مراحل و انواع مرگ از منظر اسلامی
مرگ چیست ؟
مرگ پایان زندگی است ؛ اَلْمَوْت ُ غایَتُه ُ دنیا با مرگ پایان می پذیرد؛بِالموت ِ تَخْتِم ُ الدُّنیا.این تعریف در عین سادگی، واقعی ترین تعریف مرگ است. به هر سان زندگی دنیوی با مرگ به پایان می رسد. مرگ بر همه مسئولیت ها، تلاش ها، آرزوها و هدف های دنیوی انسان خط پایان می کشد.
مرگ از دیدگاه اسلام
از دیدگاه اندیشه اسلامی مرگ تنها گذرگاه جهان غیب است. پیامبر گرامی اسلام (ص)، زندگی دنیا را خواب و مرگ را بیداری نامیده است. یعنی مرگ دریچه ای است برای خروج از عالم خیال و ورود به جهان حقیقت و واقعیّت.
مفهوم مرگ
مرگ در مفهوم قرآنی به معنای انتقال از مقامی به مقام دیگر است. این بدان معناست که انسان با مرگ خویش چیزی را از دست نمی دهد و یا اگر چیزی را از دست بدهد نسبت به آن چه به دست می آورد چیز باارزشی را از دست نداده است. به تعبیری می توان مرگ را همانند دگردیسی که در پروانه رخ می دهد همانند کرد. کرمی بر شاخه ای و سپس در پیله و در نهایت پروانه ای می شود که پر پرواز دارد در حالی که پیش از این نه تنها از زیبایی پروانه برخوردار نبود بلکه حتی نمی توانسته پرواز داشته باشد.
مرگ یک رخداد طبیعی در زندگی انسان است و از جهاتی قابل بحث و تقسیم است که ما با توجه به آیات وارد در این باره، اقسامی از آن را متذکر میشویم:
بخش اول انواع مرگ ها در قرآن
الف: مرگهای دشوار و آسان انتقال از یک زندگی به زندگی دیگر به طور طبیعی بدون مشکلات نخواهد بود و این نه تنها لحظه مرگ و انتقال از سرای دنیا به سرای آخرت است که همراه با سختی و دشواری انجام میگیرد، بلکه نوزادی هم که دوران کوتاه زندگی در رحم را، پشت سر میگذارد، و میخواهد گام به زندگی جدید نهد، دشواریهایی را احساس میکند.بدین خاطر در روایتی از امام رضا (ع) سه مرحله به عنوان وحشتناکترین مراحل زندگی انسان معرفی شده است.
1ـ مرحله تولد.
2ـ مرحله مرگ.
3ـ مرحله برانگیخته شدن.
آنگاه فرمودند خداوند یحیی (ع) را در این مراحل خوف آور، در پناه امنیت و آرامش خود قرار داده است، چنانکه میفرماید: «و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا» (مریم آیه 15) .
اگر چه مرگ از این نظر بدون دشواری و سختی نخواهد بود، ولی از نظر عوارض و دشواریهای غیر طبیعی به دو نوع تقسیم میشود.
1ـ مرگ دشوار که غالبا مربوط به ظالمان و گناهکاران است.
قرآن در این باره میفرماید: «و جاءت سکرة الموت بالحق، ذلک ما کنت منه تحید» . (ق/19( .
آمد سختیهای مرگ (که تقدیر به) حق است، (به او گفته میشود) این همان چیزی است که از آن گریزان بودی.
و در آیه دیگر میفرماید: «فکیف اذا توفتهم الملائکة یضربون وجوههم و ادبارهم» (محمد/27) چگونه است آنگاه که فرشتگان جانشان را میگیرند در حالی که به صورت و پشت آنان (تازیانه) میزنند. (2)
2ـ مرگ آسان که غالبا از آن صالحان میباشد.
قرآن در این باره میفرماید: «الذین تتوفاهم الملائکة طیبین یقولون سلام علیکم» (نحل آیه 32(
پرهیزکاران کسانیاند که فرشتگان جان آنان را در حالی که پاک و پاکیزهاند میگیرند و به آنان میگویند درود بر شما باد.
و در آیه دیگر میفرماید: «یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة» (فجر/28(
ای انسان صاحب نفس مطمئن، برگرد به سوی پروردگارت، در حالی که خشنود به پاداش، و برگزیده در نزد خدا میباشی. عین همین تقسیم، در احادیث اسلامی نیز وارد شده است که نمونههائی از آن را یادآور میشویم :
انواع مرگ از دیدگاه اسلامی
1ـ امام مجتبی (ع) مرگ مؤمن را چنین توصیف میکند: «مرگ بزرگترین مژده و نویدی است که بر مؤمن وارد میشود، زیرا از یک خانه پر مشقت به نعمتهای جاودان منتقل میشود. (3)
2ـ امام سجاد میفرماید: «مرگ برای مؤمن بسان کندن لباس و باز کردن زنجیر از پا است و مانند پوشیدن فاخرترین لباسها و خوشبوترین آنها است، مرگ برای مؤمن هموارترین مرکب و مأنوسترین خانه ها است» . (4)
3ـ امام صادق (ع) میفرماید: «مرگ برای مؤمن بسان بوئیدن بوی خوش است که به خاطر خوشی آن، به خواب سبک میرود و همه دردها، از او رخت بر میبندد» . (5)
درباره مرگهای دشوار روایاتی را یادآور میشویم:
4ـ امام مجتبی (ع) در این باره میفرماید: «مرگ برای کافران بزرگترین هلاکت است زیرا از بهشت خود (دنیا) به دوزخ و آتش همیشگی وارد میشوند» . (6)
5ـ امام سجاد (ع) مرگ کافر را چنین توصیف کردهاند: «مرگ برای کافران بسان تعویض لباسهای قیمتی و پوشیدن کثیفترین و خشنترین لباسها است و یا انتقال از خانه های مأنوس و سکنی گزیدن در وحشت آورترین منازل و در کنار بزرگترین عذابها میباشد» . (7)
الف: مرگ تن و مرگ قلب غالبا مرگ را به جسم و تن نسبت میدهند، آنگاه که رابطه روح از آن گسسته شود.ولی از نظر قرآن، آن انسانی که از نظر تفکر و تعقل، در درجه بسیار پائین باشد، مرده زنده نما است، از این جهت خدا گروه معاند را مردگانی میداند که نمیشنوند و نه درک میکنند چنانکه میفرماید:
«انک لا تسمع الموتی و لا تسمع الصم الدعاء اذا ولوا مدبرین» (نمل/80) .
