خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است
خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود .  حسین الهی قمشه ای

خراباتیان ///خرابات آنجاست که عاشق ، طاق و رواق خود پرستی را خراب می کند و خانه اش در نور خدا غرق می شود . حسین الهی قمشه ای

این صفحه با اجازه و عنایت حضرت حق , به انتشار مطالب ادبی , عرفانی و تاریخی ایرانی اسلامی می پردازد و کپی برداری ازهمه مطالب آن برای عموم آزاد است

از خطبه های علی (ع) که یکی بدون نقطه و دیگری بدون الف است

 

- خطبه بدون نقطه

حضرت علی علیه سلام جمع اضداد است , ایشان در عبادت یگانه و در شدت زهد افسانه  همچنین در نبرد و مجاهدت بدون هماورد هم در قضاوت داوری آگاه و بی همتا و در عین حال یک دانشمند و یک خطیب زبر دست .

اکنون در اینجا نمونه ائی از قدرت فصاحت و بلاغت آن حضرت آورده می شود تا قدرت بی بدیل ایشان در این زمینه هم مشخص شود .

روزی پیامبر (ص) و اصحاب در مسجد جمع بودند و هریک در باره فن بلاغت و سخن وری چیزی می گفتند و نظری می دادند اما علی علیه سلام ساکت در گوشه ائی نشسته بودند و تنها نظارت میکردند . در این بین یکی از اصحاب رو به پیامبر (ص) کرده عرض کردند : یا رسول الله دربین حروف زبان کمتر حرفی را می توان بیافت که نقطه نداشته باشد و اصولا بدون حروف نقطه دار بزحمت  می توان جمله ائی با معنا ادا کرد و اصولا مشکل است و در این لحظه رو به حضرت علی کرده عرض کرد نظر شما در این باره چیست یا اباالحسن ؟

حضرت علی که تا کنون ساکت بود فرمودند خیر چنین نیست و می توان جملاتی بامعنا هم بدون نقطه بیان کرد .

صحابی به علی علیه سلام عرض کرد پس شما برایمان بخوان .

علی علیه سلام با نگاه خود از رسول الله اجازه خواستند و حضرت رسول هم با مهربانی به علی علیه سلام فرمدند بگو علی جان .

در این لحضه حضرت علی خطبه ائی ایراد فرمود بسیار با معنا و از نظر ادبی عالی در صورتی که هیچ یک از کلماتش اصلا نقطه نداشت و اصحاب از شنیدن این خطبه سخت متعجب شدند و در حیرت فرو رفتند .

این همان خطبه است که در کتاب ارجمند زندگانی چهارده معصوم علیه سلام بقلم دانشمند ارجمند جناب آقای حسین عماد زاده  بخش مربوط به حضرت علی صفحه 438 ظبط شده است .

در آنجا نوشته شده که محمدبن یوسف گنجی در مناقب از معمربن علی بن ابی عبدالله بغدادی باسناد خود از هشام کلبی و پدرش ابن صالح روایت میکند که باجمعی از صحابه نزد پیغمبر نشسته بودیم و مذاکره در حروف تهجی می کردیم که علی علیه سلام برخاست و این خطبه را ایراد کرد.

 

خطبه بدون نقطه آن حضرت :

 الحمد لله اهل الحمد و ماواه و له اوکد الحمد و احلاه و اسرع الحمد و اسراه و اطهر الحمد و اسماه و اکرم الحمد و اولاه , الحمدلله الملک المحمود و المالک الودود مصور کل مولود و مآل کل مطرود, ساطح المهاد و موطد الاطواد و مرسل الامطار و مسهل الاوطار, عالم الاسرار و مدرکها و مدمرالاملاک و مهلکها و مکور الدهور و مکررها و مورد الامور و مصدرها, عم سماحه و کمل رکامه و همل , وطاوع السوال و الامل و اوسع الرمل و ارمل , احمده حمدا ممدودا و اوحده کما وحه الاواه , و هوالله لااله للامم سواه و لا صادع لما عدله و سواه ارسل محمدا علما للاسلام و اماما للحکام و مسدد اللرعاع و معطل احکام ود و سواع , اعلم و علم و حکم و ائحکم , اصل الاصول و مهد, واکد الموعود واوعد, اوصل الله له الاکرام و اودع روحه السلام , و رحم آله واهله الکرام , ما دمع رائل و ملع دائل و طلع هلال و سمع اهلال . اعملوا رعاکم الله اصلح الاعمال و اسلکوا مسالک الحلال , و اطرحوا الحرام و دعوه واسمعوا امرالله وعوه و صلوا لارحام وراعوها و عاصوا الاهوائ و اردعوها و صاهروا ائهل الصلاح والورع , و صارموا رهط اللهو والطمع , و مصاهرکم اطهرالاحرار مولداو اسراهم سوئددا واحلاهم موردا وها, هو امکم و حل حرمکم ممسکا عروسکم المکرمه و ماهر الهاکما مهر رسول الله (ص ) ام سلمه و هو اکرم صهر اودع الاولاد و ملک ما اراد, و ماسها مملکه ولاوهم , ولاوکس صلاحه ولاوصم , اسال الله لکم احماد وصاله و دوام اسعاده والهم کلا اصلاح حاله و الاعداد لمآله و معاده وله الحمد السرمد والمدح لرسوله احمد(ص )؛

ترجمه خطبه بدون نقطه :

حمد و ثناء خداوندی را که اهل حمد بوده و جایگاه آن مختص او میباشد و برترین و شیرین ترین و سریع ترین و گسترده ترین و پاک ترین و بالاترین و گرامی ترین و سزاوارترین حمدها بر ذات او باد. سپاس خداوندی را که پادشاهی است مورد ستایش و مالکی است بسیار مهربان و با محبت هر مولودی را صورت می بخشد و هر طرد شده ای را ملجائ و پناهگاه است . گستراننده دشت ها و صحراها و برپا کننده کوه ها و بلندی هاست , فرو فرستنده باران ها و آسان کننده مشکلات و نیازها است , عالم و دانا به همه اسرار و درهم کوبنده و نابودکننده همه پاداش ها است . روزگاران را به سرانجام رسانده و آنان را مجددا به عرصه وجود می آورد و مرجع و مصدر همه امور اوست جود و عطایش همه چیز را در برگرفته جز ابر بخشش او با کمال ریزش , همگان را فرا گرفته است , خواسته ها و امیدهای بندگان را برآورده نموده و به ریگزاران افزونی و توسعه بخشیده است . حمد و ستایش می کنم او را حمد و ستایشی بی انتها و یگانه اش می شمارم همان گونه که بنده دعاکننده گریان او را یگانه می شمارد و اوست خداوندی که امتها را خدایی جز او نیست و کسی نیست که آنچه را که او برپاو تنظیم کرده در هم فرو ریزد او محمد(ص ) را پرچم هدایت و نشانه اسلام و امام حکمرانان و استوارکننده پیشوایان و تعطیل کننده احکام بت هایی چون ود و سواع قرار داد, او (پیامبر) به بندگان خدا حقایق را اعلام نموده و به آنان تعلیم داد و در میان آنان حکم رانده و امور را استحکام بخشید واصول اساسی را پایه گذاری کرده و آنها را ترویج نمود و بر قیامت تائکید بسیار داشت و آنان رااز آن بیمناک ساخت . خداوند آن حضرت را از اکرام خویش بهره مند سازد و به روانش درود فرستد و به آل و اهل بیت بزرگوارش رحمت عنایت فرماید تا مادامی که دندان نهانی در دهان می درخشد و گرگ می درد و ماه طلوع می کند و بانگ لا اله الا الله به گوش می رسد. خداوند شما را حفظ نماید, بهترین اعمال را انجام دهید و به راه هایی روید که حلال است و راه های حرام را ترک گفته و از آن دست بردارید. فرمان خداوند را گوش داده و آن را به خاطر بسپارید و با اقوام و خویشاوندان پیوند و ارتباط داشته و حقوقشان را مراعات نمایید با هواها و خواهش های نفسانی مخالفت نموده و خویشتن را از آنها حفظ کنید. با اهل درستی و تقوا وصلت و ازدواج نمایید و خود را از قومی که سرگرم دنیا و طمع دنیوی اند جدا سازید. این کسی که اکنون داماد شما گشته و با شما پیوند نموده , پاک زاده ترین آزادگان و شریف ترین آنان بوده و از بهترین روش در میان آنان برخوردار می باشد. او اینک به سوی شما آمده و به حریم شما وارد گشته در حالی که عروس بزرگوار شما را گرفته و مهریه او را همان مقدار قرار داده که رسول خدا آن را برای همسرش ام سلمه قرار داده است . او (رسول خدا) بهترین دامادی بود که فرزندانی را به ودیعه نهاد و آنچه را که خواست به دست آورد و در مورد همسرش غفلت نورزید و دچار اندیشه نادرست نگشت و در مصلحت او کوتاهی ننمود و بر او عیب و ایراد نگرفت . از خداوند برای شما بهترین نعمت ها و رحمت هایش را درخواست می کنم و از او می خواهم دائما شما را به سعادت رهنمون گرداند و به همگان اصلاح حال و آماده کردن توشه آخرت عنایت فرماید. حمد بی پایان خاص ذات اوست و مدح و ثنا ویژه رسول او احمد است

