خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است
خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است

فراز هایی از سخنان گهر بار پیامبر اکرم (ص ) و ائمه اطهار (ع ) بخش اول


سخن    پیامبر       اکرم   (ص )         و ائمه     اطهار (ع )      

سرور پیامبران مرسل و گرامی ترین اولینان و آخرینان ، که درود خدا بر او و دودمان گرامیش باد فرمودند: 

 هر گاه ، دل مؤمن ، از بیم خدا به لرزه در آید، گناهان از او فرو ریزد، چنان که برگ از درخت فرو ریزد . 

و نیز فرمودند :

بنده ، تا آنگاه که بلا را نعمت نشمرد، و آسایش را رنج خویش نداند، در شمار مؤمنان نیاید . چه سختی های دنیا، نعمت های آخرتند و آسودگی های دنیا، رنج آن . 

و نیز از اوست که : برترین درودها و کامل ترین سلام ها نثار او باد! - که : خدای تعالی فرمود :

چون بنده ای از بندگان خویش را به رنجی در بدن یا مال ، یا فرزند، دچار سازم ، و آن را به بردباری پذیرا شود، از آن ، شرم دارم که وی را میزان نهم و یا او را نامه عمل بگذارم . 

سخنان حضرت محمد مصطفی(ص)  در مدح و منقبت حضرت زهرا سلام الله علیها

بسم رب الزهرا سلام الله علیها

       فضایل و کمالات فاطمه زهرا سلام الله علیها

       دخترم فاطمه که سرور و سالار بانوان جهان است، از اولین و آخرین و پاره تن من است و نور دیده من است و میوه روح من است که درون من است و حوراء انسیه است. هر وقت در محراب خود برابر پروردگارش بایستد، نورش به فرشتگان آسمان بتابد؛ چنانچه نور اختران بر زمین بتابد

   و خدا به فرشتگانش فرماید:

 فرشتگانم! ببینید کنیزم فاطمه، بانوی کنیزانم را، برابرم ایستاده و دلش از ترس می لرزد و دل به عبادتم داده، گواه باشید که شیعیانش را از آتش امان دادم

 وهمچنین آن پیامبر رحمت فرمودند :

چون او را دیدم به یادم افتاد آنچه پس از من به وی می شود، گویا می بینم خواری به خانه اش راه یافته و حرمتش زیر پا رفته و حقش غصب شده و از ارثش محروم شده و پهلویش شکسته و جنین او سقط شده و فریاد می زند:

 یا محمداه! و جواب نشنود و استغاثه کند و کسی به دادش نرسد و همیشه پس از من غمدیده و گرفتار و گریان است.

یک بار یادآور شود که وحی از خانه اش بریده و بار دیگر یاد جدایی من کند و شب که آواز مرا نشنود، به هراس افتد، آوازی که من با تلاوت قرآن تهجد می کردم و خود را خوار بیند. پس از آن که در دوران پدر، عزیز بوده، در این جا خدای تعالی او را با فرشتگان مأنوس سازد و او را بدانچه به مریم بنت عمران گفتند: ندا دهند و گویند:

 ای فاطمه! خدایت گزید و پاک کرد و بر زنان جهانیان برگزید، ای فاطمه! قنوت کن بر پروردگارت و سجود و رکوع کن با راکعان. سپس بیماری او آغاز شود و خدا مریم بنت عمران را بفرستد او را پرستاری کند و در بیماری او انیس او باشد. این جا است که گوید:

 پروردگارا من از زندگی دلتنگ شدم و از اهل دنیا ملولم، مرا به پدرم رسان. خداوند او را به من رساند و اول کس از خاندانم باشد که به من رسد، محزون و گرفتار و شهید بر من وارد شود و من در این جا بگویم:

 خدایا! لعنت کن هر که به او ظلم کرده و کیفر ده هر که حقش را غصب کرده و خوار کن هر که خوارش کرده، و در دوزخ مخلد کن هر که به پهلویش زده تا سقط جنین کرده، و ملایکه آمین گویند.

* امالی شیخ صدوق، ص 113 و 114.

* نویسنده : عباس عزیزی



بسم الله الرحمن الرحیم

توقیع امام زمان (عج) پیرامون  غلوّ ، که در جواب نامه محمّد بن علی بن هلال کرخی مرقوم فرموده‌اند :

«ای محمّد بن علی! خداوند متعال بالاتر از آن است که به وصف درآورده اند .او منزّه است و حمد وثنا او راست. ما خاندان رسالت شریک در علم خداوند و قدرت او نیستیم، بلکه غیر از خدا هیچ کس از غیب آگاهی ندارد. چنان که خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «ای حبیبم! بگو کسانی که در آسمان‌‌ها و زمین هستند، غیب نمی‌دانند، و فقط خداوند به آن آگاه است.» نمل/65
و من و همه آباء و اجدادم از اولین -آدم و نوح، ابراهیم و موسی و دیگر انبیاء الهی- و از آخرین -محمد و علی و دیگر بزرگواران از ائمه معصومین، سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین- تا امروز که امامت به من رسیده است وتا انتهای عصر من، همگی بندگان خدای عزوجل هستیم.
خداوند عزوجل در قران فرموده است: «کسی که از ذکر و یاد من اعراض کند (روی برگرداند)، زندگی سخت و تنگی خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا محشور می‌کنیم. می‌گوید: پروردگارا،چرا نابینا محشورم کردی؟من که بینا بودم!
خداوند می‌فرماید: آن گونه که آیات ما برای تو آمد ! و تو آن‌ها را فراموش کردی،، امروز نیز تو فراموش خواهی شد..»طه /124-127
،
ای محمّد بن علی! نادانان شیعه و نابخردان آن‌ها موجب آزار و اذیت ما خاندان وحی را فراهم می‌کنند و افرادی که دینشان به اندازه یک بال پشه هم ارزش ندارد! باعث ناراحتی ما هستند..
،
پس من خداوند را که خدایی جز او نیست به شهادت می‌گیرم و البته او برای شهادت، کافی است و هم‌چنین حبیبش محمد (ص) و ملائکه و پیامبران او و نیز تو و هرکس را که از این نوشته من آگاهی پیدا کند ، گواه می‌گیرم ، که از افرادی که می‌گویند ما علم غیب داریم و یا در ملک و سلطنت خداوند بر جهان با او مشارکت میکنیم، و یا ما را در جایگاه ومحلّی، غیر از آن جایگاه و منصبی که خداوند برای ما قرار داده است (و به آن راضی است) و ما را برای آن خلق کرده است، قرار دهد بیزاری می جویم ،
و هم‌چنین بیزارم از کسانی که از آنچه برای تو بیان کردم (بندگی خداوند) و از آنچه در ابتدای نامه‌ام بدان اشاره کردم گامی فراتر بروند..

و من شما را گواه می‌گیرم که هر کس ما از او بیزار باشیم، خداوند و فرشتگان و پیامبران الهی و اولیاء خدا نیز از او بیزارند..

]ای محمّد بن علی!] این توقیع را به عنوان امانت به گردن تو و هرکه نامه من به گوش او برسد قرار دادم و مکلّف هستید که آن را کتمان نکنید و محتوای این فرمان را به همه‌ی دوستان و شیعیان من برسانید
تا شاید خداوند عزّوجلّ گذشته‌های آنان را جبران کند،و (به آن‌ها توفیق عنایت فرماید و در سایه‌ی بهره‌ برداری از کلمات من) آنان به دین حق برگردند و از اموری که نسبت به درستی وانتهای آن آگاهی ندارند، دوری کنند..

پس هرکس از شیعیان و دوستان ما از مضمون فرمان من در این توقیع آگاهی یافت و به آن‌چه در این فرمان به آن امر و نهی شده است عمل نکرد سزاوار لعنت خداوند و ملائکه و فرستادگان و اولیای او خواهد بود..»*
،،
اللهم صل على محمد وآل محمد وعجل فرجهم وألعن أعدائهم من الاولین والاخرین الى یوم الدین

*( طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۴۷۳، ط بیروت.)

 


نقل کرده اند که مردی به نزد امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع) آمد و گفت: یا امیر المومنین ! مرا از خُلق پیامبر اکرم حضرت مصطفی (ص) خبر ده، و جزئی از فضائل اخلاقی او را بیان کن سطری از صحیفه شمائل او را بر خوان.
امیر المومنین (ع) فرمود: تو نعمت های دنیا بر شمار تا من خُلق پیغمبر را به تو بگویم. آن مرد گفت: شمارش نعمت های دنیا را نتوان کرد، و پرورگار عالم در قرآن کریم می فرماید: « و اِن تَعُدََّ نِعمَهَ ا... لا تَحُصوها » اگر نعمتهای خدا را بشمارید نمی توانید.

حضرت امیر المومنین (ع) فرمود: خداوند سبحان تمام نعمتهای دنیا را قلیل می خواند « قُل متاعُ الدُّنیا قلیل » اما اخلاق پیغمبر را عظیم می خواند « وَاَنِکَ لعَلی خلُقٍ عَظیم » وقتی تو از وصف قلیل عاجزی، من عظیم را چگونه توصیف نمایم ...!؟

بدان که اخلاق تمام انبیاء به محمد (ص) تمام شد. و هر یک از انبیاء به خُلقی از اخلاق حمیده، آراسته بوده اند، 
وقتی نوبت دولت به حضرت محمد (ص) رسید، فرمود: بُعِثِتُ لِاتَمَّم مَکارِمَ الاخلاق..