تو ای پیامبر، مردگان و کران را نمیتوانی بشنوانی، آنگاه که بر تو پشت کنند (و از پذیرش حق سرباز زنند(
در این آیه مشرکان لجوج مردگانی تلقی شدهاند که گویا نیمیفهمند، کرانی معرفی شدهاند که گویا نمیشنوند. (8)
و باز میفرماید: «ا و من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها...» (انعام/122(
آیا آن کس که مرده (دل) بود و او را زنده کردیم و برای او نوری را آفریدیم که در پرتو آن با بینائی در میان مردم راه میرود، بسان کسی است که در تاریکیها فرو رفته و از آن بیرون نمیآید! !
از نظر علی (ع) گروه تنبل و بیعار که از جهاد سرباز میزنند و ذلت و تسلط دشمن را به خاطر زندگی چند روزه دنیا، پذیرا میگردند، مردگانند، در حالی که گروه مجاهد که برای حفظ آرمانهای الهی شربت شهادت مینوشند، زندگانند.چنانکه میفرماید: «فالموت فی حیاتکم مقهورین و الحیات فی موتکم قاهرین» . (9)
و نیز کسانی که نهی از منکر را به کلی ترک نموده، نه از طریق زبان و نه از طریق قلب و نه با اعمال قدرت، با منکران مبارزه نمیکنند از نظر علی (ع) مردگان زندهنما میباشند .چنانکه میفرماید: «و منهم تارک لانکار المنکر بلسانه و قلبه و یده فذلک میت الاحیاء» . (10)
و در وصف زاهدان و پارسایان میفرماید: «دلبستگان به دنیا مرگ اجساد خود را بزرگ میشمارند در حالی که پارسایان مرگ دلهای این گروه را بزرگتر میدانند» . (11)
ب ـ موت فرد و اجتماع دانشمندان برای حیات اجتماعی، همچون فرد، اوج و حضیض، و صعود و نزول معتقدند، و به عبارت دیگر: جامعه مانند فرد است و یک فرد تا به سن کمال نرسد، حال پویائی و تهاجم دارد و پس از مدتی که به اوج رشد و قدرت رسید، وقفهای در پیشروی او نمایان میگردد، آنگاه ضعف و سستی بر اعصاب و قوای او حکومت کرده و در این سن و سال به جای مهاجم، و مدافع است تا آنچه را که دارد، از دست ندهد و سرانجام محکوم به مرگ میشود.
جامعه نیز بسان فرد، مدتی حالت تهاجمی دارد، و پس از مدتی حالت تدافعی به خود میگیرد، و سرانجام منقرض میگردد.و تاریخ جوامع بر اساس مراحل: تکوین، تهاجم، تدافع و انقراض شکل میگیرد و در هر دورهای نوعی فرهنگ و تمدن، بر جامعه حکومت میکند و بالاخره رشد میکند و سرانجام پس از رشد، دوران فترت، و سپس مرگ فرهنگ حاکم بر جامعه فرا میرسد، و فرهنگی نو تکون مییابد.
قرآن به حیات و مرگ جامعه در آیه یاد شده در زیر اشاره میکند:
«و لکل امة اجل فاذا جاء أجلهم لا یستأخرون ساعة و لا یستقدمون» (اعراف/4ـ 3) .
برای عمر هر امتی پایانی است.هرگاه پایان عمرشان برسد لحظهای نه تأخیر میکنند و نه زودتر فانی میشوند. (12)
مسلما درخشندگی و افول تمدنها از سنتهای قطعی خدا است که بر اقوام و ملل جهان حاکم بوده و خواهد بود ولی هرگز معنی سنت الهی این نیست که جامعه بدون هیچ عاملی از درون پوسیده و فرو ریزد، بلکه برای پیری و فرتوتی جامعه ها عللی است که یکی را از نظر قرآن یاد آور میشویم:
ستم: عامل مرگ جامعهها ظلم و تعدی در میان ملل از نقطه کوچکی شروع میشود و به مرور زمان به پایهای میرسد که انفجار به دنبال میآورد و بسان دیگ بخار که بر اثر فشار درونی و بسته شدن دریچههای اطمینان با یک انفجار آنی ساختمانی را فرو میریزد، ظلم و بیدادگری نیز مایه ویرانی جامعه میگردد.
قرآن به این حقیقت در آیهای به گونهای اشاره میفرماید: «و ما کان ربک لیهلک القری بظلم و اهلها مصلحون» (هود/117) هرگز پروردگار تو ظالمانه ملتی را نابود نمیکند، آنگاه که آنان در راه اصلاح و پاکی گام بر دارند.
و در آیه دیگر میفرماید: «و اذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها، ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرناها تدمیرا و کم اهلکنا من القرون من بعد نوح و کفی بربک بذنوب عباده خبیرا بصیرا» (اسرا/16ـ 17( .