در این لحضه یکی دیگر از اصحاب سخن در وجود الف زیاد در بین جملات نمود و اینکه در جملات الف نقش اول را دارد و از این دست سخنان ، که باز  یکی از اصحاب رو به علی علیه سلام کرده عرض کرد : یا اباالحسن آیا می توانی در این باب هم چیزی بگوئی ؟

علی علیه سلام باز هم از پیامبر(ص) اجازه خواست و خطبه ائی قراء ولی بدون الف ایراد فرمودند و این خطبه همان است :

خطبه بدون الف: 

حمدت و عظمت من عظمت منته و سبغت نعمته و سبقت‏رح مته‏غضبه و تمت کلمته و نفذت مشیئته و بلغت قضیته، حمدته حمد مقر لربوبیته، متخضع لعبودیته، متنصل من خطیئته، معترف‏بتوحیده، مؤمل من ربه مغفرة تنجیه، یوم یشغل عن فصیلته و بنیه و نستعینه ون سترشده و نستهدیه و نؤمن به و نتوکل علیه و شهدت له تشهد مخلص موقن و فردته تفرید مؤمن متیقن و وحدته توحید عبد مذعن، لیس له‏شریک فى م لکه و لم یکن له ولى فى صنعه، جل عن‏مشیر وو زیر و عو ن و معین و نظیر، علم فستر و نظر فخبر و ملک فقهر وعصى فغفر و حکم فعدل، لم یزل و لن یزول لیس کمثله شى‏ء و هو قبل‏کل شى‏ء و بعد کل شى‏ء، رب متفرد بعزته متمکن بقوته متقدس‏بعلوه متکبر بسموه، لیس یدرکه بصر و لیس یحیطه به نظر، قوى منیع بصیر سمیع حلیم حکیم رؤوف رحیم، عجز عن وصفه من یصفه و ضل عن نعته من یعرفه، قرب فبعد و بعد فقرب یجیب دعوة من یدعوه وى رزقه و یحبوه، ذو لطف خفى و بطش قوى و رحمة موسعة و عقوبة موجعة، رحمته جنة عریضة مونقة و عقوبته جحیم ممدودة موبقة، وش هدت ببعثه محمد عبده و رسوله و صفیه و نبیه، و خلیله و حبیبه صلى الله علیه ربه‏صلوة ت حظیه و تزلفه و تعلیه و تقربه و تدنیه، بعثه فى خیر عصر و حین‏فترة و کفر و رحمة لعبیده و منة لمزیده، ختم به نبوته و وضح به‏حجته فوعظ و نصح و بلغ و کدح، رؤؤف رحیم ب کل مؤمن، رضى ولى زکى، علیه رحمة و تسلیم و برکة و تکریم من رب غفور رحیم قریب مجیب. وصیتکم جمیع من حضر بوصیة ربکم و ذکرتکم سنة نبیکم، فعلیکم برهبة تسکن قلوبکم و خشیة تذرى دموعکم و تقیةتنجیکم‏قبل یوم یذهلکم و یبلیکم، یوم یفوز فیه من ثقلت وزن حسنته و خف وزن سیئته، و لتکن مسئلتکم و ملقکم مسئلة ذل و خضوع و شکر وخشوع و توبة و نزوع و ندم و رجوع ولیغتنم کل مغتنم‏منکم‏صحته‏قبل سقمه و شبیبته قبل هرمه و کبره و فرصته و سعته و فرغته‏قبل‏شغله و غنیته قبل فقره و حضره قبل سفره، من قبل یهرم و یکبر ویمرض و یسقم و یمله طبیبه و یعرض عنه حبیبه و ینقطع عمره و یتغیر لونه و یقل عقله قبل قولهم: هو موعوک و جسمه منهوک، قبل جده فى نزع شدید و حضور کل قریب و بعید قبل شخوص بصره و طموح نظره‏و رشح جبینه و خطف عرنینه و سکون حنینه و حدیث نفسه و بکى عرسه و یتم منه ولده و تفرقت عنه عدوه و صدیقه و قسم جمعه وذهب‏بصره و سمعه و کفن و مدد و وجه و جدد و عرى و غسل و نشف‏و سجى و بسط له و هیى و نشر علیه کفنه و شد منه ذقنه و قمص‏وعمم و ودع و سلم و حمل فوق سریره و صلى علیه و نقل من دورمزخرفة و قصور مشیدة و حجر منجدة فجعل فى ضریح ملحودضیق، مرصود بلبن منضود، مسقف بجلمود و هیل علیه عفره و حثى علیه‏مدره‏و تحقق حذره و نسى خبره و رجع عنه ولیه و صفیه و ندیمه و نسیبه وتبدل به قریبه و حبیبه فهو حشو قبر و رهین قفر، یسعى فى جسمه دود قبره و یسیل صدیده على صدره و نحره، یسحق برمته لحمه‏و ینشف دمه و یرم عظمه حتى یوم حشره و نشره فینشر من قبره و ینفخ فى صدره و یدعى بحشره و نشوره، فثم بعثرت قبور و حصلت سریرة صدور و جیى‏ء بکل نبى و صدیق و شهید و نطیق و قعد للفصل رب قدیر، بعبده بصیر خبیر فکم من زفرة تعنیه و حسرة تقصیه فى موقف مهیل و مشهد جلیل بین یدى ملک عظیم، بکل صغیرة و کبیرة علیم، حینئذ یلجم عرقه و یحصره قلقه، عبرته غیر مرحومة و صرخته‏غیر مسموعة و حجته غیر مقبولة، تنشر صحیفته و تبین‏جریرته، حیث نظرفى سوء عمله و شهدت عینه بنظره و یده ببطشه و رجله بخطوه‏وفرجه بلمسه و جلده بمسه و تهدده منکر و نکیر و کشف عن حیث یصیر، فسلسل جیده و غلغل ملکة یده و سیق یسحب وحده، فوردج هنم بکرب و شدة و ظل یعذب فى جحیم و یسقى شربة من حمیم‏تشوى وجهه و تسلخ جلده و تضرب زبنیته بمقدم من حدید یعود جلده‏بعدن ضجه کجلد جدید، یستغیث فتعرض عنه خزنة جهنم و یستصرخ فلم یجب ندم حیث لم ینفعه ندمه، یعوذ برب قدیر من شر کل مصیر ونسئله عفو من رضى عنه و مغفرة من قبل منه، فهو ولى مسئلتى ومنجح ط لبتى فمن زحزح عن تعذیب ربه جعل فى جنته بقربه و خلد فى قصور مشیدة و ملک حور عین و حفدة و طیف علیه بکؤس و سکن‏ح ظیرة قدس فى فردوس و تقلب فى نعیم و یسقى من تسنیم وش رب من‏سل سبیل قد مزج بزنجبیل ختم بمسک، مستدیم للملک، مستشعرللسرور و یشرب من خمور فى روض مغدق لیس ینزف عقله، هذه‏منز لة من خشى ربه و حذر نفسه و تلک عقوبة من عصى منشئه وس ولت‏له نف سه معصیته فهو قول فصل و حکم عدل، قصص قص وو عظ نص، تنزیل من حکیم حمید نزل به روح قدس منیر مبین، من عند رب کریم على قلب نبى مهتد رشید و سید صلت علیه رسل سفرة، مکرمون بررة، عزت برب علیم حکیم قدیر رحیم، من شر عدو لعین رجیم، یتضرع متضرعکم و یبتهل مبتهلکم و نستغفر رب کل مربوب لى و لکم. ثم قرأ امیر المؤمنین الآیة الکریمة: «تلک الدار الاْخرة نجْعلها للذین لا یریدون علواً فى الأرض و لا فساداً و العاقبة للمتقین»

ترجمه خطبه بدون الف :

