خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است
خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است

قسمت دوم معجزه و فضیلت بسم الله الرحمن الرحیم


قسمت دوم  معجزه و فضیلت بسم الله الرحمن الرحیم


 
از مولای متقیان حضرت علی (علیه‌السلام) روایت شده است: وقتی که بسم الله الرحمن الرحیم بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نازل شد، آن حضرت فرمود: اولین بار که این آیه بر حضرت آدم نازل شد فرمود: تا زمانی که فرزندان من این آیه را قرائت کنند از عذاب (الهی) در امان خواهند بود.[۱]
نور دل‌ها

بسم الله نور دل دوستان است، آیینه جان عارفان است، چراغ سینه موحدان است، آسایش رنجوران و مرهم خستگان است، شفای درد و طبیب بیمار دلان است.[۲]
سوگند مقدس

جابر بن عبد الله انصاری می‌گوید: هنگامی که بسم الله الرحمن الرحیم نازل شد، ابر به سوی مشرق گریخت و باد آرام گرفت و دریا طوفانی شد و حیوانات گوش فرا دادند و شیطان‌ها از آسمان رانده شدند و خدای متعال به عزت و جلالش سوگند یاد کرد که بسم الله بر هر چه خوانده شد خداوند آن را با برکت گرداند.[۳]
درس اول

امام باقر (علیه‌السلام) فرمود: چون حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) متولد شد به سرعت رشد کرد تا آن جا که در هفت ماهگی، مادرش دست او را گرفت و نزد معلم برد. در ابتدای تعلیم، معلم گفت: بسم الله الرحمن الرحیم و عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) آن را تکرار کرد... .[۴]

نامی شگفت

در کتاب تفسیر فاتحه الکتاب در بحث مربوط به بسم الله الرحمن الرحیم از مفاتیح الغیب نقل شده است که: یکی از خواص اسم الله جل جلاله این است که چون الف آن را حذف کنند لله باقی بماند و این هم مختص خدای سبحان است لله الامر من قبل و من بعد[۵] اگر لام اول لله را بیفکنند، له می‌ماند، آن نیز مخصوص حق تعالی است، زیرا غیر خدا مالکیت حقیقی ندارند له الملک و له الحمد[۶] و اگر لام له را حذف کنند، آن نیز بر ذات او دلالت دارد، مانند هو در قل هو الله احد[۷].[۸]


شهر رحمت

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: در بهشت شهری است به نام مدینه الرحمه که بی نهایت زیباست، هر که به آن رسید از زحمت رست و به رحمت پیوست. در آن شهر خانه‌ای است به نام بیت الجلال که درهای بسیار دارد و کلید درهای آن

بسم الله الرحمن الرحیم است. چون بنده مؤمن بسم الله را با اخلاص بر زبان راند درها باز شود و از سوی خداوند ندا شود که مُلک این خانه و ولایت این شهر را به تو سپردیم.[۹]

 

سه هزار نام در سه نام

بعضی گفته‌اند: خدای متعال سه هزار نام دارد، هزار نام مخصوص فرشتگان مقرب است که آنان می‌دانند؛ هزار نام مخصوص پیامبران و نهصد و نود و نه نام مربوط به امت‌هاست. خدای سبحان از آن سه هزار نام یک نام را برای خود برگزیده و هیچ ملک مقرب و نبی مرسلی از آن خبر ندارد و این اسم را مخزون سر مکنون گویند.
از آن نهصد و نود و نه اسم که سهم امت‌هاست سیصد اسم در تورات ذکر شده است و سیصد اسم در زبور و سیصد نام در انجیل و نود و نه اسم در قرآن و چون امت محمد (صلی الله علیه و آله) بهترین امت‌هاست خداوند مجموع معانی آن سه هزار نام را در سه اسم خود که در بسم الله الرحمن الرحیم (= الله، رحمن، رحیم) وجود دارد به ودیعت نهاده و هر یک را به معنای هزار اسم خود قرار داده و به امت اسلام ارزانی داشته تا هر بنده‌ای که این اسم و معنای آن‌ها را بداند چنان باشد که تمامی نام‌های خداوند را خوانده و دانسته است.
دهندش ز هر خرمنی خوشه‌ای

بیابد ز هر گوشه‌ای توشه‌ای[۱۰]

بزرگ‌ ترین آیه

شخصی به امام کاظم (علیه‌السلام) عرض کرد: کدام آیه در کتاب خداوند بزرگ تر است؟ حضرت فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم[۱۱]

وصیت عارف

عارفی وصیت کرد بسم الله الرحمن الرحیم را بر کفن او بنویسند پرسیدند: این کار چه سودی دارد؟ گفت: چون قیامت بر پا شود و همه مردم از قبر برخیزند، گویم: پروردگارا! برای ما کتابی فرستادی و در عنوان و آغاز آن بسم الله الرحمن الرحیم ثبت کردی، امروز با عنوان کتاب خود با ما رفتار کن.[۱۲]

آثار رحمت الهی

خداوند صفات متعددی دارد ولی در تمام مواقع در کنار عبارت بسم الله؛
الرحمن الرحیم را می‌آورد و خود را با این صفات یاد می‌کند. و حال آن که ممکن بود بگوید بسم الله العلیم الحکیم، بسم الله الجبار المنتقم و همچنین سایر صفات.
نکته مطلب، در جلب قلوب مردم از راه رحمت است. برای جمع آوری مردم هیچ نیرویی بهتر از رحمت ـ که موجد امید است ـ نیست. مردم وقتی امید پیدا کردند حرکت می‌کنند و امید از راه رحمت و بشارت میسر است. پیغمبری که می‌خواهد تمام طبقات مردم را جمع و آنان را امیدوار کند. باید قدرتی در اختیار داشته باشد که به وسیله آن در مردم روح امید ایجاد کند. بشارت و رحمت بهترین ابزار برای ایجاد امید است. از این رو می‌گوید: سبقت رحمته غضبه[۱۳فضل و رحمتش بر غضبش سبقت دارد.

