلق را می شنود و اجابت می کند

  خواص:

  1- جهت رفع حوائج مهم ( یک یا چند حاجت)، کمی بعد از طلوع آفتاب روز جمعه یا در صورت موفق نشدن، بعد از نماز ظهر و عصر روز جمعه، 1001 مرتبه خواندن اسم« المجیب» بسیار مجرب است.

  2- هر کس 1001 مرتبه « المجیب» بگوید و به درگاه خداوند عرض حاجت نماید، مأیوس نگردد.

  3- مداومت بر اسم مبارک « المجیب» فرد را از نکبت و ذلت نگه می دارد.

  4- بعضی گفته اند هر کس در آخر هر دعایی 26 مرتبه بگوید « یا سَریعُ یا مُجیبُ» دعایش به اجابت می رسد.

Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎


44- اسم مبارک المَجید( بزرگوار )

  إنَّهُ حَمیدٌ مَجیدٌ خدا بسیار ستوده صفات و بزرگوار است.

  المَجیدُ مَعناهُ الکَریمُ العَزیزُ (8) و از این جاست قول خداوند تبارک و تعالی :

  بَل هُوَ قُرآنٌ مَجیدٌ (بلکه آنچه تکذیب کردند قرآن مجید است.

  قرآن مجید یعنی: کتاب کریم، شریف، بزرگوار و عزیز قرآن و مجید در لغت، یعنی دارای شرف و بزرگواری.

  خواص:

  1- جهت رفع و دفع ذلت و خواری و تبدیل آن به عزت در هر روز 99 مرتبه ذکر« المجید» خوانده و به خود دمیده شود.

  2- مداومت بر اسم « المجید» موجب شفای هر دردی است.

  3- مواظبت بر این اسم در خلوت، بر نور دل می افزاید.

Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎

45- اسم مبارک الودود( بسیار دوست دار)

  إنَّ رَبّی رَحیمٌ وَدودٌ (همانا پروردگار من مهربانی است دوستدار)

  خداوند، همه مخلوقات را دوست می دارد، چرا که سبب خلقت مخلوقات محبت ذات است به ذات: کُنتُ کَنزاً مَخفِیّاً فَأحبَبتُ أن أُعرَفَ فَخَلَقتُ الخَلقَ لِکَی أُعرَفَ

  خواص:

  1- جهت باز شدن تمام گره ها و رفع مشکلات در هر روز 77 مرتبه ذکر« الودود» خوانده شود.

Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎


46- اسم مبارک باقی ( همیشه جاوید)

  وَ یَبقی وَجهُ رَبِّکَ ذُو الجَلالِ وَالاکرامِ )و ذات خدای منعم و با جلال و عظمت، زنده ابدی است.

  فنا، ضد بقاست. ازلیت، خاص ذات اقدس احدیت است.(یعنی این که وجودی از « بی نهایت گذشته» موجود بوده باشد، تنها و تنها، ویژگی وجود خداوند است.) از سوی دیگر ابدیت نیز تنها به ذات حضرت حق اختصاص دارد و تنها خداست که باقی و پاینده جاوید است. موجودی که مسبوق به عدم است، ابدی نیست.(موجودی که در بخشی از زمان گذشته مثلاً یک میلیون سال پیش نبوده است، ازلی نیست و موجودی که در ده میلیارد سال بعد، بیشتر یا کمتر، وجود نداشته نباشد، هم لاجرم ابدی نیست.) ممکنی که ابدی است، باقیست به بقای خدا(موجودی که در وجود خود به اراده الهی موکول و وابسته است، اگر هم بقا داشته باشد و تا ابد وجود داشته باشد، این بقا و وجود را مرهون اراده الهی است.) و اراده خدا تعلق گرفته است به بقای او. خداوند متعال، برای محمد(ص) و آل محمد(ع)، اراده بقا فرموده است و ایشان، باقی به بقای خدا هستند.

  خواص:

  به جهت طولانی شدن عمر همراه با طاعت خدا در هر روز 113 مرتبه ذکر« یا باقی» خوانده شود.

Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎


47- اسم مبارک ذوالجلال و الاکرام( دارای بزرگی و بزرگواری و بنده نواز)

  وَ یَبقی وَجهُ رَبِّکَ ذُوالجَلالِ وَ الإکرام )و باقی ماند ذات پروردگارت که صاحب بزرگی و شوکت مطلق است

  صاحب جلال( ذوالجلال) به کسی اطلاق می شود که تمام نعمات از اوست و صاحب غنای مطلق است. صاحب نعمت، کریم و بزرگوار نیز می باشد.

  خواص:

  1- به جهت رفع گرفتاریهای دشوار که در آن درمانده شده اند، 21 مرتبه گفتن ذکر « یا ذَاالجلال و الاکرام» (در نحوه تلفظ اسم باید دقت نمود، چون بخش اول این اسم، یعنی « ذو» اگر بعد از « یا» که علامت نداست بیاید به « ذا» تبدیل می شود و « یا ذوالجلال و الاکرام» از نظر نحو عربی غلط و صحیح آن « یا ذالجلال و الاکرام» است.) نافع است.

  2- مداومت بر این اسم باعث انقطاع از ما سِوَی الله (آنچه غیر از خدا)است و درخواست حوائج از غیر خدا و اهل بیت(ع) از کس دیگری منفعت حقیقی نخواهد داشت.

  3- مدامت بر این اسم، باعث پیدا کردن بزرگی و حشمت است در بین مردم.

  4- به جهت استجابت دعا، آن را با« یا ذالجلال والاکرام» ختم نمایید.

  5- به جهت برآورده شدن حوائج، مداومت بر ذکر « یا ذالجلال و الاکرام» به تعداد حداقل 9 مرتبه در روز فراموش نشود.

https://s26.picofile.com/file/8458067684/th_2015915892.jpg

48- اسم مبارک الاول ( نخستین)

  هُوَ الأوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظّاهِرُ والباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلیمٌ )اول و آخر و پیدا و پنهان اوست و هم او به همه امور، عالم و داناست.

  معنای اولیت، ازلیت است. تمام مخلوقات، حادثند و مسبوق به عدم. مخلوقات و ممکنات ابتدا و انتها دارند اما حضرت خداوند مبدع ( خالق)، ازلی است. همان طور که در حدیث شریف آمده است:

  کانَ اللهُ وَ لا شَیءَ غَیرَهُ )خداوند بود هیچ چیز دیگری جز او نبود.

  خواص:

  1- برای کسب اطلاع از غایبی که به دنبال او باشند، مثلاً زیارت امام زمان(ع)، 40 شب جمعه در هر شب 1000 مرتبه ذکر یا « یا اول» خوانده شود( در یک مجلس)

  2- برای برکت پیدا کردن مال، کار و کسب، وقت و ...، روزی 37 مرتبه ذکر « یا اول» خوانده شود.( تعداد وسیط این اسم 10 مرتبه و صغیر آن 1 مرتبه می باشد.)

Related image

49- اسم مبارک آخر( واپسین)

  هُوَ الأوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلیمٌ )اول و آخر و پیدا و پنهان اوست و هم او به همه امور، عالم و داناست.

  هر موجودی را آخری است، آخر بلا آخر(عنی « پایانی» که نهایتی برای آن متصور نیست.) ذات اقدس احدیت است. خداوند متعال بعد از فنای تمام ممکنات، باقی است: الحَمدُ لله الباقی بَعدَ فَناءِ کُلِّ شَیءٍ

  خواص:

  1- برای کسی که خواستار حسن عاقبت (نیک فرجامی.)است گفتن 801 مرتبه ذکر « یا آخر» (بسیاری در تلفظ این ذکر دچار اشتباه می شوند. آخِر، به معنای « نهایت و پایان هر چیز» و آخَر به معنای « دیگر» است.)نافع می باشد. ( لازم نیست هر روز این ذکر خوانده شود).

  2- برای دفع دشمن قدرتمندی که توانایی دفع آن نیست گفتن 801 مرتبه ذکر« یا آخر» مجرب است.

Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎


50- اسم مبارک ظاهر( پیدا)

  هُوَ الأوَّلُ وَ اأخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلیمٌ )اول و آخر و پیدا و پنهان اوست و هم او به همه امور، عالم و داناست.

  « ظاهر» برگرفته از « ظهور» می تواند باشد و یا از« ظَهر» که به معنی پشت است. وجود، یکی مربوط به ذات (واجب الوجود) و یکی مربوط به غیر ذات( ممکن الوجود) می باشد. خداوند، واجب الوجود و مخلوقات، ممکن الوجود هستند. خداوند، غائب است یعنی پنهان. در « قل هو الله احد»، « هو» اشاره دارد به ضمیر غائب معین. علم و حیاة و قدرت، عین ذات خداست. علم، غائب است. عِالم، علم به علم خود دارد اما علم او دیده نمی شود. سخنی که از عِالم ، ظهور پیدا می کند، ظهور علم اوست.

  ذات خداوند شناختنی نیست و هیچ کس راه به آن ندارد، خلقت تمام ممکنات، ظهور قدرت خداست و همه مخلوقات، آیات و مظاهر صفات او هستند که با شناخت هر یک می توان صانع آن را شناخت.

  مظهر تام و تمام صفات خداوند، چهارده نور پاکند؛ یعنی محمد(ص) و آل محمد(ع) و با شناخت آنها کامل ترین شناخت نسبت به خداوند میسر می شود. لذا خداوند آنها را برای انسانها جهت شناخت و تقرب به خود وسیله قرار داده است، چنانچه حضرت اباعبدالله الحسین(ع) می فرمایند:« بِنا عُرِفَ اللهُ وَ بِنا عُبِدَاللهُ» (به وسیله ما، خداوند شناخته شده و به وسیله ما خداوند عبادت می شود.

  خداوند متعال از یک نظر، غائب است و از یک نظر، ظاهر است. او غائب است از چشم سر( حواس) و ظاهر است بر چشم سِرّ ( دل).

  خواص:

  1- به جهت ظاهر شدن امری پنهان و حاصل شدن کشفیات در هر روز 1106 مرتبه ذکر « یا ظاهر» گفته شود.

  2- اگر بخواهد که از رجال الغیب شود و وجود مقدس امام زمان(ع) بر او ظاهر گردد روزی 1106 مرتبه ذکر « یا ظاهر» را بخواند.

Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎


51- اسم مبارک باطن( پنهان از دیده ها)

  هُوَ الأوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلیمٌ (اول و آخر و پیدا و پنهان اوست و هم او به همه امور، عالم و داناست.

  باطن هر چیز تا به مرحله ظهور نرسد محسوس نیست. مثل باطن و استعداد دانه ای که تا نروید و ظهور پیدا نکند دیده نمی شود.

  کثرت در ظاهر است و وحدت در باطن. درخت، یکی است و ظهور میوه ها، ظهور کثرت است از درخت.

  کثرتها بستگی به یکتایی حضرت حق دارند، وحدت یعنی یکتا بودن خالق، کثرت در لباس وحدت ظهور می کند، کثرت در ظاهر است و وحدت در باطن. علم تمام کثرتها در باطن و نزد صاحب ولایت کلیّه اِلهیّه است که امروز وجود مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد. لذا امیرالمومنین(ع) فرمودند: « از اول تا آخر دنیا من تمام شیعیان و دشمنانم را می شناسم.»

  امام صادق(ع) نیز می فرمایند: « ما اهل بیت، شیعیانمان را می شناسیم آنچنان که مردی اهل خانه اش را می شناسد.»

  باطن شناسی علمی است که خداوند به هر که بخواهد اعطاء می کند البته تا نفس مزکّی(تزکیه و تربیت شده.) نباشد باطن شناسی میّسر نیست یعنی نفس انسان باید واجد فضائل اخلاق و فاقد رذائل آن شده باشد تا لایق این عطیه خداوندی گردد.

  ذات اقدس احدیت در خفاء و ظهور، کمال دارد. او در ذات و صفات یکتاست. خورشید، یکی است ولی ظهور و تابش نور آن کثرت دارد. موجودات به نور خورشید دیده می شوند ولی کثرت موجودات دلیل بر وجود چند خورشید برای دیدن آنها نیست.

  بعضی موجودات کثرتشان باعث خفای آنها می شود. مثل خود خورشید. کثرت نور خورشید در روز، به علت روشن بودن همه جا باعث غفلت از وجود خودش می شود لذا هیچ کس نمی گوید من فلان چیز را به نور خورشید می بینم، بلکه می گوید فلان شیء را می بینم. همچنان که نور آفتاب نشانه وجود خورشید است، وجود کلیه ممکنات نشانه وجود خداست. از اثر پی به موثر و از مصنوع پی به صانع می توان برد و کمال صنع خدا در وجود محمد(ص) و آل محمد(ع) به ظهور رسیده که مظاهر تامّه صفات خدایند و ما خدا را به آنها می شناسیم.

  دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

  لذا امیرالمومنین(ع) می فرمایند:

  « أنا الظّاهِرُ، أنا الباطِنُ، أنا اأوَّلُ، إنا الآخِرُ» (من ظاهر هستم، من باطن هستم، من اول هستم، من آخر هستم.

 

 علی (ع) محل ظهور صفت قدرت و علم خداست، لذا علی(ع) عین الله، اذن الله و یدالله می شود. و امام حسین(ع) ثارالله می شود و اما شناخت محمد(ص) و آل محمد(ع) نسبت به خدا، از صانع به مصنوع است یعنی برای ایشان، وجود خداوند دلیل بر وجود ممکنات است، نه وجود ممکنات دلیل بر وجود خدا، و این عالی ترین مرحله توحید و خداشناسی و همان توحید شهودی است که مختص به این چهارده نور پاک می باشد، لذا در نزد ایشان، ذات خدا بر وجود خدا دلیل است و اینان نیاز به برهان و دلیل دیگری بر اثبات صانع ندارند؛ چنانچه امیرالمومنین(ع) می فرمایند:

  « یا مَن دَلَّ عَلی ذاتِهِ» (ای آن که راهنمایی کند به وجود خود به وسیله ذات خودش.) و یا در جواب این که آیا شما خدا را به پیغمبر(ص) می شناسید یا پیغمبر(ص) را به خدا؟ می فرمایند: پیغمبر(ص) را به خدا می شناسم.

  خواص:

  1- جهت پی بردن به ضمائر و معانی موجود در قلب اشخاص، مداومت شود بر ذکر « یا باطن» به تعداد 62 مرتبه.

  2- جهت دفع دشمن سر سخت 62 مرتبه ذکر « یا باطن» گفته شود.

 Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎

 

52- اسم مبارک حقّ ( راست، درست)

  أنَّ اللهَ هُوَ الحَقُّ المُبینُ (همانا خداوند، حقیقت آشکار و روشن است.

  ضد حق، باطل است. حق مطلق، ذات اقدس احدیت است و او حق همیشگی است. آینه تمام نمای حق- در صفات- محمد(ص) و آل محمد(ع) می باشند و دیدن و شناخت خدا به دیدن و شناخت آنهاست و این بزرگواران انسانهای حق نمایند.

  خواص:

  1- برای وصول طلبی که توانایی باز پس گرفتن آن نیست 108 مرتبه ذکر « یا حق» خوانده شود( تاثیر این ذکر تا آنجاست که حتی بدهکار به دنبال طلبکار خود خواهد آمد.)

  2- جهت ادای قرضی که توانایی بازپرداخت آن نیست قبل از اذان صبح 108 مرتبه ذکر« یا حق» خوانده شود.

 

 3- جهت صفای نفس و محو رذائل(بدیها و زشتیها، جمع رذیله) و آراستن آن به فضائل اخلاق، بعد از ساعت 12 نیمه شب، دو رکعت نماز، زیر آسمان با سر برهنه خوانده سپس در حالت ایستاده 100 مرتبه ذکر « یا حق» خوانده شود.

  عدد ابجد « بحقّ»، 110 می باشد که مساوی با عدد « علی» است که اسم اعظم خداست؛ پس در دعاها هرگاه گفته شود « بحقّ» یعنی « علیّ » والعاقل یکفیه الاشاره ...

53- اسم مبارک مبین(آشکار)

  ان الله هو الحق المبین

  ترجمه: همانا خداوند حقیقت آشکار و روشن است .

  مبین آشکار کننده است آثار قدرت خدا آشکار و هویدا است و تمام مخلوقات آثار قدرت او هستند .

  اگر کسی حق تو را ضایع کرده جهت احقاق حق خود 102 مرتبه ذکر « یامبین» را بخوانید.

نور( روشن و روشنی بخش)

  الله نور السماوات الارض

  ترجمه: خداوند نور آسمانها و زمین است

  وجود نور است وجود مطلق وجود باری تعالی است که هستی همیشگی و نور مطلق است ( الله نور) و عدم ظلمت مطلق می باشد خدا هدایت کننده تمام ممکنات است

  اگر کسی بخواهد تاریکی های زندگی از دل ا و پاک شود و به صفای دل برسد هر روز256 مرتبه ذکر« یانور» را بخواند .Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎

 

54- اسم مبارک وارث( ستاننده)

  و انا لنحن نحیی و نمیت و نحن الوارثین

  ترجمه: و ماییم که زنده می کنیم و می میرانیم و وارث همه خلق فانی ما هستیم

  الوارث یعنی ذات مقدسی که پس از فانی شدن جمیع اشیا باقی است و تمامی املاک پس از زوال مالکان به او برمی گردد زیرا اوست مالک حقیقی و مالکیت دیگران مجازی می باشد .

 

 اگر کسی می خواهد از تنهایی داخل قبر یا هر مکان د یگر هراسی نداشته باشد ذکر« الوارث» را از اذان صبح تا قبل از طلوع آفتاب 1000 مرتبه بخواند .

55- اسم مبارک صادق(راست گفتار)

  و اتیناک با لحق و انا لصادقون

  ترجمه: و به حق و به راستی به سوی تو آمده ایم و آنچه گوییم صدق محض است ثواب به عهده ذات مقدسی است که در وعده خود راست گوید و ثواب کسی را که وفا نموده به عهد او کم نکند.

  اگر کسی می خواهد نفس و باطن خود را از کدورت پاک کند هر روز 195 مرتبه ذکر« یاصادق » را بخواند

56- اسم مبارک خالق(آفریننده)

  ان ربک هو الخلاق العلیم

  ترجمه: همانا پرودگار تو آفریننده دانا است .

  آنکه وجودش واجب است خالق متعال است . کسی که واجب الوجود است در وجود، نیاز به غیر ندارد و قائم به ذات است . هستی اواز خودش می باشد .

 

 اگر کسی می خواهد حاجات مهمش برآورده شود در یک مجلس 5110 مرتبه ذکر « یاخالق» گفته شود . 731 مرتبه موجب نورانی شدن دل می شود . و برای برخودار شدن از معارف الهی زیاد خوانده شود

 

57- اسم مبارک قدوس(منزه و پاک)

  هو الله الذی لا اله الا هو المک القدوس

  ترجمه: اوست خدایی که نیست جز او پروردگاری و او پادشاه قدسی است

  قدوس یعنی ذاتی که بسیار منزه باشد از معایب و قبایه ، زیرا (فعول ) صیغه مبالغه است و آن ذات مقدس ، از مشابهت و انداد(هماوردان) و اضداد و اولاد و غیر ذالک از صفات مخلوقات ، پاک و بری است .

  اگر کسی می خواهد به عرفان برسد 170 مرتبه در روز ذکر « یا قدوس» را بخواند . و جهت برقرار کردن ارتباظ با فرشتگان در دیدن آنها در حال نگاه کردن در آب زلال 1000 مرتبه ذکر « یاقدوس» گفته شود .

  

58- اسم مبارک سلام(بی عیب – سلامتی ده – سلامتی بخش)

  هو الله الذی لا اله الا هو المک القدوس السلام

  ترجمه: اوست خدایی که نیست خدایی جز او پادشاه پاک بی عیب .

  خداوند ، سلامت و مبری است از آنچه عیب محصوب می شود

  اگر کسی می خواهد مریضی شفا پیدا کند در کنار بستر او 136 مرتبه ذکر« یاسلام» گفته و به او بدمد

59- اسم مبارک مومن(ایمنی بخش بر عباد خود )

  هو الله الذی لا اله الا هو المک القدوس السلام المومن

  ترجمه: اوست خدایی که خدایی جزاو نیست ، شاه پاک و بی عیب و ایمنی بخش  خداوند متعال اولین مومن است به وحدانیت خود و عنایت امنیت به مومنین از طرف خداوند مومن است .

  اگر کسی مبطلا به وحشت از جن است 136 مرتبه ذکر« یامومن» را بگوید . و درمان وسواس 120 مرتبه .

 

 

60- اسم مبارک مهیمن( شاهد و نگهبان)

  هو الله الذی لا اله الا هو المک القدوس السلام المومن

  ترجمه: اوست خدایی که خدایی جز او نیست شاه پاک و بی عیب و ایمنی بخش و شاهد و نگهبان

  خداوند متعال، از اول خلقت تا آخر بر همه چیز شاهد است و هم او جهان و جهانیان را حفظ و نگهبانی می کند .

  اگر کسی می خواهد صفای باطن داشته باشد 125 مرتبه ذکر « یامهیمن» در شبانه روز . و برای شناخت و راه یابی به باطن افراد و اشیا 125 مرتبه خوانده شد جهت پی بردن به باطن و ضمایر اشخاص ، 41 روز متوالی هر شبانه روز یک غصل انجام داده و بعد از غصل 1040 مرتبه ذکر« یامهیمن» را بگوید .

61- اسم مبارک عزیز(نیرومند و توانای همیشگی)

  هو الله الذی لا اله الا هو المک القدوس السلام المومن العزیز

  ترجمه: اوست خدایی که خدایی جز او نیست شاه پاک و بی عیب و ایمنی بخش و شاهد و نگهبان و نیرومند.

  عزیز، به ذاتی گفته می شود که قاهر و غالب بر تمام مخلوقات و ممکنات است .

  اگر کسی می خواهد به علوم غریبه از طلوع فجر تا قبل از طلوع فجر 94 مرتبه ذکر« یا عزیز» خوانده شود و جهت عزیز ماندن همیشگی 40 مرتبه در روز خوانده شود و 41 مرتبه بعد از نماز صبح برا ی رزق و روزی و در نزد مردم روزی 100 مرتبه این ذکر خوانده شود

62- اسم مبارک جبار(فرمان فرما- امرکننده به خوبی)

  هو الله الذی لا اله الا هو المک القدوس السلام المومن العزیز الجبار

  ترجمه: اوست خدایی که خدایی جز او نیست شاه پاک و بی عیب و ایمنی بخش و شاهد و نگهبان و نیرومند و فرمان فرما

  خداوند متعال جبر به معاصی نمی کند و نیز می فرماید جبر محض است و نه تفویض و اختیار مطلق ، بلکه چیزی بین این دو واقع شده است .

  اگر کسی می خواهد از شر دشمنان ایمنی پیدا کند روزی 21 مرتبه ذکر« یاجبار» را بخواند و برای باطل کردن سحر و جادو ودعای شر 206 مرتبه ذکر « یاجبار» گفته شود .

63- اسم مبارک متکبر(صاحب رفعت و عظمت و جلال خارج از تصور)

  هو الله الذی لا اله الا هو المک القدوس السلام المومن العزیز الجبار المتکبر

  ترجمه: اوست خدایی که خدایی جز او نیست شاه پاک و بی عیب و ایمنی بخش و شاهد و نگهبان و نیرومند و فرمان فرما و صاحب عظمت

  تکبر از صفات خاص خداوند متعال است و این اسم به وجودی اطلاق می شود که واجد تمام بزرگی ها باشد . هیچ ممکنی ، واجد این صفت نیست و هیچ کس مجاز نیست خود را به این صفت موصوف گرداند .

  خواص:

  اگر کسی می خواهد در میان مردم دارای عظمت و جلال شود بر ذکر« یامتکبر» مداومت نماید و اگر ترس از کسی در دل وجود دارد برای رفع آن 662 مرتبه این ذکر خوانده شود و هنگام حضور در مقابل متکبران و صاحبان قدرت برای متواضع ساختن نفس آنها نسبت به خود 662 مرتبه این ذکر خوانده شود .



64- اسم مبارک مصور(تصویرکننده)

  هو الله الخالق الباری المصور له الاسما الحسنی

  ترجمه: اوست آفریدگار عالم هستی ، پدید آوردنده جهان و جهانیان ، نگارگرصورت خلایق ، و هم او راست نامهای نیکو.

  مصور اسمی است برگرفته از تصویرگری ونگاربندی و آن ناظر بر ذات مقدسی است که صورت ها را در رحم ها به هر کیفیت که خواهد نقش می زند

  خواص:

  اگر کسی می خواهد صاحب فصاحت و بلاغت و طاقت لسان گردد و برشعر گفتن قادر شود این ذکر را 2082 مرتبه بخواند « المصور» .

65- اسم مبارک باری(پدید آوردنده )

  هوالله خالق الباری امصور له الاسما الحسنی

  ترجمه: اوست آفریدگار عالم هستی ، پدیدآوردنده جهان و جهانیان نگارگرصورت خلایق و هم او راست نامهای نیکو  باری از نظر معنی باخالق یکسان است و آن به کسی اطلاق می شود که هر ممکن و مخلوقی را از کتم عدم به عرصه وجود بیاورد

  خواص:

 

 اگر کسی می خواهد بعد از مرگ تا هنگامه قیامت بدن او سالم و پاکیزه بماند این ذکر « یاباری» را بعد از نماز صبح 213 مرتبه بخواند

66- اسم مبارک منان (بسیار عطاکننده)

  ولکن الله یمن علی من یشا من عباده

  ترجمه:اما خداوند از بندگان خویش به هر کس که خواهد بسیار عطا فرماید خداوند منان است یعنی عطای بسیار می کند منت گذاشتن به دیگران برای انسان از رذائل است خداوند برای رزق و روزی که به ما می دهد هیچ منتی نمی گذارد .

  خواص:

  اگر کسی می خواهد از نعمات خداوند ظاهری یا باطنی بیشتر استفا ده کند هر روز 141 مرتبه ذکر« یامنان» را بگوید .

Related image


67- اسم مبارک رزاق(بسیار روزی دهنده)

  ان الله هو الرزاق ذولقوة المتین

  ترجمه: به درستی که تنها خداوند روزی بخش و رزق دهنده خلایق است و هم او صاحب قوت و قدرت ابدی است پرودگار عالم به تمام موجودات به اندازه ظرفیتشان روزی می دهد مراد از رزق چیزی است که از آن منتفع توان شد خواه ماکول (خوردنی) خواه نوشیدنی خواه معارف و مکاشفات یا علوم حقه امثال آن که قلوب صافیه (دلهای بی غل و غش) به سبب آنها زنده گردد

  خواص:

  اگر کسی بخواهد برکت و وسعت در امر معشیتش زیاد گردد این ذکر را « یارزاق» 308 مرتبه بخواند

68- اسم مبارک فتاح(گشاینده)

  هو الفتاح العلیم

  ترجمه: او گره گشای مشکلات و دانای نامحدود است

  خداوند متعال گشاینده تمام درهای بسته است لذا مفتاح تمام مشکلات و مسائل جهان آفرینش به دست آن کسی است که افتتاح خلقت به اوست

  خواص:

  اگر کسی می خواهد حجابهای بین خود و خالق را برطرف کند دو کف دست را روی سینه گذاشته و 70 مرتبه این ذکر را بگوید« یافتاح»

 

69- اسم مبارک باعث(برانگیزنده)

  و ان الساعه آتیه لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور

  ترجمه: و محققا ساعت قیامت بی هیچ شک بیاید و خدا به حتم مردگان را از قبر برمی انگیزاند ،خداوند متعال برانگیزنده و زنده کننده مردگان پس از مرگشان است .

  خواص:

  اگر کسی می خواهد در هر کاری (چه مادی و چه معنوی) به شرط مشروعیت موفق باشد هر روز 573 مرتبه ذکر« یاباعث» را بگوید.

 Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎

70- اسم مبارک هادی ( راهنما)

  وکفا بربک هادیا و نصیرا

  ترجمه: تنها خدای تو برای هدایت نصرت و یاری تو کافی است

  هدایت دو نوع است تکوینی و تشریعی هدایت تکوینی برای تمام موجودات و مخلوقات وجود دارد و هدایت تشریعی علاوه بر هدایت تکو ینی که وجود دارد موجب ظهور فطرت انسانی شده و ارتباط بند ه را با خالق خود برقرار می سازد که برخوردار شدن از این هدایت بستگی به عظم و اراده انسان دارد هدای به معنای راهنما است و به کسی اطلاق می شود که واجد علم باشد

  خواص:

  اگر کسی خواهان هدایت و معرفت به خدا است در هر شبانه روز 20 مرتبه اسم یا هادی را بخواند

71- اسم مبارک کبیر(بزرگ)

  عالم الغیب و الشهادت الکبیر المتعال

  ترجمه: او به پنهان و آشکار دانانست و بزرگ و بلند مرتبه است ،   کبیر به معنای بزرگ می باشد خدا بزرگی است غیر قابل وصف هیچ ممکنی کمال ذاتی ندارد بلکه کمالش به صفات اوست بزرگی در عالم برای هیچ کس موثر نمی شود الا به واسطه تواضع به خدا و مظاهر تامه صفات .

  خواص:

  اگر کسی خواهد در نزد مردم بزرگ شود هر روز 232 مرتبه ذکر الکبیر را بخواند .

72- اسم مبارک کافی( بسنده)

  الیس الله بکاف عبده

  ترجمه: آیا خداوند بای کفایت امور بنده خود کافی نیست

  کفایت امر با مولی است ولا غیر او خیر را برای ابد می خواهد و شر را از او دفع می نماید لذا در کلیه مشکلات و کمبودها ذکر « یاکافی» کارگشاست .

  کفایت امر با مولی است ولا غیر او خیر را برای ابد می خواهد و شر را از او دفع می نماید لذا در کلیه مشکلات و کمبودها ذکر « یاکافی» کارگشاست

  خواص:

  اگر کسی مهمی در زندگیش وجود دارد که قابل حل نیست بعد از نماز رو به قبله در یک مجلس 111 مرتبه ذکر « یاکافی» را بگوید .

73- اسم مبارک منتقم(انتقام کشنده)

  و الله عزیز ذو انتقام

  ترجمه: و خدا عزتمند و انتقامجوی است .

  منقتم ، یعنی خدای انتقام کشنده از ظالمان ، آن گونه که سزاوار آنان است . این اسمی است که انبیای بر حق ، از برکت حقیقت آن بر کفار و مشرکین ظفر یافته اند .

 

 اگر کسی بر جفای ظالمی تحمل و صبر نماید و این اسم را ورد خود سازد و هر روز جمعه 661 بار بخواند ، چون سه شب جمعه مداومت کند خصمش مقهور او گردد. و برای خرد کردن و کوبیدن دشمن و دفع ظلم ظالم ، سه شب جمعه متوالی در هر شب 661 مرتبه ذکر « المنتقم» گفته شود.

 Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎

74- اسم مبارک شافی(شفادهنده امراض)

  و اذامرضت فهویشفین

  ترجمه:همان خدایی که چون بیمار شوم مرا شفا می دهد.

  الشافی یعنی شفا دهنده امراض روحی و جسمی و رازق عافیت بی واسطه و رفع کننده بلا به سبب اندکی از دعا.

  خواص:

  اگر کسی برای دوای هر دردی ذکر«یا شافی» به عدد کبیرش 391مرتبه موجب شفا مریضی و باطن می شود و اگر برطعامی که مسموم شده بخوانید دفع سم شود. تعویذ نافع برای طعام: « بسم الله الشافی بسم الله الکافی بسم الله معافی بسم الله الذی لایضر مع اسمه شی فی الارض و لا فی السما و هو السمیع العلیم»

Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎


75- اسم مبارک اعلی(بالاتر- برتر- بلند مرتبه تر)

  سبح اسم ربک الاعلی

  ترجمه: به پاکی یاد کن نام پروردگار خود را که از همه چیز بلند مرتبه تر است .

  اعلی به معنی کسی است که از نظر رتبه ، برتر و بالاتر است .

  خواص:

  اگر کسی می خواهد هرمخالفی را موافق خود کند اسم « اعلی» را 111 مرتبه نوشته و همراه خو دش حمل نماید. جهت نافذ شدن کلام و جلب محبت و دوستی مومنین نسبت به خود این ذکر را 111 مرتبه بخواند. برای رفع تب شدید که به هیچ طریق قطع نمی شود روی 3 قطعه کاغذ کوچک اسم « اعلی» را نوشته و طی 3 روز متوالی هر روز یکی از این کاغذ ها را بلعیده و قبل از بلعیدن کاغذ در حالی که در دهان قرار دارد 3 مرتبه سوره توحید را خوانده و بعد خوانده شود : « بسم الله الرحمن الرحیم قلنا لاتخف انک انت الاعلی»

 

76- اسم مبارک کریم ( بزرگوار- صاحب کرم)

  فتعالی الله المک الحق لا اله الا هو رب العرش الکریم

  ترجمه: پس خدا ، آن پادشاه حقیقی برتر است که جز او خدایی نیست پروردگارعرش گرامی ، کریم ذات بخشنده ای است که کرمش نامتناهی و نعمتش بی پایان است . خداوند نفعش دائماً به تمام موجودات می رسد.

  خواص:

  اگر کسی می خواهد با عرش کریم ارتباط برقرار کند شب موقع خواب بر ذکر « یاکریم» مداومت نماید . و برای رزق و روزی ذکر « یاکریم» را به عدد کبیرآن یعنی 270 مرتبه هر روز مداومت کند .

Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎

 

77- اسم مبارک لطیف(مهربان)

 الله لطیف بعباده یرزق من یشا و هو العزیز

  ترجمه: خدا به بندگان لطف و محبت بسیار دارد ، هرکه را بخواهد روزی می دهد و او توانای مطلق و مقتدر و غالب است .

  یکی از معانی لطافت ، مهربانی است و مهربانی خدا به عباد می باشد و این مهربانی برای تمام عباد یعنی برای همه موجودات ، عام است . خداوند به هر که بخواهد روزی می دهد

  خواص اسم مبارک لطیف(مهربان):

  اگر کسی می خواهد ناراحتی و غم هایش ازبین برود و وسعت رزق هم پیدا کند روزی 80 مرتبه ذکر « یالطیف» را بخواند . برای باز شدن بخت دختران روزی 129 مرتبه خوانده شود و برای شفای بیمار و سفر رفتن 2 رکعت نماز بخواند و 100 مرتبه این ذکر رابگوید .

78- اسم مبارک خیر الناصرین ( بهترین یاری دهنده )

  بل الله مولیکم وهو خیر الناصرین

  ترجمه : خدا سرپرست شما است و او بهترین یاری کننده گان است .مخلوق وممکن در تمام حالات ، نیازمند کمک است . خداوند در تمام مراحل زندگی ، نصرت رابواسطه وسایل به انسان می رساند ، ولی ناصر ، خود اوست . مرکز نصرت و یاری برای ایصال به موجودات ، ولی الله است که امروز حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشند و این نصرت از ایشان به دیگران می رسد.

  خواص  اسم مبارک خیر الناصرین ( بهترین یاری دهنده ):

  اگر کسی می خواهد بر دشمنش پیروز شود هر روز ذکر« یا خیرالناصرین» به تعداد 1242 مرتبه خوانده شود

 Related image

79- اسم مبارک وتر(تنهاو یگانه )

  والشفع والوتر

  ترجمه: قسم به حق جفت و قسم به حق فرد.

  هر چیزی که فرد باشد آن را وتر گویند ، یعنی طاق مقابل شفع که زوج است.

  خواص اسم مبارک وتر(تنهاو یگانه ):

  اگر کسی می خواهد هیبت و عظمت پیدا کند ذکر« الوتر» را 606 مرتبه بخواند که این عدد کبیرش است.

80- اسم مبارک کاشف الضر(برطرف کننده سختی ها)

  و ان یمسسک الله بضر فلا کاشف له الا هو

  ترجمه: و اگر از خدا به تو سختی برسد هیچ کس جز خداوند نتواند تو را ازآن سختی ها برهاند.

  کاشف به معنی برگرداننده و برطرف کننده و ضر به معنی مطلق سختی ها . زندگی دنیا همراه باسختی می باشد و این سختی ها کاشف می خواهد . خداوند برطرف کننده سختی ها است .

  خواص اسم مبارک کاشف الضر(برطرف کننده سختی ها) :

  اگر کسی می خواهد سختی های زندگی از او دفع شود بعد از نمازهای یومیه مخصوصا نماز صبح بر خواند این ذکر مداومت نماید « یاکاشف الضر»

81- اسم مبارک فالق(شکافنده)

  ان الله فالق الحب والنوی

  ترجمه: همانا خداست شکافنده دانه وهسته.

  فالق یعنی ذات مقدسی که به نور وجود ، شکافنده ظلمت عدم است . استعداد دانه با کاشتن آن در زمین ظهور می کند . بعد از کاشتن دانه بقیه کار با خداست و تمام شرایط را او آماده می سازد تا دانه شکافته شود و سربیرون آورد.

  خواص  اسم مبارک فالق(شکافنده):

 

 اگر کسی گمشده ای دارد برای پیدا کردنش ذکر« یافالق» را به تعداد 211 مرتبه بخواند .

 Related image

82- اسم مبارک قاهر(دارای قهر و غلبه)

  هوالقادرفوق عباده

  ترجمه: اوست خدایی که قهر و اقتدارش مافوق بندگان است .

  قاهر به کسی گفته میشود که بر تمام ممکنات غالب است لذا هیچ ممکنی قدرت فرار از حکومت او را ندارد

  خواص اسم مبارک قاهر(دارای قهر و غلبه) :

  اگر کسی می خواهد بر دشمنش غلبه کند و حاجاتش برآورده شود و برنفس اماره اش غلبه کند و اگر می خواهد محبت دنیا را از دل خود بیرون کند هر روز ذکر« یاقاهر» را به تعداد 306 مرتبه بخواند. و اگر در زندگی مشکل و گره ای دارد این ذکر را با مشک و زعفران در کاسه چینی نوشته و بعد آب درون آن ریخته و نوشته را بشوید و سپس ازآن آب بخورید.

83- اسم مبارک عدل(دادگر)

  وتمت کلمه ربک صدقا و عدلاً لا مبدل لکلماته

  ترجمه:کلام خدای تو از روی راستی و عدالت به حد کمال رسید و هیچ کس آن کلمات را تبدیل وتغییر نتوان داد.

  « عدل» ذات مقدسی است که به عدل و داد حکفرماست و جمیع اقوال و افعال او عادلانه است. خداوند ، تمامی ممکنات را به عدل، خلق فرموده و عدالت او در تمام ابعاد خلقت وهستی ، به حکمت و مصلحت حکفرماست . خداوند به عدل واحسان فرمان می دهد

  خواص اسم مبارک عدل(دادگر) :

  اگر کسی می خواهد دعایش مستجاب شود قبل از شروع دعا4 مرتبه« یاعدل» بگوید . اگر کسی می خواهد گمراه از دنیا نرود شب جمعه 21 لغمه نان تهیه کند و باسرانگشت روی هر لقمه اسم «العدل» را بنویسد و بعد همه نانها را بخورد.


Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎


84- اسم مبارک فاطر(خالق- پدید آورنده)

  افی الله شک فاطر السموات و الارض

  ترجمه: آیا دروجود و حضور خدا که آفریننده آسمانها و زمین است شک می توان کرد ؟

  فاطر هم به معنی فالق(شکافنده) و هم به معنی خالق می باشد . خلقت دو جنبه دارد ، مرئی و نامرئی

  فاطر ، آن کسی است که از باطن موجودات ، آنچه راکه اضافه هستی کرده تدریجاً ظهور می دهد .مظهریت اسم «فاطر» ، متعلق به حضرت فاطمه می باشد که هر کجا وارد شود شکافنده است .

  خواص اسم مبارک فاطر(خالق- پدید آورنده) :

  اگر کسی حاجتی دارد و هیچ چیزی موجب استجابت حاجتش نشده ذکر« یافاطر» را 290 مرتبه بخواند.

85- اسم مبارک بر(نیکخواه)

  انه هو البر الرحیم

  ترجمه: خداوند بر بندگانش بسیار نیکخواه و مهربان است .

  ر، یعنی نیکوکار . خداوند بر بندگان خود نیکی می کند و این نیکی ، همانا قطع نکردن روزی آنان به سبب گناه کردنشان است .خداوند متعال ، بر است و احسان و نیکی خود را در مقابل گنهکاری و طغیان خلق قطع نمی کند.n

 خواص اسم مبارک بر(نیکخواه) :

  اگر کسی می خواهد توفیق اعمال صالح را داشته باشد و از سختی ها مسون باشد بعد از نمازهای یومیه ذکر« البر» را به تعداد 202 مرتبه بخواند .

86- اسم مبارک حفی(مهربان)

  ساستغفر لک ربی انه کان بی حفیاً

  ترجمه: من از خدا برای تو آمرزش می طلبم که خدای من در حق من بسیار مهربان است .

  حفی، یعنی ذاتی که به تمام امور و به همه موجودات عالم محیط است و در تلطف و مهرورزی به بندگان ، بی دریغ است.

  خواص  اسم مبارک حفی(مهربان):

  اگر کسی می خواهد به آگاهی در مورد ضمائر برسد و یا می خواهد محبتش در دل کسی بیفتد ذکر«الحفی»را 98 مرتبه بخواند.

Related image


87- اسم مبارک وفی(وفاکننده به عهد)

  یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم و اوفوا بعهدی اوف بعهدکم و ایای فارهبون

 ترجمه:ای بنی اسرائیل ! نعمتهایی که به شماعطا کردم به یادآرید وبه عهده من وفا کنید تا به عهد شما وفا کنم و ازشکستن پیمان خود برحذر باشید.

  خداوند متعال 2 نوع عهد دارد که در قرآن به آنها اشاره شده یکی وعده و دیگری وعید وعده عهدی است که حتما انجام خواهد شد اماوعید آن است که با دعا و صدقه و غیره قابل تغییر نباشد مراد از نعمتی که در آیه به آن اشاره شد ولایت الهیه می باشد و وفای به عهد قبول ولایت است که همان زیربنا و روح دینی است که همه انبیا مردم را به آن دعوت کردنده اند

  خواص اسم مبارک وفی(وفاکننده به عهد) :

  اگر کسی مقروض است و نمی تواند قرض خود را پرداخت کند 40 روز متوالی که شروع آن پنجشنبه باشد در هر روز96 مرتبه اسم « الوفی» را بخواند

88- اسم مبارک دیان( بسیار جزا دهنده به نیک و بد در روز جزا)

 

 من عمل سیئة فلا یجزی الا مثلها و من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مومن فاولئک یدخلون الجنة یرزقون فیها بغیر حساب

  ترجمه: هرکه کار بدی در دنیا کرده جز به مانند آن پاداش داده نشود و هر که از مرد و زن ، عمل صالحی به جا آورند ، در صورتی که با ایمان باشند ، در بهشت جاودان داخل می شوند و آنجا از رزق بی حساب ، برخوردار گردند.

  «دیان» کسی است که جزای برابر می دهد ، جزای گناه به عدل است ، یعنی به اندازه همان گناه ، اما خداوند متعال ، ثواب عمل صالح را به فضل می دهد ، یعنی چند برابر آن . «هر کس کار نیکو کند او را ده برابر آن پاداش خواهد بود و هر کس کار زشت کند جز بقدر آن کار زشت مجازات نشود و برآنها اصلا ستم نخواهد شد .


Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎


  خواص اسم مبارک دیان( بسیار جزا دهنده به نیک و بد در روز جزا)  :

  اگر کسی می خواهد صفای باطن یابد و یا اگر می خواهد با « رجال الغیب» دیدار داشته باشد ۷۰ روز متوالی در هر روز ۵۰۰۰ مرتبه ذکر « ادیان» را بخواند و بعد از نمازهای یومیه ۶۵ مرتبه این ذکر را بخواند.

89- اسم مبارک قاضی الحاجات(برآورنده حاجات)

 وقضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا

  ترجمه: و خدای تو حکم فرمود که جز او هیچکس را نپرستید و درباره پدر و مادر نیکی کنید .

  قاضی به معنی حکم کننده می باشد وقاضی الحاجات حکم کننده است بر برآورده شدن حاجات . قاضی الحاجات تنها خداست و بس.

  خواص اسم مبارک قاضی الحاجات(برآورنده حاجات) :

  اگر هر وقت حاجتی داشتید ۹۱۱ بار ذکر « یا قاضی الحاجات» را بخوانید

90- اسم مبارک رائی(بیننده و نظرکننده)

  وقل اعلموا فسیری الله عملکم ورسوله والمومنون

  ترجمه: ای رسول! به خلق بگو عمل کنید که خداوند و رسول او و مومنان شما راخواهند دید.

  خلقت موجودات ۲ مرحله دارد مرحله اول وجود تقدیری می باشد یعنی ابتدا خدا وجود همه ممکنات را مقدر می فرماید وسپس در مرحله دوم برهر یک از مقدرات که بخواهد قضا جاری می نماید و آنگاه مخلوق وجود خارجی پیدا می کند . خداوند متعال به مخلوقاتش قبل از به وجود آمدنشان نظر دارد واین عنایت و توجه به علم است نه به وسیله چشم . همین طور اونظر دارد به نیات که شرط لازم عمل است یعنی قبل از اینکه عمل وجود خارجی پیدا کند خدا آن را می بیند.

  خواص اسم مبارک رائی(بیننده و نظرکننده) :

  اگر کسی می خواهد دلش نورانی شود وبصیرت پیدا کند ۲۲۱ مرتبه ذکر« الرائی» را بخواند

Related image


91- اسم مبارک ذاری‌( آفریننده - واگذارنده)

  و لقد ذرانا لجهنم کثیرا من الجن و الانس

  ترجمه: محققا بسیاری از جن و انس را از برای جهنم واگذاردیم.

  « الذاری» به معنای خالق نیز می باشد چنانچه در قرآن مجید آمده: و در زمین آنچه را خداوند برای شما آفرید به انواع گوناگون و اشکال رنگارنگ در آورد.

  خواص اسم مبارک ذاری‌( آفریننده - واگذارنده) :

  اگر کسی می خواهد به امور خفیه و پنهان دست پیدا کند ۹۱۱ بار اسم « یاذاری» را بخواند بهترین وقت هم بعد از نیمه شب است .اگر کسی را گم کنید نیمه شب در کنج اطاقی رو به قبله نشیند و ۷۰ مرتبه بگوید: یا ذاریُ یا معیدُ رُدَعلَیَ فلانی به جای فلانی اسم شی گمشده یا فرد گمشده را بگوید .

92- اسم مبارک ‌صانع (سازنده)

  و تری الجبال تحسبها جامدة وهی تمر مر السحاب صنع الله الذی اتقن کل شی

  ترجمه: کوهها را می نگری و جامد و ساکن تصور می کنی در صورتی که مانند ابر در حرکتند . صنع خداست که هر چیزی را در کمال اتقان و استحکام ساخته که علم کامل او به افعال همه شما خلایق را احاطه دارد.

  سازنده و خالق هر مخلوق و پدید آرنده همه بدایع و تازه ها و ترکیب کننده صور صانع است .

  خواص اسم مبارک ‌صانع (سازنده) :

  اگر کسی می خواهد در کارهایش عیب و نقص پیش نیاید ۲۱۱ مرتبه ذکر « یاصانع» را بخواند

Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎


93- اسم مبارک غیاث (فریادرس - پناه دهنده پناه جویان)

  اذ تستغیثون ربکم فاستجاب لکم

  ترجمه: وبه یا آرید هنگامی را که استغاثه و زاری به پرودگار خود می کردید پس دعای شما را اجابت کرد .

  خداوند متعال به هنگام درد ها و سختی ها و حالات ترس واضطراب و درماندگی فریادرس و پناهنده بندگان است در هر عصری از اعصار نماینده ای از طرف باری تعالی بر روی زمین جهت پناه دهی و فریاد رسی بندگان وجود دارد که او را غوث(پناه) می نامند . او حجت حق و خلفة الله است اولین غوث حضرت آدم (ع) می باشد از جنس انسان است چون فقط انسان می تواند مظهریت تامه صفات حق را داشته باشد .

  خواص اسم مبارک غیاث (فریادرس - پناه دهنده پناه جویان) :

  اگر کسی اضطراب یا ترس یا وحشت دارد ۱۵۱۱ مرتبه ذکر « الغیاث» را بخواند.

Image result for ‫اسماء الله الحسنى‬‎

ادامه دارد . . . . 

در بیان اهمیت بی نظیر دعا و دعا کردن و آداب آن

در بیان اهمیت  فضیلت دعا و دعا کردن و آداب آن

 

اى رسول من بگو اگر به سوى خدا متوجه نشوید و دعا نکنید پروردگارم به شما اعتنا نخواهد کرد.

 

در بیان فضیلت و اهمیت دعا کردن همین بس که برترین دعا ها توسط حضرت امیرالمونین علی علیه سلام  و اولاد ایشان  ائمه هدا  روایت گردیده است ، همان علی علیه سلامی  که در مقام عمل ، یک ضربه شمشیرش برابر با پاداش عبادت کل جماعت جن و انس از ازل تا به ابد توسط حضرت حق قلمداد شده و در بیان قدرتش  از ایشان به فاتح خیبر و کشنده مرحب  یاد شده ، همان علی علیه سلامی که از بدایت عمر  در نوجوانی   تا شصت و سه سالگی هنگام شهادت در محراب نماز صبح غرق در خدمت باری تعالی بود و به فرموده خودش به اندازه چشم برهم زدنی از خداوند بزرگ غافل نشد ، با این همه خود را محتاج به دعا کردن می بیند و جانسوزترین دعا ها از وجود مقدس ایشان نقل شده ادعیه مهمی چون کمیل ، خمسه عشر و.... ، همچنین در اهمیت دعا کردن همین بس که بدانیم کل اذکار نماز دعا و ثناست و این واجب در هیچ زمانی از انسان فوت نمی شود حتی در بستر بیماری و همانطور که پیامبر(ص) والا مقام اسلام حضرت محمد مصطفی علیه آلاف و تحیت و سلام و ثنا فرموده اند : (دعا مغز عبادت است ) پس هر انسانی در هر مقام و موقعیتی محتاج دعاست .

التماس دعا


و اما

آیات قرآن راجع به دعا کردن

  

1 - (اعراف آیه 80): براى خدا نامهاى نیک است پس او را به وسیله آنها بخوانید و دعا کنید.

2 - (غافر آیه 60): مرا بخوانید و درخواست کنید تا پاسخ دهم .

3 - (انعام 53): اى پیامبر نباید آنان را که هر صبحگاه و شبانگاه خدا را مى خوانند از پیش خود برانى .

4 - (فرقان 77): اى رسول من بگو اگر به سوى خدا متوجه نشوید و دعا نکنید پروردگارم به شما اعتنا نخواهد کرد.

 


سخنان ائمه معصومین علیه السلام راجع به دعا

 

 رسول اکرم صلى الله علیه و آله : دعا حربه مومن است براى دفع دشمنان و عمود دین است که به آن دین مومن بر پا است و نور آسمان و زمین است .

(بحار الانوار جلد 93، ص 288)

 

امام صادق علیه السلام : دعا همان عبادتى است که خداوند درباره اش فرموده همانا کسانى که از عبادت و پرستش من تکبر کنند بزودى با ذلت و خوارى وارد جهنم خواهند گشت پس فرمود دعا کن خدا را بخوان و مگو کارها بر حسب تقدیر الهى انجام خواهد شد.

(وسائل الشیعه )

 

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله : ناتوان ترین مردم کسى است که از دعا کردن ناتوان باشد.

(مشکاه الانوار)

 

امام رضا علیه السلام : دعا از نیزه کارگرتر است و دعا بر مى گرداند قضا را هر چند از آسمان نازل شده باشد و محکم شده باشد و دعا کلید همه رحمت ها است .

امام صادق علیه السلام : خداوند عزوجل خوشش نمى آید که بندگانش از همدیگر خواهش و درخواست کنند و همین مطلب را درباره خودش دوست دارد چون خداوند عزوجل خوشش مى آید که از او سوال و درخواست کنند و نعمتهاى خداوندى را از وى بخواهند.

(ص 1109، ح 2، ب 20)

 

امام محمد باقر علیه السلام : هیچ چیزى نزد خدا برتر از سوال و درخواست آنچه که در نزد اوست نمى باشد.

رسول اکرم صلى الله علیه و آله : کسى که به دعا توفیق یابد بدبختى ندارد و وقتى خدا توفیق خود را براى دعا فراهم نمود علامت آن است که درهاى رحمت را بروى او گشوده است .

(وسائل الشیعه )

 

امام صادق علیه السلام : هنگامى که بنده مومن دعا کند خداوند عزوجل به فرشتگان گوید با این که دعاى این بنده مستجاب است در عین حال حاجتش را دیرتر بر آورید چون من دوست دارم آوازش را بشنوم .

امام رضا علیه السلام : به اصحاب خود فرمود بر شما باد به سلاح انبیاء گفتند: سلاح انبیاء چیست ؟ فرمود: دعا.

امام موسى کاظم علیه السلام : فرمود: که از براى هر مرض دوا و دعائیست . هرگاه خداى تعالى به خاطر بیمار رساند که دعا کند به تحقیق اذن داده است در شفاى او.

 

 

فواید دعا از سخنان ائمه معصومین علیه السلام

 

امام صادق علیه السلام : همانا بنده مومنى درباره حاجتى خداى خود را خوانده و دعا مى کند در آن حال خداوند عزوجل به فرشتگان گوید حاجت او را دیگرتر بر آورید چون مشتاق شنیدن صداى دعاى او هستم و در روز قیامت خداى عزوجل به آن بنده خواهد گفت : بنده من دعا کردى و من برآوردن حاجت تو را مدتى به تاخیر انداختم و ثواب دیر برآوردن حاجتت را الان چنین و چنان خواهد و درباره فلان مطلب دعا کردى باز هم دعایت را دیر مستجاب کردم و اکنون به عوض دیر مستجاب شدن دعایت مزد و پاداش فراوانى خواهم داد. امام صادق علیه السلام فرمود: همین که مومن خوبى نتیجه را مى بیند آرزو مى کند که اى کاش ‍ هیچ یک از دعاهایش در دنیا مستجاب نمى شد.

(ب 21، ح 5، ص 1112)

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هر مسلمانى که دعا کرده و خدا را بخواند البته در غیر قطع رحم و گناه حتما یکى از این سه نعمت به او داده خواهد شد.

اول : خواسته اش را بزودى برآورد.

دوم : ذخیره آخرتش قرار دهد.

سوم : پیشامد ناگوارى را از او دور کند.

یاران گفتند اگر چنین است فراوان دعا کنیم . فرمود: فراوان دعا کنید.

امام صادق علیه السلام : خداوند در روز قیامت دعاى مومنان را جزء کارهاى نیک آنان شمرده و به همین بهانه در بهشت جاى بهترى به آنان خواهد داد.

على علیه السلام : دعا سپر مومن در مقابل بلاها است و اگر درب خانه اى را زیاد بکوبى عاقبت به رویت باز شود. خداوند دوست دارد بندگانش از او درخواست کنند و به پاداش دعاى آنان در روز قیامت مانند عملهاى دیگرشان خواهد داد.

(وسائل الشیعه )

امام صادق علیه السلام : بر شما باد به دعا کردن چه اینکه هیچ وسیله اى مانند دعا شما را به مقامات قرب معنوى نزدیک نمى کند.

رسول اکرم صلى الله علیه و آله : دعا مغز و روح عبادتها است هیچ دعایى بى اثر نمى ماند و لااقل کفاره بعضى از گناهان واقع مى شود.

(وسائل الشیعه )

 مولانا در باره دعا کردن و دلیل آن در کتاب شریف مثنوی ( دفتر ششم) می فرمایند :

چون نباشم ز اشک خون باریک ریس؟
من تهی دست قصور کاسه لیس؟

چون چنان چشم اشک را مفتون بود
اشک من باید که صد جیحون بود

قطره ای زآن زین دو صد جیحون به است
که بدان یک قطره انس و جن برست

چون که باران جست آن روضه ی بهشت
چون نجوید آب شوره خاک زشت

ای اخی دست از دعا کردن مدار
با اجابت یا رد اویت چه کار؟

نان که سدّ و مانع این آب بود
دست از آن نان می بباید شست زود

خویش را موزون و چست و سخته کن
زآب دیده نان خود را پخته کن

در عرفان یک قطره اشک دیده از روی صدق و نیاز واقعی، به هزاران عمل مذهبی و ریاضت طاقت فرسا برتری دارد. مولانا میفرماید هدف خداوند و اساتید معنوی حاکم بر جهان از رنج و مشقت انداختن بر دل و جسم مردم (و بویژه سالکان و عارفان که دچار درد و رنجهای بسیار بیشتری می شوند)، این است که بیادشان بیاورند هدف چیز دیگری است و بازی در دنیا و نقشهای خود را جدی نگیرید. برای اینکه به دعا و یادآوری خدا تشویق شوند، برخی خواسته ها را بعد از دعا اجابت میکنند. تنها در درد و رنج و مصیبت است که انسان به یاد خداوند و سرمنشأ خود می افتد و از صدق و اخلاص درخواست میکند. نمی داند که همه اینها برای یاد آوری جانان کارگردانی و مهندسی شده بود و چند قطره اشک صیقل دهنده که از کاسه دیده بر شوره زار دل میچکد باعث ترقی در حلقه های معنوی خواهد شد. مولانا میفرماید حتی اگر وضع مالی خوب و زندگی بی درد سر مانع ریختن این چند قطره اشک و دعا کردن خالصانه میشود، آنرا از بین ببریم و یا خود را در درد سر جدید بی افکنیم (در این مورد باید دقت کرد که در حد توان و فهم ما نیست و از اعمال احمقانه و خود سرانه بدون نظارت استاد اکیدا" خودداری نمائیم.(

 

چه وقتها براى دعا کردن مناسبتر است

 

امام صادق علیه السلام : بر شما باد به دعا کردن بعد از نمازها چه اینکه چنین دعاهایى مستجاب است .

امام باقر علیه السلام : همین که شب جمعه فرا رسد خداوند عزوجل مى فرماید: آیا دعا کننده اى هست که جوابش دهم . آیا درخواست کننده اى هست که عطا کنم او را. آیا استغفار کننده اى هست که بیامرزم او را. آیا توبه کننده اى هست که توبه اش را بپذیرم .

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله : بهترین وقت دعا سحرگاهان است .

امام صادق علیه السلام : دعا پیش از طلوع و غروب آفتاب سنت و دستورى است واجب و مسلم همراه طلوع و غروب آفتاب .

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله : به درستى که در شب ساعتى است که هر دعاى بنده مستجاب است و آن مابین شب تا ثلث (سوم ) باقیمانده شب . گفتم : شب خاصى است از شبها یا هر شب است . فرمود: هر شب .

امام صادق علیه السلام : سه وقت است که دعا در آن اوقات مستجاب است :

1 - بعد از نماز واجب ؛

2 - هنگام آمدن باران ؛

3 - هنگام ظاهر شدن آیه و نشانه معجزه اى از طرف خدا براى بندگان خود.


در بیان اهمیت   اوقات و  امکنه در هنگام دعا کردن  ..

اوقات را در تاثیر دعا و احوال داعى ، دخلى بسزا است و اگر "ابن الوقت" و بالاتر از آن "ابوالوقت" شده اى طوبى لک و حسن ماب ..
مطلقا شب را در ادعیه و اذکار و خلوت و فکر شاءنى شایان است ..
 لیل غیب است و انسان را به غیب و باطن مى کشاند و مى رساند..
بعضى از مشایخم از استادش حکایت کرد که گفت : خداوند سبحان مى فرماید: الیل لى ..

حق تعالى فرموده است : ان ناشئه الیل هى اشد وطا و اقوم قیلا # ان لک فى النهار سبحا طویلا (مزمل : 7 – 8)

روز بر اثر کسب معاش و تحصیل معاد و تزاول هر کس در حرفه و صنعت و شغلى که دارد فراغ بال داشتن دشوار است مگر براى اوحدى از افراد که مظهر اسم شریف " یا من لایشغله شاءن عن شاءن " ! مى باشد که ضابط جمیع حضراتست و او را حضرتى از

ضرتى باز نمى دارد ... 

اما شب هنگام انزواى از خلق و انقطاع از مشاغل روز است که انسان را به  خلوت و  وحدتمى کشاند و خلوت و وحدت به  توحید مى رسانند، و تا انسان به توحید نرسیده است به ادراکات عقلى و سیر انفسى نائل نمى گردد.. که تعلق با تعقل جمع نمى شود.. و ما هر چه را که ادراک مى کنیم از حیث احدیت وجودى خود ادراک مى کنیم نه با تفرغ بال .. و سیر نفس به تعبیر علامه ابن فنارى در ((مصباح الانس )) عبارت از :تلبس نفس به احوال متعاقبه است و این احوال و ارادات نورى است که عائد نفس مستعد صافى سائر مى گردد، و شب را در صفاى نفس ‍ و عروج آن دخلى تمام است ..سبحان الذى اءسرى بعیده "لیلا " حکم روى وصف عنوانى عبد رفته است .. و من اللیل فتهجد به نافله لک عسى ان یبعثک ربک مقاما محمودا (اسراء: 2 و 80). (نکته 483 -هزار و یک نکته )) در این مقام مطلوب است .

آیات و روایات در حث و ترغیب در خلوت و تهجد شب و استغفار اسحار بسیار است . آن نیکبختى که در ورطه "من کیستم ؟" افتاد ، به دنبال درمان دردش مى رود.. و به نگهداشتن برنامه و یافتن استاد و دل به دست آوردن چاره خود مى کند و چنین کس را به شب انس سرشار است که صاحبدل است و طالب دیدار است ..

ز دل بسیار گفتى و شنیدى ،

شب دیوانه دل را ندیدى..

شب دیوانه دل یک طلسم است!

که تعریفش برون از حد و رسم است..

ادب کردى چو نفس بى ادب را ،، 

گشایى این طلسم بوالعجب را ..

دل دیوانه رندِ جهانسوز،

چو شب آید نخواهد در پیش روز!

بود آن مرغ دل بى بال و بى پر، 

که شب خو کرده با بالین و بستر..

به شب مرغ حق است و نطق حق حق،،

چو مى بیند جمال حسن مطلق..

دلى کو بلبل گلزار یار است،

شب او خوشتر از صبح بهار است..

شب آید تا که دل در محق و در طمس، 

نماید سورت واللیل را لمس..

شب آید تا که انوار الهى ،

بتابد بر دل پاک از تباهى..

خوشا صوم و خوشا صمت و خوشا  فکر،

خوشا اندر سحرها  خلوت  ذکر ..

شک نیست که مناسبات زمانیه از اتم مناسبات است چنانکه نفس کینونت در شهر الله مبارک رمضان براى نفوس مستعده اثر تکوینى دارد .. و در نزل و قدوم ماه اصب  رجب براى رجبیون شهود خاصى است ..چنانکه در ((فتوحات مکیه )) در وصف رجبیون عنوان شده است ، و چند بار این شهود خاص رجبى به بعضى از فقرا نیز روى آورده است و الحمد لله رب العالمین ..

و سید بن طاوس در کتاب ((اقبال )) گفته است : ان لاءوقات القبول اءسرارا لله جل جلاله ما تعرف الا بالمنقول (آخر باب 6 از اعمال ذى الحجه ص 527 ط 2). و برخى به "معقول" نیز شناخته مى شود ..و با شعورى مرموز ادراک مى شود..

دیلمى در باب بیست و یکم ((ارشاد القلوب )) آورده است که : قال على بن الحسین (علیهما السلام ): ان بین اللیل و النهار روضه یرتع فى نورها الابرار، و یتنعم فى حدائقها المتقون - الحدیث . مراد از روضه "ما بین الطلوعین" است ، و نور - به فتح نون - به معنى شکوفه است ..

در کتاب دعاى ((کافى )) بابى در اوقات و احوال امید اجابت دعاء است (ج 2ص 346) حدیث ششم آن به اسنادش از امام صادق (علیه السلام ) است که فرمود:

قال رسول الله (صلى الله علیه وآله ): خیر وقت دعوتم الله عزوجل فیه  الاسحار؛ و تلاهذه الایه فى قول یعقوب (علیه السلام ): سوف استغفر لکم ربى . قال : اخرهم الى السحر.

(خدای عزوجل بهترین وقت دعا را در سحرها قرار داده است..)

و بدانکه امکنه را هم چون اوقات تاثیرى خاص است و اگر فى مقعد صدق عند ملیک مقتدر قرار گرفته اى که ((لیس عند ربک و لامساء)) گوارا بادت ..

و روایات در این باب نیز بسیار است..

مفتاح الفلاح-شیخ بهایى رحمة الله علیه 

شرایط دعا کردن

  

اول : اعتراف به گناهان ؛ 

 

دوم : شکر نعمتها؛ 

 

سوم : صلوات بر محمد و آل محمد؛ 

 

چهارم : دعا کردن و حاجت خواستن ؛ 

 

پنجم : صلوات بر محمد و آل محمد

 

 

اگر دعایتان مستجاب شده مواظب سه حالت باشید

 

 اول : آن که عجب نکنى و نگویى من معلوم مى شود آدم خوبى هستم که دعایم مستجاب شد زیرا عجب و خودپسندى باعث فساد عمل و غلبه شیطان است .

 

دوم : شکر و حمد خدا نمایى که تفضل کرد بر تو به اجابت دعاى تو، بلکه مستحب است دو رکعت نماز شکر بجا آورى .

 

سوم : همین که دعاى تو مستجاب شد ترک دعا نکنى و باز در خانه خدا بروى تا بیگانه نشوى و در وقت حاجت خواستن دوباره آشنا باشى .

 

اگر دعایتان به اجابت نرسید مواظب این سه حالت باشید

  

اول : آن که مایوس نشوى از رحمت خدا، زیرا به اجابت نرسیدن دعا ممکن است به سبب گناهان تو باشد که مانع اجابت است پس درصدد رفع آن به توبه و تعذیب نفس برآى .

دوم : ترک دعا نکن .

سوم : راضى باش به تقدیر الهى تا همان رضاى تو باعث اجابت دعایت بشود.

امام حسن علیه السلام مى فرماید: من ضامنم از براى کسى که در قلب او چیزى خطور نکند بجز رضا و خشنودى به قضاى خدا این که دعا کند پس مستجاب شود.

 

دعا کردن سه حالت دارد که به هر حالتى که باشد براى انسان اجر معنوى دارد

 حالت اول : آن که صلاح بنده در آن هست و به او مى رسد و مشروط به دعا نیست و در این صورت ثمره دعا تقرب بنده است به خدا.

حالت دوم : آن که صلاح بنده در آن هست و رسیدن به آن مشروط است به دعا کردن و در این صورت ثمره دعا دو چیز است یکى رسیدن به مطلوب و دیگر تقرب به خدا.

حالت سوم : آن که صلاح بنده در آن نیست و به آن نمى رسد چه دعا بکند چه نکند و در این صورت ثمره دعا دو چیز است یکى تقرب به خدا، دوم عوض آن که در دنیا از او منع شده در آخرت به اضعاف آن به او عطا مى شود

 

دعاى پیش از دعا کردن

حضرت على علیه السلام : هر کس دوست مى دارد که دعایش رد نشود پس بخواند پیش از دعایش این دعا را.

 ماشاء اللّه توجها الى اللّه ، ماشاء اللّه تعبداللّه ، ماشاء اللّه تلطفا للّه ، ماشاء اللّه تذللا للّه ، ماشاء اللّه استضارا باللّه استکانه للّه ، ماشاء اللّه تضرعا الى اللّه ، ماشاء اللّه استعانه با اللّه استعانه باللّه ، ماشاء اللّه لا حول و لاقوه الا باللّه العلى العظیم

 

دعاى بعد از دعا کردن

 حضرت سجاد علیه السلام فرموده است : به روایت قطب راوندى در کتاب دعوات که روز عاشورا پدرم امام حسین علیه السلام در حالى که خون جوش مى زد مرا به سینه چسبانید و فرمود: پسرجان دعائى را که حضرت زهرا سلام اللّه علیها از رسول خدا صلى الله علیه و آله و او از جبرئیل آموخت و به من تعلیم داد حفظ کن از براى هر حاجت و همه و غم و پیشامد کار بزرگ و هر مصیبت مفید است و فرمود دعا کن و بگو:

 

الهى بحق یاسین و القرآن الحکیم و بحق طه و القرآن العظیم یا من یقدر على حوائج السائلین یا من یعلم ما فى الضمیر یا منفسا عن المکر و بین یا مفرجا عن المغمومین یا راحم الشیخ الکبیر یا رازق الطفل الصغیر یا من لایحتاج الى التقسیر صل على محمد و آل محمد و افعل بى کذا و کذا.

 و به جاى کذا و کذا حاجت بخواه

دعاهاى قرآن به کلمه ربنا

  1 - ربنا اتنا فى الدنیا حسنه و فى الاخره حسنه و قنا عذاب النار

 

201/2 پروردگارا در دنیا و آخرت به ما نیکى و احسان فرما و ما را از عذاب آتش دوزخ مصون بدار.

2 - ربنا اتنا فى الدنیا و ماله فى الاخره من خلاق

 

200/2 پروردگارا در دنیا رحمت و نعمت به ما عنایت کن هر که از رحمت تو محروم شد در آخرت بهره ندارد.

3 - ربنا اتنا من لدنک رحمه و هیى لنا من امرنا رشدا.

 

10/18 پروردگارا ما، از جانب خود بر ما رحمتى فرست و براى رشد عقلى ما وسائل هدایت و ارشاد آماده فرما.

4 - ربنا اتهم ضعفین من العذاب و العنهم لعنا کبیرا.

 

69/33 پروردگارا ما آنها که ما را گمراه نمودند عذاب آنها را دو چندان کن و از نعمتهاى خود محروم ابدى فرما.

5 - ربنا امنا بما انزلت و اتبعنا الرسول فاکتبنا مع الشاهدین .

 

53/3 پروردگار ما، ما به تو و آنچه بر پیغمبرت فرستادى ایمان آوردیم و از رسول تو پیروى کردیم نام ما را از شهادت دهندگان به توحید و نبوت قرار ده .

6 - ربنا امنا فاغفرلنا و ارحمنا و انتخیر الراحمین .

 

109/23 پروردگار ما، ما به تو ایمان آوردیم ما را ببخش و بیامرز و به ما رحم کن که تو بهترین بخشندگانى .

7 - ربنا امنا فاکتبنا مع الشاهدین .

 

83/5 پروردگار ما، ما به تو ایمان آوردیم ما را در زمره گواهان توحید و موحدین قرار ده .

8 - ربنا ابصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صالحا انا موقنون .

 

12/32 پروردگار ما آنچه به ما وعده فرموده بودى و دیدیم و شنیدیم ما را به دنیا برگردان تا عمل صالح کنیم که ما به حشر و نشر و کتاب و معاد یقین پیدا کرده ایم .

9 - ربنا اتمم لنا نورنا و اغفرلنا انک على کل شى ء قدیر.

 

8/66 پروردگارا نور علم و ایمان را براى ما تمام گردان و ما را بیامرز که تو بر هر چیز قادر و توانایى .

10 - ربنا اخرجنا منها فان عدنا فانا ظالمون .

 

108/23 پروردگارا ما را از جهنم بیرون ببر که اگر ما دوباره عصیان کنیم ستمکاریم .

11 - ربنا اخرجنا نعمل صالحا غیر الذى کنا نعمل .

 

37/35 پروردگارا ما را از این آتش بیرون کن تا به پیروى پیغمبرت عمل صالح کنیم غیر از آنچه مى کردیم .