(جوامع الحکایات-شیخ سدید الدین محمد عوفی (
-------------------------------------
صل الله علیک یا رسول الله


 شش سفارش از رسول خدا صل الله علیه و اله و سلم :

حضرت امیر المومنین (ع) می فرمایند:

مردی نزد رسول خدا صل الله علیه و اله و سلم آمد و گفت:

یا رسول الله مرا به عملی راهنمایی کنید، به عملی که به سبب آن:

1-   خدا مرا دوست بدارد.

2-    - مردم مرا دوست بدارند.

3-   -  دارائیم فراوان شود.

4-    - بدنم سالم بماند.

5-    - عمرم طولانی شود.

6-      خدا مرا با تو محشور کند.

رسول خدا صل الله علیه و اله و سلم فرمودند:

این 6 حاجت 6 خصلت می خواهد:

1-اگر می خواهی خدا تو را دوست بدارد از او بترس و از گناه پرهیز کن.

2- اگر می خواهی مردم تو را دوست دارند به آنها خوبی و نیکی کن و به آنچه در دست آنهاست طمع نکن و چشم نیانداز.

3- اگر می خواهی دارائیت فراوان شود زکوه بده.

4- اگر می خواهی بدنت سالم بماند فراوان صدقه بده.

5-و اگر می خواهی عمرت طولانی شود صله رحم کن دید و بازدید خویشان.

6- و اگر می خواهی خدا تو را با من محشور کند سجده را برای خدا طولانی کن.


مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسید و از آرزوی مرگ کردن پرسید



مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسید و عرض کرد آیا به من اجازه میدهید که آرزوی مرگ بکنم؟

حضرت فرمود: مرگ چیزی است که چاره ای از آن نیست و مسافرتی است طولانی که سزاوار است برای کسی که بخواهد به این سفر برود ده هدیه با خود ببرد. (ایا هدایا را اماده کردی)

 پرسید آن هدایا کدامند؟

رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

۱- هدیه عزرائیل 
۲- هدیه قبر
۳- هدیه نکیر و منکر 
۴- هدیه میزان
۵- هدیه پل صراط
۶- هدیه مالک (خزانه دار جهنم)۷- هدیه رضوان (خزانه دار بهشت)۸- هدیه پیامبر
۹- هدیه جبرئیل
۱۰- و هدیه خداوند متعال


اما هدیه عزائیل چهار چیزاست :۱. رضایت حق داران.۲. قضای نمازها.۳. اشتیاق به خداوند.۴.آرزوی مرگ.

اما هدیه قبر چهار چیزاست :۱. ترک سخن چینی۲. استبراء۳. تلاوت قرآن۴. نماز شب.

اما هدیه نکیر و منکر چهار چیزاست :۱. راستگویی.۲. ترک غیبت.۳. حق گویی۴. تواضع در برابر همه


اما هدیه میزان چهار چیزاست :۱. فرو خوردن خشم۲. تقوای راستین۳. رفتن به سوی جماعت.۴. دعوت به سوی آمرزش الهی


اما هدیه صراط چهار چیزاست :۱. اخلاص عمل.۲. زیاد به یاد خدا بودن۳. خوش اخلاقی.۴. تحمل کردن آزار دیگران


اما هدیه مالک(خزانه دار جهنم) چهار چیزاست :۱. گریه از ترس خداوند.۲. صدقه مخفی.۳.ترک گناهان۴.خوش رفتاری با پدر و مادر


اما هدیه رضوان(خزانه دار بهشت) چهار چیزاست :۱. صبر در ناملایمات.۲. شکر بر نعمت.۳انفاق مال در راه اطاعت خداوند.۴.رعایت امانت در مال وقفی


اما هدیه رسول اکرم(ص) چهار چیزاست :۱. دوست داشتن او۲. پیروی از سنت او.۳. دوست داشتن اهل بیت او.۴. زبان را از بدی ها حفظ کردن


اما هدیه جبرئیل چهار چیزاست :
  
۱. کم حرف زدن
2.   
 کم خوردن.
  3.   
کم خوابیدن
4.   
 مداومت بر حمد

اما هدیه خداوند متعال چهار چیزاست :۱. امر به نیکی.۲. نهی از بدی.۳. نصیحت و خیر خواهی برای مردم.۴. و مهربانی کردن با همه


 

سخنان     امیرالؤ منین     علی    (ع )


 پس در نیکی ها سبقت بگیرید ..

درآویختگان به درخت طوبی! و درآویختگان به درخت زقوم !

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در روز اوّل شعبانى گذشت به جماعتى که در مسجدى نشسته بودند و در امر قَدَرْ و امثال آن!گفتگو مى کردند و صداهاى ایشان بلند شده بود و سخت شده بود لجاجت و جدال ایشان..

فرمودند:
اى گروه تازه کارها ! امروز غُرّه شعبان کریم است نامیده است او را پروردگار ما شعبان ،به جهت انشعاب یافتن و پراکنده شدن خیرات در آن
به تحقیق که باز کرده پروردگار شما در او درهاى حسنات خود را و جلوه داده به شما قصرها و خیرات او را به قیمت ارزانى و کارهاى آسانى !پس بخرید آن را
و ابلیس لعین شُعَبهاى شرور و بلاهاى خود را برایتان جلوه داده و شما پیوسته در گمراهى و طغیان مى کوشید و متَمَّسِک مى شوید به شعبهاى ابلیس ، و رُو مى گردانید از شعبهاى خیرات که باز شده براى شما درهاى او ..
چون روز اول شعبان مىشود ابلیس لشکر خود را در اطراف زمین و آفاق آن پراکنده میکند و به ایشان میگویدکه در کشیدن بعضى از بندگان خدا به سوى خود در این روز سعى کنید !

و به درستى که خداى عزوجل ملائکه را در اطراف زمین و آفاق پراکنده مىکند و به ایشان مىفرماید براستى بندگان مرا نگاه داریدو ارشاد کنید ایشان را ،پس همه ایشان به شما نیک بخت مىشوند مگر آنکه امتناع و سرکشى کند ، پس به درستى او که از حد گذشته ! در حزب ابلیس و جنود او میگردد..
به درستى که خداوند عزوجل چون روز اول ماه شعبان میشود امر مىکند به درهاى بهشت ،پس باز مىشود و امر میکند درخت طوبى را ، پس نزدیک مىکند شاخه هاى خود را بر این دنیا ،آنگاه ندا مىکند منادى پروردگار عزوجل : اى بندگان خدا ! این شاخه هاى درخت طوبى است ! پس در آویزید به او که بلند کند شما را بسوى بهشت ! و این شاخه هاى درخت زقوم است ، پس بترسید از او که شما را بسوى دوزخ نبرَد!

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود قسم به آنکه مرا به راستى به رسالت مبعوث نموده که هر که درى از خیر و نیکى را در این روز فرا گیرد پس به تحقیق که در آویخته به شاخه اى از شاخه هاى درخت طوبى ،پس او کشاننده است او را بسوى بهشت و هر که فرا گیرد درى از شر را در امروز پس به تحقیق که در آویخته به شاخه اى از شاخه هاى درخت زقوم پس آن کشاننده است او را بسوى آتش ..

نماز ،روزه ، اصلاح امور خویشاوندان ، کفالت کند یتیمى را ،پرداخت قرض کهنه ، تخفیف به بدهکار ،نیکى کند به پدر و مادر، عیادت کند مریضى ، سفیهى را از ضربه زدن به آبرو و عرض مؤمنى بازدارد،و کسىکه قرآن یا بخشى از آن را بخواند، یاد آرد خداى را ووو..بعد گناهانی که باعث آویختن به زقوم میشوند برشمردند
آنگاه رسول خدا صلى الله علیه و آله نظر خود را به جانب آسمان انداخت اندکى و مىخندید و مسرور بود آنگاه نظر مبارک را به زیر انداخت بسوى زمین پس پیشانى مبارک را درهم کشید و روى مبارکش ترش شد !
آنگاه رو کرد به اصحاب خود و فرمود قسم به آنکه محمد را براستى به پیغمبرى فرستاده که دیدم به تحقیق درخت طوبى را که بلند مىشد و بلند مىکرد آنان که به او درآویخته بودند بسوى بهشت و دیدم بعضى از ایشان را که به یک شاخه از آن درآویخته بودند و بعضى درآویخته بودند به دو شاخه از آن یا به چند شاخه بر حسب فراگرفتن ایشان مر طاعت را و به درستى که هر آینه مىبینم زید بن حارثه را که درآویخته به بیشتر شاخه هاى از آن پس آن شاخه ها بلند مىکند او را به اعلى علیین بهشت پس از این جهت خندیدم و خوشحال شدم
پس نگاه کردم بسوى زمین پس قسم به آنکه مرا براستى به پیغمبرى فرستاده که دیدم درخت زقوم را که پایین مىرفت شاخه هاى او و پایین مىبرد درآویختگان به او را بسوى دوزخ و دیدم پاره اى از ایشان را درآویخته به شاخه اى و دیدم پارهاى از ایشان که درآویخته به دو شاخه یا به چند شاخه بر حسب فراگرفتن او مر قبایح را و به درستى که هر آینه مىبینم بعضى از منافقین را که درآویخته به بیشتر شاخهاى او ! و آنها فرو مى برند او را به اَسفَلِ دَرَکات او ،پس از این جهت روى خود را تُرش کردم و پیشانى را درهم کشیدم...