آوردن رحمن و رحیم در بسم الله باعث امیدواری و تجمع مردم بر گرد پیغمبر است، از این رو تمام مظاهر مختلف اسلام رحمت معرفی شده است، قرآن را هدی و رحمه للمؤمنین[۱۴رسول را و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین[۱۵واشداء علی الکفار رحماء بینهم[۱۶]برمی‌شمرد.[۱۷]

جاذبه آیه رحمت

یکی از مردم ژاپن که به اسلام گروید در بخشی از نامه‌اش می‌نویسد: بسیاری از مردم ما در ژاپن در واقعه هیروشیما و نابودی و مجروح و مقتول شدن هزاران انسان، حتی ادیان خود را از دست دادند زیرا این حمله وحشیانه از سوی کشوری به ما صورت گرفت که از خدا و از مسیح و مذهب دم می‌زد ـ یعنی آمریکا ـ جمعی از در گذشتگان آن فاجعه از نزدیکان خود من بودند لذا من از جنگ و خشونت نفرت دارم و به رحم و عدالت و احسان و ایمان به خدای رحیم و عادل کشش دارم... برای من بیان شد که نخستین آیه‌ای که بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) نازل شد، بسم الله الرحمن الرحیم است که در آن دو بار از رحمت خداوند سخن به میان آمده است و یکصد و چهارده بار در قرآن تکرار گردیده و هر مسلمانی علاوه بر ضرورت قرائت آن در نمازهایش قبل از شروع هر کار باید بسم الله الرحمن الرحیم بگوید... و من برای همین امور حیاتی مسلمان شده‌ام.[۱۸]

زیان غفلت

عبد الله بن یحیی می‌گوید: به محضر علی (علیه‌السلام) مشرف شدم و هنگامی که خواستم بر روی تخت بنشینم پایه آن شکست و بر زمین افتادم و سرم آسیب دید.
حضرت علی (علیه‌السلام) فرمود: شکر خداوندی را که کفاره گناهان شیعیان ما را در دنیا قرار داد تا همین جا پاک شوند. عبد الله می‌‌گوید: عرض کردم: چه گناهی کرده‌ام که شکسته شدن سرم کفاره آن باشد؟ حضرت فرمود: وقتی که نشستی بسم الله نگفتی.[۱۹]

جامع ترین نام

در کتاب آیه شریفه بسمله در فرهنگ اسلامی آمده است: محققان و مفسران علوم قرآنی برای اثبات این نکته که کلمه جلاله الله همانا جامع ترین نام برای ذات احدیت است، به دلایلی استناد کرده‌اند که به چند نمونه آن اکتفا می‌شود:
۱ـ اسمای دیگر الهی غالبا به عنوان صفت برای کلمه جلاله الله به کار می‌رود بدون آن که کلمه جلاله الله به عنوان صفت برای دیگر اسمای الهی واقع شود به عنوان مثال صحیح است گفته شود: الله العالم ولی نمی‌توان گفت: العالم الله لذا در قرآن می‌خوانیم : ان الله سمیع علیم و نمی‌خوانیم : ان سمیعا علیما الله و....
۲ـ توصیف قدرت مطلقه حاکم بر نظام هستی با عنوان الله مخصوص مسلمانان جهان است و مذاهب دیگر از معبود حقیقی مسلمانان با همین نام یاد می‌کنند نه اسمای دیگر الهی.

۳ـ در مقام ابراز شهادتین و قبول اسلام و بیان توحید و یگانه پرستی باید گفت: اشهد ان لا اله الا الله و نمی‌توان گفت: اشهد ان لا اله الا العلیم یا الا الخالق، الا الرازق و....

۴ـ تبادر ذهنی. آدمی اصولا با شنیدن لفظ جلاله بدون قرینه شدن لفظ دیگری به یاد معبود و معشوق حقیقی می‌افتد. پس یک مسلمان با ذکر لفظ جلاله الله گویی تمامی اسما و صفات حضرت حق (جل و جلاله) را بیان نموده است چون که صد آمد نود هم پیش ماست.[۲۰]

برکات نام او

بسم الله الرحمن الرحیم: به نام او که زبان‌ها گویا شده به نام او، جان‌‌ها شیدا شده به نام او، بیگانه آشنا شده به نام او، زشت‌ها زیبا شده به نام او، کارهاهویدا شده به نام او، راه‌ها پیدا شده به نام او. به نام او که چشم‌ها گریان به نام او، دل‌های عارفان سوزان به نام او، سرهای والهان خروشان به نام او، تن‌های عاشقان پیچان به نام او.[۲۱]

دستور العمل

یکی از عارفان گفته است: هر که مشکلی دارد و از تدبیر و حل آن عاجز است در روز جمعه پس از ادای نماز عصر هیچ ذکری نخواند و با حضور قلب کامل دو نام رحمن و رحیم را ـ که مخصوص خدای سبحان است ـ به صورت ندا تا غروب آفتاب تکرار کند و پس از ان سر به سجده بگذارد و حاجتی که دارد از خداوند بخواهد، البته بر آورده شود.[۲۲]

شفای قیصر

قیصر روم به سر دردی شدید مبتلا شده بود که تمام پزشکان از درمان او عاجز ماندند. نامه‌ای به محضر امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) نوشت و گزارش حال خود را به آن حضرت عرض کرد.