12 - ربنا اخرجنا الى اجل قریب نجب دعوتک و نتبع الرسل .

 

44/14 پروردگارا ما، عذاب را براى ما به تاخیر انداز و مهلت کوتاهى ده تا آنچه فوت شده جبران کنیم ما دعوت تو را اطاعت کنیم و پیغمبر تو را پیروى نماییم .

13 - ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا.

 

75/4 پروردگارا ما را از دست ستمکاران مکه نجات ده و راه فرج و نجاتى به ما بنما و یار و مددکارى براى ما بفرست که از جانب تو یاور ما باشد.

14 - ربنا استمتع بعضنا ببعض و بلغنا اجلنا.

 

128/6 پروردگارا بعضى از ما از بعض دیگر بهره مند شدیم و رسیدیم به آنچه مقرر فرموده اى .

15 - ربنا اصرف عنا عذاب جهنم ان عذابها کان غزاما.

 

65/25 پروردگارا بگردان از ما عذاب جهنم را که آن عذاب براى همیشه هلاک کننده است .

16 - ربنا اطمس على اموالهم و اشدد على قلوبهم فلا یومنوا حتى یروا العذاب الالیم .

 

88/10 پروردگارا اموال آنها را نابود ساز و دلهاى آنها را قسى و سخت گردان که ایمان نمى آورند جز به دیدن عذاب سخت .

17 - ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الکافرین .

 

147/3 پروردگار ما گناهان ما را بیامرز و لغزش و اسراف ما را ببخش و قدمهاى ما را در راه انجام وظیفه ثابت بدار و بر کفار نصرت و پیروزى بخش .

18 - ربنا اغفرلنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان و لاتجعل فى قلوبنا غلا للذین امنوا.

 

10/59 پروردگار ما بیامرز ما را و برادران ما را که در ایمان بر ما سبقت گرفتند خدایا در دلهاى ما براى گرویدگان به تو کینه و کدورتى قرار مده که تو مهربانى .

19 - ربنا انک روف رحیم .

 

10/59 پروردگار ما تو به تحقیق رئوف و مهربانى .

20 - ربنا اغفرلى ولوالدى و للمومنین یوم یقوم الحساب .

 

41/14 پروردگار ما مرا و پدر مادر مرا و همچنین مومنین را در روز حساب بیامرز.

21 - ربنا افتح بیننا و بین قومنا بالحق و انت خیر الفاتحین .

 

89/7 پروردگار تو درى از رحمت به سوى ما و قوم ما بگشا که راه تو راه حق ات و تو بهترین گشاینده اى .

22 - ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الکافرین .

 پروردگار ما به ما صبر و شکیبایى عنایت کن و در عبادت ثابت قدم و بر کفار پیروزى بخش .

23 - ربنا افرغ علینا صبرا و توفنا مسلمین .

 

126/7 پروردگار ما به ما تحمل و بردبارى عنایت فرما و ما را جزو تسلیم شدگان پیغمبرت بمیران .

24 - ربنا اکشف عنا العذاب انا مومنون

 

12/44 پروردگار ما عذاب را از ما دور بگردان و بر طرف ساز که ما گرویدگان به تو هستیم .

25 - ربنا انزل علینا مائده من السماء تکون لنا عیدا لاولنا و اخرنا.

 

114/5 پروردگار ما از آسمان براى ما مائده و غذایى فرست که بر ما و آیندگان (روز عید) باشد.

26 - ربنا انک تعلم ما نخفى و ما نعلن و ما یخفى على اللّه من شى ء فى الارض و لا فى السماء.

 

38/14 پروردگارا تو مى دانى آنچه پنهان و آشکار عمل مى کنیم بر خداوند در آسمان و زمین هیچ کار و هیچ چیز پوشیده نیست .

27 - ربنا انک جامع الناس لیوم لاریب فیه ان اللّه لایخلف المیعاد.

 

9/3 پروردگارا تو هستى که روز قیامت روزى که در آن شک نیست اجزاء و اجساد و ابدان همه بندگانت را جمع و حشر مى کنى محققا خداوند وعده خود را خلاف نمى کند.

28 - ربنا انک انت العزیز الحکیم .

 

5/60 پروردگار ما به حقیقت تو عزیز و حکیمى و غالب و مصلحت دانى .

29 - ربنا انک اتیت فرعون و ملاه زینه و اموالا فى الحیوه الدنیا.

 

88/10 پروردگار ما تو فرعون و اشراف ملت او را به مال دنیا و تحمل نیرو داده اى تو خود مى توانى گرفت آنچه به آنها داده اى .

30 - ربنا انک من تدخل النار فقد اخزیته و ما للظالمین من انصار.

 

192/3 پروردگارا تو هستى که از روى عدالت هر که مستحق عذاب شد به آتش مى فرستى و خوار و ذلیل مى سازى و براى ستمکاران یار و یاورى نیست .

31 - ربنا اننا امنا فاغفرلنا ذنوبنا و قنا عذاب النار.

 

16/3 پروردگار ما، ما به تو ایمان آورده ایم پس گناهان ما را بیامرز و ما را از عذاب جهنم مصون بدار.

32 - ربنا اننا سمعنا منادیا ینادى للایمان ان امنوا بربکم فامنا.

 

193/3 پروردگار ما نداى منادى تو را که مردم را دعوت مى کرد که به خداى یگانه ایمان آورید، شنیدیم و ایمان آوردیم که تو خداى واحدى .

33 - ربنا اننا نخاف ان یفرط علینا او ان یطغنى .

 

45/20 پروردگارا ما مى ترسیم فرعون بر ما چیره و غالب شود یا طغیان نماید.

34 - ربنا انى اسکنت من ذریتى بواد غیر ذى زرع عند بیتک المحرم .

 

37/14 پروردگار ما من زن و فرزندم اسماعیل را در وادى بى آب و علف کنار خانه محترم امن تو سکنى دادم تو آنها را حفظ فرما.

35 - ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم .

 

127/2 پروردگار ما ساختمان کعبه را که خانه امن توست از ما قبول فرما که تو شنونده و دانایى .

36 - ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمن لنکونن من الخاسرین .

 

22/7 پروردگار ما ما بر نفوس خود ستم کردیم و اگر تو ما را نیامرزى و به ما رحم نکنى از زیانکاران خواهیم بود.

37 - ربنا علیک توکلنا و الیک انبنا و الیک المصیر

 

4/60 پروردگار ما در هر کار به تو توکل مى کنم و از تو استعانت مى جوییم که بازگشت همه ما بسوى توست .

38 - ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و کفر عنا سیئاتنا و توفنا مع الابرار

 

193/3 پروردگار ما گناهان ما را بیامرز و از بدیهاى ما در گذر و بپوشان و ما را با نیکوکاران قرار ده .

39 - ربنا لاتجعلنا فتنه للذین کفروا و اغفرلنا.

 

4/60 پروردگار ما، ما را براى آنها که کافر شدند سبب آزمایش قرار مده و ما را بیامرز.

40 - ربنا لاتزع قلوبنا بعد اذهدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه .

 

8/3 پروردگار ما دلهاى ما را پس از روشن گردانیدن به نور ایمان و حق هدایت دیگر تیره مگردان و از جانب خودت رحمت فرما که تو بخشاینده اى .

41 - ربنا لیقیموا الصلوه فاجعل افبده من الناس تهوى الیهم و ارزقهم من الثمرات لعلهم یشکرون .

 

37/14 پروردگار ما من اسماعیل را در کنار خانه امن تو سکنى دادم ، تا نماز را بر پا دارند. بارالها! دلهاى مردم را مایل و راغب به مکه گردان و این سرزمین را پر برکت قرار ده تا مردم به سوى کعبه آیند و از برکات و رزق و روزى مادى و معنوى آن بهره مند گردند باشد که سپاسگزار شوند.

42 - ربنا لاتجعلنا فتنه للقوم الظالمین .

 85/10 پروردگارا ما را سبب آزمایش براى اقوام ستمکار قرار مده .

43 - ربنا لاتجعلنا مع القوم الظالمین .

 47/7 پروردگار ما، ما را با مردم ستمکار و متعدى محشور مفرما.

44 - ربنا لاتجعلنا فتنه للذین کفروا و اغفرلنا ربنا انک انت العزیز الحکیم .

 6/60 پروردگارا ما را فتنه و امتحان براى آنان که کافر شده اند قرار مده و ما را بیامرز. پروردگارا محققا تو عزیز و حکیمى .

45 - ربنا لاتواخذنا ان نسینا او اخطانا.

 

286/2 پروردگارا ما را به نیسان و غفلت و خطا و فراموشى مگیر و هشیار و بیدارمان دار.

46 - ربنا لم کتبت علینا القتال لولا اخرتنا الى اجل قریب .

 

77/4 (کفار گفتند) پروردگارا چرا بر ما جنگ واجب کردى و نگذاشتى به اجل خود بمیریم (بگو بدون پیکار چیزى به کسى نمى دهند)

47 - ربنا لولا ارسلت الینا رسولا فنتبع ایاتک و تکون من المومنین .

 

48/28 پروردگارا اگر براى ما پیغمبر و رسولى مى فرستادى آیات فرمان تو را پیروى مى کردیم و ایمان مى آوردیم .

48 - ربنا لولا ارسلت الینا رسولا فنتبع ایاتک من قبل ان نذل و نخزى .

 

135/20 پروردگار ما چرا براى ما پیغمبرى نفرستادى تا آیات تو را پیروى کنیم و

به خوارى و خزیان نیفتیم (گفتار کفار است )

49 - ربنا لیضلوا عن سبیلک

 

88/10 پروردگارا فرعون و فرعونیان مردم را از راه گمراه کردند.

50 - ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار

 

193/3 پروردگارا تو هیچ چیز را باطل نیافریدى تو منزهى پس ما را از عذاب آتش نگاهدار.

51 - ربنا وابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیهم ایاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمه و یزکیهم انک انت العزیز الحکیم .

 

129/2 پروردگارا در ذریه من پیغمبرى برگزین و برانگیز که آیات تو را بر آنها بخواند و علم و دانش و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد و نفوس آنها را تزکیه و تهذیب نماید. تو محققا عزیز و حکیم و غالب و مصلحت دانى .

52 - ربنا و لا تحمل علینا اصراکما حملته على الذین من قبلنا.

 

286/2 پروردگارا بار گناه را بر ما گران مفرما آنچنان که بر پیشینیان ما نمودى .

53 - ربنا و اتنا ما وعدتنا على رسلک و لاتحزنا یوم القیامه انک لا تخلف المیعاد.

 

194/3 پروردگارا ما را به صلاح آر، آنچه بر زبان پیغمبرانت از عطا وعده فرمودى به ما هم عنایت کن و روز قیامت ما را خوار و ذلیل و بینوا مفرما محققا وعده هاى تو خلف نمى شود.

54 - ربنا واجعلنا مسلمین لک و من ذریتنا امه مسلمه لک و ارنا مناسکنا و تب علینا انک انت التواب الرحیم .

 

128/2 ابراهیم گفت : پروردگارا دلهاى من و فرزندم اسماعیل را تسلیم خودت بگردان که همه دلها به دست توست و از ذریه من امتى مسلمان قرار ده ، که تسلیم اراده و رضاى تو باشند و مناسک و روش حج خانه خود را به ما بیاموز، و توبه ما را بپذیر که تو بسیار توبه پذیر و بخشنده و مهربانى .

55 - ربنا و ادخلهم جنات عدن التى وعدتهم و من صلح من ابائهم و ازواجهم و ذریاتهم انک انت العزیز الحکیم .

 

8/40 فرشتگان گویند: پروردگارا این بندگان پرهیزگار را وارد بهشت عدن خود ساز که به آنها وعده داده اى و هر کس از آنها از پدرانشان و ذریه شان صالح بودند همه را داخل بهشت فرما که تو بر همه چیز غالب و دانایى .

56 - ربنا وسعت کل شى ء رحمه و علما فاغفر للذین تابوا و اتبعو سبیلک و قهم عذاب الجحیم .  

7/40 پروردگارا تمام موجودات در احاطه علمى و رحمت واسعه تو هستند پس بیامرز آنها که توبه کردند و پیروى پیامبران تو نمودند و به راه تو رفتند و آنها را و آنها را از عذاب جهنم نگاهدار یعنى عذاب جهنم براى آن طبقه مطیع به وقوع نپیوندد و پیش نیاید.

57 - ربنا و لاتحملنا ما لاطاقه لنا به واعف عنا و اغفرلنا و ارحمنا انت مولینا فانصرنا على القوم الکافرین .

 

286/2 پروردگارا ما طاقت تحمل بار گران را نداریم ما را ببخش و عفو کن و بیامرز که تو صاحب اختیار ما هستى خدایا ما را بر کفار پیروزى ده .

58 - ربنا و تکون من المومنین

 

28/6 پروردگارا ما از گروندگان به توحید و یگانگى تو مى باشیم .

59 - ربنا یعلم انا الیکم لمرسلون .

 

17/36 پروردگار ما بهتر مى داند که ما را به رسالت به سوى شما فرستاده تا راه توحید را به شما بنماییم .

60 - ربنا رب السموات و الارض لن ندعوا من دونه الها.

 

14/18 پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین است ، هرگز ما معبودى غیر از او نمى گیریم .

61 - ربنا هولاء شرکاونا الذین کنا ندعوا من دونک .

 

86/16 پروردگارا این گروهند شریکان ما که ما را دعوت مى کردند غیر از تو را پرستش کنیم .

62 - ربنا الذى اعطى کل شى ء خلقه ثم هدى .

 

51/20 پروردگار ما، کسى است که همه موجودات را آفرید و هدایت به کمال فرمود.

63 - ربنا باعد بین اسفارنا و ظلموا انفسهم .

 

19/34 (مردم توانگر یمن به درویشان حسد بردند و گفتند:) پروردگارا بین شهرهاى یمن تا شام را سرزمین خشک قرار ده تا درویشان نتوانند بدون زاد و راحله سفر کنند. آن مردم بدین دعا به خود ستم کردند.

64 - ربنا غلبت علینا شقوتنا و کنا قوما ضالین .

 

107/23 پروردگارا شقاوت بر ما غلبه یافت و گمراهى گریبان ما را گرفت و ما به خود ستم کردیم .

65 - ربنا هولاء اضلونا فاتهم عذابا ضعفا من النار.

 

38/7 پروردگارا این بت ها و بت پرستان ما را گمراه نمودند عذاب آتش آنها را دو جندان کن .

66 - ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین و اجعلنا للمتقین اماما.

 

47/25 پروردگارا زنان و فرزندانى به ما عنایت فرما که اسباب رو سفیدى و چشم روشنى ما بشوند. خدایا ما را پرهیزکار و پیشوایان پارسا قرار ده ، یا براى ما پیشوایان پرهیزکارى بگمار.

67 - ربنا هولاء الذین اغوینا اغویناهم کما غوینا تبرانا الیک ما کانوا ایانا یعبدون

 

63/28 پروردگارا کسانى که ما را گمراه نمودند تو گمراهشان کن آن چنان که ما را گمراه نمودند، بتها مى گویند ما هم از آنها بیزاریم و هرگز ما را عبادت نکردند بلکه خود را عبادت کردند و پرستیدند.

درباره اهمیت و فضیلت  آیه‌الکرسی

عبدالله بن عوف گفته است: شبی خواب دیدم که قیامت شده است و من را آوردند و حساب من را به آسانی بررسی کردند. آنگاه مرا به بهشت بردند و کاخ‌های زیادی به من نشان دادند. به من گفتند: درهای این کاخ را بشمار؛ من هم شمردم 50 درب داشت.

بعد گفتند: خانه‌هایش را بشمار. دیدم 175 خانه بود. به من گفتند این خانه‌ها مال توست. آن قدر خوشحال شدم که از خواب پریدم و خدا را شکر گفتم.
صبح که شد نزد ابن سیرین رفتم و خواب را برایش تعریف کردم.

او گفت: معلوم است که تو آیه الکرسی زیاد می‌خوانی. گفتم: بله؛ همین طور است. ولی تو از کجا فهمیدی. گفت برای اینکه این آیه 50 کلمه و 175 حرف دارد. من از زیرکی حافظه او تعجب کردم. آنگاه به من گفت: هر که آیه الکرسی را بسیار بخواند سختی‌های مرگ بر او آسان می‌شود.

1. آیه الکرسی نوری از آسمان است.

2. آیه الکرسی آیتی از گنج عرش است.

3. آیه الکرسی باعث ایمنی در سفر است.

4. آیه الکرسی اعلاترین نقطه قرآن است.

5. ذکر رسول مکرم اسلام در بستر؛ خواندن آیه الکرسی بود.

6. با خواندن آیه الکرسی انسان دچار هیچ‌گونه آفتی نخواهد داشت.

7. برای رفع فقر آیه الکرسی مؤثر است و کمک الهی از غیب می‌رسد.

8. همه چیز در آیه الکرسی است یعنی کرسی گنجایش آسمان‌ها و زمین را دارد.

9. در تنهایی آیه الکرسی بخوانی باعث رفع ترس می‌شود و از سوی خدا کمک می‌رسد.

10. آیه الکرسی رادر نمازها؛ روزها؛ شبهای ایام هفته؛ سفرها و در نماز شب و دفن میت بخوانید.

11. هنگام خواب نیز آیه الکرسی بخوانید زیرا باعث می‌شود خداوند فرشته‌ای نگهبان و محافظت بگمارد تا صبح سلامت بمانی.

12. هر گاه از درد چشم شکایت داشتی آیه الکرسی بخوانید و آن درد را اظهار نکنید آن درد برطرف می‌شود و از آن عافیت می‌طلبید.

13. پیامبر اسلام (ص): در خانه‌ای که آیه الکرسی خوانده شود ابلیس از آن خانه دور می‌شود و سحر و جادو در آن خانه وارد نمی‌شود.

14. آیه الکرسی پایه و عرش الهی است و هدف از خواندن آن این است که مردم در عبادت جز خداوند کسی را نپرستند و به ذلت فرو نروند و روح یکتاپرستی ایجاد کنند و از بندگی ناروا آزاد شوند و آیه الکرسی عقلها را بیدار و اله حقیقی را معرفی و خدای دانا و توانا را به مردم می‌شناساند.

15. وقت غروب 41 بار آیه الکرسی را بخوانی حاجت‌روا می‌شوی.

 

- فضیلت و چگونگی نماز تسبیح یا نماز جناب جعفر طیار :

 آیا برایت ده چیز نگویم و ده خدمت نکنم؟ (یعنی چنان عملی برایت بگویم که از آن ده فائده بزرگ به تو حاصل شود و آن عملی است) که هر گاه آنرا انجام دهی خدای متعال تمام گناهان ترا مورد عفو قرار میدهد:
1-
گناهان گذشته را.
2-
گناهان بعدی را.
3-
گناهان قدیم را.
4-
گناهان جدید را.
5-
گناهان قصدی و به دانسته را.
6-
گناهان نادانسته را.
7-
گناهان صغیره را.
8-
گناهان کبیره را.
9-
گناهان پوشیده را.
10-
گناهان علنی را.
(
و آن عمل نماز تسبیح است و طریق آن چنین است که)

چهار رکعت نماز بخوان و در هر رکعت سورۀ فاتحه را با سوره دیگری قرائت کن و چون از قرائت رکعت اول فارغ شدی در حال ایستاده پانزده بار بگو: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر، و پس از آن رکوع کن و در رکوع همین کلمه را ده بار بگو سپس سر را از رکوع بالا کن وده بار در قومه بگو، بعداً به سجد برو و ده بار در سجده بگو، آنگاه سر از سجده بالا کن و ده بار در جلسه بگو و باز به سجده برو و در سجده ده بار بگو و باز سر از سجده بال کرده (قبل از ایستادن به رکعت دوم) ده بار بگو، و در هر چار رکعت، اینگونه عمل کن در هر رکعت هفتاد و پنج بار 

واقعه و خطبه شریف غدیر خم

 واقعه غدیر خم یا  انتصاب مقدس


 - واقعه غدیر خم یا  انتصاب مقدس

کاروان آخرین حج پیامبر(ص) موسوم به حج الوداع ,  پس از پایان مراسم حج از مکه خارج شد . جمعیت عظیمی که مورخین تعداد آنها را تا یکصدو بیست هزار تن هم ضبط کرده اند همراه پیامبر(ص)  به محل جدائی کاروانها از یکدیگر رسیدند , محلی بنام غدیر خم .

در این نقطه که غدیر خم نامیده می شد کاروانهای مناطق مختلف عربستان از یکدیگر جداشده و هریک بسمت سرزمین خویش ادامه راه می دادند , در همین اثنا فرشته وحی بروجود مقدس پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) نازل شد , اصحاب دیدند که چهره مبارک رسول الله (ص) تغییر کرد و این آیه از دهان مبارک شان خارج شد . آیه 67 از سوره مبارکه الماعده :

۞ یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ ۖ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ [٥:٦٧]

اى پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنى پیامش را نرسانده‌اى. و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‌دارد. آرى، خدا گروه کافران را هدایت نمى‌کند.

 خلاصه ترجمه :

ای رسول ما  , آنچه که از طرف پروردگارت برتو نازل شده است را کاملا به اطلاع مردم برسان و اگر اینکار را   انجام ندهی ,  رسالت  خود و خداوند را انجام نداده ائی , ! و البته  خداوند تورا از خطرات احتمالی مردم  حفظ می کند    و خداوند جمعیت کافران لجوج را هدایت نمی کند .



با شنیدن این آیه همه اصحاب به دور پیامبر(ص) حلقه زدند و از ایشان اصل خبر را جویا شدند که این کدام خبر است که تاکنون بر ما ابلاغ نکرده ائید و از صدمه چه کسانی بیم دارید , که خداوند به ابلاغ آن مجددا دستور داده و چه کس یا کسانی مانع ابلاغ این پیام هستند ,  که پروردگار دانا و توانا شما را از آزار آنان حفظ خواهد کرد , ای رسول خدا  این گروه چه کسانی هستند .

در این همین زمان  پیامبراکرم (ص) که  امین وحی هستند ,  دستور فرمود تا به کاروانهای مختلف که در صدد جدائی از قافله اصلی بودند فرمان توقف و بازگشت بدهند و همه در محل غدیر خم مجتمع شوند و همچنین فرمان دادند تا از جهاز شتران منبری برای ایشان برپاکنند .

اصحاب بلافاصله در صدد اجرای فرامین رسول الله (ص) بر آمده , حرکت کردند  و دستور توقف همه کاروانها و اجتماع آنها را در همین محل غدیر خم به اطلاع همه رساندند .

اما این آیه حاوی چه پیامی از سوی پرودرگار عالمیان است که عدم ابلاغ آن کل رسالت 23 ساله پیامبر (ص) را تحت شعاع خود قرار خواهد داد .؟ 

 

-  توقف کاروانیان و اعلام پیام مهم خداوند

اکنون می خواهیم بدانیم این چه خبریست که قبلا به رسول الله ابلاغ شده وایشان از اعلام آن خودداری کرده اند واین امر مهم را به بعد موکول کرده اند و اینک خداوند باری تعالی به ایشان دستور می دهد تا هرچه زودتر آن را به جمعیت عظیم مسلمین ابلاغ کنند و در صورتی که این کار را انجام ندهند کل رسالت 23 ساله ایشان با آن همه رنج و سختی باطل خواهد شد و ناقص خواهد ماند .

با توجه به اینکه آیات قرآن کلام عمیق و نافذ ,  قادر متعال و هستی بخش جهانیان است ,  پس هر واژه و هر کلمه آن سرشار از مفاهیم و آموزه های ارزشمند است و اکنون با بررسی عمیق این آیه البته در حد دانش اندک خود  به  برخی از این نکات مهم اشاره خواهیم کرد  , در حقیقت متن  تشریحی آیه چنین است :

-  بند اول  :  (ای رسول ما آنچه ار طرف پروردگارت برتو نازل شده است ) در اینجا متوجه می شویم که این خبر قبلا به رسول الله در طول سفر حج ابلاغ شده , زیرا فعل جمله به زمان گذشته اشاره دارد .  ]أُنزِلَ إِلَیْکَ  )  نازل شده [

 

 - بند دوم  : ودر ادامه می فرماید :  ( کاملا به مردم برسان ) یعنی این خبر را بصورت خلاصه ابلاغ نکن بلکه خبر را باتمامی جزئیات آن برای مسلمین قرائت کن .

 

- بند سوم : ودر ادامه می فرماید : ( اگر اینکار را نکنی رسالت خداوند را انجام نداده ائی ) بسیار بسیار جای تعجب است که پیامبر(ص)  در طول 23 ساله خویش ، هزاران خبر مهم و عادی را از قبیل سوره مبارکه توحید . آیات فرائض دینی مانند نماز وروزه و خمس و زکات و حج و جهاد را به مردم ابلاغ کرده که هریک به نوبه خویش از اهمیت زیادی برخوردار است و در ابلاغ هیچ یک از آنها پروردگار چنین شرطی را جهت ابلاغ قائل نشده اند ، در صورتیکه عدم ابلاغ هریک از این ها یا سایر احکام مانند محرمات مستقیما به شریعت اسلام بستگی دارد و حذف هر کدام از آنها به دین مردم صدمات زیادی وارد می کرده لیکن اهمیت این خبر بحدیست که کل رسالت پیامبر(ص)  را ممکن است به مخاطره اندازد و کل زحمات بیست و سه ساله ایشان را بر باددهد . پس این خبر باید از ارزش زیادی برخوردار باشد اهمیتی که از همه آیات قرآن بیشتر است چرا که برابر کل رسالت پیامبر(ص)  قلمداد شده است .

 

- بند چهارم  :  در ادامه می فرماید : (خداوند تورا از خطرات احتمالی مردم نگاه می دارد و خداوند جمعیت کافران جمعیت لجوج را هدایت نمی کند ) .

دراینجا نکته مهم دیگری از معنای آیه آشکار می شود و آن نکته این است که خبر مذکور ممکن است جان پیامبر(ص)  را بخطر اندازد و این خطر بحدی جدیست (و از جانب مردم است ) (   وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ   ) است نه کافران و نه مشرکان ونه پیروان مذاهب دیگر) که خداوند می فرماید: ( من تورا از این خطر کفار یا مشرکین حفظ خواهم کرد) و در انتهای آیه می فرماید : (خداوند جمعیت کافران لجوج را هدایت نمی کند) در اینجا نکته مهم دیگری آشکار می شود و آن مخالفت کافران لجوج  یا برخی از مردم که در کسوت مسلمانان همراه پیامبر (ص) هستند با متن این خبر است  , و همین گروهند که با اعلام آشکار و عمومی این خبر مخالفت خواهند کرد و ممکن است جان عزیز پیامبر(ص) را به مخاطره اندازند و در مخالفت با این خبر کار را به جنگ بکشانند .

 

پس در حقیقت این پیام و محتوای آن  بقدری از اهمیت برخوردار است که ...... :

1- در آخرین روزهای حیات رسول الله (ص) ابلاغ شده است

2- در جریان یک همایش عمومی حجاج که از بیت الله الحرام باز می گشتند نازل شده.

 3-خبر بحدی اهمیت دارد که پیامبر به کل کاروان ها فرمان توقف و بازگشت
می دهند.

 4-  این خبر قبلا به پیامبر(ص) وحی شده لیکن آن جناب بنابر مصلحت ومخالفت
عده ائی ، ابلاغ آن را به تاخیر انداخته اند .

5- این خبر با کل رسالت پیامبر رابطه مستقیم دارد و در صورت عدم ابلاغ آن کل رسالت پیامبر(ص) به مخاطره خواهد افتاد .

 لازم بذکر است هیچ آیه ایی از آیات قرآن مجید در طول 23  سال نزول  وحی (اتصال آسمان بزمین از طریق وحی حضرت رب العالمین )  بر پیامبر مکرم اسلام (ص)  به اینصورت اعلام نگردیده است .

اکنون می خواهیم تا با مقایسه و طبقه بندی آیات  قرآنی با یکدیگر , اندکی از مفهوم  این مهم خبر آگاهی یا بیم .

- طبقه بندی آیات قرآن مجید  

در حقیقت دانشمندان علوم قرآنی ,کل آیات قرآن مجید را  به 4 بخش و یا گروه اصلی تقسیم می کنند .

این چهار گروه عبارتند از :

1- آیات مربوط به اخبار و تاریخ سایر انیباء علیه سلام  از حضرت  آدم تا جناب عیسی مسیح علیه سلام و اقوام آنها مانند قوم نوح و قوم ثمودو قوم عاد و قوم بنی اسرائیل و اهل کتاب و مسیحیان.

2- آیات مربوط به اخبار جهان غیب  و پس از مرگ وکیفیت آنها ، از آلام دوزخ و برزخ گرفته تا نعمات بی نظیر بهشت ، جنت و فردوس .

3- آیات مربوط به بحث های علمی و حکمی ,  مانند فرمان تفکر در آیات و نشانه های خلقت و خالق بی همتای دانا و آثار وجودی آنها .

4- آیات و اخبار مربوط به احکام دین و شریعت حقه اسلام ، مانند فرمان پروردگار به پرهیز از انجام محرمات و انجام واجبات مانند احکام دینی و فقهی ، اعم از : نماز وروزه وخمس و زکات وجهاد و سایر واجبات ومستحبات و منکرات ومنع بت پرستی وشرک وآثار آن .

حال از شما خواننده عزیز می پرسیم کدام یک از این آیات می تواند محتوای خبر مذکور باشد که عدم ابلاغ آن توسط پیامبر ممکن است نتایج ذیل را به همراه داشته باشد :

1- اولا در صورت عدم ابلاغ آن کل رسالت پیامبر(ص) ممکن است نابود شود .

 

2- دوما لازم است در حضور همه ابلاغ شود در صورتی که هیچ یک از آیات قرآن مجید بدین صورت ابلاغ نشده و به مرور زمان  مردم از آن باخبر شده اند .    

 

3- سوما در صورت ابلاغ آن ممکن است عده ای به مخالفت آن برخیزند آن هم زمانی که سیطره اسلام در سراسر عربستان گسترده شده است ، و هیچ کس را یارای مخالفت با فرامین رسول الله نیست .

 

4- چهارم در صورت ابلاغ آن ممکن است جان پیامبر(ص)  در معرض خطر قرار بگیرد .

 

مثلا اگر فرمان الهی مربوط به انجام حج باشد که قبلا در طول مراسم گفته وبه آنها عمل شد , و اگر نهی از خوردن ربا باشد و احکام مربوط به شریعت و واجبات ومستحبات ,  باز دلیلی برای مخالفت برای آن متصور نیست . ویا چرا باید پیامبر(ص) خبری را که مثلا مربوط به احوال امم گذشته باشد را از روی مصلحت به تاخیر اندازد و یا مخالفت  عده ائی را برانگیزد ؟

در حقیقت این خبر باتوجه به زمان آن که در اواخر عمر شریف پیامبر (ص) به ایشان ابلاغ می شود نمی تواند یک خبر عادی باشد و شواهد وقرائن به ما نشان می دهد این خبر باید بسیار خبر مهم و تاثیر گذاری باشد .

با توجه به جمعیت عظیم حجاج که غرق در روحانیت و معنویت بودند چرا که از حج همراه پیامبر(ص)  بازمی گشتند و بکلی پاک ومنزه از هرگونه شرک وخود پرستی بودند .

 با توجه به مرورآیات قرآن مجید دریافتیم که هیچ خبری با این کیفیت در طول 23 سال نازل نشده است .

 پیامی که قبلا بر پیامبر(ص)  نازل شده و ایشان  بنا به مصلحت ,  ابلاغ آن  را  به تاخیر انداخته اند ,  اما فرمان الهی  اینبار با چنان تاکیدی رسیده که دیگر درنگ در ابلاغ آن جایز نیست .



- معنای  شان نزول در آیات قرآن چیست ؟

در حقیقت بسیاری از آیات قرآن مجید دارای شان نزولی هستند . یعنی بنا به موقعیت مکانی و یا زمانی ، و اعمالی که از طرف  شخص پیامبر(ص)  و یا اصحاب صورت می پذیرفته  و یا سئوالی در بین امت مطرح بوده , خداوند بزرگ به منظور پاسخ گویی و یا روشن ساختن آن ابهام , آیاتی در آن موضوع نازل می فرموده اند   .

اینک جهت آشکار شدن بهتربه  نمونه هایی چند از همین موضوع اشاره می کنیم .

1- آیات سوره مبارکه هل اتی در باره فداکاری حضرت علی(ع) و همسر و فرزندانش ، هنگام بخشیدن افطار خویش به فقیر و اسیر و یتیم نازل شد .

2- آیات مربوط به آغاز جهاد در جنگ بدر و یا بیان مسائل و مشکلات سایر جنگها مانند ,  احد ، حنین ، خیبر ، صلح حدیبیه و یا فتح مکه , که  بنوبه خود و در جای خود به هریک از آنها پرداختیم .

3- آیه درباره حضرت علی(ع) هنگام بخشیدن انگشتر خویش به سائل در حال رکوع و صدها آیه دیگر که همگی شان نزول داشته اند .قبلا ذکر شد .

4- آیات احکام الزام  دادن صدقه برای صحبت های خصوصی با پیامبر (ص) در جمع , و منسوخ کردن آن حکم در پایان همان روز .

5- آیات سوره توبه , یا برائت از مشرکین مکه و یا آیات مباهله با مسیحیان نجران و دها مورد دیگر  که قبلا به برخی از آنها اشاره کردیم .

 پس اکنون  ما از شما خوانندگان عزیز سئوال می کنیم که شان نزول و علت وحی این آیه  بخصوص در قرآن چیست ؟

فراموش نکنیم که قرآنی که امروز در دست ماست بر اساس ترتیب  نزول مرتب نشده است و تنها بر اساس طول سوره ها یعنی از  بزرگترین سوره مبارکه به کوچکترین سوره مبارکه مرتب شده است و ممکن است گاهی دو سوره و یا دو آیه پشت سر هم نازل شده باشند اما در قرآن فعلی پشت سرهم قرار نگرفته باشند و این اتفاق بسیار زیاد روی داده است و هیچ کس نمی توتند ادعا کند که این ترتیب آیات صددرصد مطابق نزول آنها بوده است . ! ! !

بنا براین نتیجه می گیریم ممکن است آیات آیه 67 از سوره مبارکه الماعده :

۞ یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ ۖ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ [٥:٦٧]

اى پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنى پیامش را نرسانده‌اى. و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‌دارد. آرى، خدا گروه کافران را هدایت نمى‌کند.

 

و آیه سوره مبارکه الماعده آیه 3

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِکُمْ فِسْقٌ ۗ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ [٥:٣]

بر شما حرام شده است: مردار، و خون، و گوشت خوک، و آنچه به نام غیر خدا کشته شده باشد، و [حیوان حلال گوشت‌] خفه شده، و به چوب مرده، و از بلندى افتاده، و به ضرب شاخ مرده، و آنچه درنده از آن خورده باشد -مگر آنچه را [که زنده دریافته و خود] سر ببرید- و [همچنین‌] آنچه براى بتان سربریده شده، و [نیز] قسمت کردن شما [چیزى را] به وسیله تیرهاى قرعه؛ این [کارها همه‌] نافرمانىِ [خدا]ست. امروز کسانى که کافر شده‌اند، از [کارشکنى در] دین شما نومید گردیده‌اند. پس، از ایشان مترسید و از من بترسید. امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‌] آیینى برگزیدم. و هر کس دچار گرسنگى شود، بى‌آنکه به گناه متمایل باشد [اگر از آنچه منع شده است بخورد]، بى تردید، خدا آمرزنده مهربان است.

 

الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا 

امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‌] آیینى برگزیدم.


 

بترتیب و بدون فاصله نازل شده باشند و در حقیقت آیه 3 از سوره مبارکه الماعده پس از ابلاغ پیام آیه 67 از سوره مبارکه الماعده  توسط پیامبر(ص) نازل شده باشد که بی دلیل هم نیست چرا که این قرآن فعلی حدود پانزده سال بعد از رحلت حضرت رسول(ص) از بین عموم مسلمین جمع آوری و تدوین شده است ، و فراموش نکنیم که  آیات قرآن همه بصورت پراکنده بر روی پوست و یا خشت ثبت می شده و هر شخصی بخشی از آن را در اختیار داشته است و این کار جمع آوری و فهرست بندی در زمان عثمان بن عفان خلیفه سوم صورت پذیرفت  , حدود پانزده سال پس از رحلت پیامبراکرم  (ص) و 38 سال از نزول اولین آیات در مکه و غار حرا .

 

اکنون باز گردیم به ادامه ماجرا:

 پس از فرمان پیامبر(ص) کاروان ها همه در محلی بنام غدیر خم گرد هم آمدند و با اشتیاق و تعجب از این فرمان منتظر شنیدن این پیام الهی از دهان مبارک رسول الله (ص) شدند

بدین ترتیب پیامبر(ص) زمانی که همه حجاج در گرمای سوزان نزدیک ظهر عربستان , اطراف ایشان جمع شدند به بالای منبری که از جهاز شتران آماده شده بود رفته و با تمام قدرت این پیام بسیار مهم الهی را چنین ابلاغ کردند .[1]

 

-  خطبه پیامبر اعظم (ص)  در پایان سفر حج الوداع  در محل غدیر خم

 و اثبات حقانیت رسول الله در ابلاغ کامل رسالتش بر خلق



 

بسم الله الرحمن الرحیم

- بند اول بیان حمد وسپاس باری تعالی

حمدو سپاس بی حد پروردگاریرا که در وحدانیت برتر از همه و در تفرد ویکتائی نزدیکتر از همه در سلطنت با عظمت تر و دراحاطه بهمه موجودات عالم دانا تر و تواناتر است .

- او در اداره امور اجتماع بشر از همه قادر تر و در آفرینش خلایق مقتدر تر است .

- اوست که به بزرگی بوده و خواهد بود . ازلی و ابدیست . بزرگیست که زوال ندارد و ستوده ایست که محال ندارد  .

- او آفریننده  آسمانهائی است بلند وفرزانده ، او مدبری است گرداننده چرخ کارخانه وجود ، و منزه و مبری از هر اندیشه و تصور و خیال .

- او  گستراننده اجرام آسمان وزمین وفراخ کننده میدان جولان سیارات عالمین .

- او  آفریننده و حرکت دهندهی آسمان ها و زمین و فرشتگان و روح القدس است .

منزه ومقدس است آن پروردگاریکه ملائکه و کروبیان ملاء اعلی و روح القدس بفرمان او سیر وسلوک مینماید .

- اوخالقی است که افاضه فیوضاتش رشته ناگسستنی حیات موجودات است و چرخ برکاتش غیر ایستادنی است.

- اوست که از هرکس به انسان نزدیکتراست وهیچ کس بدیده سر اورا ندیده وهیچ خردمند انکار او نکرده  .

- او همه موجودات را می بیند و هیچ چشم سری او را نمی بیند مگر بدیده عقل وخرد .

- او بخشنده بردبار است وبا گذشت است او مدیر کل زندگی هربشر وهر موجود و جنبنده ایست که باران رحمتش همه جا رسیده وخوان نعمتش همه جا گسترده است .

- اوست که مارا بوقوف بر اسرار آفرینش منت نهاد ورازآفرینش را به تربیت شدگان مکتب خود آموخت .

- هیچ چیزی براو پنهان نیست وبر تمام ذرات عالم وجود و کون احاطه علمی وتسلط ونفوذ واراده دارد وبا احسان وسنت نعمت لباس هستی برهمه موجودات پوشانده است .

- او پروردگار یست که عدل ودادش در تمام موجودات وشئون حیاتی موجود است وحکومت دارد و چون جز او منتقی درعالم نیست به انتقام متمردین سرکش شتاب نمی فرماید .

- او ست به عجله مبادرت به پاداش وکیفر نمی کند وبرای مستحقین ولغزندگان عاصی بزودی عذاب نمی فرستد . شاید به باب انابه وتوبه توجه کنند .

- محققا او ابزارهای درونی واسرار اندرونی وپنهانی های نهفته وآشکار واقف وعالم است وهیچ اندیشه وعلمی از احاطه علمی او پوشیده و پنهان نیست, هیچ خفا ونهفته بر او مشتبه نمی گردد ، هر چیز در پیشگاه او آشکار ومعلوم است , هر لطیفه و اندیشه ونیات جزئی ما در پیشگاه احاطه علمی او مرعی وآشکار است و در هر حال و هر زمان و هرمکان احاطه و قهر و غلبه دارد .

- او با توانائی مطلق برهمه چیز غالب و برهر چیز قادر است . هیچ چیزی مانندش نیست . به هیچ چیز شبیه و نظیر و مثل و مانند نیست .

- او خالق وموجد ومربی هر چیز بوده آنوقتی که چیزی در لباس هستی نبوده است .  

- او واجب الوجودیست قائم به ذات پایدار و پاینده و ابدی به عدل و داد جز او خدائی نیست او غالب وحکیم است وعزیز اجل واکرم از همه است .

- اوست لطیف تر از آنکه به چشم سر دیده شود ولی نیرومنتر است که همه چیز رامی بیند و ادراکات او را درک می کند .

- او آگاه وخبیر و واقف برهر ظاهر و باطن است . هیچ زبانی اورا بدیدن وصف نکرده وهیچ ادراکی به معاینه او در نیآمده . هیچکس هویت او را نشناخته و به اسرار آفرینش او از پنهان وآشکار راه نیافته مگر به آنچه خودش مخلوق خود را بحس وادراک راهنمائی فرموده است.

- او آفریننده دانای یکتای بیهمتاست که پرتو نور افاضات او سرتاسر هستی لباس وجود پوشانده واداره امور موجود را بدون معاونت وکمک ومشاوره ومشیر ومشاور وشریک ومعین بدست قدرت وتوانائی خود ادامه حیات تکاملی بخشیده وموجودات وموالید وعناصر ملک وملکوت را در نشئه عالم وجود بتصویر اراده نقش صورت بخشیده ودرآفرینش تکلف وتزلزلی در استقلال اراده او را ندارد .

شهادت میدهم  که او یگانه افریننده است که قدوسیت وتنزه او تمام نشئه وعالم ملک وملکوت را پرکرده وخلائی در عالم وجود موجود نیست .

- او پروردگاریست که نور افاضه وجودش ابدیت وازلیت را پوشانده وکران تا کران هستی پرتو افاضات واشراقات انوار حمایتش مشعشع گشته است .

- اومربی وفرمانروائی است که نفوذ وکلمه واراده اش در تمام شراشر وجود حکمفرماست وبدون مشاور ومشیر ومشاور وبدون شریک ومعاون مقدرات وسرنوشت ومسیر عوالم وجود را بدست قدرت کامله خود بنحو احسن اداره و بنظام احسن حکومت می فرماید در تدبیرش و تصویر وتصور و ابداع وایجاد ومثال ومثل ونمونه وطرح وپیش بینی لزومی ندارد .

- او هرچه را آفریده با اراده خلق وامر آفریده وبدون طرح ونقشه وکمک ومعونت خلق فرموده بدون تجمل وتکلف و حیله وتصور قبلی آفریده است .

- او ابدا وانشاء نموده همه موجودات را و به او ظهور بروز یافتند .  

- او امر فرموده همه لباس هستی پوشیدند پس او خدای یگانه ایست که جز او خالق وآفریننده مدبر وپرورنده ای وجود ندارد .

- اوست که قدرت صنعتش بسیار قویم وحکیم ونیروی آفرینشش در نهایت اتفاق وتحکیم است .

- او فرمانفرمائی ایست که جور و ستم در منطقه هستیش راه ندارد وبزرگواریست که همه امور عالم از خیر وعدل ونیکوئی وغیره بسوی او بازگشت میکند و بفرمان و تدبیرش تجسم می یابد .

شهادت میدهم که هر موجودی در پیشگاهش خاضه وفروتن است وهرهستی در لباس امکان در آستانش خاشع ومتواضع است . هرچیزی دربرابر هیبت وعظمت او حقیر وناچیز است اوست که هرچه اراده میکند وهرچه کرد مطاع ومتبع وپسندیده است .

- او آفریننده ایست که مالک همه املاکو وصاحب همه افلاک و گرداننده همه سیارات واجرام سماویست . او تسخیر کننده آفتاب وماه است .

- اوست که اجرام سماوی ومنظومه های شمسی بفرمان او در حرکت ودورانند وهریک در مجرای حرکت شوقی خود برای مدتی میگردند .

- اوست که شب رابروز می پوشاند وچهره روشن خورشید را بگردش ناپدید مینماید وشب را بروز روشن میسازد وسیمای تاریک شب را بزمان محو می نماید .

- اوست که چرخ آفرینش شب وروز را متعاقب هم عجولانه وشتابان وبی درنگ در پی هم در آورده وبحرکت انداخته است .

- او قهاریست که هر زور آزمای سرکش وطاغی وعاصی را از پای در می آورد وهرشیطان متمرد و سرپیچ از فرمان را از درگاه خود میراند وهلاک میسازد . واز نعمت وجود واحسان محروم میگرداند .

- او خالق وفرمانروای کل عالم است که ضد وشبیه ندارد و نظیر وعدیل ندارد یگانه ایست که مستغنی وبی نیاز است وصمدیست که نزاده ونزائیده ومثل وهمتائی ندارد .

- او معبود یگانه ومحمود فرزانه ایست که  افاضه اش پرورش دهنده موجودات است ، ومربی کائنات آنچه اراده کند بیافریند وآنچه تدبیر نماید امضاء کند ، بر لوح قضاوقدر ثبت گردد ، وآنچه حکم نماید اجرا فرماید . وآنچه اجرا کند میداند وآمار واحصائیه آفرینش خود را دارد وآنی از آن غفلت نفرماید وشماره می نماید .

- اوست که می میراند وزنده میگرداند حیات می بخشد تهی دست میسازد و فقیر مینماید و بی نیاز وغنی میگرداند .

- اوست که میخنداند ومیگریاند ، و نزدیک میسازد ودور مینماید .

- اوست که باز میدارد ومنع میسازد وعطا می کند ومی بخشد میدهد و میگیرد می ستاند و می افزاید ملک هستی بدست اوست حمد وستایش و درود و تحیت برازنده و مخصوص اوست .

- اوست که بر هر چیزی قادر است وبر هرکاری تواناست واز هر مسئولیت مبراست وبر هرچه میکند مصلحت وحکمتی هویداست .

- او پروردگاریست که شب را بروز در می آورد ، و روز را بشب میپوشاند . جز او خدای غالب و قاهر وآمرزنده بخشنده ائی نیست .

- اوست اجابت کننده هر دعا وبخشنده هر عطا .

- اوست که احصاء نفوس مخلوق بقدرت اوست ، وپرورش دهنده جن وانس و هر موجود پنهان وآشکار یا فراری ومانوس(همه) بدست اوست . در کارش دشواری نیست ودر فریاد رسیدنش ضجرت ودلتنگی نیست .

- او پناه بیچارگان است وامید امید واران است .

- اونگهدارنده مخلوق از حوادث غیر مترقبه وتوفیق دهنده اصفیا برای قرب حق از سوانح     غیره منتظره است .

- او آفریننده ایست که اصرار والتماس خواهندگان اورا ملول نمیسازد و ناله و نوای محتاجین او را دلتنگ نمی نماید .

- او حافظ صلحا ونیکو کاران و تربیت شدگان مکتب ربوبی است .

- او توفیق دهنده سالکان راه الفت ورستگاران قرب حق است .

- او دوستدار عالمیان است .

- او صانعی است که مصنوع خود را بعلاقه دوست دارد و خود استحقاق تمحید وسپاس وشکر دارد استحقاق شکر وسپاس او بر همه افزون است زیرا نعمت او بی پایان است .

- او مستحق شکر ودر خور حمد است . باید در رفاه وسختی و در شدت وتنگی در گسترش و فراخی اورا شکر وسپاس نمود .

- سپاس و ستایش او را که امان و ایمنی داد ما را به فرشتگانش و به کتب و رسل و فرستادگان به ملائکه و امناه وحی او کتب منزله و قوانین آسمانی او به پیغمبران مرسل و فرستادگان مکرم او .

- امر او را می شنوم و فرمان او را اطاعت میکنم و بعمل مبادرت مینمایم  به آنچه رضای اوست ، و تسلیم حکم و قضای او هستم .

- من از روی رغبت فرمان او را اطاعت میکنم و از خوف و ترس عقوبت او پرهیز مینمایم .

- او پروردگاریست که ایمن نتوان ماند از منکرش و بیمناک باید بود از عقابش من اقرار و اعتراف مینمایم به بندگی او و افتخارمیکنم به عبودیت او ، من گواهی میدهم بخلاقیت و ربوبیتش و ادا مینمایم آنچه را بمن وحی فرموده, می ترسم اگر خودداری نمایم از ابلاغ آنچه بمن وحی شده به بلائی مبتلا شوم  که احدی نتواند از من دفع و دفاع نماید .

هیچ قدرتی هر قدر با عظمت باشد نمی تواند به بلائی که خدا به بنده خود برساند دفع کند هر چند تدبیر او بزرگ باشد .

خدائی که جز او خدائی نیست چونکه بمن اعلام فرموده که همانا من اگر تبلیغ ننمائیم آنچه را که بمن فرستاده پس تبلیغ رسالتش نکرده ام پس بتحقیق ضامن شد برای من خدای تبارک وتعالی حفظ ونگاهداری را واوست خدای کفایت کننده وکریم  پس وحی فرمود بمن 

- بند دوم بیان فرمان خداوند پس از حمد باری تعالی



بسم الله الرحمن الرحیم

بنام خداوند بخشنده مهربان

پیامبر این آیه را اینچنین تلاوت فرمودند :

یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فی علی وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس

-ترجمه آیه : ای پیغمبر برسان آنچه را که فرستاده شده بسوی تو از پروردگار تو در باره علی واگر نکنی پس تبلیغ نکرده رسالتش را وخدای نگاه میدارد ترا از شر مردم .

 

ای گروه مردمان  کوتاهی نکردم در رساندن آنچه فرستاده آنرا بمن ومن بیان کننده ام  برای شما سبب این آیه را .

 همانا جبرئیل علیه السلام فرود آمد نزد من در بارهای سه گانه  و امر مینمود بمن از طرف حضرت سلام ، پروردگار من و اوست سلام ، که قیام نمایم در این سرزمین پس اعلام کنم بهر سفید وسیاهی که علی پسر ابی طالب برادر من و وصی من و جانشین من و امام بعد از من است .

و آنکه مقام او از من مقام هارون از موسی است ، مگر آنکه نیست پیغمبری پس از من ، و اوست ولی شما بعد از خدا و پیغمبر او و بتحقیق که نازل فرمودی خدای تبارک و تعالی بر من بدین مطلب آیه ای از کتاب خود را :

إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ [٥:٥٥]

ترجمه : ولىّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آورده‌اند: همان کسانى که نماز برپا مى‌دارند و در حال رکوع زکات مى‌دهند.

منحصرا ولی شما خدا ورسول او هستند و آنانکه ایمان آورده اند آنهائیکه اقامه نماز مینمایند و میدهند زکات را وحال آنکه در رکواند وعلی پسر ابی طالب اقامه نماز کرد و داد زکات را در حال رکوع . علی قصد دارد خدای عزوجل را در هر حال و درخواست نمودم از جبرئیل علیه سلام که از خداوند برای من استعفا نماید از تبلیغ آن بشما ای مردم بجهت علم من به کمی پرهیزکاران و فراوانی منافقان و فساد انگیزی گنه کاران و مکر های استهزا کنندگان به اسلام آنانکه وصف فرموده آنها را خدا در کتابش به اینکه آنان میگویند بزبانهایشان آنچه را نیست در دلهایشان وگمان میکنند اورا آسان درحالی که بسیار بزرگ است در نزد خدا نفاق ، و بسیاری اذیت آنها مرا نه یک مرتبه تا اینکه بمن گوش دادند وگمان کردند من چنین هستم (آنها پیغمبر را آنقدر رنج دادند و میگفتند او گوشی شده یعنی بحرف هرکس گوش میدهد و هر سخن را باور می کند . ای حبیب ما بگو حرف شنیدن خیر وخوب است, او بخدا ایمان دارد و به مومنین اعتماد و اطمینان می نماید .)

سوره 9 آیه 61 که می فرماید:

وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ ۚ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَّکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ ۚ وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ [٩:٦١]

و از ایشان کسانى هستند که پیامبر را آزار مى‌دهند و مى‌گویند: «او زودباور است.» بگو: «گوش خوبى براى شماست، به خدا ایمان دارد و [سخن‌] مؤمنان را باور مى‌کند، و براى کسانى از شما که ایمان آورده‌اند رحمتى است.» و کسانى که پیامبر خدا را آزار مى‌رسانند، عذابى پر درد [در پیش‌] خواهند داشت.

 


 (اگر شما هم حرف شنو باشید خدا ومومنین را تصدیق می کند و آنانکه پیغمبر را اذیت و آزار میرسانند عذاب درد ناکی برای خود تهیه می نمایند .)

ای مردم مبادا شما از آنان باشید که فرمان پیغمبر را ناشنیده انگارید و تمرد کنید و بعذاب گرفتار شوید.

ای مردم آنان گمان کرده اند من از کثرت دوستی و ملازمت با علی و اقبال او با من ، چنین دستور می دهم . تا آنکه حضرت جبرئیل این حقیقت را در آیه کریمه فوق وحی فرمود و آنان را به من معرفی کرد اگر بخواهم نام آنها را میتوان بیان کنم آنها از جهت سیاهی درون خود بامن بدبین هستند ولی من با آنها اکرام و احسان فراوان کرده ام .

من میتوانم آنها را بدست و انگشتان نشان دهم واشاره کنم ولی بخدا سوگند از آنها برای خاطر هدایت قوم گذشتم اما آنها از من راضی نیستند و نمیخواهند من آیه عظیم را ابلغ کنم ( و آنگاه آیه را تلاوت فرمود .)

یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فی علی و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس

ای حبیب من ابلاغ کن آنچه در باره علی بتو از جانب پروردگارت نازل شده که اگر ابلاغ نکنی هیچ یک از وظایف رسالت را ابلاغ نکرده ائی خداوند است که تو را از شرور ناس مصون می دارد .

ای مردم ای معاشر الناس بدانید محققا خداوند متعال برای راهنمائی شما زعیم وولی نصب فرموده ، پیشوائی ارجمند مقرر داشت که اطاعتش برهمه واجب است وپیروی او بر همه مهاجر وانصار و تابعین به نیکوئی فریضه(واجب) است  (و اطاعت از او ) بر بدوی وبیابانی وشهری ومدنی برحاضر وغایب بر عجمی و عربی بر آزاد و بنده بر صغیر وکبیر سفید وسیاه و هرموحد وخداپرست اطاعت فرمان او (علی(ع)) واجب است .

حکم او برای همه جایز وامر او برای همه نافذ است . مرحوم است کسی که پیروی اوکند و رستگار است کسی که دنبال او برود .

خداوند کسانی را که اطاعت او میکنند و فرمان بردار او هستند می آمرزد .

ای مردم گمراه نشوید و از او دوری نکنید از ولایت و دوستی او استنکاف مکنید .

تنها اوست که شما را هدایت میکند و بحق رهبری مینماید واز باطل دور میسازد .

ای مردم کناره گیری از علی(ع) محرومیت از نعمت های الهی است . تمرد وعصیان وطغیان درباره علی(ع)  موجب عذاب دنیا وآخرت است راه رستگاری و فوز وخلاصی راهی است که علی(ع)  رهبر آنست وراهی که علی(ع)  پیشوای آن نیست راه خطا ولغزش و پوزش وعذاب الیم است .

معاشر الناس این آخرین مقام ومنزل تجمع من با شما میباشد و دیگر من باشماها در دنیا مقام ومحل جمع نخواهیم بود تا روز قیامت بنا براین گوش هوش فرادارید وسخن مرا بشنوید واطاعت کنید و فرمانبردار باشید که این فرمان خدای عزوجل میباشد .

ای مردم خالق شما مربی شما است او اولی بتصرف وصاحب اختیار و دوست ومعبود شما می باشد او را بشناسید وامر او را اطاعت کنید .

ای مردم پس از پروردگار رسول و فرستاده و پیامبر او من محمد(ص) هستم که دوست شما وصاحب اختیار شما واولی بتصرف در نفوس شما هستم واکنون در حال خطاب و قیام بفرمان حق با شما سخن میگویم و امر او را بشما ابلاغ مینمایم .

ای مردم پس از من علی(ع)  ولی شما امام شما . اولی به تصرف در جان ومال و نفوس شما و صاحب اختیار شما می باشد . او بامر خدا راهنما و رهبری خلق منصوب شده است . اطاعت او پیوسته با اطاعت پیغمبر خدا و متصل به اطاعت خداوند است .

ای مردم پس از علی(ع)  ذریه واولادش که که نژاد و اخلاف و ذراری(ذریه ) من هستند از نسل او می باشند و تا روز قیامت حجت خدا بر خلق در روی زمین هستند تا آنروزیکه خدا ورسولش را ملاقات میکنند . علی(ع)  و اولاد منصوص ومنصوب او حجت خدا بر خلق می باشند .

ای مردم حلالی نیست جز آنچه خدا حلال کرده است و حرامی نیست غیر از آنچه خداوند حرام فرموده است و حلال و حرامی که در دیوان محاسباتش مورد قبول میباشد بمن وحی فرمود و من به شما معرفی نمودم من آنچه را که از علم ودانش آسمانی و وحی ومنطق جبرئیل روح القدس بمن آموخته شد از حرام وحلال همه را به علی(ع)  آموختم هیچ علمی نیست که من دانسته باشم و علی(ع)   آنرا نداند. او امام مبین و وارث علم خاتم النبین است .

معاشر الناس هیچ علمی و هیچ دانشی نیست که خدایم به من نیآموخته باشد و هیچ علمی نیست که من به علی(ع)   نیآموخته باشم .

پروردگار عالم کلیه امور حیات عالم و آدم را بمن آموخت و برایم احصاء و شماره فرمود و تمام آن علوم را من برای علی(ع)   شماره واحصاء نموده به او آموختم .

او پیشوای پرهیزکاران است و مخزن علم الهی است هیچ دانشی نیست که علی نداند و من به علی تعلیم نکرده باشم .او پیشوای بزرگوار آشکار خلق است .

معاشر الناس مبادا از طرف او دور وگمراه شوید . مبادا از او دوری کنید و فرار نمائید .   مبادا  از دوستی وملازمت او دوری کنید .! و استنکاف نورزید از ولایت او که اوست آنکه راهنما بسوی حق است . او عمل میکند بر طبق حق و مضمحل می کند باطل را و نهی میکند از آن و تاثیری ندارد در راه خدا برایش ملامت ، ملامت کننده و اوست اول کسی که ایمان آورده بخدا ورسولش و آن کسی ست که فدای رسول کرده جان خود را و علیست(ع)   که بود با رسول خدا و حال اینکه احدی عبادت خدا نمی کرد و بارسولش از مردان غیر از او جماعات مردم . برتری و فضیلت دهید اورا پس بتحقیق فضیلت داده او را خدا بر همه کس و او امام و منصوب از جانب خداوند است اورا استقبال کنید که برگزیده خدا برهبری خلق است .

معاشر الناس علی پیشوای آسمانی است و مقرب درگاه خداوندیست . توبه هیچکس قبول نمی شود مگر به ولایت علی(ع)   هیچ منکر علی(ع) ، و منکر ولایت ودوستی علی(ع) ،  توبه اش پذیرفته نیست .

ای مردم هر که با امر خدا درباره علی مخالفت کند خداوند اورا وعده عذاب منکری داده است . هرکس به مخالفت علی برخیزد و علی را امام برحق و منصوب از جانب خدا نشناسد عذاب دردناک الهی اورا در میان میگیرد . عذابی بی پایان و عذاب دردناک ابدی تا آخر روزگار .

ای مردم بترسید از مخالفت با علی(ع)   از آتشی که در مخالفت با علی(ع)   شما را در میان میگیرد. بترسید از آتشی که کرانه آن مردم و سنگهاهستند و برای منکرین علی(ع) ،آماده شده است .

ای مردم سوگند بخدای یگانه که بوجود علی(ع)   اولین وآخرین انبیاء و رسل و حجتهای خدا در خلق در آسمانها وزمین همه بشارت دادند و تبریک گفتند که علی وصی من است و هر کس شک کند کافر است .(فراموش نکنیم این رسول خداست که همه کلامش وحی است و برای تاکید در باره آن سوگندهای مکرر یاد می کند و این از اهمیت بسیار زیاد موضوع حکایت میکند .)

ای مردم عظمت مقام علی را از این بشارت های آسمانی در تمام دوران خلاقیت عالم و عمر طولانی بشر در زمین و آسمان بشناسید و در پیشگاه ولایت او خاضع و خاشع باشند .

ای مردم اگر کسی درباره علی و انتصاب آسمانی او شک کند کافر است و بکفر جاهلیت خواهد مرد و هرکس شک کند در گفتار من در موضوع نصب علی(ع)   بامر خدا در خلافت ، محققا شک در همه گفتار من کرده  و شک کننده در گفتار من که بشهادت قرآن وحی منزل است و ماوایش در آتش جهنم است .

معاشر الناس پروردگار عالم این فضیلت را که علی(ع) را جانشین و مجری احکام دین ووصی وخلیفه من قرار داده بمن احسان و منت نهاد ، و این موهبتی است آسمانی که بمن عطای  بلا عوض  فرموده است.

نیست خدای معبودغیر از او سپاس وستایش بی حد و حصر بر اوباد ابدالابدین و دهر الداهرین .

معاشر الناس شما هم برتری دهید علی(ع) را بر همه که او پس از من افضل و برتر از همه مردم است او از هر مرد وزنی ارجمندتر و باارزشتر است .

ای مردم خداوند روزی خلایق را بسبب ما فرستاده است و باقی ماند بما آفرینش .

دور است از رحمت , دور است از رحمت , مورد خشم و غضب و قهر خدااست هرکس رد کند گفتار من و این گفتار را و موافقت ننمودن آن را .

آگاه باشید که جبرئیل خبر داد بمن از خدایتعالی با این خبر و جبر ئیل می گوید از خدا که هر که عداوت بورزد با علی(ع) و ولایت او را نداشته باشد پس براوباد لعنت و خشم من .

پس ببیند هرکسی چه پیش می فرستد (از اعمال خیر وشر) برای فردای قیامت و بپرهیزید از خدا که با او مخالفت ورزید پس بترسید از لغزشی که پس از ثبات و استقامت رخ دهد . مبادا پس از قبول و تثبیت دین و عقیده لغزش کنید و تحت تاثیر وسواس شیطانی قرار گیرید . بدانید که خدای تعالی به آنچه می کنید  و نیت دارید خبیر و آگاه است .

معاشر الناس علی جنب الله است که در قرآن در آیه 56 از سوره مبارکه الزمر فرموده :

أَن تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَا عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللَّهِ وَإِن کُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِینَ [٣٩:٥٦]

تا آنکه [مبادا] کسى بگوید: «دریغا بر آنچه در حضور خدا کوتاهى ورزیدم؛ بى‌تردید من از ریشخندکنندگان بودم.»


ترجمه : آنگاه هر نفسی بخود آید و فریاد واحسرتا برآرد وگوید ای وای برمن که جانب امر خدا را فرو گذاردم و در حق خود ظلم و تفریط کردم و وعده های خد را مسخره و استهزا نمودم .

جنب به معنی فرمان و طرفدار حق است مبادا از جنب الله دوری کنید .

معاشر الناس در فهم معانی قرآن تدبر و تفکر و اندیشه  کنید و آیات و کلمات قرآن را بفهمید به محکمات آن توجه داشته باشید و پیرو متشابهات نشوید زیررا علم متشابهات نزد راسخون است که آن ائمه معصومین هستند.

ای مردم بخدا قسم هرگز محکم و متشابه قرآن را برای شما کسی جز من و علی شرح و تفسیر نخواهد کرد( آنگاه دست علی را گرفت و بلند کرد و تاکید فرمود :)

ای مردم سوگند بخدای یگانه جز این جوانی که بازویش را گرفته ام و دستش را بلند نموده ام و به شما معرفی میکنم کسی قرآن را نمیتواند به شما تعلیم بدهد .

ای مردم توجه کنید و ببینید این کسی که من بازویش را گرفته ام بشما معرفی میکنم  علی ابن ابیطالب است . پس هر کس را من مولا و دوست وصاحب اختیار او هستم این علی(ع) مولا و صاحب اختیار ودوست اوست. (ان کنت مولاة فهذا علی مولا و هو علی بن ابیطالب اخی و وصیی .)

ای مردم این علی بن ابیطالب است که برادر من و وصی من و ولی نعمت الهی بسوی شماست به موالات او بگرائید که خدایش معرفی نموده .

بدوستی او چنگ بزنید که فرستاده آسمانی است به محبت او متوسل شوید که خدا بمن در باره او امر کرده و بشما ابلاغ ولایت او را می نمایم .

معاشر الناس بدانید که علی و پاکان اولاد او از دخترم زهرا ثقل اصغر و مرکز حیات معنوی شما هستند و قرآن ثقل اکبر است . وهر یک از این دو مخبر و خبر گزار مصاحبین خود و موافقین خود برای خدای خود هستند که هرگز از هم جدا نمیشوند تا سرحوض کوثر بر من وارد گردند . این دو ثقل امانت وودیعت خدا در میان خلق است آنها فرمانروای معنوی خلایق در زمین هستند آنها ملجا و ماوای و  پناهگاه مردم میباشند .

آنگاه پیامبر(ص) سربلند کرد و عرض کرد : پروردگارا تو شاهد باش که من فرمان تو را رساندم و امر رسالت را ادا کردم و بمردم تبلیغ نمودم .

ای مردم شما هم شاهد باشید که این وحی منزل را در این سرزمین با حضور این جمع در حالیکه همه از خانه خدا برگشته اید و دارای وفا وصفای باطنی هستید بشما ابلاغ نمودم و رساندم .

آگاه باشید و گواهی دهید که مفصل توضیح دادم و بحد اشباح تصریح و تشریح نمودم وبه همه مردم شنواندم

ای مردم خدا امر فرمود و من امر اورا ابلاغ کردم وبازهم تاکید میکنم که امیر المومنین غیر از علی(ع) برادرم نیست و این منصب برای احدی پس از من جایز نیست غیر از علی(ع) که امیر المومنین است .

(آنگاه پیامبر(ص) دست برد و بازوی علی(ع) را که در پله پائین تر از منبر غدیر خم بود گرفت و بلند نمود بحدی علیرا بلند نمود که پاهای علی(ع) محاذی زانوی پیغمبر گردید ) و آنگاه فرمود :

معاشر الناس این است آن علی(ع) که گفتم . این است آن علی بن ابیطالب برادر و وصی من و ظرف علم ومخزن دانش من و جانشین من ، بر امت من و مفسر کتاب خدا عزووجل پس از من اینست آنکه شما را دعوت بقرآن میکند و ترجمان عملی قرآن است و عمل میکند به آنچه پسندیده قرآن است و عامل به اعمالی است که مورد رضای پروردگار است .

او مبارز ومدافع از حق است و محارب مبارز با بدخواهان و دشمنان دین است اوست که مردم را بدوستی خدا امر میکند و از معصیت خدا نهی مینماید . او خلیفه رسول خدا و امیر المومنین است اوراهنما و هادی ورهبر خلایق است او کشنده ناکثین (یا عهد شکنان) و قاسطین (یا ستمگران )و مارقین (یا بیداد گران) است .

ای مردم من بشما به صراحت میگویم این فرمان خداست . این صدای من نیست این ندای پیغمبر خداوند است این وحی الهی است سخن آسمانی است که به امر خدا بشما میرسانم و خدایم مرا فرموده بگویم و میگویم و خدا و شما را شاهد این ابلاغ میگیرم . مبادا سهل انگاری کنید و تخطی نمائید و انحراف یابید و شک وتردید در این سخن آسمانی و ندای وحی الهی پیدا کنید که ارکان حیات و معنویت و دیانت شما متزلزل میگردد .

آنگاه پیغمبر(ص) خدا سر بلند نمود عرض کرد :

 بار پروردگارا دوست بدار هرکه را علی را دوست بدارد و دشمن بدار هرکه علی را دشمن دارد .

بار الها محروم ساز منکرین علی(ع) را از رحمت خود و خشم گیر بر آنها و غضب فرما بر کسانی که انکار حق او نمایند . بار الها عذاب کن کسانی که منکر این ابلاغ شوند .

پروردگارا تو این فرمان را برمن نازل فرمودی و تاکید فرمودی که امامت مختص علی(ع)  است .

پیشوائی پس از من با ولی تو علی(ع)  میباشد .

 تو در قرانت فرمودی و برای من بیان کردی و تصریح و تاکید فرمودی که من او را منصوب نمائیم تا دین تو برای بندگانت کامل گردد .(اشاره به آیه الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا )

تو بدین امر تمام فرموده و تکمیل کردی نعمت و احسان خودت را بر خلایق بوجود علی(ع) و از کمال دین راضی شدی و اسلام را دین کامل و مکمل بر حق برهبری علی قرار دادی  .

 

 

بار الها تو خودت در قرآن فرمودی :

وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ [٣:٨٥]

و هر که جز اسلام، دینى [دیگر] جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود، و وى در آخرت از زیانکاران است.

 

ترجمه : هرکس غیر از دین اسلام (که با آخرین درجه تکامل عقلانی بشر همدوش است) دین دیگری برگزیند در آخرت خسران و زیان می بیند .

پروردگارا من ترا گواه میگیرم که این فرمان موکد و مکرر تورا بمردم در بهترین موقع که همه جمع بودند ابلاغ کردم و تاکید نمودم که حاضرین به غائبین برسانند .

وآنگاه روی به مردم کرده فرمودند :

معاشر الناس پروردگار جل و علا دین شما را بولایت علی تکمیل فرمود و به رهبری او تتمیم کرد وهرکس به امامت او و برهبری ذریه و اولاد او که قائم مقام او در تبلیغ دین هستند و همه آنها از صلب من و ذریه من تا روز قیامت خواهند بود . پیروی و تبعیت و اقتدا نکند زیان و خسران نموده است .

ای مردم مبادا در این سخن آسمانی سهل انگاری می کنید و مجادله و اهانت ورزید که معذب شوید ( بعذاب الهی دچار شوید )

ای مردم هرکه پیروی علی(ع) و اولاد او را نکند آنروزی که بر خدا عزوجل وارد خواهد شد می بیند که تمام اعمالش پایمال هوی وهوس او شده و از بین رفته است و در عذاب جاودانی منزل وماوا میگیرد و این عذاب درد ناک الهی برای او تخفیفی نخواهد داشت این چنین اشخاص روز قیامت مورد نظر مهر و محبت قرار نخواهد گرفت . روز حساب کسانی مورد تفقد قرار می گیرد که علی(ع)  را دوست بدارند .

معاشر الناس این علی بن ابیطالب است یاری کنید اورا برای خاطر من وحقی که خدا برای او معین کزده به پاس من ادا کنید ومنصبی که خدا به اوداده به احترام فرمان خدا پیروی نمائید . این علی(ع)  از شما بهتر یاری میکند و از شما بهتر ادا حق مینماید و ازشما بمن نزدیکتر است . او نزد من در پیشگاه خداوند از شما عزیز تر است من از او راضی هستم .!

هیچ آیه که بشارت رضایت باشد نازل نشد مگر آنکه علی(ع)  سر حلقه آن طایفه بود .

هیچ خطابی خداوند در باره مومنین نفرموده مگر آنکه علی(ع)  در سر حلقه و آغاز و امیر المومنین معرفی شد .