آنگاه که بخواهیم اهل آبادی را نابود کنیم به متنعمان آنان فرمان (اطاعت) میدهیم، پس آنان از اطاعت خدا بیرون میآیند و سزاوار عذاب میگردند در این موقع آن آبادی را ویران میکنیم چقدر جمعیتهائی را پس از نوح نابود ساختیم و کافی است که خدا از گناه بندگان خود آگاه است.
در این آیات، عامل مرگ و فناء جامعه ها، آن هم بر اثر قهر الهی، مسأله گناه و نافرمانی (که جمله های: «ففسقوا فیها» ، و «بذنوب عباده» از آن حاکی است) قلمداد گردیده است.البته قسمتی از گناهان یک نوع رابطه مادی با فرو ریختن نظام جامعه دارد مثلا گسترش ظلم موج تنفر را نسبت به هیئت حاکمه ایجاد میکند و تخم عداوت را در جامعه میپاشد، و قتل و کشتار را به دنبال آورده، و تمدن را از بین میبرد.
ولی تأثیر قسمتی دیگر از گناهان در فرو ریختن جامعه، برای ما روشن نیست و شاید رابطه مادی دارد که ما از آن آگاه نیستیم، یا در سایه یک رابطه غیبی، مشمول قهر و عذاب الهی میشوند البته بحث در این مورد گستردهتر از آن است که در این مناسبت بیان گردد.
ج ـ مرگهای افتخار آمیز در میان مرگها، مرگهای افتخار آمیزی داریم که به حق باید انسان به آن افتخار کند، و آن مرگ در راه خدا، و در طریق اقامه قسط و عدل، و یا در طریق فراگیری علم و دانش، و سرانجام کسب معارف الهی میباشد.به این نوع از مرگ در آیات یاد شده در زیر تصریح شده است:
«و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لا تشعرون» (بقره/154) . کسانی را که در راه خدا کشته میشوند مرده نخوانید آنان زندگانند ولی شماها درک نمیکنید. (13)
نه تنها مرگ این گروه، مرگ افتخار آمیز است بلکه، گروهی که در راه تحصیل آئین حق و کسب معارف الهی، خانه و دیار خود را ترک کنند و در نیمه راه مرگ آنان را فرا گیرد، مرگ افتخار آمیزی دارند که در دیگر مرگها نیست چنانکه میفرماید: «و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله» . (نساء/100)
آنان که از خانه خود به عنوان هجرت به سوی خدا و رسول او بیرون آیند آنگاه مرگ آنها را درک کند، اجر آنان با خدا است. (14)
بخش دوم مراحل مرگ
خداوند برخی از سنتهای لایتغیر و لایتحول دارد که همواره ثابت هستند. این سنتها را که هرگز تحت هیچ شرایطی تغییر و تحویلی در آن ایجاد نمیشود، «نوامیس کونیه» میخوانند. یکی از این سنتهای الهی مرگ انسان است که در قرآن داریم:«فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا». (فاطر/ آیه ۴۳(
متاسفانه همچنان بشر از صحبت کردن در مورد مرگ میترسد و فکر میکند اگر از آن صحبت نکند، مرگ فرا نمیرسد و یا دیرتر فرا میرسد. در حالی که پیامبر (ص) توصیه فرمودند که مرگ را زیاد یاد کنید، «اکثروا من ذکر هادم اللذات».
انتخاب نوع مرگ در اختیار ما است
در روزهای آغازین نهضت و شروع بعثت پس از بیان حقیقت توحید و یگانگی پروردگار عالم، بیشترین موضوعی که به آن پرداختهاند، موضوع مرگ و معاد بوده است و قسم یاد کردهاند که «والذى نفسى بیده إنکم لتموتن کما تنامون ولتبعثن کما تستیقظون»، خواهید مُرد، همانطور که به خواب میروید و برانگیخته خواهید شد، همانطور که بیدار میشوید. پس اگر از مرگ صحبت نکنیم، دلیل بر این نیست که مرگ سراغ ما نخواهد آمد.
مرگ ما روزی فرا میرسد اما در اینکه کجا و چه زمان خواهد آمد کسی اطلاعی ندارد و انتخاب نوع مرگ در اختیار ما است، «اما علی طاعه الله و اما علی معصیه الله»، این به دست ماست که مرگمان در طاعت خدا باشد و یا در معصیت خدا و نیز پیامبر اعظم (ص) فرمودند: «مَن عاش على شیء مات علیه».
مرگ بر خلاف تصور بسیاری از افراد دارای مراحلی است و طبق ادله قرآنی و تدبر در آیات، مرگ ۶ مرحله دارد. اولین مرحله از این مراحل شش گانه «یوم الموت» است، آن روزی که اجل انسان فرا میرسد و عمر او پایان یافته و خداوند به فرشتگان در آسمان دستور میدهد که برای قبض روح او به زمین بروند تا روح او را آماده دیدار پروردگار خویش سازند.
تغییراتی که انسان قبل از مرگ در خود حس می کند
کسی از یوم الموت اطلاع ندارد و حتی در زمان فرا رسیدن آن روز هم انسان متوجه فرا رسیدن مرگ خویش نمیشود. البته برخی تغییراتی را در جسم خود حس میکنند. به طور مثال انسان مؤمن انشراح صدر پیدا میکند و خوشحالی زاید الوصفی در او اتفاق میافتد، و برعکس انسان بدکار ضیق صدر پیدا کرده و در ناحیه سینه و قلب خود فشار زیادی را حس میکند. در این مرحله شیاطین و اجنه نزول فرشتگان را میبینند، اما انسان از دیدن آنها عاجز است. این مرحله در قرآن اینچنین آمده است: «وَاتَّقُوا یَوْمًا تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَى اللَّهِ ۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ کُلُّ نَفْسٍ مَّا کَسَبَتْ». (بقره/ ۲۸۱)
مرحله دوم مرگ، اخذ روح به شکل تدریجی است.