امام علی (علیه‌السلام) کلاهی را نزد وی فرستاد و فرمود: آن را بر سر نهد تا شفا یابد. قیصر چون آن را بر سر گذاشت فورا شفا یافت و بسیار تعجب کرد. دستور دارد آن کلاه را بشکافند و ببینند داخلش چیست.

وقتی که آن را شکافتند کاغذی در آن یافتند که نوشته بود بسم الله الرحمن الرحیم قیصر روم دریافت که شفای او از برکت بسم الله بود و برای همین مسلمان شد.[۲۳]

آغاز نامه‌ها

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: پیش از اسلام، مردم در آغاز نامه‌های خود می‌نوشتند بسمک اللهم ـ پروردگارا! به نام تو ـ و چون آیه شریفه انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم [۲۴نازل شد، از آن پس در ابتدای نامه می‌نوشتند: بسم الله الرحمن الرحیم.[۲۵]

مرحوم علامه مامقانی رحمت الله علیه (متوفای ۱۳۵۱ق) در کتاب سراج الشیعه فی آداب الشریعه (ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰از نوشتن بسم الله به بهترین خط ممکن در صدر نامه‌ها به عنوان یک امر مستحبی یاد کرده است.[۲۶]

سرچشمه مهربانی‌ها

درباره تفسیر الرحمن الرحیم می‌خوانیم که: در آن اشاره‌ای است که نعت‌‌های سرشار و پراکنده ـ در دو جهان ـ تماما از خداوند است و برای اوست رحمت همگانی دنیا و رحمت ویژه عالم آخرت.

در روایت آمده است که: الرحمن همان (کسی) است که به روزی بندگانش شدیدا متمایل است و مواد روزیش را از آنان نبرد اگر چه آنان فرمانش نبرند. و علی (علیه‌السلام) فرمود (خداوند) رحیم است به بندگان مؤمن. و از رحمت اوست که صد رحمت آفرید و از آن، رحمت واحدی در همه آفریدگان قرار داد و با آن رحمت واحد، مردم به یکدیگر مهربان و دلسوزند.[۲۷]

سیره مشترک

ادب دینی شروع کار با نام خدا، تنها ره آورد پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) نیست، بلکه از طلیعه نامه حضرت سلیمان (علی نبینا و آله و علیه السلام) به ملکه سبأ بر می‌آید که سایر پیامبران نیز کارها و مکتوبات خود را با کلمه طیبه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ آغاز می‌کردند: قَالَتْ یَا أَیُّهَا المَلؤا إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتَابٌ کَرِیمٌ * إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ [۲۸و از روایات اهل بیت (علیهم السلام) استفاده می‌شود که همه کتب آسمانی با مضمون این کریمه آغاز شده است[۲۹و این سیره مشترک همه پیامبران الهی بوده است و در نامه کریمانه حضرت سلیمان (علی نبینا و آله و علیه السلام) نیز پس از نام خدا، دعوت به پذیرش توحید مطرح شده است: أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ [۳۰و نباید پنداشت که در این نامه توحیدی، سلیمان پیامبر نام خود را بر نام خدا مقدم داشته است: إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ ؛ زیرا جمله نَّهُ مِن سُلَیْمَانَ ادامه سخن گزارشگر (ملکه سبأ) است، نه طلیعه نامه حضرت سلیمان.[۳۱]،[۳۲]

بسم الله در قرائت قرآن

الف: اول سوره‌ها: چون بسم الله در ابتدای همه سوره‌ها یکی از آیات قرآن است، هنگام تلاوت از اول سوره‌ها، گفتن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ واحب است. به جز سوره توبه (=برائت) که بدون بسم الله نازل شده است و نباید آن را در اول سوره برائت بخوانند.

ب: وسط سوره‌ها: در صورت شروع قرائت از وسط سوره‌ها، می‌توان بدون بسم الله یا با بسم الله شروع کرد. هر چند خواندن بسم الله الرحمن الرحیم فضیلت و ثواب زیادی دارد، ولی در وسط سوره برائت بهتر است بدون بسم الله و تنها با اعوذ بالله خوانده شود تا نشانه‌ای باشد از این که در ابتدای سوره برائت بسم الله وجود ندارد.[۳۳]

کسی که قرآن می‌خواند از هر جای قرآن باشد، (اول، وسط و یا آخر سوره) قبل از گفتن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ مستحب است بگوید: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم : ـ پناه می‌برم به خداوند از شیطان رانده شده ـ[۳۴]


خداوند متعال در سوره نحل به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ [۳۵]هنگامی که قرآن می‌خوانی، از شر شیطان مطرود به خدا پناه بر

