خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است
خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است

- برخی از امتیازات و ویِژی های خاص حضرت محمد رسول الله صلوات الله علیه و آله وسلم


        

بی‌شک تأسی به سیره و سنت آن حضرت براساس آیه کریمه «و لکم فی رسول‌الله اسوه حسنه» و از جمله آنچه در این مطلب به آن اشاره شده، راهگشای مشکلات و مسائل مبتلا به جامعه مسلمانان خواهد بود.


حضرت محمد (ص)، پیامبر اسلام و آخرین و برترین فرستاده الهی و پنجمین پیامبر اولوالعزم است. وی در جزیره العرب مبعوث شد؛ ولی دینی جهانی را ارائه نموده که همه انسان ها و همه زمان ها را مورد خطاب قرار داده است و قرآن، معجزه جاویدان وی، در تمام اعصار روشنگری می نماید.
ویژگی ها و امتیازهای برجسته و منحصر به فرد پیامبر اکرم (ص)، در طول تاریخ اسلام در موارد بسیاری برشمرده شده است. ائمه طاهرین (ع) در طول تاریخ شیعه از آن حضرت به بزرگی و نیکی یاد کرده اند و در کلام خویش وی را با صفات و فضایلش ستوده اند. امام زمان (عج) نیز در دوران غیبت صغری، از طریق نامه ها و توقیعاتی که به وسیله نمایندگان چهارگانه خویش به مردم می رسانید و همچنین در زیارات و دعاهایی که از ناحیه حضرتش وارد شده است، به ویژگی ها، صفات و امتیازهای پیامبر (ص) اشاره نموده است. در این نوشتار سعی بر آن است صفات و ویژگی های برجسته حضرت ختمی مرتبت (ص) از نگاه امام زمان (عج) بررسی گردد.
صفاتی چون بهترین خلق خدا، برگزیده حق، سید انبیاء، پیامبر جهانی و خاتم پیامبران، مقام عصمت و شفاعت و …



- برخی از امتیازات  و ویِژی های حضرت محمد مصطفی رسول  الله صلوات الله علیه و آله وسلم


بهترین خلق خدا

پیامبر اکرم (ص)، گل سرسبد آفرینش، بهترین خلق خدا و دلیل و مراد خداوند از آفرینش هستی است که مرتبه وجودی وی، از همه مخلوقات بالاتر و محیط بر آن هاست. بنا بر روایات اهل بیت (ع)، در سیر نزولی خلقت، اولین موجودی که خلق شد، نور وجود پیامبر (ص) بود که خداوند در وصف او فرمود: «لولاک لما خلقت الافلاک» (مجلسى، محمدباقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، ج. ۱۶، ص. ۴۰۶)
در دعای فرج و گشایش مخصوص انبیاء از زبان امام زمان (عج) و در دعای افتتاح، که از دعاهای آن حضرت در شب های ماه مبارک رمضان می باشد و همچنین در ذکر قنوتی که از وی منقول است، پیامبر (ص) با عنوان «خیرتک من خلقک» یاد شده است.
«الهی و اسالک بالاسم الذی دعاک به عبدک و نبیک و صفیک و خیرتک من خلقک…» «الهی و درخواست می کنم با نامی که بنده و نبی و برگزیده و بهترین خلقت… که با آن تو را خواند…» (دعای فرج و گشایش مخصوص انبیاء از زبان امام زمان (عج)) (اکبرنژاد، محمدتقی، خدمت، عادل، مجموعه کامل نامه ها و فرمایشات امام زمان (عج) در عصر غیبت، ص. ۲۱۴)
«وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ» «بهترین خلقت» (دعای افتتاح) (همان، ص. ۳۳۲)
«اسألک أن تصلی علی محمد و آل محمد خیرتک من خلقک» «بر محمد و آل او درود فرست؛ آنان که بهترین خلق تو هستند.» (قنوت امام زمان (عج)) (همان، ص. ۲۸۷)

برگزیده حق

محمد (ص) برگزیده خداست که صاحب الزمان (عج) با صفات «مصطفی» و «منتجب»، در صلوات مخصوصه ای که از امام زمان (عج) صادر شده و به صلوات ضرابی معروف است و همچنین زیارت قبور ائمه در ماه رجب به این فضیلتِ آن حضرت اشاره نموده است.
«الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ» «برگزیده حق در روز عهد الهى» (صلوات ضرابی) ((همان، ص. ۲۷۷-۲۷۸) «فیض کاشانی معتقد است که حضرت محمد (ص) نخستین کسی است که در عالم ذر و گرفتن عهد و میثاق، لبیک گفته است و در اسلام بر همه خلایق مقدم است.» (فیض کاشانی، محمدحسن، تفسیر صافی، ج. ۲، ص. ۶۵۴؛ به نقل از: شکر، عبدالعلی، تلاشان، فرج، امتیازها و ویژگی های قرآنی پیامبر اسلام (ص)، ص. ۱۴) بنابراین اولین کسی که در روز الست ایمان آورد، پیامبر گرامی اسلام بود که برگزیده حق است.
« الْمُصْطَفَى فِی الظِّلاَلِ» « اختیار شده حق در سایه عنایت» (صلوات ضرابی) (اکبرنژاد، محمدتقی، خدمت، عادل، مجموعه کامل نامه ها و فرمایشات امام زمان (عج) در عصر غیبت، ص. ۲۷۷-۲۷۸)
«و صلی الله علی محمد المنتجب» «صلوات خدا بر محمد برگزیده» (زیارت قبور ائمه در ماه رجب) (همان، ص. ۳۲۷)

سید انبیاء

پیامبران الهی، هم مرتبه نیستند و مقام و منزلت واحد ندارند. چنانکه در قرآن و روایات نیز به این امر تأکید شده است. «نبی از نظر مصداق (نه از نظر مفهوم) اعم از رسول است؛ یعنی همه پیامبران، دارای مقام نبوت بوده اند، ولی مقام رسالت، اختصاص به گروهی از ایشان داشته است.» (مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ص. ۲۳۸)
رسول اکرم (ص)، بر تمام پیامبران الهی، برتری دارد. چنانکه امام زمان (عج)، در زیارت ناحیه مقدسه، وی را با عنوان «سرور پیامبران برگزیده» خطاب می کند. «سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ الْمُصْطَفَیْن» (زیارت ناحیه مقدسه) که همچنین به اولوالعزم بودن آن حضرت نیز دلالت دارد و همچنین در همین زیارت می فرماید: «إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ النَّبِیُّ الَّذِی نَطَقَتِ الْحِکْمَهُ بِفَضْلِهِ» «به راستی شهادت می‌دهم که اوست پیامبری که حکمت به فضیلت و برتری او سخن راند.» (زیارت ناحیه مقدسه) حکمت به معنای به حقّ رسیدن با علم و عقل است. علامه طباطبایی حکمت را معرفتى می داند که براى اعتقاد و عمل آدمى مفید باشد. بیشتر مفسران هم حکمت را نوعی دانش توصیف می کنند که جنبه عملی داشته باشد. حال جمله «نطقت الحکمه بفضله» دارای نوعی آرایه ادبی تشخیص است که حکمت به انسانی تشبیه شده که می تواند حرف بزند. انسانی که خود نماد عقل عملی است و بر فضل و برتری پیامبر اکرم (ص) شهادت می دهد.

بشارت انبیاء پیشین

مطابق سنت اسلامی، همه پیامبران همچون حلقه های زنجیر به هم متصل اند و هر پیامبری مصدق پیامبران پیش از خود و مبشر پیامبر یا پیامبران پس از خود است. از آنجا که شریعت اسلام در آخرین حلقه کمال، نمایانگر عهد نهایی خداوند با بشر است، این عهد و پیمان، همراه با ویژگی های پیامبر خاتم (ص) و امت جهانی اسلام، به همه پیامبران و امت های گذشته ابلاغ شده است. آموزه های قرآنی به صراحت بیان می کند که اهل کتاب پیش از اسلام، چشم انتظار ظهور پیامبری بزرگ در جزیره العرب بودند. افزون بر بشارت حضرت عیسی (ع)، پیامبران عهد عتیق نیز در کتاب هایشان، به ویژه در همان کتبی که به پیشگویی معروفند، مانند کتاب اشعیای نبی، به ظهور حضرت محمد (ص) بشارت داده اند. (ر.ک. شاکر، محمدکاظم، بشارت های عهدین در مورد پیامبر اکرم (ص)، ص. ۳) یکی از خصوصیاتی که اکثر مفسران آن را تنها مختص پیامبر اکرم (ص) می دانند، مکتوب بودن نام ایشان در عهدین می باشد. صفت ها، علامت ها، نشانه ها و دلایل نبوت و حقانیت پیامبر (ص) با تعبیرهای مختلف در کتاب های آسمانی پیشین (تورات و انجیل) وجود دارد، چنان که انسان را به حقانیت ایشان مطمئن می سازد.» (شکر، عبدالعلی، تلاشان، فرج، امتیازها و ویژگی های قرآنی پیامبر اسلام (ص)، ص. ۱۲) چنانکه در آیه ۱۴۶ سوره بقره آمده است که عالمان اهل کتاب، پیامبر اسلام (ص) را به خوبی فرزندان خود می شناختند.
امام زمان (عج) در زیارت ناحیه مقدسه به این امتیاز پیامبر (ص) اشاره نموده است:
«وَ بَشَّرَتِ الْأَنْبِیَاءُ بِهِ وَ دَعَتْ إِلَی الْإِقْرَارِ بِمَا جَاءَ بِهِ وَ حَثَّتْ عَلَی تَصْدِیقِهِ بِقَوْلِهِ تَعَالَی‏ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ» «و تمامی پیامبران (گذشته) بشارتِ (آمدنِ) او را دادند، و (مردم را) به گرویدن به دین او دعوت نمودند، و بر تصدیق او برانگیختند، چنآن‌چه خودت در قرآن میفرمائی: «او پیامبری است که نام وی را در تورات و انجیل خودشان نگاشته می‌یابند، او آن ها را به نیکوئی امر می‌کند و از زشتی نهی می‌فرماید، نعمت‌های پاک و طیب را برایشان حلال و خبائث و پلیدی‌ها را بر آن‌ها حرام و ممنوع می‌گرداند و سنگینی و مشقت هایی که در ادیان سابق چون زنجیر برگردن آن ها بود همه را برمی دارد.» (زیارت ناحیه مقدسه)
«وَ بَشَّرَتِ الْأَنْبِیَاءُ بِهِ» «در قنوت نماز بعد از زیارت ناحیه مقدسه»