هیچ آیه و مدحی در قرآن نازل نشد مگر درباره علی(ع)  و شیعیان اوست .

ای مردم ، در سوره مبارکه هل اتی خداوند گواهی به بهشت داده و نام انسان کامل را برد و آنرا در شان علی(ع)  نازل فرموده نه در غیر علی(ع)  .

ای مردم خداوند در سوره مبارکه هل اتی غیر از علی(ع)  را مدح نکرده او ناصر دین خدا و حامی کتاب خداوند است .

ای مردم هر کجا خطاب به مومنین شده علی(ع)  را امیر المومنین قرار داده و هرکجا خطاب به کافرین شده دشمنان علی(ع)  را قرار داده .

 زیرا علی با حق و حق با علی دور میزند .( این حدیثی مشهور است که از رسول خدا نقل شده و می فرمایند : علی همواره همراه حق است و حق همواره همراه علی )

ای مردم علی(ع)  کسی است با علم پیغمبر(ص) از جانب پیغمبر(ص) جدال با بداندیشان مینماید . او پرهیز کار است او پاکیزه است او هادیست او مهدیست او کامل است .

ای مردم پیغمبر خدا گرامی ترین پیغمبرانست و بهترین رسولانست و وصی او هم برای شما بهترین وصی و کاملترین وجامعترین و فاضلترین اوصیاء و انبیاء عظام است .

ای مردم علی بهترین وصی و فرزندان منصوص ومنصوب او هم بهترین اوصیاء من هستند .

معاشر الناس بدانید که شیطان بوسوسه آدم را از بهشت به حسد بیرون کرد مبادا شما به علی(ع)  و اینهمه فضایل که در حق او گفتم حسد ببرید ،که اعمالتان باطل شود اینهمه فضیلت را خدا به علی (ع) داده که پس از من هادی شما باشد مبادا قدمهای شما در این راه بلغزد و ازمقام انسانیت نزول و تنزل کنید .

ای مردم آدم علیه السلام بسبب یک خطای کوچک و لغزنده هبوط به زمین نمود و از مقام قدس جنت عدن اخراج شد در حالیکه او برگزیده خدای عزوجل بود . اما شما با وسواس شیطان و نفس اماره بالسوء در باره علی(ع)  چه خواهید نمود . او آدم صفی اله بود و شما شما هستید یعنی اسیرنفس وتمایلات (هستید ) و شیطان از دشمنان آشکار است .

ای مردم میدانید در چه شرایطی شما از وسواس شیطان و کید و دشمنی او در امان خواهید بود آنوقتی که با علی بغض نورزید (ودشمنی ) و کینه توزی نکنید .

ای مردم بدانید با علی(ع) دشمنی نمیکند مگر شقی و بدبخت و دوستی نمی ورزد مگر تقی (اهل تقوا) و خوشبخت وایمان باو نمی آورد مگر مخلص و مومن خالص بکوشید تا لباس دوستی او را بپوشید .

ای مردم بخدا سوگند سوره مبارکه والعصر درباره علی(ع)  نازل شده . آنگاه این سوره مبارکه را تلاوت فرمود:



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

وَالْعَصْرِ [١٠٣:١]

سوگند به عصر [غلبه حق بر باطل‌]،

 

إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ [١٠٣:٢]

که واقعاً انسان دستخوش زیان است؛

 

إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ [١٠٣:٣]

مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کرده‌اند.

خلاصه ترجمه :

سوگند به عصر که انسان در زیان وخسران است  مگر کسانیکه ایمان آورده و عمل صالح نموده باشند و وصیت به حق داشته باشند و وصیت به صبر .

فرمود رستگار کسی است که ایمان را با عمل صالح بروح ولایت علی(ع)  آمیخته و آموخته باشد و اعمالش بطریقه آموزش علی(ع)  باشد آنچنان تجلی دهد که علی(ع)  آموخته است زیرا آنکه ایمان آورد و عمل صالح نموده ووصیت بحق وتقوی وصبر وشکیبائی نموده علی(ع)  بود .

معاشر الناس من خدا را شاهد گرفتم که به شما این حقایق را آموختم و تبلیغ نمودم وبرمن جز ابلاغ امر رسالت وظیفه نیست و اکنون این تبلیغ آشکار من است .

معاشر الناس از خدا بترسید و بحق و بمقدار شایسته پرهیز کار باشید تا نمیرید مگر بحال مسلمان واقعی .

معاشر الناس بخدا و رسول او بگروید وبنور او که قرآن است و بسبب او نازل شده تمسک جوئید قبل از آنکه اعمال شما ناچیز گردد وروی شما بحسرت و بعقب بر گردانده شود و دیگر نتوانید عقیده و ایمان صحیح و عمل شایسته بیآورید .

معاشر الناس نور مطلق از خداوند عزوجل میباشد وقرآن بنام نور نامیده شده و از جانب پروردگار جل شانه برمن نازل شده و در باره علی(ع)  تاکید شده است . اوتنها کسی است که شان نزول قرآن است و ترجمان عملی قرآن است و قرآن در شان او نازل شده است .

وپس از علی نسل او تا برسد بقائم مهدی که حجت خدا بر خلق در روی زمین خواهد بود و او آن منتقمی است که حق خدا را پایدار کند  وحقوق از دست رفته ما را برگرداند .

معاشر الناس خداوند ما را حجت برخلق جهت مقصرین ومعاندین ومخالفین وخائنین و آثمین و ظالمین از جمع عالمین قرار داده است .

معاشر الناس توجه کنید من شما را آگاه وبیمناک مینمایم که من رسول خدا بر همه شما هستم و پیش از من هم رسولانی آمدند . آیا اگر من مردم ویا کشته شدم باز انقلاب روحی پیدا میکنید و بازگشت به اصل نیاکان کافر و ملحد ومشرک خود میکنید . همینقدر بدانید هرکس منقلب شود و به عقب برگردد و در گفتار حق شک وتردید کند بخدا ضرر نمی رساند بلکه خود محروم و بدبخت میگردد و بزودی خداوند پاداش سپاسگزاران را میدهد و بمقام لایق خودشان میرساند .

ای مردم آگاه باشید علی(ع) پس ازمن موصوف بصبر و شکر است و پس از فرزندان من از صلب او شاکر و صبور و سپاسگزار هستند .

معاشر الناس برخدا منت مگذارید که مسلمان شده ائید و به پیغمبر خدا اسلام آورده ائید زیرا خدا بر شما منت نهاد و احسان فرمود که شما را به پیغمبری بزرگوار دعوت کرده است و به رهبر با شخصیتی مانند علی(ع)  هدایت فرموده است . اگر شما بخواهید بر خدا به اسلام آوردن خودتان منت نهید بر شما سخط و غضب می فرماید و بعذاب دردناک دنیا و آخرت مبتلا میسازد .

ای مردم بدانید که خداوند در کمینگاه شما خلایق است و تمام اعمال و گفتار و کردار و نیات شما را می داند و در صحیفه روزگار ثبت میفرماید تا قیامت بشما برگرداند و آنجا خواهید دید چه کرده ائید.

اگر میخواهید آنجا کردار شما بصورت مطلوبی برای شما مجسم شود اطاعت کنید و دوستدار خاندان پیغمبر خدا باشید .

معاشر الناس پس از من پیشوایانی خواهند آمد که شما را دعوت بباطل و به آتش می نمایند و از حق منحرف می سازند  . بدانید که در روز قیامت آنها یار یاوری نخواهند داشت و یاری نمی شوند .

معاشر الناس خدای بزرگ ومن که رسول او هستم از آن نوع پیشوان باطل و رهبران فاسد و نا بحق بیزارم . من شما را به حق دعوت کردم و برای تعلیمات عالیه آسمانی علی(ع)  را به امر حق برهبری پس از خودم معرفی میکنم .

معاشر الناس بدانید رهبران درغگو و پیروان دروغ ساز ویاران دروغ پرداز دسته ائی که خط سیر مستقیم مستقیم مردم را منحرف میسازند در درکات پست جهنم خواهند بود و در آتش سوزان جاودانی خواهند سوخت و آن بد جائی است آن جای ( محل خلود) متکبران و مغروران و بی خردان اصحاب صحیفه است .

ای مردم باید هریک از شما در صحایف اعمال آن پیشوایان نابحق دقت وتوجه کند که چگونه راه فساد (را) رفته و میروند و مردم نابخرد را با خود در راه باطل میبرند .

معاشر الناس من امامت و زعامت و خلافت و وصایت آسمانی را به امانت بدست شما می سپارم . این ودیعت الهی است که بدست شما میدهم و خداوند این امانت را در ذریه و اعقاب صلبی من از علی(ع)  قرار داده تا روز قیامت ومن بشما آنچه در این باره باید ابلاغ کنم و امر شده بود تبلیغ نمودم و آن حجتی است بر هر حاضر و غائب و هرکه سخن مرا بشنود باید بیکدیگر برسانند .

ای مردم اطاعت کنید امر خدا و رسول را درباره وصی و جانشین و خلیفه و امام و رهبر و مفسر و معلم و آموزگار پس از من که او تنها علی بن ابی طالب است او حجت خدا بر خلق است او و فرزندان او میتواند شماها را از حضیض ذلت و زبونی جهالت به اوج عزت و رفعت انسانیت برسانند.

ای مردم بدانید که هرکس از حجت خدا روی بگرداند بسخترین مصائب دنیا و آخرت روبرو میشود . ای مردم یک دری از رحمت و نعمت و علم و فضیلت وسعادت و کمال  بسوی شما باز شده و آن درب حجت (خداست) است مبادا بدست خود آن در را ببندید و به شقاوت و بلیت مبتلا شوید .

معاشر الناس ای جماعت مسلمانان من با صدای بلند به همه شما می گویم هریک نفر که حاضر است وشاهد این مجلس با عظمت است و هرکه غائب است هر که از مادر متولد شده یا هنوز متولد نشده هر که این سخن مرا مستقیم یا بواسطه شما ها می شنود یا از سر انگشت شما در روی صفحات میخواند باید حتما حاضرین به غایبین  برسانند و پدر ها به فرزندها بیاموزند که تا روز قیامت امام و خلیفه خدا پس از من بر شما علی بن ابی طالب است .

ای گروه مسلمانان بزودی این امامت و امانت بصورت مملکت و پادشاهی غصب میگردد شما شاهد باشید من لعنت میفرستم بر غاصبین و بر غصب کننده و غصب برندگان (این امانت الهی ) و من دیده بان شما و مراقب شما هستم  که با این امانت چه میکنید . بدانید که بزودی بر هر یک از غاصبان و متمردین و غاصبین ومنکرین ومشرکین زبانه های آتش بی دودی فرستاده میشود و نخست دود سوزانی آنها را فرامیگیرد که یکدیگر را نمی بینند و پس از آن میسوزاند .

خداوند برای شما از جن و انس رقیب و عتیدی مقرر فرموده که بکار شما رسیدگی می نمایند .

معاشر الناس محققا پروردگار عالم جل شانه شما را دردنیا بحال خود وانگذاشته که هرچه بخواهید بکنید و بهر راهی که دل (شما) متمایل است بروید . این آزادی عمل محدود شما برای آنست که طیب از خبیث تمیز داده شود شما را از علم غیب اطلاعی نداده اند و از پشت پرده واقف نساخته اند فقط راه چاره را بشما نموده اند که مراقب حال خود باشید تا بکمال مطلوب خود برسید .

معاشر الناس خداوند هیچ شهر و قریه را به مردم آباد و عمران نفرموده مگر آنکه اهالی آنجا را بجرم تکذیب حق هلاک فرمود و همچنین هلاک میفرماید اهالی قریه هائی را که انکار حق مینماید و تمرد از فرمان حق میکنند آنها ستمکارانی هستند که در قرآن فرموده است جای ستمکاران آتش جهنم است .

معاشر الناس این علی(ع)  پیشوای شماست و امام و ولی و اولی به تصرف در نفوس شما میباشد او از مواعید الهی در میان شماست خداوند از آغاز آفرینش و عده فرموده بود که او را بوصایت و خلافت من و رهبری شما بوجود آورد ومقرر فرماید این آن وعده الهی است که وفا بوعده خود فرموده است. 

معاالناس بدانید خداوند بمن امر فرموده و نهی فرموده امرش درباره نصب علی(ع)  و معروف است نهیش درباره احتراز از منکرات . من هم علی(ع)  را نصب کردم و بشما ابلاغ نمودم و به علی امر کردم و نهی کردم از آنچه خداوند بزبان وحی و منطق قرآن امر و نهی فرموده است . پس بدانید که امر و نهی علی(ع)  امر و نهی من است و امر و نهی من امر ونهی قرآن و پروردگار جل و علا میباشد بشنوید امر او را تا در سلامت و ایمن باشید اطاعت کنید امر او را تا در هدایت و رستگاری به کمال مطلوب خود برسید .

از نهی او (علی ) احتراز کنید و نهی کنید نفس اماره را تا رشد عقلی پیدا کنید و بمراد و مقصود و بسعادت برسید .

ای مردم علی شما را از راه های متفرقه  نمیبرد و گمراه نمیسازد او راه مستقیم میرود ومن صراط مستقیم الهی در میان خلایق هستم . من شما را به پیروی خدا امر میکنم و علی نیز پس از من شما را بخدا وحق و حقیقت رهبری میکند و پس از او فرزندان من از صلب او پیشوایان و امامان و هادیان و رهبران خلایق در اعصار مختلف هستند که همه آنها با یک هدف در یک راه مستقیم همواره روشن و کوتاه برستگاری و فوزه و فلاح و عدالت و دادگستری خلایق را راهنمائی مینماید .



آنگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم سوره مبارکه حمد را تلاوت فرمود :

 

سوره: فاتحه

۞ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ [١:١]

به نام خداوند رحمتگر مهربان

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ [١:٢]

ستایش خدایى را که پروردگار جهانیان،

الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ [١:٣]

رحمتگر مهربان،

مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ [١:٤]

[و] خداوند روز جزاست.

إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ [١:٥]

[بار الها] تنها تو را مى‌پرستیم، و تنها از تو یارى مى‌جوییم.

اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ [١:٦]

ما را به راه راست هدایت فرما،

صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ [١:٧]

راه آنان که گرامى‌شان داشته‌اى، نه [راه‌] مغضوبان، و نه [راه‌] گمراهان.

خلاصه ترجمه :

سپاس و ستایش و حمد مخصوص پروردگار عالمیان است . خداوندی که هم بخشنده نعمات بیشمار است هم مهربان بحال بندگان در هنگام حساب . اوست پادشاه حقیقی و مالک روز جزا . خدایا تورا ستایش می کنیم و برای اینکار از تویاری میجوئیم . بارالها مارا به راه راست هدایت فرما . راه آنها که نعمت خودت را برای ایشان تمام کردی (مانند علما صلحا وشهدا) نه آنها ئیکه به بر آنها غضب فرمودی (مانند یهود) و نه گمراهان (مانند مسیحیان که با تثلیث مشرک شدند) .

ای مردم بدانید این سوره مبارکه حمد درباره من وعلی و عترت من نازل شده و شامل حال همه ایشان است و به علی که سرحلقه ائمه است اختصاص یافته زیرا آنها اولیاء خدا هستند که خوف و حزنی در آنها راه ندارد .

ای مرم همه بدانید و آگاه باشید که حزب خدا خاندان عترت و طهارت است که همیشه غالب و پیروز هستند .

ای مردم همه بدانید که دشمنان خدا همه اهل شقاق ونفاق و حزب شیطان و پیرو سرکشان و برادران شیاطین خود هستند که در خباثت و بدطینتی و زشت گوئی و رفتار ناپسند بعضی از آنان بر بعض دیگر وحی و الهام میرسانند و گفتار نا هنجار آنها از روی غرور و جهالت و تعصب است .

ای مردم اولیا خدا پرورش یافتگان مکتب ربوبی و همه گرویدگان بتوحید و یکتا پرستی هستند و خداوند جل و شانه در قرآن آنها را چنین تعریف فرموده است . آیه 22 از سوره مبارکه المجادله می فرماید:

ای حبیب ما نمی یابی قومی را که بخدا و قیامت ایمان داشته باشند مگر آنکه آنها دوستی مینمایند با کسانیکه با خدا و رسول دوست باشند و دشمنی مینماید با کسانیکه با خدا و رسول دشمن باشند اگرچه پدرشان باشد این طایفه مومنین با هرکس مخالف با خدا ورسول باشد مخالفت میورزند اگر چه از قبیله و عشیره وبرادران و اقربای خودشان باشند اینها هستند که خداوند در دلهای آنها محبت خوددجا داده و به نیروهای غیر مرئی آنها را یاری میکند خدا از آنها راضی و آنها از خدا راضی میباشند این حزب الله هستند که فائق و رستگارند .

ای مردم مسلمان بکوشید و در دفتر حزب خدا نام نویسی کنید و ملازم حزب خدا باشید تا رستگار گردید .

ای مردم اولیا خدا کسانی هستند که پروردگار جل وشانه در قرآن آنها را چنین وصف فرموده است آنانکه ایمان آورده اند و ایمانشان را بلوث ستم و ظلم الوده نساخته اند آنان ایمن از عذاب پروردگار هستند آنها هدایت یافتگان مکتب ربوبی هستند .

ای مردم آگاه باشید که اولیا خدا کسانی هستند که داخل بهشت میشوند و در امن و امان حق می باشند آنها فرشتگان را ملاقات مینمایند . در حالیکه همه ملائکه به آنها سلام میکنند و میگویند شما پاک نهاد و پاک سرشت هستید وارد بهشت شوید که در آنجا جاودان خواهید بود .

ای مردم اولیا خدا هستند که خداوند عالم عز وجل درباره آنها در قرآن کریم فرموده است اولیا بدون حساب وارد بهشت میشوند .



ای مردم بدانید که دشمنان اولیا و ائمه دین کسانی هستند که آنها را به آتش دوزخ میکشند. .دشمنان خدا و رسول و عترت آنان هستند که غرش جهنم را با لهیب آتش آنکه در فوران است می شنوند و می بینند و هر دسته که داخل جهنم میشوند دسته دیگر را لعنت مینمایند و دشنام میدهند .

بدانید که دشمنان خدا و دشمنان رسول خدا دشمنان علی مرتضی(ع)  و عترت اطهار کسانی هستند که خداوند تبارک و تعالی در باره آنها فرموده است چون کفار و منکرین و دشمنان اهل بیت را بجهنم میریزند . فرشتگان غضب که سرایدار دوزخ هستند از آنها میپرسند مگر برای شما رهبر و راهنما نبود که شما را از این روز بر حذر دارد .

آیا برای شما بشیر و نذیر و پیغمبر و ولی ووصی نیامد که شما را از خطر آتش جهنم مطلع سازد آیاشما دنیا را دنیای خود کار و بی صاحب میدانستید و خلقت خود را عبث و بیهوده که به این مسکن و ماوی رسیدید .

ای مردم دشمنان خدا چون به جهنم افکنده شوند مسئولین جهنم از آنان میپرسند آیا در دنیا کسی شما را از بهشت و جهنم و کار خوب و بد آگاه نساختند . پاسداران دوزخ به مهمانان تازه وارد میگویند مگر برای شما پیغمبری نیامد و کتابهای آسمانی نخواندند و آیات پروردگار را بشما نشان ندادند تا عبرت گیرند و از آتش جهنم فرار کنید . تازه واردین میگویند آری آمدند اما گوش ما بگفتار آنها بدهکار نبود ما به لبخند آنها را مسخره میکردیم و اکنون مستحق این عذاب شده ایم .

ای مردم بدانید که اولیا خدا کسانی هستند که دلشان پر از ترس و فروتنی و خضوع و خشوع و امید نسبت به پروردگار است این بیم و ترس این امید و رجاء این ایمان به غیب سبب مغفرت و آمرزش و پاداش بزرگ آنان میگردد .

معاشر الناس آیا میدانید خیلی فرق است ما بین بهشت و جهنم دشمن ما کسی است خدا او را مذمت کرده ولعنت فرموده و به آتش جهنم وعده داده است . دوست ما کسی است که خدا او را دوست داشته و مدح فرموده وبدرجات عالیه بهشت وعده فرموده است .

معاشر الناس بدانید که من منذر و بیمناک کننده شما هستم از این بهشت و جهنم و علی(ع)  هادی و راهنمای شما است به بهشت  و جهنم تا کدام را شما انتخاب کنید .

معاشر الناس بدانید که من پیغمبر و فرستاده خدایم و علی وصی و خلیفه و جانشین من است من خاتم انبیاء( الهی)  و علی(ع)  خاتم اوصیا (الهی) است . وبدانید که خاتم ائمه هم از ما وعترت ما خواهد بود . او قائم مهدیست  صلوات الله علیه که بر کلیه ادیان و ملل و نحل غالب و پیروز میگردد. او منتقم حقیقی آسمانی از رستکاران زمین است او فاتح و قاهر و غالب بر همه قلعه های محکم دنیاست و او منهدم ومتلاشی کننده همه استحکامات غیر قانونی و غیر شرعی است . هر قدرمجهز و مسلح بسلاح جدید عصر خود باشند بدست او مضمحل و متلاشی میگردند .

 ای مردم بدانید قائم منتقم ما که خواهد  آمد کشنده هر قبیله مشرک و منافق است .

ای مردم بدانید مهدی قائم ما خونخواه اولیا خدای عز وجل میباشد که خون آنها را بناحق ریخته اند .

ای مردم بدانید مهدی قائم ما ناصر و یاور دین خدی عز وجل است او کشتیبان دریای عمیق و مواج زندگی متلاطم خلایق است .

اوست که کشتی وجود را را ازمیان امواج متلاطم و طوفانهای مهلک بساحل نجات و سعادت میرساند .

ای مردم مهدی ما همه را بنام و نشانی و اسم و مسمی میشناسد و فضل و برتری هر کس را میداند و هر نابخرد جاهل را بجهلش می شناسد .

ای مردم او انتخاب شده خداوند است و برگزیده پروردگار است او وارث علوم اولین وآخرین است .

او محیط بزمان و مکان و دانش است او مخبر پروردگار از آسمانها و افلاک و عناصر است . او بیدار کننده و هشیار سازنده خلایق به ایمان و عقیده پسندیده است .او رشید وسدید هادی ومهدی مهتدیست.

ای مردم بدانید که بقائم آل محمد امور اداره کشور هستی تفویض شده است او یک شخصیتی است آسمانی که از اولین و آخرین بوجود او بشارت داده و گذشته گان انبیاء و اولیاء او را معرفی نموده اند.

او حجت باقی خالق بر خلق است و پس از او حجتی نیست حقی در عالم نیست مگر بوجود او علم و احاطه او ای مردم همانطور که خداوند متعال جل شانه پیغمبران را برگزید و تربیت فرمود و برای هدایت خلایق فرستاد .(و خداوند) مهدی امت و قائم منتقم را هم از نسل علی(ع)  و دودمان من برگزید و تربیت فرمود و علم و قدرت خود را برای هدایت خلق به او اعطا فرموده تا بشر را بیدار نماید .

ای مردم بدانید هیچکس بر قائم ما غالب نخواهد شد و هیچکس بر مهدی ما نصرت نمی یابد و پیروز نمی گردد . او ولی خدا در زمین است وجود او حکم خدا در خلق است او امین اسرار آفرینش است او بهرچه پنهان وآشکار است واقف است .

معاشر الناس هشیار باشید آنچه لازم بود به شما گفتم و آنچه باید به شما فهماندم و پس از من آنچه لازم باشد . علی(ع)  به شما می گوید و می آموزد و می فهماند . آیا فهمیدید ؟

این است علی خوب او را بشناسید .

ای مردم پس از آنکه تمام شد خطبه من شما را به همدستی خود بر بیعت با علی(ع)  دعوت میکنم با او عهد و میثاق به بندید میثاق وفاداری و عهد خالص قلبی و با او مصافحه و مواثقه نمائید و اقرار و اعتراف بولایت او کنید .

ای مردم خداوند از من میثاق گرفته که شما را بمیثاق علی(ع)  دعوت کنم . من با خدا بیعت نموده ام و علی(ع)  با من بیعت کرده . من از شما بیعت و عهد و میثاق میگیرم بدوستی و بیعت و عهد ومیثاق او هرکس بیعت و میثاق مرا درباره علی(ع)  بشکند بعهد شکنی در دیوان محاسبات الهی شناخته میشود و بخود ستم کرده است .

معاشر الناس ای گروه مختلف مردم مسلمان جهان بدانید که حج و صفا و مروه و عمره از شعائر الهی است و این تعظیم شعائر با ولایت علی(ع)  و خاندانش مقبول است . هرکسی نیکی کند و خوبی نماید آن عمل برایش باقی میماند .

ای مردم هرکه حج و عمره خانه خدا بجای آورد تعظیم شعار دین کرده است .

معاشر الناس  بخانه خدا بشتابید و حج کعبه نمائید هیچ خاندانی وارد مکه نمیشود مگر آنکه به لطف و احسان میزبان مستغنی برگردد .ای مردم تخلف از فرمان و دعوت خدا میکند اگر از خانه خدا روبرگردانید فقیر میشوید .

معاشر الناس هیچ بنده مومنی نیست که در موقف حج بایستد مگر آنکه خداوند گناهان گذشته او را تا آن ساعت بیامرزد و چون حجش تمام شود عملش تمام شده و بی  گناه است

معاشر الناس حجیان و طواف کنندگان کعبه مهمانان خدا و مورد لطف خاص پروردگارند هرچه آنهادر راه خدا انفاق و خرج کنند بشرط آنکه مال خالص خود باشد در پیشگاه خداوند ذخیره است و پروردگار عمل هیچ نیکو کاری را ضایع نمی گذارد .

معاشر الناس حج خانه خدا را برای کمال دین خود بگذارید و در راه خدا  انفاق کنید و از این مشاهد و مناظر و مرائی حقه برنگردید مگر باتوبه و اطمینان برریشه کن نمودن گناهان . ای مردم موقع برگشتن از حج تصمیم قاطع بگیرید که دیگر مرتکب گناه نشوید .

معاشر الناس نماز را بپای دارید و زکات مال وجان خود را بدهید که نردبان ارتقا و کمال عقلانی است واین ضامن مصونیت و تزئید مال و اموال و حفظ جان ونفوس است .

ای مردم خانه خدا وسیله تکامل و مکتب تربیتی نفوس زکیه است بشتابید و دریابید و هشیار باشید کجا میروید و به مهمانی چه کسی میروید که میزبان شما بی نهایت کریم و بزرگوار و آمرزنده وباگذشت است .

معاشر الناس در اقامه نماز و ادا زکات آنچنانکه خدای عزوجل امر فرموده قیام کنید .

اگر زمانی طول کشید و وقت نماز ازدست رفته و کوتاهی کرده ائید یا فراموش نموده اید حکم آنرا از علی(ع)  پس از من بپرسید که او ولی خدا درمیان شما و مبین و مفسر احکام و معلم و آموزگار قرآن است برای شما.

او کسی است که خدایش برای مشکلات علمی و معنوی شما نصب فرموده و پس از من او تمام احکام شرع رامی آموزد و مشکلات شما را حل می نماید .

خداوند اورا پس ازمن برای شما آفرید و تربیت فرمود و نصب کرد تا از آنچه شما نمیدانید یا (هنگامی که ) برای شما مشکلی رخ میدهد و (یا)هرچه از او بپرسید بشما می گوید و بیان کند و شرح دهد و تفسیر و تاویل نماید .

ای مردم حلال و حرام خدا بیش از آن است که همه را شماره نمایم و معرفی کنم و لذا امر میکنم شما را بحلال و نهی میکنم از حرام و به امر الهی نصب میکنم علی(ع)  را که پس از من آنچه را (که) از حلال و حرام ( است ) برای شما پیش می اید ازاو بپرسید .

ای مردم من مامورم برای آنکه بهتر حلال و حرام الهی را بشما برسانم بیعت بگیرم بنام علی(ع)  پس از خود تا از او هرچه بخواهید بپرسید که او میتواند بشما بیآموزد و آنچه بگوید حق است .

ای مردم آنچه من از جانب خدا آوردم و در قرآن مجید است و نتوانستم همه آنها را به شما بفهمانم علی را بشما معرفی میکنم که پس از من او امیر المومنین است . (او) از جانب خدای عزوجل معلم و مفسر قرآن و مبین و شارح احکام شریعت است و ائمه پس از او هم از نسل من وعلی هستند که آنها هم شمارا بتمام احکام شریعت مطلع و واقف خواهند نمود .

ای مردم قائم مهدی از ائمه و عترت من میباشد و آنها تا روز قیامت حجت خدا بر خلق هستند که بحق حکومت وقضاوت مینمایند .

معاشر الناس -  من بهر حلال شما را دلالت و هدایت نمودم و از حرامی شما را نهی کردم و بازداشتم من حلال و حرام خدا را بهمان وحی منزل بشما ابلاغ کردم و هیچ تصرف و دخالتی در فرمان حق ننمودم و تبدیل و تغیر ندادم من امانت خدا را بدست شما سپردم .

ای مردم بیادداشته باشید این امانت خدا را حفظ کنید آنرا بیکدیگر سفارش و توصیه کنید دست بدست بدون دخالت و تغییر و تبدیل بهم بسپارند و بازهم تکرار میکنم بازهم سفارش میکنم باز هم تاکید مینمایم ای مردم نماز را برپا دارید و زکات مال و جان خود بدهید و به معروف ونیکی عمل کنید وبه یکدیگر امر کنید و از زشتی و قبیح شرعی احتراز نمایند و دیگران را برحذر سازید تا مترقی ترین ملت دنیا باشید .

ای مردم سرحلقه امر به معروف گرویدن بدین خدا و قبول کردن سخنان پیغمبر و عمل نمودن به آن است . ای مردم دین یعنی امر به معروف و نهی از منکر و نیکی کردن است که خودتان عمل کنید و بیکدیگر سخنان مرا با سفارشات موکد من تبلیغ نمائید و توصیه کنید این امانت را دست بدست برسانید .

ای مردم مسلمان ای گروه حضار این  مجلس بر شما واجب است حاضرین که سخن مرا می شنوند به غائبین که اینجا نیستند و نمی شوند برسانید بر شما فریضه است که حاضرین به غائبین امر کنید به تاکید پیغمبر خدا و نهی کنید به نهی رسول خدا و بترسانید آنانرا از مخالفت با امر و نهی خدا . ای مردم امر من امر خدا ونهی خداوند است که به امانت به شما سپردم شما هم موظفید این امر و نهی را به امانت نسل به نسل تا روز قیامت بیکدیگر بسپارید و سفارش در عمل و تودیع آن بنمائید تا مصداق حقیقی ( کنتم خیر امت) قرار گیرید این امتیازیست که خداوند بشما ملت اسلام داده است .

ای مردم این حقیقت را ادراک کنید که امر به معروف م نهی از منکر همدوش با امام معصوم است یعنی آنان در هر عصر شما را به معروف و منکر عملا راهنمائی مینماید زیرا دنیا خالی از حجت نیست و حجت خدا شما را امر به معروف و نهی از منکر مینماید و آن حجت ها از عترت من هستند بشنوید و عمل کنید تا رستگار گردید .

معاشر الناس قرآن بشما امامان و حجت های خدا را معرفی میفرماید که ائمه پس از من علی و اولاد او هستند و من نیز بیان قرآن را برای شما توضیح دادم وتشریح نمودم و ابلاغ کردم که ائمه جانشین پس از من علی و اولاد او هستند منصوص ومنصوب او خواهند بود .

ای مردم قرآن در این آیه کریمه که میفرماید :( کلمه باقیه فی عقبه ) سوره مبارکه 43 ایه 28

وَجَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ [٤٣:٢٨]

و او آن را در پى خود سخنى جاویدان کرد، باشد که آنان [به توحید] بازگردند.

 

مراد از کلمه عقبه مراد از کلمه باقی علی(ع)  و اعقاب او هستند . من بصراحت بشما میگویم تفسیر کلمه وجود علی(ع)  و اعقاب او ائمه پس از او هستند من بشما میرسانم که( لن تضلو امان تمسکتم بهما) هرگز گمراه نمیشوید اگر بدامن آنها چنگ بزنید و بولایت آنها متمسک شوید معاشر الناس پرهیزکار شوید و از خدا بترسید و از ساعت قیامت و دیوان محاسبات الهی و بازپرسی از اعمال دنیای خود بیمناک باشید که خدای عز و جل در قرآن میفرماید:

 

۞ یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ ۚ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ [٢٢:١]

اى مردم، از پروردگار خود پروا کنید، چرا که زلزله رستاخیز امرى هولناک است.

جنبش و جهش قیامت یک هول و هراس بسیار لرزاننده با ابهت و عظیم است .

ای مردم مرگ و حساب و میزان وبازپرسی از حساب خود را در نظر بگیرید که در پیشگاه پروردگار متعال چگونه حاضر خواهید شد .

ای مردم پاداش و کیفر وثواب وعقاب را در نظر داشته باشید و بدانید هرکس نیکی کند پاداش میگیرد و هرکه بدی کند کیفر می بسند و برای بد کاران در بهشت جائی نیست .

معاشر الناس ای گروه مسلمانان حضار محترم جمعیت شما بیش از آن است که بتوانید یک یک با من مصاحفه کنید و تجدید عهد نمائید برای حل این مشکل و تجدید عهد و میثاق  بولایت علی خدای عزوجل بمن امر کرده که به شما بگویم بدل ها و زبانها اقرار و اعتراف بخلافت علی کنید و امر امامت و وصایت اورا و اولاد پس از او را که ائمه وحجت های خدا بر خلق میباشند و از نسل من ونژاد او هستند آنچنانکه به شما آموختم بشناسید و بدل اذعان و اعتراف نمائید و بدانید که ذریه من از صلب علی میباشند بنابر این همه شماها از صمیم قلب و اعماق دل بگوئید :

( انا سامعون مطیعون منقادون راضون ) بگوئید پروردگارا ما سخنان پیغمبر تو را شنیدیم و اطاعت میکنیم و راضی و خشنود هستیم و فرمانبردار و مسرور میباشیم به آنچه فرمودی در باره ولایت و خلافت علی(ع)  و ائمه او از صلب او و بزبان و دل و دست و جان اعترف و اقرار مینمائیم و بر این عقیده که از جانب خدای تو و خدای همه ماها ابلاغ فرمودی زنده و جاودان هستیم و بر این عقیده خواهیم  مرد و بدین عقیده مبعوث و محشور میشویم و هیچ تغییر و تبدیل و شک و تردید در این عقیده نداریم .

 ما عهد و میثاق خود را که بسبب تو درباره علی بستیم هرگز نمی شکنیم ما اطاعت میکنیم فرمان خدارا واز جان می پذیریم حکم پیغمبر را و به دل می سپاریم ولایت علی را و او را امیر المومنین می شناسیم و فرزندان و ذریه او را ائمه و حجت های خدا برخلق میدانیم و فرزندان علی(ع)  حسن وحسین (ع) که تو ای رسول گرامی بما معرفی فرمودی به مقام امامت خوب می شناسیم و میزان علاقه تو را به آن درک نموده ائیم و میدانیم که آن دوبزرگوار جوانان بهشت هستند و امامان پس از علی(ع) میباشند و تو پدر بزرگ آنها هستی .

پروردگارا از آنچه پیغمبر در باره علی(ع)  و اولادش فرموده شک و تردید بدل راه نمیدهیم و از عهد و میثاق خود درباره ولایت علی(ع)  برنمیگردیم و پیمان خود را باتو درباره او نمی شکنیم ما خدا و رسول را اطاعت میکنیم که علی(ع)  امیر المومنین است و فرزندان او آنچنانکه فرمودی از ذریه تو از صلب او هستند . امام حسن (ع) و امام حسین (ع) آن بزرگوارانی هستند که تو جاه و مقام و منزلت آنها را برای ما وصف فرمودی که چه درجه و مقامی درپیشگاه خدای عزوجل دارند .

آنگاه پیغمبر(ص) فرمود : سپاس خدای را که به شما ابلاغ نمودم که حسن (ع) و حسین (ع) هردو بزرگواران جوانان بهشت و امامان و پیشوایان خلق پس از پدرشان میباشند و من وعلی(ع)  پدر آنها هستیم .

ای مردم باز هم بگوئید اقرار کنید اعتراف نمائید که اذعان و اعتراف میکنم به آنچه بما فرمودی همه با صدای بلند هم آهنگ گفتند : ای رسول خدا ما شنیدیم و اطاعت میکنیم خدا ورسول را در این امر عظیم و اینکه تو رسول خدا و خلیفه و جانشین تو و حسن (ع) و حسین(ع)  پس از پدرشان امامان و رهبران خلق هستند وپس از آنها ائمه و امامانی که تو نام آنها را بردی همه حجت های خدا بر خلق هستند و بدین فرمان برای خلافت امیر المومنین و اولاد معصومین او عهد و میثاق بستیم .

ای پیغمبر گرامی ما شنیدیدم آنچه فرمودی و بدل و جان و قلب و اعضا اقرار و اذعان و اعتراف مینمائیم به آنچه بما وعده فرمودی و بما تعلیم کردی و به ما معرفی نمودی همه را از جان و دل شنیدیم و عقیده مندیم واز دل بیرون نخواهیم کرد .

پروردگارا ما از دل وجان و زبان واعضاء حتی الورید و الشریان اقرار و اعتراف بخلافت و ولایت علی(ع)  مینمائیم .

ما با هرکس بتوانیم دست و عهد و پیمان و فاداری میدهیم ودست یکدیگر رابا محبت سرشار می فشاریم با یک دل ویک زبان اقرار می کنیم که علی بن ابی طالب بفرمان خدا و رسول خلیفه وجانشین و امام و رهبر ما میباشد .

ما این عقیده و ایمان را به هیچ چیز تغییر و تبدیل نمیدهیم و از آن هرگز سرپیچی نمیکنیم .

ما خدایرا شاهد بر این حقیقت و عقیده خود گرفتیم و خدای متعال بهترین شاهد کافی و باقی است و توبر ما گواه وشاهدی و فرشتگان و مومنین همه شاهد اقرار و اعتراف ما هستند و هرکه ظاهر و آشکار یا پنهان ناپیدا ست هرکه حاضر و شنوا و هرکه غائب و ناهویداست و همه لشکرهای بی شمار و نیروهای نامرئی الهی و مخلوق و بندگان او و همه موجودات گواه ایمان و عقیده ما هستند در حالیکه گواهی شهادت حضرت حق جل اعلا خود کافی است و بزرگتر از هر گواهی است .

معاشر الناس آنچه در دل گوئید خدا میداند و آنچه اندیشه نمائید خدا آگاه است پروردگار همه اصوات والحان ونیت های قلبی و اندیشه و افکار و رازهای سر و علن را می شنود و میداند. هرکس بدین آموزش عالی آسمانی هدایت یافت رستگار است و هرکس تردید وشک نمود و گمراه ماند گمراه وشقی است .

ای مردم هرکه بیعت کند باخدای جل و اعلا بیعت کرده است دست خدا بالاترین دست هاست هرکه با هرمومنی به ولایت علی(ع)  دست دهد با علی دست داده و هرکه با علی دست بیعت دهد با من دست داده و هرکه با من دست دهد با خدا دست داده و بیعت نموده و دست خدا بالاترین دستهاست .

ای مردم خوشحال باشید که دست بدست خدا میدهد و با او عهد ومیثاق می بندد .

ای مردم شاد باشید که علی را برهبری انتخاب نموده ائید و با او پیمان بستید .

معاشر الناس  از خدا بترسید پرهیزکار باشید و با علی(ع)  بیعت کنید که او بفرمان خدا امیر المومنین است وحسن وحسین(ع)  و ائمه(ع)  پس از او باقیه الهی در روی زمین هستند .

ای مردم خداوند هلاک میکند کسی که دراین موضوع حیله و غدر و مکر بکار برد و رحمت می فرماید کسی که وفادار بعهد و میثاق علی باشد .

ای مردم بدانید هرکه عهد علی را بشکند عهد نفس خود را شکسته وبخود ستم جبران ناپذیر نموده است.

معاشر الناس بگوئید آنچه را که برای شما گفتم بزبان آرید وبدل اقرار کنید و تسلیم ولایت علی(ع)  شوید . او سرور مومنان است و پیشوای پرهیز کاران وراهنمای سعادتمندان است .

ای مردم آنچنان که قرآن بشما آموخته بگوئید شنیدیم و اطاعت میکنیم وآمرزش تورا می خواهیم پروردگارادبازگشت همه بسوی تو می باشد تو از دلهای همه آگاهی .

ای مردم بگوئید سپاس خدایرا که مارا بدوستی علی(ع)  هدایت فرمود و اگر خداوند بولایت علی(ع)  و دوستی خاندانش ما را هدایت نمیفرمود در گمراهی بسر میبردیم و چه کسی می توانست مارا هدایت کند .

ای مردم بگوئید درود و ستایش خدایرا که ما را از متمسکین بولایت علی قرار داده .

الحمد و لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع)


ای مردم فضایل علی بن ابیطالب(ع)  در پیشگاه حق جل و علا بسیار است و در قرآن مکارم اخلاق اورا که بیان فرموده بی شمار است .

ای مردم نمیتوان همه فضائل علی(ع)  را شماره کرد و در یک مجلس گفت به او ایمان آورید وقرآن بخوانید تا دریابید .

ای مردم علی(ع)  بالاتر از آنست که بتوان مکارم اخلاق اورا در یک مقام گفت . پس هرکه سخن مرا درباره فضائل علی شنید و هرمقدار دریافت و اوراشناخت تصدیق نماید و بیکدیگر برساند .

معاشر الناس بدانید هرکس که خدا ورسول و علی(ع) و ائمه پس از او را که معرفی مینماید بشناسد و اطاعت کند و بیاد آنها باشد محققا رستگار است و بفوز و فلاح و موفقیت و سعادت میرسد .

معاشر الناس هرکس بدوستی علی(ع)  سبقت گیرد و زودتر مبادرت  به مبایعت علی(ع)  کند و بهتر و خالص تر ولایت او را در دل جای دهد تسلیم امر او گردد آن فائز و رستگار وجاودان در بهشت است .

معاشر الناس بگوئید بزبان و بدل اقرا کنید و بعمل اذعان و اعتراف نمائید تا خدای بزرگ از شما راضی شود . اگر امر خدا را بشنوید و اطاعت کنید وبزبان و دل اقرار نمائید خدایرا از خود راضی نموده ائید و خدا از شما راضی میگردد .

اما اگر شما کافر شوید و ولایت علی(ع)  را انکار  کنید و با تمام مردم زمین درکفر و شرک و انکار دوستی علی همدست شوید ذره ائی ضرر وزیان بخدا و رسول وعلی(ع)  نمیرسانید بلکه خودتان از فیوضات اشراقات انوار و افاضات الهیه که سبب علی(ع)  باید بر شما بتابد محروم شده ائید .

پروردگارا بیامرز مومن و مومنه ای که سخن می شنود و می پذیرند وهلاک فرما کافر و مشرک ومنافق که می شنود و سرپیچی میکنند .

درود وستایش بی حد و حصر بر پروردگار عالمیان وسپاس و حمد کامل بر خدای خالق و آفریننده دو جهان باد .

 - مراسم بیعت مسلمانان با جانشین برحق رسوالله امیرالمومنین علی ولی الله(ع)

در اینجا سخن پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم  پایان یافت و ناگهان صدای لبیک مردم بند شد همه فریاد کشیدند بلی شنیدیم و اطاعت کردیم امر خدا و فرمان پیغمبر(ص) را درباره جانشینش علی(ع) بدل وجان گرفته پسندیدیم وبزبان اقرار و اعتراف میکنیم وبدل پیمان می بندیم و بدست عهد وفاداری میدهیم .

در این لحضه جمعیت آرام یکباره تکان خورد همه بطرف پیغمبر خدا (ص) و علی مرتضی

علیه سلام هجوم آوردند . دسته ائی با پیغمبر خدا(ص) مصاحفه کردند و ترحیب و تبریک گفتند و جمعی علی مرتضی صلوات الله  علیه را در بر گرفتند و با او مصاحفه نمودند و دست بیعت و عهد میثاق دادند و تبریک و تهنیت گفتند و همه با هم می گفتند:

سمعنا و اطعنا امرالله و امر رسوله بقلوبنا و والسنتنا و ایدینا علی علی صلوات الله علیه

صدای همهمه آن جماعت بعبارت الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیر المومنین در فضای کوه های جحفه طنین انداز گردید .[1]

کتاب ارزشمند پیامی بزرگ از بزرگ پیامبر ان می نویسد :

اولین کسی که با پیغمبر مصاحفه کرد اولی وبعد دومی و بترتیب سومی وچهارمی و پنجمی بودند (عمر و بعد ابوبکر و عثمان وشاید طلحه وزبیر) بودند.

سپس مهاجر و انصار و باقی مردم تا آنجا که وقت میشد و اوضاع و احوال اجازه می داد مردم با پیغمبر و علی مرتضی(ع)  مصاحفه نمودند وتبریک وتهنیت گفتند تا وقت نماز مغرب و عشا رسید و پیغمبر(ص) نماز را جمع فرمود وملاک جمع نماز امامیه شد .[2]

در اینجا تنها سخنی که می توان گفت درباره اصالت این خطبه بزرگ و ارزشمند است که طولانی ترین حدیث رسول الله(ص) در طول زندگانی ایشان بوده است و علامه امینی عالم جلیل القدر در 28 جلد کتاب الغدیر اسناد بسیار معتبر این حدیث را ارائه کرده اند و علاقه مندان می توانند به این 28 جلد کتاب مراجعه کنند تا به صحت و سقم این خطبه ارزشمن پی ببرند . و ما برای نمونه به چند منبع مهم از این منابع در صفحه 75 همین بخش تحت عنوان راویان خطبه غدیر خم نقل کرده ائیم که توجه خوانندگان محترم را به این منابع جلب می کنم . و تاسف می خورم برای آنهائیکه این حدیث شریف را دروغ پنداشته اند .

این کتاب همچنین می نویسد: برای بیعت زنان طشتی هائی پر ازآب کرده امیر المومنین علی علیه سلام دست خود را درمیان طشت گذاشت و همه بانوان اسلام هم دست در این آب گذاشته و تبرک جستند و بیعت کردند وعهد ومیثاق بستند .

همچنین در ادامه می نویسد : از امام جعفر صادق علیه سلام روایت شده که چون خطبه پیغمبر خدا (ص) تمام شد و از منبر فرود آمد درمیان جمعی که مقابل منبر ایستاده بودند مردی نیکو منظر و معطر و نورانی دیده شد که بوی خوشی از او استشمام میشد میگفت بخدا قسم هرگز مجلس با اهمیتی مانند امروز ندیدم . امروز پیغمبر خدا (ص) اینقدر سفارش و توصیه برای پسر عمش نمود و این قدر محکم عقد بیعت برای او گرفت آنقدر رسول خدا متکی به امر الهی بود ودرباره علی(ع) توصیه وتاکید فرمود که هیچکس درباره آن شک و انکار نمیکند مگر کافر بخدای عظیم و رسول کریم باشد . وای برکسی که عقد اورا بگشاید وبیعت اورا بشکند . رسول خدا آنچه موجب تحکیم مبانی دوستی علی و هدایت خلق میشد بیان فرمود .

عمر به او نگاهی کرد و سخنش را گوش داد و بحال تعجب گفت یا رسول الله این مرد با هیبت کیست که من سخن اورا نشنیده بودم .

پیغمبر (ص) فرمود چه گفت و عمر آنچه را شنیده بود برای پیغمبر بیان کرد . آنگاه رسول خدا فرمود آیا دانستی او کیست ؟

عمر گفت نشناختم پیغمبر خدا (ص) فرمود این جبرئیل روح الامین حامل  وحی است که بصورت مردی جذاب و معطر تجلی کرده است .

سپس فرمود ای عمر برحذر باش که تو عقد بیعت او را بشکنی بخدا سوگند اگر چنین کنی خدا ورسول و فرشتگان و مومنین از تو بیزاری می جویند .[3]

عمر هنگام بیعت با علی علیه سلام بنگارش امام محمد غزالی در کتاب سر العالمین  به علی علیه سلام امیر المومنین گفت : ( به به ای ابوالحسن چه خوشوقتم که صبح می کنم و تو مولای من و مولای هر مومن و مومنه هستی) و این مقام رضا و تسلیم عمر را در ولایت و دوستی و تحکیم مبانی عقیده او را نشان میدهد . اما پس از مدت کوتاهی هوای نفس بر او غالب شد و حب جاه ومقام وریاست و پیمانهای سیاسی و اهتزاز پرچمهای فرمانروائی و ازدحام قشون و اسب سواران و فتح شهرها و کشور گشائی وامر و نهی بر زیردستان او را دگرگون ساخت و شکست آن پیمانی که بست و خرید دنیا را ببهای گزاف و بد معامله ایی بود که او نمود .

در ادامه کتاب می نویسد : از آیات نازله پس از خطبه غدیر خم این آیات سوره مبارکه معارج است که حافظ ابو عبیده هراتی متوفی بسال 223 در مکه از تفسیر غریب القرآن چنین نقل کرده است .

چون پیغمبر اکرم (ص) به غدیر خم رسید وآن خطبه را مفصل انشاد وایراد فرمود جابربن نصربن حارث بن کلده عبدری آمد نزد پیغمبر و گفت یا محمد بما امر کردی بگوئیم لااله الاالله گفتیم ، گفتی شهادت برسالت تو بدهیم دادیم ، گفتی حج خانه خدا کنید کردیم ، اکنون پسر عمت رابر ما مولا و امیر میگردانی آیا این کار را از پیش خودت کردی یا از جانب خدا؟

پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود بحق خدائی که غیر از او خدائی نیست این امر پروردگار است و او بمن امر و تاکید فرمود که ابلاغ کنم و من هم ابلاغ نمودم .

آن مرد شقی سربلند کرد وگفت :

الهم ان کان ما یقول محمد حقا فمطر علینا حجار من السما اوئتنا بعذاب الیم .

ترجمه : خداوندا اگر آنچه محمد میگوید حق است برمن سنگی از آسمان بفرست یا عذاب دردناکی که مرا هلاک کند , هنوز سخنش تمام نشده بود که سنگی از آسمان برسراو فرود آمد وبیدرنگ هلاک شد.

(در این لحظه) پیغمبر اکرم (ص) از جبرئیل پرسید برادر جبرئیل مگر خدا وند در قرآن بمن نفرمود:

 (وماکان الله معذبهم و انت فیهم)  ترجمه : توتودر میان مردم هستی آنها را عذاب نمیکنم

جبرئیل علیه سلام گفت آن و عده بحق وبجاست ولی این مرد به نفس خودش تقاضای عذاب کرد و این آیات  ابتدائی از سوره مبارکه المعارج  را آورد : ( سئل سائل بعذاب واقع ) [4]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ [٧٠:١]

پرسنده‌اى از عذاب واقع‌شونده‌اى پرسید،

 

در این هنگام آیه شریفه الیوم اکملت لکم دینکم بر وجود نازنین پیامبر(ص) نازل شد این آیه در سوره مبارکه الماعده آیه 3 قرار دارد و البته طبق توضیحاتی که قبلا درباره تکمیل دین توسط برگزیده شدن یک هادی پس از پیامبر(ص) مربوط به همین روز می باشد و همانطور که می دانید قرآنی که  امروز در دست ماست بنابر ترتیب نزول آیات تنظیم نشده است از این رو زمان نزول این آیه ذکر نشده است اما بنظر اکثر مفسرین قرآن کریم ، این آیه در پایان واقعه غدیر خم نازل گردید ه است اکنون به اصل آیه ومعنای آن توجه فرمائید:

سوره الماعده آیه 3 

الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا 

 الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا

ترجمه : امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را بعنوان آیین (جاودان)شما پذیرفتم .

اکنون با کنار هم قرار دادن اجزای این پازل معما حل شده و مفهوم دقیق و شان نزول این آیات بخوبی روشن می شود و وای بر کسی که با این همه ادله روشن عقلی و نقلی و این خطبه عظیم که دارای معانی بلند و عرفانی است و بیان آن از عهده همه جز رسول الله خارج است ، باز هم شک کند و عقیده بیش از یکصد میلیون شیعه 12 امامی در جهان را که بر همین اساس استوار است و شهادت امامان بعد از حضرت علی (ع) مانند امام حسن مجتبی (ع) نوه اول رسول الله و امام حسین (ع) و نه نفر از فرزندان امام حسین (ع) که همگی از نسل رسول الله اند و توسط پیامبر(ص) و امام قبل از خود یک به یک معرفی شده اند را هیچ بداند ، و آنرا باور نکند سخنی نداریم و می گوئیم آخرت خود را به باد داده اند و اعمال مذهبی خود را بدون اعتقاد قلبی به ولایت علی(ع) و اولاد او را باطل کرده اند و اگر هنوز هم قانع نشده اند به تحقیق و مطالعه بیشتر در این باره بپردازند و به باقی مطالب این کتاب توجه کنند شاید به لطف خدا خورشید حقیقت در قلب آنها طلوع کند ، و به حقانیت علی (ع) پی ببرند .

در اینجا به معرفی بخشی از راویان خطبه غدیر خم می پردازیم و خواننندگان محترم را به جستجو در ین منابع تشویق می کنیم تا با چشمان خود به این حقیقت پی ببرند .

- راویان خطبه غدیر خم در تاریخ اسلام

از جمله مهمترین اشخاصی که این خطبه شریف را از پیامبر(ص) بطور مستقیم روایت کرده اند می توان از حضرت فاطمه زهرا علیه سلام دختر گرامی پیامبر(ص) و خود شخص علی بن ابی طالب علیه سلام و اولاد گرامیش امام حسن علیه سلام  و امام حسین علیه سلام و حضرت زینب کبرا علیه سلام نام برد که این بزرگان هرگز حاضر به سخن غیر حق نمی شوند و مقام ارجمند آنها در درگاه الهی آنچنان بالاست که هیچ کس را یارای رسیدن به این درجه و مقام شامخ وارجمند نیست .

همچنین نه تن از اولاد امام حسین (ع) که همان امامان معصوم هستند و همگی این خطبه را به نقل از پدران خود نقل کرده اند این افراد عبارتند از :

1- علی بن حسین مشهور به  حضرت زین العابدین علیه سلام مدفون در قبرستان بقیع

2- محمدبن علی امام باقر علیه سلام  مدفون در قبرستان بقیع که شاگردان بسیار داشتند.

3- جعفر بن محمد مشهور به امام جعفرصادق علیه سلام مدفون در قبرستان بقیع ، که بیش از چهار هزار شاگرد داشتند .

4- موسی بن جعفر مشهور به امام موسی کاظم علیه سلام  مدفون در کاظمین عراق .

5- علی بن موسی مشهور به امام رضا علیه سلام  مدفون به ارض توس مشهد مقدس ایران .

6- محمدبن علی مشهور به اما م جواد علیه سلام مدفون به کاظمین عراق .

7- علی بن محمد مشهور به امام هادی علیه سلام مدفون به سامرا عراق .

8- حسن بن علی مشهور به امام حسن عسکری علیه سلام مدفون به سامرا عراق .

9- محمد بن حسن مشهور به اباصالح المهدی علیه سلام ، امام زمان علیه سلام حی و زنده.

همه این امامان معصوم در عصر و زمان خود هدایت گر مردم عصر خویش بوده اند ، و مشمول این خطبه شریف هستند . با دقت در زندگی هریک از این بزرگواران متوجه می شویم که همه این بزرگان توسط حاکمان عصر خویش به شهادت رسیده اند و تنها امام زمان است که به خواست خداوند تبارک و تعالی زندگانی طولانی پیدا کرده اند و هم اکنون مسئول رسیدگی به امور مسلمانان جهان هستند و هر یک را به نام می شناسند و از وضع او آگاهی کامل دارند . همگی  این امامان معصوم گواه بر این خطبه شریف اند .

درباره این موضوع که راویان دیگر این خطبه شریف و با عظمت در تاریخ چه کسانی بوده اند ، باید از تحققات بی نظیر عالم جلیل القدر جناب آیت الله علامه امینی متشکر وقدر شناس باشیم . ایشان در کتابی بسیار مفصل بنام الغدیر در 28 یا 30 جلد (بسته بنوع چاپ آن) تمام راویان این خطبه معظم را از صدر اسلام تا عصر حاضر جمع آوری نموده اند که تعدا د آنها از هزاران نفر بسیار بیشتر است و قصد ما در این مختصر آوردن همه این اسناد نیست چرا که قبلا توسط این عالم جلیل القدر این کار مقدس را بنحو احسن انجام پذیرفته و با دقت فراوان جمع آوری شده است و ما علاقه مندان و جویندگانی را که میل به تحقیقات بیشتر دارند به این اثر جاودان ارجاع می دهیم .

 اما برای تبرک در اینجا قسمتی از نتیجه تحقیقات ارزشمند جناب آقای حسین عمادزاده را درباره راویان حدیث غدیر خم از کتاب پیام بزرگ از بزرگ پیامبران نقل می کنیم و بقول شاعر  در خانه اگر کس هست یک حرف بس است .

از مهمترین اشخاصی که این خطبه را در آثار خود آورده اند می توان به :

1- ابو جعفر محمدبن جریر خالد طبری متولد 224 ومتوفی 310 هجری قمری در کتابی بنام ولایت نوشته و بیش از هفتادو چند طریق از طرق مختلف روایت نموده است .

2- ناصر سجستانی در کتاب الدرایه با 120 طریق این حدیث را روایت کرده است .

3- ابن ابی الحدید معتزلی در تفسیر نهج البلاغه خود .

4- امام محمد غزالی اهل سنت در کتاب سرالعالمین میی فرماید : پس از بیان خطبه غدیر خم توسط پیامبر(ص)، ایشان فرمودند: هرکه را مولای او هستم علی مولای اوست و عمر بن الخطااب گفت به به ابولحسن چه خوش وقتم که صبح می کنم و تو  مولای من ومولای هر مومن ومومنه هستی .        

5- به نقل تهذیب النبوت صفحه 337 جلد 7 ابوبکر محمدبن عمر وبن محمد بن سالم تمیمی بغدادی متوفی 355 که او به 125 طریق نقل نموده است .

6- ابو طالب عبد الله ابن احمد بن زید انباری متوفی 356  به طرق حدیث الغدیر بنقل نجاشی صفحه 161 

7- ابوطالب احمد بن محمد بن محمد رزاری متوفی 368  .

8- ابوالفضل بن محمد بن عبدالله بن مطلب شیبانی متوفی 372 بنقل نجاشی صفحه 282 .

9- حافظ علی بن عمر الدار بغدادی متوفی 385 بنقل گنجی شافعی در کفایه صفحه 15 .

10- کتاب عقبات الانوار میرحامد حسین لکهنوی هندیست متوفی 1306 در 12 جلد .

11- احمد حنبل عالم اهل سنت و جماعت به چهل طریق این حدیث را روایت کرده است .

12- ابو العباس احمد بن محمد سعید همدانی  معروف به حافظ بن عقده متوفی 333 در کتابی بنام کتاب الولایه فی طرق الحدیث الغدیر نوشته که به 105 طریق این حدیث را نقل نموده است .

درهمین کتاب آمده است : کسانی که این حدیث را نقل نموده اند بیشمارند نمیتوان اسامی همه را نقل کرد ولی نگارنده برای آنکه مفتاح کار آیندگان و نسل جوان باشد 110 سلسله روایت آنرا نقل میکنیم : (وما بدلیل جلوگیری از اطاله کلام از این 110 مورد تنها به ذکر پنجاه مورد اکتفا می کنیم .)

1- ابوبکر بن ابی قحانه  (خلیفه اول بعد از پیغمبر (ص))متوفی سال 13 بنقل ابوبکر جعابی در نخب .

2- عمر بن خطاب (خلیفه دوم بعد از پیغمبر(ص)) مقتول بسال 23 بنقل ابن مغازی در کتاب مناقب و بنقل محب الدین . طبری در  کتاب ریاض المنظر صفحه 161 جلد 2  .

3- عثمان بن عفان (خلیفه سوم بعد از پیغمبر (ص)) مقتول بسال35 بنقل حافظ ابن عقده در کتاب روات الحدیث  .

4- حسان بن ثابت شاعر شهیر اهل بیت و پیغمبر (ص) در نظم و  نثر این حدیث را روایت کرده است  .

5- عبدالله بن عباس (عموی پیغمبر (ص)متوفی 68)  بنقل حافظ لسائی در کتاب خصایص صفحه  7  .

6- اسامه بن زید بن حارثه کلبی (فرمانده سپاه ) متوفی سال 54 بنقل نخب المناقب  .

7- ام سلمه طاهره (همسر پیغمبر(ص)) بنقل ابن عقده از عمر وبن سعید درینا بیع الموده صفحه 7 .

8- ابورافع قطبی غلام رسول الله(ص) در حدیث ولایت بنقل کتاب خوارزمی الغدیر صفحه 16 جلد 1 .

9-ابو الهثیم بن نبهان مقتول در جنگ صفین سال 37 بنقل ابن عقده در کتاب مقتل خوارزمی صفحه 67 .

10- ابو هریره دوسی متوفی 57 59 بنقل کتاب تاریخ بغدادی صفحه 290 جلد 8 .

11- ابولیلی انصاری مقتول در جنگ صفین سال 37 بنقل کتاب مناقب خوارزمی صفحه35  .

12- ابی بن کعب انصاری خزرجی رئیس قرءا متوفی سال 30-32 بنقل نخب المناقب .

13- اسعد بن زراره انصاری بنقل ابن عقده در اسنی المطالب .

14- اسماء بنت عمیس خشعمیه بنقل ابن عقده در کتاب ولایت .

15- ابو زینب بن عوف انصاری بنقل کتاب اسد الغابه صفحه 307 جلد  3  .

16- ام هانی دختر ابطالب بنقل ینابع الموده قندوزی صفحه  40  .

17- ابوحمزه انس بن مالک انصاری خزرجی خادم پیغمبر(ص) متوفی سال 93 بنقل خطیب بغدادی صفحه477 جلد  7  .

18- براه بن عازب انصاری اویسی مقیم کوفه متوفی 72 بنقل کتاب مسند احمد صفحه 281 جلد 4

19- یزیدبن خصیب ابوسهل اسلمی متوفی 63 بنقل کتاب مستدرک حاکم صفحه 110 جلد 4

20- ابو سعید ثابت بن ودیعه انصاری خزرجی مدنی بنقل ابن عقده در اسد الغابه صفحه 307 جلد 3

21- جابربن سمره بن جناده مقیم کوفه متوفی 74 بنقل ابن عقده در کنز المعال صفحه 398 جلد3

22- جابربن عبداالله انصاری متوفی در مدینه درسال 78 در 94 سالگی بنقل الاستیعاب ابن عبدالبر صفحه 473 جلد 2

23- جبله عمر و انصاری بنقل ابن عقده در حدیث ولایت

24- جبیربن مطعم بن عبدی قرشی نوفلی متوفی سال 59 بنقل قاضی بهلول بحجت صفحه 68

25- جریربن عبدالله بن جابر بجلی متوفی سال 54 بنقل مجمح الزواید حافظ هشیمی صفحه 106 جلد 9

26- ابوذر جندب بن جناده غفاری متوفی 31 در حدیث ولایت بنقل فراید السمطین و سنی المطالب

27- ابوجنیده جندع بن عمر وبن مازن انصاری بنقل اسد الغابه صفحه 308 جلد 1

28- حبه بن جوین ابو قدامه عربی بجلی متوفی سال 79 بنقل ابن عقده در اسد الغابه صفحه 367 جلد 1

29- حبشی بن جناده سلولی مقیم کوفه مقتول یوم المنا شده بنقل اصبغ بن نباته در اسد الغابه صفحه 307 جلد 3

30- حبیب بن بدیل بن ورقاء خزاعی بنقل ابن عقده در الاصابه صفجه 304 جلد 1

31- خذیقه بن آسید ابو سریحه غفاری که از اصحاب شجره است متوفی سال 42 بنقل ینابیع الوره صفحه38

32- خدیفه بن یمان یمانی متوفی بسال 36 بنقل کتاب ابن عقده دراسنی المطالب و ابن حجر در تقریب صفحه 82

33- زبیربن عوامقرشی مقتول 36 بروایت ابن عقده بنقل حافظ مغازلی در رواه الغدیر

34- امام حسن مجتبی سبط اکبر بنقل ابن عقده وجعابی در نخب و خوارزمی و غیره

35- امام حسین سید الشهدا سلام الله علیه بنقل ابن عقده وده ها کتاب دیگر مانند حلیه الاولیا ابونعیم صفحه 64 جلد9

36- ابوایوب خالدبن زید انصاری مقتول در جنگ روم سال 52 بنقل محب الدین طبری درریاض النظر صفحه169جلد2

37- ابوسلیمان خالد بن و لید بن مغیره مخزومی متوفی سال 22 بنقل جعابی در نحب

38- خزیمه بن ثابت انصاری ذوالشهادتین مقتول در صفین سال 37 بنقل ابن عقده در اسد الغابه صفحه 307 جلد 3

39- ابو شریح خویلد بن عمر و  خزاعی مقیم مدینه متوفی 68 شاهد یوم المنا شده در حدیث غدیر

40- رفاغهبن عبد منذرانصاری بنقل ابن عقده و مناقب جعبابی و کتاب الغدیر منصور رازی

41- زبیربن عوام قرشی مقتول 36 بروایت ابن عقده بنقل حافظ مغازلی در رواه الغدیر .

42- زیدبن ارقم انصاری خزرجی متوفی سال 68 بنقل مسند احمد حنبل صفحه 368 جلد 4 .

43- زیدبن یزیدبن شراحیل انصاری شاهد یوم المنا شده بنقل ابن عقده در اسد الغابه صفحه 233 جلد2.

44- ابواسحق سعد بن ابی وقاص متوفی سال 58  بنقل حافظ نسائی در خصایص صفحه 3

45- سهل بن حنیف انصاری اوسی متوفی سال 38 بنقل ابن عقده در اسد الغابه صفحه 307 جلد 3

46- ابو العباس سهل بن سعد انصاری خزرجی ساعدی متوفی سال 91 بنقل ینابع الموده صفحه   38

47- طلحه بن عبدالله تمیمی مقتول روز جنگ جمل سال 36  (63 ساله) بنقل مروج الذهب مسعودی صفحه 11 جلد2 .

48- عامر بن عمیر النمیری بروایت ابن عقده در الاصابه ابن حجر صفحه 255  جلد  3  .

49- عامر بن لیلی بن حمزه بروایت ابن عقده در اسد الغابه صفحه 92 جلد 3  .

50- ابوالطفیل عامر بن واثله بعثی متوفی سال 110  بنقل امام احمد حنبلی در مسند  صفحه 118  جلد1.

- سیری در خطبه غدیر خم

اکنون که پس از هزارو چهارصد سال واندی از ورای تاریخ به این خطبه عظیم شان نظری می افکنیم ملاحظه می کنیم که پیامبر (ص) چقدر درباره دوستی علی و محبت و ولایت وی به امت سفارش کرد و چگونه مردم را به قبول ولایت وی ترغیب نموده است .

پیامبر در فرازی از خطبه به امت فرمود علی(ع) و اولاد علی(ع) راهنمایان دین پس از من برای شما هستند . اکنون از شما خواننده عزیز سئوال می کنم .

 پیامبری که سخن وی چیزی جز وحی خدا نیست چگونه می تواند این سخنان عظیم را در مدح علی(ع) از جانب خود بگوید ؟

 آیا این نبود جز آنکه این عین وحی خدا درباره علی(ع) بود و پیامبر(ص) بخاطر تعلل در انتقال این وحی از سوی خداوند تهدید به ابطال رسالتش شد و پیامبر (ص) .

چگونه پیامبر (ص) می تواند زحمات 23 ساله خود را بر باد دهد از هممین رو ایشان در نهایت صداقت و دلسوزی نسبت به امت پیام وحی خویش را رساند و علی(ع) را به جانشینی خود منصوب کرد .

بی شک اصرار و التزام پیامبر(ص) در معرفی هر چه مفصل تر مقام ولایت علی بن ابی طالب ، انسان را به فکر فرو می برد ، که راستی مقام علی (ع) چه مقامی بلند و جایگاه وی چه جایگاه ارجمندیست ، و اگر بفرموده قرآن سخن پیامبر(ص) هیچ چیز جز وحی خدا نیست انسان به مظلومیت علی(ع) پی می برد که علی(ع) با این مقام بزرگ همیشه چون آفتابی در سایه پیغمبر(ص) پنهان بود و هرگز باوجود رسول الله از خود سخنی نگفت و در هنگام نبود پیامبر(ص) هم تا زمانی که مردم بسراغ او آمدند ، صادقانه و بی توقع در خدمت اسلام بود و زندگی خود را وقف خدمت به مردم کرد .

آری این پیام آنقدر روشن و واضحه است که هیچ سخن اضافه ائی نیاز ندارد از همین رو ما به شما خواننده عزیز پیشنهاد می کنیم بار دیگر این خطبه را بخوانید و مفهوم اصلی پیام آن بدقت توجه کنید و آنگاه قضاوت نمائید که آیا آیه یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فی علی و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس

ای حبیب من ابلغ کن آنچه در باره علی بتو از جانب پروردگارت نازل شده که اگر ابلاغ نکنی هیچ یک از وظایف رسالت را ابلاغ نکرده ائی خداوند است که تو را از شرور ناس مصون می دارد .

درباره حرام بودن گوشت خوک و یا مردار است و یا مربوط به سرگذشت اقوام پیشین باشد . آیا این خبر که در صورت عدم ابلاغ آن کل رسالت پیامبر(ص) از بین می رود مربوط به احکام شرعی ست که بارها توسط خود پیغمبر(ص) و در آیات مختلف قبلا ابلاغ شده اند یا این آیه مربوط به امری بسیار مهم تر و والاتر است که ارزش آن برابر کل رسالت پیامبر(ص) است پیامی که می تواند خلق را از گمراهی پس از رحلت رسول نجات دهد و امت را از تفرقه باز می دارد .

بهرحال این آیه در قرآن وجود دارد و نمی توان منکر آن شد و نمی توان آن را ندیده گرفت و یا حذف کرد و تنها تفسیری که در تفاسیر قرآن برای این آیه وجود دارد همین واقعه غدیر خم و اعلام جانشینی حضرت علی علیه سلام پس از پیامبر (ص) است .

به علاوه آیه دیگر الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا

ترجمه : امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را بعنوان آیین (جاودان)شما پذیرفتم .

 باز هم خبر از چه نعمتی می دهد و چه چیز کامل شده . آیا دین بزرگ اسلام با بیان حرام بودن گوشت خوک ومردار تکمیل شده و و این امر در روز بخصوصی انجام شده که مضمون این آیه ارتباط آن را توضیح می دهد .

آیا این تکمیل شدن با اعلام یک خبر عادی ست یا یک خبر مهم مانند معرفی نمودن جانشین رسول الله . جانشینی که دشمنان زیادی دارد و بسیاری از قبائل و طوایف عرب و یهود کینه وی را بدل دارند و منتظر بروز فرصتی مناسب اند تا انتقام خود را از ایشان بگیرند . و این خبر مانع بزرگی بر سر راه آنان است .

علی علیه سلام در طول زندگی خود چنان شیفته و دلباخته رسول الله بود که هیچ نظیری برای آن نمی توان یافت . علی علیه سلام مجسمه عدالت و تقوا بود و فرصت طلبانی که قصد داشتند تا پس از رحلت رسول الله با استفاده از این جایگاه به جمع آوری ثروت و مال اندوزی بپردازند و این امر با وجود علی(ع) در راس کار بهیچ وجه امکان پذیرنبود زیرا علی علیه سلام هرگز حاضر به فدا کردن قوانین الهی برای خوش آمد عده ائی نبوده ونیست از همین رو بلافاصله پس از اعلام این خبر این دنیا پرستان که در قالب دین بدنبال دنیا بودند امیدشان ناامید شد و با هم تصمیم گرفتند تا بهر طریقی که شده اجازه ندهند این واقعه اتفاق بی افتد و علی(ع) بتواند در مقام رسول الله عدالت واقعی را در بین امت برقرار سازد .