حمد و تعظیم مى‏کنم خدایى را که منتش بس بزرگ و نعمتش بس فراوان و سرشار است (خدایى که) رحمتش بر غضبش پیشى گرفته و کلماتش به سرحد کمال و تمام رسیده است، اراده‏اش در همه چیز نافذ و حکمش همگان را فراگیر است. او را حمد و ستایش مى‏کنم همانند حمد و ثناى کسى که به خدایى‏اش اقرار نموده و در بندگى‏اش کمال خضوع و خشوع را دارا بوده و از خطاهایش بیزار گشته به یگانگى او معتقد بوده و آرزومند مغفرت نجات‏بخش او است، در روزى که انسان از فرزند خود غافل و در اندیشه سرانجام خویش مى‏باشد. از او کمک مى‏طلبیم و درخواست مى‏کنیم که ما را ارشاد نموده و به راه راست رهنمود نماید و به او ایمان مى‏آوریم و بر او توکل مى‏کنیم. شهادت به خداوندى او مى‏دهم، شهادت خالصانه و از روى یقین و با علم و ایمان او را یکتا مى‏دانم و چون بنده‏اى که قلباً اقرار مى‏کند او را مى‏ستایم. او در ملک خویش شریک و همتایى ندارد و در آفریدن مخلوقات او را یار و یاورى نیست. او برتر از این است که داراى مشاور و وزیر و یاور و معین و یارى‏کننده و هم‏نظیر باشد. او مى‏داند (ولى) پرده‏پوشى مى‏کند و مى‏بیند واز همه چیز آگاه است و مالک و غالب بر همه چیز مى‏باشد. او معصیت مى‏شود ولى در مى‏گذرد و هنگام حکم، به عدالت حکم مى‏راند. در گذشته و آینده کسى به مانند او نبوده و قبل از همه موجودات و بعد از همه آنها باقى خواهد بود. پروردگارى است که در عزت خویش یکتا و با قوت خویش قوى و با برترى خویش در نهایت پاکى و با بلندمرتبگى خود در نهایت کبریایى بسر مى‏برد. هیچ چشمى او را نمى‏بیند و هیچ دیده‏اى او را نمى‏یابد، او قوى و بلندمرتبه، بینا و شنونده، مهربان و بخشنده مى‏باشد، وصف کنندگان از وصف او عاجز و عارفانش نسبت به اوصاف او حیران و متحیرند، به همه چیز نزدیک است، دعاى دعاکننده‏اش را اجابت مى‏کندو از رزق و عطاى خویش او را بهره‏مند مى‏سازد. او داراى لطفى پنهان بوده و سختگیرى نیرومند مى‏باشد، داراى رحمتى وسیع و عذابى دردناک است، رحمتش بهشت پهناورى است بسیار خوشایند و عذابش دوزخى است بى‏پایان و نابودکننده. و شهادت مى‏دهم به بعثت و رسالت محمد(ص) عبد و رسول و برگزیده و نبى و حبیب و دوست او که درود خدا بر او باد؛ درودى که او را بهره‏مند و به بالا و قرب خویش نزدیک گرداند. خداوند او را در بهترین عصر برانگیخت، هنگامى که هیچ پیامبرى در میان نبوده و کفر همه جا را فرا گرفته بود و این بعثت براى رحمت بر بندگانش و عطاى نعمتى بیشتر، صورت پذیرفت. خداوند او را خاتم پیامبران قرار داده و به سبب او حجتش را بر همگان آشکار ساخت و پیامبر نیز دستورات الهى را به مردم ابلاغ و در این راه سعى و کوشش بسیار نمود. نسبت به هر مؤمنى دلسوز و مهربان و بخشنده ودر عین حال مورد رضاى خداوند بود و نسبت به بندگان او سرپرستى پاک و پاکیزه بود. سلام و برکت و تکریم خداوند بخشنده مهربان و نزدیک و اجابت کننده بندگان بر او باد. اى کسانى که در حضور من هستید شما را توصیه مى‏کنم به آنچه که خداوند شما را به آن توصیه کرده است و سنت پیامبران را به شما گوشزد مى‏کنم، بیم و ترس از خداوند را به گونه‏اى در دل خویش جاى دهید که اشکتان را از دیدگان جارى سازد و تقوایى پیشه کنید که نجات‏بخش شما در روزى باشد که آن روز، شما را از همه چیز فارغ نموده و تنها به خویش مشغول ساخته و به بلاهاى بسیار گرفتار مى‏سازد، روزى که رستگار و خوشبخت مى‏شوند کسانى که خوبى‏هاى آنان بیشتر و بدى‏هاى آنان کمتر بوده است. درخواست شما از خداوند و تمجید شما نسبت به او باید با کمال ذلت خضوع و سپاسگزارى و خشوع و توأم با توبه و دورى از معصیت و پشیمانى و بازگشت از گناه باشد. هر یک از شما باید سلامتى خویش را قبل از بیمارى و جوانى خویش را قبل از پیرى و بزرگسالى و دارایى خویش را قبل از نادارى و آسایش خویش را قبل از گرفتارى و زندگى خویش را قبل از مرگ دریافته و غنیمت شمارد (آرى باید غنیمت شمارد) قبل از این که پا به سنین بالا و پیرى بگذارد و به بیمارى و دردى مبتلا گردد که طبیب از او دلتنگ شده و دوست از او روگردان گشته و رشته عمر او قطع و عقل او دگرگون گردد (باید فرصت را غنیمت شمارد) قبل از این که به او گفته شود: گرفتار تب شدید و جسمى ضعیف شده است (باید فرصت را غنیت شمارد) قبل از این که به حالت جان دادن بیفتد و بستگان دور و نزدیک به کنارش بیایند و دیده‏اش مبهوت شود و نظرش به بالا خیره گردد و عرق مرگ بر پیشانى‏اش بنشیند و بینى‏اش خمیده و صدایش قطع و با خویش به سخن بپردازد (در این هنگام است که) همسرش بر او گریان شده و فرزندانش یتیم گشته ودشمن و دوستش از او جدا گردیده و آنچه را که جمع کرده بود بین دیگران تقسیم شده است (در این هنگام است که) چشم و گوشش از کار افتاده و او را به سوى قبله خوابانده و لباس‏هایش را از تن بیرون آورده و او را عریان نموده و غسل داده و خشک کرده و ردایى برایش گشوده و کفنش را باز کرده (و وى را در آن قرار داده) و با پارچه‏اى چانه‏اش را بسته و پیراهنى بر او پوشانده و بر سرش پارچه‏اى مى‏بندند و (دور و نزدیکانش) با او وداع کرده و بر روى تابوتى بدنش را حمل نموده و بر وى نماز خوانده مى‏شود و از خانه پر زر و زیور و قصر محکم و استوار و خانه از سنگ ساخته شده وى را جدا نموده و در گوشه قبر و در جایى تنگ و بى‏آب و علف در کنار خشت‏هاى چیده شده در زیر سنگ‏هاى سخت قرار مى‏دهند و خاک‏ها و ریگ‏ها بر او مى‏ریزند (اکنون) از آنچه مى‏ترسیده به سرش آمده و (دیگر) خبرى از وى بیاد نخواهد ماند و از کنار مزارش دوست و همراه و اقوام و خویشانش برمى‏گردند و همسر و محبوب او راهى دیگر را در پیش مى‏گیرند (و از این پس) او هم آغوش قبر و اسیر سرزمین بى‏آب و علف خواهد بود، جسم او مرکز جنب و جوش کرم‏هاى قبر خواهد شد و خونابه (صورتش) بر گردن و سینه‏اش جارى خواهد گشت، خاک قبر، گوشت بدن وى را پراکنده مى‏کند و خون بدنش را خشک مى‏کندو استخوانش را مى‏پوساند و چنین است تا روز محشر. و آنگاه که از قبر، او را بیرون آورده وروح بر پیکر او مى‏دمند و براى حشر و نشر صدایش مى‏زنند، در این هنگام است که قبرها درهم ریخته مى‏شود (و مردگان به پا مى‏خیزند) و باطن هر انسانى آشکار مى‏شود و هر نبى و صدیق و شهیدى را به صحنه محشر مى‏آورند و خداوند تواناى داناى بینا خود عهده‏دار جدایى حق از باطل مى‏گردد. پس چه بسیار ناله‏هاى جانسوزى که گریبانگیر او مى‏شود و حسرتى که وى را به نابودى مى‏کشاند، در جایگاهى هولناک و دیدگاهى عظیم در حضور پادشاهى بسیار بزرگ که بر هر کوچک و بزرگى دانا است، در این هنگام است که (از شدت گرماى قیامت) عرقِ سر و صورتش، همچون لجامى بر دهانش گشته (که او را از سخن گفتن باز مى‏دارد) و اضطراب و نگرانى سراسر وجود او را فرا گرفته است به گریه و فریادش گوش فرا نمى‏دهند و عذر و حجت او را نمى‏پذیرند، نامه اعمالش بازمى‏گردد و آنگاه که به کردارهاى زشت خویش مى‏نگرد و دیده‏اش به نگاه‏هاى بدى که کرده شهادت مى‏دهد و دستش به آنچه که سرسختانه گرفته و پایش به جاهایى که گام نهاده و عورتش به آنچه که انجام داده و پوستش به آنچه که لمس کرده شهادت مى‏دهند. در این هنگام است که صفحه کردارش آشکار مى‏شود. آنگاه منکر و نکیر وى را تهدید نموده و از عاقبت و سرانجام او پرده برمى‏دارند و او را به زنجیر و دستش را به بند و بدنش را به زمین کشیده و روانه دوزخش مى‏کنند، پس با سختى و شدت بسیار وارد جهنم شده و براى همیشه او را در آتش سوزان به عذاب مى‏رسانند و جرعه‏اى از چشمه‏هاى گداخته جهنم به او مى‏نوشانند که چهره‏اش را بریان و پوستش را جدا مى‏سازد (ملائکه عذاب) با گرزهاى آهنین بر سرش مى‏کوبند و پوستش که بر اثر سوختن از میان رفته بود بار دیگر تجدید مى‏گردد (در آنجا) از مأموران دوزخ فریادخواهى مى‏کند ولى آنها از او روگردانده و به او پاسخ نمى‏دهند فریاد دلخراش سر مى‏دهد ولى هیچ نگهبانى پاسخ آنان را نمى‏دهد ودیگر پشیمانیش سودى به او نمى‏رساند. از شر هر پایانى به خداوند پناه مى‏بریم و از او عفو و بخششى را مى‏طلبیم که نسبت به بندگان مورد رضایت و قبول خویش عطا فرموده است و اوست عهده‏دار درخواست و برآورنده حاجات من؛ و کسى را که از عذاب خداوند دور کنند وى را در بهشت الاهى جاى داده و در قصرهاى محکم و استوار جاودانه و در اختیارش حوران و خادمان قرار خواهند داد که با جام‏هایى پر از شراب، گرد وى به گردش درآمده و در محضر قدس الهى در بهشت فردوس سکونت خواهد گزید و غرق در نعمت‏هاى بهشتى گشته و از آب گواراى چشمه تسنیم و چشمه سلسبیل که آمیخته به زنجبیل و بر آن نشانى از مشک و عبیر است خواهد نوشید، وى را پادشاهى و ملکى است جاودانه و شادى و سرورى است که قلب و جانش را خواهد گرفت، در بوستانى خرم و سرسبز، از شراب‏هایى خواهد نوشید که عقل او را سلب نخواهد کرد. این مقام و منزلت مخصوص کسى است که از پروردگارش ترسیده و از معصیت او خویش را برحذر داشته است و آن عذاب سزاى کسى است که سرپیچى خالق خویش را کرده و معصیت خداوند را نزد خود نیک و زیبا شمرده است (و قرآن) سخنى است که حق و باطل را از هم جدا کرده و به عدل حکم نموده و گویاى داستان کسانى است که داستانشان بیان گردیده و بیانگر موعظه‏اى است که به روشنى ذکر شده است و آن کتابى است که روح‏القدس (جبرئیل امین) آن را از طرف خداوند بر قلب پیامبر هدایت شده نازل نموده است. درود آن ملائکه‏اى که سفراى بزرگوار و نیکورفتار الهى‏اند، بر پیامبر باد. پناه مى‏برم به پروردگار داناى رحیم و حکیم و کریم از شر شیطان، آن دشمن دور از رحمت خدا و رانده شده از درگاه او. گریه و زارى کنندگان شما باید (در پیشگاه خداوند) به گریه و زارى بپردازند و دعا کنندگان شما باید به دعا مشغول گردند و من براى خودم و شما از خداوند طلب مغفرت مى‏کنم. [آنگاه حضرت این آیه را تلاوت کردند]: «آن خانه آخرت را مخصوص کسانى قرار مى‏دهیم که خواهان برترى و فساد در زمین نباشند و سرانجام خوش از آنِ تقواپیشگان است.