پیامبر جهانی و خاتم النبیین

یکی دیگر از فضایل پیامبر اکرم (ص) و مزایای وی بر سایر انبیاء، خاتمیت او است که از اوصافی است که فقط به آن حضرت اختصاص دارد. برخی از علمای اسلامی، پیامبر خاتم (ص) را چنین تعریف کرده اند: «الخاتم من ختم المراتب باسرها» یعنی پیامبری که جمیع مراتب را طی کرده است. در این تعریف خاتمیت پیامبر اسلام (ص)، نه تنها به دلیل این است که آخرین پیامبر است؛ بلکه به این مفهوم است که آنچه بشر باید از طریق وحی دریابد، دریافته و تمام مراحل به پایان رسیده است. (ر. ک. مطهری، مرتضی، خاتمیت، ص. ۷۰-۷۱) «خاتم» مهری است که در پایان نوشته ها قرار می گیرد. به عقیده مرحوم طبرسی، «خاتم النبیین» یعنی اینکه رسول اکرم (ص) آخرین پیام آور است و دفتر رسالت با آمدن او مهر خورده است و پایان یافته است. از این رو، دین و دفتر آن حضرت تا روز قیامت راه و رسم بشریت بوده است و این ویژگی و فضیلت بزرگ در میان همه پیامبران تنها از آن او است. (ر.ک. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج. ۱، ص. ۵۱۲) دلایل کلامی خاتمیت را می توان کمال دین، مصونیت قرآن از تحریف، کمال و بلوغ مخاطبان و اصل امامت برشمرد. (ر. ک. قدردان قراملکی، محمدحسن، آیین خاتم، ص. ۴۲۸-۴۴۲)
رسالت پیامبر (ص)، عمومی و قرآن او ابدی و جهانی است و محدود به عصر و مکان خاصی نمی باشد. آیات ۲۸ سوره سبأ و ۱۹ سوره انعام و ۴۰ سوره احزاب به رسالت جهانی قرآن و پیامبر اسلام (ص) و خاتمیت آن حضرت اشاره دارد.
در ضمنِ توقیعات و زیارات وارده از ناحیه مقدس صاحب الزمان (عج)، به این دو ویژگی والای پیامبر (ص) اشاره شده است.
«أَلسَّلامُ عَلَی ابْنِ خاتَمِ الاْ نْبِیآءِ» «سلام بر فرزند خاتم پیامبران» (زیارت ناحیه مقدسه)
«بِمحمد خاتَمِ النَّبِیّینَ» «به (حقِ) محمد، آخرین پیامبران» (زیارت ناحیه مقدسه)
«رَسُولِک َ إِلَی الْعالَمینَ أَجْمَعینَ» «فرستاده تو به سوی تمامِ جهان ها» (زیارت ناحیه مقدسه)
«فَصَلِّ عَلَی محمد رَسُولِکَ إِلَی الثَّقَلَیْنِ» «پس درود فرست بر محمد فرستاده‌ات به سوی جن و انس» (زیارت ناحیه مقدسه)

رحمت و نعمتی برای جهانیان

پذیرش اصل هدفداریِ خلقت، لازمه توحید است و هدف از خلقت انسان، رسیدن به کمال اوست؛ که در این راه نه تنها راه و روش رسیدن به کمال برای انسان مهم است، بلکه تشخیص مسئله کمال نهایی، نیز امری است بس ضروری؛ که این امر بر خلاف سایر موجودات، برای انسان به سادگی قابل تشخیص نیست. (ر. ک. نصری، عبدالله، مبانی رسالت انبیاء در قرآن، چاپ اول، تهران: سروش، ۱۳۷۶، ص. ۱۰-۲۰). خداوند از روی لطف و مهربانی، برای نشان دادن راه رشد و کمال به انسان ها، پیامبران را فرستاد که همه آن ها رحمت خداوند برای امت و قوم خویش بوده اند؛ ولی پیامبر اکرم (ص) رحمتی است که خداوند به بشریت ارزانی داشته است. علامه طباطبایی در مورد این که چگونه پیامبر (ص) رحمت برای همه اهل دنیا است، می فرماید: «جهتش این است که دینی آورده که در اخذ به آن، سعادت اهل دنیا در دنیا و آخرتشان تأمین است. آری آن جناب رحمت برای اهل دنیاست؛ از جهت آثار حسنه ای که از قیام او به دعوت حقه اش در جوامع بشری به راه افتاد که اگر وضع زندگی بشر آن روز با با قبل از بعثت پیامبر (ص) بررسی شود و یا وضعی که پس از قیام او پدید آمد مقایسه شود، کاملاً روشن می گردد.» (محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج. ۱۳، ص. ۶۱۴۳) پیامبر اکرم (ص) برای همه مردم، اعم از مومن و کافر رحمت است. زیرا آیین او موجب نجات همگان است و اگر گروهی از آن استفاده کردند و گروهی سرباز زدند، مربوط به خودشان است و تأثیری در عمومی بودن رحمت نمی گذارد؛ علاوه بر این «عالمین» مفهوم وسیعی دارد به گونه ای که تمام انسان ها را در تمام اعصار و قرون شامل می شود. (ر. ک. ابراهیمی، حسین، پژوهش و تحقیقی نو در سیره نبی اعظم (ص)، ص. ۹۷) بنابراین پیامبر اسلام (ص) که دین و آیین او آخرین حکومت جهانی را تشکیل خواهد داد، مصداقی از لطف و رحمت خداوند است برای همه جهانیان.
در نامه امام زمان (عج) به احمد بن اسحاق قمی در توضیح و تبیین مقام ائمه و تکذیب عمویش جعفر، چنین آمده است: «در نهایت نیز محمد (ص) را برای مورد رحمت قرار دادن عالمیان برانگیخت. نعمتش را با بعثت او تمام کرد و نبوتش را با او خاتمه داد و او را به سوی تمامی انسان ها فرستاد. راستی او را آن طور که باید ثابت می کرد، ثابت کرد و نشانه هایش را آنگونه که باید نشان می داد، نشان داد. بعد از انجام رسالت وفات نمود در حالی که ستوده و سعادتمند بود.» (اکبرنژاد، محمدتقی، خدمت، عادل، مجموعه کامل نامه ها و فرمایشات امام زمان (عج) در عصر غیبت، ص. ۶۳)

کامل کننده دین

در واقعه غدیر خم، آیه اکمال نازل گردید که «الْیوْمَ اکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُم، وَ اتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی، وَ رَضیتُ لَکُمُ الاسْلامَ دِینا» (آیه ۳ سوره مائده) و خداوند متعال با برگزیدن حضرت علی (ع) به عنوان ولی و امام امت اسلام، دین و نعمت را بر مردم کامل گردانید.
پیامبر اکرم (ص) با ابلاغ پیام الهی، در مقام کامل کننده دین است که در نامه امام زمان (عج) به احمد بن اسحاق قمی در توضیح و تبیین مقام ائمه و تکذیب عمویش جعفر، چنین آمده است مورد اشاره قرار گرفته است:
«راستی او را آن طور که باید ثابت می کرد، ثابت کرد و نشانه هایش را آنگونه که باید نشان می داد، نشان داد. بعد از انجام رسالت وفات نمود در حالی که ستوده و سعادتمند بود. بعد از خودش امر خلافت را به برادر و پسرعمویش و وصیش و وارثش علی بن ابی طالب (ع) واگذار کرد. بعد از او نیز به فرزندانش، یکی بعد از دیگری منتقل ساخت و دینش را با وجود آن ها نگه داشت و هدایتش را با آن ها به اتمام رساند.» (اکبرنژاد، محمدتقی، خدمت، عادل، مجموعه کامل نامه ها و فرمایشات امام زمان (عج) در عصر غیبت، ص. ۶۳)

تنها حبیب الهی

در کتاب علل الشرایع از شیخ صدوق، در شرح اولین نماز پیامبر اکرم (ص) در معراج و در پایان نماز چنین آمده است: «سپس حق تعالى فرمود: یا محمّد رو به قبله نما و به طرف قبله سلام بده؛ پس حضرت به طرف قبله به پروردگار تبارک و تعالى سلام داد و گفت: السّلام‏ علیک‏، جبّار جلّ جلاله در جواب فرمود: و علیک السلام یا محمّد، بنعمتى قوّیتک على طاعتى و بعصمتى ایّاک اتّخذتک نبیّا و حبیبا» (ابن بابویه، محمد بن على، علل الشرائع، ج. ۲، ص. ۹۷) یعنی که من با نعمتم تو را بر انجام طاعتم توانا ساختم و با عصمتی که نصیب تو کردم، تو را به عنوان پیامبر(ص) و محبوب خودم برگزیدم.
حضرت محمد (ص)، تنها دوست و حبیب خداست. (لا حبیب الا هو و اهله) و این صفت (حبیب الله) تنها به آن حضرت و از جانب خداوند متعال داده شده است.
«أُشْهِدُکَ یَا مَوْلایَ أَنِّی أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ لا حَبِیبَ إِلا هُوَ وَ أَهْلُهُ» «اى مولایم، گواهى می دهم که معبودى‏ جز خدا نیست، یگانه است و شریکى ندارد و محمد بنده و فرستاده اوست، محبوبى جز او و اهل بیتش نیست.»‏ (زیارت آل یاسین) (اکبرنژاد، محمدتقی، خدمت، عادل، مجموعه کامل نامه ها و فرمایشات امام زمان (عج) در عصر غیبت، ص. ۲۴۴)
«أَلسَّلامُ عَلی محمد حَبیبِ اللهِ وَ صِفْوَتِهِ» «سلام بر محمد، محبوب خدا و یار مخلص او» (زیارت ناحیه مقدسه)

