خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است
خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است

مقاله تحلیلی : ماسوی الله یا نیستی های هستی نما

ماسوی الله یا نیستی های هستی نما



نویسنده: دکتر سید یحیی یثربی
تفسیر و تحلیل مقدمه ی قیصری بر شرح تائیه ی ابن فارض (14)


متن:

و لیسَ حالُ ما یُطلَقُ علیه السّوی و الغیرُ إلّا کحالِ الأمواجِ عَلَی البحرِ الزخّارِ، فَإنَّ الموجَ لا شکَّ أَنَّهُ غیرُ الماء مِن حیثُ إِنَّهُ عرضٌ قائمٌ بالماءِ، و أمّا من حیث وجودِهِ فلیسَ فیه شیءٌ غیرَ الماء. و کَحالِ البخارِ و الثلجِ و البَرَدِ والجمدِ بالنسبةِ إلی الماء، فَمَن وَقَفَ عند الأمواجِ الّتی هیَ وجودتُ الحوادثِ و صُوَرُها و غَفَلَ عنِ البحرِ الزَّخّارِ الّذی بتموّجِهِ یظهرُ من غیبهِ إلی شهادتِهِ و مِن باطِنِه إِلی ظاهِرِه هذِهِ الأمواجُ یَقولُ بالامتیاز بینَهُما، و یُثبِتُ الغیرَ و السوی.


وَمنَ نظر إلی البحرِ و عرفَ أَنَّها أمواجُهُ و الأمواجُ لا تَحقّقَ لها بأنفُسِها قالَ بأنَّها أعدامٌ ظهرت بالوجود. فلیس عندَهُ إلّا الحقّ عندَهُ سبحانَهُ و ما سواهُ عدمٌ یُخَیَّلُ أَنَّهُ موجودٌ متحقّقٌ، فوجودُهُ خیالٌ محضٌ و المتحقّقُ، هوَ الحقّ لاغیر.


لذلکَ قال الجنیدُ (قدس سره): « الآن کما کانَ »، عندَ سماعِهِ حدیثَ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): « کانَ اللهُ ولم یکنُ معهُ شیءٌ » (1) و من هنا قیلَ:


البحرُ بحرٌ، علی ما کانَ فی قِدَمٍ *** إنَّ الحوادثَ أمواجٌ، و أنهارٌ

لایحجبنَّکَ أشکالٌ تشاکِلُها *** عمَّن تشکّلَ فیها، فَهی أستارٌ (2)


ظهرَ أوّلاً بصورِ الأعیانِ الثابتةِ و استعداداتِها فی بطنِهِ و حضرةِ علمِه الذاتی بِالفیضِ الأقدسِ و التجلّی الأوّلِ بحسبی الحبِّ الذاتی الذی قالَ عَنهُ: « کنتُ کَنزاً مخفیّاً فأحببتُ أن اُعرَفَ... » (3)
ثُمَّ أظهَرها بحسبِ مراتِبِه الذانیِّةِ بالفیضِ المُقَدَّسِ فی الخارج و دبّرَها بحکمتِهِ علی ما اقتضَتهُ الاستعدادتُ الأزلیّةُ کَما قال تَعالی: ( یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ ) (4) والله یُقولُ الحقَّ و هُوَ یهدِی السَّبیلَ.

ترجمه:

هر چه به عنوان « غیر حق » و « ماسوا » باشد، در حقیقت به منزله ی امواجی است در دریای ناآرام، که بی تردید اگر چه موج از آن لحاظ که عرضی است قائم به آب، غیر از آن است، اما به لحاظ وجود و حقیقتش چیزی جز آب نیست. و نیز به منزله ی بخار و برف و تگرگ یخ است، نسبت به آب. پس هر که نظر بر امواج کند که همان وجودات و صور حوادثند، و از دریای پرتلاطم و توفان زایی که با هر تکانش امواج حوادث از عالم باطن و غیب به ساحل ظهور و شهادت می غلتند، غافل ماند، طبعاً این امواج و حوادث را، از آن دریا جدا دیده، و به اثبات « غیر » و « ماسوا » خواهد پرداخت و آن که دریا را دیده و از حقیقت امواج و وابستگی آن ها به دریا آگاه باشد، این حقیقت را باور می کند که ماسوا همه اعدامند، که با وجود متحقّق گشته اند.