این مرحله از کف پا شروع میشود، مرحله نزع روح تا از ساقها و زانوها و پاها بالا رفته، از شکم و ناف و سینه بالاتر رفته و در جایی که «تراقی» نام دارد، بالا خواهد رفت. در اینجا انسان احساس خستگی شدید میکند و سرگیجه دارد. به نوعی احساس میکند فشارش افتاده و توان ایستادن ندارد. قوای جسمی او تحلیل میرود و همچنان خبر ندارد که روح او در حال خارج شدن است، تا اینکه مرحله سوم فرا میرسد.
مرحله سوم زمانی که انسان رفتن از دنیا را باور ندارد/ دست و پا زدن هنگام مرگ
مرحله سوم مرگ انسانها «تراقی» نامیده میشود. در قرآن نیز به آن اشاره شده است: «کَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِیَ (۲۶) وَقِیلَ مَنْ رَاقٍ (۲۷) وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ (۲۸) وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ». (قیامه/ ۲۹) تراقی به دو استخوان زیر گلو که به سمت کتفها کشیده است، گفته میشود. در این زمان میگوید «وَقِیلَ مَنْ رَاقٍ» چه کسی قرار است روح او را حمل کند و بالا بیاورد. یا به عبارتی چه کسی میخواهد روح مرا بستاند؟ آیا ملائکه الرحمه یا ملائکه العذاب.
در این لحظه اطرافیان میگویند با اورژانس تماس بگیرید، دکتر را خبر کنید و یا برایش قرآن بخوانید. البته خود شخص هنوز امیدوار است که به زندگی برگردد، چرا که باور ندارد روح او در حال خارج شدن است. «وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ»، هنوز یقین ندارد. دست و پا میزند که بماند، اما خداوند میفرماید: «وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ»، تمام شد! روح از ساقها بالا رفته و دیگه توان حرکت دادن پای خود را هم ندارد. روح خارج شده و به تراقی رسیده است، «کَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِیَ». (قیامه/ ۲۶(
مرحله چهارم مشاهده حضور ملائک برای اولین بار/ چرا فرد هنگام مرگ به یک جا خیره میشود؟
مرحله چهارم مرحله «الحلقوم »نام دارد. این مرحله از مراحل پایانی مرگ بوده و مرحله بسیار سختی است. علت آن هم این است که برای انسان پردهها و حجابها کنار زده میشود و با چشم خود حضور ملائکه را مشاهده میکند.
مرحله دیدن آخرت در اینجا آغاز میشود؛ «فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ». (ق/ ۲۲) لذا مرحله الحلقوم نامگذاری شده است، چراکه فرمودند: «فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتْ الْحُلْقُوم * وَأَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ * وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَلَکِنْ لَا تُبْصِرُونَ» (واقعه/ ۸۳ تا ۸۵) به اطرافیان او خطاب میشود شما در جایی هستید و او در جایی دیگر. شما چیزی میبینید و او چیز دیگری را مشاهده میکند. او رحمت الهی را میبیند و یا خدایی نکرده در حال دیدن قهر و عذاب الهی است. لذا میبینید که شخص به یک جای خاص و نقطه خاص خیره میشود ..
مرحله پنجم لحظهای که تمام اعمال مجسم می شود
در این مرحله فرد ملائکه را میبیند و تمام اعمال عمر خود را جلوی چشماش حاضر مییابد، «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ» (واقعه/ ۸۵( از مراحل بسیار سخت در جان دادن است. چرا که وعدههای الهی را حق مییابد و خدا را با تمام وجود درک میکند. در این مرحله است که «فقنه الممات» رخ میدهد. فتنهای که در آن شیطان وارد میشود و ایجاد شک میکند و نسبت به خدا و پیامبر و دین و قرآن و .. متزلزل میسازد، به طوری که با تمام وجود تلاش میکند او را کافر از دنیا خارج کند.
در اینجا شیطان یقین دارد که لحظات آخر این انسان است و ملک الموت را در حال نزدیک شدن به او میبیند. بنابراین آخرین تلاشهای خود را میکند که ضربه نهایی را قویتر از همیشه وارد کند. به همین سبب گفتهاند تا زندهاید از فتنه الممات به خدا پناه ببرید، «وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ * وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ». (مؤمنون/ ۹۷ و ۹۸). اگر برای اسلام زندگی کرده و بر محبت خدا و پیامبر و اهل بیت (ع) استوار باشید باشید، پس بر همان نیز از دنیا خارج خواهید شد.
فریب شیطان در آخرین لحظات حیات انسان/ وقتی شیطان میخواهد مؤمن از اعتقاداتش دست بکشد
وسوسه شیطان تا آخرین لحظه حیات بشر ادامه دارد. وقتی زمان نهایی مرگ رسید، شیطان به انسان در حال مرگ یکی از بستگان او را که قبلا مرده است، نشان میدهد در حالی که او با صدای بلند فریاد میزند که من قبل تو مُردم و اسلام حق نیست، پیامبر (ص) حق نیست). با این روش سعی دارد که انسان از اعتقادات خود دست کشیده و کفر بگوید. به این لحظه در قرآن هم اشاره شده است که میفرماید: «کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِّنکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ». (حشر/ ۱۶(، اینجاست که مرحله پنجم مرگ از راه میرسد.