فصل هفتم / - بخش هشتم سخن مقدس (شامل یک روایت , چهل حدیث و دوخطبه از زبان مبارک حضرت علی (ع) .

-  بخش هشتم سخن مقدس (شامل یک روایت , چهل حدیث  و دوخطبه از زبان مبارک حضرت علی (ع) .

 

در این بخش ابتدا به نقل یک روایت از زندگی علمی آن یگانه دوران پرداخته  , سپس چهل حدیث  کوتاه اما پر محتوا  که درباره خصوصیات یک مومن واقعی فرموده اند را از آن حضرت انتخاب و نقل میکنیم  و در انتها دو خطبه مشهور از آن  بزرگوار , جهت نشان دادن  احاطه علمی آن امام همام به علم حروف و زبان را که بجرعت می توان گفت در علم کلام یک نوع معجزه محسوب می شود را برای عاشقان و علاقه مندان آن حضرت  ذکر می کنیم .

-  یا علی علم بهتر است یا ثروت ؟

در یکی از روزهای خدا در مسجد , خانه خدا , جمعیت زیادی دور حضرت حضرت علی (ع) ولی خدا,  حلقه زده بودند و مشغول گفت و شنید با آن حضرت بودند , که نا گاه   مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب از جا برخواست و از امام علی (ع) پرسید:

- یا علی! سؤالی دارم .

آن حضرت فرمودند : بپرس !

مرد گفت : علم بهتر است یا ثروت؟

- حضرت علی (ع) در پاسخ گفت:  علم بهتر است ؛  زیرا علم میراث انبیا ست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شدا د.

 مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌ طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید : یا اباالحسن ! سؤالی دارم، می ‌تو ا نم بپرسم؟

 امام در پاسخ آن مرد فرمود : بپرس !

آن مرد که آخر: جمعیت ایستاده بود با صدای بلند پرسید:

 - علم بهتر است یا ثروت؟

 - حضرت علی (ع) فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.

نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست.

- در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد .

 علم بهتر است یا ثروت؟

-و امام بلافاصله در پاسخش فرمودند : علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!

 هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد .

او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید: یا علی ! علم بهتر است یا ثروت؟

-حضرت‌ حضرت علی (ع) در پاسخ به آن مرد فرمودند : علم بهتر است ؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌ شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود .

نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد.

یا علی ! علم بهتر است یا ثروت؟

-حضرت‌ حضرت علی (ع) در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار وثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.

-با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت ، مردم با تعجب او را نگاه‌کردند.

یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتراست یا ثروت!

کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند.

 مرد، آخرجمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد:

-یا علی ! علم بهتر است یا ثروت؟

امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت : علم بهتر است ؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد.

مرد ساکت شد . همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟

 نگاه متعجب مردم گاهی به ‌ حضرت علی (ع) و گاهی به تازه‌واردها  دوخته می‌شد.

در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت ‌حضرت علی (ع) وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید:

-یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت ؟

-امام دستش را به علامت سکوت بالا برد و فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.

مرد آرام از جا برخاست و کنار دوستانش نشست ؛ آن‌گاه آهسته رو به دوستانش کرد و گفت: بیهوده نبود که پیامبر فرمود: من شهر علم هستم و حضرت علی (ع) هم درِ آن!

هرچه از او بپرسیم، جوابی در آستین دارد، بهتر است تا بیش ازاین مضحکة مردم نشده‌ایم، به دیگران بگوییم، نیایند! مردی که کنار دستش نشسته بود، گفت : از کجا معلوم ! شاید این چندتای باقیمانده را نتواند پاسخ دهد، آن‌وقت در میان مردم رسوا می‌شود و ما به مقصود خود می‌رسیم!

مردی که آن طرف‌تر نشسته بود، گفت :  اگرپاسخ دهد چه؟ حتماً آن‌وقت این ما هستیم که رسوای مردم شده‌ایم!

مرد با همان آرامش قلبی گفت: دوستان چه شده است ، به این زودی جا زدید!  مگر قرارمان یادتان رفته؟ ما باید خلاف گفته‌های پیامبر را به مردم ثابت کنیم.

-در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید.

 -یا علی ! علم بهتر است یا ثروت؟

 -که امام در پاسخش فرمود:  علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.

سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت.

همه ازپاسخ‌‌های امام شگفت‌زده شده بودند که- نهمین نفر وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:

 -یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟

 امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود : علم بهتر است ؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.

نگاه‌های متعجب و سرگردان مردم به درمسجد دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند.

در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد ,  او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌رو چشم دوخت.  

مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید:

-یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟

 نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای حضرت علی (ع) مردم به خود آمدند.

امام علیه سلام فرمودند : علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند.

فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود.

سؤال کنندگان، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند .

هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای امام را شنیدند که می‌گفت:
اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم.
"
من شهر دانش و آگاهی هستم و حضرت علی (ع) دروازه ورود به آن شهر"پیامبر اسلام (ص)

در اینجا برخی از احادیثی که آن امام بی همتا در باره فظیلت علم گفته اند و بدست ما رسیده جهت خشنودی اهل حق ذکر می نمایم .

1- علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیا ست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شدا د.

 

2- علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.


3- علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار .

 

4- علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌ شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود .

 

5- علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار وثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.

 

6- علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد.

 

7- علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.

 

8- علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.

 

9- علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.

 

10- علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و تواضع‌اند.

 

11- علم بهتر است : زیرا مال به چنگ مومن و کافر می آید ولی دانش نصیب مومن می گردد .