برگرفته از کتاب کلمه طیّبه-ثقة الاسلام نورى

فاستبقوا الخیرات، إلى الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم فیه تختلفون- المائدة آیه : 48 

و اگر خدا مىخواست شما را یک امّت قرار میداد، ولى [خواست] تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید.

پس در کارهاى نیک بر یکدیگر سبقت گیرید.. 

بازگشت جمیع شما به سوى خداست ، آن گاه در باره آنچه در آن اختلاف میکردید آگاهتان خواهد کرد...

واَلحُمُدُ لِلّهِ رَبَّ العالَمینَ ،

وَ صَلَّی اللهُ عَلی سَیَّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ


بسم الله الرحمن الرحیم

(در عالم‌ ولایت‌ تعدّد نیست‌.(

همه ما محمد هستیم...

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند

به تحقیق که ما یکی هستیم؛ اول ما محمد؛ آخر ما محمد؛ وسط ما محمد، بلکه کل ما محمد صلی الله علیه و آله هستیم

و بین ما هیچ جدایی نیندازید..

«کلنّا واحد؛ اولنا محمد؛ آخرنا محمد؛ اوسطنا محمد و کلنا محمد؛ فلا تفرقوا بیننا»
-
بحارالانوار-علامه مجلسی

(کلهم نور واحد..(

امام صادق(علیه السلام) فرمودند:

«علمنا واحد، فضلنا واحد و نحن شیء واحد؛

 علم و تمام فضایل ما یکی است و ما "یک حقیقت واحد" هستیم..».(بحار)

زید شَحَّام از امام صادق(ع) پرسید که امام حسن(ع) افضل است یا امام حسین(ع) ؟

ایشان فرمودند: «إِنَّ فَضْلَ أَوَّلِنَا یَلْحَقُ فَضْلَ آخِرِنَا وَ فَضْلَ آخِرِنَا یَلْحَقُ فَضْلَ أَوَّلِنَا فَکُلٌّ لَهُ فَضْلٌ ...فضل اولین ما به فضل آخرىن ما ملحق می‌شود و فضل آخرین ما به فضل اولین ما برمی‌گردد و برای همه آنها فضلی است ...خَلْقُنَا وَاحِدٌ وَ عِلْمُنَا وَاحِدٌ وَ فَضْلُنَا وَاحِدٌ وَ کُلُّنَا وَاحِدٌ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ...خلقت، علم و فضل ما یکی هست و همه ما نزد خداوند یکی هستیم... 

پس زید گفت مرا از تعداد خود خبر دهید ، فقال : أخبرنی بعدَّتکم؟
امام فرمودند:: نحن إثنا عشر ، هکذا حولَ عرش ربنا عزّ وجلّ فی مبتدأ خلقنا أوَّلنا محمد، وأوسطنا محمد، وآخرنا محمد))

ما 12 نفر این چنین از اول خلقتمان حول عرش پروردگار بودیم.. اولین ما محمد، وسط ما محمد و آخرین ما محمد است..

«بِنا عُبِدَالله.و بنا عُرِفَ الله .و بِنا وُحِدَ الله تبارک و تعالی **

به ما خدا بندگی شود . و به ما خدا شناخته می شود. و به ما توحید خداوند متعال تحقق می‌یابد..

و صلی الله علی سیدنا محمد و اله الطاهرین

*(بحار الأنوار ج 25 ص 363)**(اصول کافی)

در عالم‌ ولایت‌ تعدّد نیست‌. تمیز و افتراق‌ راه‌ ندارد. تعیّن‌ و تقیّد معنی‌ ندارد. در آنجا ولایت‌ فقط‌ و فقط‌ اختصاص‌ به‌ ذات‌ خدا دارد.

هُنَالِکَ الْوَلَیَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ.

در اینصورت‌ وجود رسول‌ أکرم‌ و أئمّۀ طاهرین‌ که‌ مبدأ اثرند، نه‌ با جهات‌ تعیّن‌ و افتراق‌ و حدود ماهیّتی‌ و هویّتی‌ آنهاست‌، بلکه‌ بواسطۀ اصل‌ تحقّق‌ معنی‌ " عبودیّت‌ و فناء " است‌ که‌ از آن‌ به‌ "ولایت‌" تعبیر میگردد. و عبارت‌ ذیقیمت‌:« أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ، وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ، وَ ءَاخِرُنَا مُحَمَّدٌ، وَ کُلُّنَا مُحَمَّدٌ » اشاره‌ بدین‌ مقام‌ است‌.. و در آنجا هر کس‌ به‌ مقام‌ فنای‌ مطلق‌ برسد و در حرم‌ خدا فانی‌ گردد و وجود مستعار و إنّیّت‌ مجازی‌ و عاریتی‌ او مضمحل‌ گردد، طبعاً و قهراً دارای‌ این‌ ولایت‌ است‌ و اختصاصی‌ به‌ ائمّه‌ ندارد..

در هر زمان‌ و هر مکان‌ افرادی‌ میتوانند خود را بدین‌ مقام‌ برسانند. منتهی‌ اوّلاً باید بواسطۀ متابعت‌ و پیروی‌ از امام‌ معصوم‌ باشد و إلاّ نخواهند رسید،، و ثانیاً عنوان‌ إمامت‌ و پیشوائی‌ برای‌ این‌ ذوات‌ معصومین‌ سلام‌ الله‌ علیهم‌ تا أبد باقی‌ است‌.. زیرا آنان‌ را خداوند پیشوا و رهبر نموده‌ و لوای‌ ارشاد را با مجاهدات‌ عالیه‌ (اختیاراً نه‌ جبراً) بدیشان‌ سپرده‌ است‌.. و این‌ معنی‌ منافات‌ ندارد با آنکه‌ کسی‌ دیگر بتواند به‌ مقام‌ معرفت‌ خدا برسد، و معنی‌ مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ دربارۀ وی‌ تحقّق‌ پذیرد؛ و در حرم‌ خدا با فنا و اضمحلال‌ خویشتن‌ وارد شود. در آنصورت‌ آنجا دیگر نه‌ او هست‌ و نه‌ غیر او..

در حرم‌ ذات‌ رُبوبیّ نه‌ عنوان‌ محمّد است‌ و نه‌ علیّ، و نه‌ سائر إمامان‌، و نه‌ ولیّ دیگری‌ مانند سلمان‌ که‌ دارای‌ أعلی‌ درجۀ از عرفان‌ بوده‌ است.‌. آنجا حقیقت‌ " ولایت‌ واحده‌" است‌، بدون‌ عناوین‌ خاصّه‌ و شکلهای‌ متعیّنه‌؛ و نام‌ محمّد و علیّ و حسن‌ و حسین‌ تا حضرت‌ قائم‌ و أسماء ممیّزۀ ایشان‌ مادون‌ آن‌ مقام‌ است‌. در آنجا ولایت‌ است‌ و بس‌.. و حقیقت‌ و کُنه‌ ولایت‌ دارای‌ معنی‌ واحد بالصِّرافه‌ می‌باشد.

فافْهَمْ یا حبیبی‌ فإنَّهُ دقیقٌ !*

--------------------------
روح مجرد ، یادنامه و بیانات عارف فانی سید هاشم حداد به قلم علامه سید محمد حسین طهرانی(ره)



سخنان     امیرالؤ منین     علی    (ع )



از کتاب (اعلام الدین ) - تاءلیف محمد الحسن بن ابی الحسن الدیلمی -: مقداد بن سریح البرهانی از پدرش روایت کرده است که گفت : در روز جنگ جمل عربی نزد امیرالؤ منین (ع ) به پرسش برخاست که : یا امیر المؤمنین ! می فرمایی : خدا یکی ست ؟

 و مردم به او پرخاش کردند . و گفتند . ای اعرابی ! مگر دل مشغولی امیرالمؤمنین را در این جنگ نمی بینی ؟

 و امام فرمود : رهایش کنید! زیرا ، آن چه این اعرابی می خواهد، همانست که ما از این مردم می خواهیم . آنگاه ادامه دادند  : ای فلان ! این که کسی بگوید خدا یکی ست ، چهار گونه است . که دو گونه آن مجاز نیست و دو گونه دیگر، بر خدا ثابت است .

 اما، آن دو گونه که در مورد خدا نباید به کار برد، یکی آنست که گویند : (خدا یکی ست ) و معنای عددی (یکی ) را اراده کنند . و این ، از آن رو جایز نیست ، که آن چه دومی ندارد، در باب اعداد، وارد نمی شود . ندیده ای که آن که گوید خدا سومین سه است ، کفر است ؟ و نیز اگر گوینده ای گوید : (او، یکی ست ) و (نوع جنس ) را اراده کند، نیز نارواست . زیرا، پروردگار فراتر از تشبیه است .

اما، آن دو گونه که برای خدا ثابت اند . چنانست که گویند: (خدا یکی ست ) و منظور (یگانه ) باشد . یعنی : نظیری ندارد . همچنین چون گویند: (او یکی ست ) و منظور، آن باشد که در معنی ، یگانه است . یعنی : در وجود و عقل و گمان نمی گنجد . 