در مرحله پنجم، انسان نتیجه اعمال خود را مشاهده میکند و از سرنوشتش مطلع میشود.در این مرحله عزرائیل (ع) وارد میشود و انسان کاملا میفهمد که از اهل رحمت است یا اهل عذاب. در روایتی از پیامبر (ص) داریم که گروهی از فرشتگان دوزخ، در حالی که کفنی از آتش را مهیا کردهاند، به شکل دردناکی روح او را خارج میسازند، «نزع الروح بغلظه». درباره سختی این مرحله در قرآن داریم: «فَکَیْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلَائِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ». (محمد/ ۲۷) در حالی که ملائکه محکم به صورت و پشت آنها ضربه میزنند و آنها را میمیرانند.
مرحله ششم تلاش انسان برای بازگشت به دنیا/ وقتی خدا خلف وعده او را یادآور میشود
بعد از این مرحله نوبت به مرحله پایانی و ششم می رسد که در آن ملک الموت وارد شده و روح کاملا مهیا است و تا بالاترین جای ممکن رسیده است و از تراقی هم گذشته و در دهان و بینی انسان قرار گرفته است و آماده خروج و تحویل به عزرائیل (ع) است. در اینجا اگر شخص، انسان بدی باشد، خطاب به او میگوید: «یا ایتها اللروح الخبیثه اخرجی الی نار و نیران و رب منتقم غضبان»، در اینجا چهره باطنی انسان سیاه میشود و فریاد میزند: «رَبِّ ارْجِعُونِ» (مؤمنون/ ۹۹) خدایا من را به دنیا بازگردان. «لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ» (مؤمنون/١٠٠) برای اینکه اعمال شایسته و نیک انجام دهم. ولی با صدای حضرت حق مواجه میشود که به او خطاب میکند: «کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا ۖ وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَىٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ»(مؤمنون/ ١٠٠)، نه هرگز! تو بارها و بارها وعده کردی و قول دادی و پیمان شکستی و دیگر برنخواهی گشت.
در
اینجا میفرماید: "وَجَاءَتْ
سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ». (ق/١٩)
«سَکْرَةُ الْمَوْتِ» یعنی همه چی قفل شد همه اعضا و جوارح بدن بسته شده و هیچ
حرکتی وجود ندارد. «ذَلِکَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِید» این همان لحظه ای است که کل
عمر از آن فرار می کردی. «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ
فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ» (جمعه/ ٨(،
از امام صادق (ع) پرسیدند که ما چرا از مرگ میترسیم. ایشان پاسخ دادند :لانکم عمرتم الدنیا و
خربتم الآخرة، چون شما دنیا را آباد کردید و آخرت را ویران ساختید
شهادتین قبل از مرگ که بهتر است در وصیت نامه نوشته شود
پس از اقرار به یگانگی خداوند و اعتقاد به ارسال 124 هزار پیغمبر علیهم السلام که 313 نفر آنها مرسل و پنج نفر ایشان اولوالعزم هستند و اقرار به خاتمالنبین و المرسلین بودن وجود مقدس پیغمبر اسلام (ص) که بعد از آن حضرت پیغمبری نخواهد آمد و اقرار به کتب آسمانی خاصه قرآن مجید که از دستبرد و تحریف مصون و محفوظ مانده و اقرار به امامت دوازده امام (ع) که اول ایشان حضرت علی بنابی طالب (ع) و آخر ایشان حضرت مهدی صاحب العصر و الزمان (عج) که زنده و غایب هستند و انشاءالله به امر الهی ظهور خواهند فرمود.
در کمال صحت بدن ودرستی عقل شهادت میدهم که :
1- سئوال در قبر حق است .
2- روز قیامت حق است .
3- حساب نامه عمل بندگان حق است .
4- پل صراط حق است .
5- سنجش میزان اعمال پس از مرگ حق است .
6- بهشت حق است .
7- جهنم حق است .
خداوند بزرگ وتوانا از سرلطف و احسان همه مارا به فضل بی انتهایش ببخشاید و بیامرزد و از عذاب نگاه داشته به سرای امن و راحت در جوار انبیا و اولیا و معصومین علیه سلام وارد ساخته و قرین ایشان گرداند . آمین یا رب العالمین
چهل حدیث درباره مرگ
) «پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم»:
القبرُ أَوّلُ مَنزلٍ مِن مَنازلِ الآخرةِ.
قبر آدمی اولین منزل از منازل آخرتی او است. (شهابالاخبار، ص ٧٩)
٢) «مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام»:
عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِیَ الْمَوْتَ وَ هُوَ یَرَی مَن یَموتَ!
در شگفتم از کسی که مرگ را فراموش میکند در حالی که دارد مردگان را میبیند! (نهجالبلاغه، کلمة ١٢١)
٣) «مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام»:
نِسیانُ المَوتِ صُداءُ القُلوب.
از یاد بردن مرگ، در اثر زنگار گرفتن دلها است (گناهان زیاد، مرگ را از یاد انسان میبرد) (مواعظ عدیه، ص ٢٤)
٤) «امام جعفرصادق(علیهالسلام)»:
اَکثِرِالزّادَ فَإنَّ السَّفَر بَعیدٌ!
همراه خود توشه و ساز و برگ را زیاد بردار که سفر، طولانی و دور و دراز است! (بحار، ج ١٣، ص ٤٣٢)
٥) «امام جعفرصادق(علیهالسلام)»:
إِنْ کَانَ الْمَوْتُ حَقّاً فَالْفَرَحُ لِمَاذا؟!