و همانطور که در فصول بعدی این مختصر خواهید دید آنان موفق شدند و خلافت و کرسی جانشینی رسول الله را ار محل اصلی آن خارج کردند و متاسفانه علی (ع) آن دانای والا و آن مرد الهی را برای مدت بیست و چند سال خانه نشین کردند وامت را از فیض وجود این امانت الهی محروم ساختند و فتنه های زیادی بوجود آوردند .

بهر تقدیر این دو آیه بعلاوه آیه مربوط به بخشیدن انگشتر علی علیه سلام در حالت رکوع نماز  خویش و خطبه شریف غدیر خم همگی بیانگر این حقیقت اند که خداوند و رسولش در معرفی جانشین بعد از پیامبر (ص) کوتاهی نورزیده اند بلکه این امت بود که با قصور خود باعث بروز تفرقه و اختلاف و جنگ های خونین در بین مسلمانان گردید و در آینده بطور مفصل به این موضوع خواهیم پرداخت .

و اما درباره بشارت حضور و ظهور حضرت مهدی (ع) که امروزه ما در زمان غیبت کبراء ایشان بسر می بریم از دیگر بخش های مهم خطبه رسول الله است .

پیامبر (ص) در هزارو چهارصد سال پیش خبر از تولد نوزادی داد که جهان را از عدل و داد پر خواهد نمود و ما امروز از فراز این تاریخ طولانی به حقیقت این پیش گوئی پی میبریم و مبینیم که جهان چگونه از ظلم و جور و فساد پر شده در زمانی که هرساله در کشور های غربی شاهد رژه دست جمعی هم جنس بازان هستیم که به این امر شنیع افتخار می کنند و با صدای بلند فریاد زشتی و گناه بر می دارند و با رقص و آواز در خیابان ها حرکت می کنند و دیگران را برای پیوستن به خود تشویق می کنند .

البته همانطور که خوانند گان آگاه و مطلع می دانند خبر ظهور این منجی توسط همه ادیان الهی داده شده اما هیچ کدام به روشنی اسلام این منجی را معرفی نکرده اند .

آیا امروز که پیروان حقیقی امام عصر حضرت مهدی علیه سلام عجل الله  فرجه وشریف با شوق انتظار ظهور آن یگانه منجی بشریت را می کشند در گمراهی هستند ؟

یا آن کسانی که چشم خود را بروی حقایق تاریخ بسته اند و از فرط افراط در خرافه پرستی به نوع اظهار محبت که امری پسندیده و خدائی است عنوان شرک وبت پرستی می دهند و در این افراط کار را بجائی رسانده اند که دست به کشتار مردم بی دفاع وبی گناهی می زندد که با اعتقاد قلبی راسخ به علی (ع) واولاد مطهر او چشم انتظار ظهور آخرین منجی الهی بسر می برند و هر روز برای ظهورش دعا می خوانند.

 

متاسفانه فرقه منحط وهابیت که  فرزندان شومی مانند القاعده و طالبان و اینک داعش  را در بطن خود پرورش داده اند با عقاید گمراه کننده بازیچه دست دشمنان اسلام شده اند و باعث نابودی اسلام به دست خودشان گردیده اند .

 -  تحلیلی بر آیات نازل شده در باره ولایت علی علیه سلام

اکنون می توانیم معنای درست آیات دیگری را که در باره تکمیل نعمت که منظور همان دین است از طرف پروردگار مهربان در قرآن مجید آمده بهتر درک کنیم.

خداوند کریم ومدبر و دانا در کتاب وحی خود  قرآن در سوره مبارکه بقره آیات 150 الی 151 به پیامبر و مسلمین می فرماید .

وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۚ وَحَیْثُ مَا کُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِی وَلِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ [٢:١٥٠]

و از هر کجا بیرون آمدى، [به هنگام نماز] روى خود را به سمت مسجدالحرام بگردان؛ و هر کجا بودید رویهاى خود را به سوى آن بگردانید، تا براى مردم -غیر از ستمگرانشان- بر شما حجتى نباشد. پس، از آنان نترسید، و از من بترسید، تا نعمت خود را بر شما کامل گردانم، و باشد که هدایت شوید.

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِّنکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ [٢:١٥١]

همان طور که در میان شما، فرستاده‌اى از خودتان روانه کردیم، [که‌] آیات ما را بر شما مى‌خواند، و شما را پاک مى‌گرداند، و به شما کتاب و حکمت مى‌آموزد، و آنچه را نمى‌دانستید به شما یاد مى‌دهد.

خلاصه ترجمه :

ای رسول از هرکجا وبه هر دیار بیرون شدی روی بجانب کعبه کن و شما مسلمین هم به هر کجا که بودید روی بدان جانب (کعبه) کنید تا مردم به حجت و مجادله برشما زبان نگشایند جز گروه ستمکاران که از جدل و گفتگوی آنان هم اصلا نیندیشید و از نافرمانی من بترسید و به فرمان من باشید تا نعمت و رحمتم را برای شما به حد کمال رسانم و باشد که به طریق ثواب راه یابید . چنانکه رسول گرامی خود را فرستادیم که آیات ما را برای شما تلاوت کند و نفوس شما را از پلیدی و آلودگی جهل و شرک پاک ومنزه گردان وبه شما تعلیم شریعت و حکمت دهد و از او بیآموزید هرچه را که نمی دانید .

چقدر این آیات روشن و واضح مقصود پروردگار عزیز را در منصوب کردن علی (ع) بیان می کند همانطور که ملاحظه کردید خداوند در این آیه تغییر قبله که از مهم ترین آیات قرآن محسوب می شود و از محکمات است وعده تغییر قبله را با وعده تغییر رسول ونماینده خویش بیان می فرماید و به مردم وعده می دهد تا شخصی را همانند  رسول برای آنها منصوب کند تا به مردم حکمت و شریعت و هر آنچه که نمی دانند تعلیم دهد تا از این طریق از دیو جهل ونادانی رهائی یابند .

چه کسی می تواند منظور دیگری از این آیه برداشت کند آیا این دلیل روشنی بر اعلام ولایت حضرت علی علیه سلام پس از رسول الله نیست ؟

آیات فوق بخوبی و روشنی تمام مشخص می کند که خداوند مسلمانان را به تکمیل نعمت که قبلا توسط آیات قرآن مشخص شد که همان دین است و هدایت به طریق ثواب است را توسط شخص دیگری که همانند رسول الله است رابشارت داده و اورا آگاه به شریعت وعالم به حکمت معرفی می کند و همچنین مسلمانان را امر به آموختن نادانسته ها از او می نماید .

برای درک بهتر این دوآیه ما بر روی هر کلمه آن که گوینده ائی بسیار ارجمند آنرا نازل فرموده تدبر بیشتری بکار می بریم شاید به لطف حضرت حق به راه ثواب دست یابیم .

در این آیه بسیار مهم اول مورد خطاب حضرت رسول اکرم (ص) است و سپس مخاطب آن عموم مسلمین می گردند .

اول آیه موضوع با تغییر قبله مسلمین از مسجد الاقصی به کعبه آغاز می گردد و در ادامه مبحث وعده تکمیل نعمت که همان دین اسلام است و راه یافتن بطریق ثواب وشباهت این مسئله با ارسال رسول اکرم ادامه می یابد به اصل آیه توجه فرمائید :

ای رسول از هرجا و به هر دیار بیرون شدی روی به جانب  کعبه کن وشما مسلمین هم هرکجا بودید روی بدان جانب کنید تا مردم حجت و مجادله برشما زبان نگشایند جزگروه ستمکار که از جدل و گفتگوی آنان هم اصلا نیندیشید واز نافرمانی من بترسید وبه فرمان من باشید تا نعمت ورحمتم را برای شما به حد کمال برسانم وباشد که به طریق ثواب راه یابید .چنانکه رسول گرامی خود را فرستادیم که آیات ما را برای شما تلاوت کند و نفوس شما را از پلیدی و آلودگی جهل و شرک پاک ومنزه گرداند و به شما تعلیم شریعت و حکمت دهد واز او بیآموزید هرچه را نمی دانید.

در اینجا بشارت حضرت حق در مورد تکمیل نعمت به فرستادن رسول گرامی اسلام تشبیه شده .!

اما باید دید حقیقتا تکمیل نعمت و نعمت وقعی چیست ؟

اگر درقرآن آیه قبل و بعد آیه الیوم اکملت و لکم دینکم ملا حضه نمائید مسائلی مربوط به حرام بودن خوردن گوشت مردار و خوک است آیا تکمیل دین مربوط به بیان این احکام است ؟

آیا حقیقتی والاتر منظورنظر پروردگار بوده است و یا خیر،! نعمت در این آیه همین نعمات فانی دنیاست که حیوانات هم با انسان در آن شریک هستند مانند خوردن و خوابیدن وشهوت رانی ؟

جهت درک بهتر موضوع باید باز هم به قرآن مجید مراجعه کنیم و از آیات روح بخش این کتاب آسمانی مدد بگیریم .

خداوند رحمن ورحیم در سوره مبارکه مبارکه القصص ایه 17 می فرماید :

قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیرًا لِّلْمُجْرِمِینَ [٢٨:١٧]

[موسى‌] گفت: «پروردگارا به پاس نعمتى که بر من ارزانى داشتى هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود.»

 

ترجمه : موسی باز گفت ای خدا به شکرانه نعمت که مرا عطا کردی منهم از بدکاران هرگز یاوری نخواهم کرد

منظور از نعمت نعمت نبوت و هدایت حضرت موسی به حقیقت و دین است .

و یا قرآن مجید در سوره مبارکه النمل آیه 19 می فرماید :

فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ [٢٧:١٩]

[سلیمان‌] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت: «پروردگارا، در دلم افکن تا نعمتى را که به من و پدر و مادرم ارزانى داشته‌اى سپاس بگزارم، و به کار شایسته‌اى که آن را مى‌پسندى بپردازم، و مرا به رحمت خویش در میان بندگان شایسته‌ات داخل کن.»

 

ترجمه : سلیمان از گفتار مور بخندید و گفت پروردگارا مرا توفیق شکر نعمت خود که به من و پدرانم عطا فرمودی عنایت فرما ومرا به عمل صالح خالصی که تو پسندی موفق بدار و مرا به لطف ورحمت در صف بندگان خاص و شایسته ات داخل گردان .

در اینجاهم منظور از نعمت دین وهدایت است .

ویا همچنین در آیه 20 از سوره مبارکه الماعده می فرماید :

وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنبِیَاءَ وَجَعَلَکُم مُّلُوکًا وَآتَاکُم مَّا لَمْ یُؤْتِ أَحَدًا مِّنَ الْعَالَمِینَ [٥:٢٠]

و [یاد کن‌] زمانى را که موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من، نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آنگاه که در میان شما پیامبرانى قرار داد، و شما را پادشاهانى ساخت، و آنچه را که به هیچ کس از جهانیان نداده بود، به شما داد.»

 

ترجمه : یادکن آن هنگامی که موسی به قوم خود گفت ای قوم نعمت خدا را به خاطر آرید آنگاه که در میان شما پیغمبران فرستاد و شما را پادشاهی داد و به شما آنچه که به هیچ یک از اهل عالم نداد عطاکرد

در اینجا هم ارسال انبیا در میان قوم بنی اسرائیل نعمت یاد شده است و همچنین در آیات 211 از سوره مبارکه بقره و آیه 7 از  سوره مبارکه الماعده 83  النحل 12 القلم 18 التکاثر وآیه 6 از سوره مبارکه یوسف این مسئله نعمت با دین برابر آمده است .

پس نعمت بزرگ اسلام دین اسلام است که بخواست خداوند و توسط حضرت رسول به مسلمانان عنایت شده و در آیات 150 و 151 از سوره مبارکه بقره وعده تکمیل آن توسط شخص یا اشخاص دیگری که هنوز مشخص و معلوم نیست به مسلمانان بشارت داده میشود.

با درک این مهم که حضرت رسول آخرین فرستاده خداوند است پس یقین حاصل می شود که شخص منظور این آیه پیغمبر دیگری نمی تواند باشد زیرا پس از پیامبر اسلام (ص) پیامبر دیگری مبعوث نخواهد شده وایشان خاتم الانبیا هستند پس این شخص باید جانشین و وصی و وارث حقیقی نبی مکرم اسلام خواهد بود که باید توسط خداوند معرفی شود و وظیفه هدایت قوم را پس از نبی مکرم اسلام عهده دار گردد .

اما مگر پیامبر(ص) خلق را هدایت نکرد و 23 سال تلاش ومجاهدت دراین راه دشوار کافی نبوده که خداوند وعده تکمیل دین با انتصاب شخص دیگری را می دهد .

چرا توسط خود رسول اکرم (ص) این کار صورت نگرفته است ؟

برای درک بهتر این نکته باز هم از قرآن مدد می گیریم .

خداوند منان در آیه 7 از سوره مبارکه الرعد قرآن مجید میفرماید :

وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّن رَّبِّهِ ۗ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ ۖ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ [١٣:٧]

و آنان که کافر شده‌اند مى‌گویند: «چرا نشانه‌اى آشکار از طرف پروردگارش بر او نازل نشده است؟» [اى پیامبر،] تو فقط هشداردهنده‌اى، و براى هر قومى رهبرى است.

ترجمه: و باز به طعنه می گویند که چرا خداوند بر او آیت و معجزه ائی نفرستاد .(ای رسول ما) تنها وظیفه تو اندرز و ترسانیدن است و هر قومی ررا از طرف خداوند راهنمایست .

این آیه وظیفه رسول گرامی اسلام را اندز دادن و ترسانیدن مردم از نتایج کردار های زشت و یا ثواب اعمال پسندیده است . و راهنمائی به عهده شخص دیگری واگذار شده است .

همچنین خداوند دانا وحکیم در آیه 91 الی 93 از سوره مبارکه النمل می فرماید :

إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَٰذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَهَا وَلَهُ کُلُّ شَیْءٍ ۖ وَأُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ [٢٧:٩١]

من مأمورم که تنها پروردگار این شهر را که آن را مقدس شمرده و هر چیزى از آنِ اوست پرستش کنم، و مأمورم که از مسلمانان باشم،

وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ ۖ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنذِرِینَ [٢٧:٩٢]

و اینکه قرآن را بخوانم. پس هر که راه یابد تنها به سود خود راه یافته است؛ و هر که گمراه شود بگو: «من فقط از هشداردهندگانم.»

وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا ۚ وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ [٢٧:٩٣]

و بگو: «ستایش از آنِ خداست. به زودى آیاتش را به شما نشان خواهد داد و آن را خواهید شناخت.» و پروردگار تو از آنچه مى‌کنید غافل نیست.

 

ترجمه : بگو من مامورم پروردگار این شهر مقدس (مکه) را عبادت کنم . همان کسی که این شهر را حرمت بخشیده در حالی که همه چیز از آن اوست و من مامورم که از مسلمین باشم و اینکه قرآن را تلاوت کنم هرکس هدایت شود بسود خود هدایت شده و هرکس گمراه گردد بگو من فقط از انذار کنندگانم . بگو حمد و ستایش مخصوص ذات خداست بزودی آیاتش را بشما نشان می دهد تا آن را بشناسید و پروردگار تو از آنچه انجام می دهید غافل نیست .

 

و یا در آیه 49  از سوره مبارکه الحج می فرماید :

قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَکُمْ نَذِیرٌ مُّبِینٌ [٢٢:٤٩]

بگو: «اى مردم، من براى شما فقط هشداردهنده‌اى آشکارم.»

 

ترجمه : ای رسول ما بگو که ای مردم من برای شما رسول ترساننده و مشفقی بیش نیستم

یا در ایه 21 از سوره مبارکه الغاشیه می فرماید :

فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ [٨٨:٢١]

پس تذکر ده که تو تنها تذکردهنده‌اى.

لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ [٨٨:٢٢]

بر آنان تسلّطى ندارى،

ترجمه : ای رسول تو خلق را متذکر ساز که وظیفه تو غیر از این نیست .

 

 

ویا در آیه 12 از سوره مبارکه الیل که می فرماید :

إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ [٩٢:١٢]

همانا هدایت بر ماست.

 

و البته برماست که خلق را هدایت کنیم .

از این آیات نتیجه می گیریم که وظیفه نبی و رسول ابلاغ پیام الهی ست و کار هدایت بر عهده خداوند است که البته حضرت حق این وظیفه خطیر و مهم را به توسط پیشوایان دین و امامان معصوم علیه سلام انجام می دهند و این امر در گذشته هم سابقه داشته چه در قوم بنی اسرائیل و چه در مسحیت که دوازده نفر از حواریون حضرت مسیح این وظیفه را بعهده داشتند و هم آنان بودند که انجیل را جمع آوری نمودند و چنانچه در آیه 23 و 24 از سوره مبارکه السجده می فرماید :

وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ فَلَا تَکُن فِی مِرْیَةٍ مِّن لِّقَائِهِ ۖ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ [٣٢:٢٣]

و به راستى [ما] به موسى کتاب دادیم. پس در لقاى او [با خدا]تردید مکن، و آن [کتاب‌] را براى فرزندان اسرائیل [مایه‌] هدایت قرار دادیم.

 

وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا ۖ وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ [٣٢:٢٤]

و چون شکیبایى کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخى از آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت مى‌کردند.

 

ترجمه : و برخی از آن بنی اسرائیل را امام و پیشوایانی که خلق را به امر ما هدایت کنند قرار دادیم برای آنکه در راه حق صبر کردند و در آیات ما مقام یقین یافتند و البته خدای تو بروز قیامت در آنچه این مردم اختلاف کردند حکم خواهد کرد .

پس در اینجا نتیجه می گیریم که امر هدایت توسط پروردگار عالم و بواسطه امامان و پیشوایان صورت می پذیرد که صد البته باید توسط خداوند مشخص و سپس توسط پیامبر معرفی و منصوب شوند . چرا که تنها خداوند است که صلاحیت تشخیص جانشین رسول(ص) خویش را دارد و هم اوست که از باطن افراد وتوانائی های آنها اطلاع دارد و هیچ شخص یا گروهی حق دخالت در تعیین جانشین پیامبر(ص) را ندارد .

اما شیاطین توسط کافران و منافقان دورو ، به جهت محو آثار هدایت  انسانها بعد از پیامبر(ص) و کشاندن جماعت مسلمین به دوزخ تلاش بسیار زیادی انجام دادندو با فریب انسانهای ساده لوح در جانشینی انبیاء علیه سلام دخالت کرده و در طول تاریخ نبوت بسیار شده که امثال سامری گوساله پرست را جانشین حضرت موسی (ع)کرده اند و امت را از خدا پرستی به گوساله پرستی سوق داده اند .

در همین باره خداوند حکیم در آیه 213 از سوره مبارکه بقره می فرمایند :

 

کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ ۚ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ ۖ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ ۗ وَاللَّهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ [٢:٢١٣]

مردم، امتى یگانه بودند؛ پس خداوند پیامبران را نویدآور و بیم‌دهنده برانگیخت، و با آنان، کتاب [خود] را بحق فرو فرستاد، تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى کند. و جز کسانى که [کتاب‌] به آنان داده شد -پس از آنکه دلایل روشن براى آنان آمد- به خاطر ستم [و حسدى‌] که میانشان بود، [هیچ کس‌] در آن اختلاف نکرد. پس خداوند آنان را که ایمان آورده بودند، به توفیق خویش، به حقیقت آنچه که در آن اختلاف داشتند، هدایت کرد. و خدا هر که را بخواهد به راه راست هدایت مى‌کند.



- سنت الهی درانتخاب انبیاء اعظام  وانتصاب اولیاء کرام  

سنت الهی از زمان حضرت آدم در انتخاب انبیاء به منظور رساندن پیغام هدایت ازحضرت احدیت ، به ابناء  بشر بریک روش و اسلوب بو ده  است .

بدین تر تیب که با  گسترش تمدن های بشری و ایجاد شهر های جدید در مناطق مختلف زمین در صورت نرسیدن پیغام هدایت از سایر آقوام و ملل  به آنها , خداوند از بین همان امت بهترین وشایسته ترین شخص که دراکثر قریب به اتفاق موارد ,  از خاندان وخانوادههای مشهور  رجال و شخصیت های معروف  آن شهر بوده برای امر خطیر رسانیدن پیغام وحی و هدایت الهی امت به راه راست و یکتا پرستی انتخاب و به پیامبری بر می گزیده است  .

و جهت تداوم تعلیمات آن نبی مکرم قبل از شهادت یا وفات خود  بنا به وحی آسمانی و انتصاب حضرت رحمانی ، نبی دیگری و  یا در گاهی اوقات ولی(وصی)  معظمی بجای ایشان منصوب میگردیدند تا که راه هدایت همچنان باز و دعوت کننده ای دیگر با پیغام لطف ازلی و الهی  , بر سر آن راه چراغ هدایت را همچنان فروزان نگاه داشته ,  امت را به سوی  خداوند یکتا دعوت کرده وسیله سعادت  ایشان را فراهم آورد .

و به نص صریح قرآن هیچ امتی در طول زمان خلقت آدم تا به روز موعود نیست که رسولی و یا ولی از جانب حضرت دوست به دعوت وهدایت بسوی ایشان نیامده است .

پس چنین میتوان نتیجه گرفت که هیچ عصری از اعصار و هیچ امتی از جمیع امم نبوده که برای هدایت ایشان از طرف حضرت حق پیامبر یا نبی یا ولی  فرستاده نشده باشد .

آیه شریفه 12 از سوره مبارکه الیل میفرماید : 

إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ [٩٢:١٢]

همانا هدایت بر ماست.

  خلاصه ترجمه : والبته برماست که خلق را هدایت کنیم .

و همچنین در آیه 7 از سوره مبارکه مبارکه رعد میفرماید :

وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّن رَّبِّهِ ۗ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ ۖ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ [١٣:٧]

و آنان که کافر شده‌اند مى‌گویند: «چرا نشانه‌اى آشکار از طرف پروردگارش بر او نازل نشده است؟» [اى پیامبر،] تو فقط هشداردهنده‌اى، و براى هر قومى رهبرى است.

و باز به طعنه مگویند که چرا خدابر او آیت و معجزائی نفرستاد تنها وظیفه تو

اندرز وترسانیدن است و هر قومی را از طرف خدا راهنمائیست.

پس این سنت الهی طبق آیات فوق در همه امم و اعصار ثابت بوده ولطف عام حضرت حق جل جلاله فراگیر وبی استثناءست مخصوصا آیه شریف 7 سوره مبارکه رعد که التزام هدایت همه اقوام را به خداوند  نسبت میدهد و البته که این امر بی هیچ شک و تردید در اعصار و امم گذشته صورت پذیرفته ودر امت های حال در جریان و آینده نیز به تقدیر خداوند متعال در جریان است .

پس میتوان چنین نتیجه گرفت که :

1- اولا همه اقوام و ملل  در طول اعصار و قرون مختلف  از نعمت بی بدیل هدایت توسط انبیاء یا اولیاء برخوردار باشند و هیچ مکان و قومی در طول تاریخ بشریت از این نعمت الهی بی بهره نباشند , از این رو همواره  راهنما یانی  توسط خداوند در میان آنان برانگیخته شده  تا به هدایت آنها بپردازد و مصداق آن در این آیات  شریفه  ذیل بروشنی بیان گردیده است , به آیات دقت کنید  :

1- آیات 130 و 131 از سوره مبارکه الانعام :

یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِی وَیُنذِرُونَکُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَٰذَا ۚ قَالُوا شَهِدْنَا عَلَىٰ أَنفُسِنَا ۖ وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَشَهِدُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کَانُوا کَافِرِینَ [٦:١٣٠]

اى گروه جن و انس، آیا از میان شما فرستادگانى براى شما نیامدند که آیات مرا بر شما بخوانند و از دیدار این روزتان به شما هشدار دهند؟ گفتند: «ما به زیان خود گواهى دهیم.» [که آرى، آمدند] و زندگى دنیا فریبشان داد، و بر ضد خود گواهى دادند که آنان کافر بوده‌اند.

ذَٰلِکَ أَن لَّمْ یَکُن رَّبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ [٦:١٣١]

این [اتمام حجت (ارسال رسل)‌] بدان سبب است که پروردگار تو هیچ گاه شهرها را به ستم نابوده نکرده، در حالى که مردم آن غافل باشند.

 

 این فرستادن رسل برای این است که خدا اهل دیاری را تا اتمام حجت نکرده آنها غافل و جاهل باشند به ستم هلاک نگرداند .

2- آیه 71 سوره مبارکه الزمر :

وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ زُمَرًا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِ رَبِّکُمْ وَیُنذِرُونَکُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَٰذَا ۚ قَالُوا بَلَىٰ وَلَٰکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْکَافِرِینَ [٣٩:٧١]

و کسانى که کافر شده‌اند، گروه گروه به سوى جهنّم رانده شوند، تا چون بدان رسند، درهاى آن [به رویشان‌] گشوده گردد و نگهبانانش به آنان گویند: «مگر فرستادگانى از خودتان بر شما نیامدند که آیات پروردگارتان را بر شما بخوانند و به دیدار چنین روزى شما را هشدار دهند؟» گویند: «چرا»، ولى فرمان عذاب بر کافران واجب آمد.

خلاصه ترجمه :

 وآن روز آنان که بخدا کافر شدند فوج فوج بداخل دوزخ رانند وچون آنجا رسنددرهای جهنم برویشان بگشایند و خازنان دوزخ به آنها گویند مگر پیغمبران خدا برای هدایت شما نیامده و آیات الهی را برایتان تلاوت نکرده اند و شما را از ملاقات این روز سخت نترسانیده اند. جواب دهند : بلی ولیکن افسوس که ما به کفر و عصیان خود را مستحق عذاب حرمان کردیم وعده عذاب برای کافران محقق و حتمی گردید.

 

3- و همچنین آیه 59 سوره مبارکه القصص  :

وَمَا کَانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَىٰ حَتَّىٰ یَبْعَثَ فِی أُمِّهَا رَسُولًا یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا ۚ وَمَا کُنَّا مُهْلِکِی الْقُرَىٰ إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ [٢٨:٥٩]

و پروردگار تو [هرگز] ویرانگر شهرها نبوده است تا [پیشتر] در مرکز آنها پیامبرى برانگیزد که آیات ما را بر ایشان بخواند، و ما شهرها را -تا مردمشان ستمگر نباشند- ویران‌کننده نبوده‌ایم.

 

و بسیاری آیات دیگری که بجهت خلا صه بودن متن  از ذکر همه آنها خودداری گردیده است .

2- ثانیا این انتخاب توسط خداوند صورت میگرفته و اوست که میداند چه راهنمائی برای چه امتی مناسب بوده .

مصداق این سخن نیز آیات ذیل میباشند :

آیه 124 از سوره مبارکه البقره میفرماید :

۞ وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی ۖ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ [٢:١٢٤]

و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود، و وى آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: «من تو را پیشواى مردم قرار دادم.» [ابراهیم‌] پرسید: «از دودمانم [چطور]؟» فرمود: «پیمان من به بیدادگران نمى‌رسد.»


 

 خلاصه ترجمه : بیاد آر هنگامی که خداوند ابراهیم را به اموری چند امتحان فرمود و او همه را بجای آورد سپس خداوند بدو فرمود من تو را به پیشوای خلق برمی گزینم .ابراهیم عرض کرد آیا این پیشوای را به فرزندان من نیز عطا فرما ئی ؟ فرمود آری اگر صالح و شایسته آن باشند که عهد من هرگز به مردم  ستمکار نخواهد رسید.

اولین پیامبر الهی  در مسیر هدایت حضرت آدم علیه سلام است که پس از هبوط به زمین و قبول توبه ایشان ازطرف پروردگار  به  مقام نبوت برگذیده شد.

پس از پایان عمر حضرت آدم  به دستور پروردگار فرزند ایشان  جناب شیث علیه سلام به مقام نبوت رسیدو پرچم هدایت بدست ایشان سپرده شد. و این مقام بترتیب از پیامبری به پیامبری  دیگر رسید تا آخرین رسول حضرت خاتم الانبیا و با توجه به آیه شزیف 7 سوره مبارکه مبارکه رعد میفرماید :

و باز به طعنه مگویند که چرا خدابر او آیت و معجزائی نفرستاد تنها وظیفه تو

اندرز وترسانیدن است و هر قومی را از طرف خدا راهنمائیست

هیچ زمانی یا امتی در طول تاریخ بشریت نبوده الا این که از طرف حضرت حق راهنما یی برای هدایت انسان وجود داشته است

ایه 71 سوره مبارکه الزمر که قبلا ذکر شد :  وآن روز آنان که بخدا کافر شدند فوج فوج بداخل دوزخ رانند وچون آنجا رسنددرهای جهنم برویشان بگشایند و خازنان دوزخ به آنها گویند مگر پیغمبران خدا برای هدایت شما نیامده و آیات الهی را برایتان تلاوت نکرده اند و شما را از ملاقات این روز سخت نترسانیده اند. جواب دهند : بلی ولیکن افسوس که ما به کفر و عصیان خود را مستحق عذاب حرمان کردیم وعده عذاب برای کافران محقق و حتمی گردید.

از اسامی کامل سلسله انبیا علیه سلام در طول تاریخ   اطلاعات دقیق و کاملی موجود نیست الا  پیامبرانی که در کتب آسمانی , خصوصا قرآن کریم  نام آنان برده شده  است .

   قرآن کریم در همین باره در  آیه 78 سوره مبارکه غافر که میفرماید :

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِکَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَیْکَ وَمِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ ۗ وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَن یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِکَ الْمُبْطِلُونَ [٤٠:٧٨]

و مسلّماً پیش از تو فرستادگانى را روانه کردیم. برخى از آنان را [ماجرایشان را] بر تو حکایت کرده‌ایم و برخى از ایشان را بر تو حکایت نکرده‌ایم، و هیچ فرستاده‌اى را نرسد که بى‌اجازه خدا نشانه‌اى بیاورد. پس چون فرمان خدا برسد به حق داورى مى‌شود، و آنجاست که باطل‌کاران زیان مى‌کنند.

 

خلاصه ترجمه : وما رسولان بسیاری پیش از تو فرستادیم که احوال بعضی را بر تو حکایت کردیم و برخی را نکردیم  وهیچ رسولی جز به امر خدا نشاید که معجزه و آیتی برای امت بیاورد و چون فرمان خدا در رسد آن روزبر همه به حق حکم کنند و کافران مبطل زیان کار شوند.

همچنین در آیه 163 سوره مبارکه النسا که میفرماید :

۞ إِنَّا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ کَمَا أَوْحَیْنَا إِلَىٰ نُوحٍ وَالنَّبِیِّینَ مِن بَعْدِهِ ۚ وَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِیسَىٰ وَأَیُّوبَ وَیُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَیْمَانَ ۚ وَآتَیْنَا دَاوُودَ زَبُورًا [٤:١٦٣]

ما همچنانکه به نوح و پیامبران بعد از او، وحى کردیم، به تو [نیز] وحى کردیم؛ و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسى و ایوب و یونس و هارون و سلیمان [نیز] وحى نمودیم، و به داوود زبور بخشیدیم.

 

خلاصه ترجمه : ما به تووحی کردیم چنان که به نوح و پیغمبران بعد از او نیز وحی کردیم به ابراهیم و اسحق و یقوب  و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان و به داود زبور را عطا کردیم .

 

وَرُسُلًا قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَیْکَ مِن قَبْلُ وَرُسُلًا لَّمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ ۚ وَکَلَّمَ اللَّهُ مُوسَىٰ تَکْلِیمًا [٤:١٦٤]

و پیامبرانى [را فرستادیم‌] که در حقیقت [ماجراى‌] آنان را قبلاً بر تو حکایت نمودیم؛ و پیامبرانى [را نیز برانگیخته‌ایم‌] که [سرگذشت‌] ایشان را بر تو بازگو نکرده‌ایم. و خدا با موسى آشکارا سخن گفت.

 

رُّسُلًا مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ ۚ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا [٤:١٦٥]

پیامبرانى که بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‌] پیامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حکیم است.

 

-  نکاتی  ظریف و دقیق در انتخاب رسل از سوی خداوند

  نکته ظریف و دقیق در بر گزیدن و  ارسال رسولان  از طرف پروردگار متعال .

1-  نکته اول  امتداد نبوت در خاندان  انبیا ء علیه سلام میباشد   که  دارای اصلاب پاک وارحام مطهره  میباشند و این سنت الهی بوده.

آیه 33 سوره مبارکه آل عمران :

به حقیقت خدا برگزید آدم و نوح وآل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان .

۞ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ [٣:٣٣]

به یقین، خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است.

 

آیه  26 سوره مبارکه الحدید :

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِیمَ وَجَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْکِتَابَ ۖ فَمِنْهُم مُّهْتَدٍ ۖ وَکَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ [٥٧:٢٦]

و در حقیقت، نوح و ابراهیم را فرستادیم و در میان فرزندان آن دو، نبوت و کتاب را قرار دادیم: از آنها [برخى‌] راه‌یاب [شد]ند، و[لى‌] بسیارى از آنان بدکار بودند.

خلاصه ترجمه :

والبته ما نوح و ابراهیم را فرستادیم و در فرزندانشان تبوت و کتاب آسمانی قراردادیم .

با توجه به آیات فوق خداوند امر هدایت بشر را در خاندان برگزیده ایی از پدر به فرزند ویا برادر به برادر منتقل می نموده است  .

آیه 84 سوره مبارکه الانعام :

وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ ۚ کُلًّا هَدَیْنَا ۚ وَنُوحًا هَدَیْنَا مِن قَبْلُ ۖ وَمِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَىٰ وَهَارُونَ ۚ وَکَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ [٦:٨٤]

و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم، و همه را به راه راست درآوردیم، و نوح را از پیش راه نمودیم، و از نسل او داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون را [هدایت کردیم‌] و این گونه، نیکوکاران را پاداش مى‌دهیم.

 

خلاصه ترجمه : و ما به ابراهیم اسحق و یقوب را عطا کردیم و همه را براه راست  هدایت کردیم و نوح را نیز پیش از ابراهیم و فرزندانش داود و سلیمان را ایوب و یوسف و موسی و هارون را هدایت نمودیم و همچنین نیکو کاران را پاداش نیک خواهیم داد.

و بدین ترتیب خداوند می فرماید که کار هدایت تنها توسط شایستگان از همین خاندان ها باید صورت پذیرد ,  خاندان هایی که خداوند آنان را بر سایر جهانین بدلیل حکت بالغه خویش برتری داده است  , نه هر خاندانی  , به ادامه همین آیات توجه فرمایید :

آیات 85 تا  90  سوره  مبارکه انعام :

وَزَکَرِیَّا وَیَحْیَىٰ وَعِیسَىٰ وَإِلْیَاسَ ۖ کُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِینَ [٦:٨٥]

و زکریّا و یحیى و عیسى و الیاس را که همه از شایستگان بودند،

 

وَإِسْمَاعِیلَ وَالْیَسَعَ وَیُونُسَ وَلُوطًا ۚ وَکُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِینَ [٦:٨٦]

و اسماعیل و یسع و یونس و لوط، که جملگى را بر جهانیان برترى دادیم.

 

وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ ۖ وَاجْتَبَیْنَاهُمْ وَهَدَیْنَاهُمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ [٦:٨٧]

و از پدران و فرزندان و برادرانشان برخى را [بر جهانیان برترى دادیم‌]، و آنان را برگزیدیم و به راه راست راهنمایى کردیم.

 

ذَٰلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۚ وَلَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ [٦:٨٨]

این، هدایت خداست که هر کس از بندگانش را بخواهد بدان هدایت مى‌کند. و اگر آنان شرک ورزیده بودند، قطعاً آن چه انجام مى‌دادند از دستشان مى‌رفت.

 

أُولَٰئِکَ الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ ۚ فَإِن یَکْفُرْ بِهَا هَٰؤُلَاءِ فَقَدْ وَکَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّیْسُوا بِهَا بِکَافِرِینَ [٦:٨٩]

آنان کسانى بودند که کتاب و داورى و نبوت بدیشان دادیم؛ و اگر اینان [=مشرکان‌] بدان کفر ورزند، بى‌گمان، گروهى [دیگر] را بر آن گماریم که بدان کافر نباشند.

أُولَٰئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ ۖ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ ۗ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا ۖ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرَىٰ لِلْعَالَمِینَ [٦:٩٠]

اینان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده است، پس به هدایت آنان اقتدا کن. بگو: «من، از شما هیچ مزدى بر این [رسالت‌] نمى‌طلبم. این [قرآن‌] جز تذکرى براى جهانیان نیست.»

 

2-  نکته بسار مهم  دیگر در اتنخاب انبیاء علیه سلام   ,  نحوه تعیین جانشین برای هر یک از آنها بوده است که مستقیما  توسط  وحی مستقیم خداوند صورت می گرفته است .

و  نه  انتخاب با سلیقه و یا نظر خود آن  پیامبر  و یا نبی علیه سلام

و نه  انتخاب جانشین  توسط شورا ی بزرگان و اصحاب

و نه  انتخاب از طریق عموم مردم   .

 

بدین ترتیب انبیا ء و جانشینانان  آنها  تنها و تنها از طرف خداوند بصورت وحی منصوب و تعیین میگردیده اند نه توسط آن امت و یا به وسیله شوراء ریش سفیدان و یا هر روش دیگر .

در اثبات این سخن بار دیگر به قرآن مراجعه می کنبم آیه 124 از سوره مبارکه البقره میفرماید :

۞ وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی ۖ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ [٢:١٢٤]

و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود، و وى آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: «من تو را پیشواى مردم قرار دادم.» [ابراهیم‌] پرسید: «از دودمانم [چطور]؟» فرمود: «پیمان من به بیدادگران نمى‌رسد.»

 

در اینجا حضرت ابراهیم علیه سلام خواستار انتقال نبوت به فرزندان و دودمان خویش می شود که بلافاصله خداوند می فرماید ( اگر از شایستگان باشند  , چرا که عهد خدا به ظالمان هرگز نخواهد رسید) و این شایستگی تنها توسط خود خداوند مشخص خواهد شد , آن هم پس از آزمایشات الهی . 

 

- دو نمونه بارز از سنت انتخاب  الهی 

الف -  بعنوان نمونه حضرت سلیمان کوچکترین فرزند حضرت داود  (ع) بوده است که توسط وحی خداوند از بین سایر پسران  آن حضرت به جانشینی منصوب گردیده .

 

ب  - حضرت اسحق (ع) فرزند دوم و کوچکتر حضرت ابراهیم (ع) بوده , اما ایشان بجای حضرت اسماعیل (ع)  که فرزند ارشد بوده , از طرف خداوند  به جانشینی حضرت ابراهیم (ع) و سرپرستی قوم منصوب گردیده است  .

 

-  معرفی جانشین مهمترین وظیفه هر پیامبر

بدون شک  مهمترین کار هر نبی در زمان نبوت  معرفی جانشین خود بعد از مرگ بوده تا امت وی پس از رحلت نبی دچار تفرقه و گمراهی نگردیده وزحمات نبی که برای هدایت امت صورت گرفته از بین نرفته  و پرچم هدایت آن امت بر زمین نماند  .

پس تعیین وصی و جانشین بحکم عقل نیز از ضروری ترین وظایف یک پیغمبر بوده است واز مهمترین دلایل آن

1-  پیروان آن نبی یا پیغمبر بدون سرپرست و هادی  نماند .

 

2- دین جدید توسط منافقان و جاهلان  امت  دچار تحریف  نگردد .

 

3- هدایت و راهنمایی امت  دچار وقفه  نگردد و کشتی نجات بدون ناخدا نماند.

 

4- دستاورد های آن نبی یا پیامبر که بزحمت بدست آمده حفظ و توسعه داده شوند

 

والبته دلایل بسیار دیگر که بر اهل فن آشکار و هویداست که در غیر اینصورت امت  در حل مشکلات وسوالات جدید با بحران روبرو شده و مردمی  که با جهاد وکوشش فراوان بدین دعوت و هدایت  شده  اند دچار سر در گمی و گمراهی نگردند و ثمره تلاش و مجاهدت های آن نبی بعد ازرحلت  از بین نرود.

نمونه بارز این مسئله  قوم بنی اسرائیل اند که پس از جدایی 40 روزه حضرت موسی (ع) به گوساله پرستی روی آورده  وبه  آیین حضرت موسی کافر شدندو دچار عذاب الهی گردیدند , تازه این در زمانی بود که حضرت موسی (ع) برادرش هارون را به امر پروردگار بجای خود منصوب کرده بود با این حال امت وی فریب سامری را خورده  و از خدا پرستی به گوساله پرستی روی آوردند و تمام معجزات و الطاف خداوند را در باره خودشان از یاد برده به  فراموشی سپردند .

و یا پیروان حضرت مسیح علیه السلام که پس از عروج آن حضرت به آسمان دچار تفرقه وگمراهی گردیدند , برخی نسبت الهیت به ایشان داده برخی قائل به قتل ایشان شدند و امروزه  چهار انجیل بجای یک انجیل در بین امت آن حضرت وجود دارد و مسیحیان به هفتاد دو فرقه مختلف تقسیم گردیدند که از آن جمله میتوان به  گروه های بزرگ فرقه کاتولیک: پروتستان و ارتدکس وبسیاری از گروه های کوچک اشاره کرد.

درصورتی که اگر پیام حضرت مسیح (ع) یکی بود و اگر  به امر خداوند جایگزینی برای خویش معرفی می نمودند شاید امت پس از او دچار اینهمه اختلاف و پراکندگی نمی شدند .

پس چنین میتوان نتیجه گرفت که ادیان در طول قرون واعصار مختلف بدلیل عمل نکردن به دستورات وصی وجانشین انتخاب شده توسط خداوند  دچار تحریف و تخریب  شده اند و آنقدر پیرایه های مختلف به آن دین بسته میشد و در مواقعی نیز  کتاب آسمانی دچار تحریف میگردید که بازشناسی آن ممکن ومیسر  نبود و بتدریج خرافات جای تعالیم الهی را می گرفت  , ( مانند بلای که بر سر تورات و سپس اناجیل چهارگانه آمد ), از اینرو پروردگار رسول دیگری را به پیامبری مبعوث می کرده و چراغ هدایت را مجدد  فروزان نگاه میداشت  تا نسلهای بعدی از نعمت هدایت ورستگار بی نصیب نمانند.

3- نکته مهم دیگر در رابطه ارسال رسول و تعیین جانشین برای هر پیغمبر نزدیکی و قرابت بین رسول و جانشن او بوده است .

ودلایل بسیاری میتوان برای آن یافت که ما در اینجا  به چند علت آن اشاره می کنیم.

حضرت موسی (ع) در همان زمانی که از طرف پروردگار برگزیده می شود از خداوند می خواهد که برادرش هارون را نیز در این ماموریت با  او همراه  سازد واین مسئله  چند دلیل دارد:

1- ابتدا این نکته که شاهدی که مورد وثوق و اعتماد اوست   به نبوت او گواهی دهد .

2- برادر خود را در سعادت نبوت شریک گرداند , واز مواهب الهی آن بر خوردار شود.

3- سوم اینکه بتواند در مواقع لزوم هارون را که مورد اعتماد او بوده جانشین خود کند تا از دستاوردها یش  درنبود او محافظت کند.

در تایید این مسئله به قران مراجعه میکنیم آنجا که میفرماید :

آیه 30 الی 31 سوره مبارکه طه که میفرماید:

وَاجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی [٢٠:٢٩]

و براى من دستیارى از کسانم قرار ده،

هَارُونَ أَخِی [٢٠:٣٠]

هارون برادرم را،

اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی [٢٠:٣١]

پشتم را به او استوار کن،

وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی [٢٠:٣٢]

و او را شریک کارم گردان،

خلاصه ترجمه :

موسی به خدا عرضه داشت پروردگارا از اهل بیتم من یکی را وزیر ومعاون من فرما برادرم هارون را وزیر من گردان و به او پشت من محکم کن و او را در رسالت با من شریک ساز تا دائم به ستایش و سپاس تو پردازیم و تو را بسیار یاد کنیم که همانا توئی بصیر ومهربان به احوال ما .

ایه 35 از سوره مبارکه الفرقان میفرماید:

وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِیرًا [٢٥:٣٥]

و به یقین [ما] به موسى کتاب [آسمانى‌] عطا کردیم، و برادرش هارون را همراه او دستیار[ش‌] گردانیدیم.

خلاصه ترجمه :

و هماناما به موسی کتاب تورات را عطا کردیم و برادرش هارون را وزیر او قرار دادیم .

و همچنین درایه53 سوره مبارکه مریم میفرماید:

وَوَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِیًّا [١٩:٥٣]

و به رحمت خویش برادرش هارون پیامبر را به او بخشیدیم.

خلاصه ترجمه :

و از لطف و مرحمتی که داشتیم برادرش هارون را نیز مقام نبوت عطا کردیم .

و یا در باره حضرت اسماعیل فرزند ابراهیم پیامبر (ع) شیخ الانبیاء در همان آیه54 سوره مبارکه مریم میفرماید:

وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ ۚ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیًّا [١٩:٥٤]

و در این کتاب از اسماعیل یاد کن، زیرا که او درست‌وعده و فرستاده‌اى پیامبر بود.

 

و در همه موارد انتخاب انبیا ء علیه سلام و اولیای محترم و گرام از خاانواده های  بزرگ و برگزیده الهی  بوده اند ,  که همگی  از اصلاب شامخه و ارحام مطهره قدم به سرای هستی نهاده اند  و بارها و بارها امتحانات دشوار الهی را با موفقیت و سلامت از سر گذرانده اند وصد البته  جانشینان آنها هم از همان نسل و دودمان انتخاب و انتصاب گردیده اند .

مثلا هنگامی که حضرت عیسی (ع)  طبق پیشگویی حضرت موسی و تورات ,  بعنوان نجات دهنده قوم بنی اسرائیل ظهورکرد از دامان پاک مریم مقدس  که دختر عمران نبی بود , بوجود آمد.

اما متاسفانه ,  عالم نما های قوم بنی اسرائیل ازاولین تکذیب کنندگان حضرت مریم (ع) و فرزند پاکش عیسی مسیح (ع) بودند  و از  همان ابتداء آن  بظاهر عالمان دین یهود  انواع تهمت های ناروا را به آن بانوی مقدس وارد آورده , در آزار واذیت حضرت مریم علیه سلام  و فرزندش پاکش حضرت عیسا مسیح سلام الله علیه  از هیچ کوششی دریغ نورزیدند .

 در حقیقت با اندک تامل میتوان فهمید که انبیاء  علیه سلام و اوصیا مکرم ایشان همه از  سلسله ها ی پاک و مطهر بوده داند و همه آنها از طرف پروردگار عالمیان برگزیده شدند .

و آنچنان که قبلا در آیات گذشت قرآن کریم به این  امر الهی گواهی می دهد .

در آیه 84 سوره مبارکه الانعام میفرماید :

وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ ۚ کُلًّا هَدَیْنَا ۚ وَنُوحًا هَدَیْنَا مِن قَبْلُ ۖ وَمِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَىٰ وَهَارُونَ ۚ وَکَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ [٦:٨٤]

و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم، و همه را به راه راست درآوردیم، و نوح را از پیش راه نمودیم، و از نسل او داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون را [هدایت کردیم‌] و این گونه، نیکوکاران را پاداش مى‌دهیم.

خلاصه ترجمه :

و ما به ابراهیم اسحق و یعقوب را عطا کریم و همه را براه راست بداشتیم و نوح را نیز پیش  ازابراهیم و فرزندانش داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را هدایت نمودیم وهمچنین نیکو کاران را پاداش نیک خواهیم داد.

ویا حضرت زکریا با دعا درخواست فرزندی نمود تا وارث او باشد خداوند جناب یحیی (ع) را به او بخشید.

آیه 7 سوره مبارکه مریم میفرماید:

یَا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ یَحْیَىٰ لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِیًّا [١٩:٧]

اى زکریا، ما تو را به پسرى -که نامش یحیى است- مژده مى‌دهیم، که قبلاً همنامى براى او قرار نداده‌ایم.

خلاصه ترجمه :

ما گفتیم ای ذکریا همانا تو را به فرزندی که نامش یحیا است و پیش از این همنام و همانندش درتقوا نیافریدیم بشارت میدهیم .

مسئله مهم دیگری که در رابطه با برگزیدن انبیا و تعیین جانشینان آنها مطرح میباشد . لیاقت و استحقاق وصی هر پیامبر نسبت به مسائل ذیل است :

1- آگاهی کامل  از  مفاهیم و تعالیم دین جدید و عمل کردن به آن تعالیم در تمام جنبه های زندگی شخصی و اجتمایی .

2-  خویشاوندی خونی  با پیامبر(ص) برگزیده شده و برخورداری  از تبار پاک ومطهرو مشهور

3- دارا بودن توانایی های منحصر بفرد جسمی و روحی  در ارتباط با رهبری امت بعد از رحلت آن پیامبر .

4- دارابودن صفات برجسته همچون شجاعت , مدیریت , صداقت , امانت و قدرت مقابله با حوادث مختلف .

5- واز همه مهم تر داشتن زهد و تقوا و اعتقاد کامل به آن دین  و تلاش در جهت حفظ و گسترش  آیین جدید  و مبارزه بامخالفان  تا پای جان .

وتشخیص این قابلیت ها در وصی تنها از عهده پروردگار بر خواهد آمد نه مردم . ازاین رو ست که در طول تاریخ انبیا و جانشینان آنها  هیچگاه انتخاب وصی و جانشین پیامبران بهعده خود پیامبران نیز گذاشته نشده بوده چه رسد به مردم . !

و نمونه های این مطلب در سیره زندگی انبیا الهی کاملا مشهود است .

حتی در مواردی که انبیا این مقام را برای خویشاوندان خود از درگاه حضرت حق بدعا خواسته بودند محقق نشده یا اگر هم این دعا برآورده شده از طرف پروردگار منوط به دارا بودن صفات مذکور بوده است  بعنوان نمونه می توان به آیات ذیل استناد نمود:

آیه 124 از سوره مبارکه لبقره میفرماید :

بیاد آر هنگامی که خداوند ابراهیم را به اموری چند امتحان فرمود و او همه را بجای آوردخداوند بدو گفت من تو را به پیشوای خلق برمی گزینم .

ابراهیم عرض کرد این پیشوای را به فرزندان من نیز عطا فرما ئی ؟ فرمود آری اگر صالح وشایسته آن باشند که عهد من هرگز به مردم  ستمکار نخواهد رسید.

این نکته که نسب پیامبر اسلام (ص) به حضرت اسماعیل و سپس به حضرت ابراهیم علیه سلام می رسد هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد و اجداد پیامبر نیز همگی از بزرگان و کلید داران خانه خدا در مکه بوده اندو این شغل نیز نسل به نسل از حضرت ابراهیم و اسماعیل به ایشان رسیده است .

حضرت علی هم که از پدری پارسا و مادری  مومن متولد شد از همان  نسل مطهر پیامبر(ص) است و همه صفات نیک لازمه را در خود دارا بوده است .


[1] - توجه : ترجمه این خطبه پیامبر(ص) عینا از کتاب ارزشمند پیام بزرگ از بزرگ پیامبران جمع آوری و  نگارش جناب آقای حسین عمادزاده نقل می گردد 


[1] - پیام بزرگ از بزرگ پیامبران نگارش حسین عمادزاده صفحه 54 تا 135

[2] - بر طبق سنت رسول الله و اهل بیت پیامبر مکرم اسلام (ص) نماز ها را می توان بصورت جمع یا تفکیک خواند مثلا نماز ظهر وعصر را می توان باهم جمع نمود یا به تفکیک خواند و یا نماز مغرب وعشاء را می توان جمع و جداگانه خواند و این روش هیچ منافاتی با سنت پیامبر (ص) ندارد لذا خود پیامبر(ص) هم بارها وبارها نمازهای ظهر وعصر ومغرب وعشاء را بصورت جمع می خواندن و این در کتب اهل سنت در بابی به همین عنوان (جمع بین الصلوتین) موجود است و مضاعف براینکه پیامبر در سفر و درحین باران بازهم نماز ها را جمع می خواندند و ائمه معصومین هم بر همین شیوه عمل می کردند 

در اینجا برای نمونه چند روایت از روایات زیاد در این باب را از اصحاب بزرگ رسول ا . . . نقل می کنیم .

اول در کتاب صحیح مسلم که از علمای بزرگ اهل سنت هستند می نویسد مسلم بن حجاج از عبدا . .  بن عباس صحابی بزرگ پیامبر (ص) نقل می کند که :صلی رسول ا . . . (ص) الظهر و العصر جمعاً والمغرب والعشاء جمعا فی غیر خوف ولا سفر .

ترجمه : رسول ا . . . صلوات ا . . .علیه وآله نماز ظهر وعصر ومغرب وعشاء را بدون آنکه از چیزی بترسد و یا در سفر باشد به صورت جمع و یک جا بجا آوردند .

همین حدیث را  امام احمد حنبل  در صفحه 221 جزء اول مسند نقل نموده است بعلاوه حدیث دیگری که عبد ا . . بن عباس گفت :  صلی رسول ا . . . فی المدینه مقیما غیر مسافر سبعا و ثمانیاً .

ترجمه: رسول خدا (ص) در مدینه در حال اقامت نه مسافرت هفت رکعت نماز مغرب وعشاء و هشت رکعت نماز ظهر وعصر را  با هم و یک جا انجام دادند .

[3] - پیام بزرگ از بزرگ پیامبران نگارش حسین عمادزاده همان صفحه

[4] - سی نفرازمفسرین شان نزول این آیات ابتدائی سوره المعارج را به شرح بالا نقل نموده اند وشصت نفر دربیان حدیث غدیر خم نوشته اند 110 نفر از صحابه 353 نفر از علماء بزرگ فریقین و 26 نفر از کسانی در این موضوع شاهد بوده و کتاب نوشته اند (از متاب امیرالمومنین صفحه 119 جلد اول )


۱۰۰ ﺧﺼﻠﺖ ﺍﺯ ﺧﺼﻮﺻیات رفتاری منحصر بفرد حضرت محمد مصطفی خاتم الانبیا و مرسلین صلوات الله علیه و الا آله اجمعین


 یکصد  ﺧﺼﻠﺖ ﺍﺯ ﺧﺼﻮﺻیات رفتاری منحصر بفرد حضرت محمد مصطفی خاتم الانبیا و مرسلین صلوات الله علیه و الا آله اجمعین 



100 ﺧﺼﻠﺖ ﺍﺯ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺕ ﺭﻓﺘﺎﺭﯼ پیاﻣﺒﺮ (ﺹ)


۱ -ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﻲ ﻭ ﻭﻗﺎﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﻲ ﺭﻓﺖ.
۲ - ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﻗﺪﻡ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﻴﻦ نمی ﮐﺸﻴﺪ .
۳ -ﻧﮕﺎﻫﺶ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺑﻪ ﺯﻳﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺑﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﺩﻭﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ.
۴ - ﻫﺮﮐﻪ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺩﻳﺪ ﻣﺒﺎﺩﺭﺕ ﺑﻪ ﺳﻼﻡ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮐﺴﻲ ﺩﺭ ﺳﻼﻡ ﺑﺮ اﻭ ﺳﺒﻘﺖ ﻧﮕﺮﻓﺖ.
۵ -ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺎ ﮐﺴﻲ ﺩﺳﺖ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﻤﻲ ﮐﺸﻴﺪ .
۶ -ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﻌﺎﺷﺮﺕ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻫﺮﮐﺲ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻋﺰﻳﺰﺗﺮﻳﻦ ﻓﺮﺩ ﻧﺰﺩ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺳﺖ.
۷ - ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﮐﺴﻲ ﻣﻲ ﻧﮕﺮﻳﺴﺖ ﺑﻪ ﺭﻭﺵ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺩﻭﻟﺖ ﺑﺎ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﺸﻢ ﻧﻈﺮ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ.
۸ - ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺭﻭﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﺸﻢ ﻧﻤﻲ ﺩﻭﺧﺖ ﻭ ﺧﻴﺮﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ.
۹ -ﭼﻮﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻧﻪ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﻭ ﺍﺑﺮﻭ .
۱۰-ﺳﮑﻮﺗﻲ ﻃﻮﻻﻧﻲ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺗﺎ ﻧﻴﺎﺯ نمی ﺷﺪ ﻟﺐ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﻧﻤﻲ ﮔﺸﻮﺩ .



۱۱- ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﮐﺴﻲ، ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﻲ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺍﻭ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺍ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ.
۱۲- ﭼﻮﻥ ﺑﺎ ﮐﺴﻲ ﺳﺨﻦ ﻣﻲ ﮔﻔﺖ ﮐﺎﻣﻼ ﺑﺮﻣﻲ ﮔﺸﺖ ﻭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻲ نﺸﺴﺖ.
۱۳-ﺑﺎ ﻫﺮﮐﻪ ﻣﻲ ﻧﺸﺴﺖ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻦ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺮﻧﻤﻲ ﺧﺎﺳﺖ .
۱۴- ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺴﻲ ﻧﻤﻲ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺑﺮﻧﻤﻲ ﺧﺎﺳﺖ ﻣﮕﺮ ﺑﺎ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ .
۱۵- ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﻣﺠﻠﺴﻲ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺩﺭﺏ ﻣﻲ ﻧﺸﺴﺖ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺻﺪﺭ ﺁﻥ .
۱۶- ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﺟﺎﻱ ﺧﺎﺻﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻬﻲ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ .
۱۷- ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﮑﻴﻪ ﻧﻤﻲ ﺯﺩ .
۱۸- ﺍﮐﺜﺮ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﺒﻠﻪ ﺑﻮﺩ .

۱۹- ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﺍﻭ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺥ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﻭﻱ ﺑﻮﺩ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﻣﻲ ﮔﺮﻓﺖ .

۲۰- ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﻲ ﺧﻄﺎﻳﻲ ﺻﺎﺩﺭ ﻣﻲ ﮔﺸﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻘﻞ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ .

۲۱- ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻟﻐﺰﺵ ﻭ ﺧﻄﺎﻱ ﺩﺭ ﺳﺨﻦ ﻣﻮﺍﺧﺬﻩ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ.

۲۲- ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺎ ﮐﺴﻲ ﺟﺪﻝ ﻭ ﻣﻨﺎﺯﻋﻪ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ .
۲۳- ﻫﺮﮔﺰ ﺳﺨﻦ ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺣﺮﻑ ﻟﻐﻮ ﻭ ﺑﺎﻃﻞ ﺑﮕﻮﻳﺪ.
۲۴- ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺳﻮﺍﻟﻲ ﺭﺍ ﭼﻨﺪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮ ﺷﻨﻮﻧﺪﻩ ﻣﺸﺘﺒﻪ ﻧﺸﻮﺩ .
۲۵- ﭼﻮﻥ ﺳﺨﻦ ﻧﺎﺻﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﮐﺴﻲ ﻣﻲ ﺷﻨﻴﺪ . ﻧﻤﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩـ « ﭼﺮﺍ ﻓﻼﻧﻲ ﭼﻨﻴﻦ ﮔﻔﺖ » ﺑﻠﮑﻪ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ  « ﺑﻌﻀﻲ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ؟ »
۲۶-ﺑﺎ ﻓﻘﺮﺍ ﺯﻳﺎﺩ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﻢ ﻏﺬﺍ ﻣﻲ ﺷﺪ .
۲۷- ﺩﻋﻮﺕ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﻏﻼﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻲ ﭘﺬﻳﺮﻓﺖ .
۲۸- ﻫﺪﻳﻪ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻳﮏ ﺟﺮﻋﻪ ﺷﻴﺮ ﺑﻮﺩ.
۲۹- ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺻﻠﻪ ﺭﺣﻢ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﺩ .
۳۰-ﺑﻪ ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺍﺣﺴﺎﻥ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﺑﻲ ﺁﻧﮑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﺩﻫﺪ .
۳۱- ﮐﺎﺭ ﻧﻴﮏ ﺭﺍ ﺗﺤﺴﻴﻦ ﻭ ﺗﺸﻮﻳﻖ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﮐﺎﺭ ﺑﺪ ﺭﺍ ﺗﻘﺒﻴﺢ ﻣﻲ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻬﻲ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
۳۲- ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺻﻼﺡ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﻣﮑﺮﺭ ﻣﻲﮔﻔﺖ ﻫﺮﺁﻧﭽﻪ ﺣﺎﺿﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﻲ ﺷﻨﻮﻧﺪ ﺑﻪ ﻏﺎﻳﺒﺎﻥ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ.
۳۳- ﻫﺮﮐﻪ ﻋﺬﺭ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﺩ ﻋﺬﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
۳۴- ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﺣﻘﻴﺮ ﻧﻤﻲ ﺷﻤﺮﺩ .
۳۵- ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﺩﺷﻨﺎﻡ ﻧﺪﺍﺩ ﻭ ﻳﺎ ﺑﻪ ﻟﻘﺐ ﻫﺎﻱ ﺑﺪ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪ .
۳۶- ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺴﻲ ﺍﺯ ﺍﻃﺮﺍﻓﻴﺎﻥ ﻭ ﺑﺴﺘﮕﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﻧﮑﺮﺩ .
۳۷- ﻫﺮﮔﺰ ﻋﻴﺐ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ .
۳۸-ﺍﺯ ﺷﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺣﺬﺭ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻨﺎﺭﻩ ﻧﻤﻲ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺷﺨﻮ ﺑﻮﺩ.
۳۹- ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺬﻣﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺪﺡ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﮔﻔﺖ.
۴۰-ﺑﺮ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺻﺒﺮ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﺑﺪﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻴﮑﻲ ﺟﺰﺍ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ.



۴۱-ﺍﺯ ﺑﻴﻤﺎﺭﺍﻥ ﻋﻴﺎﺩﺕ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺗﺮﻳﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﻮﺩ .
۴۲-ﺳﺮﺍﻍ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻲ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺟﻮﻳﺎﻱ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﺪ.
۴۳- ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻧﺎﻡ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺻﺪﺍ ﻣﻲ ﺯﺩ .
۴۴-ﺑﺎ ﺍﺻﺤﺎﺑﺶ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺗﺎﮐﻴﺪ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ .
۴۵- ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ﻳﺎﺭﺍﻧﺶ ﺩﺍﻳﺮﻩ ﻭﺍﺭ ﻣﻲ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻏﺮﻳﺒﻪ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻲ ﺷﺪ ﻧﻤﻲﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﮐﺪﺍﻣﻴﮏ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ .
۴۶- ﻣﻴﺎﻥ ﻳﺎﺭﺍﻧﺶ ﺍﻧﺲ ﻭ ﺍﻟﻔﺖ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
۴۷- ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻋﻬﺪ ﻭ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩ.
۴۸- ﻫﺮﮔﺎﻩ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﻪ ﻓﻘﻴﺮ ﻣﻲ ﺑﺨﺸﻴﺪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺴﻲ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ .
۴۹- ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮐﺴﻲ ﭘﻴﺶ ﺍﻭ ﻣﻲ ﺁﻣﺪ ﻧﻤﺎﺯﺵ ﺭﺍ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ .

۵۰- ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﻲ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻧﻤﺎﺯﺵ ﺭﺍ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.



۵۱-ﻋﺰﻳﺰﺗﺮﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﮐﺴﻲ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﻴﺮﺵ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻣﻲ ﺭﺳﻴﺪ.
۵۲- ﺍﺣﺪﻱ ﺍﺯ ﻣﺤﻀﺮ ﺍﻭ ﻧﺎ ﺍﻣﻴﺪ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ « ﺑﺮﺳﺎﻧﻴﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺣﺎﺟﺖ ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺣﺎﺟﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ . »
۵۳- ﻫﺮﮔﺎﻩ ﮐﺴﻲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺣﺎﺟﺘﻲ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﻣﻘﺪﻭﺭ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﺍ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﮔﺮﻧﻪ ﺑﺎ ﺳﺨﻨﻲ ﺧﻮﺵ ﻭ ﺑﺎ ﻭﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﻧﻴﮑﻮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺍﺿﻲ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
۵۴- ﻫﺮﮔﺰ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺩ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺴﻲ ﻧﺪﺍﺩ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻌﺼﻴﺖ ﺑﺎﺷﺪ .
۵۵-ﭘﻴﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺍﮐﺮﺍﻡ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩ .
۵۶-ﻏﺮﻳﺒﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻴﻠﻲ ﻣﺮﺍﻋﺎﺕ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
۵۷-ﺑﺎ ﻧﻴﮑﻲ ﺑﻪ ﺷﺮﻭﺭﺍﻥ، ﺩﻝ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﻣﺠﺬﻭﺏ ﺧﻮﺩ‌ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ .
۵۸- ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﺘﺒﺴﻢ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﻑ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺩﻝ ﺩﺍﺷﺖ .
۵۹- ﭼﻮﻥ ﺷﺎﺩ ﻣﻲ ﺷﺪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻫﻢ ﻣﻲ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺧﻴﻠﻲ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻓﺮﺡ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ.
۶۰- ﺍﮐﺜﺮ ﺧﻨﺪﻳﺪﻥ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺗﺒﺴﻢ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺻﺪﺍﻳﺶ ﺑﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ .



۶۱- ﻣﺰﺍﺡ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻣﺰﺍﺡ ﻭ ﺧﻨﺪﺍﻧﺪﻥ، ﺣﺮﻑ ﻟﻐﻮ ﻭ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻤﻲ ﺯﺩ .
۶۲-ﻧﺎﻡ ﺑﺪ ﺭﺍ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺁﻥ ﻧﺎﻡ ﻧﻴﮏ ﻣﻲ ﮔﺬﺍﺷﺖ.
۶۳-ﺑﺮﺩﺑﺎﺭﻱ ﺍﺵ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺮ ﺧﺸﻢ ﺍﻭ ﺳﺒﻘﺖ ﻣﻲ ﮔﺮﻓﺖ.
۶۴-ﺍﺯ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﻮﺕ ﺩﻧﻴﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ ﻭ ﻳﺎ ﺑﻪ ﺧﺸﻢ ﻧﻤﻲ ﺁﻣﺪ.
۶۵-ﺍﺯ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺪﺍ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺸﻢ ﻣﻲ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﮐﺴﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﺷﻨﺎﺧﺖ
۶۶- ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﻧﮕﺮﻓﺖ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺣﺮﻳﻢ ﺣﻖ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﻮﺩ .
۶۷-ﻫﻴﭻ ﺧﺼﻠﺘﻲ ﻧﺰﺩ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻨﻔﻮﺭﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﻳﻲ ﻧﺒﻮﺩ.
۶۸- ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﻭ ﻧﺎ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺟﺰ ﻳﺎﺩ ﺣﻖ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ .
۶۹- ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭﻫﻢ ﻭ ﺩﻳﻨﺎﺭﻱ ﻧﺰﺩ ﺧﻮﺩ ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﻧﮑﺮﺩ .

۷۰- ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺍﮎ ﻭ ﭘﻮﺷﺎﮎ ﭼﻴﺰﻱ ﺯﻳﺎﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭﺍﻧﺶ ﻧﺪﺍﺷﺖ .

۷۱-ﺭﻭﻱ ﺧﺎﮎ ﻣﻲ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺭﻭﻱ ﺧﺎﮎ ﻏﺬﺍ ﻣﻲ ﺧﻮﺭﺩ.
۷۲- ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪ .
۷۳-ﮐﻔﺶ ﻭ ﻟﺒﺎﺱ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﺵ ﻭﺻﻠﻪ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ .
۷۴-ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﺷﻴﺮ ﻣﻲ ﺩﻭﺷﻴﺪ ﻭ ﭘﺎﻱ ﺷﺘﺮ ﺵ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﻲ ﺑﺴﺖ.
۷۵- ﻫﺮ ﻣﺮﮐﺒﻲ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻣﻬﻴﺎ ﺑﻮﺩ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﻲ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻓﺮﻗﻲ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ.
۷۶-ﻫﺮﺟﺎ ﻣﻲ ﺭﻓﺖ ﻋﺒﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺯﻳﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ .
۷۷- ﺍﮐﺜﺮ ﺟﺎﻣﻪ ﻫﺎﻱ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻔﻴﺪ ﺑﻮﺩ .
۷۸- ﭼﻮﻥ ﺟﺎﻣﻪ ﻧﻮ ﻣﻲ ﭘﻮﺷﻴﺪ ﺟﺎﻣﻪ ﻗﺒﻠﻲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﻘﻴﺮﻱ ﻣﻲ ﺑﺨﺸﻴﺪ.
۷۹- ﺟﺎﻣﻪ ﻓﺎﺧﺮﻱ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻮﺩ.
۸۰- ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮐﻔﺶ ﻭ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺍﺯ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ .
۸۱-ﮊﻭﻟﻴﺪﻩ ﻣﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﮐﺮﺍﻫﺖ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﺴﺖ .
۸۲-ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺧﻮﺷﺒﻮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺮﻳﺪﻥ ﻋﻄﺮ ﺑﻮﺩ .
۸۳-ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﻭﺿﻮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻭﺿﻮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻣﺴﻮﺍﮎ ﻣﻲ ﺯﺩ .
۸۴-ﻧﻮﺭ ﭼﺸﻢ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺁﺳﺎﻳﺶ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻲ ﻳﺎﻓﺖ .
۸۵- ﺍﻳﺎﻡ ﺳﻴﺰﺩﻫﻢ ﻭ ﭼﻬﺎﺭﺩﻫﻢ ﻭ ﭘﺎﻧﺰﺩﻫﻢ ﻫﺮﻣﺎﻩ ﺭﺍ ﺭﻭﺯﻩ ﻣﻲ ﺩﺍﺷﺖ .
۸۶- ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻌﻤﺘﻲ ﺭﺍ ﻣﺬﻣﺖ ﻧﮑﺮﺩ  
۸۷-ﺍﻧﺪﮎ ﻧﻌﻤﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻲ ﺷﻤﺮﺩ .
۸۸- ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﻏﺬﺍﻳﻲ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻧﮑﺮﺩ ﻳﺎ ﺍﺯ ﻏﺬﺍﻳﻲ ﺑﺪ ﻧﮕﻔﺖ.
۸۹-ﻣﻮﻗﻊ ﻏﺬﺍ ﻫﺮﭼﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻲ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻣﻴﻞ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ .
۹۰- ﺩﺭ ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﺍﺯ ﺟﻠﻮﻱ ﺧﻮﺩ ﻏﺬﺍ ﺗﻨﺎﻭﻝ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ .
۹۱-ﺑﺮ ﺳﺮ ﻏﺬﺍ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻲ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺩﻳﺮﺗﺮ ﺩﺳﺖ ﻣﻲ ﮐﺸﻴﺪ .
۹۲-ﺗﺎ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ ﻏﺬﺍ ﻣﻴﻞ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺳﻴﺮ ﺷﺪﻥ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﻣﻲ ﺷﺪ.
۹۳- ﻣﻌﺪﻩ ﺍﺵ ﻫﻴﭻ ﮔﺎﻩ ﺩﻭ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺟﻤﻊ ﻧﮑﺮﺩ.
۹۴- ﺩﺭ ﻏﺬﺍ ﻫﺮﮔﺰ ﺁﺭﻭﻍ ﻧﺰﺩ .
۹۵-ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﻏﺬﺍ ﻧﻤﻲ ﺧﻮﺭﺩ .
۹۶-ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﺩﺳﺘﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺷﺴﺖ ﻭ ﺭﻭﻱ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ ﮐﺸﻴﺪ .
۹۷- ﻭﻗﺖ ﺁﺷﺎﻣﻴﺪﻥ ﺳﻪ ﺟﺮﻋﻪ ﺁﺏ ﻣﻲ ﻧﻮﺷﻴﺪ؛ ﺍﻭﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺁﺧﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ .
۹۸-ﺍﺯ ﺩﻭﺷﻴﺰﮔﺎﻥ ﭘﺮﺩﻩ ﻧﺸﻴﻦ ﺑﺎ ﺣﻴﺎﺗﺮ ﺑﻮﺩ.
۹۹- ﭼﻮﻥ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﺩ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺖ.
۱۰۰- ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺩﺍﺧﻞ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻪ ﺑﺨﺶ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ: ﺑﺨﺸﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺪﺍ، ﺑﺨﺸﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭ ﺑﺨﺸﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻭﻗﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ  ﻧﻴﺰ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﻗﺴﻤﺖ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.