عصمت پیامبر (ص) و اهل بیت (ع)

در اصطلاح دینی مسلمانان، عصمت به مصونیت خاصی اطلاق می شود و آن، مصونیت پیامبران و امامان در مقابل گناه و یا خطاست که این مقام معنوی و روحی، جزو ضروری ترین شروط نبوت و امامت است. (ر. ک. یوسفیان، حسن، شریفی، احمدحسین، پژوهشی در عصمت معصومان (ع)، ص. ۲۳)
قرآن کریم در آیاتی به این اصل مهم اشاره نموده است. علاوه بر آیاتی که به طور عام بر عصمت انبیاء دلالت دارد، آیاتی به صورت خاص بر عصمت پیامبر اکرم (ص) دلالت دارد. مانند آیه تطهیر، آیه ۳۲ سوره آل عمران که اطاعت از رسول را در کنار اطاعت از خدا یاد می کند و آیات متعدد دیگر که به تفصیل در کتب و مقالات به آن پرداخته شده است. علاوه بر این برخی از آیات قرآن بر عصمت امامان (ع) دلالت دارند؛ مانند آیه ۵۹ سوره نساء (آیه اولوالامر)، آیه تطهیر و …
در زیارت ناحیه مقدسه به عصمت پیامبر (ص) و اهل بیت مطهرش اشاره شده است.
«أَللّهُمَّ إِنّی اُقْسِمُ عَلَیْک َ بِنَبِیِّک َ الْمَعْصُوم» «بارخدایا! تورا سوگند میدهم به حقّ پیامبرِ معصومت» (زیارت ناحیه مقدسه)
«أَلسَّلامُ عَلی مَنْ ذُرِّیَّتُهُ الاْزْکِیآءُ» «سلام بر آن کسی که خاندانش پاک و مطهرند» (زیارت ناحیه مقدسه)
«به برکت برگزیدگان خوبت، ائمه خوبان و نورهای درخشان، محمد و خاندان پاکش که برگزیدگان و امامان و پاکان و نجیبان هستند.» (دعای فرج و گشایش مخصوص انبیاء از زبان امام زمان عج) (اکبرنژاد، محمدتقی، خدمت، عادل، مجموعه کامل نامه ها و فرمایشات امام زمان (عج) در عصر غیبت، ص. ۲۰۷)
«ستایش خدا راست و درود و سلام بر سرورمان محمد و خاندان پاکش» (توقیع چهارم به شیخ مفید) (همان، ص. ۱۴۵)

مقام شفاعت

شفاعت، از معارف مسلم قرآنی است و در اصل آن اختلاف نیست. عالمان اسلامی اتفاق نظر دارند که یکی از شفعاء روز قیامت به دلیل آیه ۵ سوره ضحی (ولسوف یعطیک ربک فترضی)، پیامبر (ص) است و آنچه به وی داده خواهد شد، حق شفاعتی است که آن حضرت را راضی خواهد نمود. همچنین به دلیل آیه شریفه ۷۹ سوره اسراء (عسی أن یبعثک ربک مقاما محمودا) که به اتفاق مفسرین (به استناد تفسیر مجمع البیان) منظور از «مقام محمود» مقام شفاعت است. (ر. ک. طبرسی، فضل بن بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج. ۶، ص. ۶۷۱)
در صلوات ضرابی، به این امر اشاره شده است:
«الْمُؤَمَّلِ لِلنَّجَاهِ الْمُرْتَجَى لِلشَّفَاعَهِ الْمُفَوَّضِ إِلَیْهِ دِینُ اللَّهِ‏» «قبله امان خلق براى نجات در عذاب و محل امیدوارى براى شفاعت آنکه دین خدا به او تفویض شده است (و بواسطه او تبلیغ شده است)» (صلوات ضرابی) (اکبرنژاد، محمدتقی، خدمت، عادل، مجموعه کامل نامه ها و فرمایشات امام زمان (عج) در عصر غیبت، ص. ۲۷۷-۲۷۸)

حجت خداوند

در آیه ۱۶۵ سوره نساء (رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ، وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا)، فلسفه بعثت انبیاء، اتمام حجت خدا بر مردم و بستن راه استدلال و بهانه جویی بر آن ها عنوان شده است.
عقل حجت باطنی است و پیامبر، حجت ظاهری است و پیامبران از دانستنی های غیبی و ملکوتی و اخروی که دست عقل از آن کوتاه است، خبر می دهند. (ر. ک. قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج. ۲، ص. ۴۴۲)
«حُجَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ‏» «حجت خدا بر تمام خلق عالم» (صلوات ضرابی) (اکبرنژاد، محمدتقی، خدمت، عادل، مجموعه کامل نامه ها و فرمایشات امام زمان (عج) در عصر غیبت، ص. ۲۷۷-۲۷۸)

عبد مطلق

یکی از ویژگی هایی که فقط به پیامبر اکرم (ص) اختصاص دارد، «عبد مطلق» است. قرآن در مورد سایر انبیاء، وقتی تعبیر «عبد» به کار می برد، همراه با ذکر نام آن ها می باشد. «وذکر عبادنا ابراهیم و اسحق و یعقوب» (آیه ۴۵ سوره ص) ولی هر جا که واژه «عبد» بر پیامبر اکرم (ص) اطلاق می شود، بدون ذکر نام حضرت آمده است و در ضمن «عبدنا» به کار نمی رود که ناظر بر کثرت باشد و بر بیش از یک فرد، دلالت کند؛ بلکه می فرماید «عبده» که ناظر به مقام وحدت است و تنها بر رسول اکرم (ص) صدق می کند؛ «عبده» از «عبدالله» نیز بالاتر است؛ زیرا پیامبر (ص) «عبد» است و پروردگار مدبر و مربیِ شخص وی است و مقامی برتر از مربوبیت پیامبر (ص) نیست. در صفت «عبده» آن حضرت منتسب به عالی ترین اسم از اسمای حسنی خداوند است؛ یعنی «هو» که همان هویت مطلق است. چون کامل ترین عبودیت از آنِ پیامبر (ص) است، جامع ترین کلمه به او اشاره دارد و هویت مطلق (هو)، مبدأ ارسال آن حضرت می باشد. این عبودیت، حاکی از هویت مطلقه است؛ بنابراین صفت «عبده» که حالی از هویت مطلقه است، از عبدالله که ناظر بر مقام الوهیت می باشد، بالاتر است. (ر. ک. شکر، عبدالعالی، تلاشان، فرج، امتیازها و ویژگی های قرآنی پیامبر اسلام (ص)، ص. ۱۸)
«اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَأَمِینِکَ وَصَفِیِّکَ وَحَبِیبِکَ وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ» «خدایا، درود فرست بر محمّد بنده و فرستاده‌ات و امین و یار صمیمی و محبوب و برگزیده‌ات» (دعای افتتاح) (اکبرنژاد، محمدتقی، خدمت، عادل، مجموعه کامل نامه ها و فرمایشات امام زمان (عج) در عصر غیبت، ص. ۳۳۲)
¬¬«الهی و اسالک بالاسم الذی دعاک به عبدک و نبیک و صفیک و خیرتک من خلقک و امینک علی وحیک و بعیثک الی بریتک و رسولک الی خلقک محمد خاصتک و خالصتک صالی الله علی و آله فستجبت دعاءه …»
«الهی و درخواست می کنم با نامی که بنده و نبی و برگزیده و بهترین خلقت و امین بر وحی و رسالت بندگانت، محمد که خاص به تو و خالص برای توست، با آن تو را خواند…» (دعای فرج و گشایش مخصوص انبیاء از زبان امام زمان عج (همان، ص ۲۱۴)

اختصاص صلوات بر پیامبر (ص)

صلوات بر پیامبر اکرم (ص)، اطاعت امر خداوند متعال، بنا برنص صریح قرآن کریم است؛ چنان که در آیه ۵۶ سوره مبارکه احزاب، مومنان را به صلوات فرستادن بر پیامبر (ص) فراخوانده است. «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبِی یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً». صلوات، دارای اهمیت فراوان و فواید دنیوی و اخروی بسیار است. در احادیث متعددی، صلوات به عنوان یکی از شروط استجابت دعا ذکر شده است. در موارد متعددی در توقیعات و زیارات وارده از ناحیه مقدس حضرت حجت (عج) حضرت در حین دعاهایش یا قبل از آن بر حضرت محمد (ص) و خاندان پاکش درود فرستاده و صلوات را ذکر کرده است.
«أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد وَاقْبَلْ تَوْبَتی» (زیارت ناحیه مقدسه)
«أَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّدالاَخْیارِ، فی اناءِ اللَّیْلِ وَ أَطْرافِ النَّهارِ» (زیارت ناحیه مقدسه)
«أن یصلی علی محمد و آل محمد» (دعای فرج و گشایش مخصوص انبیاء از زبان امام زمان عج) (اکبرنژاد، محمدتقی، خدمت، عادل، مجموعه کامل نامه ها و فرمایشات امام زمان (عج) در عصر غیبت، ص. ۲۰۳)
«به برکت برگزیدگان خوبت، ائمه خوبان و نورهای درخشان، محمد و خاندان پاکش که برگزیدگان و امامان و پاکان و نجیبان هستند، که درود و سلامت بر همه آن ها باد.» (دعای فرج و گشایش مخصوص انبیاء از زبان امام زمان عج) (همان، ص. ۲۰۷)
«اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُک اَنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ نَبِی رَحْمَتِک وَ کلِمَهِ نوُرِک» «خدایا، با پافشاری درخواست می کنم که بر محمد پیامبر رحمت و مجموعه نورت درود فرست.» (دعای بعد از زیارت آل یاسین) (همان، ص. ۲۴۷)
«اسألک أن تصلی علی محمد و آل محمد…» «بر محمد و آل او درود فرست؛ آنان که بهترین خلق تو هستند. بنابراین بهترین صلوات هایت را برایشان فرست.» (همان، ص. ۲۸۷)
«ستایش خدا راست و درود و سلام بر سرورمان محمد و خاندان پاکش» (توقیع چهارم به شیخ مفید) (همان، ص. ۱۴۵)
«ان تصلی علی محمد نبی رحمتک و کلمه نورک و والد هداه رحمتک» «بر محمد پیامبر رحمت و وجود نورانی و پدر هادیان رحمتت درود فرست.» (دعای بعد از زیارت ال یاسین) (همان، ص. ۲۵۵)
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و اجعلنی بهم فائزا عندک فی الدنیا و الاخره و من المقربین» «خدا بر محمد و خاندانش درود و سلام فرست و مرا در دنیا و آخرت به برکت آن ها از نجات یافتگان و مقربان قرار بده.» (همان. ص. ۲۶۶)
«صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ» «خدایا درود فرست بر محمد (ص) سید رسولان» «صلوات ضرابی» (همان، ص. ۲۷۷-۲۷۸)
«صل علی محمد خاتم النبیین و علی اهل بیته الطاهرین الاخیار» «بر محمد که خاتم پیامبران است و خاندانش درود فرست.» (دعای امام زمان در ایام ماه رجب) (همان، ص. ۳۲۵)
«و صلی الله علی محمد المنتجب» «صلوات خدا بر محمد برگزیده» (زیارت قبور ائمه در ماه رجب) (همان، ص. ۳۲۷)
«اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَأَمِینِکَ وَصَفِیِّکَ وَحَبِیبِکَ وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ» «خدایا، درود فرست بر محمّد بنده و فرستاده‌ات و امین و یار صمیمی و محبوب و برگزیده‌ات» (بعدی که علمت بدان احاطه دارد  ای مهربان ترین مهربانان)(دعای افتتاح) (همان، ص. ۳۳۲)


پیامبر اعظم حضرت محمد مصطفی (ع) ، اقیانوس بی‌کران فضایل اخلاقی و مطالعه زندگینامه رسول خدا نشان می‌دهد که رفتارش پر از زیبایی‌هاست.

پیامبری که رحمة للعالمین است و برای تکمیل مکارم اخلاق نازل شده است. نگاه کردن آن حضرت حکایت از عدالت درونی او دارد، رفتار کریمانه‌اش گویای بزرگی روح، و خشم و خشنودی اش تنها به خاطر رضایت پروردگارش بود. در مجلس دارای ادب، سکوتش دارای حکمت و حیای آن حضرت قابل تو صیف نیست، زهد پیامبر با احدی قابل مقایسه نیست، فقیر و غنی در منظر آن حضرت هیچ تفاوتی با هم ندارند جز به تقوای الهی، همیشه حق بر زبانش جاری، لبخند بر لب، و متواضع‌ترین مردم بود، آن قدر مهربان و نازک دل بود که همه مردم مشتاق زیارت آن حضرت بودند.
در امانت داری سرآمد همه بود و در راستگویی از دوران جوانی لقب امین به او داده بودند، در زیبایی سیرت و صورت همتایی نداشت، به پیمانش وفادار بود و عفت کلام آن حضرت سر مشق همه نیکان بود. خوبی‌ها و فضایل و زیبایی‌های آن حضرت آن قدر فراوانند که برشمردن تمام ویژگی های اخلاقی پیامبر کاری بس دشوار است و ذکر همه آنها در این مختصر نمی گنجد.
 

خصوصیات رفتاری پیامبر اکرم (ص) که یکصد نمود آن در این متن ذکر شده ، بازگوکننده بخشی از سلوک فردی و اجتماعی و سبک زندگی آن حضرت است.


۱۰۰ خصلت از خصوصیات رفتاری پیامبر (ص)


بی‌شک تأسی به سیره و سنت آن حضرت بر اساس آیه کریمه «و لکم فی رسول‌الله اسوه حسنه» و از جمله آنچه در این مطلب به آن اشاره شده است، راهگشای مشکلات و مسائل مبتلا به جامعه مسلمانان خواهد بود.
 
۱-هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می‌رفت
 
۲-در راه رفتن قدم‌ها را بر زمین نمی‌کشید.
 
۳-نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.
 
۴-هرکه را می‌دید مبادرت به سلام می‌کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.
 
۵-وقتی با کسی دست می‌داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی‌کشید.
 
۶-با مردم چنان معاشرت می‌کرد که هرکس گمان می‌کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.
 
۷-هرگاه به کسی می‌نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی‌کرد.
 
۸-هرگز به روی مردم چشم نمی‌دوخت و خیره نگاه نمی‌کرد.
 
۹-چون اشاره می‌کرد با دست اشاره می‌کرد نه با چشم و ابرو.
 
۱۰-سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی‌شد لب به سخن نمی‌گشود.
 
۱۱-هرگاه با کسی، هم صحبت می‌شد به سخنان او خوب گوش فرا می‌داد.
 
۱۲-چون با کسی سخن می‌گفت کاملا برمی گشت و رو به او می‌نشست.
 
۱۳-با هرکه می‌نشست تا او اراده برخاستن نمی‌کرد آن حضرت برنمی خاست.
 
۱۴-در مجلسی نمی‌نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا.
 
۱۵-هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می‌نشست نه در صدر آن.
 
۱۶-در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی‌داد و از آن نهی می‌کرد.
 
۱۷-هرگز در حضور مردم تکیه نمی‌زد.
 
۱۸-اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.
 
۱۹-اگر در محضر او چیزی رخ می‌داد که ناپسند وی بود نادیده می‌گرفت.
 
۲۰-اگر از کسی خطایی صادر می‌گشت آن را نقل نمی‌کرد.
 
۲۱-کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی‌کرد.
 
۲۲-هرگز با کسی جدل و منازعه نمی‌کرد.
 
۲۳-هرگز سخن کسی را قطع نمی‌کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید.
 
۲۴-پاسخ به سوالی را چند مرتبه تکرار می‌کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.
 
۲۵-چون سخن ناصواب از کسی می‌شنید. نمی‌فرمودـ «چرا فلانی چنین گفت» بلکه می‌فرمود «بعضی مردم را چه می‌شود که چنین می‌گویند؟»
 
۲۶-با فقرا زیاد نشست و برخاست می‌کرد و با آنان هم غذا می‌شد.
 
۲۷-دعوت بندگان و غلامان را می‌پذیرفت.
 
۲۸-هدیه را قبول می‌کرد اگرچه به اندازه یک جرعه شیر بود.
 
۲۹-بیش از همه صله رحم به جا می‌آورد.
 
۳۰-به خویشاوندان خود احسان می‌کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد.
 
۳۱-کار نیک را تحسین و تشویق می‌فرمود و کار بد را تقبیح می‌نمود و از آن نهی می‌کرد.
 
۳۲-آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می‌فرمود و مکرر می‌گفت هرآنچه حاضران از من می‌شنوند به غایبان برسانند.
 
۳۳-هرکه عذر می‌آورد عذر او را قبول می‌کرد.
 
۳۴-هرگز کسی را حقیر نمی‌شمرد.
 
۳۵-هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب‌های بد نخواند.
 
۳۶-هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد.
 
۳۷-هرگز عیب مردم را جستجو نمی‌کرد.
 
۳۸-از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی‌گرفت و با همه خوشخو بود.
 
۳۹-هرگز مذمت مردم را نمی‌کرد و بسیار مدح آنان نمی‌گفت.
 
۴۰-بر جسارت دیگران صبر می‌فرمود و بدی را به نیکی جزا می‌داد.
 
۴۱-از بیماران عیادت می‌کرد اگرچه دور افتاده‌ترین نقطه مدینه بود.
 
۴۲-سراغ اصحاب خود را می‌گرفت و همواره جویای حال آنان می‌شد.
 
۴۳-اصحاب را به بهترین نام هایشان صدا می‌زد.
 
۴۴-با اصحابش در کار‌ها بسیار مشورت می‌کرد و بر آن تاکید می‌فرمود.
 
۴۵-در جمع یارانش دایره وار می‌نشست و اگر غریبه‌ای بر آنان وارد می‌شد نمی‌توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است.
 
۴۶-میان یارانش انس و الفت برقرار می‌کرد.
 
۴۷-وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود.
 
۴۸-هرگاه چیزی به فقیر می‌بخشید به دست خودش می‌داد و به کسی حواله نمی‌کرد.
 
۴۹-اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می‌آمد نمازش را کوتاه می‌کرد.
 
۵۰-اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می‌کرد نمازش را کوتاه می‌کرد.
 
 

۵۱-عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می‌رسید.
 
۵۲-احدی از محضر او نا امید نبود و می‌فرمود «برسانید به من حاجت کسی را که نمی‌تواند حاجتش را به من برساند.»
 
۵۳-هرگاه کسی از او حاجتی می‌خواست اگر مقدور بود روا می‌فرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده‌ای نیکو او را راضی می‌کرد.
 
۵۴-هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصیت باشد.
 
۵۵-پیران را بسیار اکرام می‌کرد و با کودکان بسیار مهربان بود.
 
۵۶-غریبان را خیلی مراعات می‌کرد.
 