بنابراین، از لحاظ وی، چیزی جز حق تحقق نداشته و « ماسوا » عدم های هستی نمایی بیش نخواهند بود که از یک وجود و تحقق خیالی برخوردارند. پس غیر حق، محض است، و متحقق واقعی، حضرت حق است و بس، و لذا جنید - که رحمت به روانش باد - وقتی که حدیث رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را که: « خدا بود، و چیزی با وی نبود » شنید، گفت: « هم اکنون نیز چنان است که بود. »
بر این اساس است مضمون این ابیات که:


« دریا از ازل دریاست و در حقیقت، این حوادث به منزله ی موج ها و نهرهایند. ( به هوش باش ) که نقش ها و صورت های ظاهری، آن حقیقت را که در این نقش ها و صورت ها قرار گرفته از تو پوشیده ندارند. »


نخست در باطن و حضرت علم ذاتی خویش، به صورت اعیان ثابته و استعدادات آن ها با فیض اقدس و تجلّی اوّل ظهور یافت، که این ظهور و تجلّی بر اساس آن حبّ ذاتی بود که در ارتباط با آن فرموده: « نهفته گنجی بودم، که دوست داشتم شناخته شوم... » سپس در مرحله بعدی ) آن ها را بر حسب مراتب ذاتی خویش، با فیض مقدّس، در عالم خارج، ظاهر و آشکار ساخته، به حکمت خویش و براساس اقتضای استعدادات ازلی آن ها، به تدبیرشان پرداخت: چنان که فرموده: « تدبیر کار را از آسمان به زمین فرا می دارد، سپس در روزی که به اندازه ی هزار سال است، با حساب شما، ( همه چیز ) به سوی او بالا می رود. »


و خداست که حق می گوید و به راه راست هدایت می کند.

شرح:

از دیدگاه عرفا کثرت های عالم، وهمی و خیالی بوده وجود ممکنات از هیچ گونه استقلالی برخوردار نیست. سراسر عالم امکان جلوه ی حق بوده و عین تعلق و ارتباط به حق اند از آن جا که این نکته، یعنی میزان بهره ی ممکنات از تحقّق، یکی از مسائل بسیار مهم عرفان نظری است به تفصیل بیشتری در این موضوع می پردازیم تا نظر عرفا در مورد وهمی بودن و ( نقش دومین چشم احول ) بودن کثرات و تعیّنات عالم، بیشتر روشن گردد. از دیدگاه عرفا، حضرت حق دو تجلّی دارد که عبارتند از:


الف - تجلّی علمی، که از آن به « تجلّی ذاتی حبّی » نیز تعبیر شده (5) و به آن، « فیض اقدس » نیز اطلاق گشته که عبارت است از ظهور حق، در صورت اعیان ثابته در حضرت علم.


ب - تجلّی شهودیِ وجودی که از آن به « فیض مقدّس » تعبیر شده که عبارت است از ظهور حق به احکام و آثار اعیان ثابته؛ به این معنا که ذات حق، در تجلی نخست، خود را در مرتبه ی علم به صورت اعیان و قابلیت و استعدادات آن اعیان، ظاهر ساخت، که از آن به تنزُّل از حضرت « احدیّت »، به حضرت « واحدیّت »، تعبیر شده. سپس در تجلّی دوم به احکام و آثار اعیان مطابق استعدادها و قابلیت های آن ها، تحقّق بخشید و عالم را به وجود آورد و بدین سان وجود عالم اثر تجلّی حق است. (6)
از این دیدگاه اعیان ثابته، ازلاً و ابداً مجعول نبوده و نخواهند بود و تنها از ثبوت یعنی وجود علمی برخوردار بوده و موجودات عینی و خارجی، احکام و آثار آن اعیان خواهند بود، نه خود آن ها. (7)
در مورد چگونگی ظهور عینی موجودات، از دیدگاه ابن عربی و پیروانش آنچه از بیانات آنان به دست می آید این است که ظهور احکام و آثار اعیان را دو اعتبار است: یا وجود حق، آینه است، که احکام و آثار اعیان، نه خود آن ها و نه وجود حقیقی « من حیث هو » در آن ظاهر شده است. و یا اعیان، آینه است، که اسما و صفات و شئون و تجلیّات حق، با وجودی که به اقتضای آن ها تعیّن یافته است، نه وجود « من حیث هو »، در آن ظاهر گشته است، که گفته اند:


اعیان همه آینه و حق جلوه گر است *** یا نور حق آینه و اعیان صور است
در چشم محقق که حدید البصر است *** هر یک زین دو، آینه ی آن دگر است

بنابراین به هر دو اعتبار، چنان که به کرّات گفته شد، نه خود اعیان ظهور می یابد، و نه وجود حقیقی « من حیث هو »، که هر دو ازلاً و ابداً در حالت اختفا، و در مرتبه ی کمون و بطون اند، و آنچه نمودار می گردد، به اعتبار اوّل، احکام و آثار اعیان است. و به اعتبار دوم، اسما و صفات و شئون و تجلّیّات وجود؛ به عبارت دیگر، وجود با این تعیّنات.


پس به هر صورت وجود ممکنات در خارج، عبارت می شود از تعیّن و تمیّز وجود حقیقی در مرتبه ای از مراتب ظهور، به سبب تلبّس او به احکام و آثار اعیان ثابته، که حقایق ممکنات است. به این ترتیب ذات حق، همان طور که به اعتبار تجلّی ذاتی، مبدأ ظهور اعیان در حضرت علم بود، به اعتبار تجلّی اسمائی نیز، مبدأ پیدایش آثار و وجود احکام آن ها در جهان خارج است. میان این مبدأ و این ذوی المبدأ نسبتی، بلکه معیّت و مقارنه ای موجود است، اما این مقارنه نه از نوع مقارنه ی عرض به عرض است، و نه از نوع مقارنه ی عرض به جوهر، و نه از نوع مقارنه جوهر به جوهر، بلکه از نوع مقارنه ی مبدأست به ذی المبدأ، که در آن حیّز و مکان و موضع و محل شرط نیست، که مجرد تأثیر و تأثر است، و مقصود از این تأثیر، احاطه ی قیّومی حق به اشیاء و اعیان، و ظهورش به صور متنوّع، و آثار و احکام مختلف آن هاست.

نتیجه آن که:

هر یک از موجودات خارجی، در واقع دو چیز است: یکی اثر عین ثابت و یا ماهیت و دیگری مبدأ مقارن آن. بنابراین موجودات خارجی را دو جهت است: یکی جهت خلقیت (8) و امکان و عبودیّت که جهت ماهیت است و آن را « فرق » گویند. و هر کس که این جهت را، عین باری تعالی بداند کافر باشد، زیرا جهت مذکور امکان صرف و عبودیّت محض است و دیگری جهت مبدئیّت، که جهت حقیقت وجود و ربوبیّت است و آن را « جمع » گویند. (9) عرفا برای توضیح این حقیقت و برای نشان دادن میزان تحقق موجودات جهان، تمثیل ها و تشبیهاتی دارند که بر اهم آن ها، جهت مزید فایده اشاره می کنیم:
1. تشبیه وجود حقیقی واحد به نور، و تشبیه اعیان و ماهیات به شیشه های رنگارنگ و گوناگون:

آفتابی در هزاران آبگینه تافته *** پس به رنگ هر یکی، تابی عیان انداخته
جمله یک نور است، لیکن رنگ های مختلف *** اختلافی در میان این و آن انداخته (10)

2. تشبیه وجود به شراب، و اعیان و ماهیات به جام:


رَقَّ الزّجاجُ و رقّتِ الخمرُ *** فتشابَها، و تشاکَلَ الآمرُ

فکانّما خمرٌ و لا قدح *** و کانَّما قدحٌ و لا خمر (11)