اگر مردن حق است پس این همه طَرَب و مستی چرا؟! (بحار، ج ٧٣، ص ١٥٧)
٦) «مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام»:
اُذکُروا إِنْقطاعَ اللّذّاتِ وَ بقاءَ التَّبِعات!
آن ساعتی که دیگر خوشیها برای همیشه پایان مییابد و تنها تبعات و اثرات شوم گناهان بر جای میماند! همواره به یاد داشته باشید (هیچ وقت مرگ را فراموش نکنید). (نهجالبلاغه، کلمة ٤٢٥)
٧) «پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم»:
مَن تَرقَّبَ المَوتَ تَرَکَ اللّذّات.
کسی که همواره به یاد مرگ باشد از هوی و هوسها چشمپوشی میکند. (شهابالاخبار، ص ١٤٦)
٨) «امام موسی بنجعفر(علیهالسلام)»:
لَو رَأیتَ مَسیرَالأجَلِ لَأَلهاکَ عَنِ الأَمل.
تو اگر مسیر مرگ خود را میدیدی مسلماً از هر چه آرزو داشتی چشمپوشی میکردی. (تحفالعقول، ص ٤٢١)
٩) امام حسن مجتبی(ع):
إِسْتَعِدَّ لِسَفَرِکَ وَ حَصِّلْ زادَکَ قَبْلَ حُلُول أَجَلِکَ.
برای سفرت، خود را آماده کن و توشة راهت را پیش از فرا رسیدن ساعت مرگ خود فراهم نما. (منتهیالآمال، «علمیة اسلامیه»، ج ١، ص ٢٣٣)
١٠) «امام محمدباقر(علیهالسلام)»:
لَن یَنجُوَ عَنِ المَوتِ غَنِیٌّ بِمالِهِ وَ لا فَقیرٌ لِاِقلالِه.
نه آدم ثروتمند میتواند با مال خود از مرگ رهائی یابد و نه فقیر تنگدست به خاطر بینواییاش راه نجاتی از آن خواهد داشت. (مواعظ صدوق، ص ١٠٣)
١١) امام هادی(ع):
اُذکُر مَصرَعَکَ بَینَ یَدَیْ اَهلِکَ وَ لاطَبیبَ یَمنَعُکَ ولاحَبیبَ یَنفَعُکَ!
به یاد ساعت جان دادن خود در میان خانوادهات باش که نه از طبیب دیگر کاری ساخته است و نه دوست و آشنائی است که به داد تو برسد! (بحار، ج ٧٨، ص ٣٧٠)
١٢) «مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام»:
وَاللهُ اِنَّهُ لَیَمنَعُنی مِنَ اللَعِبِ ذِکرُالمَوتِ.
به خدا سوگند یاد و خاطرة مرگ است که مرا از سرگرمیها و بازیهای دنیا باز میدارد. (نهجالبلاغه، خطبة ٨٣)
١٣) «امام محمدباقر(علیهالسلام)»:
اَکثِر ذِکْرَ المَوتِ فَإِنَّهُ لَم یُکثرْ انسانٌ ذِکرَ المَوتِ اِلاّ زَهِدَ فیالدّنیا.
زیاد به یاد مردن باش، کسی که زیاد به یاد مردن باشد مسلّماً از دنیا قطع علاقه خواهد کرد. (بحار، ج ٧٣، ص ٦٤)
١٤) «امام جعفرصادق(علیهالسلام)»:
اِنَّ بَینَ الدّنیا وَ الآخرةِ الْفَ عَقَبَةٍ أَهوَنُها وَ أیسَرُها اَلموتُ!
میان دنیا و آخرت هزار گردنه است که کوچکترین و آسانترین آنها مرگ است! (من لایحضر، ج ١، ص ١٣٤)
١٥) «مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام»:
النَّاسُ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا!
مردم در خوابند، همین که مُردند بیدار میشوند! (لئالیالاخبار، ج ٤، ص ٢٥٤)
١٦ـ «امام رضا(علیهالسلام)»:
مَن ذَکَر المَوتَ وَ لَم یَسْتَعِدَّ لَهُ فَقَدِ استَهْزَأَ بِنَفسِه!
کسی که از مردن یاد میکند ولی خود را برای آن آماده نمیکند در حقیقت خود را مسخره کرده است! (مواعظ عددیه، ص ٢٠٠)
١٧ـ «مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام»:
اِنَّ ﭐلمَرْءَ إِذا هَلَکَ قالَ النّاسُ ماتَرَکَ؟ وَ قالَتِ المَلائِکَةُ ما قدَّم؟
زمانیکه انسانی میمیرد مردم میگویند برای بعد از خود چه گذاشت؟ و ملائکه میگویند برای پیش از خود چه فرستاد؟ (نهجالبلاغه، خطبة ٩٤)
١٨ـ «پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم»:
أقَلَّ الذُّنوبَ یَهِنْ عَلیکَ المَوْتُ.
کمتر گناه کن تا مردن بر تو آسان گردد. (شهابالاخبار، ص ٣٠٩)
١٩ـ «مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام»:
اِنَّ لِلّهِ مَلَکاً یُنادی کُلَّ یَومٍ: لِدوا لِلموَتِ وَاجْمَعوا لِلفَناءِ وَ ابْنُوا لِلخرابِ!
خداوند فرشتهای دارد که هر روز ندا میکند: برای مردن، بچه بزایید و برای فنا شدن، مال جمع کنید و برای ویرانی، عمارت بسازید! (در دنیا هیچ کس و هیچ چیز باقی نمیماند.) (نهجالبلاغه، کلمة ١٢٧)
٢٠ـ «مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام»:
لِکُلِّ دارٍ بابٌ وَ بابُ الآخرةِ اَلمَوتُ.