نوف بکایی گفت : شبی ، امیرالمؤمنین علی (ع ) را دیدم که از بستر خویش برخاسته ، به ستارگان می نگرد . و گفت : ای نوف ! در خوابی ؟ یا بیدار؟ گفتم : ای امیرمؤمنان ! بیدارم . گفت : ای نوف ! خوش به حال پرهیزگاران در دنیا! و دوستداران آخرت . آنان که زمین را فرش و خاک آن را بستر و آبش را بوی خوش و قرآن را شعار و دعا را دثار خویش ساختند . سپس ، همچون مسیح (ع ) دنیا رابه قرض الحسنه دادند . 

ای نوف ! داوود نبی ، شبی در همین ساعت برخاست و گفت : این ، هنگامی ست که چون بنده ای خدا را بخواند، به استجابت پیوندد . مگر این که ماءمور باج و تعقیب و شحنه باشد . یا به لهو و لعب مشغول باشد . 

از پی ردّ و قبول عامه خود را خر مکن
زان که کار عامه نبوَد جز خری یا خرخری !

گاو را دارند باور در خدایی عامیان !

نوح را باور ندارند از پی پیغمبری !! *

شنیدن یک حرف از زبان ملت و یا عمل کردن یک ملت به کاری دلیل بر درست بودن آن کار نیست و ودر راه حق نباید ترسی به دل راه داد ولو در جامعه تنها بمانی.

مولا علی (ع) میفرمایند:
«
لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقله اهله»
ای مردم در طریق هدایت از کمی نفرات وحشت نکنید

زیرا مردم گرد سفره اى اجتماع کرده اند که سیرى آن کوتاه و گرسنگى آن بس طولانى است.

اى مردم! رضایت و نارضایتى (نسبت به عملى از اعمال) موجب وحدت مردم (در کیفر و پاداش) مى شود (مگر نمى دانید) ناقه ثمود را تنها یک نفر پى کرد; امّا کیفر و عذاب الهى آن، همه قوم ثمود را فرا گرفت،، زیرا همگى به عمل آن یک نفر راضى بودند.. خداوند سبحان مى فرماید: «(فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِینَ); آن قوم ناقه را پى کردند و سرانجام (هنگام نزول بلاى فراگیر) پشیمان شدند و طولى نکشید سرزمین آنان همچون آهن گداخته اى که در زمین نرمى فرو رود با صداى وحشتناکى فرو رفت..

 

 


 عاشقان

عاشقان هرچه بخواهید، بخواهید ، خجالت نکشید..
یار ما بنده نواز است ...

،،
بارالها! از من جز آنچه که سزاوار ملامت است بر نیاید و از تو جز آنچه سزاوار کرمت است بر نتابد..

إلَهِی کُلَّمَا أَخْرَسَنِی لُؤْمِی أَنْطَقَنِی کَرَمُکَ..

الهی چون فرومایگی ام لالم کند ، کرَم تو مرا به سخن آرد ..
،،
مولای من

أَنْتَ الَّذِی مَنَنْتَ،....تو آن خداییکه منّت نهادی
أَنْتَ الَّذِی أَنْعَمْتَ،أَنْتَ الَّذِی أَحْسَنْتَ ..نعمت دادی و احسان کردی
أَنْتَ الَّذِی أَجْمَلْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَفْضَلْتَ..جمال نمودی وبرتری دادی
أَنْتَ الَّذِی أَکْمَلْتَ، أَنْتَ الَّذِی رَزَقْتَ، أَنْتَ الَّذِی وَفَّقْتَ...کامل ساختی و روزی رساندی و توفیق عطا کردی

....
أنا الذی أخطأت ، أنا الذی أغفلت ،، أنا الذی..

ویلاه لو علمت الأرض بذنوبی لساخت بی وابتلعتنی ، ویلاه لو علمت الجبال بذنوبی لهدّتنی ، ویلاه لو علمت البحار لأغرقتنی ، الویل لی إن کان عقابی مذخوراً لآخرتی .

منم آن که خطا کردم و نادانی نمودم و غافل شدم و اشتباه کردم. منم آن که سهو کردم و راه خلاف پیمودم و پیمان شکستم..
من آنم که تو امر کردی و من عصیان. تو نهی کردی و من پرهیز نکردم...
وای بر من اگر ..
،
انا الذی اقررت .. منم که اقرار دارم ..
عصیتک یا مولای ..نافرمانیت کردم ای مولای من ..
انی کنت من المستغفرین .. از آمرزش جویانم ..
الهی انا فقیر ..از نیازمندانم...
انی کنت من الراجین .. از امیدوارانم ...
،
خدایا، چگونه نومید گردم و حال آن که تو امید و تکیه گاه منی ..
،
دارم گنهان ز قطره باران بیش

وز شرم گنه فکنده ام سر در پیش

این مژده شنیدم که منال ای درویش

تو در خور خودکنی و ما در خور خویش ...

_________________________
(
فرازهایی ازدعای عرفه سید الشهداء حضرت ابا عبداللّه‏ الحسین صلوات الله و سلامه علیه ..)

Image result for ‫ذکر قدسی‬‎

بسم الله الشافی

 

سرمنشاء بیشتر بیماریهای جسمی امراض روحیست اما انسان چون از روح خود غافل است علت اصلی بیماری خود را درک نمی کند و به جای درمان ریشه ای فقط در صدد تسکین موقتی امراض جسمی خود برمی آید و لذا هم در دنیا رنج میکشد و هم از کمالات و لذات حقیقی محروم میگردد...

 

در بسیاری ازاحادیث مستقیما به این رابطه اشاره شده به عنوان مثال امیرالمومنین علی علیه السلام فرموده اند :

الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلاَمَةِ الاْجْسَادِ(حکمت 225 )

از غفلت حسودان نسبت به سلامتى تن خویش در شگفتم !

(امروزه اثرات حسد، غضب و .. برقلب و عروق ،سیستم عصبی ودیگر بخشها و امراض جسمی که در پی داردبرکسی پوشیده نیست )

 

ایشان برای درمان بیماری روح وجسم میفرمایند:

 

✅ تقوا و پرهیزگاری، داروى بیماریهاى قلوب، بینائى دلها، شفاى آلام جسمانى، صلاح و مرهم فساد سینه ها، پاکیزه کننده آلودگى نفس و روح و جلاى نابینائى چشمهاست..

 

فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِکُمْ وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِکُمْ وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِکُمْ وَ صَلَاحُ فَسَادِ صُدُورِکُمْ وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِکُمْ وَ جِلَاءُ [غِشَاءِ] عَشَا أَبْصَارِکُم .خطبه 198

 

✅ یعنی پرهیزگاری و تقوا نه تنها مرهم دردهای روحی بلکه دواء دردهای جسمی نیز می باشد.

که تقوا به زبان ساده چیزی نیست جز رعایت اوامر و نواهی و دستورالعملهای تضمینی و همه جانبه ،که خالق هستی بخش برای تعالی و سعادت دنیوی و اخروی انسان به واسطه اولیاء و رسولان ارائه کرده است وبرای همه شئون زندگی و حتی خوراک و پوشاک و زندگی اجتماعی سالم او برنامه دارد ..

جای تاسف دارد که شخصی بهانه جویی کند و چون هنوز علت برخی از دستورات طبیب را نمیداند واز دانش کافی بی بهره است از نسخه شفا بخش طبیب سرباز زند ! و به علت این جهالت هم خودرا به هلاکت رساند و هم باعث سرایت بیماری به دیگران و جامعه شود..

اى مردم! آن کس که راه واضح و آشکار را بپوید به آب مى رسد; امّا کسى که مخالفت کند در بیابان سرگردان خواهد شد (و تشنه کام جان مى دهد(. * *


1.پیامبر اکرم ص می فرمایند :بیش ترین چیزى که امت من به سبب آن وارد بهشت مى شوند ، تقوا و حُسن خلق است ..
--------------------
امیرالمومنین علی (ع(:
2.
گشاده رویی سرآغاز نیکى است.( اَلبِشرُ أَوَّلُ البِرِّ)
3.
کینه را از بین مى برد.
4.
خوىِ آزاده است.
5.
نشانگر بزرگوارى و کرامت نفس توست.
6.
زینت بردبارى است
7.
با گشاده رویى و خوشرویى، بخشش ارزش پیدا مى کند.
8.
سر لوحه نامه عمل انسانِ با ایمان ، حسن خلق او است

امام صادق (ع(:
9.
بهشتیها چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده.
10.
هر کس یکى از این کارها را به درگاه خدا ببرد، خداوند بهشت را براى او واجب مىگرداند: انفاق در تنگدستى، گشاده رویى با همگان و رفتار منصفانه.
هر که به چهره برادر خود لبخند زند ، آن لبخند براى او حسنه اى باشد .
11.
فضل ابن ابی قره گوید: حضرت صادق (ع) فرمود: هیچ مومنی نیست جز اینکه در او دعابه است. من عرض کردم دعابه چیست؟ فرمودند: مزاح

12.حضرت امام باقر فرمود: خداوند عزوجل آنکس را که میان جمعی مزاح و خشمزگی کند دوستش دارد در صورتی که دشنام نباشد .

والبته شمشیر دو لب : به قول غربی ها : be carefull»

13. پیامبر اعظم ص فرمودند: خنده دو قسم است: خنده ای که خدا آن را دوست دارد و خنده ای که خدا آن را دشمن دارد . اما خنده ای که خدا آن را دوست دارد : لبخندی است که مرد در اثر شوق دیدار به روی برادرش می زند و اما خنده ای که خدای تعالی آن را دشمن دارد : این که مرد برای خندیدن یا خنداندن دیگران سخن ناروا و باطلی بگوید که به سبب آن هفتاد پاییز در جهنم سرنگون است..
رسول خدا صلى الله علیه و آله هرگاه لب به سخن میگشود ، با لبخند همراه بود .

14.امام صادق (ع) : خنده مومن تبسم است . خنده بسیار دل را بمیراند ،، قهقهه زدن ، کار شیطان است ..

امام باقر علیه السلام : هرگاه قهقهه زدى ، در پى آن بگو : خدایا! بر من خشم مگیر ..

اون لبخندی که برای رضای خدا میزنی،
لبخند خداست به بنده اش
و اون لبخندی هم که پشتش خدا باشه،
تمام مشکلاتو حل میکنه...
_________________
1.3.11.12.14.
الکافی
2.4.5.7.
غررالحکم
6.8.
بحارالأنوار
9.
مجموعه ورام
10.13.
نهج الفصاحه


سخنان امیرالمؤمنین (ع ): سه کار، از همه سخت تر است : در همه حال به یاد خدا بودن برادران را به اموال خویش یاری دادن داد مردم را از خویش دادن . 

از دیوان منسوب به امیر المومنین (ع ):

شیرینی دنیا، زهرآگین است . هان ، شیرینی زهر آگین مخور! خواه در گشایش باش ! و خواه در سختی ، زمانه از این هر دو گروه می برد . هر کاری چون به کمال رسد، زوال آن آغاز شود . در انتظار زوال باش ! آنگاه ، که گفتند: کامل شد . 

امام محمد باقر (ع ) پدران خویش از امیرالمومنین  علی (ع) روایت کرد که :

در برابر عذاب خدا، دو گونه پناه وجود دارد . یکی از آن دو، از میان رفته است و آن دیگری را پناه گیرید . اما آن امان که از میان رفت ، رسول خداست و آن که باقی ست ، آمرزش خواهی ست . خداوند بزرگ فرمود: (وما کان الله لیعذبهم و انت فیهم و ما کان معذبهم و هم یستغفرون ) و جامع نهج البلاغه گفته است : این ، از خوبی های استخراج و ظرافت های استنباط است . 

از دیوان منسوب به امیرالمونین آمده است که :(ع)

داروی تو، در وجود توست و نمی دانی ، و درد تو نیز از تست و آن را نمی شناسی . خویش را جرمی کوچک می شماری ، اما جهانی بزرگ در تو پیچیده است . تو آن کتاب مبینی هستی که حرف های آن ، پنهانی ها را آشکار می کند . 

 

نیز از امام علی (ع ):

نفس ، به از دست دادن دنیا می گرید . و می داند که سلامتی ، در ترک دنیاست . انسان ، پس از مرگ خانه ای ندارد که در آن ساکن شود . جز خانه ای که پیش از مرگ ساخته است .  



*)از وصایای حضرت امام صادق علیه السلام به عبدالله بن جندب(

یا ابْنَ جُنْدَبِ؛ یَهْلِکُ الْمُتَّکِلُ عَلی عَمَلِهِ، وَ لا یَنْجُوا الْمُجْتَرِیُ عَلی الذُّنُوبِ الْواثِقِ بِرَحْمَةِ اللهِ، قُلْتُ: فَمَنْ یَنْجُوا؟ قال: الّذینَ هُمْ بَیْنَ الرَجٰاءِ وَ الْخَوْفِ، کَاَنّّهُ قُلُوبُهُمْ فِی مِخْلَبِ طائِرِ شَوْقاً اِلی الثَّوابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعَذابِ.  )تحف العقول )

همواره میانه رو باش..

« ای پسر جندب؛ هر کس بر عملش تکیه کند، هلاک شود،،
و هر کس به امید رحمت خدا به گناه کردن جرأت پیدا کند نجات نمی یابد،،
گفتم: پس چه کسی اهل نجات است؟ !
فرمود: آنان که میان بیم و امیدند ، آنگونه که گویی قلبشان بر اثر شوق به ثواب و ترس از عذاب در چنگال پرنده ای (شکاری) باشد...»*

غافل مشو که مرکب مردان مرد را،
در سنگلاخ بادیه ، پی ها بریده اند..

نومید هم مباش ، که رندان جرعه نوش،،


ناگه به یک خروش به منزل رسیده اند...


در تفسیر این حدیث نبوی که فرمودند :   ، که ان اکَثر الجَنة البــُـــله.


شمس الدین محمد تبریزی

هر چند نفس تآویل کـُـند ، تو خویش را ابله ساز ، که ان اکَثر الجَنة البــُـــله.
شمس الدین محمد تبریزی 
ص 145
......
ابله از زبان شمس و مولانا :
 
ابله در کلام شمس و سپس مولانا عاشق و شیدای عشق الهی است که عقل حسابگر را قربانی عشق حق میکند .و البته در تعابیر مولانا همین ابله به انسان کامل که جامع جمیع حقایق است و مقصود اصلی و نهایی تکوین عالم است ،تعبیر شده است .
خویش ابله کن تبع می‌رو سپس
رستگی زین ابلهی یابی و بس
اکثر اهل الجنه البله ای پسر
بهر این گفتست سلطان البشر
زیرکی چون کبر و باد انگیز تست
ابلهی شو تا بماند دل درست
ابلهی نه کو به مسخرگی دوتوست
ابلهی کو واله و حیران هوست
ابلهان‌اند آن زنان دست بر
از کف ابله وز رخ یوسف نذر
عقل را قربان کن اندر عشق دوست
عقلها باری از آن سویست کوست
دفتر چهارم .
...
بیشتر اصحاب جنت ابلهـــند 
تا ز شّر فیلسوفی می رهند 
ای بسا علم و ذکاوت و فطن 
گشته رهرو را چو غول و راهزن 
دفتر ششم مثنوی 


حضرت امام موسی کاظم علیه السلام فرمود:

ای هشام! اگر در دست تو دانه گردویی است ولی همه مردم آن را جواهر پنداشته اند ! این پندار، تو را سود نبخشد چون، می دانی که آنچه در دست تو است گردوئی بیش نیست...

همچنین اگر درمیان مشت تو، جواهری باشد، لکن مردم آن را گردو قلمداد کرده اند ! در این صورت نیز این پندار، زیانی به تو نمی رساند، چون تو میدانی که آن گوهر است..

یا هشام لو کان فی یَدَکَ جوزة وَ قال الناس لؤلؤة ما کان ینفعک و انت تعلم انها جوزة ولو کان فی یدک لؤلؤة و قال الناس انهاجوزة ما ضرک و انت تعلم انها لؤلؤء.

اى هشام! از معاشرت و الفت با مردم بپرهیز مگر آن که در میانشان خردورزى درستکار بیابى،، پس با او الفت گیر و از دیگران همچون گریز از درندگان شکارى بگریز! و خردورز را سزاست که چون عملى را انجام دهد از خدا حیا کند،، و آن هنگام که فقط به او نعمتى دهند دیگرى را در کارش [استفاده از نعمت‏] شرکت دهد
و چون دو کار بر تو پیش آمد که نمی ‏دانى کدام بهتر و درست‏تر است. نگاه کن که کدامین از آن دو به هواى نفست نزدیک‏تر است .. پس با آن مخالفت ورز؛ زیرا به راستى بسیار از درستی ‏ها در مخالفت‏ جویى با هواى نفست است ..
و بپرهیز از اینکه حکمت را به دست آورى و به دست نادانان سپارى..

هشام گفت: به امام کاظم علیه السّلام عرض کردم: اگر مرد جویاى آن را بیابم ولى درک او، ظرفیت نگهدارى آموخته‏ هایم را نداشته باشد [چه کنم‏]؟ 
امام علیه السّلام فرمود: در اندرزگویى به او نرمى و مهربانى نما و اگر [در اندرز آموزى‏] دلتنگ شد، خویشتن را در اندرزگویى به او به سختى بسیار نینداز و از علم ناپذیرى خودخواهان برحذر باش ،، چرا که علم خوار می ‏شود که بر ناهوشیاران عرضه شود..

عرض کردم: پس اگر کسى را نیافتم که توان فهم سؤال از آن را داشته باشد [چه کنم‏]؟ 
امام علیه السّلام فرمود: نادانى در باره سؤال را غنیمت شمار! تا از بلاى سخن [در یاد دادن علم‏] و بزرگ بلاى ناپذیرفتن در امان باشى و بدان که خداوند فروتنان را به اندازه فروتنى ایشان، بر فراز نمی ‏دارد بلکه به اندازه بزرگى و فرازمندى خویش بر فراز دارد ..و هراسناکان را به اندازه هراس ایشان آسوده ندارد بلکه به اندازه کرم و بخشش خویش آنان را آسودگى دهد ..و اندوهناکان را به اندازه اندوه ایشان فرج حاصل نکند بلکه به اندازه مهر و رحمتش بدهد.. پس چه می ‏پندارى در باره مهربان بخشایشگرى که به آنان که دوستانش را آزار می ‏رساند مهر ورزد ! تا چه برسد به کسى که به خاطر خدا [از دیگران‏] آزار می ‏بیند..؟ 
و چه می ‏پندارى در باره توبه پذیر بخشایشگرى که دشمن خویش را می ‏بخشد! تا چه برسد به آن کس که خرسندى خدا را می ‏جوید و به خاطر او دشمنى مردم را برمی ‏گزیند..