علت تقدم اعوذ بالله بر بسم الله

سؤال: چرا اعوذ بالله را بر بسم الله مقدم داشتند؟

پاسخ: اعوذ بالله مثل صابونی است که با آن جامه‌های آلوده و چرکین را پاک می‌سازند؛ چون بنده عازم تلاوت‌ قرآن شود، دهان آلوده به نامشروعات باشد، چون اعوذ بالله گوید دهان و زبان او پاک شود و شایسته آن گردد که کلام احدی را بر زبان گذراند.[۳۶]

هنگام درماندگی

حضرت علی (علیه‌السلام) فرمود: من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: هر گاه به شدت در تنگنا قرار گرفتی و درمانده شدی بگو بسم الله الرحمن الرحیم و لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم که به برکت این کلمات، بلاها و آفت‌ها از تو دور گردد و از آن‌ها مصون و محفوظ بمانی.[۳۷]

آمرزش الهی

در کتاب تفسیر فاتحه الکتاب در بحث مربوط به بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ و آمرزش الهی و مهربانی او آمده است: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: روز قیامت بنده‌ای از اهل ایمان را حاضر کنند، به او خطاب شود ای بنده من! از نعمت من در معصیت استفاده کردی، هر چه نعمتم را بیشتر کردم تو بیش‌تر به گناه آلوده شدی.
بنده از خجالت معصیت سر به زیر می‌افکند. خطاب شود که ای بنده من! سر بردار که همان ساعت که معصیت کردی تو را آمرزیدم.[۳۸]

بنده‌ای دیگر را حاضر کنند که به خاطر زیادی گناهانش سرافکنده است و از خجلت گناه در درگاه الهی می‌گرید. به او خطاب شود: ای بنده من! آن روز که گناه می‌کردی و می‌خندیدی تو را (رسوا و) شرمسار نساختم، امروز که خجالت می‌کشی و گناه نمی‌کنی و زاری می‌کنی چگونه تو را عذاب کنم، گناهانت را بخشیدم و به تو رخصت ورود به بهشت دادم.[۳۹]

درسی از پیامبر (صلی الله علیه و آله)

روایت شده است: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آیه شریفه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قرائت کرد و آن را بیست بار تکرار نمود تا در معناهای آن اندیشه کند، و ابوذر می‌گوید: رسول خدا یک شب این آیه شریفه را تلاوت نمود و تکرار کرد: إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُکَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ [۴۰]،[۴۱] (گر آن‌ها را مجازات کنی، بندگان تواند ـ و قادر به فرار از مجازات تو نیستند ـ؛ و اگر آنان را ببخشی، توانا و حکیمی.

راه درمان یأس

برخی از بزرگان گفته‌اند: افتتاح سوره‌های قرآن با بسم الله و آغاز شدن کتاب خداوند با سوره فاتحه و قرار گرفتن بسم الله در ابتدای این سوره، دلیل قاطع است بر وسعت رحمت خداوند. دقت در همین امر بهترین و مؤثرترین درمان درد ناامیدی است. توجه به این مسأله که منشأ نزول قرآن همانا رحمت واسعه الهی است، مستلزم آن است که رهروان حقیقت در قبول امتثال امر الهی تعجیل کنند و از اکراه و سستی بپرهیزند تا امیدشان قوی‌تر گردد و ایمان و یقین داشته باشند که خداوند با قرار دادن بسم الله در آغاز قرآن و سوره فاتحه و توصیف ذات خود با رحمن و رحیم چگونه می‌شود که بر بندگان خود رحم نفرماید.

آورده‌اند که: سائلی بر در عمارتی با شکوه رسید و چیزی خواست، بر خلاف انتظارش چیز کمی به او دادند. تبری آورد و خواست آن بارگاه را خراب کند. پرسیدند: چرا چنین می‌کنی؟ به صاحب عمارت گفت: یا خانه مطابق عطایت بساز و یا این که فراخور عمارت و درگاهت عطا کن. این بخشش اندک با این در بزرگ نمی‌سازد.[۴۲

‍روایت زیبای اعرابی و پیامبر(ص)

یکی از نام‌های دل‌پرورِ خدا که در قرآن آمده «کریم» است: «یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ» جای دیگری آمده که خدا کریم‌ترین است:‌ «اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ»
در این زمینه حکایت شیرینی امده است.

مردِ بادیه‌نشینی می‌گوید: ای پیامبر! چه کسی عهده‌دارِ محاتسبه مردم در روز قیامت است؟ پیامبر می‌گوید: الله متعال. اعرابی می‌گوید: قسم به صاحبِ کعبه که نجات یافتیم. پیامبر می‌گوید: چگونه ای اعرابی؟ می‌گوید: به این خاطر که کریمان وقتی محاسبه کنند، می‌آمرزند و در می‌گذرند.

حکایتی در میان صوفیه متداول است که اگر چه سند و اصلی روایی اعتنایی ندارد اما از جهتِ معنا، دل‌آیین است:

«در حالی‌که پیامبر خدا مشغول طواف بود می‌شنود که مرد بادیه‌نشینی می‌گوید: یا کریم! یا کریم!
پیامبر به دنبال او تکرار می‌کند: یا کریم
مرد اعرابی رو به ناودان کعبه می‌کند و می‌گوید: یا کریم!
پیامبر در پیِ او می‌آید و می‌گوید: یا کریم!

اعرابی رو به پیامبر می‌کند و می‌گوید: ای چهره‌ی درخشان و ای قامتِ معتدل! مرا به خاطر اینکه بادیه‌نشینم به سُخره می‌گیری؟ به خدا اگر چهره‌ی درخشان و اعتدال قامتت نبود، شکایت تو را نزد حبیبم محمد می‌بُردم.