 

12- علم بهتر است : زیرا همه مردم در کار دین خود به عالم نیاز دارند ولی به صاحب مال نیازی ندارند .

 

13- علم بهتر است : زیرا دانش در گذشتن از پل صراط آدمی را نیرو می بخشد ولی مال مانع عبور اوست .

- احادیث حضرت علی (ع) در باره صفات مومن :

1- مومن کسی است که مردم او را بر جان و مال و خون خویش امین بدانند .

2- مومن نسبت به مومن همانند بنیان و بنای پولادین است که اجزاء آن یکدیگر را محکم می کنند .

3- مومن برادر مومن است و در هیچ حالی از خیر خواهی او چشم نمی پوشد .

4- مومن هوشیار و زیرک و احتیاط کار و عاقبت اندیش است .

5- مومن  با کسی که با وی بی انصافی کند با انصاف رفتار می نماید .

6- مومن نه ظلم میکند نه پی گناه می رود .

7- مومن کسی است که دوستی و دشمنی اش برای خدا ، گرفتنش برای خدا و رها کردنش برای خدا باشد .

8- مومن نرم خوش اخلاق و با گذشت است .

9- مومن از بد اندیشی و کینه توزی و دشمنی با مردم پاک است .

10- مومن بر فرمانبرداری خدا حریص و از حرامها خویشتن دار است .

11- مومن از گناهانش بیمناک است از گرفتاری می ترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است.

12- مومن لهو و بازی را کنار می زند و با کوشش و تلاش همدم است .

13- مومن جاهلانه وارد کارها نمی شود و از مسیر حق به بهانه ناتوانی خارج نمی شود .

14- مومن عالم اجرش از روزه دار شب زنده دار (اما نادان) بیشتر و بزرگتر است .

15- مومن هرگاه نگاه کند پند گیرد و چون سکوت نماید بیندیشد و چنانچه سخن گوید بیاد خدا باشد و اگر عطا شود شکر کند و در گرفتاری شکیبا باشد .

16- مومن همواره به نیکی ها و معروف امر میکند و از زشتی ها و منکرات نهی
می نماید.

17- مومن برای مومن برکت و برای کافر حجت (دلیلوبرهان وراهنما)است .

18- مومن نیازمند سه چیز است توفیق از پروردگار ، پند دهی از درون خویش و پذیرشی از نصیحت کنندگان .

19- مومن هنگامیکه خشمگین شود خشم او را از حق بیرون نکند واگر خشنود گردد به باطل نگراید و چنامچه قدرت بیابد بیش از حقش نگیرد .

20- مومن مظلوم را یاری می کند و بمسکین و درمانده ترحم میکند خودش در رنج و مشقت است ولی مردم ازدست او در آسایشند .

21- مومن کمکش نیکو ، هزینه اش کم است در زندگی با تدبیر است و هرگز از دو سوراخ دو بار گزیده نمی شود .

22- مومن از کوه سخت تر است زیرا از کوه کاسته می شود ولی از دین مومن هیچ چیز کاسته نمی شود .

23- مومن علمش را به حلم در آمیزد ، می نشیند تا علم آموزد و ساکت می شود تا سالم بماند سخن میگوید تا بفهمد .

24- مومن کسی است که با دنیایش دینش را نگاه می دارد .

25- مومن از بد اندیشی و کینه توزی  و دشمنی با مردم پاک است .

26- مومن طبیعتش نصیحت و خیر خواهی و خصلتش فرو خوردن خشم است .

27- خوشا بحال کسی که سینه اش از کینه خالی و قلبش از خیانت و بد اندیشی سالم باشد .

28- خوشا بحال هرکسی که بر لغزش خود پشیمان باشد و خطا ها و زیاده روی های خود را جبران نماید .

29- خوشا بحال کسیکه خود را به پاک دامنی و عفت بیآراید و بقدر کفایت راضی باشد .

30- خوشا بحال کسیکه خشمش را فروخورد و آزادش نگذارد و از فرمان نفسش سر پیچی کند تا به هلاکتش نرساند .

31- خوشا بحال کسیکه بدستور و روش دین عمل کرده و راه روش پیامبران را پیگیری و پیروی نماید .

32- خوشا بحال کسیکه دلش با خنکی و یقین همراه باشد .

33- خوشا بحال کسیکه بسوی عمل صالح بشتابد پیش از آنکه وسیله و اسبابش قطع گردد.

34- خوشا بحال کسیکه جامه قناعت به برکرده و از اسراف و زیاده روی بپرهیزد .

35- خوشا بحال کسیکه از ترس پروردگارش به خود پردازد و در نهان و آشکار خدا را اطاعت کند.

36- خوشا بحال کسیکه قلبش به فکر و زبانش به ذکر خدا مشغول است .

37- خوشا بحال کسیکه باطنش صالح و شایسته و ظاهرش آراسته باشد و شر خود را از مردم دور سازد .

38- خوشا بحال آنها که بخاطر خدا دل شکسته اند .

39- خوشا بحال کسیکه نگاهش عبرت آمیز و سکوتش فکرو اندیشه و کلامش یاد خدا باشد .

40- خوشا بحال کسیکه تقوی و پرهیزکاری را شعار قلب خود قرار دهد .

- دو خطبه مشهور از علی (ع)

در انتها به منظور آگاهی بیشتر از شان والای این اسطوره اسلام ، دو خطبه مشهوری که حضرت علی علیه سلام در حضور پیامبرصلوات الله علیه و آله برای حاضرین در مسجد پیامبر(ص) ایراد فرمودند ، که یکی بدون حروف نقطه دار و دیگری از کلمات بدون حرف الف تشکیل  شده را که در نوع خود معجزه ائی در عالم سخنوری و بلاغت محسوب می شود را به نظر خوانند گان عزیز می رسانیم .

این دوخطبه سراسر مملو از معانی بلند و فاخر ادبی ست و همه آن از ابتدا تا انتها از مفاهیم بلند و بلیغ تشکیل شده است و کاملا با معنا و اصیل است و محدویت بکار بردن حروف نقطه دار و کلمات بدون حرف الف ذره ائی از بلاغت آنها کسر نکرده است .

 

 

 

-ماجرای دو خطبه بدون نقطه و بدون الف

حضرت علی علیه سلام جمع اضداد است ایشان در عبادت و شدت زهد بی همتا هستند و در نبرد و مجاهدت هم بی همتا در عین حال یک دانشمند و یک خطیب زبر دست اکنون در اینجا نمونه ائی از قدرت فصاحت و بلغت حضرت آورده می شود تا قدرت بی بدیل ایشان در این زمینه هم مشخص شود .

روزی پیامبر (ص) و اصحاب در مسجد جمع بودند و هریک در باره فن بلاغت و سخن وری چیزی می گفتند و نظری می دادند اما علی علیه سلام ساکت در گوشه ائی نشسته بودند و تنها نظارت میکردند . در این بین یکی از اصحاب رو به پیامبر (ص) کرده عرض کردند : یا رسول الله دربین حروف زبان کمتر حرفی را می توان بیافت که نقطه نداشته باشد و اصولا بدون حروف نقطه دار بزحمت  می توان جمله ائی با معنا ادا کرد و اصولا مشکل است و در این لحظه رو به حضرت علی کرده عرض کرد نظر شما در این باره چیست یا اباالحسن ؟

حضرت علی که تا کنون ساکت بود فرمودند خیر چنین نیست و می توان جملاتی بامعنا هم بدون نقطه بیان کرد .

صحابی به علی علیه سلام عرض کرد پس شما برایمان بخوان .

علی علیه سلام با نگاه خود از رسول الله اجازه خواستند و حضرت رسول هم با مهربانی به علی علیه سلام فرمدند بگو علی جان .

در این لحضه حضرت علی خطبه ائی ایراد فرمود بسیار با معنا و از نظر ادبی عالی در صورتی که هیچ یک از کلماتش اصلا نقطه نداشت و اصحاب از شنیدن این خطبه سخت متعجب شدند و در حیرت فرو رفتند .

این همان خطبه است که در کتاب ارجمند زندگانی چهارده معصوم علیه سلام بقلم دانشمند ارجمند جناب آقای حسین عماد زاده  بخش مربوط به حضرت علی صفحه 438 ظبط شده است .

در آنجا نوشته شده که محمدبن یوسف گنجی در مناقب از معمربن علی بن ابی عبدالله بغدادی باسناد خود از هشام کلبی و پدرش ابن صالح روایت میکند که باجمعی از صحابه نزد پیغمبر نشسته بودیم و مذاکره در حروف تهجی می کردیم که علی علیه سلام برخاست و این خطبه را ایراد کرد.

 

- خطبه بدون نقطه آن حضرت :

 الحمد لله اهل الحمد و ماواه و له اوکد الحمد و احلاه و اسرع الحمد و اسراه و اطهر الحمد و اسماه و اکرم الحمد و اولاه , الحمدلله الملک المحمود و المالک الودود مصور کل مولود و مآل کل مطرود, ساطح المهاد و موطد الاطواد و مرسل الامطار و مسهل الاوطار, عالم الاسرار و مدرکها و مدمرالاملاک و مهلکها و مکور الدهور و مکررها و مورد الامور و مصدرها, عم سماحه و کمل رکامه و همل , وطاوع السوال و الامل و اوسع الرمل و ارمل , احمده حمدا ممدودا و اوحده کما وحه الاواه , و هوالله لااله للامم سواه و لا صادع لما عدله و سواه ارسل محمدا علما للاسلام و اماما للحکام و مسدد اللرعاع و معطل احکام ود و سواع , اعلم و علم و حکم و ائحکم , اصل الاصول و مهد, واکد الموعود واوعد, اوصل الله له الاکرام و اودع روحه السلام , و رحم آله واهله الکرام , ما دمع رائل و ملع دائل و طلع هلال و سمع اهلال . اعملوا رعاکم الله اصلح الاعمال و اسلکوا مسالک الحلال , و اطرحوا الحرام و دعوه واسمعوا امرالله وعوه و صلوا لارحام وراعوها و عاصوا الاهوائ و اردعوها و صاهروا ائهل الصلاح والورع , و صارموا رهط اللهو والطمع , و مصاهرکم اطهرالاحرار مولداو اسراهم سوئددا واحلاهم موردا وها, هو امکم و حل حرمکم ممسکا عروسکم المکرمه و ماهر الهاکما مهر رسول الله (ص ) ام سلمه و هو اکرم صهر اودع الاولاد و ملک ما اراد, و ماسها مملکه ولاوهم , ولاوکس صلاحه ولاوصم , اسال الله لکم احماد وصاله و دوام اسعاده والهم کلا اصلاح حاله و الاعداد لمآله و معاده وله الحمد السرمد والمدح لرسوله احمد(ص )؛

- ترجمه خطبه بدون نقطه :

حمد و ثناء خداوندی را که اهل حمد بوده و جایگاه آن مختص او میباشد و برترین و شیرین ترین و سریع ترین و گسترده ترین و پاک ترین و بالاترین و گرامی ترین و سزاوارترین حمدها بر ذات او باد. سپاس خداوندی را که پادشاهی است مورد ستایش و مالکی است بسیار مهربان و با محبت هر مولودی را صورت می بخشد و هر طرد شده ای را ملجائ و پناهگاه است . گستراننده دشت ها و صحراها و برپا کننده کوه ها و بلندی هاست , فرو فرستنده باران ها و آسان کننده مشکلات و نیازها است , عالم و دانا به همه اسرار و درهم کوبنده و نابودکننده همه پاداش ها است . روزگاران را به سرانجام رسانده و آنان را مجددا به عرصه وجود می آورد و مرجع و مصدر همه امور اوست جود و عطایش همه چیز را در برگرفته جز ابر بخشش او با کمال ریزش , همگان را فرا گرفته است , خواسته ها و امیدهای بندگان را برآورده نموده و به ریگزاران افزونی و توسعه بخشیده است . حمد و ستایش می کنم او را حمد و ستایشی بی انتها و یگانه اش می شمارم همان گونه که بنده دعاکننده گریان او را یگانه می شمارد و اوست خداوندی که امتها را خدایی جز او نیست و کسی نیست که آنچه را که او برپاو تنظیم کرده در هم فرو ریزد او محمد(ص ) را پرچم هدایت و نشانه اسلام و امام حکمرانان و استوارکننده پیشوایان و تعطیل کننده احکام بت هایی چون ود و سواع قرار داد, او (پیامبر) به بندگان خدا حقایق را اعلام نموده و به آنان تعلیم داد و در میان آنان حکم رانده و امور را استحکام بخشید واصول اساسی را پایه گذاری کرده و آنها را ترویج نمود و بر قیامت تائکید بسیار داشت و آنان رااز آن بیمناک ساخت . خداوند آن حضرت را از اکرام خویش بهره مند سازد و به روانش درود فرستد و به آل و اهل بیت بزرگوارش رحمت عنایت فرماید تا مادامی که دندان نهانی در دهان می درخشد و گرگ می درد و ماه طلوع می کند و بانگ لا اله الا الله به گوش می رسد. خداوند شما را حفظ نماید, بهترین اعمال را انجام دهید و به راه هایی روید که حلال است و راه های حرام را ترک گفته و از آن دست بردارید. فرمان خداوند را گوش داده و آن را به خاطر بسپارید و با اقوام و خویشاوندان پیوند و ارتباط داشته و حقوقشان را مراعات نمایید با هواها و خواهش های نفسانی مخالفت نموده و خویشتن را از آنها حفظ کنید. با اهل درستی و تقوا وصلت و ازدواج نمایید و خود را از قومی که سرگرم دنیا و طمع دنیوی اند جدا سازید. این کسی که اکنون داماد شما گشته و با شما پیوند نموده , پاک زاده ترین آزادگان و شریف ترین آنان بوده و از بهترین روش در میان آنان برخوردار می باشد. او اینک به سوی شما آمده و به حریم شما وارد گشته در حالی که عروس بزرگوار شما را گرفته و مهریه او را همان مقدار قرار داده که رسول خدا آن را برای همسرش ام سلمه قرار داده است . او (رسول خدا) بهترین دامادی بود که فرزندانی را به ودیعه نهاد و آنچه را که خواست به دست آورد و در مورد همسرش غفلت نورزید و دچار اندیشه نادرست نگشت و در مصلحت او کوتاهی ننمود و بر او عیب و ایراد نگرفت . از خداوند برای شما بهترین نعمت ها و رحمت هایش را درخواست می کنم و از او می خواهم دائما شما را به سعادت رهنمون گرداند و به همگان اصلاح حال و آماده کردن توشه آخرت عنایت فرماید. حمد بی پایان خاص ذات اوست و مدح و ثنا ویژه رسول او احمد است

در این لحضه یکی دیگر از اصحاب سخن در وجود الف زیاد در بین جملات نمود و اینکه در جملات الف نقش اول را دارد و از این دست سخنان ، که باز  یکی از اصحاب رو به علی علیه سلام کرده عرض کرد : یا اباالحسن آیا می توانی در این باب هم چیزی بگوئی ؟

علی علیه سلام باز هم از پیامبر(ص) اجازه خواست و خطبه ائی قراء ولی بدون الف ایراد فرمودند و این خطبه همان است :

- خطبه بدون الف: 

حمدت و عظمت من عظمت منته و سبغت نعمته و سبقت‏رح مته‏غضبه و تمت کلمته و نفذت مشیئته و بلغت قضیته، حمدته حمد مقر لربوبیته، متخضع لعبودیته، متنصل من خطیئته، معترف‏بتوحیده، مؤمل من ربه مغفرة تنجیه، یوم یشغل عن فصیلته و بنیه و نستعینه ون سترشده و نستهدیه و نؤمن به و نتوکل علیه و شهدت له تشهد مخلص موقن و فردته تفرید مؤمن متیقن و وحدته توحید عبد مذعن، لیس له‏شریک فى م لکه و لم یکن له ولى فى صنعه، جل عن‏مشیر وو زیر و عو ن و معین و نظیر، علم فستر و نظر فخبر و ملک فقهر وعصى فغفر و حکم فعدل، لم یزل و لن یزول لیس کمثله شى‏ء و هو قبل‏کل شى‏ء و بعد کل شى‏ء، رب متفرد بعزته متمکن بقوته متقدس‏بعلوه متکبر بسموه، لیس یدرکه بصر و لیس یحیطه به نظر، قوى منیع بصیر سمیع حلیم حکیم رؤوف رحیم، عجز عن وصفه من یصفه و ضل عن نعته من یعرفه، قرب فبعد و بعد فقرب یجیب دعوة من یدعوه وى رزقه و یحبوه، ذو لطف خفى و بطش قوى و رحمة موسعة و عقوبة موجعة، رحمته جنة عریضة مونقة و عقوبته جحیم ممدودة موبقة، وش هدت ببعثه محمد عبده و رسوله و صفیه و نبیه، و خلیله و حبیبه صلى الله علیه ربه‏صلوة ت حظیه و تزلفه و تعلیه و تقربه و تدنیه، بعثه فى خیر عصر و حین‏فترة و کفر و رحمة لعبیده و منة لمزیده، ختم به نبوته و وضح به‏حجته فوعظ و نصح و بلغ و کدح، رؤؤف رحیم ب کل مؤمن، رضى ولى زکى، علیه رحمة و تسلیم و برکة و تکریم من رب غفور رحیم قریب مجیب. وصیتکم جمیع من حضر بوصیة ربکم و ذکرتکم سنة نبیکم، فعلیکم برهبة تسکن قلوبکم و خشیة تذرى دموعکم و تقیةتنجیکم‏قبل یوم یذهلکم و یبلیکم، یوم یفوز فیه من ثقلت وزن حسنته و خف وزن سیئته، و لتکن مسئلتکم و ملقکم مسئلة ذل و خضوع و شکر وخشوع و توبة و نزوع و ندم و رجوع ولیغتنم کل مغتنم‏منکم‏صحته‏قبل سقمه و شبیبته قبل هرمه و کبره و فرصته و سعته و فرغته‏قبل‏شغله و غنیته قبل فقره و حضره قبل سفره، من قبل یهرم و یکبر ویمرض و یسقم و یمله طبیبه و یعرض عنه حبیبه و ینقطع عمره و یتغیر لونه و یقل عقله قبل قولهم: هو موعوک و جسمه منهوک، قبل جده فى نزع شدید و حضور کل قریب و بعید قبل شخوص بصره و طموح نظره‏و رشح جبینه و خطف عرنینه و سکون حنینه و حدیث نفسه و بکى عرسه و یتم منه ولده و تفرقت عنه عدوه و صدیقه و قسم جمعه وذهب‏بصره و سمعه و کفن و مدد و وجه و جدد و عرى و غسل و نشف‏و سجى و بسط له و هیى و نشر علیه کفنه و شد منه ذقنه و قمص‏وعمم و ودع و سلم و حمل فوق سریره و صلى علیه و نقل من دورمزخرفة و قصور مشیدة و حجر منجدة فجعل فى ضریح ملحودضیق، مرصود بلبن منضود، مسقف بجلمود و هیل علیه عفره و حثى علیه‏مدره‏و تحقق حذره و نسى خبره و رجع عنه ولیه و صفیه و ندیمه و نسیبه وتبدل به قریبه و حبیبه فهو حشو قبر و رهین قفر، یسعى فى جسمه دود قبره و یسیل صدیده على صدره و نحره، یسحق برمته لحمه‏و ینشف دمه و یرم عظمه حتى یوم حشره و نشره فینشر من قبره و ینفخ فى صدره و یدعى بحشره و نشوره، فثم بعثرت قبور و حصلت سریرة صدور و جیى‏ء بکل نبى و صدیق و شهید و نطیق و قعد للفصل رب قدیر، بعبده بصیر خبیر فکم من زفرة تعنیه و حسرة تقصیه فى موقف مهیل و مشهد جلیل بین یدى ملک عظیم، بکل صغیرة و کبیرة علیم، حینئذ یلجم عرقه و یحصره قلقه، عبرته غیر مرحومة و صرخته‏غیر مسموعة و حجته غیر مقبولة، تنشر صحیفته و تبین‏جریرته، حیث نظرفى سوء عمله و شهدت عینه بنظره و یده ببطشه و رجله بخطوه‏وفرجه بلمسه و جلده بمسه و تهدده منکر و نکیر و کشف عن حیث یصیر، فسلسل جیده و غلغل ملکة یده و سیق یسحب وحده، فوردج هنم بکرب و شدة و ظل یعذب فى جحیم و یسقى شربة من حمیم‏تشوى وجهه و تسلخ جلده و تضرب زبنیته بمقدم من حدید یعود جلده‏بعدن ضجه کجلد جدید، یستغیث فتعرض عنه خزنة جهنم و یستصرخ فلم یجب ندم حیث لم ینفعه ندمه، یعوذ برب قدیر من شر کل مصیر ونسئله عفو من رضى عنه و مغفرة من قبل منه، فهو ولى مسئلتى ومنجح ط لبتى فمن زحزح عن تعذیب ربه جعل فى جنته بقربه و خلد فى قصور مشیدة و ملک حور عین و حفدة و طیف علیه بکؤس و سکن‏ح ظیرة قدس فى فردوس و تقلب فى نعیم و یسقى من تسنیم وش رب من‏سل سبیل قد مزج بزنجبیل ختم بمسک، مستدیم للملک، مستشعرللسرور و یشرب من خمور فى روض مغدق لیس ینزف عقله، هذه‏منز لة من خشى ربه و حذر نفسه و تلک عقوبة من عصى منشئه وس ولت‏له نف سه معصیته فهو قول فصل و حکم عدل، قصص قص وو عظ نص، تنزیل من حکیم حمید نزل به روح قدس منیر مبین، من عند رب کریم على قلب نبى مهتد رشید و سید صلت علیه رسل سفرة، مکرمون بررة، عزت برب علیم حکیم قدیر رحیم، من شر عدو لعین رجیم، یتضرع متضرعکم و یبتهل مبتهلکم و نستغفر رب کل مربوب لى و لکم. ثم قرأ امیر المؤمنین الآیة الکریمة: «تلک الدار الاْخرة نجْعلها للذین لا یریدون علواً فى الأرض و لا فساداً و العاقبة للمتقین»

- ترجمه خطبه بدون الف :