3. تشبیه وجود به یک چهره، و تشبیه اعیان و ماهیات به آینه های گوناگون:

معشوقه، یکیست، لیک بنهاده به پیش *** از بهر نظاره صد هزار آینه بیش

در هر یک از آن آینه ها بنموده *** بر قدر صقالت و صفا، صورت خویش (12)

4. تشبیه وجود حقیقی به دریا، و اعیان و ماهیات به امواج و حباب ها:

موج هایی که بحر هستی راست *** جمله مرآب را، حجاب بود

گرچه آب و حباب باشد دو *** در حقیقت حباب، آب بود

پس از این وی هستی اشیاء *** راست چون هستی سراب بود (13)

5. تشبیه حقیقت وجود به الف، و اعیان و ماهیّات به حروف دیگر که حروف دیگر از لحاظ صورت و شکل از الف پیدا شده اند:

اعیان حروف در صور مختلفند *** لیکن همه در ذات الف مؤتلفند
از روی تعین همه به اسم غیراند *** وز روی حقیقت همه عین الف اند (14)

6. تشبیه وجود حقیقی به « واحد » و تشبیه اعیان و ماهیّات به مراتب مختلف اعداد:

کثرت چون نیک درنگری عین وحدت است *** ما را شکی نماند، در این گر تو را شکی ست
در هر عدد ز روی حقیقت چو بنگری *** گر صورتش ببینی و گر مادّه یکی ست. (15)


عکس ‏‎Masoud Kolyaie‎‏

پی‌نوشت‌ها:

1. صحیح بخاری، باب توحید 22، بدء الخلق و مسند ابن حنبل، ج 2، ص 431 و ترمذی، ختم الأولیاء، ص 174.
2. این دو بیت را جندی در شرح فصوص خود آورده است. جامی، تعلیقات نقد النّصوص، ص 328.
3. درباره ی این حدیث ر. ک: همین اثر بخش اوّل، فصل 1، بحث عشق.
4. سجده، آیه 5.
5. سیّد حیدر آملی، نقد النقود، ص 382 - 383.
6. ر. ک: کاشانی، شرح فصوص الحکم، ص 10 - 24.
7. نقد النّصوص، ص 48 و فصوص الحکم، قص آدمی، و قص شعیبی.
8. دکتر جهانگیری، محی الدّین ابن عربی، ص 278 و 281.
9. دکتر جهانگیری، محی الدّین ابن عربی، ص 278 و 281.
10. لمعات عراقی، لمعه ی 15.
11. رسائل ابن عربی، ج 2، تجلّیات، ص 43 این دو بیت از صاحب بن عباد است و عراقی در این مضمون گوید:
از صفای می و لطافت جام *** درهم آمیخت رنگ جام و مدام
همه جا مست و نیست گویی من *** یا مدام است و نیست گویی جام
12. کلمات مکنونه، ص 41.
13. نقد النّصوص، ص 67.
14. شرح رباعیّات جامی، ص 261.
15. از عزّالدین محمود کاشانی، نقد النّصوص، ص 69.

منبع مقاله : 
یثربی، سیدیحیی؛ (1392)، عرفان نظری ( تحقیقی در سیر تکاملی و اصول و مسائل تصوف)، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ هشتم

 

مقالات مرتبط :

 

ارزش علم از دیدگاه عرفان
موضوع، مسائل و مبادی علم عرفان
شرافت و مرتبه ی عرفان
هدف قیصری از شرح بر تائیه ی ابن فارض
رابطه برهان و عرفان
در بیان برخی اصطلاحات عرفا (1)
در بیان برخی اصطلاحات عرفا (2)
در بیان برخی اصطلاحات عرفا (3)
اثبات واجب از منظر ابن سینا، قیصری و محقق طوسی
وجود واجب عین طبیعت وجود است، یا وجوب طبیعت وجود؟
کثرت فردی با وحدت حقیقت وجود منافات ندارد
وجود نه جوهر است و نه عرض
معنای قیومیّت حق در نزد عرفا

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد