خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است
خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است

فراز هایی از سخنان گهر بار پیامبر اکرم (ص) ومعصومین علیه سلام بخش دوم



هو الرؤوف


ظن وگمان ما یکی از مهمترین عوامل شکست وپیروزی های زندگی و شقاوت و سعادت ماست ..باید خوش گمانی ما به خدا به یقین تبدیل شود و هراسمان بیشتر ازاعمال و رفتار خودمان باشد که به خودمان برمیگردد..باید از افکار منفی و خیالات و خطورات شیطانی که عامل سقوط وهلاکت است رها شویم ..در اهمیت و ضرورت این حسن ظن ، همین بس که در روایات متعدد آمده خدای متعال می‌فرماید : انا عند ظن عبدی.. من نزد ظن بنده خودم هستم ! ببین خدا در نزد تو چگونه است ؟ان خیراً فخیراً و ان شراً فشراً ..اگر به خدا گمان خوب وخیرداری ، او را خیر میابی و اگر بدگمان هستی ، همان گونه شر وبدی میابی ! پس تو هستی که خیر یا شر را انتخاب میکنی..

ما خدا را درست نشناخیم ، مبانی ایمان ومعرفة الله درما ضعیف است .. ذات پاک حق تعالی منشاء تمام خیرات و برکات است ولی ما هنوز حتی نه خیر را به حقیقت میشناسیم و نه شر را ..«عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبو شیئا و هو شر لکم ، و الله یعلم و انتم لا تعلمون بقره ٢١٦.»چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید ، حال آن که خیر شما در آن است ؛ویا چیزی را دوست داشته باشید ، حال آن که شرشما در آن است وخدا میداند وشما نمیدانید.. 
لذا چون هنوز در ظن وگمان گرفتاریم و به حقایق و باور ویقین قلبی نرسیده ایم احتمال اینکه هر روز به یک سمت وسوکشیده شویم زیاد است وهمین ظن وگمان جهت زندگی ما را درمسیررشد وسعادت یا تباهی وهلاکت تعیین میکند..قد تبین الرشد من الغی..اگر خیالات باطل و سوء ظن وبد بینی داشته باشیم هر روز انرژی های منفی وسیاهی ما را بیشتر فرا میگیرند تا سرانجام هلاک شویم واگر خیال ما تطهیر شود یعنی قلب و ذهنمان از عواملی که مانع جذب خیرات وانوارالهی میشوند پاک گردد به رشد وسعادت میرسیم ..باید تمرین کرد و اجازه ورود یا ادامه واستمرار هر فکر وگمانی را نداد.. «ان بعض الظن اثم ..»بعضی از ظن وگمان وافکار از خطورات شیطانی و گناه است ..(این تمرین ومراقبت را اصطلاحا در عرفان به نوعی "نفی خواطر" وتطهیر خیال میگویند که رساننده انسان به حقیقت ومنشاء خیرات است ..) تمام دستورات و اوامر ونواهی که از سوی خدای منان و به واسطه اولیاء حق به ما رسیده دارای حکمت است ،آنها از عباد الله المخلَصین هستند یعنی از عالم حس وخیال آزادند واز ظن وگمان چیزی نمیگویند ،دربالاترین مرتبه یقین هستند و به حق الیقین سخن گفته اند و آنچه هم گفته اند برای نجات ما از ظن و گمان ورسانیدن ما به یقین و جمیع خیر دنیا وآخرت وکمالات انسانی است اما افسوس که گاه دستورات طبیب جان را سرسری میگیریم وخسران دنیا وآخرت را برای خود میخریم ..