۵۷-با نیکی به شروران، دل آنان را به دست می‌آورد و مجذوب خود می‌کرد.
 
۵۸-همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت.
 
۵۹-چون شاد می‌شد چشم‌ها را بر هم می‌گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی‌کرد.
 
۶۰-اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمی‌شد.
 
۶۱-مزاح می‌کرد، اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمی‌زد.
 
۶۲-نام بد را تغییر می‌داد و به جای آن نام نیک می‌گذاشت.
 
۶۳-بردباری اش همواره بر خشم او سبقت می‌گرفت.
 
۶۴-از برای فوت دنیا ناراحت نمی‌شد و یا به خشم نمی‌آمد.
 
۶۵-از برای خدا آنچنان به خشم می‌آمد که دیگر کسی او را نمی‌شناخت
 
۶۶-هرگز برای خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حریم حق شکسته شود.
 
۶۷-هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود.
 
۶۸-در حال خشنودی و نا خشنودی جز یاد حق بر زبان نداشت.
 
۶۹-هرگز درهم و دیناری نزد خود پس انداز نکرد.
 
۷۰-در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت.
 
۷۱-روی خاک می‌نشست و روی خاک غذا می‌خورد.
 
۷۲- روی زمین می‌خوابید.
 
۷۳-کفش و لباس را خودش وصله می‌کرد.
 
۷۴-با دست خودش شیر می‌دوشید و پای شتر ش را خودش می‌بست.
 
۷۵-هر مرکبی برایش مهیا بود سوار می‌شد و برایش فرقی نمی‌کرد.
 
۷۶-هرجا می‌رفت عبایی که داشت به عنوان زیر انداز خود استفاده می‌کرد.
 
۷۷-اکثر جامه‌های آن حضرت سفید بود.
 
۷۸-چون جامه نو می‌پوشید جامه قبلی خود را به فقیری می‌بخشید.
 
۷۹-جامه فاخری که داشت مخصوص روز جمعه بود.
 
۸۰-در هنگام کفش و لباس پوشیدن همیشه از سمت راست آغاز می‌کرد.
 
۸۱-ژولیده مو بودن را کراهت می‌دانست.
 
۸۲-همیشه خوشبو بود و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود.
 
۸۳-همیشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک می‌زد.
 
۸۴-نور چشم او در نماز بود و آسایش و آرامش خود را در نماز می‌یافت.
 
۸۵-ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه می‌داشت.
 
۸۶-هرگز نعمتی را مذمت نکرد.
 
۸۷-اندک نعمت خداوند را بزرگ می‌شمرد.
 
۸۸-هرگز از غذایی تعریف نکرد یا از غذایی بد نگفت.
 
۸۹-موقع غذا هرچه حاضر می‌کردند میل می‌فرمود.
 
۹۰-در سر سفره از جلوی خود غذا تناول می‌فرمود.
 
۹۱-بر سر غذا از همه زودتر حاضر می‌شد و از همه دیرتر دست می‌کشید.
 
۹۲-تا گرسنه نمی‌شد غذا میل نمی‌کرد و قبل از سیر شدن منصرف می‌شد.
 
۹۳-معده اش هیچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد.
 
۹۴-در غذا هرگز آروغ نزد.
 
۹۵-تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمی‌خورد.
 
۹۶-بعد از غذا دست‌ها را می‌شست و روی خود می‌کشید.
 
۹۷-وقت آشامیدن سه جرعه آب می‌نوشید؛ اول آن‌ها بسم الله و آخر آن‌ها الحمدلله.
 
۹۸-از دوشیزگان پرده نشین با حیاتر بود.
 
۹۹-چون می‌خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه می‌خواست.
 
۱۰۰-اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسیم می‌کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت می‌کرد.
 https://s8.picofile.com/file/8313026268/%D8%B5%D9%84%D9%88%D8%A7%D8%AA_%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7.jpg
 
منابع: کتاب «منتهی الآمال» محدث قمی و کتاب «مکارم الاخلاق» طبرسی
 


همسران پیامبر [صلّی‌ اللّٰه‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم]

به نام خدا
سلام ...
1-  پیامبر تا ٢٥ سالگی مجرد است و به گواهی تمام اسناد و متون تاریخی در کلّ این ٢٥ سال دوران نوجوانی و جوانی، در نهایت پاکدامنی و قداست زندگی می‌کند. گویی در این دوران ایشان رهبانیّت اختیار کرده است.

2- پیامبر در ٢٥ سالگی با «خدیجه» ازدواج می‌کند و تا وفات وی، ٢٥ سال بعد، تنها همسر پیامبر، خدیجه است. اینک پیامبر ٥٠ ساله می‌باشد.

3-  پیامبر تا ٣ سال در سوگ حضرت خدیجه است و همسری اختیار نمی‌کند، اینک پیامبر ٥٣ ساله‌ است.

4- پیامبر در ٥٣ سالگی با«سوده‌ بنت‌ زمعةبن‌قیس» که ٥٠ ساله، شوی‌مرده و بدون‌ سرپرست‌ است، ازدواج می‌کند و تا ٣ سال تنها همسر پیامبر *سوده* می‌باشد.

5-  اینک رسول‌خدا ٥٦ ساله‌ است. وی فقط هفت‌ سال دیگر در این دنیای خاکی خواهد بود.

6-  پیامبر در هفت‌ سال آخر حیات خود ١١ همسر دیگر برمی‌گزیند که تعدادی از آنان به دلیل کهولتِ سن، زودتر از ایشان فوت می‌کنند.

7-  تمامی پرسشهایی که در مورد همسران پیامبر مطرح است در مورد همین هفت‌ سال آخر زندگی پیامبر است.*


 *چند نکته در مورد این هفت‌سال:*


 یکم:* این هفت‌ سال از پر مشغله‌ترین دوران حیات پیامبر است. مشکلات داخلی مدینه، مانند اختلاف‌های اوس و خزرج، مهاجر و انصار، یهودیان داخل مدینه با مسلمین از یک طرف، و تربیت مردم تازه مسلمان این شهر، یکی از صدها مشکلات پیامبر در این هفت‌ سال است. در شرایطی که مدینه هر لحظه در معرض هجوم قبایل اطراف است، لاجرم پیامبر و یارانش مدام در حال آماده‌ باش جنگی‌اند.

 دوم:* در این هفت‌ سال قوای جسمانی‌ پیامبر در اثر پیری و بیماری، که آخرالامر او را از پای در می‌آورد، روز به روز در حال تحلیل رفتن است.

 سوم:* تعدادی از این زنان، شوی‌مرده و یا بی‌سرپرست هستند، که از مکّه یا شهرهای دیگر به مدینه پناهنده، و یا فرستاده شده‌اند. لذا در مدینه از حمایت اقوام خود نیز بی‌بهره‌اند.

سوده بنت‌زمعه، زینب بنت‌خزیمه، ‌اُم‌ّسلمه، ماریه قبطیّه اینچنین‌اند.

 چهارم:* مابقی این زنان، دختران سران‌‌ قبایل ذی‌نفوذی بودند که پیامبر با‌ این‌ ازدواج‌ها، هوشمندانه روابط خصمانۀ آن‌ها را تلطیف نمود و با کمترین خونریزی، صلح و سازش را با آنان برقرار نمود.
 *عایشه و حفصه* ، دختران دو تن از با نفوذترین مهاجران از مکّه یعنی ابوبکر و عمر بودند.
 *رمله* ، دختر بزرگترین دشمن پیامبر یعنی ابوسفیان بود.

 *زینب* بنت‌ جحش، از بنی‌مخزوم یکی از پرنفوذترین طوایف قریش بود.
 *ریحانه و صفیه* ، دختران سران دو قبیلۀ یهودی بودند.
 *جویریه* ، دختر یکی از سران قبیله خزاعه بود که بعد از آن وصلت، خزاعه یکی‌از متحدین استراتژیک مسلمانان شدند.
 
پنجم:* در این هفت‌سال که پیامبر حکومت شهر مدینه را دارد و سال به سال از لحاظ سیاسی قوی‌تر می‌شود، بزرگان انصار(ساکنان‌اصلی مدینه) حاضر بودند که جوان‌ترین و زیباترین دختران‌ خود را به رسم خود به‌ عقد پیامبر درآورند.
ولی در میان این ١١ همسر، هیچ زن انصاری دیده نمی‌شود، چرا که در مورد زنان انصار هیچیک از دو دلیل اجتماعی و سیاسی پیش گفته وجود ندارد.


بنابراین ازدواج‌های ١١ گانۀ پیامبر در این‌ مدّت، نه‌ تنها رنگی از لذّت‌جویی‌ ندارد، بلکه ایثاری شگرف از این روح متعالی‌ است که‌ حتی از خصوصی‌ترین و شخصی‌ترین امور زندگی خود، یعنی زناشویی، در خدمت اهداف انسانی و الهی خود می‌گذرد.*


https://s8.picofile.com/file/8302183450/%D8%A2%DB%8C%D9%87_%D8%B5%D9%84%D9%88%D8%A7%D8%AA.jpg



 از عارفی پرسیدند:


چرا اینقدر ذکر "صلوات" در منابع دینی ما تاکید شده؟! و برای آمرزش گناهان ، وسعت روزی ، صحت و سلامتی ، گشایش در کارها و... صلوات تجویز کرده اند؟!
سر و راز این ذکر چیست؟؟؟!

فرمود:
اگر به قرآن نگاه کنید،
فقط و فقط یکجا در قرآن هست
که خداوند انسان رو هم شأن و هم درجه ی خودش می کند .