هر خانه و سرائی درِ ورودی دارد، درِ ورودی آخرت، مرگ است. (شرح ابن ابیالحدید، ج ٢٠، ص ٣٤٥)
٢١ـ «امام محمدباقر(علیهالسلام)»:
اَینَ الّذینَ کانوا أطولَ أعماراً مِنکُم وَ أَبْعَدَ آمالاً؟!
کجایند آن کسانی که عمرشان از شما بیشتر بود و آرزوهای دور و درازتری از شما داشتند؟! (تحفالعقول، ص ٣٠٩)
٢٢ـ «مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام»:
عَجِبتُ لِمَن یَری اَنَّه یَنْقُصُ کُلَّ یومِ فی نَفسِه وَ عُمرِهِ وَ هُوَ لایَتأَهَّبُ لِلموَتِ!
تعجب میکنم از کسی که کمبود و نقصان را هر روز در جان و عمر خود دارد میبیند ولی خود را برای مردن آماده نمیکند! (نهجالبلاغه، کلمة ٤٥)
٢٣ـ «امام جعفرصادق(علیهالسلام)»:
اَلمَوتُ لِلمؤمِنِ کَأَطیَبِ ریحٍ یَشُمُّهُ فَیتَنَفَّسُ لِطیبه فَیَقَعُ التَّعَبُ وَ الأَلَمُ کُلُّهُ عَنهُ.
مرگ برای مؤمن همانند خوشبوترین رایحهای است که به مشمام او میرسد. بوی عطرآگین آن را استشمام میکند و (برای همیشه) از هر گونه درد و محنت آسوده میگردد. (المحجَّةالبَیضاء، ج ٨، ص ٢٥٦)
٢٤ـ «امام جعفرصادق(علیهالسلام)»:
یَعیشُ الناسُ بِاِحسانِهِم اَکْثَرَ مِمّا یَعیشونَ بِأعمالِهم وَ یموتونَ بِذُنوبِهم اَکثَرَ مِمّا یَموتونَ بِآجالِهِم.
مردم با احسان و نیکوکاریشان بیش از عمر طبیعی خود زندگی میکنند و (نیز) با معصیت و گناهانشان بیش از کسانی که با مرگ طبیعی خود میمیرند از دنیا خواهند رفت. (بحار، ج ٥، ص ١٤٠)
٢٥ـ «امام زینالعابدین(علیهالسلام)»:
اَلموَتُ لِلمؤمِنِ کنَزْعِ ثیابٍ وَ سِخَةٍ وَ فکِّ قُیودٍ و اَغلالٍ ثقیلةٍ وَ الاِستبدال بِأَفخَرِالثّیابِ وَ أَطیَبِها رَوائح.
مرگ برای مؤمن همانند بیرون آوردن لباس چرکین از تن و باز کردن غُل و زنجیرهای سنگین است و به جای آن فاخرترین لباسها را با خوشبوترین رایحهها بر تن کرده است. (المحجَّةالبیضاء، ج ٨، ص ٢٥٥)
٢٦ـ «پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم»:
شَیئانِ یَکرهُهُما اِبنُ آدَم: یَکَرَهُ المَوتَ وَ المَوتُ راحةٌ لِلمؤُمِنِ مِنَ الفِتنةِ وَ یَکَرَهُ قِلّةَ المالِ وَ قِلَّةُ المالِ اَقلُّ لِلحساب.
دو چیز است که آدمیزاد از آن متأثر و ناخوشایند است: یکی مرگ، در حالی که مرگ برای مؤمن راحتی از بلاها و گرفتاریها است و دیگر کمی مال و نقدینه، در حالی که مال کمتر، حسابش کمتر است. (بحار، ج ٧٢، ص ٣٩)
٢٧ـ «امام محمدباقر(علیهالسلام)»:
اَلمَوتُ هُوَ الَّذی یأتیکُم کُلَّ لَیلَةٍ اِلاّ اَنَّه طَویلٌ مُدَّتُهُ لایُنتَبَهُ مِنهُ اِلاّ یَومَ القیامة.
مرگ همان (خواب) است که هر شب به سراغ شما میآید الّا آن که زمانش طولانی و بیداری آن در روز قیامت خواهد بود. (معانیالاخبار، ج ٢، ص ١٩٦)
٢٨ـ «مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام»:
اِنَّ الَقَبر یُنادی کُلَّ یومٍ: اَنابَیْتُ الغُربَةِ اَنَابَیْتُ التُّرابِ، اَنَابَیْتُ الوَحشَةِ اَنَابَیْتُ الدُّودِ والهوامِّ!
قبر آدمی هر روز ندا میکند: منَم خانة غربت، منَم خانة تُربت، منَم خانة وحشت، منَم خانة کِرم و مور! (بحار، ج ٧٧، ص ٣٨٨)
٢٩ـ «امام زینالعابدین(علیهالسلام)»:
إنَّ القَبْرَ رَوضَةٌ مِن ریاضِ الجَنَّةِ اَوحُفْرَةٌ مِن حُفَرِ النیّران.
قبر آدمی یا بوستانی از بوستانهای بهشت است و یا گودالی از گودالهای جهنم. (بحار قدیم ج ٣، ص ١٥١ ـ کتاب «الحدیث»، ج ٣، ص ١٢٤)
٣٠ـ «امام جعفرصادق(علیهالسلام)»:
اُذکُر تَقطُّعَ اَوصالِکَ فیقَبرِکَ وَ رُجوعَ أحبّائِک عَنکَ اِذا دَفَنوکَ فی حُفِرَتِکَ... فَاِنَّ ذلِکَ یُسلّی عَنْکَ ما أَنتَ فیه.