امام صادق علیه السلام فرمودند: همانا آخرین بنده اى که در روز قیامت دستورداده مى شود که به سوى آتش دوزخ رود به چپ و راست خود مى نگرد پس خداوندجل جلاله مى فرماید: با شتاب بیاوریدش . پس ‍ چون به محضر پروردگار آورده مىشود خداوند مى فرماید: اى بنده من ! چرا به چپ و راست خود مى نگرى!؟ عرض مى کند: پروردگار من ! من چنین گمانى به تو نداشتم،، خداوندجل و جلاله مى فرماید: اى بنده من ! چه گمانى به من داشتى؟عرض مى کند: پروردگار من ! گمان من به تو این بود که از گناهم در مى گذرى و مرا به بهشت واردمى کنى ! خداوند جل جلاله مى فرماید: اى فرشتگان من ! سوگند به عزت و بزرگى ونعمتها و بلندى جایگاهم که این بنده در زندگى اش هرگز ساعتى چنین گمان خوبى به من نداشت،،و اگر در تمام زندگى اش ساعتى چنین گمان خیرى به من داشت او را با آتش نمى ترساندم ، و لرزه بر اندامش نمى افکندم ،، حال که چنین گفت این دروغش را براو روا دارید! و او را به بهشت داخل کنید...
سپس امام صادق علیه السلام فرمودند: هیچ بنده اى به خدا خوش گمان نبوده جزاینکه خداوند در نزد گمانش حاضر است (و از آن خوبی میبیند) وهیچ بنده اى به خداوند بدگمان نبوده جز اینکه خداوند در نزد گمان وى حاضر است (و او را به بدى کیفر مى دهد) و این همان معناى گفتار خداوندعزوجل است که مى فرماید: «و این گمان (باطل و بدى) بود که به پروردگارتان داشتید ،،
و همان موجب هلاک شما شد پس از زیانکاران گردیدید..وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرینَ-فصلت/23» (وسائل الشیعة)

فاحسنوا بالله الظن..

پس به خدا خوش گمان باشید <3

Image result for ‫امام صادق عليه السلام‬‎

امام هادى(علیه السلام) مى‌فرمایند:

1- بهتر از خیر و نیکی، نیکوکار (فاعل نیکی و خیر) است، و زیباتر از(سخن) زیبایی، گوینده ی آن است، و برتر از علم، حامل آن است، و بدتر از شر و بدی، کِشنده و گیرنده آن است، و وحشتناکتر از وحشت، راکب و آورنده وحشت است.

خیر من الخیر فاعله، و أجمل من الجمیل قائله، و أرجح من العلم حامله، و شر من الشر جالبه، و أهول من الهول راکبه. 

(مسند الامام الهادی، ص 304.)

شرحی بر حدیث :

این حدیث با این جملات کوتاه اشاره به قانون علّت و معلول است یعنى به جاى آن که به معلولها اهمیّت دهیم سراغ علّتها برویم؛ اگر زیباییهایى در جامعه مى‌بینیم سراغ فاعل آن برویم و او را تشویق کنیم تا گسترش پیدا کند، چون سرچشمه زاینده کار خیر او بوده است و به عکس وقتى ضد ارزشهایى در جامعه مى‌بینیم باید عامل و فاعل آن را مورد توجّه قرار دهیم و با آن برخورد کنیم. در امر به معروف و نهى از منکر هم باید به فاعل و عامل توجّه کنیم و بر آن سرمایه گذارى کنیم و اگر این کار رعایت شود و سرچشمه‌ها را پیدا کنیم، چه سرچشمه نور و چه سرچشمه ظلمت بسیارى از مشکل‌ها حل مى‌شود..
،
البتّه روایت معانى دیگرى هم غیر از توجّه به فاعل و علّتها و عدم تمرکز روى معلولها دارد و یکی دیگر آن که ، از نظر اخلاقى شخص فاعل بهتر از فعلش است،، چون او داراى "ملکه‌اى" است که آن ملکه ایجاد فعل خیر مى‌کند و مى‌تواند بالقوه سرچشمه افعال مشابه باشد ..

و به خاطر آن ملکه ، او بهتر از فعلش است ..و در طرف مقابل (افعال زشت) نیز چنین است...

حتی جایی توجه به اهمیت نیّت میدهند که نیت پاک مومن از فعلش هم نیکوتر و نیت پلید کافر هم از فعلش پلیدتر است ..

«نیة المومن خیر من عمله و نیة الکافر شر من عمله و کل عامل یعمل علی نیته » هر کسی بر پایه ی نیت و شاکله ی وجودی اش رفتار می کند..

که هزار نکته باریکتر از مو این جاست ..

در محاسبات اخلاقى و اجتماعى و فرهنگى نیز میتوان از این کلام نورانی بهره گرفت..
------------------------------------------
و فرمودند:

2- √ حکمت ، اثرى در خوی ها (و دلهای) فاسد نمى گذارد ...