آیا قران و سنت به تنهایی برای هدایت کافیست؟!

برگرفته از صفحه فسی بوک آیین آینگی

عکس ‏‎Mark Zamini‎‏


بسم الله الرحمن الرحیم

آیا قران و سنت به تنهایی کافیست؟!

یونس بن یعقوب گوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که مردی از اهل شام بر آنحضرت وارد شد و گفت: من علم کلام و قفه و فرائض میدانم و برای مباحثه با اصحاب شما آمده‏ ام.. 
 ابتدا امام با سخن خود آن مرد، دعوی او را  باطل کرد که ان شاء الله در جای دیگری بازگو میکنیم.. سپس فرمود: ای یونس اگر علم کلام خوب می‏دانستی با او سخن می‏گفتی..که ناگاه "هشام بن حکم "که جوانی نو رس بود وارد شد و از همه کم سن تر بود، امام برایش جا باز کرد و فرمود: هشام با دل و زبان و دستش یاور ماست..
سپس به امر امام  چند تن دیگر از متکلمین با مرد شامی مناظره کردند تا جاییکه عرق شامی و آنها در آمد ..و حضرت از مباحثه آنها لبخند میزد ..  مرد شامی بد جوری گیر افتاده بود ..سپس بشامی فرمود با این جوان نو رس یعنی هشام بن حکم صحبت کن..
گفت حاضرم،

 شامی به هشام گفت: ای پسر! درباره امامت این مرد (امام صادق علیه السلام ) از من بپرس؛ هشام (از سوء ادب او نسبت بساحت مقدس امام (ع)) خشمگین شد بطوری که میلرزید،
سپس بشامی گفت: ای مرد آیا پروردگارت بمخلوق ناظر و مصلحت بین‏تر است یا مخلوق بخودشان؟
گفت بلکه پروردگار نسبت به مخلوقش مصلحت بین ‏تر است..
هشام :در مقام نظارت و مصلحت بینی برای مردم چه کرده است؟ 
 
شامی : برای ایشان حجت و دلیلی بپا داشته (أَقَامَ) تا متفرق و مختلف نشوند و او ایشان را با هم الفت و اتحاد دهد و کجى آنها را به راستى و درستى باز آورده و ایشان را از قانون وتکالیف پروردگارشان آگاه سازد..


هشام: او کیست؟


شامی :رسول خدا (ص) است


هشام :بعد از رسولخدا (ص) کیست؟ 


شامی : قرآن و سنت است


هشام گفت قرآن و سنت برای رفع اختلاف امروز ما سودمند است؟ 


شامی گفت آری .


هشام گفت: پس چرا من و تو اختلاف کردیم و برای مخالفتی که با تو داریم از شام باینجا آمدی !!؟
شامی خاموش ماند..


 امام صادق علیه السلام باو گفت چرا سخن نمیگوئی ؟ 


شامی گفت: اگر بگویم اختلافی نداریم که دروغ گفته ام و (با این وجود ) اگر بگویم  قرآن و سنت از ما رفع اختلاف می‏کنند و ما را متحد می‏سازند(باز هم تناقض وتکرار همان دعوی است و )باطل گفته ام.. 


زیرا عبارات کتاب و سنت معانی مختلفی را متحمل است (چند جور معنی می‏شود) و اگر بگویم اختلاف داریم و هر یک از ما مدعی حق می‏باشیم، قرآن و سنت بما سودی ندهند (زیرا که هر کدام از ما آن را به نفع خویش توجیه می‏کنیم) و همین استدلال بر له من و علیه هشام است،

حضرت فرمود: از او بپرس تا بفهمی که سرشار (از علم) است،
شامی از هشام پرسید ای مرد: کی بمخلوق مصلحت‏بین‏تر است ؟ پروردگارشان یا خودشان!
هشام: پروردگارشان از خودشان مصلحت‏بین‏تر است
 
شامی: آیا پرودگار شخصی را بپا داشته که ایشان را متحد کند و ناهمواریشان هموار سازد و حق و باطل را بایشان باز گوید؟ 


هشام : در زمان رسولخدا (صلوات الله علیه) یا امروز؟


شامی : در زمان رسولخدا (ص) که خود آنحضرت بود، امروز کیست؟


هشام : همین شخصی که بر مسند نشسته (اشاره بامام صادق علیه السلام کرد) و از اطراف جهان سویش رهسپار گردند..


بمیراث علمی که از پدر و از جدش (رسول الله ص ) دارد،خبرهای آسمان و زمین را برای ما باز گوید..
شامی: من چگونه می‏توانم این را بفهمم؟ 


هشام گفت هر چه خواهی از او بپرس ..


 
شامی : عذری برایم باقی بگذاشتی، بر من است که بپرسم ..

امام صادق علیه السلام فرمود: ای شامی! می‏خواهی گزارش سفر و راهت را بخودت بدهم که چگونه بود؟ چنین بود و چنان بود...


شامی با سرور و خوشحالی می‏گفت: راست گفتی، اکنون بخدا اسلام آوردم،(أَسْلَمْتُ لِلّهِ السّاعَةَ)
امام صادق علیه السلام فرمود نه ! بلکه اکنون بخدا ایمان آوردی، اسلام رتبه قبل از ایمان است،، 
 
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ ع : بَلْ آمَنْتَ بِاللّهِ السّاعَةَ ، إِنّ الْإِسْلَامَ قَبْلَ الْإِیمَانِ وَ عَلَیْهِ یَتَوَارَثُونَ وَ یَتَنَاکَحُونَ وَ الْإِیمَانُ عَلَیْهِ یُثَابُونَ 


بوسیله اسلام از یکدیگر ارث برند و ازدواج کنند و .. و بر "ایمان" ثواب برند (یعنی تو که قبل از این مسلمانی بودی و به خدا و پیغمبر اعتقاد داشتی ! اما ثواب عبادت نداشتی و اکنون که به حقیقت رسیدی و مرا بامامت شناختی ، ایمان آوردی،، و خدا بر عباداتت هم بتو ثواب خواهد دادکه خدا بدون ایمان ثواب عطا نمی‏فرماید  ..


 
شامی عرضکرد: درست فرمودی، گواهی دهم که شایسته عبادتی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خداست و تو جانشین اوصیاء پیامبر هستی..

فَقَالَ الشّامِیّ صَدَقْتَ ، فَأَنَا السّاعَةَ ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلّا اللّهُ وَ أَنّ مُحَمّداً رَسُولُ اللّهِ ص وَ أَنّکَ وَصِیّ الْأَوْصِیَاءِ ..

بعد امام مهربانانه رو به آنها نموده و ایرادات و محاسن هریک از آن متکلمین درمباحثه را برایشان روشن ساخت.

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی خیر خلقه محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی أعدائهم اجمعین إلی یوم الدین

ماخذ حدیث : ( برگرفته از اصول کافی -کتاب الحجة)

هو العلیم

عکس ‏‎Mark Zamini‎‏

(علم حقیقی و حقیقت عبودیت...(حدیث "عنوان بصری"

امام صادق علیه السلام فرمودند:

" لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ؛ إنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی‌ قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ "

 علم به آموختن نیست.علم‌ نوری است‌ که‌ خداوند تبارک‌ و تعالی در قلب کسی که اراده هدایت‌ او را نماید واقع‌ میگرداند..

پس‌ اگر علم‌ میخواهی،باید در اوّلین‌ مرحله‌ درخودت‌ حقیقت‌ عبودیّت‌ را بطلبی و بواسطه عمل‌ کردن‌ به‌ علم، طالب‌ علم‌ باشی ! و از خداوند بپرسی و طلب فهم نمائی تا خدایت‌ ترا جواب‌ دهد و بفهماند

 از طرفی می گوید دلت را به این علوم ظاهری خوش نکن، از طرفی امید می دهد که اگر حقیقتا طالب علم باشی باید آنرا در خودت و با عبودیت و تقوا پیشگی بطلبی، شاید خداوند این نورکه ملاک انکشاف حقایق است را به تو نیز دهد..

 

"حدیث عنوان بصری" بازگو کننده داستان پیرمردی است 94 ساله  که از علوم متداول زمان خود بهره مند شده و می خواست تا از علم حقیقی ائمه (ع) نیز برخوردار شود، ولی با این  حقیقت مواجه شد که علم حقیقی،از طریق آموختن حاصل شدنی نیست، بلکه نوری است که خداوند بر قلب انسان اشراق می کند و سرّ نائل شدن به آن را باید در حقیقت عبودیت جست و جو کرد..

 

این حدیث نورانی اجمالا به نکات و ظرائفی اشاره دارد که اگرچه شرایط و فهم مخاطب در نظر بوده ، ولی باتوجه به اینکه کلام نورانی معصوم "ذو وجوه" است، هر یک از فرازهای آن نیازمند تدقیق و باریک بینی می باشد لذا اساتید بر آن شرح هایی به تفصیل نوشته و به صورت مبسوط به آن پرداخته اند و چراغ راه بسیاری از عرفا و سالکان قرار گرفته است..

مرحوم مجلسی آن را با دست خط شیخ بهایی مشاهده کرده و در کتاب بحارالانوار نقل کرده است و شامل سفارش های امام صادق علیه السلام به "عنوان بصری " و تمام طالبان سلوک الی الله است.تا با درک مفاهیم و عمل به محتوای آن از هواهای نفسانی پیراسته شوند و به علم و معرفت حقیقی دست یابند.

 آیت الله سید محمد حسین حسینی تهرانی(ره) در کتاب روح مجرد می فرمایند: « آقای قاضی برای گذشتن از نفس اماره و خواهش های مادی و طبعی و شهوی و غضبی که غالباً از کینه و حرص و شهوت و غضب و زیاده روی در تلذذات بر می خیزد، روایت عنوان بصری را دستور می دادند به شاگردان و تلامذه و مریدان سیر و سلوک إلی الله، تا آن را بنویسند و بدان عمل کنند. یعنی یک دستور اساسی و مهم عمل طبق مضمون این روایت بود. و علاوه بر این می فرموده اند:باید آن را در جیب خود داشته باشید و هفته ای یکی دو بار آن را مطالعه نمایید ..

 متن‌ کامل‌ روایت‌ عنوان‌ بصری با ترجمه آن‌ در اینجا نقل می شود تا محبّان و رهروان سلوک‌ إلی‌ الله‌ از آن‌ متمتّع‌ گردند:

 میگویم‌: من‌ به‌ خطّ شیخ‌ ما: بهاء الدّین‌ عامِلی قَدَّس‌ الله‌ روحَه‌ چیزی را بدین‌ عبارت‌ یافتم‌:

 شیخ‌ شمس‌ الدّین‌ محمّد بن‌ مکّیّ (شهید اوّل‌) گفت‌: من‌ نقل‌ میکنم‌ از خطّ شیخ‌ احمد فراهانی‌ رحمه‌ الله‌ از عُنوان‌ بصری‌؛ و وی‌ پیرمردی فرتوت‌ بود که‌ از عمرش‌ نود و چهار سال‌ سپری می‌گشت‌ . او گفت‌:که من نزد "مالک بن انس" رفت و آمد داشتم؛ چون جعفر صادق (ع) به مدینه آمد، من به نزد او رفت و آمد کردم و دوست داشتم همان طور که از "مالک" تحصیل علم می کردم، از او نیز تحصیل علم نمایم!

 آن حضرت روزی به من فرمود: من مردی مورد طلب و (تحت نظر دستگاه حکومتی هستم و جاسوسان‌ و مفتّشان‌ مرا مورد نظر و تحت‌ مراقبه‌ دارند.)و علاوه بر این، در هر ساعتی از شبانه روز اوراد و اذکاری دارم که بدانها مشغولم و تو مرا از ذکرم باز مدار و علومت را از مالک بگیر،، همچنان که سابقاً هم این طور بود که نزد او رفت و آمد می کردی.

پس‌ من‌ از این‌ جریان‌ غمگین‌ گشتم‌ و از نزد وی بیرون‌ شدم‌، و با خود گفتم اگر حضرت‌ در من خیری می دید من را از رفت و آمد به نزد خود و بهره بردن از علمش منع نمی کرد.. پس به مسجد رسول الله صلّی‌ الله‌ علیه‌ و اله‌ رفتم و بر آن حضرت سلام کردم و فردای آن روز دوباره به روضه نبوی برگشتم و دو رکعت نماز گزاردم و عرض کردم: خدایا! خدایا! از تو می خواهم که قلب جعفر را بر من متمایل گردانی و از علمش‌ به‌ مقداری روزی من‌ نمائی تا بتوانم‌ بدان‌، به‌ سوی راه‌ مستقیم‌ و استوارت‌ راه‌ یابم‌..

و با حال‌ اندوه‌ و غصّه‌ به‌ خانه‌ام‌ باز گشتم‌؛ و بجهت‌ آنکه‌ دلم‌ از محبّت‌ جعفر اشراب‌ گردیده‌ بود، دیگر نزد مالک‌ بن‌ أنس‌ نرفتم‌ ! از منزلم‌ هم خارج‌ نمی شدم‌ مگر برای نماز واجب‌ ، تا اینکه صبرم‌ تمام‌ شد..در حالی که سینه ام تنگ شده بود و تحملم به پایان رسیده بود نعلین خود را پوشیدم و ردای خود را بر دوش افکندم و قصد دیدار جعفر را نمودم؛ و این زمانی بود که‌ نماز عصر را بجا آورده‌ بودم‌ ،،چون به در خانه اش رسیدم اذن دخول خواستم، پس خادمی که داشتند، بیرون آمد و گفت: چه حاجتی داری؟ گفتم: می خواستم بر شریف سلام کنم. گفت: او در محل نماز خویش به نماز ایستاده، پس من روبروی در منزلش نشستم.. مدت زیادی نگذشته بود که خادمی آمد و گفت‌: ادْخُلْ عَلَی‌ بَرَکَةِ اللَهِ ..بر برکت‌ خداوندی وارد شو (که‌ به‌ تو عنایت‌ کند). من داخل شدم و بر حضرتش سلام کردم. سلام مرا پاسخ گفتند و فرمودند بنشین،خداوند تو را بیامرزد.

 پس من نشستم. حضرت‌ قدری به حال تفکر سر به زیر انداختند و سپس سر خود را بلند نموده و فرمودند: کُنیه ات چیست؟

گفتم: ابو عبد الله !. حضرت فرمودند: خداوند کُنیه ات را ثابت گرداند ! و تو را موفق بدارد، ای ابو عبد الله ، سؤالت چیست؟

 با خودم گفتم: اگر از این دیدار و سلامی که کردم غیر از همین دعای خیر حضرت، هیچ‌ چیز دگری نباشد، هرآینه‌ بسیاراست..

 سپس‌ حضرت‌ سر خود را بلند نمود و فرمود‌: چه‌ می خواهی؟گفتم: از خدا خواستم که قلب شما را بر من منعطف گرداند و از علم شما به من روزی کند و امیدوارم که خدا آنچه را که از او در باره [حضرت] شریف تقاضا کرده ام اجابت نماید.

 حضرت‌ فرمود: ای‌ أبا عبدالله‌علم‌ به‌ آموختن‌ نیست‌. علم‌ نوری است‌ که‌ خداوند تبارک‌ و تعالی در قلب کسی که اراده هدایت‌ او را نموده‌ است‌ واقع‌ میگرداند ..

پس‌ اگر علم‌ میخواهی،باید در اوّلین‌ مرحله‌ درخودت‌ حقیقت‌ عبودیّت‌ را بطلبی ،، و بواسطه عمل‌ کردن‌ به‌ علم، طالب‌ علم‌ باشی ! (در حدیثی دیگر فرمودند:هرکس به آن‌چه می‌داند، عمل کند، خداوند او را از اموری که نمی‌داند آگاه می‌گرداند.. «من عمل بما علم، ورثه الله علم ما لم یعلمو »بحارالانوار) و از خداوند بپرسی و طلب فهم نمائی تا خدایت‌ ترا جواب‌ دهد و بفهماند

 گفتم: ای بزرگوار! فرمود: ای اباعبد الله بگو.

 گفتم: ای ابا عبد الله حقیقت عبودیت چیست؟

فرمود: سه چیز است:

  -1 این که " عبد " برای خود در مورد آنچه که خدا به وی سپرده است مالکیتی قائل نباشد؛ چرا که بندگان مالکیتی ندارند؛ بلکه همه اموال را مال خدا می بینند و آن را در جایی می نهند که خدا امر کرده است..

- 2   عبد برای خود تدبیری نمی کند.. (چرا که عبد مستغرق در بحر توحید و به دست حق میشود ..خُنک آن اشتری کو را مهار عشق حق باشد..).

 - 3  تمام مشغولیت عبد در آن‌ منحصر شود که‌ خداوند او را بدان‌ امر نموده‌ است‌ و یا از آن‌ نهی فرموده‌ است‌..

 بنابراین‌، اگر بنده خدا برای‌ خودش‌ مِلکیّتی را در آنچه‌ که‌ خدا به‌ او سپرده‌ است‌ نبیند، انفاق‌ نمودن‌ در آنچه‌ خداوند تعالی بدان‌ امر کرده‌ است‌ بر او آسان‌ می شود.

و چون‌ بنده خدا تدبیر امور خود را به‌ مُدبّرش‌ بسپارد، مصائب‌ و مشکلات‌ دنیا بر وی آسان‌ میگردد.

و زمانی‌ که‌ اشتغال‌ ورزد به‌ آنچه‌ را که‌ خداوند به‌ وی امر کرده‌ و نهی نموده‌ است‌، دیگر فراغتی از آن‌ دو امر نمی یابد تا مجال‌ و فرصتی برای خودنمائی و فخر ومباهات نمودن‌ با مردم‌ پیدا نماید !

 پس‌ چون‌ خداوند، بنده خود را به‌ این‌ سه‌ چیز گرامی بدارد، دنیا و ابلیس‌ و خلائق‌ بر وی سهل‌ و آسان‌ میگردد؛ و دنبال‌ دنیا به‌ جهت‌ زیاده‌اندوزی و تکاثر و تفاخر نمیرود، و آنچه در دست مردم است (از علم و جاه‌ و جلال‌ و منصب‌ و مال‌) را برای عزت و برتری طلب نمی کند، و روزهای خود را در بطالت‌ و اموربیهوده‌ رها نمی کند..

پس این " اولین درجه از تقوا " است.. همچنان که خدای تبارک و تعالی می فرماید: "آن سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که اراده برتری جویی و فساد در زمین ندارند و عاقبت نیکو از آن پرهیزکاران است".[قصص، 83]

 گفتم: ای ابا عبد الله! مرا توصیه ای فرما.

فرمودتو را به نه چیز توصیه می کنم که این نه چیز، توصیه من به همه مریدان طریق الی الله است ، و از خدا می خواهم توفیق بکار بستن این توصیه ها را برای تو  مرحمت نماید.

 سه تای آنها درریاضت نفس "است و سه تا درحلم " و بردباری و سه تای دیگر درعلم ". پس ای "عنوان" آنها را خوب به خاطر بسپار و مبادا در مورد آنها سستی و سهل انگاری کنی !

 "عنوان‌"گفت‌: من‌ دلم‌ و اندیشه‌ام‌ را فارغ‌ و خالی نمودم‌ تا آنچه‌ را که‌ حضرت‌ میفرماید بگیرم‌ و اخذ کنم‌ و بدان‌ عمل‌ نمایم‌..

 فرمود: اما آن سه چیزی که در مورد ریاضت است:

این که مبادا چیزی را بخوری که بدان اشتها نداری؛ چراکه ایجاد حماقت و نادانی می کند !

و مخور مگر هنگام گرسنگی (نیاز به رغبت واشتیاق به مطلوب..

و چون خواستی چیزی بخوری از حلال بخور و نام خدا را ببر و به یاد آور حدیث رسو ل الله (ص) را که فرمود: آدمی ظرفی بدتر از شکمش را پر نکرده است.بناءً علیهذا اگر بقدری گرسنه‌ شد که‌ ناچار از تناول‌ غذا گردید ، یک سوم شکم خود را برای غذا و یک سوم برای نوشیدنی و یک سوم برای تنفس اختصاص ده..

 و اما آن سه چیزی که راجع به حلم و بردباری است:

پس اگر کسی به تو بگوید: اگر یک کلمه بگوئی ده تا می شنوی به او بگو: اگر ده کلمه بگویی یکی هم نمی شنوی !

و کسیکه تو را شتم‌ و سبّ کند و ناسزا گوید به وی بگو: اگر در آنچه می گویی صادقی از خدا می خواهم که مرا بیامرزد و اگر کاذبی از خدا می خواهم که تو را بیامرزد و درگذرد.

و اگر کسی تو را تهدید کند که سخنان بدی در مورد تو خواهم گفت تو به او مژده بده که من در مورد تو با نصیحت و خیر خواهی و مراعات برخورد خواهم نمود..

 و اما آن سه چیزی که راجع به علم است این که:

آنچه را نمی دانی از علما(حقیقی) بپرس و مبادا سؤالی را از باب به لغزش انداختن و آزمایش کردن ایشان بپرسی !

و بپرهیز از اینکه در مورد چیزی (که یقین نداری) طبق رأی و نظر خودت عمل کنی و در جمیع‌ امور و تا جای ممکن احتیاط پیشه کن ..

و از فتوا دادن بپرهیز همچون ترس از شیر درنده ! و گردن خود را پل عبور مردم قرار مده ...

 ای ابا عبد الله دیگر از نزد من برخیز که در مورد تو خیر خواهی کردم و سر رشته ذکر مرا مگسل که من نسبت به خودم و اوقاتم حسابگر و سختگیرم ...

و سلام و درود خدا بر کسی باد که از طریق هدایت متابعت کند.

 وَ السَّلاَمُ عَلَی‌ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَی‌.

عکس ‏‎Masoud Kolyaie‎‏

عکس ‏‎Masoud Kolyaie‎‏

عکس ‏‎Masoud Kolyaie‎‏

بمناسبت روز زن و مادر ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا ، ام ابیها (س)

ای  شکوهت    فرا تر    از     با و ر  

   حضرت  زهرا (س)

عکس ‏‎Masoud Kolyaie‎‏

 

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک 

ای شکوهت فراتر از باور 

ای مقام ات فرا تر از ادراک 
وصف تو درک لیله القدر است 
فهم ما از تبار «ما ادراک» 
** 
کوثری،‌‌ بی کرانه دریایی 
ما و ظرف حقیر این کلمات 
باید از تو نوشت با آیات 
باید از تو سرود با صلوات 
** 
آیه در آیه وصف تو جار یست 
فتلقّی، مباهله، کوثر 
در دل انما یرید الله 
در «فصل لربک وانحر» 
** 
از بهشت آمدی به هیئت نور 
عطر سیبت وزید در هستی 
تو گلِ ... نه، تو نوبهارِ... نه 
تو بهشت دل پدر هستی 
** 
پدر و مادرم فدای شما 
مادری کرده ای برای پدر 
چشم بد دور، چشم شیطان کور 
دست تو بود و بوسه های پدر 
** 
از بهشت آمدی و روشن شد 
سرنوشت دل علی با تو 
بی تو کم بود در تمام جهان 
نیمه ی دیگرش ولی با تو... 
** 
وصف ذات تو و صفات علی 
وصف آیینه است و آیینه 
غربت و خنده ی تو و دل او 
قصه ی گرد و دست و آیینه 
** 
خانه می شد بهشتی از احساس 
با گل افشانیِ بهاریِ تو 
عاطفه با تمام دل می زد 
بوسه بر دست خانه داری تو 
** 
خانه از زرق و برق خالی بود 
از صفا عاشقی محبت پر 
داشتی ای کلید دار بهشت 
پینه بر دست، وصله بر چادر 
** 
از بهشت آمدی و آوردی 
یازده سوره ی بهشتی را 
مصحفِ سر نوشت خود دیدیم 
سوره هایی که می نوشتی را 
** 
نسل تو نوحِ با شکوهِ نجات 
نسل تو خضرِ آسمانیِ راه 
جلوه ای از دم تو را دیدیم 
در مسیحی به نام روح الله 
** 
روز مادر شده دلم با شوق 
پر زده در هوای تو مادر 
منم و وسعت بهشت خدا 
منم و خاک پای تو مادر 
** 
آرزو دارم این که بنشینم 
لحظه ای در جوار تو اما... 
آرزو دارم این که بگذارم 
شاخه گل بر مزار تو اما... 
** 
آه در حسرت زیارت تو 
دل ما آشنای دلتنگی است 
حرم دختر کریمه ی تو 
شاهد لحظه های دلتنگی است 
 ** 
روز مادر شده به محضر تو 
آمدم پا به پای این کلمات 
هدیه ی من برای تو اشک است 
هدیه ی من برای تو صلوات 
  
سید محمدجواد شرافت

عکس ‏‎Masoud Kolyaie‎‏

http://ya128.blog.ir

حدیث معرفت نفس از امیر المومنین علی علیه سلام

حدیث معرفت نفس از امیر المومنین علی علیه سلام


برگرفته از صفحه فیسبوک آیین آینگی

یا هُو یَا مَنْ لَا هُوَ إلَّا هُو...

زین دو هزاران من و ما ای عجبا من چه منم؟!

قال ﷲ تعالی : خلقکم اطواراً . .ما یک خود حقیقی داریم و خودهای مجازی ! چه طور؟

وقتی میگویم چه طوری؟! 

گاهی میگویی خوبم ، گاهی میگویی خوب نیستم ، و گاهی میگویی بدم  !

هر دفعه یک طوری ! 

در واقع ، تو،یک خود حقیقی داری ولی با حالات و طَورها و اطوار مختلف..

این طوری به طوری شدنها "تطورات" نفس واحد تو است که خودهای مجازی تو هستند.. 
 «
گاهی فرد میگوید من از خودم متنفرم ! » دقت کنید در آن دو خود است. «من» خود حقیقی که هستی دارد و در حال زیستن است ! و « خودم »خودی که مجازی است و از حالات و اطوار نفس اوست ..
 
یعنی خودش هست ولی از آن طورکنونی خود بیزار میباشد و آن خود مجازی و حال نامطلوب را از خود حقیقیش جدا دانسته است..

و حتی گاهی فراتر میرود و میگوید لعنت به من ! اینجا منی که میگوید لعنت به من ، کدام من است ؟من یا خودی که میگوید و معلوم نیست کجاست! من حقیقی ، و منی که مورد لعنت قرار میگیرد خود مجازی اوست و خودیت خود را لعن میکند..

(این مثال صرفا برای کمک به فهم واژه تطور وارتباط آن با تطورات نفس عرض شد)

نفس انسان نیز شبیه چنین تطوراتی دارد طوری به طوری شده و باید خودها ی مجازی و پی در پی را پشت سر گذاشته تا به خود انسانی برسد و این تطورات ادامه دارد تا به کمال خود که نفی همه خودها و قالبها و در حقیقت "بی خودی" وشکستن همه قالبها است برگردد ..انا لله وانا الیه الراجعون ..

اگر تا همینجا را بفهمیم واز خودهای خود با خبر شویم کافیست ،، وباید مشغول خودهایمان شویم ..
 
علیکم انفسکم ..به خودهاتان بپردازید..

حالاآیا اینها من در آوردی است؟! از خودم در آوردم ؟!
 
مگر من چند من و خود دارم ؟ اگر این طور است من کدام منم ؟!

یار مگو که من منم
من نه منم، نه من منم 
گر تو تویی و من منم
من نه منم، نه من منم
گفت برو تو "شمس" حق
هیچ مگو ز آن و این
تا شودت گمان یقین
من نه منم، نه من منم...

با  " معیار" خودت را محک بزن ببین با کدام منت بیشتر شباهت داری و خودت را بشناس...

در روایتی نقل شده « کمیل ازمولای عارفان امیرمونان روحی فداه سوال کرد میخواهم که نفسم را به من "بشناسانی"! (تعرفنی نفسی)
 
حضرت فرمودند :کدام نفست (کدام خود تو ) را میخواهی به تو "بشناسانم "؟! (و ای الانفس! ترید أن أعرفک!؟
 
گفت مگر آن غیر از نفس واحده است؟! مگر نفس، غیر از یک نفس واحد نفس دیگری هم هست؟!(و هل هی الّا نفس‏ واحدة؟)

( قال: یا کمیل انما هی أربعة: النامیة النباتیة و الحسیة الحیوانیة و الناطقة القدسیة و الکلیة الالهیة،و لکل واحدة من هذه خمس قوى و خاصیتان..)

فرمود: ای کمیل آن نفس واحد چهار (حالت) است:
• 
نفس نامی نباتی
نفس حسی حیوانی
نفس ناطقه قدسی
نفس کلی الهی
..
 
وبرای هر یک از این (چهار نفس) پنج قوه و دو خاصیت است!

نفس نامی نباتی را با قوای پنجگانه (  جا ذ به  ، ماسکه،هاضمه، دافعه، مربیّه) با دو خاصیت افزایش و کاهش ( تغییرات در آن قوا) وآنرا شبیه ترین چیز به نفس حیوان (أَشْبَهُ الْأَشْیَاءِ بِنَفْسِ‏ الْحَیَوَان‏) و آنرا برانگیخته از کبد معرفی میفر مایند ..

 

بعد ، نفس حیوانی را با قوای (سمع و بصر و شمّ و ذو ق  و  لمس   ..شنوایی، بینایی، بویایی، چشایی و بساوایی ) و دارای دو خاصیت (شهوت و غضب )و شبیه ترین چیزها به نفس درندگان و وحوش و منبعث از قلب معرفی میفرمایند ..

نفس ناطقه قدسی را هم با پنج قوه (فکر، ذکر، علم، حلم و هوشیاری (نباهة)) و دو خاصیت (نزاهت و حکمت) و میفرمایند این نفس از چیزی منبعث نمی گردد و شبیه ترین چیزها به نفس فرشتگان است   (   بالنّفوس الملکیّة)

و اما نفس کلی الهی را با پنج قوای (بقاء در فناء   ! نعیم در سختی! عزیز در خواری  !  فقردرغنا ! و صبر در بلاها ) و دوخاصیت (رضا وتسلیم) واین نفس " مبداش الله " است وبه سوی او بر میگردد..(مبدأها من اللّه و إلیه تعود)

 وخداوند در قرآن می فرماید: «و نفخت فیه من روحی»: از روح خودم در او (آدم) دمیدم. و نیز فرمود :(یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً )« ای نفس که به مقام آرامش و اطمینان رسیده ای و مطمئنه شده ای! بازگشت کن به سوی پروردگارت در حالی که تو از او راضی و او نیز از تو راضی می باشد 
 این آیه شریفه دلیل عود و بازگشت نفس کلی الهی  به حضرت حق است

وبعد میفرمایند:عقل در وسط همه (نفس ها) وجود دارد
(و العقل وسط الکل ) علامه المجلسی - بحارالانوار 84/61-85
 
تا هرکس بخواهد خوبی و بدی چیزی را بسنجد ، با  ترازوی عقل بسنجد...

یعنی  قوام این نفوس به عقل است.. و مانند مرکز و محور دایره ای که پرگار در دور او دور می زند، موجودیت و هستی این نفوس به عقل ارتباط و بستگی دارد...

احادیث معرفتی همه صعب و مستصعب است و یک عارف که عالم عامل است میتواند دقایق و نکات معرفتی آنرا تشریح نماید ..بسیاری از اندیشمندان مانند ملاصدرا از همین سرچشمه ها استفاده کرده و نظریه جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن نفس و سیر نفس از جسمانی بودن آن تا رسیدن به عقل بالمستفاد وتجرد ..را استنباط کرده اند بررسی و صحت و سقم آن اینجامورد توجه ما نیست..

 مولوی نیز به زیبایی این تطورات نفس و سیر استکمالی موجودات را به نظم آورده که خود آن نیز شرح دارد..

آمده اول به اقلیم آن جماد
وز جمادی در نباتی اوفتاد
سال ها اندر نباتی عمر کرد
وز جمادی یاد ناورد از نبرد
از نباتی چون به حیوانی فتاد
نامدش حال نباتی هیچ یاد
باز از حیوان سوی انسانی اش
می کشید آن «خالقی» که دانی اش
عقل های اولینش یاد نیست
هم از این عقلش تحول کردنیست
منزل دیگر بمیرم از بشر
تا برآرم از ملایک بال و پر
بار دیگر از ملک پران شوم
 
آنچه اندر وهم ناید آن شوم ....

 

هفتاد گناه زبان !

هفتاد گناه زبان !


در روایت آمده بیشترین افرادی که به جهنم می روند به خاطر زبانشان است. هفتاد گناه پای زبان می نویسند. این هفتاد گناه چیست ؟


خداوند در قرآن کریم به نعمت زبان اشاره فرموده و می فرماید: «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خلق الانسان عَلَّمَهُ الْبَیانَ»۱


زبان عمده ترین وسیله ای است که مردم به کمک آن با یکدیگر ارتباط فکری برقرار می کنند و ایجاد تفاهم و انتقال مفاهیم از طریق زبان صورت می گیرد. در یک جمله زبان ملاک ارزش و معرف شخصیت انسان و ترازوی عقل اوست.

حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «المرءُ مخبوء تحت لسانه؛۲ شخصیت هر کس در پی زبان اوست» زبان با تمام فوائدی که برایش ذکر می شود مفاسد و آفاتی نیز دارد که باید آنها را شناخت تا با کنترل زبان، از ابتلاء به آن آفات پیشگیری و اجتناب ورزید.

در قرآن کریم آمده است: ای کسانی که ایمان آورده اید نباید قومی قوم دیگر را مسخره کند، شاید آنها از اینها بهتر باشند، و نباید زنانی زنان دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند.از یکدیگر عیب مگیرید، و به همدیگر لقبهای زشت مدهید، چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان. و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند.»۳

خداوند در آیه دیگر می فرماید: وای بر هر بدگوی عیبجویی وَیْلٌ لِّکُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ.» ۴

 راه نجات در چیست ؟

در روایتی داریم که حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «هر که متعهد شود محافظت آنچه میان دو فک اوست که زبان باشد، و آنچه میان دو پای اوست، من از برای او بهشت را متعهد می شوم.»۵

شخصی به آن حضرت عرض کرد که: راه نجات چیست؟ فرمود: زبان خود را نگاه دار.۶ و دیگری عرض کرد که: از چه چیز بیشتر بر من ترسیده شود؟ زبان او را گرفت و فرمود: این و فرمود بیشتر چیزی که مردمان را داخل جهنم می کند زبان است و شهوت.۷

حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید:«به خدا سوگند، باور نمی کنم بنده ای زبانش را حفظ نکند تقوائی سودمند به دست آورد.»۸

پیامبر اکرم می فرماید: «بیشترین مردم به خاطر گناه و آفت زبان به جهنم می روند.» که در اینجا به بعضی از آنها اشاره می کنیم.۹

در روایتی داریم که حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «هر که متعهد شود محافظت آنچه میان دو فک اوست که زبان باشد، و 

آنچه میان دو پای اوست، من از برای او بهشت را متعهد می شوم»

   

گناهان زبان

1- غیبت.

2-  نمامی.(سخن چینی)

3- دروغ.

٫۴ دو زبانی.(نفاق در گفتار)

٫۵ بهتان و افتراء.

٫۶ قذف.

٫۷ افشاء اسرار مؤمن.

٫۸ دشنام

٫۹ لعن و نفرین.

۱۰٫ طعن و شماتت.

۱۱٫ سُخریه و استهزاء.

۱۲٫ مدح.

۱۳٫ اظهار غضب.

۱۴٫ غنا.

۱۵٫ کثرت مزاح و خنده.

۱۶٫ مراء و جدال.

۱۷٫ خصومت.

۱۸٫ سؤال عوام از امور مشکله.

۱۹٫ تکلم بدون علم.

۲۰٫ تکلم بی فایده.

۲۱٫ منکر خدا شدن.

۲۲٫ غیر خدا را پرستش کردن.

۲۳٫ دروغ بستن به خدا.

 

۲۴٫ تکذیب آیات خدا.

۲۵٫ کفران نعمت.

۲۶٫ از خدا شکوه کردن.

۲۷٫اظهار ناامیدی کردن از خداوند.

۲۸٫ به خداوند دشنام دادن.

۲۹٫ نسبت فرزند به خدا دادن.

۳۰٫ نسبت بی عدالتی به خدا.

۳۱٫ ادعای خدائی کردن.

۳۲٫ از خدا درخواست بیجا کردن.

۳۳٫ دعای خیر برای ستمگران.

۳۴٫ نفرین کردن.

۳۵٫ چون و چرا کردن در کار خدا.

۳۶٫ خدا را متهم کردن که به قتل امام حسین راضی بوده.

۳۷٫ با دشمنان خدا اظهار دوستی کردن.

۳۸٫ منکر رسالت پیامبر شدن.

۳۹٫ پیامبر را مجنون خواندن.

۴۰٫ اسرار امامان معصوم را فاش کردن.

۴۱٫ از سخن امام عیب گرفتن.

۴۲٫ برای ظهور امام زمان وقت تعیین کردن.

۴۳٫ ادعای امامت کردن.

۴۴٫ حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال دانستن.

۴۵٫ احکام را با قیاس سنجیدن.

۴۶٫ به ناحق شهادت دادن.

۴۷٫ تفسیر به رأی کردن قرآن.

 

۴۸٫ مؤمن را خوار کردن.

۴۹٫ فاسق را عزیز شمردن.

۵۰٫ مؤمن را ترساندن.

۵۱٫ اظهار فقر و تنگدستی کردن.

۵۲٫ راز خود را به دیگران گفتن.

۵۳٫ به پدر و مادر اُف گفتن.

۵۴٫ عیبجوئی کردن.

۵۵٫ نسبت زنا به کسی دادن.

۵۶٫ خلافکار را تشویق کردن.

۵۷٫ مؤمنان را با القاب زشت خواندن.

۵۹٫ به مال و منال دیگران غبطه خوردن.

۶۰٫ وعدة دروغ دادن.

۶۱٫ صفات نیک زنان را به نامحرمان گفتن.

۶۲٫ با زن نامحرم شوخی کردن.

۶۳٫ فال بد زدن.

۶۴٫ عذرتراشی برای ظلم ظالمان.

۶۵٫ سخن برادر مسلمان خود را قطع کردن.

۶۶٫ پیشگویی و کهانت.

۶۷٫ منّت کشیدن.

۶۸٫ با خواندن قرآن کسب روزی کردن.

۶۹٫ امر سلاطین را امر خدا دانستن.

۷۰٫ در کیفیت خدا سخن گفتن

 

 

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

٫۱ معراج السعاده، احمد نراقی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ص ۵۲۷٫

٫۲ گناهان زبان، محمدعلی صفری، تهران، چاپ فرهنگ، ۱۳۶۱٫

برگرفته شده از ahlolbait.blog.ir

 

قسمت دوم معجزه و فضیلت بسم الله الرحمن الرحیم


قسمت دوم  معجزه و فضیلت بسم الله الرحمن الرحیم


 
از مولای متقیان حضرت علی (علیه‌السلام) روایت شده است: وقتی که بسم الله الرحمن الرحیم بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نازل شد، آن حضرت فرمود: اولین بار که این آیه بر حضرت آدم نازل شد فرمود: تا زمانی که فرزندان من این آیه را قرائت کنند از عذاب (الهی) در امان خواهند بود.[۱]
نور دل‌ها

بسم الله نور دل دوستان است، آیینه جان عارفان است، چراغ سینه موحدان است، آسایش رنجوران و مرهم خستگان است، شفای درد و طبیب بیمار دلان است.[۲]
سوگند مقدس

جابر بن عبد الله انصاری می‌گوید: هنگامی که بسم الله الرحمن الرحیم نازل شد، ابر به سوی مشرق گریخت و باد آرام گرفت و دریا طوفانی شد و حیوانات گوش فرا دادند و شیطان‌ها از آسمان رانده شدند و خدای متعال به عزت و جلالش سوگند یاد کرد که بسم الله بر هر چه خوانده شد خداوند آن را با برکت گرداند.[۳]
درس اول

امام باقر (علیه‌السلام) فرمود: چون حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) متولد شد به سرعت رشد کرد تا آن جا که در هفت ماهگی، مادرش دست او را گرفت و نزد معلم برد. در ابتدای تعلیم، معلم گفت: بسم الله الرحمن الرحیم و عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) آن را تکرار کرد... .[۴]

نامی شگفت

در کتاب تفسیر فاتحه الکتاب در بحث مربوط به بسم الله الرحمن الرحیم از مفاتیح الغیب نقل شده است که: یکی از خواص اسم الله جل جلاله این است که چون الف آن را حذف کنند لله باقی بماند و این هم مختص خدای سبحان است لله الامر من قبل و من بعد[۵] اگر لام اول لله را بیفکنند، له می‌ماند، آن نیز مخصوص حق تعالی است، زیرا غیر خدا مالکیت حقیقی ندارند له الملک و له الحمد[۶] و اگر لام له را حذف کنند، آن نیز بر ذات او دلالت دارد، مانند هو در قل هو الله احد[۷].[۸]


شهر رحمت

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: در بهشت شهری است به نام مدینه الرحمه که بی نهایت زیباست، هر که به آن رسید از زحمت رست و به رحمت پیوست. در آن شهر خانه‌ای است به نام بیت الجلال که درهای بسیار دارد و کلید درهای آن

بسم الله الرحمن الرحیم است. چون بنده مؤمن بسم الله را با اخلاص بر زبان راند درها باز شود و از سوی خداوند ندا شود که مُلک این خانه و ولایت این شهر را به تو سپردیم.[۹]

 

سه هزار نام در سه نام

بعضی گفته‌اند: خدای متعال سه هزار نام دارد، هزار نام مخصوص فرشتگان مقرب است که آنان می‌دانند؛ هزار نام مخصوص پیامبران و نهصد و نود و نه نام مربوط به امت‌هاست. خدای سبحان از آن سه هزار نام یک نام را برای خود برگزیده و هیچ ملک مقرب و نبی مرسلی از آن خبر ندارد و این اسم را مخزون سر مکنون گویند.
از آن نهصد و نود و نه اسم که سهم امت‌هاست سیصد اسم در تورات ذکر شده است و سیصد اسم در زبور و سیصد نام در انجیل و نود و نه اسم در قرآن و چون امت محمد (صلی الله علیه و آله) بهترین امت‌هاست خداوند مجموع معانی آن سه هزار نام را در سه اسم خود که در بسم الله الرحمن الرحیم (= الله، رحمن، رحیم) وجود دارد به ودیعت نهاده و هر یک را به معنای هزار اسم خود قرار داده و به امت اسلام ارزانی داشته تا هر بنده‌ای که این اسم و معنای آن‌ها را بداند چنان باشد که تمامی نام‌های خداوند را خوانده و دانسته است.
دهندش ز هر خرمنی خوشه‌ای

بیابد ز هر گوشه‌ای توشه‌ای[۱۰]

بزرگ‌ ترین آیه

شخصی به امام کاظم (علیه‌السلام) عرض کرد: کدام آیه در کتاب خداوند بزرگ تر است؟ حضرت فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم[۱۱]

وصیت عارف

عارفی وصیت کرد بسم الله الرحمن الرحیم را بر کفن او بنویسند پرسیدند: این کار چه سودی دارد؟ گفت: چون قیامت بر پا شود و همه مردم از قبر برخیزند، گویم: پروردگارا! برای ما کتابی فرستادی و در عنوان و آغاز آن بسم الله الرحمن الرحیم ثبت کردی، امروز با عنوان کتاب خود با ما رفتار کن.[۱۲]

آثار رحمت الهی

خداوند صفات متعددی دارد ولی در تمام مواقع در کنار عبارت بسم الله؛
الرحمن الرحیم را می‌آورد و خود را با این صفات یاد می‌کند. و حال آن که ممکن بود بگوید بسم الله العلیم الحکیم، بسم الله الجبار المنتقم و همچنین سایر صفات.
نکته مطلب، در جلب قلوب مردم از راه رحمت است. برای جمع آوری مردم هیچ نیرویی بهتر از رحمت ـ که موجد امید است ـ نیست. مردم وقتی امید پیدا کردند حرکت می‌کنند و امید از راه رحمت و بشارت میسر است. پیغمبری که می‌خواهد تمام طبقات مردم را جمع و آنان را امیدوار کند. باید قدرتی در اختیار داشته باشد که به وسیله آن در مردم روح امید ایجاد کند. بشارت و رحمت بهترین ابزار برای ایجاد امید است. از این رو می‌گوید: سبقت رحمته غضبه[۱۳فضل و رحمتش بر غضبش سبقت دارد.

آوردن رحمن و رحیم در بسم الله باعث امیدواری و تجمع مردم بر گرد پیغمبر است، از این رو تمام مظاهر مختلف اسلام رحمت معرفی شده است، قرآن را هدی و رحمه للمؤمنین[۱۴رسول را و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین[۱۵واشداء علی الکفار رحماء بینهم[۱۶]برمی‌شمرد.[۱۷]

جاذبه آیه رحمت

یکی از مردم ژاپن که به اسلام گروید در بخشی از نامه‌اش می‌نویسد: بسیاری از مردم ما در ژاپن در واقعه هیروشیما و نابودی و مجروح و مقتول شدن هزاران انسان، حتی ادیان خود را از دست دادند زیرا این حمله وحشیانه از سوی کشوری به ما صورت گرفت که از خدا و از مسیح و مذهب دم می‌زد ـ یعنی آمریکا ـ جمعی از در گذشتگان آن فاجعه از نزدیکان خود من بودند لذا من از جنگ و خشونت نفرت دارم و به رحم و عدالت و احسان و ایمان به خدای رحیم و عادل کشش دارم... برای من بیان شد که نخستین آیه‌ای که بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) نازل شد، بسم الله الرحمن الرحیم است که در آن دو بار از رحمت خداوند سخن به میان آمده است و یکصد و چهارده بار در قرآن تکرار گردیده و هر مسلمانی علاوه بر ضرورت قرائت آن در نمازهایش قبل از شروع هر کار باید بسم الله الرحمن الرحیم بگوید... و من برای همین امور حیاتی مسلمان شده‌ام.[۱۸]

زیان غفلت

عبد الله بن یحیی می‌گوید: به محضر علی (علیه‌السلام) مشرف شدم و هنگامی که خواستم بر روی تخت بنشینم پایه آن شکست و بر زمین افتادم و سرم آسیب دید.
حضرت علی (علیه‌السلام) فرمود: شکر خداوندی را که کفاره گناهان شیعیان ما را در دنیا قرار داد تا همین جا پاک شوند. عبد الله می‌‌گوید: عرض کردم: چه گناهی کرده‌ام که شکسته شدن سرم کفاره آن باشد؟ حضرت فرمود: وقتی که نشستی بسم الله نگفتی.[۱۹]

جامع ترین نام

در کتاب آیه شریفه بسمله در فرهنگ اسلامی آمده است: محققان و مفسران علوم قرآنی برای اثبات این نکته که کلمه جلاله الله همانا جامع ترین نام برای ذات احدیت است، به دلایلی استناد کرده‌اند که به چند نمونه آن اکتفا می‌شود:
۱ـ اسمای دیگر الهی غالبا به عنوان صفت برای کلمه جلاله الله به کار می‌رود بدون آن که کلمه جلاله الله به عنوان صفت برای دیگر اسمای الهی واقع شود به عنوان مثال صحیح است گفته شود: الله العالم ولی نمی‌توان گفت: العالم الله لذا در قرآن می‌خوانیم : ان الله سمیع علیم و نمی‌خوانیم : ان سمیعا علیما الله و....
۲ـ توصیف قدرت مطلقه حاکم بر نظام هستی با عنوان الله مخصوص مسلمانان جهان است و مذاهب دیگر از معبود حقیقی مسلمانان با همین نام یاد می‌کنند نه اسمای دیگر الهی.

۳ـ در مقام ابراز شهادتین و قبول اسلام و بیان توحید و یگانه پرستی باید گفت: اشهد ان لا اله الا الله و نمی‌توان گفت: اشهد ان لا اله الا العلیم یا الا الخالق، الا الرازق و....

۴ـ تبادر ذهنی. آدمی اصولا با شنیدن لفظ جلاله بدون قرینه شدن لفظ دیگری به یاد معبود و معشوق حقیقی می‌افتد. پس یک مسلمان با ذکر لفظ جلاله الله گویی تمامی اسما و صفات حضرت حق (جل و جلاله) را بیان نموده است چون که صد آمد نود هم پیش ماست.[۲۰]

برکات نام او

بسم الله الرحمن الرحیم: به نام او که زبان‌ها گویا شده به نام او، جان‌‌ها شیدا شده به نام او، بیگانه آشنا شده به نام او، زشت‌ها زیبا شده به نام او، کارهاهویدا شده به نام او، راه‌ها پیدا شده به نام او. به نام او که چشم‌ها گریان به نام او، دل‌های عارفان سوزان به نام او، سرهای والهان خروشان به نام او، تن‌های عاشقان پیچان به نام او.[۲۱]

دستور العمل

یکی از عارفان گفته است: هر که مشکلی دارد و از تدبیر و حل آن عاجز است در روز جمعه پس از ادای نماز عصر هیچ ذکری نخواند و با حضور قلب کامل دو نام رحمن و رحیم را ـ که مخصوص خدای سبحان است ـ به صورت ندا تا غروب آفتاب تکرار کند و پس از ان سر به سجده بگذارد و حاجتی که دارد از خداوند بخواهد، البته بر آورده شود.[۲۲]

شفای قیصر

قیصر روم به سر دردی شدید مبتلا شده بود که تمام پزشکان از درمان او عاجز ماندند. نامه‌ای به محضر امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) نوشت و گزارش حال خود را به آن حضرت عرض کرد.

امام علی (علیه‌السلام) کلاهی را نزد وی فرستاد و فرمود: آن را بر سر نهد تا شفا یابد. قیصر چون آن را بر سر گذاشت فورا شفا یافت و بسیار تعجب کرد. دستور دارد آن کلاه را بشکافند و ببینند داخلش چیست.

وقتی که آن را شکافتند کاغذی در آن یافتند که نوشته بود بسم الله الرحمن الرحیم قیصر روم دریافت که شفای او از برکت بسم الله بود و برای همین مسلمان شد.[۲۳]

آغاز نامه‌ها

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: پیش از اسلام، مردم در آغاز نامه‌های خود می‌نوشتند بسمک اللهم ـ پروردگارا! به نام تو ـ و چون آیه شریفه انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم [۲۴نازل شد، از آن پس در ابتدای نامه می‌نوشتند: بسم الله الرحمن الرحیم.[۲۵]

مرحوم علامه مامقانی رحمت الله علیه (متوفای ۱۳۵۱ق) در کتاب سراج الشیعه فی آداب الشریعه (ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰از نوشتن بسم الله به بهترین خط ممکن در صدر نامه‌ها به عنوان یک امر مستحبی یاد کرده است.[۲۶]

سرچشمه مهربانی‌ها

درباره تفسیر الرحمن الرحیم می‌خوانیم که: در آن اشاره‌ای است که نعت‌‌های سرشار و پراکنده ـ در دو جهان ـ تماما از خداوند است و برای اوست رحمت همگانی دنیا و رحمت ویژه عالم آخرت.

در روایت آمده است که: الرحمن همان (کسی) است که به روزی بندگانش شدیدا متمایل است و مواد روزیش را از آنان نبرد اگر چه آنان فرمانش نبرند. و علی (علیه‌السلام) فرمود (خداوند) رحیم است به بندگان مؤمن. و از رحمت اوست که صد رحمت آفرید و از آن، رحمت واحدی در همه آفریدگان قرار داد و با آن رحمت واحد، مردم به یکدیگر مهربان و دلسوزند.[۲۷]

سیره مشترک

ادب دینی شروع کار با نام خدا، تنها ره آورد پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) نیست، بلکه از طلیعه نامه حضرت سلیمان (علی نبینا و آله و علیه السلام) به ملکه سبأ بر می‌آید که سایر پیامبران نیز کارها و مکتوبات خود را با کلمه طیبه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ آغاز می‌کردند: قَالَتْ یَا أَیُّهَا المَلؤا إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتَابٌ کَرِیمٌ * إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ [۲۸و از روایات اهل بیت (علیهم السلام) استفاده می‌شود که همه کتب آسمانی با مضمون این کریمه آغاز شده است[۲۹و این سیره مشترک همه پیامبران الهی بوده است و در نامه کریمانه حضرت سلیمان (علی نبینا و آله و علیه السلام) نیز پس از نام خدا، دعوت به پذیرش توحید مطرح شده است: أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ [۳۰و نباید پنداشت که در این نامه توحیدی، سلیمان پیامبر نام خود را بر نام خدا مقدم داشته است: إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ ؛ زیرا جمله نَّهُ مِن سُلَیْمَانَ ادامه سخن گزارشگر (ملکه سبأ) است، نه طلیعه نامه حضرت سلیمان.[۳۱]،[۳۲]

بسم الله در قرائت قرآن

الف: اول سوره‌ها: چون بسم الله در ابتدای همه سوره‌ها یکی از آیات قرآن است، هنگام تلاوت از اول سوره‌ها، گفتن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ واحب است. به جز سوره توبه (=برائت) که بدون بسم الله نازل شده است و نباید آن را در اول سوره برائت بخوانند.

ب: وسط سوره‌ها: در صورت شروع قرائت از وسط سوره‌ها، می‌توان بدون بسم الله یا با بسم الله شروع کرد. هر چند خواندن بسم الله الرحمن الرحیم فضیلت و ثواب زیادی دارد، ولی در وسط سوره برائت بهتر است بدون بسم الله و تنها با اعوذ بالله خوانده شود تا نشانه‌ای باشد از این که در ابتدای سوره برائت بسم الله وجود ندارد.[۳۳]

کسی که قرآن می‌خواند از هر جای قرآن باشد، (اول، وسط و یا آخر سوره) قبل از گفتن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ مستحب است بگوید: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم : ـ پناه می‌برم به خداوند از شیطان رانده شده ـ[۳۴]


خداوند متعال در سوره نحل به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ [۳۵]هنگامی که قرآن می‌خوانی، از شر شیطان مطرود به خدا پناه بر

علت تقدم اعوذ بالله بر بسم الله

سؤال: چرا اعوذ بالله را بر بسم الله مقدم داشتند؟

پاسخ: اعوذ بالله مثل صابونی است که با آن جامه‌های آلوده و چرکین را پاک می‌سازند؛ چون بنده عازم تلاوت‌ قرآن شود، دهان آلوده به نامشروعات باشد، چون اعوذ بالله گوید دهان و زبان او پاک شود و شایسته آن گردد که کلام احدی را بر زبان گذراند.[۳۶]

هنگام درماندگی

حضرت علی (علیه‌السلام) فرمود: من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: هر گاه به شدت در تنگنا قرار گرفتی و درمانده شدی بگو بسم الله الرحمن الرحیم و لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم که به برکت این کلمات، بلاها و آفت‌ها از تو دور گردد و از آن‌ها مصون و محفوظ بمانی.[۳۷]

آمرزش الهی

در کتاب تفسیر فاتحه الکتاب در بحث مربوط به بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ و آمرزش الهی و مهربانی او آمده است: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: روز قیامت بنده‌ای از اهل ایمان را حاضر کنند، به او خطاب شود ای بنده من! از نعمت من در معصیت استفاده کردی، هر چه نعمتم را بیشتر کردم تو بیش‌تر به گناه آلوده شدی.
بنده از خجالت معصیت سر به زیر می‌افکند. خطاب شود که ای بنده من! سر بردار که همان ساعت که معصیت کردی تو را آمرزیدم.[۳۸]

بنده‌ای دیگر را حاضر کنند که به خاطر زیادی گناهانش سرافکنده است و از خجلت گناه در درگاه الهی می‌گرید. به او خطاب شود: ای بنده من! آن روز که گناه می‌کردی و می‌خندیدی تو را (رسوا و) شرمسار نساختم، امروز که خجالت می‌کشی و گناه نمی‌کنی و زاری می‌کنی چگونه تو را عذاب کنم، گناهانت را بخشیدم و به تو رخصت ورود به بهشت دادم.[۳۹]

درسی از پیامبر (صلی الله علیه و آله)

روایت شده است: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آیه شریفه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قرائت کرد و آن را بیست بار تکرار نمود تا در معناهای آن اندیشه کند، و ابوذر می‌گوید: رسول خدا یک شب این آیه شریفه را تلاوت نمود و تکرار کرد: إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُکَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ [۴۰]،[۴۱] (گر آن‌ها را مجازات کنی، بندگان تواند ـ و قادر به فرار از مجازات تو نیستند ـ؛ و اگر آنان را ببخشی، توانا و حکیمی.

راه درمان یأس

برخی از بزرگان گفته‌اند: افتتاح سوره‌های قرآن با بسم الله و آغاز شدن کتاب خداوند با سوره فاتحه و قرار گرفتن بسم الله در ابتدای این سوره، دلیل قاطع است بر وسعت رحمت خداوند. دقت در همین امر بهترین و مؤثرترین درمان درد ناامیدی است. توجه به این مسأله که منشأ نزول قرآن همانا رحمت واسعه الهی است، مستلزم آن است که رهروان حقیقت در قبول امتثال امر الهی تعجیل کنند و از اکراه و سستی بپرهیزند تا امیدشان قوی‌تر گردد و ایمان و یقین داشته باشند که خداوند با قرار دادن بسم الله در آغاز قرآن و سوره فاتحه و توصیف ذات خود با رحمن و رحیم چگونه می‌شود که بر بندگان خود رحم نفرماید.

آورده‌اند که: سائلی بر در عمارتی با شکوه رسید و چیزی خواست، بر خلاف انتظارش چیز کمی به او دادند. تبری آورد و خواست آن بارگاه را خراب کند. پرسیدند: چرا چنین می‌کنی؟ به صاحب عمارت گفت: یا خانه مطابق عطایت بساز و یا این که فراخور عمارت و درگاهت عطا کن. این بخشش اندک با این در بزرگ نمی‌سازد.[۴۲

‍روایت زیبای اعرابی و پیامبر(ص)

یکی از نام‌های دل‌پرورِ خدا که در قرآن آمده «کریم» است: «یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ» جای دیگری آمده که خدا کریم‌ترین است:‌ «اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ»
در این زمینه حکایت شیرینی امده است.

مردِ بادیه‌نشینی می‌گوید: ای پیامبر! چه کسی عهده‌دارِ محاتسبه مردم در روز قیامت است؟ پیامبر می‌گوید: الله متعال. اعرابی می‌گوید: قسم به صاحبِ کعبه که نجات یافتیم. پیامبر می‌گوید: چگونه ای اعرابی؟ می‌گوید: به این خاطر که کریمان وقتی محاسبه کنند، می‌آمرزند و در می‌گذرند.

حکایتی در میان صوفیه متداول است که اگر چه سند و اصلی روایی اعتنایی ندارد اما از جهتِ معنا، دل‌آیین است:

«در حالی‌که پیامبر خدا مشغول طواف بود می‌شنود که مرد بادیه‌نشینی می‌گوید: یا کریم! یا کریم!
پیامبر به دنبال او تکرار می‌کند: یا کریم
مرد اعرابی رو به ناودان کعبه می‌کند و می‌گوید: یا کریم!
پیامبر در پیِ او می‌آید و می‌گوید: یا کریم!

اعرابی رو به پیامبر می‌کند و می‌گوید: ای چهره‌ی درخشان و ای قامتِ معتدل! مرا به خاطر اینکه بادیه‌نشینم به سُخره می‌گیری؟ به خدا اگر چهره‌ی درخشان و اعتدال قامتت نبود، شکایت تو را نزد حبیبم محمد می‌بُردم.

لبخند بر لب پیامبر می‌آید و می‌گوید: مگر پیامبرت را نمی‌شناسی برادر؟ اعرابی می‌گوید: خیر. پیامبر می‌گوید: پس ایمانت به او چگونه است؟ می‌گوید: به نبوت او ایمان آوردم و رسالتش را تصدیق کردم بدون آنکه با او ملاقاتی کنم.
پیامبر می‌گوید: ای مرد! بدان که من پیامبر تو هستم در این دنیا و شفیع و دعاگوی تو خواهم بود در آخرت.

مردِ اعرابی می‌آید تا دست پیامبر را ببوسد. پیامبر می‌گوید: صبر کن برادر! با من رفتاری نکن که با پادشاهان می‌کنند. خدا مرا فرستاده تا بشارت‌گو و بیم‌دهنده باشم نه متکبر و جبّار.

جبرئیل نازل می‌شود و به پیامبر می‌گوید: ای محمد! خدای سلام به تو سلام و تکریم و تحیت ویژه عنایت دارد و می‌گوید به مردِ اعرابی بگو حِلم و کَرَم ما او را نفریبد چرا که فردای قیامت از او را به خاطر هر عملِ کوچک و بزرگی،بازخواست و محاسبه خواهیم کرد.

مرد اعرابی می‌گوید: یا رسول الله! خدا مرا بازخواست می‌کند؟

پیامبر می‌گوید: بله، تو را محسابه می‌کند.


اعرابی می‌گوید: سوگند به عزت و جلال او، اگر مرا بازخواست کند من نیز او را بازخواست می‌کنم.

پیامبر شگفت‌زده می‌پرسد: در چه چیز او را محاسبه می‌کنی برادر؟
اعرابی می‌گوید: اگر پروردگارم مرا به خاطر گناهم مؤاخذه کند، او را در خصوص مغفرت و آمرزشش بازخواست می‌کنم! اگر مرا به خاطر معصیت بازخواست کند، او را به خاطرِ عفو و بخشش بازخواست می‌کنم. اگر بُخل و تنگ‌چشمی مرا مؤاخذه کند، او را به لطف و کرمش مؤاخذه می‌کنم!

پیامبر به گریه می‌افتد و محاسنش تر می‌شود

جبرئیل فرود می‌آید و می‌گوید: ای محمد، خدای سلام به تو سلام می‌دهد و می‌‌گوید گریه را کوتاه کن که حاملان عرش را از تسبیح بازداشته‌ای؛ و به برادر اعرابی‌ات بگو: نه او ما را محاسبه کند و نه ما او را مؤاخذه می‌کنیم. بگو که خدا رفیق اعلای توست

شبیه این حکایت در باب ابوالحسن خرقانی آمده است:

«نقلست که شبی نماز همی‌کرد آوازی شنود که هان بوالحسنو! خواهی که آنچه از تو می‌دانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟ شیخ گفت: ای بار خدایا! خواهی تا آنچه از رحمت تو می‌دانم و از کرم تو می‌بینم با خلق بگویم تا دیگر هیچ کس سجودت نکند؟ آواز آمد: نه از تو نه از من.»(تذکرة‌الاولیا)

گوینده‌ی خوش‌ذوقی که نامش دانسته نیست حکایت فوق را به بایزید بسطامی نسبت می‌دهد:

در کنار دجله، سلطان بایزید
بود تنها فارغ از خِیل مرید
ناگه آوازی ز عرش کبریا
خورد برگوشش که ای شیخ ریا!
آنچه داری در میان کهنه‌دَلق
میل آن داری که بنمایم به خلق؟
تا خلایق قصد آزارت کنند
سنگ باران بر سر دارت کنند
گفت یارب میل آن داری تو هم
شمه‌ای از رحمتت سازم رقم؟
تا خلایق از عبادت کم کنند
از نماز و روزه و حج رم کنند؟
کردگارش باز آمد در سخن:
نی ز ما و نی ز تو!رو دم مزن!

  


روایت زیبای اعرابی و پیامبر(ص)


یکی از نام‌های دل‌پرورِ خدا که در قرآن آمده «کریم» است: «یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ» جای دیگری آمده که خدا کریم‌ترین است:‌ «اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ»
در این زمینه حکایت شیرینی امده است.


مردِ بادیه‌نشینی می‌گوید: ای پیامبر! چه کسی عهده‌دارِ محاتسبه مردم در روز قیامت است؟ پیامبر می‌گوید: الله متعال. اعرابی می‌گوید: قسم به صاحبِ کعبه که نجات یافتیم. پیامبر می‌گوید: چگونه ای اعرابی؟ می‌گوید: به این خاطر که کریمان وقتی محاسبه کنند، می‌آمرزند و در می‌گذرند.

حکایتی در میان صوفیه متداول است که اگر چه سند و اصلی روایی اعتنایی ندارد اما از جهتِ معنا، دل‌آیین است:

«در حالی‌که پیامبر خدا مشغول طواف بود می‌شنود که مرد بادیه‌نشینی می‌گوید: یا کریم! یا کریم!
پیامبر به دنبال او تکرار می‌کند: یا کریم
مرد اعرابی رو به ناودان کعبه می‌کند و می‌گوید: یا کریم!
پیامبر در پیِ او می‌آید و می‌گوید: یا کریم!


اعرابی رو به پیامبر می‌کند و می‌گوید: ای چهره‌ی درخشان و ای قامتِ معتدل! مرا به خاطر اینکه بادیه‌نشینم به سُخره می‌گیری؟ به خدا اگر چهره‌ی درخشان و اعتدال قامتت نبود، شکایت تو را نزد حبیبم محمد می‌بُردم.

لبخند بر لب پیامبر می‌آید و می‌گوید: مگر پیامبرت را نمی‌شناسی برادر؟ اعرابی می‌گوید: خیر. پیامبر می‌گوید: پس ایمانت به او چگونه است؟ می‌گوید: به نبوت او ایمان آوردم و رسالتش را تصدیق کردم بدون آنکه با او ملاقاتی کنم.
پیامبر می‌گوید: ای مرد! بدان که من پیامبر تو هستم در این دنیا و شفیع و دعاگوی تو خواهم بود در آخرت.

مردِ اعرابی می‌آید تا دست پیامبر را ببوسد. پیامبر می‌گوید: صبر کن برادر! با من رفتاری نکن که با پادشاهان می‌کنند. خدا مرا فرستاده تا بشارت‌گو و بیم‌دهنده باشم نه متکبر و جبّار.

جبرئیل نازل می‌شود و به پیامبر می‌گوید: ای محمد! خدای سلام به تو سلام و تکریم و تحیت ویژه عنایت دارد و می‌گوید به مردِ اعرابی بگو حِلم و کَرَم ما او را نفریبد چرا که فردای قیامت از او را به خاطر هر عملِ کوچک و بزرگی،بازخواست و محاسبه خواهیم کرد.


مرد اعرابی می‌گوید: یا رسول الله! خدا مرا بازخواست می‌کند؟


پیامبر می‌گوید: بله، تو را محسابه می‌کند.


اعرابی می‌گوید: سوگند به عزت و جلال او، اگر مرا بازخواست کند من نیز او را بازخواست می‌کنم.


پیامبر شگفت‌زده می‌پرسد: در چه چیز او را محاسبه می‌کنی برادر؟
اعرابی می‌گوید: اگر پروردگارم مرا به خاطر گناهم مؤاخذه کند، او را در خصوص مغفرت و آمرزشش بازخواست می‌کنم! اگر مرا به خاطر معصیت بازخواست کند، او را به خاطرِ عفو و بخشش بازخواست می‌کنم. اگر بُخل و تنگ‌چشمی مرا مؤاخذه کند، او را به لطف و کرمش مؤاخذه می‌کنم!

پیامبر به گریه می‌افتد و محاسنش تر می‌شود


جبرئیل فرود می‌آید و می‌گوید: ای محمد، خدای سلام به تو سلام می‌دهد و می‌‌گوید گریه را کوتاه کن که حاملان عرش را از تسبیح بازداشته‌ای؛ و به برادر اعرابی‌ات بگو: نه او ما را محاسبه کند و نه ما او را مؤاخذه می‌کنیم. بگو که خدا رفیق اعلای توست

شبیه این حکایت در باب ابوالحسن خرقانی آمده است:

«نقلست که شبی نماز همی‌کرد آوازی شنود که هان بوالحسنو! خواهی که آنچه از تو می‌دانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟ شیخ گفت: ای بار خدایا! خواهی تا آنچه از رحمت تو می‌دانم و از کرم تو می‌بینم با خلق بگویم تا دیگر هیچ کس سجودت نکند؟ آواز آمد: نه از تو نه از من.»(تذکرة‌الاولیا)

گوینده‌ی خوش‌ذوقی که نامش دانسته نیست حکایت فوق را به بایزید بسطامی نسبت می‌دهد:

در کنار دجله، سلطان بایزید
بود تنها فارغ از خِیل مرید
ناگه آوازی ز عرش کبریا
خورد برگوشش که ای شیخ ریا!
آنچه داری در میان کهنه‌دَلق
میل آن داری که بنمایم به خلق؟
تا خلایق قصد آزارت کنند
سنگ باران بر سر دارت کنند
گفت یارب میل آن داری تو هم
شمه‌ای از رحمتت سازم رقم؟
تا خلایق از عبادت کم کنند
از نماز و روزه و حج رم کنند؟
کردگارش باز آمد در سخن:
نی ز ما و نی ز تو!رو دم مزن!

 

]

 

قسمت اول معجزه و فضیلت بسم الله الرحمن الرحیم


معجزه و فضیلت بسم الله الرحمن الرحیم

 روایاتی تأکید و فضیلت بسم الله الرحمن الرحیم

پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) فرمودند :«بسم الله الرحمن الرحیم» به اسم اعظم الهی از سیاهی چشم، به سپیدی چشم نزدیک‌تر است.

می‌دانید سیاهی چشم، در قلب سپیدی چشم است. یعنی اگر کسی بتواند به این آیه و مقام این راه پیدا کند، گویا در متن اسم اعظم الهی قرار می‌گیرد و می‌تواند از این اسم اعظم استفاده کند.

اسم اعظم یک آثاری دارد. مهمتر از آثارش، مقامش است. مقام قرب است، مقام ضیافتی که کسی به این آیه دست پیدا کند این خاصیت را برایش دارد.

یکی دیگر از روایاتی که از وجود مقدس نبی اکرم(صلی الله و علیه وآله) نقل شده، در کتاب جامع‌الاخبار این حدیث را نقل کردند. فرمود: وقتی مۆمن عادت کرده به ذکر بسم الله الرحمن الرحیم، وقتی می خواهد از صراط عبور کند و از روی عادت ذکر «بسم الله الرحمن الرحیم» را به زبان می‌آورد ، همین که این ذکر را می‌گوید نوری به وجود می آید و به او گفته می شود «ادفع لهب النار» ، در اثر برکت این آیه، آتش جهنم خاموش می‌شود و او راحت عبور می‌کند.