اى هشام! از بزرگى کردن بر دوستان من و تکبرورزى به دانش خویش بپرهیز که خداوند تو را سخت دشمن دارد و پس از دشمنى خداوند از دنیا و آخرت خویش سودى نبرى: و در دنیا همانند کسى باش که در خانه ‏اى سکنى گزیده که براى او نیست و فقط در انتظار کوچ کردن است...

اى هشام! به راستى همه مردم ستارگان را می بینند ولى جز آن کس که راهها و منزلگاههاى ستارگان را می داند به آنها رهنمون نمی شود و همین طور شما حکمت را می خوانید ولى جز آن کس که به آن "عمل" می کند کسى به آن رهنمون نمی شود....

امام کاظم علیه السلام براى هشام بن حکم حدود هفتاد لشگر از عقل و جهل بیان مى دارد که در بعضى کتاب ها بیش از هفتاد هم نقل شده .. 
قال الکاظم علیه السلام لهشام :.. یا هشام اعرف العقل وجنده والجهل وجنده تکن من المهتدین 


اى هشام ! خرد و لشگرش را بشناس و نادانى و لشگرش را بشناس تا از ره یافته ها باشى ...

___________
(
برگرفته از سفارشات نورانی امام موسی کاظم علیه السّلام به هشام بن حکم از شاگردان ممتاز مکتب اهل بیت(ع) که در پرتو انوار تابناک امام صادق و امام موسی کاظم علیهما السلام ازدانشمندان برجسته روزگار شد.)
*
تحف العقول-ترجمه حسن زاده، صفحه 699

25 رجب سالروز شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی کاظم «علیه السلام» را محضر بقیه الله الا عظم ارواحنا فداه و شیعیان و محبان آن امام همام تسلیت عرض می نماییم .

السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ الْعِلْمِ الْیَقِینِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّهِ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا إِمَامَ الْهُدَى
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ https://static.xx.fbcdn.net/images/emoji.php/v9/f6c/1/16/2764.png

 





بسم الله

حضرت امیر بعد از توصیه به فرزند خود امام حسن علیهما السلام به بی‌اعتنایی نسبت به حرف ناروای مردم، و بیان خصوصیاتی از آنها که مشابه زمان ماست ! می‌فرماید:

تو چه توقعی از این مردم داری؟! مردم این‌گونه‌اند که اگر تو انسان عالمی باشی، به تو حسد می‌برند و برای این‌که تو را از چشم دیگران بیاندازند، درصدد عیب‌جویی و خرده‌گیری از تو برمی‌آیند؛

و اگر مطلبی را ندانی تو را راهنمایی و ارشاد نکنند..
اگر به دنبال دقایق و ظرایف علمی باشی، طعنه می‌زنند که آدم بیکاری است که در پی چنین مسایلی می رود و خود را به مشقت می اندازد !
و اگر طلب علم را رها کنی،‌ تو را کودن و کم‌استعداد می‌خوانند !
اگر نسبت به انجام عبادات اهتمام داشته باشی، می‌گویند: این، آدمِ ظاهرساز و ریاکاری است!

اگر لازم باشد سکوت پیشه کنی، می‌گویند: لال است ! و اگر صحبت کنی، می‌گویند: چه قدر پرحرف است!

اگر پول خرج کنی و انفاق کنی می‌گویند: آدم ولخرج واسرافکاری است !
و اگر اقتصاد داشته باشی، تو را بخیل می‌نامند!
اگر به آنچه دارند نیاز پیدا کنی و از آنها درخواست کمک کنی، رابطه‌شان را با تو قطع و شروع به مذمت و سرزنش تو می نمایند
و اگر نسبت به آنها بی‌اعتنا باشی، حتی ممکن است تو را کافر و خارج از دین معرفی کنند! پس می‌فرمایند: مردم این‌چنین‌اند و این است صفت مردم زمانت..
،،

 اعرف الحق تعرف أهله..

حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی ..

،،
وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَن فِی الأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللّهِ إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ»(انعام /۱۱۶)

و اگر از بیشتر کسانى که در [این سر]زمین مى‏ باشند پیروى کنى تو را از راه خدا گمراه مى کنند ، آنان جز از #ظن و گمان [خود] پیروى نمى کنند
و جز به حدس و تخمین نمى ‏پردازند ..

فَلِذَلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ..
بنابراین به دعوت پرداز و همان گونه که مامورى ایستادگى واستقامت کن ،، و هوسهاى آنان را پیروى مکن ..

لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ لَا حُجَّةَ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ(شوری/15)
( بگو)اعمال ما از آن ما و اعمال شما از آن شماست ،، میان ما و شما وخصومتى نیست‏ خدا میان ما را جمع مى ‏کند و فرجام به سوى اوست..
______________________________________
«
فَمَا طِلَابُکَ لِقَوْمٍ ، إِنْ‏ کُنْتَ‏ عَالِماً عَابُوکَ‏ وَ إِنْ کُنْتَ جَاهِلًا لَمْ یُرْشِدُوکَ وَ إِنْ طَلَبْتَ الْعِلْمَ قَالُوا مُتَکَلِّفٌ مُتَعَمِّقٌ وَ إِنْ تَرَکْتَ طَلَبَ الْعِلْمِ قَالُوا عَاجِزٌ غَبِیٌ‏ وَ إِنْ تَحَقَّقْتَ لِعِبَادَةِ رَبِّکَ قَالُوا مُتَصَنِّعٌ مُرَاءٍ وَ إِنْ لَزِمْتَ الصَّمْتَ قَالُوا أَلْکَنُ- وَ إِنْ نَطَقْتَ قَالُوا مِهْذَارٌ وَ إِنْ أَنْفَقْتَ قَالُوا مُسْرِفٌ وَ إِنِ اقْتَصَدْتَ قَالُوا بَخِیلٌ وَ إِنِ احْتَجْتَ إِلَى مَا فِی أَیْدِیهِمْ صَارَمُوکَ وَ ذَمُّوکَ وَ إِنْ لَمْ تَعْتَدَّ بِهِمْ کَفَّرُوکَ فَهَذِهِ صِفَةُ أَهْلِ زَمَانِک‏»بحارالانوار، ج 74، ص 234.

امام حسین علیه السلام فرمودند:

«لا یَکْمُلُ الْعَقْلُ إِلا بِاتّبَاعِ الْحَقّ».

 عقل ، جز با " تبعیت و پیروى از حق ، کامل نمی‏شود  ...»
(أعلام الدین، ص۲۹۸ )
،
معلمان توحید حق تعالی و اهل سرّ خدا چه کسانی هستند؟

از امام حسین (ع) پرسیده شد: «قبل از این‏که خداوند عزّوجل آدم (ع) را خلق کند، شما چه چیزى بودید؟
فرمود: ما اشباحی از نور بودیم   که بر گرد عرش خدای رحمن می چرخیدیم ، و به ملائکه درس تسبیح و توحید و ستایش خدا را می آموختیم ....».

«اَىّ شَىْ‏ءٍ کُنْتُمْ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللّهُ عَزّوَجَلّ آدَمَ (ع)؟ قَالَ کُنّا اَشْبَاحَ نُورٍ نَدُورُ حَوْلَ عَرْشِ الرّحْمنِ ، فَنُعَلّمُ لِلْمَلاَئِکَةِ التّسْبِیحَ وَ التّهْلِیلَ وَ التّحْمِیدَ».
(بحار الانوار، ج ۵۷ ص ۳۱۱ ح۱)
،،
و فرمودند:
 «ما (اهل بیت) کسانى هستیم که علم کتاب، و بیان آنچه در آن است ،، نزد ماست،، 
و آنچه در نزد ماست ، نزد هیچ‏یک از آفریدگان خدا نیست ،، زیرا ماییم محرم راز واهل سرّ خدا»...