اَلْحِکْمَةُ لا تَنْجَعُ فِى الطِّباعِ الْفاسِدَةِ

نزهة النّاظر و تنبیه الخاطر: ص 141، ح 23

،،
،،
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ الْأَنْوَارِ ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا زَیْنَ الْأَبْرَارِ ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَلِیلَ الْأَخْیَارِ

15 ذی الحجه میلاد با سعادت و پر برکت امام علی النّقی علیه السلام بر تمامی دوستداران خاندان نبوّت و شیعیان جهان مبارک باد


امیر مؤمنان علی علیه السلام ، هنگام گردش در شهر، پیرمرد فرتوت و نابینایی را دید که از مردم درخواست کمک می کرد.
پس فرمود: این چیست ؟*
گفتند: مردی نصرانی است..

امام در پاسخ فرمودند:"شگفتا ! از او کار کشیدید، اکنون که پیر و ناتوان شده از وى دریغ مى ورزید؟
از بیت المال به او بپردازید ...
،،

*(حضرت نفرمودند: این شخص کیست؟ فرمودند :ما هذا؟ این چیست؟ خواستند بفرمایند این چه وضع تأسف باری است که من مشاهده می کنم؟!
و اینکه همه شهروندان حکومت اسلامی ، هرچند هم کیش و موافق تو هم نباشند حقوقی دارند که باید ادا شود ولو از بیت المال مسلمین باشد ..)

===========

مَرَّ شَیخٌ مَکفُوفٌ کَبیرٌ یَسألُ. فَقالَ أمیرُالمُؤمِنینَ: ما هذا؟ فقالُوا : یا أمیرَالمُؤمِنینَ! نَصرانیٌّ.
فَقالَ : استَعمَلتُمُوهُ حَتّى إذا کَبُرَ و عَجَزَ مَنَعتُمُوهُ ، أنفِقُوا عَلَیهِ مِن بَیتِ المالِ
شیخ حرّ عاملی،وسائل الشیعه، ج11، باب 19 از ابواب جهاد، ح1

هو
چون نام علی، نام خدای احد است
"
باسم الله " و " یا علی مدد " هم عدد است !
وآنگاه " به حق " چو با "علی " هست یکی ،
هرجا که علی بود حق مدد است ...

"دیوان سنا "
)
زنده یاد استاد علامه جلال الدین همائی متخلص به سنا(
،
توضیح : جمله باسم الله و یا علی مدد هر کدام به حساب ابجد ۱۶۹ می شود؛ کلمه بحقّ نیز که به عدد ابجد ۱۱۰می شود با کلمه علی در عدد متحد است.

Image result for ‫پیامبر اسلام‬‎


از سخن پیامبر اکرم (ص )  

فیه مافیه:

پیغامبر، صلی الله علیه و سلم، فرمود: برای آن نیاسودی و غم می خوری که غم خوردن استفراغست از آن شادیهای اول، تا در معده تو از آن چیزی باقیست به تو چیزی ندهند که بخوری. در وقت استفراغ کسی چیزی نخورد چون فارغ شود از استفراغ، آنگه طعام بخورد. تو نیز صبر کن و غم می خور که غم خوردن استفراغست. بعد از استفراغ شادی پیش آید که آن را غم نباشد، گلی که آن را خار نباشد، مِی ای که آن را خمار نباشد. آخر در دنیا شب و روز فراغت و آسایش می طلبی و حصول آن در دنیا ممکن نیست. و مع هذا یک لحظه بی طلب نیستی. و راحتی نیز که در دنیا می یابی همچون برقی است که می گذرد و قرار نمی گیرد و آنگه کدام برق؟ برقی پر تگرگ، پر باران، پر برف، پر محنت.

مثلا، کسی عزم انطاکیه (شهر آنتالیای کنونی در ترکیه) کرده است، و سوی قیصریه می رود. امید دارد که به انطالیه رسد و سعی را ترک نمی کند مع هذا که ممکن نیست که از این راه به انطالیه رسد. الا آنکه به راه انطالیه می رود اگرچه لنگ است و ضعیف است، اما هم برسد چون منتهای راه این است. چون کار دنیا بی رنج میسر نمی شود و کار آخرت همچنین. باری این رنج را سوی آخرت صرف کن تا ضایع نباشد.