به اشکال دیگر هم این را داریم که مۆمن وقتی از صراط عبور می‌کند، آتش جهنم خاموش می‌شود، و به مۆمن خطاب می‌کند: زود عبور کن، «فَإِنَّ نُورَکَ قَدْ أَطْفَأَ لَهَبِی‏» (بحارالانوار/ج89/ص258نور تو شعله‌ی مرا خاموش کرده است که پیداست هرکجا نور است، شعله‌ی آتش خاموش می‌شود.

آتش به مۆمن می‌گوید: «جُزْ یَا مُۆْمِنُ فَإِنَّ نُورَکَ قَدْ أَطْفَأَ لَهَبِی» (بحارالانوار/ج89/ص258نور تو آتش مرا خاموش کرد.

به عبارتی وقتی مۆمن مترنّم به «بسم الله» می‌شود، نور این آیه مبارک در وجود مۆمن ظاهر می‌شود و این شعاع نور، آتش را خاموش می‌کند. اینها آثار این آیه است.

باز در حدیثی از وجود نبی اکرم(صلی الله و علیه وآله) نقل شده که فرمودند: وقتی معلم به طفل «بسم الله الرحمن الرحیم» را یاد بدهد، همین که طفل یاد می‌گیرد، می‌گوید: بسم الله الرحمن الرحیم، فرمودند: این برائت از آتش است. برای این طفل و پدر و مادرش که او را فرستادند که قرآن را یاد بگیرد و معلمی که به او تعلیم کرده است.

این نکته را نیز از خاطر نبریم که این ثواب‌ها و آثار و برکاتی که برای تلاوت قرآن، برای عبادات، برای زیارات نقل می‌شود، برای اذکار نقل می‌شود، معنایش این است که این ذکر، این زیارت، این عمل، ظرفیت این ثواب در آن هست و اثرات آنها بسته به آن می باشد که آدم چقدر بتواند این ظرفیت را تحصیل کند.

به عبارتی معلوم نیست هر کسی انجام دهد با هر شرطی به این فضیلت‌ها و تمام این فضیلت‌ها برسد!

به تعبیر دیگر می‌شود یک معلم با یک «بسم الله الرحمن الرحیم» یاد دادن، بهشتی شود. پدر و مادر به اینکه کمک کنند، که بچه‌شان «بسم الله الرحمن الرحیم» یاد بگیرد، بهشتی می‌شوند. در حقیقت می‌توانند بهشتی شوند و این فضیلت عمل است.
 
هیچ کاری بدون بسم الله پایدار نیست
در روایات داریم و تأکید شده که هر کاری را که شروع می‌کنید با «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع کنید و الا این کار هر چقدر هم بزرگ و پر سر و صدا باشد، اگر با بسم الله آغاز نشود، پایان ندارد. ابتر است!

به عبارتی کار خیلی پر سر و صدا است ؛ یعنی همه عوامل کار فراهم است. یک کار از نظر ظاهری و تاریخی ماندگار تاریخی است، ولی چون با اسم الله نیست، حتماً شرک جای توحید را می‌گیرد و حتماً پایدار نیست.

 
تفسیری از بسم الله الرحمن الرحیم!
بسم الله اعظم آیات قرآن است، چرا که ورود به وادی قرآن و سالک شدن با قرآن و ورود به ساحت این کتاب الهی و مهاجر شدن به سوی خدا با این کتاب نیاز به بسم الله دارد. انسان تا در مقام بسم الله نباشد، ورود به ساحت قرآن پیدا نمی‌کند.

«
بسم الله الرحمن الرحیم» با یک «با» شروع شد. هر حرف قرآن معنا دارد. فقط حروف مقطعه نیستند که معنا دارند. همه‌ی سور قرآن حرف حرفش دارای معناست. البته آن معنا در اختیار ماست. گاهی ائمه، گاهی نبی اکرم(صلی الله و علیه وآله)، اهل بیتشان که معدن علم هستند، معدن حکمت هستند، «انا مدینة العلم و علی بابها» گاهی پرده برداشتند، حروف را معنا کردند. مثلاً «الر» و «الم» را معنا کردند. گاهی حروف یک آیه را معنا کردند، گاهی حروف یک سوره را معنا کردند. درباره «قل هو الله احد» یک روایتی در توحید صدوق است، بسیاری از حروف را معنا کرده است.

هر حرف قرآن می تواند انسان را به سرچشمه‌‌هایی وصل کند که فضایلی از آن سرچشمه‌ها به انسان برسد. پشت هر حرف ارتباط با شأنی از شئون الهی و اسماء الهی است و می‌تواند سرچشمه‌ی اتصال انسان باشد. از طریق یک حرف قرآن می‌شود به آن‌ها رسید
در بعضی روایات فرموده اند: همه‌ی قرآن در حمد است. همه‌ی حمد در «بسم الله الرحمن الرحیم»، همه‌ی «بسم الله» در نقطه‌ی تحت البا. که بزرگان هم سعی کردند این را معنا کنند که این یعنی چه؟

در «بسم الله الرحمن الرحیم» غیر از اینکه تک تک حروف معانی دارند، هر فراز نیز معنایی دارد. یکی «بسم» است، «الله» است. باء «بسم»، خود «بسم»، «الله»، «الرحمن»، «الرحیم».

در مقام بسم الله ، براساس روایتی که مرحوم صدوق(ره) در توحیدشان نقل کردند، از امام عسگری(علیه السلام) حضرت بسم الله را اینطور معنا کردند: «بِسْمِ اللَّهِ أَیْ أَسْتَعِینُ عَلَى أُمُورِی کُلِّهَا بِاللَّه‏» (بحارالانوار/ج89/ص232).

فرموده اند: بسم الله یعنی «استعینُ بالله» و آن با متعلق به «استعینُ» است. یعنی «استعینُ» استعانت می‌جویم «بِسْمِ اللَّهِ أَیْ أَسْتَعِینُ عَلَى أُمُورِی کُلِّهَا بِاللَّه‏». بعد الله را هم حضرت اینطور معنا کردند : «اللَّهُ هُوَ الَّذِی یَتَأَلَّهُ إِلَیْهِ عِنْدَ الْحَوَائِجِ وَ الشَّدَائِدِ کُلُّ مَخْلُوقٍ» (بحارالانوار/ج4/ص182هر مخلوقی در حوائج و در سختی‌ها به او روی می‌آورد.

همه‌ی زندگی ما حاجت است. «الله» یعنی آن وجود مقدسی که همه و همه مخلوقات دائماً احتیاجاتشان را به او ارجاع می‌دهند.
به تعبیر دیگر به او مستحق هستند. ما بخواهیم و نخواهیم مضطر به خدای متعال هستیم. البته یک شرطی این رجوع به حضرت حق دارد و آن شرط این است «عِنْدَ انْقِطَاعِ الرَّجَاءِ مِنْ کُلِّ مَنْ دُونَهُ»وقتی امیدها از ما بقی قطع شد، منقطع شد، «وَ تَقَطُّعِ الْأَسْبَابِ مِنْ جَمِیعِ مَنْ سِوَاهُ» دست‌ها از غیر خدا قطع شد، وقتی اینطور شد همه به او روی می‌آورند. آنوقت «یَقُولُ بِسْمِ اللَّهِ أَیْ أَسْتَعِینُ عَلَى أُمُورِی کُلِّهَا بِاللَّه‏ الَّذِی‏»

الله یعنی «لَا تَحِقُّ الْعِبَادَةُ إِلَّا لَه‏» «الْمُغِیثِ إِذَا اسْتُغِیثَ وَ الْمُجِیبِ إِذَا دُعِی‏» خدایی که وقتی استغاثه شود حتماً اغاثه می‌کند و حتماً وقتی از او بخواهید او را بخوانید، حتماً اجابت می‌کند.

خدای متعال ما را به گونه‌ای آفریده است که نمی‌توانیم مضطر به او نباشیم، نه ما و نه همه‌ی عوالم. همه‌ی عوالم مضطر به حضرت حق هستند و اصلاً معنای الوهیت همین است. مقام الوهیت، مقامی است که همه‌ی مخلوقات مضطر به او هستند و او غنی است. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ» (فاطر/15)

مقام الوهیت حضرت حق مقام غنا است «وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ» (فاطر/15و مقام بندگی ما مقام افتقار مطلق است. دست ما هم نیست، کائنات بخواهند یا نخواهند، بنده‌ی خداوند متعال هستند و او اله است. «وَ هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ» (زخرف/84الوهیت یک مقام قراردادی نیست یا مقامی نیست که در اختیار ما باشد و کسی را اله قرار بدهیم. بلکه مقامی است که در آن مقام همه‌ی اسماءالحسنی الهی ذیل این مقام الوهیت هستند و اسماء الهی باطن عالم را اداره می‌کنند.

همه‌ی مخلوقات بخواهند یا نخواهند مضطر به این اسماء الهی هستند، حیاتشان، قوام به حیات او دارد. علمشان قوام به علم او دارد. عزتشان قوام به عزت او دارد. قدرتشان، بقایشان، دوامشان، بنابراین اله آن موجودی است که همه‌ی اسماء الحسنی را دارد، و ما هم وابسته و فقیر به اسماء الحسنی هستیم و او ما را اداره می‌کند. ممکن است انسان از این مطلب غفلت کند و اگر غفلت کرد، غبار شرک بر وجود انسان می‌نشیند، و به هر اندازه‌ای که غفلت از این امر بکند، حتی در یک جرعه‌ی آب نوشیدن، به همان اندازه غبار شرک در وجود انسان می‌نشیند و این غبار باید برداشته شود تا انسان به مقام توحید برگردد.

مقام بسم الله مقام توحید ناب و توحید خالص است که انسان در همه‌ی عالم جز استعانت از حضرت حق نمی‌جوید و همه‌ی وسایل را وسایط می‌بیند و برای آنها اصالتی قائل نیست و استعانتش فقط از خدای متعال است. این مقام بسم الله است. کسی که در مقام بسم الله نیست، وسایط را می‌بیند و غیر خدای متعال را نمی‌بیند.

- ماجرای غصب باغ فدک از اهل بیت پیامبر(ص) و خطابه حضرت زهرا سلام الله علیه

-  ماجرای غصب فدک از اهل بیت پیامبر(ص) و خطابه حضرت زهرا سلام الله علیه


عکس ‏‎Masoud Kolyaie‎‏


ماجرا از این قرار بود که در زمان جنگ خیبر ، و پس از تسلیم شدن خیبریان ، آنها باغی بنام فدک را به میل و اراده خویش به پیامبر(ص) بخشیدند ، و رسول الله بدون درنگ این باغ را به حضرت فاطمه(ع) بخشیدند و از آن زمان به بعد کارگزاران حضرت زهرا در آن باغ مشغول بکار شدند .

عواید ودر آمد این باغ صرف گذران امور زندگی فقرای بنی هاشم و حضرت زهرا
می شد و این تنها دارائی حضرت فاطمه زهرا (ع) بود که مستقیما توسط خود حضرت رسول به ایشان بخشیده شده بود .

در مورد این که این باغ یک غنیمت جنگی محسوب می شد یا دارائی که متعلق به خود حضرت رسول است بحثی نیست ، زیرا ا صولا در هردو صورت بازهم  این باغ جزو دارائی حضرت رسول است .

برای نمونه به آیه ائی از قرآن مجید تمسک می جوئیم که خداوند در این آیه می فرماید:

آیه 1 از سوره مبارکه الانفال می فرماید :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

۞ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنفَالِ ۖ قُلِ الْأَنفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَیْنِکُمْ ۖ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ [٨:١]

[اى پیامبر،] از تو در باره غنایم جنگى مى‌پرسند. بگو: «غنایم جنگى اختصاص به خدا و فرستاده [او] دارد. پس از خدا پروا دارید و با یکدیگر سازش نمایید، و اگر ایمان دارید از خدا و پیامبرش اطاعت کنید.

خلاصه ترجمه :

ای رسول چون امت از تو حکم انفال را سئوال کنند جواب ده که انفال مخصوص خدا و رسول است، در این صورت شما مومنان باید از خدا بترسید بلکه در رضایت و مسالمت و اتحاد بین خودتان بپردازید و خدا و رسول را اطاعت کنید اگر اهل ایمانید .

در این آیه بصورت صریح مالکیت همه اموال غنیمتی در جنگها به خدا ورسول وی تعلق دارد . ودر صورت دیگر هم که همه تواریخ ذکر می کنند این باغ در جریان جنگ خیبر توسط خود اهالی آنجا به حضرت رسول پیشکش شد .

پس ملاحضه می کنید در هر دو صورت این باغ جزو دارائی های خود حضرت رسول بوده وایشان در زمان حیات آنرا به حضرت زهرا(ع) بخشیدند و از آن پس مالکیت این باغ به حضرت فاطمه منتقل شد .

البته پیامبر(ص) همیشه در پایان هر جنگ اموال غنیمتی را بین رزمندگان مسلمان تقسیم می کردند و هیچ چیزی برای خودشان بر نمی داشتند .

اما همانطور که قبلا ذکر شد در ابتدای حضور مهاجران در مکه  بعلت محاصره اقتصادی فقر شدیدی در بین آنها وجود داشت ، بعد از مهاجرت به مدینه هم آنها مجبور شدند تمام دارائی های خود را در مکه بجا بگذارند و با دست خالی به مدینه وارد شدند .

حضرت علی (ع) هم که فرزند ابوطالب عموی بزرگوار پیامبر تمام دارائی های خود و پدرشان را در مکه رها کردند و به همراه سایر مسلمانان به مدینه مهاجرت کردند .

متاسفانه زندگی زناشوئی ایشان هم با فقر وتنگ دستی همراه بود و بارها اتفاق افتاد که ایشان و خانواده اهل بیت پیامبر (ص) گرسنه می ماندند و هیچ چیزی برای خوردن درخانه نداشتند و روایات زیادی در این باره نقل شده است ، اما پس از دلاوری آن حضرت در جنگ خیبر که باعث پیروزی مسلمانان شد و ذکر مفصل آن قبلا در فصل جنگها ذکر شده است . املاک و غنائم زیادی در این جنگ نصیب حضرت رسول گردید و ایشان هم پس از تقسیم کل اموال در میان مسلمانان یک باغ بنام فدک را که خود اهالی خیبر به پیامبر(ص) بخشیده بودن وجزو غنائم جنگی محسوب نمی شد به حضرت زهرا سلام الله علیه بخشیدند و از آن به بعد حضرت زهرا کارکنانی را در آنجا مشغول به کار کردند و اکثر درآمد آن محل را هم به همین کارکنان که  اکثرا از  فقرای مهاجر خصوصا بنی هاشم بودند می بخشیدند و سهم اندکی هم صرف مخارج زندگی ساده خویش می فرمودند.

اما ابوبکر در همان روزهای ابتدائی خالافت غصبی خود بتحریک عمر کارکنان باغ را اخراج کرده وعمال خویش را درآن باغ بکار گماردند .

زمانی که این خبر به گوش حضرت زهرا (ع) رسید بسیار دل آزرده شدند و با وجود بیماری شدیدی که بر اثر حمله عمال عمر ایجاد شده بود در معیت تعدادی از زنان بنی هاشم رهسپار مسجد مدینه شدند .

تصمیم دختر قهرمان پیامبر(ص) بزرگوار اسلام برای حضور در مسجد، مردم شهر مدینه را تکان داد ، مردم شهر از هم می پرسیدند دختر رسول خدا چه خواهد گفت ؟

جمعیت انبوه در مسجد و درکنار مرقد مطهر رسول اکرم(ص) سکوت کرده بودند برای رعایت احترام حضرت زهرا (ع) دستور دادند تا پرده ائی میان ایشان و ابوبکر وحاضران آویخته شد و آن حضرت در جای خویش قرار گرفت و با صدای بلند فرمود :

-  خطبه حضرت فاطمه زهرا (ع) در مسجد مدینه

خدای را بر نعمتهایش می ستایم و بر الهامش سپاس و بر مراحمش حمد وثنا می گویم ، سپاس بر همه موهبتها و نعمتهای گوناگونی که عطا فرموده و نمی توان آنها را تلافی نمود سپاسی از مرز شماره افزون و از حد پاداش و جزا بیرون و از دسترس ادراک وهوش آدمی والاتر .  .  

شهادت میدهم که خدائی جز خداوند نیست و اعتراف دارم که لا اله الا الله کلمه ای بس ارجمند است که اخلاص را حقیقت آن قرار داد و اندرون دلها را متضمن مفهوم آن نمود و معنی آن را در اندیشه ها و افکار روشن ساخت .

خداوندی که دیده ها را توانائی دیدارش نباشد و زبانها را وصف ذاتش ممکن نباشد و چگونگی و جود اقدسش در وهم هم نیآید .

من فاطمه و پدرم محمد(ص) است ، بدانید که من فاطمه وپدرم محمد (ص) است دوبار میگویم و پیش از این هم گفته ام و آنچه که می گویم نادرست نمی گویم ، وآنچه که میکنم خارج از قاعده نیست ، شما را پیامبری(ص) از میان خودتان آمد که از رنجتان رنجور می شد  و در پرورش و ساخت و ساز شما سخت کوش و حریص و نسبت به مومنان روف و مهربان .(در اینجا آیه کریمه 128 از سوره مبارکه توبه را قرائت فرمودند) آیه 128 از سوره مبارکه التوبه می فرماید :

لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ [٩:١٢٨]

قطعاً، براى شما پیامبرى از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید، به [هدایت‌] شما حریص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز مهربان است.

خلاصه ترجمه :

همانا رسولی از جنس شما برای هدایت خلق آمد که از فرط محبت و نوع پروری ، فقر و پریشانی و جهل و فلاکت شما بر او سخت می آید و بر آسایش و نجات شما بسیار حریص و به مومنان رئوف و مهربان است.

اگر نسبت به او بنگرید در خواهید یافت که او پدر من بوده است نه پدر زنان شما و برادر پسر عمم (علی(ع)) می باشد نه برادر مردان شما .

چه نسبت افتخار آمیزی رسالت خود را با انذار و اعلام خطر آغاز کرد و راه خود را از پرتگاه مشرکین بگردانید ، بر سر آنان بکوفت و گلو گاهشان را بفشرد و با زبان حکمت و موعظه نیکو به راه خداوندشان دعوت نمود . . .

اما همین که خداوند برای ایشان خانه جاویدان انبیاء وماوای همیشگی برگزیدگان خویش را اختیار کرد . دشمنی و نفاق پنهان شما آشکار شد و جامه دین به کهنگی گرائید .

خشم فرو خورده گمراهان به سخن آمد و نازپرورده تبهکاران صدا در گلو انداخت و در صحن خانه هایتان جولان آغاز کرد .

شیطان سر خود را از سوراخ بدر آورد و شما را به سوی خود آواز داد . دید که دعوت اورا به قبول پاسخ می گوئید و به او نظر عزت می نمائید. از شما خواست که به پای خیزید . دید که چه سبک برخواستید ، داغتان کرد ، دید که چه آتشین مزاجید (به دنبال وسوسه ها) به غضب داغ بر شتر دیگران نهادید و به ستم مرکب خود را در نوبت دیگران به آب بردید ، باآنکه از عهد وقرار (که پیامبر با شما کرده بود) چیزی نمی گذشت و دهانه زخم سخت گشاده و جسم پاک رسول خدا هنوز بخاک نرفته بود خود را پیش انداختید و بهانه کردید که از بیم بروز فتنه چنین وچنان کردید . . . . . .

 سپس آن قدر درنگ نکردید که این مرکب نا آشنا رام گردد و افسار دهد و به فرمان آید ، به آتشگیرانه ها دمیدید و اخگر ها را افروخته ساخته و به ندای شیطان گمراه پاسخ اجابت دادید و انوار فروزان دین را خاموش کردید . سنتهای پیامبر پاک را لگد مال ساختید .

به بهانه گرفتن گرفتن کف شیر را پنهان بنوشیدید و برای از پای درآوردن خاندان و فرزندان رسول خدا به کمین نشستید ، ما هم (در برابر ستمها) همچون آن کس که دشنه ای در تن و نیزه ای در دل فروشده دارد شکیبائی می کنیم .

شما ای بندگان خدا ! خداوند اطاعت ما خاندان را موجب نظام و انسجام مت اسلام و امامت ورهبری ما را سبب یکپارچگی و مصونیت مسلمانان از تفرقه و اختلاف قرار داده است .

شما ای بندگان خدا ! قرآن صادق کتاب خداست ، این کتاب نور فروزان و پرتو رخشانی است که بیان آن بصیرت افزا و رازهایش خالی از ابهام و ظواهر آن متجلی و آشکار است ، و تابعین را به بهشت رهنمون است .

شما ای بندگان خدا !  خداوند ایمان را برای تطهیر شما از لوث شرک قرار داد.

ونماز را برای آن که از کبرتان وارها ند . وزکات را برای پاک ساختن ارواح و نفوس و افزایش روزی و روزه را برای تثبیت اخلاص و حج را برای استحکام کاخ دین و دادگری را برای نزدیکی و تالیف قلوب و امامت وپیشوائی ما را برای امنیت از خطر و بلای تفرقه و پراکندگی و جهاد را موجب عزت اسلام و ذلت کافران و منافقان و شکیب را کمکی برای جلب خیرات و امر به معروف ونهی از منکر را برای اصلاح حال عموم و احسان و نیکو کاری نسبت به پدر و مادر را سبب جلوگیری از خشم خدا و صله ارحام را موجب تاخیر اجل و طول عمر و قصاص را برای احترام و حرمت خونها و وفای به نذر را سبب معرضیت آدمی برای آمرزش (یعنی در معرض آمرزش قرار گرفتن )و کم نفروختن را برای تغییر خوی و عادت کم گذاری از حق دیگران و نهی از میخوارگی را برای پاکیزه شدن از آلودگیها و دوری از تهمت را مانع لعنت و ترک دزدی را موجب عفت و خویشتن داری مقرر فرمود ، وبرای اخلاص در قبول ربوبیت و پذیرش توحید محض و محض توحید ، شرک را برای انسان حرام و ناروا ساخت .

سپس دختر پیامبر(ص) خدا در ادامه فرمود :

من باید  به ملت اسلام بفهمانم این خلیفه را  که شما انتخاب کرده نموده اید میل و خواسته خودش را بر دستورات اسلامی ترجیح می دهد .

من ساکت نمی شوم تا افکار عمومی را روشن کنم ، فدک هیچگونه ارزشی برای من ندارد و اگر بنام فدک سخن میگویم فقط بخاطر دفاع از حق مسلم خودم می باشد .

من اگر سکوت می کردم درس زیر بار ظلم رفتن را به ملت اسلامی می آموختم .

ای ابو بکر آیا در کتاب خدا آمده که تو از پدرت ارث ببری ولی من از ارث بی بهره باشم ؟

شگفت از تهمتی که به خدا بسته ای ! و آیا شما با عمد وقصد کتاب خدا را پشت سر انداخته ائید و از آن دست کشیده ائید ؟

مگر خداوند در قرآن نفرمود که ( سلیمان از داود ارث برد ) سوره مبارکه النمل آیه 15 که می فرماید:

وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ ۖ [٢٧:١٦]

و سلیمان از داوود میراث یافت   

خلاصه ترجمه : و سلیمان که وارث ملک داود شد ومقام و سلطنت و خلافت یافت .

و در آنجا که داستان یحی بن ذکریا را بازگو می نماید آیه 5 از سوره مبارکه مریم نفرمود :

یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ ۖ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا [١٩:٦]

که از من ارث برد و از خاندان یعقوب [نیز] ارث برد، و او را -اى پروردگار من- پسندیده گردان.

خلاصه ترجمه : زکریا گفت : پروردگارا مرا فرز ندی ده که از من و از خاندان یعقوب ارث برد .

ونیز گوید : در قانون خداست که خویشاوندان نسبی برخی از ایشان بر برخی دیگر به ارث الویت دارند .

و با ز می فرما ید : خداو ند درباره فرز ندانتان سفارش می کند که هر پسری را از ارث همچون دو دختر بهره باشد .

و نیز دستوز داده که : چون یکی از شما را مرگ فرا رسد مالی از خود بجا نهد برای والدین و خویشاوندان به نیکی وصیت نماید که این کار شایسته پرهیز کاران است .

حال پنداشته اید که مرا از مال پدرم بهره ائی و ارثی نیست ؟

مگر خداوند شما را به آیه ای از قرآن مخصوص کرده و پدرم را از حکم آن خارج ساخته ومشمول آن ننموده است ؟

یا آن که می گوئید : اهل دو مذهب از یکدیگر ارث نمی برند و من و پدرم یک مذهب نداریم ؟

یا آنکه شما خود ر از پدرم و پسر عمم به احکام خاص و عام قرآن آگاه تر می دانید ؟

حال که چنین است ای ابوبکر خلافت و فدک مرا بگیر آن را همچون مرکبی مهار کرده و جهاز بر نهاده از آن خویشتن نمائید ، اما روز حشری هم هست ، و باتو رو در رو خواهم گردید ، که خداوند چه خوش نیکو مدعی وداد خواهی ورستاخیز چه نیکو میعادگاهی در آن زمان است .

تبهکاران زیان کنند و دیگر شکیبائی سودتان نبخشد و هر خبری را قرار گاهی است .

پایان خطبه .[1]

- منابع خطابه حضرت زهرا سلام الله علیها

 خطابه حضرت زهرا سلام الله علیها با اسناد زیادى نقل شده که بسیارى از آنها به دست ما نرسیده و یا اگر رسیده متن کامل خطبه را همراه نداشته و فقط قسمتهایى از آن را نقل کرده است . اسنادى که تاکنون به دست ما رسیده و خطبه کامل حضرت را براى ما نقل کرده باشد 22 سند است که ذیلا بعنوان پشتوانه متن آماده شده خطبه عینا ذکر مى شود.

 این اسناد از 17 منبع به شرح زیر استخراج شده است :

. 1- دلائل الامه ، ابوجعفر محمد بن جریر طبرى امامى از علماى قرن پنجم ، چاپ قم ، موسسه بعثت ، 1413: ص 109 - 1291-

2. الاحتجاج ، ابومنصور احمد طبرسى متوفاى 548 چاپ قم ،: ج 1 ص ‍ 131 - 146.

3. کشف الغمه فى معرفه الائمه علیه السلام ، ابوالحسن على بن عیسى اربلى متوفاى 693، چاپ بیروت ، دار الکتاب الاسلامى ، ج 2 ص 105 - 120.

4. شرح نهج البلاغه ، ابن میثم بحرانى متوفاى 679، چاپ بیروت ، 1401، دار العالم الاسلامى : ج 5 ص 105.

5. الشافى فى الامامه ، سید مرتضى علیم الهدى متوفاى 436، چاپ تهران ، موسسه الصادق ، 1410: ج 4 ص 69 - 78.

6. شرح الاخبار فى فضائل الائمه الاطهار علیه السلام ، قاضى نعمان مغربى متوفاى 363، چاپ قم ، جامعه مدرسین : ج 3 ص 34 - 40.

7. الطرائف ، سید رضى الدین على بن طاووس متوفاى 664، چاپ قم ، 1400: ص 263 - 266.

8. الدر النظیم فى مناقب الائمه اللهامیم ، جمال الدین یوسف بن حاتم شمامى از علماى قرن هفتم ، چاپ قم ، جامعه مدرسین 1420: ص 465 - 483.

9. الکتاب المبین ، محمد بن عبدالنبى نیشابورى متوفاى 1232، نسخه خطى کتابخانه آیه الله مرعشى قم ، شماره 1875، ص 190.

10. انوار الیقین فى امامه امیرالمؤ منین علیه السلام ، حسین بن بدرالدین حسنى یمنى متوفاى 670، نسخه خطى کتابخانه مرکز الابحاث العقائده فم : ص 27، 276 - 287.

11. منال الطالب فى شرح طوال الغرائب ، مبارک بن محمد بن اثیر متوفاى 606، چاپ مکه ، جامعه ام القرى ، 1399، ص 501 - 507، 528 - 529.

12. شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحدید المتوفى 656، چاپ مصر، دار احیاء الکتب العربیه ، ج 16 ص 211 - 215، ص 223 - 234.

13. التذکره الحمدونیه ، ابن حمدون محمد بن حسن متوفاى 562، چاپ بیروت ، دار صار، 1996، ج 6 ص 255 - 259 ح 628.

14. نثر الدار، ابوسعد منصور آبى متوفاى 421، چاپ مصر، الهیئه المصریه العامه الکتاب : ج 4 ص 8 -15.

15. بلاغات النساء ابن طیفور احمد بن ابى طاهر متوفاى 280، چاپ قم ، انتشارات بصیرتى : ص 12، 14.

16. الفاضل فى صفه الادب الکامل ، ابوالطیب محمد بن احمد وشاء متوفاى 325، چاپ بیروت ، 1411، دار الغرب العربى ، ص 210 - 213.

17. نسخه علامه قزوینى ، که در کتاب فدک ص 145 آورده و ویژگى خاصش را مقابله آن توسط چند نفر از علماى نسخه شناس بیان نموده است .

لازم به تذکر است که سه منبع زیر نیز قسمتهایى از خطبه را نقل کرده اند:

1. معانى الاخبار، شیخ صدوق متوفاى 381، چاپ قم ، مکتبه الداورى : ج 2 ص 295 - 296، ج 1 ص 384 - 385.

2. امالى طوسى ، شیخ طوسى متوفاى 460، چاپ قم ، مکتبه المفید: ص ‍ 384.

3. نسخه علامه مجلسى ، که در بحارالانوار: ج 29 ص 311 آورده و مى گوید:

در حاشیه نسخه قدیمى از کتاب کشف الغمه یافتم که نوشته بود: به خط سید مرتضى یافتم که ... و بعد قسمتى از خطبه را نقل مى کند. این نسخه هم اکنون در کتابخانه آستان قدس رضوى به شماره 1081 موجود است .

 - اسناد خطابه حضرت زهرا سلام الله علیها

 اسناد خطابه حضرت زهرا سلام الله علیها در مسجد با 22 سند نقل شده که تفصیل آن چنین است :

 - روایت حضرت زینب کبرى سلام الله علیها    

1. قال ابو جعفر بن جریر الطبرى فى دلائل الامامه اخبرنى ابوالحسین محمد بن هارون بن موسى التلعکبرى ، قال حدثنا ابى ، قال : حدثنا ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید الهمدانى ، فقال : حدثنى محمد بن المفضل بن ابراهیم بن المفضل بن قیس الاشعرى ، قال : حدثنا على بن حسان ، عن عمه عبدالرحمن بن کثیر، عن ابى عبدالله جعفر بن محمد، عن ابیه ، عن جده على بن الحسین علیه السلام ، عن عمه زینب بنت امیرالمؤ منین علیه السلام .

 2. قال الطبرى ایضا فى دلائل الامه : قال العباس : حدثنا محمد بن المفضل بن ابراهیم الاشعرى ، قال : حدثنى ابى ، قال : حدثنا احمد بن محمد بن عمرو بن عثمان الجعفى ، قال حدثنى ابى ، عن جعفر بن محمد علیه السلام ، عن ابیه ، عن جده على بن الحسین علیه السلام ، عن عمته زینب بنت امیرالمؤ منین علیه السلام و غیر واحد.

 3. قال الطبرى ایضا فى دلائل الامامه : حدثنى القاضى ابو اسحاق ابراهیم بن مخلد بن جعفر بن سهل بن حمران الدقاق ، قال : حدثنى ام الفضل خدیجه بنت محمد بن احمد بن ابى الثلج ، قال : حدثنا ابوعبدالله محمد بن احمد الصفوانى ، قال : حدثنا ابواحمد عبدالعزیز بن یحیى الجلودى البصرى ، قال : حدثنا محمد بن زکریا، قال : حدثنا جعفر بن عماره الکندى ، قال : حدثنى ابى ، عن الحسن بن صالح بن حى ، قال : حدثنى رجلان من بنى هاشم ، عن زینب بنت على علیه السلام .

 4. قال ابن ابى الحدید فى شرحه على نهج البلاغه : قال ابوبکر احمد بن عبدالعزیز الجوهرى : حدثنا محمد بن زکریا، قال : حدثنا جعفر بن محمد بن عماره الکندى ، قال : حدثنى ابى ، عن الحسین بن صالح بن حى ، قال : حدثنى رجلان من بنى هاشم ، عن زینب بنت على علیه السلام .

 5. قال الحسن بن بدرالدین محمد الحسنى الیمنى فى انوار الیقین : حدثنا ابوزرعه احمد بن محمد بن موسى الفارسى ، قال : حدثنا القاسم بن محمد بن صعب الکوفى ، قال : حدثنى ابى ، قال : حدثنى یحیى بن الحسین بن زید بن على ، عن ابیه ، عن جده ، عن عمته زینب بنت على علیه السلام .

 6. قال احمد بن ابى طاهر ابن طیفور فى بلاغات النساء حدثنى جعفر بن محمد رجل من اهل دیار مصر - لقیته بالراقفه - قال : اخبرنا جعفر الاحمر، عن زید بن على بن الحسین علیه السلام ، عن عمته زینب علیه السلام .

 7. قال جمال الدین یوسف بن حاتم الشامى فى الدر النظیم : روى عبدالله بن على بن ابى طالب علیه السلام.

- روایت امام حسین علیه السلام 

 8. قال ابوجعفر الطبرى فى دلائل الامامه : حدثنا العباس بن بکار، قال : حدثنا حرب بن میون ، عن زید بن على ، آبائه علیه السلام ، و هو ینهى الى الحسین علیه السلام .

9. قال ابن طیفور فى بلاعات النساء عن ابى الحسین زید بن على بن الحسین علیه السلام ، قال : حدثنیه ابى ، عن جدى الحسین علیه السلام .

 - روایت امام باقر علیه السلام 

 10. قال ابوجعفر الطبرى فى دلائل الامه قال الصفوانى : حدثنى ابى عن عثمان قال : حدثنا نائل بن نجیح، عن عمرو بن شمر، عن جابر الجعفى ، عن ابى جعفر محمد بن على الباقر علیه السلام .

 11. قال ابن ابى الحدید فى شرح نهج البلاغه : قال ابوبکر احمد بن عبدالعزیز الجوهرى : حدثنى عثمان بن عمران العجیفى ، عن نائل بن نجیح ، عن عمرو بن شمر، عن جابر الجعفى ، عن ابى جعفر محمد بن على علیه السلام .

 12. قال ابن ابى الحدید فى شرح نهج البلاغه : قال ابوبکر احمد بن عبدالعزیز الجوهرى : حدثنى محمد بن زکریا، قال : حدثنى جعفر بن عماره قال : حدثنى ابى ، عن الحسین بن صالح بن حى : قال : جعفر بن محمد بن على بن الحسین علیه السلام ، عن ابیه جعفر محمد بن على علیه السلام .

 - روایت ابن عباس 

13. قال ابوجعفر الطبرى فى دلائل الامامه حدثنا ابوالمفضل محمد بن عبدالله بن المطلب الشیبانى ، قال : حدثنا ابوالعباس احمد بن محمد (بن احمد) بن سعید الهمدانى ، قال : حدثنا احمد بن محمد بن ابى نصر البزنطى ، عن السکونى ، عن ابان بن عثمان الاحمر، عن ابان بن اغلب الربعى ، عن عکرمه عن ابن عباس.

 - روایت عبدالله بن حسن بن حسین 

 14. قال ابوجعفر الطبرى فى دلائل الامامه قال الصفوانى : حدثنى محمد بن محمد بن یزید مولى بنى هاشم ، قال حدثنى عبدالله بن محمد بن سلیمان عن عبدالله بن الحسن بن الحسن ، عن جماعه من اهله .

 15. قال ابن طیفور فى بلاغات النساء قد حدث به الحسین بن علوان ، عن عطیه العوفى ، انه سمع عبدالله بن الحسن یذکره ، عن ابیه .

 16. قال ابن ابى الحدید فى شرح النهج : قال ابوبکر احمد بن عبدالعزیز الجوهرى : حدثنى احمد بن محمد بن یزید، عن عبدالله بن محمد بن سلیمان ، عن ابیه ، عن عبدالله بن الحسن بن الحسن .

 - روایت عایشه 

 17. قال السید المرتضى فى الشافى اخبرنا ابو عبدالله (خ ل : ابوعبیدالله ) محمد بن عمران المرزبانى (و زاد فى خ ل : قال : حدثنى محمد بن احمد الکاتب )، قال : حدثنا احمد بن عبید بن ناصح النحوى ، قال : حدثنى الزیادى ، قال ، حدثنا الشرقى بن القطامى ، عن محمد بن اسحاق ، قال : حدثنا صالح بن کیسان ، عن عروه بن الزبیر، عن عائشه .

18. قال السید ابن طاووس فى الطرائف و الشیخ محمد النیشابورى فى الکتاب المبین : ذکر الشیخ اسعد بن سقروه (خ ل : سعید بن سقر) فى کتاب الفائق عن الاربعین عن الشیخ ابى بکر احمد بن موسى بن مردودیه الاصفهانى فى کتاب المناقب ، قال : اخبرنا اسحاق بن عبدالله بن ابراهیم ، قال : حدثنا احمد بن عبید بن ناصح النحوى : قال : حدثنى الزیادى محمد بن زیاد، قال : حدثنا شرقى بن قطامى ، عن صالح بن کیسان، عن الزهرى ، عن عروه عن عائشه .

 - روایت ابوهشام محمد

 19. قال ابوجعفر فى دلائل الامه : قال الصفوانى : حدثنا عبدالله بن الضحاک : قال : حدثنا هشام بن محمد، عن ابیه .

 - روایت عوانه 

20. قال ابوجعفر الطبرى فى دلائل الامه : قال الصفوانى : حدثنا عبدالله بن الضحاک ، قال : حدثنا هشام بن محمد، عن عوانه .                           

  روایت ابن عایشه 

 21. قال السید المرتضى فى الشافى قال المرزبانى : حدثنا ابوبکر احمد بن محمد المکى ، قال : حدثنا ابوالعیناء محمد بن القاسم الیمانى ، قال : حدثنا ابن عائشه .

22. قال ابوجعفر الطبرى فى دلائل الامامه : قال الصفوانى : حدثنا ابن عائشه .

همچنین سخنان حضرت زهرا سلام الله علیها خطاب به زنان مهاجر و انصار که بعد از خطبه به عیادت آمده بودند با 8 سند نقل شده که تفصیل آن چنین است :

 - روایت امیرالمؤ منین علیه السلام 

1. قال الصدوق فى معانى الاخبار: حدثنا بهذا الحدیث ابوالحسن على بن محمد بن الحسن المعروف با بن مقبره القزوینى ، قال : اخبرنا ابوعبیدالله جعفر بن محمد بن حسن بن جعفر بن حسن بن حسن بن على بن ابى طالب علیه السلام ، قال : حدثنى محمد بن على الهاشمى ، قال : حدثنا عیسى بن عبدالله بن محمد بن عمر بن على بن ابى طالب علیه السلام ، قال : حدثنى ابى ، عن ابیه ، عن جده ، عن على بن ابى طالب علیه السلام .

 2. قال ابومحمد الحسن بن محمد الیمنى فى انوار الیقین : روى السید ابوالعباس الحسنى قال : حدثنا محمد بن شهاب الکوفى ، عن عبدالرحیم ، عن محمد بن على الهاشمى ، عن عیسى بن عبدالله ، عن ابیه ، عن جده ، عن على علیه السلام .

 - روایت امام زین العابدین علیه السلام 

3. قال ابوجعفر محمد بن حریر الطبرى فى دلائل الامامه حدثنى ابولامفضل محمد بن عبدالله قال : حدثنا ابوالعباس احمد بن احمد بن سعید الهمدانى ، قال حدثنى محمد بن المفضل بن ابراهیم بن المفضل بن قیس الاشعرى ، قال : حدثنا على بن حسان ، عن عمه عبدالرحمن بن کثیر عن ابى عبدالله جعفر بن محمد علیه السلام ، عن ابیه ، عن جده على بن الحسین علیه السلام .

 - روایت فاطمه بنت الحسین علیه السلام 

 4. قال ابوجعفر الطبرى فى دلائل الامامه حدثنى ابواسحاق ابراهیم بن مخلد بن جعفر الباقرحى ، قال حدثتنى ام الفضل خدیجه بنت ابى بکر محمد بن احمد بن ابى الثلج ، قالت : حدثنا ابوعبدالله محمد بن احمد الصفوانى ، قال : حدثنا ابواحمد عبدالعزیز بن یحیى الجلودى ، قال : حدثنى محمد بن زکریا، قال : حدثنا محمد بن عبدالرحمن المهلبى ، قال : حدثنا عبدالله بن محمد بن سلیمان المدائنى ، قال حدثنى ابى ، عن عبدالله بن الحسن ، عن امه فاطمه بنت الحسین علیه السلام .

 5. قال الصدوق فى معانى الاخبار حدثنا احمد بن الحسن القطان ، قال : حدثنا عبدالرحمن بن محمد الحسینى ، قال : حدثنا ابوالطیب محمد بن الحسین بن حمید الخمى ، قال : حدثنا ابوعبدالله محمد بن زکریا، قال : حدثنا محمد بن عبدالرحمن المهلبى ، قال : حدثنا عبدالله بن محمد بن سلیمان ، عن ابیه ، عن عبدالله بن الحسن عن امه فاطمه بنت الحسین علیه السلام .

6. قال على بن عیسى الاریلى فى کشف الغمه و ابن ابى الحدید فى شرحه على نهج البلاغه : قال ابوبکر احمد بن عبدالعزیز الجوهرى:حدثنا محمد بن زکریا، قال:حدثنا محمد بن عبدالرحمن المهلبى، عن عبدالله بن حماد بن سلیمان ، عن ابیه ، عن عبدالله بن حسن بن حسین ، عن امه فاطمه بنت الحسین علیه السلام .

- روایت ابن عباس 

7. قال الشیخ الطوسى فى الامالى : قال اخبرنا الحفار، قال : حدثنا اسماعیل بن على الدعبلى ، قال : حدثنا احمد بن على الخزاز - ببغداد بالکرخ بدار کعب - قال : حدثنا ابوسهل الدقاق ، قال : حدثنا عبدالرزاق (خ ل بن عبدالرزاق ) قال الدعبلى : حدثنا ابو یعقوب اسحاق بن ابراهیم الدبرى -بصنعاء الیمن فى سنه ثلاث و ثمانین و مائین - قال : حدثنا عبدالرزاق ، قال : اخبر نا نعمر، عن الزهرى ، عن عبید الله بن عبدالله بن عتبه بن مسعود، عن ابن عباس .

- روایت عطیه عوفى 

8. قال ابن طیفور فى بلاغات النساء حدثنى هارون مسلم بن سعدان ، عن الحسن بن علوان ، عن عطیه العوفى

- علت اصلی غصب فدک از فاطمه(ع) و علی(ع)

با توجه به وحشتی که ابوبکر وعمر از یاران و پیروان حضرت علی(ع) داشتند ، گمان کردند که اگر فدک در اختیار علی(ع) و فاطمه(ع) بماند آنها خواهند توانست با استفاده از درآمد قابل توجه آن بمرور افرادی از بنی هاشم وسایرین را بدور خود جمع آوری نموده کم کم ،برای خلافت آنها ایجاد مشکل کرده و یا حتی بتوانند خلافت غصبی را که همه مردم از آن آگاه بودن را از دست آنها خارج کنند .

از این رو با طرح یک نقشه وجعل یک حدیث از پیامبر(ص) نهایت تلاش خود را بکار بردند تا فدک تنها دارائی خانواده پیامبر(ص) را از دست آنها خارج کنند ، و به زعم خودشان آنها را از لحاض اقتصادی تضعیف کنند.

اما آنها هرگز متوجه نشدند که علی علیه سلام هرگز حاضر به جنگ وخونریزی بین مسلمانان نبوده ونیست و اگر هم در ابتدا با بردن حضرت زهرا بدر خانه های مهاجر وانصار و یاد آوری بیعت آنها در غدیر خم ، قصدی جز اتمام حجت با آنها نداشت و او ازاین رهگذر می خواست به آنها بفهماند که فردای قیامت در مقابل سئوال پروردگار که از آنها خواهد پرسید چرا علی(ع) را یاری نکردید نگویند او از ما یاری نخواست و گرنه ما آماده هرگونه کمک به وی بودیم .

و دلیل دیگر عدم خواست علی(ع) به خون ریزی و جنگ بین مسلمانان . آن پاسخی بود که در ملاقات با ابوسفیان به وی داد .

ابوسفیان که از امکانات بسیار خوبی برخوردار بود براحتی می توانست با استفاده از مشروعیت حق علی(ع) در خلافت بر روی ابوبکر شمشیر کشیده وی را از خلافت عزل کند وعلی را جانشین او گرداند . اما با این عمل ابوسفیان خود را در خلافت شریک می پنداشت وانتظار سهمی بزرگ از خلافت برای خود و فرزندانش می ماند .

اما علی با هوشیاری جلوی هر نوع خونریزی را گرفت و با صبر جمیل خود حقانیت خود را  در طول زمان به همگان اثبات کرد .

- اشک دختر در فراق پدر

از آن روز به بعد حضرت فاطمه زهرا تنها یادگار رسول الله بشدت غصه دار و محزون ورنجور شد ، او روزها به قبرستان بقیع می رفت و در گوشه ائی که یک تک نهال سایه گسترده بود ، به عزاداری پدر بزرگوارش مشغول می شد ، ومدام در فراق دوری ایشان اشک ماتم می ریخت و ناله می زد ، او در فراق پدر و مادر خویش وظلم زیادی که در حق او و همسرش شده بود اشک سوزان بر چهره تابناک خویش می ریخت .

ایشان بر اثر نامردمی امت بی وفا دل شکسته بود ، دیگر هیچ دلبستگی به این دنیا نداشت و هر روز ضعیف تر از روز قبل می شد .

این بانوی بزرگوار علاوه بر روزها که در قبرستان بقیع برای غصه هایش اشک ماتم
می ریخت ، شبها نیز در حیاط منزل خود اشک های همچون مروارید خویش را به دامان می ریخت ، وفرزندان کوچک این بانوی بی همتا از غم مادر غصه دار بودن و خلاصه روزهای سختی برای اهل بیت پیامبر (ص) وعلی(ع) در جریان بود .

بالا خره صدای گریه شبانه روزی حضرت زهرا باعث شد تا آرامش دنیا طلبان و بیعت شکنان که پیمان خود را با علی(ع) از یاد برده بودند ، برهم خورد ، وآنها هم برای حل مشکل دست به دامان زنان خویش شدند ، و آنها را راهی خانه وحی ورسالت نمودند .

زنان به نزد علی(ع) آمدند و عرض کردند یاعلی صدای گریه فاطمه ما را آزار می دهد ، اگر نمی تواند که کمتر گریه کند لا اقل در یکی از دو وقت شب ویا روز عزاداری کند تا ما هم آسایش داشته باشیم . !

زهی خیال باطل که از این پس رنگ آرامش وآسایش را بخود ببینید ، بزودی سپاهیان دشمن بر شما خواهند تاخت وسزای پیمان شکنی خود را خواهید پرداخت .

البته این سخنان در خاطر علی(ع) شاید گذشت اما ایشان با پذیرفتن خواسته زنان مدینه موضوع را به اطلاع حضرت زهرا رساندند ، واین بانوی شریف از گریه شبانه در منزل که بیشتر موجب آزار همسایگان بود دست برداشت و تنها رفتن به قبرستان بقیع آنهم در روز اکتفا کردند . و روزها بخاطر فرار از گرمای کشنده عربستان به زیر سایه آن تک درخت پناه می بردند و در آنجا به عزاداری مشغول می شدند .

ایشان روبه حرم پاک پیامبر می نشست و از سوز دل شکایت امت را به رسول الله می برد و اشکهای سوزان از چشمان کم فروغ به جگر سوخته می ریختند و روزهای کوتاه باقی مانده عمر خویش را به این کار می گذراندن .

اما ظلم و آزار رساندن به اهل بیت پیامبر (ص) گویا تمامی نداشت و تازه آغاز شده بود، چرا که چند روز بعد عده ائی ناشناس شبانه به قبرستان بقیع رفتند و آن درخت کوچک را که سایه گستر فاطمه (ع) در زیر آفتاب سوزان مدینه بودرا از ریشه در آوردند .

آری آنها چشم دیدن عزاداری فاطمه را هم نداشتند . و این اشکها همچون داغی جگرهای آنان را می سوخت وپاره می کرد . !

این کار نه تنها باعث منصرف شدن ایشان از کار خود نشد بلکه رنجی دیگر به رنجهای بی شمار آن بانو اضافه کرد ، زیرا از آن پس حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیه زیر آفتاب سوزان قبرستان بقیع ساعتها می نشستند و اشک ماتم سر می دادند .

- شهادت جانگداز حضرت فاطمه زهرا (ع)

متاسفانه پس از گذشت مدتی حال این بانوی شریف رو به وخامت نهاد ، وبه ناچار در بستر بیماری قرار گرفتند .

علی(ع) که خود اندوهگین ودلشکسته بود بار غم همسرش هم به آن اضافه شد ، و علی (ع) کار مراقبت و پرستاری از همسر دلبندش را بعهده گرفت و همچون پروانه بدور وجود نازنین حضرت زهرا می گردید ، اما جراحات وارده از حمله به منزلشان و اندوه های بی پایان ،  بمرور زمان این بانوی بزرگ وار را از پای در آورد و دیگر نتوانست دوری پدر را تحمل کند ، و تنها 70 روز پس از رحلت پیامبر(ص) در حالیکه کودکانش بگرد شمع وجودش اشک می ریختند از این جهان فانی زود گذر رخت بر بست و علی (ع) را با کوهی از مشکلات و دریائی از غمها تنها گذاشتند . !

در روز دقیق رحلت ایشان اختلاف نظر بسیار وجود دارد ، از همین رو امروز عاشقان ولایت و امامت ، یک ده را بعنوان ایام رحلت حضرت زهرا(ع) عزادار بوده دست به  سوگواری می زنند .

حضرت زهرا پس از خطبه زیبای خویش در مسجد پیامبر(ص) دیگر هرگز با ابوبکر و عمر سخن نگفت و حتی زمانی که در بستر بیماری بودندو آندو  بعیادت ایشان آمدند ، بهیچ وجه آنان را نپذیرفت و روی از آنان برگرداند و با آنها  تا پایان عمر سخن نگفت . و این حکایت از غم شدیدی می کند که بانو از این دو نفر بدل داشته اند .

ایشان چند روز قبل از شهادت علی (ع) را به بالین خویش طلبیدند و ضمن وصایائی به ایشان فرمودن : یا علی مرا شبانه غسل بده وکفن کن ودر دل سیاه شب مرا در نقطه ائی پنهان از همه بخاک بسپار و هرگز محل دفن مرا برای دیگران بازگو مکن .

در ضمن به ایشان وصیت فرمود با زنی بنام ام البنین ازدواج کن زیرا او فرزندان مرا دوست می دارد و از آنها بخوبی مراقبت می نماید .

این کل وصیت بزرگترین بانوی جهان از ابتدا تا انتها ست ایشان هیچ دارائی برای وصیت کردن نداشتند و از شدت غم حتی حاضر نبودند دیگران برسر مزار ایشان حاضر شوند و مرگ اورا وسیله توسعه طلبی سیاسی خود قرار دهند .

و این چنین بود که آخرین یادگار رسول عشق و محبت روی در نقاب خاک کشید و مظلومانه بر اثر صدمات ناشی از حمله عمر و یارانش به منزل ایشان به شهادت رسید و علی بازهم تنها تر شد و این بانوی شریف اولین شهید راه ولایت علی مرتضی گردید که در  ادامه چه شهدای عظیم الشان دیگری به فاطمه علیه سلام پیوستند ، که از آن جمله می توان به امام حسن مجتبی که با زهر جفا بشهادت رسیدن و امام حسین الشهید که با هفتاد و دو یار باوفایش به این شهدا پیوستند و این راه همچنان ادامه دارد و هر انسانی که در هر کجای جهان بخاطر عدالت مبارزه می کند وشهید می شود از همین گروه اند .

 



[1] - منابعی که این خطبه را در آنها آمده است بسیار زیادند که امکان ذکر همه آنها در اینجا وجود ندارد اما برای آسودگی خیال آندسته از خوانندگانی که ممکن است خدای ناکرده تردیدی در دل داشته باشند ؛ به بخشی از این منابع دراینجا اشاره می کنیم .

- فصل چهارم / بخش سوم واقعه غدیر خم یا انتصاب مقدس

Image result for ‫غدیرخم‬‎

- واقعه غدیر خم یا  انتصاب مقدس

کاروان آخرین حج پیامبر(ص) موسوم به حج الوداع ,  پس از پایان مراسم حج از مکه خارج شد . جمعیت عظیمی که مورخین تعداد آنها را تا یکصدو بیست هزار تن هم ضبط کرده اند همراه پیامبر(ص)  به محل جدائی کاروانها از یکدیگر رسیدند , محلی بنام غدیر خم .

در این نقطه که غدیر خم نامیده می شد کاروانهای مناطق مختلف عربستان از یکدیگر جداشده و هریک بسمت سرزمین خویش ادامه راه می دادند , در همین اثنا فرشته وحی بروجود مقدس پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) نازل شد , اصحاب دیدند که چهره مبارک رسول الله (ص) تغییر کرد و این آیه از دهان مبارک شان خارج شد . آیه 67 از سوره مبارکه الماعده :

۞ یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ ۖ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ [٥:٦٧]

اى پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنى پیامش را نرسانده‌اى. و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‌دارد. آرى، خدا گروه کافران را هدایت نمى‌کند.

 خلاصه ترجمه :

ای رسول ما  , آنچه که از طرف پروردگارت برتو نازل شده است را کاملا به اطلاع مردم برسان و اگر اینکار را   انجام ندهی ,  رسالت  خود و خداوند را انجام نداده ائی , ! و البته  خداوند تورا از خطرات احتمالی مردم  حفظ می کند    و خداوند جمعیت کافران لجوج را هدایت نمی کند .

با شنیدن این آیه همه اصحاب به دور پیامبر(ص) حلقه زدند و از ایشان اصل خبر را جویا شدند که این کدام خبر است که تاکنون بر ما ابلاغ نکرده ائید و از صدمه چه کسانی بیم دارید , که خداوند به ابلاغ آن مجددا دستور داده و چه کس یا کسانی مانع ابلاغ این پیام هستند ,  که پروردگار دانا و توانا شما را از آزار آنان حفظ خواهد کرد , ای رسول خدا  این گروه چه کسانی هستند .

در این همین زمان  پیامبراکرم (ص) که  امین وحی هستند ,  دستور فرمود تا به کاروانهای مختلف که در صدد جدائی از قافله اصلی بودند فرمان توقف و بازگشت بدهند و همه در محل غدیر خم مجتمع شوند و همچنین فرمان دادند تا از جهاز شتران منبری برای ایشان برپاکنند .

اصحاب بلافاصله در صدد اجرای فرامین رسول الله (ص) بر آمده , حرکت کردند  و دستور توقف همه کاروانها و اجتماع آنها را در همین محل غدیر خم به اطلاع همه رساندند .

اما این آیه حاوی چه پیامی از سوی پرودرگار عالمیان است که عدم ابلاغ آن کل رسالت 23 ساله پیامبر (ص) را تحت شعاع خود قرار خواهد داد .؟ 

 Image result for ‫غدیرخم‬‎

-  توقف کاروانیان و اعلام پیام مهم خداوند

اکنون می خواهیم بدانیم این چه خبریست که قبلا به رسول الله ابلاغ شده وایشان از اعلام آن خودداری کرده اند واین امر مهم را به بعد موکول کرده اند و اینک خداوند باری تعالی به ایشان دستور می دهد تا هرچه زودتر آن را به جمعیت عظیم مسلمین ابلاغ کنند و در صورتی که این کار را انجام ندهند کل رسالت 23 ساله ایشان با آن همه رنج و سختی باطل خواهد شد و ناقص خواهد ماند .

با توجه به اینکه آیات قرآن کلام عمیق و نافذ ,  قادر متعال و هستی بخش جهانیان است ,  پس هر واژه و هر کلمه آن سرشار از مفاهیم و آموزه های ارزشمند است و اکنون با بررسی عمیق این آیه البته در حد دانش اندک خود  به  برخی از این نکات مهم اشاره خواهیم کرد  , در حقیقت متن  تشریحی آیه چنین است :

-  بند اول  :  (ای رسول ما آنچه ار طرف پروردگارت برتو نازل شده است ) در اینجا متوجه می شویم که این خبر قبلا به رسول الله در طول سفر حج ابلاغ شده , زیرا فعل جمله به زمان گذشته اشاره دارد .  ] (  أُنزِلَ إِلَیْکَ  )  نازل شده [

 

 - بند دوم  : ودر ادامه می فرماید :  ( کاملا به مردم برسان ) یعنی این خبر را بصورت خلاصه ابلاغ نکن بلکه خبر را باتمامی جزئیات آن برای مسلمین قرائت کن .

 

- بند سوم : ودر ادامه می فرماید : ( اگر اینکار را نکنی رسالت خداوند را انجام نداده ائی ) بسیار بسیار جای تعجب است که پیامبر(ص)  در طول 23 ساله خویش ، هزاران خبر مهم و عادی را از قبیل سوره مبارکه توحید . آیات فرائض دینی مانند نماز وروزه و خمس و زکات و حج و جهاد را به مردم ابلاغ کرده که هریک به نوبه خویش از اهمیت زیادی برخوردار است و در ابلاغ هیچ یک از آنها پروردگار چنین شرطی را جهت ابلاغ قائل نشده اند ، در صورتیکه عدم ابلاغ هریک از این ها یا سایر احکام مانند محرمات مستقیما به شریعت اسلام بستگی دارد و حذف هر کدام از آنها به دین مردم صدمات زیادی وارد می کرده لیکن اهمیت این خبر بحدیست که کل رسالت پیامبر(ص)  را ممکن است به مخاطره اندازد و کل زحمات بیست و سه ساله ایشان را بر باددهد . پس این خبر باید از ارزش زیادی برخوردار باشد اهمیتی که از همه آیات قرآن بیشتر است چرا که برابر کل رسالت پیامبر(ص)  قلمداد شده است .

 

- بند چهارم  :  در ادامه می فرماید : (خداوند تورا از خطرات احتمالی مردم نگاه می دارد و خداوند جمعیت کافران جمعیت لجوج را هدایت نمی کند ) .

دراینجا نکته مهم دیگری از معنای آیه آشکار می شود و آن نکته این است که خبر مذکور ممکن است جان پیامبر(ص)  را بخطر اندازد و این خطر بحدی جدیست (و از جانب مردم است ) (   وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ   ) است نه کافران و نه مشرکان ونه پیروان مذاهب دیگر) که خداوند می فرماید: ( من تورا از این خطر کفار یا مشرکین حفظ خواهم کرد) و در انتهای آیه می فرماید : (خداوند جمعیت کافران لجوج را هدایت نمی کند) در اینجا نکته مهم دیگری آشکار می شود و آن مخالفت کافران لجوج  یا برخی از مردم که در کسوت مسلمانان همراه پیامبر (ص) هستند با متن این خبر است  , و همین گروهند که با اعلام آشکار و عمومی این خبر مخالفت خواهند کرد و ممکن است جان عزیز پیامبر(ص) را به مخاطره اندازند و در مخالفت با این خبر کار را به جنگ بکشانند .

 Image result for ‫غدیرخم‬‎

پس در حقیقت این پیام و محتوای آن  بقدری از اهمیت برخوردار است که ...... :

1- در آخرین روزهای حیات رسول الله (ص) ابلاغ شده است

2- در جریان یک همایش عمومی حجاج که از بیت الله الحرام باز می گشتند نازل شده.

 3-خبر بحدی اهمیت دارد که پیامبر به کل کاروان ها فرمان توقف و بازگشت 
می دهند.

 4-  این خبر قبلا به پیامبر(ص) وحی شده لیکن آن جناب بنابر مصلحت ومخالفت 
عده ائی ، ابلاغ آن را به تاخیر انداخته اند .

5- این خبر با کل رسالت پیامبر رابطه مستقیم دارد و در صورت عدم ابلاغ آن کل رسالت پیامبر(ص) به مخاطره خواهد افتاد .

 لازم بذکر است هیچ آیه ایی از آیات قرآن مجید در طول 23  سال نزول  وحی (اتصال آسمان بزمین از طریق وحی حضرت رب العالمین )  بر پیامبر مکرم اسلام (ص)  به اینصورت اعلام نگردیده است .

اکنون می خواهیم تا با مقایسه و طبقه بندی آیات  قرآنی با یکدیگر , اندکی از مفهوم  این مهم خبر آگاهی یا بیم .

- طبقه بندی آیات قرآن مجید   

در حقیقت دانشمندان علوم قرآنی ,کل آیات قرآن مجید را  به 4 بخش و یا گروه اصلی تقسیم می کنند .

این چهار گروه عبارتند از :

1- آیات مربوط به اخبار و تاریخ سایر انیباء علیه سلام  از حضرت  آدم تا جناب عیسی مسیح علیه سلام و اقوام آنها مانند قوم نوح و قوم ثمودو قوم عاد و قوم بنی اسرائیل و اهل کتاب و مسیحیان.

2- آیات مربوط به اخبار جهان غیب  و پس از مرگ وکیفیت آنها ، از آلام دوزخ و برزخ گرفته تا نعمات بی نظیر بهشت ، جنت و فردوس .

3- آیات مربوط به بحث های علمی و حکمی ,  مانند فرمان تفکر در آیات و نشانه های خلقت و خالق بی همتای دانا و آثار وجودی آنها .

4- آیات و اخبار مربوط به احکام دین و شریعت حقه اسلام ، مانند فرمان پروردگار به پرهیز از انجام محرمات و انجام واجبات مانند احکام دینی و فقهی ، اعم از : نماز وروزه وخمس و زکات وجهاد و سایر واجبات ومستحبات و منکرات ومنع بت پرستی وشرک وآثار آن .

حال از شما خواننده عزیز می پرسیم کدام یک از این آیات می تواند محتوای خبر مذکور باشد که عدم ابلاغ آن توسط پیامبر ممکن است نتایج ذیل را به همراه داشته باشد :

1- اولا در صورت عدم ابلاغ آن کل رسالت پیامبر(ص) ممکن است نابود شود .

 

2- دوما لازم است در حضور همه ابلاغ شود در صورتی که هیچ یک از آیات قرآن مجید بدین صورت ابلاغ نشده و به مرور زمان  مردم از آن باخبر شده اند .    

 

3- سوما در صورت ابلاغ آن ممکن است عده ای به مخالفت آن برخیزند آن هم زمانی که سیطره اسلام در سراسر عربستان گسترده شده است ، و هیچ کس را یارای مخالفت با فرامین رسول الله نیست .

 

4- چهارم در صورت ابلاغ آن ممکن است جان پیامبر(ص)  در معرض خطر قرار بگیرد .

 

مثلا اگر فرمان الهی مربوط به انجام حج باشد که قبلا در طول مراسم گفته وبه آنها عمل شد , و اگر نهی از خوردن ربا باشد و احکام مربوط به شریعت و واجبات ومستحبات ,  باز دلیلی برای مخالفت برای آن متصور نیست . ویا چرا باید پیامبر(ص) خبری را که مثلا مربوط به احوال امم گذشته باشد را از روی مصلحت به تاخیر اندازد و یا مخالفت  عده ائی را برانگیزد ؟

در حقیقت این خبر باتوجه به زمان آن که در اواخر عمر شریف پیامبر (ص) به ایشان ابلاغ می شود نمی تواند یک خبر عادی باشد و شواهد وقرائن به ما نشان می دهد این خبر باید بسیار خبر مهم و تاثیر گذاری باشد .

با توجه به جمعیت عظیم حجاج که غرق در روحانیت و معنویت بودند چرا که از حج همراه پیامبر(ص)  بازمی گشتند و بکلی پاک ومنزه از هرگونه شرک وخود پرستی بودند .

 با توجه به مرورآیات قرآن مجید دریافتیم که هیچ خبری با این کیفیت در طول 23 سال نازل نشده است .

 پیامی که قبلا بر پیامبر(ص)  نازل شده و ایشان  بنا به مصلحت ,  ابلاغ آن  را  به تاخیر انداخته اند ,  اما فرمان الهی  اینبار با چنان تاکیدی رسیده که دیگر درنگ در ابلاغ آن جایز نیست .

 

- معنای  شان نزول در آیات قرآن چیست ؟

در حقیقت بسیاری از آیات قرآن مجید دارای شان نزولی هستند . یعنی بنا به موقعیت مکانی و یا زمانی ، و اعمالی که از طرف  شخص پیامبر(ص)  و یا اصحاب صورت می پذیرفته  و یا سئوالی در بین امت مطرح بوده , خداوند بزرگ به منظور پاسخ گویی و یا روشن ساختن آن ابهام , آیاتی در آن موضوع نازل می فرموده اند   .

اینک جهت آشکار شدن بهتربه  نمونه هایی چند از همین موضوع اشاره می کنیم .

1- آیات سوره مبارکه هل اتی در باره فداکاری حضرت علی(ع) و همسر و فرزندانش ، هنگام بخشیدن افطار خویش به فقیر و اسیر و یتیم نازل شد .

2- آیات مربوط به آغاز جهاد در جنگ بدر و یا بیان مسائل و مشکلات سایر جنگها مانند ,  احد ، حنین ، خیبر ، صلح حدیبیه و یا فتح مکه , که  بنوبه خود و در جای خود به هریک از آنها پرداختیم .

3- آیه درباره حضرت علی(ع) هنگام بخشیدن انگشتر خویش به سائل در حال رکوع و صدها آیه دیگر که همگی شان نزول داشته اند .قبلا ذکر شد .

4- آیات احکام الزام  دادن صدقه برای صحبت های خصوصی با پیامبر (ص) در جمع , و منسوخ کردن آن حکم در پایان همان روز .

5- آیات سوره توبه , یا برائت از مشرکین مکه و یا آیات مباهله با مسیحیان نجران و دها مورد دیگر  که قبلا به برخی از آنها اشاره کردیم .

 پس اکنون  ما از شما خوانندگان عزیز سئوال می کنیم که شان نزول و علت وحی این آیه  بخصوص در قرآن چیست ؟

فراموش نکنیم که قرآنی که امروز در دست ماست بر اساس ترتیب  نزول مرتب نشده است و تنها بر اساس طول سوره ها یعنی از  بزرگترین سوره مبارکه به کوچکترین سوره مبارکه مرتب شده است و ممکن است گاهی دو سوره و یا دو آیه پشت سر هم نازل شده باشند اما در قرآن فعلی پشت سرهم قرار نگرفته باشند و این اتفاق بسیار زیاد روی داده است و هیچ کس نمی توتند ادعا کند که این ترتیب آیات صددرصد مطابق نزول آنها بوده است . ! ! !

بنا براین نتیجه می گیریم ممکن است آیات آیه 67 از سوره مبارکه الماعده :

۞ یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ ۖ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ [٥:٦٧]

اى پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنى پیامش را نرسانده‌اى. و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‌دارد. آرى، خدا گروه کافران را هدایت نمى‌کند.

 

و آیه سوره مبارکه الماعده آیه 3

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِکُمْ فِسْقٌ ۗ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ [٥:٣]

بر شما حرام شده است: مردار، و خون، و گوشت خوک، و آنچه به نام غیر خدا کشته شده باشد، و [حیوان حلال گوشت‌] خفه شده، و به چوب مرده، و از بلندى افتاده، و به ضرب شاخ مرده، و آنچه درنده از آن خورده باشد -مگر آنچه را [که زنده دریافته و خود] سر ببرید- و [همچنین‌] آنچه براى بتان سربریده شده، و [نیز] قسمت کردن شما [چیزى را] به وسیله تیرهاى قرعه؛ این [کارها همه‌] نافرمانىِ [خدا]ست. امروز کسانى که کافر شده‌اند، از [کارشکنى در] دین شما نومید گردیده‌اند. پس، از ایشان مترسید و از من بترسید. امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‌] آیینى برگزیدم. و هر کس دچار گرسنگى شود، بى‌آنکه به گناه متمایل باشد [اگر از آنچه منع شده است بخورد]، بى تردید، خدا آمرزنده مهربان است.

 

الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا 

امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‌] آیینى برگزیدم.

 

بترتیب و بدون فاصله نازل شده باشند و در حقیقت آیه 3 از سوره مبارکه الماعده پس از ابلاغ پیام آیه 67 از سوره مبارکه الماعده  توسط پیامبر(ص) نازل شده باشد که بی دلیل هم نیست چرا که این قرآن فعلی حدود پانزده سال بعد از رحلت حضرت رسول(ص) از بین عموم مسلمین جمع آوری و تدوین شده است ، و فراموش نکنیم که  آیات قرآن همه بصورت پراکنده بر روی پوست و یا خشت ثبت می شده و هر شخصی بخشی از آن را در اختیار داشته است و این کار جمع آوری و فهرست بندی در زمان عثمان بن عفان خلیفه سوم صورت پذیرفت  , حدود پانزده سال پس از رحلت پیامبراکرم  (ص) و 38 سال از نزول اولین آیات در مکه و غار حرا .

 

اکنون باز گردیم به ادامه ماجرا:

 پس از فرمان پیامبر(ص) کاروان ها همه در محلی بنام غدیر خم گرد هم آمدند و با اشتیاق و تعجب از این فرمان منتظر شنیدن این پیام الهی از دهان مبارک رسول الله (ص) شدند

بدین ترتیب پیامبر(ص) زمانی که همه حجاج در گرمای سوزان نزدیک ظهر عربستان , اطراف ایشان جمع شدند به بالای منبری که از جهاز شتران آماده شده بود رفته و با تمام قدرت این پیام بسیار مهم الهی را چنین ابلاغ کردند .[1]

 

-  خطبه پیامبر اعظم (ص)  در پایان سفر حج الوداع  در محل غدیر خم

 و اثبات حقانیت رسول الله در ابلاغ کامل رسالتش بر خلق

 

 Image result for ‫غدیرخم‬‎

بسم الله الرحمن الرحیم

- بند اول بیان حمد وسپاس باری تعالی

حمدو سپاس بی حد پروردگاریرا که در وحدانیت برتر از همه و در تفرد ویکتائی نزدیکتر از همه در سلطنت با عظمت تر و دراحاطه بهمه موجودات عالم دانا تر و تواناتر است .

- او در اداره امور اجتماع بشر از همه قادر تر و در آفرینش خلایق مقتدر تر است .

- اوست که به بزرگی بوده و خواهد بود . ازلی و ابدیست . بزرگیست که زوال ندارد و ستوده ایست که محال ندارد  .

- او آفریننده  آسمانهائی است بلند وفرزانده ، او مدبری است گرداننده چرخ کارخانه وجود ، و منزه و مبری از هر اندیشه و تصور و خیال .

- او  گستراننده اجرام آسمان وزمین وفراخ کننده میدان جولان سیارات عالمین .

- او  آفریننده و حرکت دهندهی آسمان ها و زمین و فرشتگان و روح القدس است .

منزه ومقدس است آن پروردگاریکه ملائکه و کروبیان ملاء اعلی و روح القدس بفرمان او سیر وسلوک مینماید .

- اوخالقی است که افاضه فیوضاتش رشته ناگسستنی حیات موجودات است و چرخ برکاتش غیر ایستادنی است.

- اوست که از هرکس به انسان نزدیکتراست وهیچ کس بدیده سر اورا ندیده وهیچ خردمند انکار او نکرده  .

- او همه موجودات را می بیند و هیچ چشم سری او را نمی بیند مگر بدیده عقل وخرد .

- او بخشنده بردبار است وبا گذشت است او مدیر کل زندگی هربشر وهر موجود و جنبنده ایست که باران رحمتش همه جا رسیده وخوان نعمتش همه جا گسترده است .

- اوست که مارا بوقوف بر اسرار آفرینش منت نهاد ورازآفرینش را به تربیت شدگان مکتب خود آموخت .

- هیچ چیزی براو پنهان نیست وبر تمام ذرات عالم وجود و کون احاطه علمی وتسلط ونفوذ واراده دارد وبا احسان وسنت نعمت لباس هستی برهمه موجودات پوشانده است .

- او پروردگار یست که عدل ودادش در تمام موجودات وشئون حیاتی موجود است وحکومت دارد و چون جز او منتقی درعالم نیست به انتقام متمردین سرکش شتاب نمی فرماید .

- او ست به عجله مبادرت به پاداش وکیفر نمی کند وبرای مستحقین ولغزندگان عاصی بزودی عذاب نمی فرستد . شاید به باب انابه وتوبه توجه کنند .

- محققا او ابزارهای درونی واسرار اندرونی وپنهانی های نهفته وآشکار واقف وعالم است وهیچ اندیشه وعلمی از احاطه علمی او پوشیده و پنهان نیست, هیچ خفا ونهفته بر او مشتبه نمی گردد ، هر چیز در پیشگاه او آشکار ومعلوم است , هر لطیفه و اندیشه ونیات جزئی ما در پیشگاه احاطه علمی او مرعی وآشکار است و در هر حال و هر زمان و هرمکان احاطه و قهر و غلبه دارد .

- او با توانائی مطلق برهمه چیز غالب و برهر چیز قادر است . هیچ چیزی مانندش نیست . به هیچ چیز شبیه و نظیر و مثل و مانند نیست .

- او خالق وموجد ومربی هر چیز بوده آنوقتی که چیزی در لباس هستی نبوده است .  

- او واجب الوجودیست قائم به ذات پایدار و پاینده و ابدی به عدل و داد جز او خدائی نیست او غالب وحکیم است وعزیز اجل واکرم از همه است .

اوست لطیف تر از آنکه به چشم سر دیده شود ولی نیرومنتر است که همه چیز رامی بیند و ادراکات او را درک می کند .

- او آگاه وخبیر و واقف برهر ظاهر و باطن است . هیچ زبانی اورا بدیدن وصف نکرده وهیچ ادراکی به معاینه او در نیآمده . هیچکس هویت او را نشناخته و به اسرار آفرینش او از پنهان وآشکار راه نیافته مگر به آنچه خودش مخلوق خود را بحس وادراک راهنمائی فرموده است.

- او آفریننده دانای یکتای بیهمتاست که پرتو نور افاضات او سرتاسر هستی لباس وجود پوشانده واداره امور موجود را بدون معاونت وکمک ومشاوره ومشیر ومشاور وشریک ومعین بدست قدرت وتوانائی خود ادامه حیات تکاملی بخشیده وموجودات وموالید وعناصر ملک وملکوت را در نشئه عالم وجود بتصویر اراده نقش صورت بخشیده ودرآفرینش تکلف وتزلزلی در استقلال اراده او را ندارد .

شهادت میدهم  که او یگانه افریننده است که قدوسیت وتنزه او تمام نشئه وعالم ملک وملکوت را پرکرده وخلائی در عالم وجود موجود نیست .

او پروردگاریست که نور افاضه وجودش ابدیت وازلیت را پوشانده وکران تا کران هستی پرتو افاضات واشراقات انوار حمایتش مشعشع گشته است .

- اومربی وفرمانروائی است که نفوذ وکلمه واراده اش در تمام شراشر وجود حکمفرماست وبدون مشاور ومشیر ومشاور وبدون شریک ومعاون مقدرات وسرنوشت ومسیر عوالم وجود را بدست قدرت کامله خود بنحو احسن اداره و بنظام احسن حکومت می فرماید در تدبیرش و تصویر وتصور و ابداع وایجاد ومثال ومثل ونمونه وطرح وپیش بینی لزومی ندارد .

- او هرچه را آفریده با اراده خلق وامر آفریده وبدون طرح ونقشه وکمک ومعونت خلق فرموده بدون تجمل وتکلف و حیله وتصور قبلی آفریده است .

- او ابدا وانشاء نموده همه موجودات را و به او ظهور بروز یافتند .  

- او امر فرموده همه لباس هستی پوشیدند پس او خدای یگانه ایست که جز او خالق وآفریننده مدبر وپرورنده ای وجود ندارد .

- اوست که قدرت صنعتش بسیار قویم وحکیم ونیروی آفرینشش در نهایت اتفاق وتحکیم است .

- او فرمانفرمائی ایست که جور و ستم در منطقه هستیش راه ندارد وبزرگواریست که همه امور عالم از خیر وعدل ونیکوئی وغیره بسوی او بازگشت میکند و بفرمان و تدبیرش تجسم می یابد .

شهادت میدهم که هر موجودی در پیشگاهش خاضه وفروتن است وهرهستی در لباس امکان در آستانش خاشع ومتواضع است . هرچیزی دربرابر هیبت وعظمت او حقیر وناچیز است اوست که هرچه اراده میکند وهرچه کرد مطاع ومتبع وپسندیده است .

- او آفریننده ایست که مالک همه املاکو وصاحب همه افلاک و گرداننده همه سیارات واجرام سماویست . او تسخیر کننده آفتاب وماه است .

- اوست که اجرام سماوی ومنظومه های شمسی بفرمان او در حرکت ودورانند وهریک در مجرای حرکت شوقی خود برای مدتی میگردند .

- اوست که شب رابروز می پوشاند وچهره روشن خورشید را بگردش ناپدید مینماید وشب را بروز روشن میسازد وسیمای تاریک شب را بزمان محو می نماید .

- اوست که چرخ آفرینش شب وروز را متعاقب هم عجولانه وشتابان وبی درنگ در پی هم در آورده وبحرکت انداخته است .

- او قهاریست که هر زور آزمای سرکش وطاغی وعاصی را از پای در می آورد وهرشیطان متمرد و سرپیچ از فرمان را از درگاه خود میراند وهلاک میسازد . واز نعمت وجود واحسان محروم میگرداند .

- او خالق وفرمانروای کل عالم است که ضد وشبیه ندارد و نظیر وعدیل ندارد یگانه ایست که مستغنی وبی نیاز است وصمدیست که نزاده ونزائیده ومثل وهمتائی ندارد .

- او معبود یگانه ومحمود فرزانه ایست که  افاضه اش پرورش دهنده موجودات است ، ومربی کائنات آنچه اراده کند بیافریند وآنچه تدبیر نماید امضاء کند ، بر لوح قضاوقدر ثبت گردد ، وآنچه حکم نماید اجرا فرماید . وآنچه اجرا کند میداند وآمار واحصائیه آفرینش خود را دارد وآنی از آن غفلت نفرماید وشماره می نماید .

- اوست که می میراند وزنده میگرداند حیات می بخشد تهی دست میسازد و فقیر مینماید و بی نیاز وغنی میگرداند .

- اوست که میخنداند ومیگریاند ، و نزدیک میسازد ودور مینماید .

- اوست که باز میدارد ومنع میسازد وعطا می کند ومی بخشد میدهد و میگیرد می ستاند و می افزاید ملک هستی بدست اوست حمد وستایش و درود و تحیت برازنده و مخصوص اوست .

- اوست که بر هر چیزی قادر است وبر هرکاری تواناست واز هر مسئولیت مبراست وبر هرچه میکند مصلحت وحکمتی هویداست .

- او پروردگاریست که شب را بروز در می آورد ، و روز را بشب میپوشاند . جز او خدای غالب و قاهر وآمرزنده بخشنده ائی نیست .

- اوست اجابت کننده هر دعا وبخشنده هر عطا .

- اوست که احصاء نفوس مخلوق بقدرت اوست ، وپرورش دهنده جن وانس و هر موجود پنهان وآشکار یا فراری ومانوس(همه) بدست اوست . در کارش دشواری نیست ودر فریاد رسیدنش ضجرت ودلتنگی نیست .

- او پناه بیچارگان است وامید امید واران است .

- اونگهدارنده مخلوق از حوادث غیر مترقبه وتوفیق دهنده اصفیا برای قرب حق از سوانح     غیره منتظره است .

- او آفریننده ایست که اصرار والتماس خواهندگان اورا ملول نمیسازد و ناله و نوای محتاجین او را دلتنگ نمی نماید .

- او حافظ صلحا ونیکو کاران و تربیت شدگان مکتب ربوبی است .

- او توفیق دهنده سالکان راه الفت ورستگاران قرب حق است .

- او دوستدار عالمیان است .

- او صانعی است که مصنوع خود را بعلاقه دوست دارد و خود استحقاق تمحید وسپاس وشکر دارد استحقاق شکر وسپاس او بر همه افزون است زیرا نعمت او بی پایان است .

- او مستحق شکر ودر خور حمد است . باید در رفاه وسختی و در شدت وتنگی در گسترش و فراخی اورا شکر وسپاس نمود .

- سپاس و ستایش او را که امان و ایمنی داد ما را به فرشتگانش و به کتب و رسل و فرستادگان به ملائکه و امناه وحی او کتب منزله و قوانین آسمانی او به پیغمبران مرسل و فرستادگان مکرم او .

- امر او را می شنوم و فرمان او را اطاعت میکنم و بعمل مبادرت مینمایم  به آنچه رضای اوست ، و تسلیم حکم و قضای او هستم .

- من از روی رغبت فرمان او را اطاعت میکنم و از خوف و ترس عقوبت او پرهیز مینمایم .

- او پروردگاریست که ایمن نتوان ماند از منکرش و بیمناک باید بود از عقابش من اقرار و اعتراف مینمایم به بندگی او و افتخارمیکنم به عبودیت او ، من گواهی میدهم بخلاقیت و ربوبیتش و ادا مینمایم آنچه را بمن وحی فرموده, می ترسم اگر خودداری نمایم از ابلاغ آنچه بمن وحی شده به بلائی مبتلا شوم  که احدی نتواند از من دفع و دفاع نماید .

هیچ قدرتی هر قدر با عظمت باشد نمی تواند به بلائی که خدا به بنده خود برساند دفع کند هر چند تدبیر او بزرگ باشد .

خدائی که جز او خدائی نیست چونکه بمن اعلام فرموده که همانا من اگر تبلیغ ننمائیم آنچه را که بمن فرستاده پس تبلیغ رسالتش نکرده ام پس بتحقیق ضامن شد برای من خدای تبارک وتعالی حفظ ونگاهداری را واوست خدای کفایت کننده وکریم  پس وحی فرمود بمن 

- بند دوم بیان فرمان خداوند پس از حمد باری تعالی

Image result for ‫غدیرخم‬‎

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام خداوند بخشنده مهربان

پیامبر این آیه را اینچنین تلاوت فرمودند :

یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فی علی وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس

-ترجمه آیه : ای پیغمبر برسان آنچه را که فرستاده شده بسوی تو از پروردگار تو در باره علی واگر نکنی پس تبلیغ نکرده رسالتش را وخدای نگاه میدارد ترا از شر مردم .

 

ای گروه مردمان  کوتاهی نکردم در رساندن آنچه فرستاده آنرا بمن ومن بیان کننده ام  برای شما سبب این آیه را .

 همانا جبرئیل علیه السلام فرود آمد نزد من در بارهای سه گانه  و امر مینمود بمن از طرف حضرت سلام ، پروردگار من و اوست سلام ، که قیام نمایم در این سرزمین پس اعلام کنم بهر سفید وسیاهی که علی پسر ابی طالب برادر من و وصی من و جانشین من و امام بعد از من است .

و آنکه مقام او از من مقام هارون از موسی است ، مگر آنکه نیست پیغمبری پس از من ، و اوست ولی شما بعد از خدا و پیغمبر او و بتحقیق که نازل فرمودی خدای تبارک و تعالی بر من بدین مطلب آیه ای از کتاب خود را :

إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ [٥:٥٥]

ترجمه : ولىّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آورده‌اند: همان کسانى که نماز برپا مى‌دارند و در حال رکوع زکات مى‌دهند.

منحصرا ولی شما خدا ورسول او هستند و آنانکه ایمان آورده اند آنهائیکه اقامه نماز مینمایند و میدهند زکات را وحال آنکه در رکواند وعلی پسر ابی طالب اقامه نماز کرد و داد زکات را در حال رکوع . علی قصد دارد خدای عزوجل را در هر حال و درخواست نمودم از جبرئیل علیه سلام که از خداوند برای من استعفا نماید از تبلیغ آن بشما ای مردم بجهت علم من به کمی پرهیزکاران و فراوانی منافقان و فساد انگیزی گنه کاران و مکر های استهزا کنندگان به اسلام آنانکه وصف فرموده آنها را خدا در کتابش به اینکه آنان میگویند بزبانهایشان آنچه را نیست در دلهایشان وگمان میکنند اورا آسان درحالی که بسیار بزرگ است در نزد خدا نفاق ، و بسیاری اذیت آنها مرا نه یک مرتبه تا اینکه بمن گوش دادند وگمان کردند من چنین هستم (آنها پیغمبر را آنقدر رنج دادند و میگفتند او گوشی شده یعنی بحرف هرکس گوش میدهد و هر سخن را باور می کند . ای حبیب ما بگو حرف شنیدن خیر وخوب است, او بخدا ایمان دارد و به مومنین اعتماد و اطمینان می نماید .)

سوره 9 آیه 61 که می فرماید:

وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ ۚ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَّکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ ۚ وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ [٩:٦١]

و از ایشان کسانى هستند که پیامبر را آزار مى‌دهند و مى‌گویند: «او زودباور است.» بگو: «گوش خوبى براى شماست، به خدا ایمان دارد و [سخن‌] مؤمنان را باور مى‌کند، و براى کسانى از شما که ایمان آورده‌اند رحمتى است.» و کسانى که پیامبر خدا را آزار مى‌رسانند، عذابى پر درد [در پیش‌] خواهند داشت.

 

 (اگر شما هم حرف شنو باشید خدا ومومنین را تصدیق می کند و آنانکه پیغمبر را اذیت و آزار میرسانند عذاب درد ناکی برای خود تهیه می نمایند .)

ای مردم مبادا شما از آنان باشید که فرمان پیغمبر را ناشنیده انگارید و تمرد کنید و بعذاب گرفتار شوید.

ای مردم آنان گمان کرده اند من از کثرت دوستی و ملازمت با علی و اقبال او با من ، چنین دستور می دهم . تا آنکه حضرت جبرئیل این حقیقت را در آیه کریمه فوق وحی فرمود و آنان را به من معرفی کرد اگر بخواهم نام آنها را میتوان بیان کنم آنها از جهت سیاهی درون خود بامن بدبین هستند ولی من با آنها اکرام و احسان فراوان کرده ام .

من میتوانم آنها را بدست و انگشتان نشان دهم واشاره کنم ولی بخدا سوگند از آنها برای خاطر هدایت قوم گذشتم اما آنها از من راضی نیستند و نمیخواهند من آیه عظیم را ابلغ کنم ( و آنگاه آیه را تلاوت فرمود .)

یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فی علی و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس

ای حبیب من ابلاغ کن آنچه در باره علی بتو از جانب پروردگارت نازل شده که اگر ابلاغ نکنی هیچ یک از وظایف رسالت را ابلاغ نکرده ائی خداوند است که تو را از شرور ناس مصون می دارد .

ای مردم ای معاشر الناس بدانید محققا خداوند متعال برای راهنمائی شما زعیم وولی نصب فرموده ، پیشوائی ارجمند مقرر داشت که اطاعتش برهمه واجب است وپیروی او بر همه مهاجر وانصار و تابعین به نیکوئی فریضه(واجب) است  (و اطاعت از او ) بر بدوی وبیابانی وشهری ومدنی برحاضر وغایب بر عجمی و عربی بر آزاد و بنده بر صغیر وکبیر سفید وسیاه و هرموحد وخداپرست اطاعت فرمان او (علی(ع)) واجب است .

حکم او برای همه جایز وامر او برای همه نافذ است . مرحوم است کسی که پیروی اوکند و رستگار است کسی که دنبال او برود .

خداوند کسانی را که اطاعت او میکنند و فرمان بردار او هستند می آمرزد .

ای مردم گمراه نشوید و از او دوری نکنید از ولایت و دوستی او استنکاف مکنید .

تنها اوست که شما را هدایت میکند و بحق رهبری مینماید واز باطل دور میسازد .

ای مردم کناره گیری از علی(ع) محرومیت از نعمت های الهی است . تمرد وعصیان وطغیان درباره علی(ع)  موجب عذاب دنیا وآخرت است راه رستگاری و فوز وخلاصی راهی است که علی(ع)  رهبر آنست وراهی که علی(ع)  پیشوای آن نیست راه خطا ولغزش و پوزش وعذاب الیم است .

معاشر الناس این آخرین مقام ومنزل تجمع من با شما میباشد و دیگر من باشماها در دنیا مقام ومحل جمع نخواهیم بود تا روز قیامت بنا براین گوش هوش فرادارید وسخن مرا بشنوید واطاعت کنید و فرمانبردار باشید که این فرمان خدای عزوجل میباشد .

ای مردم خالق شما مربی شما است او اولی بتصرف وصاحب اختیار و دوست ومعبود شما می باشد او را بشناسید وامر او را اطاعت کنید .

ای مردم پس از پروردگار رسول و فرستاده و پیامبر او من محمد(ص) هستم که دوست شما وصاحب اختیار شما واولی بتصرف در نفوس شما هستم واکنون در حال خطاب و قیام بفرمان حق با شما سخن میگویم و امر او را بشما ابلاغ مینمایم .

ای مردم پس از من علی(ع)  ولی شما امام شما . اولی به تصرف در جان ومال و نفوس شما و صاحب اختیار شما می باشد . او بامر خدا راهنما و رهبری خلق منصوب شده است . اطاعت او پیوسته با اطاعت پیغمبر خدا و متصل به اطاعت خداوند است .

ای مردم پس از علی(ع)  ذریه واولادش که که نژاد و اخلاف و ذراری(ذریه ) من هستند از نسل او می باشند و تا روز قیامت حجت خدا بر خلق در روی زمین هستند تا آنروزیکه خدا ورسولش را ملاقات میکنند . علی(ع)  و اولاد منصوص ومنصوب او حجت خدا بر خلق می باشند .

ای مردم حلالی نیست جز آنچه خدا حلال کرده است و حرامی نیست غیر از آنچه خداوند حرام فرموده است و حلال و حرامی که در دیوان محاسباتش مورد قبول میباشد بمن وحی فرمود و من به شما معرفی نمودم من آنچه را که از علم ودانش آسمانی و وحی ومنطق جبرئیل روح القدس بمن آموخته شد از حرام وحلال همه را به علی(ع)  آموختم هیچ علمی نیست که من دانسته باشم و علی(ع)   آنرا نداند. او امام مبین و وارث علم خاتم النبین است .

معاشر الناس هیچ علمی و هیچ دانشی نیست که خدایم به من نیآموخته باشد و هیچ علمی نیست که من به علی(ع)   نیآموخته باشم .

پروردگار عالم کلیه امور حیات عالم و آدم را بمن آموخت و برایم احصاء و شماره فرمود و تمام آن علوم را من برای علی(ع)   شماره واحصاء نموده به او آموختم .

او پیشوای پرهیزکاران است و مخزن علم الهی است هیچ دانشی نیست که علی نداند و من به علی تعلیم نکرده باشم .او پیشوای بزرگوار آشکار خلق است .

معاشر الناس مبادا از طرف او دور وگمراه شوید . مبادا از او دوری کنید و فرار نمائید .   مبادا  از دوستی وملازمت او دوری کنید .! و استنکاف نورزید از ولایت او که اوست آنکه راهنما بسوی حق است . او عمل میکند بر طبق حق و مضمحل می کند باطل را و نهی میکند از آن و تاثیری ندارد در راه خدا برایش ملامت ، ملامت کننده و اوست اول کسی که ایمان آورده بخدا ورسولش و آن کسی ست که فدای رسول کرده جان خود را و علیست(ع)   که بود با رسول خدا و حال اینکه احدی عبادت خدا نمی کرد و بارسولش از مردان غیر از او جماعات مردم . برتری و فضیلت دهید اورا پس بتحقیق فضیلت داده او را خدا بر همه کس و او امام و منصوب از جانب خداوند است اورا استقبال کنید که برگزیده خدا برهبری خلق است .

معاشر الناس علی پیشوای آسمانی است و مقرب درگاه خداوندیست . توبه هیچکس قبول نمی شود مگر به ولایت علی(ع)   هیچ منکر علی(ع) ، و منکر ولایت ودوستی علی(ع) ،  توبه اش پذیرفته نیست .

ای مردم هر که با امر خدا درباره علی مخالفت کند خداوند اورا وعده عذاب منکری داده است . هرکس به مخالفت علی برخیزد و علی را امام برحق و منصوب از جانب خدا نشناسد عذاب دردناک الهی اورا در میان میگیرد . عذابی بی پایان و عذاب دردناک ابدی تا آخر روزگار .

ای مردم بترسید از مخالفت با علی(ع)   از آتشی که در مخالفت با علی(ع)   شما را در میان میگیرد. بترسید از آتشی که کرانه آن مردم و سنگهاهستند و برای منکرین علی(ع) ،آماده شده است .

ای مردم سوگند بخدای یگانه که بوجود علی(ع)   اولین وآخرین انبیاء و رسل و حجتهای خدا در خلق در آسمانها وزمین همه بشارت دادند و تبریک گفتند که علی وصی من است و هر کس شک کند کافر است .(فراموش نکنیم این رسول خداست که همه کلامش وحی است و برای تاکید در باره آن سوگندهای مکرر یاد می کند و این از اهمیت بسیار زیاد موضوع حکایت میکند .)

ای مردم عظمت مقام علی را از این بشارت های آسمانی در تمام دوران خلاقیت عالم و عمر طولانی بشر در زمین و آسمان بشناسید و در پیشگاه ولایت او خاضع و خاشع باشند .

ای مردم اگر کسی درباره علی و انتصاب آسمانی او شک کند کافر است و بکفر جاهلیت خواهد مرد و هرکس شک کند در گفتار من در موضوع نصب علی(ع)   بامر خدا در خلافت ، محققا شک در همه گفتار من کرده  و شک کننده در گفتار من که بشهادت قرآن وحی منزل است و ماوایش در آتش جهنم است .

معاشر الناس پروردگار عالم این فضیلت را که علی(ع) را جانشین و مجری احکام دین ووصی وخلیفه من قرار داده بمن احسان و منت نهاد ، و این موهبتی است آسمانی که بمن عطای  بلا عوض  فرموده است.

نیست خدای معبودغیر از او سپاس وستایش بی حد و حصر بر اوباد ابدالابدین و دهر الداهرین .

معاشر الناس شما هم برتری دهید علی(ع) را بر همه که او پس از من افضل و برتر از همه مردم است او از هر مرد وزنی ارجمندتر و باارزشتر است .

ای مردم خداوند روزی خلایق را بسبب ما فرستاده است و باقی ماند بما آفرینش .

دور است از رحمت , دور است از رحمت , مورد خشم و غضب و قهر خدااست هرکس رد کند گفتار من و این گفتار را و موافقت ننمودن آن را .

آگاه باشید که جبرئیل خبر داد بمن از خدایتعالی با این خبر و جبر ئیل می گوید از خدا که هر که عداوت بورزد با علی(ع) و ولایت او را نداشته باشد پس براوباد لعنت و خشم من .

پس ببیند هرکسی چه پیش می فرستد (از اعمال خیر وشر) برای فردای قیامت و بپرهیزید از خدا که با او مخالفت ورزید پس بترسید از لغزشی که پس از ثبات و استقامت رخ دهد . مبادا پس از قبول و تثبیت دین و عقیده لغزش کنید و تحت تاثیر وسواس شیطانی قرار گیرید . بدانید که خدای تعالی به آنچه می کنید  و نیت دارید خبیر و آگاه است .

Image result for ‫غدیرخم‬‎



معاشر الناس علی جنب الله است که در قرآن در آیه 56 از سوره مبارکه الزمر فرموده :

أَن تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَا عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللَّهِ وَإِن کُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِینَ [٣٩:٥٦]

تا آنکه [مبادا] کسى بگوید: «دریغا بر آنچه در حضور خدا کوتاهى ورزیدم؛ بى‌تردید من از ریشخندکنندگان بودم.»

 

ترجمه : آنگاه هر نفسی بخود آید و فریاد واحسرتا برآرد وگوید ای وای برمن که جانب امر خدا را فرو گذاردم و در حق خود ظلم و تفریط کردم و وعده های خد را مسخره و استهزا نمودم .

جنب به معنی فرمان و طرفدار حق است مبادا از جنب الله دوری کنید .

معاشر الناس در فهم معانی قرآن تدبر و تفکر و اندیشه  کنید و آیات و کلمات قرآن را بفهمید به محکمات آن توجه داشته باشید و پیرو متشابهات نشوید زیررا علم متشابهات نزد راسخون است که آن ائمه معصومین هستند.

ای مردم بخدا قسم هرگز محکم و متشابه قرآن را برای شما کسی جز من و علی شرح و تفسیر نخواهد کرد( آنگاه دست علی را گرفت و بلند کرد و تاکید فرمود :)

ای مردم سوگند بخدای یگانه جز این جوانی که بازویش را گرفته ام و دستش را بلند نموده ام و به شما معرفی میکنم کسی قرآن را نمیتواند به شما تعلیم بدهد .

ای مردم توجه کنید و ببینید این کسی که من بازویش را گرفته ام بشما معرفی میکنم  علی ابن ابیطالب است . پس هر کس را من مولا و دوست وصاحب اختیار او هستم این علی(ع) مولا و صاحب اختیار ودوست اوست. (ان کنت مولاة فهذا علی مولا و هو علی بن ابیطالب اخی و وصیی .)

ای مردم این علی بن ابیطالب است که برادر من و وصی من و ولی نعمت الهی بسوی شماست به موالات او بگرائید که خدایش معرفی نموده .

بدوستی او چنگ بزنید که فرستاده آسمانی است به محبت او متوسل شوید که خدا بمن در باره او امر کرده و بشما ابلاغ ولایت او را می نمایم .

معاشر الناس بدانید که علی و پاکان اولاد او از دخترم زهرا ثقل اصغر و مرکز حیات معنوی شما هستند و قرآن ثقل اکبر است . وهر یک از این دو مخبر و خبر گزار مصاحبین خود و موافقین خود برای خدای خود هستند که هرگز از هم جدا نمیشوند تا سرحوض کوثر بر من وارد گردند . این دو ثقل امانت وودیعت خدا در میان خلق است آنها فرمانروای معنوی خلایق در زمین هستند آنها ملجا و ماوای و  پناهگاه مردم میباشند .

آنگاه پیامبر(ص) سربلند کرد و عرض کرد : پروردگارا تو شاهد باش که من فرمان تو را رساندم و امر رسالت را ادا کردم و بمردم تبلیغ نمودم .

ای مردم شما هم شاهد باشید که این وحی منزل را در این سرزمین با حضور این جمع در حالیکه همه از خانه خدا برگشته اید و دارای وفا وصفای باطنی هستید بشما ابلاغ نمودم و رساندم .

آگاه باشید و گواهی دهید که مفصل توضیح دادم و بحد اشباح تصریح و تشریح نمودم وبه همه مردم شنواندم

ای مردم خدا امر فرمود و من امر اورا ابلاغ کردم وبازهم تاکید میکنم که امیر المومنین غیر از علی(ع) برادرم نیست و این منصب برای احدی پس از من جایز نیست غیر از علی(ع) که امیر المومنین است .

(آنگاه پیامبر(ص) دست برد و بازوی علی(ع) را که در پله پائین تر از منبر غدیر خم بود گرفت و بلند نمود بحدی علیرا بلند نمود که پاهای علی(ع) محاذی زانوی پیغمبر گردید ) و آنگاه فرمود :

معاشر الناس این است آن علی(ع) که گفتم . این است آن علی بن ابیطالب برادر و وصی من و ظرف علم ومخزن دانش من و جانشین من ، بر امت من و مفسر کتاب خدا عزووجل پس از من اینست آنکه شما را دعوت بقرآن میکند و ترجمان عملی قرآن است و عمل میکند به آنچه پسندیده قرآن است و عامل به اعمالی است که مورد رضای پروردگار است .

او مبارز ومدافع از حق است و محارب مبارز با بدخواهان و دشمنان دین است اوست که مردم را بدوستی خدا امر میکند و از معصیت خدا نهی مینماید . او خلیفه رسول خدا و امیر المومنین است اوراهنما و هادی ورهبر خلایق است او کشنده ناکثین (یا عهد شکنان) و قاسطین (یا ستمگران )و مارقین (یا بیداد گران) است .

ای مردم من بشما به صراحت میگویم این فرمان خداست . این صدای من نیست این ندای پیغمبر خداوند است این وحی الهی است سخن آسمانی است که به امر خدا بشما میرسانم و خدایم مرا فرموده بگویم و میگویم و خدا و شما را شاهد این ابلاغ میگیرم . مبادا سهل انگاری کنید و تخطی نمائید و انحراف یابید و شک وتردید در این سخن آسمانی و ندای وحی الهی پیدا کنید که ارکان حیات و معنویت و دیانت شما متزلزل میگردد .

آنگاه پیغمبر(ص) خدا سر بلند نمود عرض کرد :

 بار پروردگارا دوست بدار هرکه را علی را دوست بدارد و دشمن بدار هرکه علی را دشمن دارد .

بار الها محروم ساز منکرین علی(ع) را از رحمت خود و خشم گیر بر آنها و غضب فرما بر کسانی که انکار حق او نمایند . بار الها عذاب کن کسانی که منکر این ابلاغ شوند .

پروردگارا تو این فرمان را برمن نازل فرمودی و تاکید فرمودی که امامت مختص علی(ع)  است .

پیشوائی پس از من با ولی تو علی(ع)  میباشد .

 تو در قرانت فرمودی و برای من بیان کردی و تصریح و تاکید فرمودی که من او را منصوب نمائیم تا دین تو برای بندگانت کامل گردد .(اشاره به آیه الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا )

تو بدین امر تمام فرموده و تکمیل کردی نعمت و احسان خودت را بر خلایق بوجود علی(ع) و از کمال دین راضی شدی و اسلام را دین کامل و مکمل بر حق برهبری علی قرار دادی  . Image result for ‫غدیرخم‬‎

 

بار الها تو خودت در قرآن فرمودی :

وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ [٣:٨٥]

و هر که جز اسلام، دینى [دیگر] جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود، و وى در آخرت از زیانکاران است.

 

ترجمه : هرکس غیر از دین اسلام (که با آخرین درجه تکامل عقلانی بشر همدوش است) دین دیگری برگزیند در آخرت خسران و زیان می بیند .

پروردگارا من ترا گواه میگیرم که این فرمان موکد و مکرر تورا بمردم در بهترین موقع که همه جمع بودند ابلاغ کردم و تاکید نمودم که حاضرین به غائبین برسانند .

وآنگاه روی به مردم کرده فرمودند :

معاشر الناس پروردگار جل و علا دین شما را بولایت علی تکمیل فرمود و به رهبری او تتمیم کرد وهرکس به امامت او و برهبری ذریه و اولاد او که قائم مقام او در تبلیغ دین هستند و همه آنها از صلب من و ذریه من تا روز قیامت خواهند بود . پیروی و تبعیت و اقتدا نکند زیان و خسران نموده است .

ای مردم مبادا در این سخن آسمانی سهل انگاری می کنید و مجادله و اهانت ورزید که معذب شوید ( بعذاب الهی دچار شوید )

ای مردم هرکه پیروی علی(ع) و اولاد او را نکند آنروزی که بر خدا عزوجل وارد خواهد شد می بیند که تمام اعمالش پایمال هوی وهوس او شده و از بین رفته است و در عذاب جاودانی منزل وماوا میگیرد و این عذاب درد ناک الهی برای او تخفیفی نخواهد داشت این چنین اشخاص روز قیامت مورد نظر مهر و محبت قرار نخواهد گرفت . روز حساب کسانی مورد تفقد قرار می گیرد که علی(ع)  را دوست بدارند .

معاشر الناس این علی بن ابیطالب است یاری کنید اورا برای خاطر من وحقی که خدا برای او معین کزده به پاس من ادا کنید ومنصبی که خدا به اوداده به احترام فرمان خدا پیروی نمائید . این علی(ع)  از شما بهتر یاری میکند و از شما بهتر ادا حق مینماید و ازشما بمن نزدیکتر است . او نزد من در پیشگاه خداوند از شما عزیز تر است من از او راضی هستم .!

هیچ آیه که بشارت رضایت باشد نازل نشد مگر آنکه علی(ع)  سر حلقه آن طایفه بود .

هیچ خطابی خداوند در باره مومنین نفرموده مگر آنکه علی(ع)  در سر حلقه و آغاز و امیر المومنین معرفی شد .

هیچ آیه و مدحی در قرآن نازل نشد مگر درباره علی(ع)  و شیعیان اوست .

ای مردم ، در سوره مبارکه هل اتی خداوند گواهی به بهشت داده و نام انسان کامل را برد و آنرا در شان علی(ع)  نازل فرموده نه در غیر علی(ع)  .

ای مردم خداوند در سوره مبارکه هل اتی غیر از علی(ع)  را مدح نکرده او ناصر دین خدا و حامی کتاب خداوند است .

ای مردم هر کجا خطاب به مومنین شده علی(ع)  را امیر المومنین قرار داده و هرکجا خطاب به کافرین شده دشمنان علی(ع)  را قرار داده .

 زیرا علی با حق و حق با علی دور میزند .( این حدیثی مشهور است که از رسول خدا نقل شده و می فرمایند : علی همواره همراه حق است و حق همواره همراه علی )

ای مردم علی(ع)  کسی است با علم پیغمبر(ص) از جانب پیغمبر(ص) جدال با بداندیشان مینماید . او پرهیز کار است او پاکیزه است او هادیست او مهدیست او کامل است .

ای مردم پیغمبر خدا گرامی ترین پیغمبرانست و بهترین رسولانست و وصی او هم برای شما بهترین وصی و کاملترین وجامعترین و فاضلترین اوصیاء و انبیاء عظام است .

ای مردم علی بهترین وصی و فرزندان منصوص ومنصوب او هم بهترین اوصیاء من هستند .

معاشر الناس بدانید که شیطان بوسوسه آدم را از بهشت به حسد بیرون کرد مبادا شما به علی(ع)  و اینهمه فضایل که در حق او گفتم حسد ببرید ،که اعمالتان باطل شود اینهمه فضیلت را خدا به علی (ع) داده که پس از من هادی شما باشد مبادا قدمهای شما در این راه بلغزد و ازمقام انسانیت نزول و تنزل کنید .

ای مردم آدم علیه السلام بسبب یک خطای کوچک و لغزنده هبوط به زمین نمود و از مقام قدس جنت عدن اخراج شد در حالیکه او برگزیده خدای عزوجل بود . اما شما با وسواس شیطان و نفس اماره بالسوء در باره علی(ع)  چه خواهید نمود . او آدم صفی اله بود و شما شما هستید یعنی اسیرنفس وتمایلات (هستید ) و شیطان از دشمنان آشکار است .

ای مردم میدانید در چه شرایطی شما از وسواس شیطان و کید و دشمنی او در امان خواهید بود آنوقتی که با علی بغض نورزید (ودشمنی ) و کینه توزی نکنید .

ای مردم بدانید با علی(ع) دشمنی نمیکند مگر شقی و بدبخت و دوستی نمی ورزد مگر تقی (اهل تقوا) و خوشبخت وایمان باو نمی آورد مگر مخلص و مومن خالص بکوشید تا لباس دوستی او را بپوشید .

ای مردم بخدا سوگند سوره مبارکه والعصر درباره علی(ع)  نازل شده . آنگاه این سوره مبارکه را تلاوت فرمود:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

وَالْعَصْرِ [١٠٣:١]

سوگند به عصر [غلبه حق بر باطل‌]،

 

إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ [١٠٣:٢]

که واقعاً انسان دستخوش زیان است؛

 

إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ [١٠٣:٣]

مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کرده‌اند.

خلاصه ترجمه :

سوگند به عصر که انسان در زیان وخسران است  مگر کسانیکه ایمان آورده و عمل صالح نموده باشند و وصیت به حق داشته باشند و وصیت به صبر .

فرمود رستگار کسی است که ایمان را با عمل صالح بروح ولایت علی(ع)  آمیخته و آموخته باشد و اعمالش بطریقه آموزش علی(ع)  باشد آنچنان تجلی دهد که علی(ع)  آموخته است زیرا آنکه ایمان آورد و عمل صالح نموده ووصیت بحق وتقوی وصبر وشکیبائی نموده علی(ع)  بود .

معاشر الناس من خدا را شاهد گرفتم که به شما این حقایق را آموختم و تبلیغ نمودم وبرمن جز ابلاغ امر رسالت وظیفه نیست و اکنون این تبلیغ آشکار من است .

معاشر الناس از خدا بترسید و بحق و بمقدار شایسته پرهیز کار باشید تا نمیرید مگر بحال مسلمان واقعی .

معاشر الناس بخدا و رسول او بگروید وبنور او که قرآن است و بسبب او نازل شده تمسک جوئید قبل از آنکه اعمال شما ناچیز گردد وروی شما بحسرت و بعقب بر گردانده شود و دیگر نتوانید عقیده و ایمان صحیح و عمل شایسته بیآورید .

معاشر الناس نور مطلق از خداوند عزوجل میباشد وقرآن بنام نور نامیده شده و از جانب پروردگار جل شانه برمن نازل شده و در باره علی(ع)  تاکید شده است . اوتنها کسی است که شان نزول قرآن است و ترجمان عملی قرآن است و قرآن در شان او نازل شده است .

وپس از علی نسل او تا برسد بقائم مهدی که حجت خدا بر خلق در روی زمین خواهد بود و او آن منتقمی است که حق خدا را پایدار کند  وحقوق از دست رفته ما را برگرداند .

معاشر الناس خداوند ما را حجت برخلق جهت مقصرین ومعاندین ومخالفین وخائنین و آثمین و ظالمین از جمع عالمین قرار داده است .

معاشر الناس توجه کنید من شما را آگاه وبیمناک مینمایم که من رسول خدا بر همه شما هستم و پیش از من هم رسولانی آمدند . آیا اگر من مردم ویا کشته شدم باز انقلاب روحی پیدا میکنید و بازگشت به اصل نیاکان کافر و ملحد ومشرک خود میکنید . همینقدر بدانید هرکس منقلب شود و به عقب برگردد و در گفتار حق شک وتردید کند بخدا ضرر نمی رساند بلکه خود محروم و بدبخت میگردد و بزودی خداوند پاداش سپاسگزاران را میدهد و بمقام لایق خودشان میرساند .

ای مردم آگاه باشید علی(ع) پس ازمن موصوف بصبر و شکر است و پس از فرزندان من از صلب او شاکر و صبور و سپاسگزار هستند .

معاشر الناس برخدا منت مگذارید که مسلمان شده ائید و به پیغمبر خدا اسلام آورده ائید زیرا خدا بر شما منت نهاد و احسان فرمود که شما را به پیغمبری بزرگوار دعوت کرده است و به رهبر با شخصیتی مانند علی(ع)  هدایت فرموده است . اگر شما بخواهید بر خدا به اسلام آوردن خودتان منت نهید بر شما سخط و غضب می فرماید و بعذاب دردناک دنیا و آخرت مبتلا میسازد .

ای مردم بدانید که خداوند در کمینگاه شما خلایق است و تمام اعمال و گفتار و کردار و نیات شما را می داند و در صحیفه روزگار ثبت میفرماید تا قیامت بشما برگرداند و آنجا خواهید دید چه کرده ائید.

اگر میخواهید آنجا کردار شما بصورت مطلوبی برای شما مجسم شود اطاعت کنید و دوستدار خاندان پیغمبر خدا باشید .

معاشر الناس پس از من پیشوایانی خواهند آمد که شما را دعوت بباطل و به آتش می نمایند و از حق منحرف می سازند  . بدانید که در روز قیامت آنها یار یاوری نخواهند داشت و یاری نمی شوند .

معاشر الناس خدای بزرگ ومن که رسول او هستم از آن نوع پیشوان باطل و رهبران فاسد و نا بحق بیزارم . من شما را به حق دعوت کردم و برای تعلیمات عالیه آسمانی علی(ع)  را به امر حق برهبری پس از خودم معرفی میکنم .

معاشر الناس بدانید رهبران درغگو و پیروان دروغ ساز ویاران دروغ پرداز دسته ائی که خط سیر مستقیم مستقیم مردم را منحرف میسازند در درکات پست جهنم خواهند بود و در آتش سوزان جاودانی خواهند سوخت و آن بد جائی است آن جای ( محل خلود) متکبران و مغروران و بی خردان اصحاب صحیفه است .

ای مردم باید هریک از شما در صحایف اعمال آن پیشوایان نابحق دقت وتوجه کند که چگونه راه فساد (را) رفته و میروند و مردم نابخرد را با خود در راه باطل میبرند .

معاشر الناس من امامت و زعامت و خلافت و وصایت آسمانی را به امانت بدست شما می سپارم . این ودیعت الهی است که بدست شما میدهم و خداوند این امانت را در ذریه و اعقاب صلبی من از علی(ع)  قرار داده تا روز قیامت ومن بشما آنچه در این باره باید ابلاغ کنم و امر شده بود تبلیغ نمودم و آن حجتی است بر هر حاضر و غائب و هرکه سخن مرا بشنود باید بیکدیگر برسانند .

ای مردم اطاعت کنید امر خدا و رسول را درباره وصی و جانشین و خلیفه و امام و رهبر و مفسر و معلم و آموزگار پس از من که او تنها علی بن ابی طالب است او حجت خدا بر خلق است او و فرزندان او میتواند شماها را از حضیض ذلت و زبونی جهالت به اوج عزت و رفعت انسانیت برسانند.

ای مردم بدانید که هرکس از حجت خدا روی بگرداند بسخترین مصائب دنیا و آخرت روبرو میشود . ای مردم یک دری از رحمت و نعمت و علم و فضیلت وسعادت و کمال  بسوی شما باز شده و آن درب حجت (خداست) است مبادا بدست خود آن در را ببندید و به شقاوت و بلیت مبتلا شوید .

معاشر الناس ای جماعت مسلمانان من با صدای بلند به همه شما می گویم هریک نفر که حاضر است وشاهد این مجلس با عظمت است و هرکه غائب است هر که از مادر متولد شده یا هنوز متولد نشده هر که این سخن مرا مستقیم یا بواسطه شما ها می شنود یا از سر انگشت شما در روی صفحات میخواند باید حتما حاضرین به غایبین  برسانند و پدر ها به فرزندها بیاموزند که تا روز قیامت امام و خلیفه خدا پس از من بر شما علی بن ابی طالب است .

ای گروه مسلمانان بزودی این امامت و امانت بصورت مملکت و پادشاهی غصب میگردد شما شاهد باشید من لعنت میفرستم بر غاصبین و بر غصب کننده و غصب برندگان (این امانت الهی ) و من دیده بان شما و مراقب شما هستم  که با این امانت چه میکنید . بدانید که بزودی بر هر یک از غاصبان و متمردین و غاصبین ومنکرین ومشرکین زبانه های آتش بی دودی فرستاده میشود و نخست دود سوزانی آنها را فرامیگیرد که یکدیگر را نمی بینند و پس از آن میسوزاند .

خداوند برای شما از جن و انس رقیب و عتیدی مقرر فرموده که بکار شما رسیدگی می نمایند .

معاشر الناس محققا پروردگار عالم جل شانه شما را دردنیا بحال خود وانگذاشته که هرچه بخواهید بکنید و بهر راهی که دل (شما) متمایل است بروید . این آزادی عمل محدود شما برای آنست که طیب از خبیث تمیز داده شود شما را از علم غیب اطلاعی نداده اند و از پشت پرده واقف نساخته اند فقط راه چاره را بشما نموده اند که مراقب حال خود باشید تا بکمال مطلوب خود برسید .

معاشر الناس خداوند هیچ شهر و قریه را به مردم آباد و عمران نفرموده مگر آنکه اهالی آنجا را بجرم تکذیب حق هلاک فرمود و همچنین هلاک میفرماید اهالی قریه هائی را که انکار حق مینماید و تمرد از فرمان حق میکنند آنها ستمکارانی هستند که در قرآن فرموده است جای ستمکاران آتش جهنم است .

معاشر الناس این علی(ع)  پیشوای شماست و امام و ولی و اولی به تصرف در نفوس شما میباشد او از مواعید الهی در میان شماست خداوند از آغاز آفرینش و عده فرموده بود که او را بوصایت و خلافت من و رهبری شما بوجود آورد ومقرر فرماید این آن وعده الهی است که وفا بوعده خود فرموده است. 

معاالناس بدانید خداوند بمن امر فرموده و نهی فرموده امرش درباره نصب علی(ع)  و معروف است نهیش درباره احتراز از منکرات . من هم علی(ع)  را نصب کردم و بشما ابلاغ نمودم و به علی امر کردم و نهی کردم از آنچه خداوند بزبان وحی و منطق قرآن امر و نهی فرموده است . پس بدانید که امر و نهی علی(ع)  امر و نهی من است و امر و نهی من امر ونهی قرآن و پروردگار جل و علا میباشد بشنوید امر او را تا در سلامت و ایمن باشید اطاعت کنید امر او را تا در هدایت و رستگاری به کمال مطلوب خود برسید .

از نهی او (علی ) احتراز کنید و نهی کنید نفس اماره را تا رشد عقلی پیدا کنید و بمراد و مقصود و بسعادت برسید .

ای مردم علی شما را از راه های متفرقه  نمیبرد و گمراه نمیسازد او راه مستقیم میرود ومن صراط مستقیم الهی در میان خلایق هستم . من شما را به پیروی خدا امر میکنم و علی نیز پس از من شما را بخدا وحق و حقیقت رهبری میکند و پس از او فرزندان من از صلب او پیشوایان و امامان و هادیان و رهبران خلایق در اعصار مختلف هستند که همه آنها با یک هدف در یک راه مستقیم همواره روشن و کوتاه برستگاری و فوزه و فلاح و عدالت و دادگستری خلایق را راهنمائی مینماید .

آنگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم سوره مبارکه حمد را تلاوت فرمود :


Related image

سوره: فاتحه

۞ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ [١:١]

به نام خداوند رحمتگر مهربان

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ [١:٢]

ستایش خدایى را که پروردگار جهانیان،

الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ [١:٣]

رحمتگر مهربان،

مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ [١:٤]

[و] خداوند روز جزاست.

إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ [١:٥]

[بار الها] تنها تو را مى‌پرستیم، و تنها از تو یارى مى‌جوییم.

اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ [١:٦]

ما را به راه راست هدایت فرما،

صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ [١:٧]

راه آنان که گرامى‌شان داشته‌اى، نه [راه‌] مغضوبان، و نه [راه‌] گمراهان.

خلاصه ترجمه :

سپاس و ستایش و حمد مخصوص پروردگار عالمیان است . خداوندی که هم بخشنده نعمات بیشمار است هم مهربان بحال بندگان در هنگام حساب . اوست پادشاه حقیقی و مالک روز جزا . خدایا تورا ستایش می کنیم و برای اینکار از تویاری میجوئیم . بارالها مارا به راه راست هدایت فرما . راه آنها که نعمت خودت را برای ایشان تمام کردی (مانند علما صلحا وشهدا) نه آنها ئیکه به بر آنها غضب فرمودی (مانند یهود) و نه گمراهان (مانند مسیحیان که با تثلیث مشرک شدند) .

ای مردم بدانید این سوره مبارکه حمد درباره من وعلی و عترت من نازل شده و شامل حال همه ایشان است و به علی که سرحلقه ائمه است اختصاص یافته زیرا آنها اولیاء خدا هستند که خوف و حزنی در آنها راه ندارد .

ای مرم همه بدانید و آگاه باشید که حزب خدا خاندان عترت و طهارت است که همیشه غالب و پیروز هستند .

ای مردم همه بدانید که دشمنان خدا همه اهل شقاق ونفاق و حزب شیطان و پیرو سرکشان و برادران شیاطین خود هستند که در خباثت و بدطینتی و زشت گوئی و رفتار ناپسند بعضی از آنان بر بعض دیگر وحی و الهام میرسانند و گفتار نا هنجار آنها از روی غرور و جهالت و تعصب است .

ای مردم اولیا خدا پرورش یافتگان مکتب ربوبی و همه گرویدگان بتوحید و یکتا پرستی هستند و خداوند جل و شانه در قرآن آنها را چنین تعریف فرموده است . آیه 22 از سوره مبارکه المجادله می فرماید:

ای حبیب ما نمی یابی قومی را که بخدا و قیامت ایمان داشته باشند مگر آنکه آنها دوستی مینمایند با کسانیکه با خدا و رسول دوست باشند و دشمنی مینماید با کسانیکه با خدا و رسول دشمن باشند اگرچه پدرشان باشد این طایفه مومنین با هرکس مخالف با خدا ورسول باشد مخالفت میورزند اگر چه از قبیله و عشیره وبرادران و اقربای خودشان باشند اینها هستند که خداوند در دلهای آنها محبت خوددجا داده و به نیروهای غیر مرئی آنها را یاری میکند خدا از آنها راضی و آنها از خدا راضی میباشند این حزب الله هستند که فائق و رستگارند .

ای مردم مسلمان بکوشید و در دفتر حزب خدا نام نویسی کنید و ملازم حزب خدا باشید تا رستگار گردید .

ای مردم اولیا خدا کسانی هستند که پروردگار جل وشانه در قرآن آنها را چنین وصف فرموده است آنانکه ایمان آورده اند و ایمانشان را بلوث ستم و ظلم الوده نساخته اند آنان ایمن از عذاب پروردگار هستند آنها هدایت یافتگان مکتب ربوبی هستند .

ای مردم آگاه باشید که اولیا خدا کسانی هستند که داخل بهشت میشوند و در امن و امان حق می باشند آنها فرشتگان را ملاقات مینمایند . در حالیکه همه ملائکه به آنها سلام میکنند و میگویند شما پاک نهاد و پاک سرشت هستید وارد بهشت شوید که در آنجا جاودان خواهید بود .

ای مردم اولیا خدا هستند که خداوند عالم عز وجل درباره آنها در قرآن کریم فرموده است اولیا بدون حساب وارد بهشت میشوند .

ای مردم بدانید که دشمنان اولیا و ائمه دین کسانی هستند که آنها را به آتش دوزخ میکشند. .دشمنان خدا و رسول و عترت آنان هستند که غرش جهنم را با لهیب آتش آنکه در فوران است می شنوند و می بینند و هر دسته که داخل جهنم میشوند دسته دیگر را لعنت مینمایند و دشنام میدهند .

بدانید که دشمنان خدا و دشمنان رسول خدا دشمنان علی مرتضی(ع)  و عترت اطهار کسانی هستند که خداوند تبارک و تعالی در باره آنها فرموده است چون کفار و منکرین و دشمنان اهل بیت را بجهنم میریزند . فرشتگان غضب که سرایدار دوزخ هستند از آنها میپرسند مگر برای شما رهبر و راهنما نبود که شما را از این روز بر حذر دارد .

آیا برای شما بشیر و نذیر و پیغمبر و ولی ووصی نیامد که شما را از خطر آتش جهنم مطلع سازد آیاشما دنیا را دنیای خود کار و بی صاحب میدانستید و خلقت خود را عبث و بیهوده که به این مسکن و ماوی رسیدید .

ای مردم دشمنان خدا چون به جهنم افکنده شوند مسئولین جهنم از آنان میپرسند آیا در دنیا کسی شما را از بهشت و جهنم و کار خوب و بد آگاه نساختند . پاسداران دوزخ به مهمانان تازه وارد میگویند مگر برای شما پیغمبری نیامد و کتابهای آسمانی نخواندند و آیات پروردگار را بشما نشان ندادند تا عبرت گیرند و از آتش جهنم فرار کنید . تازه واردین میگویند آری آمدند اما گوش ما بگفتار آنها بدهکار نبود ما به لبخند آنها را مسخره میکردیم و اکنون مستحق این عذاب شده ایم .

ای مردم بدانید که اولیا خدا کسانی هستند که دلشان پر از ترس و فروتنی و خضوع و خشوع و امید نسبت به پروردگار است این بیم و ترس این امید و رجاء این ایمان به غیب سبب مغفرت و آمرزش و پاداش بزرگ آنان میگردد .

معاشر الناس آیا میدانید خیلی فرق است ما بین بهشت و جهنم دشمن ما کسی است خدا او را مذمت کرده ولعنت فرموده و به آتش جهنم وعده داده است . دوست ما کسی است که خدا او را دوست داشته و مدح فرموده وبدرجات عالیه بهشت وعده فرموده است .

معاشر الناس بدانید که من منذر و بیمناک کننده شما هستم از این بهشت و جهنم و علی(ع)  هادی و راهنمای شما است به بهشت  و جهنم تا کدام را شما انتخاب کنید .

معاشر الناس بدانید که من پیغمبر و فرستاده خدایم و علی وصی و خلیفه و جانشین من است من خاتم انبیاء( الهی)  و علی(ع)  خاتم اوصیا (الهی) است . وبدانید که خاتم ائمه هم از ما وعترت ما خواهد بود . اوقائم مهدیست  صلوات الله علیه که بر کلیه ادیان و ملل و نحل غالب و پیروز میگردد. او منتقم حقیقی آسمانی از رستکاران زمین است او فاتح و قاهر و غالب بر همه قلعه های محکم دنیاست و او منهدم ومتلاشی کننده همه استحکامات غیر قانونی و غیر شرعی است . هر قدرمجهز و مسلح بسلاح جدید عصر خود باشند بدست او مضمحل و متلاشی میگردند .

 ای مردم بدانید قائم منتقم ما که خواهد  آمد کشنده هر قبیله مشرک و منافق است .

ای مردم بدانید مهدی قائم ما خونخواه اولیا خدای عز وجل میباشد که خون آنها را بناحق ریخته اند .

ای مردم بدانید مهدی قائم ما ناصر و یاور دین خدی عز وجل است او کشتیبان دریای عمیق و مواج زندگی متلاطم خلایق است .

اوست که کشتی وجود را را ازمیان امواج متلاطم و طوفانهای مهلک بساحل نجات و سعادت میرساند .

ای مردم مهدی ما همه را بنام و نشانی و اسم و مسمی میشناسد و فضل و برتری هر کس را میداند و هر نابخرد جاهل را بجهلش می شناسد .

ای مردم او انتخاب شده خداوند است و برگزیده پروردگار است او وارث علوم اولین وآخرین است .

او محیط بزمان و مکان و دانش است او مخبر پروردگار از آسمانها و افلاک و عناصر است . او بیدار کننده و هشیار سازنده خلایق به ایمان و عقیده پسندیده است .او رشید وسدید هادی ومهدی مهتدیست.

ای مردم بدانید که بقائم آل محمد امور اداره کشور هستی تفویض شده است او یک شخصیتی است آسمانی که از اولین و آخرین بوجود او بشارت داده و گذشته گان انبیاء و اولیاء او را معرفی نموده اند.

او حجت باقی خالق بر خلق است و پس از او حجتی نیست حقی در عالم نیست مگر بوجود او علم و احاطه او ای مردم همانطور که خداوند متعال جل شانه پیغمبران را برگزید و تربیت فرمود و برای هدایت خلایق فرستاد .(و خداوند) مهدی امت و قائم منتقم را هم از نسل علی(ع)  و دودمان من برگزید و تربیت فرمود و علم و قدرت خود را برای هدایت خلق به او اعطا فرموده تا بشر را بیدار نماید .

ای مردم بدانید هیچکس بر قائم ما غالب نخواهد شد و هیچکس بر مهدی ما نصرت نمی یابد و پیروز نمی گردد . او ولی خدا در زمین است وجود او حکم خدا در خلق است او امین اسرار آفرینش است او بهرچه پنهان وآشکار است واقف است .

معاشر الناس هشیار باشید آنچه لازم بود به شما گفتم و آنچه باید به شما فهماندم و پس از من آنچه لازم باشد . علی(ع)  به شما می گوید و می آموزد و می فهماند . آیا فهمیدید ؟

این است علی خوب او را بشناسید .

ای مردم پس از آنکه تمام شد خطبه من شما را به همدستی خود بر بیعت با علی(ع)  دعوت میکنم با او عهد و میثاق به بندید میثاق وفاداری و عهد خالص قلبی و با او مصافحه و مواثقه نمائید و اقرار و اعتراف بولایت او کنید .

ای مردم خداوند از من میثاق گرفته که شما را بمیثاق علی(ع)  دعوت کنم . من با خدا بیعت نموده ام و علی(ع)  با من بیعت کرده . من از شما بیعت و عهد و میثاق میگیرم بدوستی و بیعت و عهد ومیثاق او هرکس بیعت و میثاق مرا درباره علی(ع)  بشکند بعهد شکنی در دیوان محاسبات الهی شناخته میشود و بخود ستم کرده است .

معاشر الناس ای گروه مختلف مردم مسلمان جهان بدانید که حج و صفا و مروه و عمره از شعائر الهی است و این تعظیم شعائر با ولایت علی(ع)  و خاندانش مقبول است . هرکسی نیکی کند و خوبی نماید آن عمل برایش باقی میماند .

ای مردم هرکه حج و عمره خانه خدا بجای آورد تعظیم شعار دین کرده است .

معاشر الناس  بخانه خدا بشتابید و حج کعبه نمائید هیچ خاندانی وارد مکه نمیشود مگر آنکه به لطف و احسان میزبان مستغنی برگردد .ای مردم تخلف از فرمان و دعوت خدا میکند اگر از خانه خدا روبرگردانید فقیر میشوید .

معاشر الناس هیچ بنده مومنی نیست که در موقف حج بایستد مگر آنکه خداوند گناهان گذشته او را تا آن ساعت بیامرزد و چون حجش تمام شود عملش تمام شده و بی  گناه است

معاشر الناس حجیان و طواف کنندگان کعبه مهمانان خدا و مورد لطف خاص پروردگارند هرچه آنهادر راه خدا انفاق و خرج کنند بشرط آنکه مال خالص خود باشد در پیشگاه خداوند ذخیره است و پروردگار عمل هیچ نیکو کاری را ضایع نمی گذارد .

معاشر الناس حج خانه خدا را برای کمال دین خود بگذارید و در راه خدا  انفاق کنید و از این مشاهد و مناظر و مرائی حقه برنگردید مگر باتوبه و اطمینان برریشه کن نمودن گناهان . ای مردم موقع برگشتن از حج تصمیم قاطع بگیرید که دیگر مرتکب گناه نشوید .

معاشر الناس نماز را بپای دارید و زکات مال وجان خود را بدهید که نردبان ارتقا و کمال عقلانی است واین ضامن مصونیت و تزئید مال و اموال و حفظ جان ونفوس است .

ای مردم خانه خدا وسیله تکامل و مکتب تربیتی نفوس زکیه است بشتابید و دریابید و هشیار باشید کجا میروید و به مهمانی چه کسی میروید که میزبان شما بی نهایت کریم و بزرگوار و آمرزنده وباگذشت است .

معاشر الناس در اقامه نماز و ادا زکات آنچنانکه خدای عزوجل امر فرموده قیام کنید .

اگر زمانی طول کشید و وقت نماز ازدست رفته و کوتاهی کرده ائید یا فراموش نموده اید حکم آنرا از علی(ع)  پس از من بپرسید که او ولی خدا درمیان شما و مبین و مفسر احکام و معلم و آموزگار قرآن است برای شما.

او کسی است که خدایش برای مشکلات علمی و معنوی شما نصب فرموده و پس از من او تمام احکام شرع رامی آموزد و مشکلات شما را حل می نماید .

خداوند اورا پس ازمن برای شما آفرید و تربیت فرمود و نصب کرد تا از آنچه شما نمیدانید یا (هنگامی که ) برای شما مشکلی رخ میدهد و (یا)هرچه از او بپرسید بشما می گوید و بیان کند و شرح دهد و تفسیر و تاویل نماید .

ای مردم حلال و حرام خدا بیش از آن است که همه را شماره نمایم و معرفی کنم و لذا امر میکنم شما را بحلال و نهی میکنم از حرام و به امر الهی نصب میکنم علی(ع)  را که پس از من آنچه را (که) از حلال و حرام ( است ) برای شما پیش می اید ازاو بپرسید .

ای مردم من مامورم برای آنکه بهتر حلال و حرام الهی را بشما برسانم بیعت بگیرم بنام علی(ع)  پس از خود تا از او هرچه بخواهید بپرسید که او میتواند بشما بیآموزد و آنچه بگوید حق است .

ای مردم آنچه من از جانب خدا آوردم و در قرآن مجید است و نتوانستم همه آنها را به شما بفهمانم علی را بشما معرفی میکنم که پس از من او امیر المومنین است . (او) از جانب خدای عزوجل معلم و مفسر قرآن و مبین و شارح احکام شریعت است و ائمه پس از او هم از نسل من وعلی هستند که آنها هم شمارا بتمام احکام شریعت مطلع و واقف خواهند نمود .

ای مردم قائم مهدی از ائمه و عترت من میباشد و آنها تا روز قیامت حجت خدا بر خلق هستند که بحق حکومت وقضاوت مینمایند .

معاشر الناس -  من بهر حلال شما را دلالت و هدایت نمودم و از حرامی شما را نهی کردم و بازداشتم من حلال و حرام خدا را بهمان وحی منزل بشما ابلاغ کردم و هیچ تصرف و دخالتی در فرمان حق ننمودم و تبدیل و تغیر ندادم من امانت خدا را بدست شما سپردم .

ای مردم بیادداشته باشید این امانت خدا را حفظ کنید آنرا بیکدیگر سفارش و توصیه کنید دست بدست بدون دخالت و تغییر و تبدیل بهم بسپارند و بازهم تکرار میکنم بازهم سفارش میکنم باز هم تاکید مینمایم ای مردم نماز را برپا دارید و زکات مال و جان خود بدهید و به معروف ونیکی عمل کنید وبه یکدیگر امر کنید و از زشتی و قبیح شرعی احتراز نمایند و دیگران را برحذر سازید تا مترقی ترین ملت دنیا باشید .

ای مردم سرحلقه امر به معروف گرویدن بدین خدا و قبول کردن سخنان پیغمبر و عمل نمودن به آن است . ای مردم دین یعنی امر به معروف و نهی از منکر و نیکی کردن است که خودتان عمل کنید و بیکدیگر سخنان مرا با سفارشات موکد من تبلیغ نمائید و توصیه کنید این امانت را دست بدست برسانید .

ای مردم مسلمان ای گروه حضار این  مجلس بر شما واجب است حاضرین که سخن مرا می شنوند به غائبین که اینجا نیستند و نمی شوند برسانید بر شما فریضه است که حاضرین به غائبین امر کنید به تاکید پیغمبر خدا و نهی کنید به نهی رسول خدا و بترسانید آنانرا از مخالفت با امر و نهی خدا . ای مردم امر من امر خدا ونهی خداوند است که به امانت به شما سپردم شما هم موظفید این امر و نهی را به امانت نسل به نسل تا روز قیامت بیکدیگر بسپارید و سفارش در عمل و تودیع آن بنمائید تا مصداق حقیقی ( کنتم خیر امت) قرار گیرید این امتیازیست که خداوند بشما ملت اسلام داده است .

ای مردم این حقیقت را ادراک کنید که امر به معروف م نهی از منکر همدوش با امام معصوم است یعنی آنان در هر عصر شما را به معروف و منکر عملا راهنمائی مینماید زیرا دنیا خالی از حجت نیست و حجت خدا شما را امر به معروف و نهی از منکر مینماید و آن حجت ها از عترت من هستند بشنوید و عمل کنید تا رستگار گردید .

معاشر الناس – قرآن بشما امامان و حجت های خدا را معرفی میفرماید که ائمه پس از من علی و اولاد او هستند و من نیز بیان قرآن را برای شما توضیح دادم وتشریح نمودم و ابلاغ کردم که ائمه جانشین پس از من علی و اولاد او هستند منصوص ومنصوب او خواهند بود .

ای مردم قرآن در این آیه کریمه که میفرماید :( کلمه باقیه فی عقبه ) سوره مبارکه 43 ایه 28

وَجَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ [٤٣:٢٨]

و او آن را در پى خود سخنى جاویدان کرد، باشد که آنان [به توحید] بازگردند.

 

مراد از کلمه عقبه مراد از کلمه باقی علی(ع)  و اعقاب او هستند . من بصراحت بشما میگویم تفسیر کلمه وجود علی(ع)  و اعقاب او ائمه پس از او هستند من بشما میرسانم که( لن تضلو امان تمسکتم بهما) هرگز گمراه نمیشوید اگر بدامن آنها چنگ بزنید و بولایت آنها متمسک شوید معاشر الناس پرهیزکار شوید و از خدا بترسید و از ساعت قیامت و دیوان محاسبات الهی و بازپرسی از اعمال دنیای خود بیمناک باشید که خدای عز و جل در قرآن میفرماید:

 

۞ یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ ۚ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ [٢٢:١]

اى مردم، از پروردگار خود پروا کنید، چرا که زلزله رستاخیز امرى هولناک است.

جنبش و جهش قیامت یک هول و هراس بسیار لرزاننده با ابهت و عظیم است .

ای مردم مرگ و حساب و میزان وبازپرسی از حساب خود را در نظر بگیرید که در پیشگاه پروردگار متعال چگونه حاضر خواهید شد .

ای مردم پاداش و کیفر وثواب وعقاب را در نظر داشته باشید و بدانید هرکس نیکی کند پاداش میگیرد و هرکه بدی کند کیفر می بسند و برای بد کاران در بهشت جائی نیست .

معاشر الناس – ای گروه مسلمانان حضار محترم جمعیت شما بیش از آن است که بتوانید یک یک با من مصاحفه کنید و تجدید عهد نمائید برای حل این مشکل و تجدید عهد و میثاق  بولایت علی خدای عزوجل بمن امر کرده که به شما بگویم بدل ها و زبانها اقرار و اعتراف بخلافت علی کنید و امر امامت و وصایت اورا و اولاد پس از او را که ائمه وحجت های خدا بر خلق میباشند و از نسل من ونژاد او هستند آنچنانکه به شما آموختم بشناسید و بدل اذعان و اعتراف نمائید و بدانید که ذریه من از صلب علی میباشند بنابر این همه شماها از صمیم قلب و اعماق دل بگوئید :

( انا سامعون مطیعون منقادون راضون ) بگوئید پروردگارا ما سخنان پیغمبر تو را شنیدیم و اطاعت میکنیم و راضی و خشنود هستیم و فرمانبردار و مسرور میباشیم به آنچه فرمودی در باره ولایت و خلافت علی(ع)  و ائمه او از صلب او و بزبان و دل و دست و جان اعترف و اقرار مینمائیم و بر این عقیده که از جانب خدای تو و خدای همه ماها ابلاغ فرمودی زنده و جاودان هستیم و بر این عقیده خواهیم  مرد و بدین عقیده مبعوث و محشور میشویم و هیچ تغییر و تبدیل و شک و تردید در این عقیده نداریم .

 ما عهد و میثاق خود را که بسبب تو درباره علی بستیم هرگز نمی شکنیم ما اطاعت میکنیم فرمان خدارا واز جان می پذیریم حکم پیغمبر را و به دل می سپاریم ولایت علی را و او را امیر المومنین می شناسیم و فرزندان و ذریه او را ائمه و حجت های خدا برخلق میدانیم و فرزندان علی(ع)  حسن وحسین (ع) که تو ای رسول گرامی بما معرفی فرمودی به مقام امامت خوب می شناسیم و میزان علاقه تو را به آن درک نموده ائیم و میدانیم که آن دوبزرگوار جوانان بهشت هستند و امامان پس از علی(ع) میباشند و تو پدر بزرگ آنها هستی .

پروردگارا از آنچه پیغمبر در باره علی(ع)  و اولادش فرموده شک و تردید بدل راه نمیدهیم و از عهد و میثاق خود درباره ولایت علی(ع)  برنمیگردیم و پیمان خود را باتو درباره او نمی شکنیم ما خدا و رسول را اطاعت میکنیم که علی(ع)  امیر المومنین است و فرزندان او آنچنانکه فرمودی از ذریه تو از صلب او هستند . امام حسن (ع) و امام حسین (ع) آن بزرگوارانی هستند که تو جاه و مقام و منزلت آنها را برای ما وصف فرمودی که چه درجه و مقامی درپیشگاه خدای عزوجل دارند .

آنگاه پیغمبر(ص) فرمود : سپاس خدای را که به شما ابلاغ نمودم که حسن (ع) و حسین (ع) هردو بزرگواران جوانان بهشت و امامان و پیشوایان خلق پس از پدرشان میباشند و من وعلی(ع)  پدر آنها هستیم .

ای مردم باز هم بگوئید اقرار کنید اعتراف نمائید که اذعان و اعتراف میکنم به آنچه بما فرمودی همه با صدای بلند هم آهنگ گفتند : ای رسول خدا ما شنیدیم و اطاعت میکنیم خدا ورسول را در این امر عظیم و اینکه تو رسول خدا و خلیفه و جانشین تو و حسن (ع) و حسین(ع)  پس از پدرشان امامان و رهبران خلق هستند وپس از آنها ائمه و امامانی که تو نام آنها را بردی همه حجت های خدا بر خلق هستند و بدین فرمان برای خلافت امیر المومنین و اولاد معصومین او عهد و میثاق بستیم .

ای پیغمبر گرامی ما شنیدیدم آنچه فرمودی و بدل و جان و قلب و اعضا اقرار و اذعان و اعتراف مینمائیم به آنچه بما وعده فرمودی و بما تعلیم کردی و به ما معرفی نمودی همه را از جان و دل شنیدیم و عقیده مندیم واز دل بیرون نخواهیم کرد .

پروردگارا ما از دل وجان و زبان واعضاء حتی الورید و الشریان اقرار و اعتراف بخلافت و ولایت علی(ع)  مینمائیم .

ما با هرکس بتوانیم دست و عهد و پیمان و فاداری میدهیم ودست یکدیگر رابا محبت سرشار می فشاریم با یک دل ویک زبان اقرار می کنیم که علی بن ابیطالب بفرمان خدا و رسول خلیفه وجانشین و امام و رهبر ما میباشد .

ما این عقیده و ایمان را به هیچ چیز تغییر و تبدیل نمیدهیم و از آن هرگز سرپیچی نمیکنیم .

ما خدایرا شاهد بر این حقیقت و عقیده خود گرفتیم و خدای متعال بهترین شاهد کافی و باقی است و توبر ما گواه وشاهدی و فرشتگان و مومنین همه شاهد اقرار و اعتراف ما هستند و هرکه ظاهر و آشکار یا پنهان ناپیدا ست هرکه حاضر و شنوا و هرکه غائب و ناهویداست و همه لشکرهای بی شمار و نیروهای نامرئی الهی و مخلوق و بندگان او و همه موجودات گواه ایمان و عقیده ما هستند در حالیکه گواهی شهادت حضرت حق جل اعلا خود کافی است و بزرگتر از هر گواهی است .

معاشر الناس آنچه در دل گوئید خدا میداند و آنچه اندیشه نمائید خدا آگاه است پروردگار همه اصوات والحان ونیت های قلبی و اندیشه و افکار و رازهای سر و علن را می شنود و میداند. هرکس بدین آموزش عالی آسمانی هدایت یافت رستگار است و هرکس تردید وشک نمود و گمراه ماند گمراه وشقی است .