«نَحْنُ الّذِینَ عِنْدَنَا عِلْمُ الْکِتَابِ وَ بَیَانُ مَا فِیهِ وَ لَیْسَ عِنْدَ اَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ مَا عِنْدَنَا لاَِنّا اَهْلُ سِرّ اللّهِ».
(بحار الانوار، ج ۴۴ ص ۱۸۴ ح۱۱)

مام صادق علیه السلام فرمودند: صدقه دادن در شب جمعه و روز آن و نیز «صلوات» (درود فرستادن بر محمد صلی الله علیه و آله و آل او) در شب جمعه و روز آن، برابر هزار حسنه است و هزار سیئه به وسیله آن نابود می‌شود و هزار درجه بر مقام آدمی افزوده می‌شود
جمال الاسبوع،
وسائل الشیعه،  

۱۰۰ ﺧﺼﻠﺖ ﺍﺯ ﺧﺼﻮﺻیات رفتاری منحصر بفرد حضرت محمد مصطفی خاتم الانبیا و مرسلین صلوات الله علیه و الا آله اجمعین


 یکصد  ﺧﺼﻠﺖ ﺍﺯ ﺧﺼﻮﺻیات رفتاری منحصر بفرد حضرت محمد مصطفی خاتم الانبیا و مرسلین صلوات الله علیه و الا آله اجمعین 



100 ﺧﺼﻠﺖ ﺍﺯ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺕ ﺭﻓﺘﺎﺭﯼ پیاﻣﺒﺮ (ﺹ)


۱ -ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﻲ ﻭ ﻭﻗﺎﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﻲ ﺭﻓﺖ.
۲ - ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﻗﺪﻡ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﻴﻦ نمی ﮐﺸﻴﺪ .
۳ -ﻧﮕﺎﻫﺶ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺑﻪ ﺯﻳﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺑﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﺩﻭﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ.
۴ - ﻫﺮﮐﻪ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺩﻳﺪ ﻣﺒﺎﺩﺭﺕ ﺑﻪ ﺳﻼﻡ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮐﺴﻲ ﺩﺭ ﺳﻼﻡ ﺑﺮ اﻭ ﺳﺒﻘﺖ ﻧﮕﺮﻓﺖ.
۵ -ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺎ ﮐﺴﻲ ﺩﺳﺖ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﻤﻲ ﮐﺸﻴﺪ .
۶ -ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﻌﺎﺷﺮﺕ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻫﺮﮐﺲ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻋﺰﻳﺰﺗﺮﻳﻦ ﻓﺮﺩ ﻧﺰﺩ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺳﺖ.
۷ - ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﮐﺴﻲ ﻣﻲ ﻧﮕﺮﻳﺴﺖ ﺑﻪ ﺭﻭﺵ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺩﻭﻟﺖ ﺑﺎ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﺸﻢ ﻧﻈﺮ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ.
۸ - ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺭﻭﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﺸﻢ ﻧﻤﻲ ﺩﻭﺧﺖ ﻭ ﺧﻴﺮﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ.
۹ -ﭼﻮﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻧﻪ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﻭ ﺍﺑﺮﻭ .
۱۰-ﺳﮑﻮﺗﻲ ﻃﻮﻻﻧﻲ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺗﺎ ﻧﻴﺎﺯ نمی ﺷﺪ ﻟﺐ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﻧﻤﻲ ﮔﺸﻮﺩ .



۱۱- ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﮐﺴﻲ، ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﻲ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺍﻭ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺍ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ.
۱۲- ﭼﻮﻥ ﺑﺎ ﮐﺴﻲ ﺳﺨﻦ ﻣﻲ ﮔﻔﺖ ﮐﺎﻣﻼ ﺑﺮﻣﻲ ﮔﺸﺖ ﻭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻲ نﺸﺴﺖ.
۱۳-ﺑﺎ ﻫﺮﮐﻪ ﻣﻲ ﻧﺸﺴﺖ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻦ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺮﻧﻤﻲ ﺧﺎﺳﺖ .
۱۴- ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺴﻲ ﻧﻤﻲ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺑﺮﻧﻤﻲ ﺧﺎﺳﺖ ﻣﮕﺮ ﺑﺎ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ .
۱۵- ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﻣﺠﻠﺴﻲ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺩﺭﺏ ﻣﻲ ﻧﺸﺴﺖ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺻﺪﺭ ﺁﻥ .
۱۶- ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﺟﺎﻱ ﺧﺎﺻﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻬﻲ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ .
۱۷- ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﮑﻴﻪ ﻧﻤﻲ ﺯﺩ .
۱۸- ﺍﮐﺜﺮ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﺒﻠﻪ ﺑﻮﺩ .

۱۹- ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﺍﻭ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺥ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﻭﻱ ﺑﻮﺩ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﻣﻲ ﮔﺮﻓﺖ .

۲۰- ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﻲ ﺧﻄﺎﻳﻲ ﺻﺎﺩﺭ ﻣﻲ ﮔﺸﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻘﻞ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ .

۲۱- ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻟﻐﺰﺵ ﻭ ﺧﻄﺎﻱ ﺩﺭ ﺳﺨﻦ ﻣﻮﺍﺧﺬﻩ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ.

۲۲- ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺎ ﮐﺴﻲ ﺟﺪﻝ ﻭ ﻣﻨﺎﺯﻋﻪ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ .
۲۳- ﻫﺮﮔﺰ ﺳﺨﻦ ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺣﺮﻑ ﻟﻐﻮ ﻭ ﺑﺎﻃﻞ ﺑﮕﻮﻳﺪ.
۲۴- ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺳﻮﺍﻟﻲ ﺭﺍ ﭼﻨﺪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮ ﺷﻨﻮﻧﺪﻩ ﻣﺸﺘﺒﻪ ﻧﺸﻮﺩ .
۲۵- ﭼﻮﻥ ﺳﺨﻦ ﻧﺎﺻﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﮐﺴﻲ ﻣﻲ ﺷﻨﻴﺪ . ﻧﻤﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩـ « ﭼﺮﺍ ﻓﻼﻧﻲ ﭼﻨﻴﻦ ﮔﻔﺖ » ﺑﻠﮑﻪ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ  « ﺑﻌﻀﻲ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ؟ »
۲۶-ﺑﺎ ﻓﻘﺮﺍ ﺯﻳﺎﺩ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﻢ ﻏﺬﺍ ﻣﻲ ﺷﺪ .
۲۷- ﺩﻋﻮﺕ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﻏﻼﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻲ ﭘﺬﻳﺮﻓﺖ .
۲۸- ﻫﺪﻳﻪ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻳﮏ ﺟﺮﻋﻪ ﺷﻴﺮ ﺑﻮﺩ.
۲۹- ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺻﻠﻪ ﺭﺣﻢ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﺩ .
۳۰-ﺑﻪ ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺍﺣﺴﺎﻥ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﺑﻲ ﺁﻧﮑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﺩﻫﺪ .
۳۱- ﮐﺎﺭ ﻧﻴﮏ ﺭﺍ ﺗﺤﺴﻴﻦ ﻭ ﺗﺸﻮﻳﻖ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﮐﺎﺭ ﺑﺪ ﺭﺍ ﺗﻘﺒﻴﺢ ﻣﻲ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻬﻲ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
۳۲- ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺻﻼﺡ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﻣﮑﺮﺭ ﻣﻲﮔﻔﺖ ﻫﺮﺁﻧﭽﻪ ﺣﺎﺿﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﻲ ﺷﻨﻮﻧﺪ ﺑﻪ ﻏﺎﻳﺒﺎﻥ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ.
۳۳- ﻫﺮﮐﻪ ﻋﺬﺭ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﺩ ﻋﺬﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
۳۴- ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﺣﻘﻴﺮ ﻧﻤﻲ ﺷﻤﺮﺩ .
۳۵- ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﺩﺷﻨﺎﻡ ﻧﺪﺍﺩ ﻭ ﻳﺎ ﺑﻪ ﻟﻘﺐ ﻫﺎﻱ ﺑﺪ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪ .
۳۶- ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺴﻲ ﺍﺯ ﺍﻃﺮﺍﻓﻴﺎﻥ ﻭ ﺑﺴﺘﮕﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﻧﮑﺮﺩ .
۳۷- ﻫﺮﮔﺰ ﻋﻴﺐ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ .
۳۸-ﺍﺯ ﺷﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺣﺬﺭ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻨﺎﺭﻩ ﻧﻤﻲ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺷﺨﻮ ﺑﻮﺩ.
۳۹- ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺬﻣﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺪﺡ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﮔﻔﺖ.
۴۰-ﺑﺮ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺻﺒﺮ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﺑﺪﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻴﮑﻲ ﺟﺰﺍ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ.



۴۱-ﺍﺯ ﺑﻴﻤﺎﺭﺍﻥ ﻋﻴﺎﺩﺕ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺗﺮﻳﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﻮﺩ .
۴۲-ﺳﺮﺍﻍ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻲ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺟﻮﻳﺎﻱ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﺪ.
۴۳- ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻧﺎﻡ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺻﺪﺍ ﻣﻲ ﺯﺩ .
۴۴-ﺑﺎ ﺍﺻﺤﺎﺑﺶ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺗﺎﮐﻴﺪ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ .
۴۵- ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ﻳﺎﺭﺍﻧﺶ ﺩﺍﻳﺮﻩ ﻭﺍﺭ ﻣﻲ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻏﺮﻳﺒﻪ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻲ ﺷﺪ ﻧﻤﻲﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﮐﺪﺍﻣﻴﮏ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ .
۴۶- ﻣﻴﺎﻥ ﻳﺎﺭﺍﻧﺶ ﺍﻧﺲ ﻭ ﺍﻟﻔﺖ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
۴۷- ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻋﻬﺪ ﻭ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩ.
۴۸- ﻫﺮﮔﺎﻩ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﻪ ﻓﻘﻴﺮ ﻣﻲ ﺑﺨﺸﻴﺪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺴﻲ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ .
۴۹- ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮐﺴﻲ ﭘﻴﺶ ﺍﻭ ﻣﻲ ﺁﻣﺪ ﻧﻤﺎﺯﺵ ﺭﺍ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ .

۵۰- ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﻲ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻧﻤﺎﺯﺵ ﺭﺍ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.



۵۱-ﻋﺰﻳﺰﺗﺮﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﮐﺴﻲ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﻴﺮﺵ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻣﻲ ﺭﺳﻴﺪ.
۵۲- ﺍﺣﺪﻱ ﺍﺯ ﻣﺤﻀﺮ ﺍﻭ ﻧﺎ ﺍﻣﻴﺪ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ « ﺑﺮﺳﺎﻧﻴﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺣﺎﺟﺖ ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺣﺎﺟﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ . »
۵۳- ﻫﺮﮔﺎﻩ ﮐﺴﻲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺣﺎﺟﺘﻲ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﻣﻘﺪﻭﺭ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﺍ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﮔﺮﻧﻪ ﺑﺎ ﺳﺨﻨﻲ ﺧﻮﺵ ﻭ ﺑﺎ ﻭﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﻧﻴﮑﻮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺍﺿﻲ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
۵۴- ﻫﺮﮔﺰ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺩ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺴﻲ ﻧﺪﺍﺩ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻌﺼﻴﺖ ﺑﺎﺷﺪ .
۵۵-ﭘﻴﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺍﮐﺮﺍﻡ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩ .
۵۶-ﻏﺮﻳﺒﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻴﻠﻲ ﻣﺮﺍﻋﺎﺕ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
۵۷-ﺑﺎ ﻧﻴﮑﻲ ﺑﻪ ﺷﺮﻭﺭﺍﻥ، ﺩﻝ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﻣﺠﺬﻭﺏ ﺧﻮﺩ‌ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ .
۵۸- ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﺘﺒﺴﻢ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﻑ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺩﻝ ﺩﺍﺷﺖ .
۵۹- ﭼﻮﻥ ﺷﺎﺩ ﻣﻲ ﺷﺪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻫﻢ ﻣﻲ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺧﻴﻠﻲ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻓﺮﺡ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ.
۶۰- ﺍﮐﺜﺮ ﺧﻨﺪﻳﺪﻥ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺗﺒﺴﻢ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺻﺪﺍﻳﺶ ﺑﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ .



۶۱- ﻣﺰﺍﺡ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻣﺰﺍﺡ ﻭ ﺧﻨﺪﺍﻧﺪﻥ، ﺣﺮﻑ ﻟﻐﻮ ﻭ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻤﻲ ﺯﺩ .
۶۲-ﻧﺎﻡ ﺑﺪ ﺭﺍ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺁﻥ ﻧﺎﻡ ﻧﻴﮏ ﻣﻲ ﮔﺬﺍﺷﺖ.
۶۳-ﺑﺮﺩﺑﺎﺭﻱ ﺍﺵ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺮ ﺧﺸﻢ ﺍﻭ ﺳﺒﻘﺖ ﻣﻲ ﮔﺮﻓﺖ.
۶۴-ﺍﺯ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﻮﺕ ﺩﻧﻴﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ ﻭ ﻳﺎ ﺑﻪ ﺧﺸﻢ ﻧﻤﻲ ﺁﻣﺪ.
۶۵-ﺍﺯ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺪﺍ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺸﻢ ﻣﻲ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﮐﺴﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﺷﻨﺎﺧﺖ
۶۶- ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﻧﮕﺮﻓﺖ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺣﺮﻳﻢ ﺣﻖ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﻮﺩ .
۶۷-ﻫﻴﭻ ﺧﺼﻠﺘﻲ ﻧﺰﺩ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻨﻔﻮﺭﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﻳﻲ ﻧﺒﻮﺩ.
۶۸- ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﻭ ﻧﺎ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺟﺰ ﻳﺎﺩ ﺣﻖ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ .
۶۹- ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭﻫﻢ ﻭ ﺩﻳﻨﺎﺭﻱ ﻧﺰﺩ ﺧﻮﺩ ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﻧﮑﺮﺩ .

۷۰- ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺍﮎ ﻭ ﭘﻮﺷﺎﮎ ﭼﻴﺰﻱ ﺯﻳﺎﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭﺍﻧﺶ ﻧﺪﺍﺷﺖ .

۷۱-ﺭﻭﻱ ﺧﺎﮎ ﻣﻲ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺭﻭﻱ ﺧﺎﮎ ﻏﺬﺍ ﻣﻲ ﺧﻮﺭﺩ.
۷۲- ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪ .
۷۳-ﮐﻔﺶ ﻭ ﻟﺒﺎﺱ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﺵ ﻭﺻﻠﻪ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ .
۷۴-ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﺷﻴﺮ ﻣﻲ ﺩﻭﺷﻴﺪ ﻭ ﭘﺎﻱ ﺷﺘﺮ ﺵ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﻲ ﺑﺴﺖ.
۷۵- ﻫﺮ ﻣﺮﮐﺒﻲ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻣﻬﻴﺎ ﺑﻮﺩ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﻲ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻓﺮﻗﻲ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ.
۷۶-ﻫﺮﺟﺎ ﻣﻲ ﺭﻓﺖ ﻋﺒﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺯﻳﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ .
۷۷- ﺍﮐﺜﺮ ﺟﺎﻣﻪ ﻫﺎﻱ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻔﻴﺪ ﺑﻮﺩ .
۷۸- ﭼﻮﻥ ﺟﺎﻣﻪ ﻧﻮ ﻣﻲ ﭘﻮﺷﻴﺪ ﺟﺎﻣﻪ ﻗﺒﻠﻲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﻘﻴﺮﻱ ﻣﻲ ﺑﺨﺸﻴﺪ.
۷۹- ﺟﺎﻣﻪ ﻓﺎﺧﺮﻱ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻮﺩ.
۸۰- ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮐﻔﺶ ﻭ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺍﺯ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ .
۸۱-ﮊﻭﻟﻴﺪﻩ ﻣﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﮐﺮﺍﻫﺖ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﺴﺖ .
۸۲-ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺧﻮﺷﺒﻮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺮﻳﺪﻥ ﻋﻄﺮ ﺑﻮﺩ .
۸۳-ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﻭﺿﻮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻭﺿﻮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻣﺴﻮﺍﮎ ﻣﻲ ﺯﺩ .
۸۴-ﻧﻮﺭ ﭼﺸﻢ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺁﺳﺎﻳﺶ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻲ ﻳﺎﻓﺖ .
۸۵- ﺍﻳﺎﻡ ﺳﻴﺰﺩﻫﻢ ﻭ ﭼﻬﺎﺭﺩﻫﻢ ﻭ ﭘﺎﻧﺰﺩﻫﻢ ﻫﺮﻣﺎﻩ ﺭﺍ ﺭﻭﺯﻩ ﻣﻲ ﺩﺍﺷﺖ .
۸۶- ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻌﻤﺘﻲ ﺭﺍ ﻣﺬﻣﺖ ﻧﮑﺮﺩ  
۸۷-ﺍﻧﺪﮎ ﻧﻌﻤﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻲ ﺷﻤﺮﺩ .
۸۸- ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﻏﺬﺍﻳﻲ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻧﮑﺮﺩ ﻳﺎ ﺍﺯ ﻏﺬﺍﻳﻲ ﺑﺪ ﻧﮕﻔﺖ.
۸۹-ﻣﻮﻗﻊ ﻏﺬﺍ ﻫﺮﭼﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻲ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻣﻴﻞ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ .
۹۰- ﺩﺭ ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﺍﺯ ﺟﻠﻮﻱ ﺧﻮﺩ ﻏﺬﺍ ﺗﻨﺎﻭﻝ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ .
۹۱-ﺑﺮ ﺳﺮ ﻏﺬﺍ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻲ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺩﻳﺮﺗﺮ ﺩﺳﺖ ﻣﻲ ﮐﺸﻴﺪ .
۹۲-ﺗﺎ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ ﻏﺬﺍ ﻣﻴﻞ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺳﻴﺮ ﺷﺪﻥ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﻣﻲ ﺷﺪ.
۹۳- ﻣﻌﺪﻩ ﺍﺵ ﻫﻴﭻ ﮔﺎﻩ ﺩﻭ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺟﻤﻊ ﻧﮑﺮﺩ.
۹۴- ﺩﺭ ﻏﺬﺍ ﻫﺮﮔﺰ ﺁﺭﻭﻍ ﻧﺰﺩ .
۹۵-ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﻏﺬﺍ ﻧﻤﻲ ﺧﻮﺭﺩ .
۹۶-ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﺩﺳﺘﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺷﺴﺖ ﻭ ﺭﻭﻱ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ ﮐﺸﻴﺪ .
۹۷- ﻭﻗﺖ ﺁﺷﺎﻣﻴﺪﻥ ﺳﻪ ﺟﺮﻋﻪ ﺁﺏ ﻣﻲ ﻧﻮﺷﻴﺪ؛ ﺍﻭﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺁﺧﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ .
۹۸-ﺍﺯ ﺩﻭﺷﻴﺰﮔﺎﻥ ﭘﺮﺩﻩ ﻧﺸﻴﻦ ﺑﺎ ﺣﻴﺎﺗﺮ ﺑﻮﺩ.
۹۹- ﭼﻮﻥ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﺩ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺖ.
۱۰۰- ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺩﺍﺧﻞ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻪ ﺑﺨﺶ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ: ﺑﺨﺸﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺪﺍ، ﺑﺨﺸﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭ ﺑﺨﺸﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻭﻗﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ  ﻧﻴﺰ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﻗﺴﻤﺖ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.