توضیح کوتاه:

کارهایی که هر انسانی بر خلاف راستی و درستی در زندگی انجام می‌دهد و از انجام آنها لذت نفسانی می‌برد، باید یک روزی در طول مدت زندگی ابدی روح خنثی گردد تا اثرش بر روی روح از بین برود. تا این کار انجام نشود، روح نمی‌تواند از نظر معنوی پیشرفت بیشتری کند. زمانی که کسی آگاهانه وارد سلوک می گردد، دچار غم‌های بی دلیل زیادی می‌گردد. این غمها نتیجه همان شادی‌های نفسانی گذشته است. این حتی در انسانهای نا آگاه از دید سلوک معنوی نیز اتفاق می افتد. زمانی که غمی ناگهانی و بی دلیل بر دل می‌نشیند، که احتمالا همه ما تجربه کرده ایم، این همان استفراغ و بالا آوردن کارهای نادرست گذشته است. تا اینها بالا نیایند، شادی نمی آید. همیشه پس از این غم سنگین، شادی جایگزینش می‌شود.


Image result for ‫پیامبر اسلام‬‎

این شیطان را هیچ نسوزد، الا ، آتش عشق مرد خدا..
دگر همه ریاضت‌ها که بکنند او را بسته نکند، بلکه قوی‌تر شود
زیرا که او را از نار شهوت آفریده‌اند، و نار  را نور نشاند،، که * نورک اطفا ناری..
__________________
)
شمس الدین محمد تبریزی)

جزْ یَا مُؤْمِنُ فَانَّ نُورَکَ قَدْ اطْفَاٌ ناری»

دوزخ به مومنی که از پل صراط در حال عبور است میگوید [ای مومن بگذر، که نور تو آتش مرا خاموش کرد[

زانکه دوزخ گوید ای مؤمن تو زود 

برگذر که نورت آتش را ربود

بگذر ای مومن که نورت می کشد

آتشم را، چون که دامن می کشد..

،،

گویدش جنت گذر کن هم‌چو باد 

ورنه گردد هر چه من دارم کساد..

(مثنوی معنوی)

و برای این گفت رسول- صلوات الله علیه-: «الغضب قطعة من النار»
گفت: «آن نه خشم است که تو آن را بر خویشتن مسلط کرده ای، که آن پاره ای آتش است»، و چنانکه نورعقل چون گیرد ، آتش شهوت و خشم فرو کشد، تا گوید «جزیا مومن، فان نورک اطفا ناری» [ای مومن بگذر، که نور تو آتش مرا خاموش کرد]، دوزخ از ایمان فریاد کند و چون طاقت نور وی ندارد بهزیمت شود ، چنانکه پشه از باد هزیمت شود، نار شهوت هم از نور عقل بهزیمت شود..
پس از جای دیگر چیزی نخواهد آورد برای تو؛ هم ازان تو بتو خواهند داد !«انما هی اعمالکم ترد الیکم».. پس آتش دوزخ شهوت و خشم تست، و این با تو در درون پوست تست، و اگر علم یقین دانی ، میبینی چنانکه گفت: «کلا لو تعلمون علم الیقین، لترون الجحیم»...

،،
واین شیطان را هیچ نسوزد، الا ، آتش عشق مرد خدا..

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم( :

" إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً "

همانا برای کشته شدن حسین حرارتی است در دل‌های مؤمنین که هرگز سرد نخواهد شد...

صلی الله علیک یا ابا عبدالله 

السلام علیک یا نُورُ اللَّهِ الَّذِی لَمْ یُطْفَأْ وَ لاَ یُطْفَأُ أَبَداً ..
سلام برآن نور خدایى که خاموش نبوده و تا ابد هم خاموش نخواهد شد ..

أَشْهَدُ أَنَّکَ قُتِلْتَ وَ لَمْ تَمُتْ بَلْ بِرَجَاءِ حَیَاتِکَ حَیِیَتْ قُلُوبُ شِیعَتِکَ وَ بِضِیَاءِ نُورِکَ اهْتَدَى الطَّالِبُونَ إِلَیْکَ‏

شهادت مى‏ دهم که تو اى بزرگوار کشته شدى ، اما نمردى، بلکه زنده جاویدی،
و به امید حیات جاودانه تو ، دلهاى شیعیانت هم زنده گردد
و به روشنى نور تو ، طالبان بسویت هدایت یافتند..