لبخند بر لب پیامبر می‌آید و می‌گوید: مگر پیامبرت را نمی‌شناسی برادر؟ اعرابی می‌گوید: خیر. پیامبر می‌گوید: پس ایمانت به او چگونه است؟ می‌گوید: به نبوت او ایمان آوردم و رسالتش را تصدیق کردم بدون آنکه با او ملاقاتی کنم.
پیامبر می‌گوید: ای مرد! بدان که من پیامبر تو هستم در این دنیا و شفیع و دعاگوی تو خواهم بود در آخرت.

مردِ اعرابی می‌آید تا دست پیامبر را ببوسد. پیامبر می‌گوید: صبر کن برادر! با من رفتاری نکن که با پادشاهان می‌کنند. خدا مرا فرستاده تا بشارت‌گو و بیم‌دهنده باشم نه متکبر و جبّار.

جبرئیل نازل می‌شود و به پیامبر می‌گوید: ای محمد! خدای سلام به تو سلام و تکریم و تحیت ویژه عنایت دارد و می‌گوید به مردِ اعرابی بگو حِلم و کَرَم ما او را نفریبد چرا که فردای قیامت از او را به خاطر هر عملِ کوچک و بزرگی،بازخواست و محاسبه خواهیم کرد.

مرد اعرابی می‌گوید: یا رسول الله! خدا مرا بازخواست می‌کند؟

پیامبر می‌گوید: بله، تو را محسابه می‌کند.


اعرابی می‌گوید: سوگند به عزت و جلال او، اگر مرا بازخواست کند من نیز او را بازخواست می‌کنم.

پیامبر شگفت‌زده می‌پرسد: در چه چیز او را محاسبه می‌کنی برادر؟
اعرابی می‌گوید: اگر پروردگارم مرا به خاطر گناهم مؤاخذه کند، او را در خصوص مغفرت و آمرزشش بازخواست می‌کنم! اگر مرا به خاطر معصیت بازخواست کند، او را به خاطرِ عفو و بخشش بازخواست می‌کنم. اگر بُخل و تنگ‌چشمی مرا مؤاخذه کند، او را به لطف و کرمش مؤاخذه می‌کنم!

پیامبر به گریه می‌افتد و محاسنش تر می‌شود

جبرئیل فرود می‌آید و می‌گوید: ای محمد، خدای سلام به تو سلام می‌دهد و می‌‌گوید گریه را کوتاه کن که حاملان عرش را از تسبیح بازداشته‌ای؛ و به برادر اعرابی‌ات بگو: نه او ما را محاسبه کند و نه ما او را مؤاخذه می‌کنیم. بگو که خدا رفیق اعلای توست

شبیه این حکایت در باب ابوالحسن خرقانی آمده است:

«نقلست که شبی نماز همی‌کرد آوازی شنود که هان بوالحسنو! خواهی که آنچه از تو می‌دانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟ شیخ گفت: ای بار خدایا! خواهی تا آنچه از رحمت تو می‌دانم و از کرم تو می‌بینم با خلق بگویم تا دیگر هیچ کس سجودت نکند؟ آواز آمد: نه از تو نه از من.»(تذکرة‌الاولیا)

گوینده‌ی خوش‌ذوقی که نامش دانسته نیست حکایت فوق را به بایزید بسطامی نسبت می‌دهد:

در کنار دجله، سلطان بایزید
بود تنها فارغ از خِیل مرید
ناگه آوازی ز عرش کبریا
خورد برگوشش که ای شیخ ریا!
آنچه داری در میان کهنه‌دَلق
میل آن داری که بنمایم به خلق؟
تا خلایق قصد آزارت کنند
سنگ باران بر سر دارت کنند
گفت یارب میل آن داری تو هم
شمه‌ای از رحمتت سازم رقم؟
تا خلایق از عبادت کم کنند
از نماز و روزه و حج رم کنند؟
کردگارش باز آمد در سخن:
نی ز ما و نی ز تو!رو دم مزن!

  


روایت زیبای اعرابی و پیامبر(ص)


یکی از نام‌های دل‌پرورِ خدا که در قرآن آمده «کریم» است: «یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ» جای دیگری آمده که خدا کریم‌ترین است:‌ «اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ»
در این زمینه حکایت شیرینی امده است.


مردِ بادیه‌نشینی می‌گوید: ای پیامبر! چه کسی عهده‌دارِ محاتسبه مردم در روز قیامت است؟ پیامبر می‌گوید: الله متعال. اعرابی می‌گوید: قسم به صاحبِ کعبه که نجات یافتیم. پیامبر می‌گوید: چگونه ای اعرابی؟ می‌گوید: به این خاطر که کریمان وقتی محاسبه کنند، می‌آمرزند و در می‌گذرند.

حکایتی در میان صوفیه متداول است که اگر چه سند و اصلی روایی اعتنایی ندارد اما از جهتِ معنا، دل‌آیین است:

«در حالی‌که پیامبر خدا مشغول طواف بود می‌شنود که مرد بادیه‌نشینی می‌گوید: یا کریم! یا کریم!
پیامبر به دنبال او تکرار می‌کند: یا کریم
مرد اعرابی رو به ناودان کعبه می‌کند و می‌گوید: یا کریم!
پیامبر در پیِ او می‌آید و می‌گوید: یا کریم!