یعنی از انسان می خواهد که بیاید کنار او و با هم در یک کاری مشارکت کنندو آن این آیه ست:

"انّ الله و ملائکته یصلّون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلّوا علیه و سلموا تسلیما"
خدا و ملائکه اش دارند برای پیامبر صلوات میفرستند شما هم بیایید و همراهی کنید...
علت عظمت و بزرگی ذکر صلوات این است که انسان را تا کنار خدا بالا می برد.


https://s8.picofile.com/file/8313026268/%D8%B5%D9%84%D9%88%D8%A7%D8%AA_%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7.jpg

فراز هایی از سخنان گهر بار پیامبر اکرم (ص) ومعصومین علیه سلام بخش دوم



هو الرؤوف


ظن وگمان ما یکی از مهمترین عوامل شکست وپیروزی های زندگی و شقاوت و سعادت ماست ..باید خوش گمانی ما به خدا به یقین تبدیل شود و هراسمان بیشتر ازاعمال و رفتار خودمان باشد که به خودمان برمیگردد..باید از افکار منفی و خیالات و خطورات شیطانی که عامل سقوط وهلاکت است رها شویم ..در اهمیت و ضرورت این حسن ظن ، همین بس که در روایات متعدد آمده خدای متعال می‌فرماید : انا عند ظن عبدی.. من نزد ظن بنده خودم هستم ! ببین خدا در نزد تو چگونه است ؟ان خیراً فخیراً و ان شراً فشراً ..اگر به خدا گمان خوب وخیرداری ، او را خیر میابی و اگر بدگمان هستی ، همان گونه شر وبدی میابی ! پس تو هستی که خیر یا شر را انتخاب میکنی..

ما خدا را درست نشناخیم ، مبانی ایمان ومعرفة الله درما ضعیف است .. ذات پاک حق تعالی منشاء تمام خیرات و برکات است ولی ما هنوز حتی نه خیر را به حقیقت میشناسیم و نه شر را ..«عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبو شیئا و هو شر لکم ، و الله یعلم و انتم لا تعلمون بقره ٢١٦.»چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید ، حال آن که خیر شما در آن است ؛ویا چیزی را دوست داشته باشید ، حال آن که شرشما در آن است وخدا میداند وشما نمیدانید.. 
لذا چون هنوز در ظن وگمان گرفتاریم و به حقایق و باور ویقین قلبی نرسیده ایم احتمال اینکه هر روز به یک سمت وسوکشیده شویم زیاد است وهمین ظن وگمان جهت زندگی ما را درمسیررشد وسعادت یا تباهی وهلاکت تعیین میکند..قد تبین الرشد من الغی..اگر خیالات باطل و سوء ظن وبد بینی داشته باشیم هر روز انرژی های منفی وسیاهی ما را بیشتر فرا میگیرند تا سرانجام هلاک شویم واگر خیال ما تطهیر شود یعنی قلب و ذهنمان از عواملی که مانع جذب خیرات وانوارالهی میشوند پاک گردد به رشد وسعادت میرسیم ..باید تمرین کرد و اجازه ورود یا ادامه واستمرار هر فکر وگمانی را نداد.. «ان بعض الظن اثم ..»بعضی از ظن وگمان وافکار از خطورات شیطانی و گناه است ..(این تمرین ومراقبت را اصطلاحا در عرفان به نوعی "نفی خواطر" وتطهیر خیال میگویند که رساننده انسان به حقیقت ومنشاء خیرات است ..) تمام دستورات و اوامر ونواهی که از سوی خدای منان و به واسطه اولیاء حق به ما رسیده دارای حکمت است ،آنها از عباد الله المخلَصین هستند یعنی از عالم حس وخیال آزادند واز ظن وگمان چیزی نمیگویند ،دربالاترین مرتبه یقین هستند و به حق الیقین سخن گفته اند و آنچه هم گفته اند برای نجات ما از ظن و گمان ورسانیدن ما به یقین و جمیع خیر دنیا وآخرت وکمالات انسانی است اما افسوس که گاه دستورات طبیب جان را سرسری میگیریم وخسران دنیا وآخرت را برای خود میخریم ..

امام صادق علیه السلام فرمودند: همانا آخرین بنده اى که در روز قیامت دستورداده مى شود که به سوى آتش دوزخ رود به چپ و راست خود مى نگرد پس خداوندجل جلاله مى فرماید: با شتاب بیاوریدش . پس ‍ چون به محضر پروردگار آورده مىشود خداوند مى فرماید: اى بنده من ! چرا به چپ و راست خود مى نگرى!؟ عرض مى کند: پروردگار من ! من چنین گمانى به تو نداشتم،، خداوندجل و جلاله مى فرماید: اى بنده من ! چه گمانى به من داشتى؟عرض مى کند: پروردگار من ! گمان من به تو این بود که از گناهم در مى گذرى و مرا به بهشت واردمى کنى ! خداوند جل جلاله مى فرماید: اى فرشتگان من ! سوگند به عزت و بزرگى ونعمتها و بلندى جایگاهم که این بنده در زندگى اش هرگز ساعتى چنین گمان خوبى به من نداشت،،و اگر در تمام زندگى اش ساعتى چنین گمان خیرى به من داشت او را با آتش نمى ترساندم ، و لرزه بر اندامش نمى افکندم ،، حال که چنین گفت این دروغش را براو روا دارید! و او را به بهشت داخل کنید...
سپس امام صادق علیه السلام فرمودند: هیچ بنده اى به خدا خوش گمان نبوده جزاینکه خداوند در نزد گمانش حاضر است (و از آن خوبی میبیند) وهیچ بنده اى به خداوند بدگمان نبوده جز اینکه خداوند در نزد گمان وى حاضر است (و او را به بدى کیفر مى دهد) و این همان معناى گفتار خداوندعزوجل است که مى فرماید: «و این گمان (باطل و بدى) بود که به پروردگارتان داشتید ،،
و همان موجب هلاک شما شد پس از زیانکاران گردیدید..وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرینَ-فصلت/23» (وسائل الشیعة)

فاحسنوا بالله الظن..

پس به خدا خوش گمان باشید <3

Image result for ‫امام صادق عليه السلام‬‎

امام هادى(علیه السلام) مى‌فرمایند:

1- بهتر از خیر و نیکی، نیکوکار (فاعل نیکی و خیر) است، و زیباتر از(سخن) زیبایی، گوینده ی آن است، و برتر از علم، حامل آن است، و بدتر از شر و بدی، کِشنده و گیرنده آن است، و وحشتناکتر از وحشت، راکب و آورنده وحشت است.

خیر من الخیر فاعله، و أجمل من الجمیل قائله، و أرجح من العلم حامله، و شر من الشر جالبه، و أهول من الهول راکبه. 

(مسند الامام الهادی، ص 304.)

شرحی بر حدیث :

این حدیث با این جملات کوتاه اشاره به قانون علّت و معلول است یعنى به جاى آن که به معلولها اهمیّت دهیم سراغ علّتها برویم؛ اگر زیباییهایى در جامعه مى‌بینیم سراغ فاعل آن برویم و او را تشویق کنیم تا گسترش پیدا کند، چون سرچشمه زاینده کار خیر او بوده است و به عکس وقتى ضد ارزشهایى در جامعه مى‌بینیم باید عامل و فاعل آن را مورد توجّه قرار دهیم و با آن برخورد کنیم. در امر به معروف و نهى از منکر هم باید به فاعل و عامل توجّه کنیم و بر آن سرمایه گذارى کنیم و اگر این کار رعایت شود و سرچشمه‌ها را پیدا کنیم، چه سرچشمه نور و چه سرچشمه ظلمت بسیارى از مشکل‌ها حل مى‌شود..
،
البتّه روایت معانى دیگرى هم غیر از توجّه به فاعل و علّتها و عدم تمرکز روى معلولها دارد و یکی دیگر آن که ، از نظر اخلاقى شخص فاعل بهتر از فعلش است،، چون او داراى "ملکه‌اى" است که آن ملکه ایجاد فعل خیر مى‌کند و مى‌تواند بالقوه سرچشمه افعال مشابه باشد ..

و به خاطر آن ملکه ، او بهتر از فعلش است ..و در طرف مقابل (افعال زشت) نیز چنین است...

حتی جایی توجه به اهمیت نیّت میدهند که نیت پاک مومن از فعلش هم نیکوتر و نیت پلید کافر هم از فعلش پلیدتر است ..

«نیة المومن خیر من عمله و نیة الکافر شر من عمله و کل عامل یعمل علی نیته » هر کسی بر پایه ی نیت و شاکله ی وجودی اش رفتار می کند..

که هزار نکته باریکتر از مو این جاست ..

در محاسبات اخلاقى و اجتماعى و فرهنگى نیز میتوان از این کلام نورانی بهره گرفت..
------------------------------------------
و فرمودند:

2- √ حکمت ، اثرى در خوی ها (و دلهای) فاسد نمى گذارد ...

اَلْحِکْمَةُ لا تَنْجَعُ فِى الطِّباعِ الْفاسِدَةِ

نزهة النّاظر و تنبیه الخاطر: ص 141، ح 23

،،
،،
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ الْأَنْوَارِ ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا زَیْنَ الْأَبْرَارِ ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَلِیلَ الْأَخْیَارِ

15 ذی الحجه میلاد با سعادت و پر برکت امام علی النّقی علیه السلام بر تمامی دوستداران خاندان نبوّت و شیعیان جهان مبارک باد


امیر مؤمنان علی علیه السلام ، هنگام گردش در شهر، پیرمرد فرتوت و نابینایی را دید که از مردم درخواست کمک می کرد.
پس فرمود: این چیست ؟*
گفتند: مردی نصرانی است..

امام در پاسخ فرمودند:"شگفتا ! از او کار کشیدید، اکنون که پیر و ناتوان شده از وى دریغ مى ورزید؟
از بیت المال به او بپردازید ...
،،

*(حضرت نفرمودند: این شخص کیست؟ فرمودند :ما هذا؟ این چیست؟ خواستند بفرمایند این چه وضع تأسف باری است که من مشاهده می کنم؟!
و اینکه همه شهروندان حکومت اسلامی ، هرچند هم کیش و موافق تو هم نباشند حقوقی دارند که باید ادا شود ولو از بیت المال مسلمین باشد ..)