Related image

یاران چرا به خانه ما سر نمی زنند 

آخر چه شد که حلقه بدین در نمیزنند

آنان که میزدند به ما لاف دوستی 

آیا چه کرده ایم که دیگر نمیزنند ..

غزالی سروده ای دارد که متضمن مضمون و محتوا ی فرمایشی از مولی الموالی امیرالمؤمنین علیه السلام است :

«المرء فی زمن الاقبال کالشجره / و حولها الناس مادامت لها الثمره
حتی اذا ما عرت من حملها انصرفوا / عنها عـقوقاً و قد کانـوا لها بـرره
و حاولوا قطـعها من بـعد شـفقوا / دهراً علیها من الاریاح و الغـیره»

یعنی افراد در دوره ی اقبال وخوشبختی مانند درختی هستند که میوه دارند، دیگران بر گرد آن جمع می شوند و دور او را می گیرند. وقتی میوه آن تمام شود، از گرد او پراکنده می شوند انگار که خبری نبوده و درختی وجود نداشته است ! و کسی به آن اعتنائی ندارد و حتی درصدد بریدن آن برآمده و آن را هیزم آتش خود قرار می دهند! در حالی که قبلاً کاملاً از آن مراقبت می کردند..

دوستیهایی که مبنای آن مصلحت اندیشی و منفعت طلبی ظاهری است اینگونه است دوستی میکند تا از شخص استفاده ای ببرد حالا میخواهد بهره مادی باشد یا معنوی ! مثلا به محبتش احتیاج دارد یا به علمش و..برای حقیقت وجودی او نیست .. ولی از آنجا که اقبال و ادبار دنیا عاریه ای واعتباریست ممکن است همو که این اعتبار را بخشیده از او بگیرد و میبینیم که همینکه شخص این ویژگیها را از دست داد دوستی از میان میرود حتی در امور معنوی مثلا اگر شخص عالمی ناگهان دچار نسیان شود و یا به هر دلیلی علمش از بین برود به فراموشی سپرده میشود ویا حتی ممکن است به دشمن وی بدل گردند! برای همین این حب ودوستی ها استحکام ندارند..

ولی اگر جامعه توحیدی باشد دوستی ها مستحکم ودائمیست چون روابط بر پایه و محوریت خدا بنا میگردد و حب وبغض ها برای خداست..یک فرد موحد عارف به ذات است ،حقیقت موجودات را میبیند وآنها را به ذات میشناسد..اعتبارات دنیوی هم برای او بی اهمیت میشود و نیش ونوش هم برایشان یکسان است، آنها فقط در راه رضای حق گام برمیدارند،برای همین اولیاء خدا وعارفان حق حتی به ظالمین رافت دارند و حب وبغضشان هم برای رضای خدا ومصالح افراد است ..
ومیبینیم که از میان اصحاب ابا عبدالله الحسین علیه السلام وقتی شرایط سخت میشود وبا تهدید وتطمیع روبرو میشوند وپای منافع ظاهری در میان میآید فقط آن عده اندک بودند که به چنین معرفت وجایگاهی رسیده بودند و از خیل مدعیان ،وفا و دوستی خود را به اثبات رساندند ..

جانم فدای اهل حقیقت که تا ابد

یک راه می روند و به هر در نمی زنند ...

"فاعتبـروا یا أولی الأبصـار"

س: کِی شعرِ تَر ! انگیزد ؟

ج : خاطر که حزین باشد !

یک نکته از این معنی ،،
گفتیم و همین باشد ...

✅ شعری که از شعور می تراود، تَر است و تازگی و طراوت آور..
گاهی اندوه رزقی نو و تازه در سرِ ما می آید ! ولی اگر به دقت بنگریم خود همان رزقی تر و تازه و تازگی آور است که از آن غافلیم..
حزن و اندوه عشق ، رزق و روزی عاشقان خاص الخاص است .. و اشک دُر دانه ایست که از دُرّ درونی حکایت کرده و آن گوهر باطنی بر رخسار عاشق ظهور و بروز یافته است..
و تجلی ای از همان آب حیات است که از چشمه سار زلال و زلال بخش درونی ، بر آینه حزین وخزانی عاشق روان گشته و دیده و روان او را جلا و روشنی و حیاتی نو میبخشد..
غسل در اشک زدم ،،
کاهل طریقت گویند ..
پاک شو اول و ،،
پس دیده بر آن پاک انداز ...
،،
بر هر چه همی‌لرزی ،،
می‌دان که همان ارزی...
،،
بر هر چه همی گریی ! میدان همان گردی ..
برهر چه گریه کنی در همان فانی شده ای ..