اعرابی رو به پیامبر می‌کند و می‌گوید: ای چهره‌ی درخشان و ای قامتِ معتدل! مرا به خاطر اینکه بادیه‌نشینم به سُخره می‌گیری؟ به خدا اگر چهره‌ی درخشان و اعتدال قامتت نبود، شکایت تو را نزد حبیبم محمد می‌بُردم.

لبخند بر لب پیامبر می‌آید و می‌گوید: مگر پیامبرت را نمی‌شناسی برادر؟ اعرابی می‌گوید: خیر. پیامبر می‌گوید: پس ایمانت به او چگونه است؟ می‌گوید: به نبوت او ایمان آوردم و رسالتش را تصدیق کردم بدون آنکه با او ملاقاتی کنم.
پیامبر می‌گوید: ای مرد! بدان که من پیامبر تو هستم در این دنیا و شفیع و دعاگوی تو خواهم بود در آخرت.

مردِ اعرابی می‌آید تا دست پیامبر را ببوسد. پیامبر می‌گوید: صبر کن برادر! با من رفتاری نکن که با پادشاهان می‌کنند. خدا مرا فرستاده تا بشارت‌گو و بیم‌دهنده باشم نه متکبر و جبّار.

جبرئیل نازل می‌شود و به پیامبر می‌گوید: ای محمد! خدای سلام به تو سلام و تکریم و تحیت ویژه عنایت دارد و می‌گوید به مردِ اعرابی بگو حِلم و کَرَم ما او را نفریبد چرا که فردای قیامت از او را به خاطر هر عملِ کوچک و بزرگی،بازخواست و محاسبه خواهیم کرد.


مرد اعرابی می‌گوید: یا رسول الله! خدا مرا بازخواست می‌کند؟


پیامبر می‌گوید: بله، تو را محسابه می‌کند.


اعرابی می‌گوید: سوگند به عزت و جلال او، اگر مرا بازخواست کند من نیز او را بازخواست می‌کنم.


پیامبر شگفت‌زده می‌پرسد: در چه چیز او را محاسبه می‌کنی برادر؟
اعرابی می‌گوید: اگر پروردگارم مرا به خاطر گناهم مؤاخذه کند، او را در خصوص مغفرت و آمرزشش بازخواست می‌کنم! اگر مرا به خاطر معصیت بازخواست کند، او را به خاطرِ عفو و بخشش بازخواست می‌کنم. اگر بُخل و تنگ‌چشمی مرا مؤاخذه کند، او را به لطف و کرمش مؤاخذه می‌کنم!

پیامبر به گریه می‌افتد و محاسنش تر می‌شود


جبرئیل فرود می‌آید و می‌گوید: ای محمد، خدای سلام به تو سلام می‌دهد و می‌‌گوید گریه را کوتاه کن که حاملان عرش را از تسبیح بازداشته‌ای؛ و به برادر اعرابی‌ات بگو: نه او ما را محاسبه کند و نه ما او را مؤاخذه می‌کنیم. بگو که خدا رفیق اعلای توست

شبیه این حکایت در باب ابوالحسن خرقانی آمده است:

«نقلست که شبی نماز همی‌کرد آوازی شنود که هان بوالحسنو! خواهی که آنچه از تو می‌دانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟ شیخ گفت: ای بار خدایا! خواهی تا آنچه از رحمت تو می‌دانم و از کرم تو می‌بینم با خلق بگویم تا دیگر هیچ کس سجودت نکند؟ آواز آمد: نه از تو نه از من.»(تذکرة‌الاولیا)

گوینده‌ی خوش‌ذوقی که نامش دانسته نیست حکایت فوق را به بایزید بسطامی نسبت می‌دهد:

در کنار دجله، سلطان بایزید
بود تنها فارغ از خِیل مرید
ناگه آوازی ز عرش کبریا
خورد برگوشش که ای شیخ ریا!
آنچه داری در میان کهنه‌دَلق
میل آن داری که بنمایم به خلق؟
تا خلایق قصد آزارت کنند
سنگ باران بر سر دارت کنند
گفت یارب میل آن داری تو هم
شمه‌ای از رحمتت سازم رقم؟
تا خلایق از عبادت کم کنند
از نماز و روزه و حج رم کنند؟
کردگارش باز آمد در سخن:
نی ز ما و نی ز تو!رو دم مزن!

 

]

 

قسمت اول معجزه و فضیلت بسم الله الرحمن الرحیم


معجزه و فضیلت بسم الله الرحمن الرحیم

 روایاتی تأکید و فضیلت بسم الله الرحمن الرحیم

پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) فرمودند :«بسم الله الرحمن الرحیم» به اسم اعظم الهی از سیاهی چشم، به سپیدی چشم نزدیک‌تر است.

می‌دانید سیاهی چشم، در قلب سپیدی چشم است. یعنی اگر کسی بتواند به این آیه و مقام این راه پیدا کند، گویا در متن اسم اعظم الهی قرار می‌گیرد و می‌تواند از این اسم اعظم استفاده کند.

اسم اعظم یک آثاری دارد. مهمتر از آثارش، مقامش است. مقام قرب است، مقام ضیافتی که کسی به این آیه دست پیدا کند این خاصیت را برایش دارد.