===========

مَرَّ شَیخٌ مَکفُوفٌ کَبیرٌ یَسألُ. فَقالَ أمیرُالمُؤمِنینَ: ما هذا؟ فقالُوا : یا أمیرَالمُؤمِنینَ! نَصرانیٌّ.
فَقالَ : استَعمَلتُمُوهُ حَتّى إذا کَبُرَ و عَجَزَ مَنَعتُمُوهُ ، أنفِقُوا عَلَیهِ مِن بَیتِ المالِ
شیخ حرّ عاملی،وسائل الشیعه، ج11، باب 19 از ابواب جهاد، ح1

هو
چون نام علی، نام خدای احد است
"
باسم الله " و " یا علی مدد " هم عدد است !
وآنگاه " به حق " چو با "علی " هست یکی ،
هرجا که علی بود حق مدد است ...

"دیوان سنا "
)
زنده یاد استاد علامه جلال الدین همائی متخلص به سنا(
،
توضیح : جمله باسم الله و یا علی مدد هر کدام به حساب ابجد ۱۶۹ می شود؛ کلمه بحقّ نیز که به عدد ابجد ۱۱۰می شود با کلمه علی در عدد متحد است.

Image result for ‫پیامبر اسلام‬‎


از سخن پیامبر اکرم (ص )  

فیه مافیه:

پیغامبر، صلی الله علیه و سلم، فرمود: برای آن نیاسودی و غم می خوری که غم خوردن استفراغست از آن شادیهای اول، تا در معده تو از آن چیزی باقیست به تو چیزی ندهند که بخوری. در وقت استفراغ کسی چیزی نخورد چون فارغ شود از استفراغ، آنگه طعام بخورد. تو نیز صبر کن و غم می خور که غم خوردن استفراغست. بعد از استفراغ شادی پیش آید که آن را غم نباشد، گلی که آن را خار نباشد، مِی ای که آن را خمار نباشد. آخر در دنیا شب و روز فراغت و آسایش می طلبی و حصول آن در دنیا ممکن نیست. و مع هذا یک لحظه بی طلب نیستی. و راحتی نیز که در دنیا می یابی همچون برقی است که می گذرد و قرار نمی گیرد و آنگه کدام برق؟ برقی پر تگرگ، پر باران، پر برف، پر محنت.

مثلا، کسی عزم انطاکیه (شهر آنتالیای کنونی در ترکیه) کرده است، و سوی قیصریه می رود. امید دارد که به انطالیه رسد و سعی را ترک نمی کند مع هذا که ممکن نیست که از این راه به انطالیه رسد. الا آنکه به راه انطالیه می رود اگرچه لنگ است و ضعیف است، اما هم برسد چون منتهای راه این است. چون کار دنیا بی رنج میسر نمی شود و کار آخرت همچنین. باری این رنج را سوی آخرت صرف کن تا ضایع نباشد.

توضیح کوتاه:

کارهایی که هر انسانی بر خلاف راستی و درستی در زندگی انجام می‌دهد و از انجام آنها لذت نفسانی می‌برد، باید یک روزی در طول مدت زندگی ابدی روح خنثی گردد تا اثرش بر روی روح از بین برود. تا این کار انجام نشود، روح نمی‌تواند از نظر معنوی پیشرفت بیشتری کند. زمانی که کسی آگاهانه وارد سلوک می گردد، دچار غم‌های بی دلیل زیادی می‌گردد. این غمها نتیجه همان شادی‌های نفسانی گذشته است. این حتی در انسانهای نا آگاه از دید سلوک معنوی نیز اتفاق می افتد. زمانی که غمی ناگهانی و بی دلیل بر دل می‌نشیند، که احتمالا همه ما تجربه کرده ایم، این همان استفراغ و بالا آوردن کارهای نادرست گذشته است. تا اینها بالا نیایند، شادی نمی آید. همیشه پس از این غم سنگین، شادی جایگزینش می‌شود.


Image result for ‫پیامبر اسلام‬‎

این شیطان را هیچ نسوزد، الا ، آتش عشق مرد خدا..
دگر همه ریاضت‌ها که بکنند او را بسته نکند، بلکه قوی‌تر شود
زیرا که او را از نار شهوت آفریده‌اند، و نار  را نور نشاند،، که * نورک اطفا ناری..
__________________
)
شمس الدین محمد تبریزی)

جزْ یَا مُؤْمِنُ فَانَّ نُورَکَ قَدْ اطْفَاٌ ناری»

دوزخ به مومنی که از پل صراط در حال عبور است میگوید [ای مومن بگذر، که نور تو آتش مرا خاموش کرد[

زانکه دوزخ گوید ای مؤمن تو زود 

برگذر که نورت آتش را ربود

بگذر ای مومن که نورت می کشد

آتشم را، چون که دامن می کشد..

،،

گویدش جنت گذر کن هم‌چو باد 

ورنه گردد هر چه من دارم کساد..

(مثنوی معنوی)

و برای این گفت رسول- صلوات الله علیه-: «الغضب قطعة من النار»
گفت: «آن نه خشم است که تو آن را بر خویشتن مسلط کرده ای، که آن پاره ای آتش است»، و چنانکه نورعقل چون گیرد ، آتش شهوت و خشم فرو کشد، تا گوید «جزیا مومن، فان نورک اطفا ناری» [ای مومن بگذر، که نور تو آتش مرا خاموش کرد]، دوزخ از ایمان فریاد کند و چون طاقت نور وی ندارد بهزیمت شود ، چنانکه پشه از باد هزیمت شود، نار شهوت هم از نور عقل بهزیمت شود..
پس از جای دیگر چیزی نخواهد آورد برای تو؛ هم ازان تو بتو خواهند داد !«انما هی اعمالکم ترد الیکم».. پس آتش دوزخ شهوت و خشم تست، و این با تو در درون پوست تست، و اگر علم یقین دانی ، میبینی چنانکه گفت: «کلا لو تعلمون علم الیقین، لترون الجحیم»...

،،
واین شیطان را هیچ نسوزد، الا ، آتش عشق مرد خدا..

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم( :

" إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً "

همانا برای کشته شدن حسین حرارتی است در دل‌های مؤمنین که هرگز سرد نخواهد شد...

صلی الله علیک یا ابا عبدالله 

السلام علیک یا نُورُ اللَّهِ الَّذِی لَمْ یُطْفَأْ وَ لاَ یُطْفَأُ أَبَداً ..
سلام برآن نور خدایى که خاموش نبوده و تا ابد هم خاموش نخواهد شد ..

أَشْهَدُ أَنَّکَ قُتِلْتَ وَ لَمْ تَمُتْ بَلْ بِرَجَاءِ حَیَاتِکَ حَیِیَتْ قُلُوبُ شِیعَتِکَ وَ بِضِیَاءِ نُورِکَ اهْتَدَى الطَّالِبُونَ إِلَیْکَ‏

شهادت مى‏ دهم که تو اى بزرگوار کشته شدى ، اما نمردى، بلکه زنده جاویدی،
و به امید حیات جاودانه تو ، دلهاى شیعیانت هم زنده گردد
و به روشنى نور تو ، طالبان بسویت هدایت یافتند..

Related image

یاران چرا به خانه ما سر نمی زنند 

آخر چه شد که حلقه بدین در نمیزنند

آنان که میزدند به ما لاف دوستی 

آیا چه کرده ایم که دیگر نمیزنند ..

غزالی سروده ای دارد که متضمن مضمون و محتوا ی فرمایشی از مولی الموالی امیرالمؤمنین علیه السلام است :

«المرء فی زمن الاقبال کالشجره / و حولها الناس مادامت لها الثمره
حتی اذا ما عرت من حملها انصرفوا / عنها عـقوقاً و قد کانـوا لها بـرره
و حاولوا قطـعها من بـعد شـفقوا / دهراً علیها من الاریاح و الغـیره»

یعنی افراد در دوره ی اقبال وخوشبختی مانند درختی هستند که میوه دارند، دیگران بر گرد آن جمع می شوند و دور او را می گیرند. وقتی میوه آن تمام شود، از گرد او پراکنده می شوند انگار که خبری نبوده و درختی وجود نداشته است ! و کسی به آن اعتنائی ندارد و حتی درصدد بریدن آن برآمده و آن را هیزم آتش خود قرار می دهند! در حالی که قبلاً کاملاً از آن مراقبت می کردند..

دوستیهایی که مبنای آن مصلحت اندیشی و منفعت طلبی ظاهری است اینگونه است دوستی میکند تا از شخص استفاده ای ببرد حالا میخواهد بهره مادی باشد یا معنوی ! مثلا به محبتش احتیاج دارد یا به علمش و..برای حقیقت وجودی او نیست .. ولی از آنجا که اقبال و ادبار دنیا عاریه ای واعتباریست ممکن است همو که این اعتبار را بخشیده از او بگیرد و میبینیم که همینکه شخص این ویژگیها را از دست داد دوستی از میان میرود حتی در امور معنوی مثلا اگر شخص عالمی ناگهان دچار نسیان شود و یا به هر دلیلی علمش از بین برود به فراموشی سپرده میشود ویا حتی ممکن است به دشمن وی بدل گردند! برای همین این حب ودوستی ها استحکام ندارند..