ای مردم هرکه بیعت کند باخدای جل و اعلا بیعت کرده است دست خدا بالاترین دست هاست هرکه با هرمومنی به ولایت علی(ع)  دست دهد با علی دست داده و هرکه با علی دست بیعت دهد با من دست داده و هرکه با من دست دهد با خدا دست داده و بیعت نموده و دست خدا بالاترین دستهاست .

ای مردم خوشحال باشید که دست بدست خدا میدهد و با او عهد ومیثاق می بندد .

ای مردم شاد باشید که علی را برهبری انتخاب نموده ائید و با او پیمان بستید .

معاشر الناس  از خدا بترسید پرهیزکار باشید و با علی(ع)  بیعت کنید که او بفرمان خدا امیر المومنین است وحسن وحسین(ع)  و ائمه(ع)  پس از او باقیه الهی در روی زمین هستند .

ای مردم خداوند هلاک میکند کسی که دراین موضوع حیله و غدر و مکر بکار برد و رحمت می فرماید کسی که وفادار بعهد و میثاق علی باشد .

ای مردم بدانید هرکه عهد علی را بشکند عهد نفس خود را شکسته وبخود ستم جبران ناپذیر نموده است.

معاشر الناس بگوئید آنچه را که برای شما گفتم بزبان آرید وبدل اقرار کنید و تسلیم ولایت علی(ع)  شوید . او سرور مومنان است و پیشوای پرهیز کاران وراهنمای سعادتمندان است .

ای مردم آنچنان که قرآن بشما آموخته بگوئید شنیدیم و اطاعت میکنیم وآمرزش تورا می خواهیم پروردگارادبازگشت همه بسوی تو می باشد تو از دلهای همه آگاهی .

ای مردم بگوئید سپاس خدایرا که مارا بدوستی علی(ع)  هدایت فرمود و اگر خداوند بولایت علی(ع)  و دوستی خاندانش ما را هدایت نمیفرمود در گمراهی بسر میبردیم و چه کسی می توانست مارا هدایت کند  


Related image


ای مردم بگوئید درود و ستایش خدایرا که ما را از متمسکین بولایت علی قرار داده .

الحمد و لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع)

ای مردم فضایل علی بن ابیطالب(ع)  در پیشگاه حق جل و علا بسیار است و در قرآن مکارم اخلاق اورا که بیان فرموده بی شمار است .

ای مردم نمیتوان همه فضائل علی(ع)  را شماره کرد و در یک مجلس گفت به او ایمان آورید وقرآن بخوانید تا دریابید .

ای مردم علی(ع)  بالاتر از آنست که بتوان مکارم اخلاق اورا در یک مقام گفت . پس هرکه سخن مرا درباره فضائل علی شنید و هرمقدار دریافت و اوراشناخت تصدیق نماید و بیکدیگر برساند .

معاشر الناس بدانید هرکس که خدا ورسول و علی(ع) و ائمه پس از او را که معرفی مینماید بشناسد و اطاعت کند و بیاد آنها باشد محققا رستگار است و بفوز و فلاح و موفقیت و سعادت میرسد .

معاشر الناس هرکس بدوستی علی(ع)  سبقت گیرد و زودتر مبادرت  به مبایعت علی(ع)  کند و بهتر و خالص تر ولایت او را در دل جای دهد تسلیم امر او گردد آن فائز و رستگار وجاودان در بهشت است .

معاشر الناس بگوئید بزبان و بدل اقرا کنید و بعمل اذعان و اعتراف نمائید تا خدای بزرگ از شما راضی شود . اگر امر خدا را بشنوید و اطاعت کنید وبزبان و دل اقرار نمائید خدایرا از خود راضی نموده ائید و خدا از شما راضی میگردد .

اما اگر شما کافر شوید و ولایت علی(ع)  را انکار  کنید و با تمام مردم زمین درکفر و شرک و انکار دوستی علی همدست شوید ذره ائی ضرر وزیان بخدا و رسول وعلی(ع)  نمیرسانید بلکه خودتان از فیوضات اشراقات انوار و افاضات الهیه که سبب علی(ع)  باید بر شما بتابد محروم شده ائید .

پروردگارا بیامرز مومن و مومنه ای که سخن می شنود و می پذیرند وهلاک فرما کافر و مشرک ومنافق که می شنود و سرپیچی میکنند .

درود وستایش بی حد و حصر بر پروردگار عالمیان وسپاس و حمد کامل بر خدای خالق و آفریننده دو جهان باد .

- مراسم بیعت مسلمانان با جانشین برحق رسوالله امیرالمومنین علی ولی الله(ع)

در اینجا سخن پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم  پایان یافت و ناگهان صدای لبیک مردم بند شد همه فریاد کشیدند بلی شنیدیم و اطاعت کردیم امر خدا و فرمان پیغمبر(ص) را درباره جانشینش علی(ع) بدل وجان گرفته پسندیدیم وبزبان اقرار و اعتراف میکنیم وبدل پیمان می بندیم و بدست عهد وفاداری میدهیم .

در این لحضه جمعیت آرام یکباره تکان خورد همه بطرف پیغمبر خدا (ص) و علی مرتضی

علیه سلام هجوم آوردند . دسته ائی با پیغمبر خدا(ص) مصاحفه کردند و ترحیب و تبریک گفتند و جمعی علی مرتضی صلوات الله  علیه را در بر گرفتند و با او مصاحفه نمودند و دست بیعت و عهد میثاق دادند و تبریک و تهنیت گفتند و همه با هم می گفتند:

سمعنا و اطعنا امرالله و امر رسوله بقلوبنا و والسنتنا و ایدینا علی علی صلوات الله علیه

صدای همهمه آن جماعت بعبارت الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیر المومنین در فضای کوه های جحفه طنین انداز گردید .[2]

کتاب ارزشمند پیامی بزرگ از بزرگ پیامبر ان می نویسد :

اولین کسی که با پیغمبر مصاحفه کرد اولی وبعد دومی و بترتیب سومی وچهارمی و پنجمی بودند (عمر و بعد ابوبکر و عثمان وشاید طلحه وزبیر) بودند.

سپس مهاجر و انصار و باقی مردم تا آنجا که وقت میشد و اوضاع و احوال اجازه می داد مردم با پیغمبر و علی مرتضی(ع)  مصاحفه نمودند وتبریک وتهنیت گفتند تا وقت نماز مغرب و عشا رسید و پیغمبر(ص) نماز را جمع فرمود وملاک جمع نماز امامیه شد .[3]

در اینجا تنها سخنی که می توان گفت درباره اصالت این خطبه بزرگ و ارزشمند است که طولانی ترین حدیث رسول الله(ص) در طول زندگانی ایشان بوده است و علامه امینی عالم جلیل القدر در 28 جلد کتاب الغدیر اسناد بسیار معتبر این حدیث را ارائه کرده اند و علاقه مندان می توانند به این 28 جلد کتاب مراجعه کنند تا به صحت و سقم این خطبه ارزشمن پی ببرند . و ما برای نمونه به چند منبع مهم از این منابع در صفحه 75 همین بخش تحت عنوان راویان خطبه غدیر خم نقل کرده ائیم که توجه خوانندگان محترم را به این منابع جلب می کنم . و تاسف می خورم برای آنهائیکه این حدیث شریف را دروغ پنداشته اند .

این کتاب همچنین می نویسد: برای بیعت زنان طشتی هائی پر ازآب کرده امیر المومنین علی علیه سلام دست خود را درمیان طشت گذاشت و همه بانوان اسلام هم دست در این آب گذاشته و تبرک جستند و بیعت کردند وعهد ومیثاق بستند .

همچنین در ادامه می نویسد : از امام جعفر صادق علیه سلام روایت شده که چون خطبه پیغمبر خدا (ص) تمام شد و از منبر فرود آمد درمیان جمعی که مقابل منبر ایستاده بودند مردی نیکو منظر و معطر و نورانی دیده شد که بوی خوشی از او استشمام میشد میگفت بخدا قسم هرگز مجلس با اهمیتی مانند امروز ندیدم . امروز پیغمبر خدا (ص) اینقدر سفارش و توصیه برای پسر عمش نمود و این قدر محکم عقد بیعت برای او گرفت آنقدر رسول خدا متکی به امر الهی بود ودرباره علی(ع) توصیه وتاکید فرمود که هیچکس درباره آن شک و انکار نمیکند مگر کافر بخدای عظیم و رسول کریم باشد . وای برکسی که عقد اورا بگشاید وبیعت اورا بشکند . رسول خدا آنچه موجب تحکیم مبانی دوستی علی و هدایت خلق میشد بیان فرمود .

عمر به او نگاهی کرد و سخنش را گوش داد و بحال تعجب گفت یا رسول الله این مرد با هیبت کیست که من سخن اورا نشنیده بودم .

پیغمبر (ص) فرمود چه گفت و عمر آنچه را شنیده بود برای پیغمبر بیان کرد . آنگاه رسول خدا فرمود آیا دانستی او کیست ؟

عمر گفت نشناختم پیغمبر خدا (ص) فرمود این جبرئیل روح الامین حامل  وحی است که بصورت مردی جذاب و معطر تجلی کرده است .

سپس فرمود ای عمر برحذر باش که تو عقد بیعت او را بشکنی بخدا سوگند اگر چنین کنی خدا ورسول و فرشتگان و مومنین از تو بیزاری می جویند .[4]

عمر هنگام بیعت با علی علیه سلام بنگارش امام محمد غزالی در کتاب سر العالمین  به علی علیه سلام امیر المومنین گفت : ( به به ای ابوالحسن چه خوشوقتم که صبح می کنم و تو مولای من و مولای هر مومن و مومنه هستی) و این مقام رضا و تسلیم عمر را در ولایت و دوستی و تحکیم مبانی عقیده او را نشان میدهد . اما پس از مدت کوتاهی هوای نفس بر او غالب شد و حب جاه ومقام وریاست و پیمانهای سیاسی و اهتزاز پرچمهای فرمانروائی و ازدحام قشون و اسب سواران و فتح شهرها و کشور گشائی وامر و نهی بر زیردستان او را دگرگون ساخت و شکست آن پیمانی که بست و خرید دنیا را ببهای گزاف و بد معامله ایی بود که او نمود .

در ادامه کتاب می نویسد : از آیات نازله پس از خطبه غدیر خم این آیات سوره مبارکه معارج است که حافظ ابو عبیده هراتی متوفی بسال 223 در مکه از تفسیر غریب القرآن چنین نقل کرده است .

چون پیغمبر اکرم (ص) به غدیر خم رسید وآن خطبه را مفصل انشاد وایراد فرمود جابربن نصربن حارث بن کلده عبدری آمد نزد پیغمبر و گفت یا محمد بما امر کردی بگوئیم لااله الاالله گفتیم ، گفتی شهادت برسالت تو بدهیم دادیم ، گفتی حج خانه خدا کنید کردیم ، اکنون پسر عمت رابر ما مولا و امیر میگردانی آیا این کار را از پیش خودت کردی یا از جانب خدا؟

پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود بحق خدائی که غیر از او خدائی نیست این امر پروردگار است و او بمن امر و تاکید فرمود که ابلاغ کنم و من هم ابلاغ نمودم .

آن مرد شقی سربلند کرد وگفت :

الهم ان کان ما یقول محمد حقا فمطر علینا حجار من السما اوئتنا بعذاب الیم .

ترجمه : خداوندا اگر آنچه محمد میگوید حق است برمن سنگی از آسمان بفرست یا عذاب دردناکی که مرا هلاک کند , هنوز سخنش تمام نشده بود که سنگی از آسمان برسراو فرود آمد وبیدرنگ هلاک شد.

(در این لحظه) پیغمبر اکرم (ص) از جبرئیل پرسید برادر جبرئیل مگر خدا وند در قرآن بمن نفرمود:

 (وماکان الله معذبهم و انت فیهم)  ترجمه : توتودر میان مردم هستی آنها را عذاب نمیکنم

جبرئیل علیه سلام گفت آن و عده بحق وبجاست ولی این مرد به نفس خودش تقاضای عذاب کرد و این آیات  ابتدائی از سوره مبارکه المعارج  را آورد : ( سئل سائل بعذاب واقع ) [5]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ [٧٠:١]

پرسنده‌اى از عذاب واقع‌شونده‌اى پرسید،

 

در این هنگام آیه شریفه الیوم اکملت لکم دینکم بر وجود نازنین پیامبر(ص) نازل شد این آیه در سوره مبارکه الماعده آیه 3 قرار دارد و البته طبق توضیحاتی که قبلا درباره تکمیل دین توسط برگزیده شدن یک هادی پس از پیامبر(ص) مربوط به همین روز می باشد و همانطور که می دانید قرآنی که  امروز در دست ماست بنابر ترتیب نزول آیات تنظیم نشده است از این رو زمان نزول این آیه ذکر نشده است اما بنظر اکثر مفسرین قرآن کریم ، این آیه در پایان واقعه غدیر خم نازل گردید ه است اکنون به اصل آیه ومعنای آن توجه فرمائید:

سوره الماعده آیه 3  

الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا 

 الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا

ترجمه : امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را بعنوان آیین (جاودان)شما پذیرفتم .

اکنون با کنار هم قرار دادن اجزای این پازل معما حل شده و مفهوم دقیق و شان نزول این آیات بخوبی روشن می شود و وای بر کسی که با این همه ادله روشن عقلی و نقلی و این خطبه عظیم که دارای معانی بلند و عرفانی است و بیان آن از عهده همه جز رسول الله خارج است ، باز هم شک کند و عقیده بیش از یکصد میلیون شیعه 12 امامی در جهان را که بر همین اساس استوار است و شهادت امامان بعد از حضرت علی (ع) مانند امام حسن مجتبی (ع) نوه اول رسول الله و امام حسین (ع) و نه نفر از فرزندان امام حسین (ع) که همگی از نسل رسول الله اند و توسط پیامبر(ص) و امام قبل از خود یک به یک معرفی شده اند را هیچ بداند ، و آنرا باور نکند سخنی نداریم و می گوئیم آخرت خود را به باد داده اند و اعمال مذهبی خود را بدون اعتقاد قلبی به ولایت علی(ع) و اولاد او را باطل کرده اند و اگر هنوز هم قانع نشده اند به تحقیق و مطالعه بیشتر در این باره بپردازند و به باقی مطالب این کتاب توجه کنند شاید به لطف خدا خورشید حقیقت در قلب آنها طلوع کند ، و به حقانیت علی (ع) پی ببرند .

در اینجا به معرفی بخشی از راویان خطبه غدیر خم می پردازیم و خواننندگان محترم را به جستجو در ین منابع تشویق می کنیم تا با چشمان خود به این حقیقت پی ببرند .

- راویان خطبه غدیر خم در تاریخ اسلام

از جمله مهمترین اشخاصی که این خطبه شریف را از پیامبر(ص) بطور مستقیم روایت کرده اند می توان از حضرت فاطمه زهرا علیه سلام دختر گرامی پیامبر(ص) و خود شخص علی بن ابی طالب علیه سلام و اولاد گرامیش امام حسن علیه سلام  و امام حسین علیه سلام و حضرت زینب کبرا علیه سلام نام برد که این بزرگان هرگز حاضر به سخن غیر حق نمی شوند و مقام ارجمند آنها در درگاه الهی آنچنان بالاست که هیچ کس را یارای رسیدن به این درجه و مقام شامخ وارجمند نیست .

همچنین نه تن از اولاد امام حسین (ع) که همان امامان معصوم هستند و همگی این خطبه را به نقل از پدران خود نقل کرده اند این افراد عبارتند از :

1- علی بن حسین مشهور به  حضرت زین العابدین علیه سلام مدفون در قبرستان بقیع

2- محمدبن علی امام باقر علیه سلام  مدفون در قبرستان بقیع که شاگردان بسیار داشتند.

3- جعفر بن محمد مشهور به امام جعفرصادق علیه سلام مدفون در قبرستان بقیع ، که بیش از چهار هزار شاگرد داشتند .

4- موسی بن جعفر مشهور به امام موسی کاظم علیه سلام  مدفون در کاظمین عراق .

5- علی بن موسی مشهور به امام رضا علیه سلام  مدفون به ارض توس مشهد مقدس ایران .

6- محمدبن علی مشهور به اما م جواد علیه سلام مدفون به کاظمین عراق .

7- علی بن محمد مشهور به امام هادی علیه سلام مدفون به سامرا عراق .

8- حسن بن علی مشهور به امام حسن عسکری علیه سلام مدفون به سامرا عراق .

9- محمد بن حسن مشهور به اباصالح المهدی علیه سلام ، امام زمان علیه سلام حی و زنده.

همه این امامان معصوم در عصر و زمان خود هدایت گر مردم عصر خویش بوده اند ، و مشمول این خطبه شریف هستند . با دقت در زندگی هریک از این بزرگواران متوجه می شویم که همه این بزرگان توسط حاکمان عصر خویش به شهادت رسیده اند و تنها امام زمان است که به خواست خداوند تبارک و تعالی زندگانی طولانی پیدا کرده اند و هم اکنون مسئول رسیدگی به امور مسلمانان جهان هستند و هر یک را به نام می شناسند و از وضع او آگاهی کامل دارند . همگی  این امامان معصوم گواه بر این خطبه شریف اند .

درباره این موضوع که راویان دیگر این خطبه شریف و با عظمت در تاریخ چه کسانی بوده اند ، باید از تحققات بی نظیر عالم جلیل القدر جناب آیت الله علامه امینی متشکر وقدر شناس باشیم . ایشان در کتابی بسیار مفصل بنام الغدیر در 28 یا 30 جلد (بسته بنوع چاپ آن) تمام راویان این خطبه معظم را از صدر اسلام تا عصر حاضر جمع آوری نموده اند که تعدا د آنها از هزاران نفر بسیار بیشتر است و قصد ما در این مختصر آوردن همه این اسناد نیست چرا که قبلا توسط این عالم جلیل القدر این کار مقدس را بنحو احسن انجام پذیرفته و با دقت فراوان جمع آوری شده است و ما علاقه مندان و جویندگانی را که میل به تحقیقات بیشتر دارند به این اثر جاودان ارجاع می دهیم .

 اما برای تبرک در اینجا قسمتی از نتیجه تحقیقات ارزشمند جناب آقای حسین عمادزاده را درباره راویان حدیث غدیر خم از کتاب پیام بزرگ از بزرگ پیامبران نقل می کنیم و بقول شاعر  در خانه اگر کس هست یک حرف بس است .

از مهمترین اشخاصی که این خطبه را در آثار خود آورده اند می توان به :

1- ابو جعفر محمدبن جریر خالد طبری متولد 224 ومتوفی 310 هجری قمری در کتابی بنام ولایت نوشته و بیش از هفتادو چند طریق از طرق مختلف روایت نموده است .

2- ناصر سجستانی در کتاب الدرایه با 120 طریق این حدیث را روایت کرده است .

3- ابن ابی الحدید معتزلی در تفسیر نهج البلاغه خود .

4- امام محمد غزالی اهل سنت در کتاب سرالعالمین میی فرماید : پس از بیان خطبه غدیر خم توسط پیامبر(ص)، ایشان فرمودند: هرکه را مولای او هستم علی مولای اوست و عمر بن الخطااب گفت به به ابولحسن چه خوش وقتم که صبح می کنم و تو  مولای من ومولای هر مومن ومومنه هستی .        

5- به نقل تهذیب النبوت صفحه 337 جلد 7 ابوبکر محمدبن عمر وبن محمد بن سالم تمیمی بغدادی متوفی 355 که او به 125 طریق نقل نموده است .

6- ابو طالب عبد الله ابن احمد بن زید انباری متوفی 356  به طرق حدیث الغدیر بنقل نجاشی صفحه 161 

7- ابوطالب احمد بن محمد بن محمد رزاری متوفی 368  .

8- ابوالفضل بن محمد بن عبدالله بن مطلب شیبانی متوفی 372 بنقل نجاشی صفحه 282 .

9- حافظ علی بن عمر الدار بغدادی متوفی 385 بنقل گنجی شافعی در کفایه صفحه 15 .

10- کتاب عقبات الانوار میرحامد حسین لکهنوی هندیست متوفی 1306 در 12 جلد .

11- احمد حنبل عالم اهل سنت و جماعت به چهل طریق این حدیث را روایت کرده است .

12- ابو العباس احمد بن محمد سعید همدانی  معروف به حافظ بن عقده متوفی 333 در کتابی بنام کتاب الولایه فی طرق الحدیث الغدیر نوشته که به 105 طریق این حدیث را نقل نموده است .

درهمین کتاب آمده است : کسانی که این حدیث را نقل نموده اند بیشمارند نمیتوان اسامی همه را نقل کرد ولی نگارنده برای آنکه مفتاح کار آیندگان و نسل جوان باشد 110 سلسله روایت آنرا نقل میکنیم : (وما بدلیل جلوگیری از اطاله کلام از این 110 مورد تنها به ذکر پنجاه مورد اکتفا می کنیم .)

1- ابوبکر بن ابی قحانه  (خلیفه اول بعد از پیغمبر (ص))متوفی سال 13 بنقل ابوبکر جعابی در نخب .

2- عمر بن خطاب (خلیفه دوم بعد از پیغمبر(ص)) مقتول بسال 23 بنقل ابن مغازی در کتاب مناقب و بنقل محب الدین . طبری در  کتاب ریاض المنظر صفحه 161 جلد 2  .

3- عثمان بن عفان (خلیفه سوم بعد از پیغمبر (ص)) مقتول بسال35 بنقل حافظ ابن عقده در کتاب روات الحدیث  .

4- حسان بن ثابت شاعر شهیر اهل بیت و پیغمبر (ص) در نظم و  نثر این حدیث را روایت کرده است  .

5- عبدالله بن عباس (عموی پیغمبر (ص)متوفی 68)  بنقل حافظ لسائی در کتاب خصایص صفحه  7  .

6- اسامه بن زید بن حارثه کلبی (فرمانده سپاه ) متوفی سال 54 بنقل نخب المناقب  .

7- ام سلمه طاهره (همسر پیغمبر(ص)) بنقل ابن عقده از عمر وبن سعید درینا بیع الموده صفحه 7 .

8- ابورافع قطبی غلام رسول الله(ص) در حدیث ولایت بنقل کتاب خوارزمی الغدیر صفحه 16 جلد 1 .

9-ابو الهثیم بن نبهان مقتول در جنگ صفین سال 37 بنقل ابن عقده در کتاب مقتل خوارزمی صفحه 67 .

10- ابو هریره دوسی متوفی 57 59 بنقل کتاب تاریخ بغدادی صفحه 290 جلد 8 .

11- ابولیلی انصاری مقتول در جنگ صفین سال 37 بنقل کتاب مناقب خوارزمی صفحه35  .

12- ابی بن کعب انصاری خزرجی رئیس قرءا متوفی سال 30-32 بنقل نخب المناقب .

13- اسعد بن زراره انصاری بنقل ابن عقده در اسنی المطالب .

14- اسماء بنت عمیس خشعمیه بنقل ابن عقده در کتاب ولایت .

15- ابو زینب بن عوف انصاری بنقل کتاب اسد الغابه صفحه 307 جلد  3  .

16- ام هانی دختر ابطالب بنقل ینابع الموده قندوزی صفحه  40  .

17- ابوحمزه انس بن مالک انصاری خزرجی خادم پیغمبر(ص) متوفی سال 93 بنقل خطیب بغدادی صفحه477 جلد  7  .

18- براه بن عازب انصاری اویسی مقیم کوفه متوفی 72 بنقل کتاب مسند احمد صفحه 281 جلد 4

19- یزیدبن خصیب ابوسهل اسلمی متوفی 63 بنقل کتاب مستدرک حاکم صفحه 110 جلد 4

20- ابو سعید ثابت بن ودیعه انصاری خزرجی مدنی بنقل ابن عقده در اسد الغابه صفحه 307 جلد 3

21- جابربن سمره بن جناده مقیم کوفه متوفی 74 بنقل ابن عقده در کنز المعال صفحه 398 جلد3

22- جابربن عبداالله انصاری متوفی در مدینه درسال 78 در 94 سالگی بنقل الاستیعاب ابن عبدالبر صفحه 473 جلد 2

23- جبله عمر و انصاری بنقل ابن عقده در حدیث ولایت

24- جبیربن مطعم بن عبدی قرشی نوفلی متوفی سال 59 بنقل قاضی بهلول بحجت صفحه 68

25- جریربن عبدالله بن جابر بجلی متوفی سال 54 بنقل مجمح الزواید حافظ هشیمی صفحه 106 جلد 9

26- ابوذر جندب بن جناده غفاری متوفی 31 در حدیث ولایت بنقل فراید السمطین و سنی المطالب

27- ابوجنیده جندع بن عمر وبن مازن انصاری بنقل اسد الغابه صفحه 308 جلد 1

28- حبه بن جوین ابو قدامه عربی بجلی متوفی سال 79 بنقل ابن عقده در اسد الغابه صفحه 367 جلد 1

29- حبشی بن جناده سلولی مقیم کوفه مقتول یوم المنا شده بنقل اصبغ بن نباته در اسد الغابه صفحه 307 جلد 3

30- حبیب بن بدیل بن ورقاء خزاعی بنقل ابن عقده در الاصابه صفجه 304 جلد 1

31- خذیقه بن آسید ابو سریحه غفاری که از اصحاب شجره است متوفی سال 42 بنقل ینابیع الوره صفحه38

32- خدیفه بن یمان یمانی متوفی بسال 36 بنقل کتاب ابن عقده دراسنی المطالب و ابن حجر در تقریب صفحه 82

33- زبیربن عوامقرشی مقتول 36 بروایت ابن عقده بنقل حافظ مغازلی در رواه الغدیر

34- امام حسن مجتبی سبط اکبر بنقل ابن عقده وجعابی در نخب و خوارزمی و غیره

35- امام حسین سید الشهدا سلام الله علیه بنقل ابن عقده وده ها کتاب دیگر مانند حلیه الاولیا ابونعیم صفحه 64 جلد9

36- ابوایوب خالدبن زید انصاری مقتول در جنگ روم سال 52 بنقل محب الدین طبری درریاض النظر صفحه169جلد2

37- ابوسلیمان خالد بن و لید بن مغیره مخزومی متوفی سال 22 بنقل جعابی در نحب

38- خزیمه بن ثابت انصاری ذوالشهادتین مقتول در صفین سال 37 بنقل ابن عقده در اسد الغابه صفحه 307 جلد 3

39- ابو شریح خویلد بن عمر و  خزاعی مقیم مدینه متوفی 68 شاهد یوم المنا شده در حدیث غدیر

40- رفاغهبن عبد منذرانصاری بنقل ابن عقده و مناقب جعبابی و کتاب الغدیر منصور رازی

41- زبیربن عوام قرشی مقتول 36 بروایت ابن عقده بنقل حافظ مغازلی در رواه الغدیر .

42- زیدبن ارقم انصاری خزرجی متوفی سال 68 بنقل مسند احمد حنبل صفحه 368 جلد 4 .

43- زیدبن یزیدبن شراحیل انصاری شاهد یوم المنا شده بنقل ابن عقده در اسد الغابه صفحه 233 جلد2.

44- ابواسحق سعد بن ابی وقاص متوفی سال 58  بنقل حافظ نسائی در خصایص صفحه 3

45- سهل بن حنیف انصاری اوسی متوفی سال 38 بنقل ابن عقده در اسد الغابه صفحه 307 جلد 3

46- ابو العباس سهل بن سعد انصاری خزرجی ساعدی متوفی سال 91 بنقل ینابع الموده صفحه   38

47- طلحه بن عبدالله تمیمی مقتول روز جنگ جمل سال 36  (63 ساله) بنقل مروج الذهب مسعودی صفحه 11 جلد2 .

48- عامر بن عمیر النمیری بروایت ابن عقده در الاصابه ابن حجر صفحه 255  جلد  3  .

49- عامر بن لیلی بن حمزه بروایت ابن عقده در اسد الغابه صفحه 92 جلد 3  .

50- ابوالطفیل عامر بن واثله بعثی متوفی سال 110  بنقل امام احمد حنبلی در مسند  صفحه 118  جلد1.

 




[1] - توجه : ترجمه این خطبه پیامبر(ص) عینا از کتاب ارزشمند پیام بزرگ از بزرگ پیامبران جمع آوری و  نگارش جناب آقای حسین عمادزاده نقل می گردد .

[2] - پیام بزرگ از بزرگ پیامبران نگارش حسین عمادزاده صفحه 54 تا 135

[3] - بر طبق سنت رسول الله و اهل بیت پیامبر مکرم اسلام (ص) نماز ها را می توان بصورت جمع یا تفکیک خواند مثلا نماز ظهر وعصر را می توان باهم جمع نمود یا به تفکیک خواند و یا نماز مغرب وعشاء را می توان جمع و جداگانه خواند و این روش هیچ منافاتی با سنت پیامبر (ص) ندارد لذا خود پیامبر(ص) هم بارها وبارها نمازهای ظهر وعصر ومغرب وعشاء را بصورت جمع می خواندن و این در کتب اهل سنت در بابی به همین عنوان (جمع بین الصلوتین) موجود است و مضاعف براینکه پیامبر در سفر و درحین باران بازهم نماز ها را جمع می خواندند و ائمه معصومین هم بر همین شیوه عمل می کردند 

در اینجا برای نمونه چند روایت از روایات زیاد در این باب را از اصحاب بزرگ رسول ا . . . نقل می کنیم .

اول در کتاب صحیح مسلم که از علمای بزرگ اهل سنت هستند می نویسد مسلم بن حجاج از عبدا . .  بن عباس صحابی بزرگ پیامبر (ص) نقل می کند که :صلی رسول ا . . . (ص) الظهر و العصر جمعاً والمغرب والعشاء جمعا فی غیر خوف ولا سفر .

ترجمه : رسول ا . . . صلوات ا . . .علیه وآله نماز ظهر وعصر ومغرب وعشاء را بدون آنکه از چیزی بترسد و یا در سفر باشد به صورت جمع و یک جا بجا آوردند .

همین حدیث را  امام احمد حنبل  در صفحه 221 جزء اول مسند نقل نموده است بعلاوه حدیث دیگری که عبد ا . . بن عباس گفت :  صلی رسول ا . . . فی المدینه مقیما غیر مسافر سبعا و ثمانیاً .

ترجمه: رسول خدا (ص) در مدینه در حال اقامت نه مسافرت هفت رکعت نماز مغرب وعشاء و هشت رکعت نماز ظهر وعصر را  با هم و یک جا انجام دادند .

[4] - پیام بزرگ از بزرگ پیامبران نگارش حسین عمادزاده همان صفحه

[5] - سی نفرازمفسرین شان نزول این آیات ابتدائی سوره المعارج را به شرح بالا نقل نموده اند وشصت نفر دربیان حدیث غدیر خم نوشته اند 110 نفر از صحابه 353 نفر از علماء بزرگ فریقین و 26 نفر از کسانی در این موضوع شاهد بوده و کتاب نوشته اند (از متاب امیرالمومنین صفحه 119 جلد اول )

Related image


زیارت جامعه کبیره همراه ترجمه کامل

Image result for ‫زیارت جامعه کبیره‬‎


زیارت دوم: شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه و عیون اخبار الرضا از موسى بن عبد اللّه نخعى روایت کرده که گفت‏ خدمت حضرت هادى علیه السّلام عرض کردم: یابن رسول اللّه، مرا زیارتى با بلاغت تعلیم فرما که کامل باشد، تا اینکه هرگاه خواستم یکى از شما را زیارت کنم، آن را بخوانم.

فرمود: چون به درگاه حرم رسیدى، بیایست و شهادتین را بگو یعنى:اَشهَدُاَن لا اِلهَ اِلَّا اللّه وَحدَهُ لا شَریکَ لهُ ، وَ اَشهَدُاَنَّ مُحَمَّدًا عَبدُهُ وَ رَسُولُهُگواهى میدهم که معبودى جز خدا نیست، یگانه و شریکى ندارد، و گواهى که محمد بنده و فرستاده اوست.
در این هنگام‏ باید با حالت غسل باشى، چون داخل حرم شوى، و قبر را ببینى بایست و سى مرتبه اللّه اکبر بگو، سپس اندکى با آرامش و وقار راه برو، و در این راه رفتن، گامها را نزدیک یک‏دیگر گذار، آنگاه بایست و سى مرتبه اللّه اکبر بگو، پس نزدیک قبر مطهّر برو و چهل مرتبه اللّه اکبر بگو، تا صد تکبیر کامل شود.

و شاید چنان‏که مجلسى اول فرموده: وجه این صد تکبیر این باشد، که اکثر طبایع مردم مایل به غلّو در حق محبوبان خود هستند، مبادا از عبارات امثال این زیارت گرفتار غلو و افراط در اعتقاد و سخن شوند، یا از بزرگى حق تعالى غافل گردند یا غیر این امور.

 


پس بگو:السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْیِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ وَ أُصُولَ الْکَرَمِ وَ قَادَةَ الْأُمَمِ وَ أَوْلِیَاءَ النِّعَمِ وَ عَنَاصِرَ الْأَبْرَارِ وَ دَعَائِمَ الْأَخْیَارِ وَ سَاسَةَ الْعِبَادِ وَ أَرْکَانَ الْبِلادِ وَ أَبْوَابَ الْإِیمَانِ وَ أُمَنَاءَ الرَّحْمَنِ وَ سُلالَةَ النَّبِیِّینَ وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِینَ وَ عِتْرَةَ خِیَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلامُ عَلَى أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ مَصَابِیحِ الدُّجَى وَ أَعْلامِ التُّقَى وَ ذَوِی النُّهَىسلام بر شما اى اهل بیت نبوّت، و جایگاه رسالت، و عرصه رفت‏ و آمد فرشتگان، و مرکز فرود آمدن وحی و معدن رحمت، و خزانه ‏داران بهشت، و نهایت بردبارى، و ریشه ‏هاى کرم، و رهبران امّت ها، و سرپرستان‏ نعمت ها، و بنیادهاى نیکان، و استوانه ‏هاى خوبان، و رهبران سیاسى بندگان، و پایه‏ هاى کشورها، و درهای ایمان، و امینان خداى رحمان، و چکیده پیامبران، و برگزیده رسولان، و عترت بهترین گزیده پروردگار جهانیان‏ و رحمت و برکات خدا بر آنان باد، سلام بر پیشوایان هدایت، و چراغ هاى تاریکى، و پرچم هاى پرهیزگارى، و صاحبان‏ خرد،وَ أُولِی الْحِجَى وَ کَهْفِ الْوَرَى وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمَثَلِ الْأَعْلَى وَ الدَّعْوَةِ الْحُسْنَى وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ مَسَاکِنِ بَرَکَةِ اللَّهِ وَ مَعَادِنِ حِکْمَةِ اللَّهِ وَ حَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِ وَ حَمَلَةِ کِتَابِ اللَّهِ وَ أَوْصِیَاءِ نَبِیِّ اللَّهِ وَ ذُرِّیَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُو دارندگان [خردو] زیرکى، و پناهگاه مردمان، و وارثان پیامبران، و نمونه برتر، و دعوت نیکوتر و حجّت هاى خدا بر اهل دنیا و آخرت و این جهان، و رحمت و برکات خدا بر آنان باد، سلام بر جایگاههای شناخت خدا، و مسکن هاى برکت خدا، و معدن هاى حکمت خدا، و نگهبانان راز خدا، و حاملان کتاب‏ خدا، و جانشینان پیامبر خدا، و فرزندان رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش) ، و رحمت و برکات خدا بر آنان بادالسَّلامُ عَلَى الدُّعَاةِ إِلَى اللَّهِ وَ الْأَدِلاءِ عَلَى مَرْضَاةِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَقِرِّینَ [وَ الْمُسْتَوْفِرِینَ‏] فِی أَمْرِ اللَّهِ وَ التَّامِّینَ فِی مَحَبَّةِ اللَّهِ وَ الْمُخْلِصِینَ فِی تَوْحِیدِ اللَّهِ وَ الْمُظْهِرِینَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْیِهِ وَ عِبَادِهِ الْمُکْرَمِینَ الَّذِینَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ وَ الْقَادَةِ الْهُدَاةِ وَ السَّادَةِ الْوُلاةِ وَ الذَّادَةِ الْحُمَاةِ وَ أَهْلِ الذِّکْرِ وَ أُولِی الْأَمْرِ وَ بَقِیَّةِ اللَّهِ وَ خِیَرَتِهِ وَ حِزْبِهِ وَ عَیْبَةِ عِلْمِهِسلام بر دعوت‏ کنندگان به سوى خدا، و راهنمایان بر خشنودى خدا، و استقراریافتگان در امر خدا، و کاملان‏ در محبّت خدا، و مخلصان در توحید خدا، و آشکارکنندگان امر و نهى خدا، و بندگان گرامى خدا آنان‏که به گفتار بر خدا پیشى نمی گیرند، و به دستورش عمل مى ‏کنند، و رحمت و برکات خدا بر آنان باد، سلام بر پیشوایان‏ دعوت کننده، و پیشروان هدایت کننده، و سروران سرپرست، و مدافعان حمایت کننده، و اهل ذکر و صاحبان فرمان‏ و باقیمانه خدا و برگزیدگان او، و گروه و صندوق دانش حق،وَ حُجَّتِهِ وَ صِرَاطِهِ وَ نُورِهِ [وَ بُرْهَانِهِ‏] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ کَمَا شَهِدَ اللَّهُ لِنَفْسِهِ وَ شَهِدَتْ لَهُ مَلائِکَتُهُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ مِنْ خَلْقِهِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ الْمُنْتَجَبُ وَ رَسُولُهُ الْمُرْتَضَى أَرْسَلَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِیُّونَ الْمَعْصُومُونَ الْمُکَرَّمُونَ الْمُقَرَّبُونَ الْمُتَّقُونَ الصَّادِقُونَ الْمُصْطَفَوْنَ الْمُطِیعُونَ لِلَّهِ الْقَوَّامُونَ بِأَمْرِهِ الْعَامِلُونَ بِإِرَادَتِهِ،و حجّت و راه و نور و برهان خدا، و رحمت و برکات خدا بر آنان باد، گواهى مى ‏دهم که معبودى جز خدا نیست، یگانه است، و براى او شریکى نیست، چنان‏که خدا براى خویش گواهى داده، فرشتگانش و دانشمندان از بندگانش براى او گواهى دادند، معبودى جز او نیست، عزیز و حکیم است، و گواهى مى ‏دهم که محمد بنده‏ برگزیده، و فرستاده پسندیده اوست، او را به هدایت و دین حق فرستاد، تا بر همه آیین ها پیروزش گرداند هرچند مشرکان‏ ناخوش دارند، و گواهى مى ‏دهم که شمایید پیشوایان راهنما، راه‏یافته، معصوم، مکرّم، مقرّب‏ پرهیزگار، راستگو، برگزیده، فرمانبردار خدا، قیام کننده به فرمانش، عمل کننده به خواسته‏ اش‏الْفَائِزُونَ بِکَرَامَتِهِ اصْطَفَاکُمْ بِعِلْمِهِ وَ ارْتَضَاکُمْ لِغَیْبِهِ وَ اخْتَارَکُمْ لِسِرِّهِ وَ اجْتَبَاکُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ أَعَزَّکُمْ بِهُدَاهُ وَ خَصَّکُمْ بِبُرْهَانِهِ وَ انْتَجَبَکُمْ لِنُورِهِ [بِنُورِهِ‏] وَ أَیَّدَکُمْ بِرُوحِهِ وَ رَضِیَکُمْ خُلَفَاءَ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَجا عَلَى بَرِیَّتِهِ وَ أَنْصَارا لِدِینِهِ وَ حَفَظَةً لِسِرِّهِ وَ خَزَنَةً لِعِلْمِهِ وَ مُسْتَوْدَعا لِحِکْمَتِهِ وَ تَرَاجِمَةً لِوَحْیِهِ وَ أَرْکَانا لِتَوْحِیدِهِ وَ شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَعْلاما لِعِبَادِهِ وَ مَنَارا فِی بِلادِهِ وَ أَدِلاءَ عَلَى صِرَاطِهِ عَصَمَکُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَکُمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ طَهَّرَکُمْ مِنَ الدَّنَسِدست‏ یافته به کرامتش، شما را با دانشش برگزید، و براى غیبش پسندید، و براى رازش انتخاب کرد، و به قدرتش اختیار کرد، و به هدایتش عزیز نمود، و برهانش اختصاص داد، و براى نورش برگزید، و به روحش تأیید فرمود و شما را پسندید براى جانشینى در زمینش، و دلایل محکمى بر مخلوقاتش، و یاورانى براى دینش، و نگهبانانى براى رازش، و خزانه‏ دارانی براى دانشش، و محل نگهدارى براى حکمتش، و مفسّران وحیش، و پایه ‏هاى یگانه‏ پرستى ‏اش، و گواهانى بر خلقش‏ و پرچشم هایى براى بندگانش، و مراکز نورى در کشورهایش، و راهنمایانى بر راهش، خدا شما را از لغزشها حفظ کرد، و از فتنه‏ ها ایمن داشت، و از آلودگى پاک کرد،وَ أَذْهَبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَکُمْ تَطْهِیرا فَعَظَّمْتُمْ جَلالَهُ وَ أَکْبَرْتُمْ شَأْنَهُ وَ مَجَّدْتُمْ کَرَمَهُ وَ أَدَمْتُمْ [أَدْمَنْتُمْ‏] ذِکْرَهُ وَ وَکَّدْتُمْ [ذَکَّرْتُمْ‏] مِیثَاقَهُ وَ أَحْکَمْتُمْ عَقْدَ طَاعَتِهِ وَ نَصَحْتُمْ لَهُ فِی السِّرِّ وَ الْعَلانِیَةِ وَ دَعَوْتُمْ إِلَى سَبِیلِهِ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَکُمْ فِی مَرْضَاتِهِ وَ صَبَرْتُمْ عَلَى مَا أَصَابَکُمْ فِی جَنْبِهِ [حُبِّهِ‏] وَ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَیْتُمُ الزَّکَاةَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ جَاهَدْتُمْ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ وَ بَیَّنْتُمْ فَرَائِضَهُ وَ أَقَمْتُمْ حُدُودَهُ وَ نَشَرْتُمْ [وَ فَسَّرْتُمْ‏] شَرَائِعَ أَحْکَامِهِ وَ سَنَنْتُمْ سُنَّتَهُ وَ صِرْتُمْ فِی ذَلِکَ مِنْهُ إِلَى الرِّضَا وَ سَلَّمْتُمْ لَهُ الْقَضَاءَو پلیدى را از شما ببرد، و پاکتان نمود، پاک‏ کردنى شایسته‏ پس شما هم عظیم شمردید، شوکتش را، و بزرگ دانستید مقامش را، و ستودید کرمش را، و ادامه دادید ذکرش را، و استوار نمودید پیمانش را، و محکم کردید گره طاعتش را، و در نهان و آشکار براى او خیرخواهى نمودید، و مردم را با حکمت و پند نیکو به راه او دعوت کردید، و جان خود را در خشنودى او نثار نمودید، و بر آنچه در کنار او به شما در رسید صبر کردید و نماز را بپا داشتید، و زکات پرداختید، و به معروف امر نمودید، و از منکر نهى کردید، و جهاد فى اللّه‏ نمودید، آن‏گونه که شایسته بود، تا دعوتش را آشکار کردید، و واجباتش را بیان فرمودید، و حدودش را بر پا داشتید، و قوانین احکامش‏ را پخش نمودید، و روش او را انجام دادید، و در این امور از جانب خدا به مقام رضا دررسیدید، و تسلیم قضاى او گشتید،وَ صَدَّقْتُمْ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ مَضَى فَالرَّاغِبُ عَنْکُمْ مَارِقٌ وَ اللازِمُ لَکُمْ لاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ فِی حَقِّکُمْ زَاهِقٌ وَ الْحَقُّ مَعَکُمْ وَ فِیکُمْ وَ مِنْکُمْ وَ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ أَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ وَ مِیرَاثُ النُّبُوَّةِ عِنْدَکُمْ وَ إِیَابُ الْخَلْقِ إِلَیْکُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَیْکُمْ وَ فَصْلُ الْخِطَابِ عِنْدَکُمْ وَ آیَاتُ اللَّهِ لَدَیْکُمْ وَ عَزَائِمُهُ فِیکُمْ وَ نُورُهُ وَ بُرْهَانُهُ عِنْدَکُمْ وَ أَمْرُهُ إِلَیْکُمْ مَنْ وَالاکُمْ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ وَ مَنْ عَادَاکُمْ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّکُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ [وَ مَنْ أَبْغَضَکُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ‏] وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ،و رسولان گذشته او را تصدیق نمودید، پس روگردان از شما خارج از دین، و ملازمتان ملحق شونده به شما، و کوتاهى کننده در حقّتان قرین نابودى است، و حق همراه شما و در شما و از شما و به سوى شماست، و شما اهل حق و سرچشمه آن هستید و میراث نبوّت نزد شماست، و بازگشت خلق به سوى شما، و حسابشان با شماست، و سخن جدا کننده حق از باطل‏ نزد شماست، آیات خدا پیش شما، و تصمیمات قطعى ‏اش در شما، و نور و برهانش نزد شماست، و امر او متوجه شماست، آن‏ که شما را دوست داشت، خدا را دوست داشته، و هر که شما را دشمن داشت خدا را دشمن داشته، و هر که به شما محبّت ورزید به خدا محبت ورزیده‏ و هرکه با شما کینه ‏توزى نمود، با خدا کینه‏ورزى نموده است، و هرکه به شما چنگ زد، به خدا چنگ زده است،أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ [السَّبِیلُ الْأَعْظَمُ‏] وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ وَ الْآیَةُ الْمَخْزُونَةُ وَ الْأَمَانَةُ الْمَحْفُوظَةُ وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ مَنْ أَتَاکُمْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ یَأْتِکُمْ هَلَکَ إِلَى اللَّهِ تَدْعُونَ وَ عَلَیْهِ تَدُلُّونَ وَ بِهِ تُؤْمِنُونَ وَ لَهُ تُسَلِّمُونَ وَ بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ إِلَى سَبِیلِهِ تُرْشِدُونَ وَ بِقَوْلِهِ تَحْکُمُونَ سَعِدَ مَنْ وَالاکُمْ وَ هَلَکَ مَنْ عَادَاکُمْ وَ خَابَ مَنْ جَحَدَکُمْ وَ ضَلَّ مَنْ فَارَقَکُمْ وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّکَ بِکُمْ وَ أَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَیْکُمْ وَ سَلِمَ مَنْ صَدَّقَکُمْ وَ هُدِیَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْ مَنِ اتَّبَعَکُمْ فَالْجَنَّةُ مَأْوَاهُ وَ مَنْ خَالَفَکُمْ فَالنَّارُ مَثْوَاهُ وَ مَنْ جَحَدَکُمْ کَافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَکُمْ مُشْرِکٌ ،شمایید راه راست ‏تر و گواهان خانه فنا، و شفیعان خانه بقا، و رحمت پیوسته، و نشانه انباشته‏ و امانت نگاه داشته، و درگاه حقّى که مردم به آن آزموده مى ‏شوند، آنکه به سوى شما آمد نجات یافت، و هرکه نیامد هلاک شد، شما مردم را به سوى خدا مى ‏خوانید، و به وجود او راهنمایى مى ‏کنید، و همواره در حال ایمان به او هستید، و تسلیم او مى ‏باشید، و به فرمانش عمل مى ‏کنید، و به راهش ارشاد مى ‏نمایید و به گفته‏ اش حکم مى ‏کنید، هرکه شما را دوست داشت، خوشبخت شد، و هرکه شما را دشمن داشت به هلاکت رسید، و هر که شما را انکار کرد زیانکار شد و هرکه از شما جدایی نمود گمراه گشت، هرکه به شما تمسّک جست به رستگارى رسید، و هرکه به شما پناه آورد ایمنى یافت، کسى ‏که شما را تصدیق نمود سالم ماند، و هرکه متمسّک به شما شد هدایت یافت، کسی که از شما پیروز کرد، بهشت جاى اوست، و هرکه با شما مخالفت ورزید، آتش جایگاه اوست، هرکه منکر شما شد کافر است، و هر که با شما جنگید مشرک است،وَ مَنْ رَدَّ عَلَیْکُمْ فِی أَسْفَلِ دَرْکٍ مِنَ الْجَحِیمِ أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا سَابِقٌ لَکُمْ فِیمَا مَضَى وَ جَارٍ لَکُمْ فِیمَا بَقِیَ وَ أَنَّ أَرْوَاحَکُمْ وَ نُورَکُمْ وَ طِینَتَکُمْ وَاحِدَةٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ خَلَقَکُمُ اللَّهُ أَنْوَارا فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّى مَنَّ عَلَیْنَا بِکُمْ فَجَعَلَکُمْ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ جَعَلَ صَلاتَنَا [صَلَوَاتِنَا] عَلَیْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ طِیبا لِخَلْقِنَا [لِخُلُقِنَا] وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَةً [بَرَکَةً] لَنَا وَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا فَکُنَّا عِنْدَهُ مُسَلِّمِینَ بِفَضْلِکُمْ وَ مَعْرُوفِینَ بِتَصْدِیقِنَا إِیَّاکُمْ فَبَلَغَ اللَّهُ بِکُمْ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُکَرَّمِینَو هر که شما را ردّ کرد، در پست‏ ترین جایگاه از دوزخ است، گواهى می دهم که این شأن و مقام درگذشته براى شما پیشى داشت‏ و برایتان در آینده زمان جارى است، و همانا ارواح و نور و سرشت شما یکى است، پاکیزه و پاک شد، برخى از آن از برخی دیگر است، خدا شما را نورهایى آفرید، و گرداگرد، عرش خود قرار داد، تا با آوردنشان به دنیا بر ما منّت نهاد، و قرارتان داد در خانه‏ هایی که اجازه داد رفعت یابند و نام او در آنها ذکر شود، و درودهاى ما بر شما قرار داد، و آنچه ما را از ولایت شما به آن‏ مخصوص داشت، مایه پاکى براى خلقت ما، و طهارت براى جان ما، و تزکیه براى وجود ما، و کفاره گناهان ماست، پس ما در نزد خدا از تسلیم شدگان به فضل شما، و شناخته‏ شدگان به تصدیق جایگاه شما بودیم، خدا شما را به شریفترین جایگاه گرامیان‏وَ أَعْلَى مَنَازِلِ الْمُقَرَّبِینَ وَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ الْمُرْسَلِینَ حَیْثُ لا یَلْحَقُهُ لاحِقٌ وَ لا یَفُوقُهُ فَائِقٌ وَ لا یَسْبِقُهُ سَابِقٌ وَ لا یَطْمَعُ فِی إِدْرَاکِهِ طَامِعٌ حَتَّى لا یَبْقَى مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَ لا صِدِّیقٌ وَ لا شَهِیدٌ وَ لا عَالِمٌ وَ لا جَاهِلٌ وَ لا دَنِیٌّ وَ لا فَاضِلٌ وَ لا مُؤْمِنٌ صَالِحٌ وَ لا فَاجِرٌ طَالِحٌ وَ لا جَبَّارٌ عَنِیدٌ وَ لا شَیْطَانٌ مَرِیدٌ وَ لا خَلْقٌ فِیمَا بَیْنَ ذَلِکَ شَهِیدٌ إِلا عَرَّفَهُمْ جَلالَةَ أَمْرِکُمْ وَ عِظَمَ خَطَرِکُمْ وَ کِبَرَ شَأْنِکُمْ وَ تَمَامَ نُورِکُمْ وَ صِدْقَ مَقَاعِدِکُمْ وَ ثَبَاتَ مَقَامِکُمْ،و برترین منازل مقرّبان، و رفیع ‏ترین درجات فرستادگان برساند، چنان‏که از پیرسنده ‏اى به آن نرسد، و بالا رونده‏اى به آن راه نیابد، و سبقت‏ گیرنده ‏اى از آن پیشى نجوید، و طمع کننده‏ اى در یافتن آن طمع نورزد، از آنچا که باقى نمى ‏ماند ملک مقرّبى، و نه پیامبر مرسلى، و نه صدّیقى و نه شهیدى و نه دانایى و نه نادانى و نه پستى و نه والایى، و نه مؤمن‏ شایسته‏ اى، و نه فاجر بدکارى، و نه گردنکش لجوجى، و نه شیطان نافرمانى، و نه خلق دیگرى که در این میان گواه باشد مگر اینکه خدا بر آنان بشناساند، جلالت امر شما، و عظمت مقام، و بزرگى شأن، و کامل بودن نور، و درستى مسندها و ثابت بودن مقام،وَ شَرَفَ مَحَلِّکُمْ وَ مَنْزِلَتِکُمْ عِنْدَهُ وَ کَرَامَتَکُمْ عَلَیْهِ وَ خَاصَّتَکُمْ لَدَیْهِ وَ قُرْبَ مَنْزِلَتِکُمْ مِنْهُ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ أُسْرَتِی أُشْهِدُ اللَّهَ وَ أُشْهِدُکُمْ أَنِّی مُؤْمِنٌ بِکُمْ وَ بِمَا آمَنْتُمْ بِهِ کَافِرٌ بِعَدُوِّکُمْ وَ بِمَا کَفَرْتُمْ بِهِ مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِکُمْ وَ بِضَلالَةِ مَنْ خَالَفَکُمْ مُوَالٍ لَکُمْ وَ لِأَوْلِیَائِکُمْ مُبْغِضٌ لِأَعْدَائِکُمْ وَ مُعَادٍ لَهُمْ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ مُطِیعٌ لَکُمْ عَارِفٌ بِحَقِّکُمْ ،و شرافت موقعیت، و منزلت شما را نزد خویش، و کرامتتان را بر او، و خصوصیتى که نزد او دارید و نزدیکى مقامى که نسبت به او براى شماست، پدر و مادرم و اهل و مال و طایفه‏ ام فداى شما، خدا و شما را گواه مى ‏گیرم، که من به شما و به آنچه شما ایمان آوردید باور دارم، نسبت به دشمنتان و آنچه را شما به آن کفر ورزیدید کافرم، بینایم به مقام شما، و به گمراهى آنکه‏ با شما مخالفت کرد، دوستدار شما و دوستان شمایم، خشمناک نسبت به دشمنان شما و دشمن آنانم، در صلحم با هرکه با شما در صلح است‏ و در جنگم با هر که با شما جنگید، حق مى ‏دانم آنچه را شما حق دانستید، و باطل مى ‏دانم آنچه را شما باطل دانستید، به فرمان شمایم، عارف به حقّتان هستم،مُقِرٌّ بِفَضْلِکُمْ مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِکُمْ مُحْتَجِبٌ بِذِمَّتِکُمْ مُعْتَرِفٌ بِکُمْ مُؤْمِنٌ بِإِیَابِکُمْ مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِکُمْ مُنْتَظِرٌ لِأَمْرِکُمْ مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِکُمْ آخِذٌ بِقَوْلِکُمْ عَامِلٌ بِأَمْرِکُمْ مُسْتَجِیرٌ بِکُمْ زَائِرٌ لَکُمْ لائِذٌ عَائِذٌ بِقُبُورِکُمْ مُسْتَشْفِعٌ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِکُمْ وَ مُتَقَرِّبٌ بِکُمْ إِلَیْهِ وَ مُقَدِّمُکُمْ أَمَامَ طَلِبَتِی وَ حَوَائِجِی وَ إِرَادَتِی فِی کُلِّ أَحْوَالِی وَ أُمُورِی مُؤْمِنٌ بِسِرِّکُمْ وَ عَلانِیَتِکُمْ وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ أَوَّلِکُمْ وَ آخِرِکُمْ وَ مُفَوِّضٌ فِی ذَلِکَ کُلِّهِ إِلَیْکُمْ وَ مُسَلِّمٌ فِیهِ مَعَکُمْ،برترى شما اقرار دارم، تحملّ کننده دانش شمایم، پرده‏ نشین پیمان و حرمت شما مى باشم، به شما معترفم، به بازگشتتان مؤمنم، رجعت تان را تصدیق دارم‏ چشم به راه فرمان شمایم، در انتظار حکومت شما به سر مى ‏برم، گیرنده گفته شما هستم، عمل کننده به فرمان شما می باشم، پناهنده به شمایم، زائر شما هستم، ملتجى و پناهنده به قبر شمایم، خواهنده شفاعت به درگاه خداى عزّ و جلّ به وسیله شما مى ‏باشم، و به سوى او به سبب شما تقرّب مى ‏جویم، و مقدّم کننده شما پیش روی خواسته ‏ام و حاجاتم و ارادتم در همه احوال و امورم، به نهان و آشکارتان، و حاضر وغائبتان، و اوّل و آخرتان ایمان دارم، و در همه اینها واگذارنده کار به شمایم، و در اینها به همراه شما تسلیم،وَ قَلْبِی لَکُمْ مُسَلِّمٌ وَ رَأْیِی لَکُمْ تَبَعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى یُحْیِیَ اللَّهُ تَعَالَى دِینَهُ بِکُمْ وَ یَرُدَّکُمْ فِی أَیَّامِهِ وَ یُظْهِرَکُمْ لِعَدْلِهِ وَ یُمَکِّنَکُمْ فِی أَرْضِهِ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لا مَعَ غَیْرِکُمْ [عَدُوِّکُمْ‏] آمَنْتُ بِکُمْ وَ تَوَلَّیْتُ آخِرَکُمْ بِمَا تَوَلَّیْتُ بِهِ أَوَّلَکُمْ وَ بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَعْدَائِکُمْ وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ الشَّیَاطِینِ وَ حِزْبِهِمُ الظَّالِمِینَ لَکُمْ [وَ] الْجَاحِدِینَ لِحَقِّکُمْ وَ الْمَارِقِینَ مِنْ وِلایَتِکُمْ وَ الْغَاصِبِینَ لِإِرْثِکُمْ [وَ] الشَّاکِّینَ فِیکُمْ [وَ] الْمُنْحَرِفِینَ عَنْکُمْ وَ مِنْ کُلِّ وَلِیجَةٍ دُونَکُمْ وَ کُلِّ مُطَاعٍ سِوَاکُمْ وَ مِنَ الْأَئِمَّةِ الَّذِینَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ فَثَبَّتَنِیَ اللَّهُ أَبَدا مَا حَیِیتُ عَلَى مُوَالاتِکُمْ وَ مَحَبَّتِکُمْ وَ دِینِکُمْ وَ وَفَّقَنِی لِطَاعَتِکُمْ وَ رَزَقَنِی شَفَاعَتَکُمْ ،دلم‏ تسلیم شماست، رأیم تابع شماست، و یارى ‏ام براى شما مهیّاست، تا زمانى که خدا دینش را به وسیله شما زنده کند، و شما را در ایّامش بازگرداند، و براى عدالتش آشکارتان نماید، و در زمینش پابر جایتان فرماید، پس با شمایم با شما، نه با غیر شما به شما ایمان آوردم، آخرى شما را دوست دارم، همانطور که اوّلین شما را دوست داشتم، به سوى خدا از دشمنانتان بیزارى مى ‏جویم و و نیز بیزارى نمودم از جبت و طاغوت و شیاطین و گروهشان، آن ستم‏ کنندگان به شما، و منکران حقّتان، و خارج‏ شدگان از ولایتتان، و غصب‏ کنندگان میراثتان، و شک‏ کنندگان در حقانیت تان، و منحرف ‏شوندگان از حضرتتان، و از هر آنچه‏ به غیر شما وارد در دین شده و از دین نیست، و از هر اطاعت شده ‏اى جز شما، و از رهبرانى که مردم را به آتش دوزخ مى ‏خوانند، پس خدا همیشه پابرجایم‏ بدارد، تا که زنده ‏ام بر مولات و محبّت و دین شما، و به اطاعت از شما موفّقم فرماید، و شفاعت شما را نصیبم کندوَ جَعَلَنِی مِنْ خِیَارِ مَوَالِیکُمْ التَّابِعِینَ لِمَا دَعَوْتُمْ إِلَیْهِ وَ جَعَلَنِی مِمَّنْ یَقْتَصُّ آثَارَکُمْ وَ یَسْلُکُ سَبِیلَکُمْ وَ یَهْتَدِی بِهُدَاکُمْ وَ یُحْشَرُ فِی زُمْرَتِکُمْ وَ یَکِرُّ فِی رَجْعَتِکُمْ وَ یُمَلَّکُ فِی دَوْلَتِکُمْ وَ یُشَرَّفُ فِی عَافِیَتِکُمْ وَ یُمَکَّنُ فِی أَیَّامِکُمْ وَ تَقَرُّ عَیْنُهُ غَدا بِرُؤْیَتِکُمْ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُمْ مَوَالِیَّ لا أُحْصِی ثَنَاءَکُمْ وَ لا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ کُنْهَکُمْ وَ مِنَ الْوَصْفِ قَدْرَکُمْ وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْیَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ وَ حُجَجُ الْجَبَّارِ بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ [اللَّهُ‏] وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ ،و مرا از برگزیدگان دوستان قرار دهد، و از پیروى ‏کنندگان نسبت به آنچه شما به آن دعوت کردید، و مرا از آنانى قرار دهد که از آثار شما متابعت مى ‏کنند و به راه شما مى ‏روند، و به هدایت شما هدایت مى ‏جویند، و در گروه شما محشور مى ‏شوند، و در زمان رجعت تان دوباره به دنیا بازمى ‏گردد، و در دولت شما به‏ فرمانروایى می رسند، و در دوران سلامت کامل شما مفتخر مى ‏گردند، و در روزگار شما اقتدار مى ‏یابند، و فردا چشمشان به دیدار شما روشن مى ‏شود، پدر و مادر و جان و خانواده و مالم فداى شما، هرکه آهنگ خدا کند، به وسیله شما آغاز میکند، و هرکه او را به یکتایى پرستد، طریق توحیدش را از شما مى ‏پذیرد، و هرکه قصد حق کند.
به شما توجه می نماید، اى سرورانم، نمى توانم ثناى شما را شماره کنم، و در امر مداح گفتن قدرت رسیدن به حقیقت شما را ندارم، و در مقام وصف نمودن، توانایى بیان منزلت شما در من نیست، و حال آنکه شما نور خوبان و هادیان نیکان و حجّت هاى خداى جبّارید، خدا با شما آغاز کرد، و با شما ختم می کند، و به خاطر شما باران فرو می ریزد،وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلا بِإِذْنِهِ وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ یَکْشِفُ الضُّرَّ وَ عِنْدَکُمْ مَا نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ وَ هَبَطَتْ بِهِ مَلائِکَتُهُ وَ إِلَى جَدِّکُمْو تنها براى شما آسمان را از اینکه بر زمین فرو افتد نگاه می دارد، مگر با اجازه خودش، و به وسیله شما اندوه را مى ‏زداید، و سختى را برطرف می نماید، و نزد شماست آنچه را بر رسولانش نازل فرموده، و فرشتگانش به زمین فرود آورده ‏اند، و به جانب جد شما.
%% (
و اگر زیارت امیر مؤمنان علیه السّلام‏ باشد، به جاى «والى جدّکم» بگو: وَ إِلَى أَخِیکَ ) بُعِثَ الرُّوحُ الْأَمِینُ آتَاکُمُ اللَّهُ مَا لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِینَ طَأْطَأَ کُلُّ شَرِیفٍ لِشَرَفِکُمْ وَ بَخَعَ کُلُّ مُتَکَبِّرٍ لِطَاعَتِکُمْ وَ خَضَعَ کُلُّ جَبَّارٍ لِفَضْلِکُمْ وَ ذَلَّ کُلُّ شَیْ‏ءٍ لَکُمْ وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِکُمْ وَ فَازَ الْفَائِزُونَ بِوِلایَتِکُمْ بِکُمْ یُسْلَکُ إِلَى الرِّضْوَانِ وَ عَلَى مَنْ جَحَدَ وِلایَتَکُمْ غَضَبُ الرَّحْمَنِ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی ذِکْرُکُمْ فِی الذَّاکِرِینَ وَ أَسْمَاؤُکُمْ فِی الْأَسْمَاءِ وَ أَجْسَادُکُمْ فِی الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُکُمْ فِی الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُکُمْ فِی النُّفُوسِ وَ آثَارُکُمْ فِی الْآثَارِ وَ قُبُورُکُمْ فِی الْقُبُورِ فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَکُمْ وَ أَکْرَمَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَعْظَمَ شَأْنَکُمْ وَ أَجَلَّ خَطَرَکُمْ وَ أَوْفَى عَهْدَکُمْ [وَ أَصْدَقَ وَعْدَکُمْ‏] ، کَلامُکُمْ نُورٌ وَ أَمْرُکُمْ رُشْدٌ وَ وَصِیَّتُکُمُ التَّقْوَى وَ فِعْلُکُمُ الْخَیْرُ وَ عَادَتُکُمُ الْإِحْسَانُ ،و به سوى برادرت روح الامین برانگیخته شد، خدا آنچه به شما عنایت کرده‏ به احدى از جهانیان مرحمت نفرموده، هر شرافتمندى در برابر شما سر به زیر انداخته، و هر متکبّرى در مقابل طاعت شما گردن نهاده، و هر جبّارى نسبت‏ به برترى شما فروتن گشته است، و هر چیزى براى شما خوار شده است، و زمین به نورتان روشن گشت، و رسیدگان به ولایت شما رستگار شدند با شما راه به سوى بهشت را میتوان پیمود، خشم حضرت رحمان است بر کسیکه منکر ولایت شما شد، پدر و مادر و جان و اهل‏ و مالم فداى شما باد، یاد شما در قلوب یادکنندگان، و نامتان در نامها، و تن هایتان در تن‏ ها، و ارواحتان در ارواح، و جان هایتان در جانها، و آثارتان در آثار، و قبرهای تان در قبرهاست، چه‏ شیرین است نامهای تان، و گرامى است جان هایتان، و بزرگ است مقامتان، و عظیم است مرتبه بلندتان، و با وفاست پیمانتان، و راست است‏ وعده ‏تان، سخن شما نور، و دستورتان راهنما، و سفارشتان تقوا، و کارتان، خیر، و روشتان‏ احسان،وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ وَ شَأْنُکُمُ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ وَ قَوْلُکُمْ حُکْمٌ وَ حَتْمٌ وَ رَأْیُکُمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی کَیْفَ أَصِفُ حُسْنَ ثَنَائِکُمْ وَ أُحْصِی جَمِیلَ بَلائِکُمْ وَ بِکُمْ أَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْکُرُوبِ وَ أَنْقَذَنَا مِنْ شَفَا جُرُفِ الْهَلَکَاتِ وَ مِنَ النَّارِ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی بِمُوَالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِینِنَا وَ أَصْلَحَ مَا کَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیَانَا وَ بِمُوَالاتِکُمْ تَمَّتِ الْکَلِمَةُ وَ عَظُمَتِ النِّعْمَةُ،و اخلاق و خویتان بزرگوارى، و کار و رفتارتان حق و راستى و مدارا، و گفتارتان حکم و حتم، و رأیتان‏ دانش و بردبارى و دوراندیشى است، اگر از خوبى یاد شود، آغاز و ریشه و شاخه و سرچشمه و جایگاه و نهایتش شمایید، پدر و مادر و جانم فداى شما، چگونه ثناى نیکوى شما را وصف کنم، و آزمایش هاى زیباى شما را بشمارم، خدا ما را به وسیله شما از خواری درآورد، و غم هاى غرق کننده را از ما زدود، و ما را از پرتگاه هلاکت ها و آتش دوزخ رهانید، پدر و مادر و جانم فداى شما، خدا در پرتو دوستى شما، دستورات دینمان را به ما آموخت، و از دنیایمان آنچه که فاسد شده بود، اصلاح نموده، و به موالات شما دین کامل شد، و نعمت عظمت یافت،وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ وَ بِمُوَالاتِکُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ وَ لَکُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ وَ الدَّرَجَاتُ الرَّفِیعَةُ وَ الْمَقَامُ الْمَحْمُودُ وَ الْمَکَانُ [وَ الْمَقَامُ‏] الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْجَاهُ الْعَظِیمُ وَ الشَّأْنُ الْکَبِیرُ وَ الشَّفَاعَةُ الْمَقْبُولَةُ رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ رَبَّنَا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ کَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً ،و جدایى به گردهمایى رسید، و به مولات شما طاعت واجب شده‏ پذیرفته می گردد، و براى شماست موّدت واجب، و درجات بلند، و مقام پسندیده، و جایگاه معلوم‏ نزد خداى عزّ و جلّ، و شرف عظیم، و رتبه کبیر، و شفاعت پذیرفته، اى پروردگار ما به آن‏چه نازل فرمودى ایمان آوردیم، و از پیامبر پیروى کردیم، پس ما را در شمار گواهان بنویس، اى پروردگار ما، دلهاى ما را پس از اینکه هدایت نمودی منحرف مکن، و به ما از نزد خود رحمت ببخش، همانا تو بسیار بخشنده ‏اى، منزّه است پروردگار ما، که وعده پروردگار ما امرى انجام یافته است‏یَا وَلِیَّ اللَّهِ إِنَّ بَیْنِی وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لا یَأْتِی عَلَیْهَا إِلا رِضَاکُمْ فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَکُمْ عَلَى سِرِّهِ وَ اسْتَرْعَاکُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طَاعَتَکُمْ بِطَاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِی وَ کُنْتُمْ شُفَعَائِی فَإِنِّی لَکُمْ مُطِیعٌ مَنْ أَطَاعَکُمْ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاکُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّکُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَکُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ اللَّهُمَّ إِنِّی لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَیْکَ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَخْیَارِ الْأَئِمَّةِ الْأَبْرَارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِی فَبِحَقِّهِمُ الَّذِی أَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَیْکَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُدْخِلَنِی فِی جُمْلَةِ الْعَارِفِینَ بِهِمْ وَ بِحَقِّهِمْ وَ فِی زُمْرَةِ الْمَرْحُومِینَ بِشَفَاعَتِهِمْ إِنَّکَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ [تَسْلِیما] کَثِیراً وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُاى ولىّ خدا به درستى که بین من و خداى عزّ و جلّ گناهانى است که آنها را جز رضایت شما پاک نمى ‏کند، پس به حقّ خدایی که شما را امین بر راز خود قرار داد، و زیر نظر گرفتن، زندگى بندگانش را از شما خواست، و طاعت خود را به طاعت شما مقرون نمود، هرآینه بخشش گناهانم را از خدا بخواهید و شفیعان من شوید، که من فرمانبردار شمایم، کسى ‏که شما را اطاعت کرد، خدا را اطاعت نموده، و هر که از شما نافرمانى نمود، خدا را نافرمانی کرده است، و هرکه شما را دوست داشت، خدا را دوست داشته، و هر که شما را دشمن داشت خدا را دشمن داشته است.

خدایا اگر من شفیعانى را به درگاه تو نزدیک‏تر از محمّد و اهل بیتش، آن خوبان و پیشوایان و نیکان مى ‏یافتم، آنها را شفیعان خود قرار مى ‏دادم پس به حقشّان که براى آنان بر خود واجب کرده ‏اى، مرا در گروه عارفان به آنها و آشناى به‏ حقّشان، و در شمار رحم‏ شدگان به شفاعت آن بزرگواران وارد کن، به درستى که تو مهربان‏ترین مهربانانى، و درود خدا بر محمّد و خاندان پاکش‏ و سلام خدا، سلامى بسیار، بر آنان باد، و خدا ما را بس است، و نیکو کارگشایى است.