حمد و تعظیم مى‏کنم خدایى را که منتش بس بزرگ و نعمتش بس فراوان و سرشار است (خدایى که) رحمتش بر غضبش پیشى گرفته و کلماتش به سرحد کمال و تمام رسیده است، اراده‏اش در همه چیز نافذ و حکمش همگان را فراگیر است. او را حمد و ستایش مى‏کنم همانند حمد و ثناى کسى که به خدایى‏اش اقرار نموده و در بندگى‏اش کمال خضوع و خشوع را دارا بوده و از خطاهایش بیزار گشته به یگانگى او معتقد بوده و آرزومند مغفرت نجات‏بخش او است، در روزى که انسان از فرزند خود غافل و در اندیشه سرانجام خویش مى‏باشد. از او کمک مى‏طلبیم و درخواست مى‏کنیم که ما را ارشاد نموده و به راه راست رهنمود نماید و به او ایمان مى‏آوریم و بر او توکل مى‏کنیم. شهادت به خداوندى او مى‏دهم، شهادت خالصانه و از روى یقین و با علم و ایمان او را یکتا مى‏دانم و چون بنده‏اى که قلباً اقرار مى‏کند او را مى‏ستایم. او در ملک خویش شریک و همتایى ندارد و در آفریدن مخلوقات او را یار و یاورى نیست. او برتر از این است که داراى مشاور و وزیر و یاور و معین و یارى‏کننده و هم‏نظیر باشد. او مى‏داند (ولى) پرده‏پوشى مى‏کند و مى‏بیند واز همه چیز آگاه است و مالک و غالب بر همه چیز مى‏باشد. او معصیت مى‏شود ولى در مى‏گذرد و هنگام حکم، به عدالت حکم مى‏راند. در گذشته و آینده کسى به مانند او نبوده و قبل از همه موجودات و بعد از همه آنها باقى خواهد بود. پروردگارى است که در عزت خویش یکتا و با قوت خویش قوى و با برترى خویش در نهایت پاکى و با بلندمرتبگى خود در نهایت کبریایى بسر مى‏برد. هیچ چشمى او را نمى‏بیند و هیچ دیده‏اى او را نمى‏یابد، او قوى و بلندمرتبه، بینا و شنونده، مهربان و بخشنده مى‏باشد، وصف کنندگان از وصف او عاجز و عارفانش نسبت به اوصاف او حیران و متحیرند، به همه چیز نزدیک است، دعاى دعاکننده‏اش را اجابت مى‏کندو از رزق و عطاى خویش او را بهره‏مند مى‏سازد. او داراى لطفى پنهان بوده و سختگیرى نیرومند مى‏باشد، داراى رحمتى وسیع و عذابى دردناک است، رحمتش بهشت پهناورى است بسیار خوشایند و عذابش دوزخى است بى‏پایان و نابودکننده. و شهادت مى‏دهم به بعثت و رسالت محمد(ص) عبد و رسول و برگزیده و نبى و حبیب و دوست او که درود خدا بر او باد؛ درودى که او را بهره‏مند و به بالا و قرب خویش نزدیک گرداند. خداوند او را در بهترین عصر برانگیخت، هنگامى که هیچ پیامبرى در میان نبوده و کفر همه جا را فرا گرفته بود و این بعثت براى رحمت بر بندگانش و عطاى نعمتى بیشتر، صورت پذیرفت. خداوند او را خاتم پیامبران قرار داده و به سبب او حجتش را بر همگان آشکار ساخت و پیامبر نیز دستورات الهى را به مردم ابلاغ و در این راه سعى و کوشش بسیار نمود. نسبت به هر مؤمنى دلسوز و مهربان و بخشنده ودر عین حال مورد رضاى خداوند بود و نسبت به بندگان او سرپرستى پاک و پاکیزه بود. سلام و برکت و تکریم خداوند بخشنده مهربان و نزدیک و اجابت کننده بندگان بر او باد. اى کسانى که در حضور من هستید شما را توصیه مى‏کنم به آنچه که خداوند شما را به آن توصیه کرده است و سنت پیامبران را به شما گوشزد مى‏کنم، بیم و ترس از خداوند را به گونه‏اى در دل خویش جاى دهید که اشکتان را از دیدگان جارى سازد و تقوایى پیشه کنید که نجات‏بخش شما در روزى باشد که آن روز، شما را از همه چیز فارغ نموده و تنها به خویش مشغول ساخته و به بلاهاى بسیار گرفتار مى‏سازد، روزى که رستگار و خوشبخت مى‏شوند کسانى که خوبى‏هاى آنان بیشتر و بدى‏هاى آنان کمتر بوده است. درخواست شما از خداوند و تمجید شما نسبت به او باید با کمال ذلت خضوع و سپاسگزارى و خشوع و توأم با توبه و دورى از معصیت و پشیمانى و بازگشت از گناه باشد. هر یک از شما باید سلامتى خویش را قبل از بیمارى و جوانى خویش را قبل از پیرى و بزرگسالى و دارایى خویش را قبل از نادارى و آسایش خویش را قبل از گرفتارى و زندگى خویش را قبل از مرگ دریافته و غنیمت شمارد (آرى باید غنیمت شمارد) قبل از این که پا به سنین بالا و پیرى بگذارد و به بیمارى و دردى مبتلا گردد که طبیب از او دلتنگ شده و دوست از او روگردان گشته و رشته عمر او قطع و عقل او دگرگون گردد (باید فرصت را غنیمت شمارد) قبل از این که به او گفته شود: گرفتار تب شدید و جسمى ضعیف شده است (باید فرصت را غنیت شمارد) قبل از این که به حالت جان دادن بیفتد و بستگان دور و نزدیک به کنارش بیایند و دیده‏اش مبهوت شود و نظرش به بالا خیره گردد و عرق مرگ بر پیشانى‏اش بنشیند و بینى‏اش خمیده و صدایش قطع و با خویش به سخن بپردازد (در این هنگام است که) همسرش بر او گریان شده و فرزندانش یتیم گشته ودشمن و دوستش از او جدا گردیده و آنچه را که جمع کرده بود بین دیگران تقسیم شده است (در این هنگام است که) چشم و گوشش از کار افتاده و او را به سوى قبله خوابانده و لباس‏هایش را از تن بیرون آورده و او را عریان نموده و غسل داده و خشک کرده و ردایى برایش گشوده و کفنش را باز کرده (و وى را در آن قرار داده) و با پارچه‏اى چانه‏اش را بسته و پیراهنى بر او پوشانده و بر سرش پارچه‏اى مى‏بندند و (دور و نزدیکانش) با او وداع کرده و بر روى تابوتى بدنش را حمل نموده و بر وى نماز خوانده مى‏شود و از خانه پر زر و زیور و قصر محکم و استوار و خانه از سنگ ساخته شده وى را جدا نموده و در گوشه قبر و در جایى تنگ و بى‏آب و علف در کنار خشت‏هاى چیده شده در زیر سنگ‏هاى سخت قرار مى‏دهند و خاک‏ها و ریگ‏ها بر او مى‏ریزند (اکنون) از آنچه مى‏ترسیده به سرش آمده و (دیگر) خبرى از وى بیاد نخواهد ماند و از کنار مزارش دوست و همراه و اقوام و خویشانش برمى‏گردند و همسر و محبوب او راهى دیگر را در پیش مى‏گیرند (و از این پس) او هم آغوش قبر و اسیر سرزمین بى‏آب و علف خواهد بود، جسم او مرکز جنب و جوش کرم‏هاى قبر خواهد شد و خونابه (صورتش) بر گردن و سینه‏اش جارى خواهد گشت، خاک قبر، گوشت بدن وى را پراکنده مى‏کند و خون بدنش را خشک مى‏کندو استخوانش را مى‏پوساند و چنین است تا روز محشر. و آنگاه که از قبر، او را بیرون آورده وروح بر پیکر او مى‏دمند و براى حشر و نشر صدایش مى‏زنند، در این هنگام است که قبرها درهم ریخته مى‏شود (و مردگان به پا مى‏خیزند) و باطن هر انسانى آشکار مى‏شود و هر نبى و صدیق و شهیدى را به صحنه محشر مى‏آورند و خداوند تواناى داناى بینا خود عهده‏دار جدایى حق از باطل مى‏گردد. پس چه بسیار ناله‏هاى جانسوزى که گریبانگیر او مى‏شود و حسرتى که وى را به نابودى مى‏کشاند، در جایگاهى هولناک و دیدگاهى عظیم در حضور پادشاهى بسیار بزرگ که بر هر کوچک و بزرگى دانا است، در این هنگام است که (از شدت گرماى قیامت) عرقِ سر و صورتش، همچون لجامى بر دهانش گشته (که او را از سخن گفتن باز مى‏دارد) و اضطراب و نگرانى سراسر وجود او را فرا گرفته است به گریه و فریادش گوش فرا نمى‏دهند و عذر و حجت او را نمى‏پذیرند، نامه اعمالش بازمى‏گردد و آنگاه که به کردارهاى زشت خویش مى‏نگرد و دیده‏اش به نگاه‏هاى بدى که کرده شهادت مى‏دهد و دستش به آنچه که سرسختانه گرفته و پایش به جاهایى که گام نهاده و عورتش به آنچه که انجام داده و پوستش به آنچه که لمس کرده شهادت مى‏دهند. در این هنگام است که صفحه کردارش آشکار مى‏شود. آنگاه منکر و نکیر وى را تهدید نموده و از عاقبت و سرانجام او پرده برمى‏دارند و او را به زنجیر و دستش را به بند و بدنش را به زمین کشیده و روانه دوزخش مى‏کنند، پس با سختى و شدت بسیار وارد جهنم شده و براى همیشه او را در آتش سوزان به عذاب مى‏رسانند و جرعه‏اى از چشمه‏هاى گداخته جهنم به او مى‏نوشانند که چهره‏اش را بریان و پوستش را جدا مى‏سازد (ملائکه عذاب) با گرزهاى آهنین بر سرش مى‏کوبند و پوستش که بر اثر سوختن از میان رفته بود بار دیگر تجدید مى‏گردد (در آنجا) از مأموران دوزخ فریادخواهى مى‏کند ولى آنها از او روگردانده و به او پاسخ نمى‏دهند فریاد دلخراش سر مى‏دهد ولى هیچ نگهبانى پاسخ آنان را نمى‏دهد ودیگر پشیمانیش سودى به او نمى‏رساند. از شر هر پایانى به خداوند پناه مى‏بریم و از او عفو و بخششى را مى‏طلبیم که نسبت به بندگان مورد رضایت و قبول خویش عطا فرموده است و اوست عهده‏دار درخواست و برآورنده حاجات من؛ و کسى را که از عذاب خداوند دور کنند وى را در بهشت الاهى جاى داده و در قصرهاى محکم و استوار جاودانه و در اختیارش حوران و خادمان قرار خواهند داد که با جام‏هایى پر از شراب، گرد وى به گردش درآمده و در محضر قدس الهى در بهشت فردوس سکونت خواهد گزید و غرق در نعمت‏هاى بهشتى گشته و از آب گواراى چشمه تسنیم و چشمه سلسبیل که آمیخته به زنجبیل و بر آن نشانى از مشک و عبیر است خواهد نوشید، وى را پادشاهى و ملکى است جاودانه و شادى و سرورى است که قلب و جانش را خواهد گرفت، در بوستانى خرم و سرسبز، از شراب‏هایى خواهد نوشید که عقل او را سلب نخواهد کرد. این مقام و منزلت مخصوص کسى است که از پروردگارش ترسیده و از معصیت او خویش را برحذر داشته است و آن عذاب سزاى کسى است که سرپیچى خالق خویش را کرده و معصیت خداوند را نزد خود نیک و زیبا شمرده است (و قرآن) سخنى است که حق و باطل را از هم جدا کرده و به عدل حکم نموده و گویاى داستان کسانى است که داستانشان بیان گردیده و بیانگر موعظه‏اى است که به روشنى ذکر شده است و آن کتابى است که روح‏القدس (جبرئیل امین) آن را از طرف خداوند بر قلب پیامبر هدایت شده نازل نموده است. درود آن ملائکه‏اى که سفراى بزرگوار و نیکورفتار الهى‏اند، بر پیامبر باد. پناه مى‏برم به پروردگار داناى رحیم و حکیم و کریم از شر شیطان، آن دشمن دور از رحمت خدا و رانده شده از درگاه او. گریه و زارى کنندگان شما باید (در پیشگاه خداوند) به گریه و زارى بپردازند و دعا کنندگان شما باید به دعا مشغول گردند و من براى خودم و شما از خداوند طلب مغفرت مى‏کنم. [آنگاه حضرت این آیه را تلاوت کردند]: «آن خانه آخرت را مخصوص کسانى قرار مى‏دهیم که خواهان برترى و فساد در زمین نباشند و سرانجام خوش از آنِ تقواپیشگان است.