ولی اگر جامعه توحیدی باشد دوستی ها مستحکم ودائمیست چون روابط بر پایه و محوریت خدا بنا میگردد و حب وبغض ها برای خداست..یک فرد موحد عارف به ذات است ،حقیقت موجودات را میبیند وآنها را به ذات میشناسد..اعتبارات دنیوی هم برای او بی اهمیت میشود و نیش ونوش هم برایشان یکسان است، آنها فقط در راه رضای حق گام برمیدارند،برای همین اولیاء خدا وعارفان حق حتی به ظالمین رافت دارند و حب وبغضشان هم برای رضای خدا ومصالح افراد است ..
ومیبینیم که از میان اصحاب ابا عبدالله الحسین علیه السلام وقتی شرایط سخت میشود وبا تهدید وتطمیع روبرو میشوند وپای منافع ظاهری در میان میآید فقط آن عده اندک بودند که به چنین معرفت وجایگاهی رسیده بودند و از خیل مدعیان ،وفا و دوستی خود را به اثبات رساندند ..

جانم فدای اهل حقیقت که تا ابد

یک راه می روند و به هر در نمی زنند ...

"فاعتبـروا یا أولی الأبصـار"

س: کِی شعرِ تَر ! انگیزد ؟

ج : خاطر که حزین باشد !

یک نکته از این معنی ،،
گفتیم و همین باشد ...

✅ شعری که از شعور می تراود، تَر است و تازگی و طراوت آور..
گاهی اندوه رزقی نو و تازه در سرِ ما می آید ! ولی اگر به دقت بنگریم خود همان رزقی تر و تازه و تازگی آور است که از آن غافلیم..
حزن و اندوه عشق ، رزق و روزی عاشقان خاص الخاص است .. و اشک دُر دانه ایست که از دُرّ درونی حکایت کرده و آن گوهر باطنی بر رخسار عاشق ظهور و بروز یافته است..
و تجلی ای از همان آب حیات است که از چشمه سار زلال و زلال بخش درونی ، بر آینه حزین وخزانی عاشق روان گشته و دیده و روان او را جلا و روشنی و حیاتی نو میبخشد..
غسل در اشک زدم ،،
کاهل طریقت گویند ..
پاک شو اول و ،،
پس دیده بر آن پاک انداز ...
،،
بر هر چه همی‌لرزی ،،
می‌دان که همان ارزی...
،،
بر هر چه همی گریی ! میدان همان گردی ..
برهر چه گریه کنی در همان فانی شده ای ..

✅ قتیل و آب حیات ، #قتیل_العبرات را در شعر تر و قطرات اشکت دریاب ..
که فرمود:
هر که در مرثیه حسین (علیه السّلام) شعری ! بگوید و بگرید و بگریاند، حق تعالی او را بیامرزد و بهشت را برایِ او واجب گرداند..
من کشته گریه (و اشکم) هستم ، نام من در نزد هیچ مؤمنی برده نمی شود مگر آن که محزون و گریان می شود..
و سبب گریه هر "مؤمن" اوست ..
،
زین روی دل عاشق ، از عرش فزون باشد...
،
و همه چشم ها در روز قیامت گریانند مگر چشمی که بر امام حسین علیه السّلام گریه کرده باشد..

آن چشم را ملائکه تبرّک می کنند و اشک را خود از آن پاک می کنند...
آن چشم روشن شود به نور کوثر و نظر به آن..
و سبب فرحناک و شادان شدن آن مرده ..!
،،
قصه یونس درازست و عریض..
وقت خاکست و حدیث مستفیض..
چون تضرع را بر حق قدرهاست..
وآن بها کآنجاست ، زاری را کجاست ؟
هین امید اکنون میان را چست بند
خیز ای گرینده و دایم بخند!
که "برابر" می نهد شاه مجید ،،
#اشک 
را در فضل با خون شهید ..
فرمودند:
گریه کننده (حقیقی) بر امام حسین علیه السّلام در بهشت با ایشان و هم درجه ایشان خواهد بود !!
،("تباکی" گریستن در صورت ،،ولی "بکاء" به حقیقت و باطن گریستن است ..)

و اندوه و ماتم او عبادت خدا و پوشیدن اسرار ما از بیگانگان جهاد در راه خداست ...
،
اسرار اشک و #بکاء جز بر مُحرمان و مَحرمان اسرار حرم امن الهی مکتوم وپوشیده است ، هرچند همگان به نسبتی این سر حیات بخش و آثار آن را دریافته واز این چشمه حیات بخش درونی چشیده اند...
،،
یک نکته ! از این معنی ، گفتیم و همین باشد ...

غمناک نباید بود ، از طعن حسود ای دل ..
شاید که چو وابینی ! خیر تو در این باشد...

هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد ...

جام می ، و خون دل ، هر یک به کسی دادند..
در دایره قسمت ، اوضاع چنین باشد ..

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود:
کاین شاهد بازاری ! وان پرده نشین باشد ..

از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار،
صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد..

آن نیست که "حافظ" را ، رندی بشد از خاطر ..
کاین سابقه پیشین ،،
تا روز پسین باشد ...

صل الله علیک یا ابا عبدالله،
و صلی الله علی الباکین 


"به خدا قسم شما به عمل کردن به آنچه می دانید، محتاج ترید تا دانستن آنچه نمی دانید ..! "

امیرالمومنین علی علیه السلام

«اِنَّکُم اِلَى العَمَلِ بِمَا عَلِمتُم اَحوَجَ مِنکُم اِلَى تَعَلُّمِ مَالَم‌تَکُونُوا تَعْلَمُونَ»

)غرر الحکم و درر الکلم‏، میزان الحکمة(


 بسم الله الرحمن الرحیم

هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ*

اوست آنکه رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را برهمه ادیان غلبه و ظهور بخشد، اگر چه مشرکان کراهت داشته باشند..
،،
ابو بصیر مى‌گوید: از امام صادق (ع) درباره این آیه پرسیدم، فرمود: «قسم به خدا! هنوز تأویل آن نیامده و تأویل آن نمى آید تا اینکه قائم(عج) خروج کند.. پس هنگامى که قائم خروج کرد؛ کافرى به خدا و مشرکى به امام باقى نمى ماند؛ مگر اینکه خروج او راکراهت دارد
و حتى اگر کافر یا مشرکى در دل سنگى پنهان شده باشد، آن سنگ مى‌گوید: اى مؤمن! درون من کافرى هست؛ مرا بشکن و او را بکش.»؛[1[
،،
و از امیرالمؤمنین(ع) درباره آیه (... هُوَ الذى اَرْسَلَ...) نقل شده است: «...لایَبقَى قَریةٌ اِلاّ وَ نُودِىَ فِیها بِشَهادَةِ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ وَ اَنّ مُحَمَّداً رَسُول اللّهِ بُکرَةً وَ عَشیاً»؛[2]
باقى نمى ماند قریه اى مگر اینکه در آنجا صبح و شب ندای لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ و شهادت به توحید و رسالت پیامبر داده مى‌شود...

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم وسهل مخرجهم والعن اعدائهم الاولین والاخرین الی یوم الدین
وثبتنا على ولایتهم.
آمین یارب العالمین 
_______________________________
 سوره مبارکه توبه /33
[1].
فقال ابو عبدالله: و اللّه ما نزل تأویلها بعد و لا ینزل تأویلها حتّى یخرج القائم فاذا خرج القائم لم یبق کافر باللّه و لا مشرک بالامام الّا کره خروجه حتّى لو کان کافر فى بطن صخرة قالت یا مؤمن فى بطنى کافر فاکسرنى و اقتله
کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، باب 58، ح 7.
[2].
بحارالانوار، ج 51، ص 60.

امام صادق (علیه السلام) فرمود: مردی حضور رسول گرامی (صلی الله علیه و آله) رسید و عرض کرد: علم و دانش چیست؟ حضرت فرمود:
  " سکوت " !

عرض کرد: پس از سکوت؟ فرمود:
  " استماع و شنیدن" !

گفت: پس از آن؟ فرمود:
"
حفظ و نگاهداری" !

عرض کرد: پس از حفظ کردن؟ فرمود:
  "عمل کردن به آن "!

عرض کرد: پس از عمل کردن؟ فرمود:
  " نشر و ترویج آن "..

(پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با چنین بیان ساده و روشن، #مراحل و مراتب #علم آموزی و اداء وظیفه تعلیم و ارشاد دیگران را به ترتیب پس از گذراندن مراحل #سکوت و #استماع و #حفظ و #عمل بر طبق موازین علمی، قرار داده، و به تمام علم آموزان و معلمان و مربیان و همه راهبران دینی اعلام فرموده است: تا وقتی که این مراحل و درجات مختلف و متسلسل را نپیمایند حق ندارند مقام و منصب تعلیم و ارشاد دیگران را به عهده گیرند !

قال: "جاء رجلٌ إلى النبیّ صلى الله علیه وآله وسلم ، فقال:
یا رسول الله ماالعلم؟ قال: الانصات. قال ثم مه یا رسول الله؟ قال: الاستماع. قال ثم مه؟ قال: الحفظ. قال ثم مه؟ قال: العمل به. قال ثم مه یا رسول الله؟ قال: نشره

*(منیةالمرید، ص 37). بحارالانوار 2/28، به نقل از خصال صدوق. الکافی 1/61).
،،،،
«
سماع» یعنی، شنیدن ،هر چند بدون اراده باشد !
اما «استماع» گوش سپردن همراه با پذیرش قلبی است که بدون اعمال اراده حاصل نمی‌شود..گوش دادن! به حرف کسی است..

«انصات» نیز نوعی گوش فرا دادن و خاموشی و سخن نگفتن در هنگام شنیدن است و به دیگر سخن، «انصات» مترادف کلمه«سکوت» است که مقدمه استماع و گوش دادن به شمار می‌رود. در واقع «انصات» همان سکوت جهت استماع است که اعم از لب فرو بستن و شنیدن و در مرحله بالاتر و اخص سکوت درونی و آمادگی جذب و پذیرش و ادراکات .. «وَإِذَا قُرِىءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (اعراف /204.) هنگامی که قرآن خوانده شود، گوش فرا دهید و خاموش باشید؛ باشد که مشمول رحمت خاص خدا شوید....
در واقع این استماع و انصات #کیفی است ..
،،