✅ قتیل و آب حیات ، #قتیل_العبرات را در شعر تر و قطرات اشکت دریاب ..
که فرمود:
هر که در مرثیه حسین (علیه السّلام) شعری ! بگوید و بگرید و بگریاند، حق تعالی او را بیامرزد و بهشت را برایِ او واجب گرداند..
من کشته گریه (و اشکم) هستم ، نام من در نزد هیچ مؤمنی برده نمی شود مگر آن که محزون و گریان می شود..
و سبب گریه هر "مؤمن" اوست ..
،
زین روی دل عاشق ، از عرش فزون باشد...
،
و همه چشم ها در روز قیامت گریانند مگر چشمی که بر امام حسین علیه السّلام گریه کرده باشد..

آن چشم را ملائکه تبرّک می کنند و اشک را خود از آن پاک می کنند...
آن چشم روشن شود به نور کوثر و نظر به آن..
و سبب فرحناک و شادان شدن آن مرده ..!
،،
قصه یونس درازست و عریض..
وقت خاکست و حدیث مستفیض..
چون تضرع را بر حق قدرهاست..
وآن بها کآنجاست ، زاری را کجاست ؟
هین امید اکنون میان را چست بند
خیز ای گرینده و دایم بخند!
که "برابر" می نهد شاه مجید ،،
#اشک 
را در فضل با خون شهید ..
فرمودند:
گریه کننده (حقیقی) بر امام حسین علیه السّلام در بهشت با ایشان و هم درجه ایشان خواهد بود !!
،("تباکی" گریستن در صورت ،،ولی "بکاء" به حقیقت و باطن گریستن است ..)

و اندوه و ماتم او عبادت خدا و پوشیدن اسرار ما از بیگانگان جهاد در راه خداست ...
،
اسرار اشک و #بکاء جز بر مُحرمان و مَحرمان اسرار حرم امن الهی مکتوم وپوشیده است ، هرچند همگان به نسبتی این سر حیات بخش و آثار آن را دریافته واز این چشمه حیات بخش درونی چشیده اند...
،،
یک نکته ! از این معنی ، گفتیم و همین باشد ...

غمناک نباید بود ، از طعن حسود ای دل ..
شاید که چو وابینی ! خیر تو در این باشد...

هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد ...

جام می ، و خون دل ، هر یک به کسی دادند..
در دایره قسمت ، اوضاع چنین باشد ..

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود:
کاین شاهد بازاری ! وان پرده نشین باشد ..

از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار،
صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد..

آن نیست که "حافظ" را ، رندی بشد از خاطر ..
کاین سابقه پیشین ،،
تا روز پسین باشد ...

صل الله علیک یا ابا عبدالله،
و صلی الله علی الباکین 


"به خدا قسم شما به عمل کردن به آنچه می دانید، محتاج ترید تا دانستن آنچه نمی دانید ..! "

امیرالمومنین علی علیه السلام

«اِنَّکُم اِلَى العَمَلِ بِمَا عَلِمتُم اَحوَجَ مِنکُم اِلَى تَعَلُّمِ مَالَم‌تَکُونُوا تَعْلَمُونَ»