به یاد آن ساعتی باش که بندبند تو در قبر از هم جدا میشوند و دوستانت بعد از به خاک سپردن از سر خاکت برمیگردند. این تذکر، تو را از هم و غم روزگارت تسلّی میدهد. (المحجّةالبیضاء، ج ٨، ص ٢٤١)
٣١ـ «پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم»:
لایَتَمنّی أحَدُکُمُ المَوتَ لِضُرٍّ نَزَلَ بِه.
هیچ یک از شما نباید به خاطر درد و محنتهایی که به او میرسد تمنّای مرگ کند. (شهابالاخبار، ص ٣٥١)
٣٢ـ «امام موسیبنجعفر(علیهالسلام)»:
إنَّ المَوتَ هُوالمِصفاةُ یُصَفِّی المُؤمنینَ مِن ذُنوبِهم فَیکونُ آخِرَ اَلَمٍ یُصیبُهُم وَ کفّارةُ آخِرِ وِزرٍ عَلَیهم.
مرگ عبارت از پالایشگاهی است که مؤمنان را از گناهان پاک و تصفیه میکند و این آخرین دردی است که آنها احساس خواهند کرد و کفّارة آخرین خطا و گناهانشان خواهد بود. (المحجّةالبیضاء، ج ٨، ص ٢٥٦)
٣٣ـ «امام محمدباقر(علیهالسلام)»:
اذا بَلَغَ الرّجُلُ اَربَعینَ ناداهُ مُنادٍ مِن السَّماءِ: دَنا الرَّحیلُ فَاَعِدَّ لَهُ زاداً.
انسان که به چهل سالگی رسید مُنادی از آسمان او را ندا میکند: دیگر وقت رحلت کوچ کردن نزدیک شده، ساز و برگی برایش آماده کن. (احقاقالحق، ج ١٢، ص ١٨٨)
٣٤ـ «امام جعفرصادق(علیهالسلام)»:
إنَّ المَیِّتَ لَیَفرَحُ بِالتّرَحُّمِ عَلَیهِ وَ اِلاستِغفارِ لَهُ کَما یَفرَحُ الحَیُّ بِهَدِتَّةٍ تُهدی اِلیه.
شخص مرده از ترحم و طلب مغفرت برای او خوشحال و مسرور میشود همان گونه که یک آدم زنده از دریافت یک هدیه شاد و خوشحال میگردد. (وسائل، ج ٢، ص ٦٥٥)
٣٥ـ «پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم»:
مُعترکُ المَنایا مابینَ السِّتِّینَ الی السَّبعین.
بیشترین مرگ و میرها، بین شصت تا هفتاد سالگی است. (شهابالاخبار، ص ٨٢)
٣٦ـ «امام جعفرصادق(علیهالسلام)»:
مَن کان کَفَنُهُ مَعَهُ فی بَیتِهِ لَم یُکتَبْ مِنَ الغافِلین و کانَ مأجوراً کُلّما نَظَر اِلَیه.
کسی که کفنش در منزل به همراه خود دارد نام او در زمرة «غافلان» نوشته نمیشود و هر بار که به آن نظر میکند برایش اجر و حسنه ثبت میگردد. (المحجّةالبیضاء، ج ٨، ص ٢٤٢)
٣٧ـ «امام محمدباقر(علیهالسلام)»:
إنَّ المُؤمِنَ یَبْتَلی بِکُلِّ بَلِیَّةٍ وَ یَموتُ بِکُلّ میتَةٍ اِلاّ اَنَّهُ لایَقتُلُ نَفسَه.
مؤمن به هر بلائی گرفتار میشود و به هر نوع مرگ و میری از دنیا میرود اما (هیچ وقت) دست به انتخار و خودکشی نمیزند. (فروع کافی، ج ٣، ص ١١٢)
٣٨ـ «امام محمدباقر(علیهالسلام)»:
لَقِّنوا مَوتاکُم عِندَ المَوتِ شَهادَةَ أن لاالهَ الاّ اللهُ وَ الِولایَة.
مردگان خود را در وقت احتضار، شهادت «لااله الا الله» و «ولایت اهلبیت» علیهمالسلام را به آنها تلقین کنید. (وسائل، ج ٢، ص ٦٦٥)
٣٩ـ «مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام»:
زوروا مَوتاکُم فَاِنَّهم یَفرَحونَ بِزیارَتِکم.
مردگان (اهل قبور) خود را زیارت کنید، آنها با دیدار شما خوشحال میشوند. (خصال، ج ٢، ص ١٥٩)
٤٠ـ «مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام»:
یا ابنَ آدم! کُنْ وَصِیَّ نَفسِک وَ اعمَلْ فی مالِکَ ماتُؤثِرُ أَن یُعمَل فیهِ مِن بَعدِک.
ای آدمیزاد! تو خود وَصیّ خود باش و هرچه دوست داری که بعد از خودت در مال تو عمل کنند خودت امروز بدان عمل نما. (نهجالبلاغه، کلمة ٢٤٦)
منابع :
1- قرآن کریم ترجمه مهدی الهی قمشه ایی
2- احادبث معصومین علیه سلام ازکتاب های اصول و فروع کافی
3- مجله ایرانی اخلاق و تاریخ پزشکی
اطلاعات شماره: شهریور 1395 , دوره 9 , شماره 3 ; از صفحه 1 تا صفحه 22 .
https://www.sid.ir/fa/journal/JournalList.aspx?ID=3167
4- سایت صراط عشقhttp://serateshgh.com/
5- مرجع مقلات فارسی https://magirans.com/
6- دفتر نشر معارف اسلامی مسجد هدایت https://hedayatgar.ir/fa/news/52/