یکی دیگر از روایاتی که از وجود مقدس نبی اکرم(صلی الله و علیه وآله) نقل شده، در کتاب جامع‌الاخبار این حدیث را نقل کردند. فرمود: وقتی مۆمن عادت کرده به ذکر بسم الله الرحمن الرحیم، وقتی می خواهد از صراط عبور کند و از روی عادت ذکر «بسم الله الرحمن الرحیم» را به زبان می‌آورد ، همین که این ذکر را می‌گوید نوری به وجود می آید و به او گفته می شود «ادفع لهب النار» ، در اثر برکت این آیه، آتش جهنم خاموش می‌شود و او راحت عبور می‌کند.

به اشکال دیگر هم این را داریم که مۆمن وقتی از صراط عبور می‌کند، آتش جهنم خاموش می‌شود، و به مۆمن خطاب می‌کند: زود عبور کن، «فَإِنَّ نُورَکَ قَدْ أَطْفَأَ لَهَبِی‏» (بحارالانوار/ج89/ص258نور تو شعله‌ی مرا خاموش کرده است که پیداست هرکجا نور است، شعله‌ی آتش خاموش می‌شود.

آتش به مۆمن می‌گوید: «جُزْ یَا مُۆْمِنُ فَإِنَّ نُورَکَ قَدْ أَطْفَأَ لَهَبِی» (بحارالانوار/ج89/ص258نور تو آتش مرا خاموش کرد.

به عبارتی وقتی مۆمن مترنّم به «بسم الله» می‌شود، نور این آیه مبارک در وجود مۆمن ظاهر می‌شود و این شعاع نور، آتش را خاموش می‌کند. اینها آثار این آیه است.

باز در حدیثی از وجود نبی اکرم(صلی الله و علیه وآله) نقل شده که فرمودند: وقتی معلم به طفل «بسم الله الرحمن الرحیم» را یاد بدهد، همین که طفل یاد می‌گیرد، می‌گوید: بسم الله الرحمن الرحیم، فرمودند: این برائت از آتش است. برای این طفل و پدر و مادرش که او را فرستادند که قرآن را یاد بگیرد و معلمی که به او تعلیم کرده است.

این نکته را نیز از خاطر نبریم که این ثواب‌ها و آثار و برکاتی که برای تلاوت قرآن، برای عبادات، برای زیارات نقل می‌شود، برای اذکار نقل می‌شود، معنایش این است که این ذکر، این زیارت، این عمل، ظرفیت این ثواب در آن هست و اثرات آنها بسته به آن می باشد که آدم چقدر بتواند این ظرفیت را تحصیل کند.

به عبارتی معلوم نیست هر کسی انجام دهد با هر شرطی به این فضیلت‌ها و تمام این فضیلت‌ها برسد!

به تعبیر دیگر می‌شود یک معلم با یک «بسم الله الرحمن الرحیم» یاد دادن، بهشتی شود. پدر و مادر به اینکه کمک کنند، که بچه‌شان «بسم الله الرحمن الرحیم» یاد بگیرد، بهشتی می‌شوند. در حقیقت می‌توانند بهشتی شوند و این فضیلت عمل است.
 
هیچ کاری بدون بسم الله پایدار نیست
در روایات داریم و تأکید شده که هر کاری را که شروع می‌کنید با «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع کنید و الا این کار هر چقدر هم بزرگ و پر سر و صدا باشد، اگر با بسم الله آغاز نشود، پایان ندارد. ابتر است!

به عبارتی کار خیلی پر سر و صدا است ؛ یعنی همه عوامل کار فراهم است. یک کار از نظر ظاهری و تاریخی ماندگار تاریخی است، ولی چون با اسم الله نیست، حتماً شرک جای توحید را می‌گیرد و حتماً پایدار نیست.

 
تفسیری از بسم الله الرحمن الرحیم!
بسم الله اعظم آیات قرآن است، چرا که ورود به وادی قرآن و سالک شدن با قرآن و ورود به ساحت این کتاب الهی و مهاجر شدن به سوی خدا با این کتاب نیاز به بسم الله دارد. انسان تا در مقام بسم الله نباشد، ورود به ساحت قرآن پیدا نمی‌کند.

«
بسم الله الرحمن الرحیم» با یک «با» شروع شد. هر حرف قرآن معنا دارد. فقط حروف مقطعه نیستند که معنا دارند. همه‌ی سور قرآن حرف حرفش دارای معناست. البته آن معنا در اختیار ماست. گاهی ائمه، گاهی نبی اکرم(صلی الله و علیه وآله)، اهل بیتشان که معدن علم هستند، معدن حکمت هستند، «انا مدینة العلم و علی بابها» گاهی پرده برداشتند، حروف را معنا کردند. مثلاً «الر» و «الم» را معنا کردند. گاهی حروف یک آیه را معنا کردند، گاهی حروف یک سوره را معنا کردند. درباره «قل هو الله احد» یک روایتی در توحید صدوق است، بسیاری از حروف را معنا کرده است.

هر حرف قرآن می تواند انسان را به سرچشمه‌‌هایی وصل کند که فضایلی از آن سرچشمه‌ها به انسان برسد. پشت هر حرف ارتباط با شأنی از شئون الهی و اسماء الهی است و می‌تواند سرچشمه‌ی اتصال انسان باشد. از طریق یک حرف قرآن می‌شود به آن‌ها رسید
در بعضی روایات فرموده اند: همه‌ی قرآن در حمد است. همه‌ی حمد در «بسم الله الرحمن الرحیم»، همه‌ی «بسم الله» در نقطه‌ی تحت البا. که بزرگان هم سعی کردند این را معنا کنند که این یعنی چه؟

در «بسم الله الرحمن الرحیم» غیر از اینکه تک تک حروف معانی دارند، هر فراز نیز معنایی دارد. یکی «بسم» است، «الله» است. باء «بسم»، خود «بسم»، «الله»، «الرحمن»، «الرحیم».

در مقام بسم الله ، براساس روایتی که مرحوم صدوق(ره) در توحیدشان نقل کردند، از امام عسگری(علیه السلام) حضرت بسم الله را اینطور معنا کردند: «بِسْمِ اللَّهِ أَیْ أَسْتَعِینُ عَلَى أُمُورِی کُلِّهَا بِاللَّه‏» (بحارالانوار/ج89/ص232).

فرموده اند: بسم الله یعنی «استعینُ بالله» و آن با متعلق به «استعینُ» است. یعنی «استعینُ» استعانت می‌جویم «بِسْمِ اللَّهِ أَیْ أَسْتَعِینُ عَلَى أُمُورِی کُلِّهَا بِاللَّه‏». بعد الله را هم حضرت اینطور معنا کردند : «اللَّهُ هُوَ الَّذِی یَتَأَلَّهُ إِلَیْهِ عِنْدَ الْحَوَائِجِ وَ الشَّدَائِدِ کُلُّ مَخْلُوقٍ» (بحارالانوار/ج4/ص182هر مخلوقی در حوائج و در سختی‌ها به او روی می‌آورد.

همه‌ی زندگی ما حاجت است. «الله» یعنی آن وجود مقدسی که همه و همه مخلوقات دائماً احتیاجاتشان را به او ارجاع می‌دهند.
به تعبیر دیگر به او مستحق هستند. ما بخواهیم و نخواهیم مضطر به خدای متعال هستیم. البته یک شرطی این رجوع به حضرت حق دارد و آن شرط این است «عِنْدَ انْقِطَاعِ الرَّجَاءِ مِنْ کُلِّ مَنْ دُونَهُ»وقتی امیدها از ما بقی قطع شد، منقطع شد، «وَ تَقَطُّعِ الْأَسْبَابِ مِنْ جَمِیعِ مَنْ سِوَاهُ» دست‌ها از غیر خدا قطع شد، وقتی اینطور شد همه به او روی می‌آورند. آنوقت «یَقُولُ بِسْمِ اللَّهِ أَیْ أَسْتَعِینُ عَلَى أُمُورِی کُلِّهَا بِاللَّه‏ الَّذِی‏»

الله یعنی «لَا تَحِقُّ الْعِبَادَةُ إِلَّا لَه‏» «الْمُغِیثِ إِذَا اسْتُغِیثَ وَ الْمُجِیبِ إِذَا دُعِی‏» خدایی که وقتی استغاثه شود حتماً اغاثه می‌کند و حتماً وقتی از او بخواهید او را بخوانید، حتماً اجابت می‌کند.

خدای متعال ما را به گونه‌ای آفریده است که نمی‌توانیم مضطر به او نباشیم، نه ما و نه همه‌ی عوالم. همه‌ی عوالم مضطر به حضرت حق هستند و اصلاً معنای الوهیت همین است. مقام الوهیت، مقامی است که همه‌ی مخلوقات مضطر به او هستند و او غنی است. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ» (فاطر/15)

مقام الوهیت حضرت حق مقام غنا است «وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ» (فاطر/15و مقام بندگی ما مقام افتقار مطلق است. دست ما هم نیست، کائنات بخواهند یا نخواهند، بنده‌ی خداوند متعال هستند و او اله است. «وَ هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ» (زخرف/84الوهیت یک مقام قراردادی نیست یا مقامی نیست که در اختیار ما باشد و کسی را اله قرار بدهیم. بلکه مقامی است که در آن مقام همه‌ی اسماءالحسنی الهی ذیل این مقام الوهیت هستند و اسماء الهی باطن عالم را اداره می‌کنند.

همه‌ی مخلوقات بخواهند یا نخواهند مضطر به این اسماء الهی هستند، حیاتشان، قوام به حیات او دارد. علمشان قوام به علم او دارد. عزتشان قوام به عزت او دارد. قدرتشان، بقایشان، دوامشان، بنابراین اله آن موجودی است که همه‌ی اسماء الحسنی را دارد، و ما هم وابسته و فقیر به اسماء الحسنی هستیم و او ما را اداره می‌کند. ممکن است انسان از این مطلب غفلت کند و اگر غفلت کرد، غبار شرک بر وجود انسان می‌نشیند، و به هر اندازه‌ای که غفلت از این امر بکند، حتی در یک جرعه‌ی آب نوشیدن، به همان اندازه غبار شرک در وجود انسان می‌نشیند و این غبار باید برداشته شود تا انسان به مقام توحید برگردد.

مقام بسم الله مقام توحید ناب و توحید خالص است که انسان در همه‌ی عالم جز استعانت از حضرت حق نمی‌جوید و همه‌ی وسایل را وسایط می‌بیند و برای آنها اصالتی قائل نیست و استعانتش فقط از خدای متعال است. این مقام بسم الله است. کسی که در مقام بسم الله نیست، وسایط را می‌بیند و غیر خدای متعال را نمی‌بیند.