)غرر الحکم و درر الکلم‏، میزان الحکمة(


 بسم الله الرحمن الرحیم

هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ*

اوست آنکه رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را برهمه ادیان غلبه و ظهور بخشد، اگر چه مشرکان کراهت داشته باشند..
،،
ابو بصیر مى‌گوید: از امام صادق (ع) درباره این آیه پرسیدم، فرمود: «قسم به خدا! هنوز تأویل آن نیامده و تأویل آن نمى آید تا اینکه قائم(عج) خروج کند.. پس هنگامى که قائم خروج کرد؛ کافرى به خدا و مشرکى به امام باقى نمى ماند؛ مگر اینکه خروج او راکراهت دارد
و حتى اگر کافر یا مشرکى در دل سنگى پنهان شده باشد، آن سنگ مى‌گوید: اى مؤمن! درون من کافرى هست؛ مرا بشکن و او را بکش.»؛[1[
،،
و از امیرالمؤمنین(ع) درباره آیه (... هُوَ الذى اَرْسَلَ...) نقل شده است: «...لایَبقَى قَریةٌ اِلاّ وَ نُودِىَ فِیها بِشَهادَةِ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ وَ اَنّ مُحَمَّداً رَسُول اللّهِ بُکرَةً وَ عَشیاً»؛[2]
باقى نمى ماند قریه اى مگر اینکه در آنجا صبح و شب ندای لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ و شهادت به توحید و رسالت پیامبر داده مى‌شود...

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم وسهل مخرجهم والعن اعدائهم الاولین والاخرین الی یوم الدین
وثبتنا على ولایتهم.
آمین یارب العالمین 
_______________________________
 سوره مبارکه توبه /33
[1].
فقال ابو عبدالله: و اللّه ما نزل تأویلها بعد و لا ینزل تأویلها حتّى یخرج القائم فاذا خرج القائم لم یبق کافر باللّه و لا مشرک بالامام الّا کره خروجه حتّى لو کان کافر فى بطن صخرة قالت یا مؤمن فى بطنى کافر فاکسرنى و اقتله
کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، باب 58، ح 7.
[2].
بحارالانوار، ج 51، ص 60.

امام صادق (علیه السلام) فرمود: مردی حضور رسول گرامی (صلی الله علیه و آله) رسید و عرض کرد: علم و دانش چیست؟ حضرت فرمود:
  " سکوت " !

عرض کرد: پس از سکوت؟ فرمود:
  " استماع و شنیدن" !

گفت: پس از آن؟ فرمود:
"
حفظ و نگاهداری" !

عرض کرد: پس از حفظ کردن؟ فرمود:
  "عمل کردن به آن "!

عرض کرد: پس از عمل کردن؟ فرمود:
  " نشر و ترویج آن "..

(پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با چنین بیان ساده و روشن، #مراحل و مراتب #علم آموزی و اداء وظیفه تعلیم و ارشاد دیگران را به ترتیب پس از گذراندن مراحل #سکوت و #استماع و #حفظ و #عمل بر طبق موازین علمی، قرار داده، و به تمام علم آموزان و معلمان و مربیان و همه راهبران دینی اعلام فرموده است: تا وقتی که این مراحل و درجات مختلف و متسلسل را نپیمایند حق ندارند مقام و منصب تعلیم و ارشاد دیگران را به عهده گیرند !

قال: "جاء رجلٌ إلى النبیّ صلى الله علیه وآله وسلم ، فقال:
یا رسول الله ماالعلم؟ قال: الانصات. قال ثم مه یا رسول الله؟ قال: الاستماع. قال ثم مه؟ قال: الحفظ. قال ثم مه؟ قال: العمل به. قال ثم مه یا رسول الله؟ قال: نشره

*(منیةالمرید، ص 37). بحارالانوار 2/28، به نقل از خصال صدوق. الکافی 1/61).
،،،،
«
سماع» یعنی، شنیدن ،هر چند بدون اراده باشد !
اما «استماع» گوش سپردن همراه با پذیرش قلبی است که بدون اعمال اراده حاصل نمی‌شود..گوش دادن! به حرف کسی است..

«انصات» نیز نوعی گوش فرا دادن و خاموشی و سخن نگفتن در هنگام شنیدن است و به دیگر سخن، «انصات» مترادف کلمه«سکوت» است که مقدمه استماع و گوش دادن به شمار می‌رود. در واقع «انصات» همان سکوت جهت استماع است که اعم از لب فرو بستن و شنیدن و در مرحله بالاتر و اخص سکوت درونی و آمادگی جذب و پذیرش و ادراکات .. «وَإِذَا قُرِىءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (اعراف /204.) هنگامی که قرآن خوانده شود، گوش فرا دهید و خاموش باشید؛ باشد که مشمول رحمت خاص خدا شوید....
در واقع این استماع و انصات #کیفی است ..
،،

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد